جمع بندی آیا جمهوریت نظام هم برگرفته از ادله ی حکومت اسلامی است؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا جمهوریت نظام هم برگرفته از ادله ی حکومت اسلامی است؟

سلام علیکم
سوال بنده این است که آیا جمهوریت هم جزو حکومت اسلامی است؟
یعنی آیا این هم مانند ولایت فقیه از اسلام برداشته شده یا اینکه جمهوری اسلامی ترکیبی از یک حکومت اسلامی و یک نظام دموکراسی غربی است؟
آیا چنین چیزی در مبانی و ادله ی حکومت اسلامی وجود داشته یا صرفا به خاطر همراهی مردم و مصالح زمان آن را به نظام اسلامی اضافه کرده اند؟

به عبارت دیگر:
آیا جمهوریت نظام هم برگرفته از ادله ی حکومت اسلامی است؟
یعنی میشه اونو از منابع دینی استخراج کرد یا جمهوری اسلامی ترکیبی از یک حکومت با مبانی اسلام و یک نظام دموکراسی غربی هست؟
اصولا در اسلام و منابع شیعی چیزی به نام جمهوریت داریم؟

با نام و یاد دوست

سلام

پاسخ سوال فوق در تاپیک های زیر توسط کارشناس محترم ارائه شده است:

http://www.askdin.com/thread26270-3.html#post323027

http://www.askdin.com/thread10948.html

http://www.askdin.com/thread5200.html

http://www.askdin.com/thread2783.html

http://www.askdin.com/thread1010.html

خواهشمندم تاپیک های فوق را به دقت مطالعه نمایید

اگر سوالی داشتید با پیام خصوصی اطلاع دهید.

در همین جا از کاربران محترم درخواست دارم قبل از ایجاد موضوع و طرح سوال ، حتما از گزینه جستجوی سایت استفاده کنند

تا اگر بحث مشابهی قبلا در سایت وجود داشت مطالعه کنند

و در صورتی که به پاسخ سوال خود نرسیدند نسبت به ایجاد موضوع جدید اقدام نمایند.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست

با توجه به اینکه کاربر محترم بیان داشتند از مطالبی که در تاپیکهای پست قبلی بود، به پاسخ سوال شان نرسیدند

لذا تاپیک به کارشناس ارجاع داده می شود:


کارشناس بحث: استاد کریم

بچه محله امام رضا;542368 نوشت:
سوال بنده این است که آیا جمهوریت هم جزو حکومت اسلامی است؟
یعنی آیا این هم مانند ولایت فقیه از اسلام برداشته شده یا اینکه جمهوری اسلامی ترکیبی از یک حکومت اسلامی و یک نظام دموکراسی غربی است؟

سلام علیکم
جمهوریت جزو حکومت اسلامی است اما نه به این معنی که در شرع مقدس مانند بحث امامت وولایت فقیه روی آن بحث شده واحادیث صریحی وجود داشته باشد بلکه به این معنی که جمهوریت نشانگر مقبولیت یک نظام است. یعنی مشروعیت حاکم اسلامی که در دره اول امام معصوم ودر زمان غیبت ولی فقیه است از جانب خداوند است وتعیین امام به دست خداوند می باشد ومردم در تعیین آن نقشی ندارند. چون امام باید معصوم باشد وکسی غیر از خداوند نمی داند که این شخص می تواند معصوم باشد یا نه؟
امام نیز در شیعه یعنی کسی که رئیس مردم در امورئ دنیا وآخرت است، واین معنی در کتابهای متعدد اعتقادی مثل باب حادی عشر، کشف المراد وغیره آمده است. پس مردم در تعیین امام ورهبر جامعه نقشی ندارند اما اگر این رهبر از جانب مردم مقبولیت نداشته وپذیرفته نشود نمی تواند رهبری جامعه را بر عهده گیرد. پس مقبولیت هم لازم است ومراد از جمهوری این است که این نظام مورد قبول وپذیرش جامعه می باشد.
در دموکراسی غربی همه چیز توسط اکثریت مردم می باشد اما در نظام اسلامی اصل تعیین با خداوند متعال است وبقیه ارکان جامعه نیز توسط این رهبر تعیین می شود لذا اگر حکم رهبری نباشد رئیس جمهور وسایر ارکان جامعه مشروعیت نخواهند داشت.
اصطلاح بهتر در این مورد همان مردم سالاری دینی است که از جانب رهبر بزرگوار بیان شد در قبال همین برداشتی که وجود داشت که این مردم سالاری دموکراسی است. چون مردم ما دیندار وپایبند به آرمانهای دینی هستند لذا می دانند که بدون حکم ولی فقیه که ولایت برآنها دارد رای آنها ارزشی ندارد واینطور نیست که مثل لیبرال دموکراسی رای مردم تاثیر مستقیم داشته باشد وانتخابها بر اساس رای مردم باشد.

