جمع بندی با این دلایل آیا ثابت نمیشه که در حقیقت خدا مسئول اعمال بد منه و نه من؟

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با این دلایل آیا ثابت نمیشه که در حقیقت خدا مسئول اعمال بد منه و نه من؟

با سلام و احترام
(ببخشید نمی دونستم این مطلب رو توی تاپیک جبر و اختیار قرار بدم و
یا قضا و قدر ولی فکر می کنم به هر دو موضوع مرتبط باشه.)

با دلایل زیر آیا ثابت نمیشود که در حقیقت خدا مسئول اعمال بد منه و نه من؟
1- (تاجایی که بنده میدونم) از دیدگاه اسلام هر چیزی که موجوده خالقش خداست و
اگر کسی معتقد به این موضوع باشه که چیزی در عالم وجود داره که خدا خالقش نیست
دچار شرک شده.

2- واضحه که ما قبل از انجام هرکاری چیزی در وجودمون شکل میگیره که اراده نامیده میشه
(حتی اگه قبل از اراده هم میشه چیزی رو تصور کرد که نتیجش میشه اعمال ما, شما می تونید
اون رو بعنوان اولین چیزی که در وجودمون شکل میگیره تصور کنید)

3-شکی نیست که برخی انسانها جنایتها و گناهان زیادی مرتکب شده اند
علاوه بر اون برخی, هر کدوم از ما در طول زندگیمون گناهان زیادی مرتکب شدیم.

حال چهار حالت به وجود میاد:
1- نه خدا خالق این اراده ی منه و نه من
2-خدا خالق این اراده نیست و من خالقشم
3-خدا خالق این اراده ست و نه من
4-هم خدا خالق این اراده ست و هم من

بر طبق مقدمه ای که آورده شد کسی که به 1و2 معتقد باشه دچار شرک شده و
معتقد شده که چیزی وجود داره که خدا خالقش نیست.
اگر کسی به 3 معتقد باشه یعنی مسئول اعمال خوب و بد ما در حقیقت خداست و ما نیستیم که اونها رو خلق میکنیم.

و در مورد 4 :واقعیت اینه که من موجودی هستم که تماما وابسته به خدا هستم و اراده و خواست خدا مقدم بر خواست و اراده ی منه
پس چه معنایی داره که گفته بشه که هم من خالق اراده ای هستم و هم خدا؟
فرض که چنین چیزی ممکن باشه!
آیا من با خدا در خلق چیزی شریک شدم؟!
و اصلا فرض که من با خدا در خلق اون اراده و اون اولین موجود درونم, شریک شدم و اصلا این شرک هم به حساب نیاد!
چرا خدا با من برای خلق یک اراده ای که قراره منجر به یک عمل قبیح و زشت و جرم جنایت باشه شریک شده؟!
ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد کریم

Zemestoon;553990 نوشت:
بر طبق مقدمه ای که آورده شد کسی که به 1و2 معتقد باشه دچار شرک شده و
معتقد شده که چیزی وجود داره که خدا خالقش نیست.
اگر کسی به 3 معتقد باشه یعنی مسئول اعمال خوب و بد ما در حقیقت خداست و ما نیستیم که اونها رو خلق میکنیم.

و در مورد 4 :واقعیت اینه که من موجودی هستم که تماما وابسته به خدا هستم و اراده و خواست خدا مقدم بر خواست و اراده ی منه
پس چه معنایی داره که گفته بشه که هم من خالق اراده ای هستم و هم خدا؟


با سلام
بله خداوند خالق همه چیز است إن الله خالق کل شئ وخداوند بزرگ موجودات را بر چند نوع آفریده است که در این میان حیوانات با غریزه عمل می کنند، فرشته ها مجبور بر طاعت هستند اما انسان مختار است یعنی از بین خوب وبد با اراده خود یکی را انتخاب می کند ومسئول اعمال خود است.
چون خالق انسان خداوند بوده وعالم بر اساس اذن وتدبیر الهی در گردش است که توحید در ربوبیت می گویند واگر لحظه ای اذن وعنایت خود را بردارد همه چیز از بین خواهد رفت. هر آنچه انسان دارد خدا به او داده است فلذا از این بابت نسبت دادن افعال به خداوندایرادی ندارد چون این دست، پا، قلب وغیره که با آن تصمیم گرفته وعمل می کنیم مخلوق خداوند است واز این جهت نسبت دادن این امور به خداوند هیچ ایرادی ندارد.
پس با توجه به دو نکته فوق که عالم به اذن الهی در گردش است وخالق تمام ابزار واعضا خداوند است نسبت دادن امور به خداوند درست است.
تنها موجود عالم که در هستی مستقل است وهمه چیز را از خود دارد خداوند متعال است وهمه هر چه دارند ا زاو دارند که اصطلاحا معیت قیومیه گفته می شود یعنی تمام موجودات از جمله انسان قائم به خود ومستقل در حرکات خود نیستند بلکه بقا وحرکت آنها قائم به خداوند متعال است لذا انسان استقلال به معنای خود مختا ربودن ندارد. اما خداوند به همین انسان این آزادی را داده که با اعضاء وجوارحی که او داده است تصمیم گرفته وعمل کند. چون چرخش عالم وتاثیر اسباب وامور به اذن وخواست خدا بوده وخالق همه چیز اوست نسبت دادن امور به خداوند می باشد وآفریننده مستقل اینها اوست. وآنچه انسان با همین اعضا انجام می دهد با تصمیم خود ولی اعضاء وجوارح اعطایی است ولی تصمیم گیری با انسان است. لذا انسان خود انتخاب کرده وعمل می کند واینطور نیست که تمام اعمال وجنایاتی که ستمگران انجام می دهند کار خدا باشد.
به تعبیر دیگر خداوند متعال عالم هستی را بصورت قانون علیت آفریده است که بین فاعل مفعول واتفاقات عالم ارتباط وجود دارد یعنی از هر چیزی معلول وپدیده خاص مربوط به آن سر می زند. مثلا دود وحرارت نتیجه آتش است. سیراب کردن نتیجه آب است. آتش کار آب وآب کرا آتش را انجام نمی دهد. واین نظام را خداوند چنین خلق کرده است. کسی که از مال خود به دیگران می بخشد موجب غنای آنها شده ومشکل آنها را برطرف می کند ولی کسی که مال مردم را به ناحق می گیرد بدبخت شان می کند. اینها هر دو کار انسان است ولی طبق نظامی که خدا طراحی کرده است. وخداوند علت اصلی این امور است.
بر اساs همین چاvچوب اختیار انسان وفاعلیت تام الهی معنی می شود.

Zemestoon;553990 نوشت:
بر طبق مقدمه ای که آورده شد کسی که به 1و2 معتقد باشه دچار شرک شده و
معتقد شده که چیزی وجود داره که خدا خالقش نیست.
اگر کسی به 3 معتقد باشه یعنی مسئول اعمال خوب و بد ما در حقیقت خداست و ما نیستیم که اونها رو خلق میکنیم.

و در مورد 4 :واقعیت اینه که من موجودی هستم که تماما وابسته به خدا هستم و اراده و خواست خدا مقدم بر خواست و اراده ی منه
پس چه معنایی داره که گفته بشه که هم من خالق اراده ای هستم و هم خدا؟


با سلام
بله خداوند خالق همه چیز است إن الله خالق کل شئ وخداوند بزرگ موجودات را بر چند نوع آفریده است که در این میان حیوانات با غریزه عمل می کنند، فرشته ها مجبور بر طاعت هستند اما انسان مختار است یعنی از بین خوب وبد با اراده خود یکی را انتخاب می کند ومسئول اعمال خود است.
چون خالق انسان خداوند بوده وعالم بر اساس اذن وتدبیر الهی در گردش است که توحید در ربوبیت می گویند واگر لحظه ای اذن وعنایت خود را بردارد همه چیز از بین خواهد رفت. هر آنچه انسان دارد خدا به او داده است فلذا از این بابت نسبت دادن افعال به خداوندایرادی ندارد چون این دست، پا، قلب وغیره که با آن تصمیم گرفته وعمل می کنیم مخلوق خداوند است واز این جهت نسبت دادن این امور به خداوند هیچ ایرادی ندارد.
پس با توجه به دو نکته فوق که عالم به اذن الهی در گردش است وخالق تمام ابزار واعضا خداوند است نسبت دادن امور به خداوند درست است.
تنها موجود عالم که در هستی مستقل است وهمه چیز را از خود دارد خداوند متعال است وهمه هر چه دارند ا زاو دارند که اصطلاحا معیت قیومیه گفته می شود یعنی تمام موجودات از جمله انسان قائم به خود ومستقل در حرکات خود نیستند بلکه بقا وحرکت آنها قائم به خداوند متعال است لذا انسان استقلال به معنای خود مختا ربودن ندارد. اما خداوند به همین انسان این آزادی را داده که با اعضاء وجوارحی که او داده است تصمیم گرفته وعمل کند. چون چرخش عالم وتاثیر اسباب وامور به اذن وخواست خدا بوده وخالق همه چیز اوست نسبت دادن امور به خداوند می باشد وآفریننده مستقل اینها اوست. وآنچه انسان با همین اعضا انجام می دهد با تصمیم خود ولی اعضاء وجوارح اعطایی است ولی تصمیم گیری با انسان است. لذا انسان خود انتخاب کرده وعمل می کند واینطور نیست که تمام اعمال وجنایاتی که ستمگران انجام می دهند کار خدا باشد.
به تعبیر دیگر خداوند متعال عالم هستی را بصورت قانون علیت آفریده است که بین فاعل مفعول واتفاقات عالم ارتباط وجود دارد یعنی از هر چیزی معلول وپدیده خاص مربوط به آن سر می زند. مثلا دود وحرارت نتیجه آتش است. سیراب کردن نتیجه آب است. آتش کار آب وآب کرا آتش را انجام نمی دهد. واین نظام را خداوند چنین خلق کرده است. کسی که از مال خود به دیگران می بخشد موجب غنای آنها شده ومشکل آنها را برطرف می کند ولی کسی که مال مردم را به ناحق می گیرد بدبختشان می کند. اینها هر دو کار انسان است ولی طبق نظام یکه خدا طراحی کرده است. وخداوند علت اصلی این امور است.
بر اسا همین چاچوب اختیار انسان وفاعلیت تام الهی معنی می شود.

