جمع بندی دیگر حوصله اعتقاد به عقائدم را ندارم!

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیگر حوصله اعتقاد به عقائدم را ندارم!

سلام می کنم وبراتون آرزوی قبولی عبادات.
خواهشا زود جواب بدین. دین وایمونم از دست رفت. لطفا منطقی وبا ذکر منبع باشه پاسختون.
من یه دختر22 ساله ام (سنمو میگم از این جهت که شاید در پیدا کردن پاسخ راهگشا باشه. بازم ممنون.)
توی یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم و تا قبل از این اواخر، مثل تمام به اصطلاح مومنا نماز و روزه و ذکرو مسجد وسایر اعمال عبادیو با یه اعتقاد نسبتا خوب انجام می دادم. اسم آقا اباعبدالله رو که میشنیدم اشکم سرازیر می شد. محال بود از برنامه یه سخنرانی با خبر می شدم و با اعتقاد نمیشستم پای منبر و از دل و جون آرزو نمی کردم خدا توفیق بندگی رو بهم بده. هر لحظه آرزوم این بود که خدا قلبمو پاک کنه وکینه توش نباشه. که ضمیر روشن نصیبم کنه. اسم حضرت قائم رو که می شنیدم هرجا بود تمام قد قیام میکردم. خدا تقریبا توی تمام لحظه هام شریک بود. وقتی وارد دانشگاه شاهد شدم و دیدم که روزانه باید مسیر طولانی رو طی کنم و وقتیه که داره همینجوری ازم تلف میشه، تصمیم به حفظ قرآن گرفتم. تا امسال که لیسانس گرفتمو حدود نیمی از قرآن رو حفظ کردم.
تا اینجای کار اوضاع خوب بود و مشکل خاصی نداشتم تا چند وقت پیش که قرار شد توی ی مسابقه ی حفظ شرکت کنم. درست قبل از شب های قدر رمضان امسال. واسه ی آمادگی چندین ساااعت در طول روز قرآن می خونم. گاهی صدها آیه. با خودم فک میکنم خدا به این بزرگی چرا باید حد خودشو تا اندازه ی قرآن بیاره پایین. قرآنی که من هر وقت اراده کنم می تونم از حفظ بخونمش. اصلا از کجا معلوم که به قول خودش این قرآن، ان هذا الا اسطیر الاولین نباشه. شاید خیال بافی های یه آدمه. این دیگه واقعا مسخرس ولی گاهی فک می کنم قرآن یه چیز تازه تاسیسه وقبل از من از کجا معلومه وجود داشته باشه. اعتقادمو به آیه های عذاب از دست دادم. خیال می کنم حق با تکذیب کننده هاس. خیال می کنم روزگار تا همیشه با این آرامشی که داره سپری میشه. باخودم میگم اصلا مگه ممکنه هبائا منبثا؟ یا خورشید تاریک شه؟! محاله. اینا فقط داستانه. از کجا معلوم خدا باشه. از کجا معلوم نوح و ابراهیمی و موسی و هود و شعیبی وجود داشته باشه. من که ندیدم. نهج البلاغه رو یه آدم فهیم نوشته ولی به حضرت علی اعتقادمو از دست دادم. از کجا معلوم حضرت حجت واقعیت داشته باشه؟ اصلا دیگه توی زبونم نمی گرده بگم ان شاءالله. اسم خدا رو که می شنوم میرم تو فکر دقیقه ها. که آیا هست یا نیست.خلاصه که قرآن شده یک چیز دم دستی برام. فک می کنم بد بودن عقابی نداره. آدم وقتی بمیره دیگه همه چی تموم میشه.
اینو بهتون بگم که من دو سال حوزه رفتم و رشته تحصیلیم خیلی نا مرتبط نبوده با مسائل دینی(حقوق). این نکته رو گفتم که حرفای تکراری نزنین. بلدم خودم بیشترشو. ی چیزی بگین، ی راه عملی بدین که درست شم. که مثل روزای قبل شم. خلاصه که اعتقادامو به عالم اونور از دست دادم. به عالم ماورا. به چشم برزخی. به ی روی دیگه ی سکه. روزگارم شده عیییین کافرای توی قرآن. فک می کنم همه چیز همینیه که میبینم. نمیدونم شاید ی غرور کاذب. ی خود بزرگ بینی بیخودی که رفته تو خونم. احساس می کنم که خسته شدم. دیگه گوشم پره از اینا. از استغفار، توبه، سبحان الله... اینا به نظرم ی سری مفاهیم از خود ساختس و واقعیتی پشتشون نیست. نمی دونم اگرم باشه من دیگه خستم. دیگه حوصله ی اعتقاد بهشون ندارم. انگار که قلبم سفت شده. چقد نماز! این خم و راست شدنا فایده ای داره؟ نمی دونم شاید اگه ی مدت قرآنو بذارم کنار درست شم. هان؟نظرتون؟
جواب بدین. اگه تو این وضعیت عمرم تموم شه در حالت کفر مردم. پس زود پاسخ بدید.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
سوالی که مطرح شد، در برگیرنده چند نکته بود.
اول: اینکه در اعتقادات شک دارید.
دوم: اینکه از اعتقادات خود خسته شده اید.
سوم: اینکه چه کار کنید که این حالات برطرف شود.
چهارم: اینکه اگر با این وضعیت فعلی، از دنیا بروید، وضعیت آن دنیا چه میشود.

در مورد سه جنبه اول، توصیه بنده این است که ببنیند علت این شک و خستگی چیست؟
اگر مسائل منطقی و استدلالی است، خب راه حل مشخص و راحت تر است. مباحث اساسی اعتقادی را جدا کنید و در مورد یک یک آنها تحقیق کنید و منابع معتبر و متقن بخوانید و هرکجا ایراد داشتید سوال بپرسید.
اما اگر استدلالها را دیده اید ولی با وجود اینکه در انها ایرادی ندارید، ولی دل شما قانع نمیشود و اگر هم قانع میشود، در یک آن، دوباره شک به شما روی می اورد، مسئله جنبه روانی و روحی دارد و باید به دنبال حل معضل روحی خود باشید. شاید زیاده روی کرده اید. به خودتان استراحت بدهید و تا مدتی صرفا به واجبات خود بپردازید و صرفا از محرمات پرهیز کنید. البته در این میان، هنگام انجام واجبات، هرچقدر توجه شما به منبع لایزال بیشتر باشد، خستگی کمتری به سراغ شما می اید و این تا جایی ادامه می یابد که لذت عبادت برایتان صدچندان میشود.
به هر حال، اگر شک شما به واسطه مسائل و مباحث استدلالی است، یک به یک بپرسید تا در حد بضاعت پاسخ داده شود. اما اگر جنبه دوم است، ضمن صحبت با مشاور روان شناس، از کارهایی که باعث خستگی و دلزدگی تان شده است، تا حد امکان بپرهیزید تا انشاء الله این حالت برطرف شود.

