جمع بندی کتاب «سفر روح» نوشته دکتر مایکل نیوتن

تب‌های اولیه

164 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کتاب «سفر روح» نوشته دکتر مایکل نیوتن

با سلام

می خواستم نظر شما کارشناس محترم رو درباره کتاب سفر روح نوشته دکتر مایکل نیوتن جویا بشم، توی این کتاب دکتر مایکل نیوتن که یه روانشناس هستند با استفاده از هیپنوتیزم بیماران خود را که در حدود سی و خورده ای نفر است که در این کتاب بیان شده را به عالم قبل از رحم مادر یعنی به برزخ برگردانده است و سیر ورود و خروج به برزخ را به طور کامل از زبان خود بیماران تشریح میکند. در واقعه در این کتاب از بیان تمام بیماران بیان شده است که روح بعد از پاکسازی در برزخ دوباره وارد جسم جدیدی میشود و هیچ وابستگی به جسم خود بعد از دفن شدن ندارد و با توجه به کارهایی که در جهان مادی داشته است در سطوح مختلفی در عالم برزخ به سر میبرد و اصلا سخن از رنج و عذاب و سوختن در آتش که در دینهای توحیدی بعد از مرگ آمده است نیست و در واقع جسمی که در این دنیا با آن سر و کار داریم در واقع اعمالی است که در جسمهای قبلی خود داشته ایم است و خداوند فطرت و ذاتی را که به روح بخشیده پاک است و این خودمان هستیم که روح خودمان را با انجام کارهای ناپسند آلوده میکنیم و روح خود را ضعیف میکنیم، و خداوند خیلی خیلی مهربانتر از این حرفاست و بندگان خود را خیلی خیلی دوست داره،

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
مطالبی که در این کتاب بیان شده، هم مطالبی است که عقل نیز موید برخی از انهاست و هم حاوی مطالبی است که عقلا نادرست و بطلانش واضح است. مسئله باقی ماندن روح بعد از بدن و مجرد بودن آن از مسائل صحیح این کتاب است ولی مسئله تناسخ و زندگانی انسان قبل از بدن جدید، در کالبد و بدنی دیگر، مسئله است که نه عقل آنرا صحیح میداند و نه شرع.
با این وجود، برخی از مسائلی که نگاشته شده است و از قول چندین بیمار این روان شناس، نقل شده است، عقلا نادرست است و دلایل قطعی عقلی بر نادرست بودن آن داریم.
بنابراین، چند احتمال میتواند وجود داشته باشد.
احتمال اول: جعل این داستانها از سوی این روان شناس.
احتمال دوم: دروغ پردازی این افراد که به اصطلاح هیپتونیزم شده اند. البته گفته شده که شخص در این حالت، اراده ای ندارد تا بخواهد دروغ بگوید ولی شاید اصلا به خواب نرفته باشند و به اصطلاح به حالت نیمه آگاه یا ابراگاه نرسیده باشند و به دروغ خود را به خواب زده باشند.
احتمال سوم: برفرض احتمال دروغ در اصل این داستان و اشخاص وجود نداشته باشد، کماکان این احتمال وجود دارد که این بیماران در تفسیر و تعبیر این افراد از چیزهایی که می بینند، اشتباه کرده باشند. البته این چند احتمال، اشکالاتی است که بر مکاشفات افراد مدعی مکاشفه وارد میشود. در آنجا نیز گفته میشود در مکاشفاتی که مطلبی برخلاف عقل سلیم و نقل معتبر و صحیح دیده میشود، برفرض شخص واقعا مکاشفه کرده باشد، اشکال در تفسیر و تعبیر رویدادی است که مکاشفه شده است. به همین جهت، عدم مخالفت با دلیل عقلی مسلم و نقل معتبر و مسلم به عنوان ملاکی
[=microsoft sans serif]برای اعتبار مکاشفاتی و تشخیص رحمانی بودن یا شیطانی بودن مکاشفه ای که صورت گرفته،[=microsoft sans serif] معرفی شده است.
بنابراین، چنین مطالبی، توان مقابله با ادله عقلی را ندارد و نمی توان به صرف سخن چند بیمار، مطلبی را قبول کرد که عقلا نادرست و محال است.

موفق باشید

اینگونه کتابها در لایه های داخلی حرفهاشون و بین یه سری صحبتهای حقیقی ، مطالب ضد دین و شرع را به خورد خواننده میدهند .

مهم ترینش اینه که تناسخ را فابل باور میکنند ، در حالیکه تناسخ از نظر دین و شرع کاملا رد شده است . و با اصول دین سازگار نیست.

با سلام مجدد
از نظر عقلی چرا درست نیست؟!
به نظر شما وجود نکیر و منکر دو فرشته مرگ با گرزهای آتشین که در قبر حاضر میشن و سوال میکنن با عقل جور در میاد؟
تازه سوالهاشان اینه که مثلا نماز خوندی اگر خوندی که هیچی اگر نخوندی با گزر میزنن توی سرت بعد جالب اینجاست که کل مردم مسلمان دنیا 20 درصد است البته اینم توی این 20 30 ساله که اینترنت به وجود آومده و امکان رواج دین اسلام امکان پذیرتر شده

صدیق;548441 نوشت:
احتمال دوم: دروغ پردازی این افراد که به اصطلاح هیپتونیزم شده اند. البته گفته شده که شخص در این حالت، اراده ای ندارد تا بخواهد دروغ بگوید ولی شاید اصلا به خواب نرفته باشند و به اصطلاح به حالت نیمه آگاه یا ابراگاه نرسیده باشند و به دروغ خود را به خواب زده باشند.

بحثی که اینجا هست تعداد این افراد کم نیست و در کتاب اول دکتر مایکل نیوتن سفر روح بیماران حدود سی نفر هستند که تقریبا یه چیز رو بیان کردن مثلا بودن راهنما برای هر روح که همه بیماران گفته اند که وجود داره

اگر ما فرض رو بر این بگیریم که تناسخ وجود داشته باشه در اون صورت جواب خیلی از سوالاتی که برامون وجود داره رو میتونیم بفهمیم
به طور مثال
1- دلیل به وجود آمدن انسان که در کتاب توزیع داده شده که رسیدن به سر منبع آفرینش یعنی خدای یکتاست اونم با بالا بردن سطح روح
2- عدالت واقعی در زمین مثلا چرا بعضی زیبا هستند بعضی زشتن، بعضی فقیر بعضی پولدار، بعضی با استعداد زیاد بعضی کم، بعضی در جنگ و خون و درد از دست دادن عزیزانشان بعضی در صلح و آرامش بعضی معلول بعضی سالم و ...
3- بحث بسیار مهم در مورد گناهان انسان در زمین، که هر گناهی که انسان در این زمین مرتکب میشه در زندگی بعدیش همین گناه و زشتی رو کس دیگری سرش میاره، و یکباره تمام گناهان رو با آتش جهنم پاسخ داده نمیشه،
4- ما اعتقاد داریم چیزی که قرآن کریم و اهل بیت اومده اینه که بعد از مرگ اگر انسان درستکاری باشیم وارد بهشت میشویم که یکجای خوش آب و هواست و دارای حوریان بهشتی هستند و...
ولی سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که دیگه خبری از رسیدن به سر چشمه آفرینش و سعادت انسان چی میشه، که توی این کتاب برداشتی که میشه کرد اینه که همواره روح درحال بالا بردن سطح خود است تا سر چشمه پاکیها که خداوند باشه برسه.

joseffist;548454 نوشت:
اینگونه کتابها در لایه های داخلی حرفهاشون و بین یه سری صحبتهای حقیقی ، مطالب ضد دین و شرع را به خورد خواننده میدهند .

مهم ترینش اینه که تناسخ را فابل باور میکنند ، در حالیکه تناسخ از نظر دین و شرع کاملا رد شده است . و با اصول دین سازگار نیست.

خب عزیز من این اصلا درباره دین داره صحبت نمیکنه و از نظر علمی داره بیان میکنه کاری به دین نداره فقط نقل قولهایی که از بیماران هستش رو به صورت سوال و جواب به صورت کتاب در آورده

reza;549113 نوشت:
خب عزیز من این اصلا درباره دین داره صحبت نمیکنه و از نظر علمی داره بیان میکنه کاری به دین نداره فقط نقل قولهایی که از بیماران هستش رو به صورت سوال و جواب به صورت کتاب در آورده
[="#000080"][="#000080"][="#006400"][="#006400"]هوالعالم[/][/]

نظر هر کسی که نظر علمی نمیشه

جسم
همه اینها یکجور تشبیه به نظر میاد
و منظور از جسم یاد شده میتونه همون قالب یا لباس جدید در دنیای بعد از مرگ باشه .
البته که برگشت به همین جسم مادی با اذن خدا امکانپذیره و شاید در شرایطی درک بشه

عذاب
همین پاکسازی یا پالایشی که میگن
خودش میتونه برای یک روحه کثیف عذاب اور باشه !

فکر کنید هپلی که یک عمر حمام ندیده به حمام بره ..

کلا دکتر چیزی رو شنیده که توان درک و تفسیر و حتی تمیز اونرو نداشته
حتی پاکسازی جسم در همین دنیا گاها به بدترین عذاب و خاطرات انسان تبدیل میشه ...

شمای دیر باور اینطور تصور کنید : روح کثیفی وارد محیطی میشه که همه اطرافیانش از نوع خودش بودن
و تا قبل از پاکسازی کامل, دست به هر کاری میزنن !!! یکی اتش میسوزنه و دیگری جنگ راه میندازه و
اکثرا به دنبال تجاوز و غارتند و هزار و یک نوع شرارت دیگه ... .

حتی اگر چنین محیطی روی زمین به وجود بیاد اصطلاحا لقب جهنم بهش میدن ...
دیگه خوده جهنم که جای خود داره ...

...
اصل تناسخ که اصلا قابل قبول نیست و جای بحث نداره ..
....

اما گل حرفی که در پس این قضایاست اینه که کمتر دنیای بعد از مرگ رو وحشتناک نشون بدیم و اگر حرف از اتش و عذاب میزنیم حتما برای اون تشبیه و تصویر واضح تری ارائه کنیم .... تا دنیای بعد از مرگ
لااقل برای یک نوجوان یا یک تازه وارد وحشتناک به نظر نیاد و طوری نباشه که همه از مردن بترسن
و اگر از دنیا رفتن با ترس از تصوراتی که داشتن ازون چیزی که باید دور نمانند .
[/][/]

Mohammad2db;549118 نوشت:
اصل تناسخ که اصلا قابل قبول نیست و جای بحث نداره ..

با سلام به دوست عزیز Mohammad2db
در مورد تناسخ من مطالب و کتابهایی رو مطالعه کردم به خصوص کتاب برزخ از آیت الله شجاعی
ولی بحثی که در این کتاب و امثال این مطالب در مورد ابطال تناسخ بیان شده اینه که روح بعد از مرگ جسم بالافاصله وارد جسم دیگر میشود در نتیجه چون فاصله بین انتقال روح از جسم مرده به یک جسم جدید حتی به اندازه بسیار اندک صورت هم بگیرد پس نمیتوان تناسخ وجود داشته باشد، و دلیل دوم را از طریق آیات قرآن بیان کرده اند.
پس در واقع نمیتوان از نظر علمی عدم تناسخ را با بودن برزخ از نظر علمی نقض کرد چرا که با بودن برزخ روح میتواند در صورت خواست خداوند وارد جسم جدید و نطفه جدید شود. پس به اینگونه میشه به بودن تناسخ شک کرد.

Mohammad2db;549118 نوشت:
عذاب
همین پاکسازی یا پالایشی که میگن
خودش میتونه برای یک روحه کثیف عذاب اور باشه !