خالق یعنی کسی چیزی رو از نیست بیافرینه . مثلا کسی از خاک بدون اینکه خاک دارای سلولهای بنیادی گربه باشد گربه درست کند . این خلق است .
مطلب شما درباره خلق نیست . مطلبی که شما گذاشتین به اشتباه نامش را خلق گذاشتین .

این مطلب بنده ظاهرا اشتباه باشه یکی ا ز دوستان مطلبی گذاشتن
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ«المؤمنون/14»
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته‌]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!

خدا به تو اختیار داده همین الان می تونی بری یه یتسم رو سیر کنی و یا جیب کسی رو بزنی این اختیارته

[="Tahoma"][="Navy"]

Zemestoon;553990 نوشت:
[=verdana]با سلام و احترام
(ببخشید نمی دونستم این مطلب رو توی تاپیک جبر و اختیار قرار بدم و
یا قضا و قدر ولی فکر می کنم به هر دو موضوع مرتبط باشه.)

با دلایل زیر آیا ثابت نمیشود که در حقیقت خدا مسئول اعمال بد منه و نه من؟
1- (تاجایی که بنده میدونم) از دیدگاه اسلام هر چیزی که موجوده خالقش خداست و
اگر کسی معتقد به این موضوع باشه که چیزی در عالم وجود داره که خدا خالقش نیست
دچار شرک شده.

2- واضحه که ما قبل از انجام هرکاری چیزی در وجودمون شکل میگیره که اراده نامیده میشه
(حتی اگه قبل از اراده هم میشه چیزی رو تصور کرد که نتیجش میشه اعمال ما, شما می تونید
اون رو بعنوان اولین چیزی که در وجودمون شکل میگیره تصور کنید)

3-شکی نیست که برخی انسانها جنایتها و گناهان زیادی مرتکب شده اند
علاوه بر اون برخی, هر کدوم از ما در طول زندگیمون گناهان زیادی مرتکب شدیم.

حال چهار حالت به وجود میاد:
1- نه خدا خالق این اراده ی منه و نه من
2-خدا خالق این اراده نیست و من خالقشم
3-خدا خالق این اراده ست و نه من
4-هم خدا خالق این اراده ست و هم من

بر طبق مقدمه ای که آورده شد کسی که به 1و2 معتقد باشه دچار شرک شده و
معتقد شده که چیزی وجود داره که خدا خالقش نیست.
اگر کسی به 3 معتقد باشه یعنی مسئول اعمال خوب و بد ما در حقیقت خداست و ما نیستیم که اونها رو خلق میکنیم.

و در مورد 4 :واقعیت اینه که من موجودی هستم که تماما وابسته به خدا هستم و اراده و خواست خدا مقدم بر خواست و اراده ی منه
پس چه معنایی داره که گفته بشه که هم من خالق اراده ای هستم و هم خدا؟
فرض که چنین چیزی ممکن باشه!
آیا من با خدا در خلق چیزی شریک شدم؟!
و اصلا فرض که من با خدا در خلق اون اراده و اون اولین موجود درونم, شریک شدم و اصلا این شرک هم به حساب نیاد!
چرا خدا با من برای خلق یک اراده ای که قراره منجر به یک عمل قبیح و زشت و جرم جنایت باشه شریک شده؟!
ممنون



سلام
اراده و قدرت الهی در اراده و قدرت ما ظاهر میشه و اون چیزی که جهت اونو بعنوان یک فعل مشخص میکنه ویژگیهای جسمی و عمدتا روحی خود ماست لذا در صدور افعال بعد آفرینشیش با خداست اما جهت و نحوه آنرا ( که در حوزه و خوب و بد است )ما تعیین می کنیم
البته این بدان معنا نیست که دست خدای متعال در ایجاد فعلی خاص در ما ناتوان است بلکه گاهی چنین هم می کند اما چیزی که با سلب اختیار از ما بوده به حساب ما نوشته نمیشود ولی امور آگاهانه و اختیاری منسوب به ماست و ما در قبال آن مسوولیم چون ویژگیهای وجودی ما مقتضی آن بوده است
در یک مثال میگوییم :
اگر مسوول بالاتری اختیاراتی را به فردی داد او او با این اختیارات خدمت کرد خدمت منسوب به اوست هرچند بنیانش مرهون دادن اختیارات از بالاتر بوده و اگر خیانت کرد صرفا منسوب به خودش است چون مسوول بالاتر برای خیانت به او این اختیارات را نداد اما او سوء استفاده کرد و خائن شد و باید عقوبت شود
خدای متعال نیز یک ساختار وجودی به ما داد که طبق قانون و فطرت باید به نیکیها و خدمت بپردازد حال کسی این ساختار را در مسیر خلاف استفاده کرد خیانتش صرفا به خود او منسوب است چون خلاف قانون الهی و اقتضائات فطری و مقاصد آفرینشی خود عمل کرده است
یا علیم

[=verdana]با سلام
هیچ کدوم از جوابها قانعم نکرد!

بپاخیزیم;555152 نوشت:
خالق یعنی کسی چیزی رو از نیست بیافرینه . مثلا کسی از خاک بدون اینکه خاک دارای سلولهای بنیادی گربه باشد گربه درست کند . این خلق است .
مطلب شما درباره خلق نیست . مطلبی که شما گذاشتین به اشتباه نامش را خلق گذاشتین .

[=verdana]خب خالق یعنی کسی که چیزی رو از نیست خلق کنه !
اراده ی من و خواستن های من اول نیست و بعد به وجود میاد.
این خلق شدن نیست؟

tah;555155 نوشت:
خدا به تو اختیار داده همین الان می تونی بری یه یتسم رو سیر کنی و یا جیب کسی رو بزنی این اختیارته

[=verdana]از نظر من این که من یه کسی رو سیر کنم یا جیب کسی بزنم تابع اختیارم نیست
چون هنوز دلیلی قانع کننده برای وجود اختیار پیدا نکرده و اعتقادم به جبر بسیار بیشتر از اعتقادم به اختیاره .
بلکه تابع اینه که من توی چه فضایی، توی چه خانواده و محیطی رشد کردم و از طریق وراثت چه چیزی به من منتقل شده و...

[=verdana]لطفا اگه میشه بیایید بر اساس همین مقدمات و نتایجی که بنده توی سوالم مطرح کردم بحث کنیم.
از دیدگاه شما کجای این استدلال ایراد داره، که در نتیجه از نظر شما من باید به اختیار معتقد باشم؟

Zemestoon;555492 نوشت:
[=verdana]از نظر من این که من یه کسی رو سیر کنم یا جیب کسی بزنم تابع اختیارم نیست
چون هنوز دلیلی قانع کننده برای وجود اختیار پیدا نکرده و اعتقادم به جبر بسیار بیشتر از اعتقادم به اختیاره .
بلکه تابع اینه که من توی چه فضایی، توی چه خانواده و محیطی رشد کردم و از طریق وراثت چه چیزی به من منتقل شده و...

نمونه های زیادی از انسان ها هستن که در محیط هایی به دنیا آمدن و یا خانواده هایی داشتن ولی شخصیت متفاوتی رو با توجه به رجوع به فطرت خودشون برگزیدن !

tah;555530 نوشت:
نمونه های زیادی از انسان ها هستن که در محیط هایی به دنیا آمدن و یا خانواده هایی داشتن ولی شخصیت متفاوتی رو با توجه به رجوع به فطرت خودشون برگزیدن !

منظور من این نیست که مثلا شخص همون چیزی میشه که خانوادش و محیطش هستن
در واقع "ممکنه" عکس العمل رفتار و تربیت خانوادش و محیطش بشه. این باید بررسی بشه.
مثلا شخصی توی یه خانواده ی کاملا فاسد و بد اخلاق متولد میشه از دیدگاه بنده الزاما این شخص فاسد و بد اخلاق نمیشه
بلکه بد اخلاقی خانوادش باعث میشه که این شخص از کل تفکرات و اعتقاداتی که خانوادش دارن متنفر بشه و
در نهایت به انسانی کاملا متفاوت نسبت به خانواده و محیطش تبدیل بشه و انسانی پاک و صالح از آب دربیاد.

هنوز اینها از دیدگاه بنده دلیل محکمی برای اثبات اختیار نیست!
هنوز هم کسی به استدلالی که در ابتدای این بحث مطرح کردم نتونسته ایرادی وارد کنه

Zemestoon;555597 نوشت:
منظور من این نیست که مثلا شخص همون چیزی میشه که خانوادش و محیطش هستن
در واقع "ممکنه" عکس العمل رفتار و تربیت خانوادش و محیطش بشه. این باید بررسی بشه.
مثلا شخصی توی یه خانواده ی کاملا فاسد و بد اخلاق متولد میشه از دیدگاه بنده الزاما این شخص فاسد و بد اخلاق نمیشه
بلکه بد اخلاقی خانوادش باعث میشه که این شخص از کل تفکرات و اعتقاداتی که خانوادش دارن متنفر بشه و
در نهایت به انسانی کاملا متفاوت نسبت به خانواده و محیطش تبدیل بشه و انسانی پاک و صالح از آب دربیاد.

