جمع بندی نقد سخنان شهید، مرتضی مطهری در مورد مختار ثقفی

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد سخنان شهید، مرتضی مطهری در مورد مختار ثقفی

السلام علیکم و رحمة الله
در تاپیک های مختلف این سایت دیدم که رسول الله و اهل بیت علیهم السلام و به تبع، بسیاری از علمای عالیقدر شیعه، مختارثقفی را شخصی مؤمن و متقی و عادل و از اولیاءالله دانسته اند.

اما استاد مطهری فرمودند که (مختار بیشتر مرد سیاست بود تا مرد دین. و هنگامی که می خواست مردم را به قیام علیه قاتلان امام، دعوت کند، گفت که محمدبن حنفیه همان مهدی امت است که مرا به نیابت از خود پذیرفته. و اینگونه توانست مردم را جذب کند. در واقع، روایات رسول الله در مورد حضرت مهدی علیه السلام و قیامش آن قدر متواتر بود که همه این را باور داشتند اما در یافتن مصداقش دچار اشتباه می شدند.) استاد مطهری فرمودند که در این قضیه، شکی نیست و این عمل مختار جزء مسلمات تاریخ است(کتاب سیری در سیره ی ائمه ی اطهار.. در یک کتاب دیگرشان هم گفته اند که من خاطرم نیست).

اگر سخن استاد مطهری صحیح باشد یعنی مختار، از وسیله ی باطل برای هدف حق استفاده کرده بنابراین مجرم است. وقتی که هدف، حق است و قصاص قاتلان ظالم، پس نباید از وسیله ی باطلی مثل دروغ برای این کار خداپسندانه استفاده کرد.
مثلاً هنگامی که رسول الله، فرزند کوچکشان ابراهیم را از دست دادند، خورشیدگرفتگی رخ داد. مردم خیال کردند که این پدیده به دلیل مرگ جناب ابراهیم است. اما پیامبر، صراحتاً اعلام کردند که این چنین نیست. خب ایشان می توانستند این جریان را تایید کنند یا حداقل تکذیبش نکنند و سکوت نمایند(دروغی هم نگویند) تا به این صورت، دشمنان پیامبر بترسند و دوستان پیامبر، بیشتر از ایشان حساب ببرند. اما این کار در شان رسول الله نیست که از این وسیله های باطل برای هدف حقشان استفاده کنند.

اما از سوی دیگر اگر جناب مختار، چنین کار شنیعی کرده بود هرگز توسط اهل بیت، ستایش نمی شد.

لطفاً توضیح دهید.
ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

علیکم السلام.

مختار ثفقي چهره موثري در تاريخ اسلام و به‌خصوص تاريخ تشيع است. او شخصيتي پيچيده دارد و در طول دوران زندگي به‌خصوص حيات سياسي خود موضع‌گيري‌هاي متفاوتي از خود نشان داده است. اساساًٌ صحبت كردن در مورد مختار كار ساده‌اي نيست و پرسش‌هاي فراواني در مورد او وجود دارد.

متأسفانه در رابطه با شخصیت هایی همچون مختار ثقفی،اظهار نظرهای متناقضی می شود و غالب مطالبی که در مذمت مختار در منابع تاریخی نقل شده است توسط امویان و زبیریان که سخت ترین ضربات را از مختار متحمل شده بودند،ساخته و منتشر شد،اما آنچه باید مورد توجه قرار داد این است که مختار معصوم نبوده و قطعاً اشتباهاتی داشته است.

مرحوم خوئی در کتاب معجم احادیث شیعه روایاتی را که در مذمت مختار وارده شده را ضعیف السند می دانند و در مورد یکی از روایات می فرمایند اگر هم صحیح باشد:«...فهی لا تزید علی الروایات الواردة فی حق زرارة،محمد بن مسلم و برید و اضرابهم.» [1] که مراد ایشان صدور این روایات در حال تقیه است. همچنین در تأیید مختار مطلبی را از بحار الانوار _ رساله ابن نما_ بیان می کنند: «در حسن حال مختار همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین (علیه السلام) دل اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را شاد کرد، این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که استحقاق پاداش از سوی آن بزرگواران را دارد...». [2]

پی نوشتها:
[1] - معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص 104.

[2] - مجلسی، محمد باقر ،بحارالانوار، ج 45، ص 344، معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص108.

سلام

ديدگاه مساعد در باره مختار طرفدار بيشترى دارد، از جمله آنان بزرگانى همانند: ابن طاوس، ابن نماى حلى، علامه مامقانى، آيت الله العظمى خوئى و... هستند كه كلام برخى از آنان نقل مى‌شود:

1. نظر ابن طاوس:

روايات مدح مختار ترجيح دارد:

سيد احمد بن موسى، معروف به سيد بن طاووس، در باره رجال كتابى به نام «حل الاشكال فى معرفة‌ الرجال» نوشته كه آن را صاحب معالم شيخ حسن بن زين الدين متوفاى قرن يازده، تحقيق و اصلاح كرده، نظر ايشان را بعد از نقل روايات اين‌گونه نقل كرده است:
إذا عرفت هذا فان الرجحان في جانب الشكر والمدحة ولو لم تكن تهمة فكيف ومثله موضع أن يتهم فيه الرواة ويستغش فيما يقول عنه المحدثون.
هنگامى كه اين روايات را شناختى، رجحان با رواياتى است كه او را مدح كرده است حتى اگر تهمتى در كار نبود؛ چه رسد به اينكه مختار در معرض تهمت راويان بوده است، و بسيارى از مطالبى كه در مورد او گفته‌اند ناخالصى دارد.
الشيخ حسن صاحب المعالم،( متوفايي1011)، التحرير الطاووسي، ص560،‌ تحقيق: فاضل الجواهري، ناشر: مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم المقدسة،‌ چاپخانه: سيد الشهداء (ع) [=Times New Roman] – قم، توضيحات: إشراف: السيد محمود المرعشي / التحرير الطاووسي المستخرج من كتاب حل الإشكال للسيد أحمد بن موسى آل طاووس (وفاة 673)


2. نظر جعفر بن نما حلي:

مختار، از مجاهدان پيشگام و ولايت مدار:Sham:

جعفر بن نما يكى از علماى متقدمين است. ايشان مى‌گويد: از مجاهدان پيشگامى است كه خداوند آنان را مدح كرده و دعاى امام سجاد عليه السلام دليل روشن بر اين است كه مختار از جمله خوبان برگزيده در نزد آن حضرت است و روايات ذمِ او را، دشمنان ساخته و پرداخته است:
إعلم أن كثيرا من العلماء... ولو تدبروا أقوال الأئمة في مدح المختار لعلموا أنه من السابقين المجاهدين الذين مدحهم الله تعالى جل جلاله في كتابه المبين، ودعاء زين العابدين عليه السلام للمختار دليل واضح، وبرهان لائح، على أنه عنده من المصطفين الأخيار، ولو كان على غير الطريقة المشكورة، ويعلم أنه مخالف له في اعتقاده لما كان يدعو له دعاء لا يستجاب، ويقول فيه قولا لا يستطاب، وكان دعاؤه عليه السلام له عبثا، والامام منزه عن ذلك، وقد أسلفنا من أقوال الأئمة في مطاوي الكتاب تكرار مدحهم له، ونهيهم عن ذمه ما فيه غنية لذوي الابصار، وبغية لذوي الاعتبار، وإنما أعداؤه عملوا له مثالب ليباعدوه من قلوب الشيعة، كما عمل أعداء أمير المؤمنين عليه السلام له مساوي، وهلك بها كثير ممن حاد من محبته، وحال عن طاعته، فالولي له عليه السلام لم تغيره الأوهام، ولا باحته تلك الأحلام، بل كشفت له عن فضله المكنون وعلمه المصون. فعمل في قضية المختار ما عمل مع أبي الأئمة الأطهار.. إلخ.
بسيارى از علماء، توفيق نيافته اند كه... و اگر گفتار ائمه را در ستايس مختار تدبر مى‌كردند؛ مى‌دانستند كه مختاراز جمله مجاهدان پيشگامى است كه خداوند آنان را در كتابش مدح كرده است. و دعاء امام زين العابدين عليه السلام براى مختار دليل روشن و برهان آشكار است بر اينكه مختار نزد امام سجاد از برگزيدگان برتر است و اگر او در طريق نا پسند بود و مى‌دانست كه او در اعتقادش مخالف آن حضرت است، برايش دعاى نمى‌كرد كه مستجاب شود و در اين صورت دعايش بيهوده بود در حالى كه امام منزه از كار عبث است. ما گفتار ائمه عليهم السلام را در لابلاى كتاب در باره مدح مختار و نهى از ذم او كه مايه بصيرت و توشه راه عبرت گرندگان است بيان كرديم. دشمنان مختار براى او قالب هاى ريخته اند تا او را دل شيعيان دور كنند؛ همچنانكه دشمنان اميرمؤمنان عليه السلام در باره او همين كار را كرده اند به واسطه همين جعليات بسيارى از محبان آن حضرت در وادى هلاكت قرار گرفتند و از اطاعت او دور شدند؛ اما ولايت مداران او با ظهور اين اوهام هيچگونه تغيير نكردند و اين رؤياهاى آشفته او را از راه اخلاصش باز نداشت؛‌ بلكه اين بافته ها،‌ از فضائل درونى و علوم پنهانى آنها پرده برداشت. در باره مختار نيز هر آنچه را كه با پدر ائمه كردند، انجام دادند...
الحلي، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الله المعروف بابن نما الحلى من اعلام القرن السابع،‌ ذوب النضار، ص 146، تحقيق: فارس حسون كريم، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة،‌ چاپ: الأولى سال چاپ: شوال المكرم 1416

3. نظر علامه حلي:

مختار، مورد تأييد امام و اهانت به او مورد نهي امام است

علامه حلى نيز در خلاصة الاقوال، روايات مدح را ذكر كرده و طريق آن را حسن دانسته و اين روايات را ترجيح داده است. ايشان بعد ذكر اين روايت: «لا تسبوا المختار فإنه قتل قتلتنا وطلب بثأرنا..»، گفته است:
وهذا الطريق حسن.
الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى 726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص276، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى، 1417هـ.


