آیا فقط شیطان باعث گناه می شود؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا فقط شیطان باعث گناه می شود؟

سلام دوستان -ایا اگر شیطان نبود انسانها گناه میکردن؟ اگر جواب منفی است پس یک سوال پیش می اید چرا در هنگام خلق انسان فرشتگان به خداوند اعتراض میکنند ایا انها میدانستند انسانها خونریزی میکنند ولی از سرنوشت شیطان بی اطلاع بودن؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

سوال:
سلام دوستان -ایا اگر شیطان نبود انسانها گناه میکردن؟ اگر جواب منفی است پس یک سوال پیش می اید چرا در هنگام خلق انسان فرشتگان به خداوند اعتراض میکنند ایا انها میدانستند انسانها خونریزی میکنند ولی از سرنوشت شیطان بی اطلاع بودن؟


پاسخ:
باسلام وتشکر از سوال خوب تان .
برای دست یابی به پاسخ جامع این پرسش باید به چند نکته توجه شود
الف_ در ابتدا باید گفت که نفس وشیطان همواره در وسوسه و گمراه کردن آدمی همکاری میکنند. ولی در عین حال باید توجه داشت که شیطان دشمن خارجی و نفس دشمن داخلی است و دشمنان خارجی بدون هماهنگی با مهره‌های داخلی و بدون داشتن زمینه و پایگاه درونی نمی‌توانند موفق شوند.
شیطان که یک دشمن بیرونی است و قسم خورده که {به عزت حق تعالی} درصدد وسوسه گمراه کردن انسان‌ها بر می‌آید(1) هرگز نمی‌تواند بدون همراهی نفس درونی و خواسته‌های نفسانی،‌کم‌ترین موفقیت به دست آورد.
ابلیس می‌گوید:
خواستم انسان‌ها را از راه وسوسه کردن به گناه وادار کنم، دیدم آنان همه زحمت‌هایم را با استغفار برباد می‌دهند. وقتی توبه واستغفار گناهکاران را دیدم، راه دیگری در پیش گرفتم و از راه هواهای نفسانی، آنان را زمین زدم و به هلاکت رساندم، به گونه‌ای که می‌پندارند در مسیر هدایت قرار دارند، از این رو استغفار نمی‌کنند.(2)
به همین جهت پیامبر(صلی الله وعلیه وآله)فرمود: "
اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛(3) بدترین و سرسخت‌ترین دشمنان تو، نفس تو است که میان دو پهلویت قرار دارد".
بنابراین شیطان از راه هواهای نفسانی در انسان نفوذ می‌کند و کار و تلاش وی را تأیید می‌کند . کارهای زشت را در نظر انسان ، پسندیده جلو می‌دهد و وی را در انجام آن ثابت قدم می‌کند.
پس اگر هوای نفس نمی‌داشتیم و آمادگی از درون نباشد، شیطان توان ندارد آن را در ما ایجاد کند اما چون هوا و هوس داریم، هنگامی که در نفس خویش خواسته‌ای داشته باشیم و دنبالش برویم ،‌شیطان همان را زینت داده و تأیید می‌کند تا بیشتر به آن جذب شویم.(4)
ب_تصورات منفی که در ذهن انسان می آید ممکن است عامل آن شیطان باشد وممکن است که نفس باشد ولی باید وجه داشت که شیطان در نقش محرک و تقویت کننده میل ها و گرایش های نادرست درونی عمل کرده، انسان را به ورطه گناه و انحراف می اندازد.نمونه آن در ماه رمضان که به شهادت روایات شیطان در بند می شود. اما همچنان گناه و معصیت هر چند کمتر ولی وجود دارد .
آنچه که انسان ها را به بدی وا می دارد ، «نفس اماره» و هواها و هوس ها در وجود انسان است . اگر هم شیطان بخواهد انسان را فریب دهد ، از طریق نفس اماره است . تا آمادگی درونی در انسان به سوی گناه نباشد ، از شیطان کاری ساخته نیست. این حقیقتی است که در آیات متعدد قرآن به آن اشاره شده و منشا گناهان و انحرافات در انسان ها را نفس اماره و هواهای نفسانی آنها برشمرده است .
در سوره یوسف آمده است‌: «
وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِی‌َّ إِن‌َّ النَّفْس‌َ لاَ َمَّارَة‌ُ بِالسُّوَّءِ إِلآ مَا رَحِم‌َ رَبِّی‌َّ؛(5) هرگز نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم‌؛ نفس‌، بسیار انسان را به بدی‌ها فرمان می‌دهد، مگر این که لطف و رحمتی از جانب خداوند، نصیب انسان گردد».
همچنین آیاتی دیگر از پرستش هوا نهی می‌کند:«
وَ لاَ تَتَّبِع‌ِ الْهَوَی‌َ فَیضِلَّک؛(6) هرگز متابعت هوا مکن که تو را از راه خدا گمراه می‌کند».
«
وَأَمَّا مَن‌ْ خَاف‌َ مَقَام‌َ رَبِّه‌وَنَهَی النَّفْس‌َ عَن‌ِ الْهَوَی‌َ فَإِن‌َّ الْجَنَّة‌َ هِی‌َ الْمَأْوَی‌؛(7) اما کسی که بترسد از مقام پروردگار خویش‌، و باز دارد نفس را از پرستش هوا، بهشت‌، جایگاه او خواهد بود».
اصولا از دیدگاه قرآن بزرگ‌ترین خطری که انسان را تهدید می‌کند، نفس اماره است‌، تا آن جا که ممکن است انسان آن را معبود و خدای خود قرار دهد.