هنوز اینها از دیدگاه بنده دلیل محکمی برای اثبات اختیار نیست!
هنوز هم کسی به استدلالی که در ابتدای این بحث مطرح کردم نتونسته ایرادی وارد کنه

تو میگی قبل اینکه به دنیا بیاد قرار بوده خوب بشه ! و در خانواده می بینی همه خانواده اش بد و این خوب شده ! و اینو اختیار نمی دونی !
اما باز هم به نظر من اختیاره چون که اگه اختیار نبود خدا دیگه بهشت و جهنمی نمی ذاشت که بخواد عده ای رو عذاب بده و عده ای رو بهشت ببره

خب اگه کسی رو بد می ساخت دیگه نمی فرستادش جهنم چون وطیفه ی بدی رو بهش محول کرده پس اون شخص وظیفه اش رو انجام داده و با گناهان زیاد باید به بهشت بره

اما خدا اختیار داده کتاب داده راهنما داده و همه رو به راه راست هدایت کرده

باسلام ودرودفراوان
وهرخیری به شمارسدازجانب پروردگارتان هست وهرشری رسدازجانب خودتا
پاسخ به این سوال کاملاواضح وروشنه خداوندمیفرمایدماراه هدایت رابه انسان نشان دادیم پس انسان باپیروی ازنفس خودوقرارگرفتن مسیرحق وهدایتی که خدابرای اومقدرکرده قاعدتاهرخیری ازجانب خداست چون راه هدایت رابه مانشان داده پس اگرکسی باپیروی ازنفس خویش خلاف مسیرهدایت قدم نهادوشری بدورسیدازجانب خودش است چراکه خداوندراه رابه انسان نشان داده است
یاحق

احمد;556023 نوشت:
باسلام ودرودفراوان وهرخیری به شمارسدازجانب پروردگارتان هست وهرشری رسدازجانب خودتا پاسخ به این سوال کاملاواضح وروشنه خداوندمیفرمایدماراه هدایت رابه انسان نشان دادیم پس انسان باپیروی ازنفس خودوقرارگرفتن مسیرحق وهدایتی که خدابرای اومقدرکرده قاعدتاهرخیری ازجانب خداست چون راه هدایت رابه مانشان داده پس اگرکسی باپیروی ازنفس خویش خلاف مسیرهدایت قدم نهادوشری بدورسیدازجانب خودش است چراکه خداوندراه رابه انسان نشان داده است یاحق
علیکم السلام تا جایی که بنده می دونم با زیر سوال رفتن اختیار خیلی چیز های دیگه هم زیر سوال میره. از جمله ارسال پیامبران و امامان و بهشت و جهنم و حتی قرآن! چون که اصلا معنی نمیده خدا برای بشری که اختیار نداره و مجبوره کتابی برای هدایتش بفرسته! پس نمیشه جواب این سوال رو از قرآن و احادیث داد. موفق باشید

Zemestoon;556119 نوشت:
علیکم السلام تا جایی که بنده می دونم با زیر سوال رفتن اختیار خیلی چیز های دیگه هم زیر سوال میره. از جمله ارسال پیامبران و امامان و بهشت و جهنم و حتی قرآن! چون که اصلا معنی نمیده خدا برای بشری که اختیار نداره و مجبوره کتابی برای هدایتش بفرسته! پس نمیشه جواب این سوال رو از قرآن و احادیث داد. موفق باشید

باسلام مجدد
مطلب واضح نیست لطفاکمی بیش ترتوضیح بدید
چگونه قراراست اختیارزیرسوال برودازچه لحاظ

باسلام. بر اساس سوالی که مطرح شد باید به ناچار یکی از حالتهای 3 و یا 4 را پذیرفت. ما انسانها موجودی کاملا وابسته به خدا هستیم. خواستن ها و اراده های ما چیزی هستن که وجود دارن. و خداست که به اونها وجود بخشیده. پس وقتی من اراده می کنم کار خوب یا بدی انجام بدم خداست که در واقع داره اون خواستن و اراده کردن رو به وجود میاره پس چه عمل زشتی که در نتیجه ی اراده ی من از من سر می زنه و چه عمل صالحی که انجام میدم در واقع به خواست اراده ی خدا بوجود اومده. نسبت دادن این افعال به خود انسان هم برای من قابل درک نیست. وقتی من همه چیزم از خداست چجوری اعمال بدم از خودمه؟ مگه غیر از اینه که اراده و خواست خدا مقدم بر اراده و خواست منه؟ خب حالا وقتی چنین وضعیتی حاکمه مختار بودن انسان چه معنایی میده؟

بپاخیزیم;555152 نوشت:
خالق یعنی کسی چیزی رو از نیست بیافرینه . مثلا کسی از خاک بدون اینکه خاک دارای سلولهای بنیادی گربه باشد گربه درست کند . این خلق است .
مطلب شما درباره خلق نیست . مطلبی که شما گذاشتین به اشتباه نامش را خلق گذاشتین .

سلام

اول باید دید این برداشت از خلقت درست است یا خیر

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ«المؤمنون/14»
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته‌]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!

أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ«الصافات/125»
آیا بت «بعل» را می‌خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می‌سازید؟!

در این دو ایه خداوند خود را بهترین خلق کنندگان مینامد یعنی خلق کنندگان دیگری هم هستند پس نمیتوانیم بگوئیم خلقت از نیست به هست اوردن است یعنی خدا شیطان را خلق کرده و شیطان شر را و چون خداوند خالق شیطان است لذا به واسطه خالق شر هم هست ولی مسئول و بانی شر نیست چون شیطان بواسطه اختیارش شر را افریده و مسئول عملش میباشد و هرکس نیز از شیطان پیروی کند مسئول عملش میباشد یعنی شر بالفعل وجود داشته ولی خدا مسئول ان نیست مانند اینکه کسی با چاقوئی کسی را بکشد و گناه انرا به گردن سازنده چاقو نسبت دهد .

باسلام مجدد
خداخواستن واراده کردن دروجودبندشوبه وجوداورده انابابدتوجه.کردکه ضعف وعجزوجهل درخداراه نداردافریدن ان بحثی جداست خداوندذهنی ازادبه توداده بله همه چیزت ازخداست چراکه اگرتورانمیافریده چیزی نبودی لاشیء

Zemestoon;555495 نوشت:
[=verdana]لطفا اگه میشه بیایید بر اساس همین مقدمات و نتایجی که بنده توی سوالم مطرح کردم بحث کنیم.
از دیدگاه شما کجای این استدلال ایراد داره، که در نتیجه از نظر شما من باید به اختیار معتقد باشم؟

باسلام مجدد
خداخواستن واراده کردن دروجودبندشوبه وجوداورده انابابدتوجه.کردکه ضعف وعجزوجهل درخداراه نداردافریدن ان بحثی جداست خداوندذهنی ازادبه توداده بله همه چیزت ازخداست چراکه اگرتورانمیافریده چیزی نبودی لاشیء

فتا 1;556146 نوشت:
سلام

اول باید دید این برداشت از خلقت درست است یا خیر

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ«المؤمنون/14»
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته‌]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!

أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ«الصافات/125»
آیا بت «بعل» را می‌خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می‌سازید؟!

در این دو ایه خداوند خود را بهترین خلق کنندگان مینامد یعنی خلق کنندگان دیگری هم هستند پس نمیتوانیم بگوئیم خلقت از نیست به هست اوردن است یعنی خدا شیطان را خلق کرده و شیطان شر را و چون خداوند خالق شیطان است لذا به واسطه خالق شر هم هست ولی مسئول و بانی شر نیست چون شیطان بواسطه اختیارش شر را افریده و مسئول عملش میباشد و هرکس نیز از شیطان پیروی کند مسئول عملش میباشد یعنی شر بالفعل وجود داشته ولی خدا مسئول ان نیست مانند اینکه کسی با چاقوئی کسی را بکشد و گناه انرا به گردن سازنده چاقو نسبت دهد .

باسلام
دوست عزیزاین غیرممکن است خداموجودی رابیافریندوان موجودچیزی که درخداوجودنداردرابیافریند
این تناقض است
برای مثال هرچیزتاظرفیتی که به اوداده شده توان ایجادداره یابه عبارتی کلی ترهرگزنمیشودبیش ترازظرفیت کوزه ای دراواب نهادصحبت ازاینکه شرارت درخداراه داردبی معنبست خداوندبواسطه حکمتی که داردهرگزه انجامش نمیدهد.ودرمثال مذکورچیزجدیدی خلق نشده
خداوندجنودجهل همان شیطان راافریدوازبرای ان 75لشکرقرارداداین موضوع راروشن میکندپس جهل افریده خداست امادروی راه نداردبواسطه حکمتی که دارد

طبق گفته ی قرآن:"اوست كسى كه شما را از گل آفريد آنگاه سرنوشتی را مقرر داشت و سرنوشت حتمى نزد اوست با اين همه شما ترديد مى‏كنيد.انعام/2" و یا "شما چیزی را نخواهی خواست مگر اینکه الله آنرا (برای شما ) خواسته باشد قطعا الله داناى حكيم است.انسان/30" و خیلی آیات دیگه. طبق این گفته ها انسان موجودی مجبور اراده ی خداست و هر کاری اعم از خوبی و بدی انجام بده به اراده ی خداست نه خود انسان. مسلما انکار این آیات باعث شرک فرد میشه.پس به این آیات ایمان بیاورید...http://www.askdin.com/images/smilies/Type/read.gif

باسلام
ازنظرحقیرپاسخ به این سوال هم بارز شماازبدوتولدوقتی مدنظرباشه تمام سرنوشت ومقدرات ثابت شده به خواست مانیست بلکه انتسابیست بازهم ماهرگزچیزی رانخواهیم داشت ودرمسیرزندگی ماقرارگیردمگراینکه به واسطه انتساب ماباشد
نتیجتاانسان وقتی ازبدوتولدبه خواست خداباشدتمام سرنوشتت راخداتعین کرده وانسان محدودبه انتخاب بین سرنوشت انتسابی خویش است که خدامسلماخیرهرانسانی رامیخواهد وراه خیررابه اونشان داده است ودرشرایط مختلف انتظارات پروردگارهم ازبنده متفاوت است!

