جمع بندی آیا انسان ها برابر آفریده (نشده اند)؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا انسان ها برابر آفریده (نشده اند)؟

با سلام
انسان ها بصورت عادلانه آفریده شده اند با عقل یکسان ، فطرت پاک ، شیطان برای همه آنها یکسان وسوسه می کند و نفس همه آنها در ابتدا تا انتها با آنها خواهد بود.
سوال : همه چیز یکسان هست اما چرا در انتها یکی جهنمی و یکی بهشتی می شود؟
اگر علت ضعف است خوب این ضعف از چیست؟ از عقل است؟ مگر عقل ها یکسان نبود؟
اگر علت سستی اراده هست خوب این سستی از عقل سرچشمه می گیرد مگر عقل ها یکسان نبود پس چرا یکی تنبل و یکی زرنگ شد؟
اگر علت کمی و زیادی عقل هست و جهنمی و بهشتی شدن افراد هم به این وابستگی دارد پس انسان در تعیین سرنوشت خود دست بسته هست.
اگر انسان قدرت انتخاب و تمیز دارد پس چرا جهنمی بودن را انتخاب می کند؟ به عبارت دیگر چرا یکسری حرف هادی را گوش کردند و یکسری نه؟ مگر در عقل که مبدا تصمیمات هست یکسان نبودند؟
---------------------------------------
به گونه ای دیگر توضیح می دهم ، شاید منظور را بد رسانده باشم.
انسان یک لیوان پرآب هست و شیطان یک لیوان خالی.
همه ی انسان ها با آب یکسان در لیوان بوجود می آیند.
چگونه شیطان بعضی از لیوان ها را تهی از آب می کند اما بعضی دیگر را نمی تواند؟ در صورتی که آب در همه لیوان ها یکسان است؟
عقل من و عقل نتانیاهو و عقل آیت الله طباطبایی رحمه الله در یک اندازه هست. اما سه چیز مختلف؟ چرا؟ عقل یکسان ، فطرت یکسان ، نفس یکسان و شیطان هم یکسان.چرا؟
---------------------------------------
زمانی که مادر، آقای شیخ رجبعلی خیاط بزرگوار را باردار بودند ، پدر، لقمه کبابی را برای آنها می آورد. بچه در شکم مادر بی تابی می کند و لگد می زند. مادر از بی تابی نوزاد درون شکم به غذا شک می کند از شوهر درباره غذا می پرسد، که چرا همیشه کباب نصفه می آوردی ولی این بار کباب کامل آوردی . شوهر از بدون اجازه آوردن کباب می گوید.
حالا اگر پدر من هنگامی که مادرم مرا باردار بود سیبی را از باغ مردم بدون اجازه می چید و می آورد من هرگز چنین بی تابی نمی کردم. چرا؟ هر دو نوزاد ، هر دو بی گناه. چرا پارتی بازی؟
ممنون

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام و قبولی طاعات و عبادات

انتخاب انسان، تابعی است از عوامل گوناگون که هر یک به اندازه ای در آن نقش دارند.
لقمه ای که میخورد، خانواده که در ان به دنیا می اید، جامعه ومحله ای که در آن رشد و نمو می یاید. مدرسه و هم کلاسی هایی که در آن اموزش می بیند، تمایلات و انگیزه هایی که در انجام کارها دارد و ...
تمام این امور به منزله حلقه های یک زنجیره هستند که وقتی همگی جمع می شوند، تازه زمینه را در تصور درونی انسان برای عزم به کاری ایجاد میکند.
به عبارت دیگر، تمام این عوامل که از بیرون بر انسان عارض میشود، زنجیره اراده انسان را تا سر حد تصور آن کار تکمیل میکند.
بعد از این مرحله، در درون انسان غوغایی صورت میگیرد.
غوغای اول، تصور آن کار و مفید بودن آن برای اوست.
غوغای دوم، تصدیق و اذعان به این مفید یا مضر بودن است.
البته غالبا این دو مرحله از مبادی اعمال اختیاری، در همان لحظه در اختیار انسان نیست، خصوصا مرحله تصور که از از اموزش و تربیت قبلی فرد ناشی میشود و شخص در حالت عادی، اختیاری در ان ندارد.
بعد از این دو مرحله، در انسان میل و شوق بر انجام ان کار ایجاد میشود که این مرحله اختیاری است.
بعد از شوق و میل، عزم و شوق موکد و محکمی بر انجام آن ایجاد میشود که در این مرحله یا در مرحله ای بعد از آن، نفس انسان از طریق مغز به عضلاتش دستور میدهد که به سمت انجام ان کار برود.
همانطور که مشاهده میکنید تمام مراحل قبل از تصور و تصدیق، گرچه اختیاری نیستند ولی صرفا درحد ابزاری برای انجام کار در اختیار نفس انسان قرار میگیرد و این انسان است که اراده میکند بر طبق این عوامل حرکت بکند یا از ان جلوگیری کند. این انسان است که درهر کاری که انجام میدهد، انرا سبک، سنگین میکند و اگر بر طبق میلش باشد آنرا انجام میدهد. حتی در حالتی که شخص را به انجام کاری مجبور کرده باشند ولی خود او آن کار را انجام دهد(مثلا غذایی را به او بدهند و بعد اسلحه ای را در بالای سرش نگاه بدارند که اگر نخوری، شلیک میکنیم) در اینجا هم شخص با اراده خود آن کار را انجام میدهد، هرچند از نظر عرفی مجبور به نظر میرسد ولی از نظر فلسفی، در ان عمل نیز، این فرایند را طی کرده است.(1)
بنابراین، تمام انسانها از نظر نعمتهای الهی جهت سعادتمندی به یک اندازه برخوردارند، و حداقل از عقل و وجدان و فطرت یکسانی برخوردارند، ولی این انسان است که با انتخاب های خود، مقصد را اشتباه میگیرد و به بیراهه میرود. به جای اینکه به لذت برسد، رنجی را برای خود می خرد.

موفق باشید.

ـــــــــــــــــ
1. اموزش عقائد، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1377، ص143-144

منم یه همچین تایپیکی رو زدم ولی هنوز آقایه طاهر نیومدن.

آقای صدیق سوال آخر ایشون در مورد زن باردار و رجبعلی خیاط رو میشه بیشتر توضیح بدین؟ من در این مورد خیلی مشکل دارم و نمیتونم برای کسایی که باهام بحث میکنن اثبات کنم که چرا اینجوری میشه؟ یکی میشه فلانی و آدم خوب و یکی دیگه میشه فلانی و آدم بد؟

میشه این رو اثبات کنید؟ باتشکر....