اما در مورد نکته چهارم:
این حالت، هر لحظه ممکن است که برای هر کسی به وجود بیاید. این مسئله یک مسئله روانی است و در اختیار انسان نیست که بخواهد باشد یا نباشد. ولی لازم است که فردی که در مسئله ای اعتقادی شک کرده است، به دنبال پاسخ صحیح سوال و شبهه اش باشد. اگر هم به پاسخی نرسید یا اجل به او مهلت نداد، اشکالی ندارد و مواخذه نخواهد شد.
البته در هر حال، حتی در حال عارض شدن شک و شبهه بر انسان، خوب است انسان عاقل به این نکته توجه داشته باشد، که پرده دری نکند و حتی اگر این شکش با تحقیق نیز برطرف نشد و همچنان در اصول دین شک داشت، حداقل احتمال این را بدهد که اشتباه کرده باشد. بنابراین، یک راه برگشت برای خودش بگذارد. به قول معروف، همه پلها را پشت سر خود خراب نکند.

به هر حال موفق و پیروز باشید.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات

خواهر بزرگوار aaye

به نظر من در صحبت های شما یک حلقه مفقوده وجود دارد.

علت و منشأ این طور افکار از کجاست ؟ قدری تأمل کنید خودتان می توانید علت را پیدا کنید.

مثلاً علت این افکار می تواند از آن جایی سرچشمه بگیرد که شخصی، شبهاتی را برای شما گفته است

و شما جواب قانع کننده ای برای خود نداشتید، و این افکار این چنینی از آن جا سر چشمه می گیرد.

مثالی دیگر : می تواند برخی اعمال و رفتار انسان های به ظاهر متدین برای شما شبهه ساز شده باشد و همین، علت این افکار باشد

و مواردی از این قبیل

پس ابتدا بررسی و فکر کنید ببینید این افکار از کجا آب می خورد.


سلام علیکم

خواهر گرامی خیلی زوده برای اینطور جا زدن. معلومه به خودتون خیلی سخت گرفتین. از طرفی هم مشخصه که پشت این تعصباتتان به دین سوالاتی وجود داشته که پاسخ نگرفتین.

aaye;546705 نوشت:
اینو بهتون بگم که من دو سال حوزه رفتم و رشته تحصیلیم خیلی نا مرتبط نبوده با مسائل دینی(حقوق). این نکته رو گفتم که حرفای تکراری نزنین. بلدم خودم بیشترشو. ی چیزی بگین، ی راه عملی بدین که درست شم. که مثل روزای قبل شم. خلاصه که اعتقادامو به عالم اونور از دست دادم. به عالم ماورا. به چشم برزخی. به ی روی دیگه ی سکه. روزگارم شده عیییین کافرای توی قرآن. فک می کنم همه چیز همینیه که میبینم. نمیدونم شاید ی غرور کاذب. ی خود بزرگ بینی بیخودی که رفته تو خونم. احساس می کنم که خسته شدم. دیگه گوشم پره از اینا. از استغفار، توبه، سبحان الله... اینا به نظرم ی سری مفاهیم از خود ساختس و واقعیتی پشتشون نیست. نمی دونم اگرم باشه من دیگه خستم. دیگه حوصله ی اعتقاد بهشون ندارم. انگار که قلبم سفت شده. چقد نماز! این خم و راست شدنا فایده ای داره؟ نمی دونم شاید اگه ی مدت قرآنو بذارم کنار درست شم. هان؟نظرتون؟

سلام

به نظر من زیاده روی ممکنه کرده باشی و از عبادت و این چیزها خسته شدی
اعتدال در هر کاری خوبه به قول امام علی خیر الامور اوسطها
انسان در هر کاری زیاده روی کنه از اون زده میشه

و یک مورد مهم دیگه که در ایجاد این شرایط ممکنه مقصر باشه
دیدن و شنیدن حرفهای انسانهای به ظاهر مذهبی و لی بی ایمان و گناهکار است
انسانهایی که از مذهب به سود دنیا استفاده می کنند
که متاسفانه تعدادشان هم بسیار زیاده

[=arial narrow]
aaye;546705 نوشت:
خدا به این بزرگی چرا باید حد خودشو تا اندازه ی قرآن بیاره پایین. قرآنی که من هر وقت اراده کنم می تونم از حفظ بخونمش.

سلام . نمی دونم این حرف رو از روی اینکه دلتو پره زدین یا ؟؟؟ شما که دو سال حوزه خوندین یعنی جواش رو پیدا نکردین ؟ خدا که خودش رو پایین نیاوده . [=Times New Roman]

[="Arial"]به طور کلی قرآن چند بخشه که هدف همشون در آخر اینه که ما راهمون رو پیدا کنیم و به سعادت برسیم . این هم که شما می تونین از حفظ اون رو بخونین دلیل ضعف قرآن به هیچ عنوان نیست . واسه بقیه ی مشکلاتی هم که گفتین پیشنهاد من اینه که یه ساعت وقت بذارین و خوب فکر کنین و این مشکلتون رو ریشه یابی کنین . وقتی ریشه ی مشکلاتتون رو پیدا کردین با توکل به خدای ارحم الراحمین و توسل به ائمه اون رو بخشکونین . علی یارتون
[=Times New Roman]