بله اگر کتاب سفر روح رو با دقت خونده باشید در یکی از سوژه های این کتاب بیان کرده که این حالت پاکسازی که به صورت نوری بسیار قوی و همانند یه آتش که روح رو پاکسازی میکنه در روح های سطح پایین تر ممکنه حتی منجر به جراحتهایی بشه ولی در روحهای سطح بالاتر این مرحله بسیار راحت میگذره.
و مسئله ای که اینجا جالبه و میتونه بحث برانگیز باشه اینه که تعداد سوژه ها در این کتابهای کتاب سفر روح و سرنوشت روح که ادامه کتاب اوله بالغ بر 67 مورده که تمامشون تقریبا در اصل موضوع یه چیز رو بیان کرده اند به هر حال اگر بحث دین رو بگذاریم کنار میتونیم به خیلی پرسشها جواب بدیم و از همه مهمتر بحث عدالت خداوند هم در کره خاکی و هم در عالم برزخه، که این یکی از مهمترین سوالاتیه که پیش هر کسی به وجود میاد.

reza;549380 نوشت:
با سلام به دوست عزیز Mohammad2db
در مورد تناسخ من مطالب و کتابهایی رو مطالعه کردم به خصوص کتاب برزخ از آیت الله شجاعی
ولی بحثی که در این کتاب و امثال این مطالب در مورد ابطال تناسخ بیان شده اینه که روح بعد از مرگ جسم بالافاصله وارد جسم دیگر میشود در نتیجه چون فاصله بین انتقال روح از جسم مرده به یک جسم جدید حتی به اندازه بسیار اندک صورت هم بگیرد پس نمیتوان تناسخ وجود داشته باشد، و دلیل دوم را از طریق آیات قرآن بیان کرده اند.
پس در واقع نمیتوان از نظر علمی عدم تناسخ را با بودن برزخ از نظر علمی نقض کرد چرا که با بودن برزخ روح میتواند در صورت خواست خداوند وارد جسم جدید و نطفه جدید شود. پس به اینگونه میشه به بودن تناسخ شک کرد.

بله اگر کتاب سفر روح رو با دقت خونده باشید در یکی از سوژه های این کتاب بیان کرده که این حالت پاکسازی که به صورت نوری بسیار قوی و همانند یه آتش که روح رو پاکسازی میکنه در روح های سطح پایین تر ممکنه حتی منجر به جراحتهایی بشه ولی در روحهای سطح بالاتر این مرحله بسیار راحت میگذره.
و مسئله ای که اینجا جالبه و میتونه بحث برانگیز باشه اینه که تعداد سوژه ها در این کتابهای کتاب سفر روح و سرنوشت روح که ادامه کتاب اوله بالغ بر 67 مورده که تمامشون تقریبا در اصل موضوع یه چیز رو بیان کرده اند به هر حال اگر بحث دین رو بگذاریم کنار میتونیم به خیلی پرسشها جواب بدیم و از همه مهمتر بحث عدالت خداوند هم در کره خاکی و هم در عالم برزخه، که این یکی از مهمترین سوالاتیه که پیش هر کسی به وجود میاد.

[="#000080"] [="#006400"]هوالعالم[/]

سلام علیکم
متاسفانه یا خوشبختانه کتابهای ذکر شده رو مطالعه نکردم شاید یک دلیلش این باشه که نارسایی زبان و نوشتار توان توصیف واضح و کامل ندارند و ممکنه انسان رو دچار وهم و سردرگمی کنن مگر اینکه دیکته نشن و با دید باز و تحقیق درکی بالا تایید یا رد بشه . اکثر این مطالب همون مطالب دینی و باستانی چند هزار ساله ماست که انگار بهش نمک و ادویه زدن .

تناسخ
فکر میکنم تنها دلیل اصرار به ایمان و اعتقاد به تناسخ, حفظ جایگاه تناسخیون دیروز باشه اونهم با تعریف نادرست امروزیه تناسخ و نادیده گرفتنه ظلم هایی که به مخالفان تناسخ شده !
به هر حال سفر وجود داره و اگر مبدا و مقصد یکی باشه این سفر نیست
و هیچ ارزشی هم نداره ...

شاید اگر بگن
که اثر یا اشاعه ای از روح سفر کرده تا مدت زیادی به زمین بر میگرده و زمینی میشه قابل قبول باشه که اون هم باز جای بحث داره
استثائات همیشه وجود داره اما این هم دلیل بر ایجاد فرقه و جزییات پرستی و ضدیت با حقیقت نیست .

بهشت و جهنمی که امروز در زمین درک میشه
نشان از وجود بیدار یا خواستاری بوده که به دنیای خود و اینده و اخرت خود نزدیک یا متمرکز شده
ولی این دلیل بر عدم وجود اسمانها و دنیای دیگر نیست .

در مورد مساله بعدی که در پست اول بهش اشاره شده
تاثیر جسم مرده به روح
این تاثیر روی روح به خیلی موارد بستگی داره که کمترینش میتونه وابستگی و علاقه شخص به جسمش باشه .
و ....

خدا رو شکر که خود شما به تمام سوالات خود پاسخ دادید ...[/]

با سلام و تشکر بخاطر پیگیری حضرت عالی بابت این موضوع

Mohammad2db;549441 نوشت:
متاسفانه یا خوشبختانه کتابهای ذکر شده رو مطالعه نکردم شاید یک دلیلش این باشه که نارسایی زبان و نوشتار توان توصیف واضح و کامل ندارند و ممکنه انسان رو دچار وهم و سردرگمی کنن مگر اینکه دیکته نشن و با دید باز و تحقیق درکی بالا تایید یا رد بشه . اکثر این مطالب همون مطالب دینی و باستانی چند هزار ساله ماست که انگار بهش نمک و ادویه زدن .

در مورد خواندن یا نخوندن این کتاب باید بگم که در راه رسیدن به واقعیت و اصل وجودی انسان و آفرینش اون ما موظف هستیم که تحقیق و کنجکاوی کنم و علم خودمون رو بالا ببریم، به نظر من هیچ چیزی مهمتر از این وجود نداره و نمیشه در مورد این موضوع یا حتی دین و اسلام تحقیق نکرد و کور کورانه یچیزی رو قبول یا رد کرد.

Mohammad2db;549441 نوشت:
به هر حال سفر وجود داره و اگر مبدا و مقصد یکی باشه این سفر نیست
و هیچ ارزشی هم نداره ...

در مورد این موضوع حرف شما کاملا درسته ولی اگر این کتاب رو مطالعه کنید میبینید که دقیقا داره درباره این موضوع صحبت میکنه و هدف و سعادت هر روح پیوستن به سر منشأ آفرینش و پیوستن دوباره روح به ذات اقدس الهی هست اونم با بالا بردن سطح معنوی روحها و در واقع هیچ روحی تمایل نداره که دوباره به کره خاکی برگرده ولی به ناچار برای آزمایش آموخته هایی که در برزخ از طریق معلمین بهش آموزش داده شده محکوم به برگشت به زمینه،

Mohammad2db;549441 نوشت:
در مورد مساله بعدی که در پست اول بهش اشاره شده
تاثیر جسم مرده به روح
این تاثیر روی روح به خیلی موارد بستگی داره که کمترینش میتونه وابستگی و علاقه شخص به جسمش باشه .
و ....

در این کتاب از زبان سوژه ها بیان شده که در تمام موارد اینطور نیست که روح تمایل به موندن پیش جسمش رو داشته باشه و نخواد که به عالم ارواح (برزخ) بره، اونم در جسمهای جوان دیده میشه که بر اثر مثلا تصادف فوت کردن و فوتشون ناگهانی بوده یا وابستگی به افراد و بستگانشون دارن ولی به هر حال اون روحها هم قانع میشن که باید برن به سمت برزخ و از دهلیز عبور کنند

reza;549106 نوشت:
اگر ما فرض رو بر این بگیریم که تناسخ وجود داشته باشه در اون صورت جواب خیلی از سوالاتی که برامون وجود داره رو میتونیم بفهمیم
به طور مثال
1- دلیل به وجود آمدن انسان که در کتاب توزیع داده شده که رسیدن به سر منبع آفرینش یعنی خدای یکتاست اونم با بالا بردن سطح روح
2- عدالت واقعی در زمین مثلا چرا بعضی زیبا هستند بعضی زشتن، بعضی فقیر بعضی پولدار، بعضی با استعداد زیاد بعضی کم، بعضی در جنگ و خون و درد از دست دادن عزیزانشان بعضی در صلح و آرامش بعضی معلول بعضی سالم و ...
3- بحث بسیار مهم در مورد گناهان انسان در زمین، که هر گناهی که انسان در این زمین مرتکب میشه در زندگی بعدیش همین گناه و زشتی رو کس دیگری سرش میاره، و یکباره تمام گناهان رو با آتش جهنم پاسخ داده نمیشه،
4- ما اعتقاد داریم چیزی که قرآن کریم و اهل بیت اومده اینه که بعد از مرگ اگر انسان درستکاری باشیم وارد بهشت میشویم که یکجای خوش آب و هواست و دارای حوریان بهشتی هستند و...
ولی سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که دیگه خبری از رسیدن به سر چشمه آفرینش و سعادت انسان چی میشه، که توی این کتاب برداشتی که میشه کرد اینه که همواره روح درحال بالا بردن سطح خود است تا سر چشمه پاکیها که خداوند باشه برسه.

سلام علیکم و رحمه الله

نکته مثبتی که در طرح این مساله وجود دارد صرفا اثبات وجود روح و در حقیقت اثبات بعدی غیر مادی برای انسان است.

در مورد تناسخ هم کسانی که به آن معتقدند در مورد بعد معنوی به لا ادری میرسند لذا برای توصیف سیر تطور تعالی در انسان به تناسخ جسمانی روی می آورند.
منسوخ شدن جسم و تجلی روح در جسم دیگر و ادامه سیر تکامل روحی برای کسانی که به ندانستن در بعد معنوی معترفند هم یک مساله غیر قابل اثبات است.

یعنی بعد از مرگ نمیدانی چه اتفاقی می افتد در حالیکه معتقد به تعالی هستی . نتیجتا به این مساله توجیهی برسی که ممکن است انسان ادامه تعالی خودش را در جسم دیگری با انتقال روح پیگیری کند و .. تا به تعالی برسد . و همچنین معتقدند همه انسان ها به تعالی خواهند رسید

در مورد مطلب اول که فرمودید . نیازی نیست که یک نفر 7 دفعه بمیرد و زنده شود تا به تعالی برسد چون استعداد رسیدن به خدا در طول یک دوره زمانی حیات برای همه ممکن است و این بسته به اختیار آنها و تبعیت از دین دارد.

خب طبعا کسی که به خدا و رسولش ایمان بیاورد و تابع عقاید و اخلاق و احکام دین گردد تعالی می یابد و خداوند او را سرپرستی و هدایت میکند.

ولی اگر تبعیت ننماید 7 بار هم که بدنیا بیاید کم است و حتی 70 بار .

در مورد مساله دوم .
عدالت بر اساس مبانی و معیارهای ظاهری در تناسخ عدالتی مخدوش است. مثلا ممکن است هر 7 بار فرد زشت و یا فقیر و یا ناقص و .. بدنیا بیاید. پس اگر

بخواهیم معنای تعالی هم ظاهری توصیف کنیم به ابر مردان و ابر زنانی نیاز هست که نه نقص ظاهری داشته باشند و نه نقص معنوی تا این تز اثبات شود . بر فرض هم چنین باشد مگر در 7 میلیارد انسان چند نفر چنین اند که اثبات شود اینها از 50 میلیون انسان ماقبل بوده اند که به مرحله تکامل رسیده اند ( بودا شدن )؟

لذا این نگرش هم مخدوش است.

در مورد مساله سوم

خب یک اشتراک هست در این مساله بین اسلام و بودیسم و آنهم مجازات اعمال.
ولی در بودیسم محاسبه اعمال و مجازات آن توسط انسان و در عالم مادی شکل میگیرد اما در اسلام توسط خداوند و در عالمی غیر از معیارهای این عالم.
ماهیت آتش جهنم از جنس گناهان ماست و خداوند در حق کسی ظلم نمیکند. پس اگر فردی در این دنیا گناهی را مرتکب شده باشد به میزان همان گناه مجازات میگردد

ولی در تفکر تناسخ این مجازات از جنس تلافی و آنهم بشکل مادی و میزان و شدتش را معلوم نیست چه کسی تعئین میکند و این از عدالت هم بدور است.

...

reza;549106 نوشت:
4- ما اعتقاد داریم چیزی که قرآن کریم و اهل بیت اومده اینه که بعد از مرگ اگر انسان درستکاری باشیم وارد بهشت میشویم که یکجای خوش آب و هواست و دارای حوریان بهشتی هستند و...
ولی سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که دیگه خبری از رسیدن به سر چشمه آفرینش و سعادت انسان چی میشه، که توی این کتاب برداشتی که میشه کرد اینه که همواره روح درحال بالا بردن سطح خود است تا سر چشمه پاکیها که خداوند باشه برسه.