صدیق;548413 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام و قبولی طاعات و عبادات

انتخاب انسان، تابعی است از عوامل گوناگون که هر یک به اندازه ای در آن نقش دارند.
لقمه ای که میخورد، خانواده که در ان به دنیا می اید، جامعه ومحله ای که در آن رشد و نمو می یاید. مدرسه و هم کلاسی هایی که در آن اموزش می بیند، تمایلات و انگیزه هایی که در انجام کارها دارد و ...
تمام این امور به منزله حلقه های یک زنجیره هستند که وقتی همگی جمع می شوند، تازه زمینه را در تصور درونی انسان برای عزم به کاری ایجاد میکند.
به عبارت دیگر، تمام این عوامل که از بیرون بر انسان عارض میشود، زنجیره اراده انسان را تا سر حد تصور آن کار تکمیل میکند.
بعد از این مرحله، در درون انسان غوغایی صورت میگیرد.
غوغای اول، تصور آن کار و مفید بودن آن برای اوست.
غوغای دوم، تصدیق و اذعان به این مفید یا مضر بودن است.
البته غالبا این دو مرحله از مبادی اعمال اختیاری، در همان لحظه در اختیار انسان نیست، خصوصا مرحله تصور که از از اموزش و تربیت قبلی فرد ناشی میشود و شخص در حالت عادی، اختیاری در ان ندارد.
بعد از این دو مرحله، در انسان میل و شوق بر انجام ان کار ایجاد میشود که این مرحله اختیاری است.
بعد از شوق و میل، عزم و شوق موکد و محکمی بر انجام آن ایجاد میشود که در این مرحله یا در مرحله ای بعد از آن، نفس انسان از طریق مغز به عضلاتش دستور میدهد که به سمت انجام ان کار برود.
همانطور که مشاهده میکنید تمام مراحل قبل از تصور و تصدیق، گرچه اختیاری نیستند ولی صرفا درحد ابزاری برای انجام کار در اختیار نفس انسان قرار میگیرد و این انسان است که اراده میکند بر طبق این عوامل حرکت بکند یا از ان جلوگیری کند. این انسان است که درهر کاری که انجام میدهد، انرا سبک، سنگین میکند و اگر بر طبق میلش باشد آنرا انجام میدهد. حتی در حالتی که شخص را به انجام کاری مجبور کرده باشند ولی خود او آن کار را انجام دهد(مثلا غذایی را به او بدهند و بعد اسلحه ای را در بالای سرش نگاه بدارند که اگر نخوری، شلیک میکنیم) در اینجا هم شخص با اراده خود آن کار را انجام میدهد، هرچند از نظر عرفی مجبور به نظر میرسد ولی از نظر فلسفی، در ان عمل نیز، این فرایند را طی کرده است.(1)
بنابراین، تمام انسانها از نظر نعمتهای الهی جهت سعادتمندی به یک اندازه برخوردارند، و حداقل از عقل و وجدان و فطرت یکسانی برخوردارند، ولی این انسان است که با انتخاب های خود، مقصد را اشتباه میگیرد و به بیراهه میرود. به جای اینکه به لذت برسد، رنجی را برای خود می خرد.

موفق باشید.

ـــــــــــــــــ
1. اموزش عقائد، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1377، ص143-144


ممنون از پاسختون
من اینطوری متوجه شدم. در ایجاد انگیزش و تعیین هدف بخشی اختیاری است و بخشی اجباری و غیر ارادی مثلا در کودکی اجباری و الان اختیاری و یک سری عوامل دیگر. خوب من با آقای آیت الله بهجت رحمه الله در بدو آفرینش یکی و مساوی بودیم . در عقل و فطرت و نفس و شیطان و وجدان و خلاصه هر چیزی که مربوط به اعطای خدا به ماست. خوب من شرایط محیطی و خانواده و ... با آقای بهجت یکی نیست ولی با توجه به ابزار که بصورت مکفی هم برای من و هم برای آقای بهجت قرار گرفته اند صد در صد باید مساوی پیش بریم. چرا اینطوری نشده؟
شما فرمودید :
نقل قول:
[=microsoft sans serif] ولی این انسان است که با انتخاب های خود، مقصد را اشتباه میگیرد و به بیراهه میرود. به جای اینکه به لذت برسد، رنجی را برای خود می خرد.

عالی فرمودید، فرق در چیست؟ که یک لیوان آب(همان مساوات در بدو آفرینش) یک آتش را خاموش می کند. اما یک لیوان آب به همان اندازه از پس آتش برنمی آید؟ چرا؟
شما از انسان به عنوان موجودی مختار یاد بردی؟ گفتید حق انتخاب با اوست. سوال : انتخاب از کجا سرچشمه می گیره؟ از عقل؟ مگر عقل یکسان نبود؟ پس چرا یکی نذری می دهد و یکی سر می برد؟ هر درختی حاصل عمق و قدرت ریشه آن هست ریشه همه افکار و کردار ما از بدو ما که توسط خدا ایجاد شد سرچشمه می گیرد ، اگر اختیار و اراده و تصمیم و هرچیزی هست بی نیاز از عامل های اولیه نیست. مثلا تصمیم ما می تواند بر اساس عقل دیگری باشد؟ مثلا اسلحه که روی سر من هست باز هم منم که تصمیم گیرنده هستم بس نتیجه می گیریم فقط و فقط تصمیمات من برپایه داشته های من هست. که این داشته ها را خدا داده و از جایی دیگر نمی توان یافت. مثلا پلنگ و آهو هر دو بر یک اساس زنده اند اولی دویدن تا رسیدن به آهو و دومی دویدن تا فرار از پلنگ. آیا پلنگ ها همیشه سیر هستند؟ آیا آهوها همیشه می گریزند؟
جان کلام من این است بهشتی و جهنمی بودن ما توسط خدا انتخاب می شود و ما در آن بی تاثیریم. چون انتخاب ما از عقل ماست و عقل ما از خدا.

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام

yaHosseinDS;548490 نوشت:
جان کلام من این است بهشتی و جهنمی بودن ما توسط خدا انتخاب می شود و ما در آن بی تاثیریم. چون انتخاب ما از عقل ماست و عقل ما از خدا.

درباره ی شما ، تا اینکه در نظر بگیریم خدا چیست . طبق نظرم میگم که خداوند یک موجود نیست و یک وجود هست ، همه ی ما از او هستیم و به او می پیوندیم ، پس ما تشکیل یافته ای هستیم از وجود او ، بخشی از وجود او هستیم مانند تمامی هستی .

خب این جا ماهیت ما به ما چیزی داده به نام اختیار . اختیار در وجود ما هست .
برای مثال توضیح بدم که
هر راهی که ما میخوایم بریم و خدا اونو میدونه ، بله میدونه چون خود این اختیار بخشی از اونه . بنابراین ما یک مجموعه راه های بسیار زیاد رو تصور کنیم که هر کدام یکی از انتخاب های ما هستند و وجود ما همه ی اونا رو رفته (چون تشکیل یافته از وجودی هست که بر اون مسلطه) اما وقتی در قالب ماده هست و این ماده در قالب زمان معنا میگیره . بنابراین تسلط بر همه ی اون ها از آن ما نیست و طی زمان ، راه را میرویم . و با هر انتخاب بر راه رفته شده تاثیر میذاریم و اینطوریه که با تکرار و تاثیر جدید ، راه سرنوشت که اختیار ما هست رو میرویم که خدا بر همه اش تسلط داره .
بنابراین اختیاری که ما داریم ازش حرف میزنیم در قالب ماده و زمان معنا میگیره .

پس طبق این چیزی که گفتم (اگر کاملا واضح نیست بگین که بیشتر توضیح بدم) ، اختیار از آن ماست ، چون ما ماده هستیم و نیازمند زمان برای کامل شدن (رشد) و مرگ . و اگر این اختیار رو در جریان وجودیت غیر مادی (خداوند - معنویت) توضیح بدیم ، میشه همینی که شما گفتی ولی ما اکنون در ماده حضور داریم (یا با در نظر گرفتن بعضی از نظریات ، در هر حالت قالبی از چنین وضعیتی (به نام ماده) بر ما القا گشته و ما در جریانش قرار گرفتیم .

