جمع بندی بررسی سه علت برای اثبات باطل بودن پرستش بت

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی سه علت برای اثبات باطل بودن پرستش بت

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
عبادات همگی شما مقبول درگاه الوهیت

سوال اول: حضرت ابراهیم علیه السلام به ستاره پرستان و خورشید پرستان و امثال آن اینگونه استدلال کردند که این کسانی که به عنوان خدا می پرستید نمی توانند جلوی غروب کردن خود را بگیرند. اگر خدا بودند همیشه بودند واینگونه نبود که فقط شبها یا فقط روزها آشکارباشند.
خب سوالی که به ذهن می رسد این است که خداوند یکتا که هیچگاه درظاهر آشکار نیست. خب اگر مشرکان می گفتند"خدای ما باز شبها هست، خدای تو که نصف شبها هم نیست"!!!! در این صورت باید چه پاسخی به آنها داده شود؟
(البته من کاملا ایمان دارم که ""یار بی پرده از در و دیوار-درتجلی است یا اولی الابصار"".....ولی خب همه اولی الابصار نیستند و نمی توان اینگونه قانعشان کرد)

سوال دوم:
حضرت صالح علیه السلام برای انکه به بت پرستان اثبات کند که آنچه آنها می پرستند خدایشان نیست، بت ها را صدا کرد و آن ها پاسخ ندادند. بنابراین ثابت شد که آنها خدا نیستند چرا که اگر خدا بودند جواب می دادند. سوالی که اینجا پیش می آید این است که اگر همان مشرکان هم خدای یکتا را صدا می کردند آیا خدا جواب می داد؟!
یا اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام به بت پرستان گفت که از بت بزرگ بپرسید که چه کسی بت ها را شکسته. و آنها پی بردند که کسانی که قادر به کلام نیستند پس خدا نیستند.
در اینجا اگر از خداوندیکتا می پرسیدند جواب می داد؟

سوال سوم:
یکی از دلایل رد بت پرستی این است که بت ها مالک هیچ سود و زیانی حتی برای خود نیستند و حتی قادر به حفاظت خود هم نیستند.
سوالی که پیش می آید این است که حرم های مطهر معصومین علیهم السلام از نظر ما متبرک اند و وسیله ای برای تقرب به خداوند متعال. این حرم های مقدس که حتی مالک سود و زیان خودشان هم نیستند چگونه برای ما تبرک دارند؟ می بینیم که بسیاری از این حرم ها توسط کفارانسان نما تخریب می شوند. اگر معصومین علیهم السلام، می توانند نزد خدا شفاعت ما را کنند و هرچه داریم از دعای آنهاست و اعمال ما به آنان عرضه می شود و مقدرات ما توسط آنان امضا می گردد، پس چرا از زیارتگاه های خود حفاظت نمی کنند؟

نکته: اگرچه سوال هایم ممکن است کمی کودکانه به نظر برسند اما همین استدلال های بچگانه گاهی دستاویز برخی افراد می شود برای محکوم کردن دین و افراد سست اعتقاد و بی اطلاعی مثل من با شنیدن اینگونه استدلالها ممکن است در اعتقادشان سست شوند. بنابراین اینجا مطرح کردم تا پاسخ صحیح و کامل را بدانم.

متشکرم...التماس دعا

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام و قبول طاعات وعبادات

سوال شما سه بخش داشت که لازم است هر بخش به صورت جداگانه بررسی شود.

اما بخش اول: استدلال حضرت ابراهیم برعلیه مشرکان

در این داستان، حضرت ابراهیم برای اینکه نادرستی و اشتباه مشرکان(ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان) را به آنان نشان دهد، خود را در ابتدا طرفدار آنان نشان داد و سپس از هر یک ابراز تبری و بیزاری کرد.

[=microsoft sans serif]«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ (76) [=microsoft sans serif]فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (77) [=microsoft sans serif]فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (78)»

«پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‏اى ديد گفت: «اين پروردگار من است.» و آن گاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‏كنندگان را دوست ندارم.» (76) و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آن گاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.» (77) [=microsoft sans serif]پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: «اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.» و هنگامى كه افول كرد، گفت: «اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مى ‏سازيد بيزارم.» (78)[=microsoft sans serif]»(1)
[=microsoft sans serif]
در این جریان، حضرت ابراهیم ستاره را افول کننده، ماه را ناپدید شونده و خورشید را نیز افول کننده معرفی میکند و خدای خود را برتر از آنان میداند.
در مقابل استدلال ایشان کسی اشکال نکرد که خب خدای تو که اصلا دیده نمیشود تا بخواهد افول کند.