فارغ از موضوع انبیاء و ائمه علیهم السلام

بسیاری بودند و هستند که در ابتدا راه گمراه بودند و بعد خداوند هدایتشان کرد و نهایتا از مقربین شدند. کسانی که ولایت تکوینی یافتند و دینا مسخر آنها گردید و دعای آنها بر عالم از بشر و غیر بشر تاثیر گذاشت . این نشان مقرابین است. و آیه ای چون خلق السماوات والارض و سخر لکم در مورد ایشان مصداق پیدا کرد.

موفق و منصور باشید

یاحق

[="Tahoma"][="Teal"]به نام خدا
سلام
اگر تناسخ وجود داشته باشد و روح دائم از جسمي به جسم ديگر برود و پايش شود آيا ديگر بهشت و جهنم معنايي دارد؟وآيا مي توان هدفي را براي خلقت تعريف نمود جز اينكه همه به بهشت برسند؟و آيا اين يك كار بيهوده نيست؟
[/]

با سلام و تشکر بابت پاسخ فاتح عزیز

فاتح;549472 نوشت:
در مورد مطلب اول که فرمودید . نیازی نیست که یک نفر 7 دفعه بمیرد و زنده شود تا به تعالی برسد چون استعداد رسیدن به خدا در طول یک دوره زمانی حیات برای همه ممکن است و این بسته به اختیار آنها و تبعیت از دین دارد.

خب طبعا کسی که به خدا و رسولش ایمان بیاورد و تابع عقاید و اخلاق و احکام دین گردد تعالی می یابد و خداوند او را سرپرستی و هدایت میکند.

ولی اگر تبعیت ننماید 7 بار هم که بدنیا بیاید کم است و حتی 70 بار .


خب بله گفته شما درسته و در کتاب سفر روح از زبان سوژه ها بیان شده که روحها با سطح بالاتر نیازی به بازگشت به کره خاکی رو ندارن، و اصلا هیچ روحی تمایل به برگشت رو نداره ولی به اجبار ناچاره به بازگشت برای آزمونه آموخته هایی که در برزخ آموخته، و این ممکنه که یه روح با استعداد باشه و در همان سفر اول از آزمون سر بلند بیرون بیاد و اصلا نیازی به بازگشت به کره خاکی رو نداشته باشه

فاتح;549472 نوشت:
در مورد مساله دوم .
عدالت بر اساس مبانی و معیارهای ظاهری در تناسخ عدالتی مخدوش است. مثلا ممکن است هر 7 بار فرد زشت و یا فقیر و یا ناقص و .. بدنیا بیاید. پس اگر

بخواهیم معنای تعالی هم ظاهری توصیف کنیم به ابر مردان و ابر زنانی نیاز هست که نه نقص ظاهری داشته باشند و نه نقص معنوی تا این تز اثبات شود . بر فرض هم چنین باشد مگر در 7 میلیارد انسان چند نفر چنین اند که اثبات شود اینها از 50 میلیون انسان ماقبل بوده اند که به مرحله تکامل رسیده اند ( بودا شدن )؟

خب درباره این موضوع ذات خداوند از هر نا عدالتی پاک و مبرا میباشد در این که شکی نیست؟! پس خداوند هیچ انسانی را با مشکل خلق نکرده است و این خودمان هستیم که با اعمالمان باعث این کار شده ایم و در واقع این جریمه ما است بخاطر گناهانی که قبلا مرتکب شده ایم. و لزومی به این نیست که همه معلول یا فقیر یا زشت باشند.

فاتح;549472 نوشت:
در مورد مساله سوم

خب یک اشتراک هست در این مساله بین اسلام و بودیسم و آنهم مجازات اعمال.
ولی در بودیسم محاسبه اعمال و مجازات آن توسط انسان و در عالم مادی شکل میگیرد اما در اسلام توسط خداوند و در عالمی غیر از معیارهای این عالم.
ماهیت آتش جهنم از جنس گناهان ماست و خداوند در حق کسی ظلم نمیکند. پس اگر فردی در این دنیا گناهی را مرتکب شده باشد به میزان همان گناه مجازات میگردد

ولی در تفکر تناسخ این مجازات از جنس تلافی و آنهم بشکل مادی و میزان و شدتش را معلوم نیست چه کسی تعئین میکند و این از عدالت هم بدور است.

در مورد گناهان در این کتاب بیان شده که نوری بسیار شدید به مانند آتش روح را پاک سازی میکند که در روحهای سطوح پایین تر حتی به ظاهر باعث زخمی شدن روح میشود ولی در روح های سطح بالا این مرحله به راحتی سپری میشود در ثانی مجازات در زمین نیز باید جوابگوی اعمالش باشد
در مورد گناهان تا جایی که من خواندم و از قرآن کریم بیان شده سوختن و جاودانگی در آتش دوزخ بیم داده شده است یا چیزی شبیه به این مورد، به نظر شما این مسئله با عدالت خداوند منطبق است که مثلا کسی که گناه زنا را مرتکب شده است وارد جهنم میشود که شعله های آتش آن همه جا را فرا گرفته است و یا مثلا کسی که مال صغیری رو به ناحق خورده نیز به جهنم میرود و در آتش میسوزد.
به هر حال منظور من این است که به نظر شما آیا این درست است که جنس گناهی خاص را با خود آن گناه پاسخ داده نشود آیا این با عدالت خدا منطبق است؟!

فاتح;549473 نوشت:
بسیاری بودند و هستند که در ابتدا راه گمراه بودند و بعد خداوند هدایتشان کرد و نهایتا از مقربین شدند. کسانی که ولایت تکوینی یافتند و دینا مسخر آنها گردید و دعای آنها بر عالم از بشر و غیر بشر تاثیر گذاشت . این نشان مقرابین است. و آیه ای چون خلق السماوات والارض و سخر لکم در مورد ایشان مصداق پیدا کرد.

جناب فاتح عزیز، گفته من درباره بعد از مرگ میباشد و مسلما اندک انسانهایی میتوانند در این دنیا به سعادت برسن اونم نه به سعادت کامل بلکه نسبی پس میتوانیم نتیجه بگیریم که این دنیا و عمر زمان بسیار کمی میباشد که ما را به سعادت واقعی برساند، در ثانی اگر قرار باشد در آن دنیا ما وارد بهشت شویم و خوش بگذرانیم چیزی که در روایات بیان شده رودخانه های پر از شراب و حوریان بهشتی که همواره باکره هستند، خب عقل شما چه میگوید آیا قرار است که به بهشت برویم این کارها را بکنیم خب در همین دنیا اینکارها رو میکنیم دیگه چه کاریه، پس این مسئله بکل با عقل جور در نمی آید!!!!! الله العلم

ناگفته هاي ناب;549487 نوشت:
سلام
اگر تناسخ وجود داشته باشد و روح دائم از جسمي به جسم ديگر برود و پايش شود آيا ديگر بهشت و جهنم معنايي دارد؟وآيا مي توان هدفي را براي خلقت تعريف نمود جز اينكه همه به بهشت برسند؟و آيا اين يك كار بيهوده نيست؟

با سلام و تشکر بخاطر پیگیری شما از این بحث
خب همونجور که در جواب آقای فاتح عزیز گفتم، این چیزی که از بیان سوژه های این کتاب آمده است روح همواره در تکاپو است که بتواند در آخر به سر منشأ آفرینش و پیوستن دوباره به روح پاک اقدس الهی برسد اون هم با بالا بردن سطح روح، این خواسته هر انسان (هر روحی) است که در آخر چنین شود و هیچ لذتی چه در این دنیا و چه در آن دنیا بالاتر از این نیست.
و حال من سئوالی از شما دارم آیا از نظر شما بعد از رفتن روح یا جسم به بهشت آیا به نتیجه نهایی رسیده ایم آیا هدف از آفرینش ما این است که مثلا یه چند سال را در کره زمین به سختی بگذرانیم و سپس به بهشت برویم و آنجا کارهایی که در این کره خاکی از آن منع شده ایم را آنجا انجام دهیم خب این چه کاری است خب در همین دنیا اینکارها رو میکردیم، و یا آیا شما دوست دارید فقط خودتان به اصطلاح به بهشت بروید و به سعادت برسید یا دوست دارید همه بتوانند دیر یا زود به این عمر نایل شوند؟!!!!

در مورد تناسخ بیان شده از نظر ملاصدرا که گفته اند چون تمامی موجودات زنده از گیاهان تا جانوران دارای روح میباشد پس نطفه نیز خود دارای روح است و روح دومی نمیتواند وارد بر روح اول شود پس نتیجه به ابطال تناسخ گرفته اند.
در این باره میتوان گفت طبق گفته خود ملاصدرا چون هر موجود زنده ای دارای روح است از تک سلولیها گرفته یا جانوران بزرگ پس میتوان گفت اسپرم و تخمک نیز به طور مجزا دارای روح است و همان طور که از ادغام این دو نطفه به وجود می آید پس همین جا به تناسخ بر میخوریم چطور دو روح (اسپرم و تخمک) تشکیل یک روح به نام نطفه را میدهد، پس میتوان نتیجه گرفت که روح سومی هم میتواند به دو روح قبلی ادغام شود.

اگر تناسخ درست باشه دو سوال باید جواب داده بشه
اول اینکه چرا هیچ کسی از زندگیهای قبلیش یادش نمیاد ؟
دوم اینکه وقتی کسی از زندگی قبلیش یادش نیاد و وارد جسم جدیدی بشه در نهایت یک موجود جدید است
عذابی که با این جسم جدید می کشه رو هرگز نمی توان گفت مجازات زندگی قبلیش است
چون زندگی قبلی یادش نیست و ارتباطی با جسم قبلیش هم نداره
و در کل روح به تنهایی دارای هویت نیست بلکه با جسم دارای هویت میشه
روح و جسم با هم در تعاملند و در هم موثر هستند
و کلا می خوام بگم که روح در جسم جدید ادم قبلی نیست بلکه فرد جدیدی می باشد

[="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]

به نظر من که بحث جنبه تبلیغاتی پیدا کرده برای همین ارسالی ندم بهتره ...

فقط یک نکته اینکه ! در جوامع شرابخوار و زناکار با هزار و یک مورد اخلاقی راه نفوذ دشمن انسان باز و هموار میشه
در انتخاب سوژه برای تحقیقات باید به معرفت تشخیص صلاحیت شخص رسید .
و گرنه ممکنه اون جسم سوژه در اختیار یا مسخر شیطان و موجود پستی باشه که به اسم هیپنوتیزم برای خبر از گذشته و اینده ما رو سره کار گذاشته باشه و قصدش منحرف ساختن ما از مسیر واقعی باشه ... چیزی که دیدیم تا امروز اکثر افراد مدعی به غیب و هیپنوتیزم و امثال اینها تو زرد از اب درامدن . مطالعه خوبه اما دیکته پسندی و طوطی وار گفتن فایده چندانی نداره . باید با عقل و منطق جور در بیاد
[/]

با سلام

گیلدان;549551 نوشت:
اگر تناسخ درست باشه دو سوال باید جواب داده بشه
اول اینکه چرا هیچ کسی از زندگیهای قبلیش یادش نمیاد ؟
دوم اینکه وقتی کسی از زندگی قبلیش یادش نیاد و وارد جسم جدیدی بشه در نهایت یک موجود جدید است
عذابی که با این جسم جدید می کشه رو هرگز نمی توان گفت مجازات زندگی قبلیش است
چون زندگی قبلی یادش نیست و ارتباطی با جسم قبلیش هم نداره
و در کل روح به تنهایی دارای هویت نیست بلکه با جسم دارای هویت میشه
روح و جسم با هم در تعاملند و در هم موثر هستند
و کلا می خوام بگم که روح در جسم جدید ادم قبلی نیست بلکه فرد جدیدی می باشد

اگر کتاب سفر روح رو مطالعه کرده باشید دکتر مایکل نیوتن از یکی از سوژه ها این سئوال رو پرسیده که در زندگی زمینی فعلی چرا از زندگیهای دیگر چیزی به یاد نداریم و آن سوژه جواب این سوال رو داده که من دقیقا یادم نیست که چی گفته،ولی در مورد جسم، جسم انسان فقط یک وسیله است و فانی میباشد در حالی که روح بر گرفته از ذات خداوندی میباشد و جاودان است پس به هیچ وجه نمیتوان این دو را با هم یکی دانست و تنها یک وسیله است برای آزمون الهی، در مورد روح در جسم جدید آدم قبلی نیست، نمیشه اینجوری نگاه کرد، مثلا در همین کتاب سوژه ای گفته است که راهنمای او در زمانی که آن سوژه دچار سر درگمی بوده به صورت فرزند او به دنیا میاد و باعث آرامش روحی و روانی آن سوژه شده است، یا در جای دیگر میگوید کلا انسانها در زمانهایی با کسانی آشنا میشوند که انگار سالیان سال است آنها را میشناسند، در صورتی که حتی در این زندگی فعلی حتی یک بار هم همدیگر را ندیده بودند.
به هر حال به شما دوست گرامی پیشنهاد میکنم این دو کتاب یعنی سفر روح و سرنوشت روح (که ادامه کتاب اول است) را مطالعه کنید به هر حال چیزی رو از دست نمیدهید.
و به جرات میتوان گفت 70 درصد مطالب این کتاب با دین یکی میباشد
و در جایی از کتاب آمده است که مثلا یک دختر مسیحی که بسیار دین گرا بوده است راهنمای خود را به صورت حضرت مسیح میدیده و از آن سوال شده بود که او را به چه رنگی میدیدی و او آن را به رنگ آبی مشاهده کرده بود که در جدول قرار گیری سطح روحها در واقع آن روح راهنما در سطح معلم ارشد بوده است.
به هر حال این یک نظریه است و در جای خود پاسخگوی بسیاری از سوالات و شبهات ما را میدهد.

