جمع بندی رد عصمت تمام و کمال انبیاء

تب‌های اولیه

277 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رد عصمت تمام و کمال انبیاء

می توان گفت امامان و پیامبران دارای عصمت در هدایت اند و عصمت تمام و کمال ندارند و اینکه مثلا پیامبر اسلام
در 40سالگی به پیامبری رسید یعنی قبل از آن اشتباه نداشته است و از همان بدو تولد بدون اشتباه بوده پس فلسفه پیامبری و انتخاب شدن از جانب خدا چه می شود
اینگونه خدا مقدر داشته که فرضا فردی پیامبر شود و به خاطر لطف خدا بی هیج عیبی است و می توان گفت اعمال او از آن خدای اوست و بس و او نباید مانند بشر باشد بلکه باید مثل فرشتگان باشد و کارهای انسانی مثل ازدواج و این ها را هم نداشته باشد
اگر او مثل ما انسان است پس دچار لغزش می شود
مثال فطع نسل پیامبری از حضرت یوسف
و اینکه امام علی و امامان چگونه علم به مرگ وشیوه آن را داشته اند و جلوی آن را نگرفته اند می توانستند با عصمت و علم بی بدیلشان جلوی مرگ و نیستی دنیایی خود را بگیرند و مردم را بیشتر هدایت کنند و اینکه بگویند خدا مقدر کرده دلیل نمی شود خدا بد بندگانش را نمی خواهد آن ها می توانستند بیشتر نزد مردم باشند و بیشتر آن ها را هدایت نمایند
و اینکه آیا پدر و مادر پیامبر نیز ادم های کاملا خوبی بوده اند یا ممکن است دارای خطا باشند

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

1. ادله عقلی و نقلی عصمت، عام است و منحصر به عصمت در هدایت نمیشود.(الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج‏3، ص: 191)

2. عصمت از بدو تولد، هیچ منافاتی با فلسفه نبوت و امامت و انتخاب شدن از جانب خدا ندارد. باید توجه داشت که عصمت به معنای سلب اختیار در اعمال و رفتار نیست یعنی شخص معصوم اگر گناه نمیکند دلیلش این نیست که قادر به انجام گناه و مختار در انجام آن نیست. داستان عصمت انبیا و امامان از اینجا شروع میشود که خداوند با علم بی منتهای خود میداند که فلان پیامبر یا امام در زندگی دنیوی خود به گونه ای زیست میکند که بندگی او را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد پس بهره ای از علم به آن پیامبر یا امام میدهد که زشتی گناهان را هم ببیند و بر این بندگی خود استوارتر شود تا جایی که تن به هیچ معصیتی ندهد نه در امر هدایت مردم و نه در امور روزمره خود. آن روح بزرگی که انبیا و امامان را شایسته دریافت علمی میکند که عصمت را در ایشان نهادینه میسازد همان ایشان را شایسته مقام امامت و نبوت هم ساخته است پس تنافی ای میان «عصمت از بدو تولد» و «شایستگی رسالت و امامت از بدو تولد» وجود ندارد. همچنین روشن شد پیامبران و امامان مانند دیگر بشرند اما با روحی والا و علمی که نتیجه لطف خاص خدا به ایشان است. در نتیجه اعمال ایشان نیز مانند اعمال ما از آن خود ایشانست.

3. اینکه میگویید «اگر پیامبر یا امام مثل ما انسان است پس دچار لغزش می شود» بر این پیشفرض نادرست استوار است که «انسان بودن» مساوی است با «گناهکار بودن» در حالیکه نه هیچ برهان عقلی و نه هیچ یافته قرآنی و روایی بر ملازمه میان ایندو دلالتی ندارد.

4. مسئله خارج شدن نور نبوت از نسل یوسف نبی به دلیل ارتکاب گناه نبود بلکه حکمت دیگری داشت که طبق برخی روایات انجام ترک اولی بود و مسئله جلوگیری نکردن ائمه از مرگ خود با وجود علم به آن، نیز گناه نبود بلکه تن دادن به قضای الهی بود(توجه داشته باشید که قضای الهی امری است که انجام آن قطعی است و اطلاع انسان از آن هیچ تاثیری در مرتفع شدن آن ندارد مثل اصل واقعه مرگ که همه ما آنرا میدانیم ولی قادر به جلوگیری از آن نیستیم). تشریح این دو مسئله نیازمند توضیحات بیشتری است که در صورت لزوم در پستهای آتی ارائه میشود ولی در هر حال ربطی به معصیت ندارد.

5. این مسئله که والدین معصومین آیا معصوم بوده اند یا خیر، ربط چندانی به موضوع بحث ما ندارد. ضمن اینکه «آدم خوبی بودن» یک امر نسبی است که قابل جمع با برخی از خطاهای گناه آلودست بر خلاف مقام عصمت که با هیچ گناهی قابل جمع نیست.

در پناه حق

ما شیعیان معتقدیم امامان دارای عصمت و قدرت اختیار هستند به اندازه ای از معرفت رسیده اند می توانند اشتباه کنند ولی این کار را نمی کنند
و عصمت از اول با آن ها بوده اما حضرت عیسی وامامان وسایر پیامبران که در بدو تولد با عصمت داشتنشان مصون از خطا بودن چگونه امکان دارد که اختیار داشته باشند
در حالی که نمی تواند گناه کند و خطا داشته باشند
و می شوند مخلوفاتی بدون قدرت اختیار
و اعمالشان مثل جمادات با یک برنامه خاص و به اراده خدا می شود و از خود کاری نمی کنند
و این با عقل جور در نمی آید
و اینکه مثلا پیامبر با دیگران در مسایل نظامی مشورت می گرفت اگر فرا بشر بود باید خود تمام مسایل را می فهمید
و نیازی به مشورت نبود
امامان چگونه معصومیت تمام کمال دارند در حالی که مثل ما رفتار می کنند
همین که بگوییم کشنده اشان رامی دانستند کیست
ولی برای مقابله اقدامی نکردند و سرنوشتشان را پذیرفتند
و چگونه می توان دلبل خلقت را آنان دانست درحالی که خدا گفته انسان اشرف مخلوقات است
ما فرض می کنیم مانند جنگ جهانی اول که این همه کشتوکشتار برای یک فرد بوده
دلیل خلقت هم آن ها هستند
و این هفت ملیارد آدم به قولی کشک وامامان ما دلیل خلقت وهستی
و نمی توانم قبول کنم امامان مثل نا عادی بودند و هستند
بلکه باید برایشان عصمت در ابلاغ وهدایت مردم قایل شد
اما آن ها فقط برای هدایت مردم برگزیده شده اند نه اینکه برایشان صفاتی خداگونه قایل شویم

به این آیه توجه کنید
۸۷ انبیا
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ

و «ذوالنّون» را به ياد آور، آن گاه كه [از ميان جامعه نافرمان خود ]خشمگين [بيرون ]رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس [او را در اعماق دريا گرفتار ساختيم و ]در آن تاريكى‏ها [از ژرفاى جان ]ندا داد كه: پروردگارا! ]خدايى جز تو نيست، تو [پاك و] منزهى! به راستى كه من از بيدادگران بودم

أی احمد، اگر تو نبودی ، افلاک را خلق نمی کردم ، و اگر علی نبود، تورا خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم
این حدیث قدسی بیان می کند دلیل خلقت هستی پیامبر اسلام و اهل بیت بودند
حال به چند سوال پاسخ دهید
اگر آن ها دلیل خلقت بودند چرا گذشتگان(قبل از پیامبر) باید از آن ها محروم باشند
اگر دلیل خلقت بودند چرا عمرشان به پایان رسید
اگر دلیل خلقت بودند چرا با این مقام مثل بقیه انسان ها تولد یافتند از راه رابطه جنسی مثلا پیامبر از همبستری پدر ومادرش
اگر دلیل خلقت فرضا پیامبر واهل بیت او هستند خدا چرا بی عدالتی کرده و آن ها را چنین برتر قرار داده
آیاتی دال بر عصمت
« قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ ــ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ . (ابلیس) گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من در زمين در نظر آنها زينت مى‏ دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت ؛ مگر بندگان مخلَص تو را.»(حجر:39 و 40)
این آیه که برای عصمت به کار می رود معنای عام و شامل همه ی بندگان خداست

« وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ . ــــــ آن زن قصد او (یوسف) كرد؛ و او نيز ــ اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد ــ قصد وى مى ‏نمود. اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او (یوسف) دور سازيم؛ چرا كه او از بندگان مخلَص ما بود.»( يوسف : 24)
منظور این آیه این است که اگر خدا به یوسف helpنمی داد با زلیخا زنا می کرد و او از بندگان خوب خداست

«وَ اجْتَبَینَاهُمْ وَ هَدَینَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ذَلِكَ هُدَى اللّهِ یهْدِی بِهِ مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ » (انعام/87)
«و آنها را برگزیدیم و به راه راست هدایت نمودیم. این هدایت خداست كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی می‌كند
این آیه هم جنبه عمومی دارد
«وَمَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَن یهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ » (زمر/36-37)
«و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت کننده­ای ندارد و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه کننده­ای نخواهد داشت.»
این آیه با عدالت خدا جور در نمی یاد
این لینک هم جالب است بخوانید
http://www.askdin.com/thread23133-2.html#post298043
آیاتی دال بر رد عصمت

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ

  • صبر کن که وعده خدا حق است برای گناهت آمرزش بخواه و هر شامگاه و بامداد ، به ستايش پروردگارت تسبيح بگوی

تفسیر مجمع البيان
پس [تو اى پيامبر!] شكيبايى پيشه‏ساز كه وعده خدا درست است؛ و براى گناه خود آمرزش بخواه، و شامگاه و بامداد، با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَي إِلي أَنَّمَا إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَاستَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ استَغْفِرُوهُوَ وَيْلٌ لِّلْمُشرِكِينَ
بگو من تنها بشري هستم مثل شما با اين فرق كه به من وحي مي‏شود
این آیه فرق بیامبر رو با آدم های دیگه وحی است که تو دریافت وابلاغش بنظر من عصمت ولی در زندگی عادی مثل بقیه بشر هاست

این استدلال را درمورد گناه حضرت یونس بخونید
http://www.askdin.com/thread23133-3.html#post298715
در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت، و چنين مي‏پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت.

این استدلال قشنگیه
http://www.askdin.com/thread23133-4.html#post299059

این متن دلیلی دیگر بر رد عصمت تمام وکمال
علامه مجلسي در بحار نقل مي فرمايد؛ كه رسول خدا ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ از خيبر بيرون رفت و در راه به استراحت پرداخت و نگهباني شب را به بلال سپرد و بعد به خواب رفت. بلال مدتي بيدار ماند و نماز خواند در نزديكي هاي صبح به خواب رفت از قضا نه بلال بيدار شد و نه رسول خدا و نه كسي از اصحاب تا خورشيد طلوع كرد و حرارت خورشيد آنها را بيدار كرد. ناگهان حضرت بيدار شد و فرمود؛ بلال چرا بيدارمان نكردي؟ بلال گفت: پدرم به فدايت يا رسول الله مرا هم مانند شما خواب ربود. حضرت فرمود حركت كنيد، مقداري حركت كرده بودند كه حضرت ايستاد و وضو گرفت به بلال گفت؛ اذان بگو. آنگاه نماز صبح را قضا كرد. و بعد فرمود هر كه نمازي را فراموش كند و بعد به يادش بيايد هر وقت كه يادش آمد بخواند چون خداوند مي فرمايد: «و أَقِمْ الصلوه لذكري»
محمدباقر مجلسي، بحارالانوا

چرا ما شیعیان معتقدیم امامان و بیامبران همه اشان دارای عصمت تمام وکمال هستند
به مطالب زیر توجه کنیدالكهف/24 (پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی ) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم
(می بینیم که حضرت محمد می توانست دچار فراموشی شود)

(قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ) الكهف/۷۳ (موسی گفت من را بخاطر قولی که دادم وفراموش کردم مواخذه نکن)

انبیاء الله خطا می کنند زیرا بشر هستند.

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ )۲۴ سوره ص
(داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميش‏هاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‏دارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‏ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد ).

در سوره الانبیاء از زبان یونس علیه السلام:
(وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ) ﴿الأنبياء: ٨٧﴾
( ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم)

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.الاعراف /23
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود (۲۳)

از کتب خود امامیه:
( بحار الأنوار ج25 ص350 قيل للإمام الرضا ( إن في الكوفة قوماً يزعمون أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم لم يقع عليه السهو في صلاته ، فقال : كذبوا – لعنهم الله – إن الذي لا يسهو هو الله الذي لا إله إلا هو ).

(به امام رضا امام هشتم شیعه گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می گوید دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست).

