با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به با

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به با

[=+1]با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به بازنگري ندارد ؟[/]

در ميان اديان ومذاهب هيچ دين و مذهبي مانند اسلام در شئون زندگي مردم مداخله نكرده است
.
اسلام در مقررات خود به يك سلسله عبادات و اذكار و اوراد و يك رشته اندرزهاي اخلاقي اكتفا نكرده است ، همانطوريكه روابط بندگان با خدا را بيان كرده است خطوط اصلي روابط انسانها و حقوق و

وظايف افراد را نسبت بيكديگر نيز در شكلهاي گوناگون بيان كرده است . قهرا پرسش انطباق با زمان درباره اسلام كه چنين ديني است بيشتر مورد پيدا ميكند .

خصلت انطباق اسلام با زمان از نظر خارجيان


اتفاقا بسياري از دانشمندان و نويسندگان خارجي ، اسلام را از نظر قوانين‏ اجتماعي و مدني مورد مطالعه قرار داده‏اند و قوانين اسلامي را بعنوان يك‏ سلسله قوانين مترقي ستايش كرده و خاصيت زندهو جاويد بودن اين دين و قابليت انطباق قوانين آن را با پيشرفتهاي زمان مورد توجه و تمجيد قرار داده‏اند.

برنارد شاو نويسنده معروف و آزاد فكر انگليسي گفته است : " من هميشه‏ نسبت بدين محمد بواسطه خاصيت زنده بودن عجيبش نهايت احترام را داشته‏ام . بنظر من اسلام تنها مذهبي است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگي و مواجهه با قرون مختلف را دارد . " چنين پيش بيني ميكنم و از همين اكنون آثار آن پديدار شده است كه‏ ايمان محمد مورد قبول اروپاي فرداخواهد بود. روحانيون قرون وسطي در نتيجه جهالت يا تعصب ، شمايل تاريكي از آئين محمد رسم ميكردند ، او بچشم آنها از روي كينه و عصبيت ضد مسيح جلوه‏ كرده بود ، من درباره اين مرد فوق العاده مطالعه كردم و به اين‏ نتيجه رسيدم كه نه تنها ضد مسيح نبوده بلكه بايد نجات دهنده بشريت‏ ناميده شود . بعقيده من اگر مردي چون او صاحب اختيار دنياي جديد بشود طوري در حل مسائل ومشكلات دنيا توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادت آرزوي‏ بشر تأمين خواهد شد " .

دكتر شبلي شميل يك عرب لبناني مادي مسلك است . او براي اولين بار بنياد انواع داروين را بضميمه شرح بوخنر آلماني ، بعنوان حربه‏اي عليه‏ عقائد مذهبي ، بزبان عربي ترجمه كرد و در اختيارعربي زبانان قرار داد . وي با آنكه ماترياليست است از اعجاب و تحسين نسبت باسلام و عظمت‏ آورنده آن خودداري نميكند و همواره اسلام را بعنوان يك آئين زنده و قابل‏ انطباق با زمان ستايش ميكند. اين مرد در جلد دوم كتابي كه بنام فلسفه النشوء والارتقاء بعربي منتشر كرده است مقاله‏اي دارد تحت عنوان " القرآن والعمران " اين مقاله را در رد يكي از خارجيان كه به كشورهاي اسلاميمسافرت كرده و اسلام را مسئول‏انحطاط مسلمين دانسته نوشته است . شبلي شميل سعي دارد در اين مقاله ثابت كند كه علت انحطاط مسلمين‏ انحراف از تعاليم اجتماعي اسلامي است نه اسلام و آن عده از غربي‏ها كه به‏ اسلام حمله ميكنند يا اسلام را نمي‏شناسند ويا سوء نيت دارند و ميخواهند با بد بين كردن شرقي‏ها بقوانين و مقرراتي‏ كه بهرحال از ميان خودشان برخاسته ، طوق بندگي خود را بگردن آنها بگذارند. آن پرسشي كه بيش از هر پرسش ديگر تكرار ميشود اينست كه قوانين در زمينه احتياجات وضع ميشود واحتياجات اجتماعي بشر ثابت و يك نواخت‏ نيست ، پس قوانين اجتماعي نيز نمي‏تواند ثابت و يكنواخت باشد. اين پرسش چه پرسش خوب و ارزنده‏اي است . اتفاقا يكي از جنبه‏هاي‏ اعجازآميز دين مبين اسلام كه هر مسلمان فهميده و دانشمندي از آن احساس‏ غرور و افتخار ميكند اينست كه اسلام درمورد احتياجات ثابت فردي يا اجتماعي قوانين ثابت و در مورد احتياجات موقت و متغير وضع متغيري در نظر گرفته است. در اينصورت در همه دورانها قوانين اسلام به روز ومطابق نياز حقيقي مردم آن زمان است كه نشانه بارز آن اجتهاد واستنباط دائم احكام اسلام توسط علما ومراجع است.

