علت نبود پیامبر در ایران

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت نبود پیامبر در ایران

چرا در ایران پیامبری نبوده یا پیامبر شناخته شده ای نبوده؟
من فکر می کنم جواب اینه:
اصولا وجود پیامبر برای هدایت مردم است. هدایت به سوی خدای یکتا. مردم ایران از هزاران سال پیش یکتا پرست بوده اند. خدای ایرانیان باستان همان خدای ما است. شاید با نامی متفاوت.
به زمان و منطقه جغرافیایی پیامبرانی که می شناسیم دقت کنید. در میان مردمی جاهل.

دوست عزيز خدمت شما عارضم كه در ايران بيش از بيست پيامبر دفن شده اند . كه بعضي از آنان بسيار معروفند ،‌از جمله مي توان به دانيال ،‌حيقوق ، اشموئيل ،‌مردخاي ،‌انوش ،‌حجي ،‌خالد ،‌سلام ،‌سلوم ،‌سهولي و ... اشاره كرد . بيشتر اين پيامبران مبلغان كيش حضرت موسي بوده اند .اما در اين بين افرادي مانند حضرت انوش پسر شيث بن آدم ،‌حضرت قيدار ، و شايد بعضي ديگر مبلغان دين ديگري بودند . قيدار از پسران حضرت اسماعيل و از اجداد حضرت رسول است . زرتشت هم پيامبري ايراني بود كه در فاصله زماني حدود سه هزار سال پيش د رايران مي زيسته است . پيروانش او را به قتل رسانده كتابش را سوزاندند . بعدها كتابش جمع آوري شد . كتاب او مانند كتاب حضرت داود ،داراي دعاست .

کاوه;17713 نوشت:

حضرت دانیال را می دانم
ام فکر می کنم زرتشت پیامبر الهی نبوده هر چند من دین زرتشتیان را دینی الهی می دانم
اما در مورد سایر پیامبرانی که نام بردید:
فکر می کنم تعدادی از آنها ایرانی نیستند.

با سلام

این درست هست که ما ایرانی ها تنها مللی بودیم که یکتا پرست و بر اصول دینی خود به شدت متعصب بودیم چون اصولاً ما ایرانی ها یا بهتر بگم پارسیان مردمی اهل دین و آیین هستیم این رو هم تاریخ شاهد و ناظر هست و در همین دوران هم تنها مللی هستیم که حکومت و آیین آن اسلام هست درست شاید بگین کشور های عربی چی
نگاه کنید شیعه یا در تاریخ الویان اکثراً در ایران و عراق و قسمتی هم در ترکیه ساکن می باشند ولی بیشتر الویان در ایران هستند.
اگه توجه کنید بیشتر بزرگان و دانشمندان در ایران وجود داشته اند و دارن این یعنی بیشتر تولیدات علمی مذهبی در کشور ما بوده مثل شیخ مفید ، توسی ،آیت الله طباطبایی و .... پس ایرانی ها در گذشته و حال انسانهای مذهبی بودن

برسیم به سئوال شما
1- یعنی باید در تمام جهان برای تمام کشور ها خدا باید یک پیامبر جداگانه بفرستد ؟
2- این قسمت از جهان از مصر گرفته و فلسطین ،لبنان ، عربستان قبول دارم و خودتان هم شاید به این نتیجه رسیده باشید که بیشترین پیامبران در این کشور ها ظهور کرده اند.
این درست است که در این مناطق اکثراً مردمانی که از لحاظ سواد و علم در درجات پاینی بودن و فقر و اکثراً هم بت پرست بوده اند شاید شما خیال کرده باشید به خاطر این است بله من هم تا چند سال پیش همین نظر رو هم داشتم . شاید یکی از علت هاش همین باشه پس چرا به قسمت شرق و جنوب شرقی آسیا مثل هند که از لحاظ علمی در طول تاریخ هم نگاه کنی سطح بالایی بودن الان هم همین طور هندی ها اکثراً به چند زبان صحبت می کنند و در برنامه نویسی کامپیوتر دست خودامریکا یی ها رو از پشت بستن پس چرا هزاران سال دارن بت پرستی می کنند ولی حتی یه پیامبر هم براشون فرستاده نشده شاید من اطلاع نداشته باشم که در قرن اتم ، ماهواره و کامپیوتر هم میشه بت پرست بود؟
چون هر چی دانایی و اطلاعات انسان بیشتر می شود ....
چون این مناطق منظورم لبنان و فلسطین و مصر و عربستان از جمله جاهایی روی زمین هستن که مقدس هستند هم برای انسانها هم برای خداوند مثل سرزمین مقدس برای یهودیان و مسجد القصی ، مکه
اگه خوب دقت کنی مسیر معراج پیامبر رو نگاه کنی بهتر متوجه می شی اگه تو گوگل جستجو کنی به نتایج خیلی بهتری مرسی و می تونی بهتر جمع بندی کنی
من هم با شما دوست عزیز موافقم که ایرانی ها انسانهای مذهبی و با خدای هستن که کتاب زرتشت یکی از افتخارات و مایعه بالندگی ما پرشین ها هست

قابل توجه بعضی از کشورها که ایران رو محور شرارت و ایرانی رو بی فرهنگ و خودشون که تازه شاید اون هم اگه من اشتباه نکنم 400 یا کمتر از 200 سال هست که تازه کشورشونو کشف کردن
اگه تو کتابا خوانده باشی اکثراً در بدو به وجود آمدن امریکا محل یا بهتر بگم تبعید گاه دزدها و آدم کش ها و دزدان دریائئ بوده بعدها مهاجرین وارد امریکا شدن
حالا هیچ کس ندونه خودشون بهتر می دونن
پس اینا با 400 سال سابقه اومدن به کشوری که مهد تمدن هست این انگارو می زدنن

persianboy;17707 نوشت:
چرا در ایران پیامبری نبوده یا پیامبر شناخته شده ای نبوده؟
من فکر می کنم جواب اینه:
اصولا وجود پیامبر برای هدایت مردم است. هدایت به سوی خدای یکتا. مردم ایران از هزاران سال پیش یکتا پرست بوده اند. خدای ایرانیان باستان همان خدای ما است. شاید با نامی متفاوت.
به زمان و منطقه جغرافیایی پیامبرانی که می شناسیم دقت کنید. در میان مردمی جاهل.

سلام
دوسته گرامی درسته که زرتشت آدمه موحدی بوده !!
اما فراموش نکن که خیلی از بادشاهانه ایران خدا رو بنده نبودن!!
و در ضمن زرتشت که پیامبر نبوده!!
و همان طور که دوسته گرامیمون گفت خیلی از پیامبران در ایران دفن شدن
موفق باشد

reza;17844 نوشت:
سلام
دوسته گرامی درسته که زرتشت آدمه موحدی بوده !!
اما فراموش نکن که خیلی از بادشاهانه ایران خدا رو بنده نبودن!!
و در ضمن زرتشت که پیامبر نبوده!!
و همان طور که دوسته گرامیمون گفت خیلی از پیامبران در ایران دفن شدن
موفق باشد

اولا يكي از بزرگترين پيامبران دوران تاريخ كوروش كبير بوده.يادتون نرفته كه!!! ذوالقرنين!!!