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الحج٥٢
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است. (۵۲)

وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿الاسراء٧٣

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. (۷۳)

[="Tahoma"][="Navy"]

ninja;551472 نوشت:
می توان گفت امامان و پیامبران دارای عصمت در هدایت اند و عصمت تمام و کمال ندارند و اینکه مثلا پیامبر اسلام
در 40سالگی به پیامبری رسید یعنی قبل از آن اشتباه نداشته است و از همان بدو تولد بدون اشتباه بوده پس فلسفه پیامبری و انتخاب شدن از جانب خدا چه می شود
اینگونه خدا مقدر داشته که فرضا فردی پیامبر شود و به خاطر لطف خدا بی هیج عیبی است و می توان گفت اعمال او از آن خدای اوست و بس و او نباید مانند بشر باشد بلکه باید مثل فرشتگان باشد و کارهای انسانی مثل ازدواج و این ها را هم نداشته باشد
اگر او مثل ما انسان است پس دچار لغزش می شود
مثال فطع نسل پیامبری از حضرت یوسف
و اینکه امام علی و امامان چگونه علم به مرگ وشیوه آن را داشته اند و جلوی آن را نگرفته اند می توانستند با عصمت و علم بی بدیلشان جلوی مرگ و نیستی دنیایی خود را بگیرند و مردم را بیشتر هدایت کنند و اینکه بگویند خدا مقدر کرده دلیل نمی شود خدا بد بندگانش را نمی خواهد آن ها می توانستند بیشتر نزد مردم باشند و بیشتر آن ها را هدایت نمایند
و اینکه آیا پدر و مادر پیامبر نیز ادم های کاملا خوبی بوده اند یا ممکن است دارای خطا باشند

سلام
منظور از عصمت مصونیت از فعلی است که در دین الهی ممنوع است و مصادیق مد نظر شما ممنوعیت شرعی نداشته و ندارد
و اما در خصوص اختیار
مفهوم اختیار امکان انتخاب خوب و بد است نه صدور قطعی بدی و گناه و آنها از این جهت که انسان بوده اند امکان انتخاب داشته اند ولی اینکه هیچوقت بدی را انتخاب نکرده اند معنایش نداشتن اختیار نیست . اتفاقا مواردی که شما آنها را نافی عصمت میشمارید نشانه وجود اختیار در آنهاست که میتوانست بهتر باشد اما معصوم به را ترجیح داد و به اصطلاح ترک اولی کرد اما ترک اولی ترجیح خوب به خوبتر است و نه بد در مقابل خوب . دقت کنید
یا علیم[/]

محی الدین;554653 نوشت:
مفهوم اختیار امکان انتخاب خوب و بد است نه صدور قطعی بدی و گناه و آنها از این جهت که انسان بوده اند امکان انتخاب داشته اند ولی اینکه هیچوقت بدی را انتخاب نکرده اند معنایش نداشتن اختیار نیست

لطف کنید بفرمایید
چرا چند نفر باید از همان ابتدای عمر دارای عصمت باشند
آیا حضرت عیسی اختیار داشت(از زمان تولد به بیامبری رسید )
اگر ما فرض کنیم از بدو تولد با بینش خود مصون از خطا بوده به فرض بینش خدایی داشته اند
چطور اعمالش از آن خودش می شود
فلسفه آزمایش چه می شود
اختیار با عقیده عصمت کامل در تضاده
به فضل خدا گناه نمی کنن بس چرا بگوییم اختیار دارن
عصمت کامل با آیات قرآن جور در نمیاد
باعقل جور نیست

[="Tahoma"][="Navy"]

ninja;554678 نوشت:
لطف کنید بفرمایید
چرا چند نفر باید از همان ابتدای عمر دارای عصمت باشند
آیا حضرت عیسی اختیار داشت(از زمان تولد به بیامبری رسید )
اگر ما فرض کنیم از بدو تولد با بینش خود مصون از خطا بوده به فرض بینش خدایی داشته اند
چطور اعمالش از آن خودش می شود
فلسفه آزمایش چه می شود
اختیار با عقیده عصمت کامل در تضاده
به فضل خدا گناه نمی کنن بس چرا بگوییم اختیار دارن
عصمت کامل با آیات قرآن جور در نمیاد
باعقل جور نیست

سلام
هر کسی هر کمالی داره از خداست و وجود اون کمال نافی نتایجش نیست اختیار یک رکن از ارکان وجودی انسانهاست اما فضای آزمونهای بزرگانی همچون انبیاء بسیار بالاتر و در عین حال حساستر است مثالها :
آزمون حضرت ابراهیم برای بریدن سر فرزند
آزمون حضرت یونس در انتخاب روش هدایت قوم
آزمون موسی ع در تحمل رنجهای هدایت قوم عنود بنی اسرائیل
آزمون حضرت یوسف در پاسخ ندادن به زلیخا
آزمون محمد ص در پادشاهی ابدی جهان یا مرگ بنده وار
بله انبیاء هم مورد آزمون بوده اند چون اختیار داشته و چون مراتب کمال انسانی بی نهایت است
همه باید ثابت کنند در مرتبه و مقام خود خدای تعالی را انتخاب می کنند
اما عصمت مورد بحث دقیقا میخواهد بگوید آزمونهای ساده حلال و حرام حوزه ابتلاء انبیاء و اولیاء نیست آنها آزمونهای سخت تری دارند آنها باید بین جلوه های فعلی و صفاتی جلوات صفاتی را و بین صفات و ذات ذات را انتخاب کنند . میدان آزمون انبیاء میدان سخت بزرگان است و حلال و حرام عادی مال من و شماست .
یا علیم[/]

دوست عزیز محی الدین

بحث من دقیقا این است عصمت تمام و کمال از نظر قرآن و روایات و عقل کامل رد می شود
اگر به عصمتی که ما شیعیان به آن اعتقاد داریم بنگریم
ما هیچ خطایی را برای آن ها فرض نمی کنیم
در حالی که در قرآن به صراحت به خطا و گناه یونس و گناه پیامر اشاره کرده
در روایات
به فراموشی پیامبر اشاره شده
بخث من این است

دوستان توصیه می کنم
این لینک رو مطالعه کنید
http://www.askdin.com/thread23133.html

واقعا بخث قشنگیه

همه انسان ها اشنباه می کنن چه پیامبر چه غیر پیامبر

به اشتباه موسی علیه السلام هم در قرآن اشاره شده است

[="Tahoma"][="Navy"]

ninja;554692 نوشت:
دوست عزیز محی الدین

بحث من دقیقا این است عصمت تمام و کمال از نظر قرآن و روایات و عقل کامل رد می شود
اگر به عصمتی که ما شیعیان به آن اعتقاد داریم بنگریم
ما هیچ خطایی را برای آن ها فرض نمی کنیم
در حالی که در قرآن به صراحت به خطا و گناه یونس و گناه پیامر اشاره کرده
در روایات
به فراموشی پیامبر اشاره شده
بخث من این است


سلام
عنوان خطا و گناه عنوان عام برای همه مراتب است لذا گناه اهل قرب برای ما واماندگان درجه ای بزرگ محسوب میشود
معنای اصطلاحی عصمت مفهومی مشخص در معارف شیعه دارد که شامل ممنوعیتهای شرعی میشود
بر این اساس آنچه که مخل به مقام نبوت و رسالت باشد قابل پذیرش نیست مگر اینکه نباشد و آن امری الهی است
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

victoryone;554697 نوشت:
همه انسان ها اشنباه می کنن چه پیامبر چه غیر پیامبر

به اشتباه موسی علیه السلام هم در قرآن اشاره شده است


سلام
منظور از عصمت غیر این است
مقصود قائلین به عصمت آنستکه در فعل و قول و وجود پیامبر آنچه که مخل به مقام نبوت و رسالت او باشد وجود ندارد
بعبارت خیلی ساده : پیامبری که فرستاده خدای جهان است از آنچه که مخل انجام رسالت اوست مثل صدور گناه و اشتباه و وجود امر تنفر انگیز در جسم و امثال آن مبراست
و باز ساده تر اینکه : خدای تعالی برای انسانها یک فرستاده شسته رفته می فرستد نه کسی که عیب و ایراد دارد
این امر خیلی عادی و منطقی است
اگر شما بعنوان ریس کل یا رئیس دانشگاه و امثال آن کسی را بعنوان نماینده خود جایی بفرستید سعی می کنید کسی باشد که تا حد ممکن مسلط بوده و از عیب و نقصی که موجب شماتت شما باشد مبرا باشد
خوب خدای متعال که قادر بر هر چیز است می تواند بندگانی شایسته بپرورد که چنین باشند و شایسته رسالت او و او قادر است در مواضع خاص حتی ایشان را مراقبت هم بکند اما این به حسب مقام رسالت و نبوت و مناصب الهی است اما به حسب مقام بندگی ، آنان آزمونها و امتحاناتی دارند که چه بسا در برخی موارد موفق هم نشوند مثل حضرت آدم در پرهیز از شجره یا یونس در صبر بر هدایت قوم
یا علیم[/]

محی الدین;554722 نوشت:
پیامبری که فرستاده خدای جهان است از آنچه که مخل انجام رسالت اوست مثل صدور گناه و اشتباه و وجود امر تنفر انگیز در جسم و امثال آن مبراست

دوست عزیز چگونه است یونس ماموریت خود را ترک کرد و اگر از خدا طلب مغفرت نمی کرد مچازات می شد
آیاتی که درر مورد خطا وگناه پیامبران که در پست چهارم این مبحث است مطالعه کنید

محی الدین;554722 نوشت:
تعالی برای انسانها یک فرستاده شسته رفته می فرستد نه کسی که عیب و ایراد دارد

خدا پیامبرانش را انتخاب می کند و اینکه او بهترین افراد در هرزمان و قومی را برگزیده
و خطا و اشتباه با پیامبری منافات ندارد

ما باید در زندگی درستکار باشیم
و به دستورات دینی توجه نماییم
اگر پیامبر نمازش قضا شد و یا فراموش کرد ایرادی ندارد
در تبعیت از پیامبران وامامان لازم نیست به زور این تفکر اشتباه عصمت تمام وکمال را به خورد ما و دیگران دهید
کافیست راه رست زندگی کردن و اطاعت از خدا را آموزش داده
آیا با آیات و روایت مبنی بر اشتباه پیامبران و امامان جای شبهه می ماند که آن ها اشتباه داشته اند و در صورت لزوم توبه کرده اند
ان ها مامور به هدایت بودند خدا چرا باید بر آن ها حصار ومانعی در برابر گناه ایجاد کند
آن ها مرتبه ی بالایی داشتند ولی نمی شود گفت عصمتی کامل وجود داشته
چون ایمان ومعرفت آن ها اکتسابی بوده و اگرعصمت از اول باشون باشه
فلسفه انتخاب فرد صالح و اجرو پاداششان چه می شود

این استدلال زیبای
شریعت عقلانی
در مورد عصمت رو بخونید و فکر کنید
اسوه حسنه زمانی که خطا و استباهی می کند به خطا و استباه و گناه خود اعتراف کرده و نزد خداوند توبه می نماید. این نمونه یک انسان الگو هست. مگر این همه انسانهای عالم و فاضل با اخلاق نیکو و حسنه الگوی ما نیستند. آیا آنها معصومند؟
در مورد خالص شده : باید روشن بیان کنید انبیا خود با تلاش خود به این مقام رسیده اند یا اراده خدا یوده؟ اگر اراده خدا بوده که از صحبت های شما این چنین بر می آید پس دیگر مقامی برای آنها نیست. چون قبل از اینکه متولد شوند خالص شده بودند و توانایی گناه کردن نداشتند. این چنین موجودی به هیچ وجه نمی تواند الگو باشد. چرا؟ عرض می کنم.
بنده شخصا به افرادی بسیار زیادی برخوردم که عمل خطایی را مرتکب شده اند و بنده در مقام امر به معروف و نهی از منکر قصد ارشادشان را داشتم وقتی برای آنها استدلال می آوردم که این عملی که شما مرتکب شده اید را آیا پیامبر مرتکب می شد اگر جای شما بود. یا تصور کنید فاطمه زهرا اگر جای شما بود چه می کرد؟ حدس بزنید با چه جوابی روبرو شدم : بله. می گفتند آنها معصوم بودند. ما که معصوم نیستیم. این است عواقب بیش از حد بزرگ کردن اولیای خدا. آنها را یک موجودات فرا انسانی تصویر کرده ایم که دست هیچ کس به آنها نمی رسد. انسانی که اصلا امکان گناه کردن ندارد و خداوند قادر متعال همیشه از ارتکاب گناه از طرف آنها جلوگیری می کند چگونه میتواند الگو باشد. اتفاقا این آیه ای که آوردید موید صحبت ماست نه شما. یک انسان الگو باید دقیقا مثل تمام انسان ها باشد تا بتوان از او تبعیت کرد و او را الگو قرار داد. وگرنه الگو نیست.
http://www.askdin.com/thread23133-8.html#post303423

این آیه دلالت بر گناه حضرت آدم داره از گناهش توبه کرد حدا هم بخشید
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى : طه آیه : 121
آن گاه از آن [درخت ممنوع‏] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه‏] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
این آیه و آیات دیگه دلیل رد عصمت تمام و کماله

ninja;554835 نوشت:
ما باید در زندگی درستکار باشیم
و به دستورات دینی توجه نماییم
اگر پیامبر نمازش قضا شد و یا فراموش کرد ایرادی ندارد
در تبعیت از پیامبران وامامان لازم نیست به زور این تفکر اشتباه عصمت تمام وکمال را به خورد ما و دیگران دهید
کافیست راه رست زندگی کردن و اطاعت از خدا را آموزش داده
آیا با آیات و روایت مبنی بر اشتباه پیامبران و امامان جای شبهه می ماند که آن ها اشتباه داشته اند و در صورت لزوم توبه کرده اند
ان ها مامور به هدایت بودند خدا چرا باید بر آن ها حصار ومانعی در برابر گناه ایجاد کند
آن ها مرتبه ی بالایی داشتند ولی نمی شود گفت عصمتی کامل وجود داشته
چون ایمان ومعرفت آن ها اکتسابی بوده و اگرعصمت از اول باشون باشه
فلسفه انتخاب فرد صالح و اجرو پاداششان چه می شود


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

خدای بزرگ، پیامبران را فرستاده تا مردم را از انجام گناهان نهی کنند.

بنابراین باید کسی را برای اینکار بفرستد که در خودداری از گناه ، الگو باشد، به این معنا که به انسانها ثابت کند آنها هم میتوانند مثل او مرتکب محرمات نشوند،

یعنی خود در این کار بر مردم حجت باشد. بنابراین امکان ندارد پیامبری مرتکب گناه شود.

