جمع بندی نجات زندگی

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نجات زندگی

با نام و یاد دوست


با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع ، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام
نمی دانم از کجا شروع کنم و چه بگویم فقط قبل از هر چیز بگویم که به جایی رسیده ام که دیگر از همه چیز خسته شدم و حتی از خدا خواسته ام اگر درست بشو نیستم قبل از اینکه گناهانم بیشتر شود و یا مجبور به خودکشی شوم خودش جانم را بگیرد.
بسیار بسیار بی انگیزه شده ام برای هر کاری ناامیدم و ته همه کارها را پوچ، شکست و بی حاصل می دانم.
نسبت به هیچ کاری علاقه ندارم، روابط اجتماعیم به پایین ترین سطح خود رسیده.
از کل زندگی خود، محیط اطراف، شرایط زندگی خود، رابطه ضعیفم با خدا ، از گذشته بر باد رفته ام و کلا همه چیز بدم می آید،
شیطان و هوای نفس تسلط بالایی بر من پیدا کرده اند و به راحتی مرا به هر سمتی می کشند.
از زندگی خسته ام، از گناه خسته ام، حتی فکر می کنم آنقدر از مرحله پرتم که حتی شاید خدا هم از من قطع امید کرده و کمکی برای اصلاحم به من نمیکند(خدا مرا ببخشد)، دنیای فعلی من همان جهنم دنیایی است که مرا احاطه کرده و در آتش می سوزاندم (پناه بر خدا).
چندین سال است که این روال شروع و هرروز بدتر می شود، مثلا امسال بدترین نوروز را داشتم به سبب حالات روحی ام،
یک روانپزشک به من گفت که افسردگی گرفته ای و باید دارو مصرف کنی و یک راه درمان طولانی و البته پر خرج را به من پیشنهاد داد که من از نظر مالی تمکن ندارم و از آن مهمتر بیفایده می دانم و می ترسم حتی داروهای آن برایم اعتیاد بیاورد.
در فعالیتهای تحصیلی و اقتصادی شکست خورده ام
از مطالعه بیزار شده ام و....
گاهی فکر میکنم شاید ازدواج کمکی به من بکند ولی بعد این را هم بی نتیجه میدانم
خسته و ناامید شده ام

