اعتراف علمای اهل سنت به ناهمانگی ابوبکر و عمر با پیامبر خدا(ص)

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اعتراف علمای اهل سنت به ناهمانگی ابوبکر و عمر با پیامبر خدا(ص)

:Gol:جلوگیری از نقل حدیث از پیامبر(توسط ابوبکر و عمر به اعتراف علمای اهل سنت :
)اساس و مبنای تمام احکام و قوانین اسلام را قرآن و سنت تشکیل می دهد ولی در میان این دو اصل احتیاج مسلمانان به سنت بیش از قرآن است ،چون آیات مربوط به قوانین و احکام در قرآن مجید معدود و بنا به قول مشهور پانصد آیه است ،و اکتفا نودن به این آیات بدون سنت و حدیث کافی نیست زیرا :اولا :این آیات دارای اجمال و اطلاق است که توضیح آنها در سنت و احادیث آمده است

ثانیا :احکام و قوانین اسلام فراوان است که این آیات با آن محدودیتی که دارند بر تمام آن احکام کفایت نمی کند .
قرآن هم این نکته یاد آوری نموده که سنت پیامبر(ص)بر تمام مسلمانان حجت است و طی آیات متعدد مسلمانان را به اهمیت حدیث و گفتار نبی اکرم (ص)متوجه ساخته است .:Gol:
در قران مجید آمده است :آنچه را پیغمبر برای شما آورده است بگیرید و از آنچه شما را نهی می کند خودداری کنید (حشر 7):Gol:
قرآن مجید اطاعت از رسول اکرم (ص)را قرین و همدوش اطاعت خدا بر مسلمانان واجب فرموده است (مائده 92) واطاعت از رسول اکرم (ص)را تبعیت از خدا معرفی نموده است (نساء 80 )و در مقابل ،فرمان و دستور نبی اکرم هر گونه اظهار نظر و قضاوت را از مسلمانان سلب (نساء80) و تسلیم بودن در مقابل اوامر رسول اکرم (ص) را علامت ایمان ،و عصیان مخالفت او را ضلالت و بدبختی دانسته است .(احزاب،36)و ...:Gol:
اهمیت سنت از نظر رسول اکرم (ص):Gol:
رسول اکرم (ص)در ضمن خطبه ای در حجه الوداع چنین فرمودند :
مردم من شما را به هر کار حلال که سعادت و خوشبختی شما را تامین می کند راهنمایی و از هر حرام که بدبختی شما دراوست نهی نمودم و در احکام برگشت و تغییری نخواهد بود .(احتجاج طبرسی ،ج 1 ص 81 چاپ نجف)
رسول اکرم (ص) موارد مختلف افرادی را که حفظ حدیث می کنند بدین تعبییر تشویق و دعا فرموده است :«نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها » خداوند مورد لطف خویش قرار دهد بنده ای را که گفتار مرا بشنود و آن را حفظ کند . گاهی هم با همین بیان افرادی را که حدیث نقل می کنند دعا نموده است:«نضر الله عبدا سمع مقالتی فبلغها »(سنن ابن ماجه مقدمه و جلد 2،کتاب المناسک ،باب الخطبه یوم النحر حدیث 3055،وسنن ترمذی ،کتاب العلم )
عبد الله بن عمرو بن عاص می گوید :من هر چه از زبان رسول خدا می شنیدم ، می نوشتم ولی چون عده ای از خاندان قریش با این عمل مخالفت ورزیده و برایم در این مورد شک و تردید به وجود آوردند موضوع را در حضور خود پیامبر (ص)مطرح کردم ...حضرت فرمودند اکتب فوالذی نفسی بیده ما یخرج منه الا الحق »بنویس به خدا سوگند که از این دهان به جز حق بیرون نمی آید (سنن ابی داود ج 2 کتاب العلم باب 3 و مسترک الصحیحین ج 1 ،کتاب العلم ،باب الامر بکتابه الحدیث ص 104و 106 )
سرگذشت حدیث بعد از پیامبر (ص):Gol:
پس ازرحلت حضرت رسول (ص) عده ای از اصحاب آن حضرت از جمله ابوبکر با نوشتن حدیث مخالفت کرد ،بلکه گاهی از نقل شفاهی آن هم جلوگیری به عمل می آورد،به طوری که ناقلان حدیث نه تنها نتوانستند احادیثی را که در زمان رسول اکرم (ص)و از زبان آن بزرگوار شنیده بودند نقل و یا تدوین کنند بلکه آنچه را هم که در زمان آن حضرت نوشته بودند با آب شسته یا در آتش سوزاندند .
البته بعدها برای توجیه و بر کرسی نشاندن این عمل نادرست و ضد علمی از خود نبی اکرم (ص)نیز حدیث ساختگی نقل کردند از جمله این حدیث که «لا تکتبوا عنی ومن کتب عنی غیر القرآن فلیمحه » (صحیح مسلم ،ج8 باب التثبت فی الحدیث ،کتاب الزهد و الرقائق ) چیزی از من ننویسید و هر کس به جز قرآن چیزی نوشته است از بین ببرد. البته ادله های زیادی یر جعلی بودن این حدیث وجود دارد از جمله :
1-چرا علمای بزرگ اهل تسنن مانند مالک ،صاحب موطا و احمد بن حنبل ،صاحب مسند و مسلم و بخاری و صاحبان دیگر صحاح و سنن و مسانید به این حدیث عمل نکرده اند و با حضرت رسول م (ص) مخالفت کرده اند
2-چرا خود ابوبکر و عمر برای جلوگیری از تدوین حدیث عذرهای غیرموجهی آوردند و اگر واقعا از ناحیه پیامبر نهی و منعی صادر شده بود آنها در پیشبرد اهدافشان می توانستند به آن تمسک کنند در حالی که نکردند