برگرفته از كتاب اسلام و مقتضيات زمان استاد شهيد مرتضي مطهري باب اسلام و مقتضيات زمان

براي آگاهي بيشتر به كتاب نظام حقوق زن در اسلام باب اسلام ومقتضيات زمان مراجعه فرماييد.

پاسخ .
برخى چنين جواب مى‌دهند كه اگر باب اجتهاد مسدود باشد اين اشكال وارد است. اما به نظر ‏شيعه اماميه باب اجتهاد مفتوح است و با اجتهاد جواب مسايل نوپيدا را مى‌توان يافت.‏
اما؛ بايد توجه داشت كه اجتهاد تنها يك روش دسترسى به احكام شريعت است. نكتهٔ اصلى در جواب به ‏شبهه مزبور اين است كه: عقل در برابر شرع نيست، بلكه در قبال نقل است. بايد حجيت عقل در جريان ‏اجتهاد شكوفا شود تا زمينه اين‌گونه شبهات از بين برود. ‏
مسأله انفتاح باب اجتهاد اختصاص به شيعه اماميه ندارد. بعضى از اهل سنّت هم باب اجتهاد را مفتوح ‏مى‌دانند اما آنها قياس و مانند آن را هم حجت مى‌دانند و طبعاً اجتهاد آنها نيز بر اساس حجّيت قياس خواهد ‏بود.‏
لذا در پاسخ به شبهه ياد شده بايد به يك امر مهم توجه شود و آن نكته اين است:‏
عقل در برابر نقل است نه در برابر دين و شرع. يعنى عقل دليل معتبر شرع است همان طورى كه ظاهر ‏آيه و روايت دليل معتبر شرع است. همان طورى كه قبلاً بازگو شد «حكم اللّه» از ارادة‌الله ناشى مى‌شود و ‏كاشف آن، يا عقل برهانى است و يا نقل معتبر، يعنى قرآن و سنّّت معصومان (عليهم السّلام). مراد از برهان ‏عقلى همان است كه با مبادى خاص مى‌گويد: خداوند موجود است، يگانه و يكتا است، منزّه از انباز است و ‏نيز هادى و حكيم است و بشر را بدون راهنماى غيبى رها نمى‌كند؛ همان عقلى كه با اصول برهانى وحى، ‏نبوت، عصمت انبيا، ضرورت معجزه و فرق بين آن با علوم غريبه را بر عهده دارد. همان عقل كارآمدى كه بار ‏مهم اصول اعتقادى روى مبانى آن قرار مى‌گيرد.‏
با اين بينش، ديگر چيزى به نام «مديريت علمى» جداى از «مديريت فقهى» نخواهيم داشت، چرا كه ‏مديريت علمى كه از عقل و دانش و تجربه بشرى بهره مى‌برد، مديريت فقهى هم هست. به همين جهت ‏اگر زمامداران جامعه‌اى از راه‌هاى علمى امور مردم را اداره نكنند و پى‌آمد آن فقر، تبعيض، فساد و بيكارى ‏باشد، نه تنها عقلا آنان را مذمّت مى‌كنند، بلكه آنان در آخرت هم كيفر مى‌شوند. اگر زمامدارى در قيامت ‏احتجاج كند و بگويد خدايا در قرآن و روايات راهنمايى در كيفيّت تدبير جامعه و اداره امور مردم به من نرسيد؛ ‏به او جواب داده مى‌شود به اين‌كه: از طرف خداوند رسولى آمد از بيرون كه ره‌آورد او قرآن و سنّت معصومان ‏‏(عليهم‌السّلام) است و در كنار آن رسولى در درون جان شما دارد كه ره‌توشه