سوالات من درباره ی معاد !!(کارشناس:فرقان)

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالات من درباره ی معاد !!(کارشناس:فرقان)

السلام علیک یا سید الشهداء

سلام علیکم
تولد سایت جدید مبارک!!

من در باره ی معاد سوالات زیادی دارم.
خب شروع می کنم:

1. فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا بر فرض ما رفتیم بهشت!
خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟!
هزار سال؟!
دو هزار سال؟!
دو میلیون سال؟!
هزار میلیارد سال؟!
چقدر؟!
آخرش چقدر؟!
تا ابدیت که نمی شه
به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت
بالاخره باید یه پایانی باشه.


2. توی بهشت ما چه کار می کنیم؟!
فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟!
یا می ریم دید و بازدید؟!
اونجا چه کار می کنیم؟!


3. آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه؟!


4. هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟!
مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم.
خب اون دنیا چی؟!
هدفمون چیه؟!
بدون هدف که معنا نداره!
باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!


........


لطفا با ذکر منبع پاسخ دهید.


با تشکر
یا علی

برچسب: 

كار بهشتيان
مردان بهشتي در دنيا كار بهشتيان را مي‌كنند. آن مطلبي كه خدا در قيامت درباره بهشتي‌ها انجام مي‌دهد، اين است كه: انساني كه در دنيا هست خاطرات تلخ و شيرين فراواني دارد. اصولاً دنيا از اين زشت و زيبايي‌ها پر است. بالاخره گل و خار، غم و شادي با هم‌اند، اين چنين نيست كه گل باشد و خار نباشد. شادي باشد ولي غم نباشد. مهر باشد ولي قهر نباشد. چراغ مصطفوي با شرار بولهبي است. اين تلخ و شيريني دنيا با هم است. انسان هردو را لمس مي‌كند. ولي وقتي وارد صحنه بهشت شد، تلخي‌ها كلاً از ياد او رخت برمي‌بندند. زيرا تلخي‌ها شامه جان را مي‌گزد. انسان را غمگين مي‌كند، نمي‌گذارد انسان فرحناك باشد. ولي وقتي تلخي رخت بربست، انسان هميشه در سرور است، خيلي از افراد بودند كه فرزندانشان، برادرانشان و بستگانشان كافر بودند و اين‌ها در جهنم مي‌سوزند ولي خودشان در بهشت متنعم‌اند. اينها اگر به ياد بستگانِ كافر باشند بايد غمگين باشند.
از امام صادق(ع) سؤال كردند كه اگر در بهشت اندوهي نيست، پس نوح چه مي‌كند؟ اگر بگوييم فرزند نوح كافر نبود، با قرآن سازگار نيست. اگر بگوييم نوح به فكر فرزند نبود، اين هم با قرآن سازگار نيست. براي اينكه نوح به خدا عرض كرد: «اِنّ ابْني مِن اَهْلي وانّ وَعْدَكَ الْحق» واگر بگوييم كسي به فكر فرزندش نيست، با عاطفه انساني سازگار نيست. روي اين سه مطلب، شما آن نشاط دايم بهشتيان را توجيه كنيد. وجود مبارك امام صادق(ع) طبق آن نقلي كه در تفسير شريف نور‌الثقلين آمده فرموده است: «در بهشت ذات اقدس اله كاري مي‌كند كه اصلاً نوح و امثال نوح يادشان نيست كه فرزند گنهكاري داشته‌اند». اين كار، كار مغز و سلول مغز نيست. پس مي‌شود كه انسان در نشئه ملكوت فرا طبيعت طوري باشد كه حافظه او در يك سمت كار بكند. حال كه اين مطلب روشن شد كه بهشتيان اين چنين‌اند، به مطلب بعدي مي‌رسيم كه مؤمنان وارسته در دنيا طعم بهشتيان را دارند. نشانه اين طعم اين است كه ذات اقدس اله در قرآن كريم در اوصاف بهشتيان فرمود: «وَنَزَعْنا ما في صُدُورُهُمْ مِنْ غِلّ؛ كينه‌اي در دلهاي بهشتيان نسبت به هم نيست».
چون كينه يك ويروس خورنده است. براي آدم عذاب آور است. و اين عذاب دروني را ذات اقدس اله برطرف كرده است. اگر راضي به عذاب تبهكاران هستند، نظير اين است كه فرشتگان به عذاب تبهكاران راضي‌اند و بالاتر از همه خود خدا به عذاب تبهكاران راضي است. آن رضا، رضاي انتقامي، كينه‌اي، حقدي و مانند آن نيست كه يك عارضه نفساني باشد و انسان را هم آسيب برساند. پس در بهشت دلهاي بهشتي‌ها منزه از كينه و حقد است. همين معنا را كه ذات اقدس اله در سوره مباركه اعراف براي بهشتي‌ها فرمود: «وَنَزَعْنا ما في صُدُورُهُمْ مِنْ غِلّ» درباره مردان مؤمن در سوره حشر چنين مي‌گويد كه اين‌ها در دنيا به خدا عرض مي‌كنند: «وَلاتَجْعل في قُلُوبِنا غلاّ للَّذينَ ءامَنوا؛ خدايا؛ توفيقي به ما بده كه كينه هيچ مسلماني را در دل نداشته باشيم». چنين انساني بهشتي است. پس مي‌شود، انسان در دنيا همانند بهشتيان زندگي كند. با دور كردن كينه از خود راحتي و خوشي را براي خود و ديگران فراهم كند.

پاداش زنان در بهشت در مقابل حورالعین برای مردان
پرسش:
در بهشت به مردان وعده حوریه داده شده، در این میان تکلیف خانم¬ها چیست؟

پاسخ:

این که پاداش زنان مومن در بهشت چیست؟ در منابع کلامی و روایی چنین آمده که در روز قیامت، اگر شوهر زن مؤمنه، اهل بهشت بود همو را به اختیار خود می­پذیرد و اگر از اهل جهنم بود مردی را از میان مردان بهشتی برمی‏گزیند. شاید بتوان گفت علت این که زنان بهشتی، چه از جنس حوران بهشتی و چه آنان که وارد بهشت شده­اند دارای یک همسر هستند، این است که چند شوهری علاوه بر ناسازگار بودن با طبیعت مرد با طبیعت زن نیز ناسازگار است.

اما گروهی دیگر از مفسرین در مقابل مدعی‏اند که حورالعین می‏تواند مذکر هم باشد، بر اساس این نظر شاید علت این که اوصاف حور به کار رفته در قرآن بر مؤنث دلالت می‏کنند نه بر مذکر، به این جهت بوده است که گفتگو و محاوره در آن آیات با طائفه مردان مؤمن بوده است نه با زنان مؤمن دنیوی، لذا اسلوب محاوره اقتضا داشت که اوصاف زنان بهشتی ذکر شود.

اما باید توجه داشت با مراجعه به آیات، روایات و تفاسیر مربوطه این گونه استفاده می‌شود که زنان با ایمان در قیامت در کنار زنان بهشتی (حورالعین) با مردان مؤمن بهشتی قرین می‏باشند. و زنان با ایمان با همسران با ایمان خود وارد بهشت می‏شوند.

1- «اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ»[ii] (به آنها خطاب می‏شود:) «شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید!» و منظور از ازواج، همان زنان با ایمانی هستند که در دنیا بودند[iii] و بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم برای مردان لذت‏بخش است و هم برای زنانشان.

2-«هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَی اَلْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ»[iv] آنها و همسرانشان در سایه‏های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده‏اند..

و آیاتی که داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله:«رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ»[v] پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده‏ای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمی!..

«جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلّ‏ِ بابٍ»[vi]

(همان) باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن می‏شوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‏گردند....

از این آیات استفاده می‏شود که زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند هرگاه هر دو با ایمان و بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می‏شوند و با هم در بهترین شرایط و حالات زندگی می‏کنند.

و حتی از روایات استفاده می‏شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشتی است؛ به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در این جهان انجام داده‏اند، بنابراین لذت‏های بهشت مخصوص مردان بهشتی نیست، بلکه کسی که داخل بهشت می‏شود از نعمت‏ها و زیبایی‏ها لذت خواهد برد. چنان که قرآن می‏فرماید: «یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ اْلأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اْلأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ»[vii]

"(این در حالی است که) ظرفها(ی غذا) و جامهای طلائی (شراب طهور) را گرداگرد آنها می‏گردانند؛ و در آن (بهشت) آنچه دلها می‏خواهد و چشمها از آن لذت می‏برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند!"
در این امر نیز بین مرد و زن بهشتی فرقی نیست هر کدام از آنها هر نوع لذتی بخواهند بر ایشان موجود است.

مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19 ص 311.

[ii] زخرف، آیه 70.

[iii] تفسیر المیزان، ج 18، ص 182.

[iv] یس، آیه 56 .

[v]مؤمن، آیه 8 .

[vi] رعد، آیه 23 .

[vii] زخرف، آیه 71 .

پاسخ:
سلام
سؤالات مطروحۀ شما در چهار پاسخ جداگانه ارائه خواهد شد.
در پاسخ به سؤال اول شما مبنی بر اینکه ما چه مدت در بهشت خواهیم ماند؟ یکسال؟ ده سال؟ صد سال؟ هزار سال؟ و یا بیشتر؟ ...
باید عرض کنم، یکی از وجوه نعمت های مادی دنیوی، وجود نقص، و عدم دوام آن است به همین دلیل انسان با رسیدن به نعمت های دنیا هیچگاه به آرامش و کمال نمی رسد، دائم نگرانی زوال نعمت همراه اوست و همیشه به دنبال گمشده حقیقی اش در بین نعمت های عالم می گردد.
انسان در قیامت و در بهشت و در همۀ نعمت های اخروی اعم از جسمانی و روحانی به آن آرامش و کمالی که فطرتاً به دنبال آن بوده دست پیدا می کند. از جمله ویژگی های برتری نعمت های بهشتی بر نعمت های دنیا احساس امنیت خاطر و دوام نعمت است صالحان در بهشت، هیچگاه نگران زوال نعمت نیستند، بیم و ترس قطع و پایان یافتن نعمت را ندارند و همین احساس امنیت در برابر احتمال زوال و فنا، لطف و شیرینی خاصی به نعمت ها می بخشد.
آیات متعددی در قرآن کریم این حقیقت را یادآور می شود و به انسان ها بشارت می دهد که بدانید و آگاه باشید که این الطاف بیکران الهی، و نعمات بهشتی، جاودانگی و همیشگی است، شاد باشید و شاد زندگی کنید و از آن بهره ببرید. در آیه 35 سورۀ رعد می فرماید: "اکلها دائمٌ و ظلها؛ میوه های آن همیشگی و سایه هایش جاودانی است."
در آیات بسیاری نیز به خلد و جاودانگی بهشتیان و جهنمیان اشاره شده است که همۀ اینها گویای جاودانگی و دائمی بودن حضور بهشتیان در سایۀ رحمت الهی خواهد بود.
موفق باشید...

- برای مطالعۀ بیشتر به کتاب دیدار یار اثر محقق مدقق، آیة الله مکارم شیرازی مراجعه کنید.

سؤال دوم) توی بهشت ما چه کار می کنیم؟! فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟! دید و بازدید می رویم؟! اونجا چه کار می کنیم؟!
پاسخ:
بنام خدا
سلام- در پاسخ به سؤال دوم شما مبنی بر اینکه در بهشت چه می کنیم؟ آیا تنها خوردن و آشامیدن و اشتغالاتی از این دست است یاخیر؟ باید گفت: زندگی در بهشت اخروی نظیر زندگی دنیا نیست و به تبع آن، جنس نعمت های آن دو نیز متفاوت است، زندگی و نعمت های دنیا ظاهری و ناقص، غیرحقیقی و محدود و به تعبیر قرآن متاع قلیل است اما زندگی و نعمت های آخرت، حقیقی، اصیل و خیر بی انتها و پایان ناپذیر است.
بعلاوه، دنیا محل گذار و حرکت به سوی مقصد و هدف نهائی، کمال مطلق و سعادت ابدی است از اینرو در تعابیر مختلف، دنیا محل کاشت و داشت است و آخرت، روز حساب و کتاب و محل برداشت، نه میدان کار و تلاش و انجام عمل صالح.
بر اساس اندیشه های قرآنی معاد هم جسمانی است و هم روحانی، چون جسم و روح، دو همزاد به هم پیوسته اند و در این میدان حرکت به سوی کمال، باید هر دو به سرانجام و جزاء و پاداش کرده های خویش برسند. از اینرو نعمت های بهشت، هم جسمانی است و هم روحانی.
در بهشت، نعمت های مختلف و دور از تصور و غیر قابل مقایسه با نعمت های بهشتی اعم از جسمانی و روحانی (معنوی) برای صالحان فراهم است که در آیات قرآن و روایات اهل البیت (ع) به آنها اشاره شده است که بدلیل پرهیز از اطناب، تنها به ذکر مصادیق آن بسنده می کنیم:
الف) نعمت های جسمانی و مادی:

  • باغ های متنوع، پرمیوه و گوناگون بهشتی 2. لطیف ترین و زیباترین سایه های آرامش بخش بهشتی 3. قصرها، منزلگاه ها و عمارات مجلل بهشتی 4. فرش ها و تخت های زیبا، نفیس و دل انگیز 5. غذاها و میوه های رنگارنگ و دلچسب که سیری ناپذیرند 6. شراب های مختلف و متنوع طهور بهشتی جاری در نهرها 7. ظروف و جام های رنگین 8. لباس ها و زینت های جذاب 9. همسران پاک، طاهر و مروارید وار بهشتی 10. خادمان و ساقیان و پذیرائی کنندگان انبساط آور و نعمت هائی که در تصور نمی گنجد ...
ب) نعمت های روحانی و معنوی: بدون شک، نعمت های روحانی و معنوی بهشت، به مراتب از نعمت های مادی و جسمانی برتر، والاتر و با شکوه تر است. 1. احترام ویژه و مخصوص و توأم با سلام و صلوات 2. محیط صلح و صفا و کرامت و مهربانی توأم با امن و امان 3. احساس امنیت و آرامش حقیقی بدور از هرگونه خوف و نگرانی 4. دوستان موافق و رفیقان با وفا از انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین و حضور معنوی در محضر ائمۀ معصومین (ع) و بهره مندی معنوی 5. برخوردهای مملو از محبت و صفا توأم با کرامت 6. اوج طراوت و شادی و نشاط فوق العادۀ درون 7. احساس خشنودی و رضوان الهی که بزرگترین نعمت بهشتی است 8. نظر خدا به آنها و نظر آنها به وجه الله 9. هر آنچه بخواهند برایشان فراهم است 10. بقاء و ابدیت نعمت های بهشتی که آرامش خاصی به بهشتیان می بخشد.
اینها نمونه هائی از جلوه ها و نعمت های بهشتی بود که تنها در تصور ما می گذرد و درک حقیقت حتی یکی از نعمت های برشمرده در ظرف اندیشه و فهم ما نخواهد گنجید و هر کدام از این نعمت ها در بهشت، کافی است که برای همیشۀ ابدیت انسان را به خویش مشغول سازد نعمت هائی که در نهایت کمال، هیچگاه دلزدگی و خستگی به همراه نمی آورند.
پس در دار قرار و سرای امن و امان و در جوار رحمت الهی دیگر نیازی نیست که انسان صالح و پرهیزکار کاری کند بلکه میدان و فرصتی است که خداوند به رحمت واسعه اش، برای برخورداری و آسایش بندگان صالحش فراهم نموده است.
در صورتیکه سؤال و یا توضیحات بیشتری در بارۀ هر یک از نعمت های بر شمرده داشتید، طرح کنید تا به لطف الهی و بر حسب وظیفه، پاسخ شایسته تقدیمتان کنیم.
موفق باشید.
پاورقی__________________
1. در همۀ سوره های قرآن بخصوص سُوَر واقعه، طور، دخان، الرحمن، انسان و زخرف ... به نعمت های بهشتی اشاره شده است.
2. ر.ک به: کتاب دیدار یار (بخش هایی از معاد در کلام وحی)، اثر استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی.
3. ر.ک به: کتب تفسیر قرآن، آیات مربوط به معاد و قیامت؛ کتاب معاد و عدل یا مراحل نهائی بشر، اثر آیة الله علم الهدی.

بنام خدا


سلام- پاسخ سؤال سوم شما را با ذکر مقدمه ای تقدیم می کنیم:


خداوند بهشت و نعمت های فراوان و جاویدان آن را برای بندگان صالح و شایستۀ خود قرار داده که البته چنانکه پیشتر هم گفتیم، رضا و خشنودی خداوند از آنها، بالاترین پاداش است. مراتب و درجات بندگان در بهشت متفاوت است و در این خصوص، فرقی میان زن و مرد نیست و هر انسانی می تواند به چنین مقاماتی برسد.


در چندین آیه از قرآن مجید از همسران بهشتی تعبیر به «حورالعین» شده است.(1)


حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آهو باشد، و «عین» جمع کلمه ی «عیناء» به معنی درشت چشم می باشد.


قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند.(2) و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند.(3) خداوند در مورد آنان می فرماید: «حور العین را به ازدواج آنها درمی آوریم.(4)


آیات بسیاری (5) به توصیف همنشینان بهشتی پرداخته است: «فرشتگانی زیبا به صورت زن و مرد جوان در کمال زیبائی و طراوت.»


بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است.(6)


همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.(7)


موفق باشید.

پاورقی_______________

1. دخان، 54؛ طور، 22؛ واقعه، 22 و 23.


2. "و حور عین؛ کامثال اللؤلؤ المکنون" و حوران درشت چشم؛ همانند مرواریدهایی در صدف، الواقعة، آیه ی 23-24


3. ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.


4. دخان، 54.


5. صافات، 47؛ الرحمن، 58؛ رحمن، 70 و 72؛ انسان، 19؛ طور، 24.


6. بحار الانوار ، ج 8، ص 99؛ ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.


7. دیدار یار (معاد در کلام وحی9)، همان.


بنام خدا

سؤال: (هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟!
مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم.
خب اون دنیا چی؟! هدفمون چیه؟! بدون هدف که معنا نداره! باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!)

پاسخ:

برای پاسخ به بخش چهارم سؤال شما ذکر مقدمه‏ای لازم است:

انسان در زندگی دنیا برای هدفی آفریده شده، گمشده ای دارد و همیشه دنبال رسیدن به آن گمشده است، گمشدۀ انسان رسیدن به کمال مطلق است. چون روح انسان، از محدودیت که نقص و عدم است، تنفر دارد.

اتومبیل، خانه، فلان مُد و هیچ یک از آرزوها و امیال و امور زودگذر مادی و دنیوی، روح انسان را اشباع نمی کند، هیچ چیز او را آرام و قرار نمی بخشد، چون اصولاً گمشدۀ انسان چیزی متفاوت با امور مادی است، گمشدۀ حقیقی انسان، کمال و وصال به حضرت حق است از اینروست که خداوند در قرآن، تنهاترین راه رسیدن به آرامش روح و روان را یاد خدا بر می شمارد و می فرماید: "الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید که یاد خدا آرام بخش دلها است."

حال اگر این انسان، به چیزی یا جایی رسید که کمال مطلق است (یعنی به آنچه که در نهادش قرار داده شده)، همان گمشدۀ اصلی اش، قطعاً در آنجا آرام می‏گیرد، دلزدگی هم پیدا نمی‏کند، طالب تحول هم نیست. درست مانند رود خروشانی که وقتی به اقیانوس می‏رسد به یکباره از خروش می‏افتد.

با ذکر این مقدمه روشن می شود که اگر آنچه در بهشت است از نوع آن چیزهایی است که در دنیاست، داستان از همین قرار است، سراسر دلزدگی و خستگی و آشوب و التهاب؛ اما در بهشت، انسان به چیزی می‏رسد که عین خواسته و هدف نهایی اوست و آن کمال مطلق است و بعد از آن و بالاتر از آن، دیگر کمالی نیست که انسان دچار بی هدفی، پوچی، خستگی و دلزدگی شود و در آرزوی مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهراً برای همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت ذکر می‏کند: "لایبغون عنها حولا" (1) یعنی بر عکس نعمت‏های دنیا که وقتی داشته باشد خسته و طالب تحول و تجدد می‏شود. اگر به انسان چیزی بدهیم که ماورای آن چیزی نیست و آن «همه چیز» باشد دیگر خستگی، پوچی و بی هدفی معنا ندارد.(2)

کوتاه سخن اینکه، حقیقت قیامت، همچون حکایت دنیا نیست، دنیا نسبت به آخرت بمثابۀ جاده ای است که انسان را تا منزل و مقصد آخرت و هدف نهائی رهنمون می شود و لازمۀ آن هدفمندی و کوشش و تلاش است، اما آخرت پایان راه و سرانجام کار بشر است، به عبارتی بی هدفی یا هدفمندی انسان، در این جاده (دنیا) و سیر به سوی هدف پایانی و کمال مطلق الهی معنا پیدا می کند. وقتی انسان به کمال نهائی و مطلق رسید دیگر، احساس هدفمندی و یا بی هدفی جایگاه و معنای خود را از دست خواهد داد.

التماس دعا

پاورقی_________________

1 . سوره کهف، آیه 108 .
2 . معاد، استاد شهید مرتضی مطهری، ص 172- 170، با کمی تغییر و اضافات.

باسلام خدمت دوست عزیز
درمورد سوال سوم شما شاید این مطلب هم به دردتان بخورد

واژه حور از نظر لغت به معناى مطلق خروج از حالت سابق و تبديل به گونه جديد است.
براى آگاهى بيشتر ر. ك: مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن، ج 2، ص 335.
اما در تبديل به گونه جديد دو نظر ميان مفسران است. گروهى از جمله علامه طباطبايى بر اين عقيده‏اند كه: دقت و توجه درباره اوصافى كه در قرآن مجيد براى حور بيان گرديده، چنين استفاده مى‏شود كه اين تبديل به گونه اوصاف زنانه است نه به موجودى كه آثار و اوصاف مردانه را در بر داشته باشد، به همين جهت به نظر مى‏رسد كه مراد از حور طائفه مونث باشد نه طائفه مذكر،(1).
اما اين كه پس پاداش زنان مومن در بهشت چيست؟ در منابع كلامى و روايى چنين آمده كه در روز قيامت، اگر مرد زن مؤمن، اهل بهشت بود همو را اختيار مى‏كند و اگر از اهل جهنم بود مردى را از ميان مردان بهشتى برمى‏گزيند. شايد فلسفه اين كار اين باشد كه زن برخلاف مرد از نظر طبيعت تعددپذير نيست. به همين جهت مردى را انتخاب مى‏كند.
اما گروهى در مقابل مدعى‏اند كه حورالعين مى‏تواند مذكر هم باشد، براساس اين نظر شايد علت اين كه اوصاف حورى به كار رفته در قرآن بر مؤنث دلالت مى‏كنند نه بر مذكر، به اين جهت بوده است كه گفتگو و محاوره در آن آيات با طائفه مردان مؤمن بوده است نه با زنان مؤمن دنيوى، لذا اسلوب محاوره اقتضا داشت كه چنين اوصافى براى موجودات فوق ذكر شود.
پى‏نوشت‏
(1) (ترجمه الميزان، ج 18، ص 240 و ج 19، ص 223 و 247)

باسلام خدمت دوست عزیز

در مورد سوال اول شما در کنار جواب های دیگر این جواب هم قابل تامل می باشد:

شما زنده هستيد براى چه؟ هر گونه هدفى كه براى اين حيات شما آرمانى است، همان به صورت كامل در جهان ديگر محقق خواهد شد. اگر هدف كسى در محدوده همين ظواهر است (قصرها، تزئينات، باغ‏ها، منظره‏هاى دلكش، ملك بى‏انتها ) چنين چيزى فقط در آخرت مى‏تواند محقق گردد. اگر هدف كسى علم و درك است، آن نيز در آخرت ميسر است: لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ اَلْيَوْمَ حَدِيدٌ
تو از اين روز در غفلت بودى تا آن كه ما پرده از برابرت كنار زديم و چشم تو بيناتر گرديد»،(1).
حقايق در قيامت رخ خواهد نمود و راستى كه وصول به يقين و ديدن همه آنچه در اين جهان گذشته است، چيزى ديدنى و باشكوه است؟ در يك طرف پيامبران، اوليا و شهدا و قرار دارند و در سوى ديگر ظالمان، طاغيان، فرقه‏هاى مختلف و آن گاه ميان آنان قضاوت خواهد شد.
آيا اين‏ها كم چيزى است؟ از سوى ديگر در بهشت علاوه بر نيل انسان به خواسته‏هاى مادى (به صورتى شگفت‏انگيز) باز مسيرى معنوى و كمالى روحانى را تجربه خواهد كرد و آن توجه به ذات و جمال حق تعالى و قدرت و عظمت او است همان گونه كه در اين جهان مجذوب اوئيد و در جذبه جمال و كمال او سر از پا نمى‏شناسند در آن جهان نيز چنين خواهيد بود. ازاين‏رو سخن بهشتيان اين خواهد بود: «در آن بهشت زبان شوق به تسبيح و تقديس خداوند مى‏گشايند كه: بارالها تو از هر نقص و آلايش پاك و منزهى و ثناى آنها در بهشت سلامت مى‏بخشد و آخرين سخنشان حمد پروردگار عالميان است»،(2). آرى
عارفان هردمى دو عيد كنند عنكبوتان مگس قديد كنند
اميد آن داريم كه دراين مقوله خوب بينديشيد تا حقيقت آشكار گردد.
پى‏نوشت‏
(1) (ق، آيه 5)
(2) (يونس، آيه 10)

سلام
راستش چندتا سوال مختلف و جوابهای اونها گیجم کرد. کاش بحث مرتب تر پیش میرفت.
در مورد اینکه عمر آخرت چقدره و حوصله بهشتیها سر میره یا نه , فکر میکنم به یه نکته مهم باید بیشتر توجه کنیم : همونطور که ذات و صفات خداوند نامحدوده بهشت و نعمتهایی که این خدای نامحدود برای آنها فراهم کرده هم پایان ناپذیر خواهد بود و گرفتار تکرار خسته کننده و دلزدگی نمیشوند. مدام نعمتها و رحمتهای جدیدی دریافت میکنند و غرق نور و تجلی تازه خداوندی میشوند. خوش به حالشون . یعنی میشه ما هم یکی از اونا باشیم؟

سلام

ممنون جناب رضایی

ما در پاسخها همین وجهی که شما اشاره کردید رو مورد توجه قرار دادیم و دوستان دیگر نیز کامل کرده اند.