حال اگر پرسیدند چه میتوان گفت.
در پاسخ میتوان گفت خدایی که ایشان معرفی کرده اند، خدایی است که با عقل اثبات میشود. خدایی است که عقلا افول نمیکند، زیرا افول در نگاه آنان به معنای از بین رفتن و زوال یافتن بوده است و فطرت انسان از ربوبیت موجودی که زائل شدنی است، بیزار است. خدایی که ابراهیم(ع) معرفی کرده بود نیز، خدایی است که عقلا قابل زوال و از بین رفتن حتی در یک لحظه نیست. خدای ابراهیم، خدایی است که همه جا حضور دارد. هرچند قابل دیدن نیست ولی با عقل قابل اثبات است و اگر دیدنی بود خودش نقصی برای او بود.

ــــــــــــــــــــــــ
1. سوره انعام، آیه76-78
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]اما سوال دوم:
در مورد پاسخ ندادن بتها
داستانی که از حضرت صالح نقل کردید، را بنده در هیچ آیه ای ندیده ام.
اما داستان حضرت ابراهیم و مواجهه ایشان با بتها به این صورت است:

«فَراغَ إِلى‏ آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ »
«تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت: «آيا غذا نمى‏خوريد؟ شما را چه شده كه سخن نمى‏گوييد؟!»»[=microsoft sans serif](1)[=microsoft sans serif]

در این آیات شریفه بیان شده که حضرت ابراهیم به بتهایی که در جلوی آنان غذاهایی قرار داده شده بود، فرمود چرا سخن نمیگویید و چرا از غذاهایی که برایتان گذارده شده است، نمیخورید. در واقع چنین سخنانی، تذکر دادن به مشرکان و سخن گفتن با مرام آنان است. برای بطلان ادعای مشرکانی که خیال می کردند که این سنگهای محسوس و دیدنی، مانند هر انسان و موجود محسوس دیگری، نیاز به غذا دارد و احتمالا سخن میگوید، نیاز بود، استدلالی از همان جنس آورده شود، به عبارت دیگر این استدلال حضرت ابراهیم، از نوع جدل بوده است و همانطور که میدانید در جدل، از همان مقدماتی استفاده میشود که طرف مقابل قبول دارد، هرچند ممکن است مورد قبول فرد استدلال کننده نباشد یا حتی پاسخ نقضی داشته باشد.
بنابراین، مفاد و مودای این استدلال تا همین حد است، نه اینکه هرچه سخن محسوس نگوید یا غذا نخورد، نتواند خدا باشد، بلکه چون مشرکان معتقد بودند که بتهایشان چنین کارهایی را انجام میدهند، پس این برخورد، برخوردی احساسی و استدلالی جدلی است نه برهانی.

مهم در این جریان، پاسخ ایشان به اعتراض مشرکان است که فرمود:
«قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ »
« [ابراهيم‏] گفت: «آيا آنچه را مى‏ تراشيد، مى‏ پرستيد؟ با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمى ‏سازيد آفريده است.»»(2)
بنابر این استدلال که اشاره به استدلالی برهانی دارد، خداوند هیچ گاه نمیتواند ساخته شود و خودش مخلوق پرستش کنندگانش باشد. زیرا خدای مخلوق، مفهومی خود متناقض است.