کامران جان ممنون
اما اون اختیاری که در وجود ماده می یاد، چطوری تصمیم می گیره که شقاوت رو بجای رستگاری انتخاب کنه؟ مگه همون اختیار برای همه یه جور نیست؟
در کل نگاه کن ما کلا دو تا چیز هستیم. غریزه و عقل. خوب حالا با عقل می تونیم امور زندگی رو با تصمیماتمون انتخاب و کنترل کنیم و بر غریزمون تسلط پیدا کنیم. حالا این عقل ما آیا من درستش کردم؟ یا تو ؟ یا کسه دیگه؟ همشو خدا ساخته.
"

شخصي به امام صادق گفت شخصي خودارضايي مي كند و مي گويد من توان ترك ندارم و معتاد شده ام امام فرمودند در جمع نيز اين كار را مي كند؟ گفت نه
امام فرمودند پس مشخص مي شود اراده دارد.

"
نگاه کن طرف چرا فکر می کرده اراده نداره؟ چون عقلش کشش نمی داده بفهمه ؟ اما عقل ائمه کامله. درسته طرف اینجا با کمک امام صادق علیه السلام پی برد به ارادش اما سوال توسط یک واسطه به امام رسید. یعنی طرف چرا خودش نیومد مشکلشو با امام درمیون بذاره؟ یعنی از عقل کسه دیگه برای خودش کمک بگیره؟ اینه که سواله منه؟
آقای بهجت رحمه الله حرف تامل برانگیزی فرمودن: در آن دنیا ما رو بخاطر استفاده نکردن از عقلمون بازخواست می کنن.
خوب یعنی یک عامل سومی هم هست؟ عقل، غریزه ، (و عاملی که به ما می گه از عقلت استفاده کن؟) این عامل چیه؟ آیا اراده هست؟ چیزی جدا از عقل هست؟ بذار اینطوری بگم وقتی می گن از عقلت استفاده کن یعنی عقل این وسط عمل کننده نیست و باید تبدیل به محرک بشه. مثل موتور که باید روشن بشه . خوب تا زمانی که عقل آکبنده و غریزه هم خاموشه. اینی که تو و من هستیم چیه؟ که تصمیم می گیره تا اینجا عقلو کمک بگیره؟ اون چیه؟ اگر روح هست باز هم همین مسیر سوال من ادامه پیدا می کنه چونکه چطور روحی بیشتر از روح دیگه از عقل استفاده می کنه. الی آخر...
آیا می تونیم بگیم هر کدوم از ما یک خدا هستیم؟ چون روحمون کاملا مختار هست؟
ممنون

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام

yaHosseinDS;548519 نوشت:
کامران جان ممنون
اما اون اختیاری که در وجود ماده می یاد، چطوری تصمیم می گیره که شقاوت رو بجای رستگاری انتخاب کنه؟ مگه همون اختیار برای همه یه جور نیست؟
در کل نگاه کن ما کلا دو تا چیز هستیم. غریزه و عقل. خوب حالا با عقل می تونیم امور زندگی رو با تصمیماتمون انتخاب و کنترل کنیم و بر غریزمون تسلط پیدا کنیم. حالا این عقل ما آیا من درستش کردم؟ یا تو ؟ یا کسه دیگه؟ همشو خدا ساخته.
"
شخصي به امام صادق گفت شخصي خودارضايي مي كند و مي گويد من توان ترك ندارم و معتاد شده ام امام فرمودند در جمع نيز اين كار را مي كند؟ گفت نه
امام فرمودند پس مشخص مي شود اراده دارد.
"
نگاه کن طرف چرا فکر می کرده اراده نداره؟ چون عقلش کشش نمی داده بفهمه ؟ اما عقل ائمه کامله. درسته طرف اینجا با کمک امام صادق علیه السلام پی برد به ارادش اما سوال توسط یک واسطه به امام رسید. یعنی طرف چرا خودش نیومد مشکلشو با امام درمیون بذاره؟ یعنی از عقل کسه دیگه برای خودش کمک بگیره؟ اینه که سواله منه؟
آقای بهجت رحمه الله حرف تامل برانگیزی فرمودن: در آن دنیا ما رو بخاطر استفاده نکردن از عقلمون بازخواست می کنن.
خوب یعنی یک عامل سومی هم هست؟ عقل، غریزه ، (و عاملی که به ما می گه از عقلت استفاده کن؟) این عامل چیه؟ آیا اراده هست؟ چیزی جدا از عقل هست؟ بذار اینطوری بگم وقتی می گن از عقلت استفاده کن یعنی عقل این وسط عمل کننده نیست و باید تبدیل به محرک بشه. مثل موتور که باید روشن بشه . خوب تا زمانی که عقل آکبنده و غریزه هم خاموشه. اینی که تو و من هستیم چیه؟ که تصمیم می گیره تا اینجا عقلو کمک بگیره؟ اون چیه؟ اگر روح هست باز هم همین مسیر سوال من ادامه پیدا می کنه چونکه چطور روحی بیشتر از روح دیگه از عقل استفاده می کنه. الی آخر...
آیا می تونیم بگیم هر کدوم از ما یک خدا هستیم؟ چون روحمون کاملا مختار هست؟
ممنون

خب . بذارید بیشتر توضیح بدم .

از اول نظرمو بزرگ تر و باز تر توضیح میدم تا کاملا متوجه شوید که این مورد سومی که شما میگویید اختیار هست .

شما خدا رو یک وجود فرض کن ، یک خالق جدا که نشسته یک جا و با دستش چیزی رو میسازه ، فرض نکن . این نوع یک فرض غلط هست مثل زئوس .
برای مثال شما خداوند رو اقیانوس فرض کن و تمامی اجزای داخل اون از اون هستن و اون در همه ی اونا جریان داره و همه وابسته به اون زندگی میکنن و وجود دارن . پس در همه چیز جریان داره .
واحدیتش در این حالت معنا پیدا میکنه که همه چیز که از او هستن (بخشی از او هستن) آخر سر میشن یکی (به اون میرسن ، یعنی خدا) . پس با این مفهوم ، هر کدام از ما یک خدا نیستیم ، هر کدام از ما بخشی از خدا هستیم که همه ما + تمامی هستی = وجود خدا

حالا شما فرض کن یک میدانی که پر از راه هست ،اون قدر زیاد که حتی وقتی من بهش فکر میکنم وحشت میکنم . هر کدام از این راه ها چه کوچک و چه بزرگی ، انتخابی هست که شما میتونید انجام بدین . همه شون با هم ، میشه شما که خداوند بر اون تسلط داره . اما ، چرا شما نمیتونید همه ی اون باشین ؟ چون ماده هستین .

اونجا که خداوند به ما میگه ذریه ی شما رو جمع کردم و به شما گفتم آیا من خدای شما ، آفریننده ی شما هستم ؟ و همه با قاطعیت گفتن بله . یعنی همین راه ها . بعد معنوی شما (که اسمشو میذاریم روح که خدا میگه روح چیزیست نزد من (به این معنا که از اوست و به او میرسد ، بخشی از اوست))بر همه ی اون راه ها تسلط کامل داره و در این حالت ، شما جاویدان هستین .
چون هم در لحظه متولد میشوید و هم می میرید . بعد معنوی شما بر تمامی این راه ها تسلط داره و بر همین اساس هست که خداوند از شما بله گرفته ، این بله ، همین تسلط شماست که در همین الان که با من صحبت میکنید هم ، بر اون تسلط دارید با یک تفاوت:

این تفاوت که معنویت شما در قالب ماده قرار گرفته ، چون این ماده با تعریفی که از شرایط زیست محیطی کره زمین ازش داریم ، نیازمند زمان هست تا متولد بشه ، شکل بگیره و رشد کنه و بمیره و از این حالتش به حالت دیگه ای تغییر کنه ، شما نمیتونید تسلط معنویتون رو درک کنید .
حال شما در این جریان ماده، باید راه رو بروید . به خاطر شرایطی که دارید ، نمیتونید در آن واحد همه رو تسلط داشته باشید (ماده اجازه نمیده) بنابراین شما در این حالت از واحد های زمانی فقط فرصت انتخاب یک باره رو دارین .