«
أَفَرَءَیت‌َ مَن‌ِ اتَّخَذَ إِلَـَهَه‌ ُهَوَیه‌؛(8) آیا دیدی کسی که معبود خود را هوی و هوس خویش قرار داده بود».
امام علی(علیه السلام)‌ در این باره فرمود: «
نفس‌، بسیار انسان را به بدی فرمان می‌دهد، پس کسی که به او اعتماد کند، به او خیانت می‌کند، و کسی که به او اتکا کند، او را هلاک می‌کند».(9)
خطر نفس اماره‌، به اندازه‌ای زیاد است که حتی امامان معصوم از آن به خدا شکایت کرده‌اند. حضرت امام سجاد(علیه السلام)‌ در مناجات به درگاه الهی عرض می‌کند:
«
إلهی إلیک أشکو نَفْساً بالسوء أمّاره؛(10) خدایا به سوی تو شکایت می‌کنم از نفسی که به بدی بسیار امر می‌کند، و به سوی خطاها و گناهان مبادرت می‌ورزد، و برای معصیت و نافرمانی نمودن تو حریص است‌؛ نفسی که لغزش‌های آن زیاد، و آرزوهای آن طولانی است‌.
از طرف دیگر قرآن کریم تصریح می کندکه قلمرو نفوذ شیطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زینت دادن خیالی یک امر باطل است، که با عناوین وسوسه، تزیین و تسویل بیان شده است .او هیچ‏ گونه اکراه و اجبارى برانسان ندارد. این حقیقت را قرآن کریم از زبان شیطان چنین نقل مى‏کند:
«
وماکان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم فاستجبتم لى فلاتلومونى ولوموا انفسکم؛(11) شیطان در قیامت خطاب به گمراهان مى‏گوید: در دنیا هیچ گونه قدرت و تسلطى بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوى باطل فرا خواندم و شما اجابت کردید. پس مرا بر گمراهى خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید».
خداوند در این آیه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شیطان نفى کرده؛ یعنى، نه چنین قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چیزى را بر او تحمیل کند و بر کارى اجبار نماید ؛نه دلیل و برهانى دارد تا عقل و اندیشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد و در نتیجه انسان را ناچار به پذیرش القائات خود بکند.
تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است .دعوت شیطان از طریق نفس اماره وجود انسان صورت می گیرد . در واقع نیروهای اماره در وجود انسان در طول القائات شیطانی قرار دارد . شیطان بی واسطه آمادگی درونی انسان نمی توان کاری صورت دهد. پس شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد.
با توجه به وجود امیال و هواهای نفسانی و غریزی در وجود انسان و آلوده بودن روح انسان ها به برخی رذائل اخلاقی ،زمینه آلودگی به گناه و انحراف در او وجود دارد . البته در این راه وسوسه ها و مقدمه‌ چینی‌های شیطان بی‌تأثیر نیست، لکن نه در آن حد که اگر شیطان نبود ،انسان هیچ‌گاه میل به گناه و خطا و انحراف پیدا نمی‌کرد.
ج_نکته ی پایانی این که چنان که ذکر شد گرچه نفس اماره نقش بنیادین در مسله دارد ولی باید توجه داشت که شیطان هیچگاه از وسوسه انسان فارغ نمی شود و از آن کار دست بر نمی دارد لذا نمی توان گفت در غیاب شیطان با نفس چه باید کرد ؟ بنابر این برای رهای از شر نفس که عامل درونی است و شیطان که عامل بیرونی است هر دو تلاش نمود و به طور هماهنگ تلاش کرد . یعنی دشمن درون و بیرون را با هم زیر نظر داشت و با آنها مبارزه نمود
گرچه در باره نحوه عمل کرد با نفس جای سخن بسیار است. ولی به اختصار باید گفت این‌ موضوع ‌به ‌صورت ‌عناوین‌ مانند تهذیب‌نفس‌یا خودسازی‌ در کلمات ‌بزرگان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.
می‌توان‌ تزکیه ‌را پالایش‌ نفس ‌از رذایل ‌اخلاقی ‌و اتصاف‌ به‌ فضائل‌اخلاقی‌ دانست‌. برای ‌رسیدن‌ به ‌تزکیه ‌بعضی ‌از بزرگان‌ دو مرحله‌پیشنهاد کرده‌اند:
1ـ تهذیب‌نفس‌از بدی‌ها یعنی‌تصفیه دل‌از اخلاق‌ زشت‌و دوری‌از گناه‌. این‌ عمل ‌را تصفیه‌ و تخلیه‌ هم‌ می‌نامند.
2ـ پرورش ‌و تکمیل‌نفس ‌به ‌وسیله‌ تحصیل‌علوم‌ و معارف‌ برحق ‌و فضائل‌ و مکارم ‌اخلاق‌ و انجام‌ عمل‌صالح‌. این ‌عمل ‌را تحلیه ‌هم ‌می‌گویند، یعنی‌پرورش‌و تکمیل ‌و آرایش‌دادن‌.(12) البته‌ قبل ‌از تخلیه ‌و تحلیه‌باید انسان‌ ضعف ‌خود را بشناسد. راه‌های‌ تشخیص‌ نقاط‌ ضعف‌ عبارتند از:
تقویت‌عقل‌.
2ـ تفکر قبل‌از عمل‌.
3ـ بدبینی‌به‌نفس‌(خود بین‌نبودن‌).
4ـ مراجعه‌به‌طبیب‌روحانی‌.
5ـ مراجعه‌به‌دوست‌دانا.
6ـ از عیب‌دیگران‌پند گرفتن‌.