دوما پادشاهان ايران خدا رو بنده نبودن يا كسايي كه بخاطر تحميل عقايدشون به ديگر كشورها بهشون حمله ميكردن و با زور و شمشير دينشون رو عرضه ميكردن؟

زرتشت هم از بزرگترين پيامبرها بوده !!!

آراس;17970 نوشت:
اولا يكي از بزرگترين پيامبران دوران تاريخ كوروش كبير بوده.يادتون نرفته كه!!! ذوالقرنين!!!

دوما پادشاهان ايران خدا رو بنده نبودن يا كسايي كه بخاطر تحميل عقايدشون به ديگر كشورها بهشون حمله ميكردن و با زور و شمشير دينشون رو عرضه ميكردن؟

زرتشت هم از بزرگترين پيامبرها بوده !!!

دوست خوبم جناب آراس
سلام
ضمن خوش آمدگويي مجدد به شما

در مباحث انجمن ها سعي كنيد مستند و با ادله و مدارك كافي مباحث را پي

گيري نماييد .

مدیر سایت;17972 نوشت:
دوست خوبم جناب آراس

سلام
ضمن خوش آمدگويي مجدد به شما

در مباحث انجمن ها سعي كنيد مستند و با ادله و مدارك كافي مباحث را پي

گيري نماييد .

حرف بي سندي نزدم مدير جان.

در مورد كوروش كبير كه قرآن خودش گفته و همه ميدونن.

مسئله ي دوم كه تاريخ خودمونه ديگه!!

در مورد زرتشتم كه آموزه هاش و حرفاي ديگران در موردش چيزي غير از عظمتش رو اثبات نميكنه

آراس;17979 نوشت:
حرف بي سندي نزدم مدير جان.

در مورد كوروش كبير كه قرآن خودش گفته و همه ميدونن.

مسئله ي دوم كه تاريخ خودمونه ديگه!!

در مورد زرتشتم كه آموزه هاش و حرفاي ديگران در موردش چيزي غير از عظمتش رو اثبات نميكنه


سلام
نه این
درست نیست دوست عزیز !
زرتشت پیامبر نبود!!!
دوست عزیز گفتم درست که زرتشت آدم موحدی بود!!
اما بزگترین فرق پیامبران حق !از نا
حق!!
مخالفت با سلطنت و طاغوت بود!!در صورت که پیامبران غیر حقیقی‌ مستقیم جذب سلطنتو طاغوت می‌شدن
با کمی‌ تحقیق از تاریخ به راحتی‌ به این موضوع می‌شه پی برد
پیروزو موفق باشید

در مورد شخصيت‎ها و چهره‎هاي تاريخي كمتر كسي را مي‎توان يافت كه مانند زرتشت چهرة معمائي و مبهمي داشته باشد.
شخصيت حقيقي او آن قدر تاريك و مبهم است كه برخي از پژوهش‎گران او را اختلافي‎ترين چهرة تاريخ مي‎دانند چرا كه هم در تاريخ تولد و هم در محل تولد او، اختلافات هاي فراواني به چشم مي‎خورد كه اصلاً قابل جمع نيستند و هم در شخصيت واقعي او مباحث و داستان‎ها و اقوال متفاوت و متضادي وجود دارد به همين جهت گروهي از محققان و نويسندگان در تاريخي بودن شخصيت وي، ‎شك و ترديد دارند و شخصيت او را نيز مانند جمعي از بزرگان و قهرمانان ادوار باستاني، افسانه‎اي دانسته‎اند، ولي غالب محققان و دانشمندان معتقدند كه زرتشت وجود تاريخي داشته و مولود افسانه و يا زائيدة فرهنگ ساساني نيست.
در مورد تاريخ پيدايش زرتشت اختلاف آراء و روايات تاريخي به قدري شديد است كه اصلاً نمي‎شود بين آنها جمع كرد اين اقوال از 600 سال قبل از ميلاد مسيح تا 6000 سال پيش از ميلاد، دور مي‎زند. امّا بر اساس نظرية مشهور، وي در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگي) به پيامبري مبعوث شد. وي در سال 583 ق. م در سن 77 سالگي در آتشكده‎اي در بلخ (افغانستان)، توسط لشكر قومي مهاجم به شهادت رسيد.[1]
امّا در مورد شخصيت حقوقي زرتشت از باب نمونه به اين اقوال، اشاره مي‎شود:
اغلب مورخان اسلامي مانند: طبري،[2] بلعمي،[3] ابن اثير[4] و ميرخواند[5] زرتشت را پيامبر ندانسته، بلكه او را شاگرد ارمياي نبي يا عزير نبي، دانسته‎اند.
برخي از مورخان اسلامي مانند مسعودي،[6] دينوري،[7] حمزه اصفهاني،[8] بيروني[9] و مؤلف تبصرة العوام بر اين اعتقادند كه زرتشت پيغمبر مجوس بوده است.
بعضي از نويسندگان فرهنگ فارسي، زرتشت را همان ابراهيم خليل دانسته‎اند.[10]
يكي از محققين معاصر بعد از ذكر اقوال مختلف و آراء متضاد مي‎گويد: علت اين همه تضاد و تناقض در تاريخ زرتشت اين است كه وي تاريخ درستي ندارد و ردپاي اين شخصيت ايراني در تاريخ گم شده است و در هيچ يك از روايات اسلامي و قرآن مجيد و همچنين در كتاب مقدسي چون انجيل و تورات ذكري از شخص زرتشت و كتاب اوستا به ميان نيامده است، بلكه هر جا كه خواسته‎اند از ديانت كهن ايراني نامي به ميان آورند، تنها به لفظ مجوس اكتفا كرده‎اند.[11]
به هر حال در قرآن مجيد هيچ جا سخني از زرتشت و پيامبري او و يا كتاب اوستا كه منسوب به اوست نيامده است. لكن تنها يك بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربي به زرتشتيان اطلاق مي‎شود. آية هفدهم سورة حج آنها را در كنار پيروان اديان ديگر قرار داده و مي‎فرمايد: «ان الذين آمنوا و الذين هادوا والصابئين والنصاري و المجوس والذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة: آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودي شدند و صابئان و نصاري و مجوس و آنان كه شرك ورزيده‎اند، خداوند روز قيامت ميان آنان حكم مي‎كند.»
در اين آية مردم به سه فرقه تقسيم شده‎اند:

اين سه فرقه با ذكر اسم موصول «الذين» از هم جدا شده‎اند؛ ولي چهار گروه اهل كتاب، با حروف وصل «و» به هم پيوسته‎اند. بنابراين «مجوس» از مشركان مجزا شده و در رديف يهود، نصاري و صابئان قرار گرفته است.
البتّه آية ديگري[13] هم در قرآن هست كه هر چند، به صورت صريح در آن از مجوس نام برده نشده است، ولي طبق شأن نزولي كه نقل گرديده، آيه دربارة مجوس مي‎باشد.
در حديثي به اين شأن نزول آيه اشاره مي‎شود؛ از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از «مجوس» سؤال گرديد كه آيا پيامبري داشته‎اند يا نه؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آيا به تو نرسيده نامه‎اي كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم مكه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت كرده بود و اگر اسلام نپذيرفتند، آمادة جنگ شوند و مردم مكه در پاسخ نوشتند از ما هم جزيه بگير و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت‎ها را بپرستيم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غير از اهل كتاب از كس ديگري جزيه نمي‎گيرم. در جواب دوباره نوشتند آيا تو گمان مي‎كني جزيه را فقط از اهل كتاب دريافت مي‎داري، در صورتي كه از مجوسيان «هجر» نيز جزيه گرفته‎اي؟
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاسخ داد: مجوسيان پيغمبري داشتند كه او را كشتند و كتابي نيز داشتند كه آن را سوزاندند. پيغمبر آنان كتاب خود را بر روي دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[14]
در روايت ديگر آمده: «اشعث بن قيس كندي، از امام علي ـ عليه السّلام ـ سؤال كرد: چرا با «مجوس» مانند اهل كتاب معامله مي‎كنيد و از آنها جزيه مي‎گيري و حال آن كه نه براي آنها كتابي نازل شده و نه پيغمبري براي آنها مبعوث شده است؟ امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: ‌آنها كتابي داشته‎اند، خداوند پيامبري در ميان آنها مبعوث فرمود و...»[15]
برخي از مفسران شيعه هم قائلند كه مجوسيان اهل كتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائي در الميزان تصريح دارند كه مجوسيان داراي كتاب بوده‎اند.[16] لكن در جاي ديگر احتياط مي‎كند و مي‎فرمايد: روايات هر چند مجوس را اهل كتاب خوانده كه لازمه‎اش آن است كه اين ملت نيز براي خود كتابي داشته باشد... لكن قرآن هيچ متعرض وضع مجوس نشده و كتابي براي آنها نام نبرده و كتاب اوستا كه فعلاً در دست مجوسيان است، نامش در قرآن نيامده... و كلمه اهل كتاب هر جا در قرآن ذكر شده مراد از آن يهود و نصاري است كه خود قرآن براي آنان كتابي نام برده كه خداي تعالي براي ايشان نازل كرده است.[17]
جمعي از بزرگان و فقها از روي مدارك معتبر «مجوس» را اهل كتاب دانسته‎اند.[18]
شيخ طوسي در كتاب خلاف مي‎نويسد: «المجوس كان لهم كتاب ثم رفع عنهم... دليلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.»[19]
بنابر آنچه گذشت جاي شك و ترديد باقي نمي‎ماند كه مجوس از نظر فقها و صاحب نظران يا به طور مسلم اهل كتابند يا لااقل محتملاً اهل كتاب بوده‎اند. امّا اين‎كه آيا پيامبر مجوس همان زرتشت است يا خير؟ در اين مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است كه اكثر محققين و مورخين بر اين عقيده‎اند كه زرتشت همان پيامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفته اند زرتشت را قرين آن كرده‎اند و ادعا نموده ‎اند كه بنيان‎گذار اين دين و پيغمبر اين آئين، زرتشت بوده است، لكن برخي ديگر از محققين[20] به اين نظريه به ديدة شك نگريسته‎ و حتي منكر اين شده‎اند كه پيامبر مجوسيان «زرتشت» بوده است و گفته اند اولاً: زردشتيان فرقه‎اي كوچك از مجوسيان بوده است، مجوسي‎ها به چهار فرقه تقسيم مي شدند:

پس زردشت بنيان‎گذار آئين مجوس و پيامبر همة مجوسيان نبوده است.
ثانياً: بر فرض وجود چنين شخصيت تاريخي، او به عنوان يك مصلح و اصلاح‎گري در دين قوم خود كه يك سري آئين و مراسم و عقائدي را وارد كرده است، مي‎باشد.
زنديقي از امام ـ عليه السّلام ـ سؤال مي‎كند كه آيا براي مجوسيان از طرف خداوند پيامبري مبعوث شده است يا نه؟ امام فرمود: «هيچ امتي نيست، مگر اين‎كه از طرف خداوند منذري براي آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پيغمبري با كتاب آسماني فرستاده شده است، منتهي مجوسيان او را تكذيب كردند و كتابش را انكار نمودند. سپس زنديق پرسيد: پيغمبر آنها كيست؟ بعضي‎ها گمان كرده‎اند «خالد بن سنان» است. حضرت فرمود: خالد يك نفر عرب بدوي بوده و پيغمبر نبوده و اين سخني است كه مردم بي‎اطلاع مي‎گويند.
آن مرد گفت: آيا پيامبر مجوس زردشت است؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: زردشت در ميان مجوس سر و صدايي به راه انداخت و ادعاي پيغمبري كرد، عدّه‎اي دعوتش را پذيرفتند و عدّه‎اي ديگر او را تكذيب كردند و از شهر بيرون نمودند و در بيابان طعمه درندگان شد.[21] 1. مؤمنان (مسلمانان)؛ 2. اهل كتاب؛ كه عبارتند از: يهود، نصاري (مسيحيان)، صابئان[12] و مجوس؛ 3. مشركان. 1. كيومرثيه؛ 2. زروانيه؛ 3. مسخيه؛ 4. زردشتيه.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران.
2. الهامي، داود، ايران و اسلام.
3. حكمت، علي اصغر، تاريخ اديان.
4. ناس، جان بي، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت.
5. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 14.

[1] . توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، سمت، مؤسسة فرهنگي طه و مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اوّل، 1379، ص 63.
[2] . تاريخ طبري، چاپ قاهره، ج اول، ص 282 و 402 و 403.
[3] . تاريخ بلعمي، چاپ كيان پور نسخة دهخدا، ص 206.
[4] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، چاپ مصر، ج 1، ص 145 و 146.
[5] . روضة الصفاء شرح حال گشتاسب.
[6] . مسعودي، مروج الذهب، چاپ مصر، ج 1، ص 229.
[7] . دينوري، الاخبار الطّول، ص 28.
[8] . تسني ملوك الارض و الانبياء، ص 27.
[9] . ابوريحان بيروني، ترجمه الآثار الباقيه، ص 25.
[10] . اسدي، لغت فرس، چاپ تهران، ص 7.
[11] . الهامي، داود، ايران و اسلام، قم، انتشارات مكتب اسلام، 1374.
[12] . صائبان در قرآن مجيد در سه مورد ذكر شد. مرحوم علامه در الميزان ج 14، ص 394 مي‎گويد: آنها قومي هستند بين يهود و مجوس و كتابي دارند كه آن را به يحيي بن زكريان نسبت مي‎دهند.
[13] . مائده/105.
[14] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، تهران، چاپ آل البيت، ج 11، ص 96، ج 15، ص 126.
[15] . حر عاملي، وسائل‎الشيعه، كتاب الجهاد، باب 49، حديث 7؛ توحيد صدوق، چاپ مكتبية الصدوق، ص 306.
[16] . طباطبايي، الميزان (ترجمه)، ج 14، ص 505.
[17] . همان، ج 3، ص 481 و 482.
[18] . طوسي، خلاف، ج 9، ص 199 كتاب الجزيه.
[19] . همان.
[20] . الهامي، داود، مقاله‎آية از مجلة تخصصي كلام اسلامي، شمارة 32؛ ص 60 ـ 63.
[21] . احتجاج طبرسي، چاپ نجف، ج 2، ص 91 و 92.