از نظر شخصی من وجود بهشت و جهنم به آن صورتی که ما تصور میکنیم نیست چرا که اصل آفرینش رو بی معنی میکنه مثلا انسانها به دنیا می آیند با دین آشنا میشوند و از بعضی کارها منع میشوند به دلیل اینکه در آخر به بهشت برسند و وعده هایی که در بهشت داده شده در واقع همان کارهای جسمانی پوچ و باطل است مثلا حوریان بهشتی و ...
آیا تا بحال با خود فکر کرده اید که این حرفها از زبان پیامبر اسلام میتوانسته که بخاطر این باشد که اعراب آن زمان اگر همچین وعده و عید به صورت جسمانی به آنها نمیداندد هیچکس به دین و خدا پرستی روی نمی اوردند و کارهای زشت خود از جمله زنده بگو کردن دختران و خیلی جنایات دیگر، به هر حال ذات اقدس الهی پاک است و ذات انسان به دلیل اینکه بر گرفته از خداوند است در ثانی تمایل به کارهای خوب دارد آیا دیدید وقتی مثلا یک کار نیک انجام میدهید چقدر خوشنود میشوید و یا مثلا کار ناپسندی انجام میدهیم عذاب وجدان میگیریم این به دلیل این است که ذات انسان پاک است و پاکیها را دوست میدارد.

موفق باشید

با سلام به دوست خوبم آقای Mohammad2db

Mohammad2db;549567 نوشت:
به نظر من که بحث جنبه تبلیغاتی پیدا کرده برای همین ارسالی ندم بهتره ...

فقط یک نکته اینکه ! در جوامع شرابخوار و زناکار با هزار و یک مورد اخلاقی راه نفوذ دشمن انسان باز و هموار میشه
در انتخاب سوژه برای تحقیقات باید به معرفت تشخیص صلاحیت شخص رسید .
و گرنه ممکنه اون جسم سوژه در اختیار یا مسخر شیطان و موجود پستی باشه که به اسم هیپنوتیزم برای خبر از گذشته و اینده ما رو سره کار گذاشته باشه و قصدش منحرف ساختن ما از مسیر واقعی باشه ... چیزی که دیدیم تا امروز اکثر افراد مدعی به غیب و هیپنوتیزم و امثال اینها تو زرد از اب درامدن . مطالعه خوبه اما دیکته پسندی و طوطی وار گفتن فایده چندانی نداره . باید با عقل و منطق جور در بیاد

دوست عزیز شاید حرف شما درست باشه ولی این مطالب بر گرفته از این کتابه و به جرات 70 درصد منطبق با دینمونه و یکسری شبهات این وسط به وجود میاد که هدف من از درج این تاپیک رسیدن به جوابی قانع کننده درباره این شبهاته از جمله مسئله تناسخ، اصلا بودن یا نبودن بهشت و جهنم و ...
و فقط و فقط هدفم رسیدن به واقعیته،
مثلا پیامبر به مومنین فرموده اند ناخن هاى خود را كوتاه كنيد ؛ چرا كه شيطان ، ميان گوشت و ناخن به حركت در مى آيد، آیا منظور پیامبر از شیطان در این حدیث میکروب و ویروس نیست آیا ویروس و میکروب همان شیطان هستند، مسلما نه و در آن زمان پیامبر نمیتوانسته به اعراب بفهماند میکروب و ویروس چیست و چه کاری میکند، خب پس میتوان وجود یا عدم وجود بهشت و یا بیم دادن از جهنم کاری بوده است که پیامبر مجبور به اینکار شده است تا بتواند اعراب آن موقع را به سمت خداشناسی جلب کند؟!

سلام علیکم و رحمه الله

این توجیهاتی که میفرمائید در مورد تناسخ هیچ مستندی ندارد مگر اینکه در ذهن خود بجای یافتن پاسخ به سوال صورت مساله را پاک کرده و رها میکنید.

مثلا این پاسخ

reza;549576 نوشت:
اگر کتاب سفر روح رو مطالعه کرده باشید دکتر مایکل نیوتن از یکی از سوژه ها این سئوال رو پرسیده که در زندگی زمینی فعلی چرا از زندگیهای دیگر چیزی به یاد نداریم و آن سوژه جواب این سوال رو داده که من دقیقا یادم نیست که چی گفته،

شما یادتان نیست که چه پاسخی به این سوال داده شده ؛ و نتیجتا نمیتوانید بفرمائید آیا پاسخ منطقی بوده یا غیر منطقی ولی در ذهن خود آنرا موجه فرض کرده اید.

اگر دقت بفرمائید
در مورد پاسخ هایتان به دیگر مسائلی که بنده و دوستان و استاد مطرح کردند هم رویکرد توجیهی اینچنینی داشتید

بهشت و جهنم بواسطه حوریان بهشتی مردود است ولی برای ادعای تناسخ روح در اجسام دیگر بدون ذکر مستنداتی و بصرف ادعای دکتر فلانی و بیماران هیپنوتیزم شده , مطلوب .

reza;549527 نوشت:
در مورد گناهان در این کتاب بیان شده که نوری بسیار شدید به مانند آتش روح را پاک سازی میکند که در روحهای سطوح پایین تر حتی به ظاهر باعث زخمی شدن روح میشود ولی در روح های سطح بالا این مرحله به راحتی سپری میشود در ثانی مجازات در زمین نیز باید جوابگوی اعمالش باشد
در مورد گناهان تا جایی که من خواندم و از قرآن کریم بیان شده سوختن و جاودانگی در آتش دوزخ بیم داده شده است یا چیزی شبیه به این مورد، به نظر شما این مسئله با عدالت خداوند منطبق است که مثلا کسی که گناه زنا را مرتکب شده است وارد جهنم میشود که شعله های آتش آن همه جا را فرا گرفته است و یا مثلا کسی که مال صغیری رو به ناحق خورده نیز به جهنم میرود و در آتش میسوزد.
به هر حال منظور من این است که به نظر شما آیا این درست است که جنس گناهی خاص را با خود آن گناه پاسخ داده نشود آیا این با عدالت خدا منطبق است؟!

در روایات آمده که جهنم طبقاتی دارد ( برخی روایات 7 طبقه و 7 درب را برای جهنم توصیف کرده اند و چنین بر می آید هیچکدام آنها از یک جنس نیستند و عدد هفت هم کنایه از وسعت و تعدد آنها دارد و نه تعداد ) و کنایه از مجازات هر فرد بنا بر میزان گناه اوست. و اینکه جنس گناهان تفاوت دارد .
و همچنین یک گناه مشترک بین چند نفر مجازاتی مختلف دارد
چنانکه گناه عالم با جاهل
گناه حاکم بر محکوم
گناه خواص بر عوام
فی المثل در قرآن کریم در مورد گناهی که همسران پیامبر مرتکب میشوند با مردم عادی مجازاتی دوبرابر را در نظر میگیرد.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره

ولی در تناسخ چه کسی میزان مکافات در جسم بعدی فرد را تعئین و مشخص میکند بر چه معیاری ؟

یاحق

[="Tahoma"][="Teal"]به نام خدا

reza;549533 نوشت:
با سلام و تشکر بخاطر پیگیری شما از این بحث
خب همونجور که در جواب آقای فاتح عزیز گفتم، این چیزی که از بیان سوژه های این کتاب آمده است روح همواره در تکاپو است که بتواند در آخر به سر منشأ آفرینش و پیوستن دوباره به روح پاک اقدس الهی برسد اون هم با بالا بردن سطح روح، این خواسته هر انسان (هر روحی) است که در آخر چنین شود و هیچ لذتی چه در این دنیا و چه در آن دنیا بالاتر از این نیست.
و حال من سئوالی از شما دارم آیا از نظر شما بعد از رفتن روح یا جسم به بهشت آیا به نتیجه نهایی رسیده ایم آیا هدف از آفرینش ما این است که مثلا یه چند سال را در کره زمین به سختی بگذرانیم و سپس به بهشت برویم و آنجا کارهایی که در این کره خاکی از آن منع شده ایم را آنجا انجام دهیم خب این چه کاری است خب در همین دنیا اینکارها رو میکردیم، و یا آیا شما دوست دارید فقط خودتان به اصطلاح به بهشت بروید و به سعادت برسید یا دوست دارید همه بتوانند دیر یا زود به این عمر نایل شوند؟!!!!

نظر شخصيم اين هست كه رسيدن به كمال و سعادت تضمين نداره و اين طور برداشت كردم كه شما مي فرماييد روح حتما به سعادت ميرسد كه اگر چنين باشد آفرينش امري بيهوده به نظر ميرسه،بيهوده تر از سناريوي بهشت يا جهنم.
هدف آفرينش نيز سعادت و كمال است و بهشت پاداشي اندك،اما تضمين سعادت كمي غير عقلاني است.
reza;549540 نوشت:
دو روح (اسپرم و تخمک) تشکیل یک روح به نام نطفه را میدهد، پس میتوان نتیجه گرفت که روح سومی هم میتواند به دو روح قبلی ادغام شود.

ممكن نيست در اينجا جمع1+1=1شود؟[/]

با سلام

فاتح;549583 نوشت:
شما یادتان نیست که چه پاسخی به این سوال داده شده ؛ و نتیجتا نمیتوانید بفرمائید آیا پاسخ منطقی بوده یا غیر منطقی ولی در ذهن خود آنرا موجه فرض کرده اید.
.

جناب آقای فاتح عزیز بله من در ذهنم نمانده که آن سوژه چه چیزی رو گفته چرا که این گفتگو بین دکتر و بیمار به صورت سوال و جوابه در ثانی حجم کتاب سفر روح به تنهایی 356 صفحه می باشد پس به من حق بدهید که مو به مو این کتاب در ذهنم نباشد، در زمان خواندن این کتاب با عقل صغیر خودم توانستم مطلب را بگیرم و جای شبه ای برایم نماند که برایم سوال شود. از جهت دیگر منظور من از بیان این جمله بیشتر بخاطر این بوده که مطالب خودش ین کتاب را بخواند.

فاتح;549583 نوشت:
بهشت و جهنم بواسطه حوریان بهشتی مردود است ولی برای ادعای تناسخ روح در اجسام دیگر بدون ذکر مستنداتی و بصرف ادعای دکتر فلانی و بیماران هیپنوتیزم شده , مطلوب .

در مورد مسئله تناسخ میتوان یک برداشت یا به عبارت دیگر یک فرضیه علمی مطرح کرد و آن این است که روح جسم نیست و وجود جسمانی ندارد پس در ثانی قابل دیدن و لمس کردن نیست البته از لحاظ جسمی و اینو هم میدونیم به هر حال وجود دارد پس باید انرژی باشد اگر انرژیست طبق بقای انرژی، انرژی هیچگاه تولید نمیشود و هیچگاه از بین نمیرود و تنها از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشود. پس طبق این نظریه میتونیم به تناسخ برسیم، البته باز گفتم این یک نظریه است دلیل بر درستی قضیه نیست.
در مورد

هیپنوتیزم انسان به حالت خلسه میرود و مغز هر چیز را که میبیند از طریق زبان و ایما اشاره بازگو میکند و دروغ نمیتواند بگوید که این مسئله ثابت شده است که البته به شرط اینکه واقعا بیمار به حالت خلسه رسیده باشد، در ثانی تعداد سوژه ها کم نیست و به طور مجموع در هر دو کتاب بالغ بر 67 نفر میباشد. و تقریبا همه سوژه ها یچیز را گفته اند، و در مورد خود دکتر نیوتن، این عمل
هیپنوتیزم را در شبکه تلویزیونی زنده نیز اجرا کرده است و سوژه ای را به خواب مصنوعی برده است. و خود دکتر نیوتن چه در کتاب خود و چه در سایت خود در مورد این موضوع گفته است که اینها بیاناتی از سوژه ها و بیماران من میباشد و من دخل و تصرفی در این موضوعات ندارم و تا آنجایی که برای شما مفید است را باور داشته باشید بقیه مطالبی که با دین خود منطبق نیست را کنار بگذارید.