حالا میخوام روند این اختیار رو توضیح بدم . معنویت شما که از نظر فطری و وجودی ، بخشی از خدا هست رو اگر در حالت انتخاب قرار بدیم ، راهی رو از بین راه های ممکنه در زندگیتون میگذرونه که به آخرین حد و شدت پاک هست و از این طریقه که خداوند رو آفرینندگار جهان میدونه . این حالت وارد ماده میشه و ماده طبق گفته های آقای صدیق با شرایطی که براش پیش میاد ، مجبور به انتخاب هست ، بدون تسلط بر همه ی راه ها . خود به خود از راهی که میره بی خبر میشه (چون شرایط زمانی این ماده اجازه نمیده) بنابراین ، اینجاست که باید راه خوب و بد رو از هم تشخیص بده و اینجاست که اختیار معنا میگیره .

با هر انتخاب شما راه اختیاری شما ، ثبت میشه و جلو میره (این همون امتحان زندگی هست که از ما گرفته میشه ، نمی دونم شاید تنبیه خدا باشه یا فرصتی باشه از طرف خدا یا خیلی دلایل دیگه که از دلیل آفرینش میگن اما هنوز مشخص نیست)

بنابر این باوری که من دارم ، مسئله ی سرنوشت و اختیار برام حل شده ، میدونم که از این طریقه که خداوند بر ما آگاهه .
و اینطوریه که اختیار معنا میگیره و شما هر انتخابی که بکنی از آن خودته و در این راه چون وجودت از خداست ، خدا در تو جریان داره پس بهت کمک میکنه تا خوب و بد رو از هم تشخیص بدی . درباره ی حرف آقای بهجت هم بگم بله ، عقل هست . چون همین اختیار در قالب ماده تعریف میشه و عقل مربوط به ماده هست . قدرت تصمیم گیری مربوط به عقل ماده هست . شما باید به درستی ازش استفاده کنی !

یک چیزی هم خونده بودم که خداوند دو فرشته رو به انسان تبدیل میکنه و اونا که میگفتن ما مثل انسان ها بدی نمیکنیم ، اما وقتی تبدیل شدن ، بدی کردن .

میدونین یعنی چی ؟ یعنی اینکه در اون قالب معنوی این اختیار معنی نمیده چون ذات همه از آن خداونده ، به اون میرسه ، بنابراین راه پاک رو انتخاب میکنه و اطاعت امر خداوند رو میکنه . اما وقتی در این قالبی که ما (با تکامل فکری و وجودی ماده ی انسان) قرار داریم ، قرار بگیره . اختیار معنا دار میشه به خاطر شرایطی که گفتم ، اینجاست که هم میتونه بد باشه و هم خوب .

[=microsoft sans serif]

amirhossein74;548418 نوشت:
آقای صدیق سوال آخر ایشون در مورد زن باردار و رجبعلی خیاط رو میشه بیشتر توضیح بدین؟ من در این مورد خیلی مشکل دارم و نمیتونم برای کسایی که باهام بحث میکنن اثبات کنم که چرا اینجوری میشه؟ یکی میشه فلانی و آدم خوب و یکی دیگه میشه فلانی و آدم بد؟

میشه این رو اثبات کنید؟ باتشکر....

باسلام
تمام بحثی که مطرح شد، ناظر به همین سوال و سوالهایی از این قبیل است.
انتخاب انسان است که باعث تفاوت انسانها میشود.
انتخابی که گرچه برخی مبادی ان در اختیار انسان نبوده ولی مراحل انتهایی و اصلی ان اختیاری بوده است.
اثبات عملی ان کار چندانی ندارد.
همینکه ما به دنبال اموزش و تربیت میرویم.
همینکه خداوند به دنبال کسب وکار میرویم ودر زندگی تلاش میکنیم، نشان میدهد که از نظر عمل، همگی معتقد به اختیاری بودن کارهایمان داریم. هرچند از نظر نظری نتوانیم آنرا اثبات کنیم.

[=microsoft sans serif]

نقل قول:
yaHosseinDS;548490 نوشت:
. خوب من با آقای آیت الله بهجت رحمه الله در بدو آفرینش یکی و مساوی بودیم . در عقل و فطرت و نفس و شیطان و وجدان و خلاصه هر چیزی که مربوط به اعطای خدا به ماست. خوب من شرایط محیطی و خانواده و ... با آقای بهجت یکی نیست ولی با توجه به ابزار که بصورت مکفی هم برای من و هم برای آقای بهجت قرار گرفته اند صد در صد باید مساوی پیش بریم. چرا اینطوری نشده؟

تصورها و تصدیقهایی که ما داریم باعث برخی اعمال ما میشود و اعمال قبلی ما، زمینه ای برای ملکه شدن وعادت شدن ان عمل و انجام دوباره وچند باره ان میشود.
اینکه من در یک سری شرایط اینطوری انتخاب کردم و اقای بهجت(مثلا) در شرایط مشابه به صورت دیگری عمل کرده، به انتخاب ما باز میگردد. به تصورات و میلها و اموزش ها و انتخابهای ما.

yaHosseinDS;548490 نوشت:
شما از انسان به عنوان موجودی مختار یاد بردی؟ گفتید حق انتخاب با اوست. سوال : انتخاب از کجا سرچشمه می گیره؟ از عقل؟ مگر عقل یکسان نبود؟ پس چرا یکی نذری می دهد و یکی سر می برد؟ هر درختی حاصل عمق و قدرت ریشه آن هست ریشه همه افکار و کردار ما از بدو ما که توسط خدا ایجاد شد سرچشمه می گیرد ، اگر اختیار و اراده و تصمیم و هرچیزی هست بی نیاز از عامل های اولیه نیست. مثلا تصمیم ما می تواند بر اساس عقل دیگری باشد؟ مثلا اسلحه که روی سر من هست باز هم منم که تصمیم گیرنده هستم بس نتیجه می گیریم فقط و فقط تصمیمات من برپایه داشته های من هست. که این داشته ها را خدا داده و از جایی دیگر نمی توان یافت. مثلا پلنگ و آهو هر دو بر یک اساس زنده اند اولی دویدن تا رسیدن به آهو و دومی دویدن تا فرار از پلنگ. آیا پلنگ ها همیشه سیر هستند؟ آیا آهوها همیشه می گریزند؟
جان کلام من این است بهشتی و جهنمی بودن ما توسط خدا انتخاب می شود و ما در آن بی تاثیریم. چون انتخاب ما از عقل ماست و عقل ما از خدا.