aaye;546705 نوشت:
سلام می کنم وبراتون آرزوی قبولی عبادات.
خواهشا زود جواب بدین. دین وایمونم از دست رفت. لطفا منطقی وبا ذکر منبع باشه پاسختون.
من یه دختر22 ساله ام (سنمو میگم از این جهت که شاید در پیدا کردن پاسخ راهگشا باشه. بازم ممنون.)
توی یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم و تا قبل از این اواخر، مثل تمام به اصطلاح مومنا نماز و روزه و ذکرو مسجد وسایر اعمال عبادیو با یه اعتقاد نسبتا خوب انجام می دادم. اسم آقا اباعبدالله رو که میشنیدم اشکم سرازیر می شد. محال بود از برنامه یه سخنرانی با خبر می شدم و با اعتقاد نمیشستم پای منبر و از دل و جون آرزو نمی کردم خدا توفیق بندگی رو بهم بده. هر لحظه آرزوم این بود که خدا قلبمو پاک کنه وکینه توش نباشه. که ضمیر روشن نصیبم کنه. اسم حضرت قائم رو که می شنیدم هرجا بود تمام قد قیام میکردم. خدا تقریبا توی تمام لحظه هام شریک بود. وقتی وارد دانشگاه شاهد شدم و دیدم که روزانه باید مسیر طولانی رو طی کنم و وقتیه که داره همینجوری ازم تلف میشه، تصمیم به حفظ قرآن گرفتم. تا امسال که لیسانس گرفتمو حدود نیمی از قرآن رو حفظ کردم.
تا اینجای کار اوضاع خوب بود و مشکل خاصی نداشتم تا چند وقت پیش که قرار شد توی ی مسابقه ی حفظ شرکت کنم. درست قبل از شب های قدر رمضان امسال. واسه ی آمادگی چندین ساااعت در طول روز قرآن می خونم. گاهی صدها آیه. با خودم فک میکنم خدا به این بزرگی چرا باید حد خودشو تا اندازه ی قرآن بیاره پایین. قرآنی که من هر وقت اراده کنم می تونم از حفظ بخونمش. اصلا از کجا معلوم که به قول خودش این قرآن، ان هذا الا اسطیر الاولین نباشه. شاید خیال بافی های یه آدمه. این دیگه واقعا مسخرس ولی گاهی فک می کنم قرآن یه چیز تازه تاسیسه وقبل از من از کجا معلومه وجود داشته باشه. اعتقادمو به آیه های عذاب از دست دادم. خیال می کنم حق با تکذیب کننده هاس. خیال می کنم روزگار تا همیشه با این آرامشی که داره سپری میشه. باخودم میگم اصلا مگه ممکنه هبائا منبثا؟ یا خورشید تاریک شه؟! محاله. اینا فقط داستانه. از کجا معلوم خدا باشه. از کجا معلوم نوح و ابراهیمی و موسی و هود و شعیبی وجود داشته باشه. من که ندیدم. نهج البلاغه رو یه آدم فهیم نوشته ولی به حضرت علی اعتقادمو از دست دادم. از کجا معلوم حضرت حجت واقعیت داشته باشه؟ اصلا دیگه توی زبونم نمی گرده بگم ان شاءالله. اسم خدا رو که می شنوم میرم تو فکر دقیقه ها. که آیا هست یا نیست.خلاصه که قرآن شده یک چیز دم دستی برام. فک می کنم بد بودن عقابی نداره. آدم وقتی بمیره دیگه همه چی تموم میشه.
اینو بهتون بگم که من دو سال حوزه رفتم و رشته تحصیلیم خیلی نا مرتبط نبوده با مسائل دینی(حقوق). این نکته رو گفتم که حرفای تکراری نزنین. بلدم خودم بیشترشو. ی چیزی بگین، ی راه عملی بدین که درست شم. که مثل روزای قبل شم. خلاصه که اعتقادامو به عالم اونور از دست دادم. به عالم ماورا. به چشم برزخی. به ی روی دیگه ی سکه. روزگارم شده عیییین کافرای توی قرآن. فک می کنم همه چیز همینیه که میبینم. نمیدونم شاید ی غرور کاذب. ی خود بزرگ بینی بیخودی که رفته تو خونم. احساس می کنم که خسته شدم. دیگه گوشم پره از اینا. از استغفار، توبه، سبحان الله... اینا به نظرم ی سری مفاهیم از خود ساختس و واقعیتی پشتشون نیست. نمی دونم اگرم باشه من دیگه خستم. دیگه حوصله ی اعتقاد بهشون ندارم. انگار که قلبم سفت شده. چقد نماز! این خم و راست شدنا فایده ای داره؟ نمی دونم شاید اگه ی مدت قرآنو بذارم کنار درست شم. هان؟نظرتون؟
جواب بدین. اگه تو این وضعیت عمرم تموم شه در حالت کفر مردم. پس زود پاسخ بدید.

احتمالا مثل خیلی از افراد تامل و افکاری که در طی روز دارید عمیق نیست و سطحیه.
شما نظم دنیا رو نمیبینید؟این همه چرخه رو نمبینید؟نکنه علتو معلولو خاصیت ماده رو در نظر گرفتید؟تمام این جزو خاصیتهایین که باید یک قدرتی برتر از هر قدرت دیگه ای اون رو بوجود آورده باشه.قویترین دلیل کفار برای رد وجود خدا خاصیت ماده شده یعنی دنیا از اول بوده در صورتی که خوده این خاصیت رو هرگز نگفتن از کجا اومده این نظمی که به این دنیا داده شده رو نگفتن.
خدا وجود داره چون دلایل بسیار محکمی داره چون وجدان هست چون خیرو شر هست و خیلی مسائل دییگه این از این

قرآن درش حرف بدی زده شده؟درش کوچکترین خطایی هست؟آیا یک آیه بر ضد انسان هست؟آیا فقط یک نکته منفی برای اینکه ما رو از حق دور کنه هست؟اعمالی که درش تاکید شده باید انجام داد آیا با انجام دادنش بد میبینیم؟یا با انجام ندادنش وضع بهتر میشه؟یا بدتر؟اصلا مگه یک انسان میتونه چندین واقعه رو در یک کتاب پیشبینی کنه؟آیا پیشبینی های قرآن رد شده؟باهوشترین افراد دنیا نتونستن چنین کتابی و پیشبینیهایی به این دقیقی رو در یک کتاب بنویسن.خودتون خوندید و میدونید من چیو میگم.وقایعی که قرآن گفتو بعدها دانشمندان در زمانهای مختلف بهش رسیدن.حضرت محمد (ص) بزرگترین انسان دوران خودش و حتی تمام ادوار نمیتونست بنویسه و بخونه تا قرآن معجزه بشه تا در همون نسل و نسلهای بعدی که پی به بزرگیه آیاتش میبرن بفهمن این آیات فراتر از گفته های یک انسانه.

در همون خمو راست شدن هم دلیلی هست.من خیلی فکر کردم که به غیره خیر معنویش خیر جسمی هم داره.شما در حرکات دقت کن خودش به نوعی شبیه به نرمشه یک نرمشه اجباری برای سلامتی انسان برای تحرک بیشتر در حرکاتی منظم.وعده های این تمرین رو ببینید در چه زمانهاییه.مکانی که قبل از حضرت محمد ساخته شده برای اینکه نشانه وحدت مومنان باشه نشان نمیده پیامبرانی قبلش بوده؟شما خیلی گذری افمارتو مشغول کردیو یک نتجیه واقعا عجولانه گرفتی.

خیلی خیلی میتونم بیشتر بگم شما کمی بیشتر دقت کنید میبینید این همه تاثیرات مفید و منع از بدیها کاره یک هوش انسانی نیست چون هیچ کتابی در تمام این سالها که انسان رفتو اومد به این پاکی نبوده.یک کتاب پاک که مستقیمو غیر مستقیم اصلیترین دلایل خوب بودن و دوری از بدی رو بهش اشاره کرده چطور کاره یک انسانه؟

سلام علیکم.
جالبه بنده هم با یه چیزی توی همین مایه ها دست و پنجه نرم کردم.ولی خب نه به این حد.
یادمه اون موقعها که افکار توحیدیم زیاد گل کرده بود با دیدن فیلم ترنسفورمرز (همون ماشینهای آهنی) مدام به این فکر میکردم که چرا خدا یه موجوداتی مثل اینها نیافریده خلاصه زیاد فکر میکردم .مثلا فکر میکردم خدا جوانی زیبا رو و بزرگ هست هر چقدر هم تلاش میکردم با مطالعه کتابهای دیگه حل نمیشد.
راه حل:
عبادتها تون رو بیشتر از قبل کنید بعد مدتی این افکار را به فراموشی خواهید سپرد.
مطمئن باشید با اینگونه افکار افراد کمی درگیر نیستند و بدانید که این نوع تفکرات موقتی هست و یه مدتی دوام داره شک نکنید.
فقط کافیه به خودتون تلقین کنید که اینطور نیست مثلا با نشانه های که از پیامبران و امامان پیدا شده و اشیا تاریخی و غیره نمیشه به همین راحتی انکارشون کرد.
به همین راحتی نگذارید این افکار به شما غالب بشند من موقعی که گرفتار این افکار شیطانی بودم به شدت باهاشون مبارزه میکردم هرگز نگذارید زیاد توی ذهنتون بچرخند.
و من الله توفیق.