پس‌از این‌که‌بیماری‌اخلاقی‌شناخته‌شد، باید وارد میدان‌ مبارزه ‌شد. آن‌چه‌ در تهذیب ‌نفس ‌ما را یاری‌ می‌کند عبارتند از:
1ـ تفکر: امام‌خمینی‌می‌گوید:
«اوّل ‌شرط‌ مجاهده ‌با نفس‌ و حرکت‌ به‌ جانب‌ حق‌تعالی‌، تفکر است‌و تفکر در این ‌مقام‌عبارت‌است ‌از آن‌که‌: انسان ‌لااقل‌ در هر شب‌ و روزی‌ مقداری‌فکر کند در این‌ که‌ آیا مولای‌ او که ‌او را در این ‌دنیا آورده‌ و تمام ‌اسباب ‌آسایش‌ و راحتی‌ را از برای ‌او فراهم‌ کرده‌ آیا وظیفه ‌ما با این‌ مولای‌ مالک‌الملوک‌ چیست‌؟».(13)
2ـ توجه‌به‌کرامت‌انسانی‌: کسی‌که ‌به ‌مقام‌ شامخ‌ خود پی‌ببرد، از رذایل ‌دوری‌خواهد کرد، امام‌علی‌(علیه السلام)‌ می‌فرماید:
«هر کس‌نفس‌خود را گرامی‌ بدارد، شهوت‌ها برای ‌او کوچک‌و بی‌ارزش‌خواهد بود».(14)
3ـ مشارطه‌: در اوّل ‌روز انسان‌با خود شرط‌ کند که‌ امروز بر خلاف‌امر الهی‌رفتار نکند.
4ـ مراقبه‌: انسان ‌در طول ‌روز مراقب ‌اعمال‌خود باشد. این ‌مرحله ‌از حساس‌ترین‌ مراتب ‌سیر و سلوک‌ به‌ شمار می‌رود. قرآن ‌مجید بر این‌ نکته‌ تأکید دارد که ‌خداوند بر احوال ‌و اعمال ‌شما نظارت‌دارد: «إنّ اللّه‌کان‌علیکم‌ رقیباً؛(15) خداوند بر شما مراقبت‌دارد. کسی‌ که ‌از آیه‌ فوق ‌درس‌ گرفته‌ باشد، همواره‌ خدا را ناظر بر کارهای‌ خود می‌داند و از غفلت ‌و گناه‌ دوری نمائيد.

منابع:____________________________________________________________________________________________
1.اعراف(7) آیه 16.
2.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة‌،‌ج4، ص 247.نشر دار الحدیث قم 1416 ق.
3.محمد باقر مجلسی بحارالانوار،‌ج67، ص 64.نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق.
4.جوادی آملی عبدالله اخلاق در قرآن، ص 234.نشر مرکز اسرا قم 1383 ش.
5.یوسف‌ (13) آیه 53.
6_ ص (38) آیه 26.
7. نازعات (79) آیه 40 ـ 41.
8.جاثیه‌ (45) آیه 23.
9. محمد محمدی ری‌شهری‌، میزان الحکمه‌، ج 10، ص 130.نشر پیشین.
10. محمد باقرمجلسی‌ بحارالانوار، ، ج 94، ص 143.نشر پیشین.
11. ابراهیم (14) آیه 22 .
12. ابراهیم‌امینی‌، خود سازی‌، ص‌ـ 46-.نشر بوستان کتاب قم 1382 ش.
13. امام‌خمینی‌، چهل‌حدیث‌، ص‌9 نشر موسسه آثار امام 1376 ش
14.نهج‌البلاغه‌، قصار 449.ص227 نشر موسسه امیر المومنین قم 1375 ش.
15.نساء (4) آیه‌1.

