جمع بندی سوال در مورد وجود یک آیه
تبهای اولیه
سلام
در یک کتابی که اخیراً داشتم میخوندم ، به ترجمه یکی از آیات قرآن اشاره شده بود و ننوشته بود که این آیه در کدام سوره از قرآن کریم قرار داره.
آیه مذکور :
«اگر آنها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما، آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمی دهد.»
سوال من اینه که اصلاً چنین آیه ای در قرآن وجود داره یا نه؟
و اگر وجود داره میشه بگید کدام سوره و کدام آیه است؟
با تشکر
در یک کتابی که اخیراً داشتم میخوندم ، به ترجمه یکی از آیات قرآن اشاره شده بود و ننوشته بود که این آیه در کدام سوره از قرآن کریم قرار داره. آیه مذکور : سوال من اینه که اصلاً چنین آیه ای در قرآن وجود داره یا نه؟ و اگر وجود داره میشه بگید کدام سوره و کدام آیه است؟ با تشکرسلام
با سلام و درود
در جستجویی که انجام دادم چنین آیه ای و با این ترجمه پیدا نکردم. ممکن است برداشت خود شخص از آیات متعدد باشد نه یک آیه و ترجمه آن.
تاپیک را باز می کنم شاید دوستان دیگر بتوانند کمک کنند.
ممکن است برداشت خود شخص از آیات متعدد باشد نه یک آیه و ترجمه آن.
با تشکر از جوابتون. آیا اصلاً آیه یا آیه هایی به این مضمون در قرآن وجود داره؟
«اگر آنها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما، آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمی دهد.»
برای اینکه در جریان موضوع کتاب قرار بگیرید بخشی از کتاب رو که درش به این آیه اشاره شده رو با اجازتون اینجا تایپ می کنم :
"...سرنوشت کنونی جهان و طبقه بندی جامعه های بشری، از نظر اعتقادی، حقیقتی شگرف و باورنکردنی را به ما می آموزد، زیرا اگر گروه های اعتقادی بشری را به سه بخش کنیم: ملحدها که اساساً به خدا ایمان ندارند، مشرکان که خدا پرست اند، اما ایمانشان به خدا، آلوده ی شرک است و موحدان که ایمان به خدای یگانه دارند، از نظر تمدّن، فرهنگ، قدرت، عزّت، برکت، وحدت اجتماعی، تسخیر طبیعت، رشد فکری، علم، صنعت، هنر، حقوق انسانی، آزادی های بشری، درجه ی عدالت، امکان رشد استعدادها و برخورداری از حق و به طور کلی، بهره مندی از نعمت های مادّی و معنوی و امکاناتی که خداوند برای بندگانش خلق کرده است و تحقق استعدادهایی که در نهاد انسان نهاده است، ترتیبی کاملاً معکوس وجود دارد! و مسلماً، مومنان و پرستندگان خدای واحد، از هر دو صف دیگر ملحدان و مشرکان عقب مانده تر، از نعمت های الهی بی نصیب تر، فقیرتر، اسیرتر، نادان ترند... و چه می گویم؟ اساسً این اوصاف در انحصار همین مومنان به خدا است! وسرنوشتشان غالباً بازیچه ی دست الحاد و شرک است و برای بخور و نمیرشان محتاج آنها؟
ماتریالیست ها، یهودی ها و نصرانی ها غرق نعمت اند و بر زمین و زمان حتّی ماه و مریخ مسلّط و مسلمانان؟ هنوز از رنچ های انسان اوّلیه رنج می برند: آب، نان، آزادی، سواد!
این یک واقعیت تلخ و هولناک، اما صریح است! و پاسخ درست بدان دشوار!
روشنفکران غیر مسلمان و یا غیر مذهبی می گویند، این خود دلیل عینی است بر اثبات این اصل که اسلام، مذهب فناتیسم است و فلج کننده ی اراده و اصالت انسان. دین قضا و قدری است و نتیجه اش و یا این خود دلیل عینی بر اثبات این اصل کلّی که اساساً دین تریاک توده هاست و مغایر علم و پیشرفت و تکیه کردن بر اصالت انسان و زندگی.
و از این اتهام ها خوشمزه تر، توجیه های بعضی مومنین مسلمان است که چون عزّت و قدرت و سعادت و نعمت و پیشرفت و علم و صنعت و تمدّن را در آن سو و برعکس، ذلّت و ضعف و نکبت و نقمت و انحطاط و جهل و عقب ماندگی را در این سو نمی توانند انکار کنند، اساساً آمده اند و خیال خود و همه ی امت را پاک راحت کرده اند و به نام دین! همه ی آن موهبت های خدایی را تحقیر می کنند و همه ی این نکبت های انسانی را تجلیل و حتّی تقدیس!
آن ها همه مادّیات است، همه لذّات جسم است، همه جیفه های دنیا است، هوس و گناه و غفلت از یاد خدا و فرداست و برعکس، این ها همه آزمایش الهی است، نعمت حقیقی و توفیق خدایی است، عامل تزکیه ی نفس، تصفیه ی روح، کسب معنویت، اجر صبر، پاداش سختی و قلّت گناه و عدم استطاعت بر معصیت و موجب توجّه یافتن به خدا، ایمان و امید بستن به خدا، ذکر خدا، تقویت فضایل معنوی و مراتب روحانی و درجه ی طاعت و کسب ریاضت و سعادت آخرت...! دنیا زندان مومن است و بهشت کافر.
و عدّه ای هم زحمت همین اندازه تحقیقات خیلی فلسفی و اجتهادات فوق دینی را هم به خود نمی دهند، با لحنی فیلسوفانه تر و حالتی روحانی تر که حکایت از کمال ایمان و درجه ی تفویض و تسلیم و رضای در برابر مشیّت حضرت حق می کند، خلاصه اش کرده اند که: بله، ولی حکمت بالغه ی الهی چنین اقتضا دارد و سرّ آن بر ما پوشیده است!
در این شک نیست که این واقعیّت است و در عین حال، شک نیست که هم توجیه ضدّ اسلامی آنها تهمت است و هم توجیه شبه مذهبی و شبه اسلامی این ها خرافه!
پس علّت چیست؟ می بینیم که پاسخ بدان ساده نیست. و شگفتا که این قرآن چگونه حرف می زند؟ و چه ها می آموزد؟ آه اگر این کتاب را از ما نمی گرفتند! یک کتاب آسمانی، سخن وحی از زبان یک پیامبر، یک شخصیّت مطلق الهی و در عین حال، یک مرد اُمّی. مگر ممکن است؟ و آنگاه در ارزیابی مسائل اجتماعی، تحلیل تاریخی و تضادهای انسانی با نگاهی این چنین علمی، بینشی مطلقاً عقلی، تحلیلی صرفاً منطقی و با چنین تکیه ای بر واقعیات عینی، عملی، عوامل مادی، علل طبیعی، این همه رآلیست!
«اگر آن ها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلّت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمیدهد»!
قومی که از نظر فکری و روانی خود را دگرگون نساخت و شایستگی نعمت و قدرت را در خویش پدید نیاورد، در راه کسب معروف تلاش ننمود، در راه طرد منکر مبارزه نکرد، خدا هرگز سرنوشت وی را که به دگرگونی خویش دست نزده است و شایستگی نعمت و قدرت در خویش ایجاد نکرده است و در برابر معروف و منکر مسئولیّت احساس نمی کند، به عنوان پاداشی در ازای ایمان به خویش، دگرگون نخواهد کرد!
در یک کلمه، پیشرفت و عزّت، حاصل عمل است و رستگاری حیات و سیادت یک اجتماع، در گرو جهد برای معروف و جهاد علیه منکر است و آنها که ایمان به خدا دارند، اما در عمل عاجزند و از مسئولیّت امر و نهی اجتماعی، گریزان، ایمان به خدا آنان را سودی نمی بخشد! و سرنوشت کنونی دنیا، این درس را به تلخی به ما می آموزد!..."
دکتر شریعتی، سخنرانی در تالار حسینیه ارشاد، به تاریخ دوم آبان ماه 1351
کتاب «شیعه»، دکتر شریعتی، انتشارات «حکایت قلم نوین»، چاپ اول 1392، صفحه 84-88
خدا در قران فرموده جالبه به پیامبر صلوات الله علیه و اله نیز فرموده یعنی مخاطبش کسیه که ایمان داره و کلی هم تلاش و جهاد کرده و یک کلام برترین مخلوق است خدا مستقیم داره به برترین مخلوقش در قران میگه ای پیامبر کافران بسبب فقر مومنان را مسخره می کنند و از طرفی گفته که ای پیامبر مبادا مال دنیایی که به کافران دادم تو را به شگفت اورد و از اخرت دور کند خلاصه چنین ایه هایی بیان گر این است که هرقدر هم ایمان داشته باشی بازهم شرایط مومن نسبت به کافر در دنیا بسیار سخت تر است چون دنیا هیچه پیش اخرت...اما در مورد اینکه گفته شده مومنان بویزه مسلمانان عقب افتاده ترین اند از هر نظر باید بگم حالت کلی اگرم اینگونه است باز در ظاهر کاره وگرنه مسلمانان عاقل ترین باهوش ترین تکامل یافته ترین و دارا ترین و برترین مخلوقات خداوند هستند که رو نمی کنند و خدا اجاز رو کردن نمی دهد وگرنه فقط و فقط یک مسلمان می تواند با یک اشاره تمامی بساط کافران و خودشان را بیکباره جمع کند و نابود کند از طرفی تمامی علوم و قدرت هایی که کافران دارند از مسلمانان است که خود بی خبرند دقیقا مثل این می مونه که من مسلمانی رو میشناسم که یک اختراع کرده الان چند میلیون نفر در دنیا دارن استفاده می کنن و چند میلیارد تومان پول این اختراع اوست نه نامی از خودش نوشته نه پولی دریافت کرده و تمامش برای رضای خدا و کمک به فقرا بوده خب امثال این فرد کم نیستند... تمام هر انچه هست و نیست در دنیا و اخرت است از مومنان و خداست و برای خدا و مومنان است و برای این دنیای کافر را اباد تر کردند چون انان میل به حق خواری و ظلم دارند و چون به انان خدا اراده داده پس در این حق خواری و دزدی علم و همه چیز مومنان به کافران می دهیم تا هیزم اتش انها شود پس وقتی به کافر دنیا را بیشتر می دهیم بخاطر شایستگی ان نیست بلکه بخاطر قدرت اراده ای است که به انان دادیم و همین موجب می شود وقتی علوم و اموال مومنان را می دزدند و می خورند بنام خودشان و برای خودشان تمام شود
قبل از همه چیز عرض کنم که من خودم هم با تمام حرف های دکتر شریعتی موافق نیستم و نقدهایی بر فرمایشاتشون دارم و همین وجود این تاپیک هم نشون دهنده ی اینه که به دنبال سند گفته های ایشون میگردم. اما با این وجود با گفته های شما هم موافق نیستم چون به نظرم بسیاری از فرمایشاتتون منطقی نیست و با عقل ناقص من جور در نمیاد.
خدا در قران فرموده جالبه به پیامبر صلوات الله علیه و اله نیز فرموده یعنی مخاطبش کسیه که ایمان داره و کلی هم تلاش و جهاد کرده و یک کلام برترین مخلوق است خدا مستقیم داره به برترین مخلوقش در قران میگه ای پیامبر کافران بسبب فقر مومنان را مسخره می کنند و از طرفی گفته که ای پیامبر مبادا مال دنیایی که به کافران دادم تو را به شگفت اورد و از اخرت دور کند خلاصه چنین ایه هایی بیان گر این است که هرقدر هم ایمان داشته باشی بازهم شرایط مومن نسبت به کافر در دنیا بسیار سخت تر است چون دنیا هیچه پیش اخرت...
اولاً اینکه این آیات لزوماً به این معنی نیست که شرایط مومن نسبت به کافر در دنیا بسیار سخت تر است. ثانیاً فرض می کنیم که فرمایش شما قبول اما آیا این آیه و آیات از این دست به این معنی است که مسلمانان باید تا ابد نسبت به کافران فقیرتر و ضعیفتر زندگی کنند؟؟
اما در مورد اینکه گفته شده مومنان بویزه مسلمانان عقب افتاده ترین اند از هر نظر باید بگم حالت کلی اگرم اینگونه است باز در ظاهر کاره وگرنه مسلمانان عاقل ترین باهوش ترین تکامل یافته ترین و دارا ترین و برترین مخلوقات خداوند هستند که رو نمی کنند و خدا اجاز رو کردن نمی دهد وگرنه فقط و فقط یک مسلمان می تواند با یک اشاره تمامی بساط کافران و خودشان را بیکباره جمع کند و نابود کند
جسارتاً با این قسمت از نوشته ی شما به هیچ وجه موافق نیستم چون نه تنها فکر نمی کنم هیچ آیه قرآنی در مورد صحت ادعای شما وجود داشته باشه ، بلکه با عقل هم سازگار نیست. شما براساس چه منطقی می فرمایید که مسلمانان باهوش ترین مخلوقات خداوند هستند؟ جالب اینجاست که نگفتید مومنان و فرمودید مسلمانان در حالی که از نظر منطق قرآن هم بین این دو فرق وجود داره. مگر خدا در قرآن نگفته که از نعمت هایی که بهتون داده شده استفاده کنید؟ پس چطور ممکنه مسلمانان رو عاقل ترین ، باهوش ترین ، تکامل یافته ترین ، و برترین مخلوقاتش قرار بده ولی به اون ها اجازه ی استفاده از این نعمت ها را نداده باشه و به این زندگی ذلّت باری که اکثر مسلمانان دارند رضایت بده؟ به نظر من این نظر شما شباهت زیادی به عقاید تحریف شده ی یهود یا عقاید منحرف و فاشیستی نژادپرستان داره که هرکدومشون قوم خودشون رو برترین مخلوقات خدا میدونستند در حالی که این مخالف آیات قرآن است. و در قرآن ملاک برتری تقوا معرفی شده، نه مسلمان بودن!
از طرفی تمامی علوم و قدرت هایی که کافران دارند از مسلمانان است که خود بی خبرند دقیقا مثل این می مونه که من مسلمانی رو میشناسم که یک اختراع کرده الان چند میلیون نفر در دنیا دارن استفاده می کنن و چند میلیارد تومان پول این اختراع اوست نه نامی از خودش نوشته نه پولی دریافت کرده و تمامش برای رضای خدا و کمک به فقرا بوده خب امثال این فرد کم نیستند...
باز هم یک ادعای بی پایه و اساس! شما بر اساس چه دلیلی می فرمایید که "تمامی علوم و قدرت هایی که کافران دارند از مسلمانان است"؟؟؟ این که شما یک مسلمانی رو میشناسید که یک کار خیری کرده دلیل بر چنین ادعای بزرگی نمیتونه بشه چه بسا این که من به جرئت ادعا میکنم که بخش قابل توجه ای از علوم و قدرت هایی که مسلمانان دارند از کافران است. و این کافران نه تنها کافران و مشرکان خارجی هستند (که بیشتر از 70 درصد تمام وسایل آسایش و رفاه ما از جمله موبایل و اتومبیل و وسایل الکترونیکی و ... از علم و قدرت آنها سرچشمه گرفته) بلکه چه بسیارند دکتران و مهندسانی که در داخل همین کشور اسلامی خودمان دارند به پیشرفت علم و قدرت و آسایش و رفاه ملت مسلمان ما خدمت می کنند ولی خودشان هیچ اعتقادی به خدا و دین ندارند!
تمام هر انچه هست و نیست در دنیا و اخرت است از مومنان و خداست و برای خدا و مومنان است و برای این دنیای کافر را اباد تر کردند چون انان میل به حق خواری و ظلم دارند و چون به انان خدا اراده داده پس در این حق خواری و دزدی علم و همه چیز مومنان به کافران می دهیم تا هیزم اتش انها شود پس وقتی به کافر دنیا را بیشتر می دهیم بخاطر شایستگی ان نیست بلکه بخاطر قدرت اراده ای است که به انان دادیم و همین موجب می شود وقتی علوم و اموال مومنان را می دزدند و می خورند بنام خودشان و برای خودشان تمام شود
اگر تمام هر آنچه هست و نیست از مومنان است (که نیست!) و برای مومنان است ، پس چرا کافران بیشترین بهره را از این هست و نیست می برند و مومنان بی بهره ترین اقوام اند؟؟ این قسمتی از فرمایش شما که با رنگ نارنجی مشخص کردم تناسب زیادی به این قسمت از فرمایشات دکتر شریعتی دارد که قبلاً عرض کردم :
"و از این اتهام ها خوشمزه تر، توجیه های بعضی مومنین مسلمان است که چون عزّت و قدرت و سعادت و نعمت و پیشرفت و علم و صنعت و تمدّن را در آن سو و برعکس، ذلّت و ضعف و نکبت و نقمت و انحطاط و جهل و عقب ماندگی را در این سو نمی توانند انکار کنند، اساساً آمده اند و خیال خود و همه ی امت را پاک راحت کرده اند و به نام دین! همه ی آن موهبت های خدایی را تحقیر می کنند و همه ی این نکبت های انسانی را تجلیل و حتّی تقدیس!
