شهید ناو استوار تکاور رضا پوریحیی زاده

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهید ناو استوار تکاور رضا پوریحیی زاده


صبح که می شد، دو ریال پول توجیبی به او می دادند که هر چه می خواست، بخرد. چند لقمه نان و پنیر هم توی کیفش می گذاشتند. از خانۀ شان تا مدرسه راه نسبتاً طولانی بود و او می بایست همه روزه این راه را طی می کرد. ظهر که به خانه می آمد، رنگش پریده بود و پاهای کوچکش، توان کشیدن و نگه داشتن او را نداشتند. فقرایی که صبح زود در راه می نشستند، به خوبی رضا را می شناختند. او هر روز، یا برایشان پول می آورد و یا چند لقمه نان و پنیر. آنها نمی دانستند که آن یکی ـ دو ريال و لقمه های کوچک نان و پنیر، قوت روزانۀ خود اوست که به آنها می دهد!
وقتی کمی بزرگتر شد و نه کلاس درس خواند، به نیروی دریایی رفت. سال 1357 بود. در همان شهر خودشان، بندرانزلی، دورۀ یکساله ای را طی کرد و بعد هم به بوشهر منتقل شد. قلب جوانش هوادار انقلاب بود و رضا در تظاهرات، پا به پای مردم بوشهر حرکت می کرد. در جنگ نیز در اکثر مأموریتهای تکاوران حضور داشت و مسؤول آموزش ناویان وظیفه بود.
سرانجام روز چهارم خرداد 1360، هنگام بازگشت از جزیره خارک هلی کوپتر حامل انها دچار سانحه گردید و ایشان به همراه جمعی از همرزمان تکاورش به شهادت رسید.
گلزار شهدای بندر انزلی، امروز پیکر جوانی را در بردارد که در زمانه چندان دور، از کنار پیاده روهایش می گذشت و پول و نان و پنیرش را در دست فقرا می گذاشت؛ جوانی که در هنگام شهادت بیست سال بیشتر نداشت.


دوست عزیز،

ایشون از شهدای مدافع خرمشهر هستند.