ادامه بحث بالا ....منع از تدوین حدیث در عهد ابوبکر
ابوبکر پس از وفات پیامبر(ص)مردم را جمع کرد و گفت :شما از پیامبر اکرم (ص)حدیث هایی نقل می کنید و گاهی در میان در میان شما اختلاف پدید می آید ،و اگر وضع بدین منوال بگذرد مسلمانان آینده به اختلاف شدیدتری دچار خواهند گردید .روی این اصل بعد از این از پیامبر (ص)حدیثی نقل نکنید و اگر کسی
[=times new roman]از شما مطلبی پرسید ،بگویید که میان ما و شما همین قرآن بس و کافی است ،حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشمارید (تذکره الحفاظ ج 1 ص 3 [=times new roman])
عایشه می گوید :پدر من (ابوبکر )پانصد حدیث از رسول اکرم جمع آوری کرده بود ،یک شب دیدم در میان رختخوابش ناراحت است ؛به طوری که ناراحتی وی باعث ناراحتی من گردید ،چون صبح شد علت ناراحتیش را جویا شدم گفت :
دخترم آن احادیث را که در پیش توست بیاور ،بعد دستور داد آتشی افروختند تمام آن احادیث را سوزاند و این عمل خود را این چنین توجیه نمود که می ترسم بمیرم و این احادیث در پیش تو بماند و شاید در میان آنها احادیثی باشد که من از افراد مورد اعتماد نقل نموده ام ولی در واقع این افراد صالح نباشند و من مسئول باشم (تذکره الحفاظ ،ج 1 ص5 )
منع از نقل حدیث در عهد عمر
در دوران خلافت ده ساله (ده سال و شش ماه و چهار روز ) عمر بن خطاب ،نقل و کتابتحدیث به مقتضای روش خشن و سخت گیرانه خلیفه ممنوعیت بیشتری پیدا نمود .
خلیفه دوم نه تنها از نقل و نوشتن حدیث امتناع داشت بلکه در اجرای نظرش قدرت و نیرو هم به خرج داد .
[=times new roman]1-[=times new roman]قرظه بن کعب [=times new roman]صحابی معروف گوید :عمر که می خواست ما را به سوی عراق روانه کند خود نیز تا «صرار »ما را همراهی نمود و در بین راه از ما سئوال کرد می دانید چرا شما را مشایعت می کنم ؟گفتیم برای احترام و تکریم ،گفت :آری ولی در ضمن این احترام و تکریم مطلب دیگری هم هست ،و آن اینکه :شما به شهری می روید که شهر آن با قرائت قرآن فضای مسجد و انجمن خود را پر از صدا نموده اند و حکایتگر ترنم زنبور عسل در کندوست آنان را با نقل حدیث از راه باز ندارید و مشغول نسازید [=times new roman]،[=times new roman]قرآن را تجرید کنید ،وبا آن هیچ سخن و حدیثی در میان نیاورید ،و روایت از رسولخدا (ص) را کم به میان آورید ،و من در این کار شریک و همکار شما و در این عمل پشتیبان شما هستم .