بچه محله امام رضا;542368 نوشت:
آیا چنین چیزی در مبانی و ادله ی حکومت اسلامی وجود داشته یا صرفا به خاطر همراهی مردم و مصالح زمان آن را به نظام اسلامی اضافه کرده اند؟

آینچه در تاریخ اسلام سابقه دارد مساله اجماع است که مردم جمع شوند وکسی را به عنوان حاکم تعین کنند واهل سنت معتقد هستند که خلیفه اول توسط اجماع تعیین شده ویکی از راهها برای تعیین حاکم اسلامی اجماع می باشد. هرچند در اصل اجماعی بودن این انتخاب سخن بسیار است چون همه مردم در تعیین او حضور نداشتند وبر مردم تحمیل شد. اما این مبنا که امروزه مردم سالاری گفته می شود از آنجا بوجود آمد اما در فقه شیعه ومبانی دینی چنین چیزی وجود ندارد چون انتخاب رهبر وزعیم جامعه توسط خداوند می باشد. بله اگر مردم از او حمایت نکنند نمی تواند تاثیری داشته باشد چنانچه امام علی علیه السلام 25سال خانه نشین بودند ولی مشروعیت ایشان بر سر جای خود بود وعده ای حق ایشان را غصب کرده بودند واین هم بخاطر عدم حمایت قاطبه مردم بود.
از نظر شیعه مردم سالاری دینی معتبر است که با تعیین مردم ومشرعیت یافتن حکم ولی فقیه می باشد. واین انتخاب مردم بدون تنفیذ رهبری هیچ مشروعیتی ندارد.


سلام

آیا برای اثبات جایگاه ولایت فقیه خصوصا ولایت امام خمینی میشه به ولایت امیر مومنان استدلال کرد؟
اینکه حضرت علی ع بخاطر هجوم مردم خلیفه شد و امام خمینی هم بخاطر همین مطالبه گری؟

کریم;551516 نوشت:
سلام علیکم
جمهوریت جزو حکومت اسلامی است اما نه به این معنی که در شرع مقدس مانند بحث امامت وولایت فقیه روی آن بحث شده واحادیث صریحی وجود داشته باشد بلکه به این معنی که جمهوریت نشانگر مقبولیت یک نظام است. یعنی مشروعیت حاکم اسلامی که در دره اول امام معصوم ودر زمان غیبت ولی فقیه است از جانب خداوند است وتعیین امام به دست خداوند می باشد ومردم در تعیین آن نقشی ندارند. چون امام باید معصوم باشد وکسی غیر از خداوند نمی داند که این شخص می تواند معصوم باشد یا نه؟
امام نیز در شیعه یعنی کسی که رئیس مردم در امورئ دنیا وآخرت است، واین معنی در کتابهای متعدد اعتقادی مثل باب حادی عشر، کشف المراد وغیره آمده است. پس مردم در تعیین امام ورهبر جامعه نقشی ندارند اما اگر این رهبر از جانب مردم مقبولیت نداشته وپذیرفته نشود نمی تواند رهبری جامعه را بر عهده گیرد. پس مقبولیت هم لازم است ومراد از جمهوری این است که این نظام مورد قبول وپذیرش جامعه می باشد.
در دموکراسی غربی همه چیز توسط اکثریت مردم می باشد اما در نظام اسلامی اصل تعیین با خداوند متعال است وبقیه ارکان جامعه نیز توسط این رهبر تعیین می شود لذا اگر حکم رهبری نباشد رئیس جمهور وسایر ارکان جامعه مشروعیت نخواهند داشت.
اصطلاح بهتر در این مورد همان مردم سالاری دینی است که از جانب رهبر بزرگوار بیان شد در قبال همین برداشتی که وجود داشت که این مردم سالاری دموکراسی است. چون مردم ما دیندار وپایبند به آرمانهای دینی هستند لذا می دانند که بدون حکم ولی فقیه که ولایت برآنها دارد رای آنها ارزشی ندارد واینطور نیست که مثل لیبرال دموکراسی رای مردم تاثیر مستقیم داشته باشد وانتخابها بر اساس رای مردم باشد.