با سلام:Gol:

بنظر بنده اینکه ایران پیامبری داشته یا نداشته؟ زرتشت پیامبر بوده یا نبوده؟ و این قبیل سؤالات ... برای بالا رفتن سطح اطلاعات و آگاهی های عمومی خوب و ارزشمندند اما در رتبه بندی اولویت از اهمیت چندانی برخوردار نیستند.

آنچه در خصوص ایران از اهمیت بیشتری برخوردار است، عبارت از اینست که بطور قطع و یقین، مردم ایران، همیشۀ تاریخ خداجو و خداپرست بوده اند و با همان فطرت پاک و خداجوی شان به دین و آیین جامع و کامل محمد (ص) گرویدند و پس از اسلام آوردن، تنها مردمی اند که دین اسلام را با همۀ وجود و اقتضاءات آن، بطور تمام و کمال دریافت نمودند، از اسلام و همۀ احکامش، از پیامبر و همۀ دستورات و توصیه هایش پیروی نمودند و تنها ملتی اند که بر مکتب اهل بیت (ع) که مورد توصیه نبی اکرم (ص) بود استوار ماندند.

و تنها مردمی اند که به تبعیت از الگوهای دینی خود و با تمسک به مشی و روش سید و سالار شهیدان کربلا حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، در دفاع از عقاید حقۀ خود قدمی عقب نگذاشته و حاضرند در راه دفاع از دین و عقیده و ارزشهای الهی از همه چیزشان، از جان و مال و آبروی شان بگذرند.

مسأله ای که در دنیای امروز، با گرایش به فلسفه های اصالت انسان و دیدگاه های اومانیستی، معکوس شده است، و بشر امروزی حاضر است همه چیز را به پای انسان، هزینه کند و به قول برخی کج اندیشان، انسان برای رسیدن به حقوقش می تواند علیه خدا هم اعتراض و تظاهرات کند. و اینکه برای رسیدن انسان به همۀ خواسته ها و امیال و آرزوهایش (حقوق انسانی) نظیر آزادی و لذت های مادی و ... باید همۀ ارزشهای حقیقی و الهی را هم به پای آن ذبح نمود. سعادت واقعی انسان را در این می بینند که انسان و جامعه به آن سطح از رشد و کمال برسد که دیگر بی نیاز از وجود خدا باشد.

با توجه به وجود این قبیل اندیشه ها، ایران و ایرانی جایگاه و ارزش اصیل و حقیقی خود را در جامعۀ جهانی امروز، می یابد.

فقط کافی است کمی به خودتان توجه کنید. ایرانی در هر کجای جهان که باشد باید به ایرانی و مسلمان بودن خویشتن ببالد.
موفق باشید ...:Gol:

reza;17844 نوشت:

اما فراموش نکن که خیلی از بادشاهانه ایران خدا رو بنده نبودن!!
موفق باشد

من نگفتم همه پادشهان ایران یکتا پرست بودند
آراس;17970 نوشت:
اولا يكي از بزرگترين پيامبران دوران تاريخ كوروش كبير بوده.يادتون نرفته كه!!! ذوالقرنين!!!

من هم فکر می کنم تنها کسی که می تونه ذوالقرنین باشه کوروشه. البته آیت الله طباطبایی و یکی دیگر از علمای بزرگ (که متاسفانه یادم نیست کدام عالم) این را تایید کرده اند که کوروش همان ذوالقرنین است
reza;17986 نوشت:
در مورد شخصيت‎ها و چهره‎هاي تاريخي كمتر كسي را مي‎توان يافت كه مانند زرتشت چهرة معمائي و مبهمي داشته باشد.
شخصيت حقيقي او آن قدر تاريك و مبهم است كه برخي از پژوهش‎گران او را اختلافي‎ترين چهرة تاريخ مي‎دانند چرا كه هم در تاريخ تولد و هم در محل تولد او، اختلافات هاي فراواني به چشم مي‎خورد...


لطفا منبع را ذکر کنید
صدیق;17999 نوشت:
با سلام:gol:
ایرانی در هر کجای جهان که باشد باید به ایرانی و مسلمان بودن خویشتن ببالد.

دقیقا
inanlo;17736 نوشت:

1- یعنی باید در تمام جهان برای تمام کشور ها خدا باید یک پیامبر جداگانه بفرستد ؟

پس چرا به قسمت شرق و جنوب شرقی آسیا مثل هند که از لحاظ علمی در طول تاریخ هم نگاه کنی سطح بالایی بودن الان هم همین طور هندی ها اکثراً به چند زبان صحبت می کنند و در برنامه نویسی کامپیوتر دست خودامریکا یی ها رو از پشت بستن پس چرا هزاران سال دارن بت پرستی می کنند ولی حتی یه پیامبر هم براشون فرستاده نشده شاید من اطلاع نداشته باشم که در قرن اتم ، ماهواره و کامپیوتر هم میشه بت پرست بود؟
چون هر چی دانایی و اطلاعات انسان بیشتر می شود ....
چون این مناطق منظورم لبنان و فلسطین و مصر و عربستان از جمله جاهایی روی زمین هستن که مقدس هستند هم برای انسانها هم برای خداوند مثل سرزمین مقدس برای یهودیان و مسجد القصی ، مکه

سلام دوست عزیز
من نگفتم که همه جای دنیا باید پیامبر باشه با بوده.
تنها چیزی که مشخصه اینه که سایر مناطق نسبت به ایران پیامبران بیشتری داشتند.
در مورد کشوری مثل هند
من در این مورد اطلاعاتی ندارم اما امکان ندارد که هیچ پیامبری نداشته باشند

در مورد اماکن مقدس
خب این اماکن بواسطه حضور پیامبران بزرگ در این مناطق مقدس شده اند

منابع:
1- استاد مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشا رات صدرا
2- داود الهامی،ایران و اسلام، (انتشارات مکتب اسلام، قم: 1374)
3- علی اصغر حکمت، تاریخ ادیان، (چ اول، انتشارات ابن سینا، تهران: 1345)
4- جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت، (انتشارات علمی و فرهنگی)
5- تفسیر نمونه، ج 14، ص 44 تا 46، ج 19، ص 311 ـ 312
6- حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 63
7- ترجمه المیزان، ج 14، ص 505، ج 3، ص 481 و 482، ج،۱۱ص۴۱۶، ج 16، ص 44، ج 17، ص 204
8- مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره 32؛ ص 60 ـ 63، مقاله «زردشت» و «اوستا»، نوشته داود الهامی
9- زردشتیان، باور ها و آداب دینی، مری بویس، ترجمه عسکر بهرامی، ص۱۷۸
زرتشت اختلافی‎ترین چهره تاریخ
در مورد شخصیت‎ها و چهره‎های تاریخی کمتر کسی را می‎توان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهش‎گران او را اختلافی‎ترین چهره تاریخ می‎دانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقیض‎های فراوان به چشم می‎خورد که اصلا قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستان‎ها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد. به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی ‎شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه‎ای دانسته‎اند. ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده ساسانی نیست.