4. نظر ابن داود حلي:

مختار، منزه از طعن و نسبت ها و مورد تمجيد امام معصوم است

ابن داود حلى از علماى شيعه در قرن هفتم، نيز از شخصيت مختار و عقيده او دفاع كرده و مى‌نويسد:
المختار بن أبي عبيدة الثقفي... غمز فيه بعض أصحابنا بالكيسانية واحتج على ذلك برد مولانا زين العابدين عليه السلام هديته وليس ذلك دليلا لما روي عن أبي جعفر الباقر عليه السلام أنه قال: (لا تسبوا المختار فإنه قتل قتلتنا وطلب بثأرنا وزوج أراملنا وقسم فينا المال على العسرة) ولما أتاه أبو الحكم ولد المختار أكرمه وقربه حتى كاد يقعده في حجره فسأله أبو الحكم عن أبيه وقال: إن الناس قد أكثروا في أبي والقول قولك، فمدحه وترحم عليه وقال: سبحان الله ! أخبرني أبي والله أن مهر أمي كان مما بعث به المختار، رحم الله أباك، يكررها، ما ترك لنا حقا عند أحد إلا طلبه، قتل قتلتنا وطلب بدمائنا
.... وما روي فيه مما ينافي ذلك قال الكشي نسبته إلى وضع العامة أشبه، فمنه أن الصادق عليه السلام قال: كان المختار يكذب على علي بن الحسين. ومنه أن علي بن الحسين عليه السلام رد هداياه و...
مختار بن ابى عبيد ثقفي: برخى از اصحاب ما او را با نسبت دادن به كيسانيه طعنه زده‌اند و بر اين مطلب به روايتى كه امام سجاد هديه او را رد كرده، احتجاج كرده اند در حالى كه اين دليل نيست؛ زيرا امام باقر عليه السلام فرموده است: به مختار دشنام ندهيد زيرا او قاتلان ما را كشت و خون را طلب كرد و با كمك خود زنان بيوه ما را به شوهر داد و اموال را در ميان تنگدستان ما تقسيم كرد و هنگامى كه فرزند مختار نزد حضرت آمد،‌ او را گرامى داشت و نزديك خود نشاند ابوالحكم از امام در مورد پدرش مختار پرسيد و گفت:‌ مردم در باره پدرم سخنانى مى‌گويند اما من گفته شما را قبول دارم. حضرت او را مدح نمود و فرمود: منزه است خدا پدرم به من خبر داد كه به خدا سوگند مهر مادر من از اموالى بود كه مختار برايش فرستاده بود، خداوند پدرت را رحمت كند و اين جمله را سه بار تكرار كرد. او حق ما را از ديگران گرفت و قاتلان ما را كشت...
وآنچه را گفته اند معارض با اين روايات است، كشى گفته است: آن روايات شبيه به اين است كه عامه آن را وضع كرده اند از جمله آن روايات، اين است كه امام صادق عليه السلام فرمود:‌مختار بر على بن الحسين دروغ مى‌بست....‌
الحلي، تقى الدين الحسن بن علي بن داود (متوفاي 740هـ)، رجال ابن داود، ص277، تحقيق: تحقيق وتقديم: السيد محمد صادق آل بحر العلوم، ناشر: منشورات مطبعة الحيدرية - النجف الأشرف، 1392 - 1972 م

5. نظر علامه مامقاني:

مختار، امامي و معتقد به ولايت است

علامه مامقانى چهار دليل بر عظمت و شخصيت دينى و مذهبى مختار اقامه نموده و تصريح نموده است كه مختار، امامى المذهب و معتقد به ولايت و امامت على بن الحسين عليه السلام بوده است.
ايشان در تنقيح الرجال مى‌گويد:
... الحق انه كان يقول بإمامة مولانا السجاد عليه السلام والذي يدل عليه امور:
الاول الخبر المزبور الناطق بأن الحسين عليه السلام يخرجه من النار فإن من مذهبنا خلود غير الاثني عشر في النار فلو لم يكن قائلا بأمامة السجاد للزم بمقتضي ضرورة المذهب ان يخلد في النار و لايشفع له سيد الشهداء عليه السلام.
الثاني: ارساله الهدايا الخطيرة الي السجاد عليه السلام فانه كاشف عن اعتقاده بأمامته. ضرورة انه لوكان قائلا بأمامة ابن الحنفية دون السجاد عليه السلام لارسل الهدايا الي امامه دون معارضه فارساله الهدايا اليه يكشف عن كون نسبة القول بأمامة ابن الحنفية بهتانا صرفا.
الثالث ان قول امير المؤمنين عليه السلام له يا كيس يا كيس يدل علي كونه اماميا ضرورة ان اميرالمؤمنين عليه السلام لايخفي عليه عاقبة امر المختار كما لم يخف عليه جملة كثيرة من الاخبار المستقبلة عليه فلو كان مأل امر المختار عدم كونه اماميا مواليا للسجاد عليه السلام لم يجلسه علي فخذه و لم يتلطف معه بقول يا كيس يا كيس و كيف يعقل خفئ امره علي امير المؤمنين مع عدم خفائه علي ميثم الذي هم تلميذه بل عبد من عبيده.
الرابع ما مر في خبر الحسن بن زيد من دعاء السجاد عليه السلام له ان يجزيه الله خيراً وفي خبر عبد الله بن شريك من ترحم الصادق عليه السلام عليه ثلاث مرات فانه لايعقل ترحمه عليه السلام علي غير الإمامي القائل بأبيه. ضرورة ان مجرد صدور فعل حسن منه وهو الأخذ بالثار لايجوز الترحم عليه في مذهب الأمامية الق
ائلين باتباع رضا الأئمة لرضا الله سبحانه كما هو ظاهر.
حق اين است كه مختار به امامت مولاى ما امام سجاد عليه السلام معتقد بوده است و دليل بر اثبات اين مطلب چند امر است:
دليل نخست روايتى است كه مى‌گويد:‌ حسين عليه السلام مختار را از آتش بيرون مياورد؛ زيرا از عقائد مذهب ما اين است كه فرد غير دوازده امامى در آتش جاودانى است، پس اگر مختار به امامت امام سجاد معتقد نبود، به اقتضاى ضرورت مذهب ما بايد در آتش براى هميشه ميماند و سيد الشهداء عليه السلام او را نبايد شفاعت كند.
دليل دوم فرستادن هديه مهم به امام سجاد عليه السلام است؛ زيرا اين كاشف از اين است كه او به امامتش معتقد بوده است. بديهى است اگر او به امامت محمد حنفيه معتقد بود، هدايا را به سوى او مى‌فرستاد. اين فرستادن هدايا به سوى على بن الحسين كاشف از اين است كه اعتقاد مختار به امامت محمد حنفيه يك تهمت صرف است.
دليل سوم اين كه امير مؤمنان به او فرمود: اى زيرك اى زيرك. اين روايت دلالت مى‌كند كه او امامى است؛ زيرا بديهى است كه عاقبت امر مختار بر اميرمؤمنان پنهان نبود؛ همچنانكه بسيارى از اخبار آينده بر او پنهان نبود. پس اگر عاقبت امر مختار اين بود كه او معتقد به ولايت امام سجاد نباشد او را بر روى ران مبارك نمى‌نشاند و او را مورد لطف خود قرار نمى‌داد و اين جمله در باره اش نمى‌گفت. چگونه معقول است كه امر مختار بر آن حضرت پوشيده باشد در حالى بر ميثم كه شاگر حضرت بود پوشيده نبود.
دليل چهارم در روايت حسن بن زيد، امام سجاد عليه السلام براى مختار پاداش نيك را از خداوند درخواست نمود ودر روايت عبد الله بن شريك امام باقر عليه السلام سه مرتبه بر او رحمت فرستاد و معقول نيست كه آن حضرت براى شخصى كه معتقد به امامت پدرش نباشد طلب رحمت كند زيرا بديهى است كه صرف صدور كار نيكو از مختار كه همان خونخواهى باشد، در مذهب اماميه مجوز ترحم نمى‌شود.
مامقاني،‌ عبدالله،‌ تنقيح المقال في علم الرجال،‌‌ ج3،‌ ص205، ‌ناشر:‌ المكتبة‌المرتضوية‌،‌ نجف اشرف 1350 هـ