آن همان برهان عقلى معروف ‏است؛ يعنى عقل، رسول و شرع درونى براى انسان است. عقل حكم كرد و مى‌كند كه جامعه را در شرايط ‏خاص بايد از راه صنعت اداره نمود و در اوضاع مخصوص ديگر بايد كشاورزى را تقويت كرد و تقويت كشاورزى ‏هم متوقف است بر ساختن سد و لازم بود سد را بتونى بنا كرد نه خاكى؛ پس اگر كسى به دستور عقل ‏عمل نكرد، يعنى خلاف حجت‌الله عمل نمود، در قيامت عذاب مى‌شود. حتى در امور فردى هم اين‌گونه است ‏كه اگر شخصى خلاف حكم عقل رفتار كند، چون خلاف حجّت‌الله عمل كرده عذاب مى‌شود. ‏
البته اين حجّت الهى در بخش اصول دين برهان حِكَمى و كلامى است و نازل‌تر از آن مرحلهٔ يقين رياضى ‏است. اما در امور عملى بايد به حد طمأنينه برسد. مثلاً خداوند مى‌فرمايد روزه گرفتن بر مكلّف واجب است ‏اما اگر مريض بود قضاى آن را در غير ماه مبارك انجام دهد «فعدة من ايام اُخر»(1) مكلف يا خود طبيب ‏است و يا به طبيبِ حاذق موثّق مراجعه مى‌كند، ولى بايد توجه داشت كه علم طب مانند علم رياضى ‏يقين‌آور نيست بلكه در بسيارى از موارد فقط اطمينان‌بخش است. پس شارع مقدّس در مسايل تجربى ـ كه ‏امور سياسى اجتماعى هم بخشى از آنهاست ـ به نصاب اطمينان رضايت داده است كه هم مقبول عقل ‏است و هم مقبول جامعه.‏
با اين بيان، دليل عقلى برهانى در اصول دين مانند خبر متواتر است كه يقين‌آور است اما برداشت عقل ‏در علوم تجربى از جمله مسايل سياسى اجتماعى، مانند روايت معتبر نظير صحيحه زراره مى‌باشد كه ‏موجب طمأنينهٔ نوعى است، زيرا هم اين گونه دليل عقلى و هم روايات غير متواتر اطمينان‌بخش هستند. ‏البته خود عقل است كه با برهان مى‌گويد من به وحى نياز دارم، چراكه صراط يعنى دين براى روشن شدن، ‏سراج يعنى عقل مى‌خواهد و سراج هم صراط را طلب مى‌كند، لذا عقل در فضاى عطرآگين وحى نفس ‏مى‌كشد و در اين فضا اگر عقل استدلالى فتوا داد كه اين جامعه را بايد با اقتصاد صنعتى اداره كرد، مديريت ‏آن جامعه مى‌شود مديريت فقهى، زيرا بر اساس اين ديدگاه فقه منحصر در احكام مستفاد از نقل نخواهد بود ‏زيرا فقه به علم اصول متكى است و ميدان‌دارِ بسيارى از مسايل علم اصول عقل است؛ و مستفاد دليل ‏عقلى، گاهى قطع است و زمانى طمأنينه كه مورد اعتناى متشرعان عاقل نيز خواهد بود.‏
فتاوى مستفاد از عقل و نقل اگر دربارهٔ نماز و روزه و مانند آن باشد مى‌شود احكام عبادى و اگر دربارهٔ ‏تجارت درآمد مى‌شود احكام اقتصادى و اگر دربارهٔ احكام كشوردارى درآمد مى‌شود احكام حكومت دينى و در ‏قلمرو ميدانِ سياست خواهد بود.‏
(1) سورهٔ بقره، آيهٔ 184.‏