کمال مطلق، تنها در پرتو نامحدودی و بی انتهائی خداوند امکان پذیر خواهد بود و رسیدن به کمال مطلق که مصداق آن در این دنیا دست نایافتنی است تنها در آخرت و در پرتو این صفت ذاتی خداوند حاصل است.

و رسیدن به این مقام، توأم با تنوع و تجدد نامتناهی، دوام و جاودانگی و بدور از هر شائبۀ دلزدگی و خستگی است.

با تشکر و امتنان

موفق باشید...

باسلام خدمت دوست عزیز و وقت بخیر

در جواب این سوال که در بهشت چه می کنیم این مطالب نیز شاید کمک کارتان باشد ازباب تفکر درمعاد وآخرت وبهشت و جهنم
سوال این که بهشتيان در بهشت چه مي كنند؟ اوقاتشان را چگونه سپری می كنند؟
بهشت جايی است كه همه آرزو دارند آخرتشان به آن جا ختم شود و به اصطلاح عاقبت به خير شوند و از نعمت های آن جا بهره مند گردند. بهشت كانون انواع نعمت های الهی است و بهشتيان از نعمت ها استفاده خواهند نمود و زندگی غرق در مسرّت و همراه با شادی و خوشی را سپری می كنند.
فهرست برخي از نعمت های بهشتی كه عبارت است از:
1ـ باغ های بهشتی.
2ـ سايه های لذت بخش.
3ـ قصرهای مجلل و زيبا.
4ـ فرش هاي ظريف و زيبا.
5ـ غذای لذت بخش.
6ـ نوشيدنی های گوارا.
7ـ لباس هاي زينتي.
8ـ حوريان و همسران بهشتی.
9ـ خدمت كاران بهشتی.
10ـ نعمت هايی كه به تصور نمي گنجد.
11ـ هر آن چه دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد.
قرآن در اين زمينه مي فرمايد: "و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين؛(1) در بهشت آن چه دل می خواهد و چشم از آن لذت مي برد، موجود است".
12ـ زندگی در محيط صلح و صفا.
13ـ زندگی بدون هيچ درد و رنج.
14ـ زندگی در كنار رفيقان و دوستان بهشتي پر از محبت.
15ـ زندگی بسيار با نشاط در كنار همسران خود.
16ـ زندگی در جوار رحمت خدا و رسيدن به مقام شهود ذات پاك او با چشم دل.
17ـ رسيدن به تمام خواسته ها.
قرآن می فرمايد: "لهم ما يشاؤون فيها؛ بهشتيان هر چه بخواهند برايشان فراهم است".(2) تمام موارد بالا بر گرفته از قرآن كريم است. در صورت تمايل به ج 6، ص 227 به بعد پيام قرآن نوشتة آيت الله مكارم شيرازي مراجعه فرماييد.
در واقع بهشت جايگاهي است كه هر انساني آرزو دارد هر چيز با خواستن فراهم شود، بی آن كه رنج و زحمتی باشد. البته در آن مكان هيچ انسانی امر ناپسند طلب نمی كند.
پی نوشت ها:
1.زخرف (43) آية 71.
2. ق (50) آية 35.

آیا در بهشت بحث و گفتگوی علمی وجود خواهد داشت؟

چرا کسی که مثلا ده سال یا بیشتر یا کمتر کافر بوده باید در آتش جهنم جاودانه بماند؟

بنام خدا

پاسخ:

سلام- در پاسخ به سؤال اول کاربر محترم نیایش، مبنی بر اینکه آيا در بهشت بحث و گفتگوي علمي وجود خواهد داشت؟ گفتنی است:

طبق آیات قرآن در سورۀ واقعه، اهالی قیامت به سه دسته تقسیم می شوند:
1. اصحاب یمین (سعادتمندان)
2. اصحاب شمال (شقاوتمندان)
3. سابقین (مقربان درگاه الهی)

بهشتيان بر اساس درجاتي که دارند از انواع و اقسام موهبت ها و نعمت هاي جسماني و روحاني آن بهره مند مي شوند.

در ادامۀ ذکر نعمت های بهشتی، يکي از نعمت هاي روحاني و معنوي بهشت برين،همراهي و مصاحبت با مصاحبان نيکو و مجالست با انسان‌هاي نيک و همدلان باصفا و با اولياء خداست. که همه اش صحبت از ذکر و یاد خدا و در یک جمله مجلس ذکر معارف و فضائل الهی است.

از دیگر نعمت های روحانی بهشت، که مورد سؤال پرسشگر محترم نیز هست، زیاد شدن معارف و فضائل بهشتیان است، چنانکه در تفسیر آیۀ 50 سورۀ مبارکۀ صافات: "فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون" از امام صادق (ع) روایت شده که " یتسائلون عن المعارف والفضائل" مؤمنین زیر درخت طوبی جمع می گردند و بر کرسیهائی از نور قرار می گیرند و از الطاف خدا و فضائل محمد و آل محمد (ص) سخن می گویند و با یکدیگر مذاکره می نمایند و به هر کدام به قدر استعدادشان، معرفت (علم و شناخت شان) افزوده می گردد، که خود زیاد شدن معرفت، نوعی حظ روحانی و معنوی است و چنانکه پیشتر گفتیم، بر حظ جسمانی غالب است.(1)

از دیگر نعمات روحانی موجود در بهشت، طبق روایت،(2) ضیافت های پی در پی
پیامبران در طول روزهای هفته از شنبه تا پنج شنبه است که پیامبران از مؤمنان پذیرائی می کنند و روز جمعه روز ضیافت مخصوص خداوند با حضور همۀ انبیاء و اوصیاء و اولیاء و شهداء و صدیقین و خواص اهل ایمان است که در آن ضیافت، خداوند یک تجلی از تجلیات انوار خویش را به آنها افاضه می کند، همه به سجده می روند و آرزو می کنند همانجا بمانند. این محفل بزرگترین محفل فیض و علم و معرفت و شهود الهی است.(3)

برای مطالعۀ بیشتر در بارۀ بهشت و نعمات بهشتی ر.ک:
1. دیدار یار، استاد محقق آیة الله مکارم شیرازی
2. معاد و عدل، آیة الله علم الهدی

پاورقی______________
1. شهید محراب آیة الله دستغیب، سرای دیگر، ص 117.
2. این روایت توسط امام صادق (ع) و امام عسکری (ع) نقل شده است.
2. همان، ص 118.

بنام خدا


پاسخ:

ضمن ابراز سپاس، در پاسخ به سؤال دوم کاربر محترم نیایش سبز مبنی بر اینکه؛ چرا کسي که مثلا ده سال يا بيشتر يا کمتر کافر بوده بايد در آتش جهنم جاودانه بماند؟ گفتنی است:

عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روحِ گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد.


هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید: (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً);(1) عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند.


آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید:

جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود.

قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ);(2) هر جانی در گرو دست آورد خویش است.

اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود: (نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ); آتش برافروخته ی الهی است، آتشی که از دل ها سر می زند.

بنابراین، کیفر اخروی از جهات مختلف با مجازات های قراردادی تفاوت دارد. مقدار و کیفیت مجازات های قراردادی تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که گاه در نظام های حقوقی متفاوت، کیفرهای متفاوتی برای جرم واحد در نظر گرفته می شود. هم چنین هدف از مجازات های قراردادی، علاوه بر تسلّی خاطر کسانی که مورد جنایت قرار گرفته اند (یا بستگان آنان)، برقراری نظام اجتماعی و جلوگیری از تکرار جرم است; اما مجازات اخروی امری قراردادی نیست، بلکه نتیجه ی تکوینی و قهری اعمالِ مجرمان در دنیاست; همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد.

برخی از آیات کریمه ی قرآن گویای ارتباط تکوینی محکم بین مجازات های اخروی و گناهان اند و این که اساساً عذاب دوزخ چیزی جز تجسم گناهان و اعمال زشت مجرمان نیست.


با توجه به آنچه بیان شد، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانۀ آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت و موجب خلود و جاودانگی آن در عذاب جهنم می شوند.(4)


پاورقی__________________

1. کهف، آیه 49.

2. مدثر، آیه 74.

3. همزه، آیات 6 و 7.

4. مجلۀ صباح، شماره 17 و 18، بخشی از مقاله عدل الهی در قیامت، علی مخدوم، بنقل از حوزه نت.

کسانی که به واسطه بیماریهای روانی و کمبودهایی که مربوط به روان هست مرتکب گناهی می شوند آیا مجازات می شوند؟ و همچنین کسانی که از روی جهل مرتکب گناه می شوند چطور؟

نیایش سبز;5454 نوشت:
کسانی که به واسطه بیماریهای روانی و کمبودهایی که مربوط به روان هست مرتکب گناهی می شوند آیا مجازات می شوند؟ و همچنین کسانی که از روی جهل مرتکب گناه می شوند چطور؟

سلام دو نوع مقصر داریم در کل

1- قاصر یعنی کسی که می داند کاری اشتباه است و گناه است باز انجام میدهد

2- مقصر یعنی کسی که نمیداند کاری اشتباه است و کرتکب ان میشود در مورد قاصر هیچ گونه حق اعتراض و جابی بخششی باقی نیست اما در مورد دوم امکان بخشیده شدن انها بیشتر است

در مورد برزخ سوالی داشتم ، می خواستم بدونم که کسانی که خیلی سالها قبل به بهشت برزخی و یا جهنم برزخی راه یافته اند اگر گناهانشان اندک باشد در همان جهنم برزخی تصفیه می کنند و یا تا قیامت و حساب و کتاب منتظر می شه ، در اینصورت که نباید در جهنم برزخی باشد زیرا اگر در جهنم برزخی باشد خب گناهانش تا زمان قیامت پاک خواهد شد ؟؟:Gig:

اختلاف زیادی است درانچه از قیامت وصفات ان ترسیم می کنند اما شمارابا این دیدگاه به چالشی عمیق دعوت کنم که اوصافی که برای قیامت امده یک نحو توجه دراین دنیا است وهمه مگرگروه اندکی حشر نیست وهمه درهمین دنیا دفن ودفینه می شونداولیک کالانعام بل هم اضل دارای دقیقه ایست قابل دقت ،فقط کسانی که اگاهی وحضورشان کامل یا درمسیر کامل است که تشخبصش بسیار منحصر است محشور می شوند(تا فهم معنای حشر) پس تمام مطالب قرانی فقط برای اهل دنیا امده است تا کمی بااحتیاط زندگی را پایان دهندپس برای عده ای بسیار اندک پایان ندارد

alisadra;110676 نوشت:
اختلاف زیادی است درانچه از قیامت وصفات ان ترسیم می کنند اما شمارابا این دیدگاه به چالشی عمیق دعوت کنم که اوصافی که برای قیامت امده یک نحو توجه دراین دنیا است وهمه مگرگروه اندکی حشر نیست وهمه درهمین دنیا دفن ودفینه می شونداولیک کالانعام بل هم اضل دارای دقیقه ایست قابل دقت ،فقط کسانی که اگاهی وحضورشان کامل یا درمسیر کامل است که تشخبصش بسیار منحصر است محشور می شوند(تا فهم معنای حشر) پس تمام مطالب قرانی فقط برای اهل دنیا امده است تا کمی بااحتیاط زندگی را پایان دهندپس برای عده ای بسیار اندک پایان ندارد

به نام خدا
سلام

این موضوع چندان دور از ذهن نیست و بنده هم برخی اوقات به احتمال اینگونه بودن قیامت فکر می کنم (با توجه به حدیث "من مات فقد قامت قیامته" یا اینکه به کسانی که فوت می شوند مرحوم می گویند که باید دید ریشه این طرز معرفی فرد فوت شده چیست یا آیه "يَستَعجِلُونَكَ بِالعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالكافِرينَ" ( العنکبوت - 54)). اما از نظر عقلی نمی توان وجود حشر کلی موجودات را انکار کرد. خدا تنها آگاه است! البته باید نگاهی هم به این مساله داشت که در قیامت ممکن است زمان و مکان به شکلی که ما می شناسیم نباشد و مثلا ما الان هم با شمه هایی از جهنم و بهشت درگیر باشیم. حالت دیگری که ممکن است این است که مثلا برای برخی افراد خوب لحظه های آخر عمرشان بسیار طولانی شده یا زندگیشان تا ابد به این نحو ادامه پیدا کند (این حالت به عبارت "آخرت" نزدیک است و مانند حدیثی است که پیامبر فرموده اند: اگر یک روز از پایان دنیا باقی مانده باشد خدا آن روز را آنقدر طولانی می کند تا حضرت مهدی (عج) ظهور نماید)
ضمنا انسان یا بایستی بسیار درستکار باشد یا قابلیتهایی به دست آورد (مانند شنیدن یا دیدن خاصی که اگر انسان آنها را نداشته باشد طبق قرآن (سوره کهف) در آخرت گفته می شود که "و عرضنا جهنم يومئذ للكفرين عرضا(100) الذين كانت أ عينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لا يستطيعون سمعا(101)") تا وضعیت اخروی خود را درک کند و اگر نتواند ببیند یا بشنود دلیل بر درستکاری حتمی او نیست.
ضمنا خدا در قرآن گفته که با عده ای در روز قیامت صحبت نمی کند و ممکن است ما هم چنین باشیم و خود ندانیم. برای همین در قرآن گفته شده که زیانکارترین افراد کسانی هستند که سعیشان در حیات دنیا گم می شود و فکر می کنند نیکی می کنند.

tobeh;13010 نوشت:
در مورد برزخ سوالی داشتم ، می خواستم بدونم که کسانی که خیلی سالها قبل به بهشت برزخی و یا جهنم برزخی راه یافته اند اگر گناهانشان اندک باشد در همان جهنم برزخی تصفیه می کنند و یا تا قیامت و حساب و کتاب منتظر می شه ، در اینصورت که نباید در جهنم برزخی باشد زیرا اگر در جهنم برزخی باشد خب گناهانش تا زمان قیامت پاک خواهد شد ؟؟

به نام خدا

احتمالا به این صورت است که برخی انسانها در برزخ آنچنان اختیاری ندارند و حتی ممکن است خودشان را هم نشناسند و پاسخ اعمال انسان باید در حالتی آگاهانه تر به او داده شود. البته عذاب برزخی وجود دارد.
همچنین مدت زمان کمی از دنیا ، معادل زمان زیادی در برزخ است (مثلا یک آزار کوتاه به کسی رساندن مدتها انسان را گرفتار می کند). پاک شدن یا نشدن گناه را هم خدا باید تشخیص دهد و ما نمی توانیم بگوییم با فلان قدر عذاب شدن، فردی حسابش پاک می شود.
در نهایت باید گفت که برخی عذابها باعث می شوند فرد معذب به حالتی مانند لجاجت دچار شود و فرد به دلیل عناد نتواند نجات یابد.