6. علامه اميني

مختار، از مردان ديني، با اخلاص، مورد قبول اهل بيت و منزه از نسبتهاي ناروا

مختار از ابتدا از مردان دينى و مخلص بود و نهضت او هم براى اقامه عدل و ريشه كن شدن ظلم به وقوع پيوست، او از مذهب كيسانى به دور بوده و از هرآنچه را به او نسبت داده اند، منزه است:
ومن عطف على التاريخ والحديث وعلم الرجال نظرة تشفعها بصيرة نفاذة علم أن المختار في الطليعة من رجالات الدين والهدى والاخلاص، وأن نهضته الكريمة لم تكن إلا لإقامة العدل باستيصال شأفة الملحدين، واجتياج جذوم الظلم الأموي، وإنه بمنزح من المذهب الكيساني، وإن كل ما نبزوه من قذائف وطامات لا مقيل لها من مستوى الحقيقة والصدق، ولذلك ترحم عليه الأئمة الهداة سادتنا: السجاد والباقر والصادق صلوات الله عليهم، وبالغ في الثناء عليه الإمام الباقر عليه السلام، ولم يزل مشكور عند أهل البيت الطاهر هو وأعماله.
وقد أكبره ونزهه العلماء الأعلام منهم: سيدنا جمال الدين ابن طاوس في رجاله. وآية الله العلامة في الخلاصة. وابن داود في الرجال. والفقيه ابن نما فيما أفرد فيه من رسالته المسماة بذوب النضار. والمحقق الأردبيلي في حديقة الشيعة. وصاحب المعالم في التحرير الطاووسي. والقاضي نور الله المرعشي في المجالس. وقد دافع عنه الشيخ أبو علي في منتهى المقال. وغيرهم. وقد بلغ من إكبار السلف له أن شيخنا الشهيد الأول ذكر في مزاره زيارة تخص به ويزار بها وفيها الشهادة الصريحة بصلاحه ونصحه في الولاية وإخلاصه في طاعة الله ومحبة الإمام زين العابدين، ورضا رسول الله وأمير المؤمنين صلوات الله عليهما وآلهما عنه، وأنه بذل نفسه في رضا الأئمة ونصرة العترة الطاهرة والأخذ بثأرهم.
كسى كه به تاريخ و روايت و علم رجال يك نگاه با بصيرت بكند، مى‌داند كه مختار در آغاز از مردان دين و هدايت و مخلص بود و نهضت او تنها براى برپا داشتن عدالت و بركندن ريشه الحاد و قطع ريشه ظلم امويان بود. مختار به دور از مذهب كيسانى است. همانا تمام آنچه را كه به او نسبت داده شده از نظر حقيقت و راستى اساس و پايه ندارد؛ به اين جهت است كه ائمه ما ( امام باقر و امام صادق عليهما السلام) بر او ترح نموده اند و امام باقر عليه السلام در ستايش و ثناء او مبالغه كرده است. مختار و كارهاى او پيوسته در نزد ائمه اهل بيت پاك مورد قدر دانى بوده است.
علماى اعلام او را بزرگ شمرده و منزه از اين نسبت ها دانسته اند. از جمله علماء، جمال الدين ابن طاوس در رجال، آيت الله علامه در الخلاصة، ابن داود در رجال، فقيه ابن نما در ذوب النضار، محقق اردبيلى در حديقة الشيعه، صاحب معالم در تحرير طاووسى و قاضى نور الله مرعشى در المجالس هستند.
شيخ ابوعلى در منتهى المقال و غير او، از مختار دفاع كرده است. از بزرگان پيشين ما رسيده است كه شهيد اول در كتار مزارش براى مختار زيارت نامه ويژه‌ى را ذكر كرده كه به واسطه او زيارت مى‌شود و در اين زيارت نامه صريحاً بر درستى و خوبى و اخلاص او در ولايت و اطاعت خدا و محبت امام زين العابدين عليه السلام و رضايت رسول خدا و اميرمؤمنان عليهم السلام و اين كه جان خودش را در رضايت ائمه و يارى عترت و خونخواهى آنان فدا كرده، شهادت داده شده است.
الأميني، الشيخ عبد الحسين (متوفاى 1392هـ)، المناشدة والاحتجاج بحديث الغدير ج2، ص344، طبق برنامه المكتبة اهل البيت عليهم السلام.

7. نظر آيت الله العظمي خوئي

مختار، مورد رضايت اهل بيت و به دور از سرزنش و ملامت

مرحوم آقاى خوئى در معجم الرجال مى‌گويد: مختار با قصه انتقامش، در حق اهل بيت عليهم السلام‌ خدمت بزرگى انجام داد و در نزد ‌آنان مستحق بهترين پاداشها شد. از اين رو، مختار از دائره هرگونه سرزنشى به دور است:
ويكفي في حسن حال المختار إدخاله السرور في قلوب أهل البيت سلام الله عليهم بقتله قتلة الحسين عليه السلام، وهذه خدمة عظيمة لأهل البيت عليهم السلام يستحق بها الجزاء من قبلهم. أفهل يحتمل أن رسول الله صلى الله عليه وآله وأهل البيت (ع) يغضون النظر عن ذلك، وهم معدن الكرم والاحسان، وهذا محمد بن الحنفية بين ما هو جالس في نفر من الشيعة وهو يعتب على المختار (في تأخير قتله عمر بن سعد) فما تم كلامه، إلا والرأسان عنده فخر ساجدا، وبسط كفيه وقال: اللهم لا تنس هذا اليوم للمختار أجزه عن أهل بيت نبيك محمد خير الجزاء، فوالله ما على المختار بعد هذا من عتب.
در حسن و خوبى مختار همين بس كه با كشتن قاتلان امام حسين عليه السلام شادمانى را در دلهاى اهل بيت عليهم السلام وارد كرد و اين خدمت بزرگى براى اهل بيت است كه به واسطه آن مستحق در يافت پاداش از جانب اهل بيت شد. آيا احتمال مى‌دهيد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و اهل بيت عليهم السلام در حالى كه معدن كرم و احسان هستند، از مختار نظر خود را برگردانند. و اين محمد حنفيه است كه در ميان افراد شيعه نشسته بود و مختار را به خاطر تأخير در كشتن عمر سعد مورد عتاب قرار داد، تا كلامش تمام شد، سرهاى آنان در نزدش حاضر شد و او به سجده افتاد و گفت:‌ خدايا امروز به ياد ماندنى را براى مختار ثبت كن و از جانب اهل بيت پيامبرت بهترين پاداش برايش بده. به خدا سوگند بعد از اين بر مختار ملامتى نيست.
الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج19، ص108،‌ الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

8. نظر سيد علي بروجردي

مختار، مورد مدح امام و درهم كوبنده شوكت و صلابت كافران:

مختار كسى است كه شكوه و صلابت كفر و بنى اميه را درهم شكست و كارى بزرگى را انجام داد كه تمامى مردان پايدار در ولايت، از خلقت آن عاجز ماندند:
7269 - المختار بن أبي عبيد، وفيه أحاديث مختلفة قادحة ومادحة والترجيح مع الثانية، ويكفي في حقه أنه انكسر قوارير الكفر وقتل جما خطيرا من بني أمية يبلغ إلى ثمانين ألف رجل كما في بعض الأحاديث.
در باره مختار بن ابى عبيد روايات ذم و مدح وارد شده است و ترجيح با دسته دوم (‌روايات مدح) است. سخن در مورد او همين بس كه او شوكت و صلابت كفر را شكست و عده‌اى بسيارى از بنى اميه را كه طبق برخى روايات به هشتار هزار مرد مى‌رسيد، كشت.
البروجردي، السيد علي أصغر بن العلامة السيد محمد شفيع الجابلقي (متوفاي1313هـ)، طرائف المقال، ج2، ص71،‌ تحقيق: السيد مهدي الرجائي،‌ مع إشراف: السيد محمود المرعشي، ناشر: مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي العامة، چاپخانه: بهمن [=Times New Roman] – قم، الطبعة الأولى1410
و در جاى ديگر مى‌گويد:
أن الرجل قد صدر منه الامر العظيم والفعل الجسيم الذي قد عجز عنه الاثبات والثقات، خصوصا مع صدور الترحم من الإمام عليه السلام عليه من طريق حسن، فلا يعبأ بما ورد من الروايات الذامة.
از مختار امر بزرگ و كار با اهميت صادر شد كه مردان پايدار و مورد اطمينان از پديد آوردن اين عاجز شدند. به ويژه اين كه از جانب امام عليه السلام در روايتى كه طريقش حسن است ترحم بر او صادر شده است؛ پس روايات مذمت او مورد اعتماد و اعتبار نيست.
البروجردي، السيد علي أصغر بن العلامة السيد محمد شفيع الجابلقي (متوفاي1313هـ)، طرائف المقال، ج2، ص589،‌ تحقيق: السيد مهدي الرجائي،‌ مع إشراف: السيد محمود المرعشي، ناشر: مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي العامة، چاپخانه: بهمن [=Times New Roman] – قم، الطبعة الأولى1410

مقداد;554009 نوشت:
مرحوم خوئی در کتاب معجم احادیث شیعه روایاتی را که در مذمت مختار وارده شده را ضعیف السند می دانند

بنابراین، اینکه جناب مختار، "محمد بن حنفیه" را به عنوان "مهدی موعود" خواند، جزء مسلمات تاریخ نیست؟!