مأخذ: (فصلنامه حكومت اسلامى، شمارهٔ 24، ص 28 ـ 30)‏



اسلام و نیازهای زمان

در باب خاتمیت دین، این پرسش از دیرزمان مطرح است كه چگونه می‎توان میان خاتمیت و ثبات شریعت از یك سو، و پاسخگو بودن دین به مسایل متغیر و متحول بشری، جمع كرد؟ جمع میان این دو، از قبیل جمع میان دو امر متضاد است؛ زیرا از یك سو حیات بشر پیوسته در معرض تحول و تطور است و هر روز مسایل جدید رخ می‎دهد كه باید حكم دین را درباره آن جویا شد. و از سوی دیگر، احكام دین در عصر و یا اعصار پیش از این بیان شده و پاسخگوی مسایل زمان و مكان دیگری بوده كه اكنون آن شرایط به كلی دگرگون شده است. در این صورت چگونه می‎توان با شریعت ثابت، پاسخگوی مسایل متحول بشری بود؟
پاسخ نادرست
برخی برای حل این مشكل،‌ مسئله خاتمیت را به گونه‎ای تفسیر كرده‎اند كه نتیجه آن پایان یافتن رسالت دین در عصر جدید است، به گمان آنان در عصر جدید، بشر از چنان رشد عقلی برخوردار است كه دیگر نیازی به رهنمودهای وحیانی ندارد و خود می‎تواند زندگی خویش را در زمینه‎های مختلف رهبری كند و اسلام با بیان خاتمیت، در حقیقت، فرا رسیدن چنین مرحله‎ای در زندگی بشر را اعلان كرده است.
بدیهی است چنین دیدگاهی در حقیقت ختم دیانت است، نه ختم نبوت. بر این اساس،‌كار وحی اسلامی تنها اعلام پایان دوره دین و آغاز دوره عقل و علم است. این مطلب برخلاف نصوص و ضروریات دینی است كه بر جاودانگی آیین اسلام تصریح و تأكید دارد.
گذشته از این، طرفداران این نظریه، آغاز دوره جدید را پس از رنسانس غرب می‎دانند كه در اواخر قرن چهاردهم میلادی آغاز شده و در قرن شانزدهم و هفدهم به كمال خود رسید. یعنی بر این اساس پس از گذشت حدود ده قرن از ظهور اسلام، اعلان خاتمیت، ده قرن قبل از دوره جدید درتمدن بشری انجام شده است.
در این صورت، باید پرسید طرفداران این دیدگاه از كدام آیه قرآنی یا حدیث معتبر چنین مطلبی را استفاده كرده‎اند كه خاتمیت در ده قرن بعد از ظهور اسلام به وقوع خواهد پیوست؟!
خاتمیت ـ چنان‎كه از نصوص دینی به روشنی به دست می‎آید ـ یعنی بی‎نیازی شریعت از نسخ و تغییر، نه بی‎نیازی بشر از شریعت، خاتمیت یعنی این كه دین و شریعت اسلام تا پایان دنیا باقی خواهد بود، و ایمان و عمل به آن یك فریضه الهی بر عموم بشر است. بنابراین راه حل مزبور به هیچ وجه قابل قبول نیست.[1]

ادامه دارد

پاسخ صحیح
راه حل مشكل مزبور در دو چیز است:
1. نسخ‎ناپذیری و جاودانگی قوانین اسلام با انعطاف‎پذیری و انطباق آن بر شرایط مختلف، منافات ندارد. سیستم قانونگذاری اسلام به گونه‎ای است كه در عین ثبات و پایداری، می‎تواند با تحولات تاریخی و اجتماعی،‌ و شرایط گوناگون زمانی و مكانی هم‎آهنگ گردد، و راه و رسم زندگی دینی را در هر زمان و مكان و هر دوره و برای هر نسل، به بشر عرضه نماید.
2. اگر چه زمان ذاتاً متغیر و متحول است و شرایط و مقتضیات زمان، گوناگون و متفاوت است، ولی چنین نیست كه همه حقایق حاكم بر جهان طبیعت و بر انسان دست‎خوش تحول و تطور گردد؛ بلكه در همین جهان متحول و متكامل یك سلسله حقایق ثابت و پایدار وجود دارد كه هرگز گرد كهنگی و فرسودگی بر آن نخواهد نشست. آیا گذشت زمان، مبادی عقلی تفكر ـ از قبیل «اصل امتناع اجتماع نقیضین» و «اصل علیت» ـ را باطل ساخته و یا آن‎ها را نسخ كرده است؟ آیا این سخن سعدی كه «بنی آدم اعضای یك پیكرند» چون هفتصد سال از عمرش می‎گذرد، منسوخ و غیرقابل عمل است؟ آیا به دلیل این كه عدالت، مروت، وفاداری و نیكی هزاران سال است كه دهان به دهان می‎گردد، كهنه و منسوخ شده است. و آیا...؟
قـرنـهـا بـر قـرنها رفـت ای هـمـام ویـن مـعانی بـرقرار و بر دوام
عدل آن عدل است و فضل آن فضل لیك مستبدل شد آن قرن و اُمم
آب مبدل شـد در ایـن جو چـند بار عكس ماه و عكس اختر برقرار
پـس بـنایـش نـسبـت بـر آب روان بلكـه بر اقـطار عـرض آسمان[2]
ادامه دارد