زرتشت از دیدگاه مورخان

اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،بلعمی،ابن اثیر، میرخواند،زرتشت را پیامبر ندانسته بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی دانسته‎اند. برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی، دینوری،حمزه اصفهانی،ابو ریحان بیرونی و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است و به تبع آن نتیجه گرفته اند که کتاب او نیز «اوستا» نام دارد. چنان که مسعودى مى نویسد: زردشت در بلخ ظهور کرد... او از اهل آذربایجان بود... او پیامبر مجوس است که براى آنها کتاب آورد. نام آن کتاب در نزد عوام الناس «زمزمه» است، ولى در نزد مجوس «بستاه» (اوستا) نامیده مى شود.دینورى نیز نقل مى کند: گویند زرادشت، پیامبر مجوس، نزد گشتاسب شاه آمد و گفت: «من پیامبر خدا به سوى تو هستم» و کتابى را که در دست مجوس است، براى او آورد و گشتاسب آیین مجوس را پذیرفت و به او ایمان آورد و مردم کشور خود را بر آن دین واداشت و ایشان با رغبت و زور و خواه و ناخواه پذیرفتند.بعدها برخى از مستشرقین نیز این نظریه را که آیین مجوس همان آیین زرتشت و پیامبرش شخصى به نام «زرتشت» است که کتاب «اوستا» را آورده، پذیرفتند. آنان چنین پنداشتند که زرتشت اولین پیامبرى بود که آیین یکتاپرستى را در بین ایرانیان رواج داد. چنان که مؤلف تاریخ باستان مى نویسد: عامه مردم ایران هم چنان خدایان متعددى را مى پرستیدند... اما در قرن ششم قبل از میلاد رهبر مذهبى بزرگى به نام زرتشت در ماد ظهور کرد که دینى مبارز، اخلاقى و مبنى بر توحید آورد.هم چنین جان بى ناس درباره ى آیین ایرانیان قبل از زرتشت مى نویسد: ... دین عامه مردم ایران در آن دوره ى باستانى، عملا همان آیینى بوده است که در وداها ملاحظه مى شود; یعنى اکثر خلایق قواى طبیعت را مى پرستیده اند و آنها را «دیو» مى گفته اند...و در مورد ظهور زرتشت مى گوید: دینى که این پیغمبر ایرانى تعلیم فرمود، یک آیین اخلاقى و طریقه ى یگانه پرستى است. وى مانند موسى نبى موحد عبرانى، خود موجد و شارع دینى نوین گردید; هر چند مبادى و معتقدات بازمانده از پیشینیان را پایه و مبناى تعالیم خود قرار داد...بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانسته‎اند.

زرتشت در قرآن و روایات
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد می‎گوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواسته‎اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده‎اند. به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ "مجوس" در قرآن آمده است و واژه المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق می‎شود. آیه هفدهم سوره حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و می‎فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه» ترجمه: آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیده‎اند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می‎کند.

در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شده‎اند:

این سه فرقه با ذکر اسم موصول "الذین" از هم جدا شده‎اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل "و" به هم پیوسته‎اند. بنابراین " مجوس" از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است. البته آیه دیگری (سوره مائده، آیه 105) هم در قرآن هست که هر چند، به صور صریح در آن از مجوس نام برده نشده است ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه درباره مجوس می‎باشد.
در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره می‎شود؛ از امام صادق (ع) از "مجوس" سؤال گردید که آیا پیامبری داشته‎اند یا نه؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: آیا به تو نرسیده نامه‎ای که پیامبر اکرم (ص) به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند آماده جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت‎ها را بپرستیم. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمی‎گیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان می‎کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می‎داری، در صورتی که از مجوسیان هجر نیز جزیه گرفته‎ای؟ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود. در روایات اسلامى، آنها از پیروان یکى از انبیاى بر حق شمرده شده اند، که بعدا از اصل توحید منحرف شده و به افکار و عقاید شرک آلود روى آورده اند.در روایت دیگر آمده: "اشعث بن قیس کندی، از امام علی ـ علیه السلام ـ سؤال کرد: چرا با "مجوس" مانند اهل کتاب معامله می‎کنید و از آنها جزیه می‎گیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟ امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: آنها کتابی داشته‎اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و...".
همچنین بحار الانوار به نقل از «احتجاج» طبری، مکالمه ای را میان امام صادق (ع) و یک زندیق می آورد. زندیق از حضرت می پرسد: «آیا خداوند پیامبری به سوی مجوس فرستاده است؟ من کتاب هایی محکم، مواعظی بلیغ و امثالی شافی از آنها یافتم که اقرار به ثواب و عقاب دارند و شرایعی دارند که به آن عمل می کنند». امام فرمود: "هیچ امتی نیست، مگر این‎که از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند. سپس زندیق پرسید: پیغمبر آنها کیست؟ بعضی‎ها گمان کرده‎اند "خالد بن سنان" است. حضرت فرمود: خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده و این سخنی است که مردم بی‎اطلاع می‎گویند.آن مرد گفت: آیا پیامبر مجوس زردشت است؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: زردشت در میان مجوس سر و صدایی به راه انداخت و ادعای پیغمبری کرد، عده‎ای دعوتش را پذیرفتند و عده‎ای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.در این روایت، توجه به دو نکته جالب توجه است:. اول این که ایران باستان پیامبری منذر داشته است که بالا تر از هادی و راهنما است و دوم این که آن پیامبر بزرگ، لزوما زرتشت نیست. البته نبوت زرتشت انکار نشده است ولی باید به دنبال پیامبر بزرگ تری در ایران باستان بود که فراتر از زمزمه (گاهان) آورده باشد. از این روایات ظاهرا می‎توان چنین برداشت کرد که اولا: امام ـ علیه السلام ـ زردشت را مانند خالد بن سنان به طور کلی رد نکرد بلکه نسبتا پیغمبری او را پذیرفته است ثانیا: مسائل دیگر سؤال را با فرد دیگری ادامه نداده گویی از لحن و سخن امام در مورد پیامبری زردشت راضی شده است. نتیجه آنکه اگر نمی‎خواهیم صددرصد پیامبری زردشت را قبول کنیم لااقل با احتیاط فی‎الجمله آن را بپذیریم گرچه در قرآن هیچ نامی از آن به میان نیامده است.روایات دیگری وجود دارد که بر وجود نبی در ایران تصریح می کند. شیخ صدوق در «من لایحضره الفقیه» روایت می کند که: «از مجوس جزیه گرفته می شود؛ زیرا پیامبر فرمود: با آنان همانند اهل کتاب رفتار کنید. آنان پیامبری به نام داماسب داشتند که او را به قتل رساندند و کتابی داشتند به نام جاماسب که بر دوازده هزار قطعه پوست گاو نوشته شده بود که آن را سوزاندند».

پیامبرایی که تو ایران دفن هستن:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2260&p=119582

به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

نخست حیرت می کنم از اینکه برخی ها زرتشت اسپنتمان بزرگ را پیغمبر نمی دانند و در همین گونه کیش او را اهورایی می دانند!

