جمع بندی با افراد مغرور و افراد پرتوقع چگونه باید رفتار کرد ؟

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با افراد مغرور و افراد پرتوقع چگونه باید رفتار کرد ؟

سلام علیکم
با تشکر و سپاس از از اساتید بزرگوار و کاربران محترم در این مجموعه ارزشمند، اجرکم عندالله

همانطور که میدانید ما در زندگی با فراد زیادی در تعامل هستیم و در پیرامون زندگی ما افراد مختلف با رفتار های مختلفی وجود دارند که برا ی داشتن یک زندگی متعادل و آرام باید بدانیم با هرفردی چگونه باید رفتار کنیم
حال سوال بنده حقیر از اساتید بزرگوار و شما کاربران محترم این است

از نظر اسلام با افراد مغرور و افراد پرتوقع چگونه باید رفتار کرد ؟


انشاءالله در پناه خداوند و در مسیر الهی همیشه سالم و ثابت قدم باشید

التماس دعا ، یا زهرا(س)

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی

در خصوص سوالی که طرح نمودید باید بگویم به طور کلی برخورد نقادانه خیرخواهانه با افراد مغرور باید در نهایت دقت و لطیفانه صورت گیرد زیرا شاخصه اصلی چنین افرادی عدم پذیرش منقادانه است.
بهتر ان است که در مواجهه و گفتگوی با ایشان سعی در اظهار غلط انگارانه گفته هاشان نداشته باشیم و در صدد القای صریحانه اشتباهاتشان نباشیم زیرا اینکار علی رغم عدم پذیرش ایشان موجب برخوردی منکرانه و مدافعانه از جانب آنها شده و گاه لجاجت مغرضانه بیش از پیش ایشان را به همراه خواهد داشت. مجادله ی منازعانه با این گروه ثمری جز برخوردی خصمانه از ناحیه ایشان نداشته و حاصلی معقولانه را نصیب آدمی نخواهد کرد. اگر می خواهید با این گروه برخوردی منصفانه داشته باشید روحیات متعصبانه خود را کنار گذاشته و لحنی صمیمانه را برای گفتگوی با ایشان برگزینید آن هم در زمانی غیر از زمان بروز حالت خودخواهانه ایشان. انعکاس آرامشی مجدانه و گفتاری دلسوزانه شما در غیر زمان مذکور همچون ریزش آب سردی است بر آتش مشتعلانه غرور ایشان. در مواجهه با ایشان صبری جمیلانه اختیار نموده و از گفتار عجولانه و مضطربانه با آنان پرهیز نمایید.
اظهار نقاط مثبت چنین شخصی که از زبان کریمانه شما بیان میشود زمینه ساز خوبی برای توجه معتمدانه چنین شخصی به شما خواهد بود بعد از این که توجه چنین شخصی را با کلام مهربانانه خود به خود جلب نمودید به طور غیر مستقیم خلقیات مغرورانه دیگران را مورد بیان مذمومانه خود قرار دهید ولی نه بدان گونه که گفتار شما نقشی مصداقانه یافته و احوالات نابخردانه او را نشانه رود.
مواجهه ملتمسانه با این گروه موجب مزید حالت متوقعانه ایشان بوده و گاه برخوردی شاهانه و مقتدرانه با ایشان افضل از برخوردی متواضعانه و منفعلانه با ایشان است.
امید که از این بیان حقیرانه و قاصرانه این کمترین استفاده ای شایانه (نه در حد یارانه) برده باشید.

سلام علیکم
با تشکر وسپاس از شما استاد گرامی و محترم

استاد گرامی و بزرگوار، ابتدا تقاضایی از شما دارم که امیدوارم حمل بر بی ادبی شاگرد حقیری چون من در محضر استاد بزرگواری چون شما نشود
حقیقت امر این است که بنده حقیر یا بعضی از کاربران دیگر ابدا در حد شما نیستم ! بنده را عفو بفرمایید اما اگر امکان دارد به زبان ساده تر مطالبتان رابیان بفرمایید ،خصوصا جملات آخرتان را ، نگارش شما زیبا و پرمعناست اما برای کاربرانی چون من خیلی ثقیل است ! و بنده حقیر به خوبی متوجه بیان شما نمیشوم ! و نمیتوانم به خوبی نتیجه گیری کنم ، اگر امکان دارد به زبان حقیرانه بنده پاسخ را بفرمایید و بنده را نیز حلال نمایید

با افراد پرتوقع چطور استاد، ، با این افراد چگونه باید برخورد کرد؟

التماس دعا ،یا زهرا(س)

[="Navy"]سلام

استاد اویس درسته می گن رفتار متکبرانه با افراد مغرور و متکبر، عین عبادته؟ اگه اشتباه نکنم باید کلام امیر المومنین باشه.

میشه لطفا مستندش بفرمایین؟!...
[/]

[=Trebuchet MS]سلام
استاد اویس قلمی بلیغ دارند و باید با دقت نوشته هاشون رو خوند و توجه کرد. منظور استاد از این جملات:

اویس;553891 نوشت:
اظهار نقاط مثبت چنین شخصی که از زبان کریمانه شما بیان میشود زمینه ساز خوبی برای توجه معتمدانه چنین شخصی به شما خواهد بود بعد از این که توجه چنین شخصی را با کلام مهربانانه خود به خود جلب نمودید به طور غیر مستقیم خلقیات مغرورانه دیگران را مورد بیان مذمومانه خود قرار دهید ولی نه بدان گونه که گفتار شما نقشی مصداقانه یافته و احوالات نابخردانه او را نشانه رود.
مواجهه ملتمسانه با این گروه موجب مزید حالت متوقعانه ایشان بوده و گاه برخوردی شاهانه و مقتدرانه با ایشان افضل از برخوردی متواضعانه و منفعلانه با ایشان است.

اینه که ابتدا سعی کنید در زمانی که ایشون حالت خودخواهی و غرور رو ندارند ابتدا نقاط مثبتشون رو با ملاطفت بهشون بگید و ازشون تعریف کنید تا نظر ایشون رو جلب کنید و حسن نیتتون رو بهشون ثابت کنید. بعد که اعتماد ایشون رو جلب کردید مستقیم نرید سراغ نقاط منفیشون و به طور غیر مستقیم ایراداتشون رو بهشون بگید. مثلا از صفات کبر و غرور بعضی های دیگه انتقاد کنید و بگید که این رفتارهای خودخواهانه رو دوست ندارید و اینها اشتباه هست. در عین حال از دیگران غیبت هم نکنید و مصداق نیارید برای حرفهاتون جوری هم صحبت نکنید که ایشون بفهمن منظورتون ایشونه.
تواضع و فروتنی در برابر این رفتارها نه تنها اونها رو اصلاح نمیکنه بلکه شاید اونها رو جسورتر هم بکنه و باید در برابر این افراد برخورد بزرگانه و مقتدرانه داشت.

اویس;553891 نوشت:
مواجهه ملتمسانه با این گروه موجب مزید حالت متوقعانه ایشان بوده و گاه برخوردی شاهانه و مقتدرانه با ایشان افضل از برخوردی متواضعانه و منفعلانه با ایشان است.
امید که از این بیان حقیرانه و قاصرانه این کمترین استفاده ای شایانه (نه در حد یارانه) برده باشید.

با کسب اجازه از استاد اویس
بسیاری از شاگردان افتخار شارح بودن فرمایشات اساتید خودشون رو به دوش می کشند اگر استاد اویس عزیز هم اجازه میدند من به اندازه فهم و بضاعت شارح بیاناتشون باشم...

منظور استاد اویس در جمله آخر این هست که اگر شما با این افراد خیلی ملتمسانه و ذلیلانه برخورد کنید باعث میشه حالت غرور در اون ها بیشتر بشه پس رفتار متکبرانه و شاهانه شما خیلی وقت ها برای سلامت و کم شدن غرور این افراد بهتر هست، یعنی بهتره که برای اینکه از غرور این ها کم کنید شما هم قدری رفتار مغرورانه از خودتون بروز بدید و البته یک قانون کلی داریم که برای مومن متواضع، متواضع باش و برای غیر مومن متکبر، متکبر باش...

اویس;553891 نوشت:
با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی

سلام علیکم
استاد با اجازتون هیچی از متن متوجه نشدم به خاطر این که توجه ام به چیز دیگه ای جلب شد :
| نقادانه خیر خواهانه لطیفانه منتقدانه انگارانه صریحانه منکرانه مدافعانه مغرضانه منازعانه خصمانه معقولانه منصفانه متعصبانه صمیمانه خودخواهانه مجدانه دلسوزانه مشتعلانه جمیلانه عجولانه مضطربانه کریمانه معتمدانه مهربانانه مغرورانه مذمومانه مصداقانه نابخردانه نشانه ملتمسانه متوقعانه شاهانه مقتدرانه متواضعانه منفعلانه حیرانه قصرانه شایانه یارانه |
وای نفسم گرفت

ماشاءالله چشم نخورید ان شاءالله

رایحهٔ بهشت;553974 نوشت:
نقادانه خیر خواهانه • لطیفانه • منتقدانه • انگارانه • صریحانه • منکرانه • مدافعانه • مغرضانه • منازعانه • خصمانه • معقولانه • منصفانه • متعصبانه • صمیمانه • خودخواهانه • مجدانه • دلسوزانه • مشتعلانه • جمیلانه • عجولانه • مضطربانه • کریمانه • معتمدانه • مهربانانه • مغرورانه • مذمومانه • مصداقانه • نابخردانه • نشانه • ملتمسانه • متوقعانه • شاهانه • مقتدرانه • متواضعانه • منفعلانه • حیرانه • قصرانه • شایانه • یارانه |
وای نفسم گرفت

سلام علیکم

البته این مشکل از ماست نه استاد بزرگوار ، ماباید معلوماتمان را بالا ببریم ، یا اینکه توفیق شاگردی ایشان را داشته باشیم

بنده حقیر هم اگر از ایشان خواستم به زبان حقیرانه ما بگویند چونکه مخاطبانی که از بیرون این مباحث را دنبال میکنند اغلب کسانی هستند که شاید مانند من حقیر زیاد با این نگارش آشنایی نداشته باشند

بنده هرگز خدایی نکرده قصد جسارت یا بی ادبی به محضر این استاد بزرگوار را نداشتم ،اما برای فهم مطلب مجبور شدم تقاضایم را بگویم و از شاگردان محترم این استاد بزرگوار هم کمال تشکر را دارم که بنده حقیر را در فهم مطلب یاری نمودند

التماس دعا ،یا زهرا(س)

[=Georgia]

یارب;553915 نوشت:
سلام علیکم
با تشکر وسپاس از شما استاد گرامی و محترم

استاد گرامی و بزرگوار، ابتدا تقاضایی از شما دارم که امیدوارم حمل بر بی ادبی شاگرد حقیری چون من در محضر استاد بزرگواری چون شما نشود
حقیقت امر این است که بنده حقیر یا بعضی از کاربران دیگر ابدا در حد شما نیستم ! بنده را عفو بفرمایید اما اگر امکان دارد به زبان ساده تر مطالبتان رابیان بفرمایید ،خصوصا جملات آخرتان را ، نگارش شما زیبا و پرمعناست اما برای کاربرانی چون من خیلی ثقیل است ! و بنده حقیر به خوبی متوجه بیان شما نمیشوم ! و نمیتوانم به خوبی نتیجه گیری کنم ، اگر امکان دارد به زبان حقیرانه بنده پاسخ را بفرمایید و بنده را نیز حلال نمایید

[=georgia]با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان خوبم
خوشحالم که در سایتی افتخار خدمت گزاری دارم که همه کاربران فعال در آن دغدغه فهم و زیاد کردن معلومات دینی خود را داشته و همواره سعی می کنند دوستانشان را در فهم درست حقایق ارائه شده یاری نمایند. از همه شما عزیزان صمیمانه تشکر نموده و از خداوند برایتان مزید نعمتهای روحانی مسالت دارم.