[=arial]سلام علیکم و رحمة الله
از پاسخ حضرتعالی بی اندازه متشکرم
اینگونه که حقیر از صحبت های شما برداشت کردم جمهوریت نشانه مقبولیت است و از ادله برداشت نمی شود.
اما حضرت آقا امسال در سخنرانی 14 خرداد فرمودند:
افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این جزو دین است.(khamenei.ir)
اینکه ایشان فرمودند مردم سالاری جزو دین است و از شریعت استفاده می شود، به چه معناست؟

بچه محله امام رضا;551567 نوشت:
اما حضرت آقا امسال در سخنرانی 14 خرداد فرمودند:
افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این جزو دین است.(khamenei.ir)
اینکه ایشان فرمودند مردم سالاری جزو دین است و از شریعت استفاده می شود، به چه معناست؟

این مردم سالاری به این معنی نیست که ردم باید امام معصوم را هم خودشان تعیین کنند. بلکه آنچه در احادیث ما روی آن زیاد پافشار یشده خدمت به خلق خدا است وهیچ عبادتی بالاتر از این نیست که رضایت مردم را جلب کنی. وتمام هم وغم مسئول اسلامی باید این باشد که خدمت به مردم کند. پس اساس در مسئولیت اسلامی خدمت به مردم وحل مشکلات آنها است.
در جامعه اسلامی مسئول باید آنچنان مردمی باشد که هر موقع بتوانند از او انتقاد کنند ومشکلات خود را با او مطرح کنند. در سیستم لیبرال دموکراسی درست است که مسئول با رای مردم انتخاب می شود ولی بعد از انتخاب شدن خیلی از آنها با مشکلات مردم وجامعه کاری ندارند وبه دنبال منافع خود هستند. ولی اسلام به همه مسئولین توصیه می کند که تمام تلاش خود را برای حل مشکلات مردم به کار برند. اینها نمودهای واقعی مردم سالاری دینی است.

کریم;551752 نوشت:
این مردم سالاری به این معنی نیست که ردم باید امام معصوم را هم خودشان تعیین کنند. بلکه آنچه در احادیث ما روی آن زیاد پافشار یشده خدمت به خلق خدا است وهیچ عبادتی بالاتر از این نیست که رضایت مردم را جلب کنی. وتمام هم وغم مسئول اسلامی باید این باشد که خدمت به مردم کند. پس اساس در مسئولیت اسلامی خدمت به مردم وحل مشکلات آنها است.
در جامعه اسلامی مسئول باید آنچنان مردمی باشد که هر موقع بتوانند از او انتقاد کنند ومشکلات خود را با او مطرح کنند. در سیستم لیبرال دموکراسی درست است که مسئول با رای مردم انتخاب می شود ولی بعد از انتخاب شدن خیلی از آنها با مشکلات مردم وجامعه کاری ندارند وبه دنبال منافع خود هستند. ولی اسلام به همه مسئولین توصیه می کند که تمام تلاش خود را برای حل مشکلات مردم به کار برند. اینها نمودهای واقعی مردم سالاری دینی است.

[=arial]ممنون از پاسخ شما ولی این جواب سوال حقیر نبود من حس می کنم دارید بنده رو می پیچونید :khandeh!:
[=arial]آقا فرمودند: [=arial]اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت.[=arial]
سوال حقیر از حضرتعالی این است که انتخابات و تکیه به آراء مردم از کجای شرع استخراج می شود؟

[=arial]بابت وقتی که می ذارید از شما متشکرم.

بچه محله امام رضا;551971 نوشت:
ممنون از پاسخ شما ولی این جواب سوال حقیر نبود من حس می کنم دارید بنده رو می پیچونید
آقا فرمودند: اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت.
سوال حقیر از حضرتعالی این است که انتخابات و تکیه به آراء مردم از کجای شرع استخراج می شود؟
بابت وقتی که می ذارید از شما متشکرم.