سلام علیکم،
در کنار حرف استاد و بزرگواران دیگر چند نکته که شاید به کارتان بیاید:
۱. شما یک مسأله‌ی ریاضی حل می‌کنید بعد میاید تو واقعیت می‌بینید همه عکسش را باور دارند اگر به کار خودتان یقین نداشته باشید اول به خودتان شک می‌کنید، این طبیعیه ... اینقدر اطراف ما زیاد شدند آدمهایی که به هیچ چیزی اعتقاد ندارند که یک آن ممکنه آدم به خودش شک کنه و بگه نکنه دارم بیخودی به خودم فشار میارم ... اما اگر آن ابتدا که دینش را قبول کرده برای خودش دلایل محکمی داشته بوده باشد می‌تواند همانها را دوباره برای خودش مرور کند ... می‌بیند که دوباره روح ایمان در رگهای بدنش جریان پیدا می‌کند ...
۲. هر کسی که طور دیگری فکر میکنه روی فکرهاش دقیق بشوید می‌بینید یک جاهایی افکارش خودمتناقضه ... یا سطحیه و اصلاً محل بروز تضاد نیست ...
۳. در باره‌ی مستحبات به ما اینطور دستور داده‌اند که آن مقدار که حالش را داشتی انجام بده ... خود را به سختی بیاندازی هم باید اول ظرفیت خود را بدانی ... ولی این تعریفی که شما کرده‌اید نشان می‌دهد که بیش از حد ظرفیتتان به مستحبات با تمام آدابش پرداخته‌اید ... یکی از راه‌های شیطان برای ایجاد انحراف در مؤمنین همین به سختی زیاد انداختن آنهاست تا اینکه به اصطلاح مهندسی فرو بشکنند ... وسواس یکی از همین طرق‌های شیطانی است ... امر به پاکی می‌دهد ولی پاکی افراطی که کم‌کم طرف خسته بشود و یا زندگی با سختی را ادامه دهد و روزبروز هم بدتر شود یا زمانی برسد که بزند زیر همه چیز ... کارهایی که شما کرده‌اید هم اسمش وسواس نباشد ولی دارد همان بلا را سرتان می‌آورد ...
۴. قرآنی که به چشم روزنامه بهش نگاه شود و تمام هم و غمّمان از خواندن آن صوت زیبا باشد و موقع خواندن آیه‌ی عذاب به جای تفکر در موردش و عبرت گرفتن به چطور خواندنش دقت کنیم یا اینکه چطور حفظش کنیم ... اینهاست که خلاف شأن قرآنه ... اینها قرآن را با تمام عظمتش در ذهن انسان کوچک می‌کند ... شما روزی یک صفحه بخوانید ولی کلمه‌به‌کلمه‌اش را با دقت بخوانید و در مورد اینکه چرا خداوند اینطور گفته و آنطور نگفته فکر کنید و تفاسیر را بخوانید ... شوق یاد گرفتن و فراگرفتن معانی عمیق قرآن ان شاء الله شوق ارتباط با خداوند را هم برایتان به همراه بیاورد ... یک کتاب را که چند بار خواندید و رویش فکر نکردید کم‌کم خواندن از روی عادت می‌شود و موقع خواندن هوشیاری انسان و نفس انسان مشغول افکار دیگر می‌شود و فقط چشم می‌بیند و زبان می‌خواند ... اما گوش نمی‌شنود.
۵. در نهایت هم عباداتتان را در حد واجبات کم کنید ... لااقل مستحباتتان را کم کنید ... بخاطر خدا کم کنید ... بر خلاف عادت عمل کنید ... بدن به چیزی که عادت کرده آنها را خودکار انجام می‌دهد و بدون دحالت دادن اختیار و اراده‌ی شما ... شما در عوض عادت‌هایتان را زودبه‌زود تغییر بدهید تا همیشه باوجود هوشیاری آن عبادات را انجام دهید ...
۶. تنها مستحبی که الآن از نان شب برای شما واجب است همان فکر کردن است که آن را بلای جانتان می‌دانید ... شک مقدمه‌ی پیشرفت است و به آن محل نگذاشتن و با شک مردن است که بد است ... به یقین هم بدانید که خداوند دنبال ضایع کردن بندگانش نیست که یکی بخواهد در همین دنیا درست شود و خداوند بگوید تا شکش برطرف نشده و ایمان نیاورده است جانش را بگیرید که بتوانم عذابش کنم ... یاد آن صوفی افتادم که معروف بود که هیچ وقت ذکر «لا اله الا الله» را نمی‌گفت! ازش پرسیدند چرا این ذکر را نمی‌گویی؟ به گمان خودش عارفانه جواب داد که می‌ترسم بعد از گفتن «لا اله» اجلم برسد و وقت نکنم بقیه‌اش را بگویم و کافر از دنیا بروم! شما بفرمایید چنین خدایی اصلاً لیاقت پرستیدن را دارد؟ اگر خدای ما اینطور نیست پس شما هم حرکتی بکنید ... از شما حرکت از خدا برکت ... و خدا انسان را بیش از آنچه انسان خودش را دوست داشته باشد دوست دارد ...

التماس دعا
یا علی

سلام
به نظر من شما در چند چیز کم کاری کرده اید
1. شناخت شیطان
شیطان دشمن آشکار است و از هر فرصتی برای گمراهی شما استفاده میکند
2. تفکر در قرآن و خواندن تفاسیر
به نظر من شما تفسیر ها رو نخوندی و فقط به متن قرآن اکتفا کردی
تنها راهکاری که به نظرم میرسه
به امامان توسل کن و ازشون بخوا در حکمتی برات باز کنن
ببین یه چیزی توی زندگیت لنگ میزنه
ببین اون نقطه ضعف چیه
برطرفش کن
موفق باشی

سلام

با اجازه ی استاد بزرگوار؛

به نظرم هر کدوم از آدما توی یه دوره ای کم یا زیاد دچار این افکار میشن که حقیقتا عذاب آوره، واقعا دردناکه.

منم یه مدت تحت تاثیر حرفای یکی از کسانی که نفوذ کلام زیادی روی من داشت به همین مشکلی که شما هم توضیح دادین دچارش شدم. خیلی درد داشت ولی ... ولی خدا شاهده الان که فکر می کنم می بینم خیلی از داشته های الانم رو مدیون اون تلنگرهای وحشتناکی ام که یه روزی عذابم می داد، چون باعث شد عاشق مطالعه بشم و از این طریق انسان های بزرگی رو شناختم که خیلی خوب زندگی کردن.
بعضی از سخنرانی های آقای دکتر الهی قمشه ای هم خیلی سوق فکری میده به آدم که تکلیفش رو با خودش روشن کنه و قدم برداره، متاسفانه دیگه فایل هاشو ندارم وگرنه براتون آپلود می کردم.

سعی کنین زیر نظر یه استاد یا کارشناس دینی، یکی یکی برای شبهات ذهنی تون جواب پیدا کنین. مطالعه تون رو بالا ببرین. قصر باورهای دینی تون رو از نو بسازین با دلایل عقلی. خدا حتما کمک تون می کنه.