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

با عرض سلام و آرزوی موفقیت شما در زندگی
قبل از هر سخنی نکاتی را خدمت شما عرض میکنم:
1)بدانید که نا امیدی از بزرگترین گناهان کبیره است و البته بعد از شرک به خداوند بزرگترین آنها می باشد.حتی اگر شخصی بزرگترین گناهان و بزرگترین شکستها را تحربه کرده باشد هرگز نباید ناامید شود.
2) شیطان از این حربه"(نا امیدی) استفاده می کند تا دنیا و آخرت انسان را آتش بزند .
3) برای موفقیت در امر دنیا و آخرت چاره نداریم جزء غلبه بر نا امیدی
پس امیدوارم باتوکل و امید به خدا و توجه به مطالب زیر و رعایت آنها بتوانید زندگی ای سرشار از آرامش را تجربه نمایید:
1 ) يك خلبان براى به پرواز درآوردن هواپيما به برنامه پرواز نياز دارد. او بايد، افزون بر شناخت حدود مسؤوليت خود، از فاصله مبدأ تا مقصد، شمار مسافران و نوع بار، سوخت مورد نياز، وضعيت هوا، ويژگى‏هاى موتور و روش هدايت هواپيما آگاه باشد تا بتواند در شرايط مساعد به درستى تصميم گيرد و عمل كند.
در سفر زندگى نيز هركس ناخداى كشتى سرنوشت خويش است و بايد با مقصد و راه رسيدن به آن آشنا باشد تا فراز و فرودهاى زندگى را با موفقيت پشت سرگذارد به عبارت ديگر، انسان بايد اهدافش (دنیوی و اخروی)را برگزيند و در جهت دستيابى به آن‏ها بكوشد. در غير اين صورت، چون كشتى بى‏سكان است و مسير حركتش را امواج دريا تعيين مى‏كند.
2 )ارزيابى صادقانه رويدادهاى گذشته مقدمه برنامه‏ريزى درست آينده است.
تأثير زندگى گذشته انسان بر زندگى كنونى‏اش يكسان نيست و مى‏تواند مثبت) قوت و موفقيت (و يا منفى) ضعف و شكست (باشد. براى كسب موفقيت، بايد كاستى‏ها و توانايى‏هاى خود را شناخت بر توانايى‏ها تأكيد ورزيد و كاستى‏ها را كاهش داد از اشتباهات و تجربه‏هاى ناگوار گذشته عبرت گرفت و آن‏ها را به وادى فراموشى سپرد به بيان ديگر، بايد رويدادهاى تلخ گذشته را رها كرد و رخدادهاى مطلوبش را به زمان حال تسرّى داد. آنگاه اهداف و آرزوها به وسوسه‏هايى سوزان و جانكاه تبديل مى‏شوند و ما را به سوى آينده حركت مى‏دهند.
بيش‏تر مردم به دليل‏هاى زير از آينده خويش بيمناكند ونسبت به آن ناامید می شوند:
1- عدم دانش و آگاهى
2- عدم درك درست
3- عدم مهارت در كنترل احساسات
توصيه‏هاى عملى زير، براى چيرگى بر ترس‏هاى واهى و ناامیدیها سودمند مى‏نمايد.
1- تا وقتى از دانش و درك موقعيت كنونى خويش بهره‏منديد، مى‏توانيد آتيه خويش را تصور كنيد.
اگر اكنون ذهن خويش را با دانش و معرفت تغذيه كنيد، در آينده از پاداشى سخاوتمندانه برخوردار مى‏شويد. براى حل و فصل مسائل زندگى، از ذهن ناهشيارتان كه چون رايانه عمل مى‏كند، بهره گيريد.
2- نسبت به امور دنیوی هر روز را بهترين روز زندگى خود به شمارآورده، به آن عشق ورزيد و به تمام رويدادهاى خوب، بد و زشتش احترام بگذاريد. زندگى موهبتى زيبا است. بى‏ترديد همه ما نمى‏توانيم پيكاسو، چارلى چاپلين يا انيشتن شويم. اگر همه يكسان آفريده مى‏شديم، جهان از اين همه تنوع سرشار نمى‏نمود. زندگى چنان بنياد نهاده شده كه بسيارى از رويدادهاى آن از كنترل ما بيرون است به بيان ديگر، نظام هستى بر سلسله مراتب قدرت‏ها و ناهموارى‏ها استوار است. چه بسا آنچه براى يكى جالب و شيرين مى‏نمايد، براى ديگرى هرگز نيكو نباشد.
با برخوردارى از تدبير درست، همواره مى‏توان موقعيت‏ها را دگرگون ساخت و كاستى‏ها را به توانايى و سرمايه تبديل كرد. گردونه زندگى پيوسته مى‏گردد. به آسمان بالاى سرتان بنگريد: لحظه‏اى آبى است و لحظه‏اى ديگر آكنده از ابرهاى تيره.
رويدادهاى گذشته با زندگى كنونى‏تان ارتباط ندارد. ازاين‏رو، اشتباهات خود را تصحيح كنيد و آنچه قابل تغيير نيست از لوح ضميرتان بزداييد. هر يك از ما طيف گسترده‏اى از مسائل خُرد و كلان پيش رو داريم، آنچه برنده را از بازنده جدا مى‏كند، چگونگى برخورد با اين مسائل است. تنها كسانى پيروزند كه از لحظه لحظه عمرشان بهره برند و به روش درست با چالش‏ها و ناهموارى‏هاى زندگى پيكار كنند. پس با مسائل زندگى برخورد جدى داشته باشيد و در عين حال، از هر لحظه آن كام جوييد.
مفهوم زندگى
زندگى موهبت است بپذيريدش.
زندگى زيبايى است، تحسينش كنيد.
زندگى اندوه است، با آن روبه‏رو شويد.
زندگى تكاپواست، به آن تن دهيد.
زندگى شادمانى است، با آن نغمه سر دهيد.
زندگى تعهد است، به آن وفا كنيد.
زندگى مصيبت است، بر آن غلبه كنيد.
زندگى گرفتارى است، تحملش كنيد.
زندگى راز است، كشفش كنيد.
زندگى لذت است، از آن بهره گيريد.
زندگى اميد است، آرزويش كنيد.
زندگى سفر است، به پايانش برسانيد.
زندگى مسأله است، حلش كنيد.
زندگى هدف است، به دستش آوريد.
زندگى وسيله بازى است، با آن بازى كنيد.
زندگى نبرد است، جرأت حضور در آن را داشته باشيد.
هنگام تصميم‏گيرى در باره مسائل مهم زندگى، اندرز نزديكان را كوركورانه نپذيريد.
شما يكى از مهم‏ترين افراد زمين به شمار مى‏آييد، پس بايد به خوبى از اهدافتان آگاه باشيد و كوتاه‏ترين راه رسيدن به مقصد را بدانيد..
كى مى‏خواهيد به مقصد برسيد؟ چه وقت بايد حركت كنيد؟
هم اكنون برنامه‏هاى آتى خود را تنظيم كنيد و جزء جزءِ آن را با ديدگان خرد بسنجيد.
واقع بين باشيد، چگونه مى‏خواهيد به اهدافتان جامه عمل بپوشانيد؟
برنامه‏تان را به طور كامل روى كاغذ بياوريد.
وقتى هر بخش از هدفتان جامه عمل پوشيد، بى‏درنگ با علامت ضربدر تحقق آن را روى برنامه مشخص كنيد. البته، پيش از هر اقدامى، فراموش نكنيد كه ديگران مى‏توانند در اجراى برنامه‏ها بهترين هادى و حامى شما باشند به عبارت ديگر، شما مى‏توانيد از:
مهارت، اشتباهات، سرمايه و امكانات و روش‏هاى ديگران
در تحقق اهداف خود بهره‏گيريد1- اگر نتوانيد شنا كنيد، غرق مى‏شويد. پس ضرورت دارد پيشاپيش براى نجات خود چاره‏اى بينديشيد. در حقيقت آن كه بدون آشنايى به فن شنا و بدون امكانات ايمنى در نقاط عميق به شنا مى‏پردازد، يك ابله تمام عيار است.
2- ممكن است به رغم عدم مهارت در شنا غرق نشويد زيرا، طبق قانون ارشميدس، يك جسم غوطه‏ور در مايع به اندازه آب هم حجمش سبك مى‏شود. بنابراين، اگر در ميان تلاطم امواج دريا خونسردى خود را حفظ كنيد امكان نجات مى‏يابيد.
3- با توسل به مهارتتان در شنا، آسوده خاطر به هر سو كه مى‏خواهيد مى‏رويد. در اين موقعيت ايده‏آل، شما همه چيز را تحت كنترل خواهيد داشت.
در پايان سخن، تاكيد مى‏شود با ذهنيت مثبت آماده رويارويى با پيامدهاى نامنتظره باشيد وهرگز از اشتباه نهراسيد زيرا هر اشتباهى به شما چيزى مى‏آموزد. افزون بر اين، اشتباه پيامد جانبى كردارهاى تهور آميز و مبارزه‏جويى‏هاى جسورانه است. خطا بر ذهن و احساس انسان خوش‏بين و بالنده تأثير نمى‏گذارد. آنچه آدمى را از حركت باز مى‏دارد، بدبينى و تفكر منفى است‏
به امید موفقیت شما
یا علی