از یاوران گرامی ام تقاضامندم ثقیل نویسی مرا به بزرگی خود عفو فرمایند. شما دوستان عزیزم حق دارید بر این حقیر خرده بگیرید که چرا مطالب را با عباراتی سنگین و پیچیده بیان می کنم چرا که به راستی فهم کلماتی از این دست مشکل بوده و خواننده گرامی را به سختی وا می دارد. بدیهی است خواندن و نوشتن مطالب ساده و راحت الحلقوم برای همگان بی تکلف و آسان است و برای بنده نیز بسیار راحت تر است که مطالب را با عباراتی ساده و قابل فهم تر خدمت عزیزان ارائه کنم ولی به چند دلیل خود را از چنین نوشتاری باز می دارم:

[=georgia]یکی اینکه از استادم این مطلب را به یادگار دارم که می فرمود همواره سعی کنید برای رشد و تعالی مخاطبین خودتان اهتمام ورزدید و سعی کنید مطالب را با عباراتی وزین بدانها ارائه نمایید زیرا همیشه این استاد نیست که باید خود را در حد شاگردان پایین بکشد بلکه این شاگردان هستند که باید خود را در حد استاد بالا ببرند اگر استاد بخواهد دائما خود را در حد فهم شاگردان پایین بکشد زمینه رشد و تعالی چندانی برای شاگردان فراهم نمی شود.

دوم اینکه علم برای خود حریمی دارد و باید همواره حریم آن حفظ شود یکی از آداب حفظ حریم علم ارائه معلومات و معارف دینی با الفاظ وزین و حساب شده است.

سوم اینکه عبارات هر چقدر دارای سجع و قافیه و توازن باشند در نزد قلوب جای گیرتر خواهند بود و صاحبان ذوق برای قبول معارف ارائه شده پذیراتر خواهند بود.

چهارم این که یکی از رموز ماندگاری معارف الهی، زیبا نگاری و دقت در چینش کلمات است یکی از دلایل به کار بردن چنین سبکی در نگارش مطالب از جانب بنده حقیر، ماندگاری آنها در طول زمانهای دراز است.

پنجم این که اگر انسان در مقام نگارش حقایق بتواند بین محتوای عمیق علوم با الفاظ دقیق و حساب شده گره بزند نور علی نور است.

ششم این که چه اشکالی دارد متعلم ساعتی را برای درک صحیح یک عبارتی وقت گذاشته و در فرهنگ لغات جستجو نموده و برای فهم کامل آن درنگ بیشتری نموده و از ناحیه اندیشه و تامل خود به چشمه های جوشان دیگری از معرفت حقایق نائل شود. مگر نه این است که ما در این جا برای رشد و تعالی بیش از پیش گرد هم در آمده ایم؟![=georgia]

در عین حال اگر بیان مطالب از ناحیه بنده حقیر موجب سردرگمی شما عزیزان گردید از همه شما پوزش می خواهم از سرکار خانم [=georgia]در جستجوی عمار[=georgia] و جناب آقای [=georgia]مفتقر[=georgia] نیز بخاطر توضیح عباراتم بسیار سپاسگزارم و اجرشان را از خداوند متعال مسالت دارم. باز هم اگر ابهامی بود بفرمایید در خدمتتان خواهم بود.
(
فکر کنم اخرش منو بخاطر این شیوه نوشتن از اسک دین اخراج کنن اون موقع دیگه همه تون از شر من و عباراتم خلاص میشین)

اویس;554164 نوشت:
ششم این که چه اشکالی دارد متعلم ساعتی را برای درک صحیح یک عبارتی وقت گذاشته و در فرهنگ لغات جستجو نموده و برای فهم کامل آن درنگ بیشتری نموده و از ناحیه اندیشه و تامل خود به چشمه های جوشان دیگری از معرفت حقایق نائل شود. مگر نه این است که ما در این جا برای رشد و تعالی بیش از پیش گرد هم در آمده ایم؟!

سلام علیکم
از شما استاد بزرگوار به خاطر صبر و شکیباییتان در امر پاسخگویی سپاسگزارم و از اینکه خالصانه به دنبال پیشرفت شاگردان حقیر خود در اسک دین هستید قدردانم
بنده با تمام مطالب شما صد درصد موافقم و به آن ایمان دارم که که با تلاش و سختیست که انسان به علم دست پیدا میکند ، حتی بنده شبیه این مطلب شما را به نقل از یکی از علما شنیدم که به ایشان معترض شده بودند که مطالبی که میفرمایید برای عموم مردم سنگین است اگر امکان دارد درحد فهم مردم سخن بگویید که ایشان با چنین تعبیری پاسخ داده بودند که مردم فهمشان را بالا بیاورند! بنده حقیر به لطف الهی تاحدودی خودم اهل ذوق و ادب هستم وتاحدود ناچیزی دستی بر قلم دارم و از این چینشهای موزون و پرمعنای شما واقعا لذت میبرم ،اما استاد بزرگوار ،شاگردان شما همه در یک سطح نیستند ! برای تربیت شاگردان پله های اولتان هم تدبیری بیاندیشید !! دانش آموزی که هنوز کلمه را نمیشناسد چگونه جمله بسازد ؟! مخاطبان این سایت اکثرا نوجوان و جوان هستند و دنبال فهم مطالب ، همه حوصله ندارند بروند دنبال پیداکردند معنای لغات! میخواهند به پاسخ سوال و مشکل خودشان برسند ، اگر کسی واقعا به این ادبیات علاقه مند باشد میرود هرگونه شده مطلب شما را معنا و تفسیر میکند و اگر کسی هم نتواند فوقش نمیفهمد و رد میشود و چیزی هم نمیگوید که نفهمیدم ! فکر کنید روزی هزار نفر وقتی همین سوال را در سایت میبینند خوشحال میشوند چون دنبال پیداکردن پاسخ هستند اما وقتی پاسخ را میخوانند ممکن است چیز زیادی از آن متوجه نشوند !
بله در محضر استاد تربیت شدن و رشد کردن توفیقی میخواهد که نصیب هرکس نمیشود، اما آنجا موضوع متفاوت است و شاگرد دارد پله پله با استادخود بالا می آید!
به هرحال بنده اگر حمل بر جسارتم نمیشود برای شاگردان پایه اولتان پیشنهادی دارم! که هم حریم مطالب و شیوه نگارش حفظ شود و هم افراد کم کم با شما بالا بیایند !
شما مطالبتان را به همین شیوه نگارش بفرمایید بعد زیر هرمطلب معنای لغات مشکل و نا آشنا برای مخاطب را بنویسید ،چیزی شبیه پاورقی، دیگر تطبیق معنا و فهم مطلب و تفسیر مطلب با خود فرد باشد یعنی یک پله شما دستش را بگیرید و بالا بکشیدش ، یک پله خودش سعی کند بالا بیاید ! کم کم مخاطب پایه اول شما با خواندن مطالب شما دایره لغاتش قوی میشود و با نگارش شما انس میگیرد و به جایی میرسد که اگر آسان سخن بگویید برایش فهمش مشکل تر است تا سخت سخن گفتن شما! افرادی هم که پایه های بالاترند دیگر مشکلی ندارند و به راحتی مطالب را میخوانند و میفهمند و لذت میبرند

امیدوارم که این مطالب بنده حقیر را حمل بر بی ادبی در محضر استاد ندانید و بنده حقیر را حلال بفرمایید

التماس دعا ، یا زهرا(س)

سلام علیکم

اویس;554164 نوشت:
(فکر کنم اخرش منو بخاطر این شیوه نوشتن از اسک دین اخراج کنن اون موقع دیگاه همه تون از شر من و عباراتم خلاص میشین)

مفتقر;553941 نوشت:
با کسب اجازه از استاد اویس
بسیاری از شاگردان افتخار شارح بودن فرمایشات اساتید خودشون رو به دوش می کشند اگر استاد اویس عزیز هم اجازه میدند من به اندازه فهم و بضاعت شارح بیاناتشون باشم...
منظور استاد اویس در جمله آخر این هست

با استمرار تحریر بر این طریقت, چنین متصور می گردد که نهایتاً به لطف مدیر محترم سایت اجباراً باید از خدمت در حضور دوستان گرانقدری چون شما عزیزان فارق شوم تا اسباب آسایش و فراغ بال شما همرهان ایام خوش و ناخوش فراهم آید.:Cheshmak::Gol::Cheshmak:

اویس;554164 نوشت:
....

سلام استاد اویس گرامی ؛
بزرگوار نه از شما به ما شری رسیده ، نه مدیر سایت به خاطر متن ادبی همچین کاری خواهد کرد .
حرف شما رو قبول دارم ، شاگرد باید به استاد برسه ، ولی برای رسیدن به استاد یه سری شرایط وجود داره.
این در صورتی هست که هدف همه کاربران هم همین باشه ، خیلی ها اصلا کاری به این چیزا ندارند فقط دنبال رسیدن به جواب هستند.
( و هدف از ساخت این سایت هم ، پاسخ گویی به شبهات هست نه درست کردن یک سری شبه جدید،‌بهتره از هدف اصلی دور نشیم )
از نظر خودم ، فقط سجع نویسی مشکل داشت ، بقیه مطالب موردی نداشت.
ان شاءالله که درک میکنند استاد اویس محترم
یاعلی

با عرض سلام به محضر دوستان و اساتيد؛

عبارات جناب اويس در پست اوّل به نظر من اصلا ثقيل نبود، البته وزين و مسجّع بود ولي ثقيل نبود؛

امّا در مورد اين مطلب:

اویس;554164 نوشت:
همیشه این استاد نیست که باید خود را در حد شاگردان پایین بکشد بلکه این شاگردان هستند که باید خود را در حد استاد بالا ببرند

نکته خوبي است، منتها «بلاغت» در کلام هم بايد رعايت شود؛ خداي سبحان به رسولش دستور مي‌دهد که: «و قل لهم في أنفسهم قولاً بليغاً» (نساء: 63)

و «بلاغت» در فنّ «معاني» چنين تعريف شده: «البلاغة في الکلام مطابقته لمقتضَی الحال مع فصاحته» (المطوّل: في بيان معنی الفصاحة والبلاغة)

بنابراين کلام بايد مطابق با مقتضاي حال مخاطب باشد تا بليغ باشد.

در ضمن به اين روايت هم توجّه شود:

ثقة الإسلام الکلينيّ في الکافي: 23/1، بإسناده عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِقَالَ:

مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.

(ترجمه: حضرت امام صادق(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) هيچگاه به اندازه ژرفاي عقلش با بندگان سخن نگفت. و رسول خدا(ص) فرمود: البته ما گروه پيامبران دستور داده شده‌ايم که با مردم به اندازه عقل‌هايشان سخن بگوييم)

(نکته: سند اين روايت داراي اشکال «ارسال» مي‌باشد)

و الله يقول الحقّ و هو يهدي السبيل.