از خدای بزرگ می خوام آرامشی از جنس خودش رو نصیب تون کنه.

[=arial]خاطره جوانی که نمی توانست قبول کند که خدا انسان را بین جهنم و بهشت قرار داده است

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ق.ظ

استاد : جوانی داشت خودش را تیکه پاره می کرد می‌خواست به من بگوید، خودش را هم اذیت می کرد، نمی‌گفت! گفتم بابا بگو، راحت بگو، گفت حاج آقا اعدام این‌ها نمی‌کنید!!! گفتم بابا اعدام چیه؟ بگو سؤالی به ذهنت رسیده بگو! من نمی‌توانم قبول بکنم خداوند متعال من را مقابل بهشت و جهنم قرار داده، این بهشت، این جهنم! کدامش را می روی؟ اصلا من از هیبت نتراشیده، نخراشیده کسی که اینجوری با من برخورد بکند می ترسم! اصلا می‌خواهم از این صحنه فرار کنم! داستان انتخاب ما، فدایتان بشوم، داستان بهشت و جهنم نیست!!




مهمانی خوب چیست؟ بیایم آب آلبالو، آب پرتغال، آب انار، چی، چی مثلا چند جور بگذارم مقابل شما، بگویم این چند جور نوشیدنی هست، هر کدام را می‌خواهی میل بفرمایید، این چقدر مهمانی خوبی است! استرسی وجود ندارد، و آدم می‌رود سراغ آن گران ترینی که احیانا کمتر جای دیگر گیرش می‌آید، می‌گوید برویم آن را غنیمت است! مخصوصا خانه حاج آقا هم باشد که دیگر هیچی!!! خب، چقدر با نشاط انتخاب می‌کند آدم! اصلا دستش هم نمی‌لرزد! درست است؟ من فکر می‌کنم خدا، به ما حق انتخاب داده، نه برای بین بهشت و جهنم! حق انتخاب داده برای مراتب بهشت! می گوید ببین یک بهشتی داریم که جهنمی‌های بهشت در آن هستند، آن بهشت، بهشت چه کسانی هست؟ آن بهشت کسانی هست که می گویند ما جهنم نرویم، برویم بهشت، همان پایین مایین‌های بهشت هم برویم جهنم!!! فقط برویم بهشت! شما چون به این‌ها خندید من اجازه می‌خواهم از شما چهارتا ناسزا به این تیپ آدم‌ها بگویم! بگویم؟ نگویم؟ خودتان بگویید! خیلی بی‌مزه هستند! خیلی این آدم‌ها نافرمند! می گوید که حالا خدا چه بهشتی برایش ساخته، میلیاردها سال نوری بروی نمی‌توانی طبقات بهشت را طی بکنی! مگر به همین سادگی است محله‌هایش مثل همدیگر باشند؟ این تهران درب داغون ما، درب داغون البته از پایتخت‌های جهان خوشگل‌تر است ها، با شهرهای اروپایی منظورم است، شهرهای اروپایی هیچ، همین تهران این‌طوری را شما نگاه کنید محله آن طرف را با یک کیلومتر فاصله، یک کیلومتر فاصله، سه چهار برابر قیمتش می شود! بهشتی که خدا قرار داده از سید الشهداء هست تا میلیاردها سال نوری بیاییم پایین، این بی‌مزه بی‌مروت می گوید به جهنم همین پایین بهشت هم بیفتیم جهنم نرویم! الهی که همان پایین بهشت هم سوراخ باشد بیفتی در جهنم! چی بگوید آدم؟ چقدر شما بچه‌های خوبی هستید ناراحت می شوید از این‌ها!! اصلا شما عرفانتان سقف اتاق را به هم می‌ریزید!!! واقعا ها! اینکه شما می‌فهمید خب بدی آن‌ها را این خیلی خوب است! من الان این را در اروپا گفته بودم یک ماه بعد می‌خندیدند! گفتم که یک لطیفه گفتم یک هفته بعد خندیدند!!

بعضی‌ها این‌طوری هستند! دین مضطرانه دارند! می‌گوید برای اینکه جهنم نرویم، برای اینکه جهنم نرویم! بابا برای اینکه جای بهتر بهشت بروید! ولمان کن بابا، جهنم، فقط همین پایین!!


انواع نگاه هابه دین-علوم پزشکی ایران-841210

aaye;546705 نوشت:
اینو بهتون بگم که من دو سال حوزه رفتم و رشته تحصیلیم خیلی نا مرتبط نبوده با مسائل دینی(حقوق). این نکته رو گفتم که حرفای تکراری نزنین. بلدم خودم بیشترشو. ی چیزی بگین، ی راه عملی بدین که درست شم. که مثل روزای قبل شم. خلاصه که اعتقادامو به عالم اونور از دست دادم

منم یه مدت خیلی شک میکردم.تو یه دفترم اومدم هرچی دلیل برای وجود خدا به نظرم میرسید رو نوشتم و همچنین دلایلی که اگه اثبات بشن باورم کامل میشه.
همینطور شبهات و سوالای مختلفی که برام پیش میومدو هم مینویشتم که یادم باشه اینا هنوز برام حل نشدس! هنوز هم براشون جوابی پیدا نکردم ولی این نمیتونه باعث شه که وچود خدا رو رد کنم.
الانم هر موقع شک میکنم به خودم میگم من یه بار اثبات کردم برای خودم وجود خدا رو. و دیگه نباید بهش فکر کنم!

چند روز همه چی ول کن درست میشه.

hasan2014;549131 نوشت:
چند روز همه چی ول کن درست میشه.
یعنی چی که همه چیز رو ول کن؟ یعنی نماز نخونه؟ حلال و حرامها رو رعایت نکنه؟ این کارا بیشتر قساوت قلب میاره ....