ثانیا این حصار را خداوند برای ایشان قرار نداده و این اراده از جانب خود ایشان بوده که گناه نکنند.

شما در کدام آیه از قرآن دیده اید که حرامی را به پیغمبری نسبت داده باشد؟

چگونه عصمت پیغمبران الهی را زیر سوال میبرید در صورتیکه بسیاری از انسانهای معمولی هم نه تنها مرتکب گناه نمیشوند که مکروهات را هم انجام نمیدهند.

خیلی از افراد معمولی هم گناهان کبیره نمیکنند و خیلی کم ممکن است مرتکب گناه صغیره ای شوند. نمونه هایش هم بسیار است از علمای بزرگ و شهدا و حتی انسانهای معمولی ...

این تحریفات بزرگان اهل کتاب در دین الهی بوده که
برای اینکه راه خودشان را برای انجام گناه باز کنند به انبیای بزرگ الهی نسبت گناهان بزرگی (که انسان از به زبان آوردنش هم شرم میکند) میدادند

ninja;554848 نوشت:
این آیه دلالت بر گناه حضرت آدم داره از گناهش توبه کرد حدا هم بخشید
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى : طه آیه : 121
آن گاه از آن [درخت ممنوع‏] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه‏] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
این آیه و آیات دیگه دلیل رد عصمت تمام و کماله

زمانیکه حضرت آدم از امر خدا سرپیچی کرد دینی نبود و احکام شرعی وجود نداشت.

خداوند برای اینکه حضرت آدم و حوا را تعلیم دهد تا بدانند زمانیکه به زمین میایند با چه مشکلات و موانعی مواجه میشوند در بهشتی (به قولی برزخی) جای داده بود.

یکی از تعلیمات ایشان همین بود که هر گاه به دستورات الهی توجهی نکنند حتی در همین دنیا هم دچار سختی و مشقت میشوند و ایشان این درس را با همین خروج از بهشتشان گرفتند

ninja;554813 نوشت:
دوست عزیز چگونه است یونس ماموریت خود را ترک کرد و اگر از خدا طلب مغفرت نمی کرد مچازات می شد
آیاتی که درر مورد خطا وگناه پیامبران که در پست چهارم این مبحث است مطالعه کنید

شبهه در عصمت حضرت يونس عليه السلام

پاسخ اين شبهه اين است كه عصمتي كه از آن بحث مي كنيم، عصمت از محرمات، ولي انجام دادن غير محرمات، هرچند عصيان و ظلم ناميده شود؛ با عصمت منافات ندارد؛

زيرا بهتر بود كه حضرت يونس در ميان قوم خويش باقي مي ماند و آنان را رها نمي كرد، ولي شتاب كرد و اين شتاب همان ترك اولي بود كه از او سر زد.

يعني اگر ترك نمي كرد بهتر بود. حضرت يونس عليه السلام به سبب كاري كه نبايست ترك مي كرد، در دهان ماهي گرفتار شد.

http://pajuhesh.irc.ir/product/book/show/id/797/indexId/163407

محی الدین;554722 نوشت:

سلام
منظور از عصمت غیر این است
مقصود قائلین به عصمت آنستکه در فعل و قول و وجود پیامبر آنچه که مخل به مقام نبوت و رسالت او باشد وجود ندارد
بعبارت خیلی ساده : پیامبری که فرستاده خدای جهان است از آنچه که مخل انجام رسالت اوست مثل صدور گناه و اشتباه و وجود امر تنفر انگیز در جسم و امثال آن مبراست
و باز ساده تر اینکه : خدای تعالی برای انسانها یک فرستاده شسته رفته می فرستد نه کسی که عیب و ایراد دارد
این امر خیلی عادی و منطقی است
اگر شما بعنوان ریس کل یا رئیس دانشگاه و امثال آن کسی را بعنوان نماینده خود جایی بفرستید سعی می کنید کسی باشد که تا حد ممکن مسلط بوده و از عیب و نقصی که موجب شماتت شما باشد مبرا باشد
خوب خدای متعال که قادر بر هر چیز است می تواند بندگانی شایسته بپرورد که چنین باشند و شایسته رسالت او و او قادر است در مواضع خاص حتی ایشان را مراقبت هم بکند اما این به حسب مقام رسالت و نبوت و مناصب الهی است اما به حسب مقام بندگی ، آنان آزمونها و امتحاناتی دارند که چه بسا در برخی موارد موفق هم نشوند مثل حضرت آدم در پرهیز از شجره یا یونس در صبر بر هدایت قوم
یا علیم

اشتباه موسی علیه السلام قبل از رسول شدنش بود

[="Tahoma"][="Navy"]

ninja;554813 نوشت:
دوست عزیز چگونه است یونس ماموریت خود را ترک کرد و اگر از خدا طلب مغفرت نمی کرد مچازات می شد
آیاتی که درر مورد خطا وگناه پیامبران که در پست چهارم این مبحث است مطالعه کنید

خدا پیامبرانش را انتخاب می کند و اینکه او بهترین افراد در هرزمان و قومی را برگزیده
و خطا و اشتباه با پیامبری منافات ندارد


سلام
شما خدا را نشناخته اید فرستاده و ولیش را هم نمی شناسید
یکی چیزی به ظن و گمان میگویید همین
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

victoryone;554975 نوشت:
اشتباه موسی علیه السلام قبل از رسول شدنش بود

شما بجای اینکه خود را به عصمت نزدیک کنید معصوم را به خطاکاری خودتان متهم می سازید این از بی اطلاعی و شاید بی ادبی است[/]

.امین.;554889 نوشت:
خدای بزرگ، پیامبران را فرستاده تا مردم را از انجام گناهان نهی کنند.

بنابراین باید کسی را برای اینکار بفرستد که در خودداری از گناه ، الگو باشد، به این معنا که به انسانها ثابت کند آنها هم میتوانند مثل او مرتکب محرمات نشوند،

یعنی خود در این کار بر مردم حجت باشد. بنابراین امکان ندارد پیامبری مرتکب گناه شود.ثانیا این حصار را خداوند برای ایشان قرار نداده و این اراده از جانب خود ایشان بوده که گناه نکنند.


بحث من هم همین است آن ها از جانب خدا برگزیده شدن و اینکه بگوییم از ابتدای عمر معصوم بودند با عقل جور در نمی آید
خود این مراحل را کسب کردند و فرا بشر نبوده اند

.امین.;554889 نوشت:
شبهه در عصمت حضرت يونس عليه السلام

پاسخ اين شبهه اين است كه عصمتي كه از آن بحث مي كنيم، عصمت از محرمات، ولي انجام دادن غير محرمات، هرچند عصيان و ظلم ناميده شود؛ با عصمت منافات ندارد؛

زيرا بهتر بود كه حضرت يونس در ميان قوم خويش باقي مي ماند و آنان را رها نمي كرد، ولي شتاب كرد و اين شتاب همان ترك اولي بود كه از او سر زد.

يعني اگر ترك نمي كرد بهتر بود. حضرت يونس عليه السلام به سبب كاري كه نبايست ترك مي كرد، در دهان ماهي گرفتار شد.

http://pajuhesh.irc.ir/product/book/...indexId/163407


اولا اگر من مامور به انجام کاری باشم و آن را بدون دستور فرمانده ترک کنم اشتباه نکرده ام
حال اگر یونس بدون اذن خدا قومش را ترک گفت اشتباه نبود
در شکم ماهی رفت و توبه کرد
در ضمن شیعه معتقد است پیامبران و امامان هیچ خطایی نمی کنند
حتی فراموشی
که با عقل جور دز نمی آید

.امین.;554889 نوشت:
زمانیکه حضرت آدم از امر خدا سرپیچی کرد دینی نبود و احکام شرعی وجود نداشت.

اما خدا به صراحت گفته بود از این میوه درخت نخورید
اما آدم فریب خورد
و مجازات شد

محی الدین;554983 نوشت:
شما خدا را نشناخته اید فرستاده و ولیش را هم نمی شناسید
یکی چیزی به ظن و گمان میگویید همین

من اشتباه می گویم
آیا قرآن هم اشتباه می گوید
وقتی عقیده ای درست کردند که امامان و پیامبران مصونیتشان از بدو تولد است
به فضل خدا
مگر می شود اعمالشان را از خودشان بدانیم
مگر می شود آن ها را بشر خواند

ninja;554848 نوشت:
این آیه دلالت بر گناه حضرت آدم داره از گناهش توبه کرد حدا هم بخشید
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى : طه آیه : 121
آن گاه از آن [درخت ممنوع‏] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه‏] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
این آیه و آیات دیگه دلیل رد عصمت تمام و کماله

باسمه تعالی شأنه
سلام علیکم
خدمت شما عرض شودکه:
1- این خطای حضرت آدم که در ایه مذکور منقول است ، ترک اولی بوده و گناه مصطلحی که مد نظر من و شما است نیست.
2- ارتکاب این خدا در بهشت برزخی { یا چیزی مشابه آن که در آنجا شریعتی بر حضرت آدم علیه السلام فرض نبوده است}صورت گرفته است.البته اینکه این درخت ممنوعه چه بوده بحث مفصلی دارد که با روشن شدن آنچه بزرگان در این راستا گفته اند مشکل اینکه این چه عصیانی بوده است هم حل می شود و هم حکمت باریتعالی از این برنامه ربوبی روشن
در پناه حق تعالی باشید

محی الدین;554986 نوشت:
شما بجای اینکه خود را به عصمت نزدیک کنید معصوم را به خطاکاری خودتان متهم می سازید این از بی اطلاعی و شاید بی ادبی است

این از بی اطلاعی نیست از دانستن است
این از بررسی قرآن است
این از مطالعه روایات و ادله عقلیست
که عصمت تمام کمال رد می شود

hosain;555024 نوشت:
- این خطای حضرت آدم که در ایه مذکور منقول است ، ترک اولی بوده و گناه مصطلحی که مد نظر من و شما است نیست.
2- ارتکاب این خدا در بهشت برزخی { یا چیزی مشابه آن که در آنجا شریعتی بر حضرت آدم علیه السلام فرض نبوده است}صورت گرفته است

شیعه چنن عقده ای دارد
بنا بر اعتقاد مذهب شیعه، انبیای الهی از همه گناهان، چه کبیره، چه صغیره و نیز از همه خطاها و اشتباه‌ها دور هستند. عصمت در انبیای الهی در محدوده دریافت، حفظ و ابلاغ وحی خلاصه نمی‌شود، بلکه محدوه‌ای بسیار وسیع‌تر دارد.
با این حال، شیعیان ترک اولی را بر انبیاء روا می‌دانند و معتقدند خدشه‌ای به معصومیت پیامبران وارد نمی‌کنند. «ترک اولی» یعنی کاری که معصیت و خطا نیست، ولی انجام ندادنش برای پیامبران بهتر است.
همه‌ی آنچه در قرآن به عنوان کارهای ناپسند انبیای الهی ذکر شده، از جمله داستان میوه درخت ممنوعه که حضرت آدم از آن تناول کرد در زمره‌ی ترک اولی هستند، بنا به اعتقاد شیعیان گناه محسوب نمی‌شوند.
این متن رو از اینجا گرفتم http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=78685&consultationid=615551
آدم بهتر بود میوه ممنوعه نخورد
به خاطر اینکه بهتر بود این کار را انجاام ندهد از بهشت رانده شد
به خاطر اینکه بهتر بود این کارو نکنه مجازات شد و توبه کرد

ninja;555023 نوشت:
من اشتباه می گویم
آیا قرآن هم اشتباه می گوید
وقتی عقیده ای درست کردند که امامان و پیامبران مصونیتشان از بدو تولد است
به فضل خدا
مگر می شود اعمالشان را از خودشان بدانیم
مگر می شود آن ها را بشر خواند

باسمه تعالی شأنه
سلامعلیکم و رحمته الله علیکم
بزرگوار، اگر آیات را در مجموع در ارتباط با این مسئله بنگریم کار درست میشود.
مثلا اگر دقت کنیم در آیه شماره 81 از سوره مبارکه زخرف را که می فرماید « قل ان کان للرحمن ولد فأنا اوّل العابدین » خداوند باریتعالی به عنوان دلیل و استدلالی برای وحدانیت ذات اقدسش ذکر فرموده است.
اولا این یک رفتار شخصی از رسول گرامی صل الله علیه وآله می باشد و ربطی به جنبه ابلاغ رسالت و نبوت حضرتش صل الله علیه و آله ندارد. ولی خداوند به ان استدلال فرموده است . و این یعنی مصونیت از خطا و اشتباه در این مورد.
ثانیا ، خداوند با این استدلال می فرماید که رسول گرامی اش صل الله علیه و آله، آگاهی و علم و احاطه اش از شما فراتر است. این است که می توان به رفتارش استناد نمود و از آن بی چون چرا پیروی نمود. پس رسول گرامی را مانند خودتان فرض نکنید.و آیه مبارکه شماره دوم سوره حجرات هم که می فرماید: « یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم بعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون » دقیقا دارد به این نکته اشاره می فرماید که شما نبی گرامی صل الله علیه و آله را مانند خود فرد عادی تصور نکنید و هشدار می دهد که این تصور غلط شما ممکن است شما را به جایی بکشاند که اعمال نیکتان را نابود کند
.

hosain;555029 نوشت:
باسمه تعالی شأنه
سلامعلیکم و رحمته الله علیکم
بزرگوار، اگر آیات را در مجموع در ارتباط با این مسئله بنگریم کار درست میشود.
مثلا اگر دقت کنیم در آیه شماره 81 از سوره مبارکه زخرف را که می فرماید « قل ان کان للرحمن ولد فأنا اوّل العابدین » خداوند باریتعالی به عنوان دلیل و استدلالی برای وحدانیت ذات اقدسش ذکر فرموده است.
اولا این یک رفتار شخصی از رسول گرامی صل الله علیه وآله می باشد و ربطی به جنبه ابلاغ رسالت و نبوت حضرتش صل الله علیه و آله ندارد. ولی خداوند به ان استدلال فرموده است . و این یعنی مصونیت از خطا و اشتباه در این مورد.
ثانیا ، خداوند با این استدلال می فرماید که رسول گرامی اش صل الله علیه و آله، آگاهی و علم و احاطه اش از شما فراتر است. این است که می توان به رفتارش استناد نمود و از آن بی چون چرا پیروی نمود. پس رسول گرامی را مانند خودتان فرض نکنید.و آیه مبارکه شماره دوم سوره حجرات هم که می فرماید: « یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم بعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون » دقیقا دارد به این نکته اشاره می فرماید که شما نبی گرامی صل الله علیه و آله را مانند خود فرد عادی تصور نکنید و هشدار می دهد که این تصور غلط شما ممکن است شما را به جایی بکشاند که اعمال نیکتان را نابود کند
.

قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ

  • بگو : اگر خدای رحمان را فرزندی می بود ، من از نخستين پرستندگان می بودم

متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
شان نزول آیه

گروهى از طايفه" بنى تميم" و اشراف آنها وارد مدينه شدند، هنگامى كه داخل مسجد پيامبر (صلي الله عليه و آله) شدند، صدا را بلند كرده، از پشت حجره‏هايى كه منزلگاه پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود فرياد زدند: "يا محمد اخرج الينا"، اى محمد! بيرون بيا! اين سر و صداها و تعبيرات نامؤدّبانه پيامبر (صلي الله عليه و آله) را ناراحت ساخت. هنگامى كه بيرون آمد، گفتند: ما آمده‏ايم تا با تو مفاخره كنيم! اجازه ده تا" شاعر" و" خطيب ما" افتخارات قبيله" بنى تميم" را بازگو كند. پيامبر اجازه داد. نخست خطيب آنها برخاست و از فضائل خيالى طائفه" بنى تميم" مطالب بسيارى گفت. پيامبر (صلي الله عليه و آله) به" ثابت بن قيس" - که خطيب انصار و پيامبر بود - فرمود: پاسخ آنها را بده. او برخاست خطبه بليغى در جواب آنها ايراد كرد، بطورى كه خطبه آنها را از اثر انداخت! سپس" شاعر" آنها برخاست و اشعارى در مدح اين قبيله گفت كه" حسان بن ثابت" شاعر معروف مسلمان پاسخ كافى به او داد. در اين هنگام يكى از اشراف آن قبيله به نام " اقرع" گفت: اين مرد خطيبش از خطيب ما تواناتر و شاعرش از شاعر ما لايق تر است، و آهنگ صداى آنها نيز از ما برتر مى‏باشد. در اين موقع پيامبر (صلي الله عليه و آله) براى جلب قلب آنها دستور داد هداياى خوبى‏ به آنها دادند. آنها تحت تاثير مجموع اين مسائل واقع شدند و به نبوت پيامبر اعتراف كردند. آيات مورد بحث ناظر به سر و صداى آنها در پشت خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله) است. 2- در سال نهم هجرت كه" عام الوفود" بود - سالى كه هيئتهاى گوناگونى از قبائل براى عرض اسلام يا عهد و قرار داد خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمدند. - هنگامى كه نمايندگان قبيله" بنى تميم" خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) رسيدند، ابوبكر به پيامبر (صلي الله عليه و آله) پيشنهاد كرد كه" قعقاع" (يكى از اشراف قبيله) امير آنها گردد، و عمر پيشنهاد كرد،" اقرع بن حابس" (فرد ديگرى از آن قبيله) امير شود، در اينجا ابوبكر به عمر گفت: مى‏خواستى با من مخالفت كنى؟ عمر گفت: من هرگز قصد مخالفت نداشتم، در اين موقع سر و صداى هر دو در محضر پيامبر (صلي الله عليه و آله) بلند شد، آيات فوق نازل گشت، يعنى نه در كارها بر پيامبر (صلي الله عليه و آله) پيشى گيريد، و نه در كنار خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله) سر و صدا راه بيندازيد.

  • ای کسانی که ايمان آورده ايد ، صدای خود را از صدای پيامبر بلندتر، مکنيدو همچنان که با يکديگر بلند سخن می گوييد با او به آواز بلند سخن مگوييد، که اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد

اینمم لینکش
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=18395&AyeID=4665
استدلالتان از آیات اشتباه است دقت کنید

ninja;555028 نوشت:
شیعه چنن عقده ای دارد
بنا بر اعتقاد مذهب شیعه، انبیای الهی از همه گناهان، چه کبیره، چه صغیره و نیز از همه خطاها و اشتباه‌ها دور هستند. عصمت در انبیای الهی در محدوده دریافت، حفظ و ابلاغ وحی خلاصه نمی‌شود، بلکه محدوه‌ای بسیار وسیع‌تر دارد.
با این حال، شیعیان ترک اولی را بر انبیاء روا می‌دانند و معتقدند خدشه‌ای به معصومیت پیامبران وارد نمی‌کنند. «ترک اولی» یعنی کاری که معصیت و خطا نیست، ولی انجام ندادنش برای پیامبران بهتر است.
همه‌ی آنچه در قرآن به عنوان کارهای ناپسند انبیای الهی ذکر شده، از جمله داستان میوه درخت ممنوعه که حضرت آدم از آن تناول کرد در زمره‌ی ترک اولی هستند، بنا به اعتقاد شیعیان گناه محسوب نمی‌شوند.
این متن رو از اینجا گرفتم http://www.tebyan.net/newindex.aspx?...ationid=615551
آدم بهتر بود میوه ممنوعه نخورد
به خاطر اینکه بهتر بود این کار را انجاام ندهد از بهشت رانده شد
به خاطر اینکه بهتر بود این کارو نکنه مجازات شد و توبه کرد

باسمه تعالی شأنه
- ای کاش من باب حسن شروع آشنایی جواب سلامم را می دادی
2- من به اعتقادات شیعه و شیعه بودنم افتخار و سجده سپاس بر درگاه ایزدی می سابم.
3- عرض شد ترک اولی ، گناه مصطلح نیست.
خطا و قصور در مراتب نوری انبیا و اولیا است. برای تقرب به ذهن، استاد دانشگاهی را مثال می زنیم که استاد مسلم ریاضیات در رشته خود است .خوب مسلما این استاد در محاسبات پیچیده ریاضیاتی خود دچار لغزش وی شود { چون انسان است } اما هیچگاه در جدول ضرب دوره ابتدای که مثلا دو دو تا = جهارتا اشتباه نمی کند. و در اینجا ما نباید اشتباه کرده و لغزش استاد را در محاسبات پیچیده دانشگاهی را دلیل بر اشتباه و لغزش او در انجام محاسبات دوره ابتدایی لحاظ کنیم.
پس بزرگوار اشتباه انبیاه در مراتب نوری مقامات خود، چیزی است و گناه و معصیت چیز دیگر ، و این جفا در حق انبیا است که آن را به حساب این بگذاریم.{ دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه--- هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا}
4- عرض شد با بررسی نظر بزرگان در مورد شجره ممنوعه می توان به مطلب خوب و هدایت کننده ای رسید. خلاصه آن است که « خوردن از درخت ممنوعه نظر به کثرات عالم بود . توجه به این کثرات آدم را تنزل داد که بتواند به این عالم راه یابد. و در واقع این یک انتخاب بود که حضرت آدم علیه و علی نبینا سلام الله برگزید و به مناسبت این انتخاب خداوند او را از بهشت بی درد سر بیرون راند، به این معنی که : حالا که خودت خواستی برو ،.»

ninja;555035 نوشت:
قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ

بگو : اگر خدای رحمان را فرزندی می بود ، من از نخستين پرستندگان می بودم

باسمه تعالی شأنه

سلام مجدد
این آیه مبارکه در جواب مشرکان است که برای خداوند متعال فرزند قائل هستند. و خداوند می فرماید اگر فرزندی در کار بود و خداوند فرزندی داشت این پیامبر اول پرستنده آن بود.
چرا که از شما به این امر آگاه تر است پس رفتار ایشان در این مورد معصومانه و الگو است.
آیا الگو بودن رسول الله صل الله علیه و آله و اعلم بودن حضرتش صل الله علیه و آله از این آیه مبارکه بر داشت نمی شود ؟؟؟
من از کاربران بزرگوار استدعا دارم نظر خود را در این برداشت مرقوم فرمایند
شما بزرگوار که هیچ تحلیل و تفسیر ی از آیه ننوشته اید................؟؟؟؟

[="Times New Roman"][="Black"]عرض سلام و ادب خدمت همه بزرگواران

تا همین جای بحث نظر استاد را جویا میشویم لذا موقتا این تاپیک قفل است.

یاحق[/]

bina88;555056 نوشت:
عرض سلام و ادب خدمت همه بزرگواران

تا همین جای بحث نظر استاد را جویا میشویم لذا موقتا این تاپیک قفل است.

یاحق


با تشکر از شما که مبحث را دوباره باز کردید

hosain;555043 نوشت:
- ای کاش من باب حسن شروع آشنایی جواب سلامم را می دادی

دوست عزیز من جواب سلامتان را در دل حواب دادم ولازم نمی بینم
آن را ذکر کنم
hosain;555043 نوشت:
و در واقع این یک انتخاب بود که حضرت آدم علیه و علی نبینا سلام الله برگزید و به مناسبت این انتخاب خداوند او را از بهشت بی درد سر بیرون راند، به این معنی که : حالا که خودت خواستی برو ،.»

بله انتخاب بود
خدا فرمان داد به درخت نزدیک نشو
آدم معصیت کرد واز فرمان خدا سرپیچی کرد
واز بهشت رانده شد
و توبه کرد

hosain;555045 نوشت:
این آیه مبارکه در جواب مشرکان است که برای خداوند متعال فرزند قائل هستند. و خداوند می فرماید اگر فرزندی در کار بود و خداوند فرزندی داشت این پیامبر اول پرستنده آن بود.
چرا که از شما به این امر آگاه تر است پس رفتار ایشان در این مورد معصومانه و الگو است.
آیا الگو بودن رسول الله صل الله علیه و آله و اعلم بودن حضرتش صل الله علیه و آله از این آیه مبارکه بر داشت نمی شود ؟؟؟
من از کاربران بزرگوار استدعا دارم نظر خود را در این برداشت مرقوم فرمایند
شما بزرگوار که هیچ تحلیل و تفسیر ی از آیه ننوشته اید................؟؟؟؟

بله شکی نیست پیامبر الگو ما مسلمانان است
اما پیامبر مگر نداشتن عصمت تمام کمال بر الگو بودن او تاثیری دارد
مگر این همه انسان که الگوی مایند معصومند

ninja;556414 نوشت:
دوست عزیز من جواب سلامتان را در دل حواب دادم ولازم نمی بینم
آن را ذکر کنم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
ان شالله عزیز خدا باشید و دل شما به سلامت

ninja;556415 نوشت:

نوشته اصلی توسط hosain
و در واقع این یک انتخاب بود که حضرت آدم علیه و علی نبینا سلام الله برگزید و به مناسبت این انتخاب خداوند او را از بهشت بی درد سر بیرون راند، به این معنی که : حالا که خودت خواستی برو ،.»
بله انتخاب بود
خدا فرمان داد به درخت نزدیک نشو
آدم معصیت کرد واز فرمان خدا سرپیچی کرد
واز بهشت رانده شد
و توبه کرد

بسم الله الرحمن الرحیم

خود خواسته

{ نبأ بنی آدم}




ما زمین خورده ی عشقیم به این دیر بلا --------ما برون گشته به میلیم از آن سیر و صفا

ما به خود آمده اینجا که بسوزیم به عشق -------- و به خود باز رویم بار دگر بهر لقا

سختی و مهنت دنیا تو ندانی که چرا ----------- حمل کردیم و شدیم ساکن این شهر شما

بود در جنّت مأوی همه ی عیش و فراش ----------- لیک در خاک زمین عشق دل و فرّ ولا

گرچه شیطان شجر خلد به وساوس می داد------ لیک خود خورده وخود خواسته این درد جفا

همه دیدیم که دریای جهان پر موج است ------ کرده ایم غوص به خود جمله در این بحر شنا

ما بدیدیم از آنجا ز فرا سوی زمان --------------- پرتو نور محمد و علی شیر خدا

نورشان فوق ز انوار همه ی عالم بود ------------ از زمین گشته منور همه ی قعر سما

آنقدر مست لقایش بشدی جدّ بشر------------ که بزد قید بهشت و همه ی حور و سرا

ز ضیاءش همه و جمله ملائک مبهوت ------- ما چه گوئیم بشد عقل و شدیم سر به هوا

خبری دان تو ز اصلاب بنی نوع بشر ---------- کرده سر بهر وصالش همگی زیر حنا

بدهند گر که بهشت بار دیگر ارزانی --------- ما نشاید که گزینیم جز این دیر فنا

تقدیم به تمام فرزندان آدم

ninja;556415 نوشت:
بله شکی نیست پیامبر الگو ما مسلمانان است
اما پیامبر مگر نداشتن عصمت تمام کمال بر الگو بودن او تاثیری دارد
مگر این همه انسان که الگوی مایند معصومند