ــــــــــــــــــ
1. سوره صافات، آیه91-93
2. سوره صافات، آیه 95-96

[=microsoft sans serif]سوال سوم شما نیز ربطی به اثبات خدا و دو سوال قبل ندارد.
بعلاوه مقایسه مالک سود و زیان نبودن بتها با حرم های متبرک، قیاس نادرست و مع الفارق است.
بت ها قرار است، خدای عده ای باشد و خدا و رب، قرار است که به آنان کمک کند. حال چگونه موجودی که خود مالک سود و زیان خود نیست و توان محافظت از خود را ندارد، میتواند به دیگران و بندگانش کمک کند و زیان انان را برطرف و برایشان سود ایجاد کند.
اما حرم امامان و اماکن متبرک قرار نیست خدا باشند و کسی از در و دیوار و ضریح این بزرگواران درخواستی ندارد. اگر به انان تبرک میشود، به واسطه انتسابی است که به خداوند قادر متعال دارند نه اینکه مستقل از او باشند و تازه خود این در و دیوار تنها به واسطه منسوب بودن با آن بزرگواران است که اعتبار یافته اند نه اینکه در کنار آنان توان شفاعت را داشته باشند.
بنابراین، حتی اگر در این اماکن طلب برکت میشود، از خدای قادر است نه از در و دیوار و نه حتی به صورت مستقل از خدا، از صاحب آن حرم ها.

صدیق;543464 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام و قبول طاعات وعبادات

سوال شما سه بخش داشت که لازم است هر بخش به صورت جداگانه بررسی شود.

اما بخش اول: استدلال حضرت ابراهیم برعلیه مشرکان

در این داستان، حضرت ابراهیم برای اینکه نادرستی و اشتباه مشرکان(ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان) را به آنان نشان دهد، خود را در ابتدا طرفدار آنان نشان داد و سپس از هر یک ابراز تبری و بیزاری کرد.

[=microsoft sans serif]«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ (76) [=microsoft sans serif]فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (77) [=microsoft sans serif]فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (78)»

«پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‏اى ديد گفت: «اين پروردگار من است.» و آن گاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‏كنندگان را دوست ندارم.» (76) و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آن گاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.» (77) [=microsoft sans serif]پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: «اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.» و هنگامى كه افول كرد، گفت: «اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مى ‏سازيد بيزارم.» (78)[=microsoft sans serif]»(1)
[=microsoft sans serif]
در این جریان، حضرت ابراهیم ستاره را افول کننده، ماه را ناپدید شونده و خورشید را نیز افول کننده معرفی میکند و خدای خود را برتر از آنان میداند.
در مقابل استدلال ایشان کسی اشکال نکرد که خب خدای تو که اصلا دیده نمیشود تا بخواهد افول کند.

حال اگر پرسیدند چه میتوان گفت.
در پاسخ میتوان گفت خدایی که ایشان معرفی کرده اند، خدایی است که با عقل اثبات میشود. خدایی است که عقلا افول نمیکند، زیرا افول در نگاه آنان به معنای از بین رفتن و زوال یافتن بوده است و فطرت انسان از ربوبیت موجودی که زائل شدنی است، بیزار است. خدایی که ابراهیم(ع) معرفی کرده بود نیز، خدایی است که عقلا قابل زوال و از بین رفتن حتی در یک لحظه نیست. خدای ابراهیم، خدایی است که همه جا حضور دارد. هرچند قابل دیدن نیست ولی با عقل قابل اثبات است و اگر دیدنی بود خودش نقصی برای او بود.

ــــــــــــــــــــــــ
1. سوره انعام، آیه76-78
[=microsoft sans serif]

تشکر از پاسخ شما

داستان حضرت صالح علیه السلام در مورد صدا کردن بت ها در قرآن نیست. توی فیلمی که دراین مورد ساخته شده بود دیدم.

فرمودید که خدای یکتا از نظر عقلی، افول کردنی نیست. همه جا هست اگرچه دیده نمی شود. و اگر دیده می شد خود نقصی براو بود.
چرا دیده شدن خدا نقص برای او به شمار می آید؟

[=microsoft sans serif]

لبیک یا علی النقی;546317 نوشت:
فرمودید که خدای یکتا از نظر عقلی، افول کردنی نیست. همه جا هست اگرچه دیده نمی شود. و اگر دیده می شد خود نقصی براو بود.
چرا دیده شدن خدا نقص برای او به شمار می آید؟

باسلام
دوست عزیز، فیلم مدرک نیست و نمیتوان بدون منبع معتبر تاریخی در این مورد صحبت کرد.
به هر حال، حتی اگر منبعی نیز داشت. پاسخ بخش افول نشدنی اش، همان پاسخی است که در مورد استدلال حضرت ابراهیم داده شد و بخش مربوط به دیده نشدن خداوند نیز به این جهت کمالی برای خداوند است که چیزی قابل دیدن با چشم است که مادی باشد و موجودات مادی به جهت نقص و محدودیتی که دارند نمیتوانند خدا باشند زیرا هم محتاج اجزای مادی خود هستند و هم محدودیت دانش و قدرت دارند.
موفق باشید