آن ها همه مادّیات است، همه لذّات جسم است، همه جیفه های دنیا است، هوس و گناه و غفلت از یاد خدا و فرداست و برعکس، این ها همه آزمایش الهی است، نعمت حقیقی و توفیق خدایی است، عامل تزکیه ی نفس، تصفیه ی روح، کسب معنویت، اجر صبر، پاداش سختی و قلّت گناه و عدم استطاعت بر معصیت و موجب توجّه یافتن به خدا، ایمان و امید بستن به خدا، ذکر خدا، تقویت فضایل معنوی و مراتب روحانی و درجه ی طاعت و کسب ریاضت و سعادت آخرت...! دنیا زندان مومن است و بهشت کافر."
و جالب اینجاست که شما می فرمایید "وقتی به کافر دنیا را بیشتر می دهیم بخاطر شایستگی ان نیست بلکه بخاطر قدرت اراده ای است که به انان دادیم" از این قسمت از فرمایش شما این نتیجه می شود که کافران دارای قدرت اراده هستند و به واسطه ی همین قدرت تسلط بیشتر بر دنیا دارند. پس یعنی مومنان قدرت اراده ندارند؟ یعنی اگر کافران حق مومنان را می خورند مومنان کاری نمی کنند و نباید بکنند؟
متاسفانه این قسمت از صحبت های شما هم بی شباهت به تفکرات مسیحیت تحریف شده نیست که می گویند همیشه باید تسلیم بود! اگر واقعاً دارایی هایی کافران به خاطر اراده ی آنهاست پس آنها شایستگی این دارایی ها را هم دارند!
و از طرفی اینطور نیست که مومنان باید دنیا را به کافران بدهند تا هیزم آتش آنها شود. کما این که در تاریخ هم اینگونه نبوده و در اوایل ظهور اسلام و تا چند قرن بعد مسلمانان از داراترین ملت ها ، چه از نظر قدرت و ثروت و چه از نظر علم و دانش و سواد بودند و این کافران بودند که خوار و ذلیل زندگی می کردند. پس مومنان هم توانایی زندگی در قدرت و عزّت را دارند و دلیل این که در چند قرن اخیر به این اندازه ضعیف و حقیر شده اند میتونه همون حرف دکتر شریعتی باشه که می فرمایند:
"در یک کلمه، پیشرفت و عزّت، حاصل عمل است و رستگاری حیات و سیادت یک اجتماع، در گرو جهد برای معروف و جهاد علیه منکر است و آنها که ایمان به خدا دارند، اما در عمل عاجزند و از مسئولیّت امر و نهی اجتماعی، گریزان، ایمان به خدا آنان را سودی نمی بخشد! و سرنوشت کنونی دنیا، این درس را به تلخی به ما می آموزد!..."
پس یعنی مومنان قدرت اراده ندارند؟
در یک کلمه، پیشرفت و عزّت، حاصل عمل است و رستگاری حیات و سیادت یک اجتماع، در گرو جهد برای معروف و جهاد علیه منکر است و آنها که ایمان به خدا دارند، اما در عمل عاجزند و از مسئولیّت امر و نهی اجتماعی، گریزان، ایمان به خدا آنان را سودی نمی بخشد! و سرنوشت کنونی دنیا، این درس را به تلخی به ما می آموزد!.
به نظرم شما خیلی از موضوع سوال فاصله گرفتید و برای اینکه از بحث دور نشیم بخش هایی از صحبت هاتون رو انتخاب می کنم و نظرم رو میگم.
من نگفتم مومن اراده نداره اگه دقت کنی گفتم کافر هرچه داره هم از مومنه یعنی همین ایمانش اراده رو هم از مومن داره....من گفتم بخاطر اینکه دنیا محل گذر و امتحانه خدا بسبب بد بودن کافران در این دنیا جهنم رو براشون رقم نخواهد زد.......در قران داریم هرکس دنیا را بخواهد به اندازه تلاشش به او می دهیم...این یعنی اینکه چه کافر باشی چه مومن باشی با توجه به تلاشت این خداست که به مومن و کافر به هرکه بخواهد طبق ایات قران می دهد....و چون در همون قران داریم خدا یار مومنین است و دشمن کافران یعنی در اصل کافران هرچه دارند از خدا و مومنین است لذا دلایل من قرانی است و اگر شما بقران ایمان ندارید یه بحث دیگر است که می گویید حرفای من بی دلیل است چون من نه تنها بقران ایمان دارم بلکه بمرحله یقین رسیدم و اونقدر که عظمت های علمی و مادی و معنوی و پیشرفت در هر زمینه ای رو در مومن و بخصوص مسلمان دیدم در هیچ موجود دیگری ندیدم در ضمن این جمله رو هم در نظر بگیر مسلمان و مومن واقعی خیلی کم هستند....کافران بسیارند....من خودم فردی رو بدون نام و نشان می شناسم که تمام کافران جمع شوند علمشان به اندازه قطره ای در برابر دریا به این فرد مسلمان شیعه نمی رسه...همونطور که گفتم دنیا و کافران نماد ظاهر ماجرا رو دارند و مومن نماد باطن رو داره چون دنیا ارزشش رو نداره....یه پولدار وقتی ران مرغ رو خورد تکه گوشت چسبیده به ران را می اندازد جلوی سگش و دنیا مثل اون اضافات گوشت هست
درضمن حقیقت تلخی دیگر هست که میگه/اکثر کسانی که بخدا ایمان می اورند انسان هایی هستند که دچار بدبختی شدند و یا دم مرگ یاد خدا افتادند دم پیری لذا چون سمت شرارت ها اسان تر است و زیبایی ظاهری بیشتری دارد بیشترین انسان ها جذب غیر خدا می شوند لذا اینگونه فقط در ظاهر کافران برتر از مومنان شدند اونم فقط در زمینه مادی نه عقلی و معنوی اما در کل هیچ عالمی به علمی نمی رسد مگر اینکه....هیچ کاشفی به کشفی نمی رسد مگر اینکه....هیچ مخترعی به اختراعی دست پیدا نمی کند مگر اینکه از دروازه علم یعنی حضرت علی عبور می کند و خواه نا خواه داخل شهر علم یعنی وارد دانش بی کران حضرت محمد می شود....من بشما حق می دم دنیا ررو دست کافران ببینی چون واقعا در ظاهر چنین نمایانه اما من خیلی بد پاسخ دادم چون من خودم یقین دارم همه چیز دست حضرت محمد و مومنانه خاص اوست بشما هم گفتم در صورتی گویا شما بچنین حقیقتی از باطن کار نرسیدی....اما در پاسخ قبلم با قران ثابت کردم که همه طبق قران خدا به هرکس مومن و کافر بخواهد می دهیم و چون خدا دوست مومن و دشمن کافر است این جمع می دهیم جمع مومنین خاص خدا و خداست نه جمع کافر و خدا لیکن ادیسون و برق برای مثال خدا نعمت اختراعشو در عقل ادیسون الهام کرده چون ادیسون سمت این اختراع تلاش کرده خدا و مومنین هم تلاششو رو در دنیا بی پاسخ نمی گذارند شما اگه قرانو قبول داری باید طبق این دلایل من بپذیری کافران هرچه دارند در باطن کار واقعا از مومنین و پیامبران و خدا دارند....علم مومن در برابر کافر در دنیا شکل این مثاله/مثلا کافر تلوزیون کامپیوتر و غیره و هزار چیزه دیگه درست کرد اما مومن فقط با کمک خدا مثلا یک پشه چلاق و بال شکسته ی زنده خلق کرد....درسته در ظاهر کافر در این مثال البته...در این مثال هزاران چیز اختراع کرده و بسیار پیچیده و جذاب اند اما مومنه یک موجود هر چند درب و داغون اما دارای حیات خلق کرده با قدرت خدا البته...خب در این مثال فرض رو بر این می گیریم که کسی معنای خلق کردن رو نمی دونه اونوقت تمام کافران مثلا به این اختراع مومن که خلق کردن یک پشه باشه می خندند چون واقعا باطن کار رو نمی بینند و خلق کردن رو نمی دونن چیه و فقط ظاهر کار رو دیدند که یک پشه بی خود درست کرده....جدای این مثال واقعا مومنین به این درجه علم می رسند که به کمک خدا موجودی را خلق کنند و به هرچه می خواهند با اشاره ای بشود و می رسند....در کل معذرت که بسیار بد منظورمو رسوندم طبق ایات قران خدا گفته مبادا از اینکه به کافر زیاد بخشیدم غم بخوری و غیره ما بزودی بتو فضل و بخشش فراوان عطا می کنیم تا راضی شوی ....ما دنیا را برای کافران زینت دادیم...هرچه مومن تر بشی در دنیا فقیر تر میشی ولی پرده ها برات کنار زده میشه و اخرت رو می بینی و کلی عجایب می بینی که به همه دنیا می ارزه من چون خودم دیدم می دونم یعنی چی...کلا انسان دوست داره سمت راحتی باشه حالا کاری نداره خدا بهش بده یا غیر خدا لذا از این روست که مومنان واقعی بسیار کمند و اکثر بدبخت بیچاره ها که دیگه کاری نمی تونن کنن میان سمت خدا یا دم پیری میان.....یکی از دلایلی که من بدرجه یقین رسیدم این بود که در دنیا همه چیز داشتم و از هرچیزی بهترینشو داشتم با این حال سمت خدا بودم بیش از حد که خدا هم واقعا منت گذاشتو و منو بیقین بی شک نسبت بخودش و اخرت و اسلام رسوند طوری که اگر تمام عالم کافر بشوند و غرق هرگونه لذت و اسایش شوند من غرق ذلت و هرگونه بدبختی شوم باز هم خدا رو دوست داشته باشم و برایش بمیرم
1."یعنی در اصل کافران هرچه دارند از خدا و مومنین است"
من متوجه نشدم که شما چطور از اون فرض به همچین حکمی رسیدید؟ اول فرمودید خداوند به هرکس به مقدار تلاشش میدهد ، بعد فرمودید خداوند دوست مومنان است، خب، اما این به این معنی نیست که کافران هرچه دارند از خدا و مومنین است! از جمله ی اول میشه نتیجه گرفت که کافران (و به طور کلی همه مخلوقات) هرچه دارند از طرف خداست که این از بدیهیات است ولی من نمی فهمم شما چطور در این مورد مومنان رو هم به خدا میچسبونید؟
2."دلایل من قرانی است و اگر شما بقران ایمان ندارید یه بحث دیگر است که می گویید حرفای من بی دلیل است"
دوست عزیز شما اگه به پست قبلی من یه نگاه بندازید ، حتی واسه نصف ادعاهای قبلی خودتون (از قبیل باهوش ترین و ... بودن مسلمانان) هم دلیل قرآنی ذکر نکردید که حالا من رو به ایمان نداشتن به قرآن هم محکوم میکنید! شما دلیل قرآنی بیار، اگه من قبول نکردم بعد من رو تکفیر کن!!!
3."مسلمان و مومن واقعی خیلی کم هستند"
طبق این گفته ی شما حتی برفرض اینکه تمام این کمالات و نبوغی که شما درباره ی مومن واقعی می فرمایید صحت داشته باشه، تعداد این مومنان خیلی کمه و دربرابر خیل عظیم مسلمانان معمولی جزو خواص حساب می شوند، در حالی که سوال من و بحث من از ابتدا درباره ی عوام و جوامع مسلمانان بوده که مطمئناً همه اشون دارای این فضایلی که شما فرمودید نیستند. به نظرم شما دارید قیاس مع الفارق می کنید و این دو موضوع کاملاً از هم جدا هستند.
4."هیچ مخترعی به اختراعی دست پیدا نمی کند مگر اینکه از دروازه علم یعنی حضرت علی عبور می کند"
به نظرم اینجا هم دچار اشتباه شدید و چند موضوع بی ربط رو با هم مقایسه کردید. روایتی که شما بهش اشاره کردید از پیامبر اکرم که می فرماید : "من شهر علمم و علي درِ آن شهر است. هر که دنبال علم است، بايد از اين در وارد شود."
مسلماً علمی که در این حدیث منظور پیامبر است با علمی که یک فیزیکدان و یا زیست شناس دارد تفاوت از زمین تا آسمان دارد. چه بسا هستند دانشمندانی که در کار خود بسیار وارد و عالم هستند و هیچ شناختی از حضرت علی (علیه السلام) ندارند.
"در صورتی گویا شما بچنین حقیقتی از باطن کار نرسیدی"
دستتون درد نکنه!
خدا رو هزار بار شکر که شما رسیدی!
ایشالا ما هم برسیم !
5."خدا و مومنین هم تلاششو رو در دنیا بی پاسخ نمی گذارند"
شما جوری خدا و مومنین رو در کنار هم قرار می دهید که انگار خدای ناکرده مومنین شریک خداوند هستن !!
فقط خدا تلاش مردم در دنیا رو بی پاسخ نمی گذارد، نه کس دیگر، فقط خدا!
6."شما اگه قرانو قبول داری باید طبق این دلایل من بپذیری کافران هرچه دارند در باطن کار واقعا از مومنین و پیامبران و خدا دارند"
بنده قرآن رو قبول دارم و بدون تمام دلایل شما می پذیرم که کافران هرچه دارند در باطن کار از خدا دارند !
------------------------------------------------------------------
جدا از این که شما حدود یک پنجم فرمایشاتتون رو به تعریف کردن از خودتون پرداختید (که ان شاء الله حتماً لیاقت چنین تعریفی رو دارید!) ، همونطوری که قبلاً هم عرض کردم شما از بحث منحرف شدید و واسه خودتون دارید یه سری بدیهیات رو اثبات می کنید که اصلاً به موضوع بحثمون مربوط نیست!
بحث ما درباره ی دلیل عقب ماندگی جوامع مسلمان است درحالی که شما داری به زعم خودتون از قرآن اثبات می کنید که خواص مسلمانان از نظر قدرت و علم معنوی از کافران خیلی بالاتر هستند.
دستتون درد نکنه ولی این جواب سوال ما نیست !
و من الله توفیق!
[="Tahoma"]با تشکر از جوابتون. آیا اصلاً آیه یا آیه هایی به این مضمون در قرآن وجود داره؟
با سلام و درود
می شود گفت نظر نویسنده بر این است که ایمان بدون عمل، نتیجه ندارد؛ کما این در قرآن کریم نیز در بسیاری از آیات، در کنار ایمان، عمل صالح را هم آورده است. لذا این که فرد با ایمانی به ایمان به تنهایی اکتفا کند و در عمل، کوتاهی کند، نباید انتطار داشته باشد که به نتیجه مطلوب (دنیا و آخرت) برسد.
از طرفی عمل بدون ایمان هم نتیجه اخروی ندارد:
«وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورا»؛ و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند ـ در حالى كه ايمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. (اسراء، 19)
در ضمن، گرچه دنیا جای دادن پاداش و کیفر نیست ولی می تواند هر کسی (ولو کافر و کسی که ایمان ندارد) نتیجه تلاش و کوشش دنیوی خود را در همین دنیا ببیند:
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»؛ و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست. (نجم، 39)
هم چنین آیه شریفه:
«مَنْ كانَ يُريدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبْخَسُون»؛ كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا بطور كامل به آنها مى دهيم و چيزى كم و كاست از آنها نخواهد شد. (هود، 15)
با سلام و درودمی شود گفت نظر نویسنده بر این است که ایمان بدون عمل، نتیجه ندارد؛ کما این در قرآن کریم نیز در بسیاری از آیات، در کنار ایمان، عمل صالح را هم آورده است. لذا این که فرد با ایمانی به ایمان به تنهایی اکتفا کند و در عمل، کوتاهی کند، نباید انتطار داشته باشد که به نتیجه مطلوب (دنیا و آخرت) برسد.