جناب احمد در سوره ی اعلی آیه ی3 قرآن میگه که "و همان كس كه (برای مخلوقش) تقديری مشخص كرد و (بسوی آن تقدیر) هدايت کرد." طبق این آیه اگه من برم در یک مکان عمومی و یه اسلحه بردارم و همه رو به رگبار ببندم،این حادثه در تقدیرم نوشته شده و خدا منو به سمتش هدایت کرده. حالا شما میگین که:"نتیجتاانسان وقتی ازبدوتولدبه خواست خداباشدتمام سرنوشتت راخداتعین کرده وانسان محدودبه انتخاب بین سرنوشت انتسابی خویش است" این با گفته ی خدا در تضاده که میگه"(بسوی آن تقدیر) هدايت کرد".این هدایت کرد یعنی من هدایت شدم (نه اینکه خودم انتخاب کردم) به آدم کشتن که در تقدیرم بوده.این یعنی خود جبر.

منکران;556212 نوشت:
جناب احمد در سوره ی اعلی آیه ی3 قرآن میگه که "و همان كس كه (برای مخلوقش) تقديری مشخص كرد و (بسوی آن تقدیر) هدايت کرد." طبق این آیه اگه من برم در یک مکان عمومی و یه اسلحه بردارم و همه رو به رگبار ببندم،این حادثه در تقدیرم نوشته شده و خدا منو به سمتش هدایت کرده. حالا شما میگین که:"نتیجتاانسان وقتی ازبدوتولدبه خواست خداباشدتمام سرنوشتت راخداتعین کرده وانسان محدودبه انتخاب بین سرنوشت انتسابی خویش است" این با گفته ی خدا در تضاده که میگه"(بسوی آن تقدیر) هدايت کرد".این هدایت کرد یعنی من هدایت شدم (نه اینکه خودم انتخاب کردم) به آدم کشتن که در تقدیرم بوده.این یعنی خود جبر.

باسلام مجدد
درزمان پیامبرشخصی نزدایشان امدوپرسید سرنوشت خرمای دردست من چیست؟
هدف وی این بودکه اگرسرنوشت خرمااین بودکه خورده شودان رادوربندازدوبرعکس
پیامبرفرمود:اگرخرمارابخوری سرنوشتش این است خورده شودوبرعکس خداوندبه توعقل داده وقتی تقدیرتوپیروی نکردن ازعقل است هدایتت روبه پوچ وکفراست که این مسیرهدایت به دلیل عقل وی اگررهنمودنشودکه ازادامه حیات بازمیمانی

احمد;556214 نوشت:
باسلام مجدد درزمان پیامبرشخصی نزدایشان امدوپرسید سرنوشت خرمای دردست من چیست؟ هدف وی این بودکه اگرسرنوشت خرمااین بودکه خورده شودان رادوربندازدوبرعکس پیامبرفرمود:اگرخرمارابخوری سرنوشتش این است خورده شودوبرعکس خداوندبه توعقل داده وقتی تقدیرتوپیروی نکردن ازعقل است هدایتت روبه پوچ وکفراست که این مسیرهدایت به دلیل عقل وی اگررهنمودنشودکه ازادامه حیات بازمیمانی
یعنی شما دارین گفته ی قرآن رو رد میکنین؟و یا میگین انسان خودش بوجود آورنده ی این کاراست؟

منکران;556266 نوشت:
یعنی شما دارین گفته ی قرآن رو رد میکنین؟و یا میگین انسان خودش بوجود آورنده ی این کاراست؟

دوست عزیزفکرکنم منظورمن رومتوجه نشدیدمن چگونه گفته قران روردکنم حقیراثبات چگونگی گفته قران رابیان کردم
یاحق

هرشخص بعدتولددرسرنوشتی قرارمیگیردکه خداان رامحدودبه وی کرده
امابه سوی ان تقدیرهدایت کردن
قطعا خداوندتورابه سوی ان تقدیرکه براساس عقل خودت است
هدایت میکندچراکه عدم هدایت پروردگارموجب بازماندن میشودبرای روشن ترشدن خداازاینده تووتصمیماتت براساس عقلت وذهنت اگاه است وتقدیرت مقدروهدایتت دردوجهت اگرنباشدازادامه بازمیمانی

احمد;556267 نوشت:
دوست عزیزفکرکنم منظورمن رومتوجه نشدیدمن چگونه گفته قران روردکنم حقیراثبات چگونگی گفته قران رابیان کردم یاحق
اینجا باید یا حرف قرآن رو پذیرفت یا داستانی که آوردید. در آیه ها هرفی از عقل و غیرهزده نشده مگر اینکه بخواین تفسیر کنید. موفق باشید.

منکران;556273 نوشت:
اینجا باید یا حرف قرآن رو پذیرفت یا داستانی که آوردید. در آیه ها هرفی از عقل و غیرهزده نشده مگر اینکه بخواین تفسیر کنید. موفق باشید.

درکامنت قبل منظورازحرف خداوندوداستان راگفتم به هیچ عنوان درتناقض نیست اگرهست دقیق مشخص کنید
یاحق

احمد;556168 نوشت:
دوست عزیزاین غیرممکن است خداموجودی رابیافریندوان موجودچیزی که درخداوجودنداردرابیافریند
این تناقض است

سلام

اگر مطلب را درست بخوانی بنده نگفتم بنده چیزی را که در خدا نیست را افریده بلکه بلکه عرض بنده اینست که خدا چیزی را از نیست به هست نمیاورد و بنده انچه را بالقوه است را بالفعل در میاورد مانند اینکه اب سنگین در طبیعت نیست ولی بنده انرا خلق میکند یعنی درست است که اب سنگین در طبیعت نیست ولی در واقع بالقوه هست و بنده انرا بالفعل در میاورد .

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَى مُلْكِ سُلَیمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَكِنَّ الشَّیاطِینَ كَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا یعْلَمُونَ«البقرة/102»
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!!

این ایه به زیبائی نشان میدهد که چگونه شیاطین نیکی را به بدی بدل میکنند و در واقع زشتی را خلق میکنند.

Zemestoon;555489 نوشت:
خب خالق یعنی کسی که چیزی رو از نیست خلق کنه !
اراده ی من و خواستن های من اول نیست و بعد به وجود میاد.
این خلق شدن نیست؟

سخن در این است که خداوندی که مرا آفریده به چه شکل آفریده است. خالق ما خداوند است وخود می فرماید: من شما را آفریده ام وراه راست وغلط را به شما نشان داده ام وحال انتخاب با خود شماست که کدام طریق را طی کنید. پس خداوند ما را با اختیار آفریده است ودر قبال این اختیاری که داریم مسئوولیت در قبال اعمال خود داریم وباید پاسخگو باشیم وحساب وکتاب قیامت هم بخاطر همین اختیار ماست.

Zemestoon;555492 نوشت:
از نظر من این که من یه کسی رو سیر کنم یا جیب کسی بزنم تابع اختیارم نیست
چون هنوز دلیلی قانع کننده برای وجود اختیار پیدا نکرده و اعتقادم به جبر بسیار بیشتر از اعتقادم به اختیاره .
بلکه تابع اینه که من توی چه فضایی، توی چه خانواده و محیطی رشد کردم و از طریق وراثت چه چیزی به من منتقل شده و...

اگر قرار باشد که اعمال برگرفته از وراثت ومحیط باشد پس جبری از جانب خداوند نیست چون در اینصورت محیطها نباید با هم فرق داشته باشند. وقتی ما اجمالا قبول داریم که محیط ووراثت تاثیر دارید اختیار داشتن انسان را قبول کرده ایم چون این محیط ووراثت هم به انسانها بر می گردد.
اما اعمال ونوع رفتار خیل یاز انسانها نشان می دهد که انسان کاملا تابع محیط ووراثت نیست. چون نوع رفتارش خلاف محیط وخانواده ای است که در آن رشد کرده است. پدر فردی بی نماز، بد اخلاق، بد زبان ول ینوع رفتار فرزند بر خلاف رفتار والدین است.
محیط پر از بزهکاری، دزدی، چاقو کشی ولی در همان محیط افرادی عالم ودیندار وبا فرهنگ بیرون می آیند.
اگر شما کمی به اطراف واشخاص کنار خود دقت می کنید شخصیت افراد تابع وراثت ومحیط نیست. نه اینکه تاثیر نداشته باشند اما کاملا تابع این دو نیست.

درسته که خداوند همه چیز را خلق کرده اما خداوند به انسان قدرت تفکرواختیار داده است فکر میکنم همینقدر کافی مگه نه

کریم;558982 نوشت:
سخن در این است که خداوندی که مرا آفریده به چه شکل آفریده است. خالق ما خداوند است وخود می فرماید: من شما را آفریده ام وراه راست وغلط را به شما نشان داده ام وحال انتخاب با خود شماست که کدام طریق را طی کنید. پس خداوند ما را با اختیار آفریده است ودر قبال این اختیاری که داریم مسئوولیت در قبال اعمال خود داریم وباید پاسخگو باشیم وحساب وکتاب قیامت هم بخاطر همین اختیار ماست. اگر قرار باشد که اعمال برگرفته از وراثت ومحیط باشد پس جبری از جانب خداوند نیست چون در اینصورت محیطها نباید با هم فرق داشته باشند. وقتی ما اجمالا قبول داریم که محیط ووراثت تاثیر دارید اختیار داشتن انسان را قبول کرده ایم چون این محیط ووراثت هم به انسانها بر می گردد. اما اعمال ونوع رفتار خیل یاز انسانها نشان می دهد که انسان کاملا تابع محیط ووراثت نیست. چون نوع رفتارش خلاف محیط وخانواده ای است که در آن رشد کرده است. پدر فردی بی نماز، بد اخلاق، بد زبان ول ینوع رفتار فرزند بر خلاف رفتار والدین است. محیط پر از بزهکاری، دزدی، چاقو کشی ولی در همان محیط افرادی عالم ودیندار وبا فرهنگ بیرون می آیند. اگر شما کمی به اطراف واشخاص کنار خود دقت می کنید شخصیت افراد تابع وراثت ومحیط نیست. نه اینکه تاثیر نداشته باشند اما کاملا تابع این دو نیست.