پرسش:
سوال اول: حضرت ابراهیم (علیه السلام) به ستاره پرستان و خورشید پرستان و امثال آن اینگونه استدلال کردند که این کسانی که به عنوان خدا می پرستید نمی توانند جلوی غروب کردن خود را بگیرند. اگر خدا بودند همیشه بودند و این گونه نبود که فقط شب ها یا فقط روزها آشکار باشند. سوالی که به ذهن می رسد این است که خداوند یکتا که هیچ گاه در ظاهر آشکار نیست. اگر مشرکان می گفتند "خدای ما باز شب ها هست، خدای تو که نصف شب ها هم نیست"!!!! در این صورت باید چه پاسخی به آن ها داده شود؟


سوال دوم: حضرت صالح (علیه السلام) برای آن که به بت پرستان اثبات کند که آن چه آن ها می پرستند خدایشان نیست، بت ها را صدا کرد و آن ها پاسخ ندادند. بنا بر این ثابت شد که آن ها خدا نیستند چرا که اگر خدا بودند جواب می دادند. سوالی که این جا پیش می آید این است که اگر همان مشرکان هم خدای یکتا را صدا می کردند آیا خدا جواب می داد؟! یا این که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به بت پرستان گفت که از بت بزرگ بپرسید که چه کسی بت ها را شکسته. و آن ها پی بردند که کسانی که قادر به کلام نیستند پس خدا نیستند. در این جا اگر از خداوند یکتا می پرسیدند جواب می داد.؟

سوال سوم: یکی از دلایل رد بت پرستی این است که بت ها مالک هیچ سود و زیانی حتی برای خود نیستند و حتی قادر به حفاظت خود هم نیستند. سوالی که پیش می آید این است که حرم های مطهر معصومین (علیهم السلام) از نظر ما متبرک اند و وسیله ای برای تقرب به خداوند متعال. این حرم های مقدس که حتی مالک سود و زیان خودشان هم نیستند چگونه برای ما تبرک دارند؟ می بینیم که بسیاری از این حرم ها توسط کفار انسان نما تخریب می شوند. اگر معصومین (علیهم السلام)، می توانند نزد خدا شفاعت ما را کنند و هر چه داریم از دعای آن هاست و اعمال ما به آنان عرضه می شود و مقدرات ما توسط آنان امضا می گردد، پس چرا از زیارتگاه های خود محفاظت نمی کنند.؟

پاسخ:
سوال شما سه بخش داشت که لازم است هر بخش به صورت جداگانه بررسی شود.

اما بخش اول: استدلال حضرت ابراهیم بر علیه مشرکان
در این داستان، حضرت ابراهیم برای این که نادرستی و اشتباه مشرکان (ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان) را به آنان نشان دهد، خود را در ابتدا طرف دار آنان نشان داد و سپس از هر یک ابراز تبری و بیزاری کرد.

«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ* فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ* فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»؛ پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‏ اى ديد گفت: «اين پروردگار من است.» و آن گاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‏ كنندگان را دوست ندارم.» و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آن گاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.» پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: «اين پروردگار من است. اين بزرگ تر است.» و هنگامى كه افول كرد، گفت: «اى قوم من، من از آن چه [براى خدا] شريك مى ‏سازيد بيزارم.(1)

در این جریان، حضرت ابراهیم ستاره را افول کننده، ماه را ناپدید شونده و خورشید را نیز افول کننده معرفی می کند و خدای خود را برتر از آنان می داند. در مقابل استدلال ایشان کسی اشکال نکرد که خب خدای تو که اصلا دیده نمی شود تا بخواهد افول کند. حال اگر پرسیدند چه می توان گفت.
در پاسخ می توان گفت خدایی که ایشان معرفی کرده اند، خدایی است که با عقل اثبات می شود. خدایی است که عقلا افول نمی کند، زیرا افول در نگاه آنان به معنای از بین رفتن و زوال یافتن بوده است و فطرت انسان از ربوبیت موجودی که زائل شدنی است، بیزار است. خدایی که ابراهیم (علیه السلام) معرفی کرده بود نیز، خدایی است که عقلا قابل زوال و از بین رفتن حتی در یک لحظه نیست. خدای ابراهیم، خدایی است که همه جا حضور دارد. هرچند قابل دیدن نیست ولی با عقل قابل اثبات است و اگر دیدنی بود خودش نقصی برای او بود.