لبیک یا علی النقی;554064 نوشت:
بنابراین، اینکه جناب مختار، "محمد بن حنفیه" را به عنوان "مهدی موعود" خواند، جزء مسلمات تاریخ نیست؟!

سلام

بحث ديگر در مورد محمد حنفيه اين است كه آيا او، براى خودش ادعاى امامت كرد تا معلوم شود كه مختار مردم را به امامت او فرا خوانده باشد يااصلاً‌ ادعاى امامت نكرد؟

روايت صحيح بر ادعاي امامت توسط محمد حنفيه

طبق روايت صحيح السند به نقل مرحوم كلينى، محمد حنفيه ادعاى امامت كرد و در اين مورد با امام سجاد عليه السلام منازعه كرد محمد به على بن الحسين گفت: پدرت كشته شد و در باره جانشين بعد از خود وصيت نكرد، من كه عموى تو و بزرگتر از تو هستم به جانشينى او سزاوارترم پس در اين امر با من منازعه نكن.
اين روايت را كلينى در كافى اين گونه نقل كرده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ وَزُرَارَةَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَرْسَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَخَلَا بِهِ فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ أَخِي قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله دَفَعَ الْوَصِيَّةَ وَالْإِمَامَةَ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ثُمَّ إِلَى الْحَسَنِ عليه السلام ثُمَّ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السلام وَقَدْ قُتِلَ أَبُوكَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَصَلَّى عَلَى رُوحِهِ وَلَمْ يُوصِ وَأَنَا عَمُّكَ وَصِنْوُ أَبِيكَ وَوِلَادَتِي مِنْ عَلِيٍّ عليه السلام فِي سِنِّي وَقَدِيمِي أَحَقُّ بِهَا مِنْكَ فِي حَدَاثَتِكَ فَلَا تُنَازِعْنِي فِي الْوَصِيَّةِ وَالْإِمَامَةِ وَلَا تُحَاجَّنِي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام: يَا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تَدَّعِ مَا لَيْسَ لَكَ بِحَقٍّ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ إِنَّ أَبِي يَا عَمِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَوْصَى إِلَيَّ قَبْلَ أَنْ يَتَوَجَّهَ إِلَى الْعِرَاقِ وَعَهِدَ إِلَيَّ فِي ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يُسْتَشْهَدَ بِسَاعَةٍ وَهَذَا سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله عِنْدِي فَلَا تَتَعَرَّضْ لِهَذَا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ نَقْصَ الْعُمُرِ وَتَشَتُّتَ الْحَالِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَ الْوَصِيَّةَ وَالْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ ذَلِكَ فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ حَتَّى نَتَحَاكَمَ إِلَيْهِ وَنَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام وَكَانَ الْكَلَامُ بَيْنَهُمَا بِمَكَّةَ فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَيَا الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ: ابْدَأْ أَنْتَ فَابْتَهِلْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَسَلْهُ أَنْ يُنْطِقَ لَكَ الْحَجَرَ ثُمَّ سَلْ فَابْتَهَلَ مُحَمَّدٌ فِي الدُّعَاءِ وَسَأَلَ اللَّهَ ثُمَّ دَعَا الْحَجَرَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام: يَا عَمِّ لَوْ كُنْتَ وَصِيّاً وَإِمَاماً لَأَجَابَكَ قَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ فَادْعُ اللَّهَ أَنْتَ يَا ابْنَ أَخِي وَسَلْهُ فَدَعَا اللَّهَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام بِمَا أَرَادَ ثُمَّ قَالَ: أَسْأَلُكَ بِالَّذِي جَعَلَ فِيكَ مِيثَاقَ الْأَنْبِيَاءِ وَمِيثَاقَ الْأَوْصِيَاءِ وَمِيثَاقَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَمَّا أَخْبَرْتَنَا مَنِ الْوَصِيُّ وَالْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ: فَتَحَرَّكَ الْحَجَرُ حَتَّى كَادَ أَنْ يَزُولَ عَنْ مَوْضِعِهِ ثُمَّ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ الْوَصِيَّةَ وَالْإِمَامَةَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ: فَانْصَرَفَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَهُوَ يَتَوَلَّى عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليه السلام.

امام باقر عليه السلام فرمود: چون امام حسين عليه السلام كشته شد، محمد بن حنفيه، شخصى را نزد على‏ ابن الحسين فرستاد و خواهش نمود كه با او در خلوت سخن گويد. سپس (در خلوت) به آن حضرت چنين گفت:
پسر برادرم! مى‌دانى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله وصيت و امامت را پس از خود به امير المؤمنين عليه السلام و بعد از او به امام حسن عليه السلام و بعد از او به امام حسين عليه السلام واگذاشت. و پدر شما- رضى اللَّه عنه و صلّى على روحه- كشته شد و وصيت هم نكرد، و من عموى شما و با پدر شما از يك ريشه‏ام و زاده على عليه السلام هستم. من با اين سن و سبقتى كه بر شما دارم از شما كه جوانيد به امامت سزاوارترم، پس با من در امر وصيت و امامت منازعه و مجادله مكن. على بن الحسين عليه السلام به او فرمود: اى عمو از خدا پروا كن و چيزى را كه حق ندارى ادعا مكن. من ترا موعظه مى‌كنم كه مبادا از جاهلان باشى، اى عمو! همانا پدرم صلوات اللَّه عليه پيش از آنكه رهسپار عراق شود به من وصيت فرمود و ساعتى پيش از شهادتش نسبت به آن با من عهد كرد.

و اين سلاح رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله است نزد من، متعرض اين امر مشو كه مى‌ترسم عمرت كوتاه و حالت پريشان شود.
همانا خداى عز و جل امر وصيت و امامت را در نسل حسين عليه السلام مقرر داشته است، اگر ميخواهى اين مطلب را بفهمى بيا نزد حجر الاسود رويم و محاكمه كنيم و اين موضوع را از او بپرسيم، امام باقر عليه السلام فرمايد، اين گفتگو ميان آنها در مكه بود، پس رهسپار شدند تا به حجر الاسود رسيدند، على بن الحسين بمحمد بن حنفيه فرمود: تو اول به درگاه خداى عز و جل تضرع كن و از او بخواه كه حجر را براى تو به سخن آورد و سپس بپرس. محمد با تضرع و زارى دعا كرد و از خدا خواست و سپس از حجر خواست‏ (كه بامامت او سخن گويد) ولى حجر جوابش نگفت. على بن الحسين عليه السلام فرمود: اى عمو اگر تو وصى و امام ميبودى جوابت مى‌داد.
محمد گفت: پسر برادر تو دعا كن و از خدا بخواه، على بن الحسين عليه السلام به آنچه خواست دعا كرد، سپس فرمود: از تو مى‌خواهم به آن خدائى كه ميثاق پيغمبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است (همه بايد نزد تو آيند و بپيمان خدا وفا كنند) كه وصى و امام بعد از حسين عليه السلام را به ما خبر ده. حجر جنبشى كرد كه نزديك بود از جاى خود كنده شود، سپس خداى عز و جل او را به سخن آورد و به زبان عربى فصيح گفت: بار خدايا همانا وصيت و امامت بعد از حسين بن على عليه السلام به على بن حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله رسيده است. پس محمد بن على (محمد حنفيه) برگشت و پيرو على بن الحسين عليه السلام گرديد.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج‏1، ص348،‌ ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
آقاى خويى در باره سند اين روايت مى‌فرمايد:
أقول: الرواية صحيحة السند ودالة على إيمانه، وقوله بإمامة علي بن الحسين عليه السلام.
اين روايت از جهت سند صحيح و بر ايمان محمد حنفيه و اعتقاد او بر ولايت على بن الحسين عليه السلام دلالت مى‌كند.
الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج17، ص56، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

. ادعاي او صرف روشنگري حقيقت بوده نه ادعاي حقيقي:

توجيه دوم اين است كه محمد حنفيه رواياتى را كه در باره اسامى امامان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده مى‌دانست و به آنها معتقد بود و نيز معتقد بود كه مقام امامت يك مقام الهى است كه بايد نصى بر امامت شخص باشد و در امامت پسر برادرش حضرت على بن الحسين نيز ترديدى نداشت و او را امام برحق و بعد از برادرش حجت خدا مى‌دانست؛ اما غرض او از اين منازعه، روشن كردن حقيقت براى مردم است به ويژه براى كسانى كه معتقد بودند محمد حنفيه امام خواهد بود. براى اين كه حق روشن شود، و از طرفى معجزه امام سجاد براى همگان ظاهر شود، دست به اين اقدام زد و در نتيجه، كار او براى روشنگرى بوده نه ادعاى جدى مقام امامت.
در اين باره رواياتى داريم كسانى بودند كه محمد حنفيه را امام مى‌دانستند اين روايات در فراز بعد بيان شده است.
مازندارانى شارح اصول كافى مى‌گويد:
ويحتمل أن يكون هذه المناظرة لأجل إثبات الحق لعلي بن الحسين (عليهما السلام) لتعلم الشيعة أنه الإمام لا هو ولا ينخدعوا بأنه أكبر وأقرب من علي (عليه السلام). ويؤيده ما نقل عن أمير المؤمنين (عليه السلام) أنه قال: إن المحامدة تأبى أن يعصى الله عز وجل وعد منهم ابنه محمد بن الحنفية.
احتمال دارد كه اين مناظره،‌ به خاطر اثبات حق امامت براى على بن الحسين عليهما السلام باشد،‌ تا اين‌كه شيعيان بدانند آن حضرت امام است نه محمد حنفيه. و شيعيان فريب نخورند به اين كه محمد حنفيه بزرگتر و نزديكتر به على عليه السلام است. مؤيد اين احتمال روايتى است كه از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده كه فرموده است: محامده (محمدها) ابا دارند از اين كه خدا را نافرمانى كنند و از جمله آنها فرزندش محمد حنفيه را شمرده است.
المازندراني، مولي محمد صالح (متوفاي1081هـ)، شرح أصول الكافي، ج6، ص290، تحقيق: مع تعليقات: الميرزا أبو الحسن الشعراني / ضبط وتصحيح: السيد علي عاشور،‌ ناشر: دار إحياء التراث العربي للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ: الأولى1421 - 2000 م
نتيجه:

طبق اين روايت صحيح اگر محمد حنفيه،‌ در امر امامت با على بن الحسين منازعه كرده،‌ صرفا به خاطر روشن كردن حقيقت براى شيعيان و دوستان اهل بيت عليهم السلام و معرفى امام سجاد عليه السلام بوده و خودش نيز معتقد به امامت آن حضرت بوده است.


سخن علامه مجلسي
علامه مجلسي، در ذيل اين حديث مي‌فرمايد:
«راجع به محمد حنفيه، اخبار مختلفي وارد شده است، برخي از اخبار، دلالت بر جلالت قدر او دارد، چنانکه ميان شيعه مشهور است و برخي دلالت بر صدور بعضي از لغزش‌ها از وي دارد مانند همين روايت. ولي ممکن است، اين منازعه و مخاصمه او با امام چهارم(ع) صوري و ظاهري و روي بعضي از مصالح باشد ازجمله اين که مبادا ضعفاء شيعه بگويند: محمد بن حنفيه از علي بن الحسين(ع) بزرگتر است و به امامت سزاوارتر و نيز موضوع نيامدن او با برادرش امام حسين(ع) به کربلا، ممکن است به دستور خود امام به خاطر بعضي از مصالح بوده است.»
از توجيه علامه مجلسي استفاده مي‌شود که ايشان نيز مانند مشهور علماي شيعه، به جلالت قدر و پاکي عقيده محمد اعتراف دارد.

نظر اكثريت قريب به اتفاق علماى شيعه، بر اين است كه مختار، يك انسان وارسته، مخلص داراى ويژگيهاى همانند شجاعت، صداقت، ايمان،‌ ايثار و عشق به اهل بيت عليهم السلام، ولايت مدار و معتقد به امامت على بن الحسين عليه السلام بوده است.



حركت عظيم و بى نظيرش نيز با اجازه امام سجاد عليه السلام به وقوع پيوست و از اين جهت يك قيام مشروع به حساب مى‌آيد كه هدفى جز خونخواهى و كشتن قاتلان حضرت سيد الشهداء عليهم السلام،‌ هدف ديگرى همانند:
رياست، حكومت و دنيا خواهى نداشته است؛ به اين جهت امام سجاد و امام باقر عليهما السلام او را مورد تمجيد و مستحق تجليل قرار داده و از دشنام و نسبت دادن تهمت به او نهى كرده و خود از خداوند رحمت و رضوانش را براى او در خواست كرده اند.
از اين جا روشن مى شود كه مختار از هر نگاهى مورد تأييد ائمه عليهم السلام بوده است.

برخلاف پندار برخى شبهه افكنان، مختار در اين قيامش هرگز مردم را به امامت محمد حنفيه دعوت نكرده و قائل به مهدويت او نشده است و خود محمد نيز معتقد به ولايت على بن الحسين بوده است.
رواياتى را كه برخى دليل مذمت او مى‌دانند، از نظر سند مورد اعتماد نيست و در مقابل روايات مدح و ستايش او مورد قبول همگان است؛‌ از اين رو،‌ علماى شيعه مختار را نيكو عقيده و معتقد به ولايت مى‌دانند.

با سلام خدمت دوستان گرامی و با کسب اجازه از کارشناس محترم تاپیک جناب استاد مقداد
ایام خوب و خوشی را برای دوستان گرامی آرزومندم
به نظر می رسد دستهای اموی و زبیری و عباسی بسیاری برای تخریب چهره مختار در کار بودند به گونه ای که حتی فرقه ای به نام ( کیسانیه ) را اختراع کردند و نسبت های بسیاری دادند . بنده همواره در این باره برایم سؤال بود که فرقه کیسانیه که آنها را به مختار یا یاران او نسبت می دهند چرا هیچ نام و نشان و عالم برجسته و کتاب و ... ندارند در حالی که فرقه های دیگر عمدتا دارای چهره های شاخص و عالمان برجسته و مؤلفات بسیار می باشند .
در هر صورت خداوند مختار را رحمت کند .
با تقدیم احترام و تشکر

اگر واقعا اینطوره که شما میگید و مختار واقعا آدم خوبی بود و نیتش خیر بود و قصد واقعیش انتقام از قاتلان امام حسین (علیه السلام) بود، پس انتقام خون شهدای کربلا گرفته شده و دیگه چه نیازی هست که امام زمان دوباره ازشون انتقام بگیره؟ تا جایی که زنده بشن و محاکمه بشن و قصاص بشن؟! (درزمان حکومت امام زمان؟!)

و چرا بعد از اینکه قدرت به دستش افتاد به امام زمانش حکومت را نسپرد تا خودش به عنوان یه سرباز نه یه فرمانده براش کار بکنه؟!

و اینکه چرا محمد حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی کرد و از این ماجرا سوء استفاده کرد؟

و اینکه چطور هست حرف کسی مثل شهید مطهری را که امام خمینی مطالب و کتابهاشون رو تأیید صد در صد کرده بودن رو رد می کنید؟! فقط بخاطر یک فیلم تلویزیونی که اینقدر اثر جدی گذاشته بر افراد که حتی دانشمندان و علمای زمان را زیر سؤال می برید؟

shirinbanoo;554473 نوشت:
و اینکه چطور هست حرف کسی مثل شهید مطهری را که امام خمینی مطالب و کتابهاشون رو تأیید صد در صد کرده بودن رو رد می کنید؟! فقط بخاطر یک فیلم تلویزیونی که اینقدر اثر جدی گذاشته بر افراد که حتی دانشمندان و علمای زمان را زیر سؤال می برید؟

سلام علیکم

خواهر گرامی، نفرمایید کارشناسان به خاطر فیلم مختار طرفداری کردند. نوشتند:

ديدگاه مساعد در باره مختار طرفدار بيشترى دارد، از جمله: ابن طاوس، ابن نماى حلى، علامه مامقانى، آيت الله العظمى خوئى و... هستند كه كلام برخى از آنان نقل مى‌شود.

اینکه میفرمایید چطور استنباط استاد مطهری را که حضرت امام 100 درصد مطالبشان را تایید کرده اند رد میکنند. توجه شما را جلب میکنم که مثلا رهبر معظم انقلاب به منابع و ادله مراجعه میکنند میفرمایند اهل کتاب پاک هستند در صورتی که حضرت امام (ره) با مراجعه به ادله و منابع فرموده بودند اهل کتاب نجس هستند. و اینطور اختلافات در استنباط مسائل بین خود رهبری و امام صدها مورد است.

کارشناسان هم اشاره کردند که این موضوع اختلافی است ولی دیدگاه مساعد طرفدار بیشتری داشته است. به خصوص آیت الله العظمی خوئی که شاید در مورد موقعیت رجالی و کتاب رجالی ایشان اطلاع داشته باشید.


shirinbanoo;554473 نوشت:
پس انتقام خون شهدای کربلا گرفته شده و دیگه چه نیازی هست که امام زمان دوباره ازشون انتقام بگیره؟

با سلام. اين مطلب به دو مدّعا تحليل مي‌شود:

1- انتقام شهداي کربلا توسّط جناب مختار(ره) گرفته شده،

2- حضرت امام زمان أرواحنا فداه صرفاً جهت گرفتن انتقام خون شهداي کربلا قيام مي‌فرمايد؛

در حالي که هر دو مدّعا مورد مناقشه است، اوّلاً انتقام خون شهداي کربلا گرفته نشده و اصلا اين انتقام در اين دنيا نمي‌تواند گرفته شود؛

حضرت امام حسين سلام الله عليه يک شخص عادي نبودند که قصاص خون ايشان و انتقامش با کشتن يک فرد ملعون گرفته شود؛

18 تن از شهداي بني هاشم افرادي عادي نبودند، افرادي بودند که حضرت امام رضا(ع) در شأنشان فرمود: «ما لهم في الأرض شبيهون»

بنابراين انتقام شهداي کربلا اصلا در اين دنيا قابل گرفتن نيست. و به قول محتشم کاشاني:

اين انتقام گر نفتادي به روز حشر * با اين عمل معامله‌ي دهر چون شدي؟!