در مورد مسائل دینی ومعارف ملاک قرآن واهل بیت هستند ودر عصر غیبت مجتهدان استخراج این امور را به عهده دارند. پس در امور اعتقادی واحکام ومعارف نظر ودیدگاه مردم تاثیری ندارد ول مردم این حق را دارند که در مورد متولیانی که برای آنها انتخاب می شود اظهار نظر کنند وبه حاکم شرع شکایت کنند واو وظیفه دارد کسی که در حق مردم اجحاف وظلم می کند برکنار ویا تادیب کند ودر عصر امیرالمومنین نیر این مساله بوده است. لذا می توان گفت که در امور مجریان امور که انتخاب می شوند دیدگاه مردم تاثیر گذار است واین دیدگاه در عصری می تواند با مراجعه به حاکم شرع وامام ورهبر جامعه وشکایت از مجریان امور وتغییر آنها باشد ودر عصری می تواند با رای مردم این متولیان اجرایی انتخاب شوند ولی شخص ولی که ولایت ب رمردم دارد ودر عصر معصوم خود ایشان ودر دوران غیبت به عهده علماء ربانی است نمی تواند با رای مستقیم مردم باشد. پس می توان گفت نقش مردم در امور اجرایی وانتخاب مسئولان اجرایی است.

کریم;552229 نوشت:
در مورد مسائل دینی ومعارف ملاک قرآن واهل بیت هستند ودر عصر غیبت مجتهدان استخراج این امور را به عهده دارند. پس در امور اعتقادی واحکام ومعارف نظر ودیدگاه مردم تاثیری ندارد ول مردم این حق را دارند که در مورد متولیانی که برای آنها انتخاب می شود اظهار نظر کنند وبه حاکم شرع شکایت کنند واو وظیفه دارد کسی که در حق مردم اجحاف وظلم می کند برکنار ویا تادیب کند ودر عصر امیرالمومنین نیر این مساله بوده است. لذا می توان گفت که در امور مجریان امور که انتخاب می شوند دیدگاه مردم تاثیر گذار است واین دیدگاه در عصری می تواند با مراجعه به حاکم شرع وامام ورهبر جامعه وشکایت از مجریان امور وتغییر آنها باشد ودر عصری می تواند با رای مردم این متولیان اجرایی انتخاب شوند ولی شخص ولی که ولایت ب رمردم دارد ودر عصر معصوم خود ایشان ودر دوران غیبت به عهده علماء ربانی است نمی تواند با رای مستقیم مردم باشد. پس می توان گفت نقش مردم در امور اجرایی وانتخاب مسئولان اجرایی است.

[=arial]این مطالبی رو که فرمودید می دونم، ولی بالاخره متوجه نشدم انتخابات از کجای شرع استخراج شد!
شاید ایراد از عقل ناقص منه، ممنون برای وقتی که صرف کردید.

بچه محله امام رضا;552423 نوشت:
این مطالبی رو که فرمودید می دونم، ولی بالاخره متوجه نشدم انتخابات از کجای شرع استخراج شد!
شاید ایراد از عقل ناقص منه، ممنون برای وقتی که صرف کردید.

با سلام
تنها دلیلی دینی که می توان بر این مساله بیان کرد آیه شریفه وشاورهم فی الامر(آل عمران/159) که به پیامبر بزرگوار اسلام(ص) دستور می دهد که در کارها با مردم مشورت کند.
مسلم این مشورت در امور وبیان معارف دینی نیست بلکه در تصمیم گیری های دنیوی واجرایی است ومساله انتخابات نیز می توان از باب مشورت دادن به ولی امر مسلمین باشد.