زرتشت اسپنتمان پیغمبر اهورا بوده است و خواهد ماند. کسانی که این سخنان را نمی پذیرند، بگویند تا پاسخ های دریافت کنند که به دانش خود تردید کنند. سخن شما این است که ما پیرو یک فیلسوف هستیم؟ در فیلسوف بودن زرتشت اسپنتمان تردیدی نیست، اما او را پیغمبر ندانستن حیرت آور است!
دوست گرامی ای که سرچشمه آوردید:

شما چه را از سرچشمه های اسلامی می گویید؟ با کمی هوشیاری نسک استاد ابراهیم پورداوود را بخوانید، سپس سخن بگویید!

ایراد شما این است که همه چیز را بها عینک اسلام می بینید. و با این کار خود نشان می دهید که نخست داوری کرده اید و سپس سخن می گویید!

و برای کسانی که کوروش بزرگ را ذوالقرنین می خوانند:
شما کسانی هستید که به دنبال آدم های از ایران می گردید که در اسلام از اعراب کم نیاورید. من پرسش بزرگ دارم که کسی نمی تواند به آن پاسخ دهد و از بی پاسخی آن سخن شما از پایه ایراد دارد.(در زمانش خواهم گفت)

شما گفتید که چه کسی زرتشت بزرگ را کشته؟! خند دار است!
یکی از شما می گویید سگ او را کشته! یکی دیگر می گوید که یارانش او را کشتند! یکی دیگر می گوید که او وجود نداشته است! شما چه پیوندی برای سخنان خود دارید!

در مرام اسلام است که خود را حق بداند و دیگران را ناحق؟!

پاسخ دهید تا پاسخ دریافت کنید و بهتر بشناسید!

نیک پندار;130221 نوشت:
به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

نخست حیرت می کنم از اینکه برخی ها زرتشت اسپنتمان بزرگ را پیغمبر نمی دانند و در همین گونه کیش او را اهورایی می دانند!

زرتشت اسپنتمان پیغمبر اهورا بوده است و خواهد ماند. کسانی که این سخنان را نمی پذیرند، بگویند تا پاسخ های دریافت کنند که به دانش خود تردید کنند. سخن شما این است که ما پیرو یک فیلسوف هستیم؟ در فیلسوف بودن زرتشت اسپنتمان تردیدی نیست، اما او را پیغمبر ندانستن حیرت آور است!
دوست گرامی ای که سرچشمه آوردید:

شما چه را از سرچشمه های اسلامی می گویید؟ با کمی هوشیاری نسک استاد ابراهیم پورداوود را بخوانید، سپس سخن بگویید!

ایراد شما این است که همه چیز را بها عینک اسلام می بینید. و با این کار خود نشان می دهید که نخست داوری کرده اید و سپس سخن می گویید!

و برای کسانی که کوروش بزرگ را ذوالقرنین می خوانند:
شما کسانی هستید که به دنبال آدم های از ایران می گردید که در اسلام از اعراب کم نیاورید. من پرسش بزرگ دارم که کسی نمی تواند به آن پاسخ دهد و از بی پاسخی آن سخن شما از پایه ایراد دارد.(در زمانش خواهم گفت)

شما گفتید که چه کسی زرتشت بزرگ را کشته؟! خند دار است!
یکی از شما می گویید سگ او را کشته! یکی دیگر می گوید که یارانش او را کشتند! یکی دیگر می گوید که او وجود نداشته است! شما چه پیوندی برای سخنان خود دارید!

در مرام اسلام است که خود را حق بداند و دیگران را ناحق؟!

پاسخ دهید تا پاسخ دریافت کنید و بهتر بشناسید!


با سلام
سنگ بزرگ نشان نزدن است!!
لطفا مستند سخن بگوید و مستند جواب بگیرید !!
منبع سخنان ما مشخص است !!
اگر سخنی دارید ان را مستند عنوان کنید !!
شما ثابت کنید گفته های ما نادرست است!!؟
ما از شما سوال میکنیم پیامبری که از جانب خداوند یگانه به پیامبری برگزیده میشود باید دارای چه خصوصیاتی باشد ؟
اگر لطف کرده و به این سوال جواب دهید میشود مطلب را خیلی کامل و درست برسی کرد!!!!!!!!!!!!!

رضا;130246 نوشت:

با سلام
سنگ بزرگ نشان نزدن است!!
لطفا مستند سخن بگوید و مستند جواب بگیرید !!
منبع سخنان ما مشخص است !!
اگر سخنی دارید ان را مستند عنوان کنید !!
شما ثابت کنید گفته های ما نادرست است!!؟
ما از شما سوال میکنیم پیامبری که از جانب خداوند یگانه به پیامبری برگزیده میشود باید دارای چه خصوصیاتی باشد ؟
اگر لطف کرده و به این سوال جواب دهید میشود مطلب را خیلی کامل و درست برسی کرد!!!!!!!!!!!!!

به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

سخن نخست شما بوی درگیری می دهد. دوست گرامی من برای سخن گفتن آمدم نه برای نبرد. به روان خود ارداه داشته باشید.

باید دانا باشد! اگر همین را داشته باشد، بهترین را دارد. زرتشت اسپنتمان هم دانا بود. برای پی بردن به دانایی اش می توانیم به پایه ی کیش او بنگریم:

پندار نیک گفتار نیک کردار نیک

از آنجایی که گفتار کردار هم بخشی از پندار هستند، پس می توان گفت: "پندار نیک"

کدام پیغمبر راه رستگاری را در یک واژه یا سه واژه چکیده کرده است؟
در چه زمانی؟

شما اوستا را خوانده اید؟

درباره ی سند سخن شما:

شما می گویید که زرتشت را یارانش کشته اند. در تارنمای ولی عصر(آدرس اش درست به یاد ندارم، اما اگر خواهان بودید، به دنبالش می گردم و می گویم) از امام صادق شما حدیث آورده شده است و بیان می کند که او را در بیابان سگ خورده است.

کیش او هنوز زنده است و این خود نشانه ی اهورایی بودن آن است.

اگر پرسشی دارید، بپرسید تا من هم بپرسم.

بدرود

[=Verdana]با سلام

نیک پندار;130812 نوشت:
به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

سخن نخست شما بوی درگیری می دهد. دوست گرامی من برای سخن گفتن آمدم نه برای نبرد. به روان خود ارداه داشته باشید.

[=Verdana]جناب نیک پندار این سخنان شما جز تکرار کردن مطالبی که تاپیک را منحرف میکند بهره ای ندارد !
پس لطفا بدور از کنایه جواب سوالات را بدهید !و قبل از طرح سوال در انجمن ادیان جستجو کنید اگر سوال شما جواب داده نشده بود باز تکرار کنید

نیک پندار;130812 نوشت:
باید دانا باشد! اگر همین را داشته باشد، بهترین را دارد. زرتشت اسپنتمان هم دانا بود. برای پی بردن به دانایی اش می توانیم به پایه ی کیش او بنگریم:

پندار نیک گفتار نیک کردار نیک

از آنجایی که گفتار کردار هم بخشی از پندار هستند، پس می توان گفت: "پندار نیک"

کدام پیغمبر راه رستگاری را در یک واژه یا سه واژه چکیده کرده است؟
در چه زمانی؟

[=Verdana]یعنی هر کسی دانای داشته باشد میتواند پیامبر خدا باشد؟!!