[=verdana]با سلام خدمت کارشناس گرامی.
اون چیزی به ما در دوران دبیرستان یاد دادن اینه که اول فرض مختار بودن انسان رو می پذیریم. بعد از اون میگیم چون انسان اختیار داره مسئوله و لازمه خدای هدایتگر این بشر رو راهنمایی کنه. پس خدا پیامبرانی می فرسته تا بشر رو هدایت کنند و یکی از این پیامبران حضرت محمد (ص) هستش که قرآن رو از جانب خدا برای راهنمایی بشر آورده.

حال قاعدتا اگر ما قبول نداشته باشیم که اختیاری وجود داره، پس اصلا معنی نمیده که از قرآن برای اثبات اختیار دلیل اقامه کنیم. و من هم اصلا اعتقادی به اختیار ندارم. (خیلی بخوام کوتاه بیام نهایتا یه اختیار فوق العاده خفیف و ضعیف رو می پذیرم که در محاصره ی جبر قرار گرفته) پس نمیشه برای شخصی چون بنده دلیل قرآنی بیارید.

دیگه اینکه به هر شکلی که انسان آفریده شده باشه شما اون چهار حالتی که در ابتدای بحث ذکر کردم رو در نظر بگیرید.

مساله ی آخر هم اینکه آوردن نمونه هایی که خلاف شرایط محیطی و تربیتی و خانوادگی انسانهایی خوب و یا بد از آب در اومدن هم برای من نمی تونه اثبات کننده ی اختیار باشه. برای اینکه این مولفه ها اونقدر پیچیدست و بهم مربوطه که ممکنه کوچکترین مساله ای اون شخص رو به شکلی که ما انتظار نداریم بار بیاره. قبل از این هم ذکر کردم. اینکه مثلا در یک خانواده ی مذهبی فرزند ناپاکی تربیت شده برای من اثبات کننده ی اختیار نیست و من این رو دقیقا اثر رفتار همون خانواده میدونم. در حال حاضر در خیلی از خانواده های مذهبی رعایت حجاب و نماز و روزه رو سایر احکام دین فوق العاده مهمه ولی خوش رویی و مدارا و اخلاق و مهرورزی و عقلانیت هیچ جایگاهی نداره. و شما از دور نگاه میکنید و می بینید بچه بر خلاف خانوادش کاملا نگاه ضد دینی داره و بعد این رو میذارید به پای اختیار. در حالی که این در واقع اثر رفتارهای پدر و مادره که به ظواهر دینی مقیدند ولی نشانی از معارف دین در اونها پیدا نمیشه. من هم تمامی نمونه هایی که در اطرافم میبینم بر این دیدگاهم صدق میکنند. موفق باشید

mahdihg;559032 نوشت:
درسته که خداوند همه چیز را خلق کرده اما خداوند به انسان قدرت تفکرواختیار داده است فکر میکنم همینقدر کافی مگه نه

[=verdana]با سلام
من هر چقدر فکر می کنم برام قابل درک نیست.
ببینید خدا خالق همه چیزه حتی خالق اراده ای که برای انجام کار خیر اون رو در خودم به وجود میارم
وحتی خالق خواستن های من
خالق خود من
خالق کارهام
اگر اون نخواد حتی خواستم من هم وجود پیدا نمی کنه.
شما می فرمایید خدا به انسان قدرت تفکر و اختیار داده.
تفکرات شما رو چه کسی بهش وجود می بخشه؟
وقتی که فکر کار خوب به سرتون می زنه؟
و همچنین کار ناپسند؟

[=verdana]هر جوابی که به ذهنتون میرسه بگذارید توی قالبی که ابتدای مبحث اون رو در چهار حالت ذکر کردم.
[=verdana]در هر حال یکی از اون چهار حالت پیش میاد

[=verdana]بعضی از دوستان هم بدون آوردن هر دلیلی میگن انسان اختیار داره و آزاده بعد توضیحاتی میدن.
من ایرادم به همین اختیاریه که شما به شکل پیش فرض اون رو مبنای بحثتون قرار میدین!
در واقع این بحث به غیر از اونچه در عنوان مطلب آورده شده، به نحوی اختیار انسان رو هم زیر سوال میبره.

Zemestoon;559120 نوشت:
[=verdana]با سلام
من هر چقدر فکر می کنم برام قابل درک نیست.
ببینید خدا خالق همه چیزه حتی خالق اراده ای که برای انجام کار خیر اون رو در خودم به وجود میارم
وحتی خالق خواستن های من
خالق خود من
خالق کارهام
اگر اون نخواد حتی خواستم من هم وجود پیدا نمی کنه.
شما می فرمایید خدا به انسان قدرت تفکر و اختیار داده.
تفکرات شما رو چه کسی بهش وجود می بخشه؟
وقتی که فکر کار خوب به سرتون می زنه؟
و همچنین کار ناپسند؟

[=verdana]هر جوابی که به ذهنتون میرسه بگذارید توی قالبی که ابتدای مبحث اون رو در چهار حالت ذکر کردم.
[=verdana]در هر حال یکی از اون چهار حالت پیش میاد

باسلام
دوست عزیزکسی که به اراده وجودمیبخشه قطعاخداست که براساس ذهن ازادی که به توداده این وجودرامیبخشه خداوندمیفرمایدماراه هدایت رابه انسان نشان دادیم حال عدم وجودبخشیدن به اختیاری که باذهن ازادتوست موجب عدم حرکت وادامه زندگی تومیشووازحرکت بازمیمانی
یاحق

Zemestoon;559115 نوشت:
ون چیزی به ما در دوران دبیرستان یاد دادن اینه که اول فرض مختار بودن انسان رو می پذیریم. بعد از اون میگیم چون انسان اختیار داره مسئوله و لازمه خدای هدایتگر این بشر رو راهنمایی کنه. پس خدا پیامبرانی می فرسته تا بشر رو هدایت کنند و یکی از این پیامبران حضرت محمد (ص) هستش که قرآن رو از جانب خدا برای راهنمایی بشر آورده.

حال قاعدتا اگر ما قبول نداشته باشیم که اختیاری وجود داره، پس اصلا معنی نمیده که از قرآن برای اثبات اختیار دلیل اقامه کنیم. و من هم اصلا اعتقادی به اختیار ندارم. (خیلی بخوام کوتاه بیام نهایتا یه اختیار فوق العاده خفیف و ضعیف رو می پذیرم که در محاصره ی جبر قرار گرفته) پس نمیشه برای شخصی چون بنده دلیل قرآنی بیارید.


شما اشکالی را که به دیگران می گیرید که اختیار را در بحث پیش فرض گرفته اند خود بدتر دچا رآن هستید چون در این بحث شما عدم اختیار وجبری بودن را پیش فرض گرفته اید فلذا هر قدر هم ما برای شما دلیل بیاوریم چون قبل از شروع پیش بحث برای خود یک پیش فرض حتمی دارید وآن جبر است لذا بدون اینکه دلیل قانع کننده ای اقامه کنید بر حرف خود پافشاری می کنید واینکه محیط ووراثت را دلیل بر جبر می دانید بفرمایید این وراثت وجبر از کجا آمده است؟
اگر سخن شما را ما درست بدانیم باید بگوییم هر چه که انسانها به ارث برده اند از از حضرت آدم وحوا بوده است ولازمه آن این است که هیچ تغییری نباید رد زندگی انسانها رخ می داد وهمه مثل آندو عمل می کردند. ولی اگر بگویید نه زندگی دیگر آباء واجداد ما تاثیر دارد خود این بهترین دلیل است که آنها اختیار داشته اند وزمانی که آنها اختیار داشته باشند چه دلیلی وجود دارد که ما مجبور باشیم چون نوع خلقت ما هم مثل آنهاست.

Zemestoon;559115 نوشت:
اینکه مثلا در یک خانواده ی مذهبی فرزند ناپاکی تربیت شده برای من اثبات کننده ی اختیار نیست و من این رو دقیقا اثر رفتار همون خانواده میدونم. در حال حاضر در خیلی از خانواده های مذهبی رعایت حجاب و نماز و روزه رو سایر احکام دین فوق العاده مهمه ولی خوش رویی و مدارا و اخلاق و مهرورزی و عقلانیت هیچ جایگاهی نداره. و شما از دور نگاه میکنید و می بینید بچه بر خلاف خانوادش کاملا نگاه ضد دینی داره و بعد این رو میذارید به پای اختیار. در حالی که این در واقع اثر رفتارهای پدر و مادره که به ظواهر دینی مقیدند ولی نشانی از معارف دین در اونها پیدا نمیشه. من هم تمامی نمونه هایی که در اطرافم میبینم بر این دیدگاهم صدق میکنند.

شما می فرمایید یکی از عوامل جبری بودن ما وراثت ومحیط است. اگر این سخن درست باشد باید بچه بر اساس نوع عل پدر ومادر رفتار کند نه خلاف آنها واینکه محیط مذهبی او را مذهبی وغیر مذهبی بی دین بار بیاورد. اینی که شما می گویید وراثت نیست چون نوع رفتار غلط پدر ومادر باعث شده فرزند راه مخالف آنها را انتاب کند که این عین اختیار است. یعنی رفتار غلط وبی منطق دیگران وعدم تربیت درست موجب می شود که انسان راه دیگر که در تضاد با آن است انتخاب کند ومراد از اختیار هم چیزی غیر از این نیست.