اما سوال دوم:
داستانی که از حضرت صالح نقل کردید، را بنده در هیچ آیه ای ندیده ام. اما داستان حضرت ابراهیم و مواجهه ایشان با بتها به این صورت است:

«فَراغَ إِلى‏ آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ»؛ تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت: «آيا غذا نمى‏ خوريد؟ شما را چه شده كه سخن نمى‏ گوييد.؟!(2)

در این آیات شریفه بیان شده که حضرت ابراهیم به بت هایی که در جلوی آنان غذاهایی قرار داده شده بود، فرمود چرا سخن نمی گویید و چرا از غذاهایی که برایتان گذارده شده است، نمی خورید. در واقع چنین سخنانی، تذکر دادن به مشرکان و سخن گفتن با مرام آنان است. برای بطلان ادعای مشرکانی که خیال می کردند که این سنگ های محسوس و دیدنی، مانند هر انسان و موجود محسوس دیگری، نیاز به غذا دارد و احتمالا سخن می گوید، نیاز بود، استدلالی از همان جنس آورده شود، به عبارت دیگر این استدلال حضرت ابراهیم، از نوع جدل بوده است و همان طور که می دانید در جدل، از همان مقدماتی استفاده می شود که طرف مقابل قبول دارد، هر چند ممکن است مورد قبول فرد استدلال کننده نباشد یا حتی پاسخ نقضی داشته باشد.

بنا بر این، مفاد و مواد این استدلال تا همین حد است، نه این که هر چه سخن محسوس نگوید یا غذا نخورد، نتواند خدا باشد، بلکه چون مشرکان معتقد بودند که بت هایشان چنین کارهایی را انجام می دهند، پس این برخورد، برخوردی احساسی و استدلالی جدلی است نه برهانی. مهم در این جریان، پاسخ ایشان به اعتراض مشرکان است که فرمود: «قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»؛ [ابراهيم‏] گفت: آيا آن چه را مى‏ تراشيد، مى‏ پرستيد؟ با اين كه خدا شما و آنچه را كه بر مى ‏سازيد آفريده است.(3)

بنا بر این استدلال که اشاره به استدلالی برهانی دارد، خداوند هیچ گاه نمی تواند ساخته شود و خودش مخلوق پرستش کنندگانش باشد. زیرا خدای مخلوق، مفهومی خود متناقض است.

سوال سوم شما نیز ربطی به اثبات خدا و دو سوال قبل ندارد. به علاوه مقایسه مالک سود و زیان نبودن بت ها با حرم های متبرک، قیاس نادرست و مع الفارق است. بت ها قرار است، خدای عده ای باشد و خدا و رب، قرار است که به آنان کمک کند. حال چگونه موجودی که خود مالک سود و زیان خود نیست و توان محافظت از خود را ندارد، می تواند به دیگران و بندگانش کمک کند و زیان آنان را بر طرف و برایشان سود ایجاد کند.
اما حرم امامان و اماکن متبرک قرار نیست خدا باشند و کسی از در و دیوار و ضریح این بزرگواران درخواستی ندارد. اگر به آنان تبرک می شود، به واسطه انتسابی است که به خداوند قادر متعال دارند نه این که مستقل از او باشند و تازه خود این در و دیوار تنها به واسطه منسوب بودن با آن بزرگواران است که اعتبار یافته اند نه این که در کنار آنان توان شفاعت را داشته باشند. بنا بر این، حتی اگر در این اماکن طلب برکت می شود، از خدای قادر است نه از در و دیوار و نه حتی به صورت مستقل از خدا، از صاحب آن حرم ها.

ــــــــــــــــــ
(1) انعام/ 76-78.
(2) صافات/ 91-93.
(3) صافات/ 95-96.

موضوع قفل شده است