بهر حال این مسئله فقط یک فرضیه است که اگر درست باشد جواب بسیاری از سوالات است. در این شکی نیست

فاتح;549583 نوشت:
فی المثل در قرآن کریم در مورد گناهی که همسران پیامبر مرتکب میشوند با مردم عادی مجازاتی دوبرابر را در نظر میگیرد.

خدا خیرتون بده همینجا دوگانگی به وجود می آید چه فرقی بین همسران پیغمبر با بقیه است؟! که عذاب گناهشان دو برابر است. که باز اصل عدالت رعایت نشده است. در هر صورت نمیخوام زیاد در این موضوع بحث کنم چون به خارج از دین کشیده میشود.

فاتح;549583 نوشت:
ولی در تناسخ چه کسی میزان مکافات در جسم بعدی فرد را تعئین و مشخص میکند بر چه معیاری ؟

اینکار بر گرفته از کتاب توسط معلمین روحها و خود روح مشخص میشود که در این میان نقش معلمین و استادان (روحهای با سطوح بالاتر) بیشتر است.
یا مثلا در گفته های سوژه ای به علت گناهی که از جانب سوژه در کره خاکی به وجود آمده بود روح راهنما به او گفت ما پدر و مادر تو را با دقت انتخاب کرده بودیم. الله العلم

ناگفته هاي ناب;549585 نوشت:
نظر شخصيم اين هست كه رسيدن به كمال و سعادت تضمين نداره و اين طور برداشت كردم كه شما مي فرماييد روح حتما به سعادت ميرسد كه اگر چنين باشد آفرينش امري بيهوده به نظر ميرسه،بيهوده تر از سناريوي بهشت يا جهنم.
هدف آفرينش نيز سعادت و كمال است و بهشت پاداشي اندك،اما تضمين سعادت كمي غير عقلاني است.

خب این مطلب امری بیهوده به نظر من نیست چرا که مثلا در دین اسلام کسی که گناه دزدی کوچکی رو داشته باشد و توبه نکرده باشد و از دنیا برود مسلما باید مجازات شود حتی اگر میزان این مجازات اندک باشد و بعد از سپری شدن مجازات خود آن وقت وضعیتش چه میشود؟! یا مگر اینکه بگوییم به طور جاودانه باید مجازات شود که با عقل و عدالت خدا جور نیست.
در مورد تضمین سعادت نیز چیزی که از این کتاب میشه برداشت کرد اینه که روحها دلیلی نمیشه که به این راحتیها به سعادت برسند بلکه باید همواره سطح روحی خودشونو بالا ببرن و هیچ روحی حتی روحهای گناهکار نیز مایل به اومد دوباره به کره خاکی نیستن بلکه مجبوران
ناگفته هاي ناب;549585 نوشت:
چگونه اين دو روح در يك بدن مي توانند با هم سازگاري پيدا كنند؟
ممكن نيست در اينجا جمع1+1=1شود؟

خب من هم همین رو میگم اگر اسپرم رو یک روح بدونیم و تخمک رو هم یه روح پس باید 1+1=2 شود نه 1+1=1 که قضیه تناسخ را ابطال کرده اند. در واقع 1+1=1 یعنی تناسخ اگر این موضوع 1+1=1 را تناسخ ندونیم پس میتونیم به این نتیجه هم برسیم که 1+1+1=1 هم امکان پذیره

reza;549582 نوشت:
با سلام به دوست خوبم آقای Mohammad2db

دوست عزیز شاید حرف شما درست باشه ولی این مطالب بر گرفته از این کتابه و به جرات 70 درصد منطبق با دینمونه و یکسری شبهات این وسط به وجود میاد که هدف من از درج این تاپیک رسیدن به جوابی قانع کننده درباره این شبهاته از جمله مسئله تناسخ، اصلا بودن یا نبودن بهشت و جهنم و ...
و فقط و فقط هدفم رسیدن به واقعیته،
مثلا پیامبر به مومنین فرموده اند ناخن هاى خود را كوتاه كنيد ؛ چرا كه شيطان ، ميان گوشت و ناخن به حركت در مى آيد، آیا منظور پیامبر از شیطان در این حدیث میکروب و ویروس نیست آیا ویروس و میکروب همان شیطان هستند، مسلما نه و در آن زمان پیامبر نمیتوانسته به اعراب بفهماند میکروب و ویروس چیست و چه کاری میکند، خب پس میتوان وجود یا عدم وجود بهشت و یا بیم دادن از جهنم کاری بوده است که پیامبر مجبور به اینکار شده است تا بتواند اعراب آن موقع را به سمت خداشناسی جلب کند؟!

[="#006400"]هوالاول
[/]
[="#000080"]پس قبول کنید که شما نا اگاهانه دارید منابع دیگری برای دین خود معرفی میکنید !
در صورتی که میتونید از همین راه از راه دین و کلام شیرین بزرگان وارد بشید
اصلا توجهی نمیکنید که در اکثر پستها بدون تامل فقط اسم کتاب و نویسنده رو اوردید و گفته های دوستان رو به جملات داخل کتاب تشبیه کردید .

من میگم این یه تبلیغه ناآگاهانه اس و ناخواسته دارید منحرف میشید و منحرف میکنید
احتمال اینکه دیگران هم بعد از مطالعه کتاب, منبع کلام دینی یا منطقی رو کتابه سفر و دکتر نمیدونم چی معرفی کنه
خیلی زیاده ... [/]

نقل قول:

مثلا پیامبر به مومنین فرموده اند ناخن هاى خود را كوتاه كنيد ؛ چرا كه شيطان ، ميان گوشت و ناخن به حركت در مى آيد، آیا منظور پیامبر از شیطان در این حدیث میکروب و ویروس نیست آیا ویروس و میکروب همان شیطان هستند، مسلما نه و در آن زمان پیامبر نمیتوانسته به اعراب بفهماند میکروب و ویروس چیست و چه کاری میکند، خب پس میتوان وجود یا عدم وجود بهشت و یا بیم دادن از جهنم کاری بوده است که پیامبر مجبور به اینکار شده است تا بتواند اعراب آن موقع را به سمت خداشناسی جلب کند؟

[="#000080"]بله اینکه شیطان مد نظر پیامبر در کنار یک مشت چرک کمین کنه و از چرک لذت ببره خیلی زیاده
همیشه به انسان شیطان صفت القابی مثل کثیف و کثافت وصل بوده
نمیشه گفت هر کثیف و کثافتی شیطان صفته
اما هر شیطان صفتی کثیفه و کثافت یا میکروب و ویروس رو دوست داره ...
این کثافت میتونه در نفس ضعیفش باشه که احتمالا از جسم کثیف یا ذهنی منحرف به وجود امده و مثال ویروس منتقل شده ...

گذشته ازینها شاید دلیل دیگر مراقبت از ناخن این باشه که غذای تامینی و ترمیمی ناخن به دیگر اعضای بدن منتقل بشه .
بر خلاف مو در مورد ناخن خیلی کم تحقیق شده
اما چیزی که من تا امروز دیدم ! افرادی که با حساسیت ناخن بلند میکنند
اکثرا دچار ضعف اعصاب و ضعف جسمی بودن . شاید اشتباه میکنم اما چیزی که تا امروز در وجود اکثر افراد دیدم رو گفتم .[/]

[="Tahoma"][="Teal"]
به نام خدا
آيا ممكن نيست با پيوستن دو روح ملكوتي به يكديگر،يك روح واحد را تشكيل دهند؟مانند پيوستن دو رود به يكديگر و تشكيل رودي واحد؟
[/]

به نام خدا

Mohammad2db;549637 نوشت:
پس قبول کنید که شما نا اگاهانه دارید منابع دیگری برای دین خود معرفی میکنید !
در صورتی که میتونید از همین راه از راه دین و کلام شیرین بزرگان وارد بشید
اصلا توجهی نمیکنید که در اکثر پستها بدون تامل فقط اسم کتاب و نویسنده رو اوردید و گفته های دوستان رو به جملات داخل کتاب تشبیه کردید .

من میگم این یه تبلیغه ناآگاهانه اس و ناخواسته دارید منحرف میشید و منحرف میکنید
احتمال اینکه دیگران هم بعد از مطالعه کتاب, منبع کلام دینی یا منطقی رو کتابه سفر و دکتر نمیدونم چی معرفی کنه
خیلی زیاده ...


دوست عزیز من مشکلم یک سری شبهات در خود دین و احادیث هستش بعد چطور میتونم با استناد بر همین احادیث به جواب خودم برسم؟! پس به ناچار به دنبال کتابهای دیگه از مجتهدین دیگه تا کتابهای غربی روی آورده ام، فکرم نمیکنم کنجکاوی در دین ایرادی داشته باشه چرا که معتقدم انسان باید با فطرت خداوندی خودش که عاری از هر گونه آلودگی و ناپاکی و اشتباه است به دنبال حقیقت برود، چرا که ما انسانها اشرف مخلوقات هستیم خداوند متعال در ما از روح خود عطا کرده است، اگر هم میبینیم بندگان خداوند به گناه و معصیت روی می آورند بخاطر دوری خودشون از خدا هستش، اگر دقت بفرمایید در دوره های زمانی مختلف پیامبران زیادی آمده اند ولی هیچکدام به یکباره دینی به کاملی حضرت محمد (ص) نیاورده اند و اکنون 1400 سال از آخرین پیامبر گذشته است و علم مردم روز به روز در حال کامل شدن است پس باید بناچار خود را با علم پیش ببریم نه به یکسری آیات و احادیث بسنده کنیم.
یک دلیل دیگر من از این کنجکاوها و تحقیقها اینه که از بچگی ما رو از هر گناهی ترسانده اند و فقط گفته اند اگر اینکار را بکنی وارد جهنم میشوی پس نکن حالا چرا این کار گناه دارد برایمان معلوم نکردن، در حالی که من معتقدم اگر ما بدونیم چرا اینکار گناه است کمتر به آن گناه روی میآوریم،
Mohammad2db;549637 نوشت:
بله اینکه شیطان مد نظر پیامبر در کنار یک مشت چرک کمین کنه و از چرک لذت ببره خیلی زیاده
همیشه به انسان شیطان صفت القابی مثل کثیف و کثافت وصل بوده
نمیشه گفت هر کثیف و کثافتی شیطان صفته
اما هر شیطان صفتی کثیفه و کثافت یا میکروب و ویروس رو دوست داره ...
این کثافت میتونه در نفس ضعیفش باشه که احتمالا از جسم کثیف یا ذهنی منحرف به وجود امده و مثال ویروس منتقل شده ...

گذشته ازینها شاید دلیل دیگر مراقبت از ناخن این باشه که غذای تامینی و ترمیمی ناخن به دیگر اعضای بدن منتقل بشه .
بر خلاف مو در مورد ناخن خیلی کم تحقیق شده
اما چیزی که من تا امروز دیدم ! افرادی که با حساسیت ناخن بلند میکنند
اکثرا دچار ضعف اعصاب و ضعف جسمی بودن . شاید اشتباه میکنم اما چیزی که تا امروز در وجود اکثر افراد دیدم رو گفتم .