[="Tahoma"][="Navy"]

یارب;554189 نوشت:
سلام علیکم
از شما استاد بزرگوار به خاطر صبر و شکیباییتان در امر پاسخگویی سپاسگزارم و از اینکه خالصانه به دنبال پیشرفت شاگردان حقیر خود در اسک دین هستید قدردانم
بنده با تمام مطالب شما صد درصد موافقم و به آن ایمان دارم که که با تلاش و سختیست که انسان به علم دست پیدا میکند ، حتی بنده شبیه این مطلب شما را به نقل از یکی از علما شنیدم که به ایشان معترض شده بودند که مطالبی که میفرمایید برای عموم مردم سنگین است اگر امکان دارد درحد فهم مردم سخن بگویید که ایشان با چنین تعبیری پاسخ داده بودند که مردم فهمشان را بالا بیاورند! بنده حقیر به لطف الهی تاحدودی خودم اهل ذوق و ادب هستم وتاحدود ناچیزی دستی بر قلم دارم و از این چینشهای موزون و پرمعنای شما واقعا لذت میبرم ،اما استاد بزرگوار ،شاگردان شما همه در یک سطح نیستند ! برای تربیت شاگردان پله های اولتان هم تدبیری بیاندیشید !! دانش آموزی که هنوز کلمه را نمیشناسد چگونه جمله بسازد ؟! مخاطبان این سایت اکثرا نوجوان و جوان هستند و دنبال فهم مطالب ، همه حوصله ندارند بروند دنبال پیداکردند معنای لغات! میخواهند به پاسخ سوال و مشکل خودشان برسند ، اگر کسی واقعا به این ادبیات علاقه مند باشد میرود هرگونه شده مطلب شما را معنا و تفسیر میکند و اگر کسی هم نتواند فوقش نمیفهمد و رد میشود و چیزی هم نمیگوید که نفهمیدم ! فکر کنید روزی هزار نفر وقتی همین سوال را در سایت میبینند خوشحال میشوند چون دنبال پیداکردن پاسخ هستند اما وقتی پاسخ را میخوانند ممکن است چیز زیادی از آن متوجه نشوند !
بله در محضر استاد تربیت شدن و رشد کردن توفیقی میخواهد که نصیب هرکس نمیشود، اما آنجا موضوع متفاوت است و شاگرد دارد پله پله با استادخود بالا می آید!
به هرحال بنده اگر حمل بر جسارتم نمیشود برای شاگردان پایه اولتان پیشنهادی دارم! که هم حریم مطالب و شیوه نگارش حفظ شود و هم افراد کم کم با شما بالا بیایند !
شما مطالبتان را به همین شیوه نگارش بفرمایید بعد زیر هرمطلب معنای لغات مشکل و نا آشنا برای مخاطب را بنویسید ،چیزی شبیه پاورقی، دیگر تطبیق معنا و فهم مطلب و تفسیر مطلب با خود فرد باشد یعنی یک پله شما دستش را بگیرید و بالا بکشیدش ، یک پله خودش سعی کند بالا بیاید ! کم کم مخاطب پایه اول شما با خواندن مطالب شما دایره لغاتش قوی میشود و با نگارش شما انس میگیرد و به جایی میرسد که اگر آسان سخن بگویید برایش فهمش مشکل تر است تا سخت سخن گفتن شما! افرادی هم که پایه های بالاترند دیگر مشکلی ندارند و به راحتی مطالب را میخوانند و میفهمند و لذت میبرند

امیدوارم که این مطالب بنده حقیر را حمل بر بی ادبی در محضر استاد ندانید و بنده حقیر را حلال بفرمایید

التماس دعا ، یا زهرا(س)


سلام علیکم
خیلی پست خوبی بود ، تشکر
اما برای پیشنهاد اخرش من یه نظر دیگه ای دارم :
به نظر من جای این کار بهتره کلاس بزارن استاد ، اگر هدف رسیدن شاگرد به استاد هست ،
میشه کلاس های ادبی در یک تاپیک برگزار کرد که همه کارشناسان بزرگوار شرکت کنند.
اینجوری هم تاپیک پاربرجاست ،‌هم ماندگاری داره ، هم به هدفی که مد نظر هست میرسند.


واقعا الان همینجوریه ، بعضی از جوان ها حوصله خودشونم ندارند ،
چه برسه رفتن دنبال لغات.الان فقط میخوان به سوالی که پرسیدن برسند.
ما که داریم میبینیم و میگیم ، ان شاءالله فکری به حال این موضوع شود.
همگان در پناه خدا یاعلی[/]

[=Trebuchet MS]

اویس;554164 نوشت:
در عین حال اگر بیان مطالب از ناحیه بنده حقیر موجب سردرگمی شما عزیزان گردید از همه شما پوزش می خواهم از سرکار خانم در جستجوی عمار و جناب آقای مفتقر نیز بخاطر توضیح عباراتم بسیار سپاسگزارم و اجرشان را از خداوند متعال مسالت دارم. باز هم اگر ابهامی بود بفرمایید در خدمتتان خواهم بود.

سلام استاد گرامی. خواهش میکنم. انجام وظیفه بود. البته این هم که برخی میگویند شاگردان استاد این بار رو به دوش میکشند، عرض کنم بنده خودم رو در جایگاه شاگردی شما فرض نکردم و فعلا فقط در مقام ناظر هستم تا شاگرد!
در مورد نقدی هم که برخی دوستان درباره مطالب استاد اویس دارند، به نظرم مطالب استاد اصلا ثقیل (به اون معنا که نیاز به ترجمه و ... داشته باشه) نیستند و نیازی به معنی لغات ندارند. فقط باید کمی روشون دقت کرد و وقت گذاشت تا معنیشو فهمید و ما خودمون از این دست جملات خیلی دیدیم و خوندیم و معنیشو یاد گرفتیم. خوبه ما هم برای ترقی ادبی خودمون تلاشی بکنیم و ذهنمون رو ورزیده کنیم.
[=verdana]
اویس;554164 نوشت:
(فکر کنم اخرش منو بخاطر این شیوه نوشتن از اسک دین اخراج کنن اون موقع دیگاه همه تون از شر من و عباراتم خلاص میشین)

راستش فکر نمیکردم شما عامیانه هم بتونید صحبت کنید! نفرمایید. انشالله که حضورتون مستدام خواهد بود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان گرامی.

ابتدا باید یک امر مشخص بشود.و آن اینکه غرور و تکبر فرد مورد نظر از نفس اوست یا از فهم اوست.یعنی این لجاجت و غرور بخاطر تعصبات اوست و این تعصبات ریشه در شخصیت او دارد.یا اینکه بخاطر معلومات او و دانسته هایش هست.

_________________________



به نظر بنده اگر بند یک صدق کند و لجاجتش از نفسش باشد ، مناظره و مباحثه فایده ای ندارد. و همانگونه که
استاد گرامی فرموده اند:

اویس;553891 نوشت:
مجادله ی منازعانه با این گروه ثمری جز برخوردی خصمانه از ناحیه ایشان نداشته و حاصلی معقولانه را نصیب آدمی نخواهد کرد.

و به گواهی قران نمیتوان با اینگونه افراد بحث کرد و یا ملاطفت نمود.زیرا اینگونه افراد هیچگاه از تعصبات خود روی گردان نمیشوند.
آیه 75 سوره مومنون.
به نطر بنده با اینگونه افراد باید مقتدرانه برخود کرد.

با اقتدار باید در مقابل چنین افرادی ایستاد ، تا احساس نکنند ما هستیم ولی نیستیم.


___________________

اما اگر این غرور و تکبر از دانستها نشأت میگیرد. می توان زمانی که شخص مورد نظر در حالت آرامش درون است با او سخن گفت.
آن هم بگونه ای که نه مغرضانه باشد و نه خصمانه.
بلکه به فرموده استاد گرامی:
اویس;553891 نوشت:
اگر می خواهید با این گروه برخوردی منصفانه داشته باشید روحیات متعصبانه خود را کنار گذاشته و لحنی صمیمانه را برای گفتگوی با ایشان برگزینید

و البته دوستانه باشد.

روش دیگری هم که می توان داشت این است.
می توان ابتدا تمام سخنان طرف مقابل را تایید نمود چه بد و چه خوب.اینگونه متعصب ترین افراد نرم میشوند.
زمانی که نرم شدند ، می توان با یکدیگر بند بند موضوع را برسی کرد.
زمانی که موضوع را برسی میکنید ، باید به صورت پرسش و پاسخ باشد ، یعنی دو طرف باهم برسی کنید. و ......
البته این روش مستلزم این است شما بر موضوع احاطه ی کامل داشته باشید.

سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی

قبل از شروع صحبت ها امیدوارم دوستان حرفهای حقیر رو حمل بر بی ادبی نکن هدف فقط ترغیب به ادامه ی شاهراه بندگی هست.

به نظر من ما باید اول اصلا هدفمون رو از اومدن به اسک دین مشخص کنیم.

اصلا ما برای چی میایم اسک دین؟
اصلا چرا ما توی راه دین قدم بر میداریم؟
اصلا چرا ما ساعت ها وقتمون رو برای یادگیری معارف دین میگذاریم؟

معمولا آدم های مذهبی و افرادی که قدمی برای یادگیری معارف دینی بر میدارن به جهت کمال و رسیدن به قرب الهی هست.

حالا سوال من از شما اینه که آیا افرادی که حقیقتا به این هدف رسیدن آیا با تنبلی و کسالت و سستی و خمودگی و بی حالی بوده؟

تا بوده و نبوده میگفتن منزل لیلی که خطر هاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی.

حالا مجنون کیه؟

مجنون کسیه که تمام زندگیشو برای رسیدن به لیلی خرج میکنه و تمام عمرشو برای رسیدن به لیلی قرار میده.

پس اگر ما هدفمون رسیدن به خیر حبیب و محبوب هست .چطور از غور کردن و غرق شدن در متنی که خوندن اون ما رو قدمی به این هدف نزدیک تر میکنه خسته میشیم و احتراز می کنیم ؟

این نشون دهنده ی اینه که یا هدف ما وصال معبود نیست یا ما مرد راه نیستیم و به راه شناخت نداریم!!

من متعجبم چگونه دوستان که از طرفی معترف هستن، پست های استاد اویس حقیقتا عمیق و پر محتوا هستن و این گونه نوشتن کار هر کسی نیست. بعد به راحتی به خودشون اجازه میدن و این نوشتار رو زیر سوال میبرن و انتقاد میکنند!!!

به نظرتون بهترنیست به جای این کمی فکر کنیم که چرا ما برای درک این مطالب نمیتونیم وقت بذاریم ؟ چرا برای وقت گذاشتن این گونه مطالب اینقدر زود خسته میشیم؟

در ضمن به نظرم خوبه چند تا نکته رو اینجا مطرح کنم .

نمیدونم دوستانیکه توی این تاپیک مشارکت داشتند و مطالب رو نقد میکردن چقدر پای درس های استاد اویس نشستن؟
جهت اطلاع رسانی خوبه که بگم استاد این جا دو تاکلاس ثابت دارن که توی این دو کلاس چند تا شاگر ثابت دارن و چند تا شاگردی که گه گاهی صلوات هاشون زیر پست های استاد دیده میشه.

http://www.askdin.com/thread25002.html
http://www.askdin.com/thread21314.html

الان دو سال هست که اون تاپیک ها به لطف خدا دایرند. گرچه ما توی اون تاپیک ها نتونستیم حق شاگردی ایشون رو بجا بیاریم . ولی کمترین ثمره ی اون دو تاپیک این بوده که فهم پست سوم این تاپیک برای ما خیلی راحت بود.و سوالات دوستان برای ما تعجب آور!!

حالا اگه وارد اون دو تاپیک مخصوصا تاپیک معرفت نفس بشید متوجه منظور من میشید:Nishkhand:(از بس مطالب سخت و سنگین هست. و هر پست رو باید اول چند بار بخونید بعد از چند بار خوندن فکرکنید تا به کنه مطلب دست پیدا کنید):ok:

فهم این گونه مطالب حقیقتا سخت هست . ولی خب ما هدف داریم . برای هدفمون باید سختی بکشیم. باید اینقدر سختی بکشیم تا سختی هایی از این دست برای ما آسون بشه.

و نکته ی دیگه ای هم که به ذهنم اومد اینه که الان انجمن اخلاق دارای 6 کارشناس و استاد بزرگوار و عالی مقام هست . که ما شاگرد تمام بزرگواران هستیم و جیره خوار معارفی که به ما هبه میکنن.که شاگردی تمام اونها تاجیست بر سر ما که همه جا باعث افتخارمون شده.

وقتی به پست های اساتید توجه کنید و مطالب اساتید رو بخونید متوجه میشید که هر کدوم از بزرگواران شیوه و روش خاصی رو دارا هستن. و بقیه ی اساتید غیر از استاد اویس روششان در نوشتن روشی ساده و روان هست . حالا به نظر شما انجمنی که دارای 5 استاده روان نویس هست آیا داشتن استادی عمیق نویس نیاز مند هست یا خیر؟
پس چرا اینقدر اصرار داریم استاد ساده بنویسن؟؟و این نعمت بزرگ رو از خودمون بگیریم.