از طرفی عمل بدون ایمان هم نتیجه اخروی ندارد:
«وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورا»؛ و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند ـ در حالى كه ايمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. (اسراء، 19)در ضمن، گرچه دنیا جای دادن پاداش و کیفر نیست ولی می تواند هر کسی (ولو کافر و کسی که ایمان ندارد) نتیجه تلاش و کوشش دنیوی خود را در همین دنیا ببیند:
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»؛ و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست. (نجم، 39)هم چنین آیه شریفه:
«مَنْ كانَ يُريدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبْخَسُون»؛ كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا بطور كامل به آنها مى دهيم و چيزى كم و كاست از آنها نخواهد شد. (هود، 15)
با تشکر از جوابتون. من هم فکر می کنم که نویسنده همچین نظری داشته.
در کل از وقت و دقتی که صرف کردید ممنونم:Gol:
شما جوری خدا و مومنین رو در کنار هم قرار می دهید که انگار خدای ناکرده مومنین شریک خداوند هستن !!
فقط خدا تلاش مردم در دنیا رو بی پاسخ نمی گذارد، نه کس دیگر، فقط خدا!
دستتون درد نکنه ولی این جواب سوال ما نیست !
بحث ما درباره ی دلیل عقب ماندگی جوامع مسلمان است
«مَنْ كانَ يُريدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبْخَسُون»؛ كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا بطور كامل به آنها مى دهيم و چيزى كم و كاست از آنها نخواهد شد. (هود، 15) همانگونه که می بینید خدا فرموده می دهیم جمع بسته نگفته می دهم پس مومنان فرشتگان امامان پیامبران و مخلصان و پاکان عالم در این همکاری شرکت دارند نه کافر چون کافر دشمن خداست
بسیار ازتون سپاس گذارم.
تا الان واسه خدا شریک نداشتیم که الحمدلله اونم پیدا شد!
خب دیگه مشکلی نیست!:khandeh!:
منم معذرت خواهی کردم و فهمیدم که این جواب شما نیست و کاملا بشما حق دادم چون این پاسخ های من برای کسی است که به درک باطن اونچه که هست رسیده باشو صد البته چون شمار چنین افرادی کمند من واقعا نباید چنین پاسخ می دادم...پاسخ های نا بجای من مثل این می مونه که مثلا من رفتم بهشت رو دیدم بیام برای کسی که اصلا ندیده تعریف کنم چون برای من یقین شده انتظار داشته باشم برای او نیز یقین بشه لذا چون چنین چیزی برای من عادی شده چنین پاسخ دادم مثل چیزی که برای شما عادی و طبیعیه که کافران را داراتر می بینید که صد البته حق دارید چون ظاهر کار واقعا همینو نشون میده....من می پذیرم اشتباهاتم رو و برای شما نیز طلب توفیق می کنم که بباطن عظمت مومنین برسید
قطعاً همینطوره که شما می فرمایید !:ok:
:vamonde:
خب بهتره یک پاسخ در حد ظاهر بدم تا باطن.... در اینجا اگر منظور از عقب ماندگی مال و منال دنیا باشد بازم از نظر ظاهر بله این حرف درست است اما واقعا یک باطن تابلو رو مثال بزنم که واضحه برای همه مثلا حقیقت تلخی است که بوضوح برای همه اشکار است که مومنین انسان ترین مردمند و کافران ظالم ترین و حق خوار ترین و متاسفانه نجس ترین مردمند....برای مثال امریکا واقعا از لحاظ ظاهر خیلی از ایران برتر است اما باطن کار چطور...امریکا یک کشور شیطان پرست است زن را از مرد نمی شود در انان تشخیص داد بهر طریقی پست تر از حیوان با هم غرق شهوت هستند مادر با دختر پدر با پسر پسر با مادر حتی با حیوان ها حتی با انواع و اقسام اشیا پیر با جوون بچه با نوزاد در عموم و مجازی و واقعی همجنس بازی ازاد همه جوره اینا با هم سکس می کنند و از حیوان هم پست ترند...البته اکثریت مردم امریکا منظورمه وگرنه امریکا نیز مردمان پاک دارد....خب سوالی عظیم دارم حالا/ ایا اینها جلو افتاده اند و مسلمانان با غیرت و با عظمت و غیور و عاقل عقب افتاده اند/ کجای دنیا به انسان هایی که پست تر از حیوان شده اند می گویند شما پیشرفت کردید و جلو افتاده اید/ تمام عالم امریکا را به عنوان شیطان بزرگ می شناسند دست به هرگونه ظلم و جنایتی می زنند و به کودک و زن هم رحم نمی کنند پرورشگاه شیاطین اند و ضد هرگونه انسانیتی هستند حالا شما بمن بگو ایا این ها دلایل اصلی برتری مسلمانان بر کافران نجس نیست/ بله شما اگه منظورت از خانه و پیشرفت وسایل رفاهی باشد بله خدا به امریکا بیشتر داده اما ایا واقعا با دلایلی به این واضحی شما هنوز پیشرفت و جلو افتادگی را فقط در داشتن پول و ثروت و وسایل می بینی/ در صورتی که بوضوح در خون هر انسانی در ذات او انسانیت و شرف و ابرو بر هر چیز دیگری برتری دارد...
متاسفانه باز هم قیاس مع الفارق کردید، من در ابتدای بحث در نقل قولی که از کتاب دکتر شریعتی کرده بودم هم نوشته بودم که منظور پیشرفت از نظر "تمدّن، فرهنگ، قدرت، عزّت، برکت، وحدت اجتماعی، تسخیر طبیعت، رشد فکری، علم، صنعت، هنر، حقوق انسانی، آزادی های بشری، درجه ی عدالت، امکان رشد استعدادها و برخورداری از حق و به طور کلی، بهره مندی از نعمت های مادّی و معنوی و امکاناتی که خداوند برای بندگانش خلق کرده است" بوده است.
در ضمن وقتی گفته میشه کافران و مشرکان منحصراً کشور آمریکا منظور نیست و تمام کشور های غیر مسلمان منظوره و در این که این کشورها از نظر موارد بالا نسبت به کشورهای مسلمان بیشرفته تر هستند هم شکی نیست. و دلیلش هم طبق نتیجه ای هم که گرفتیم به دلیل تلاش و عمل خود این ملت ها بوده که استاد میقات هم در پستشون آیاتی از قرآن که به تلاش و عمل اشاره کرده رو معرفی کردند.
به نظر من دیگه جایی برای بحث کردن نمونده.
و در مورد قسمت نارنجی رنگ هم، باید بگم که اطلاعات ناقص به سمع و نظرتون رسوندند و آمریکا فقط در ایران و شاید 2-3 تا کشور دیگه به عنوان شیطان بزرگ شناخته میشه و متاسفانه بقیه عالم از آمریکا به عنوان Land of Dreams یا سرزمین آرزوها یاد میکنند!! متاسفانه!!!
به نظر من دیگه جایی برای بحث کردن نمونده
منظور پیشرفت از نظر "تمدّن، فرهنگ، قدرت، عزّت، برکت، وحدت اجتماعی، تسخیر طبیعت، رشد فکری، علم، صنعت، هنر، حقوق انسانی، آزادی های بشری، درجه ی عدالت، امکان رشد استعدادها و برخورداری از حق و به طور کلی، بهره مندی از نعمت های مادّی و معنوی و امکاناتی که خداوند برای بندگانش خلق کرده است" بوده است.
از اونجایی این تاپیک فکر میکنم دیگه به آخر کار خودش رسیده و دیگه بیشتر از این چیزی برای بحث کردن نمونده ، به عنوان آخرین حرفم قسمتی از کتاب «شیعه» از دکتر شریعتی رو نقل می کنم که شاید بی ربط به بحث ما هم نباشد.
در همون قسمتی از کتاب که من در صفحه ی قبل تایپ کرده بودم یک پاورقی جالب درمورد توجیه های مسلمانان درباره ی همین مسئله نوشته بود که فکر میکنم بد نباشه اینجا بنویسم :
"البته نظریات اختصاصی دیگری هم در تحلیل علمی و دینی این مسئله هست، از جمله نظریه ی کاملاً انقلابی یکی از وعاظ مشهور شهر مقدّس خود من که اساساً دنیا را چپه می دید و آنها را در رنج و بدبختی و ما مومنین را در رفاه و سعادت مادّی! و همین واقعیت عینی! را توجیه و تحلیل دینی می کرد که این از برکت همین ارادت ما به این بارگاه ولایت مدار علی بن موسی الرضا است که خدا جوری دنیا را ترتیب داده که فرنگی های کافر، شب و روز توی معدن ها و کارخانه ها دود بخورند و جان بکنند و مسلول شوند و ماشین را درست کنند و ساخته و پرداخته، توی کاغذ پیچیده، دو دستی، با کمال خوش رویی و ادب و حتی خواهش و تملّق (آگهی های تجارتی!) تقدیم ما کنند و ما مزدشان را مثل مزدی که ارباب به عمله و خدمه اش می دهد، بدهیم و تر و تمیز و راحت و بی دردسر پشتش بنشینیم و... گاز بدهیم.
خدا عمرت بدهد که همه عقده های حقارت ما را در برابر آن غربی های پفیوزی که خودشان را از ما هم جلوتر می دانند و تا حال، این همه به ما باد می فروختند، باز کردی! تا حال به ما این جوری فهمانده بودند که ما خرحمالی می کنیم و آن ها گاز می دهند، حالا روشن شدیم و فهمیدیم برعکس، آن ها کار می کنند و ما گاز می دهیم! مرسی!"
دکتر شریعتی، سخنرانی در تالار حسینیه ارشاد، به تاریخ دوم آبان ماه 1351
کتاب «شیعه»، دکتر شریعتی، انتشارات «حکایت قلم نوین»، چاپ اول 1392، صفحه 86
«اگر آن ها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلّت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمیدهد»!
سلام. از روی پی دی افش خوندین یا کتابش؟ چون شریعتی تو کتابای دیگش تا اونجایی که دیدم متن عربی ایه ها رو هم میار ه و شماری ایه هایم مسلما باید تو زیر نویس بیاد!!
در یک کتابی که اخیراً داشتم میخوندم ، به ترجمه یکی از آیات قرآن اشاره شده بود و ننوشته بود که این آیه در کدام سوره از قرآن کریم قرار داره. آیه مذکور : سوال من اینه که اصلاً چنین آیه ای در قرآن وجود داره یا نه؟ و اگر وجود داره میشه بگید کدام سوره و کدام آیه است؟ با تشکرسلام
سلام علیکم،
حقیر قرآنشناس نیستم ولی چنین آیهای هم در قرآن ندیدم، به نظرم بیشتر تفسیری شخصی و شرح و بسطی است از آن حدیث است که فرمودند علیهالسلام حکومت با کفر باقی میماند اما با ظلم نه.
یا علی
سلام. از روی پی دی افش خوندین یا کتابش؟ چون شریعتی تو کتابای دیگش تا اونجایی که دیدم متن عربی ایه ها رو هم میار ه و شماری ایه هایم مسلما باید تو زیر نویس بیاد!!
از روی کتابش خوندم.
غیر از این بقیه ی آیه هایی که بهش اشاره شده همونطوریه که شما می فرمایید، واسه همین من شک کردم که شاید این اصلاً آیه قرآن نیست، که ظاهراً هم نیست!
سلام علیکم،
حقیر قرآنشناس نیستم ولی چنین آیهای هم در قرآن ندیدم، به نظرم بیشتر تفسیری شخصی و شرح و بسطی است از آن حدیث است که فرمودند علیهالسلام حکومت با کفر باقی میماند اما با ظلم نه.
یا علی
ظاهراً همینطوره که شما می فرمایید و آیه ای دقیقاً به همین مضمون در قرآن وجود نداره.
حالا به نظرتون این جمله ای که دکتر شریعتی گفته اصلاً میتونه درست باشه و با نظر اسلام سازگاری داره؟
چه شب دراز و تاریک و زمستانی است تاریخ ; که علی در ان مرده یاشد; و چه قبرستان غمزده و عزاذاری است زمین که در ان معبد نباشد. (دکتر شریعتی)
حالا به نظرتون این جمله ای که دکتر شریعتی گفته اصلاً میتونه درست باشه و با نظر اسلام سازگاری داره؟
ببینین این که میگین این جمله درسته یا نیست شاید درست نباشه!(منظورم سوالتونه)
چون همه این حرفای شریعتی چه تو این کتاب چه کتابای دیگش کوبوندن تو سر مسلمونایی که فقط یه سری از ظواهر اسلام رو رعایت میکنن.
حالا اینجا که میگه"«اگر آن ها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلّت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمیدهد»!" منظور از صلاحیت این نیست که اونا انسانهای شایسته خدا هستند . شریعتی داره میگه هرکی تلاش کنه یه مقدار تلاشش هم بدست میاره . میگه چرا شما مسلمونا مثل اونا نیستین! با دعا و نماز که عزت بدست نمیارین باید وارد میدون بشین!
حداقل برداشت من اینطوریه:)
حالا به نظرتون این جمله ای که دکتر شریعتی گفته اصلاً میتونه درست باشه و با نظر اسلام سازگاری داره؟
ظاهراً همینطوره که شما می فرمایید و آیه ای دقیقاً به همین مضمون در قرآن وجود نداره.
«اگر آنها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما، آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمی دهد.»
سلام علیکم مجدد،
اگر کمی قبلتر میخواستم این مطلب را جواب بدهم با قطعیت میگفتم که «خیر خداوند حکومتش را فقط به خاصان خود میدهد» و این حکومت عطیهای است به خاصان؛ کسی هم که به او حکومت داده نشده و برای به دست آوردنش نبرد کند و نهایتاً به حکومت برسد چنین کسی غاصب حکومت خواهد بود و نه مالک آن، چنانکه در بحث سقیفهی بنی ساعده بعد از رحلت رسول خدا صلاللهعلیهوآله پیش آمد و بعد از آن در زمان صلح امام حسن علیهالسلام پیش آمد که حکومت به غیر اهل آن رسید.
اما مثالی در ذهنم آمد از آیات قرآن که در آن اینطور آمده است:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّـهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [البقرة، ۲۵۸]
آیا [داستان] کسی را که از [سرمستی] آنکه خداوند به او ملک و مکنت بخشیده بود، با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه میکرد ندانستهای؟ چون ابراهیم گفت پروردگار من کسی است که زندگی میبخشد و میمیراند، او [نمرود] گفت من [نیز] زندگی میبخشم و میمیرانم، ابراهیم گفت خداوند خورشید را از مشرق برمیآورد، تو از مغربش برآور آن کفر پیشه سرگشته [و خاموش] ماند، و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمیکند
از ظاهر آیه اینطور بر میآید که خداوند اعطای حکومت به نمرود را از طرف خود میداند و نه اینکه نمرود آن را غصب کرده باشد! (البته حقیر کامل با این مطلب موافق نیستم، ولی فعلاً فرض کنیم اینطور باشد) حال میتوان روی آن بحثی را ترتیب داد که ملاک اعطای حکم از طرف خداوند به انسان چیست؟ در پاسخ چند نکته به ذهنم میرسد:
۱. در مورد نبوت و امامت و وصایت که بحث هدایت مطرح است خداوند فرموده که «... قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» و مطابق با عقیدهی حقهی شیعه یک شرط لازم برای نبوت و امامت و وصایت داشتن عصمت از هر گونه گناه است ... اما در مورد حکومت چنین شرطی حقیر ندیدم که جایی مطرح شود، به طور خاص حضرت طالوت علیهالسلام و حضرت ذوالقرنین علیهالسلام حاکم بودند ولی پیامبر نبودند (البته به معنای اینکه پس حتماً گناه داشتهاند نمیتواند باشد) و حضرات داوود و سلیمان علیهما السلام هم پادشاه بودند و هم پیامبر و حضرت یوسف علیهالسلام هم به نوعی حکومت داشتند در عین پیامبری.