عرض شد که عوامل مختلفی در انتخاب انسان نقش دارد.
عواملی که لحظه به لحظه بر روی هم تاثیر و تاثر دارد.
اموزش هایی که منشا اعمال جدید اختیاری میشود و همانها منشأ برای اموزش های بعدی.
تربیتی که باعث میل به کاری میشود و میلی که خود باعث تربیت جدیدی میشود.
تصوری که باعث انجام کاری میشود و کاری که باعث تصور جدید میشود.

البته توجه به این نکته مهم است که فرایند انجام کار اختیاری انقدر پیچیده است که به وضوح نمیتوان آنرا از جهت نظری اثبات کرد. اما با توجه به شواهدی که داریم به راحتی میتوان پی برد که اختیار داریم.
شواهدی که وجدانا انرا در می یابیم. و وجدان انسان علمی است که از علم حضوری ناشی میشود و هیچگاه غلط و اشتباه نیست.
ایات و روایاتی که به وضوح اختیار داشتن انسان را اثبات میکند و چون خداوند صادق است، پس گفتار او نیز صادق است.
ادله عقلی ای که اثبات میکند، اگر انسان مختار نباشد، پس ارسال پیامبران و کتابهای اسمانی و اصلا خلقت اسمان و زمین و انسان، بی هدف میشود و این امر یعنی انجام کار لغو و بیهوده که انجام ان عقلا محال است.

ممنون از جوابتون
آقای صدیق جواب شما می گوید که انسان اختیار دارد. خوب در این امر شکی نیست. اما من می خوام این اختیار برام ثابت بشه. تمام سوال من در این چند خط خلاصه می شود که شما فرمودید:

نقل قول:
[=microsoft sans serif]تصورها و تصدیقهایی که ما داریم باعث برخی اعمال ما میشود و اعمال قبلی ما، زمینه ای برای ملکه شدن وعادت شدن ان عمل و انجام دوباره وچند باره ان میشود.
[=microsoft sans serif]اینکه من در یک سری شرایط اینطوری انتخاب کردم و اقای بهجت(مثلا) در شرایط مشابه به صورت دیگری عمل کرده، به انتخاب ما باز میگردد. به تصورات و میلها و اموزش ها و انتخابهای ما.

اگر اعمال ما به اعمال قبلی ما برمیگردد و عادت من می شود. خوب اولین عمل من چرا اشتباه بود تا در ادامه عملی اشتباه از من سربزند؟ مثلا اولین عمل من درباره نحوه نگاه کردن به زیر دست ، به فقیر ، به یتیم نگاه بالا به پایین بود؟ اما آقای بهجت بدین گونه نبود؟
شما من و آقای بهجت رو در شرایط یکسان گذاشتید و گفتید بخاطر تصورات ما و انتخاب های ماست. حالا من می پرسم انتخاب من چرا با آقای بهجت 180 درجه فرق داشت و به طرف بدی بود؟ شما گفتید چون میل و تصورات متفاوت هست. من می پرسم آیا تصورات و میل چرا در انتخاب بعضی افراد تاثیر می گذارد و در انتخاب بعضی دیگر بی تاثیر هست؟

صدیق;550134 نوشت:
[=microsoft sans serif]

باسلام
تمام بحثی که مطرح شد، ناظر به همین سوال و سوالهایی از این قبیل است.
انتخاب انسان است که باعث تفاوت انسانها میشود.
انتخابی که گرچه برخی مبادی ان در اختیار انسان نبوده ولی مراحل انتهایی و اصلی ان اختیاری بوده است.
اثبات عملی ان کار چندانی ندارد.
همینکه ما به دنبال اموزش و تربیت میرویم.
همینکه خداوند به دنبال کسب وکار میرویم ودر زندگی تلاش میکنیم، نشان میدهد که از نظر عمل، همگی معتقد به اختیاری بودن کارهایمان داریم. هرچند از نظر نظری نتوانیم آنرا اثبات کنیم.

ببخشید ولی من نتونستم جواب سوالم رو بگیرم...

من میخوام بدونم چرا مثلا یه بچه که به دنیا میاد میشه رجبعلی خیاط و تو همون شیکم مادرش این کار رو میکنه....

و چرا یکی هم میشه یه آدم کثیف و بد...

چرا مثلا من نشدم یه آدم خیلی خوب در حد رجبعلی خیاط و مقدس اردبیلی و چرا نشدم یه آدم بد در حد کافران....

من این رو میخوام بدونم....این تفاوت ها در کودکی...منبعش از کجاست؟؟؟ چرا مثلا یه نفر میاد میشه پیامبر و توکودکی هم که هنوز به پیامبری نرسیده خدا بهش لطف میکنه و به قول معروف حواسش بهش هست ولی چرامثلا یه نفر میاد میشه یه کافر که خدا اصلا به قول معروف تحویلش نگرفته....

این تفاوت ها چرا ایجاد میشه؟؟؟

خب اگه بگیم خدا شانسی یه نفر رو خوب میکنه و یه نفر رو بد عدل و حکمتش پس چی میشه؟؟؟

بسم الله الرحمان الرحیم

سلام . من برام همین شبه ایجاد شده اما جواب رو درک نکردم .:Ghamgin:

انسان موجودی اختیاری است و همین امر باعث ارزشمند شدن کارهاش می شود . اما اگه دقت کنیم انسان کاملا اختیاری نیست ؟

مثلا همان آیه الله بهجت اگر در چین به دنیا آمده بود . آیه الله بهجت نمی شد . شاید یه چیز دیگه میشد !؟

همچنین حضرت محمد (صل الله علیه و آله وسلم ) در محیط آلوده و فاسد زندگی می کرد ؟ پس چگونه تونست راه درست را انتخاب کنه ؟

یا مثلا من در ایران زندگی می کنم . اقل تقادیر می تونم از طریق مدرسه و مساجد و اینترنت و ... بفهمم که خدا و روز جزا هست .
( یعنی می تونم اختیار کنم )

اما کسی در یکخانواده و جامعه و مدرسه و ... غیر سالم زندگی کنه حتی نمی دونه خدا چیه کیه ؟ پس چگونه راه درست رو انتخاب کنه ؟
( یعنی توانایی اختیار نداره )

با سلام
موسي سر سفره فرعون نشست و بزرگ شد ولي در نهايت نبي اعظم شد - پسر نوح بر سر سفره نبي نشست و غرق شد

البته داريم :
در دايره خلقت حكم ازلي اين بود ............كان شاهد بازاري وين پرده نشين باشد

و همينطور :
هر كسي از ظن خود شد يار من ........... و از درون من نجست اصرار من

در نهايت : نجات و رستگاري از فيض و رحمت خداوند است و نه تلاش و حرص ادمي

sina178s;550247 نوشت:
وسي سر سفره فرعون نشست و بزرگ شد ولي در نهايت نبي اعظم شد - پسر نوح بر سر سفره نبي نشست و غرق شد

موسی (ع) تربیت یافته فرعون نبود؟ و پسر نوح به مرحله از کفر رسیده بود که در ظلمات غرق شد .و فکر کنم از کوچکی تربیت یافته موسی (ع) نبود .

sina178s;550247 نوشت:
در نهايت : نجات و رستگاري از فيض و رحمت خداوند است و نه تلاش و حرص ادمي

با شما موافقم :ok:. اما خدا حق اختیار بدهد. بعد نجات بدهد و به رستگاری هدایت کند . تا ما از فیض و رحمت او کمال استفاده کنیم.