سلام
متاسفانه این مشکل خیلی از جوناست
ممنون از راهنماییتون و حرفاتون

طاهر;547593 نوشت:
سلام
نمی دانم از کجا شروع کنم و چه بگویم فقط قبل از هر چیز بگویم که به جایی رسیده ام که دیگر از همه چیز خسته شدم و حتی از خدا خواسته ام اگر درست بشو نیستم قبل از اینکه گناهانم بیشتر شود و یا مجبور به خودکشی شوم خودش جانم را بگیرد.
بسیار بسیار بی انگیزه شده ام برای هر کاری ناامیدم و ته همه کارها را پوچ، شکست و بی حاصل می دانم.
نسبت به هیچ کاری علاقه ندارم، روابط اجتماعیم به پایین ترین سطح خود رسیده.
از کل زندگی خود، محیط اطراف، شرایط زندگی خود، رابطه ضعیفم با خدا ، از گذشته بر باد رفته ام و کلا همه چیز بدم می آید،
شیطان و هوای نفس تسلط بالایی بر من پیدا کرده اند و به راحتی مرا به هر سمتی می کشند.
از زندگی خسته ام، از گناه خسته ام، حتی فکر می کنم آنقدر از مرحله پرتم که حتی شاید خدا هم از من قطع امید کرده و کمکی برای اصلاحم به من نمیکند(خدا مرا ببخشد)، دنیای فعلی من همان جهنم دنیایی است که مرا احاطه کرده و در آتش می سوزاندم (پناه بر خدا).
چندین سال است که این روال شروع و هرروز بدتر می شود، مثلا امسال بدترین نوروز را داشتم به سبب حالات روحی ام،
یک روانپزشک به من گفت که افسردگی گرفته ای و باید دارو مصرف کنی و یک راه درمان طولانی و البته پر خرج را به من پیشنهاد داد که من از نظر مالی تمکن ندارم و از آن مهمتر بیفایده می دانم و می ترسم حتی داروهای آن برایم اعتیاد بیاورد.
در فعالیتهای تحصیلی و اقتصادی شکست خورده ام
از مطالعه بیزار شده ام و....
گاهی فکر میکنم شاید ازدواج کمکی به من بکند ولی بعد این را هم بی نتیجه میدانم
خسته و ناامید شده ام