پس به نظر حقیر به جای اینکه بشینیم اینجا و وقت خودمون و استاد اویس رو برای این جور پست ها هدر بدیم. تکلیفمون رو با خودمون روشن کنیم . ببینیم واقعا داریم چیکار میکنیم . واقعا هدفمون چیه؟چرا ما نمیتونیم مثل استاد باشیم و نمیتونیم بهره ی کافی از پست های استاد ببریم.

و در آخر تصمیم بگیریم تا حرکتی کنیم و خودمون رو اندازه ی پست هایی که مایه ی افتخار سایته کنیم نه اینکه کل پست ها رو زیر سوال ببریم.

در آخر باز هم امیدوارم کسی از دوستان از این حقیر ناراحت نشده باشه.

سلام علیکم و رحمه الله

بنده هم با نظر استاد اویس موافق هستم.

علت سخت بودن فهم کلمات یک کتاب یا یک استاد این هست که ما با اون کتاب یا اون استاد مانوس نبودیم در مورد خودم به تجربه اثبات شده در زمانی که کتاب های میخوندم ابتدا هیچی نمی فهمیدم چون انسی نداشتم با کلمات خاص اون کتاب، اما به تدریج پیچیده ترین بیانات رو زمانی که با کلمات گوینده آشنا شدم فهمیدم.

این ماجرا در مورد مصحف شریف هست ، اگر حتی خواننده آشنا به عربی نباشه به تدریج بعد از انس با قرآن معنی در وجودش شکل میگیره، در مورد خطابه های حضرات معصوم باز همین هست، در مورد دیوان حافظ باز به همین شکل همه ی اینها به کنار در مورد بیانات استاد اویس هم همین قانون هست...

اگر قدری در کلاس ایشون بشینید و با نوع انتخاب کلماتشون انس بگیرید به تدریج جملاتشون براتون قابل هضم میشه حتی به نظرم اگر انسمون رو با استاد اویس زیاد کنیم می شه بدون اینکه استاد اویس سخن بگند به نهان دلشون آگاه بشیم... اینکه چه حقایقی رو میشه بدون کلمات دریافت کرد از سمت ایشون...:Gol:

یکی از اسرار الهی این هست که محرم کوی دوست سر رو به غیر خودش نمیگه، پس اگر خواهان شنیدن سری باید خودش رو بهش ارائه بدی یعنی خودش رو در شما ببینه اون سر رو به خودش بگه البته اون تیکه از خودش که در شما ایجاد شده...

تقدیم به مربی ام استاد اویس عزیز

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

[="Tahoma"][="Navy"]

رحمت بیکران الهی;554360 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی

سلام علیکم
خواهر اگه دم دستم بودی یه نیشگون میگرفتمت!!!
ببنید خانم رحمت بیکران الهی ، چون منم یکی از کسانی بودم که به قول شما اجازه دادم انتقاد کنم این رو میگم.
من خودم از وقتی که تاپیک " اگر طالب روح و جانید،‌بفرمایید " اشنا شدم ، پای صحبت های استاد نشتم و هیچ مشکلی هم نداشتم.
و حتی گاهی در تاپیک معرفت نفس هم سر میزنم و مطالب رو میخونم.
این متنی هم که این دفعه گذاشتند فهمش سخت و دشوار نبود ، منتهی به نظر من نیازی نیست اینقدر کلمات وزن دار نوشته بشه تو یک متن که حواس خواننده بره سمت اون کلمات!
منم یه خواننده هستم و به دور از جمع نیستم.ممکن هر کسی به این مشکل دچار بشه.
ببنید یک متن رو فرض کنید مثل متن های خواجه عبدالله انصاری ، متن دارای سجع هست و واقعا به دل میشینه ، ولی ببخشید استاد عزیز ،‌شرمندم که اینو میگم.
ولی مثلا :
نقل قول:
بهتر ان است که در مواجهه و گفتگوی با ایشان سعی در اظهار غلط انگارانه گفته هاشان نداشته باشیم و در صدد القای صریحانه اشتباهاتشان نباشیم زیرا اینکار علی رغم عدم پذیرش ایشان موجب برخوردی منکرانه و مدافعانه از جانب آنها شده و گاه لجاجت مغرضانه بیش از پیش ایشان را به همراه خواهد داشت. مجادله ی منازعانه با این گروه ثمری جز برخوردی خصمانه از ناحیه ایشان نداشته و حاصلی معقولانه را نصیب آدمی نخواهد کرد. اگر می خواهید با این گروه برخوردی منصفانه داشته باشید روحیات متعصبانه خود را کنار گذاشته و لحنی صمیمانه را برای گفتگوی با ایشان برگزینید آن هم در زمانی غیر از زمان بروز حالت خودخواهانه ایشان. انعکاس آرامشی مجدانه و گفتاری دلسوزانه شما در غیر زمان مذکور همچون ریزش آب سردی است بر آتش مشتعلانه غرور ایشان. در مواجهه با ایشان صبری جمیلانه اختیار نموده و از گفتار عجولانه و مضطربانه با آنان پرهیز نمایید. اظهار نقاط مثبت چنین شخصی که از زبان کریمانه شما بیان میشود زمینه ساز خوبی برای توجه معتمدانه چنین شخصی به شما خواهد بود بعد از این که توجه چنین شخصی را با کلام مهربانانه خود به خود جلب نمودید به طور غیر مستقیم خلقیات مغرورانه دیگران را مورد بیان مذمومانه خود قرار دهید ولی نه بدان گونه که گفتار شما نقشی مصداقانه یافته و احوالات نابخردانه او را نشانه رود.

این طرز نوشتن واقعا سخت هست ،‌و استاد براش زحمت کشیده من قصد ناراحت کردن ندارم و اینو بار ها گفتم.
ولی حسی که من به این متن داشتم شبیه ماشینی بود که هر یک کیلومتر به یک دست انداز برخورد میکرد.و اون دست انداز ها این کلمات قرمز بودند.
مطمعنا با دقت بالایی خوندم وگرنه همینجوری رد میشدم و متوجه نمیشدم!اینو نگید که ما دنبال معنی نیستیم و عمیق نگاه نمیکنیم به متن!
ذهن من شبیه یک نمودار سینوسی شده بود ، زمانی که متن رو میخوندم قسمت قعر نمودار بود وقتی به کلمات قرمز میرسیدم به بالای نمور و قله نمودار میرفت!
با خوندن نوشته های استاد علاوه بر یادگیری اموزه های دینی ، مروری بر اموزه های ریاضی و فیزیک هم کردیم.
در اخر بگم که قصد هیچ گونه بی احترامی رو نداشتم و ندارم به هیچ عنوان.امیدوارم استاد بزرگوار من رو حلال کنند.
در پناه خدا باشید یا علی مدد..[/]

اویس;554164 نوشت:
(فکر کنم اخرش منو بخاطر این شیوه نوشتن از اسک دین اخراج کنن اون موقع دیگاه همه تون از شر من و عباراتم خلاص میشین)
:Khandidan!: اصلا باورم نمیشه این جمله، جمله جناب اویس باشه! یه لحظه فکر کردم یکی دیگه این متنو اضافه کرده به نوشته ایشون!:khandeh!:

منم البته به صورت همیشگی توی تاپیکای استاد اویس نیستم، یه شاگرد تنبلی که گهگاه فقط یه سر می زنم و یه حضوری میزنم و از همون دفعات کم، بهره های زیاد می برم! و کلی محظوظ میشم!

بنده، هم با حرفای جناب اویس موافقم، (به هر حال ذهن و فکر هم با رسیدن به جواب سؤالش استفاده ببره و هم از زیبایی ها حظ ببره!) هم با نظر دوستانی که می گن این طرز نوشتن سنگینه و قابل فهم برای همه نیست! و نظر دوستی مثل رایحه بهشت عزیز!

پیشنهاد من اینه که استاد مطالبشون رو همینطور زیبا و مسجع بنویسن اما برای راحتی خواننده توی تاپیکای عمومی که منظور، جواب دادن به سؤالات دوستان هست، یکی اینکه تعداد کلمات مسجع رو کمتر کنن (مثلا فقط در آخر جملات از سجع استفاده کنن) دوم اینکه وزن کلمات مسجع را ساده تر و (به قول خودشان عمومانه تر) انتخاب کنن! بجای وزن (مفعولانه) مثلا وزن (فعال) استفاده کنن!

shirinbanoo;554471 نوشت:
اصلا باورم نمیشه این جمله، جمله جناب اویس باشه! یه لحظه فکر کردم یکی دیگه این متنو اضافه کرده به نوشته ایشون!

سلام علیکم
خب همه ما داریم تو یک جامعه زندگی میکنیم ، همه ما به زبان محاوره صحبت میکنیم ،
حتی مراجع بزرگ تقلید ما زمانی که تو رسانه ملی سخنرانی میکنن ، به زبان مردم سخن میگن.
چون هدفشون درک مطلب هست نه اموزش ادبی! بابا به خدا باید راه اومد پا به پای جوان ها تا فهمیدشون.
من موافق این نیستم خیلی محاور صحبت بشه و ارزش کار رو بیاریم پایین!
ولی طوری هم نباشه که طرف زده بشه از هر چی دین و مطالعه هست!

رایحهٔ بهشت;554475 نوشت:

سلام علیکم
خب همه ما داریم تو یک جامعه زندگی میکنیم ، همه ما به زبان محاوره صحبت میکنیم ،
حتی مراجع بزرگ تقلید ما زمانی که تو رسانه ملی سخنرانی میکنن ، به زبان مردم سخن میگن.
چون هدفشون درک مطلب هست نه اموزش ادبی! بابا به خدا باید راه اومد پا به پای جوان ها تا فهمیدشون.
من موافق این نیستم خیلی محاور صحبت بشه و ارزش کار رو بیاریم پایین!
ولی طوری هم نباشه که طرف زده بشه از هر چی دین و مطالعه هست!

بله من متوجه هستم، اون حرفم هم صرف شوخی بود!
میشه از هر کدوم به موقع خودش استفاده کرد.
مثلا جناب حامی هم به صورت رسمی (نه ادبی البته)! متن می گذارند هم بعضی جاها حتی میشه گفت خیلی عوامانه حرف می زنن!

shirinbanoo;554478 نوشت:
مثلا جناب حامی هم به صورت رسمی (نه ادبی البته)! متن می گذارند هم بعضی جاها حتی میشه گفت خیلی عوامانه حرف می زنن!

به نظر من هر کاشناسی بسته به حیطه کاری خودش جلو میره.
جناب حامی مشاور هستند پس باید گاهی صمیمی تر ( از نظر صحبت ) باشند .
جناب اویس در رشته اخلاق و عرفان هستند و باید ادبی تر صحبت کنند.
( حتی اگه دلشون بخواد محاروه صحبت کنند رشته تحصیلی و حیطه کاریشون نمیزاره ).
حتی من این مورد رو توی نام کاربری هم دیدم ، فرض کنید نام کاربری شخصی " شهیدباکری" هست.
این شخص طوری رفتار میکنه که شان اون شهید عزیز
پایین نیاد.
( حتی ممکن اون کاربر عزیز تو جمع خانواده و دوستان خودش خیلی شوخ طبع هم باشه ولی اینجا سنگین رفتار میکنه )

خلاصه اینکه : به شرایط بستگی داره که طرف تو هر موقعیتی چه جوری رفتار کنه!