دوست عزیز من این مثال رو برای این آوردم چون میخواستم بگم شیطان شاید یک منظر غیر واقعی باشه شاید اصلا وجود نداشته باشه، و گفته های پیامبر و پیامبران دیگر توجیه مردم در آن برهه زمانی بوده است، من معتقدم اگر انسان به خدا نزدیک باشه هیچگاه گناه نمیکنه،

با سلام

ناگفته هاي ناب;549650 نوشت:
آيا ممكن نيست با پيوستن دو روح ملكوتي به يكديگر،يك روح واحد را تشكيل دهند؟مانند پيوستن دو رود به يكديگر و تشكيل رودي واحد؟

دوست گرامی من هم به این معتقدم که همچین چیزی امکان پذیر است و به اصطلاح به آن تناسخ گفته میشود، ولی بحثی که ما داریم اینه که مجتهدین و دانشمندان دین ما بر گرفته از قرآن کریم و احادیث به این موضوع اعتقاد ندارن و بهر نحوی خواسته اند تناسخ را ابطال کنند مثل ملاصدرا، صدرالمتالهین شیرازی، شیخ اشراق و...

reza;549742 نوشت:
دوست عزیز من مشکلم یک سری شبهات در خود دین و احادیث هستش بعد چطور میتونم با استناد بر همین احادیث به جواب خودم برسم؟! پس به ناچار به دنبال کتابهای دیگه از مجتهدین دیگه تا کتابهای غربی روی آورده ام، فکرم نمیکنم کنجکاوی در دین ایرادی داشته باشه چرا که معتقدم انسان باید با فطرت خداوندی خودش که عاری از هر گونه آلودگی و ناپاکی و اشتباه است به دنبال حقیقت برود،
[="#000080"] [="#006400"]هوالعالم[/]

عزیز دل تا اینجاش که پاسخ های دینی قانع کننده بود ! نبود ؟
از طرفی منم نگفتم که همه اش از راه دین باشه و از همین راه درک بشه که نمیشه
میگم انتخاب درست داشته باشیم ...

راه نرفته که نمیشه راه بلد شد .
بسیار سفر می باید ...

منو شما میخواییم دنبال یه چیزی بریم ! خب بریم دیگه با دیگران چیکار داریم ؟
اول بریم اگر آخر و عاقبت داشت به دیگران توصیه کنیم ...

همین تاپیک و بحثش نشون میده که کدام یک از ما (وابسته و وارسته) تند روی کردیم
و کدام یک از ما منحرف شدیم .[/]

[="Times New Roman"][="Black"]سلام علیکم و رحمه الله

این گفتمان را با پاسخ های استاد به سوالات ادامه خواهیم داد . لذا
بطور موقت این تاپیک قفل میشود
از صبوری شما سپاسگذارم.

یاحق[/]

[=microsoft sans serif]

reza;549540 نوشت:
در این باره میتوان گفت طبق گفته خود ملاصدرا چون هر موجود زنده ای دارای روح است از تک سلولیها گرفته یا جانوران بزرگ پس میتوان گفت اسپرم و تخمک نیز به طور مجزا دارای روح است و همان طور که از ادغام این دو نطفه به وجود می آید پس همین جا به تناسخ بر میخوریم چطور دو روح (اسپرم و تخمک) تشکیل یک روح به نام نطفه را میدهد، پس میتوان نتیجه گرفت که روح سومی هم میتواند به دو روح قبلی ادغام شود.

باسلام
دو روح با یکدیگر تلاقی نمیکند، بلکه یک روح در اثر حرکت جوهری و ارتقای وجودی ای که می یابد، تبدیل به روح دیگر میشود.
شبیه تبدیل شدن چوب به خاکستر یا تبدیل شدن روغن به کره جامد و کره جامد به کره آب شده و کره آب شده به گاز و هوا در اثر تبخیر.
در تمام این موارد، ماده باقی است و فقط صورت عوض شده است.

[=microsoft sans serif]

reza;549576 نوشت:
از نظر شخصی من وجود بهشت و جهنم به آن صورتی که ما تصور میکنیم نیست چرا که اصل آفرینش رو بی معنی میکنه مثلا انسانها به دنیا می آیند با دین آشنا میشوند و از بعضی کارها منع میشوند به دلیل اینکه در آخر به بهشت برسند و وعده هایی که در بهشت داده شده در واقع همان کارهای جسمانی پوچ و باطل است مثلا حوریان بهشتی و ...

باسلام
بله واقعا تصور شما از بهشت و جهنم درست نیست.
بهشت و جهنم، از همین دنیا توسط خود ما در حال ساختن است.
هر کسی بهشت و جهنم خود را می سازد.
با هر کار نیک، بهشت و نعمتهای بهشتی و با هر کار ناپسند، جهنم و نقمتهای آن را می سازیم.
البته بهشت و جهنم برای هر فردی، با فرد دیگر فرق دارد.
کسی که تمام هم و غمش، رسیدن به نعمتهای مادی است، با کسی که لذت را در امور معنوی میداند فرق دارد.
فرد اول، صرفا به حورالعین و غلمان و باغ و بستان می رسد و فرد دوم، به نعمتهایی میرسد که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده است.
اصولا انسان با کارهایی نیک و بد، روح خود را ارتقا میدهد و بهشت و جهنم نتیجه قهری این کمال و نقصان است.

[=microsoft sans serif]

reza;549598 نوشت:
در مورد مسئله تناسخ میتوان یک برداشت یا به عبارت دیگر یک فرضیه علمی مطرح کرد و آن این است که روح جسم نیست و وجود جسمانی ندارد پس در ثانی قابل دیدن و لمس کردن نیست البته از لحاظ جسمی و اینو هم میدونیم به هر حال وجود دارد پس باید انرژی باشد اگر انرژیست طبق بقای انرژی، انرژی هیچگاه تولید نمیشود و هیچگاه از بین نمیرود و تنها از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشود. پس طبق این نظریه میتونیم به تناسخ برسیم، البته باز گفتم این یک نظریه است دلیل بر درستی قضیه نیست.

اولا بر اساس کدام قاعده می فرمایید، وقتی روح جسم نبود، پس انرژی است.
با کدام قاعده تجربی ثابت شده که انرژی از جنس ماده و جسمانی نیست.

ثانیا: مگر بنابر نظریه مقابل، که قائل به تناسخ نیست، قرار است چیزی تولید شود.
خیر در مسئله معاد و باور دینداران، روح باقی است و در عالمی دیگ ربه نام عالم برزخ باقی میماند تا روز قیامت که به بدن سابقش باز گردد.

reza;549598 نوشت:
هیپنوتیزم انسان به حالت خلسه میرود و مغز هر چیز را که میبیند از طریق زبان و ایما اشاره بازگو میکند و دروغ نمیتواند بگوید که این مسئله ثابت شده است که البته به شرط اینکه واقعا بیمار به حالت خلسه رسیده باشد، در ثانی تعداد سوژه ها کم نیست و به طور مجموع در هر دو کتاب بالغ بر 67 نفر میباشد. و تقریبا همه سوژه ها یچیز را گفته اند، و در مورد خود دکتر نیوتن، این عمل

با توجه به اشکالی که شما مطرح کردید و با قبول فرضی، ادعایی که شده( که دراین حالت، انسان توان دروغگویی ندارد)و با چشم پوشی از این احتمال که این دکتر سخن خود را به آنان القا کرده یا به دروغ چنین نسبی را به انان داده است.(چون انان که خواب بوده اند و بعد از بیداری که یادشان نمی اید چه چیزی را به صورت غیر ارادی گفته اند) تعداد افراد حقیقت را نشان نمیدهد.
فرض کنید، صد هزار نفر بگویند سیمرغ را دیده اند. با این احتمال که این افراد، همگی دچار هذیان گویی و توهم شده اند، شما به استناد تعداد افراد، حرفشان را میپذیرید.
در اینجا نیز قبل از قبول، دو اشکال وجود دارد. باقطع نظر از بطلان عقلی محتوای سخن آنان.

[=microsoft sans serif]
reza;549598 نوشت:
بهر حال این مسئله فقط یک فرضیه است که اگر درست باشد جواب بسیاری از سوالات است. در این شکی نیست

جواب باید منطقی باشد. شبیه این سخنان را گذشتگان و مصر و هند باستان نیز داشته اند.
مهم این نیست که یک نظریه چقدر زیبا به نظر برسد. مهم این است که ساختار منطقی داشته و عقل ستیز نباشد که این نظریه هست.

[=microsoft sans serif]
reza;549598 نوشت:
خدا خیرتون بده همینجا دوگانگی به وجود می آید چه فرقی بین همسران پیغمبر با بقیه است؟!

به خاطر جایگاه انان در جامعه و نقش آنان در دینداری مردم.
این چه ربطی به عدالت دارد.
در صورتی ظلم بود که بدون گفتن و خبر دادن از این نوع محاسبه، آنان را مواخذه کند.
قانون را خودش فرموده و بر اساس قانونش، ثواب و جزا میدهد.

[=microsoft sans serif]

reza;549743 نوشت:
دوست گرامی من هم به این معتقدم که همچین چیزی امکان پذیر است و به اصطلاح به آن تناسخ گفته میشود،

لطفا دقت کنید، در اینجا دو روح اجتماع بر یک روح ندارد.
یک روح، در سیر جهش و حرکت تکاملی خود، صورت جدید به خودش میگیرد. نه اینکه روح دیگر وارد بدن قبلی میشود.

با سلام به دوست گرامی Mohammad2db

Mohammad2db;550325 نوشت:
عزیز دل تا اینجاش که پاسخ های دینی قانع کننده بود ! نبود ؟

نه قانع کننده نبود اگر بود دیگه سئوالی در ذهنم نمی موند.

Mohammad2db;550325 نوشت:
منو شما میخواییم دنبال یه چیزی بریم ! خب بریم دیگه با دیگران چیکار داریم ؟
اول بریم اگر آخر و عاقبت داشت به دیگران توصیه کنیم ...

همین تاپیک و بحثش نشون میده که کدام یک از ما (وابسته و وارسته) تند روی کردیم
و کدام یک از ما منحرف شدیم .


بله دوست گرامی حق باشماست، نباید این مسئله رو زیاد کش داد، ولی سئوالاتی که درباره دین و راز و رمز آفرینش انسان مطرحه رو دنبالش رفتم ولی دین جواب قانع کننده ای نداده یا به عبارتی نمیدونم چه منبع دینی همچین سوالات منو جواب دادن در نتیجه این تاپیک ایجاد کردم تا بتونم به سوالاتی که در ذهنم از راه دین پاسخ بدم. مثلا سئوالاتی نظیر این
1- دلیل آفرینش انسان و این جسم واین کره خاکی در چیست؟
2- آیا وقتی که انسان مومن و نیکوکار بعد از مرگ وارد بهشت شد دیگر کارش تمامشده است و به صورت جاودانه فقط به خوشی می پردازد یعنی به عبارتی به سعادت رسیدهاست؟
3- چرا خداوند هر کسی را به یک نوع می آزماید؟ آیا این مسئله با عدالت خداوندمنطبق است؟

با سلام به کارشناس محترم جناب آقای صدیق

صدیق;550393 نوشت:
دو روح با یکدیگر تلاقی نمیکند، بلکه یک روح در اثر حرکت جوهری و ارتقای وجودی ای که می یابد، تبدیل به روح دیگر میشود.
شبیه تبدیل شدن چوب به خاکستر یا تبدیل شدن روغن به کره جامد و کره جامد به کره آب شده و کره آب شده به گاز و هوا در اثر تبخیر.
در تمام این موارد، ماده باقی است و فقط صورت عوض شده است.

خب سوال منم دقیقا همینه طبق گفته های ابطال تناسخ هر چیزی دارای روح است از تک سلولی ها گرفته تا مخلوقات بزرگتر حال ما میدانیم که در پیدایش یک نطفه از لقاح این دو به وجود می آید که هر دوی اینها یعنی اسپرم و تخمک به تنهایی دارای روح است حال وقتی این دو به قول من با تلاقی به قول شما حرکت جوهری و ارتقای وجودی می شوند و تشکیل یک روح را میدهند اگر بتوانیم بگویم دو روح میتواند با هم حرکت جوهری و ارتقای موجودی دهد پس روح سومی هم میتواند با دو روح قبلی حرکت جوهری و ارتقای وجودی دهد.

صدیق;550394 نوشت:
بله واقعا تصور شما از بهشت و جهنم درست نیست.
بهشت و جهنم، از همین دنیا توسط خود ما در حال ساختن است.
هر کسی بهشت و جهنم خود را می سازد.
با هر کار نیک، بهشت و نعمتهای بهشتی و با هر کار ناپسند، جهنم و نقمتهای آن را می سازیم.
البته بهشت و جهنم برای هر فردی، با فرد دیگر فرق دارد.
کسی که تمام هم و غمش، رسیدن به نعمتهای مادی است، با کسی که لذت را در امور معنوی میداند فرق دارد.
فرد اول، صرفا به حورالعین و غلمان و باغ و بستان می رسد و فرد دوم، به نعمتهایی میرسد که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده است.
اصولا انسان با کارهایی نیک و بد، روح خود را ارتقا میدهد و بهشت و جهنم نتیجه قهری این کمال و نقصان است.