[=Verdana]اصول یک دین بیانگر بخشهای اصلی و مهم آن دین است و در یک کلام اگر کسی به آنها معتقد نباشد پیرو آن دین محسوب نمیشود.:Sham:
اصول دین زرتشت گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک است و زرتشتیان تأکید دارند که اگر کسی به آنها عمل نکند زرتشتی نیست.
باید پرسید که کجای این اصول به یک دین آسمانی انحصار دارد؟
آیا یک فرد غیرمذهبی نمیتواند گفتار، کردار و پندار نیک داشته باشد؟
شاید باور نکنید که برخی از بیخداها در بخش نظرات وبهایشان مخاطبین را به گفتار نیک فرامیخوانند!
پس اینجا هم میبینیم که اصول این دین به اصول سایر مکاتب آسمانی شباهت ندارد و چیزهایی را اصول مینامد که در مکاتب ابراهیمی جزء واجبات هستند!:Sham:

کتاب آسمانی یک دین معمولا باید به بیان اصول ایدئولوژِی مکتب خویش بپردازد حال آنکه بیشتر اوستا به مناجات یا بیان احکام مبارزه با دیو پرداخته است.
حتی مناجاتهای این کتاب با مناجات نامۀ خواجه عبدالله انصاری قابل مقایسه نیست!:Sham:
بخش احکام را هم که زرتشتیان امروزی سعی دارند بگویند از آن زرتشت نیست و از احکام مغهاست! جالب است که دین را مغها به اینها نشان میدادند پس اگر وندیداد را خودشان نوشته اند از کجا معلوم میشود که گاتها را تحریف نکرده اند؟
البته زرتشتیان، ادعا میکنند که زبان گاتها زبان کهنی است و با زبان بخشهای دیگر اوستا فرق دارد پس سراینده اش فرد دیگری و در اصل زرتشت است ولی این شانس تحریف گاتها را به صفر نمیرساند زیرا اگر میشود زبان گاتها را خواند پس میتوان به زبان آن هم نوشت!:Sham:

[=Verdana]در مورد پندار نیک گفتار نیک کردار نیک در این تاپیک قبلا گفتگو انجام شده میتوانید به ان مراجعه کنید

http://www.askdin.com/showthread.php?t=651

نیک پندار;130812 نوشت:

شما اوستا را خوانده اید؟

[=Verdana]یعنی شما اوستا را قبول دارید؟
که کتاب خداوند است؟

نیک پندار;130812 نوشت:
درباره ی سند سخن شما:

شما می گویید که زرتشت را یارانش کشته اند. در تارنمای ولی عصر(آدرس اش درست به یاد ندارم، اما اگر خواهان بودید، به دنبالش می گردم و می گویم) از امام صادق شما حدیث آورده شده است و بیان می کند که او را در بیابان سگ خورده است.

کیش او هنوز زنده است و این خود نشانه ی اهورایی بودن آن است.

اگر پرسشی دارید، بپرسید تا من هم بپرسم.

بدرود

[=Verdana]سخن ما این نبود لطفا به سوال جواب دهید
اینکه طفره رفته و سخن را به نه کجا آباد ببرید د
[=Verdana]و[=Verdana]ر از انصاف علمی است !!
این سخنان شما قبلا پاسخ داده شده پس طرح مجدد سودی ندارد !!
:Sham:
ما از شما سوال میکنیم پیامبری که از جانب خداوند یگانه به پیامبری برگزیده میشود باید دارای چه خصوصیاتی باشد [=verdana]؟
جواب این سوال را بدهید و سعی کنید جوابی خرد پسند دهید تا دانایان هم بدانند !

.

به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

خود می گویید و خود داوری می کنید!
من سخن شما را در این جا خواندم و بوی توهین می داد!(سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است)!!
البته من سخنان شما را در جاهای دیگر خوانده ام و با کمی با روان شما آشنا هستم. کمی بهتر سخن بگویید!!

کسی که داناست یعنی می داند که هر چیزی آفریننده ای دارد.(به صورت چکیده). آیا پیغمبر شما دانا نبود؟ تنها با خدا در ارتباط بود؟

زرتشت با اهورای دانا سخن می گوید و از سوی او وظیفه ی راهنمایی مردم را دارد!
از یکی از ویژگی های کیش ماست که شامل حال همه می شود. اگر کسی تمام خوبی ها را دارد، به کسی بدی نمی کند، آدمی خوب است. در پندار همه ی آدمها نیک یاد می شود. آیا غیر از این است؟! خیال بر این می کنیم که او خدا را نمی پرست است، آیا او با خدا دشمنی دارد؟‌ چرا به وجود خدا ایمان ندارد؟ از روی لجبازی است یا از روی نادانی؟ اگر از روی لجبازیست پس او دانا نیست و نمی تواند ادم خوبی هم باشد زیرا که زیر با راست یا حق نرفته است. به گونه ای دیگر دیکتاتور است و می خواهد مردم هم همانند او سخن بگویند. و یا از روی نادانی ست. که از این رو باید با او دوستانه و با منطق سخن گفت.، او ادمی حق پسند است. اگر کسی به دنبال پندار نیک است و خدا را نمی پذیرد، شوند (دلیل) به آن نیست که کیش زرتشت اسپنتمان کیش خدا نیست! گویای این است که این کیش فراتر از همه ی کیش های دیگر سخن می گوید. خدای اسلام از بنده اش چه می خواهد؟ چرا می گوید که نماز بخواند؟ چرا می گوید که روزه بگیرد؟ چرا می گوید که .... آیا جز این است که برای بنده هایش یک زندگی خوب را فراهم کند؟ زندگی خوب چگونه پدیدار می شود؟ با خوبی یا با نماز؟
شما نماز می خوانید ولی حق دیگری را می خورید! یک آزاد اندیش که به خدا ایمان ندارد نماز نمی خواند ولی حق دیگری را هم نمی خورد! کدام قابل بخشش است از نگر خدای اسلام؟
ما چرا به پیامبر نیاز داریم؟ چرا؟ جز این است که خدا را نمی شناسیم؟ آیا آدم دانا هم خدا را نمی شناسد؟ اگر می شناسد شما خیال نمی کنید که میان خدا و دانایی جدایست؟
واژه ی پیامبر یعنی چه؟

[=Verdana]باید پرسید که کجای این اصول به یک دین آسمانی انحصار دارد؟
[=Verdana]
خدا از بندگانش چه می خواهد؟
آیا خدای اسلام جز اینها می خواهد؟ جالب است بگویید تا بدانیم!

[=Verdana]آیا یک فرد غیرمذهبی نمیتواند گفتار، کردار و پندار نیک داشته باشد؟

برای ایمان داشتن به خدا باید مذهبی بود؟ باید جز دسته ی کسی بود! من تمام کیش ها خواند ام که پیامبرشان می گوید "خدا" . سخنی از مذهب و ... نمی آورد! شاید اسلام اینگونه باشد؟؟!!

[=Verdana]شاید باور نکنید که برخی از بیخداها در بخش نظرات وبهایشان مخاطبین را به گفتار نیک فرامیخوانند!