۲. اما در مورد ویژگیهای لازم برای حکومت در داستان حضرت طالوت علیهالسلام داریم:
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [البقرت، ۲۴۷]
و پیامبرشان به ایشان گفت خداوند طالوت را به فرمانروایی شما برگماشته است، گفتند چگونه بر ما فرمانروایی کند، حال آنکه ما از او به فرمانروایی سزاوارتریم، و مال و منال چندانی نیز ندارد، گفت خداوند او را بر شما برگزیده است و به او دانایی و توانایی بسیار بخشیده است و خدا فرمانرواییش را به هرکس که بخواهد ارزانی میدارد و خدا گشایشگری داناست
یعنی باید شخص حاکم جامعه توانایی و علم ادارهی جامعه و پیاده سازی قوانین خدا (در حکومت الهی قوانین همیشه الهی هستند و نویسندهی قانون نداریم مگر به صورت ثانویه) و نظارت بر انجام آنها و ... را داشته باشد. ماجرای حضرت ابراهیم علیهالسلام هم حدود ده نسل بعد از طوفان نوح علیهالسلام اتفاق افتاده است، چیزی حدود مثلاً ۱۵۰۰ سال بعد از آن واقعه، تمدن بعد از طوفان حضرت نوح علیهالسلام از یک شهر با ۸۰ نفر شروع شد و بعد گسترش یافت و نمرود پسر کنعان پسر کوس پسر حام پسر نوح علیهالسلام بود (یا از نسل سامبننوح علیهالسلام که مطابق با نفرین حضرت نوح علیهالسلام نسل دو فرزند دیگرشان باید در خدمت نسل او میبود)، و در زمانی که حضرت ابراهیم علیهالسلام متولد شدند برخی معتقدند که نمرود ۴۰۰ سال داشته است. چه بسا حکومت به او به عنوان نعمت داده شده باشد اما او را غرور و کبر گرفته باشد که ادعای خدایی کرده است، خصوصا که قدرت جسمی و علم بالایی هم لابد داشته است. این جهت نعمت بودن حکومت و درست استفاده نشدنش توسط نمرود در تفسیر المیزان هم به تفصیل بحث شده است (اگرچه برخی هم معتقدند که کنعان پدر نمرود هم کافر بوده است و حاکم بوده و بعد از او نمرود به حکومت رسیده در حالیکه از ابتدا کافر بوده است! اما به نظر میرسد منطقیتر این است که آن قول دیگر را بپذیریم که نمرود اولین کسی بوده که بعد از طوفان حضرت نوح علیهالسلام تاج حکومت بر سر گذاشته است، در این صورت این احتمال وجود خواهد داشت که در ابتدای حکومتش کافر نبوده باشد!):
ترجمه الميزان، ج2، ص: ۵۳۹-۵۴۱در اينجا سؤالى پيش مىآيد، و آن اين است كه مگر سلطنت جائرانه امثال نمرودهاى روزگار، عطيه خدا است، كه در آيه مورد بحث مىفرمايد:" خدا به او ملك و دولت داد"؟.
در پاسخ مىگوئيم: هيچ منافاتى و محذورى پيش نمىآيد، براى اينكه ملك كه نوعى سلطنت گسترده بر يك امت است، مانند ساير انواع سلطنتها و قدرتها نعمتى است از خدا و فضلى است كه خدا به هر كسى كه بخواهد مىدهد، و خداى تعالى در فطرت هر انسانى معرفت آن و رغبت در آن را قرار داده، حال اگر انسان اين عطيه را در جاى خودش به كار برد، نعمت و سعادت خواهد بود.
هم چنان كه در كلام مجيدش فرموده:" وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ" «1» و اگر در جايش به كار نبرد و در استعمال آن از راه راست منحرف گرديد، همان نعمت در حق او نقمت و هلاكت مىشود.
هم چنان كه باز فرموده:" أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ". «2»
در سابق هم گفتيم كه هر چيزى نسبتى با خدا دارد، ولى نسبتى كه لايق به ساحت قدس او باشد. يعنى جهت حسن هر چيز منسوب به خدا است، نه جهت قبح و بديش (پس ملك نمرود هم از آن جهت كه مىتوانست وسيله تعالى جامعه باشد، از خدا است و از اين جهت كه خود او آن را وسيله ذلت و بدبختى جامعه قرار داد از خدا نيست).
از اينجا فساد و بطلان گفتار بعضى از مفسرين روشن مىشود كه گفتهاند ضمير در آيه" آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ" به ابراهيم بر مىگردد، و مراد از ملك هم، ملك ابراهيم است، هم چنان كه در جاى ديگر در باره ملك ابراهيم فرموده:" أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ، وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً" «3» و منظور از ملك در آيه، ملك نمرود نيست، براى اينكه ملك جور و كفر و معصيت را نمىتوان به خدا نسبت داد.
دليل بطلان اينست كه اولا: قرآن كريم همين گونه ملكها و چيزهايى نظير آن را در بسيارى از موارد به خود خدا نسبت داده، از آن جمله: از مؤمن آل فرعون حكايت مىكند كه گفت:" يا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ" «1» و از خود فرعون حكايت كرده كه گفت:" يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ" «2» و حكايت اين دو خود امضايى است از طرف خداى تعالى، چون در جاى ديگر همه ملكها را از آن خود دانسته و فرموده:" لَهُ الْمُلْكُ" «3» كه به حكم اين جمله ملك منحصر در خدا است، هيچ ملكى نيست مگر آنكه از ناحيه خدا است، و به حكم آيه:" رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً" «4» و آيه:" وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ" «5» و آيه زير كه خطاب به پيامبر است" ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً" «6» و همچنين به حكم آياتى ديگر ملك نامشروع فرعون و قومش و گنج قارون و اموال وليد بن مغيره همه از خداى تعالى بوده است.
و ثانيا اين تفسير با ظاهر آيه نمىسازد، براى اينكه ظاهر آيه اينست كه نمرود با ابراهيم بر سر مساله توحيد و ايمان نزاع و مجادله داشت، نه بر سر ملك و دولت، چون ملك و دولت ظاهرى در دست نمرود بود، و او براى ابراهيم ملكى قائل نبود تا بر سر آن با وى مشاجره كند.
و ثالثا هر چيزى با خداى سبحان نسبتى دارد، ملك هم از جمله همين اشياء است، و نسبت دادن آن به خداى تعالى هيچ محذورى ندارد كه تفصيلش گذشت.
" قالَ إِبْراهِيمُ: رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ" مساله" حيات" و" موت" هر چند در غير جنس جانداران نيز هست، و نباتات هم براى خود زندگى دارند، و قرآن نيز به بيانى كه در تفسير آية الكرسى گذشت آن را تصديق كرده، ليكن مراد ابراهيم ع از مرگ و حيات خصوص حيات و موت حيوانى، و يا اعم از آن و شامل آن است، براى اينكه اين دو كلمه وقتى مطلق و بدون توضيح استعمال مىشود (منصرف به اينگونه مرگ و زندگى است، و اگر منصرف هم نباشد اطلاق) شامل آن مىشود، دليل بر اين معنا، كلام نمرود است كه گفت:" من نيز زنده مىكنم و مىميرانم"، چون آنچه كه او براى خود ادعا كرد از قبيل زنده كردن گياهان با زراعت، و نهال كارى نبود، و نيز مثل زنده كردن حيوانات از راه جوجهكشى و توليد نسل نبوده، براى اينكه اينگونه كارها اختصاص به نمرود نداشت، ديگران هم مىتوانستند حيوانات و گياهانى را زنده كنند، و اين خود مؤيد رواياتى است كه مىگويد: نمرود دستور داد دو نفر از زندانيانش را حاضر كردند، يكى را بكشت و ديگرى را رها كرد، و در اين موقع گفت:" من نيز زنده مىكنم و مىميرانم"!.
و اگر ابراهيم ع مساله احيا و ميراندن را در استدلال خود مورد استفاده قرار داد، براى اين بود كه اين دو چيز از طبيعت بى جان بر نمىآيد، مخصوصا احيا و زنده كردن موجود جاندار كه حياتش مستلزم شعور و اراده است، چون شعور و اراده بطور قطع مادى نيستند، و همچنين مرگى كه در مقابل چنين حياتى است.
البته خواب مبنای بحث ما نمیتواند باشد اما معروف است که نادرشاه افشاری شبی خواب دید که مولای متقیان علیهالسلام کمربند پادشاهی به کمر او میبندند و وظیفهای بزرگ را برای این مهم به دوش او میگذارند ... نادرشاه هم شاه شد و شاه خوبی هم بود تا اینکه کمکم تغییر کرد و آنقدر پلید شد که پسر خودش را کور کرد که نکند چشم طمع به تاج و تخت او داشته باشد ... بعد از او نقل شده که باز شبی خواب دید که حضرت علی علیهالسلام کمربند پادشاهی را از کمر او باز میکنند و میبرند گویی که او لیاقت آن را ندارد و بعد از آن طولی نمیکشد (فردای آن شب؟) که سربازانش او را به قتل میرسانند. این بحث تاریخی به نظرم رسید که با بحث قرآنی بالا هماهنگ است که آوردمش، نه اینکه بخواهم با آن بحث قرآنی را اثبات کنم یا چیز دیگر ...
درنهایت هم البته حقیر عددی نیستم ولی هنوز کامل قانع نشدهام که منظور از ملک در آن آیهی مربوط به نمرود به ملک حضرت ابراهیم علیهالسلام برنگردد، حتی اگر منظور از ملک ولایت تکوینی بر عالم ملک باشد که نمونهاش سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم علیهالسلام بود.
پس آن حرف دکتر شریعتی بعید نیست از نظر برخی علما درست باشد و از نظر برخی دیگر چندان صحیح نباشد، خصوصاً که «وَلَن يَجْعَلَ اللَّـهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا».
یا علی
با سلام و درود
خداوند می فرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبْخَسُون»؛ كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا بطور كامل به آنها مى دهيم و چيزى كم و كاست از آنها نخواهد شد. (هود، 15)
کما این که به قارون هم اموال بسیاری عطا فرمود:
«إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ»؛ قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد ما آن قدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادى كنندگان مغرور را دوست نمىدارد! (قصص، 76)
البته قارون گمان می کرد این اموال و دارایی ها به خاطر علم و دانش خودش است؛ غافل از این که این سنت الهی است و در قبل از او هم اجرا شده است:
«قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلىَ عِلْمٍ عِندِى أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثرُ جَمْعًا وَ لَا يُسئلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُون»؛ (قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است به دست آورده ام!» آيا او نمى دانست كه خداوند اقوامى را پيش از او هلاك كرد كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمى شوند.(قصص، 78)
لذا این ثروت و دارایی ها را خداوند به کافران داده است، چرا که می دانیم هیچ برگی از درخت نمی افتد الا به اذن الهی.
اما این دادن مال و ثروت به کافران، نه به معنای تایید الهی است بلکه ثمره تلاش دنیوی آن ها و نیز برای آزمایش است:
«وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»؛ و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، كه به گروه هايى از آنان داده ايم، ميفكن! اينها شكوفه هاى زندگى دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است! (طه، 131)
انسان مؤمن بایستی بداند که دنیا فانی و گذرا است و آن چه باقی است و بهتر است، آخرت است:
«وَ ما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُون»؛ آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است آيا انديشه نمى كنيد؟! (قصص، 60)
لذا بایستی سعی و تلاشش از روی ایمان و برای آخرت باشد:
«وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»؛ و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند ـ در حالى كه ايمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. (اسراء 19)
اما این سعی و تلاش چیست؟ سعی و تلاش، همان ایمان به همراه عمل صالح است:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ»؛ و هر كس چيزى از اعمال شايسته بجا آورد، در حالى كه ايمان داشته باشد، كوشش او ناسپاسى نخواهد شد و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مى نويسيم. (انبیاء، 94)
بنابر این:
سعی و تلاش دنیوی، نتیجه و آثار خودش را دارد که البته مقید و محدود به عمر این دنیای فانی است؛ و آن چه ارزش دارد و ماندنی است، ایمان به همراه عمل صالح است.
کسی که بدون داشتن ایمان و فقط برای دنیا کار کند و یا کسی که با ایمان ولی بدون عمل باشد، از راه حق دور هستند.
نکته:
اسلام حقیقی بایستی به انسان ها معرفی شود تا فهم صحیحی از دین و شریعت داشته باشند. فهم ناقص از دین می تواند سهم کمی از علل عقب ماندگی مسلمانان به شمار آید، بلکه بیشترین سهم را بایستی در استعمار و استثمار و موازنه ناعادلانه قدرت و ... پیگیری نمود.
لذا ضعف مسلمانان به خاطر ایمان داشتن، و پیشرفت مادی غربیان به خاطر بی ایمانی آنان نیست.
شما براساس چه منطقی می فرمایید که مسلمانان باهوش ترین مخلوقات خداوند هستند؟
ایات 6 و 7 سوره بینه / محقّقا آنان که از اهل کتاب کافر شدند آنها با مشرکان همه در آتش دوزخند و در آن همیشه معذبند ، آنها به حقیقت بدترین خلقند. (٧) آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند آنها به حقیقت بهترین اهل عالمند. خب اینم منطق مستقیم قرانی که مسلمانان و مومنان از هر لحاظ در کل بهترین اهل عالمند و کافرین پست ترین خلقند...دیگه فکر کنم قانع شده باشی
:ok::ok::ok:
بله دوست عزیز
حق با شماست
من کاملاً قانع شدم!
با سلام و درود
با مراجعه به قرآن کریم، به وضوح روشن می شود ایمان بر کفر و مؤمن بر کافر، برتری و فضیلت دارد. از جمله به این آیات توجه فرمایید:
«وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ ... وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِك»؛ كنيز باايمان، از زن آزاد بت پرست، ... و يک غلام باايمان، از يک مرد آزاد بت پرست، بهتر است. (بقره، 221)
«وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؛ ولى خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است كسانى كه داراى اين صفاتند هدايت يافتگانند. (حجرات، 7)
«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»؛ و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند! (حجرات، 11)
«ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»؛ تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى كنيم و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مى كنى. (شوری، 52)
«وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَعيراً»؛ آن كس كه به خدا و پيامبرش ايمان نياورده (سرنوشتش دوزخ است)، چرا كه ما براى كافران آتش فروزان آماده كرده ايم. (فتح، 13)
و ....
با سلام و درودبا مراجعه به قرآن کریم، به وضوح روشن می شود ایمان بر کفر و مؤمن بر کافر، برتری و فضیلت دارد. از جمله به این آیات توجه فرمایید:
«وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ ... وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِك»؛ كنيز باايمان، از زن آزاد بت پرست، ... و يک غلام باايمان، از يک مرد آزاد بت پرست، بهتر است. (بقره، 221)
«وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؛ ولى خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است كسانى كه داراى اين صفاتند هدايت يافتگانند. (حجرات، 7)
«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»؛ و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند! (حجرات، 11)
«ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»؛ تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى كنيم و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مى كنى. (شوری، 52)
«وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَعيراً»؛ آن كس كه به خدا و پيامبرش ايمان نياورده (سرنوشتش دوزخ است)، چرا كه ما براى كافران آتش فروزان آماده كرده ايم. (فتح، 13)
و ....
با تشکر از جواب کارشناس محترم
قصد جواب دادن به دوست عزیزمون nothing رو نداشتم، چون ایشون ظاهراً تمایل زیادی به تکفیر کردن بنده دارند!
موضوعی که با nothing سرش بحث می کردیم سر برتر بودن مومنان به کافران نبود، چون که مسلماً واضح و مبرهنه که مومنان به کافران برتری معنوی دارند و شکی در این موضوع نیست.
دوست عزیزمون اشاره به این موضوع کردند که مسلمانان باهوش ترین مخلوقات هستند و من ازشون سند حرفشون رو خواستم و ایشون یک آیه ی بی ارتباط به سوال بنده رو سند استدلال خودشون قرار دادند. و در کمال تعجب قبول نکردن استدلالشون (!) رو هم نشانه ی عناد و دشمنی بنده با خدا اعلام کردند!!!
سوال من از کارشناس عزیز اینه که آیا آیه ای مبنی بر باهوش تر بودن مسلمانان نسبت به دیگران در قرآن وجود داره؟
سوال من از کارشناس عزیز اینه که آیا آیه ای مبنی بر باهوش تر بودن مسلمانان نسبت به دیگران در قرآن وجود داره؟
سلام علیکم،
ملاک برتری مؤمن بر کافر هوش نیست و بسیاری از کفار از نظر هوشی از بسیاری از مؤمنین بالاتر هستند و مثالهای معروفش هم معاویه و عمرعاص است ...
معصوم علیهالسلام در مورد عقل فرمودند که عقل انسان را جز به خدا نمیرساند، عدهای پرسیدند که معاویه هم خیلی عاقل بود آیا او هم به خدا رسید؟ امام فرمودند او عاقل نبود بلکه زیرک بود ...
هوش نعمت خدادای است و داشتن هوش زیاد اثبات فضیلت انسانی نیست، نعمت هست ولی انسان در مقابل نعمت مسؤول است و عمل به وظیفه ایجاد فضیلت میکند ... اما ترک وظیفه و عمل به کار اشتباه برعکس اثبات رذیله میکند و نه فضیلت.