امیرالمومنین علی ع فرمودند : امر خداوند قضا و حکمت است.و انچه را خداوند افریده با مقدرات دقیقی استوار کرده و با تدبیری لطیف نظمشان داده است. همچنین می فرمایند:کارها چنان در سیطره تقدیر است.که در برابر تقدیر هیچگونه تدبیری کارساز نخواهد بود.و میفرمایند :اگر بر مردم مصیبتی وارد شود به تو پناه میبرند.زیرا میدانند که زمام امور کارها به دست تو است. و همه کارها از قضا و خواست تو نشات میگیرد.

[=microsoft sans serif]

yaHosseinDS;550186 نوشت:
اگر اعمال ما به اعمال قبلی ما برمیگردد و عادت من می شود. خوب اولین عمل من چرا اشتباه بود تا در ادامه عملی اشتباه از من سربزند؟ مثلا اولین عمل من درباره نحوه نگاه کردن به زیر دست ، به فقیر ، به یتیم نگاه بالا به پایین بود؟ اما آقای بهجت بدین گونه نبود؟
شما من و آقای بهجت رو در شرایط یکسان گذاشتید و گفتید بخاطر تصورات ما و انتخاب های ماست. حالا من می پرسم انتخاب من چرا با آقای بهجت 180 درجه فرق داشت و به طرف بدی بود؟ شما گفتید چون میل و تصورات متفاوت هست. من می پرسم آیا تصورات و میل چرا در انتخاب بعضی افراد تاثیر می گذارد و در انتخاب بعضی دیگر بی تاثیر هست؟

همانطور که عرض شد، مسئله اراده و اختیار انسان و خصوصا با توجه به معضل تسلسل اراده ها و عامل اولین اراده، مسئله ای نیست که از جنبه نظری به راحتی قابل اثبات و یا حتی ابطال باشد.
اما با توجه به جنبه های عملی و وجدانی، به راحتی میتوان وجود اختیار درانسان را اثبات و قبول کرد.

[=microsoft sans serif]

عبره;550237 نوشت:
انسان موجودی اختیاری است و همین امر باعث ارزشمند شدن کارهاش می شود . اما اگه دقت کنیم انسان کاملا اختیاری نیست ؟

بله کاملا درست است.
انسان کاملا به خودش واگذار نشده است.
علاوه بر اینکه، عوامل مختلفی در کارهای نیک و بد ما تاثیر میگذارد.
اما بالاخره، از جنبه عملی و وجدانی، وجوداراده و اختیار داشتن در انسان قابل انکار نیست.
عبره;550237 نوشت:
مثلا همان آیه الله بهجت اگر در چین به دنیا آمده بود . آیه الله بهجت نمی شد . شاید یه چیز دیگه میشد !؟
همچنین حضرت محمد (صل الله علیه و آله وسلم ) در محیط آلوده و فاسد زندگی می کرد ؟ پس چگونه تونست راه درست را انتخاب کنه ؟

مثال دوم شما، جواب سوال اولتان را داده است.
موقعیت مکانی درست است که در اعمال ما و اراده ما موثر است، اما تاثیر ان تام و تمام نیست و کسی را مجبور نمیکند.

عبره;550237 نوشت:
اما کسی در یکخانواده و جامعه و مدرسه و ... غیر سالم زندگی کنه حتی نمی دونه خدا چیه کیه ؟ پس چگونه راه درست رو انتخاب کنه ؟
( یعنی توانایی اختیار نداره )

خیر اینطور نیست.
این عوامل، جلوی اختیار و اراده انسان را نمیگیرد.
نشان ان نیز وجود موارد نقض بسیاری است که در پیرامون خود میبینیم.
چه در جنبه مثبت و چه منفی مسئله.

[=microsoft sans serif]

amirhossein74;550225 نوشت:
ببخشید ولی من نتونستم جواب سوالم رو بگیرم...

من میخوام بدونم چرا مثلا یه بچه که به دنیا میاد میشه رجبعلی خیاط و تو همون شیکم مادرش این کار رو میکنه....

و چرا یکی هم میشه یه آدم کثیف و بد...


عرض شد که از جنبه نظری، این مسئله جواب یقینی و دقیقی ندارد(یا لااقل بنده با ان روبرو نشده ام) ولی از جنبه عمل، وجود اختیار قابل انکار نیست.

عبره;550254 نوشت:
موسی (ع) تربیت یافته فرعون نبود؟ و پسر نوح به مرحله از کفر رسیده بود که در ظلمات غرق شد .و فکر کنم از کوچکی تربیت یافته موسی (ع) نبود .

با شما موافقم :ok:. اما خدا حق اختیار بدهد. بعد نجات بدهد و به رستگاری هدایت کند . تا ما از فیض و رحمت او کمال استفاده کنیم.

با سلام
اتفاقا موسي در دربار فرعون تربيت و تعليم يافته بود و جزو خاندان فرعون به شمار مي امد تا اينكه يك مصري را كشت و متواري شد
نوح و پسرش صدها سال قبل از موسي مي زيستند چگونه پسر نوح ميتوانست پيش موسي تعليم ببيند در ضمن تربيت فرزند وظيفه پدر است

در ضمن پذيرش فيض خداوند اتفاقا اختياري است و نه اجباري - ايا كسي را ديده ايد كه خدا او را علي رغم ميلش هدايت كند؟ مگر اينكه علماي دين را كارگزاران او بدانيد كه به زور مي خواهند مردم را به بهشت ببرند
مسيح فرمود به خدا ايمان اوريد و به من نيز ايمان اوريد - هر كه به من ايمان اورد حقيقت را خواهد شناخت و حقيقت او را ازاد خواهد كرد
پس ميبينيد كه ازادي انتخاب هميشه هست چه اولش و چه اخرش - ولي اينكه شما خدا را چگونه شناختيد من نمي دانم

amirhossein74;550225 نوشت:
ببخشید ولی من نتونستم جواب سوالم رو بگیرم...
من میخوام بدونم چرا مثلا یه بچه که به دنیا میاد میشه رجبعلی خیاط و تو همون شیکم مادرش این کار رو میکنه....
و چرا یکی هم میشه یه آدم کثیف و بد...
چرا مثلا من نشدم یه آدم خیلی خوب در حد رجبعلی خیاط و مقدس اردبیلی و چرا نشدم یه آدم بد در حد کافران....
من این رو میخوام بدونم....این تفاوت ها در کودکی...منبعش از کجاست؟؟؟ چرا مثلا یه نفر میاد میشه پیامبر و توکودکی هم که هنوز به پیامبری نرسیده خدا بهش لطف میکنه و به قول معروف حواسش بهش هست ولی چرامثلا یه نفر میاد میشه یه کافر که خدا اصلا به قول معروف تحویلش نگرفته....
این تفاوت ها چرا ایجاد میشه؟؟؟
خب اگه بگیم خدا شانسی یه نفر رو خوب میکنه و یه نفر رو بد عدل و حکمتش پس چی میشه؟؟؟