خیله خب ما با بحث خارج از قرآن شروع میکنیم حتما شما قبول دارید که انسان عقل دارد و میتواند راهش را پیدا کند بعد هم آیا کسی دست وپای شما را بسته که میگویید من اختیار ندارم منظور شما از اختیار چیست آیا اختیار این نیست که شما آزادید و میتوانید هرکاری که میخواهید بکنید اما آیا به این فکر کرده اید که ما چگونه بوجود امده ایم با اندکی فکر میفهمید که هر چیزی را در این دنیای فانی کسی ساخته است و مسلما انسان را هم کسی بوجود اورده آیا انکار میکنید به نظر شما اگر خداوند پرنده اوازخوان را نمی آفرید آیا ما اکنون میتوانستیم اواز بخوانیم ومسلما قبول دارید که انسان پرنده ها را نساخته وقدرتی بالاتر وجود دارد آیا این حرف ها تکذیب میکنید

کریم;559241 نوشت:
شما اشکالی را که به دیگران می گیرید که اختیار را در بحث پیش فرض گرفته اند خود بدتر دچا رآن هستید چون در این بحث شما عدم اختیار وجبری بودن را پیش فرض گرفته اید فلذا هر قدر هم ما برای شما دلیل بیاوریم چون قبل از شروع پیش بحث برای خود یک پیش فرض حتمی دارید وآن جبر است لذا بدون اینکه دلیل قانع کننده ای اقامه کنید بر حرف خود پافشاری می کنید واینکه محیط ووراثت را دلیل بر جبر می دانید بفرمایید این وراثت وجبر از کجا آمده است؟
اگر سخن شما را ما درست بدانیم باید بگوییم هر چه که انسانها به ارث برده اند از از حضرت آدم وحوا بوده است ولازمه آن این است که هیچ تغییری نباید رد زندگی انسانها رخ می داد وهمه مثل آندو عمل می کردند. ولی اگر بگویید نه زندگی دیگر آباء واجداد ما تاثیر دارد خود این بهترین دلیل است که آنها اختیار داشته اند وزمانی که آنها اختیار داشته باشند چه دلیلی وجود دارد که ما مجبور باشیم چون نوع خلقت ما هم مثل آنهاست.

شما می فرمایید یکی از عوامل جبری بودن ما وراثت ومحیط است. اگر این سخن درست باشد باید بچه بر اساس نوع عل پدر ومادر رفتار کند نه خلاف آنها واینکه محیط مذهبی او را مذهبی وغیر مذهبی بی دین بار بیاورد. اینی که شما می گویید وراثت نیست چون نوع رفتار غلط پدر ومادر باعث شده فرزند راه مخالف آنها را انتاب کند که این عین اختیار است. یعنی رفتار غلط وبی منطق دیگران وعدم تربیت درست موجب می شود که انسان راه دیگر که در تضاد با آن است انتخاب کند ومراد از اختیار هم چیزی غیر از این نیست.

راستش من دیگه نمی دونم چه چیزی باید بیان کنم تا برای شما دلیلی بر وجود جبر باشه.

این چیزیه که من تا به الآن چندین بار تکرار کردم: خالق خواستن های شما ، خالق اراده های شما چه کسیه؟! آیا خدا اراده می کنه چیزی موجود بشه و بعد اون چیز موجود میشه و یا اینکه شما اول مثلا اراده می کنید چیزی (مثلا اراده برای گناه) در شما موجود بشه و بعد به این دلیل که شما اراده کردید خدا به اون اراده ی شما وجود می بخشه؟

اگر خدا قبل از هر کس دیگری به اراده ی شما برای گناه کردن وجود بخشیده، پس اون کسی که باید جواب گو باشه خداست و نه شما ، چون شما هیچ نقشی توی وجود بخشیدن به اون اراده نداشتید!

و اگر شما اراده برای گناه رو در خودتون به وجود آوردید، سوال چه کسی به این اراده ی شما وجود بخشیده؟خودتون ؟ مگه شما بدون خواست خدا می تونید به چیزی وجود ببخشید؟ مگه غیر از اینه که تا خدا نخواد چیزی موجود بشه اون چیز موجود نمیشه؟ این خواستن برای گناه این اراده کردن برای گناه مگه اولین چیزی نیست که در شما برای انجام اون گناه وجود پیدا میکنه؟

دیگه نمی دونم چجوری منظورم رو برسونم که گفته نشه بدون آوردن دلیل دارم حرف از جبر می زنم.

غیر از این دلایلی که برای جبر آوردم شما به من بگید اگر شما جای یزید بودید که پدرش معاویه بود، پدربزرگش ابوسفیان، مادربزرگش هند جگر خوار، آیا انسانی که الآن هستید ، بودید؟

چرا اینجا هفتاد و پنج میلیون شیعه داره ولی امریکا کلی زنا زاده؟! اگه شما توی اون فضا پا به دنیا می گذاشتید چگونه انسانی بودید؟ انسانی عالم و وارسته؟

چرا حضرت عیسی از زمانی که چشم به این جهان باز کرد در حالی که هنوز براش تکلیفی وجود نداشت ، جچوری به پیامبری بر گزیده شد؟ چرا من زمانی که چشم به دنیا باز می کنم پیامبر خدا اعلام نمیشم؟ حضرت عیسی در این دنیا به خاطر قوه ی تشخیصی که بهش داده شده سعادتمنده و توی جهان دیگر هم بالاتر از ما آدمهای عادی قرار میگیره؟ چرا ؟ یه شخصی مثل من تا این حد توی بلا و درد رنج و سختی قرار میگیره ولی آخرش با هزار زور و زحمت شفاعت و خیلی واسطه های دیگه شاید به بهشت راش بدن! شما اسم این رو چی میزارید؟ خواست خدا؟ اراده ی الهی ؟ من این رو عین جبر میدونم!

در مورد بسیاری از پیامبران دیگه و امامان هم همین طور!

من وراثت رو یکی از عوامل شخصیتی انسانها دونستم. اینکه شما میگید اگر همه چیزی که انسانها به ارث برده اند از طریق آدم و حوا بوده من چنین چیزی رو نگفتم. وراثت رو یکی از عوامل توی شخصیت انسانها دونستم. شما وقتی به جنگلی میرید و می بینید درختانی که همشون از یک نوعند ولی یکیشون کوتاهه یکیشون بلنده یکی بی برگه یکی برگ داره یکی کجه یکی راسته و... چه نتیجه ای میگیرید؟ آیا حکم به وجود اختیار در اونها میدید؟ یا اینکه میگید به یکی آب کمتری رسیده به یکی نور کمتری یکی روی پستی بوده و یکی روی بلندی یکی خاک خوبی داشته و یکی نه و اینها باعث تفاوت بین این درختان شده در مورد انسان هم بنده همین نظر رو دارم.

وراثت و تربیت و محیط و تفاوتی که توی شرایط آدما وجود داره رو دلیل تفاوت بین اونها می دونم نه فقط یکی از این عوامل رو بلکه همه ی اینها با هم.

من نگفتم فقط وراثت و محیط میگم حداقل اینهاست: وراثت , محیط , تربیت. در مورد وراثت و تربیت معقد نیستم که انسانها همون پدر و مادرشون خواهند شد بلکه شخصیت اونها رو، وراثت و همچنین عکس العمل رفتارها ی پدر و مادرشون و محیطشون و تربیت خانوادگیشون خواهد ساخت.

به عکس العمل رفتارهای پدر و مادر و محیط دقت کنید!

یه خانواده کاملا مذهبیه، فقط یه ایراده داره اینه که رفتارهای پدر و مادر خیلی تنده! حال بسته به اینکه از طریق وراثت هم این بچشون چه ویژگی هایی داره به احتمال زیاد در آینده به عقاید پدر و مادرش پشت خواهد کرد . چون انسان ها طوری آفریده شدند که نسبت به اخلاق تند حس خوبی ندارن و چند چیزی که مجاور هم قرار گرفته( در این مثال دین و بد اخلاقی) رو با هم دیگه رد میکنن.

ممکن هم هست این بچه در قبال در اخلاقی و تندی زود رنج و حساس نباشه (یعنی از هر کدوم از عوامل تاثیر گذار زود رنجی بهش منتقل نشده باشه) در این صورت اون شخص دیندار خواهد شد، احتمالا!

اینکه یک فرزند به خاطر رفتارهای غلط پدر و مادر راه خلاف اون رو بر می گزینند برای من اثبات کننده ی اختیار نیست. به همین دلایلی که این بالا گفتم.

mahdihg;559383 نوشت:
خیله خب ما با بحث خارج از قرآن شروع میکنیم حتما شما قبول دارید که انسان عقل دارد و میتواند راهش را پیدا کند بعد هم آیا کسی دست وپای شما را بسته که میگویید من اختیار ندارم منظور شما از اختیار چیست آیا اختیار این نیست که شما آزادید و میتوانید هرکاری که میخواهید بکنید اما آیا به این فکر کرده اید که ما چگونه بوجود امده ایم با اندکی فکر میفهمید که هر چیزی را در این دنیای فانی کسی ساخته است و مسلما انسان را هم کسی بوجود اورده آیا انکار میکنید به نظر شما اگر خداوند پرنده اوازخوان را نمی آفرید آیا ما اکنون میتوانستیم اواز بخوانیم ومسلما قبول دارید که انسان پرنده ها را نساخته وقدرتی بالاتر وجود دارد آیا این حرف ها تکذیب میکنید

[=verdana]
[=verdana]انسانی که من می شناسم مثل یه عروسکه . اون عروسک هیچ حرکتی نداره مگر اینکه کسی اون رو به حرکت در بیاره و دست و پاهاش رو بگیره و حالت راه رفتن رو درش ایجاد کنه. اگر این عروسک چیزی رو خراب کنه در حقیقت مسؤلش کسیه که اون داره حرکتش میده.( این حرفها رو به همون دلایلی دارم میزنم که تا حالا برای اثبات جبر آوردم) مثلا هواپیماهای بدون سرنشین مردم بی گناه یه منطقه رو می کشه، کسی نمیاد بگه " ای هواپیمای بدون سرنشین راهی جهنم شو که عذاب برای تو آماده شده است!" بلکه اون کسی که این هواپیما رو ساخته و داره هدایت میکنه مسئوله. و اون کسی که ما رو ساخته و داره هدایت می کنه خداست!
[=verdana]
[=verdana]از نظر من انسان چیزیه شبیه به یه ربات پیشرفته.
[=verdana]آقای mahdihg من به وجود خدا اعتقاد دارم![=&quot]
[=&quot]البته با خدایی که توی قرآن معرفی شده یکم مشکل دارم!