سلام و عرض ادب
به نظر حقیر استاد هر رشته ای بهتره متناسب با همون رشته و با استفاده از اصطلاحات همان گرایش صحبت کنه و شاگردان هم خودشان را با اون کلام مطابقت بدن و یا ارتقاء بدهند.
مثلاً اگر یکی از کتابهای استاد زرین کوب (در رشته ادبیات) را ملاحظه کنید به احتمال زیاد یا باید گوگل در اختیارتان باشه و یا (در زمان حیاط ایشان و یا 10-15 سال پیش) باید در یک کتابخانه و در کنار کتابهای (فرهنگ و دایره المعارف و لغتنامه و ...)باشیم تا بتونیم کاملاً مطالب ایشان را درک کنیم.حتی بنا بر اصرار شاگردانشان که کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" را خیلی ساده و عامیانه نوشته اند باز هم در هر صفحه 4-5 تا کلمه غیر متعارف جامعه دیده میشه.
از طرفی اگر مثلا یک قضیه ریاضی را بخواهیم به زبان کاملا ادبی (فارسی) بیان کنیم خیلی مسخره میشه و اون اثر مفیدشو بر شنونده نمیذاره! مثال:"از هر نقطه در فضا تنها دو خط میتوان بر یک دایره مماس کرد" که میشه "از هر بی همه چیز در آسمان فقط دو سیخکی بر یک گردکی میتوان مالید:Ghamgin:" البته این نقل قول از استاد ریاضیمون بود (یا شاید هم استاد عربی ...یادم نیست)
در ضمن به نظر حقیر وقتی آدم نوشته های استاد اویس رو میخونه خود به خود یه حالت معنوی و عرفانی بهش دست میده که شاید خود این سری باشه بر اینکه اساتید و عرفا با این سبک با شاگردانشان صحبت میکنن. همانطور که انسان اگر بخواد هم صحبت یک آدم بیسواد و لات مسلک بشه و زیاد بخواد با ایشان حشر و نشر داشته باشه چه بشا که رفته رفته خلق و خوی ایشان را هم بگیره و کلامش در اعمالش اثر بگذارد.
موفق باشید.

[=Georgia]

رایحهٔ بهشت;553974 نوشت:
سلام علیکم
استاد با اجازتون هیچی از متن متوجه نشدم به خاطر این که توجه ام به چیز دیگه ای جلب شد :
| نقادانه خیر خواهانه • لطیفانه • منتقدانه • انگارانه • صریحانه • منکرانه • مدافعانه • مغرضانه • منازعانه • خصمانه • معقولانه • منصفانه • متعصبانه • صمیمانه • خودخواهانه • مجدانه • دلسوزانه • مشتعلانه • جمیلانه • عجولانه • مضطربانه • کریمانه • معتمدانه • مهربانانه • مغرورانه • مذمومانه • مصداقانه • نابخردانه • نشانه • ملتمسانه • متوقعانه • شاهانه • مقتدرانه • متواضعانه • منفعلانه • حیرانه • قصرانه • شایانه • یارانه |
وای نفسم گرفت
ماشاءالله چشم نخورید ان شاءالله

با عرض سلامی خالصانه و ارادتی بی پیرایه خدمت همه دوستان و سروران گرامی ام

در آغاز از حسن توجه شما حضرات به این تاپیک و مرقومات در آن کمال قدردانی را داشته و از خداوند برایتان علو درجات معنوی مسالت دارم.
همچنین لازم است کمال شرمساری و افتادگی خویش را در برابر تحسینات سروران گرامی ام ابراز داشته و در پاسخ، به این بیان شیوای سعدی اکتفا کنم که :
طاووس را به نقش و نگاری که هست، خلق// تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش

آری این بنده حقیر اگر گهگاهی پا در كفش بزرگان نموده و تشبیها به امیران سخن مطالبی را می انگارم نه بدان خاطر است که خود نصیبی از این حقایق دارم بلکه این تشبه به آنان در نگارش کلمات، به جهت حکم محکم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است که فرمود: «من تشبه بقوم فهو منهم»( هر کس خودش را به گروهی شبیه کند، از زمره آنها خواهد بود) که البته آرزو بر جوانان عيب نيست .

اما در خصوص فرمایشات خواهر گرامی ام سرکار خانم رایحه بهشت باید بگویم: حق با شماست و من نیز با شما هم عقیده ام و فرمایش شما را به دیده منت می پذیرم. بنده نیز به سختی معتقدم ساختار و پیکر بندی متون نباید به گونه ای باشد که محتوا و بطون معانی فدای ظواهر الفاظ گردد یعنی جمله بندی و چینش کلمات نباید به گونه ای باشد که قاری کلمات به جای انتقال به معانی و محتوای مطالب در ظواهر الفاظ متوقف مانده و از درک حقایقی که در باطن کلمات مستور است محروم بماند. برای بنده حقیر زیبا نگاری کلمات و رعایت سجع و قافیه در آنها مهم است اما نه بدان حد که این مهم، توجه به عمق معانی کلمات را تحت الشعاع خویش قرار داده و رتبتی فوق القای معانی پیدا کند.

در مورد پاسخی که به سوال این تاپیک داده شد نیز فرمایش شما کاملا صحیح است منتهی باید به این نکته نیز توجه داشت که گاه نویسنده در نگارش کلمات دچار احوالات خاصی شده و به مقتضای آن سعی در مطایبه(شوخی) نموده و می خواهد معنای مرتکز ذهنی خود را با الفاظی شیرین که موجب فرحناکی (خوشحالی) خواننده است القا نماید. همچنان که گاه نویسنده در نگارش کلمات دچار حالت قبض(اندوه) شده و سعی در انتقال آن با چینش کلماتش دارد.
به عبارت دیگر گاه یک لبخند پنهانی از نویسنده در میان کلمات وجود دارد که رقص متوازن کلمات به خوبی حکایت از آن دارد.

بنده حقیر برای این که شوخی پنهان در کلمات پاسخم به سوال تاپیک را برای خوانندگان گرامی آشکارتر سازم و آنها را به لبخندی که در پشت این کلمات نهفته است منتقل نمایم در سطر آخرم نوشتم:
«امید که از این بیان حقیرانه و قاصرانه این کمترین استفاده ای شایانه (نه در حد یارانه) برده باشید.»

تصریح به کلمه (نه در حد یارانه) برای این بود که بفهمانم در تمامی کلمات فوق دچار حالت بسطی(خوشحالی) بودم که می خواستم با سجع بیرون از قاعده کلمات به خواننده گرامی منتقل نمایم و با خواندن این طیف وسیع از کلمات مشابه ایشان را به خنده وادارم که البته ظاهرا به جای نشاندن لبخند و دریافت بسط خاطر خوانندگان به کدورت و ناراحتی برخی از ایشان انجامیده است که از این بابت نیز از شما طلب عفو دارم.

در انتها لازم است بگویم بنده با شرح کلمات ثقیلم از ناحیه همراهان دایمی ام در پستهای گوناگون راغبترم زیرا شرح کلمات از ناحیه ایشان هم رعایت وزانت کلمات را نموده و هم محکی برای سنجش میزان دریافتشان از کلماتم خواهد بود.

هر کار که بی نام خدا اغاز شود ابتر استـــــــــ

سلام خدمت استاد عزیز و دیگر دوستان

ضمن تشکر بخاطر تک تک مطالبی که خونده شد و مفید بود

چون از دل بر امده بود و حقیقتا بر دل هم جای گرفت

استاد فی الواقع حرف شما یا بهتره بگم فنّ شما بدل نداشت

حال وقتی خدا با من که پر توقع و با غرور در برابرش گام بر میدارم با من خدایانه رفتار میکند . . .

چرا من از خالق خود کمی درس نگیرم و با افراد مغرور و پر توقع همانگونه رفتار نکنم ؟

البت استاد این نوشتار ارزوی ماست ( من است ) ولی حقیر بقول شاعر شیرین سخن دچار گرمی گفتارم و دچار یعنی ؟ ؟

بگذریم ، دیدم بحث دلنشین است و با دلنوشتی خودم رو در جمع ادیبان به عنوان عریضه نویسی خرده پا جای دادم . . .

حق

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان

بنده به ازمون و خطا در امور مختلف زندگی بسیار اعتقاد دارم و معمولا رفتارهام مطلق نیست مثلا زمانی که در مقابل ادم های عادی عطوفت به خرج دادم

و مودبانه رفتار کردم دیدم که اونها با تکبر و غرور جوابمو دادند و بار دیگر بصورت نسبتا سر سنگین رفتار کردم دیدم اونا خیلی محترمانه برخورد کردند

به نظر بنده همیشه با افرادی مهربانانه رفتار کنید که کاملا بشناسیدشون و بدونین یکی مثل شماست

با افراد مغرور, مغرور تر از خودشون رفتار کنید چون اگه نکنید اونا شمارو خوار میکنن حتی سعی کنید کلا با هیچ کس به اصطلاح زود خودمونی نشید و همیشه

یه دیسیپلین و ظابطه ای داشته باشین اون موقع هیچکس نمیتونه ازتون سو استفاده کنه چون میترسن

و البته باید اعتماد به نفستون رو شدید ببرید بالا اگه از خودتون شک داشته باشید اصلا نمیشه

مثلا خودم رو مثال بزنم تو مدرسه ما همکلاسیام همشون دوست پسر داشتن و به من میگفتن عوامی ولی بنده به جای احساس ضعف خوب جوابشون رو

میدادم و هیچ کدومشون نمیتونستن به من یه دیدگاه مثلا به قول خودشون عوامانه داشته باشن همیشه ضابطه داشتم و اکثر وقتا محلشون نمیذاشتم

به حرفاشون که اهمیت نمیدادم اونا هم روشون کم میشد

وبنده هم پیش مدیر و معلم ها عزیز بودم

سلام و عرض ادب دوباره

نکته ای که به ذهنم رسید و ممکنه برای دوستان مفید باشه اینه که

بزرگواران میتونند از سایت واژه یاب افزونه مرور گر رو بر مرور گرهاشون نصب کنند. و دیگه اگر روی کلمه ای دبل کلیک کنید معنای اون کلمه براتون نشان داده میشه .

این هم راهی آسان برای پیدا کردن معانی واژه ها.:ok:

http://vajehyab.com/extension

[="Georgia"][="Blue"]

مه حنانه;554546 نوشت:
سلام به استاد اویس گرامی و دوستان.... استاد میخواستم ازتون خواهش کنم که باتوجه به فرمایشات خودتون و صحبتهای دوستان حالا شما لطف کنید و کمی در سطح فهم دوستانی که مثل من بعضی از کلمات زیبای شما ولی ثقیل( برای ما) و قابل هضم فکری یا دیر هضم است را ساده تر بیان کنید تا ما هم بتوانیم کامل از محضرتان فیض ببریم. والبته که شیوه نگارش استاد بسیار زیبا و دلنشین است و فقط ضعف سواد من و امثال من مشکل ایجاد میکند و درضمن من اصلا قصد بی ادبی و جسارت خدمت استاد بزرگوارم را ندارم..چون من خودم همیشه تمام تاپیک های ایجاد شده توسط شما را دنبال میکنم ممنون از بذل توجهتون

چشم همین کار را خواهم کرد منتهی آیا در پاسخ ارائه شده ابهامی باقی مانده است چون به نظر من با توضیحاتی که برخی دوستان در ذیل عباراتم دادند مطلب کاملا روشن شده است.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم و دوستان:Gol: استاد واقعا از شما تشکر میکنم که به نظرات دوستان و حقیر توجه کردید:Gol: در این مبحث برای خود من ابهامی وجود نداره:ok: بازم ممنون از بزرگواری و مناعت طبعتون:Gol:[/]

رسول خدا فرمود:
هر گاه متواضعان را دیدید، برای آنان تواضع کنید و هر گاه متکبران را دیدید، در قبال آنان متکبرانه رفتار نمایید. (1)
با متکبران متکبرانه رفتار کنید که این گونه رفتار خود عبادت است.(2)
در برابر متواضعان تواضع و در برابر متکبران تکبر کنید تا ذلیل و خوار شوند(3)
1. مشکینی، تحریر المواعظ العددیه، قم، الهادی، ص 171-172؛ علی رضا صابری یزدی و ... ، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 578.
2. همان.
3 محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، نجف، دار النعمان، ج 1، ص 315.
به نقل از: http://www.pasokhgoo.ir/node/66702
..

مبادا جلوی یه متکبر تواضع کنیم که این دیگه اسمش خواری هست برای ما و تایید برتر بودن طرف مقابل هست برای اون !!

عين خودش مغرور تا متوجه رفتارش بشه

رحمت بیکران الهی;554360 نوشت:
فهم این گونه مطالب حقیقتا سخت هست . ولی خب ما هدف داریم . برای هدفمون باید سختی بکشیم. باید اینقدر سختی بکشیم تا سختی هایی از این دست برای ما آسون بشه.