مثال هوش در مورد کافران مثال چراغ قوه در دست دزدان است ... نور که باشد دزد گزیدهتر برد کالا
در مؤمنین عقلانیت است که بیش از کافرین است
هوش ممکن است در مؤمنین یا کفار یکسان باشد یا در مؤمنین بیشتر باشد یا در کفار ... ولی بایدی وجود ندارد ... اگرچه شخص هوشمند عاقل بسیار بالاتر از هوشمند غیرعاقل خواهد بود.
یا علی
گفتم الان دوباره یه بهونه دیگه میاری....خب عزیز جان کسی که میره سمت خدا یعنی باهوش تر و عاقل تره دیگه نکنه شما از این ایات برداشت کردید که خنگ ها و کند ذهن ها یعنی اهل ایمان...از این واضح تر نمیشه خداوند کلی ایات دیگر هم گفته که کافران جاهل تر و گمراه تر از چهار پایان اند ایا این نشون نمی ده در کل موهبت های مادی و معنئوی در کل کار بخوایم حساب کنیم مومن عاقل تره دیگه شما چگونه برداشت می کنی کافری که سمت چاه هلاکت می ره باهوش تر از مومنیه که سمت راه هدایت می ره/ هر انچه اکنو باعث شده شما از هوش و استعداد و غیره یاد کنی که کافران بالا تر از مومنان اند در برابر هوش مومنی که حقیقت خدا رو درک کرده هیچه....به احتمال زیاد شما فقط و فقط هوش رو مادی گرایی می پندارید و مومنی که رفته سمت خدا رو و به هزار درجات ماور الطبیعه رسیده رو اصلا مربوط به عقل و هوش نمی دانید/کدام کافر مثلا چشم برزخی داره بابا اینا علم و هوشه دیگه کدام کافر مثل حضرت علی از ذره ذره اتفاقات عالم با خبر است و با تمام پیامبران بوده کدام کافر مثل پیامبران مومن بودند که معجزات عظیم داشته باشند...کدام کافر مثل جن مومن برای حضرت سلیمان قبل از چشم بر هم زدنی یک تخت را از مسافتی دور می اورد....بابا علوم و دانش کل خلقت یکی یا دو تا از 25 تا باز شده و تمام این 25 علم نزد امام زمان است و امام زمان هم مومن است و به هرکس بخواهد این علم را می دهد قطعا یک مومن ولو انسان عادی کلی به علوم طبیعی و ماورالطبیعی رسیده که کل کافران جمع شوند به علم او نخواهند رسید خود خدا گفته اگر دنیا و هر انچه در ان است نزد من از اب بینی بز یا چیزی پست تر از ان ارزش داشت ان را به کافر نمی دادم همین نشون می ده هرچه با ارزشه برای مومنه که کافران حتی اجازه ی درک و فهم ان را ندارند
:geryeh::geryeh::god:
دوست عزیز، جان هرکی دوست داری من یکی رو بیخیال شو !!!
من عرض کردم که استدلالات قاطعانه و دندان شکن شما، بنده ی معاند منحرف رو قانع کرد و به لطف شما بنده به آغوش اسلام برگشتم!
سوال من از کارشناس محترم آقای میقات بود.
سلام علیکم،
ملاک برتری مؤمن بر کافر هوش نیست و بسیاری از کفار از نظر هوشی از بسیاری از مؤمنین بالاتر هستند و مثالهای معروفش هم معاویه و عمرعاص است ...
معصوم علیهالسلام در مورد عقل فرمودند که عقل انسان را جز به خدا نمیرساند، عدهای پرسیدند که معاویه هم خیلی عاقل بود آیا او هم به خدا رسید؟ امام فرمودند او عاقل نبود بلکه زیرک بود ...
هوش نعمت خدادای است و داشتن هوش زیاد اثبات فضیلت انسانی نیست، نعمت هست ولی انسان در مقابل نعمت مسؤول است و عمل به وظیفه ایجاد فضیلت میکند ... اما ترک وظیفه و عمل به کار اشتباه برعکس اثبات رذیله میکند و نه فضیلت.
مثال هوش در مورد کافران مثال چراغ قوه در دست دزدان است ... نور که باشد دزد گزیدهتر برد کالادر مؤمنین عقلانیت است که بیش از کافرین است
هوش ممکن است در مؤمنین یا کفار یکسان باشد یا در مؤمنین بیشتر باشد یا در کفار ... ولی بایدی وجود ندارد ... اگرچه شخص هوشمند عاقل بسیار بالاتر از هوشمند غیرعاقل خواهد بود.
یا علی
خدا پدر و مادرت رو بیامرزه!
سوال من از کارشناس عزیز اینه که آیا آیه ای مبنی بر باهوش تر بودن مسلمانان نسبت به دیگران در قرآن وجود داره؟
با خوندن قسمت اول ترجمه ای که نوشتید این آیه به خاطرم اومد.
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ﴿١٨﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا ﴿١٩﴾ كُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا ﴿٢٠﴾
سوره مبارکه اسرا
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- میدهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.
و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است.
البته چیزی که نوشتید منطبق بر آیه نیست ظاهرا
با خوندن قسمت اول ترجمه ای که نوشتید این آیه به خاطرم اومد.بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ﴿١٨﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا ﴿١٩﴾ كُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا ﴿٢٠﴾
سوره مبارکه اسرا
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- میدهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.
و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است.البته چیزی که نوشتید منطبق بر آیه نیست ظاهرا
از توجهتون ممنونم دوست عزیز
اتفاقاً آیه ای که شما گفتید رو آقای میقات هم بهش اشاره کردند.
ظاهراً آیه ای که دقیقاً با اون ترجمه مطابقت داشته باشه وجود نداره اما در آیات مختلف کم و بیش به اون موضوع اشاره شده است.
یه دلیل جالبه دیگه...خداوند گفته اگر مومن باشید یک نفر شما یا دقیق یادم نیست ده نفر شما بر 200 نفر کافران پیروز می شوند و کافران قومی بی خردند.... اینم دلیل هوش مومنه نه زور بازو چون زور بازوی 200 نفر 20 برابر زور بازوی 10 نفره و خدا اخرش گفته کافران قومی بی خردند....ایاتی دیگر که می گوید/ به کافر چون بنگری نمی دونم دقیق یادم نیست تاریکی و گمراهی میبینی و بمومن بنگری نوری از خدا بر او تابیده است...اصلا یکی از صفات و نامهای خدا مومن هست و خدا هم که همه می دونن علم بی کران هست و چون با مومن دوست هست و با کافر دشمن قطعا علم حقیقی را بمومن می دهد و مومنین باهوش ترین و برترین مخلوقاتند در هر دو دنیا ولو در ظاهر مثلا کافران را مثل اکنون جهان اباد تر ببینی...کلا چون دنیا جای مومن نیست لذا نمایان نیست بر هرکسی و به هیچ عنوان اجازه ندارند علوم ماورالطبیعه و هم طبیعی خود را در دنیا براحتی جلوه بدهند خودت حساب کن دیگه مومنی که علم ماورطبیعه و هم طبیعی داره باهوش تره یا کافری که فقط طبیعی و ظاهری که اونم از مومن و خدا داره/ برای مثال حضرت علی یا سایر حتی مردم عادی براحتی می توانستند در اوج رفاه باشند اما حضرت علی تمام دار و ندارشو بفقرا می ده بدون اینکه کسی بفهمه انگشتر پادشاهی به گدا می ده....لذا اینگونه تمام علوم دنیا خواه نا خواه از حضرت علی و حضرت محمد است که بما به هرکه کافر و مومن باشد می بخشد که ما نمی فهمیم وگرنه همه چیز از انان است بسبب قرب به خدا....مثالی دیگر/دو برادر بزرگ و کوچک می خوان با هم شطرنج بازی کنند بردار بزرگ بیش از حد در بازی شطرنج مثلا قوی هست و برادر کوچک دیگر ضعیف اگر برادر بزرگ که براحتی علم شطرنجش بیش از برادر کوچک است از این عمل زیاد خود استفاده کند برادر کوچک تر اشکش در میاد و قهر می کنه و بسیار ناراحت میشه و دعوا می کنه و بزور مثلا میگه من بردم و شطرنج رو هم بر می داره بزور و میگه مال منه...اما برادر بزرگتر باید خویشتن داری کنه و از قصد به برادر کوچک تر ببازه تا او ناراحت نشود....ظاهر کار رو هرکس ببینه می گه که بی شک برادر کوچک تر برده و باهوش تره اما در باطن نه تنها چنین نیست بلکه همین برد برادر کوچک تر نیز از برادر بزرگتر است و او بی خبر است و هرگز چنین باطنی رو نخواهد از ماجرا پذیرفت..... جر زنی و ضعف برادر کوچکتر حکم ظلم و جهل کافران را دارد که مومنین اینگونه حکم برادر بزرگ تر را دارند که تمام هر انچه هست و نیست از مومن است که کافر بی خبر است....برای مثال امام حسین می توانست با یک اشاره کل یزیدیان را نابود کند اما مثل برادر بزرگتر این مثال اجازه ندارد از حد او فرا تر رود چون دنیا محل امتحانه و دین به اجبار نیست و چون از طرفی مثل لجبازی برادر کوچک تر یزیدیان از راه لج و ظلم پیش رفتند ظاهر کار رو برنده یزیدیان دیده می شود اما وقعا ایا برادر بزرگ برنده نیست.....حالا عزیز جان این مثالا و کل این بحث ها رو من برای این برای شما می گم که چون شما مومن هستی و با قران و اهل بین و پیامبران می پذیری وگرنه برای یک کافر ذره ای اینا رو نمی گم و اجازه ندارم بگم چون مثل مثال برادر کوچک تر محاله باور کنه که باخته مثل مثال شطرنجه.....
آقا دستت درد نکنه !
لطف کردی، آقایی کردی!
من همون اول گفتم که حرف شما رو قبول کردم.
شما چرا دست از سر من بر نمیداری؟؟؟؟:please:
[="Tahoma"] آیا آیه ای مبنی بر باهوش تر بودن مسلمانان نسبت به دیگران در قرآن وجود داره؟
با سلام و درود
خیر، آیه ای نداریم در قرآن که بفرماید هوش مؤمن بیش از غیر مؤمن است. و البته همانطور که می دانید در نظر دین الهی، باهوش بودن ملاک و معیار برتری نیست.
باهوش بودن گرچه از نظر معیارهای دنیا، با اهمیت باشد ولی با توجه به این که دنیا فانی است و انسان برای زندگی ابدی در آخرت به این دنیا فرستاده شده تا مراتب کمال و سعادت را بپیماید، معیار صحیحی برای شناسایی هدایت و کمال نیست. قرآن کریم تقوا و پرهیزکاری را معیار برتری می داند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات، 13)
[="Black"]اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
[="Tahoma"]قال الامام جعفر الصادق عليه السلام ((الحمد لله الذي جعل أعداءنا من الحمقى))
با سلام و درود
موضوع سخن، آیات قرآن است و همانطور که عرض کردم، آیه ای نداریم که بفرماید مؤمن باهوش است و غیر مؤمن کم هوش.
در روایات بایستی جستجو کرد ولی نکته قابل عرض این که تعبیر «حمقی» (احمق)، لزوما به معنای کم هوشی نیست، بلکه با توجه به معنای لغوی می تواند اشاره به نادانی، جهالت، کم عقلی و بدون فکر سخن گفتن نیز باشد. و چه بسا اشاره به نقص معرفتی باشد.
البته این موضوع، باید در جای خودش پیگیری شود.
با سلام و درود
خیر، آیه ای نداریم در قرآن که بفرماید هوش مؤمن بیش از غیر مؤمن است. و البته همانطور که می دانید در نظر دین الهی، باهوش بودن ملاک و معیار برتری نیست.
باهوش بودن گرچه از نظر معیارهای دنیا، با اهمیت باشد ولی با توجه به این که دنیا فانی است و انسان برای زندگی ابدی در آخرت به این دنیا فرستاده شده تا مراتب کمال و سعادت را بپیماید، معیار صحیحی برای شناسایی هدایت و کمال نیست. قرآن کریم تقوا و پرهیزکاری را معیار برتری می داند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات، 13)
باز هم ازتون تشکر میکنم
مطمئناً هوش به هیچ وجه ملاک برتری نمیتونه باشه و بنده هم چنین حرفی نزدم. بحث فقط سر باهوش تر بودن یا نبودن بود که شما جواب دادید.
[="Black"]اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درودموضوع سخن، آیات قرآن است و همانطور که عرض کردم، آیه ای نداریم که بفرماید مؤمن باهوش است و غیر مؤمن کم هوش.
در روایات بایستی جستجو کرد ولی نکته قابل عرض این که تعبیر «حمقی» (احمق)، لزوما به معنای کم هوشی نیست، بلکه با توجه به معنای لغوی می تواند اشاره به نادانی، جهالت، کم عقلی و بدون فکر سخن گفتن نیز باشد. و چه بسا اشاره به نقص معرفتی باشد.
البته این موضوع، باید در جای خودش پیگیری شود.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما کارشناس گرامی
سپاس از پاسخ زیبایتان.
همانگونه که گفته اید میتوان با واژه های نادانی ، کم عقلی و جهالت هم تعبیر کرد.
اما یک نکته وجود دارد. آیا نسبت دادن واژه های نادان و بی عقل به انسان باهوش درست است؟
یکی از لازمه های باهوش بودن افراد این است که هرچه بیشتر از نادانی و بی عقلی دور بشوند.
زیرا به کسی میتوان گفت باهوش که تدبیرش در موارد خطیر بهترین باشد.و بی عقلی کردن در موارد خطیر نشانه بارز کم هوشی است.
البته این کم هوشی نسبتش به افراد باهوش است نه تمام افراد.
و در طرف دیگر این ماجرا میتوان نتیجه گرفت که مومنین از این جهالت و بی عقلی و نادانی مبرا هستند.
هوش خلاقیت است نه یادگیری.
کسی که آیکیو اش بالاست لزوما خلاقیتش بالا نیست.
اما کسی که آیکیوی پایینی دارد هم میتواند خلاقیتی بالا داشته باشد. مانند ادیسون.
یک نکته دیگر هم وجود دارد ، ما عقیده مان این است که 100% کلام معصومین(ع) برگرفته از قرآن است.
معصوم(ع) هیچگاه سخنی نمیگوید که مورد تایید قرآن نباشد.اما چون خود معصوم(ع) حضور ندارند ما نمیتوانیم درست درک کنیم که بعضی از جملات در کجای قرآن وجود دارد.[/]
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما کارشناس گرامیسپاس از پاسخ زیبایتان.
هوش خلاقیت است نه یادگیری.
همانگونه که گفته اید میتوان با واژه های نادانی ، کم عقلی و جهالت هم تعبیر کرد.
اما یک نکته وجود دارد. آیا نسبت دادن واژه های نادان و بی عقل به انسان باهوش درست است؟
یکی از لازمه های باهوش بودن افراد این است که هرچه بیشتر از نادانی و بی عقلی دور بشوند.
زیرا به کسی میتوان گفت باهوش که تدبیرش در موارد خطیر بهترین باشد.و بی عقلی کردن در موارد خطیر نشانه بارز کم هوشی است.
البته این کم هوشی نسبتش به افراد باهوش است نه تمام افراد.
و در طرف دیگر این ماجرا میتوان نتیجه گرفت که مومنین از این جهالت و بی عقلی و نادانی مبرا هستند.
کسی که آیکیو اش بالاست لزوما خلاقیتش بالا نیست.
اما کسی که آیکیوی پایینی دارد هم میتواند خلاقیتی بالا داشته باشد. مانند ادیسون.
یک نکته دیگر هم وجود دارد ، ما عقیده مان این است که
100% کلام معصومین(ع) برگرفته از قرآن است.
معصوم(ع) هیچگاه سخنی نمیگوید که مورد تایید قرآن نباشد.اما چون خود معصوم(ع) حضور ندارند ما نمیتوانیم درست درک کنیم که بعضی از جملات در کجای قرآن وجود دارد.
با عرض پوزش از دخالت در بحث شما و کارشناس گرامی، به نظرم شما اشتباه میکنید و هوش به معنی خلاقیت نیست و تعریف خیلی گسترده تری رو در بر میگیرد.
طبق گفته ویکی پدیا (البته ویکی پدیا منبع معتبری نیست ولی همچین بدون اعتبار هم نیست و در مورد مسائل اینچنینی فکر می کنم بشه بهش اعتماد کرد!) :
"هوش توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد."
البته خود ویکی پدیا هم در ادامه این تعریف اضافه کرده که "نظریههای هوش در طول تاریخ تغییر کردهاند" و این میتونه نشان دهنده ی این باشه که حتی این تعریف هم ممکنه در آینده تغییر بکند.