اركان پویایی شریعت خاتم
اینك به بررسی مكانیسم و سازوكار ویژه‎ای كه در سیستم قانونگذاری اسلام وجود دارد، و اسلام به واسطه آن می‎تواند دو مقوله ثابت و متغیر را در باب دین و زندگی بشر به هم پیوند دهد، و آن دو را در كنار هم بنشاند، می‎پردازیم.
در این‎باره عناصر و اركان پنجگانه‎ای وجود دارد كه به اختصار بیان می‎كنیم:
1. احكام اولیه و ثانویه
در شریعت اسلام دو گونه قانون و حكم وجود دارد:
1. قوانین و احكام اولیه، كه مربوط به شرایط عادی و معمولی زندگی انسان هستند.
2. قوانین و احكام ثانویه، كه مربوط به شرایط اضطراری و غیرعادی‎اند.
دسته نخست را قوانین اولیه، ‌و دسته دوم را قوانین ثانویه می‎نامند. احكام ثانویه بر احكام اولیه نظارت دارند و در شرایط غیرعادی آن‎ها را تغییر داده یا به كلی آنها را بر می‎دارند. مثلاً وجوب روزه داری در ماه رمضان، ‌از احكام اولیه است كه مربوط به شرایط عادی است؛ لیكن اگر روزه‎داری موجب ضرر گردد و سلامتی انسان را دچار مشكل سازد، در این جا حكم ثانوی، یعنی «قاعده رفع ضرر» وارد عمل می‎شود، و وجوب روزه را از كسانی كه روزه‎داری، برای آن‎ها ضرر دارد، برمی‎دارد. و همین‎گونه است اگر روزه‎داری بر فرد دیگری ضرر وارد سازد، مانند زن باردار یا زنی كه بچه شیرخوار دارد و روزه گرفتن به فرزند او ضرر می‎رساند.
این حكم در جایی كه انجام عمل عبادی موجب سختی و مشقت طاقت‎فرسا باشد نیز جاری است؛ زیرا كُلفت و مشقتی كه از حد معمول در انجام چنین تكالیفی بیرون است، هر چند به مرحله ضرر رساندن به بدن نمی‎رسد، ولی موجب حرج و سختی غیر متعارف است، و در این صورت «قاعده رفع حرج» بر حكم اولی احكام عبادی اولویت دارد و موجب می‎گردد وجوب آن‎ها از بین برود.
این گونه احكام ثانوی در معاملات (= معاملات بالمعنی الاعم در اصطلاح فقه) نیز جاری است و حكم اول را تغییر می‎دهد یا به كلی آن را برمی‎دارد.[3] برای نمونه، حكم اولیه خوردن گوشت و دیگر غذاهای مباح، حلیت (حلال بودن) است، ولی اگر خوردن آن زیان جدی و مهم به بدن وارد سازد، حرام خواهد بود؛ چنان كه اگر ترك آن زیان‎آور باشد، و خوردن آن برای حیات انسان ضرورت پیدا كند، واجب خواهد شد. در این‎جا حكم ثانوی ضرر، حكم اولی را تغییر می‎دهد. و این در حالی است كه در تمام موارد یاد شده، حكم اولی نسخ نشده و برای همیشه باقی خواهد بود.
ادامه دارد