هیچ وقت نا امبد شوید خدا خودش دستتونو میگیره من هم در گذشته آدم خوبی نبودم ولی با دیدن یک خواب کم کم درست شدم و الان هم امیدوارم بیشتر هدایت بشم الان که فکر به کار های گذشته ام میکنم میبینم که چه کار های مسخره ای کردم
شما سعی کنید دوستان خوب داشته باشید اون ها به شما کمک میکنند
خدا همه رو هدایت کنه

طاهر;547593 نوشت:
سلام
نمی دانم از کجا شروع کنم و چه بگویم فقط قبل از هر چیز بگویم که به جایی رسیده ام که دیگر از همه چیز خسته شدم و حتی از خدا خواسته ام اگر درست بشو نیستم قبل از اینکه گناهانم بیشتر شود و یا مجبور به خودکشی شوم خودش جانم را بگیرد.
بسیار بسیار بی انگیزه شده ام برای هر کاری ناامیدم و ته همه کارها را پوچ، شکست و بی حاصل می دانم.
نسبت به هیچ کاری علاقه ندارم، روابط اجتماعیم به پایین ترین سطح خود رسیده.
از کل زندگی خود، محیط اطراف، شرایط زندگی خود، رابطه ضعیفم با خدا ، از گذشته بر باد رفته ام و کلا همه چیز بدم می آید،
شیطان و هوای نفس تسلط بالایی بر من پیدا کرده اند و به راحتی مرا به هر سمتی می کشند.
از زندگی خسته ام، از گناه خسته ام، حتی فکر می کنم آنقدر از مرحله پرتم که حتی شاید خدا هم از من قطع امید کرده و کمکی برای اصلاحم به من نمیکند(خدا مرا ببخشد)، دنیای فعلی من همان جهنم دنیایی است که مرا احاطه کرده و در آتش می سوزاندم (پناه بر خدا).
چندین سال است که این روال شروع و هرروز بدتر می شود، مثلا امسال بدترین نوروز را داشتم به سبب حالات روحی ام،
یک روانپزشک به من گفت که افسردگی گرفته ای و باید دارو مصرف کنی و یک راه درمان طولانی و البته پر خرج را به من پیشنهاد داد که من از نظر مالی تمکن ندارم و از آن مهمتر بیفایده می دانم و می ترسم حتی داروهای آن برایم اعتیاد بیاورد.
در فعالیتهای تحصیلی و اقتصادی شکست خورده ام
از مطالعه بیزار شده ام و....
گاهی فکر میکنم شاید ازدواج کمکی به من بکند ولی بعد این را هم بی نتیجه میدانم
خسته و ناامید شده ام

دوست عزیز و بزرگوار

چند نکته به ذهنم رسید گفتم بیان کنم شاید مفید باشد.

نکته اول : بعضی مواقع دیدگاه افراد، تحت الشعاع بیماری قرار می گیرد. یعنی اگر شخص بیمار، درمان شود دیدگاه و نظرات

بد، برطرف خواهد شد. دوست عزیز، اگر درمان شما درست صورت بگیرد، افکار منفی از شما دور خواهد شد.

نکته دوم : توصیه من به شما این است که پیش یک مشاور مؤمن و متخصص بروید ( به صورت حضوری ) تا تشخیص دهد که شما آیا افسردگی و یا

مشکل دیگری دارید و یا نه ؟ حتماً حتماً پیش یک مشاور متدین بروید که متخصص هم باشد.

نکته سوم : اگر مشاور، برای شما مشکل را تشخیص داد ( مثلاً افسردگی )، شما چند راه درمان دارید.( بنده در این جا برای شما دو راه را می گم )

یک_ مراجعه به روانپزشک و یا متخصص اعصاب و روان و استفاده از داروهای شیمیایی

دو _ مراجعه به یک متخصص طب سنتی مطمئن و خوب و عمل به توصیه های آن متخصص

[=arial]با عرض سلام خدمت تمامی دوستان و دوست عزیز پرسشگر
امیدوارم با توجه به نکات ذکر شده زندگیتون بیش از پیش سرشار از شادی و موفقیت باشد
چند نکته دیگر
1 - به نکات ذکر شده توجه نما
2 - به روانشناس متعهد و متخصص مراجعه کن و در تشخیص و درمان بیماری از او کمک بگیر
3- با انجمن در ارتباط باش و حالاتت را برای ما بازگو نما
4 - بدان تنها خودت می توانی به خودت کمک کنی پس آماده باش و تمام سعی خودت را درمسیر موفقیت قرار بده
5 - دعا و توسل به اهل بیت را هرگز فراموش نکن
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

موضوع قفل شده است