و نکته ی دیگه ای هم که به ذهنم اومد اینه که الان انجمن اخلاق دارای 6 کارشناس و استاد بزرگوار و عالی مقام هست . که ما شاگرد تمام بزرگواران هستیم و جیره خوار معارفی که به ما هبه میکنن.که شاگردی تمام اونها تاجیست بر سر ما که همه جا باعث افتخارمون شده.

وقتی به پست های اساتید توجه کنید و مطالب اساتید رو بخونید متوجه میشید که هر کدوم از بزرگواران شیوه و روش خاصی رو دارا هستن. و بقیه ی اساتید غیر از استاد اویس روششان در نوشتن روشی ساده و روان هست . حالا به نظر شما انجمنی که دارای 5 استاده روان نویس هست آیا داشتن استادی عمیق نویس نیاز مند هست یا خیر؟
پس چرا اینقدر اصرار داریم استاد ساده بنویسن؟؟و این نعمت بزرگ رو از خودمون بگیریم.

پس به نظر حقیر به جای اینکه بشینیم اینجا و وقت خودمون و استاد اویس رو برای این جور پست ها هدر بدیم. تکلیفمون رو با خودمون روشن کنیم . ببینیم واقعا داریم چیکار میکنیم . واقعا هدفمون چیه؟چرا ما نمیتونیم مثل استاد باشیم و نمیتونیم بهره ی کافی از پست های استاد ببریم.

به نام خدا
سلام و عرض ادب
بنده با دوست گرانقدرم خانم رحمت بیکران الهی موافقم. این طرز نوشتار استاد حقیقتا نعمت بزرگیه. به نظر بنده که شیوه ی نگارش استاد زیبایی تایپیک ها رو دو چندان کرده و اصلا هم سخت و پیچیده نیست و نیاز به کمی دقت و تمرکز داره.اتفاقا چون ادبی مینویسن آدم واسه این که متوجه منظورشون بشه بیشتر تمرکز میکنه و بیشتر یاد میگیره.
یا علی

[="Arial Black"][="#0000FF"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و الرحمه
با عرض پوزش از همه بزرگواران
استاد بزرگوار:
از دلایلی که سبب جذب بنده به این سایت شد کلمات جاذب حضرتعالی بود و مانند دارویی که برای بیمار مفید است لیکن بسبب احتراز وی و عدم تمایل به مصرف دارو غالبا در پوشش های جذاب به بیمار خورانده می گردد تا همان جلوه ظاهری پوششی برای تلخی باطن لیکن مفید آن و رفع سختی طلب آن گردد
دروسی اخلاقی که حضرتعالی بیان می دارید و حکمتها و آموزه های عرفانی که بیان می دارید برای خود بنده انجامش تا حدودی دشوار می نماید و لی طبیعت نگارش و نوع بیان ، سبب نرمی قلب مخاطب آن و دلنشین شدن مواضیع گردیده و پذیرش آن را سهل تر می نماید. و یکی از دلایل آن نیز این است سخنی که از دل برخیزد لاجرم جایگاه فرودی جز بر دل برایش نمی توان متصور گشت هرچند در آن صعوبت بیان نمود بیشتری داشته باشد.
کما اینکه حضرتتان در نهایت بیانتان فرمودید این نوع کتابت که در جواب پاسخ کابر گرامی مکتوب فرمودید آکنده به نوعی مزاح در کتابت نیز بود که شاید سببی بود برای دریافت میزان طبع مخاطبان حضرتتان
ان شاءالله بتوانیم از فیض دروس حضرتعالی و نوشتارهای گرانسنگتان پیوسته بهره برگیریم برای روشنایی بهتر طریق معرفت خویش تا به معرفت حضرت حق بهتر دست یابیم
توفیق شما استاد بزرگوار را از رب لم یزل خواهانم
[/]

اولش باید ببینی چقده تو زندگیت اثر گذارن نیاز نیستش که با آدمای مغرور دهن به دهن شد کافیه از لیست عزیزانت خطشون بزنی البته این نظر منه خیلی هم محترمه :ok:

با عرض سلام وخداقوت،مريم جان اگه به دلايلي نشه از ليست عزيزانت خطشون بزني چي؟:Ghamgin::Moteajeb!:

باعرض سلام وخداقوت،
به نظربنده هرچند نياز مبرم به اون كار داشته باشي،كارت رو عوض كن.چون به نظر من سلامتي روح هم به اندازه ي جسم مهمه،حتي مهمتر!:ok:

اویس;554164 نوشت:
با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان خوبم
خوشحالم که در سایتی افتخار خدمت گزاری دارم که همه کاربران فعال در آن دغدغه فهم و زیاد کردن معلومات دینی خود را داشته و همواره سعی می کنند دوستانشان را در فهم درست حقایق ارائه شده یاری نمایند. از همه شما عزیزان صمیمانه تشکر نموده و از خداوند برایتان مزید نعمتهای روحانی مسالت دارم.

سلام علیکم

باعرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوار و کاربران محترم
از همه شمابزرگواران که به سوال بنده حقیر پاسخ دادید کمال تشکر را دارم
ابتدا مطلبی را خدمت همه بزرگواران خصوصا کابران گرامی عرض کنم ، بنده چند روزی توفیق نداشتم به سایت سر بزنم ، امروز که توفیق حاصل شد و آمدم واقعا از دیدن بعضی از پاسخ ها از اول بحث تاکنون متعجبم!!

کاربران گرامی، بنده این تاپیک را باز نکرده بودم که به نقد استاد بپردازم !!باز کردم که به پاسخ سوالم برسم!

بنده سوالی را که چند نفراز جوانان و نوجوانان از بنده حقیر پرسیده بودند و برای خودم هم سوال شده بود را پرسیدم ،استاد محترم هم از سر لطف پاسخ من حقیر را دادند، بنده و بعضی دوستان به خوبی متوجه پاسخ نشدند، سعی کردم خیلی محترمانه و عاجزانه از استاد بخواهم به زبان بنده حقیر و بعضی دیگر از دوستان که متوجه نشده اند پاسخ بنده حقیر را بدهند و بیشتر توضیح دهند ،همین!، تصورش را هم نمی کردم با این همه اما و اگر و انتقاد روبرو شوم !!!

عجب !!

بنده حقیر روی سخنم با شاگردان محترم استاد است که باید دراین چند سال روحشان نرم و لطیف شده باشد و شوق رسیدن در وجودشان سرشار! فرض کنید من دختر بچه 15 ساله ای بودم از همه جا بی خبر این سایت را پیدا کرده بودم و این سوال را میپرسیدم واستاد پاسخ میدادند و بنده پاسخ را نمی فهمیدم و خالصانه به استاد میگفتم نفهمیدم ! با این موضع گیری های شما بزرگواران چه حسی باید به این نوجوان دست بدهد ! بعضی بزرگواران که زحمت کشیدند و یک دفعه حتی هدف را هم زیر سوال بردند !! من یک پاسخ ساده میخواستم! این همه اما واگر نداشت ! میشد وقتی طرف میگوید نفهمیدم زیباتر هم پاسخش را داد! میشد پاسخ را عامیانه و در حد فهم طرف داد و بعد گفت در عین حال اگر سعی کنیدو بتوانید این نوع نگارش را بفهمید برایتان زیباتر است ،بعد اورا تشویق کرد به فهم این نگارش زیبا ! اما نه به صورت اجبار!!! شاید کسی که این سوال را پرسیده هرگز نیامده با این نگارش جواب بگیرد وگرنه حتما با این نگارش سوال میکرد !! شاید کسی که این سوال را پرسیده اصلا دنبال رسیدن به این نگارش یا این مواردی که شما ها میگویید نباشد ، بنده خدا مگر چند بار با استاد شما برخورد داشته است؟!!! مگر چقدر در محضر ایشان بوده است ؟ که اورار با خودتان که به قول خودتان دو سه سال است در محضر استاد هستید مقایسه میکنید ؟! مگر این رشته تحصیلی را دنبال نموده است ؟! شاید اصلا علاقه ای در این زمینه نداشته باشد! آیا نمیتواند به هدف برسد!!

یک لحظه با خودم گقتم چقدر بد است انسان به درجه ای از علم برسد که نتواند مستضعف در علم را در ک کند و.....بنده نمیدانم اما یعنی واقعا این شیوه درست است؟!! انشاالله خداوند خودش توفیق کسب علم را به همه ما بدهد

بنده چند سوال از شما بزرگواران دارم ،آیا شما همیشه با این نوع ادبیات و نگارش موزون و مسجع صحبت میکنید ؟با همه این گونه صحبت میکنید؟با همسر و فرزندان و خانواده هم همینگونه صحبت میکنید ؟ وقتی میروید دم در مغازه یک ظرف ماست هم بخرید هم همینگونه صحبت میکنید ؟ اگر پاسخ منفی است چرا این گونه سخن نمیگویید ؟!

بنده حقیر هنوز در مورد سوال اصلیم ابهاماتی داشتم و سوالاتی را باید میپرسیدم تا به نتیجه کلی برسم اما ترجیح میدهم دیگر نپرسم! و کلا از این سوال در این تاپیک صرف نظر گردم انشاالله تا همین مقدار که به پاسخ رسیدم بتواند برایم نورباشد نه حجاب

بنده از محضر استاد بزرگوار و گرامی و محترم و همه بزرگوارانی که بنده حقیر و دیگر عزیزانی که از بنده حقیر سوال کردند و من آنها را به اینجا ارجاع دادم، در فهم مطالب یاری رساندند سپاسگزارم



استاد بزرگوار و محترم ،از اینکه بنده حقیر در حدی نبودم که مطالب شما را بفهمم و با این نگارش آشنا نبودم حلالیت میطلبم

بنده حقیر که شروع کننده این تاپیک بودم دیگر سوالی ندارم و از شما تقاضا دارم که مبحث را جمع بندی بفرمایید تا تاپیک بسته شود زیرا نمی خواهم بیشتر از این به خاطر یک سوال ساده بحث از موضوع اصلی منحرف شود ،لطفا برای بنده حقیر هم دعا بفرمایید

انشاالله در مسیر تبلیغ دین موفق و سربلند و ثابت قدم باشید

التماس دعا ، یا زهرا(س)

[=B Zar][=B Zar]با سلام وممنون از سوال خوبتان
نظر قرآن در مورد متکبر ؛

به زودى كسانى را كه در زمين بناحق تكبر مى‏ورزند از آياتم رويگردان سازم [به طورى كه] اگر هر نشانه‏اى را [از قدرت من] [=B Zar] بنگرند بدان ايمان نياورند و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزيدند (اعراف/146)

حال با اینگونه افراد که خودشونو برتر و بالاتر می بینن و از بالا به بقیه نگاه میکنن چگونه باید برخورد کرد؟

اگه شما به یه همچین آدمی بربخورید که با رفتارش تحقیرتون کنه چی کار می کنید؟

آیا باید طبق آیه بالا ما هم رویگردان بشیم ازشون یا باید نهی از منکرشون کنیم؟ اصلاً متکبری که در این آیه آمده چه ویژگی هایی داره؟


[=B Zar]
[=B Zar][=B Zar]ظاهرا منظور از متکبر در آیه کسانی اند که در برابر خدا و آیات آشکار او گردن فرازی و تکبر می کنند .
در روایات به ما آموخته اند با متکبر متکبرانه رفتار کنید و ظاهرا منظور از متکبر در این روایات کسی است که صفت تکبر در او دائمی باشد نه نسبت به فرد یا گروه خاص . اگر فردی با ما یا افراد خاصی تکبر می ورزد نمی توان او را متکبر اصطلاحی دانست چه بسا رفتار ما در تکبر او اثری داشته است لذا در این موارد گفتگوی دوستانه بد نیست . اگر برای تکبر او نسبت به خود دلیلی جز خودبرتربینی نیافتیم ما هم مجازیم با او متکبرانه رفتار کنیم.