[=arial]بسم الله و بالله
و علي ملت رسول الله
بنام نامي علي ولي الله

سلام و عرض ادب و احترام
تمام ما شيعيان حتما يه روزي به اين فكرا فرو رفتيم كه اين راه ما از كجا معلوم صراط مستقيم باشه اصلا ما اين همه سخت به خودمون ميگيريم از اونورم يه عده همه جوره راحتن از كجا معلوم در نهايت بين ما و اونا فرق باشه اين امام حسين عليه السلام و حضرت علي عليه السلام كه تموم زندگيمونو وقفش كرديم اگه همچين چيزا و كسايي نبوده باشن چي
خيليا از همون اول پايه و اساس ايمانشون رو محكم و با ادله مي سازن بعضيام يه عمر عبادت و بندگي و نوكري ميكنن آخرش اندازه سوزني معرفت ندارن
براي خود حقير هم نه 1 بار نه 2 بار بلكه بارها و بارها اين افكار سراغم مياد
شما دنبال يه سري چيزاي عيني و حقيقي ميگردي و از اين حدس و گمان ها و اعتقادات قلبي خسته شديد پس اين چند نكته براي شما ميتونه مفيد باشه:
- پيشنهاد ميكنم با خانواده شهدا و خانواده افراد مومني كه عزيزانشون رو از دست دادن يه معاشرت و گفتگوهايي پيدا كنيد تا از اتفاقات و جرياناتي كه داشتند براتون تعريف كنند و قطعا هيچ خانواده شهيدي نيست كه خواب فرزند شهيدش رو نديده باشه و اخبار و اتفاقات و حالات خودش رو در اون دنيا بازگو نكرده باشه چه بسا خيلي وقتا لازم نيست اون فردي كه از دنيا رفته مومن باشه همين اواخر يكي از بستگان فوت كردند كه خيلي هم فرد مقيدي نبود اما به خواب همسرش اومده و همسرش ازش سوال كرده اونجا چي به درد ميخوره و 3 مرتبه تكرار كرده نماز نماز نماز و خيلي چيزاي ديگه از اين داستانا تو خانواده هاي زيادي وجود داره
- فكر نميكنم فرد مذهبي وجود داشته باشه و اطرافش شاهد شفا گرفتن مريضاي غير قابل درمان نباشه و يا حداقل بارها نشنيده باشه كه قطعا عنايت اهلبيت عليهم السلام بوده اين براي شما شايد ممكن نباشه اما اگه يه سفر اربعين قسمتتون بشه كربلا ديگه ذره اي حتي جرئت ترديد به خودتون نمي ديد
- اگه يه سرچ كوتاه در همين فضاي مجازي داشته باشيد و مسائل متفاوتي رو بررسي كنيد مثل معجزات و اتفاقات و داستانهايي كه بدليل عنايت اهلبيت اتفاق افتاده كه اكثرش مال همين سالهاي اخيره خيلي تاثير گذاره پيشنهاد ميكنم يه سرچي هم درباره "کربلایی کاظم ساروقي" داشته باشيد
- مباهله استاد رائفي پور با اهل سنت كه يه واقعيتيه كه در ايام فاطميه همين امسال رخ داده و واقعا با وجود اين اتفاق ديگه فكر نميكنم كسي از اين ماجرا خبردار بشه و به حقانيت مذهب شيعه ايمان نياره مگر حرامزاده و حرامخوار
آدرس فيلم تقديم شما

class: cms_table_basket

[TD="align: center"][=arial]تصویری
[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[TD="align: center"][=arial]36mb
[/TD]

[=arial]و پيشنهاد حقير به شما اينه كه دست از اعتقادات اصلي و واجب خودتون برنداريد حتي واسه 1 روز و يه مدت كوتاه حتي واسه كوچك ترين بخش عباداتتون اونهم واسه استراحت كه هدف اصلي كسي كه شمارو به اين افكار وادار كرده به هدفش رسيده

اللهم عجل لوليك الفرج
ياعلي مدد

سلام علیکم. قشنگ حرف میزنین. آروم. آره. یه سری حرفاتونو خیلی قبول دارم.

aaye;546705 نوشت:
با خودم فک میکنم خدا به این بزرگی چرا باید حد خودشو تا اندازه ی قرآن بیاره پایین. قرآنی که من هر وقت اراده کنم می تونم از حفظ بخونمش. اصلا از کجا معلوم که به قول خودش این قرآن، ان هذا الا اسطیر الاولین نباشه. شاید خیال بافی های یه آدمه. این دیگه واقعا مسخرس ولی گاهی فک می کنم قرآن یه چیز تازه تاسیسه وقبل از من از کجا معلومه وجود داشته باشه. اعتقادمو به آیه های عذاب از دست دادم. خیال می کنم حق با تکذیب کننده هاس. خیال می کنم روزگار تا همیشه با این آرامشی که داره سپری میشه. باخودم میگم اصلا مگه ممکنه هبائا منبثا؟ یا خورشید تاریک شه؟! محاله. اینا فقط داستانه. از کجا معلوم خدا باشه. از کجا معلوم نوح و ابراهیمی و موسی و هود و شعیبی وجود داشته باشه. من که ندیدم. نهج البلاغه رو یه آدم فهیم نوشته ولی به حضرت علی اعتقادمو از دست دادم. از کجا معلوم حضرت حجت واقعیت داشته باشه؟ اصلا دیگه توی زبونم نمی گرده بگم ان شاءالله. اسم خدا رو که می شنوم میرم تو فکر دقیقه ها. که آیا هست یا نیست.خلاصه که قرآن شده یک چیز دم دستی برام. فک می کنم بد بودن عقابی نداره. آدم وقتی بمیره دیگه همه چی تموم میشه.
اینو بهتون بگم که من دو سال حوزه رفتم و رشته تحصیلیم خیلی نا مرتبط نبوده با مسائل دینی(حقوق). این نکته رو گفتم که حرفای تکراری نزنین. بلدم خودم بیشترشو. ی چیزی بگین، ی راه عملی بدین که درست شم. که مثل روزای قبل شم. خلاصه که اعتقادامو به عالم اونور از دست دادم. به عالم ماورا. به چشم برزخی. به ی روی دیگه ی سکه. روزگارم شده عیییین کافرای توی قرآن. فک می کنم همه چیز همینیه که میبینم. نمیدونم شاید ی غرور کاذب. ی خود بزرگ بینی بیخودی که رفته تو خونم. احساس می کنم که خسته شدم. دیگه گوشم پره از اینا. از استغفار، توبه، سبحان الله... اینا به نظرم ی سری مفاهیم از خود ساختس و واقعیتی پشتشون نیست. نمی دونم اگرم باشه من دیگه خستم. دیگه حوصله ی اعتقاد بهشون ندارم. انگار که قلبم سفت شده. چقد نماز! این خم و راست شدنا فایده ای داره؟ نمی دونم شاید اگه ی مدت قرآنو بذارم کنار درست شم. هان؟نظرتون؟
جواب بدین. اگه تو این وضعیت عمرم تموم شه در حالت کفر مردم. پس زود پاسخ بدید.

با سلام و تشکر از استاد صدیق عزیز و سایر گرامیان. خب تقریباً تمام سؤالات فوق برای من هم پیش اومدن! البته سؤالات بسیار قویتر و بهتری هم می توان در مورد بنیانهای اسلام مطرح کرد. این سؤالات بسیار خوب و مفید هستند. انسان وقتی برای هر یک از اینها جوابی پیدا می کنه، حس فردی رو پیدا میکنه که تازه مسلمون شده. من شخصاً بارها و بارها این حس شیرین رو پیدا کردم و می تونم بگم هیجانی که پاسخ این سؤالها برای پرسشگر ایجاد می کنه، از استرس خود سؤالات خیلی بیشتر هستن. پس شک رو چیز بدی ندونید. ما انسانهای غیرمعصوم معمولاً از شک به یقین می رسیم و به طور اساسی از نگاه فلسفی یک شک نسبی، تأکید می کنم شک نسبی، برای درست فکر کردن لازمه، یعنی شما باید یه شانسی هم برای غلط بودنِ باور خودت قائل باشی که بتونی درست بهش فکر کنی. حالا یکی مثل حجت خدا، به اذن خدا چشمش به روی یه حقایقی باز میشه و شک نمی کنه، و یکی هم مثل ما یک شک کوچک می کنه و به جواب می رسه.

بنده شخصاً می تونم پاسخی که خودم یافتم رو به سؤالات فوق بدهم، ولی ابتدا باید بدونم شما پاسخ کارشناس رو میخواید بدونید یا جواب دوستان دیگر هم براتون اهمیتی داره. بفرمایید تا بدونم.