ثانياً هدف قيام حضرت امام زمان سلام الله عليه تنها در گرفتن انتقام خون شهداي کربلا منحصر نيست،

بلکه اين امر تنها يکي از اهداف قيام آن حضرت مي‌تواند باشد، نه اينکه در آن خلاصه شده باشد.

والله يقول الحقّ و هو يهدي السبيل.

لبیک یا علی النقی;554064 نوشت:
بنابراین، اینکه جناب مختار، "محمد بن حنفیه" را به عنوان "مهدی موعود" خواند، جزء مسلمات تاریخ نیست؟!

با عرض سلام و ادب

این مطلب از مسلمات نمی باشد.

رضا;554071 نوشت:
روايت صحيح بر ادعاي امامت توسط محمد حنفيه

طبق روايت صحيح السند به نقل مرحوم كلينى، محمد حنفيه ادعاى امامت كرد و در اين مورد با امام سجاد عليه السلام منازعه كرد محمد به على بن الحسين گفت: پدرت كشته شد و در باره جانشين بعد از خود وصيت نكرد، من كه عموى تو و بزرگتر از تو هستم به جانشينى او سزاوارترم پس در اين امر با من منازعه نكن.

با عرض سلام و ادب

ادعاي او صرف روشنگري حقيقت بوده نه ادعاي حقيقي:
توجيه دوم اين است كه محمد حنفيه رواياتى را كه در باره اسامى امامان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده مى‌دانست و به آنها معتقد بود و نيز معتقد بود كه مقام امامت يك مقام الهى است كه بايد نصى بر امامت شخص باشد و در امامت پسر برادرش حضرت على بن الحسين نيز ترديدى نداشت و او را امام برحق و بعد از برادرش حجت خدا مى‌دانست؛ اما غرض او از اين منازعه، روشن كردن حقيقت براى مردم است به ويژه براى كسانى كه معتقد بودند محمد حنفيه امام خواهد بود. براى اين كه حق روشن شود، و از طرفى معجزه امام سجاد براى همگان ظاهر شود، دست به اين اقدام زد و در نتيجه، كار او براى روشنگرى بوده نه ادعاى جدى مقام امامت.
در اين باره رواياتى داريم كسانى بودند كه محمد حنفيه را امام مى‌دانستند اين روايات در فراز بعد بيان شده است.
مازندارانى شارح اصول كافى مى‌گويد:
ويحتمل أن يكون هذه المناظرة لأجل إثبات الحق لعلي بن الحسين (عليهما السلام) لتعلم الشيعة أنه الإمام لا هو ولا ينخدعوا بأنه أكبر وأقرب من علي (عليه السلام). ويؤيده ما نقل عن أمير المؤمنين (عليه السلام) أنه قال: إن المحامدة تأبى أن يعصى الله عز وجل وعد منهم ابنه محمد بن الحنفية.
احتمال دارد كه اين مناظره،‌ به خاطر اثبات حق امامت براى على بن الحسين عليهما السلام باشد،‌ تا اين‌كه شيعيان بدانند آن حضرت امام است نه محمد حنفيه. و شيعيان فريب نخورند به اين كه محمد حنفيه بزرگتر و نزديكتر به على عليه السلام است. مؤيد اين احتمال روايتى است كه از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده كه فرموده است: محامده (محمدها) ابا دارند از اين كه خدا را نافرمانى كنند و از جمله آنها فرزندش محمد حنفيه را شمرده است.(1)

پی نوشت:

[1]. المازندراني، مولي محمد صالح (متوفاي1081هـ)، شرح أصول الكافي، ج6، ص290، تحقيق: مع تعليقات: الميرزا أبو الحسن الشعراني / ضبط وتصحيح: السيد علي عاشور،‌ ناشر: دار إحياء التراث العربي للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ: الأولى1421 - 2000 م

نظر ابن نماي حلي: محمد حنفيه قائل به امامت علي بن الحسين بود
ابن نماء مى‌گويد: محمد حنفيه گرچه از نظر سن از امام سجاد بزرگتر بود؛ اما آن حضرت را بر خودش مقدم مى‌دانست و بدون اجازه او كارى نمى‌كرد:
وكان محمد بن الحنفية أكبر من زين العابدين سنا ويرى تقديمه عليه فرضا و دينا و لا يتحرك حركة إلا بما يهواه و لا ينطق إلا عن رضاه و يتأمر له تأمر الرعية للوالي و يفضله تفضيل السيد على الخادم و الموالي و تقلد محمد ره أخذ الثأر إراحة لخاطره الشريف من تحمل الأثقال والشد والترحال.
محمّد بن حنيفه از نظر سن از امام زين العابدين عليه السلام بزرگتر بود. او امام سجاد را از لحاظ وجوب و دين بر خويشتن مقدم مى‌دانست و بدون تصميم آن بزرگوار هيچ گونه عملى را انجام نمى‌داد و سخنى نمى‌گفت جز با رضايت او. و نسبت به آن حضرت نظير رعيتى بود كه از والى خود فرمانبردارى نمايد.
وى امام زين العابدين را نظير خادمى كه مولاى خود را بر خود فضيلت دهد، بر خويشتن فضيلت و برترى مى‌داد. اين قلاده پر افتخار خونخواهى را محمّد بن حنفيه به گردن مختار انداخت و خاطر شريف حضرت سجاد را از تحمل سنگينى ‏ها و سختى ‏هاى ارتحال شاد نمود.[1]

پی نوشت:
[1]. ابن نما الحلي، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الله (متوفاي645هـ)، ذوب النضار في شرح الثار،‌ ص51،‌ تحقيق: فارس حسون كريم، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة،‌ الطبعة‌ الاولي 1416

shirinbanoo;554473 نوشت:
و چرا بعد از اینکه قدرت به دستش افتاد به امام زمانش حکومت را نسپرد تا خودش به عنوان یه سرباز نه یه فرمانده براش کار بکنه؟!

با عرض سلام و ادب

با وجود جو خفقان واختناق، انتظار ارتباط علني ميان امام و مختار بي‌مورد است. امام شخصا از رهبري قيام سرباز زد، اما به عمويش محمد بن حنفيه ولايت داد كه رهبري و پشتيباني معنوي قيام را به عهده بگيرد و مختار مردم را به بيعت با محمد بن حنفيه فرا مي‌خواند. از آثار و فوايد اين كار ايجاد امنيت براي امام ، مشغول كردن ذهن دشمن و جاسوسان آن به غيرامام، و مصونيت آن حضرت (ع) از خطر را مي‌توان نام برد. امام مردم وانقلابي‌ها را به همراهي با مختار تشويق و ترغيب مي‌كرد وبه عمويش مي‌فرمود: اي عمو! اگر برده سياهي براي ما اهل البيت قيام كند، برمردم است كه اوراياري رسانند و من تورا بر اين امر گماردم. پس هرچه خواهي كن. آن گاه آنان پس از شنيدن كلام امام خارج شدند، درحالي كه مي‌گفتند: زين العابدين و محمد بن حنفيه به ما اجازه دادند. امام با پذيرفتن هدايايي كه مختار براي حضرت فرستاده بود، در واقع او را تائيد مي‌كرد. در چند مورد گزارش شده كه امام در حق مختار دعا كرده است.(1)

مرحوم آیت الله خویی ضمن بررسی و رد احادیثی که در مذمت مختار رسیده است نظر خود را در خصوص مختار چنینمی نویسد : .... در حسن حال مختار همان بس که او با کشتن قاتلان امام حسین ( ع ) دل اهل بیت پیامبر را شاد کرد و این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر می‌باشد که استحقاق پاداش از جانب آن بزرگوران را دارد ....آنگاه با استناد به روایتی می‌گوید : از ظاهر بعض روایات به دست می‌آید که قیام مختار با اذن خاص امام سجاد علیه السلام بوده است ایشان به شدت انتساب مختار به فرقه گمراه کیسانیه را رد می‌کند و می‌فرمایند : این اتهام توسط اهل سنت به مختار وارد شده است : « و هذا القول باطل جدا ....» و این نظریه جدا باطل است(2).