2. تشریع اجتهاد در اسلام
اجتهاد در اصطلاح علم فقه و اصول فقه، عبارت است از سعی و تلاش برای استنباط احكام شرعی از طریق رجوع به كتاب و سنت و قواعد بدیهی عقلی. و مجتهد كسی است كه این روش را فرا گرفته و توانایی استنباط احكام شرعی را با رجوع به ادله آن‎ها دارد.
مجتهدان در حقیقت، گروهی از كارشناسان دین شناسی‎اند؛ زیرا دین‎شناسی رشته‎های گوناگون دارد، مانند كارشناسی تاریخ دین، تفسیر قرآن، عقاید اسلامی، شناخت راویان احادیث، شناخت متون احادیث و غیره. یكی از رشته‎های دین‎شناسی، شناخت احكام اسلامی درباره افعال مكلفان در زمینه‎های مختلف عبادات و معاملات است. این رشته همان علم فقه را تشكیل می‎دهد، و فقهاء و مجتهدین كارشناسان این رشته‎اند. و از آن جا كه وجود افراد خبره و كارشناس در مسایل نظری و عملی همواره مورد نیاز جامعه بشری است، وجود خبرگان و كارشناسان احكام شرعی نیز امری قطعی و اجتناب ناپذیر در جامعه اسلامی خواهد بود، و تشریع اجتهاد در شریعت اسلامی فراهم كردن زمینه برای تربیت چنین افرادی می‎باشد.[4]
فقه اسلامی، جهت پاسخگویی به مسایل جدید و در نتیجه سازگاری خاتمیت شریعت با تطور شرایط زندگی و نیازمندی‎های جدید بشر صلاحیت دارد، و نقش اجتهاد در این میان بسیار تأثیر گذار است؛ زیرا تغییر در قواعد و اصول كلی شریعت نیست، بلكه تطبیق آن قواعد و اصول بر مصادیق و موضوعات خاص و جدید است. از ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ روایت شده است كه فرموده‎اند:
«عَلَیْنَا اِلقاءُ الاُصولِ وُ علیكم التَّفْریعُ.»[5]
وظیفه ما بیان اصول و قواعد كلی، و وظیفه شما استنباط فروع از این اصول كلی است.
فلسفه این مطلب آن است كه اصول و كلیات، محدود و ثابت است و می‎توان آن‎ها را محصور كرد،‌ ولی فروع و جزئیات غیرمحدود و متغیر است و قابل شمارش نیست. البته فروع و جزئیاتی كه در زمان ائمه ـ علیهم السلام ـ رخ داده و از آنان سؤال شده است، و آن بزرگواران حكم آن‎ها را بیان كرده‎اند، ولی فروع و جزئیاتی كه در آن زمان پیش نیامده یا از آن سؤال نشده است، به عهده مجتهدان واگذار شده است.
از این‎جا روشن می‎شود كه اجتهاد صحیح، نیروی محركه اسلام است، و زمینه آن را فراهم می‎كند كه با این‎كه احكام اسلامی قابل نسخ نیست، و حلال و حرام آن ثابت و تغییر ناپذیر است، در عین حال بتواند به همه مسایل جدید پاسخ گوید؛ چرا كه تطور و تحول زمان، مسایل جدیدی را پیش روی فقیه قرار می‎دهد، ولی در این تحول و تطور در اصول و كلیات اسلامی تغییر ایجاد نمی‎كند، و حكم مسایل جدید از طریق اجتهاد صحیح به دست می‎آید، و در نتیجه احكام ثابت و شریعت خاتم، می‎تواند پاسخگوی مسایل جدید بشری در همه مكانها و زمانها باشد.[6]
برای آن‎كه این مطلب بیشتر روشن شود، مثالی را یادآور می‎شویم: در قرآن كریم درباره خرید و فروش و مبادله‎های مالی، اصلی كلی بیان شده است و آن این است كه:
«لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ».[7][1] . درباره نظریه مزبور و نقد آن به كتاب وحی و نبوت، استاد مطهری رجوع شود.
[2] . مثنوی مولوی، دفتر ششم، 3178.
[3] . درباره قاعده نفی ضرر و كاربردهای آن ر.ك: القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج 1، ص 176.
[4] . درباره تاریخ و ضرورت اجتهاد به كتاب اصل الشیعه و اصولها، تألیف علامه كاشف الغطاء، ص 148ـ146، و كتاب تاریخ حصر الاجتهاد، تألیف علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، و كتاب اسلام و مقتضیات زمان، اثر استاد مطهری، جلد اول رجوع شود.
[5] . وسایل الشیعه، ج 18، ص 41.
[6] . در این‎باره ر.ك: كتاب اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 135ـ129، وكتاب خاتمیت، ص 140ـ133.
[7] . بقره/ 188. ماخذ اندیشه قم

رضا;18426 نوشت:
با توجه به پيشرفت سريع علم بشر آيا احكام 1400 سال پيش اسلام نياز به با

سلام
اگر منبع دین علوم عادی بود این ایراد کاملا درست بود اما دین از سرچشمه علم الهی است و هیچ علمی در هیچ دوره ای به پای آن نمی رسد .
انسان خاکی نادان را چه به ادعای علم در پیشگاه علم الهی ؟؟؟؟
موفق باشید
موضوع قفل شده است