[=Georgia]

یارب;555235 نوشت:
سلام علیکم

باعرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوار و کاربران محترم
از همه شمابزرگواران که به سوال بنده حقیر پاسخ دادید کمال تشکر را دارم
ابتدا مطلبی را خدمت همه بزرگواران خصوصا کابران گرامی عرض کنم ، بنده چند روزی توفیق نداشتم به سایت سر بزنم ، امروز که توفیق حاصل شد و آمدم واقعا از دیدن بعضی از پاسخ ها از اول بحث تاکنون متعجبم!!

کاربران گرامی، بنده این تاپیک را باز نکرده بودم که به نقد استاد بپردازم !!باز کردم که به پاسخ سوالم برسم!

بنده سوالی را که چند نفراز جوانان و نوجوانان از بنده حقیر پرسیده بودند و برای خودم هم سوال شده بود را پرسیدم ،استاد محترم هم از سر لطف پاسخ من حقیر را دادند، بنده و بعضی دوستان به خوبی متوجه پاسخ نشدند، سعی کردم خیلی محترمانه و عاجزانه از استاد بخواهم به زبان بنده حقیر و بعضی دیگر از دوستان که متوجه نشده اند پاسخ بنده حقیر را بدهند و بیشتر توضیح دهند ،همین!، تصورش را هم نمی کردم با این همه اما و اگر و انتقاد روبرو شوم !!!

عجب !!

بنده حقیر روی سخنم با شاگردان محترم استاد است که باید دراین چند سال روحشان نرم و لطیف شده باشد و شوق رسیدن در وجودشان سرشار! فرض کنید من دختر بچه 15 ساله ای بودم از همه جا بی خبر این سایت را پیدا کرده بودم و این سوال را میپرسیدم واستاد پاسخ میدادند و بنده پاسخ را نمی فهمیدم و خالصانه به استاد میگفتم نفهمیدم ! با این موضع گیری های شما بزرگواران چه حسی باید به این نوجوان دست بدهد ! بعضی بزرگواران که زحمت کشیدند و یک دفعه حتی هدف را هم زیر سوال بردند !! من یک پاسخ ساده میخواستم! این همه اما واگر نداشت ! میشد وقتی طرف میگوید نفهمیدم زیباتر هم پاسخش را داد! میشد پاسخ را عامیانه و در حد فهم طرف داد و بعد گفت در عین حال اگر سعی کنیدو بتوانید این نوع نگارش را بفهمید برایتان زیباتر است ،بعد اورا تشویق کرد به فهم این نگارش زیبا ! اما نه به صورت اجبار!!! شاید کسی که این سوال را پرسیده هرگز نیامده با این نگارش جواب بگیرد وگرنه حتما با این نگارش سوال میکرد !! شاید کسی که این سوال را پرسیده اصلا دنبال رسیدن به این نگارش یا این مواردی که شما ها میگویید نباشد ، بنده خدا مگر چند بار با استاد شما برخورد داشته است؟!!! مگر چقدر در محضر ایشان بوده است ؟ که اورار با خودتان که به قول خودتان دو سه سال است در محضر استاد هستید مقایسه میکنید ؟! مگر این رشته تحصیلی را دنبال نموده است ؟! شاید اصلا علاقه ای در این زمینه نداشته باشد! آیا نمیتواند به هدف برسد!!

یک لحظه با خودم گقتم چقدر بد است انسان به درجه ای از علم برسد که نتواند مستضعف در علم را در ک کند و.....بنده نمیدانم اما یعنی واقعا این شیوه درست است؟!! انشاالله خداوند خودش توفیق کسب علم را به همه ما بدهد

بنده چند سوال از شما بزرگواران دارم ،آیا شما همیشه با این نوع ادبیات و نگارش موزون و مسجع صحبت میکنید ؟با همه این گونه صحبت میکنید؟با همسر و فرزندان و خانواده هم همینگونه صحبت میکنید ؟ وقتی میروید دم در مغازه یک ظرف ماست هم بخرید هم همینگونه صحبت میکنید ؟ اگر پاسخ منفی است چرا این گونه سخن نمیگویید ؟!

بنده حقیر هنوز در مورد سوال اصلیم ابهاماتی داشتم و سوالاتی را باید میپرسیدم تا به نتیجه کلی برسم اما ترجیح میدهم دیگر نپرسم! و کلا از این سوال در این تاپیک صرف نظر گردم انشاالله تا همین مقدار که به پاسخ رسیدم بتواند برایم نورباشد نه حجاب

بنده از محضر استاد بزرگوار و گرامی و محترم و همه بزرگوارانی که بنده حقیر و دیگر عزیزانی که از بنده حقیر سوال کردند و من آنها را به اینجا ارجاع دادم، در فهم مطالب یاری رساندند سپاسگزارم

استاد بزرگوار و محترم ،از اینکه بنده حقیر در حدی نبودم که مطالب شما را بفهمم و با این نگارش آشنا نبودم حلالیت میطلبم

بنده حقیر که شروع کننده این تاپیک بودم دیگر سوالی ندارم و از شما تقاضا دارم که مبحث را جمع بندی بفرمایید تا تاپیک بسته شود زیرا نمی خواهم بیشتر از این به خاطر یک سوال ساده بحث از موضوع اصلی منحرف شود ،لطفا برای بنده حقیر هم دعا بفرمایید

انشاالله در مسیر تبلیغ دین موفق و سربلند و ثابت قدم باشید

برادر گرامی ام! هیچ یک از دوستان، شما سرور گرامی را مورد اما و اگر و نقد و انتقاد قرار نداده است. حضرتعالی سوالی فرمودید که بنده حقیر پاسختان را با اندکی مراعات سجع که صرفا برای رفع خستگی حضرتعالی بود دادم و با ساعتی بیشتر وقت گذاشتن در پاسخ به سوالتان سعی کردم پاسخی توام با لبخند رضایت را بر لبانتان بنشانم. اما از بدماجرا این قصدم به مقصد نرسیده و سوتفاهمی به وجود آمد.

بنده حقیر از همان ابتدا عرض کردم که اگر ابهامی در پاسخم دیده میشود بفرمایید که توضیح دهم که البته سرکار خانم «در جستجوی عمار» و جناب آقای «مفتقر» قبول زحمت نموده و شرحی از کلامم نگاشتند. من نیز به گمان اینکه پاسخ را به روشنی دریافت کرده اید مطلب دیگری به آن اضافه نکردم خصوصا اینکه شما نیز سوالی در ابهام پاسخم مطرح نفرموید.

در ادامه نیز شیوه نگارش بنده موجب شد تا بحثی میان دوستان شکل بگیرد که در نگارش معارف الهیه کدامین روش نیکوتر است که بنده نیز در همان ابتدا دلیل این نوع نگارش را عرض نموده و دوستان دیگر نیز هر کدام نظرشان را دادند که فارغ از نظر تمامی دوستانی که به این حقیر لطف و محبت داشتند من فرمایشات کاربر گرامی رایحه بهشت را تایید نموده و هم عقیده بودن خود را با نظرات ایشان(مبنی بر لزوم روان نویسی برای درک عموم) اعلان نمودم.

دوست خوبم! بنده حقیر پست تر از آنم که بخواهم بار استادی کسی رو به دوش کشم. بی آبرویی این حقیر در درگاه الهی انچنان رو به افلاک است که کمترین ذرات عالم، فخر فروشی از عظمت خود در برابر من دارند. آری زوزه کش بیابان را کجا میل خرابات باشد و افتاده در چاه نیران را کی هوس پرواز در اوج آسمانها.
اگر می بینید در این انجمن عده ای از سر خوش گمانی تمجیدی از این حقیر و سیاهه هایم دارند نه از برای این است که برای جمع پریشانی بساط استاد و شاگردی مهیا گردیده و دیگران نامحرمان این خلوتند. خیر، بنده دست و پا بسته و غوطه ور گشته در مرداب جهالت ناچیزتر از آنم که دستی برای دستگیری احدی و زبان گویایی برای القای حقایق داشته باشم. آنچه می نویسم حکایت هجران و درماندگی خویش است که در انجمنی به عیان عموم درآمده است که به لطف و حمد الهی این شمع خودسوز نیز در روزهای آینده رو به خاموشی رفته و پروانگان از سوزشش در امان خواهند بود.

توصیه حقیر به شما دوست گرامی این است که از سر انصاف و البته اندکی با چاشنی دقت، بار دیگر پاسخم را با سعه صدر بیشتری قرائت فرموده و شرح عزیزان را نیز مطالعه فرمایید در هر جایش که ابهامی بود بفرمایید تا شخص حقیر در خدمتتان باشم. گردنم نیز جانانه در اختیاز تیزی شمشیرتان که اگر خوش نداشتید هرجا که اراده فرمودید رگ حیاتش را ببندید.

اویس;555344 نوشت:
توصیه حقیر به شما دوست گرامی این است که از سر انصاف و البته اندکی با چاشنی دقت، بار دیگر پاسخم را با سعه صدر بیشتری قرائت فرموده و شرح عزیزان را نیز مطالعه فرمایید در هر جایش که ابهامی بود بفرمایید تا شخص حقیر در خدمتتان باشم. گردنم نیز جانانه در اختیاز تیزی شمشیرتان که اگر خوش نداشتید هرجا که اراده فرمودید رگ حیاتش را ببندید

سلام علیکم
با تشکر از لطف و احسان و تواضع و بزرگواریتان

[=Georgia]استاد بزرگوار و محترم ،از اینکه بنده حقیر در حدی نبودم که مطالب شما را بفهمم و با این نگارش آشنا نبودم حلالیت میطلبم

بنده حقیر که شروع کننده این تاپیک بودم دیگر سوالی ندارم و از شما تقاضا دارم در صورت صلاحدید مبحث را جمع بندی بفرمایید تا تاپیک بسته شود زیرا نمی خواهم بیشتر از این به خاطر یک سوال ساده بحث از موضوع اصلی منحرف شود یا سوال بنده حمل بر بی ادبی یا جسارت در محضر استاد شود !،لطفا برای بنده حقیر هم دعا بفرمایید


إِلَهِي قَلْبِي مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِي مَعْيُوبٌ وَ عَقْلِي مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِي غَالِبٌ وَ طَاعَتِي قَلِيلٌ وَ مَعْصِيَتِي كَثِيرٌ وَ لِسَانِي مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَكَيْفَ حِيلَتِي يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ وَ يَا عَلامَ الْغُيُوبِ وَ يَا كَاشِفَ الْكُرُوبِ اغْفِرْ ذُنُوبِي كُلَّهَا بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

التماس دعا ،یازهرا(س)

رحمت بی کران الهی;554360 نوشت:
پس به نظر حقیر به جای اینکه بشینیم اینجا و وقت خودمون و استاد اویس رو برای این جور پست ها هدر بدیم. تکلیفمون رو با خودمون روشن کنیم .

سلام علیکم

عجب !!!!؟؟؟؟

التماس دعا ، یا زهرا(س)

سلام و عرض ادب

ببخشید من فقط نظرم را درباره ی تایپک می نویسم

دوستان فکر کنم اینجا مبحث ما در مورد استاد بزرگوار نیست و هر کسی در مورد نحوه ی سخنان ارزشمندشون دچار ابهام و برایش صقیل هست بهتر است در پیام خصوصی به خود بزرگوار مراجعه کند

سپاسگذارم :Gol:

و ان شاالله که بتوانیم به کاربر محترم در مورد این سوال راهنمایی لازم را داشته باشیم .

یارب;552286 نوشت:
از نظر اسلام با افراد مغرور و افراد پرتوقع چگونه باید رفتار کرد ؟

سلام علیکم

با تشکر از پاسخ استاد اویس و دوستان دیگر برای برخورد با شخص مغرور و پر توقع، یک نکته هم به ذهن بنده رسید شاید بدرد بخورد:

شما در سئوال خود نسبت او را با خودتان مشخص نکرده‌ا‌ید. همچنین موارد غرور و توقع را بیان نکرده اید ... بنابراین ممکن است رفتار او بازخورد رفتار ما و یا اشتباه در فهم گفتار و رفتار ما باشد.

البته بعضی انسانها از واعظ بیرونی و توفیق الهی محروم بوده‌اند و بنابراین واعظ درونی آنها از کار افتاده است و یا بواسطه بیماری روحی، و خیال پردازی دچار غرور و توقع شده‌اند.