حاضر
:Graphic (19):
سلام علیکم
می شود از سیره و احادیث معصومین (علیهم اسلام) تکیه بر رضایت و انتخابات مردم در حکومت اسلامی را استخراج کرد. امام علی (علیه السلام) با این که از سوی خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به صورت خاص و منصوص به عنوان امام و رهبر مسلمانان انتخاب شده بودند، وقتی که ماجرای سقیفه پیش آمد و مردم به خلافت ابوبکر (هر چند که با تزویر و فریب همراه بود) رأی دادند و خلافت او را پذیرفتند، خودش را از حکومت و خلافت کنار زد و 25 سال خانه نشینی را انتخاب کرد؛ زیرا بعد از ابوبکر، عمر بر سر کار آمد و بعد از او، عثمان بر تخت خلافت نشست و سرانجام بعد از این که مردم به خانه امام علی (علیه السلام) ریختند و به زور او را به عنوان امام و رهبر خودشان پذیرفتند، بر تخت خلافت و سرپرستی مردم نشست و حدود 4 سال و اندی بر مردم خلافت کرد. در زمان امام حسن (علیه السلام) نیز وقتی وی دید که مردم از او روی برگرداندند (هر چند این نیز از توطئه های دشمنان بود) وی قرارداد صلح با معاویه را امضاء کرد و خلافت را به معاویه واگذار کرد. در زمان ائمه دیگر هم آنان چون دیدند که یار و یاوری ندارند و مردم برای حمایت آنان به پا نمی خیزند، از نشستن بر تخت حکومت و خلافت دوری گزیدند. تنها امام حسین (علیه السلام) بود که دید مردم کوفه برای او نامه نوشتند و گفتند که ما توا را به عنوان امام و رهبر خودمان قبول داریم و از تو حمایت می کنیم، به سمت کوفه رفت تا امامت و رهبری آنان را بر عهده بگیرد که آنان نیز زیر قول خودشان زدند و با خود وی جنگیدند. پس پیشوایان دینی، هر جا که علاوه بر نصب آنان از جانب خداوند، رضایت و پشتیبانی مردم بوده است، یعنی جمهور مردم به رهبری و سرپرستی آنان رأی مثبت و آری داده اند، برای رهبری آنان به پا خواسته اند. حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وقتی که دید مردم یثرب (مدینة النبی) نزد ولی آمدند و در بیعت هایی با وی عهد بسته اند که از وی حمایت کنند و او می تواند بیاید در یثرب حکومت تشکیل دهد، در آن شبی که از چهل قبیله به بستر او در خانه اش حمله کردند، به سوی یثرب شتافت و در آن جا حکومت تشکیل داد. یعنی درست است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دارای مقام نبوت و رهبری از جانب خداوند است؛ ولی تا رضایت و خواست مردم نباشد، او نمی توانست به چنین حکومتی اقدام کند. پس در حکومت اسلامی، هم نصب الهی و شرعی وجود دارد هم استقبال و پذیرش جمهوری. یعنی درست است که اصل، تشریع و تنفیذ شرع و دین است؛ ولی تا آراء مثبت جمهور نباشد، این تنفیذ و تشریع، به منصه ظهور نمی پیوندد و مصداق عینی و خارجی پیدا نمی کند. به همین دلیل، امام خمینی (قدس سره)، از آن جایی که مرجع تقلید شیعیان جهان بود و نائب عام امام زمان بود و دارای جایگاه رهبری معنوی و شرعی مردم بود؛ ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دستور اجرای همه پرسی و رفراندوم را داد تا همه مردم به پای رأی بیایند و در جلوی چشمان دشمنان و دوستان و مردم ایران و مردم کشورهای دیگر، به حکومت اسلامی و حکومت وی، رأی مثبت دهند تا این که حکومت اسلامی و انقلابی در ایران، علاوه بر مشروعیتی که از جانب دین دارد، از سوی مردم، مقبولیت نیز بیابد؛ زیرا حکومتی که از جایگاه مردمی برخوردار نباشد، دوام پیدا نخواهد کرد. به همین دلیل، دیده می شود که این حکومت دارد پر و بال می گیرد و دوام پیدا می کند، چون هر دو بال را برای پرواز دارد. هم بال مشروعیت دینی و هم بال مقبولیت مردمی و جمهوری.
امام خمینی
(قدس سره)، جمهوریت نظام را از غرب نگرفت از سیره و احادیث معصومین استخراج نمود. بنابراین، نوع حکومت در کشور جمهوری اسلامی ایران، به طور کامل، دینی و بومی است و از منابع اسلامی (سیره و احادیث معصومین) استخراج شده است و مدل آن، مدل اسلامی است. نه مدلی مخلوط از اسلامی و غربی. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری (زیده عزه) می فرماید که امام خمینی (قدس سره) مدل نظام ما را از غرب نگرفته است؛ زیرا امام خمینی (قدس سره) یک فقیه متبجر و مجتهد مسلم بود و نوع حکومت را بنابر آموزه هایی که از منابع شرعی دین، استخراج می کرد، مطرح می نمود و از الگوبرداری از غرب، به خصوص در نوع حکومت، خودداری می کرد و این نکته را به همه گوشزد می کرد و در امور نظام نیز همیشه بر این نکته تأکید داشت که باید کشور ایران، به صورت صد در صد اسلامی اداره شود، نه غربی.
در پناه خدا باشید.
اگر باز سؤالی برایتان وجود دارد، مطرح کنید تا پاسخ دهم.