Zemestoon;560079 نوشت:
[=verdana]
[=verdana]انسانی که من می شناسم مثل یه عروسکه . اون عروسک هیچ حرکتی نداره مگر اینکه کسی اون رو به حرکت در بیاره و دست و پاهاش رو بگیره و حالت راه رفتن رو درش ایجاد کنه. اگر این عروسک چیزی رو خراب کنه در حقیقت مسؤلش کسیه که اون داره حرکتش میده.( این حرفها رو به همون دلایلی دارم میزنم که تا حالا برای اثبات جبر آوردم) مثلا هواپیماهای بدون سرنشین مردم بی گناه یه منطقه رو می کشه، کسی نمیاد بگه " ای هواپیمای بدون سرنشین راهی جهنم شو که عذاب برای تو آماده شده است!" بلکه اون کسی که این هواپیما رو ساخته و داره هدایت میکنه مسئوله. و اون کسی که ما رو ساخته و داره هدایت می کنه خداست!
[=verdana]
[=verdana]از نظر من انسان چیزیه شبیه به یه ربات پیشرفته.
[=verdana]آقای mahdihg من به وجود خدا اعتقاد دارم![=&quot]
[=&quot]البته با خدایی که توی قرآن معرفی شده یکم مشکل دارم!

عجب
اگه اون روزی که خلق شدی
خدا بهت میگفت حاضری بری رو زمین و منو عبادت کنی یا نیست و پوچ بشی کدوم رو انتخاب میکردی ؟
فکر نکنم هیچکس نابودی خودش رو بخواد
خدا اون هواپیما رو ساخته
ولی اختیار صعود و سقوطش رو به تو داده

اگر اینطور است من هر چه بگویم شما قبول نمیکند اما واقعا کمی به خودتان نگاه کنید واقعا کسی جلوی شما را برای انجام کاری گرفته اگر چیزی جلوی شما را میگیرد مسلما اعتقاد خودتان است و گرنه هیچ چیزی اگر شما بخواهید کاری بکنید نمیتوانید جلوی شما را بگیرد باز هم خودتان میدانید من به طما توصیه میکنم به دفتر یکی از مراجع نامه ای بنویسید

علی بیات;560080 نوشت:
عجب
اگه اون روزی که خلق شدی
خدا بهت میگفت حاضری بری رو زمین و منو عبادت کنی یا نیست و پوچ بشی کدوم رو انتخاب میکردی ؟
فکر نکنم هیچکس نابودی خودش رو بخواد
خدا اون هواپیما رو ساخته
ولی اختیار صعود و سقوطش رو به تو داده

من از کودکی تا الآن به حدی تحت فشارم و دارم زجر می کشم و اونقدر دچار گناه و آلودگی شدم توی این دوران مجردی! که تقریبا هر روز از خدا می خوام منو ببره به عدم!!!
چون دنیام رو که دارم می بینم! آخرتم رو هم با این همه گناه می دونم!

من از ابتدای این مبحث دارم حرف از وجود جبر می زنم با ذکر دلیل!
اونوقت شماها از وجود اختیار حرف می زنید بدون آوردن دلیل!!!

mahdihg;560081 نوشت:
اگر اینطور است من هر چه بگویم شما قبول نمیکند اما واقعا کمی به خودتان نگاه کنید واقعا کسی جلوی شما را برای انجام کاری گرفته اگر چیزی جلوی شما را میگیرد مسلما اعتقاد خودتان است و گرنه هیچ چیزی اگر شما بخواهید کاری بکنید نمیتوانید جلوی شما را بگیرد باز هم خودتان میدانید من به طما توصیه میکنم به دفتر یکی از مراجع نامه ای بنویسید

شرایط و علت و معلولهایی که خدا در جهان حاکم کرده دست و پام رو بسته!
شما که نه دلیل میارید! و نه حاضرید ادعاهایی که مطرح کردم رو نقد کنید!
می گید من هر چی بگم شما قبول نمی کنید!
اگر دنبال قبول نکردن حرف حق بودم که اصلا اینجا سوالی نمی پرسیدم!
اومدم دارم عقایدم رو در معرض نقد قرار می دم!
تا اگر دارم بیراهه میرم کسی با استدلال روشن کمکی کنه!

قبل از اینکه اینجا بیام اعتقادم به جبر کمتر از الآن بود که دارم این جوابها رو می بینم!

Zemestoon;560133 نوشت:
من از کودکی تا الآن به حدی تحت فشارم و دارم زجر می کشم و اونقدر دچار گناه و آلودگی شدم توی این دوران مجردی! که تقریبا هر روز از خدا می خوام منو ببره به عدم!!!
چون دنیام رو که دارم می بینم! آخرتم رو هم با این همه گناه می دونم!

من از ابتدای این مبحث دارم حرف از وجود جبر می زنم با ذکر دلیل!
اونوقت شماها از وجود اختیار حرف می زنید بدون آوردن دلیل!!!

با عرض معذرت
داری دروغ میگی
هیچکس فطرتش عدم و نابودی رو نمیخواد
حتی اونی که خود کشی میکنه
به امید دنیای دیگه و .... خودشو میکشه
من هم دلیل آوردم
شما گفتی خدا یه هواپیما ساخته
منم گفتم اختیار هواپیما با تو عه
هر مثالی بزنید .. اگر اختیار رو لحاظ کنید ... مشکل حل میشود
کسی منکر جبر نیست
اما جبر تا کجا ؟
هر چند بعضی علمای شیعه معتقدن که تو خودت شهر و خونوادتو انتخاب میکنی در عالم ذر

Zemestoon;553990 نوشت:
1- (تاجایی که بنده میدونم) از دیدگاه اسلام هر چیزی که موجوده خالقش خداست و
اگر کسی معتقد به این موضوع باشه که چیزی در عالم وجود داره که خدا خالقش نیست
دچار شرک شده.
2- واضحه که ما قبل از انجام هرکاری چیزی در وجودمون شکل میگیره که اراده نامیده میشه
(حتی اگه قبل از اراده هم میشه چیزی رو تصور کرد که نتیجش میشه اعمال ما, شما می تونید
اون رو بعنوان اولین چیزی که در وجودمون شکل میگیره تصور کنید)
3-شکی نیست که برخی انسانها جنایتها و گناهان زیادی مرتکب شده اند
علاوه بر اون برخی, هر کدوم از ما در طول زندگیمون گناهان زیادی مرتکب شدیم.
حال چهار حالت به وجود میاد:
1- نه خدا خالق این اراده ی منه و نه من
2-خدا خالق این اراده نیست و من خالقشم
3-خدا خالق این اراده ست و نه من
4-هم خدا خالق این اراده ست و هم من
بر طبق مقدمه ای که آورده شد کسی که به 1و2 معتقد باشه دچار شرک شده و
معتقد شده که چیزی وجود داره که خدا خالقش نیست.
اگر کسی به 3 معتقد باشه یعنی مسئول اعمال خوب و بد ما در حقیقت خداست و ما نیستیم که اونها رو خلق میکنیم.
و در مورد 4 :واقعیت اینه که من موجودی هستم که تماما وابسته به خدا هستم و اراده و خواست خدا مقدم بر خواست و اراده ی منه
پس چه معنایی داره که گفته بشه که هم من خالق اراده ای هستم و هم خدا؟
فرض که چنین چیزی ممکن باشه!
آیا من با خدا در خلق چیزی شریک شدم؟!
و اصلا فرض که من با خدا در خلق اون اراده و اون اولین موجود درونم, شریک شدم و اصلا این شرک هم به حساب نیاد!
چرا خدا با من برای خلق یک اراده ای که قراره منجر به یک عمل قبیح و زشت و جرم جنایت باشه شریک شده؟!
ممنون

ضمن عرض سلام خدمت دوستان و کارشناس محترم
خواستم تقاضا کنم با توجه به مقدماتی که دوستمون ارائه کرده جواب رو مرحمت کنید.مثلا اگر مقدمه ی دوم مشکل داره باذکرمقدمه اشکالش رو بیان کنید.بنده خدایی می گفت درب بازه بازپرنده شکاریست پس درب پرنده ی شکاریست.خوب این هم قیاس با دو مقدمه و نتیجس اما اشتراک لفظی کارروخراب کرده.شاید دوستمون در یکی از مقدمه ها اشتباه کرده.مثلا باید ثابت کنیم حق انتخاب با انسان است حال خلق اراده آیا با خداست؟آیا این دو متفاوتند؟
با تشکر

Zemestoon;560076 نوشت:
این چیزیه که من تا به الآن چندین بار تکرار کردم: خالق خواستن های شما ، خالق اراده های شما چه کسیه؟! آیا خدا اراده می کنه چیزی موجود بشه و بعد اون چیز موجود میشه و یا اینکه شما اول مثلا اراده می کنید چیزی (مثلا اراده برای گناه) در شما موجود بشه و بعد به این دلیل که شما اراده کردید خدا به اون اراده ی شما وجود می بخشه؟

کارهایی که من انجام می دهم خودم اراده می کنم ولی چون عالم به اذن الهی در چرخش است وغیر از انسان که دارای اختیار است دیگر موجودی مختار وجود ندارد برای اینکه آن چیزی که اراده کرده ام محقق شود باید اذن الهی در عالم تکوین باشد وبه اشیاء دستور داده شود که طبق اراده می عمل کنند وهمه آنها نیز تحت اراده وسلطنت الهی هستند.
شما اراده می کنید مثلا زمین خود را بکارید وکشاورزی کنید ولی سلطان مملکت به حق یا نا حق اذن استفاده از زمین را به شما نمی دهد. آنکسی که با اختیار خود در این زمین کاشته وبرداشت خواهد کرد شمائید ولی چون اجازه وملکیت زمین ها دست سلطان است تا اجازه ندهد شما نمی توانید چیزی بکارید وبرداشت کنید. در عالم هستی هم همه چیز به اراده الهی می چرخد ودر این وسط انسان مختار است وتا انسان اراده نکند عمل صورت نخواهد گرفت وتا خدا اذن ندهد این دست وپا ولوازم مورد احتیاج حرکت نمی کنند تا یاور انسان د رتحقق این عمل باشند.
این البته مثال است وناقص ومراد این است که اراده انسان در طول اراده الهی قرار دارد چون اشیاء عالم از جمله خود این دست وپا بدون اذن الهی حرکت نمی کنند وتا اینها نباشد انسان نمی تواند به اراده خود جامه عمل بپوشاند ولی در تصمیمی که انسان می گیرد آزاد است. به همین خاطر گفته اند امر بین امرین که نه جبر کامل است ونه اختیار تمام بلکه موجودات عالم به اذن واجبار الهی عمل می کنند واختیار انسان نیز در قالب آنها تحقق پیدا می کند.