حاضر :Computer:
علماء اخلاق با استفاده از آیات قرآن، عوامل گناه انسان را هوای نفس، دنیا و شیطان می دانند.
یکم: هوای نفس
خداوند دو نوع گرایش درنفس قرارداده است: گرایش به نیکی و گرایش به بدی. زیاده خواهی درمیل های غریزی و کشش های کور این هوای نفس با پیروی از شهوت است.
این چنین نفسی، منشأ فسادها و گناهان شمرده شده است تا جایی که یوسف پیامبراز آسیب ها و آفت های آن به خدا پناه می برد: «و ما أُبَرِّئُ نفسی إنَّ النفس لَأَمّارةٌ بالسّوءِ إلا ما رَحِمَ ربی» (یوسف: 12/ 53)؛ من هرگز خودم را تبرئه نمی کنم که نفس (سرکش) بسیار به بدی ها امر می کند؛ مگرآنچه را پروردگارم رحم کند.
دوم: دنیاگرایی
کلمه دنیا که در نقطه مقابل کلمه آخرت به کار رفته، به معنی زندگانی نزدیک تر است. زندگی دنیا به لحاظ این که در زمره مخلوقات خداوند حکیم است، هیچ عیبی ندارد و براساس مشیت الهی، نظام زندگی دنیوی، بهترین نظام است اما اشکال اصلی کیفیت رابطه انسان با دنیاست.
کسانی که با بینش مادی به دنیا می نگرند و گمان دارند برای همیشه درآن خواهند ماند، دچار غفلت از خدا و آخرت می گردند. بنابراین درنخستین گام برما لازم است که بینش خود را نسبت به دنیا اصلاح کنیم و دریابیم که زندگی انسان منحصربه زندگی دنیا نیست، بلکه در ورای آن یک زندگی جاودانه برای وی وجود دارد. دراولین گام رابطه واقعی میان دنیا و آخرت را کشف کنیم به این ترتیب که آن دو را باهم مقایسه کرده، دریابیم که رابطه دنیا با آخرت، رابطه راه و مقصد است و یا وسیله و هدف؟ و نقطه اساسی انحراف ها و لغزش ها، از این جا پیدا می شود که انسان بیش از حد به دنیا توجه کند، نگران آن باشد، بدان دلبسته، تمام تلاشش را صرف آن نماید. این گونه دنیاطلبی انسان، محورگناهان، کفر، نفاق و... به شمار می رود. به همین دلیل در روایات آمده: «اساس هرخطاها، محبت دنیاست». «حبُّ الدّنیا رأس کل خطیئة» (کلینی، محمد، الکافی، ج2، ص316 ـ 317، ح8؛ صدوق، محمد، الخصال، ج1، ص25، ح87؛ حرانی، حسن، تحف، ص215) امام علی (علیه السلام) کیفیت برخورد با دنیا را این گونه بیان نموده است: «من ابصر بها بضرته و من ابصر الیها اعمته» (سید رضی، نهج البلاغه، خططبه 82) یعنی: کسی که با چشم بصیرت به آن [دنیا] بنگرد، [دنیا] او را آگاهی بخشد و آن کس که چشم به دنیا دوزد، دور دلش می کند»
یا رب به بنده چشم دلی ده خدای بین تا عرش و فرش آینه بیند خدا نما(دیوان شهریار)
سوم: شیطان
در قرآن کریم، پیروی از شیطان مظهر ضد ارزش معرفی شده است تا آنجا که در آیات «ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین* و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم» (یس: 36/ 60 ـ 61) اشاره به این مطلب می فرماید که انسان دو راه در پیش دارد؛ یکی راه خدا و دیگری راه شیطان.
عمده کار شیطان،وسوسه کردن انسان از کانال هوای نفس است، درواقع وقتی شیطان هوای نفس و خواسته های سراسر ناروای آن را تأیید می کند، نقش کمک را دارد. اگر هوای نفس نمی داشتیم، شیطان برما تسلط نداشت. هنگامی که در نفس خویش خواسته ای داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان آن را تزیین و تأیید می کند تا بیشتر به آن جذب شویم. نتیجه کار شیطان، غفلت از خدا، دوری از یاد خدا، جذب شدن به دنیا، و جلب توجه بیش از حد به مادیات است.:khandidan:

موضوع قفل شده است