ایرادی دیگری هم که به نظرم به فرمایش شما وارده اینه که فرمودید "یکی از لازمه های باهوش بودن افراد این است که هرچه بیشتر از نادانی و بی عقلی دور بشوند."
چنین الزامی هم به نظرم وجود نداره و لازم نیست که هر آدم باهوشی عاقل باشد چون فکر می کنم این دو تعریف کاملاً از هم مستقل باشند و بسیار دیده ایم انسان هایی که از هوش بالایی برخوردارند ولی نمیتوانیم بهشون صفت عاقل رو هم بدیم. اگه بخوام مثال بزنم شاید بشه پزشک یا مهندسی رو مثال زد که سیگار میکشه. مسلاماً چنین افرادی رو در اطراف خودمون دیده ایم که از هوش نسبتاً خوبی برخوردارند که توانسته اند برای مثال مدرک پزشکی بگیرند و حتی ممکن است در شغل و حرفه خودشان هم بسیار ماهر باشند اما در عین حال سیگاری هستند و سیگار کشیدن با هیچ منطقی کار عاقلانه ای نیست و نمی توان چنین کسی رو عاقل نامید.
و هم چنین فرمودید "و در طرف دیگر این ماجرا میتوان نتیجه گرفت که مومنین از این جهالت و بی عقلی و نادانی مبرا هستند."
در اینجا یک مسئله ای وجود داره که مومن به چه کسی گفته می شود؟
اگر در مقایسه با مردم کافر یا افرادی مانند مسیحیان، که در زمره مشرکان قرار می گیرند، باشد، به هر کسی که یکتایی خداوند یگانه ایمان داشته باشد و مسلمان باشد مومن گفته میشود.
اما از نظر قرآن هر مسلمانی مومن نیست و مومنان درجه بالاتری دارند.
حالا با توجه به منظور شما از کلمه مومن میشود تحلیل کرد. اگر منظور شما از مومنین تمام مسلمانان باشند که خیلی راحت با مثال های نقض فراوان میشود ثابت کرد که فرمایش شما صحت نداره و مسلمانان از جهالت و بی عقلی و نادانی مبرا نیستند. (اثبات با دانش آموز!)
اما اگر منظور شما از مومنین همان تعریف قرآن باشد، که مطمئناً همینطور است، یعنی مسلمانان خالص و هدایت شده، باز یک مسئله ای وجود دارد که آیا این افراد واقعا باهوش بوده اند یا خیر؟
می دانیم که بسیاری از صحابه پیامبر قبل از بعثت آن حضرت مشرک بوده اند و پس از بعثت ایمان آورده اند. از طرفی میدانیم که هوش افراد یک استعداد ذاتی است و با وجود اینکه گفته می شود می توان هوش را با تمرین تقویت کرد اما کمتر دیده شده که کسی که از هوش پایین یا متوسطی برخوردار است با استفاده از تمرین به فردی باهوش و تیزهوش تبدیل شده باشد.
با این حساب آن دسته از اصحاب پیامبر که نمونه ی واقعی انسان مومن هستند (طبق فرمایش شما) قبل از ایمان آوردن فردی کم هوش بوده اند و با ایمان آوردن در جمع انسان های باهوش وارد شده اند؟
شاید بگید که این افراد از ابتدا باهوش بوده اند و به همین دلیل از نادانی و بی عقلی دور شده اند و ایمان آورده اند. درحالی که میدانیم ایمان آوردن این افراد به خاطر عامل خارجی (پیامبر) و نه عامل درونی (هوش) بوده است و اگر پیامبر مبعوث نمی شدند اینها در همان جهل خودشان باقی می ماندند.
پس نتیجه ای که من میگیرم این است که هوش و عقل دو مقوله ی جدا از هم هستند.
البته اینها نظرات و تفکرات شخصی حقیر است و بنده اصراری بر درست بودن این نظرات ندارم و ممکن است در اشتباه باشم.
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض پوزش از دخالت در بحث شما و کارشناس گرامی، به نظرم شما اشتباه میکنید و هوش به معنی خلاقیت نیست و تعریف خیلی گسترده تری رو در بر میگیرد.طبق گفته ویکی پدیا (البته ویکی پدیا منبع معتبری نیست ولی همچین بدون اعتبار هم نیست و در مورد مسائل اینچنینی فکر می کنم بشه بهش اعتماد کرد!) :
"هوش توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد."
البته خود ویکی پدیا هم در ادامه این تعریف اضافه کرده که "نظریههای هوش در طول تاریخ تغییر کردهاند" و این میتونه نشان دهنده ی این باشه که حتی این تعریف هم ممکنه در آینده تغییر بکند.
ایرادی دیگری هم که به نظرم به فرمایش شما وارده اینه که فرمودید "یکی از لازمه های باهوش بودن افراد این است که هرچه بیشتر از نادانی و بی عقلی دور بشوند."
چنین الزامی هم به نظرم وجود نداره و لازم نیست که هر آدم باهوشی عاقل باشد چون فکر می کنم این دو تعریف کاملاً از هم مستقل باشند و بسیار دیده ایم انسان هایی که از هوش بالایی برخوردارند ولی نمیتوانیم بهشون صفت عاقل رو هم بدیم. اگه بخوام مثال بزنم شاید بشه پزشک یا مهندسی رو مثال زد که سیگار میکشه. مسلاماً چنین افرادی رو در اطراف خودمون دیده ایم که از هوش نسبتاً خوبی برخوردارند که توانسته اند برای مثال مدرک پزشکی بگیرند و حتی ممکن است در شغل و حرفه خودشان هم بسیار ماهر باشند اما در عین حال سیگاری هستند و سیگار کشیدن با هیچ منطقی کار عاقلانه ای نیست و نمی توان چنین کسی رو عاقل نامید.
و هم چنین فرمودید "و در طرف دیگر این ماجرا میتوان نتیجه گرفت که مومنین از این جهالت و بی عقلی و نادانی مبرا هستند."
در اینجا یک مسئله ای وجود داره که مومن به چه کسی گفته می شود؟
.
سلام نامی از نامهای خداست.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما.
ممنون از پاسخ زیبایتان.
ابتدا سایت ویکی پدیا اصلا کوچکترین اعتباری هم ندارد. اما با این حال سعی میکنم خیلی کوتاه و سطحی پاسخ بدهم.
هوش به هیچ وجه یادگیری نیست.
یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن.
مثال از نمونه زنده:
توماس ادیسون آنقدر در یادگیری ضعیف بود که 5 بار از مدرسه اخراج شد.
اما بیش از 100 اختراع دارد.
بسیاری دیگر از مخترعین و بزرگان دنیا نیز این چنین بودند.
بین آیکیو و ای کیو فرق وجود دارد.
آیکیو توانایی یادگیری افراد است.
ای کیو توانایی خلاقیت افراد است.
و این خلاقیت است که نام بزرگارنی را در تاریخ ثبت کرده است.
خلاقیت یعنی در اوج ناتوانی یادگیری بعضی از اعمال دست به ابتکار بزنید.
و اما منظور از مومن ، مومنی است که در سوره مومنون خصلتهایش ذکر شده است.و بعضا در دیگر سورها مانند بقره و ...
و یک امر دیگر بنده نمیگویم هر انسان باهوشی مطلقا عاقل است.
اما این را میدانم هر انسان عاقلی 100% باهوش است.چون وجود عقل خلاقیت را به بار می آورد.
می دانیم که بسیاری از صحابه پیامبر قبل از بعثت آن حضرت مشرک بوده اند و پس از بعثت ایمان آورده اند. از طرفی میدانیم که هوش افراد یک استعداد ذاتی است
آن چیزی که ذاتی است آیکیو یا توانایی ذهنی است.
نه ای کیو یا خلاقیت.
خلاقیت افراد در فعل خواستن آنها نهفته است.
درضمن دوست گرامی آن سخن ، سخن بنده نبود سخن امام معصوم(ع) بود.
وقتی امام معصوم(ع) میگوید دشمنان ما نادان ، جاهل و بی عقل هستند یعنی دوستان ما این چنین نیستند.و این نتیجه گیری بخاطر صراحت در کلام معصوم(ع) است.
به یاد یک داستان زیبا افتادم.
وزیر دفاع آمریکا گفته بود زمانی که میخواستند پهباد آرکیو را برای جاسوسی بر فراز ایران بفرستند نقطه ای را برای ورود انتخاب کرده اند.
اما یکی از یهودیان مستقر در پنتاگون اعلام کرد باید از صحرای طبس شروع کنند.
علی رغم اینکه میدانستند صحرای طبس نقطه کور است. بخاطر این امر که عدد 33 جزء مقدس ترین اعداد در نزد یهود است و صحرای طبس هم در مدار 33 درجه زمین قرار دارد. عملیات را از آن نقطه شروع کردند که همین امر باعث شد یک شکار بزرگ توسط غیور مردان ایران صید بشود.
این تفکرات دشمنان است که آنها را در زمره نادانی ، جهالت و ... قرار میدهد.و این جور تفکرات تعصبی 100% نشان از کم هوشی و نادانی دشمنان است.
یا اسرائیل در نبرد با حزب الله لبنان در روز 26 به شکستی بسیار سنگین رسید اما بخاطر همین تعصبات غلط سعی کرد جنگ را تا روز 33 ادامه بدهد.
و همین ادامه دادن باعث بدتر شدن عمق شکست شد.
چه بسا بسیاری از جنگهای که آمریکا و اسرائیل در آن حضور داشته اند بیشتر تعصبی بود تا چیز دیگر.
«اگر آنها که به خدا ایمان ندارند، شایستگی بقا و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند، خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که ایمان به خدا دارید، در عمل خود را تسلیم ذلت و ضعف و زوال کردید، خدا به شما، آنچه را که صلاحیتش را ندارید، نمی دهد.»
سثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِیرًا«الاسراء-6»
پس [از چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم و شما را با اموال و پسران یاری میدهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر میگردانیم.
اگر به این ایه که مربوط به بنی اسرائیل منحرف شده میباشد دقت فرمایید همان مفهوم استنباط میشود و زبان حال امروز نیز هست .
ابتدا سایت ویکی پدیا اصلا کوچکترین اعتباری هم ندارد. اما با این حال سعی میکنم خیلی کوتاه و سطحی پاسخ بدهم.هوش به هیچ وجه یادگیری نیست.
یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن.مثال از نمونه زنده:
توماس ادیسون آنقدر در یادگیری ضعیف بود که 5 بار از مدرسه اخراج شد.
اما بیش از 100 اختراع دارد.بسیاری دیگر از مخترعین و بزرگان دنیا نیز این چنین بودند.
بین آیکیو و ای کیو فرق وجود دارد.
آیکیو توانایی یادگیری افراد است.
ای کیو توانایی خلاقیت افراد است.و این خلاقیت است که نام بزرگارنی را در تاریخ ثبت کرده است.
و اما منظور از مومن ، مومنی است که در سوره مومنون خصلتهایش ذکر شده است.و بعضا در دیگر سورها مانند بقره و ...
خلاقیت یعنی در اوج ناتوانی یادگیری بعضی از اعمال دست به ابتکار بزنید.
و یک امر دیگر بنده نمیگویم هر انسان باهوشی مطلقا عاقل است.
اما این را میدانم هر انسان عاقلی 100% باهوش است.چون وجود عقل خلاقیت را به بار می آورد.
آن چیزی که ذاتی است آیکیو یا توانایی ذهنی است.
نه ای کیو یا خلاقیت.
خلاقیت افراد در فعل خواستن آنها نهفته است.درضمن دوست گرامی آن سخن ، سخن بنده نبود سخن امام معصوم(ع) بود.
...
وقتی امام معصوم(ع) میگوید دشمنان ما نادان ، جاهل و بی عقل هستند یعنی دوستان ما این چنین نیستند.و این نتیجه گیری بخاطر صراحت در کلام معصوم(ع) است.
سلام دوست عزیز
موقع خواندن نظرتان چند نکته به ذهنم رسید که عرض میکنم.
اول که فرمودید "
سایت ویکی پدیا اصلا کوچکترین اعتباری هم ندارد." که به نظرم درست نیست. ویکی پدیا شاید از نظر سیاسی و مسائلی این چنین سایت قابل اعتماد و بی طرفی نباشد ولی از نظر مطالب علمی یکی از مفیدترین و قابل اعتمادترین سایت ها است چون مطالبی که در این سایت قرار میگیرند نیاز به منبع دارند و اگر مطلبی صحت نداشته باشد دیگران به راحتی می توانند آن را نقد و یا ویرایش کنند.دوم اینکه فرمودید
:"هوش به هیچ وجه یادگیری نیست.
یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن."
این دو جمله ی شما به نظر من با هم تضاد دارند. شما می فرمایید هوش یادگیری نیست، چون یادگیری توانایی ذهنی است. اما هوش چه چیزی غیر از توانایی ذهنی است؟ طبق تعریفی که قبلاً هم عرض کردم (و شما قبول نکردید و دلیلی هم برای ردّش نفرمودید!) هوش از نظر روانشناسی یک توانایی ذهنی است. برای این که مستدل تر باشم شما رو ارجاع میدم به صفحه ی انگلیسی ویکیپدیا درباره ی هوش که کامل تر از صفحه ی فارسی این سایت است.
http://en.wikipedia.org/wiki/Intelligence#Definitionsدر این لینکی که گذاشتم دو تعریف از هوش ارائه کرده که در هر دو از هوش به عنوان یک توانایی ذهنی نام برده اند و جالب اینجاست که در هر دو تعریف توانایی یادگیری رو یکی از معیارهای هوش معرفی کرده اند.
دلیل اخراج شدن افرادی مثل ادیسون از مدرسه لزوماً به معنی عدم توانایی یادگیری در این افراد نیست چون مطمئناً ادیسون دارای توانایی یادگیری بوده و بعدها از این توانایی یادگیری خودش استفاده کرده که موفق به ثبت این تعداد اختراع شده است. وگرنه آیا ممکن است که شما الفبا را نتوانید یاد بگیرید اما الکتریسیته را کشف کنید؟
سوم فرمودید
:"بین آیکیو و ای کیو فرق وجود دارد.
آیکیو توانایی یادگیری افراد است.
ای کیو توانایی خلاقیت افراد است."
بله بین IQ و EQ فرق وجود دارد ولی نه آی کیو صرفاً به معنی توانایی یادگیری است، نه EQ به معنی خلاقیت. IQ معیاری برای اندازه گیری توانایی ذهنی افراد است که شامل یادگیری هم می شود.
EQ یا EMOTIONAL QURIE (طبق گفته ویکیپدیا که آن هم از کتاب هوش هیجانی، دکتر تراویس برادبری، ترجمه مهدی گنجی، نشر ساوالان، تهران، ۱۳۸۴ نقل کرده است) بخش مهمی از «هوش» است که شامل توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانها (احساسات) و استفاده از آنها در زندگی است. طبق این تعریف برخلاف فرمایش شما EQ ارتباطی به خلاقیت ندارد و حتی از بین این دو IQ به خلاقیت نزدیکتر است.
و اما حق با شماست. خلاقیت است که نام بزرگانی را در تاریخ ثبت کرده است اما خلاقیت به این معنی نیست که در اوج ناتوانی یادگیری، دست به ابتکار بزنید. بلکه خلاقیت به معنی خلق یک چیز نو است و ارتباطی با عدم توانایی یادگیری ندارد.
و چهارم فرمودید :
"این را میدانم هر انسان عاقلی 100% باهوش است.چون وجود عقل خلاقیت را به بار می آورد."
که این جمله هم به نظرم منطقی نیست چون دلیلی نمیبینم که وجود عقل خلاقیت را به بار آورد. بلکه طبق گفته ی روان شناسان این هوش است که خلاقیت ایجاد می کند.
اتفاقاً در ویکیپدیا تعریف جالبی از عقل هم ارائه شده که فکر می کنم گفتنش خالی از لطف نباشد :
"عَقْل یا خِرَد به نیروی درونی انسان گفته میشود که کنترل و مهار کننده امیال او میباشد"
فکر میکنم با کمی توجه در این تعریف تفاوت بین عقل و هوش واضح باشد.
پنجم فرمودید :
"آن چیزی که ذاتی است آیکیو یا توانایی ذهنی است.
نه ای کیو یا خلاقیت.
خلاقیت افراد در فعل خواستن آنها نهفته است."
همانطور که عرض کردم هم IQ هم EQ ذاتی هستند و به خواستن ارتباطی ندارد.