چون قرظه وارد کوفه گردید بدو گفتند :از احادیث پیامبر برای ما بگو :قرظه در پاسخ آنها گفت عمر ما را از نقل حدیث منع نموده است (مستدرک حاکم ج1 امر عمر بتجرید القرآن و تقلیل الروایه ص 102-سنن ابن ماجه ج 1 باب 3 التوقی فی الحدیث عن رسول الله -طبقات ج 6 ص 2-سنن دارمی ج 1 من هاب الافتا مخافه السقط ص 85 -تذکره الحفاظ ج 1 ص 7 و ...)
2-عمر بن خطاب در مورد نقل حدیث نسبت به اصحاب رسولخدا (ص)سخت گیریهای عجیب و بهانه گیریهای نابجا می کرد .وقتی ابو موسی اشعری درباره استیذان از صاحب خانه حدیثی نقل نمود عمر گفت :اگر بر این حدیث شاهد نیاوری تو را سخت خواهم زد و گاهی این سختگیریها مورد اعتراض قرار می گرفت به طوری که در همان داستان ابو منذر گفت :پسر خطاب برای اصحاب رسول خدا درد سر و ناراحتی نباش (فلا تکن یابن خطاب عذابا علی اصحاب رسول الله (ص) (صحیح بخاری ج 6 ، کتاب الاستیذان التسلیم و الاستئذان ثلاثه حیث 5891)
3- عمر سه نفر از محدثان معروف به نامهای ابن مسعود ،ابودرداء ،و ابو مسعود انصاری ،را به جرم نقل حدیث در مدینه تحت نظر قرار داد و تا کشته شدنش ،این سه نفر به صورت حبس نظری زندگی می کردند .(تذکره الحفاظ ج 1 ص 7 و مجمع الزوائد ج 1 ص 149 )
حاکم در مستدرک سه تن از اصحاب را که طبق دستور عمر برای جلوگیری از نقل حدیث حبس نظری گردیدند چنین معرفی می کند :ابن مسعود ،ابودرداء ،و ابوذر(مستدرک ج 1 ص 110)
4- نتیجه این سخت گیریها این شد که سائب بن یزید (متوفای 80 هج)که از اصحاب رسول خدا (ص)بود می گوید :من با سعد بن مالک از مدینه تا مکه هم سفر شدم سعد در طول این سفر حتی یک حدیث هم از رسول خدا نقل نکرد (سنن ابن ماجه ج1 باب التوفی فی الحدیث عن رسول الله ص 12 ) (بنا به نقل استیعاب ج 2 ص 602 سعد از علمای انصار و از رسول خدا (ص)حدیث های فراوان حفظ کرده بود )
شعبی میگوید :یک سال با عبد الله بن عمر هم مجلس شدم در طول سال هیچ حدیثی از رسول خدا (ص)بازگو نکرد (طبقات ابن سعد ج 4 ص 106 -سنن ابن ماجه ج 1 باب 3 التوقی فی الحدیث عن رسول الله -صحیح بخاری ج9 کتاب اخبار الآحاد قبل از کتاب الاعتصام باب 6 خبر المراة الواحدة ص 2-3 )
[=times new roman]«[=times new roman]این بود خلاصه ای از مطالب در این زمینه که به عرض خواننده گان عزیز رسید و شما توجه فرمودید که همه مطالب فوق از کتب دست اول و معتبر برادران اهل سنت نقل کرده ایم»
منبع :سیری در صحیحین ،آیة الله نجمی ص 50 تا 63
«این بحث ان شاء الله ادامه دارد ...:Gol::Gol::Gol:

موضوع قفل شده است