بنابراین اگر او در محیط زندگی و کار ما می باشد باید با روشهای گفته شده توسط استاد اویس با او برخورد کنیم تا مشغولیت ذهنی برای خودمان ایجاد نشود. و از طرفی
با رفتار صحیح ما از خیال پردازی خارج شود.

احادیثی مانند حدیث زیر را بطور غیر مستقیم در معرض دید او قرار دهید( مثلا با ایمیل ناشناس)


امام رضا علیه السلام : عقل مسلمان کامل نمی شود مگر آنکه دَه خصلت در او باشد : به خیر او امید باشد و از شر او ایمنی ، نیکی کم از دیگران را زیاد شمارد و نیکی زیاد از خویش را کم بحساب آورد . از اینکه از او درخواستی شود خسته نشود و در طول عمرش از طلب علم آزرده نگردد. اگر در راه خدا فقیر شود یا کوچک شمرده شود برایش محبوب تر است از اینکه در راه غیر خدا باشد اما ثروتمند باشد یا بزرگ شمرده شود. به گمنامی راغب تر باشد از شهرت، سپس فرمود اما دَهمی و چه دَهمی! پرسیدند آن چیست؟ فرمودند هیچ کس را نبیند مگر آنکه بگوید او از من بهتر و باتقواتر است؛ چراکه مردم از دوحال خارج نیستند : کسی که از او بهتر و باتقواتر است و کسی که بدتر و پایین تر است،

پس هرگاه شخص پایین تر و بدتر را دید بگوید شاید خوبی های این شخص پنهان باشد و این برایش بهتر است و خوبی من ظاهر است و این برایم بد است. وهرگاه کسی را دید که از او بهتر و باتقواتر است برایش تواضع کند تا به او ملحق شود. پس هرگاه چنین کند بزرگی اش بالا گیرد، خوبی هایش پاکیزه شود، از او به خوبی یاد کنند و آقای اهل زمانه اش شود.
تحف العقول ص443

اویس;553891 نوشت:
با عرض سلام خدمت شما کاربر گرام

سلام علیکم
ببخشید استاد گرامی ، بیشتر پاسخها ی شمابزرگوار و کاربران محترم در مورد فرد مغرور بوده است که سپاسگزارم ، اما لطفا در مورد فرد پرتوقع هم راهنمای بفرمایید، چون فرد پر توقع با فرد مغرور فرق دارد!

التماس دعا ، یا زهرا(س)

[="Georgia"][="Blue"]

یارب;558795 نوشت:
سلام علیکم
ببخشید استاد گرامی ، بیشتر پاسخها ی شمابزرگوار و کاربران محترم در مورد فرد مغرور بوده است که سپاسگزارم ، اما لطفا در مورد فرد پرتوقع هم راهنمای بفرمایید، چون فرد پر توقع با فرد مغرور فرق دارد!

التماس دعا ، یا زهرا(س)


با عرض سلام خدمت شما سروران گرامی و با عرض پوزش از کاربر گرامی یارب بخاطر تاخیر در امر پاسخگویی
در خصوص بخش دوم سوال شما باید بگویم از جهت منطقی رابطه بین فرد مغرور با فرد متوقع، عموم و خصوص مطلق است بدین معنا که معمولا هر فرد مغرور و متکبری پرتوقع هست اما لزوما هر انسان متوقعی متکبر و مغرور نیست بلکه ممکن است مغرور بوده و یا نباشد.
شیوه برخورد با افراد متوقع در درجه اول در گرو آن است که ببینیم انسان متوقع چه نسبتی با ما دارد. زیرا گاهی فرد متوقع ممکن است والدین فرد باشند. در این گونه موارد اخلاق اسلامی حکم می کند تا جایی که ممکن است مراعات حال والدین شود و توقعات انها ولو بیش از اندازه باشد برآورده گردد زیرا آسیب دنیوی و اخروی که از ناحیه آه پدر و مادر بر فرزند کم توجه وارد می شود به مراتب بیش از خستگیهای عمل کردن طبق توقعات ایشان است. علاوه بر اینکه تمامی خدمات و زحمات فرزند در پیشگاه والدین ولو بیش از اندازه باشد اجر اخروی دارد و برای او کمالات معنوی بیشتری را رقم خواهد زد.
اما گاه ممکن است این پرتوقعی از ناحیه فرزندِ شخص باشد که در اینگونه موارد عمل کردن طبق تمامی خواسته های فرزند به تدریج وی را تن پرور و رفاه طلب ساخته و نهال وجودیش را رو به کجی بالا می برد. لذا برآوری تمامی خواسته ها و توقعات وی پسندیده نبوده و لازم است والدین در گزینش برآوری نیازهای معقولانه وی تدبیری نمایند.
گاه این پرتوقعی از ناحیه دوست یا خویشاوند یا همسایه ای است که درد و مشکلات زمانه آسیب جدی به وی رسانیده و روحیات او را حساس و زودرنج گردانیده است. در اینگونه موارد نیز توصیه اخلاقی این است که مراعات حال این گروه شود و تا جایی که ممکن است با مهرورزی و صمیمیت و ابراز عطوفت و مهربانی مرهمی بر زخمهایشان نهاده شود.
گاه پرتوقعی یک دوست یا آشنا حاکی از روحیه کبر و غروری است که در وی وجود دارد و همواره خواهان آن است که دیگران نسبت به او لطف و مرحمت مضاعف روا دارند. در اینگونه موارد چون مهر و محبت دیگران و برآوری توقعات ایشان موجب ازدیاد توقعات آنها و تقویت روحیه کبر و خودخواهی ایشان است، همراهی آنها و برآوری تمامی توقعاتشان توصیه نمی شود بلکه توصیه اخلاقی بر ترک آنها است البته در صورتی که جزو اقوام درجه اول یا دوم نباشند.
به طور کلی توصیه می شود در هنگام مواجهه با این افراد در مقابل رفتارهای منفی ایشان حالت دفاعی به خود نگیریم، چرا كه معمولا این گونه افراد زمانی كه حالت دفاعی ما را مشاهده كنند، بیشتر رفتار منفی خود را ادامه خواهند داد. همچنین نباید در مقابل رفتارهای منفی این گونه افراد حالت پوزش طلبی به خود بگیریم چرا كه با این كار خود، به ایشان اجازه خواهیم داد كه در موقعیت های دیگر نیز رفتارهای منفی خود را تكرار كنند.
همچنین نباید سعی كنیم در برخورد با ایشان، موضع خصومت آمیز و دشمنانه به خود بگیریم، چرا كه با انجام این عمل، بیشتر این گونه افراد را به واكنش های منفی وامی داریم. زیرا برخورد و مواجهه همراه با خصومت و دشمنی با ایشان، این برداشت را برای آنها تداعی خواهد كرد كه برخورد خصومت آمیز ما، برای تلافی و یا تنبه آنها بوده و در این صورت است كه آنها از خود واكنش منفی نشان خواهد داد.
شیوه مورد نظر برای برخورد با برخی از ایشان آن است كه در برخورد با این گونه افراد، حالت عدم رضایت، دلخوری، تاسف و خشم كنترل شده را از خود نشان دهیم تا آنها را به اصلاح رفتارهای منفی خود واداریم.
گاه نیز لازم است به جای آنكه به احساسات، نگرش ها یا توقعات زیاد ایشان حمله كنیم، مرتبط با رفتار شغلی با آنها برخورد نماییم؛ یعنی رفتار غیرسازنده و اثرات منفی مرتبط با توقعات فرد مورد نظر را مورد توجه قرار دهیم و آنها را برای حل مشكلی كه در اثر رفتار متوقعانه آنها به وجود آمده است، فرا بخوانیم و در رابطه با عوارض و نتایج رفتار او در زندگیش صحبت كنیم و برای حل و فصل این نتایج و عوارض، ایشان را به تغییر رفتار و اصلاح آن، تشویق نماییم.
خلاصه آنکه به حسب روحیات و خلقیات اشخاص متوقع، شیوه برخورد مناسب با هریک از انها متفاوت خواهد بود و نمی توان برای همه آنها به یک نسخه کلی فراگیر اکتفا نمود.
[/]

[=Georgia]جمع بندی

پرسش

نحوه برخورد با افراد مغرور چگونه باید باشد؟

پاسخ
یکی از آموزه های شریف دین اسلام در تعاملات و ارتباطات اجتماعی به ویژه در برخورد با افراد بدرفتار و بداخلاق، چشم پوشی و اغماض و به عبارتی دقیقتر عفو و گذشت می‌باشد. بر اساس صریح آیه 33 سوره فصلت، بدی دیگران را باید با خوبی پاسخ داد تا دشمنی‌ها و مخاصمات به دوستی‌ها و صمیمیت‌ها مبدل شوند. (... ادفع بالتی هی احسن) به عبارتی دیگر با حلم و مدارا و مدیریت اخلاقی، برخوردهای تلخ و گزنده دیگران را خنثی و فضای عصبیت، انتقام جویی و مجادله را تلطیف نموده و نرمش و آرامش را فضای موجود حاکم نماییم.
در روایت است که امیر مؤمنان علیعلیه السلام می‌فرمایند که: العفو تاجُ المکارم (1) یعنی عفو و گذشت تاجی بر سر تمام اخلاق نیک و پسندیده است
و نیز امام صادق علیه السلام فرمودند: «همانا عفو و بخشش دو صفت از صفات خداوند است که در وجود برگزیدگان خود به ودیعه گذاشته تا منصف به صفات خالق خود باشند» (2) خداوند موسی علیه السلام را در برابر حتی فرعون امر به برخورد نرم و لیّن نموده و می‌فرماید: «فقولا لهُ قولاً لیّنا لعله یتذکروا یخشی (3)
در بسیاری از اوقات برخورد شایسته و مناسب شما با افراد مغرور و متکبر باعث می‌شود آنان به اشتباه خود متوجه شده و دست از آن کار بردارند، هر چند که طول بکشد.
نکته دیگر اینکه «خودشناسی» عامل بسیار مهم در درمان تکبر و غرور به حساب می‌آید و شما می‌توانید فردی را که متکبر و مغرور است در زمینة «خودشناسی» و دادن شناخت به او کمک کنید بدین نحو که می‌توانید به ایشان تبیین نمایید که هیچ فردی بدون نقص نیست و اگر ممکن است مواردی را به ایشان نشان دهید که وی در آن زمینه توانایی و مهارت کافی را ندارد.
اگر رفتار شایسته شما تأثیر مثبت نگذاشت و تذکرات شما هم اثر نکرد، یعنی فرد باز دست از رفتار و ناپسند خود برنداشت، دو راه را شما در پیش دارید:
الف. اگر از دوستان نزدیک و اعضای خانواده‌تان نیست، شما می‌توانید کمتر با ایشان ارتباط و رفت و آمد برقرار کنید. این گونه برخورد ممکن است ایشان را متوجه رفتارش کند و شاید از آن دست بردار شود. اگر هم چنان این صفت زشت در وی باقی بود، برای همیشه با ایشان قطع رابطه نمایید.
ب. امّا اگر این فرد از دوستان بسیار نزدیک و اعضای خانواده شما است که نمی‌توانید با ایشان قطع رابطه کنید، بهتر است به هر نحوی شده با وی کنار بیایید. در این صورت یگانه راه حل شما این است که اخلاق شایسته و سعه صدر را پیشة خویش قرار داده، با متانت و بزرگواری با ایشان برخورد نمایید. چون در برخی موارد ممکن است این گونه صفات جزء ‌شخصیت فرد شده باشد و برای اینکه بتواند آن را تغییر دهد و اصلاح نماید مدت زمان بیشتری لازم است، شما با بزرگواری و متانت بجای انتقاد و موضع‌گیری منفی به ایشان کمک نمایید تا بتواند این رفتار خود را اصلاح نماید.
پینوشت:
[=Calibri]1- میزان الحکمه ج و ص 367
[=Calibri]2- سفینة البحار ج 2 ص 207
[=Calibri]3- طه / 44

موضوع قفل شده است