فرمودید :
"درضمن دوست گرامی آن سخن ، سخن بنده نبود سخن امام معصوم(ع) بود.
وقتی امام معصوم(ع) میگوید دشمنان ما نادان ، جاهل و بی عقل هستند یعنی دوستان ما این چنین نیستند.و این نتیجه گیری بخاطر صراحت در کلام معصوم(ع) است."
من هیچ ایرادی در کلام حضرت نمی بینم و گمان نمی کنم که چیزی هم خلاف این حدیث تا حال گفته باشم. بلکه اگر به تعریفی که کمی قبل تر در مورد عقل آوردم دقت کنید میبینید که کاملا هم سو با فرمایش معصوم است. در حدیث گفته شده که دشمنان ما نادانند یعنی عقل ندارند. من هم گفتم که عقل نیروی درونی کنترل کننده امیال انسان است. یعنی دشمنان ما قادر به کنترل امیال و شهوات خود نیستند. و همانطور که شما فرمودید دوستان ما اینچنین نیستند.
اما در پاسخ به داستانی که فرمودید (به رغم اینکه برای داستانتان منبعی ارائه نکردید و صحت آن مورد سوال است) می توان به دست آوردها و پیشرفت های فراوان علمی و صنعتی دشمنان اسلام اشاره کرد که می تواند نشان از هوش آنان باشد. و حتی اگر این داستان صحت هم داشته باشد می تواند نشان دهنده ی همان کم عقلی دشمنان باشد چرا که تعصب را هم می توان جزو امیال انسان دسته بندی کرد و طبق گفته خودتان تعصب دشمنان نشان از جهل آنها دارد و جهل یعنی بی عقلی نه کم هوشی.
در کل من هنوز دلیل قانع کننده ای از طرف شما برای ارتباط بین عقل و هوش ندیده ام. بلکه با کمی مطالعه رفته رفته بیشتر به مستقل بودن این دو مقوله از یکدیگر پی می برم.
همچنین از شما خواهشمندم در صورت امکان برای بعضی از فرمایشاتتان منبع یا سند معتبر معرفی کنید از جمله این فرمایشات :
"سایت ویکی پدیا اصلا کوچکترین اعتباری هم ندارد." "هوش به هیچ وجه یادگیری نیست.یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن." "توماس ادیسون آنقدر در یادگیری ضعیف بود که 5 بار از مدرسه اخراج شد." "هر انسان عاقلی 100% باهوش است.چون وجود عقل خلاقیت را به بار می آورد." "خلاقیت افراد در فعل خواستن آنها نهفته است" "وزیر دفاع آمریکا گفته بود..."
سثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِیرًا«الاسراء-6»
پس [از چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میکنیم و شما را با اموال و پسران یاری میدهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر میگردانیم.اگر به این ایه که مربوط به بنی اسرائیل منحرف شده میباشد دقت فرمایید همان مفهوم استنباط میشود و زبان حال امروز نیز هست .
سلام دوست عزیز
با تشکر از توجهتون
متاسفانه متوجه ارتباط این آیه با آیه ای که من دنبالش بودم نشدم. آیه ای که من دنبالش می گشتم درباره ی نقش تلاش و عمل کافران در پیشرفت های علمی، صنعنی، فرهنگی و ... بود.
ممنون میشم اگر بیشتر درباره ی این آیه ای که بهش اشاره کردید توضیح بدید.
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام.
"سایت ویکی پدیا اصلا کوچکترین اعتباری هم ندارد."
دوست گرامی پیرامون سایت ویکی پدیا بارها بحث شده است و این سایت سر سوزنی اعتبار ندارد.
وجود جملاتی درست به این سایت اعتبار نمیبخشد. به هیچ وجه.
ویکی پدیا نه سایتی علمی است ، نه سیاسی است ، نه دینی و... این سایت فقط کپی پیس کردن را بلد است.همین.
درضمن این سایت زیر نظر اسرائیل است. ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم آنوقت بیاییم سایتش را به رسمیت بشناسیم!!!؟؟؟
همانطور که عرض کردم هم IQ هم EQ ذاتی هستند و به خواستن ارتباطی ندارد.
جالب شد. دوست گرامی ای کیو ذاتی نیست.
اون چیزی که ذاتی است آیکیو است.
ای کیو قابلیت ارتقاء دارد اما آیکیو خیر.
دوست گرامی آیکیو توماس ادیسون زیر ضعیف بود اما با توجه به ای کیو قوی توانست اختراعات زیادی داشته باشد.
تقویت ای کیو به شرایط زندگی بستگی دارد و برخورد درست با فرزند.
کتاب خاطرات توماس ادیسون بسیار شیرین و جذاب است اگر توانسته اید می توانید آن را تهیه کنید و مطالعه کنید.
توماس ادیسون میگوید من از نظر یادگیری بسیار ضعیف و گنگ بودم.مادرم هر روز صبح زود به سرم دست میکشید و میگفت توماس نابغه ی من و همین امر باعث شد من با وسایل بسیاری بازی میکردم تا بتوانم چیزهای را ابداع کنم و هرروز بر خلاقیتم افزوده تر میشد.
اگر بگوییم آیکیو به خلاقیت نزدیک است ، توماس ادیسون و دیگر مخترعین این چنینی که از نظر آیکیو بسیار ضعیف بودند نمیتوانستند دست به اختراع بزنند.
EQ یا EMOTIONAL QURIE (طبق گفته ویکیپدیا که آن هم از کتاب هوش هیجانی، دکتر تراویس برادبری، ترجمه مهدی گنجی، نشر ساوالان، تهران، ۱۳۸۴ نقل کرده است) بخش مهمی از «هوش» است که شامل توانایی شناخت،
شما از ای کیو به عنوان تونایی شناخت نام برده اید.
اولا همین سایت ویکی پدیا که بی اعتبار است سخنان بنده را تایید کرده است.
اولا از ای کیو به عنوان بخش مهم هوش نام برده است.
دوم اینکه آن را به عنوان توانایی شناخت نام برده است.
دوست گرامی تا زمانی که توانایی شناخت به وجود نیاید هیچ خلاقیت و ابتکاری به وجود نمی اید.
خلاقیت و ابتکار و نوآوری یکی از لازمه هایش شناخت کامل است ، تا زمانی که شناختی به وجود نیاید خلاقیتی وجود ندارد.
نمیدونم چگونه میگویید ای کیو ربطی به خلاقیت ندارد!!!؟؟؟؟
درک و تنظیم هیجانها (احساسات) و استفاده از آنها در زندگی است.
و نکته دوم:
دوست گرامی شما زمانی میتوانید دست به ابتکار بزنید و خلاقیت به خرج بدهید که بتوانید هیجانهای خود را کنترل کنید.
این هیجانها شامل استرس ، اضطراب و ... میشود.
زمانی که این هیجانها کنترل بشود و فرد بتواند راحت به شناخت کامل برسد آنگاه میتواند ابداع کند ، اختراع کند و ...
و بازهم ادعای دوم بنده را که ای کیو دست آوردنی است نه ذاتی را ثابت میکند.
زیرا کنترل استرس و اضطراب می تواند تقویت بشود. چه بسا کسانی که دچار استرس و اضطراب میشوند نزد روان پزشک و روان شناس میروند تا بتوانند استرس و اضطراب خود را کنترل کنند و پزشکان با ارائه راهکار به فرد کمک میکنند تا این استرس ها و اضطراب ها را کنترل کند و درواقع ای کیو خود را اتقاء ببخشند و تقویت کنند.
دوم اینکه فرمودید :
"هوش به هیچ وجه یادگیری نیست.
یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن."این دو جمله ی شما به نظر من با هم تضاد دارند.
دوست گرامی هیچ تناقضی در کلامم نبود و نیست.
گفتم یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن مانند خلاقیت.
و هوش یادگیری نیست. هوش خلاقیت است یعنی فراتر از توانایی ذهنی برای یادگیری.
دوست گرامی یکبار دیگر میگویم مسلمانان واقعی نسبت به دشمنان باهوش تراند برای اینکه یک مومن واقعی هیچگاه تعصبی عمل نمیکند و تمام اعمالش برای رضای خداست ، با این توجه هیچ گاه کاری غلط انجام نمیدهد. درضمن خطا کردن با کاری غلط انجام دادن تفاوت دارد.
خطا سهوی است اما غلط عمدی است.
اگر خطا سهوی باشد نامش میشود بی تجربگی.
اگر خطا عمدی باشد نامش میشود ، نادانی ، حماقت ، بی عقلی و ... است.مانند عملکرد تمام دشمنان دین و شریعت.
هیمن تعصبی عمل نکردن نتیجه هوش بالاتر مومنین است.
زیرا انسان باهوش به هیچ وجه من الممکن به عمد خطایی ویرانگر را به عمد انجام نمیدهد. زیرا انجام کاری غلط آن هم به عمد حماقت میشود و حماقت دقیقا نقطه مقابل هوش است.
هوش یعنی منطقی فکر کردن و منطقی عمل کردن بدون کوچکترین تعصبی.
شما زمانی می توانید بگویید خطایی عمدی از حماقت نیست بلکه از هوش است ، که نتیجه آن خطا باعث شود دستاوردی بیشتر از آن ازدست دادن باشد.در این صورت نام آن دیگر خطا نیست و نامش میشود رشادت ، شجاعت ، یا عقل و منطق و ....
مانند زمانیکه شهید فهمیده با نارنجک زیر تانک رفت.
دوست گرامی شما هم تاکنون نتوانسته اید منطقی سخنان بنده را رد کنید که میگویید پاسخی درست نشنیده اید!!؟؟
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام.
دوست گرامی پیرامون سایت ویکی پدیا بارها بحث شده است و این سایت سر سوزنی اعتبار ندارد.
وجود جملاتی درست به این سایت اعتبار نمیبخشد. به هیچ وجه.
ویکی پدیا نه سایتی علمی است ، نه سیاسی است ، نه دینی و... این سایت فقط کپی پیس کردن را بلد است.همین.
درضمن این سایت زیر نظر اسرائیل است. ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم آنوقت بیاییم سایتش را به رسمیت بشناسیم!!!؟؟؟جالب شد. دوست گرامی ای کیو ذاتی نیست.
اون چیزی که ذاتی است آیکیو است.ای کیو قابلیت ارتقاء دارد اما آیکیو خیر.
دوست گرامی آیکیو توماس ادیسون زیر ضعیف بود اما با توجه به ای کیو قوی توانست اختراعات زیادی داشته باشد.تقویت ای کیو به شرایط زندگی بستگی دارد و برخورد درست با فرزند.
کتاب خاطرات توماس ادیسون بسیار شیرین و جذاب است اگر توانسته اید می توانید آن را تهیه کنید و مطالعه کنید.
توماس ادیسون میگوید من از نظر یادگیری بسیار ضعیف و گنگ بودم.مادرم هر روز صبح زود به سرم دست میکشید و میگفت توماس نابغه ی من و همین امر باعث شد من با وسایل بسیاری بازی میکردم تا بتوانم چیزهای را ابداع کنم و هرروز بر خلاقیتم افزوده تر میشد.
اگر بگوییم آیکیو به خلاقیت نزدیک است ، توماس ادیسون و دیگر مخترعین این چنینی که از نظر آیکیو بسیار ضعیف بودند نمیتوانستند دست به اختراع بزنند.
شما می توانید به کتاب خاطرات توماس ادیسون یا زندگینامه توماس ادیسون مراجعه بفرمایید.
شما از ای کیو به عنوان تونایی شناخت نام برده اید.
اولا همین سایت ویکی پدیا که بی اعتبار است سخنان بنده را تایید کرده است.اولا از ای کیو به عنوان بخش مهم هوش نام برده است.
دوم اینکه آن را به عنوان توانایی شناخت نام برده است.دوست گرامی تا زمانی که توانایی شناخت به وجود نیاید هیچ خلاقیت و ابتکاری به وجود نمی اید.
خلاقیت و ابتکار و نوآوری یکی از لازمه هایش شناخت کامل است ، تا زمانی که شناختی به وجود نیاید خلاقیتی وجود ندارد.
نمیدونم چگونه میگویید ای کیو ربطی به خلاقیت ندارد!!!؟؟؟؟
و نکته دوم:دوست گرامی شما زمانی میتوانید دست به ابتکار بزنید و خلاقیت به خرج بدهید که بتوانید هیجانهای خود را کنترل کنید.
این هیجانها شامل استرس ، اضطراب و ... میشود.
زمانی که این هیجانها کنترل بشود و فرد بتواند راحت به شناخت کامل برسد آنگاه میتواند ابداع کند ، اختراع کند و ...
و بازهم ادعای دوم بنده را که ای کیو دست آوردنی است نه ذاتی را ثابت میکند.
زیرا کنترل استرس و اضطراب می تواند تقویت بشود. چه بسا کسانی که دچار استرس و اضطراب میشوند نزد روان پزشک و روان شناس میروند تا بتوانند استرس و اضطراب خود را کنترل کنند و پزشکان با ارائه راهکار به فرد کمک میکنند تا این استرس ها و اضطراب ها را کنترل کند و درواقع ای کیو خود را اتقاء ببخشند و تقویت کنند.
دوست گرامی هیچ تناقضی در کلامم نبود و نیست.
گفتم یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن مانند خلاقیت.
و هوش یادگیری نیست. هوش خلاقیت است یعنی فراتر از توانایی ذهنی برای یادگیری.
_____________________________________________
دوست گرامی یکبار دیگر میگویم مسلمانان واقعی نسبت به دشمنان باهوش تراند برای اینکه یک مومن واقعی هیچگاه تعصبی عمل نمیکند و تمام اعمالش برای رضای خداست ، با این توجه هیچ گاه کاری غلط انجام نمیدهد. درضمن خطا کردن با کاری غلط انجام دادن تفاوت دارد.
خطا سهوی است اما غلط عمدی است.
اگر خطا سهوی باشد نامش میشود بی تجربگی.
اگر خطا عمدی باشد نامش میشود ، نادانی ، حماقت ، بی عقلی و ... است.مانند عملکرد تمام دشمنان دین و شریعت.هیمن تعصبی عمل نکردن نتیجه هوش بالاتر مومنین است.
زیرا انسان باهوش به هیچ وجه من الممکن به عمد خطایی ویرانگر را به عمد انجام نمیدهد. زیرا انجام کاری غلط آن هم به عمد حماقت میشود و حماقت دقیقا نقطه مقابل هوش است.
هوش یعنی منطقی فکر کردن و منطقی عمل کردن بدون کوچکترین تعصبی.شما زمانی می توانید بگویید خطایی عمدی از حماقت نیست بلکه از هوش است ، که نتیجه آن خطا باعث شود دستاوردی بیشتر از آن ازدست دادن باشد.در این صورت نام آن دیگر خطا نیست و نامش میشود رشادت ، شجاعت ، یا عقل و منطق و ....
مانند زمانیکه شهید فهمیده با نارنجک زیر تانک رفت.دوست گرامی شما هم تاکنون نتوانسته اید منطقی سخنان بنده را رد کنید که میگویید پاسخی درست نشنیده اید!!؟؟
با سلام
فکر نمی کردم مسئله این به این سادگی تحت عنوان فرق عقل و هوش به این اندازه مورد بحث قرار بگیرد. اما ظاهراً بیشتر بحث ها برای این است که دوستان عزیز اصرار دارند مسلمانان چون عاقل ترند پس حتماً از دشمنان باهوش تر هم هستند و این خود نشانه ای از تعصب این دوستان است.
متاسفانه باز هم باید گفته ی قبلی خودم را تکرار کنم که پاسخ منطقی از شما نشنیده ام و غالب پاسخ های شما بدون سند و اعتبار علمی است و ظاهراً نظر خود شماست و نظر شما برای من حجّت نیست.
من از شما در پست قبلی هم درخواست سند کردم و تنها سندی که شما برای ادعاهای قبلی خودتان معرفی کردید کتاب خاطرات ادیسون است! که نه کتاب علمی است، نه موضوعش به بحث ما ربط دارد.
حضرت عالی نه تنها ادعاهای قبلی خودتان را مستند نکردید بلکه رفته رفته بر ادعاهای بدون سند و بی اعتبار خودتان می افزایید و انتظار دارید که حقیر فرمایشتان را بی چون و چرا قبول کنم؟
از طرفی می گویید من نتوانسته ام به طور منطقی سخنان شما را رد کنم که در نوع خود حرفی جالب است یعنی من در پست قبلی خودم با اینهمه سند و ارجاع از منابع علمی و روان شناسی، برای شما روضه می خواندم؟؟ اگر اینها منطقی نیست، فرمایشات بدون سند و متناقض شما منطقی است؟ قضاوت با خوانندگان.