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمةالله
1- انسان هایی که ما به عنوان الگوی خود از آنها نام می بریم با الگویی که خداوند معرفی میکند ، را نباید قیاس بگیریم. آنچه مهم و مورد بحث است الگو بودن کسی است که خداوند با بیان صریح او را الگو نامیده است که از زندگی و رفتار ایشان الگو برداری کنیم و اگر این الگو دچار خطا و اشتباه در رفتار وزندگی باشد از ساحت پروردگار علیم حکیم به دور است که او صل الله علیه و اله را به عنوان الگو برای بندگانش قرار دهد. ممکن است انسانهای نژاد پرستی هیتلر و نرون را الگو ی خود بدانند و انسانهای خون خواری صدام را ..............
2- خداوند عظیم الشأن پیامبر صل الله علیه و آله را به صورت مطلق قابل پیروی و الگو و بر این مسئله امر فرموده است. مثلا « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ...» که ملاحظه می شود در اطاعت از حضرت رسول صل الله علیه و آله هیچ قید و شرطی در آیه وجود ندارد. و اگر حضرت رسول صل الله علیه وآله دچار لغزش و اشتباه می شد از ساحت خدای متعال به دور بود که اینچنین مطلق و بدون قید امر به اطاعت از ایشان صل الله علیه و آله بنماید. و آیه « ما ءاتاکم الرسول فخذوه و ما نهی عنکم فحذروا..» هیچ جای شک و تردید برای ما باقی نمی گذارد که حضرت صل الله علیه و آله معصوم از خطا و گناه هستند.و آیه مبارکه ای که در تایپیک های قبلی از ان بهره مند شدیم ، « قل ان کان للرحمن ولد فأنا اوّل العابدین » حقیقتا این آیه اخیر حجت را بر ما تمام می کند. که به ما می فهماند که رفتار حضرت رسول صل الله علیه وآله درست و قابل استناد و دلیل و راهنمای شما است. { خدای بی همتا دلیل نبود فرزند برای ذات اقدسش را رفتار رسولش معرفی فرموده است }

خدا شما را حفظ کند

ninja;554640 نوشت:
حضرت عیسی وامامان وسایر پیامبران که در بدو تولد با عصمت داشتنشان مصون از خطا بودن چگونه امکان دارد که اختیار داشته باشند

با عرض سلام به شما دوست گرامی

قبل از هر سخن از شما و همه دوستان خواهش میکنم مباحثی را که بحث را از محور اصلی اش منحرف میکند را در تاپیکهای مستقل و مجزا مطرح نمایید تا موضوع اصلی هر تاپیک بخوبی حلاجی شود نه اینکه با پراکنده شدن بحث در پایان کار گم شود.

اما پاسخ مطالب شما:

ـ عرض شد عصمت نتیجه دارا بودن مرتبه خاصی از علم و آگاهی است و از نظر عقلی هیچ منعی ندارد که این علم و آگاهی در سنین پایین به کسی تعلق پذیرد. از معصومین که بگذریم حتی رفتارهای نوزاد معمولی انسان تماما غیراختیاری نیست و کسی او را به جماد تشبیه نمیکند بلکه طبق ظرفیت علمی ای که دارد گاه به گزینش اقدام میکند هر چند این گزینشها از نظر کمی و کیفی محدود است. حال چه منعی دارد که به اذن خداوند محدوده علمی و رفتاری یک کودک وسعت بیشتری پیدا کند. آیا این وسعت یافتن ملازم با جمادگونه و غیرارادی شدن رفتارهای آن کودک میشود؟ عقل این ملازمه را نمیپذیرد و تجربه نیز خلاف آنرا اثبات کرده است.
از اینکه که بگذریم، شما در پست نخست و این پست لااقل عصمت پیامبرو امام در هدایتگری را پذیرفته اید. اگر از نگاه شما معصوم بودن به معنای بی اراده شدن است باید این نتیجه را گرفت که پیامبر و امام بدون اینکه اختیار و اراده ای از خود داشته باشند مردم را به راه راست هدایت کرده اند! آیا شما به چنین لازمه ای تن میدهید؟

ـ مساله مشورت پیامبر در مسایل نظامی ربطی به موضوع عصمت ندارد. ضمن اینکه مشورت کردن همیشه دلیل بر ندانستن نیست.

ـ عصمت داشتن، تنها و تنها، دایره رفتارهای پیامبر و امام را بگونه ای محدود میکند که وی از هر رفتار گناه آلود و خطا آلود اجتناب کند اما دارا بودن مقام عصمت او را از بشر بودن و انجام رفتارهای معمول بشری خارج نمیکند. به عبارت دیگر عصمت باعث میشود که پیامبر و امام یک بشر همیشه درستکار باشند نه اینکه اصلا بشر نباشند یا رفتار بشری نداشته باشند.

ـ قبلا عرض شد تن دادن به قضای الهی چیزی خارج از اراده و اختیار است (در مثال مرگ که در پست پیشین بیان شد دقت کنید) و طبعا خارج از محدوده عصمت است زیرا عصمت در محدوده تصمیمات ارادی معصوم قرار دارد نه آنچه از این دایره بیرون است. بنابراین گرچه ائمه به مرگ خویش آگاه بودند اما چون قضای الهی بود به آن تن میدادند. این یکی از وجوهی است که میتوان در این باره بیان کرد. وجوه دیگری نیز وجود دارد که تفصیل آن خارج از محل بحث ماست.

ـ بحث درباره اینکه آیا پیامبر و اهلبیت، دلیل خلقت عالم بوده اند یا خیر ربطی به موضوع بحث ما ندارد. به اجمال عرض میکنیم این ادعا از راه روایات برای ما بیان شده و مادام که برهان محکمی از عقل یا نقل (آیه و روایت) علیه آن نباشد وجهی برای طرد این دسته از روایات نداریم. متوجه باشید که هرچند خدا فرموده انسان اشرف مخلوقات است اما این سخن را در غیر از قرآنی که بواسطه پیامبر عرضه شده و یا در غیر از روایاتی که از این پیامبر بیان شده نفرموده است؛ همین پیامبر در ضمن روایاتی دیگر، خود و اهلبیتش را دلیل خلقت عالم معرفی نموده است. (بحار/ج16/ص405 و ج40/ص20) اگر کلام پیامبر را قبول داریم همه اش را بپذیریم نه اینکه گزیده ای عمل کنیم؟ ضمنا این قبیل احادیث نیازمند توضیح و شرح هستند و به هیچ وجه نباید به معنای فارسی آنها اکتفا و بر مبنای آن قضاوت نمود. نکته دیگر اینکه، دلیل خلقت بودن از ارزش وجودی موجودات دیگر نمیکاهد همانطور که ارزش وجودی خورشید از ارزش وجودی یک بوته گل نمی کاهد بلکه هر یک در جایگاه خود ارزشمند هستند. در حقیقت، مقام عصمت برخاسته از شایستگی پیامبر و اهلبیت بوده که خداوند به آن واقف بوده است و شایسته سالاری را نباید به بی عدالتی معنا نمود. پیشنهاد میکنم در این باره تاپیک جدیدی را به وجود آورید تا مفصل از طرف کاربران و کارشناسان درباره تردیدهایی که دارید بحث شود.

ـ اگر منظورتان از اینکه «نباید برای ائمه صفات خداگونه قایل شد» این است که نباید برایشان علم و قدرت نامحدود همچون خدا قایل شد و نباید آنها را خالقی در عرض وجود خدا پنداشت، و نباید عصمت از گناه را ذاتی ایشان دانست بگونه ای که در دارا بودن این صفت مستقل از خدا هستند، از شما میپذیریم اما هیچیک از دانشمندان شیعه نیز به این مطالب قایل نیستند بلکه هم پیامبران و هم ائمه را بندگان محدود و مخلوق اما شایسته خدا میدانند که اوصافشان هر چه باشد همه را از خدا دارند و عصمت را نیز (چه آنرا عصمت در هدایت بدانیم یا کمال عصمت) از خدا دارند.

ـ عمده آیات و روایاتی که در رد عصمت بیان کرده اید به موضوع اصلی بحث ما که تمام و کمال بودن عصمت پیامبر و امام (نه اصل عصمت ایشان) است ارتباطی ندارد و بهتر است در ذیل همان تاپیکی که مورد استناد قرار داده اید (معصوميت انبيا؟) مطرح نمایید تا کارشناس محترم همان بحث پاسخگو باشند یا در تاپیک جدیدی مطرح نمایید. در این جا صرفا یک مطلب کلیدی را گوشزد میکنم که امید است در حل تردیدهایی که در باب موضوع عصمت دارید موثر باشد:

وقتی سخن از قضاوت و پذیرش یک طرف و رد طرف دیگر میشود پای یک قاعده عقلایی همیشه در بین بوده و همه انسانها کم و بیش در زندگی روزمره خود طبق این قاعده عمل کرده اند. آن قاعده این است: «به اصل و قانون اثبات شده پایبند باش مگر اینکه هیچ توجیه قابل قبولی برای این پایبندی وجود نداشته باشد». این قاعده دامنه دار در بحثهای اعتقادی نیز بکار گرفته میشود.

عمده دانشمندان شیعه با بررسی ادله عقلی و نقلی عصمت (فارق از شواهد مخالف آن)، به این نتیجه رسیده اند که اگر ما باشیم و همین ادله، دامنه عصمت پیامبر و امام از نظر زمانی شامل کودکی تا مرگ و از نظر محتوایی شامل عصمت از گناه و نیز عصمت از سهو و خطا چه در امر هدایت مردم و چه در امور عادی زندگی خود، میشود. ایشان آنگاه شواهد مخالف را نیز در طرف دیگر قرار داده و میان هر دو دسته به موازنه و سنجش پرداخته اند و آیات و روایاتی که بر ارتکاب خطا یا گناه توسط برخی معصومین اشاره دارد را مورد مطالعه قرار داده اند. در این سنجش مشاهده شده است که آیات و روایات مخالف هم از نظر کمی و هم کیفی در حدی نیستند که ادله عقلی و نقلی (آیات و روایات) عصمت کامل را مورد خدشه قرار دهند زیرا ادله مخالف همه توجیهات قابل قبولی دارند و دلیلی نداریم که از آن اصل اولیه (اثبات عصمت عام و کامل) دست بکشیم. توجیهاتی که بی اساس و بی پایه نیست بلکه مبتنی بر اصول ادبی زبان عرب، اصول عقلایی، قواعد حدیث شناسی و تفسیری و برخی از شواهد قرآنی و روایی است.

با در نظر گرفتن این مطلب بطور خلاصه عرض میکنیم ادله ای که به ظاهر نشان از ارتکاب گناه توسط معصوم دارد به گناه نسبی یعنی ترک اولی اشاره دارند. به عبارت دیگر گرچه پیامبر یا امام خلاف تکالیف شرعی عمل نکرده است اما مقام قربی که او نزد خدا دارد انتظاراتی را به وجود می آورد. به عنوان مثال پدری از فرزند صالح و مطیع خود انتظار دارد ضمن اینکه همه اوامر و نواهی او را انجام میدهد در مواقعی نیز خود بدون اینکه فرمانی از پدر در کار باشد فلان کار را انجام دهد ولی فرزند انجام ندهد. اینجا گرچه مخالفت با تکلیف پدر رخ نداده اما خلاف انتظار عمل شده. چنین کاری «ارتکاب کارِ گناه» نیست بلکه «ترکِ کارِ بهتر» است و طبعا آثاری را به دنبال دارد که مثلا درباره معصوم باعث میشود از برخی مقامات عالی معنوی او کاسته شود که البته قابل جبران است. توجه داشته باشید واژه «ذنب (گناه)» در ادبیات عرب به هر کاری گفته میشود که نتیجه نامطلوبی داشته باشد و منحصر به گناهی که در ذهن ماست(مخالفت با تکالیف شرعی) نیست.(المفردات في غريب القرآن، ص: 331)

همچنین ادله ای که به سهو و خطای معصوم اشاره دارد چند گونه اند: یا سند درست و قابل قبولی ندارند (مانند روایات سهو النبی) و یا شیوه ای تعلیمی بوده که این شیوه خود گونه های متفاوتی دارد مثلا گاه پیامبر بصورت آگاهانه برای تعلیم حکمی به دیگران طوری عمل مینمود که خطا و سهو به نظر می آمد و یا در برخی خطابهای خدا به پیامبر، شخص ایشان مد نظر نبوده است بلکه خطاب کلی است مثلا آیه 24 سوره کهف) و یا از باب تقیه بوده است. برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب بحارالانوار، علامه مجلسی/ جلد 17/باب 15، و کتاب إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين، فاضل مقداد/ص303 و کتاب پژوهشی در عصمت معصومان /ص233 مراجعه نمایید. یا حداقل این دو مقاله را مطالعه نمایید:

http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/1013773?sta=%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa

http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/975614?sta=%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa

ـ گریزی هم به برخی از آیاتی که مورد استناد قرار داده اید میزنیم:

حجر/39 و40: در آیه 39 میگوید همه بندگان خدا در معرض گمراهی شیطانی هستند اما بلافاصله در آیه 40 استثنای آن آمده است یعنی از مجموع این بندگان گروهی استثنا شده اند که همان مخلصین هستند. مخلصین در دام گمراهی شیطان نمی افتند و پیامبران و ائمه نمونه اتم مخلصین هستند.(بحار/ج11/ص96) بنابراین عمومیتی در کار نیست.

یوسف/24: عبارت (لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ) حاکی از این است که یوسف از ارتکاب گناه بواسطه لطف خدا دوری نمود که این لطف سوای ازعصمت نیست.( تفسير نمونه، ج‏9، ص: 370)

انعام/87: آیه را بصورت کامل نقل نکرده اید. این آیه مرتبط با آیات قبل از خود است که اسامی عده ای از پیامبران بیان شده و آنگاه در این آیه آمده است: وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ ضمیر «هم» در این آیات به پیامبران نامبرده بازمیگردد و از نظر ادبی، واژه «من آبائهم ...» نیز دلالت بر تبعیض دارد یعنی «گروهی از ... ». در اینصورت آیه عمومیتی که شما مد نظر دارید را نمیرساند.