علامه امینی می‌فرمایند :
هر که با دیده بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد ؛ در میابد که مختار ؛ از پیشگامان دین داری و هدایت و اخاص بوده است و همانا نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت به وسیله ریشه کن کردن ملحدان و ظلم اموی بود به درستی که ساحت مختار از مذهب کیسانی به دور بود و نستب ها و تهمت های ناجوانمردانه که به او نسبت داده اند حقیقت ندارد و بی جهت نیست که ائمه هدی و صروران ما مانند امام سجاد و امام باقر و امام صادق صلوات الله علیهم به او رحمت فرستاده اند مخصوصا امام باقر علیه السلام به گونه ای بسیار زیبا او را مورد ستایش قرار داده است و همیشه خدمات او در نزد اهل بیت علیهم السلام مورد تقدیر و تشکر بوده است...(3)
لذا قيام مختار مورد تاييد امام سجاد بوده است ولي شرايط زمان ايجاب ميكرده كه هم امام خود رااز ارتباط با قيام دور نگه دارند وهم مختار نمي توانسته امام را به عنوان رهبر قيام معرفي نمايد چون امام در حجاز بودند وحجاز در تسلط آل زبير كه با امام سجچاد عليه السلام وديگ بني هاشم رابطه خوبي نداشتند .

پی نوشتها:

(1). معجم رجال احدیث ؛ ج 18 ص 100-101» به نقل از «قیام مختار ؛ رضوی اردکانی ؛ ص 55».

(2). معجم رجال احدیث ؛ ج 18 ص 100-101.

(3). الغدیر جلد 2 صفحه.343

shirinbanoo;554473 نوشت:
و اینکه چرا محمد حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی کرد و از این ماجرا سوء استفاده کرد؟

این مطلب مورد اختلاف بوده و به هیچوجه قطعی نیست،حال آنکه شما بدون ذکر هیچ منبعی،این مطلب را مسلم گرفته اید.

shirinbanoo;554473 نوشت:
و اینکه چطور هست حرف کسی مثل شهید مطهری را که امام خمینی مطالب و کتابهاشون رو تأیید صد در صد کرده بودن رو رد می کنید؟! فقط بخاطر یک فیلم تلویزیونی که اینقدر اثر جدی گذاشته بر افراد که حتی دانشمندان و علمای زمان را زیر سؤال می برید؟

واقعاً جای تأسف دارد که حضرتعالی بدون ذکر هیچ منبعی مطالبی را با قاطعیت بیان می کنید ولی مطالب مستند دوستان را متأثر از سریال مختارنامه معرفی می کنید.

اما در مورد آثار شهید مطهری،حضرت امام خمینی(رمة الله علیه) مطالب و کتابهای شهید مطهری را صددرصد تأیید نکرده اند،بلکه اثار ایشان را خوب معرفی کرده اند:

«خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثناء ، همه ی آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: «بی استثناء آثارش خوب است». ایشان بی استثناء آثارش خوب است، انسان ساز است، برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان خدمت های بزرگ کرده است این مرد عالیقدر.خداوند به حق رسول اکرم، او را با رسول اکرم محشور بفرماید».

[="Navy"]

مقداد;554866 نوشت:
ادعاي او صرف روشنگري حقيقت بوده نه ادعاي حقيقي

با سلام. شايد ربطي به اين تاپيک نداشته باشه ولي اين نظريّه در مورد جعفر -عموي حضرت امام زمان(ع)- هم مظرح است. و الله أعلم.[/]

shirinbanoo;554473 نوشت:
اگر واقعا اینطوره که شما میگید و مختار واقعا آدم خوبی بود و نیتش خیر بود و قصد واقعیش انتقام از قاتلان امام حسین (علیه السلام) بود، پس انتقام خون شهدای کربلا گرفته شده و دیگه چه نیازی هست که امام زمان دوباره ازشون انتقام بگیره؟ تا جایی که زنده بشن و محاکمه بشن و قصاص بشن؟! (درزمان حکومت امام زمان؟!)

با عرض سلام و ادب

می دانید در حکم الهی مجازات گناهکاران به یکبار و دوبار نیست بلکه بسته به باطن عمل و وسعت گناه و زشتی عملی است که بدان مرتکب شده اند، چنانکه ممکن است گناهان و ظلم و فسق فردی موجب عذاب جاودانی وی شود. چنانکه محاسبه پاداش هم به حسب ظاهر عمل نیست بلکه باطن و روح عمل است که صاحب آن را مستحق بهشت ابدی می سازد یعنی پاداش مادام و دمادم.

انتقامی که مختار از قاتلان امام حسین (ع) گرفت، بعنوان انتقام اولیه برای پاک کردن جامعه اسلامی از لوث وجود کثیف و ناپاک افرادی از جریان ظلمه همچون شمر و عمرسعد و … و این غیر از انتقام حضرت ولیعصر (عج) در جریان ظهور و انتقام و قهر الهی است.

چنانکه در روایات امده در جریان ظهور و رجعت، برای اینکه وعدۀ الهی یعنی حکومت صالحان در همین دنیا تحقق یابد، خداوند عدۀ زیادی از بدان و ظالمان و نیز خوبان خوب از گذشته را به دنیا باز می گرداند تا حکومتی که خداوند به صالحان وعده داده محقق شود و یکی از اقتضاءات ان مجازات ظالمان و سرکرده های ظلم و فسق و فجور تاریخ است تا قلب صالحان و مؤمنان در برپایی حکومت وعده داده شده از آرامش و طمأنینه بیشتری برخوردار شود.

پس این انتقام در حقیقت انتقام از تمام ظلم و جور و به بیانی از اصل و اساس ظلم و جور است، تا هم هدیه ای به صالحان باشد و هم زنگ خطری برای کسانی که مترصد پیروی از مکتب ظالمان هستند.

و این البته تمام مطلب و کمال داستان نیست زیرا اصل انتقام در دادگاه عدل الهی و در روز حشر اقامه خواهد شد، و این نیز نه منافاتی با انتقام مختار و نه منافاتی با انتقام حضرت مهدی (عج) و دوران رجعت دارد.

آیا میشود قاتلی را اگر (برفرض ) زنده بشود دوباره قصاص کرد؟

اگر دقت کرده باشید بعضی از اشقیای کربلا جرمشان کشتن یک نفر نبود بلکه در خون بسیاری از شهدا شریک جرم بودند مثلا مختار از جنایات حرمله می پرسد و او به جنایات مختلفش اعتراف می کند که هر کدام نیاز به قصاص دارد،اگر دیده باشید بعضی اعدامی ها را چند بار به اعدام محکوم می کنند،دلیلش این است که اگر احیانا از اعدام اول جان سالم بدر برد و مثلا بعد از پایین آوردن از چوبه دار زنده شد دوباره اعدامش کنند،اگر محکوم به یکبار قصاص باشد و بعد از پایین آمدن از چوبه دار زنده باشد دیگر نمی شود قصاص کرد.

اینان همینطور است اگر یک نفر به چند بار قصاص محکوم باشد و دوباره زنده شود باید برای قصاص های بعدی آماده شود. درثانی مختار همه قاتلان رابه سزای عملشان نرسانده بود در کربلا به روایتی ۱۸۰۰۰نفر به رواتی ۳۰۰۰۰نفر و به ….شرکت داشتند مگر مختار چند نفر ازآنها را به سزای عملشان رساند.

باید توجه داشته باشیم که یکی از اسماء جلال خداوند اسم منتقم است لذا چه جای استبعاد است که این اسم در حضرت ولی عصر تجلی کند و انتقام همه مظلومان عالم را با از بین بردن خط ظلم و جور بگیرد.

آیة ۳۳ سورة اسراء :« و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما برای ولیّ او حکومت و تسلط دادیم [بر قاتل] پس مباد در کشتن اسراف کند که او منصور است»

ممنون از پاسخ زیباتون به نظر من اگه تا ابد هم قاتلان اهل بیت عذاب ببینند باز هم کم است

نقد سخنان شهید مرتضی مطهری در مورد جناب مختار ثقفی

جمع بندی

پرسش:
با توجه به تمجیدهایی که از جناب مختار شده است،آیا سخنان استاد مطهری در مورد مختار قابل قبول است که گفته اند: « مختار بیشتر مرد سیاست بود تا مرد دین. و هنگامی که می خواست مردم را به قیام علیه قاتلان امام، دعوت کند، گفت که محمدبن حنفیه همان مهدی امت است که مرا به نیابت از خود پذیرفته. و اینگونه توانست مردم را جذب کند».

پاسخ:
مختار ثفقي چهره موثري در تاريخ اسلام و به‌خصوص تاريخ تشيع است. او شخصيتي پيچيده دارد و در طول دوران زندگي به‌ خصوص حيات سياسي خود موضع‌گيري‌هاي متفاوتي از خود نشان داده است. اساساً صحبت كردن در مورد مختار كار ساده‌اي نيست و پرسش‌هاي فراواني در مورد او وجود دارد.