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
این چیز هایی که شما بزرگوار گفتید طبیعه هست
داستان بزرگان و علما رو بخونید
اکثر این جور شکیات به ذهنشون میامد
کاری که می کردند توکل بود
شما هم توکل کن
سوالاتون رو از یه عالم بپرسید
وقتی جواب قانع کننده گرفتید دلتون اروم میشه
زیاد صلوات بفرستید

ان شا الله که تونسته باشم که کمکتون کنم

و من الله توفیق

[=verdana]سلام ...
با کسب اجازه از استاد گرامی ...

aaye;546705 نوشت:
با خودم فک میکنم خدا به این بزرگی چرا باید حد خودشو تا اندازه ی قرآن بیاره پایین. قرآنی که من هر وقت اراده کنم می تونم از حفظ بخونمش.

این دلیل قانع کننده ای نیست یعنی حالا که ما قرآن رو حفظ می کنیم ارزش خدا پایین اومده ؟؟؟
خودتونم می دونید که یکی از دلایلی که ما قرآن رو حفظ می کنیم اینکه اگر در زندگی شخصی خودمون دچار مشکل شدیم از این آیات کمک بگیریم ...
و... این یه دلیل خیلی کوچیک و قابل درکه ...
جسارت نشه ولی اینو خودتون نمی دونستید ؟؟؟
شما وقتی توی دانشگاه یا خیابون براتون مشکلی پیش می آد از نصیحت های پدر یا مادرتون کمک نمی گیرین ؟؟؟ یا از تجربیاتشون ؟؟؟
aaye;546705 نوشت:
اصلا از کجا معلوم که به قول خودش این قرآن، ان هذا الا اسطیر الاولین نباشه. شاید خیال بافی های یه آدمه. این دیگه واقعا مسخرس ولی گاهی فک می کنم قرآن یه چیز تازه تاسیسه وقبل از من از کجا معلومه وجود داشته باشه.

من یکی از عجایب رو می گم ببینم بازم بر این اعتقاد استوارید؟؟؟
[=verdana][=verdana]اشاره تلویحی قرآن به وجود دایناسور ها
اخیرا در سایت های مختلف شبهاتی مبنی بر اینکه چرا در قرآن به وجود دایناسور ها اشاره نشده است مطرح شده است در حالی که قرآن به این موضوع نیز اشاره کرده است که در این پست به آن می پردازیم.
دایناسور ها خزندگان غول پیکری بودند که دانشمندان ادعا می کنند که 65 میلیون سال قبل بطور دسته جمعی نابود شدند.امروزه نظریاتی مبنی بر این نیز مطرح می شود که دایناسور ها تا صدها سال قبل زندگی می کرده اند اما نظریه غالب نظریه انقراض دایناسور ها در 5 میلیون سال قبل است.
دلایل مختلفی نیز برای انقراض دایناسور ها ذکر می شود مانند:
1-انقراض دایناسور ها بخاطر برخورد یک شهابسنگ بسیار بزرگ که باعث شده گرد و غبار بسیار زیادی به جو زمین بلند شود و باعث سرد شدن کره زمین و انقراض دایناسور ها شود.
2-انفراض دایناسور ها بخاطر جثه بزرگ و خورده شدن تخم آنها توسط همدیگر
3-انقراض دایناسور ها بخاطر هدف قرار گرفتن آنها توسط ساکنان بشقاب های پرنده انجام شده است.
4-عده ای از گروه های مسیحی معتقد هستند که بخش اعظم دایناسور ها بخاطر نبود جای کافی برای آنان در کشتی نوح منقرض شده اند
5-دایناسور ها بخاطر کمبود غذا منقرض شده اند.
و نظریه های غالب بیشتر تغیرات آب و هوایی و قحطی و برخورد شهاب سنگ ها را شامل می شود.
دایناسور ها از سرده خزندگان بودند و خزندگان موجوداتی هستند که بیشتر روی شکم راه می روند و در درخت تکاملی نخستین موجوداتی بوده اند که از دوزیستان که از آب به خشکی آمده اند و قبل از پستانداران پدید آمده اند.
قرآن کریم در آیه 45 سوره نور دقیقا به این مساله اشاره کرده است:
اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
و خداوند هر جنبنده‏ای را از آبی آفرید، گروهی از آنها بر شکم خود راه می‏روند، و گروهی بر دو پای خود، و گروهی بر چهار پا راه می‏روند، خداوند هر چه را اراده کند می‏آفریند، چرا که خدا بر همه چیز تواناست.
همانطور که دقیقا در آیه اشاره شده است خداوند ابتدا موجودات را در آب آفرید و سپس خزندگان را به خشکی آورد و همانطور که اشاره شده دایناسور ها نیز از خزندگان هستند که بروی شکم خود راه می روند همچنین خداوند در ادامه آیه به این مساله اشاره کرده است که گروهی از دایناسور ها بروی دوپای خود راه می روند این دایناسور ها بیشتر شامل دایناسور هایی می شده اند که حالت حجومی داشته اند و گوشت خوار بوده اند یا تخم دایناسورهای دیگر را می خوردند.
در ادامه آیه نیز اشاره شده است که گروهی از آنها بروی چهار پای خود راه می رفته اند که این مساله نیز صدق می کند زیرا گروهی از دایناسور ها که بیشتر گیاهخوار بودند بروی چهار پای خود راه می رفته اند.

:Nishkhand: ...
شما می گید تخیلات یک انسان ...
آیا یک انسان در زمان دایناسور ها وجود داشته ؟؟؟با توجه به مطلب پایین ؟؟؟
[=verdana]معمولا” در بسیاری از نقاط کره زمین و در کشورهای مختلفی ، همواره این استخوانها و رد پاهای عظیم و سنگ شده پیدا میشدند اما کسی دقیقا” نمی دانست متعلق به چه جانورانی هستند؟ تا حدود صد و هفتاد سال پیش همچنان بسیاری از نقاط جهان کشف نشده باقی مانده بودند . در نتیجه عموم دانشمندان تصور می کردند که این استخوانها و رد پاها متعلق به حیوانات عظیم الجثه و غول پیکری هستند که مثلا” یک زمانی دراروپا یا آسیا زندگی می کرده اند اما اکنون نسلشان از بین رفته و احتمالا” در نقاط ناشناخته ای از کره زمین وجود دارند و همچنان زندگی می کنند . اما با تکمیل اکتشافات جغرافیایی ، غالب دانشمندان کم کم به این نتیجه رسیدند که چنین جانورانی دیگر وجود ندارد و منقرض شده اند .
تازه تاسیس؟؟؟
تاریخ در همه جا بیان می کنه کتاب های آسمانی قدمت چند هزار ساله داشتن ... ببخشید تاریخ دروغم می گه ؟؟؟
مگه می شه خیالات واهی یه ادم اینقدر دقیق به واقعیت بدل شه ؟؟؟
در بعضی از آیات قرآن حتی به ساختمان درونی یک موجود کوچک مثل مورچه هم اشاره شده ...
aaye;546705 نوشت:
اعتقادمو به آیه های عذاب از دست دادم. خیال می کنم حق با تکذیب کننده هاس.