زمر/36-37: ربطی به موضوع بحث ما (عصمت کامل پیامبر و امام) ندارد.

حج/52: عبارت « فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ » نشان میدهد شیطان در کار خود موفق نشده و از اینرو خدشه ای بر عصمت انبیا وارد نمیشود.

در پناه حق

hosain;556543 نوشت:
خداوند عظیم الشأن پیامبر صل الله علیه و آله را به صورت مطلق قابل پیروی و الگو و بر این مسئله امر فرموده است. مثلا « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ...» که ملاحظه می شود در اطاعت از حضرت رسول صل الله علیه و آله هیچ قید و شرطی در آیه وجود ندارد. و اگر حضرت رسول صل الله علیه وآله دچار لغزش و اشتباه می شد از ساحت خدای متعال به دور بود که اینچنین مطلق و بدون قید امر به اطاعت از ایشان صل الله علیه و آله بنماید. و آیه « ما ءاتاکم الرسول فخذوه و ما نهی عنکم فحذروا..» هیچ جای شک و تردید برای ما باقی نمی گذارد که حضرت صل الله علیه و آله معصوم از خطا و گناه هستند.

اطاعت از سول خدا
در همه حال مثلا در هنگامی که
نمازش قضا شد ضرورتی ندارد
ماباید از کارهای درستشان
اطاعت کنیم
هدف از ایجاد این بحث
شبهاتی که به آن رسیدم بود
در حال نوشتن مقاله ای با عنوان
جانشینی خلافت ولایتت فقیه بودم
که به بررسی کتب اهل سنت در سایت عقیده پرداختم
آن ها می گفتند که اول اصل را ثابت کنید
(امامت)
که تو اون
شبهه قابل توجهی ندیدم
اما تو عصمت و دلیل خلقتت بحث فرق کرد
نمی توانم قبول کنم
که چند نفر دلیل خلقت باشند
و اگر انها نودند خلقتی در کار نبود
عصمت کامل رو نمی تونم بپذیرم
عده ای که توسط خدا برگزیده شدن چطور می شود قبل از برگزیده شدن بدون خطا باشند
چگونه می شود
برایشان عصمتی قایل شویم
که ان ها بدون خطا باشند
می شود برای دلیل خلقت مثال خورشید رو زد که هستی بخشی می کنه و یکی از دلایل
زندگی و حیاته با مثال جواب خودمو دادم
می شه گفت اونا یکی از دلالیل خلقتند
و برای عصمت
اونا به واسطه فضل خدا دارای علمی شدن
که
اشتباه نکنند
اما اونا ازمایش می شدند
حضرت آدم
از فرمان خداوند سرپیچی کرد
این کجایش ترک اولاست
منم دلم می خواهد امامان و پیامبران را معصوم تمام و کمال بدانم
اما
آیات قرآن و روایات چه می شود
چرا در قرآن خداوند پیامبر را بشری که به او وحی می شود معرفی کرده
چرا برای حضرت فاطمه باید عصمت قایل شویم
چرا با وجود خطا می گوییم بهتر بود انجام ندهند
آدم بهتر بود
که به درخت نزدیک نشه اما شد وو مجازات گشت و توبه نمود
چرا یونس
ماموریتش را بدون اذن خدایشش ترک گفت
چرا موسی صبر نکرد
همه نشان از خطا پذیر بودن آن ها دارد

طاها;556609 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ninja نمایش پست ها
حضرت عیسی وامامان وسایر پیامبران که در بدو تولد با عصمت داشتنشان مصون از خطا بودن چگونه امکان دارد که اختیار داشته باشند
با عرض سلام به شما دوست گرامی

قبل از هر سخن از شما و همه دوستان خواهش میکنم مباحثی را که بحث را از محور اصلی اش منحرف میکند را در تاپیکهای مستقل و مجزا مطرح نمایید تا موضوع اصلی هر تاپیک بخوبی حلاجی شود نه اینکه با پراکنده شدن بحث در پایان کار گم شود.


این مطلب یکی از دلایلم برای رد عصمت تمام وکماله و مربوط به بحثه

طاها;556609 نوشت:
از اینکه که بگذریم، شما در پست نخست و این پست لااقل عصمت پیامبرو امام در هدایتگری را پذیرفته اید. اگر از نگاه شما معصوم بودن به معنای بی اراده شدن است باید این نتیجه را گرفت که پیامبر و امام بدون اینکه اختیار و اراده ای از خود داشته باشند مردم را به راه راست هدایت کرده اند! آیا شما به چنین لازمه ای تن میدهید؟

بله عصمت تمام و کمال منافات با اختیار داره
مثلا حضرت عیسی زمانی که به پیامبری رسید نوزاد بود اگر قایل شویم هرگز خطا نمی کند بی اختیار می شود
اما اگر قایل شویم او هم اشتباه می کند
مثلا فراموشی که پیامبر اسلام نمازش را فراموش کرد
و با تلاش خویش سعی بر عدم گناه دارد هم منافاتی با اختیار ندارد هم اعمالش ارزش دارد
حتی مقدار علمی که خدا به آن ها داده مانع نمی شود او را بدون خطا بدانیم
قبل از پیامبری و انتخاب شدن چه علمی خدا به آن ها داده که گناه و خطا نکنند و باطن اعمال را ببینند
پس ممکن بوده اشتباه و خطا داشته بتاشند

طاها;556609 نوشت:
ـ مساله مشورت پیامبر در مسایل نظامی ربطی به موضوع عصمت ندارد. ضمن اینکه مشورت کردن همیشه دلیل بر ندانستن نیست.

پیامبر عقل کل نبوده
و مشورت خودش نشانه نداشتن علم کامل است
اگر علم او از همه بالاتر بود که صفات خداگونه و علم بی بدیل داشت

طاها;556609 نوشت:
ـ عصمت داشتن، تنها و تنها، دایره رفتارهای پیامبر و امام را بگونه ای محدود میکند که وی از هر رفتار گناه آلود و خطا آلود اجتناب کند اما دارا بودن مقام عصمت او را از بشر بودن و انجام رفتارهای معمول بشری خارج نمیکند. به عبارت دیگر عصمت باعث میشود که پیامبر و امام یک بشر همیشه درستکار باشند نه اینکه اصلا بشر نباشند یا رفتار بشری نداشته باشند.

اگر عصمت چبری قایل شویم که نمی تونستن گناه کنند دیگر بشر به آن ها نمی شود گفت

طاها;556609 نوشت:
ـ قبلا عرض شد تن دادن به قضای الهی چیزی خارج از اراده و اختیار است (در مثال مرگ که در پست پیشین بیان شد دقت کنید) و طبعا خارج از محدوده عصمت است زیرا عصمت در محدوده تصمیمات ارادی معصوم قرار دارد نه آنچه از این دایره بیرون است. بنابراین گرچه ائمه به مرگ خویش آگاه بودند اما چون قضای الهی بود به آن تن میدادند. این یکی از وجوهی است که میتوان در این باره بیان کرد. وجوه دیگری نیز وجود دارد که تفصیل آن خارج از محل بحث ماست.

اگر به قاتل خویش علم داشتن چرا او را از این کار منع نکردند
تا یکی نشود ابن ملجم
چراا سر جایشان نشستند یکی ضربت خورد امام علی
ودیگری ذهر امام حسن
چرا این که علم داشتن ارادی می تونستن جلوشو بگیرن
پس قاتل و زمان دقیقشو نمی دونستن
اگه میی دونستن باعصمتشان منافات داره

طاها;556609 نوشت:
در نظر گرفتن این مطلب بطور خلاصه عرض میکنیم ادله ای که به ظاهر نشان از ارتکاب گناه توسط معصوم دارد به گناه نسبی یعنی ترک اولی اشاره دارند. به عبارت دیگر گرچه پیامبر یا امام خلاف تکالیف شرعی عمل نکرده است اما مقام قربی که او نزد خدا دارد انتظاراتی را به وجود می آورد. به عنوان مثال پدری از فرزند صالح و مطیع خود انتظار دارد ضمن اینکه همه اوامر و نواهی او را انجام میدهد در مواقعی نیز خود بدون اینکه فرمانی از پدر در کار باشد فلان کار را انجام دهد ولی فرزند انجام ندهد. اینجا گرچه مخالفت با تکلیف پدر رخ نداده اما خلاف انتظار عمل شده. چنین کاری «ارتکاب کارِ گناه» نیست بلکه «ترکِ کارِ بهتر» است و طبعا آثاری را به دنبال دارد که مثلا درباره معصوم باعث میشود از برخی مقامات عالی معنوی او کاسته شود که البته قابل جبران است. توجه داشته باشید واژه «ذنب (گناه)» در ادبیات عرب به هر کاری گفته میشود که نتیجه نامطلوبی داشته باشد و منحصر به گناهی که در ذهن ماست(مخالفت با تکالیف شرعی) نیست.(المفردات في غريب القرآن، ص: 331)

حضرت آدم
از فرمان خداوند سرپیچی کرد
این کجایش ترک اولاست

طاها;556609 نوشت:
. یا حداقل این دو مقاله را مطالعه نمایید:

http://www.noormags.com/view/fa/arti...b5%d9%85%d8%aa

http://www.noormags.com/view/fa/arti...b5%d9%85%d8%aa


در سایت مورد نظر ثبت نام کردم و مقالاتو گرفتم که بخونمشون

طاها;556609 نوشت:
ـ گریزی هم به برخی از آیاتی که مورد استناد قرار داده اید میزنیم:

حجر/39 و40: در آیه 39 میگوید همه بندگان خدا در معرض گمراهی شیطانی هستند اما بلافاصله در آیه 40 استثنای آن آمده است یعنی از مجموع این بندگان گروهی استثنا شده اند که همان مخلصین هستند. مخلصین در دام گمراهی شیطان نمی افتند و پیامبران و ائمه نمونه اتم مخلصین هستند.(بحار/ج11/ص96) بنابراین عمومیتی در کار نیست.

یوسف/24: عبارت (لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ) حاکی از این است که یوسف از ارتکاب گناه بواسطه لطف خدا دوری نمود که این لطف سوای ازعصمت نیست.( تفسير نمونه، ج‏9، ص: 370)

انعام/87: آیه را بصورت کامل نقل نکرده اید. این آیه مرتبط با آیات قبل از خود است که اسامی عده ای از پیامبران بیان شده و آنگاه در این آیه آمده است: وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ ضمیر «هم» در این آیات به پیامبران نامبرده بازمیگردد و از نظر ادبی، واژه «من آبائهم ...» نیز دلالت بر تبعیض دارد یعنی «گروهی از ... ». در اینصورت آیه عمومیتی که شما مد نظر دارید را نمیرساند.

زمر/36-37: ربطی به موضوع بحث ما (عصمت کامل پیامبر و امام) ندارد.

حج/52: عبارت « فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ » نشان میدهد شیطان در کار خود موفق نشده و از اینرو خدشه ای بر عصمت انبیا وارد نمیشود.


در مورد آیات بررسی لازم رو انجام می دم و پاسخی خواهم گذاشت

در مورد این که از بدو تولد لطف هایی از طرف خدا وجود داشته باشه..... شاید این ایه از قران بتونه کمک کنه..
و در حقيقت پيش از آن به ابراهيم رشد اش را داديم و ما به [شايستگى] او آگاه بوديم
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت اين مجسمه‏ هايى كه شما ملازم آنها شده ‏ايد چيستند؟ ( سوره انبیا ایات 51 و 52 )
..
خدا در مورد پیامبرش این ایات رو گفته: (ای پیامبر ) بگو من مالک هیچ سود و زیانی برای خویش نیستم. مگر آنچه را خدا بخواهد و اگر از غيب با خبر بودم قطعا خير بيشترى مى‏ اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‏ رسيد من جز بيم‏ دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‏ آورند نيستم.
(سوره ی اعراف آیه ی 188 )

بگو: من فقط بشری هستم مانند شما. به من وحی می شود که معبود شما معبودی یگانه است..... ( سوره کهف ایه 110 )
...
اما با وجود این که پیامبر یه بشر هست اما فرستاده خداست و به نظر من این فرستاده نباید کاری کنه یا چیزی بگه که مردم رو گمراه کنه.... اختیارش رو داره اما اونقدر باید بزرگ باشه که به اختیار خودش کاری نکنه که مردم گمراه بشن وقتی میخواد فرستاده ی خدا باشه......
و خدا در مورد پیامبر فرموده:

اگر او سخنی دروغ بر ما می بست.
ما او را با قدرت می گرفتیم.
سپس رگ قلبش را قطع می کردیم.
و هیچکس از شما نمی توانست از او مانع شود.
( سوره حاقه آیات 44 تا 47 )
..

يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده .
و از سر هوس سخن نمی گوید.
( سوره ی نجم آیات 2 و 3 )
..

...خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک سازد. ( ایه 33 سوره احزاب )
..