جناب امینی سلام

اگر اینگونه باشد که فرمودید چالشی در کار نخواهد بود واضح است که چه تعداد ایه وروایت داریم دراین معنا که عنوان کردید

همه برای مقدارفهم مخاطب است ودرادامه درهمین حدنگه داشتن،این یک خطاب جهانی است برای همه ادیان وقومیتها

تا ادامه را برای خود ترسیم کنندتمام نزاع برسرهمین است که مکاتب زیادی درست شده ومردم رابه دنبال خود می کشاند

من مدافع حتی ان گروه نیستم که قیامت رادرهمین عالم می پندارنداصلا حضور انسان همان حضور چهارپایان است

که ازعقل فقط برای معاش استفاده می کنندحتی انان که از بسی بالاتر هم سخن می گویندوراه رابسته تر می کنند

اصلا رخ داد ترسیم قیامت وزندگی دراین دنیا فاجعه است ودعوت درگل تاپیدن مردم دیندار که قشربسیاری را شامل می

شود باهمین رویکرد دیندارندوگوششان پراست ازاین نوع دینداری صریح کلام امام صادق ال محمدع است فرمودند همه مردم

جزاندکی از مومنان چهارپایانندبل هم اضل وراهشان بسته ......

.:صافات:.;966 نوشت:
تا ابدیت که نمی شه به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت بالاخره باید یه پایانی باشه.

سلام
حضور در بهشت ابدی است : هم فیها خالدون

.:صافات:.;966 نوشت:
توی بهشت ما چه کار می کنیم؟! فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟! یا می ریم دید و بازدید؟! اونجا چه کار می کنیم؟!

در بهشت ارتقاء معنوی و وجودی هست لذا دمبدم الطاف و عنایات نو از سوی خدا متوجه بهشتیان شده و حقایق و اسراری جدید بر آنهاآشکار می شود لذا دائما سرزنده و باطراوت و شاد هستند
.:صافات:.;966 نوشت:
آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه؟!

زنان معشوقیت و محبوبیت دارند لذا ذاتا مایلند بهشتیان آنها را مورد انتخاب قرار دهند نه مثل مردان که ویژگی اخذ دارند لذا حورالعین آنها همان مردان بهشتی اند که آنها را خواستگاری می کنند
.:صافات:.;966 نوشت:
هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟! مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم. خب اون دنیا چی؟!

بهشت خودش هدفه هرچند مراتب بالاتر بهشت می تواند اهداف درونی این هدف باشند
.:صافات:.;966 نوشت:
باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!

پایان خداست که انتها ندارد : والی ربک المنتهی
موفق باشید

.:صافات:.;966 نوشت:
السلام علیک یا سید الشهداء

1. فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا بر فرض ما رفتیم بهشت!
خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟!
تا ابدیت که نمی شه
به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت
بالاخره باید یه پایانی باشه.

2. توی بهشت ما چه کار می کنیم؟!

هدفمون چیه؟!
بدون هدف که معنا نداره!
باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!

........

لطفا با ذکر منبع پاسخ دهید.

با تشکر
یا علی

با سلام خدمت همه کارشناسان عزیز و تشکر از پاسخ های آنها به نظر بنده حقیر در پاسخ به این گونه سوالات بهتره از راه برهان لمی وارد شویم و بگوییم خداوند متعال قطعا حکیم است و هیچگاه کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد ، پس تمام کارهای او هدفمد است و داری غایتی درست و عاقلانه می باشد و لو اینکه ما نتوانیم آنها را درک کنیم و تشریح نماییم . لذا با توجه به این مطلب می توان گفت تمام کارهای الهی از جمله خلق آسمان ها وزمین وانسان وبهشت وجهنم خلود و جاویدانی در آنها همه وهمه دارای هدفی مهم و غایتی عاقلانه می باشد و لو اینکه ما انسان نتوانیم فعلا بسیاری از این رموز را تشخیص دهیم ؛ چرا که ممکن است بسیاری از پاسخ ها قانع کننده نباشد .
از راه برهان انی نیز می توان به این سوال پاسخ داد ، همان طور که حضرت امام ( ره) در کتاب ارزشمند چهل حدیث در قسمت فطرت بیان کرده اند انسان دارای میلی است به نام میل به جاودانگی و فطرتا مرگ و نیستی را دوست ندارد و ازمردن متنفر می باشد و دوست دارد حتی در شرایط نا مساعد هم زندگی کند اما نمیرد و به زندگی خود ادامه دهد ، این میل در دنیا هرگز پاسخی پیدا نمی کند ؛ لذا زندگی آخرت و بهشت برین می تواند پاسخ مناسبی برای این میل درونی وفطری آدمی باشد .
همچنین در پاسخ این سوال که آیا بهشت ملال آوار است یا خیر و در آنجا انسان چه می کند ؛ باز می توان از همین کتاب استفاده کرد و گفت : انسان موجودی کمال جو است و به دنبال کمال است و کمال را در چیزهای مختلف جستجو می کند ، اما زمانی که به آنها می رسد چون کمال مطلق را نمی یابد برای او ملال آور شده و از آنها خسته می شود به دنبال چیز دیگری می رود ؛ همچنین از هیچ چیزی در دنیا سیر نمی شود بیشتر از آن را می خواهد حتی اگر تمام دنیا را هم مالک شود باز قانع نمی شود و به دنبال تصاحب کرات دیگر می رود .
علت این امر این است که آدمی چون خود ناقص است به دنبال کمال مطلق می گردد وتا به آن نرسد هرگز آرام نمی شود ، و خداوند تنها کمال مطق و بی انتها است ؛ لذا انسان تا به خدا نرسد آرام نمی گیرد ، واین امر در بهشت محقق می گردد . لذا در بهشت هیچ آرزوی دیگری ندارد و کاملا در آرامش به سر می برد لذا اصلا خواهان دگرگونی و تنوع نیست چرا که به کمال مطلق و بی نهایت رسیده است ودیگر هدفی نخواهد داشت .
قرآن نیز به این موضوع اشاره کرده می فرماید که بزرگترین نعمت الهی در بهشت و برای بهشتیان همین نعمت است چرا که زمانی که نعنتهای بهشتی را بر می شمارد می فرماید : "وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (توبه 72)یعنی رضوان الهی بزرگترین نعمت بهشت است .

جناب صدیق
شما در پاسخ به شبهه خلود در جهنم گفته اید

عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روحِ گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد.

هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید: (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً);(1) عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند.آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید:
جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود.
قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ);(2) هر جانی در گرو دست آورد خویش است.
اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود: (نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ); آتش برافروخته ی الهی است، آتشی که از دل ها سر می زند.
بنابراین، کیفر اخروی از جهات مختلف با مجازات های قراردادی تفاوت دارد. مقدار و کیفیت مجازات های قراردادی تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که گاه در نظام های حقوقی متفاوت، کیفرهای متفاوتی برای جرم واحد در نظر گرفته می شود. هم چنین هدف از مجازات های قراردادی، علاوه بر تسلّی خاطر کسانی که مورد جنایت قرار گرفته اند (یا بستگان آنان)، برقراری نظام اجتماعی و جلوگیری از تکرار جرم است; اما مجازات اخروی امری قراردادی نیست، بلکه نتیجه ی تکوینی و قهری اعمالِ مجرمان در دنیاست; همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد.
برخی از آیات کریمه ی قرآن گویای ارتباط تکوینی محکم بین مجازات های اخروی و گناهان اند و این که اساساً عذاب دوزخ چیزی جز تجسم گناهان و اعمال زشت مجرمان نیست.

با توجه به آنچه بیان شد، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانۀ آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت و موجب خلود و جاودانگی آن در عذاب جهنم می شوند.(4)
چند سوال
اولا دلیل تکوینی بودن عذاب جهنم چیست؟
خیلی ها مانند اشاعره مخالف این ادعا هستند.
ثانیا بر فرض اینکه تکوینی است باز هم باید عمل و جزا تناسب داشته باشد یعنی باید خدا تکوینا هم بین جزا و عمل تناسب قرار می داد نه که برای گناه محدود عذاب جاودانی در نظر بگیرد؟

از راه برهان انی نیز می توان به این سوال پاسخ داد ، همان طور که حضرت امام ( ره) در کتاب ارزشمند چهل حدیث در قسمت فطرت بیان کرده اند انسان دارای میلی است به نام میل به جاودانگی و فطرتا مرگ و نیستی را دوست ندارد و ازمردن متنفر می باشد و دوست دارد حتی در شرایط نا مساعد هم زندگی کند اما نمیرد و به زندگی خود ادامه دهد ، این میل در دنیا هرگز پاسخی پیدا نمی کند ؛ لذا زندگی آخرت و بهشت برین می تواند پاسخ مناسبی برای این میل درونی وفطری آدمی باشد پاسخ:خب میل به جاودانگی داریم اما دلیل نمی شود که هدف زندگی ما آن باشد
ما میل به آب هم داریم اما یا هدف زندگی ما اب خوردن است
قسمت دوم سخنتان هم باطل است چون خیلی ها با طیب نفس و افتخار خودکشی می کنند و درنتیجه می توان گفت ادعای فطری بودن میل به جاودانگی هم با این همه خودکشی زیر سوال می رود
قسمت سوم که نتیجه گیری هم هست اشکال دارد چون می توان گفت لزومی ندارد که خدا هر چه میل می گذارد در انسان جوابش هم در خارج بگذارد می توان گفت احتمال دارد خدا به مصالحی این کار را کرده است که ما نمی توانیم به آن پی ببریم با این جواب دیگر حکمت خدا هم زیر سوال نمی رود عزیزم

.:صافات:.;966 نوشت:
السلام علیک یا سید الشهداء

سلام علیکم
تولد سایت جدید مبارک!!

من در باره ی معاد سوالات زیادی دارم.
خب شروع می کنم:

1. فرض می کنیم قیامت شد، کارنامه ی اعمال را دادند، حالا بر فرض ما رفتیم بهشت!
خب ما در بهشت چند سال زندگی می کنیم؟!
هزار سال؟!
دو هزار سال؟!
دو میلیون سال؟!
هزار میلیارد سال؟!
چقدر؟!
آخرش چقدر؟!
تا ابدیت که نمی شه
به نظر من که معنا نداره تا بی نهایت
بالاخره باید یه پایانی باشه.

2. توی بهشت ما چه کار می کنیم؟!
فقط می خوریم و می خوابیم و می نوشیم؟!
یا می ریم دید و بازدید؟!
اونجا چه کار می کنیم؟!

3. آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه؟!

4. هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟!
مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم.
خب اون دنیا چی؟!
هدفمون چیه؟!
بدون هدف که معنا نداره!
باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!

........

لطفا با ذکر منبع پاسخ دهید.

با تشکر
یا علی

با سلام
پاسخ های من:
1. قطعا میشه که بی نهایت باشه و معنا هم داره. اگر در نظر شما زندگی ابدی مسخره و خسته کنندس این یه بحث دیگس
2. متاسفانه بهشتی که یعضی همچون آیت الله دستغیب تصویر کردن جای بسیار کسال آور و سطح پائینیه و طبیعتا اعمالشم همینطور سطح پائینه
3. در منابع اسلامی هیچ اشاره ای به این مساله نشده است
4.هیچ جوابی وجود ندارد

خوب است بدانید که بعضی از دانشمندان مسلمان معتقد بودن که وعده های پیامبران کذب و فقط بخاطر این بوده که مردن جاهل زمان را به خود جلب کنند و اصولا بهشت دارای کیفیت دیگریست که قابل شرح برای عقول عادی نمی باشد

آقای صدیق شما گفته اید:
برای پاسخ به بخش چهارم سؤال شما
ذکر مقدمه‏ای لازم است:
سؤال: (هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟!
مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم.
خب اون دنیا چی؟! هدفمون چیه؟! بدون هدف که معنا نداره! باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!)