جناب آقای صدیق کارشناس محترم برداشت شما از بهشت و جهنم به نظر منطقی میآید ولی چیزی که اینجا باز سوال است این است که اگر قرار باشد انسان های مادی گرا در کره زمین یه مدت طول عمر خود را از نعمتهای مادی منع شوند و سپس بعد از مرگ به بهشت بروند و دوباره به آن نعمتهای مادی برسند، چه دلیلی بر این کار است دلیل از این آزمایش در کره زمین چیست، اول و آخر که به نعمتهای مادی رسیده اند پس چرا نباید در همین دنیا خداوند به آنها این نعمتها را بدهد؟!

صدیق;550396 نوشت:
اولا بر اساس کدام قاعده می فرمایید، وقتی روح جسم نبود، پس انرژی است.
با کدام قاعده تجربی ثابت شده که انرژی از جنس ماده و جسمانی نیست.

ثانیا: مگر بنابر نظریه مقابل، که قائل به تناسخ نیست، قرار است چیزی تولید شود.
خیر در مسئله معاد و باور دینداران، روح باقی است و در عالمی دیگ ربه نام عالم برزخ باقی میماند تا روز قیامت که به بدن سابقش باز گردد.


جناب صدیق بحث علمی بود یعنی چیزی که قابل فهم برای مغز باشد و بشه اثباتش کرد روح مسلما جسم ندارد چرا که اگر داشت افراد دیگر قادر به مشاهده و لمس آن بودن پس میرسیم به دو موضوع یا روح وجود ندارد یا دارد اگر ندارد که هیچ اگر دارد پس باید از نظر علمی یه چیزی باشد و میدانیم که روح فناپذیر نیست و جاوندان است پس تنها میتواند از نظر علمی انرژی باشد چرا که میدانیم
انرژی هیچگاه تولید نمیشود و هیچگاه از بین نمیرود و تنها از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشود پس روح به غیر از انرژی چیز دیگری نمیتواند باشد چرا که چیز دیگر باشد فناپذیر است.

صدیق;550396 نوشت:
فرض کنید، صد هزار نفر بگویند سیمرغ را دیده اند. با این احتمال که این افراد، همگی دچار هذیان گویی و توهم شده اند، شما به استناد تعداد افراد، حرفشان را میپذیرید.
در اینجا نیز قبل از قبول، دو اشکال وجود دارد. باقطع نظر از بطلان عقلی محتوای سخن آنان.

جناب آقای صدیق کارشناس محترم، سخن از دیدن سیمرغ را دیده اند یا ندیده اند فقط یک کلمه است یعنی احتمال دیدن یا ندیدن آن 50 50 است یا دیده اند یا ندیده اند، در صورتی که سخنان این 67 نفر فقط یک کلمه نبوده است که مثلا به برزخ رفته ام یا نرفته ام بلکه در مورد برزخ و عالم بعد از مرگ بحث و گفتگو کرده اند و تمام سوژه ها در مورد حالت وجودی برزخ یک چیز را بیان کرده اند با اندکی جزییات کم یا زیاد اونم از برداشت خود سوژه ها و قدرت بیان چیزی که دیده اند ولی چیزی که اینجا مطرح است اگر سخنان دکتر مایکل نیوتن از خودش نباشد و واقعا سخنان خود سوژه ها باشد باید به یک باور برسیم

[=microsoft sans serif]

reza;550536 نوشت:
خب سوال منم دقیقا همینه طبق گفته های ابطال تناسخ هر چیزی دارای روح است از تک سلولی ها گرفته تا مخلوقات بزرگتر حال ما میدانیم که در پیدایش یک نطفه از لقاح این دو به وجود می آید که هر دوی اینها یعنی اسپرم و تخمک به تنهایی دارای روح است حال وقتی این دو به قول من با تلاقی به قول شما حرکت جوهری و ارتقای وجودی می شوند و تشکیل یک روح را میدهند اگر بتوانیم بگویم دو روح میتواند با هم حرکت جوهری و ارتقای موجودی دهد پس روح سومی هم میتواند با دو روح قبلی حرکت جوهری و ارتقای وجودی دهد

باسلام و تشکر
اشکال کار دقیقا همینجاست که شما نطفه و اسپرم را دو چیز میدانید. درحالیکه این دو، سیر تکاملی یک چیز هستند.
دقت کنید، وقتی یک بچه از یک سالگی وارد دو سالگی میشود، آیا روح او نیز عوض میشود، ایا او در یک سالگی با خود او در دو سالگی متفاوت است.
خیر.
پس تفاوت در چیست؟
در اینجا هم، دو موجود هستند. یکی با دو کیلو وزن و قد30 سانتی و دومی با 5 کیلو با وزن مثلا 40 سانتی.
چطور در انجا نمیگوییم دو نفر هستند با دو روح متفاوت. در اینجا نیز همین مسئله است.
براساس مبانی فلسفی، ماده اولی به همراه صورت اولیه یک ماده را تشکیل میدهند. خود این ماده ترکیبی، در مرحله بعد، ماده میشود برای صورتی دیگر و همینطور، این تکامل ادامه دارد.
تا قبل از صدرا، صورتها را به عنوان صورتهایی که پی در پی بر یک ماده وارد میشد، در نظر میگرفتند. درست مانند کسی که مدام در حال لباس پوشیدن جدید است. این شخص، لباس قبلی که در بحث ما، صورت قبلی است، در می اورد و لباس جدید(صورت جدید) را می پوشد.
اما در نظام صدرایی، صورتهایی متفاوت و پی در پی نیستند. بلکه ماده با تکاملی که در ان ایجاد میشود، صورتش متبدل میشود و در حرکت جهشی خود صورت قبلی، تبدیل به صورت جدید میشود. درست همانند چوب قبل از سوختن که تبدیل به خاکستر میشود.
بنابراین دو روح و دو جسم نیست. یک روح است و یک جسم که در مسیر تکامل و حرکت جوهری تغییر درونی می یابد.

[=microsoft sans serif]

reza;550547 نوشت:
این است که اگر قرار باشد انسان های مادی گرا در کره زمین یه مدت طول عمر خود را از نعمتهای مادی منع شوند و سپس بعد از مرگ به بهشت بروند و دوباره به آن نعمتهای مادی برسند، چه دلیلی بر این کار است دلیل از این آزمایش در کره زمین چیست، اول و آخر که به نعمتهای مادی رسیده اند پس چرا نباید در همین دنیا خداوند به آنها این نعمتها را بدهد؟!

عرض شد برخی انسانها، که صرفا به مادیات نظر دارند، به نعمتهای مادی در ان دنیا میرسند.
با این تفاوت که
اولا: این نعمتهای مادی، صرفا در ظاهر مادی هستند، ولی عوارض و محدودیتهای مادیت دنیایی را ندارند.
مثلا شما هر غذایی که در این دنیا دوست داشته باشید، به صورت محدود از ان لذت میبرید و وقتی سیر شدید میل به هیچ غذایی ندارید حتی لذیذ ترین غذاها ولی در بهشت اینطور محدودیتهایی وجود ندارد.
بعلاوه محدودیت از ناحیه دسترسی به نعمتهای مادی در دنیا نیز در ان دنیا وجود ندارد.
ثانیا: گرچه نعمتهایی که به انان داده میشود، بر اساس عملکردشان و میزان تکاملی و سعه وجودی که یافته اند، مادی است، اما این بدان معنا نیست که هیچ بهره معنوی و لذت معنوی نمیبرند. لذت همنشینی با خوبان و عذاب نشدن و در رحمت الهی قرار گرفتن و صدها و هزاران نعمت دیگری که در مخیله هیچ بنی بشری نمیگنجد در زمره نعمتهای معنوی است که به تمام بهشتیان ارزانی میشود.
ثالثا: علاوه براینکه قرار است در این دنیا ابتلائاتی برای انسانها پیش بیاید تا ظرفیت و سعه وجودی بیابند، این دنیا گستره ان را ندارد که نعمت های مادی بهشت در ان به انسانها داده شود.

[=microsoft sans serif]

reza;550556 نوشت:
جناب صدیق بحث علمی بود یعنی چیزی که قابل فهم برای مغز باشد و بشه اثباتش کرد روح مسلما جسم ندارد چرا که اگر داشت افراد دیگر قادر به مشاهده و لمس آن بودن پس میرسیم به دو موضوع یا روح وجود ندارد یا دارد اگر ندارد که هیچ اگر دارد پس باید از نظر علمی یه چیزی باشد و میدانیم که روح فناپذیر نیست و جاوندان است پس تنها میتواند از نظر علمی انرژی باشد چرا که میدانیم
انرژی هیچگاه تولید نمیشود و هیچگاه از بین نمیرود و تنها از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشود پس روح به غیر از انرژی چیز دیگری نمیتواند باشد چرا که چیز دیگر باشد فناپذیر است.

بنده هم براساس مبنای علمی تجربی و پوزیتویستی سوال کردم.
بر اساس کدام ازمایش به این رسیدید یا رسیدند که موجودات یا ماده اند یا انرژی.
reza;550556 نوشت:
اگر سخنان دکتر مایکل نیوتن از خودش نباشد و واقعا سخنان خود سوژه ها باشد باید به یک باور برسیم

خب خود این اگرها کار را خراب و بی اعتبار و غیر قابل اعتماد کرده است. علاوه بر ایرادهای عقلی نتیجه ازمایش و محتوای ان.

با سلام و تشکر بابت پاسخگویی کارشناس محترم جناب آقای صدیق

صدیق;551221 نوشت:
اشکال کار دقیقا همینجاست که شما نطفه و اسپرم را دو چیز میدانید. درحالیکه این دو، سیر تکاملی یک چیز هستند.
دقت کنید، وقتی یک بچه از یک سالگی وارد دو سالگی میشود، آیا روح او نیز عوض میشود، ایا او در یک سالگی با خود او در دو سالگی متفاوت است.
خیر.
پس تفاوت در چیست؟
در اینجا هم، دو موجود هستند. یکی با دو کیلو وزن و قد30 سانتی و دومی با 5 کیلو با وزن مثلا 40 سانتی.
چطور در انجا نمیگوییم دو نفر هستند با دو روح متفاوت. در اینجا نیز همین مسئله است.
براساس مبانی فلسفی، ماده اولی به همراه صورت اولیه یک ماده را تشکیل میدهند. خود این ماده ترکیبی، در مرحله بعد، ماده میشود برای صورتی دیگر و همینطور، این تکامل ادامه دارد.
تا قبل از صدرا، صورتها را به عنوان صورتهایی که پی در پی بر یک ماده وارد میشد، در نظر میگرفتند. درست مانند کسی که مدام در حال لباس پوشیدن جدید است. این شخص، لباس قبلی که در بحث ما، صورت قبلی است، در می اورد و لباس جدید(صورت جدید) را می پوشد.
اما در نظام صدرایی، صورتهایی متفاوت و پی در پی نیستند. بلکه ماده با تکاملی که در ان ایجاد میشود، صورتش متبدل میشود و در حرکت جهشی خود صورت قبلی، تبدیل به صورت جدید میشود. درست همانند چوب قبل از سوختن که تبدیل به خاکستر میشود.
بنابراین دو روح و دو جسم نیست. یک روح است و یک جسم که در مسیر تکامل و حرکت جوهری تغییر درونی می یابد.

جناب آقای صدیق من نطفه و اسپرم را دو چیز نگرفتم بلکه اسپرم (مذکر) و تخمک (مونث) را دو روح جدا گرفتم و از لقاح اسپرم و تخمک که بر گرفته از دو روح بالغ است تشکیل یک نطفه و سپس جنین را میدهد در واقع اینجا نیز تناسخ وجود دارد چرا که در به وجود آمدن یک جنین دو عامل روحی در اینکار دخیل بوده اند. اگر دقت بفرمایید در حالت ظاهری جسمی نیز این مسئله بارز است مثلا چشم بچه به پدرش رفته در صورتی که موها و حالت آن به مادرش رفته است.

صدیق;551223 نوشت:
عرض شد برخی انسانها، که صرفا به مادیات نظر دارند، به نعمتهای مادی در ان دنیا میرسند.