اما در کل من نشنیدم که توی ایات قران یا روایات کلمه عصمت به کار رفته شده باشه.... و تا اونجایی که من میدونم علما خودشون این کلمه رو با یه سری استدلال هایی به کار بردن.....

ninja;556635 نوشت:
اطاعت از سول خدا
در همه حال مثلا در هنگامی که
نمازش قضا شد ضرورتی ندارد
ماباید از کارهای درستشان
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم و رخمةالله و برکاته
« سئوال این است، که اگر به چنین چیزی قائل هستید، ملاک تشخیص شما برای پیروی از حضرت رسول صل الله علیه و آله ،که کدام رفتار پیامبر صل الله علیه و آله درست و کدام - نعوذ بالله تعالی- نادرست است چیست؟؟/»
خدا شما و ما را حفظ کند

ninja;556635 نوشت:
نمی توانم قبول کنم
که چند نفر دلیل خلقت باشند
و اگر انها نودند خلقتی در کار نبود

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
من از این جنبه نوشته های شما خرسند می شوم که مطلب را صریح می نویسی. اما در مورد نوشته مذکور ازشما در این تایپیک:
« یک چیز که مسلم و مشخص است و عقل و نقل بر آن صحه می گذارند این است که موجودات با هم متفاوت هستند . و از نظر بهره از هستی و وجود هر کدام در جایگاهی هستند . مثلا جماد و نبات ، تفاوتهای آنها مشخص است حیوانات و انسان. انسان و فرشته.
اینکه انسان از جماد و نبات و حیوان وفرشته، جایگاه برتری دارد هم جای شکی نیست. چرا که قرآن بر آن تصریح دارد. { در جریان خلقت انسان و .... سجده فرشتگان بر ادم و ...} { و صریح آیه ی « سخر لکم ما فی السموات و الارض ...» که می فرماید زمین آسمان را مسخر شما گردیده و ...}.
و اما خود انسان ها آیا همه با هم برابر هستند . چیزی که از ظاهر مشخص است و نیاز به کندو کاو و تحقیق هم ندارد ، این است که نه ، ما انسان ها چه از نظر جسمی و چه روحی و معنوی با هم برابر نیستیم.
خوب سئوال که پیش می آید این است که چرا این تفاوت بین ما انسان ها وجود دراد ؟؟؟
جواب این سئوال این است که ، این موضوع بر می گردد به نشئه دنیا . به این معنی که دنیا چنین خاصیتی دارد . یعنی دنیا دار التفاوت است و گریزی از آن نیست. و این به تکوین بر می گردد. { خوب ممکن است پرسیده شود خداوند متعال چرا دنیا را چنین آفریده است؟ گفته می شود که اگر غیر از این می آفرید ، دنیا نبود بلکه خلقت دیگری بود. و خداوند اراده کرده است که دنیا بیافریند ، خلقت های دیگر و عوالم دیگر را در جایگاه خود شان آفریده است}

و امّا ، چون ما انسان ها از نظر وجودی متفاوت هستیم در بعضی از ما انسان ها صفات انسانی و خداگونه بطور ژنتیکی یا تکوینی نمود بیشتری دارد پس آمادگی بیشتری برای پذیرش امور معنوی و اخلاقی و انسانی داریم و در نتیجه در انجام امور و تکالیف نیز با هم متفاوت هستیم . این است که خداوند فرموده اند « لا یکلف الله نفسا الا وسعها ». همانگونه که من و شما با هم متفاوت هستیم و هم دو ما با دیگران فرق های مهم روحی و جسمی داریم .
و خداوند علیم که بر همه امر علم مطلق دارد براین امر کاملا واقف است و آن دسته انسان های متفات تر را که صفات خدا گونه و خصائل نیکو را در جریان تکوین دنیا بیشتر بهر برده اند را برای رسالت خود برگزیده است این است که می فرماید « انّ الله اصطفی ءادم و نوح و آل ابراهیم و ....» در این کریمه سخن از برگزیدن است . برگزیدن هم یعنی بهترین را گزینش کردن. یعنی اینها بهترین بود هاند که از طرف علیم دانا انتخاب شده اند. و چون او تعالی شأنه علیم مطلق است اینها را می شناسد . این است که می فرماید « الله اعلم یجعل حیث رسالته ...» او داناترین است و می داند رسالت خود را به کی بسپارد.
این افراد برگزیده خداوند تعالی به علت داشتن ان خصائل و صفات تکوینی {که متفاوت از دیگران شد ه اند و این تفاوت نه از بی عدالتی بلکه از ذات دنیا به علت دنیا بودنش نشئت می گیرد } به خداوند عالم مقرب تر نیز هستند . { هر چه صفات کسی خداگونه تر شود به حق تعالی مقرب تر است} پس آن کریمه که می فرماید « سخر لکم ما فی السوات و الارض ...» - همه آسمانها و زمین مسخر شما گشته و برای شماست- به طریق اولی به این برگزیدگان بر می گردد. یعنی همه چیز برای اینها است و بعد دیگران.
خداوند متعال شما و ما را حفظ کند

ninja;556635 نوشت:
چگونه می شود
برایشان عصمتی قایل شویم
که ان ها بدون خطا باشند

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مجدد و مجدانه بر جدیت شما
بزرگوار عصمت تام و مطلق از گناه انبیاء را از آیاتی که قبلا نوشته ام کاملا می شود فهمید . چون هیچ کس تا حال نگفته و نمی تواند بگوید که آیه « اطیعوا الله و الرسول ...» اطاعت مطلق و بی چون و چرا را نمی رساند. خوب شما اگر به این آیه فکر کنید که می فرماید ن« النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم...» « ما ءاتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فنتهوا » می توانی در این ارتباط به یقین برسید.
و یا این آیه« قل ان کان للرحمن ولد فأن اول العابدین » هیچ جای توجیهی نمی گذارد که حضرت صل الله علیه وآله در رفتار و کردار معصوم بوده اند ، وگرنه چگونه ممکن بود خدای سبحان ما را به رفتار ایشان صل الله علیه وآله ارجاع دهد.
شما بزرگوار عتایت کنید در مورد این آیات توضیح و تفسی خودتان را بنویسید ان شالله به نتیجه برسیم.
روز پر برکتی داشته باشید

hosain;556731 نوشت:
« سئوال این است، که اگر به چنین چیزی قائل هستید، ملاک تشخیص شما برای پیروی از حضرت رسول صل الله علیه و آله ،که کدام رفتار پیامبر صل الله علیه و آله درست و کدام - نعوذ بالله تعالی- نادرست است چیست؟؟/»

ملاکم مثل همه
قرآن.سنت.روایات و عقل است
وقتی پیامبر نمازش قضا می شود عقل و روایات می گن
او باید نمازش را قضا کند
و ما نباید مثل این رفتار پیامبر عمل کنیم و قضا کردن و فراموشی نماز شیومون بشه
بلکه باید از به موقع نماز خوندن ایشون پیروی کنیم

hosain;556748 نوشت:
« اطیعوا الله و الرسول ..

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً

سوره : النساء آیه : 59
ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد

تفسیر مجمع البيان

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! [در زندگى خويش‏] خدا را فرمان بريد و پيامبر و صاحبان امر را - كه از شمايند - پس اگر در چيزى دستخوش كشمكش شديد - اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد - آن را به خدا و پيام‏آورش بازگردانيد [ تا در مورد آن داورى نمايند و كشمكش را برطرف سازند]؛ اين روش [خردمندانه‏] براى شما بهتر و نيك فرجام‏تر است
ا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اَطيعُوا اللَّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ‏
اى ايمان آوردگان! خدا را فرمان بريد و پيامبرش و صاحبان امر را اطاعت نماييد.
منظور از اطاعت خدا، رعايت مقررات اوست، و منظور از فرمان‏بردارى از پيامبر اقتدا نمودن به آن حضرت و انجام دستور و به جان خريدن فرمان او و هشدارپذيرى از هشدارهاى آن بزرگوار است
مگر ایرادی دارد پیامبر معصوم نباشد
وما از او اطاعت کنیم

hosain;556748 نوشت:
النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم...

النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا

تفسیر مجمع البيان
سوره : الاحزاب آیه : 6
. پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاتر است و زنانش مادران مؤمنان هستند و در کتاب خدا خويشاوندانی نسبی از مؤمنان و مهاجران به يکديگر سزاوارترند، مگر آنکه بخواهيد به يکی از دوستان خود نيکی کنيد و اين حکم در کتاب خدا مکتوب است