پاسخ:

انسان در زندگی دنیا برای هدفی آفریده شده، گمشده ای دارد و همیشه دنبال رسیدن به آن گمشده است، گمشدۀ انسان رسیدن به کمال مطلق است. چون روح انسان، از محدودیت که نقص و عدم است، تنفر دارد.


اتومبیل، خانه، فلان مُد و هیچ یک از آرزوها و امیال و امور زودگذر مادی و دنیوی، روح انسان را اشباع نمی کند، هیچ چیز او را آرام و قرار نمی بخشد، چون اصولاً گمشدۀ انسان چیزی متفاوت با امور مادی است، گمشدۀ حقیقی انسان، کمال و وصال به حضرت حق است از اینروست که خداوند در قرآن، تنهاترین راه رسیدن به آرامش روح و روان را یاد خدا بر می شمارد و می فرماید: "الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید که یاد خدا آرام بخش دلها است."


حال اگر این انسان، به چیزی یا جایی رسید که کمال مطلق است (یعنی به آنچه که در نهادش قرار داده شده)، همان گمشدۀ اصلی اش، قطعاً در آنجا آرام می‏گیرد، دلزدگی هم پیدا نمی‏کند، طالب تحول هم نیست. درست مانند رود خروشانی که وقتی به اقیانوس می‏رسد به یکباره از خروش می‏افتد.


با ذکر این مقدمه روشن می شود که اگر آنچه در بهشت است از نوع آن چیزهایی است که در دنیاست، داستان از همین قرار است، سراسر دلزدگی و خستگی و آشوب و التهاب؛ اما در بهشت، انسان به چیزی می‏رسد که عین خواسته و هدف نهایی اوست و آن کمال مطلق است و بعد از آن و بالاتر از آن، دیگر کمالی نیست که انسان دچار بی هدفی، پوچی، خستگی و دلزدگی شود و در آرزوی مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهراً برای همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت ذکر می‏کند: "لایبغون عنها حولا" (1) یعنی بر عکس نعمت‏های دنیا که وقتی داشته باشد خسته و طالب تحول و تجدد می‏شود. اگر به انسان چیزی بدهیم که ماورای آن چیزی نیست و آن «همه چیز» باشد دیگر خستگی، پوچی و بی هدفی معنا ندارد.(2)


کوتاه سخن اینکه، حقیقت قیامت، همچون حکایت دنیا نیست، دنیا نسبت به آخرت بمثابۀ جاده ای است که انسان را تا منزل و مقصد آخرت و هدف نهائی رهنمون می شود و لازمۀ آن هدفمندی و کوشش و تلاش است، اما آخرت پایان راه و سرانجام کار بشر است، به عبارتی بی هدفی یا هدفمندی انسان، در این جاده (دنیا) و سیر به سوی هدف پایانی و کمال مطلق الهی معنا پیدا می کند. وقتی انسان به کمال نهائی و مطلق رسید دیگر، احساس هدفمندی و یا بی هدفی جایگاه و معنای خود را از دست خواهد داد.
پاسخ:
این یک ادعاست که انسان در بهشت به کمال مطلق می رسد چون کمال مطلق فقط خداست و هرچه غیر خدا محدود است پس نعمت بهشت که از مله آن است محدود است
حالا سوال من اینه که انسان فرضا به بی نهایت نعمت و خوشی برسی که چی بشه
خدا این همه بند و بساط درست کرد تا ما لذت ببریم(در بهشت)که چی بشه
آخه کل زندگی و دنیا وو اخرت را به مثابه یک کل افرید و برای ما انسانها لذت را محبوب قرار داد و در آخرت ما را به محبوبمان می رساند
مانند این است که من یک ادم اهنی درست کنم و محبوبش را زدن توی کلش قرار دهم همه می گویند چه کار لغوی
دقیقا این سخن در رابطه با افرینش خدا مطرح است
اصلا هدف از قرب خدا مشخص نیست
به قرب خدا برسیم که چی بشه
به کمال برسیم که چی بشه
همش مثل یک بازی مسخره است



سلام به همه دوستان
درسته که تازه عضو شدم ولی واقعا تلاش کردم تا بتونم چند نفر آدم بدردبخور برای مباحثه پیدا کنم
هر چند که تعدادی هم هستن ولی متاسفانه قاطبه و شاکله نویسندگان افرادی ... هستن
لطفا اینجا را ببینید
http://www.askdin.com/thread13586-22.html#post194287
با تشکر از توجهتون
برای همیشه بای

سلام دوست عزیز.
اگه ادم به دست ابلیس گنراه نمیشد و در بهشت میبودیم باز این حرف را میزدی؟
ما در بهشت بودیم حال براثر گمراه شدن ادم به این زمین خاکی امده ایم.بعدش باید بریم به بهشت.
وهمینطور زندگی میکنیم.چطور کسی که در رفاه زندگی میکنه هیچ وقت سیر نمیشه؟الانم که اگه بریم به بهشت هیچ وقت سیر نمیشم.
حالا خوب زندگی کن که جاتتو جهنم نباشه که اگه فکر میکنی الکیه حداقل بدونی خوب تو این دنیا زندگی کردی و پشت سرت و پدر مادر حرف نباشه

velayat;194091 نوشت:
از راه برهان انی نیز می توان به این سوال پاسخ داد ، همان طور که حضرت امام ( ره) در کتاب ارزشمند چهل حدیث در قسمت فطرت بیان کرده اند انسان دارای میلی است به نام میل به جاودانگی و فطرتا مرگ و نیستی را دوست ندارد و ازمردن متنفر می باشد و دوست دارد حتی در شرایط نا مساعد هم زندگی کند اما نمیرد و به زندگی خود ادامه دهد ، این میل در دنیا هرگز پاسخی پیدا نمی کند ؛ لذا زندگی آخرت و بهشت برین می تواند پاسخ مناسبی برای این میل درونی وفطری آدمی باشد پاسخ:خب میل به جاودانگی داریم اما دلیل نمی شود که هدف زندگی ما آن باشد
ما میل به آب هم داریم اما یا هدف زندگی ما اب خوردن است
قسمت دوم سخنتان هم باطل است چون خیلی ها با طیب نفس و افتخار خودکشی می کنند و درنتیجه می توان گفت ادعای فطری بودن میل به جاودانگی هم با این همه خودکشی زیر سوال می رود
قسمت سوم که نتیجه گیری هم هست اشکال دارد چون می توان گفت لزومی ندارد که خدا هر چه میل می گذارد در انسان جوابش هم در خارج بگذارد می توان گفت احتمال دارد خدا به مصالحی این کار را کرده است که ما نمی توانیم به آن پی ببریم با این جواب دیگر حکمت خدا هم زیر سوال نمی رود عزیزم


[="blue"][="darkgreen"]با سلام مجدد خدمت همه دوستان و تشکر از نقد شما دوست عزیز، اگر به صدر سوال دقت کنید بنده ابتدا خودم عرض کردم ممکن است هدف را ما درک نکنیم، اما می دانیم خداوند متعال هدف دارد، لذا اگر هم جواب های علما کافی نباشد این قائده کلی نقض نمی شود و می گوییم قطعا خداوند متعال برای خلقت و بهشت و جهنم هدفی دارد و لو ما انسانها از درک آن عاجز باشیم.
در ثانی آب خوردن و میل به جاودانگی با هم تفاوت بسیار دارند، آب خوردن مربوط به جسم است و در دنیا ما جواب آن را می یابیم و نیازی به وجود آخرت برای جواب به آن حس وجود ندارد، در حالیکه ما در دنیا جوابی برای حس میل به جاودانگی پیدا نمی کنیم لذا قیاس شما مع الفارق است.
نکته دوم اینکه میل به جاودانگی در همه انسانها هست شما به درون خود رجوع کنید قطعا آن را میابید، حتی در آنان که خود کشی می کنند این میل وجود دارد، آنها غالبا بر اثر شرایط نا مساعد زندگی خودکشی می کنند، و یا بر اثر مشکلات فکری و عقیدتی که به پوچی می رسند نه اینکه دوست نداشته باشند جاودان نباشند؛ در ضمن هر میلی که در درون انسان وجود دارد به این معنا نیست که حتما بشر بر طبق آن عمل می کند، چه میل های بسیاری که در درون آدمی است و انسان بر طبق آنها عمل نمی کند، مثلا انسان فطرتا ظلم کردن را قبیح می داند و آن را درست نمی داند و از آن متنفر است، در حالیکه بسیار به دیگران ظلم می کند.
نکته آخر اینکه : بنده نمی دانم شما چه قدر با علم فلسفه و کلام آشنایی دارید، در این دو علم مفصل بحث می شود که خداوند حکیم است و هرگز کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد، لذا هر عمل خداوند متعال از روی حکمت است، حال اگر میلی را در انسان قرار دهد و در خارج پاسخی برای آن قرار ندهد یعنی گذاشتن آن میل در درون انسان کاری لغو بوده، چرا که پاسخی برای آن وجود ندارد، و بودن و نبودن آن فرقی نمی کند، مثلا اگر در وجود انسان میل به غذا خوردن بود اما غذایی در خارج یافت نمی شد آیا این کار لغو نبود؟ لذا می گوییم چون خداوند حکیم این میل را در درون انسان قرار داده است . در دنیا پاسخی ندارد باید در آخرت برای آن پاسخ وجود داشته باشد. [/]
[/]

اگه ادم به دست ابلیس گنراه نمیشد و در بهشت میبودیم باز این حرف را میزدی؟
بله صدرصد
نده نمی دانم شما چه قدر با علم فلسفه و کلام آشنایی دارید، در این دو علم مفصل بحث می شود که خداوند حکیم است و هرگز کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد، لذا هر عمل خداوند متعال از روی حکمت است، حال اگر میلی را در انسان قرار دهد و در خارج پاسخی برای آن قرار ندهد یعنی گذاشتن آن میل در درون انسان کاری لغو بوده، چرا که پاسخی برای آن وجود ندارد، و بودن و نبودن آن فرقی نمی کند، مثلا اگر در وجود انسان میل به غذا خوردن بود اما غذایی در خارج یافت نمی شد آیا این کار لغو نبود؟ لذا می گوییم چون خداوند حکیم این میل را در درون انسان قرار داده است . در دنیا پاسخی ندارد باید در آخرت برای آن پاسخ وجود داشته باشد.
پاسخ:مگر خدا حکیم نیست شاید به غرضی این احساس تشنگی را افریده که ما نمی دانیم!!!!!!مگر قرار است همه چی را بفهمیم

در ثانی آب خوردن و میل به جاودانگی با هم تفاوت بسیار دارند، آب خوردن مربوط به جسم است و در دنیا ما جواب آن را می یابیم و نیازی به وجود آخرت برای جواب به آن حس وجود ندارد، در حالیکه ما در دنیا جوابی برای حس میل به جاودانگی پیدا نمی کنیم لذا قیاس شما مع الفارق است.
پاسخ:منظور من این بود که اگر تشنگی داشتیم و در دنیا نمی یافتیم آیا هدف زندگی ما می شد سیراب شدن!!!!!!!!!!!!!!
با سلام مجدد خدمت همه دوستان و تشکر از نقد شما دوست عزیز، اگر به صدر سوال دقت کنید بنده ابتدا خودم عرض کردم ممکن است هدف را ما درک نکنیم، اما می دانیم خداوند متعال هدف دارد، لذا اگر هم جواب های علما کافی نباشد این قائده کلی نقض نمی شود و می گوییم قطعا خداوند متعال برای خلقت و بهشت و جهنم هدفی دارد و لو ما انسانها از درک آن عاجز باشیم.
بعد هم من نمی گویم خدا حکیم نیست من می گویم انسان وقتی هدف نداشته باشد یا هدفش پوچ و بی ارزش باشد نمی تونه کاری را انجام دهد به نظر من زندگی همین طور است و هدفش پوچ و بی ارزش است (همون طور که قبلا توضیح دادم)
در ضمن در اینکه خدا حکیم است خدشه هایی است توصیه می کنم برای فهم آن به کتاب عدل الهی شهید مطهری فصل پاسخ به مشکل مراجعه کنید شهید مطهری در جواب افرادی که تبعیضها و تفاوتهای در جامعه را با حکمت خدا جواب می دهند ایشان نقدشان می کنند

velayat;195300 نوشت:
اگه ادم به دست ابلیس گنراه نمیشد و در بهشت میبودیم باز این حرف را میزدی؟
بله صدرصد
نده نمی دانم شما چه قدر با علم فلسفه و کلام آشنایی دارید، در این دو علم مفصل بحث می شود که خداوند حکیم است و هرگز کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد، لذا هر عمل خداوند متعال از روی حکمت است، حال اگر میلی را در انسان قرار دهد و در خارج پاسخی برای آن قرار ندهد یعنی گذاشتن آن میل در درون انسان کاری لغو بوده، چرا که پاسخی برای آن وجود ندارد، و بودن و نبودن آن فرقی نمی کند، مثلا اگر در وجود انسان میل به غذا خوردن بود اما غذایی در خارج یافت نمی شد آیا این کار لغو نبود؟ لذا می گوییم چون خداوند حکیم این میل را در درون انسان قرار داده است . در دنیا پاسخی ندارد باید در آخرت برای آن پاسخ وجود داشته باشد.
پاسخ:مگر خدا حکیم نیست شاید به غرضی این احساس تشنگی را افریده که ما نمی دانیم!!!!!!مگر قرار است همه چی را بفهمیم