بیندیش به جهانی، که در آن، همه مردم به یک اندازه باهوش باشند ...
این جهان، جهانی ناپایدار است و حتی غیر ممکن؛‌ زیرا یک جهان پایدار، جهانی است از تضادها. یعنی این جهان، هم نیاز به آدم‌های باهوش (برای رهبری کردن مردم) دارد و هم آدم‌های کم‌هوش (برای زیردست بودن).
اگر خدا بخواهد به همه‌ی مردم، هوشی یکسان بدهد، دیگر کسی زیردست و کارگر نمی‌شود؛ زیرا همه می‌خواهند زبَردست باشند و ریاست کنند. پس خدا، هم دزد می‌آفریند، هم پلیس؛ هم باهوش، هم کم‌هوش؛ هم عارف و هم گمراه؛ تا جهان، پایدار بماند؛ زیرا اگر هرکدام از این‌ها از بین بروند، دیگری نیز از بین می‌رود.
خدا اراده‌اش بر این است که بیشتر مردم (به ظاهر) در گمراهی باشند و نیروی شر، به نیکی بچربد. چرا؟ تاکنون به پاسخی نرسیده‌ام!
sina178s;550788 نوشت:
با سلام
در ضمن پذيرش فيض خداوند اتفاقا اختياري است و نه اجباري - ايا كسي را ديده ايد كه خدا او را علي رغم ميلش هدايت كند؟
خدا کارهای ظاهری‌ای انجام می‌دهد که ما گمان کنیم این اراده‌ی ماست که ما را راهنمایی می‌کند.
هیچ‌کسی به اراده‌ی خودش، نمی‌تواند عارف شود؛ هرچقدر هم که بکوشد، نمی‌تواند به چنین چیزی برسد. اصلا خدا شوق رسیدن به عرفان را در دل او نمی‌گذارد که بخواهد بکوشد و وی، گمان می‌کند که دارد با اراده‌ی خودش زندگی می‌کند.
گواه این سخن، این است که کسی، خود را گمراه نمی‌داند. هرکسی، دیگری را گمراه می‌داند. کسی که کتاب می‌خواند، آن‌کسانی که کتاب نمی‌خوانند را نکوهش می‌کند؛ هم‌چنین، کسانی که کتاب نمی‌خوانند، کتاب‌خوان‌ها را.
width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]ولیکن نبیند کس آهوی خویش
[/TD]
[TD]ترا روشن آید، همی خوی خویش

معنی: کسی کاستی و عیب‌های خود را نمی‌بیند و همواره، راه زندگی خود را، برتر از دیگران می‌داند.
پس خدا، مردم را از خود راضی نگه می‌دارد تا گمان کنند که این بهترین روش است؛ ولی مردم گمان می‌کنند که دارند با اراده‌ی خود چنین روشی را برمی‌گزینند.

سلام علیکم و رحمه الله

هــُــژبـــــر;550891 نوشت:
گر خدا بخواهد به همه‌ی مردم، هوشی یکسان بدهد، دیگر کسی زیردست و کارگر نمی‌شود؛ زیرا همه می‌خواهند زبَردست باشند و ریاست کنند. پس خدا، هم دزد می‌آفریند، هم پلیس؛ هم باهوش، هم کم‌هوش؛ هم عارف و هم گمراه؛ تا جهان، پایدار بماند؛ زیرا اگر هرکدام از این‌ها از بین بروند، دیگری نیز از بین می‌رود.
خدا اراده‌اش بر این است که بیشتر مردم (به ظاهر) در گمراهی باشند و نیروی شر، به نیکی بچربد. چرا؟ تاکنون به پاسخی نرسیده‌ام!

خداوند کسی را دزد بدنیا نیاورده و کسی را توصیه و سفارش به دزدی نکرده . کسی را عارف بدنیا نیاورده و کسی را منع از هدایت ننموده و به هر کسی بنا بر حکمتش توانائی هائی داده و توان درک آنرا و همچنین عقل که از آن استفاده صحیح نماید و لیس للانسان الا ما سعی

دنیای مادی دنیای ندانستن هاست ولی هیچ کسی از هدایت بی نصیب نیست و یکی از ثمرات هدایت آگاهی است.
ادعونی استجب لکم مرا بطلبید تا طلب را اجابت کنم .
شخصي از پيامبر (صلي الله عليه و آله) پرسيد: آيا خداى ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم؟ و همچنین گروهى از خداجويان به حضور پيامبر (ص) شرفياب شدند و پرسيدند: اى پيامبر خدا! شما كه پيام‏آور خداوند و آموزگار ما هستى، به ما بگو كه به‏هنگام نيايش و راز و نياز، پروردگار خويش را چگونه بخوانيم؟ آهسته و نيايشگرانه يا با صداى رسا؟
و آنگاه بود كه در پاسخ آنان، اين آيه شريفه فرود آمد.

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ

و چون بندگان من از تو در باره‏ى من بپرسند، همانا من [به آنها] نزديكم و دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‏دهم، پس آنها نيز دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه راه يابند

یاحق

واقعا گله دارم از دوستانی که اون قدر جواب هارو پیچیده و طولانی میکنن که من حوصلم نمیگیره بخونم چه برسه به صاحب تاپیک

سوال سوال سختی بود اما سعی میکنم جوابت رو مختصر و واضح بدم

خب دوست من ببین خدا روح مارو همرو یکسان افریده اما هیچ انسانی کاملا مانند انسان دیگری نیست نشونش اثر انگشت

خدا روح رو یکسان عطا کرد اما جسم رو نه و روح از عقل جسم استفاده نمیکنه

و خدا به موازات نعمت ها و توانایی هایی که به هر بندش داده امتحان هایی سر راه اون میزاره که اون با قدرت انتخابش باید انتخاب کنه و از اینجاس که بهشتی یا جهنمی میشه

اما راجب اون قضیه کباب ، اون بر میگرده به لطف و عنایت خداوند و لطف عنایت خداوند به همه بندگانش یکسان نیست و بخشی از اون برمیگرده به اعمال پدر و یا مادر و این میتونه تاثیر گذار باشه بر روی شخصیت یا بهشتی یا جهنمی بودنت اما انتخاب کننده تویی

مثال این الان تویی میبینی که شرایط گناه فراهمه تو میتونی انتخاب کنی که گناه بکنی یا نکنی میتونی یا نمیتونی؟

پس نمیتونی بگی خدا مارو از اول بهشتی یا جهنمی افریده

-----------------------------------------------------------------------------------------------

خدا اراده‌اش بر این است که بیشتر مردم (به ظاهر) در گمراهی باشند و نیروی شر، به نیکی بچربد. چرا؟ تاکنون به پاسخی نرسیده‌ام!

شما از کی وکیل خدا شدی که ارادش رو هم تایین میکنی؟ مرد مومن خدا ارادش این بود بیکار بود این همه پیامبر بفرسته برای خارج کردن مردم از گمراهی؟

شاید خداوند همه انسان هارو در روی زمین مساوی قرار نداده اما به همشون قدرت انتخاب بهشت یا جهنم با اعمالشون رو داده به هر غیمتی...اما به موازات عقل و فهمی که به هر فردی داده از اون ها انتظار داره و مجازاتشون میکنه و در اینجا عدالت اجرا میشه

اما راجب اون دوستی که گفت مثلا فان جا به دنیا بیاد از دین خبر دار نشه...دین شنیداری هستش و کسی که دین رو نشنیده معافه اما بشنوه و قبول نکنه اون موقعس که حکم داره

اما راجب اون دوستانی که گفتند انسان موجودی کاملا اختیار نیست...چیزی که بیشتر از هرچیز اختیارتو ازت صلب میکنه چیه انسان؟ شهوت
اما تو با تلاش نمیتونی جلوی شهوت وایسی؟ مشکلات به معنی عدم اختیار تو نیست

آیا می تونیم بگیم هر کدوم از ما یک خدا هستیم؟ چون روحمون کاملا مختار هست؟


اره میتونیم اینجور حساب کنیم که ما هرکدوم یک شبه خدا هستیم چون تنها موجوداتی هستیم که قدرت اختیار کامل داریم و خداوند راجب این موضوع میگه انسان میتونه به حدی برسه که خدا بشه روی زمین...