متأسفانه در رابطه با شخصیت هایی همچون مختار ثقفی،اظهار نظرهای متناقضی می شود و غالب مطالبی که در مذمت مختار در منابع تاریخی نقل شده است توسط امویان و زبیریان که سخت ترین ضربات را از مختار متحمل شده بودند،ساخته و منتشر شد،اما آنچه باید مورد توجه قرار داد این است که مختار معصوم نبوده و قطعاً اشتباهاتی داشته است.
مرحوم خوئی در کتاب معجم احادیث شیعه روایاتی را که در مذمت مختار وارده شده را ضعیف السند می دانند و در مورد یکی از روایات می فرمایند اگر هم صحیح باشد:«...فهی لا تزید علی الروایات الواردة فی حق زرارة،محمد بن مسلم و برید و اضرابهم.» [1] که مراد ایشان صدور این روایات در حال تقیه است. همچنین در تأیید مختار مطلبی را از بحار الانوار _ رساله ابن نما_ بیان می کنند: «در حسن حال مختار همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین (علیه السلام) دل اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را شاد کرد، این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که استحقاق پاداش از سوی آن بزرگواران را دارد...». [2]
دیدگاه مساعد در باره مختار طرفدار بیشترى دارد، از جمله آنان بزرگانى همانند: ابن طاوس، ابن نماى حلى، علامه مامقانى، آیت الله العظمى خوئى و… هستند که کلام برخى از آنان نقل مى‌شود:

نظر ابن طاوس: روایات مدح مختار ترجیح دارد:
هنگامى که این روایات را شناختى، رجحان با روایاتى است که او را مدح کرده است حتى اگر تهمتى در کار نبود؛ چه رسد به اینکه مختار در معرض تهمت راویان بوده است، و بسیارى از مطالبى که در مورد او گفته‌اند ناخالصى دارد.[3]

نظر جعفر بن نما حلی: مختار، از مجاهدان پیشگام و ولایت مدار
بسیارى از علماء، توفیق نیافته اند که… و اگر گفتار ائمه را در ستایس مختار تدبر مى‌کردند؛ مى‌دانستند که مختار از جمله مجاهدان پیشگامى است که خداوند آنان را در کتابش مدح کرده است. و دعاء امام زین العابدین علیه السلام براى مختار دلیل روشن و برهان آشکار است بر اینکه مختار نزد امام سجاد از برگزیدگان برتر است و اگر او در طریق نا پسند بود و مى‌دانست که او در اعتقادش مخالف آن حضرت است، برایش دعاى نمى‌کرد که مستجاب شود و در این صورت دعایش بیهوده بود در حالى که امام منزه از کار عبث است. ما گفتار ائمه علیهم السلام را در لابلاى کتاب در باره مدح مختار و نهى از ذم او که مایه بصیرت و توشه راه عبرت گرندگان است بیان کردیم. دشمنان مختار براى او قالب هاى ریخته اند تا او را دل شیعیان دور کنند؛ همچنانکه دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام در باره او همین کار را کرده اند به واسطه همین جعلیات بسیارى از محبان آن حضرت در وادى هلاکت قرار گرفتند و از اطاعت او دور شدند؛ اما ولایت مداران او با ظهور این اوهام هیچگونه تغییر نکردند و این رؤیاهاى آشفته او را از راه اخلاصش باز نداشت؛‌ بلکه این بافته ها،‌ از فضائل درونى و علوم پنهانى آنها پرده برداشت. در باره مختار نیز هر آنچه را که با پدر ائمه کردند، انجام دادند… [4]

نظر علامه حلی: مختار، مورد تأیید امام و اهانت به او مورد نهی امام است

علامه حلى نیز در خلاصه الاقوال، روایات مدح را ذکر کرده و طریق آن را حسن دانسته و این روایات را ترجیح داده است. ایشان بعد ذکر این روایت: «لا تسبوا المختار فإنه قتل قتلتنا وطلب بثأرنا..»، گفته است: وهذا الطریق حسن.[5]

نظر ابن داود حلی: مختار، منزه از طعن و نسبت ها و مورد تمجید امام معصوم است

مختار بن ابى عبید ثقفی: برخى از اصحاب ما او را با نسبت دادن به کیسانیه طعنه زده‌اند و بر این مطلب به روایتى که امام سجاد هدیه او را رد کرده، احتجاج کرده اند در حالى که این دلیل نیست؛ زیرا امام باقر علیه السلام فرموده است: به مختار دشنام ندهید زیرا او قاتلان ما را کشت و خون را طلب کرد و با کمک خود زنان بیوه ما را به شوهر داد و اموال را در میان تنگدستان ما تقسیم کرد و هنگامى که فرزند مختار نزد حضرت آمد،‌ او را گرامى داشت و نزدیک خود نشاند ابوالحکم از امام در مورد پدرش مختار پرسید و گفت:‌ مردم در باره پدرم سخنانى مى‌گویند اما من گفته شما را قبول دارم. حضرت او را مدح نمود و فرمود: منزه است خدا پدرم به من خبر داد که به خدا سوگند مهر مادر من از اموالى بود که مختار برایش فرستاده بود، خداوند پدرت را رحمت کند و این جمله را سه بار تکرار کرد. او حق ما را از دیگران گرفت و قاتلان ما را کشت…

وآنچه را گفته اند معارض با این روایات است، کشى گفته است: آن روایات شبیه به این است که عامه آن را وضع کرده اند از جمله آن روایات، این است که امام صادق علیه السلام فرمود:‌مختار بر على بن الحسین دروغ مى‌بست….‌[6]

علامه امینی:مختار، از مردان دینی، با اخلاص، مورد قبول اهل بیت و منزه از نسبتهای ناروا

کسى که به تاریخ و روایت و علم رجال یک نگاه با بصیرت بکند، مى‌داند که مختار در آغاز از مردان دین و هدایت و مخلص بود و نهضت او تنها براى برپا داشتن عدالت و برکندن ریشه الحاد و قطع ریشه ظلم امویان بود. مختار به دور از مذهب کیسانى است. همانا تمام آنچه را که به او نسبت داده شده از نظر حقیقت و راستى اساس و پایه ندارد؛ به این جهت است که ائمه ما ( امام باقر و امام صادق علیهما السلام) بر او ترح نموده اند و امام باقر علیه السلام در ستایش و ثناء او مبالغه کرده است. مختار و کارهاى او پیوسته در نزد ائمه اهل بیت پاک مورد قدر دانى بوده است.

علماى اعلام او را بزرگ شمرده و منزه از این نسبت ها دانسته اند. از جمله علماء، جمال الدین ابن طاوس در رجال، آیت الله علامه در الخلاصه، ابن داود در رجال، فقیه ابن نما در ذوب النضار، محقق اردبیلى در حدیقه الشیعه، صاحب معالم در تحریر طاووسى و قاضى نور الله مرعشى در المجالس هستند.

شیخ ابوعلى در منتهى المقال و غیر او، از مختار دفاع کرده است. از بزرگان پیشین ما رسیده است که شهید اول در کتار مزارش براى مختار زیارت نامه ویژه‌ى را ذکر کرده که به واسطه او زیارت مى‌شود و در این زیارت نامه صریحاً بر درستى و خوبى و اخلاص او در ولایت و اطاعت خدا و محبت امام زین العابدین علیه السلام و رضایت رسول خدا و امیرمؤمنان علیهم السلام و این که جان خودش را در رضایت ائمه و یارى عترت و خونخواهى آنان فدا کرده، شهادت داده شده است. [7]
بنابراین ضمن بزرگداشت مقام و منزلت علمی و معنوی استاد شهید مطهری،می توان گفت این فرمایش ایشان با توجه به نظرات مثبت و تمجید بسیاری از علما نسبت به شخصیت جناب مختار ثقفی،قابل نقد می باشد.

پی نوشتها:
[1] - معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص 104.

[2] - مجلسی، محمد باقر ،بحارالانوار، ج 45، ص 344، معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص108.

[3] الشیخ حسن صاحب المعالم،( متوفایی۱۰۱۱)، التحریر الطاووسی، ص۵۶۰،‌ تحقیق: فاضل الجواهری، ناشر: مکتبه آیه الله العظمى المرعشی النجفی – قم المقدسه،‌ چاپخانه: سید الشهداء (ع) – قم، توضیحات: إشراف: السید محمود المرعشی / التحریر الطاووسی المستخرج من کتاب حل الإشکال للسید أحمد بن موسى آل طاووس (وفاه ۶۷۳))

[4].الحلی، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله المعروف بابن نما الحلى من اعلام القرن السابع،‌ ذوب النضار، ص ۱۴۶، تحقیق: فارس حسون کریم، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه،‌ چاپ: الأولى سال چاپ: شوال المکرم ۱۴۱۶.

[5]الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفاى ۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص۲۷۶، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

[6]. الحلی، تقى الدین الحسن بن علی بن داود (متوفای ۷۴۰هـ)، رجال ابن داود، ص۲۷۷، تحقیق: تحقیق وتقدیم: السید محمد صادق آل بحر العلوم، ناشر: منشورات مطبعه الحیدریه – النجف الأشرف، ۱۳۹۲ – ۱۹۷۲ م)

[7]. الأمینی، الشیخ عبد الحسین (متوفاى ۱۳۹۲هـ)، المناشده والاحتجاج بحدیث الغدیر ج۲، ص۳۴۴، طبق برنامه المکتبه اهل البیت علیهم السلام.

موضوع قفل شده است