در ثانی آب خوردن و میل به جاودانگی با هم تفاوت بسیار دارند، آب خوردن مربوط به جسم است و در دنیا ما جواب آن را می یابیم و نیازی به وجود آخرت برای جواب به آن حس وجود ندارد، در حالیکه ما در دنیا جوابی برای حس میل به جاودانگی پیدا نمی کنیم لذا قیاس شما مع الفارق است.
پاسخ:منظور من این بود که اگر تشنگی داشتیم و در دنیا نمی یافتیم آیا هدف زندگی ما می شد سیراب شدن!!!!!!!!!!!!!!
با سلام مجدد خدمت همه دوستان و تشکر از نقد شما دوست عزیز، اگر به صدر سوال دقت کنید بنده ابتدا خودم عرض کردم ممکن است هدف را ما درک نکنیم، اما می دانیم خداوند متعال هدف دارد، لذا اگر هم جواب های علما کافی نباشد این قائده کلی نقض نمی شود و می گوییم قطعا خداوند متعال برای خلقت و بهشت و جهنم هدفی دارد و لو ما انسانها از درک آن عاجز باشیم.
بعد هم من نمی گویم خدا حکیم نیست من می گویم انسان وقتی هدف نداشته باشد یا هدفش پوچ و بی ارزش باشد نمی تونه کاری را انجام دهد به نظر من زندگی همین طور است و هدفش پوچ و بی ارزش است (همون طور که قبلا توضیح دادم)
در ضمن در اینکه خدا حکیم است خدشه هایی است توصیه می کنم برای فهم آن به کتاب عدل الهی شهید مطهری فصل پاسخ به مشکل مراجعه کنید شهید مطهری در جواب افرادی که تبعیضها و تفاوتهای در جامعه را با حکمت خدا جواب می دهند ایشان نقدشان می کنند

[="blue"]با سلام مجدد، دوست عزیز حکیم بودن خداوند مورد اتفاق علمای شیعه و فلاسفه اسلامی است حال اگر چند نفر اشکال کردند و سوالاتی داشتند-البته توسط علمای دین هم پاسخ داده شده است، شهید مطهری در همان کتاب پاسخ آنها را داده است- نمی توان دست از آن قائده کلی برداشت؛ یکی از دلایل ما بر حکمت خداوند متعال این است که چون او واجب الوجود است باید جامع جمیع کمالات وجودی باشد، زیرا در غیر اینصورت دارای نقص است و نقص با واجب بودن و بی نیازی سازگاری ندارد، یکی از کمالات نیز حکمت است و اینکه شخص کاری را بیهوده و لغو انجام ندهد، و خداوند نیز باید این کمال وجودی را داشته باشد و الا نقص دارد.
یکی دیگر از دلایل وجود حکمت در ذات باری تعالی قائده "حسن و قبح عقلی" است؛ –البته ممکن است کسی مانند اشاعره حسن و قبح را رد کند و آن را قبول نداشته باشد که در اینصورت با او جور دیگری صحبت خواهیم کرد- در این برهان گفته می شود چون خداوند خیر محض است قبیح از او صادر نمی شود و به اصطلاح متکلمان داعی بر قبیح ندارد، لذا قبیح از او سر نمی زند؛ حال یکی از مواردی که انسان آن را قبیح می شمارد انجام کار لغو و بیهوده است، پس این کار از خداوند متعال صادر نمی شود، زیرا قبیح است.
لذا شیعه معتقد است اولا: خداوند متعال حکیم است و کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد. ثانیا: از خلق این عالم و به خصوص خلفت انسان قطعا هدفی دارد و آن هدف را در قرآن بیان کرده است و آن هدف نیز عبادت و بندگی خداوند متعال است آنجا که می فرماید :" وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ "(ذاریات آیه 56). و هدف از این عبادت نیز رشد و کمال آدمی و توسعه وجودی او و نزدیک شدن به خداوند متعال است؛ پس هدف زندگی بندگی اوست یعنی هر چه او گفت اطاعت کنیم. تا اینجا را عقل می فهمد.
قرآن کریم نیز ما را به این قائده عقلی راهنمایی می کند آنجا که می فرماید:" الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ" (آل عمران آیه 191). یعنی این خلقت به این عظمت که مشاهده می کنید بدون هدف و بیهوده نیست و ما از خلق آن قطعا هدفی داریم و لو انسان آن هدف را درک نکند. [/]

با سلام مجدد، دوست عزیز حکیم بودن خداوند مورد اتفاق علمای شیعه و فلاسفه اسلامی است حال اگر چند نفر اشکال کردند و سوالاتی داشتند-البته توسط علمای دین هم پاسخ داده شده است، شهید مطهری در همان کتاب پاسخ آنها را داده است-
پاسخ:نه خیر نگاه نکردی خود شهید مطهری این نقد را وارد می کنه و جواب هم نمی ده یعنی می گه بگید به خاطر حکمت الهی فلان شده غلط است بلکه باید جواب من را در جواب شبهات عدل دهید(که بعدا در کتابشان می اید)
نمی توان دست از آن قائده کلی برداشت؛ یکی از دلایل ما بر حکمت خداوند متعال این است که چون او واجب الوجود است باید جامع جمیع کمالات وجودی باشد، زیرا در غیر اینصورت دارای نقص است و نقص با واجب بودن و بی نیازی سازگاری ندارد، یکی از کمالات نیز حکمت است و اینکه شخص کاری را بیهوده و لغو انجام ندهد، و خداوند نیز باید این کمال وجودی را داشته باشد و الا نقص دارد.
یکی دیگر از دلایل وجود حکمت در ذات باری تعالی قائده "حسن و قبح عقلی" است؛ –البته ممکن است کسی مانند اشاعره حسن و قبح را رد کند و آن را قبول نداشته باشد که در اینصورت با او جور دیگری صحبت خواهیم کرد- در این برهان گفته می شود چون خداوند خیر محض است قبیح از او صادر نمی شود و به اصطلاح متکلمان داعی بر قبیح ندارد، لذا قبیح از او سر نمی زند؛ حال یکی از مواردی که انسان آن را قبیح می شمارد انجام کار لغو و بیهوده است، پس این کار از خداوند متعال صادر نمی شود، زیرا قبیح است.
پاسخ:حسن و قبح ،کمال و نقص دو مفهوم بسیار مبهمند چرا عدل حسن و کمال است و ظلم قبیح و نقص .
این تفکرات شما همه به خاطر تلقینات جامعه است
این مطلب را در پست دیگری بررسی کرده ام
بعد دلیل عقلی بیاورید که خدا جامع جمیع کمالات است
لذا شیعه معتقد است اولا: خداوند متعال حکیم است و کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد. ثانیا: از خلق این عالم و به خصوص خلفت انسان قطعا هدفی دارد و آن هدف را در قرآن بیان کرده است و آن هدف نیز عبادت و بندگی خداوند متعال است آنجا که می فرماید :" وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ "(ذاریات آیه 56). و هدف از این عبادت نیز رشد و کمال آدمی و توسعه وجودی او و نزدیک شدن به خداوند متعال است؛ پس هدف زندگی بندگی اوست یعنی هر چه او گفت اطاعت کنیم. تا اینجا را عقل می فهمد.
قرآن کریم نیز ما را به این قائده عقلی راهنمایی می کند آنجا که می فرماید:" الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ" (آل عمران آیه 191). یعنی این خلقت به این عظمت که مشاهده می کنید بدون هدف و بیهوده نیست و ما از خلق آن قطعا هدفی داریم و لو انسان آن هدف را درک نکند.
پاسخ:بحث ما برون دینی است
بلکه به همان جوابها اششکالاتی است که در ذیل پست سوالاتی در باب معاد اورده ام

velayat;195417 نوشت:

پاسخ:حسن و قبح ،کمال و نقص دو مفهوم بسیار مبهمند چرا عدل حسن و کمال است و ظلم قبیح و نقص .
این تفکرات شما همه به خاطر تلقینات جامعه است
این مطلب را در پست دیگری بررسی کرده ام
بعد دلیل عقلی بیاورید که خدا جامع جمیع کمالات است
پاسخ:بحث ما برون دینی است
بلکه به همان جوابها اششکالاتی است که در ذیل پست سوالاتی در باب معاد اورده ام

[="green"]
دوست عزیز حقیر دو دلیل کاملا عقلی بر وجود صفت حکمت در ذات باری تعالی ارائه کردم، اگر قبول ندارید به آنها اشکال کنید. بحث من نیز برون دینی است، بنده با ادله عقلی آغاز کردم و برای تایید این ادله آیاتی از قرآن را نیز ضمیمه کردم؛ نه اینکه تنها مستند ما قرآن باشد که شما اشکال کنید بحث برون دینی است.
اما چرا خداوند باید جامع جمیع کمالات باشد؟ حقیر در همین پست به صورت خلاصه عرض کردم لطفا دقت کنید، اما به صورت مستقل دوباره آن را عرض می کنم؛ ما با ادله عقلی-فلسفی و کلامی- اثبات می کنیم که خداوند متعال واجب الوجود است و قائم به نفس و بی نیاز از غیر-اگر در این مساله مشکل دارید به بحث خداشناسی و ادله اثبات آن در همین سایت نگاهی داشته باشید- حال که واجب الوجود است پس باید هیچ نقصی نداشته باشد، چرا که هر گونه نقصی نیاز را به دنبال دارد و با واجب بودن ناسازگار است، واجب بودن یعنی متکی به خود بودن و بی نیازی از غیر، اما نقص داشتن یعنی نیازمندی به غیر، چرا که هر گونه نقصی اگر باشد چون خود واجب آن را ندارد قطعا به شخص دیگری نیاز خواهد داشت تا آن نقص را بر طرف کند. به طور مثال اگر واجب الوجود "علم" نداشته باشد پس او جاهل است، و برای رفع این نقص به معلمی نیاز دارد که به او تعلیم دهد؛ و یا مثلا قدرت نداشته باشد، باز به شخص دیگری نیاز دارد که به او قدرت دهد و یا کارهای مد نظر او را انجام دهد، چرا که خود او قدرت ندارد و نمی تواند آنها ر ا انجام دهد.
لذا عقل دقیق و سلیم حکم می کند واجب متعال باید جامع تمام صفات کمالیه باشد و گرنه در خود او نقص ایجاد می شود و این نقص با بی نیازی و واجب بودن او سازگاری ندارد. و همان طور که در پست قبلی اشاره کردم یکی از صفات کمالیه "حکمت" است که عقل حکم می کند واجب الوجود باید این صفت را داشته باشد.
نکته آخر اینکه دوست عزیز حسن و قبح عقلی اند-اگر قبول ندارید به بحث عدل از مباحث همین سایت مراجعه کنید، ادله آنجا مفصل بحث شده است- یعنی عقل بما هو عقل به آن حکم می کند و خداوند نیز به عنوان خالق عقل، بلکه بالاتر رئیس العقلاء و تمام العقل نیز تابع همان احکام است؛ ما که می گوییم خلاف حکمت عمل کردن قبیح است و عقلی است، به این معنا است که خداوند چون عقل کل است نیز به احکام خود عقل ملتزم است. جناب ولایت شما خداوند متعال را در حد یک انسان هم قبول ندارید انسانها هرگز کار لغو و بیهوده را انجام نمی دهند، یعنی اگر احساس کنند کاری نه سودی برای دنیا دارد و نه آخرت هرگز آن عمل را انجام نمی دهند، حال ممکن است در تشخیص اشتباه کنند و همیشه برای هر کاری هدفی خاص را در نظر دارند. پس چگونه است که شما برای خداوند متعال هدف را نفی می کنید.
لطفا بحث را به حاشیه نکشانید و به اصل مطلب چواب دهید یعنی اگر قبول ندارید اول ادله وجود حکمت را رد کنید بعد به سراغ وجود شرور در علم برویم. [/]

اشکال مهم من این است که چرا شما ظلم را نقص می دانید ؟و عدل را کمال؟
از کجا معلوم اینکه می گوییم العدل حسن تلقین جامعه نباشد یا اصلا به خاطر منفعت شخصی واجتماع نباشد که در نتیجه حقیقتی در خارج ندارد و همش معلول لذت بردن ماست فلذا کانت می گوید اخلاق نسبی است
این بحث راب نده در ضمن تاپیک دیگری مطرح کرده ام اگر جوابی دارید در آنجا مطرح کنید
بعد گفتم برای نقد نسبت حکمت به اون کتاب مراجعه کنید حال ندارم تمام مطالبش را تایپ کنم

velayat;195529 نوشت:
اشکال مهم من این است که چرا شما ظلم را نقص می دانید ؟و عدل را کمال؟
از کجا معلوم اینکه می گوییم العدل حسن تلقین جامعه نباشد یا اصلا به خاطر منفعت شخصی واجتماع نباشد که در نتیجه حقیقتی در خارج ندارد و همش معلول لذت بردن ماست فلذا کانت می گوید اخلاق نسبی است
این بحث راب نده در ضمن تاپیک دیگری مطرح کرده ام اگر جوابی دارید در آنجا مطرح کنید
بعد گفتم برای نقد نسبت حکمت به اون کتاب مراجعه کنید حال ندارم تمام مطالبش را تایپ کنم

[="blue"]دوست عزیز اگر مطلبی در همه زمان ها و همه مکان ها و همه اجتماع ها یکسان باشد؛ نشانه فطری بودن آن است و این که ریشه در درون آدمی دارد. شما نگاه نکن چه کسی چه می گوید، به سخن توجه فرمایید، نباید فکر کنیم هر آنچه غربی ها می گویند درست است، و لو هر چزت و پرتی باشد؛ در مقابل امثال خواجه نصیرالدین طوسی(رحمه الله علیه) و علامه حلی و تمام بزرگان شیعه معتقدن اخلاق مطلق است؛ شما باید ادله را ببینید.
هر عاقلی می داند حکمت از کمالات وجودی است، بنده مثال زدم به خود ما انسان ها که هرگز کار لغوی را انجام نمی دهیم ولی شما می گویید....
لطف کنید آدرس آن تایپک را بنویسید تا آنجا در خدمت باشیم.[/]

دوست عزیز اگر مطلبی در همه زمان ها و همه مکان ها و همه اجتماع ها یکسان باشد؛ نشانه فطری بودن آن است و این که ریشه در درون آدمی دارد. شما نگاه نکن چه کسی چه می گوید، به سخن توجه فرمایید، نباید فکر کنیم هر آنچه غربی ها می گویند درست است، و لو هر چزت و پرتی باشد؛ در مقابل امثال خواجه نصیرالدین طوسی(رحمه الله علیه) و علامه حلی و تمام بزرگان شیعه معتقدن اخلاق مطلق است؛ شما باید ادله را ببینید.
پاسخ:من از علمای غربی تقلید نمی کنم بلکه دلیلشان را مکفی می دانم
بعد که می گویید همه جامعه می گویند اولا یک ادعاست ثانیا ممکن است همه اش از تلقین جامعه باشد
آدرس آن تاپیک:http://www.askdin.com/thread17220.html

velayat;194086 نوشت:
جناب صدیق
شما در پاسخ به شبهه خلود در جهنم گفته اید
[=arial]عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روحِ گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد[=arial].