پيامبر نسبت به ايمان آوردگان از خودشان سزاوارتر است، و همسران او مادرانِ آنان به شمار مى‏روند؛ و در كتاب خدا، خويشاوندان [و نزديكان در ارث بردن‏] نسبت به يكديگر، از ايمان آوردگان و مهاجران [غير خويشاوند] سزاوارترند، مگر اينكه [شما بخواهيد] نسبت به دوستانتان [با در نظر گرفتن سهمى براى آنان‏] كار پسنديده‏اى انجام دهيد؛ اين [مقررات ]در كتاب [خدا] نوشته شده است.
شأن نزول‏
پاره‏اى از مفسّران آورده‏اند كه پيامبر گرامى هنگامى كه به فرمان خدا دست به هجرت زد و از «مكّه» به «مدينه» رفت، در آنجا به فرمان خدا به‏طور موقت قانون «موأخات» را برقرار ساخت، و براساس آن مقرّر گرديد كه هريك از مهاجران مسلمان با يكى از مسلمان «انصار» دست برادرى به هم بسپارند و بسان دو برادر واقعى از يكديگر ارث برند.
اين اصل و پيامدهاى آن در جامعه نوبنياد اسلامى برقرار گرديد، به همين جهت هنگامى كه مسلمانى جهان را بدرود مى‏گفت، پيامبر ميراث او را به برادر عقيدتى‏اش مى‏داد، و به نزديكان نسبى او كه شرك‏گرا بودند چيزى نمى‏رسيد؛ امّا روشن بود كه اين برنامه و احكام جنبه موقت داشت، به همين دليل با فرود نخستين آيه مورد بحث حكم قانون «مؤاخات» فسخ و حكم ارث براساس قانون خويشاوندى جايگزين آن گرديد، و پيامبر خدا به مردم رسانيد و روشنگرى فرمود كه: وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ... (94)
و خويشاوندان نسبت به يكديگر از ايمان آوردگان و هجرت كنندگان، در آنچه خدا در موضوع ارث مقرر داشته است سزاوارترند...
آنچه آمد، از «كلبى» روايت شده است و «قتاده» نيز در اين مورد مى‏افزايد: براساس قانون «موأخات»، پيش از فرود اين آيه شريفه مردم مسلمان براساس ايمان و هجرت ارث مى‏بردند و كسانى كه به‏خاطر ايمان هجرت نكرده بودند، از مسلمانان مهاجر ارثى نمى‏بردند، امّا با فرود آيه مورد اشاره و ديگر آيات مربوط به ارث، دگرباره حكم ارث براساس خويشاوندى مقرر گرديد، و بدينوسيله قانونِ «مؤاخات» در نظام ارث فسخ شد.
تفسير موقعيت پيامبر در جامعه اسلامى‏
در نخستين آيه مورد بحث قرآن شريف به ترسيم چند اصل اساسى و مقررات مربوط به آنها پرداخته و پيش از همه مى‏فرمايد:
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏
پيامبر نسبت به مردم توحيدگرا و با ايمان از خود آنان سزاوارتر است.
در تفسير اين فراز از آيه شريفه، ديدگاه‏ها يكسان نيست:
1 - به باور برخى از مفسران بسان «ابن زيد» واژه «اولى» به مفهوم سزاوارتر آمده، و تفسير آيه اين است كه: پيامبر گرامى در تدبير امور تنظيم شئون مردم با ايمان، از خودشان سزاوارتر و زيبنده‏تر است و فرمانبردارى از آن حضرت لازم، و بسان فرمانبردارى از خداست.
2 - امّا به باور «ابن عباس» و «عطا» منظور اين است كه: پيامبر گرامى از خود مردم با ايمان در دعوت به حق و عدالت و فرمان دادن به كارى زيبنده‏تر و سزاوارتر است و اگر آن حضرت به چيزى دعوت كرد و يا به كارى فرمان داد، گرچه انجام آن بر خلاف تمايل و خواست خودشان بود، پيروى از آن حضرت واجب است و بايد گفتار و هشدار - آن بزرگوار را بر نظر خويش مقدّم دارند.
با اين بيان ديدگاه نخست روشنگرى مى‏كند كه پيامبر در تدبير امور جامعه و تنظيم شئون امت قضاوت و داورى، فرماندهى و مديريت و دقت و هشدار از خود آنان سزاوارتر است، اما ديدگاه دوّم نشانگر آن است كه آن حضرت در قلمرو امور خصوصى و شخصىِ مردم با ايمان از خود آنان سزاوارتر است، كه به‏باور ما ديدگاه دوّم بهتر به‏نظر مى‏رسد.
3 - و پاره‏اى مى‏گويند: منظور اين است كه دستور و فرمان پيامبر بر مردم با ايمان از دستور و تصميم‏گيرى پاره‏اى از آنان در مورد پاره‏اى ديگر نافذتر است و اوست كه بايد فرمانبردارى شود و نه ديگرى. آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى‏فرمايد: و هنگامى كه به خانه‏هاى مورد اشاره درآمديد، به يكديگر سلام كنيد...
فاذا دخلتم بيوةً، فسلّموا على انفسكم...(95)
با اين بيان هرگاه پيامبر با اين سزاوارترى و زيبندگى‏اش از ثروت و دارايى امّت خويش ارث مى‏برد و ميراث هر انسانى طبق قانون خويشاوندى پخش مى‏گردد، پس چگونه برخى چنين مى‏پندارند كه پسرخوانده ارث مى‏برد؟!
پاره‏اى در شأن نزول و داستان فرود آيه مورد بحث آورده‏اند كه: پيامبر گرامى به هنگام آماده شدن براى پيكار «تبوك» همه مردم با ايمان را به آماده باش و حركت فرا خواند، امّا پاره‏اى گفتند: ما براى حركت بايد از پدر و مادر خويش اجازه بگيريم و رضايت و موافقت آنان را جلب نماييم؛ درست در آن هنگام بود كه اين آيه شريفه بر قلب پاك او فرود آمد كه: پيامبر نسبت به مردمِ توحيدگرا و با ايمان از خود آنان يا پدر و مادرشان براى تصميم‏گيرى سزاوارتر است(96) النّبى اولى بالمؤمنين من انفسهم...
از «ابن كعب»، «ابن مسعود» و «ابن عباس» آورده‏اند كه آيه را اين گونه قرائت كرده‏اند: النّبى اولى بالمؤمنين من انفسهم و ازواجه امهاتهم و هواب لهم. پيامبر نسبت به مردم با ايمان از خودشان سزاوارتر است و همسران آن حضرت مادران مردم با ايمان به‏شمار مى‏روند و او پدر مردم است.
از حضرت باقر و صادق عليه‏السلام نيز همين‏گونه روايت شده است.
«مجاهد» آورده است كه: هر پيامبرى پدر جامعه و مردم خويش بود، و براين اساس است كه‏مردم توحيدگرا و با ايمان نيز با هم برادرند، چرا كه ازديدگاه اديان الهى به‏ويژه اسلام، پيامبر پدر مردم است.
قرآن در مورد ابراهيم مى‏فرمايد: ملة ابيكم ابراهيم...(97) آيين‏پدرتان ابراهيم نيز اين گونه بود و بدين‏وسيله او را پدر يكتا پرستان جهان مى‏خواند.
و پيامبر گرامى نيز فرمود:
انا و على ابوا هذه الاّمة(98)
من و على عليه‏السلام پدران اين امت هستيم.
واژه «انفس» در آيه مورد بحث، جمع واژه «نفس» به مفهوم نفيس‏ترين و ارجمندترين اعضاء وجود انسان، يا دستگاه خرد و دريافت اوست.
پاره‏اى بر آنند كه ممكن است اين واژه از «تنفس» به مفهوم نفس كشيدن باشد، و برخى نيز بر اين باورند كه ممكن است از «نفاسّه» برگرفته شده باشد كه در آن صورت به معناى ارزشمندترين و گرامى‏ترين اعضاء سازمان وجود انسان به‏شمار مى‏رود.
در ادامه آيه شريفه قرآن در اشاره به حكم ديگرى مى‏فرمايد:
وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ‏
و همسران پيامبر بسان مادران مردم با ايمانند.
منظور اين است كه آنان در حرمت ازدواج بسان مادر آنان به‏شمار مى‏روند و نيز رعايت احترام و گراميداشت آنان بر همگان لازم است، امّا مادران حقيقى مردم نيستند و چرا كه در اين صورت مى‏بايست دخترانشان نيز خواهران مردم به شمار روند و ازدواج با آنان ناروا اعلام گردد، در حالى كه مى‏دانيم چنين نيست.
با اين بيان منظور همان دو چيزى بود كه بدآنهااشاره رفت: يكى ناروا بودن ازدواج با آنان، و ديگر رعايت احترام و گراميداشت شان، به همين جهت است كه نگاه كردن بر آنان ناروا شناخته شده است؛ و نيز مردم با ايمان از آنان ارث نمى‏برند، و آنان نيز از مردم ارث نمى‏برند؛ براين باور است كه «شافعى» مى‏گويد: اين فراز از آيه شريفه تنها حرمت ابدى ازدواج با آنان را مى‏رساند و به مردم با ايمان اعلام مى‏كند كه آنان را بسان مادران خود گرامى بدارند، امّا اين به مفهوم آن نيست كه مى‏توان با آنان به صورت مادر و خواهر سفر كرد و يا در جايى خلوت به گفت و شنود پرداخت.
آرى، اين مفهوم مادر ى همان است كه از «عايشه» آورده‏اند كه: زنى به او مادر خطاب كرد، امّا وى گفت: من مادر شما نيستم، بلكه مادر مردان شما مردم با ايمان هستم.
و به همين جهت است كه به خواهران و برادران همسران پيامبر نمى‏توان «خال المؤمنين» و «خالة المؤمنين» گفت.(99)
«شافعى» در اين مورد مى‏گويد: تاريخ گواه است كه «زبير» با «اسماء» دختر «ابوبكر» ازوداج كرد و نگفت كه او «خالة المؤمنين» خاله مردم با ايمان است.
وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ‏
و نزديكان و خويشاوندان نسبت به يكديگر، از ايمان آوردگان و هجرت كنندگان در آنچه خدا در موضوع ارث برى مقرّر داشته است سزاوارترند.
گفتنى است كه اين جمله از آيه مورد بحث به‏وسيله آخرين آيه سوره انفال تفسير شده است كه مى‏فرمايد: و أولوا الأرحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب‏الله.(100)
و خويشاوندى نسبت به يكديگر، از ديگر انسانها در كتاب خدا سزاوارترند.
با اين بيان آفريدگار انسان پس از اينكه همسران پيامبر را در اين آيه شريفه مادران مردم با ايمان عنوان داد، از پى آن موضوع ارث گذارى و ارث برى را طرح كرد تا روشن سازد كه اين عنوان مادرى همسرانِ پيامبر به‏اين معنا نيست كه آنان از مردم با ايمان و يا مردم از آنان ارث مى‏برند، بلكه سيستم ارث برى تنها براساس خويشاوندى نسبى و سببى است. و خويشاوندان و نزديكان مردم با ايمان هم برخى در ارث‏برى از برخى ديگر سزاوارترند.
به باور پاره‏اى نظير آيه مورد بحث اين است كه: و خويشاوندان و نزديكان برخى در ارث بردن از برخى از مردم با ايمان كه - انصار و مهاجران باشند - سزاوارترند؛ امّا به باور پاره‏اى ديگر منظور از ايمان‏آوردگان، كسانى هستند كه با هم پيمان برادرى دارند و يا از مكّه به مدينه هجرت نمودند و از اين دو راه از يكديگر ارث مى‏برند.
با اين بيان آيه مورد بحث روشنگرى مى‏كند كه ارث برى از راه «موأخات» و «هجرت» فسخ مى‏گردد و پس از فرود اين آيه سيستم ارث برى براسا خويشاوندى است. اين نزديكان و خويشاوندانند كه به تناسب پيوند و نزديكى خويش ارث مى‏برند و كسانى كه بسان فرزند، از برادر و خواهر يا عمو و عمه و دايى و خاله به كسى نزديكترند، به ارث‏برى سزاوارترند.
إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا
مگر اينكه بخواهيد نسبت به دوستانتان كارى پسنديده انجام دهيد و از راه وصيت نيك به يك سوم از دارايى خويش چيزى به آنان به ارث گذاريد.
به باور مفسّران اين استثناء، منقطع مى‏باشد و منظور اين است كه: امّا اگر شما به دوستان با ايمان و يا هم پيمانهاى خود از راه وصيت نيك بر يك سوم از اموالتان بهره‏اى بگذاريد اين كار پسنديده است.
این ایه دلالت بر عصمت در هداایت دارد

بله بزرگی پیامبر بر کسی پوشیده نیست
این آیه عصمت رو نمی رسونه

hosain;556748 نوشت:
ما ءاتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فنتهوا »

مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ شان نزول آیه
اين آيات تكميلى بر آيات گذشته كه داستان شكست يهود بنى نضير را بازگو مى‏كرد می باشد. بعد از بيرون رفتن يهود "بنى نضير" از مدينه، باغها و زمينهاى كشاورزى و خانه‏ها و قسمتى از اموال آنها در مدينه باقيماند، جمعى از سران مسلمين خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسيدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهليت به خاطر داشتند عرض كردند: برگزيده‏هاى اين غنيمت، و يك چهارم آن را برگير و بقيه را به ما واگذار، تا در ميان خود تقسيم كنيم! آيات فوق نازل شد و با صراحت گفت: چون براى اين غنائم، جنگى نشده و مسلمانان زحمتى نكشيده‏اند، تمام آن تعلق به رسول اللَّه (رئيس حكومت اسلامى) دارد و او هر گونه صلاح بداند تقسيم مى‏كند و پيامبر (صلی الله علیه و آله) اين اموال را در ميان مهاجرين كه دستهاى آنها در سرزمين مدينه از مال دنيا تهى بود و تعداد كمى از انصار كه نياز شديدى داشتند تقسيم كرد.

  • آن غنيمتی که خدا از مردم قريه ها نصيب پيامبرش کرده است از آن خداست و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و مسافران در راه مانده ، تاميان توانگرانتان دست به دست نشود هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت عقوبت است

hosain;556748 نوشت:
می توانی در این ارتباط به یقین برسید.

با این ایات که چیزی ثابت نشد

hosain;556748 نوشت:
قل ان کان للرحمن ولد فأن اول العابدین » هیچ جای توجیهی نمی گذارد که حضرت صل الله علیه وآله در رفتار و کردار معصوم بوده اند ، وگرنه چگونه ممکن بود خدای سبحان ما را به رفتار ایشان صل الله علیه وآله ارجاع دهد.

الزخرف آیه : 81

  • بگو : اگر خدای رحمان را فرزندی می بود ، من از نخستين پرستندگان می بودم

تفسیر مجمع البيان
در هفتمين آيه مورد بحث خداى فرزانه روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى‏فرمايد:
قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ‏
در تفسير آيه شريفه ديدگاه‏ها متفاوت است:
1- به باور «مجاهد» منظور اين است كه: هان اى پيامبر! به شرك‏گرايان و ستمكاران بگو: اگر خداى يكتا به پندار شما فرزندى مى‏داشت، بى‏گمان من نخستين پرستشگر خداى يكتا هستم؛ و روشن است كه اگر كسى خداى يكتا و بى‏همتا را بپرستد ديگر براى او زن و همتايى نخواهد پنداشت.
2- امّا به باور «ابن عباس»، «قتاده» و «ابن زيد» منظور اين است كه: هان اى پيامبر! بگو: براى خدا فرزندى نيست و من نخستين اقراركننده به اين حقيقت و نخستين پرستنده اويم.
با اين بيان «اِنْ»، در آيه شريفه به مفهوم «ما» نافيه آمده است.
3- از ديدگاه گروهى از جمله «جبايى» منظور اين است كه: اگر خداى يكتا فرزندى مى‏داشت من نخستين كسى بودم كه از پرستش او رويگردان مى‏شدم، چرا كه هركس فرزند و همسر داشته باشد، جسم و پديده است و در خور ستايش و پرستش و خدايى نيست و هرگز نمى‏تواند آفريدگار هستى و ارزانى‏دارنده نعمت‏ها و در خور پرستش باشد.
4- و از ديدگاه پاره‏اى ديگر منظور اين است كه: هان اى پيامبر! به شرك‏گرايان بگو: همان گونه كه من نخستين يكتاپرست نيستم و بسيارى پيش از من او را يكتا خوانده و به يگانگى پرستيده‏اند، بى‏گمان ذات پاك او فرزندى هم ندارد...
اين بيان درست به اين سخن مى‏ماند كه شما بگوييد: اگر من نويسنده باشم حسابدان و حسابرس هم هستم و منظورت در گفتار اين باشد كه: من نويسنده نيستم، بنابريان حسابدان هم نيستم.
5- و سرانجام اينكه به باور «سدى» و «ابومسلم» منظور اين است كه: اگر خدا فرزندى مى‏داشت، من نخستين كسى بودم كه او را مى‏پرستيدم، امّا ذات پاك او فرزندى ندارد.
اين بيان نيز به اين سخن مى‏ماند كه كسى بگويد: اگر حكمت ايجاب مى‏كرد كه جز خداى يكتا ديگرى را بپرستم چنين مى‏كردم و اگر دليل و برهانى بود كه خدا فرزندى دارد، من نيز مى‏گفتم او فرزند دارد، امّا چنين دليل و برهانى نيست، بنابراين خدا فرزندى ندارد.
با اين بيان آيه مورد بحث به روشنى نفى فرزند از ذات پاك و بى‏همتاى خدا مى‏كند، چرا كه در آيه، كارى ناشدنى بر كار ناشدنى ديگرى گره و پيوند خورده است.
* * *
آن گاه خداى فرزانه ذات پاك خويشتن را از اين بافته‏ها و پندارهاى شرك‏آلود و بى‏اساس منزّه اعلام مى‏دارد و مى‏فرمايد:
سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ‏
پاك و منزّه است پروردگار آسمانها و زمين؛ پروردگار عرش از آنچه شرك‏گرايان در مورد او مى‏بافند و او را وصف مى‏كنند.
آرى، او آفريدگار آسمانها و زمين، پديدآورنده عرش و فرش و تدبيرگر دانا و تواناى هستى است و او از داشتن همتا و فرزند پاك و منزّه است، چرا كه آن خدايى كه توان آفرينش و تدبير كران تا كران هستى را دارد، نيازى به همتا و شريك و فرزند ندارد.

hosain;556748 نوشت:
هیچ جای توجیهی نمی گذارد که حضرت صل الله علیه وآله در رفتار و کردار معصوم بوده اند ، وگرنه چگونه ممکن بود خدای سبحان ما را به رفتار ایشان صل الله علیه وآله ارجاع دهد.

کجای این آیه عصمت رو می رسونه

hosain;556743 نوشت:
مورد نوشته مذکور ازشما در این تایپیک

اگر از نوشته های من باشد
عقاید هرکس ممکن است بعد بررسی بفهمد اشتباه فکر می کرده
وقتی در قران پیامبر را مانند ما می خواند چرا برایش ویژگی هایی دور عقل و منطق قایل شویم
مثلا پیامبر هرگز فراموش نمی کرده

دوستان ادله هایتان را برای عصمت تمام و کماال بیان کنید
عقلی.روایی و ادله ی قرآنی

تعریف ترک اولی
[h=2]یعنی ترک کاری که واجب و تکلیف نبوده اما انجام آن اولی و بهتر بوده است مثلا اگر کارمندی در ساعت اضافی و خارج از وقت اداری پاسخ ارباب رجوع را ندهد ترک واجب نکرده اما اگر این کار قانونی و درست باشد ترک اولی کرده است. [/h]http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=78685&consultationid=615551
کجای کار آدم ترک اولی بوده توضیح دهید

موضوع قفل شده است