Zemestoon;560076 نوشت:
اگر خدا قبل از هر کس دیگری به اراده ی شما برای گناه کردن وجود بخشیده، پس اون کسی که باید جواب گو باشه خداست و نه شما ، چون شما هیچ نقشی توی وجود بخشیدن به اون اراده نداشتید!

از قضا خداوند متعال می فرماید: ما أصابک من حسنة فمن الله وما أصابک من سیئة فمن نفسک(نساء/79) هر چه از خوبی به تو می رسد از جانب خداوند است وهر چه از بدی به تو می رسد از خودت است.
خوبی هایی که ما انجام می دهیم به توفیق الهی است چون این خوبی ها توسط اعضاء وجوارحی صورت می گیرد که همه مخلوق خداوند هستند وما فقط تصمیم گرفته وتوسط آنها انجام داده ایم. اما بدی هایی که انجام می دهیم خداوند آنها را اراده نکرده است ونمی خواهد ما آنها انجام دهیم وصاده ترین دلیل آنهم نهی از انجام آنهاست واگر خدا می خواست انجام دهیم نهی معنی نداشت.
خداوند همه زمینه ها را مهیا کرده تا درست عمل کرده وعمل خوب انجام دهیم ولی ما آنهار رها کرده ودز مسیر گناه وعمل غلط از آنها استفاده می کنیم.

Zemestoon;560076 نوشت:
غیر از این دلایلی که برای جبر آوردم شما به من بگید اگر شما جای یزید بودید که پدرش معاویه بود، پدربزرگش ابوسفیان، مادربزرگش هند جگر خوار، آیا انسانی که الآن هستید ، بودید؟
چرا اینجا هفتاد و پنج میلیون شیعه داره ولی امریکا کلی زنا زاده؟! اگه شما توی اون فضا پا به دنیا می گذاشتید چگونه انسانی بودید؟ انسانی عالم و وارسته؟

بله امکانش هست چون پسر خود همین یزید ملعون که اسمش معاویة بن یزید بوده از اعمال اجداد خود در دشمنی با اهل بیت وامام علی(ع) تبری کرد ودر منبر وبطور علنی اعلام کرد که پدران من غلط عمل کرده وسلطنت ره به ناحق گرفته اند واز سلطنت کنارگیری کرد.
ودر مقابل پسر امام هادی علیه السلام که جعفر کذاب باشدبا اینکه پسر امام بود ولی آنقدر نااهل بود که اهل بیت اور ا کذاب می خواندند. ودر احتجاج طبرسی حدیثی که کابلی از امام سجاد علیه السلام نقل می کند از دست او می نالد.
پس می شود پسر امام شود عفر کذاب ولی فرزند یزید خبیث شود نیک واهل. این وراثتی که شما آن را اصل قرار داده اید درست نیست. واینها هم شاهد بر غلط بودن آنهاست.
چه کسی گفته مردم آمریکا همه زنا زاده هستند. اگر کسی طبق رسوم دینی وآیینی خود ازدواج کند مانند مسیحیان، یهودیان ودیگر ملل ما حق نداریم آنها را زنازاده بنامیم. ومحض اطلاع شما که الان در همین آمریکا سالانه هزاران نفر مسلمان می شوند.

Zemestoon;560076 نوشت:
چرا حضرت عیسی از زمانی که چشم به این جهان باز کرد در حالی که هنوز براش تکلیفی وجود نداشت ، جچوری به پیامبری بر گزیده شد؟ چرا من زمانی که چشم به دنیا باز می کنم پیامبر خدا اعلام نمیشم؟ حضرت عیسی در این دنیا به خاطر قوه ی تشخیصی که بهش داده شده سعادتمنده و توی جهان دیگر هم بالاتر از ما آدمهای عادی قرار میگیره؟ چرا ؟ یه شخصی مثل من تا این حد توی بلا و درد رنج و سختی قرار میگیره ولی آخرش با هزار زور و زحمت شفاعت و خیلی واسطه های دیگه شاید به بهشت راش بدن! شما اسم این رو چی میزارید؟ خواست خدا؟ اراده ی الهی ؟ من این رو عین جبر میدونم!
در مورد بسیاری از پیامبران دیگه و امامان هم همین طور!

خداوند متعال به اندازه ای که توان داده تکلیف می خواهد. لا یکلف الله نفسا إلّا وسعها، خداوند کسی را بیشتر از توانش تکلیف نمی کند. لذا به اندازه ای که برای یک پیامبر علم وظرفیت داده تکلیف می خواهد واجازه نمی دهد حتی ترک اولی کند که در این صورت دچار شکم نهنگ خواهد شد. ویا اینکه پیامبر موظف است هر شب نماز شب بخواهد والا گناه کرده است. ولی این همه تکلیف را از شما نمی خواهد بلکه از شما به اندازه توان تان تکلیف می خواهد وحتی گناه کبیره هم انجام دهید باز اجازه توبه می دهد ودچار مصیبت وشکم ماهی نمیشوید ودر صورت توبه چیزی بر شما نیست. وقتی خداوند به اندازه ظرفیت وچیزی که داده تکلیف می خواهد واگر به اندازه توانت به تکلیف عمل کن یبه درجات عالی انسانی وبهشتی خواهی رسید دیگر جای اشکال نیست. وانبیاء به اندازه ظرفیت وجودی خود به تکلیفشان عمل می کنند.

Zemestoon;560076 نوشت:
وراثت رو یکی از عوامل توی شخصیت انسانها دونستم. شما وقتی به جنگلی میرید و می بینید درختانی که همشون از یک نوعند ولی یکیشون کوتاهه یکیشون بلنده یکی بی برگه یکی برگ داره یکی کجه یکی راسته و... چه نتیجه ای میگیرید؟ آیا حکم به وجود اختیار در اونها میدید؟ یا اینکه میگید به یکی آب کمتری رسیده به یکی نور کمتری یکی روی پستی بوده و یکی روی بلندی یکی خاک خوبی داشته و یکی نه و اینها باعث تفاوت بین این درختان شده در مورد انسان هم بنده همین نظر رو دارم.

اشتباهتان همین ا است که انسان را با درخت مقایسه می کنید. در حالی که انسان دارای عقل وشعور بوده وحق انتخاب وآزادی در گزینش دارد. این مقایسه اشتباه است.

Zemestoon;560076 نوشت:
وراثت و تربیت و محیط و تفاوتی که توی شرایط آدما وجود داره رو دلیل تفاوت بین اونها می دونم

کمی بیشتر فکر کنید چون در سخنان شما تناقض وجود دارد. تربیت وقتی تاثیر دارد که اختیار باشد ولی زمانی که ما اختیار نداریم ومجبور هستیم دیگر تربیت معنایی ندارد.

سوال:

با توجه به توحید افعالی ونسبت دادن تمام افعال صادره از بنده به خدوند متعال، مجبور بودن بنده در گناهان ارتکابی ثابت نمی شود؟

جواب:
توحید افعالی یعنی فاعل حقیقی تمام افعال واعمال اختیاری وغیر اختیاری خداوند متعال است. وانسانی که مختار ودارای حق انتخاب است. مجبور نیست. ولی عمل واراده اش در تقابل با اراده خدا هم نیست. بلکه انسان در اراده مستقل است. اما قدرت مستقل ندارد. یعنی قدرت بر اراده از جانب خداوند است. ولی اراده فعل از طرف انسان می باشد. به تعبیر دیگر انسان قدرت ندارد، بلکه «توان انجام» دارد. چون تمام اعضاء وابزار انسانی چه روحی وچه جسمی مخلوق خداوند است. واز آنجایی که انسان دراصل وجود خود به خدا نیاز دارد. در بقاء خود هم به خدا نیاز دارد. هر لحظه وجود وبقاء انسانی به اذن الهی افاضه می شود. وبه تعبیر عامیانه خودمان تمدید می شود. لذا تمام ابزار وامکاناتی که انسان استفاده می کند. اعم از آنهایی که در وجود خود دارد یا در طبیعت است. همه از جانب خداست. وانسان قدرت مستقل ندارد. یعنی حق تصرف ندارد. ودر مقام عمل با قدرت الهی انجام می دهد. ولی در انجام تمام کارها وانتخاب وگزینش آزاد ومستقل است. واین همان امر بین الامرین است.
پس قدرت از جانب خداوند است. ولی اراده وگزینش از جانب بنده می باشد. واین همان امر بین الامرین است. واگر خداوند حسنات را به خود نسبت می دهد. وسیئات را به بنده بخاطر این است: قدرت وتوانی که انسان با آن خوبی انجام می دهد. از جانب خداست. در عین اینکه خواست خداهم انجام خوبی هاست. اما نسبت به بدی ها خدا نهی کرده ونمی خواهد بنده آنرا انجام دهد. هر چند نیرویی که با آن گناه صادر می شود. از جانب خداست.

ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً،[1]هر چه از خوبيها به تو مى‏ رسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى ‏رسد از خود توست؛ و تو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، و گواه بودن خدا بس است.
پس با توجه به اینکه انسان برای هر لحظه بقای خود نیاز به اذن الهی دارد. هیچ قدرت مستقلی از خود ندارد. بلکه قدرتش از جانب خداست. وهیچ تصرف مستقلی حتی در حد انجام دادن کار ساده ای نمی تواند داشته باشد. ولی در اراده خود مستقل است. وبعد از گزینش با قدرت الهی آن کار را انجام می دهد.:


برای مطالعه بیشتر می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF_%D8%A7%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C_(%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85)


[/HR] [1] . نساء/79



موضوع قفل شده است