شما کلیپ های مرگ تقریبی رو دید اونایی که گناهکار بودن و چگونگی عذاب دادنو دیدن ؟؟؟
مشاهده بفرمایید ...
aaye;546705 نوشت:
خیال می کنم روزگار تا همیشه با این آرامشی که داره سپری میشه. باخودم میگم اصلا مگه ممکنه هبائا منبثا؟ یا خورشید تاریک شه؟! محاله. اینا فقط داستانه.

همه چیز ممکنه ما هیچ چیزیو نمی تونیم پیش بینی کنیم دقت کنید ما یعنی آدما ...
اگرم خبر دارشیم و سعی کنیم جلوشو بگیریم یه اتفاق غیر منتظره ی دیگه پیش می آد ...ممکنه زمین نابود شه ممکنه نشه البته از نظر ما ...
مگه اینکه ما خورشیدو خودمون ساخته باشیم و سیستمش طوری باشه که هر کاری ما بخوایم بکنه ...
اگر خالقش باشیم اطمینان داریم که اتفاق یه مخرب پیش می آد یا نمی آد ...
aaye;546705 نوشت:
اینا فقط داستانه. از کجا معلوم خدا باشه.

دلایل علمی و عقلانی هست در باره موجودیت خدا مطالعه بفرمایید ....
aaye;546705 نوشت:
از کجا معلوم نوح و ابراهیمی و موسی و هود و شعیبی وجود داشته باشه. من که ندیدم.

یعنی هرچی مانمی بینیم وجود نداره ؟؟؟
ما عادت داریم چیریو که می بینیم شاهد بر بودنش بگیریم...
سند و مدرک بر بودن این افراد... هست مثلا من دایناسور زنده ندیدم وجود نداشته ؟؟؟
ما اینهمه شاهد بر بودن این افراد داریم ...
...........
به نظر من مطالعه ی بیشتر بهتون کمک می کنه ....
موفق و پیروز باشید ....

با نظرات میر علمدار کاملا موافقم. یکی از دلایل علمی رو اوردن که در کنار ده ها دلایل علمی اثبات شده در قرن اخیر میتونه اعجاز قرآن رو ثابت کنه. دراینصورت توهم غیرخدایی بودن قران باطل میشه.
اما نکته مهمتر که میر علمدار هم گفتن، نکته های اجتماعی و اخلاقی اونه که باید در زندگی روزمره استفاده کرد.
نکته بعد اینکه اگر خدا بصورت قران حرفاشو در اورده دلیل بر کوچک شدن خدا نیس چون اولا که خدا یجوری گفته که ما بفهمیم. حتی به پیغمبرها هم دستور میداده که با زبان و در حد فهم مردمشون توضیح بدن. که این یه چیز کاملا منطقیه. دوما اگر هدف خدا قدرتنمایی بود میتونست خیلی سختتر حرف بزنه. هرچند خود خدا گفته: اگر میتوانید یک آیه مث قرآن بیاورید که در حد فصاحت و بلاغت قرآن باشه. و هنوز هم کسی ادعای برابری با قرآن رو نکرده. سوما اگه شما یه چیز حفظ میکنین دلیل براینه که شما میتونین دقیقا مث اون اثر رو خلق کنین. به هیچ وجه. خیلی از افراد هستن شعرهای زیادی حفظ هستن ولی شعر نمیتونن بگن.فرضا هم بتونین یه اثر مث قرآن رو خلق کنین، خدا خواسته مارو هدایت کنه. حالا هی بیاییم لج بازی کنیم که چی!
نکته خیلی مهم اینه که خیلی از این ادعای بلدم ها از بی سوادیه وگرنه کسی که علمش بیشتر باشه، معمولا متواضع تره . چه در مقابل مردم چه در مقابل خدای خودش

پرسش:
مدتی است نسبت به عقائدم و حقانیت آن ها مشکوک شده ام. حالت شکاکیت شدیدی دارم. در مورد همه چیز شک می کنم. در مورد قرآن، قیامت، عالم برزخ و خیلی از مسائل دیگر. لطفا کمک کنید. چکار کنم که این وضعیت من از بین برود؟

پاسخ:
سوالی که مطرح شد، در برگیرنده چند نکته بود.
اول: این که در اعتقادات شک دارید.
دوم: این که از اعتقادات خود خسته شده اید.
سوم: این که چه کار کنید که این حالات برطرف شود.
چهارم: این که اگر با این وضعیت فعلی، از دنیا بروید، وضعیت آن دنیا چه می شود.

در مورد سه جنبه اول، توصیه بنده این است که ببنیند علت این شک و خستگی چیست؟
اگر مسائل منطقی و استدلالی است، خب راه حل مشخص و راحت تر است. مباحث اساسی اعتقادی را جدا کنید و در مورد یک یک آن ها تحقیق کنید و منابع معتبر و متقن بخوانید و هرکجا ایراد داشتید سوال بپرسید.
اما اگر استدلال ها را دیده اید ولی با وجود این که در آن ها ایرادی ندارید، ولی دل شما قانع نمی شود و اگر هم قانع می شود، در یک آن، دوباره شک به شما روی می آورد، مسئله جنبه روانی و روحی دارد و باید به دنبال حل معضل روحی خود باشید. شاید زیاده روی کرده اید. به خودتان استراحت بدهید و تا مدتی صرفا به واجبات خود بپردازید و صرفا از محرمات پرهیز کنید. البته در این میان، هنگام انجام واجبات، هر چقدر توجه شما به منبع لایزال و خداوند بیشتر باشد، خستگی کمتری به سراغ شما می آید و این تا جایی ادامه می یابد که لذت عبادت برایتان صد چندان می شود.
به هر حال، اگر شک شما به واسطه مسائل و مباحث استدلالی است، یک به یک بپرسید تا در حد بضاعت پاسخ داده شود. اما اگر جنبه دوم است، ضمن صحبت با مشاور روان شناس، از کارهایی که باعث خستگی و دل زدگی تان شده است، تا حد امکان بپرهیزید تا انشاء الله این حالت برطرف شود.

اما در مورد نکته چهارم:
این حالت، هر لحظه ممکن است که برای هر کسی به وجود بیاید. این مسئله یک مسئله روانی است و در اختیار انسان نیست که بخواهد باشد یا نباشد. ولی لازم است که فردی که در مسئله ای اعتقادی شک کرده است، به دنبال پاسخ صحیح سوال و شبهه اش باشد. اگر هم به پاسخی نرسید یا اجل به او مهلت نداد، اشکالی ندارد و مواخذه نخواهد شد.
البته در هر حال، حتی در حال عارض شدن شک و شبهه بر انسان، خوب است انسان عاقل به این نکته توجه داشته باشد، که پرده دری نکند و حتی اگر این شکش با تحقیق نیز برطرف نشد و همچنان در اصول دین شک داشت، حداقل احتمال این را بدهد که اشتباه کرده باشد. بنا بر این، یک راه برگشت برای خودش بگذارد. به قول معروف، همه پل ها را پشت سر خود خراب نکند.

موضوع قفل شده است