کارشناس محترم جناب آقای صدیق من سئوالی مطرح میکنم اگر پاسخشو بهم بدید ممنون میشم
دو نفر (دو مرد) را در نظر بگیرید، اولی فردی است که در خانواده ای به دنیا آمده است که از پدر به فرزند ارث مالی بسیاری رسیده است همچنین این فرد از نظر زیبایی و جسمی فردی کامل و بدون مشکل است، حال فرد دوم مردی است که در یک خانواده فقیر بدنیا آمده است و به طور مادر زادی معلوم جسمی می باشد. فرد اول که فردی سالم و پولدار است فردی مومن است و تمام کارهای دینی خود از زکات نماز و روزه و... را به درستی انجام داده است این فرد در سن بلوغ به سرعت ازدواج میکند حال فرد دوم که فردی معلول و فقیر است نیز فردی مومن و با خداست و تمام کارهای دینی خود را انجام داده است ولی در سن بلوغ میل به ازدواج دارد ولی هیچکس به او جواب مثبت نمیدهد به دلیل مشکل جسمی و فقر، بعد از چند سال به ناچار به انحراف جنسی (استمناء) روی می آورد حال هر دو اینها بعد از سالیان می میرن، حال در روز رستاخیز مسلما فردی که پولدار بوده و گناهی نکرده باید وارد بهشت شود و فرد معلول با اینکه در دنیا به غیر از گناه کبیره استمناء گناه دیگری نکرده و فرصت توبه هم در دنیا نداشته یا چند بار توبه کرده و دوباره به این گناه روی آورده است، حال باید طبق فرایز دینی مجازات شود و به جهنم برود، حال سئوالی که اینجا پیش می آید آیا این با عدالت خداوند منطبق است؟!

صدیق;551228 نوشت:
بر اساس کدام ازمایش به این رسیدید یا رسیدند که موجودات یا ماده اند یا انرژی.

جناب آقای صدیق به نظر شما چیز دیگری هم داریم؟! اگر داریم حداقل من نوعی نمیدونم، و در ثانی بیان من از این قسمت بیشتر بحث جاودانگی روح بود، چون اگر جسم باشد به هر شکلی گذر زمان اونو از بین میبره ولی انرژی در گذر زمان از بین نمیره و فقط از یه نوع به نوع دیگه تبدیل میشه

کارشناس محترم جناب آقای صدیق استاد گرامی
یک سوال دیگر از شما دارم که مرتبط به همین بحث تناسخ میباشد و من با اجازه شما نمیخوام در تاپیک جدید بیان کنم چون این سئوال من با قبول داشتن تناسخ به پاسخ میرسد ولی با ابطال تناسخ و از راه دینی به پاسخی نتوانستم برسم.
جناب آقای صدیق کارشناس محترم، ما همگی از پیامبران و امامان گرفته تا مردم عادی دارای روحی هستیم که بر گرفته شده از خداوند یکتا میباشد حال چه فرقی بین من نوعی و امامان از نظر روحی یا درجات روحی می باشد؟! و اینو هم میدانیم که پیامبران و امامان معصوم بوده اند و عاری از هر گونه گناه و معصیت بوده اند، حال چه فرقی بین روح مثلا من نوعی با امام مثلا امام ششم امام جعفر صادق (ع) وجود دارد؟! نمیدونم توانستم منظور سئوال را برسانم یا نه؟!

reza;551403 نوشت:
جناب آقای صدیق من نطفه و اسپرم را دو چیز نگرفتم بلکه اسپرم (مذکر) و تخمک (مونث) را دو روح جدا گرفتم و از لقاح اسپرم و تخمک که بر گرفته از دو روح بالغ است تشکیل یک نطفه و سپس جنین را میدهد در واقع اینجا نیز تناسخ وجود دارد چرا که در به وجود آمدن یک جنین دو عامل روحی در اینکار دخیل بوده اند.

باسلام
حالا به نکته مبنایی شما میرسیم.
شما در این ادعا، پیش فرض گرفته اید که هر چیزی دارای روح است و بر اساس آن، ترکیب دو ماده به اسپرم و تخمک، ترکیب دو ماده دارای روح می گیرید.
درحالیکه این مسئله خودش نیازمند اثبات است.
چه کسی گفته که هر موجودی، هرچند تک سلولی باشد، نیازمند روح است.
دوست عزیز، روح یا نفس موجودی است که وظیفه تدبیر بدن خود را بر عهده دارد و به کمک بدنش، تکامل می یابد. اجزای بدن موجودی که روح دارد، خودشان به تنهایی توان ادامه حیات را ندارند، جز تا زمان بسیار کوتاه. مثلا دست انسان پس از جدا شدن از بدن، تا زمان کوتاهی سلولهایش می میرد و بی حرکت میشود. یا اسپرم که به محض جدا شدن، اگر وارد بدن موجود میزبان نشود، حیاتش را از دست میدهد.
این موارد خودشان روحی جدا از روح مجموعه بدن ندارند. به همین جهت است که به محض جدا شدن از بدن قبلی در مدت کوتاهی از بین می روند.
reza;551403 نوشت:
اگر دقت بفرمایید در حالت ظاهری جسمی نیز این مسئله بارز است مثلا چشم بچه به پدرش رفته در صورتی که موها و حالت آن به مادرش رفته است.

این مسئله نیز به واسطه نقش dna است که در تمام سلولهای بدن انسان وجود دارد و توسط اسپرم و تخمک به نطفه منتقل میشود.
بنابراین در اسپرم و تخمک، دو روح وجود ندارد و اصلا قبل از ترکییب و تشکیل نطفه، در این میان روحی وجود ندارد.

[=microsoft sans serif]

reza;551416 نوشت:
کارشناس محترم جناب آقای صدیق من سئوالی مطرح میکنم اگر پاسخشو بهم بدید ممنون میشم
دو نفر (دو مرد) را در نظر بگیرید، اولی فردی است که در خانواده ای به دنیا آمده است که از پدر به فرزند ارث مالی بسیاری رسیده است همچنین این فرد از نظر زیبایی و جسمی فردی کامل و بدون مشکل است، حال فرد دوم مردی است که در یک خانواده فقیر بدنیا آمده است و به طور مادر زادی معلوم جسمی می باشد. فرد اول که فردی سالم و پولدار است فردی مومن است و تمام کارهای دینی خود از زکات نماز و روزه و... را به درستی انجام داده است این فرد در سن بلوغ به سرعت ازدواج میکند حال فرد دوم که فردی معلول و فقیر است نیز فردی مومن و با خداست و تمام کارهای دینی خود را انجام داده است ولی در سن بلوغ میل به ازدواج دارد ولی هیچکس به او جواب مثبت نمیدهد به دلیل مشکل جسمی و فقر، بعد از چند سال به ناچار به انحراف جنسی (استمناء) روی می آورد حال هر دو اینها بعد از سالیان می میرن، حال در روز رستاخیز مسلما فردی که پولدار بوده و گناهی نکرده باید وارد بهشت شود و فرد معلول با اینکه در دنیا به غیر از گناه کبیره استمناء گناه دیگری نکرده و فرصت توبه هم در دنیا نداشته یا چند بار توبه کرده و دوباره به این گناه روی آورده است، حال باید طبق فرایز دینی مجازات شود و به جهنم برود، حال سئوالی که اینجا پیش می آید آیا این با عدالت خداوند منطبق است؟!

باسلام
سوال شما خارج از موضوع تاپیک است.
لطفا در تاپیکهایی با عنوان عدالت خدا و مسئله جبر و اختیار دنبال این مسئله باشید.
درصورتی که پاسخ را نیافتید، تاپیک مستقل ایجاد کنید.
موفق باشید.

[=microsoft sans serif]

reza;551420 نوشت:
جناب آقای صدیق به نظر شما چیز دیگری هم داریم؟! اگر داریم حداقل من نوعی نمیدونم، و در ثانی بیان من از این قسمت بیشتر بحث جاودانگی روح بود، چون اگر جسم باشد به هر شکلی گذر زمان اونو از بین میبره ولی انرژی در گذر زمان از بین نمیره و فقط از یه نوع به نوع دیگه تبدیل میشه

اولا: اول شما که ادعای این حصر را داشتید باید دلیل این حصر را بیان کنید.
دلیل این مسئله یا تجربه است یا عقل و یا شهود.
بر اساس کدام دلیل و روش این حصر را اثبات میکنید.
هیچ دلیلی بر این حصر وجود ندارد.
اما پاسخ ما این است که بله نوع دیگری از موجودات هست که با عقل قابل درک است. زیرا نوع این موجودات، مادی نیست.

[=microsoft sans serif]

reza;551420 نوشت:
و در ثانی بیان من از این قسمت بیشتر بحث جاودانگی روح بود، چون اگر جسم باشد به هر شکلی گذر زمان اونو از بین میبره ولی انرژی در گذر زمان از بین نمیره و فقط از یه نوع به نوع دیگه تبدیل میشه

بحث و سوال بنده نیز همین بود که شما روح را انرژِی دانستید به این دلیل که جسم نیست.
درحالیکه ابتدا باید ثابت کنید که هر چیزی یا جسم است(ماده) یا انرژِی. در ان صورت اگر چیزی جسمانی و مادی نبود، پس انرژی است.

[=microsoft sans serif]

reza;551426 نوشت:
جناب آقای صدیق کارشناس محترم، ما همگی از پیامبران و امامان گرفته تا مردم عادی دارای روحی هستیم که بر گرفته شده از خداوند یکتا میباشد حال چه فرقی بین من نوعی و امامان از نظر روحی یا درجات روحی می باشد؟! و اینو هم میدانیم که پیامبران و امامان معصوم بوده اند و عاری از هر گونه گناه و معصیت بوده اند، حال چه فرقی بین روح مثلا من نوعی با امام مثلا امام ششم امام جعفر صادق (ع) وجود دارد؟! نمیدونم توانستم منظور سئوال را برسانم یا نه؟!

بله تمام ما انسانها از نظر نوعی یک روح داریم.
اما این روح یا نفس، خصوصیت اصلی اش اختیار است.
چون یکی از قوای این روح و نفس، قوه تعقل است و انسان به واسطه دارا بودن این قوه، میتواند در کارهایش، بین خوب و بد انتخاب کند.
حال این انسان است که میتواند کار خوب بکند یا کار بد.
این انسان است که با اختیار خود و اراده اش، نفس و روح خود را میتواند از فرشته نیز برتر کند یا اینکه از حیوانات نیز پائین تر برود.
موفق باشید.

با سلام و احترام جناب آقای صدیق استاد گرامی

صدیق;552153 نوشت:
دوست عزیز، روح یا نفس موجودی است که وظیفه تدبیر بدن خود را بر عهده دارد و به کمک بدنش، تکامل می یابد. اجزای بدن موجودی که روح دارد، خودشان به تنهایی توان ادامه حیات را ندارند، جز تا زمان بسیار کوتاه. مثلا دست انسان پس از جدا شدن از بدن، تا زمان کوتاهی سلولهایش می میرد و بی حرکت میشود. یا اسپرم که به محض جدا شدن، اگر وارد بدن موجود میزبان نشود، حیاتش را از دست میدهد.
این موارد خودشان روحی جدا از روح مجموعه بدن ندارند. به همین جهت است که به محض جدا شدن از بدن قبلی در مدت کوتاهی از بین می روند.

جناب آقای صدیق در بحث اینکه مثلا اسپرم یا دست جدا شده از بدن روح تلقی نمیشوند باید گفت که، بحث اینجا اصلا قسمتی از روح نیست چرا اگر روح نباشند مثلا اسپرم و تخمک به تنهایی روح نداشته باشد پس به ناچار باید یک روح حتما به اینها باید بپیوندد تا نطفه دارای روح باشد و این خود تناسخ است، اگر هم بگوییم تمام اجرای بدن یک انسان شامل روح است و برای به وجود آمدن یک نطفه قسمتی از روح مذکر و قسمتی از روح مونث باعث ایجاد این نطفه شده است باز هم به تناسخ بر میخوریم چرا که از ترکیب دو روح به یک روح کاملتر رسیده ایم به هر حال هر جور فکر کنیم میبینیم که تناسخ وجود دارد.

صدیق;552153 نوشت:

این مسئله نیز به واسطه نقش dna است که در تمام سلولهای بدن انسان وجود دارد و توسط اسپرم و تخمک به نطفه منتقل میشود.
بنابراین در اسپرم و تخمک، دو روح وجود ندارد و اصلا قبل از ترکییب و تشکیل نطفه، در این میان روحی وجود ندارد.

بله درست است این مسئله و اگر اسپرم و تخمک را دو روح ندانیم پس بی قید و شرط باید حتما یک روح در آن نطفه نزول کند که همان تناسخ است، چیزی که در کتاب سفر روح کاملا به آن اشاره شده است
موضوع قفل شده است