[=arial]هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید[=arial]: [=arial](وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً);(1) عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند[=arial].[=arial]آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید[=arial]:
[=arial]جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود[=arial].
[=arial]قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ);(2) هر جانی در گرو دست آورد خویش است[=arial].
[=arial]اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود: (نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ); آتش برافروخته ی الهی است، آتشی که از دل ها سر می زند[=arial].
[=arial]بنابراین، کیفر اخروی از جهات مختلف با مجازات های قراردادی تفاوت دارد. مقدار و کیفیت مجازات های قراردادی تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که گاه در نظام های حقوقی متفاوت، کیفرهای متفاوتی برای جرم واحد در نظر گرفته می شود. هم چنین هدف از مجازات های قراردادی، علاوه بر تسلّی خاطر کسانی که مورد جنایت قرار گرفته اند (یا بستگان آنان)، برقراری نظام اجتماعی و جلوگیری از تکرار جرم است; اما مجازات اخروی امری قراردادی نیست، بلکه نتیجه ی تکوینی و قهری اعمالِ مجرمان در دنیاست; همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد[=arial].
[=arial]برخی از آیات کریمه ی قرآن گویای ارتباط تکوینی محکم بین مجازات های اخروی و گناهان اند و این که اساساً عذاب دوزخ چیزی جز تجسم گناهان و اعمال زشت مجرمان نیست[=arial].

[=arial]با توجه به آنچه بیان شد، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانۀ آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت و موجب خلود و جاودانگی آن در عذاب جهنم می شوند.(4)
چند سوال
اولا دلیل تکوینی بودن عذاب جهنم چیست؟

با سلام:Gol:

اگر دقت بفرمایید پاسخ همین سؤال شما در متن فوق گنجانده شده آنجا که گفته ایم:


جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود.

قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید: (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)(مدثر/38) هر جانی در گرو دست آورد خویش است.

اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود: (نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ); آتش برافروخته ی الهی است، آتشی که از دل ها سر می زند.


velayat;194086 نوشت:
خیلی ها مانند اشاعره مخالف این ادعا هستند.
ثانیا بر فرض اینکه تکوینی است باز هم باید عمل و جزا تناسب داشته باشد یعنی باید خدا تکوینا هم بین جزا و عمل تناسب قرار می داد نه که برای گناه محدود عذاب جاودانی در نظر بگیرد؟


در خصوص پاسخ این بخش نیز در متن بالا اشاره کردیم که:

[=arial]رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانۀ آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت و موجب خلود و جاودانگی آن در عذاب جهنم می شوند.
[=arial]
یا بعبارتی[=arial] مجازاتهای جهان دیگر، رابطه تکوینی قوی تری با گناهان دارند رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول، قرارداری است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علی و معلولی است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه «عینیت » و «اتحاد» حکمفرماست; یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم خود عمل آنهاست.

چنانکه مال یتیم خوردن، عیناً آتش خوردن است اما چون در این دنیا هستند نمی فهمند به محض اینکه حجاب بدن کنار رفت و از این جهان بیرون شدند آتش می گیرند و می سوزند.

قرآن کریم باورداران را چنین اندرز می دهد: «یا ایها الذین امنوا اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدا و اتقوا الله.... (حشر/ 18) ؛ ای ایمان داران پروای خدا را داشته باشید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی برای فردای خود پیش فرستاده است و از خدا پروا کنید....»

لحن قاطع و صریح عجیبی است به صورت امر می فرماید: هر کس باید بنگرد که برای فردای خود چه پیش فرستاده است سخن از پیش فرستادن است یعنی شما عینا همان چیزهایی را که اکنون می فرستید خواهید داشت لذا درست بنگرید که چه می فرستید.

همچون کسی که وقتی در سفر است اشیائی را خریداری کرده و پیش از خود به وطن خود می فرستد او باید دقت کند زیرا وقتی از سفر برگشت و به وطن خویش رسید در بسته بندی های پستی ای که فرستاده است همان چیزهایی است که خودش تهیه کرده است ممکن نیست که نوعی کالا پیش فرستد و هنگام بازگشت به وطن به نوعی دیگر دست یابد.(مجموعه آثار جلد اول، مطهری، مرتضی)

در نتیجه آنچه در عذاب ها و پاداشهای اخروی دریافت می شود هم رابطه تکوینی شدیدی با اعمال انسان دارد و هم تناسب فوق العاده ای با عمل ما دارد.

موفق باشید ...:Gol:

velayat;194091 نوشت:
[=b titr]از راه برهان انی نیز می توان به این سوال پاسخ داد ، همان طور که حضرت امام ( ره) در کتاب ارزشمند چهل حدیث در قسمت فطرت بیان کرده اند انسان دارای میلی است به نام میل به جاودانگی و فطرتا مرگ و نیستی را دوست ندارد و ازمردن متنفر می باشد و دوست دارد حتی در شرایط نا مساعد هم زندگی کند اما نمیرد و به زندگی خود ادامه دهد ، این میل در دنیا هرگز پاسخی پیدا نمی کند ؛ لذا زندگی آخرت و بهشت برین می تواند پاسخ مناسبی برای این میل درونی وفطری آدمی باشد پاسخ:خب میل به جاودانگی داریم اما دلیل نمی شود که هدف زندگی ما آن باشد
ما میل به آب هم داریم اما یا هدف زندگی ما اب خوردن است
قسمت دوم سخنتان هم باطل است چون خیلی ها با طیب نفس و افتخار خودکشی می کنند و درنتیجه می توان گفت ادعای فطری بودن میل به جاودانگی هم با این همه خودکشی زیر سوال می رود
قسمت سوم که نتیجه گیری هم هست اشکال دارد چون می توان گفت لزومی ندارد که خدا هر چه میل می گذارد در انسان جوابش هم در خارج بگذارد می توان گفت احتمال دارد خدا به مصالحی این کار را کرده است که ما نمی توانیم به آن پی ببریم با این جواب دیگر حکمت خدا هم زیر سوال نمی رود عزیزم


با سلام:Gol:

ما نگفتیم که میل به جاودانگی هدف انسان است اصولاً رسیدن به بقاء و جاودانگی هدف نیست بلکه با توجه به برهان فطرت و حکمت، اقتضاء وجود آدمی است. هدف انسان رسیدن به کمال حقیقی است که جاودانگی از لوازم و اقتضاءات آن است.

در خصوص آب و غذا و میل جنسی نیز چنین است، آب و غذا و غیر همجنس، هدف نیست بلکه اقتضاء وجودی انسان است.

لذا در برهان حکمت چنین می گوییم که: با توجه به اين‌كه انسان، داراى روح قابل بقاء است و مى‌تواند واجد كمالات ابدى و جاودانى گردد آن هم كمالاتى كه از نظر مرتبه و ارزش وجودى، قابل مقايسه با كمالات مادّى نيست، اگر حيات او منحصر به همين حيات دنيوى محدود باشد با حكمت الهى، سازگار نخواهد بود. مخصوصاً با توجه به اينكه حيات دنيوى، توأم با رنجها و سختيها و ناگواريهاى فراوان است و غالباً تحصيل يك لذّت بدون تحمل رنج و زحمت، فراهم نمى‌شود بطورى كه حسابگران را به اين نتيجه مى‌رساند كه تحمل اين همه رنج و ناخوشى براى دستيابى به لذايذ محدود نمى‌ارزد. و از همين محاسبات است كه گرايش به پوچى و بيهودگى پديد مى‌آيد و حتى كسانى را با وجود علاقه شديد فطرى به زندگى، به سوى خودكشى مى‌كشاند. و این خودکشی نتیجه نداشتن یک جهان بینی صحیح و الهی و محاسبات اشتباه پوچ گرایانه است.

راستى، اگر زندگى انسان جز اين نمى‌بود كه پيوسته زحمت بكشد و با مشكلات طبيعى و اجتماعى، دست و پنجه نرم كند تا لحظاتى را با شادى و لذّت بگذراند و آنگاه از فرط خستگى به خواب رود تا هنگامى كه بدنش آمادگى فعاليت جديد را پيدا كند و مجدداً «روز از نو روزى از نو» همى تلاش كند تا مثلاً لقمه نانى بدست آورد و لحظه‌اى از خوردن آن، لذّت ببرد و ديگر هيچ! چنين تسلسل زيان بار و ملال آورى را عقل نمى‌پسنديد و به گزينش آن، فتوى نمى‌داد.

مَثَل چنين حياتى در بهترين شكل آن اين است كه راننده‌اى تلاش كند اتومبيل خود را به پمپ بنزين برساند و ظرف بنزينش را پر كند آنگاه با مصرف كردن بنزين موجود، اتومبيل خود را به پمپ بنزين ديگرى برساند و اين سير را همچنان ادامه دهد تا هنگامى كه اتومبيلش فرسوده شود و از كار بيفتد يا در اثر برخورد با مانع ديگرى متلاشى شود!

بديهى است نتيجه منطقىِ چنين نگرشى به زندگى انسان، جز پوچ گرايى نخواهد بود. از سوى ديگر، يكى از غرايز اصيل انسان، حبّ به بقاء و جاودانگى است كه دست آفرينش الهى در فطرت او به وديعت نهاده است و حكم نيروى محرّك فزاينده‌اى را دارد كه او را بسوى ابديّت، سوق مى‌دهد و همواره بر شتاب حركتش مى‌افزايد. اكنون اگر فرض شود كه سرنوشت چنين متحرّكى جز اين نيست كه در اوج شتاب حركت، به صخره‌اى برخورد كند و متلاشى شود آيا ايجاد آن نيروى فزاينده با چنين غايت و سرنوشتى متناسب خواهد بود؟!پس وجود چنين ميل فطرى، هنگامى با حكمت الهى سازگار است كه زندگى ديگرى جز اين زندگى محكوم به فنا و مرگ، در انتظار او باشد.(بنقل از اموزش عقائد، آیت الله مصباح یزدی، صص 365 و 366، با اندکی تغییر)

و این نگرش و برهان، هیچ منافاتی با حکمت الهی نداشته و ناقض آن نیست.

موفق باشید ...:Gol:

velayat;194098 نوشت:
[=arial][=arial]آقای صدیق شما گفته اید:
برای پاسخ به بخش چهارم سؤال شما [=arial]ذکر مقدمه‏ای لازم است:
[=arial][=arial]سؤال: (هدف ما از زندگی تو بهشت چیه؟![=arial]
مثلا تو دنیا ما هدفمون اینه که توشه جمع کنیم و خوب زندگی کنیم و خودمون رو برای معاد حاضر کنیم.
خب اون دنیا چی؟! هدفمون چیه؟! بدون هدف که معنا نداره! باید هدف و آخر و پایانی در کار باشه!)

[=arial]پاسخ:

[=arial]انسان در زندگی دنیا برای هدفی آفریده شده، گمشده ای دارد و همیشه دنبال رسیدن به آن گمشده است، گمشدۀ انسان رسیدن به کمال مطلق است. چون روح انسان، از محدودیت که نقص و عدم است، تنفر دارد.


[=arial]اتومبیل، خانه، فلان مُد و هیچ یک از آرزوها و امیال و امور زودگذر مادی و دنیوی، روح انسان را اشباع نمی کند، هیچ چیز او را آرام و قرار نمی بخشد، چون اصولاً گمشدۀ انسان چیزی متفاوت با امور مادی است، گمشدۀ حقیقی انسان، کمال و وصال به حضرت حق است از اینروست که خداوند در قرآن، تنهاترین راه رسیدن به آرامش روح و روان را یاد خدا بر می شمارد و می فرماید: "الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید که یاد خدا آرام بخش دلها است."