شما خدا رو یک وجود فرض کن ، یک خالق جدا که نشسته یک جا و با دستش چیزی رو میسازه ، فرض نکن . این نوع یک فرض غلط هست مثل زئوس .
برای مثال شما خداوند رو اقیانوس فرض کن و تمامی اجزای داخل اون از اون هستن و اون در همه ی اونا جریان داره و همه وابسته به اون زندگی میکنن و وجود دارن . پس در همه چیز جریان داره .
واحدیتش در این حالت معنا پیدا میکنه که همه چیز که از او هستن (بخشی از او هستن) آخر سر میشن یکی (به اون میرسن ، یعنی خدا) . پس با این مفهوم ، هر کدام از ما یک خدا نیستیم ، هر کدام از ما بخشی از خدا هستیم که

همه ما + تمامی هستی = وجود خدا

تو عملا با این حرفت خدارو وجودش رو انکار کردی میدونستی؟ خواهش میکنم دیگه این نظرت رو جایی نگو... اتفاقا خدا یک وجود هستش...یادت رفته پیامبری که خدارو دید و از عظمتش از هوش رفت؟(درست حضور ذهن ندارم) و خدا نمیتونه بیاد خودشو تیکه تیکه بکنه که بشه سنگ میز دنیا و بدن که! خداوند به عنوان هدیه به برترین مخلوقش مقداری از روح بزرگ خودشو هدیه کرد... اینی که تو میگی عرش داره تخت داره فرمان روایی داره؟ نمیخوام اخوند بازی در بیارم ولی کفر نگو....

پرسش:
همه چیز یکسان هست اما چرا در انتها یکی جهنمی و یکی بهشتی می شود؟ اگر علت ضعف است خوب این ضعف از چیست؟ از عقل است؟ مگر عقل ها یکسان نبود؟ اگر علت سستی اراده هست خوب این سستی از عقل سرچشمه می گیرد مگر عقل ها یکسان نبود پس چرا یکی تنبل و یکی زرنگ شد؟ اگر علت کمی و زیادی عقل هست و جهنمی و بهشتی شدن افراد هم به این وابستگی دارد پس انسان در تعیین سرنوشت خود دست بسته هست؟ اگر انسان قدرت انتخاب و تمیز دارد پس چرا جهنمی بودن را انتخاب می کند؟ به عبارت دیگر چرا یکسری حرف هادی را گوش کردند و یکسری نه؟ مگر در عقل که مبدا تصمیمات هست یکسان نبودند؟
عقل من و عقل نتانیاهو و عقل آیت الله طباطبایی (رحمه الله) در یک اندازه هست. اما سه چیز مختلف؟ چرا؟ عقل یکسان، فطرت یکسان ، نفس یکسان و شیطان هم یکسان. چرا؟

پاسخ:
انتخاب انسان، تابعی است از عوامل گوناگون که هر یک به اندازه ای در آن نقش دارند. لقمه ای که می خورد، خانواده که در آن به دنیا می آید، جامعه و محله ای که در آن رشد و نمو می یاید. مدرسه و هم کلاسی هایی که در آن آموزش می بیند، تمایلات و انگیزه هایی که در انجام کارها دارد و ...تمام این امور به منزله حلقه های یک زنجیره هستند که وقتی همگی جمع می شوند، تازه زمینه را در تصور درونی انسان برای عزم به کاری ایجاد می کند.
به عبارت دیگر، تمام این عوامل که از بیرون بر انسان عارض می شود، زنجیره اراده انسان را تا سر حد تصور آن کار تکمیل می کند.
بعد از این مرحله، در درون انسان غوغایی صورت می گیرد. غوغای اول، تصور آن کار و مفید بودن آن برای اوست. غوغای دوم، تصدیق و اذعان به این مفید یا مضر بودن است. البته غالبا این دو مرحله از مبادی اعمال اختیاری، در همان لحظه در اختیار انسان نیست، خصوصا مرحله تصور که از از آموزش و تربیت قبلی فرد ناشی می شود و شخص در حالت عادی، اختیاری در آن ندارد.
بعد از این دو مرحله، در انسان میل و شوق بر انجام آن کار ایجاد می شود که این مرحله اختیاری است. بعد از شوق و میل، عزم و شوق موکد و محکمی بر انجام آن ایجاد می شود که در این مرحله یا در مرحله ای بعد از آن، نفس انسان از طریق مغز به عضلاتش دستور می دهد که به سمت انجام آن کار برود.
عوامل مختلفی در انتخاب انسان نقش دارد. عواملی که لحظه به لحظه بر روی هم تاثیر و تاثر دارد. آموزش هایی که منشأ اعمال جدید اختیاری می شود و همان ها منشأ برای آموزش های بعدی. تربیتی که باعث میل به کاری می شود و میلی که خود باعث تربیت جدیدی می شود. تصوری که باعث انجام کاری می شود و کاری که باعث تصور جدید می شود.
در این میان، تمام مراحل قبل از تصور و تصدیق، گر چه اختیاری نیستند ولی صرفا در حد ابزاری برای انجام کار در اختیار نفس انسان قرار می گیرد و این انسان است که اراده می کند بر طبق این عوامل حرکت بکند یا از آن جلوگیری کند. این انسان است که در هر کاری که انجام می دهد، آن را سبک، سنگین می کند و اگر بر طبق میلش باشد آن را انجام می دهد. حتی در حالتی که شخص را به انجام کاری مجبور کرده باشند ولی خود او آن کار را انجام دهد (مثلا غذایی را به او بدهند و بعد اسلحه ای را در بالای سرش نگاه بدارند که اگر نخوری، شلیک می کنیم) در این جا هم شخص با اراده خود آن کار را انجام می دهد، هرچند از نظر عرفی مجبور به نظر می رسد ولی از نظر فلسفی، در آن عمل نیز، این فرایند را طی کرده است.(1)
بنا بر این، تمام انسان ها از نظر نعمت های الهی جهت سعادتمندی به یک اندازه برخوردارند، و حداقل از عقل و وجدان و فطرت یکسانی برخوردارند، ولی این انسان است که با انتخاب های خود، مقصد را اشتباه می گیرد و به بیراهه می رود. به جای این که به لذت برسد، رنجی را برای خود می خرد.

_ البته
توجه به این نکته مهم است که فرایند انجام کار اختیاری آن قدر پیچیده است که به وضوح نمی توان آن را از جهت نظری اثبات کرد. اما با توجه به شواهدی که داریم به راحتی می توان پی برد که اختیار داریم. شواهدی که وجدانا آن را در می یابیم. و وجدان انسان علمی است که از علم حضوری ناشی می شود و هیچ گاه غلط و اشتباه نیست. آیات و روایاتی که به وضوح اختیار داشتن انسان را اثبات می کند و چون خداوند صادق است، پس گفتار او نیز صادق است. ادله عقلی ای که اثبات می کند، اگر انسان مختار نباشد، پس ارسال پیامبران و کتاب های آسمانی و اصلا خلقت آسمان و زمین و انسان، بی هدف می شود و این امر یعنی انجام کار لغو و بیهوده که انجام ان عقلا محال است.

ـــــــــــــــــ
(1) آموزش عقائد، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1377، ص143-144.

موضوع قفل شده است