متاسفانه در این پست خودتان هم خیل عظیمی از ادعاهای غلط و غیر علمی را به ادعاهای سابق خودتان افزودید و چون فکر نمیکنم این بحث راه به جایی ببرد قصد پاسخ دادن به آنها را ندارم. فکر می کنم موضع من کاملاً مشخص است. در پست قبلی تعریفی از عقل و هوش را که قبول دارم با منابع علمی اش معرفی کردم و خوانندگان قضاوت کنند که حق با چه کسی است.
فقط از آنجایی که شما به منابع سخنان من اعتراض فرمویدید چند نکته رو در مورد ویکیپدیا عرض میکنم :
http://en.wikipedia.org/wiki/Reliability_of_Wikipedia
اگر به لینک بالا مراجعه بفرمایید میبینید که در شروع بحث خودش به مقایسه ویکیپدیا با دایرة المعارف های معتبر جهان پرداخته و تعدادی از تحقیق هایی را که به بررسی اعتبار ویکیپدیا پرداخته اند، معرفی کرده و حتی نتیجه گرفته اند که ویکیپدیا از نظر سطح علمی هم سطح دانشنامه های معتبری از جمله بریتانیکا است.
http://usingsources.fas.harvard.edu/icb/icb.do?keyword=k70847&pageid=icb.page346376
همچنین اگر به لینک بالا که مربوط به دانشگاه هاروارد است مراجعه بفرمایید ملاحظه می فرمایید که در پاراگراف اول به این موضوع اشاره کرده که ویکیپدیا برای مطالب سطحی علوم مختلف از جمله تعریف ها و اطلاعات مختصر (مثل استفاده ما) قابل اعتماد است. هرچند از نظر اطلاعات عمقی و دقیق چندان معتبر نیست و اعتبار آکادمیک ندارد. و حتی گفته که بعضی از استادان برای آشنایی دانشجویانشان با یک موضوع آنها را به صفحات ویکیپدیا ارجاع می دهند! و این نشان دهنده ی این است که ویکیپدیا در حدی که ما ازش استفاده کردیم قابل اعتماد و استناد است.
در ضمن اینکه شما می فرمایید "ویکی پدیا نه سایتی علمی است ، نه سیاسی است ، نه دینی و... این سایت فقط کپی پیس کردن را بلد است.همین."
درست است. ویکی پدیا هیچ کدام از اینها نیست. ویکیپدیا یک دانشنامه یا دایرةالمعارف است. هیچ کس معتقد نیست که یک کتاب دایرة المعارف کتابی سیاسی، دینی و ... است. بلکه از اسمش مشخص است، مجموعه ای از دانش های مختلف است. از هر علمی توضیح مختصری به شما می دهد. قرار هم نیست توضیح کامل و مفصل بدهد. همچنین در یک دایرة المعارف مطالب از منابع مختلف جمع آوری می شوند و طبق گفته شما کپی پیست می شوند . این موضوعی طبیعی در جمع آوری اینگونه کتاب های مرجع است و برخلاف لحن صحبت شما کپی پیست کردن عیب نیست بلکه اگر کپی از منابع معتبر باشد خیلی هم خوب است!
هم چنین شما فرموده اید "درضمن این سایت زیر نظر اسرائیل است. ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم آنوقت بیاییم سایتش را به رسمیت بشناسیم!!!؟؟؟"
که این خود ادعایی جالب و بی اعتبار است و با نمک تر از خود ادعا نتیجه ی شما از این فرض است. بماند که هیچ مدرکی برای ارتباط این سایت و اسراییل از جانب شما ارائه نشده و تا وقتی که مدرکی هم نباشد، صرف سخن شما بی اعتبار است. حتی اگر فرض کنیم که این سایت زیر نظر اسراییل است، آیا باز هم استفاده از آن مشکل دارد؟ به نظرم این رفتار بیشتر متعصبانه است و همانطور که فرمودید تعصب بیهوده شایسته ی دشمنان اسلام است نه دوستان.
اگر فرضاً برای مثال ملت ما به نوعی بیماری دچار شوند و درمان آن هم به صورت رایگان در دسترس همه باشد اما تنها ایرادش این باشد که این دارو را اسراییل درست کرده، پس ما نباید از این دارو استفاده کنیم و همگی به هلاکت برسیم؟ چون اسراییل را به رسمیت نمی شناسیم به این معنی نیست که هرچه از اسراییل است بد است!
امیدوارم حداقل کارشناس محترم هم در این بحث شرکت کنند و حداقل از این نظر بنده ی حقیر را روشن کنند که نظر قرآن و اسلام درباره این موضوع آخر چیست؟
[="Black"]اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام.
من از شما در پست قبلی هم درخواست سند کردم و تنها سندی که شما برای ادعاهای قبلی خودتان معرفی کردید کتاب خاطرات ادیسون است! که نه کتاب علمی است، نه موضوعش به بحث ما ربط دارد.
خیلی خیلی جالب شد.
خاطرات و زندگینامه توماس ادیسون که از واقعیت و حقیقت سرچمه میگیرد بدون سند است.
انوقت سایت یهودی ویکی پدیا معتبر است.
این نوع رفتار شما که بجای بحث منطقی بحث را به حاشیه میکشانید جز مغلطه و سفسطه نیست.
بنده کاملا منطقی متن سایت ویکی پدیا را نقد کردم اما شما بجای نقد مطالب بنده هی یک سخن رد شده و نقد شده را دوباره مطرح میکنید.
وتنها کاری که انجام داده اید حمایت از سایت ویکی پدیا است.
شما هنوز نمیدانید سهامدار ویکی پدیا کیست بعد میگویید بنده اشتباه میکنم.
بناینگذاران این سایت جیمی ولز و لری سنگر هستند. هر دو آمریکایی و یهودی هستند. و تحت حمایت اسرائیل هستند.
البته نام این دو تن را اگر در جستجو گر ویکی پدیا تایپ کنید و سپس سرچ کنید امکان دارد بتوانید پیدا کنید.
همان دانشگاه هاروارد خودش قابل بحث است.
بزرگترین رئیس این دانشگاه چارلز ویلیام الیوت بود که خودش یک یهودی متعصب بود و اصلاحاتی قابل تامل در این دانشگاه داشت.
این که یک یهودی از سایتی یهودی تعریف کند جای شکی نیست.
این دانشگاه ابتدا کالج بود و سپس در سال 1780 به دانشگاه تغییر پیدا کرد. این دانشگاه از ابتدا زیر نظر کلیسا کار میکرد.
که ببیشترین کمک مالی به این دانشگاه را کشیشی با تفکرات صهیونیستی به نام آقای جان هاروارد کرده است.[/]
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام.خیلی خیلی جالب شد.
خاطرات و زندگینامه توماس ادیسون که از واقعیت و حقیقت سرچمه میگیرد بدون سند است.
انوقت سایت یهودی ویکی پدیا معتبر است.
این نوع رفتار شما که بجای بحث منطقی بحث را به حاشیه میکشانید جز مغلطه و سفسطه نیست.بنده کاملا منطقی متن سایت ویکی پدیا را نقد کردم اما شما بجای نقد مطالب بنده هی یک سخن رد شده و نقد شده را دوباره مطرح میکنید.
وتنها کاری که انجام داده اید حمایت از سایت ویکی پدیا است.
شما هنوز نمیدانید سهامدار ویکی پدیا کیست بعد میگویید بنده اشتباه میکنم.
بناینگذاران این سایت جیمی ولز و لری سنگر هستند. هر دو آمریکایی و یهودی هستند. و تحت حمایت اسرائیل هستند.
البته نام این دو تن را اگر در جستجو گر ویکی پدیا تایپ کنید و سپس سرچ کنید امکان دارد بتوانید پیدا کنید.همان دانشگاه هاروارد خودش قابل بحث است.
بزرگترین
رئیس این دانشگاه چارلز ویلیام الیوت بود که خودش یک یهودی متعصب بود و اصلاحاتی قابل تامل در این دانشگاه داشت.این که یک یهودی از سایتی یهودی تعریف کند جای شکی نیست.
این دانشگاه ابتدا کالج بود و سپس در سال 1780 به دانشگاه تغییر پیدا کرد. این دانشگاه از ابتدا زیر نظر کلیسا کار میکرد.
آقای جان هاروارد کرده است.
که ببیشترین کمک مالی به این دانشگاه را کشیشی با تفکرات صهیونیستی به نام
با سلام
قضاوت درباره ی اینکه خاطرات ادیسون سند است یا ویکیپدیا با خوانندگان!
در مورد منطقی نقد کردن شما از ویکیپدیا همین بس که منطقی ترین و قوی ترین دلیل شما علیه این سایت احداث آن توسط دو آمریکایی است و همین کافی است برای اینکه حمایت اسراییل را هم به آن اضافه کنید !!! (من مدرکی درباره ی یهودی بودن این افراد پیدا نکردم و اگر شما مدرکی دارید ارائه کنید)
دوست عزیز من بحث را به حاشیه می کشم یا شما؟ شما از ابتدای بحث تا الان به اندازه ی یک نصف کاغذ مدرک هم درباره ی فرمایشاتتون ارائه نکردید و تنها استنادتان بر این بوده که ادیسون 5 بار از دبستان اخراج شده و ویکیپدیا به دلیل وابستگی به اسراییل معتبر نیست !!! و حتی برای همین ادعاها هم به اندازه ی یک لینک هم منبعی ندارید !
دوست من یه نگاهی به پست خودتون بندازید !
در این که این دانشگاه از نظر علمی یکی از برجسته ترین دانشگاه های دنیا است شکی نیست و من برای شما یک لینک از سایت این دانشگاه ارائه کردم درباره ی اعتبار استناد به ویکیپدیا بعد ایرادی که شما از ارجاع من به این دانشگاه گرفتید این بوده :
"بزرگترین رئیس این دانشگاه چارلز ویلیام الیوت بود که خودش یک یهودی متعصب بود و اصلاحاتی قابل تامل در این دانشگاه داشت.
این که یک یهودی از سایتی یهودی تعریف کند جای شکی نیست.
این دانشگاه ابتدا کالج بود و سپس در سال 1780 به دانشگاه تغییر پیدا کرد. این دانشگاه از ابتدا زیر نظر کلیسا کار میکرد.
که ببیشترین کمک مالی به این دانشگاه را کشیشی با تفکرات صهیونیستی به نام آقای جان هاروارد کرده است."
حالا من دارم بحث را به حاشیه می کشم یا شما؟ شما اگر جوابی دارید جواب حرف من را بدهید. یهودی بودن یا نبودن دانشگاه فرقی در صورت مسئله ایجاد نمی کند!
حالا برسیم به یهودی بودن!
اولاً در مورد یهودی بودن سازندگان ویکیپدیا و وابستگی اش به اسراییل که من چیزی پیدا نکردم. شما هم چیزی ارائه نکردید. اگر مدرکی دارید من خوشحال میشم اگر معرفی کنید.
ثانیاً لینکی که من ارائه کردم از زبان این فردی که نام بردید نبوده که شما می فرمایید "این که یک یهودی از سایتی یهودی تعریف کند جای شکی نیست." این که فردی یهودی در سال 1869 رییس این دانشگاه بوده به این معنی نیست که هر کسی که در این دانشگاه است یهودی است!
پس نه یهودی بودن ویکیپدیا رو ثابت کردید و نه ایرادی که به هاروارد گرفتید وارد است! واقعاً شما باید یک بازبینی اساسی در تعریف مغلطه و سفسطه بیاندازید و بعد من را متهم به این موارد بکنید!
ما داریم بحث علمی میکنیم، نه بحث سیاسی یا مذهبی که یهودی بودن یا نبودن منابع اهمیت داشته باشد! فرضاً همه ی این ها که شما گفتید یهودی باشند (که نیستند!) آیا تغییری در صورت مسئله ایجاد می شود؟ شما حتی به سوال قبلی من هم پاسخ ندادید که آیا یهودی بودن ویکیپدیا برای سلب اعتبار علمی این سایت کافی است؟ آیا اگر ویکیپدیا یهودی باشد (که نیست!) نمی شود به آن استناد کرد؟؟
واقعا بعضی فرمایشات شما فقط لبخند بر لب انسان می نشاند از جمله :
"بنده کاملا منطقی متن سایت ویکی پدیا را نقد کردم اما شما بجای نقد مطالب بنده هی یک سخن رد شده و نقد شده را دوباره مطرح میکنید."
بنده مطلب قبلی شما را نقد نکردم چون شما هنوز سوال های قبل تر من را پاسخ نداده اید! من از شما سند و مدرک خواسته ام ولی شما همچنان روند ادعاهای بی پایه و اساس خود را ادامه میدهید!
نه شما "کاملاً منطقی" متن سایت ویکی پدیا را نقد کرده اید (چرا که کاملاً منطقی بودن یک نقد نیاز به مدرک دارد و شما چیزی ارائه نکرده اید) و نه سخن بنده را رد کرده اید که انتظار دارید من آن را تکرار نکنم!
آیا درخواست مدرک برای ادعای فرد مقابل درخواستی غیر منطقی است؟؟؟
من باز هم فرمایشات بدون استناد شما را نقل قول می کنم :
فرمایشات درباره ی بحث عقل و هوش :
"هوش به هیچ وجه یادگیری نیست.یادگیری توانایی ذهنی است نه چیزی فراتر از آن."
"هر انسان عاقلی 100% باهوش است.چون وجود عقل خلاقیت را به بار می آورد."
"خلاقیت افراد در فعل خواستن آنها نهفته است"
" ای کیو ذاتی نیست.
اون چیزی که ذاتی است آیکیو است."
"ای کیو قابلیت ارتقاء دارد اما آیکیو خیر."
"تقویت ای کیو به شرایط زندگی بستگی دارد و برخورد درست با فرزند."
"تا زمانی که توانایی شناخت به وجود نیاید هیچ خلاقیت و ابتکاری به وجود نمی اید."
"خلاقیت و ابتکار و نوآوری یکی از لازمه هایش شناخت کامل است ، تا زمانی که شناختی به وجود نیاید خلاقیتی وجود ندارد."
"شما زمانی میتوانید دست به ابتکار بزنید و خلاقیت به خرج بدهید که بتوانید هیجانهای خود را کنترل کنید."
"هوش یادگیری نیست. هوش خلاقیت است یعنی فراتر از توانایی ذهنی برای یادگیری."
"مسلمانان واقعی نسبت به دشمنان باهوش تراند"
"هیمن تعصبی عمل نکردن نتیجه هوش بالاتر مومنین است."
"انسان باهوش به هیچ وجه من الممکن به عمد خطایی ویرانگر را به عمد انجام نمیدهد. زیرا انجام کاری غلط آن هم به عمد حماقت میشود و حماقت دقیقا نقطه مقابل هوش است."
"هوش یعنی منطقی فکر کردن و منطقی عمل کردن بدون کوچکترین تعصبی."
همونطوری که میبینید شما کاملاً قاطعانه درباره ی موارد بالا نظر داده اید درحالی که من تعاریفی از طرف روانشناسان ارائه دادم که ناقض گفته های شماست و تا وقتی که شما دلایلی برای اثبات این حرف ها ارائه نکنید، قبول کردنشان ممکن نیست.
و اما ادعاهای شما در مورد ویکیپدیا :
"سایت ویکی پدیا اصلا کوچکترین اعتباری هم ندارد."
" این سایت زیر نظر اسرائیل است. ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم آنوقت بیاییم سایتش را به رسمیت بشناسیم!!!؟؟؟"
"بناینگذاران این سایت جیمی ولز و لری سنگر هستند. هر دو آمریکایی و یهودی هستند. و تحت حمایت اسرائیل هستند."
این ها هم ادعاهای بدون سندی است که من مدرکی مبنی بر صحت شان بدست نیاوردم و طبیعتاً مثل همیشه، شما هم مدرکی ارائه نکردید !
[="Tahoma"] یک نکته دیگر هم وجود دارد ، ما عقیده مان این است که
معصوم(ع) هیچگاه سخنی نمیگوید که مورد تایید قرآن نباشد.اما چون خود معصوم(ع) حضور ندارند ما نمیتوانیم درست درک کنیم که بعضی از جملات در کجای قرآن وجود دارد.
با سلام و درود
بله این مطلب صحیح است؛ اما این که منظور معصوم از آن روایت، حتما هوش بوده است، مطلب دیگری است که البته به اثبات و دلیل نیاز دارد؛ و در جای دیگر باید پیگیری نمود و پرداختن به آن مرتبط با موضوع تاپیک نیست.