[=arial]حال اگر این انسان، به چیزی یا جایی رسید که کمال مطلق است (یعنی به آنچه که در نهادش قرار داده شده)، همان گمشدۀ اصلی اش، قطعاً در آنجا آرام می‏گیرد، دلزدگی هم پیدا نمی‏کند، طالب تحول هم نیست. درست مانند رود خروشانی که وقتی به اقیانوس می‏رسد به یکباره از خروش می‏افتد.


[=arial]با ذکر این مقدمه روشن می شود که اگر آنچه در بهشت است از نوع آن چیزهایی است که در دنیاست، داستان از همین قرار است، سراسر دلزدگی و خستگی و آشوب و التهاب؛ اما در بهشت، انسان به چیزی می‏رسد که عین خواسته و هدف نهایی اوست و آن کمال مطلق است و بعد از آن و بالاتر از آن، دیگر کمالی نیست که انسان دچار بی هدفی، پوچی، خستگی و دلزدگی شود و در آرزوی مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهراً برای همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت ذکر می‏کند: "لایبغون عنها حولا" (1) یعنی بر عکس نعمت‏های دنیا که وقتی داشته باشد خسته و طالب تحول و تجدد می‏شود. اگر به انسان چیزی بدهیم که ماورای آن چیزی نیست و آن «همه چیز» باشد دیگر خستگی، پوچی و بی هدفی معنا ندارد.(2)


[=arial]کوتاه سخن اینکه، حقیقت قیامت، همچون حکایت دنیا نیست، دنیا نسبت به آخرت بمثابۀ جاده ای است که انسان را تا منزل و مقصد آخرت و هدف نهائی رهنمون می شود و لازمۀ آن هدفمندی و کوشش و تلاش است، اما آخرت پایان راه و سرانجام کار بشر است، به عبارتی بی هدفی یا هدفمندی انسان، در این جاده (دنیا) و سیر به سوی هدف پایانی و کمال مطلق الهی معنا پیدا می کند. وقتی انسان به کمال نهائی و مطلق رسید دیگر، احساس هدفمندی و یا بی هدفی جایگاه و معنای خود را از دست خواهد داد.
پاسخ:
این یک ادعاست که انسان در بهشت به کمال مطلق می رسد چون کمال مطلق فقط خداست و هرچه غیر خدا محدود است پس نعمت بهشت که از مله آن است محدود است
حالا سوال من اینه که انسان فرضا به بی نهایت نعمت و خوشی برسی که چی بشه
خدا این همه بند و بساط درست کرد تا ما لذت ببریم(در بهشت)که چی بشه
آخه کل زندگی و دنیا وو اخرت را به مثابه یک کل افرید و برای ما انسانها لذت را محبوب قرار داد و در آخرت ما را به محبوبمان می رساند
مانند این است که من یک ادم اهنی درست کنم و محبوبش را زدن توی کلش قرار دهم همه می گویند چه کار لغوی
دقیقا این سخن در رابطه با افرینش خدا مطرح است
اصلا هدف از قرب خدا مشخص نیست
به قرب خدا برسیم که چی بشه
به کمال برسیم که چی بشه
همش مثل یک بازی مسخره است



با سلام:Gol:

نکته اول آنکه؛ انسان وقتی وارد بهشت می شود گویا به کمال شایسته خود رسیده است مگر نه آنست که ورود در بهشت بمنزلۀ برخورداری از رحمت و غفران و رضایت الهی است این همان مرتبه خشنودی خدا و مقام قرب و کمال الهی است (گرچه بهشت نیز دارای درجات متعددی است فلذا مقام قرب و کمال افراد در بهشت متفاوت است).

البته طبیعی است که مقام قرب و کمال حقیقی برای برخی قابل درک و فهم نباشد زیرا مسأله قرب و کمال الهی از امور معنوی و درونی است و حقیقت آن با تعریف لفظی و مفهومی درک نمی شود باید انسان با همه وجودش آن را احساس کند تا به معنای آن دست یابد و چون گروهی از این درک معنوی بطور کلی محرومند (یعنی خودشان را محروم کرده اند) چاره ای جز انکار این معنا نمی بینند.

دوم انکه؛ عدم شناخت نسبت به ضرورت و لزوم مسأله معاد و پاداش و جزا ریشه در عدم آگاهی نسبت به فلسفه آفرینش انسان و جهان است؛ غفلت از هدف آفرینش و براهین فلسفی معاد (برهان حکمت و عدالت) چنین نتیجه ای که شما گرفتارش شده اید را در بر خواهد داشت اینکه بر خلاف رویه عقلاء، گروهی هستند که هدف منطقی و معقول و ضروری را هم نتوانند درک کنند و با توجه به پوچی و بی هدفی که از عدم شناخت و اگاهی شان و فقدان جهان بینی صحیح ناشی می شود همه چیز را پوچ و بی اساس و بیهوده می انگارند.

و این پوچ گرایی شان به حدی می رسد که آفرینش خدا را پوچ می انگارند، بهشت و جهنم را پوچ می انگارند، پاداش و جزاء اخروی را پوچ می انگارند و ... (همین ادبیاتی که شما بکار برده اید)

و این در حالی است که در دنیا بروش عقلا سخن گفته و رفتار می کنند. بگونه ای که متخلفان و قانون شکنان را مستحق مجازات دانسته و تلاش شایسته قانون مداران را مستحق پاداش می دانند. و لزوم مکانیزمی که پاداش و جزاء در همین دنیا را پیگیری کند تأیید می کنند و فقدان ان را ناشی از نقصان و اشکال می دانند. اما بدلیل عدم شناخت و معرفت نسبت به خدا و حقایق هستی و مبدأ و معاد، و فقدان و یا ضعف ایمان، با شنیدن حقایق مربوط به معاد و قیامت، نظیر بهشت و جهنم و پاداش و جزاء به تردید و انکار و بیهوده بودن چنین مکانیزمی روی می اورند.

از آنسوی، گروهی چون نمی توانند حقیقت معاد را بر اساس براهین عقلی (فطرت، حکمت و عدالت) درک کنند آفرینش خدا را پوچ می انگارند و اگر به چنین شناختی دست یابند بر حکیمانه بودن آفرینش انسان و جهان از آغاز و انجام صحه می گذارند. و به خدا و حقایق دینی ایمان می اورند.

سوم آنکه؛ این انسانی که با اینهمه تلاش دانشمندان و فیلسوفان، در حوزه های مختلف از درک بسیاری از حقایق عالم ماده و همین جهان وامانده چگونه می تواند حقایق عالم معنا و حقیقت معاد و پاداش و جزای اخروی را درک کند و این در حالی است که بدون این دست مایه، با جسارت و بی ادبی به پوچی و بی ارزشی آن حکم می کند. آیا این در نتیجه جهل و نادانی و شتابزدگی و ناسپاسی و ضعف ایمان انسان نیست. زیرا از مشخصات مؤمن، ایمان به غیب است و آنچه از طریق وحی، در باره معارف دین بر پیامبر نازل می شود را به حکم عقل بپذیرد.

پس با توجه به اینکه قرآن به بعضی جزئیات بهشت و جهنم و پاداش و عقاب اشاره نموده، نفی این حقایق و یا بیهوده و پوچ دانستن انها نتیجه ضعف شناخت و ایمان نسبت به خداوند هستی و اسماء و صفات اوست(توحید) که بنیان و اساس همه معارف است.

البته نکاتی دیگر نیز در تکمیل بحث ضروری است که فغلاً به همین اندازه بسنده می کنم.

لطف کنید مقرر فرمایید دلیل بیهوده دانستن بهشت و جهنم در نظر شما از کدام جنس است:

1) ضعف شناخت و ایمان نسبت به خدا و صفات الهی
2) نداشتن جهان بینی صحیح و کامل (جهان بینی الهی)
3) عدم آگاهی از فلسفه آفرینش
4) و ...

ادامه بحث، منوط به طرح موضع شما نسبت به مطالب یاد شده است.

موفق باشید ...:Gol:

[="darkgreen"]با سلام خدمت همه دوستان و تشکر از مطالب جناب صدیق، این تایپیک هم داره طولانی میشه لطفا اگر مطلب دارید بنویسید و گر نه آنرا جمع بندی کنم ؟[/]

[="darkgreen"]با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز این سایت ، این تایپیک با یک سوال در باره آخر کار بشر شروع شد که در بهشت به چه کاری مشغول می شود و آیا خستگی برای او حاصل می شود یا خیر؟ این سوال توسط کارشناسان سایت پاسخ داده شد البته در حد توان و فهم بشر که بعضی از دوستان را قانع نکرده بود، حقیر عرض کردم در نهایت با برهان حکمت الهی پاسخ می دهیم؛ با این بیان که خداوند حکیم است و نیک می داند چه کار کند، لذا با خلق انسان و خلود او در بهشت نیز هدفی دارد و انسان در مسیر رسیدن به آن سیر می کند، و لو ما از درک آن عاجز باشیم، و این نکته هم نباید فراموش شود که همیشه حیات و زندگی بهتر از ممات و نیستی است، و در بهشت این مطلب محقق است.
در ادامه این تایپیک جناب ولایت وارد بحث شدند و مدعی شد که خلقت اصلا هدفی ندارد، و در اصل وجود آخرت تشکیک کردند، حقیر نیز در پاسخ به ایشان به ادله عقلی اثبات کننده معاد پرداختم و عرض کردم: خداوند متعال حکیم است و کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد، لذا اگر عالم همین جا ختم شود به نظر لغو می آید. ایشان در پاسخ گفتند که شاید خداوند هدفی دارد و ما از درک آن عاجز باشیم و در همین دنیا حاصل شود، بنده در ادامه عرض کردم: خداوند حکیم است و هرگز کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد، لذا هر عملی که خداوند متعال انجام می دهد از روی حکمت است، حال اگر میلی را در انسان قرار دهد و در خارج پاسخی برای آن قرار ندهد یعنی گذاشتن آن میل در درون انسان کاری لغو بوده، چرا که پاسخی برای آن وجود ندارد، و بودن و نبودن آن فرقی نمی کند، مثلا اگر در وجود انسان میل به غذا خوردن بود اما غذایی در خارج یافت نمی شد آیا این کار لغو نبود؟ لذا می گوییم چون خداوند حکیم این میل را در درون انسان قرار داده است . در دنیا پاسخی ندارد باید در آخرت برای آن پاسخ وجود داشته باشد.
ایشان در ادامه بحث اصل حکمت الهی را نشانه قرار دادند و آن را نفی کردند، حقیر در ادامه به ادله عقلی وجود حکمت در ذات باری تعالی پرداختم و عرض کردم: [="blue"]حکیم بودن خداوند مورد اتفاق علمای شیعه و فلاسفه اسلامی؛ یکی از دلایل ما بر حکمت خداوند متعال این است که چون او واجب الوجود است باید جامع جمیع کمالات وجودی باشد، زیرا در غیر اینصورت دارای نقص است و نقص با واجب بودن و بی نیازی سازگاری ندارد، یکی از کمالات نیز حکمت است و اینکه شخص کاری را بیهوده و لغو انجام ندهد، و خداوند نیز باید این کمال وجودی را داشته باشد و الا نقص دارد..
یکی دیگر از دلایل وجود حکمت در ذات باری تعالی قائده "حسن و قبح عقلی" است؛ –البته ممکن است کسی مانند اشاعره حسن و قبح را رد کند و آن را قبول نداشته باشد که در اینصورت با او جور دیگری صحبت خواهیم کرد- در این برهان گفته می شود چون خداوند خیر محض است قبیح از او صادر نمی شود و به اصطلاح متکلمان داعی بر قبیح ندارد، لذا قبیح از او سر نمی زند؛ حال یکی از مواردی که انسان آن را قبیح می شمارد انجام کار لغو و بیهوده است، پس این کار از خداوند متعال صادر نمی شود، زیرا قبیح است.
لذا شیعه معتقد است اولا: خداوند متعال حکیم است و کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد. ثانیا: از خلق این عالم و به خصوص خلفت انسان قطعا هدفی دارد و آن هدف را در قرآن بیان کرده است و آن هدف نیز عبادت و بندگی خداوند متعال است آنجا که می فرماید :" وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ "(ذاریات آیه 56). و هدف از این عبادت نیز رشد و کمال آدمی و توسعه وجودی او و نزدیک شدن به خداوند متعال است؛ پس هدف زندگی بندگی اوست یعنی هر چه او گفت اطاعت کنیم. تا اینجا را عقل می فهمد.[/]
قرآن کریم نیز ما را به این قائده عقلی راهنمایی می کند آنجا که می فرماید:" [="red"]الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ" ([/]آل عمران آیه 191). یعنی این خلقت به این عظمت که مشاهده می کنید بدون هدف و بیهوده نیست و ما از خلق آن قطعا هدفی داریم و لو انسان آن هدف را درک نکند..
در نتیجه خداوند متعال چون حکیم است از خلق خود هدف دارد، و چون هدف دارد آخرتی هست و بهشت و جهنم نیز چون فعل الهی اند، قطعا مشمول این حکم می شوند و خداوند متعال از خلقت آنها و خلود در بهست و جهنم هدفی دارد، و لو اینکه ما نتواتنیم آن را درک کنیم.
[/]