:yes:

پرسش:
آیا جمهوریت نظام هم مانند ولایت فقیه برگرفته از دین است؟ و در تاریخ اسلام جمهوریت سابقه داشته است؟

پاسخ:
جمهوریت جزو حکومت اسلامی است اما نه به این معنی که در شرع مقدس مانند بحث امامت و ولایت فقیه روی آن بحث شده و احادیث صریحی وجود داشته باشد بلکه به این معنی که جمهوریت نشانگر مقبولیت یک نظام است.
در نظام اسلامی اصل تعیین رهبر با خداوند متعال است و بقیه ارکان جامعه نیز توسط این رهبر (امام) تعیین می شود لذا اگر حکم رهبری نباشد رئیس جمهور و سایر ارکان جامعه مشروعیت نخواهند داشت.
اصطلاح بهتر در این مورد همان مردم سالاری دینی است که از جانب رهبر بزرگوار بیان شد در قبال همین برداشتی که وجود داشت که این مردم سالاری دموکراسی است. چون مردم ما دیندار و پایبند به آرمان های دینی هستند لذا می دانند که بدون حکم ولی فقیه که ولایت بر آنها دارد رأی آنها ارزشی ندارد و اینطور نیست که مثل لیبرال دموکراسی رای مردم تاثیر مستقیم داشته باشد و انتخاب ها بر اساس رأی مردم باشد.

از نظر شیعه مردم سالاری دینی معتبر است، البته برخلاف دیدگاه اهل سنت، شیعه معتقد نیست که رأی و نظر مردم به خودی خود و اصالتا به حاکمیت کسی مشروعیت بخشد، اما عدم اقبال مردم و رویگردانی آنها از حاکمیت یک شخص می تواند مانع فعلیت یافتن حکومت کسی شود که حاکمیتش از جانب خداوند بوده و مشروع است.

همانطور که امام علی(علیه السلام) علی رغم اینکه حکومت حق او بود، اما به جهت عدم اقبال عمومی به ایشان از حکومت روی گردانده و برای رسیدن به حق مشروع خودشان به اختلافات و جنگ داخلی دست نزدند، یعنی عدم مقبولیت مانع فعلت یافتن این مشروعیت شد.

البته این اهمیت نظر مردم مسئله ای است که هم عقل و هم نقل بر آن تأکید دارد، روشن است که عقل هر آنچه که در تحکیم حکومت اسلامی نقش دارد را جایز دانسته و توصیه می کند، از جمله همین نظرخواهی از مردم که ادله متعدد نقلی هم بر آن دلالت می کند، مانند آیه شریفه «و شاورهم فی الامر»، که به پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) دستور می دهد که در کارها با مردم مشورت کند.(1)
همچنین سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) اهل بیت(علیهم السلام) گویای این است که نسبت به نظر مردم بی اعتنا نبوده و در امور جامعه از مردم نظرخواهی می کرده اند، مانند مصداق هایی که از مشورت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از جنگ های بدر، احد، و خندق نقل شده است، تا جایی که اصل حفر خندق به پیشنهاد سلمان فارسی بوده است.

بنابراین اگرچه اسلام به صورت شفاف به جمهوریت اشاره نکرده است، اما ادله اهمیت نظر مردم در حاکمیت، و همچنین دلالت عقل بر ضرورت عمل به آنچه که بر مقبولیت حاکم افزوده، و حکومتش را مستحکم تر می سازد، گویای تأیید جمهوریت از نگاه اسلام است.

__________
(1) آل عمران/ 159.

موضوع قفل شده است