اسلام به چه چیزی فرا می خواند؟ خدای اسلام به چه چیزی فرا می خواند؟
در حدیثی از پیغمبر شما:
فردی از محمد(ص) پرسید که در یک واژه به من بگو چگونه وارد بهشت شوم. محمد(ص) گفت: دروغ نگو!
آیا دروگ نگفتن در دسته ی گفتار نیک نیست؟ آیا کسی که به گفتار نیک پایبند باشد و از آن پیروی کند اشتباه می کند؟ حال اینکه بی خدا باشد!

[=Verdana]کتاب آسمانی یک دین معمولا باید به بیان اصول ایدئولوژِی مکتب خویش بپردازد حال آنکه بیشتر اوستا به مناجات یا بیان احکام مبارزه با دیو پرداخته است.
آیا شما به معنای دیو پی برده اید؟ می دانید که دیو کیست؟ دیو چیست؟ آیا شما با دانایی سخن می گویید یا با دانش کم؟

[=Verdana]حتی مناجاتهای این کتاب با مناجات نامۀ خواجه عبدالله انصاری قابل مقایسه نیست!:Sham:

چرا با سخنان خود توهین می کنید؟ یعنی چه؟ مناجات خواجه بالاتر است؟ من به یاد ندارم که به کتاب مقدس شما توهین کرده باشم، که شما اینگونه توهین می کنید!
من پیامبر شما را اینگونه می خوانم: محمد(ص) و شما اینگونه!

رساله های اسلام را چه کسی نوشته است؟ از کجا؟ آیا حدیث را نمی توان تحربف کرد؟ آیا نمی توان حدیثی ساخت؟ آیا نمی توان .... رساله های شما از خود قرآن است؟‌یا از پیامبرتان و یا امامانتان؟

[=Verdana]لبته زرتشتیان، ادعا میکنند که زبان گاتها زبان کهنی است و با زبان بخشهای دیگر اوستا فرق دارد پس سراینده اش فرد دیگری و در اصل زرتشت است ولی این شانس تحریف گاتها را به صفر نمیرساند [=Verdana]زیرا اگر میشود زبان گاتها را خواند پس میتوان به زبان آن هم نوشت!:Sham:

دانش شما درباره ی این سخن بسیار پایین است و جز یک نگریه کودکانه چیزی بیش نیست! من که می توانم قرآن را بخوانم پس می توان آن را هم بنویسم! پس قرآن تحریف شده است!

اوستا نسک خداست! زیرا چیزهایی گفته است که قرآن دانشی به آن ندارد!

[=Verdana]سخن ما این نبود لطفا به سوال جواب دهید
[=Verdana]اینکه طفره رفته و سخن را به نه کجا آباد ببرید دو[=Verdana]ر از انصاف علمی است !!

[=Verdana]شما درباره ی مرگ پیغمبر ما سخن می گفتید و من خواستم که نشان دهم سخن شما به چه میزان باهم فرق دارد و بی پایه و اساس است! همین!
[=Verdana]من طفره نخواهم رفت و شماهم بهتر است پاسخ دهید تا کنایه های ویژه بزنید تا به هدف خود برسید!
[=Verdana]
[=Verdana]پاسخ شما داده شده است و شما نمی خواهید که به ان اندیشه کنید! زیرا که همانند قوم بنی اسرائیل در قرآن به دنبال ریزه گیری هستید! آیا میان دانایی و خدای شما فرقی وجود دارد؟
[=Verdana]
[=Verdana]در پناه اهورای دانا
[=Verdana]بدرود

[=verdana]با سلام

نیک پندار;131118 نوشت:

اوستا نسک خداست! زیرا چیزهایی گفته است که قرآن دانشی به آن ندارد!

آیا این خنده دار نیست !!

[=Verdana]بله چیزهایی که در اوستا آمده با ذائقه شما گویا جفت و جور است

[=verdana][=times new roman]کشتن ده هزار مورچۀ دانه کش!! در آئین زرتشت را بپذیریم، یا ترحّم حضرت علی(ع) بر یک مورچۀ زحمت کش را؟!
[=verdana][=times new roman]به نقل از حکیم فردوسی گوید:
[=verdana][=times new roman]چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
[=verdana][=times new roman]که رحمت برآن تربت پاک بـاد:
[=verdana][=times new roman]((مَــیــازار موری که دانه کـش است))
[=verdana][=times new roman]که جان دارد و جان شیرین خوش است
[=verdana][=times new roman]سیاه اندرون باشــد و سنــگــدل –
[=verdana][=times new roman]که خواهد که موری شود تنگدل!!(1)
[=verdana][=times new roman]در اوستا، مثلاً خداوند در جواب زرتشت – که از "پاداَفرَه" [: جزا و مکافات] کسی که یک "سگ آبی"(!) را بکشد، پرسیده(2) – جواب می دهد:
[=verdana][=times new roman]((... باید ده هزار (10000) تازیانه به او بزنند!!!...))(3)
[=verdana][=times new roman] سپس می گوید:
[=verdana][=times new roman]((... باید ده هزار لاک پشت و ده هزار قورباغه و ده هزار مور دانه کش را نیز بکشد!!...)) ( وَندیداد) (4).
[=Verdana][=times new roman]اکنون بنگریم که سرور ما ایرانیان مسلمان، حضرت علی(ع) در مورد ظلم و تعدّی بر یک مورچه، چه فرموده است:

[=Verdana][=times new roman]((بخدا سوگند که اگر تمامی هفت اقلیم جهان و هر آنچه زیر آسمان است را به من بدهند، به این شرط که مرتکب گناه خدا بشوم در مورد مورچه ای، به اینکه پوست جُوی را از دهان او برُبایم، هرگز چنین کاری نکنم؛ و براستی که دنیای شما مردم، نزد من، از برگی که در دهان ملخی است و آن را می جود، بسی خوارتر است!...))
(نهج البلاغه) (5).

[=times new roman]__________________________________________________ _
[=times new roman]1) کلیات سعدی، انتشارات دوستان – 1386ش، ص237، بوستان، باب دوم (در احسان)، حکایت 10. [آشموغ].
[=times new roman]2) سگ آبی نزد زرتشتیان پاکترین سگ(!) و واسطه ی میان خدا و سگها به شمار می آید!! و این یکی از مضحک ترین اعتقادات آیین زرتشت به شمار رفته و خیلی کوشیده اند که از پاسخ گویی به آن طفره بروند؛ به حدّی که به گفته ی دارمِستِتِر [ - Darmesteterمستشرق فرانسوی – مرگ: 1894] در زیرنویسی که بر "گزارش وندیداد" نوشته است، این همواره موجب شک می شود که آیا اساساً "داد گذاری" وندیداد، هرگز به گونه ی آیینی زنده و واقعی وجود داشته است؟!! [احمد تفضلی].
[=times new roman]3) اوستا، پژوهش: جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید -1371ش، 2/817، وَندیداد، فرگرد 14، ابتدای بند 2.[آشموغ].
[=times new roman]4) همان، 2/818، بند 5؛ و نیز: 2/860، بند73، در پاداَفرَه یا کفاره ی گناهی دیگر... [آشموغ].
[=times new roman]5) نهج البلاغه، خطبۀ 215 از چاپ فیض الاسلام، فقرۀ ششم، ص714. باید دانست که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این خطبۀ شریفه، وصف اخلاق حسنۀ خود فرموده در احتراز از دنیای فریبنده و زشت دانستن طمع های ما مردمان که مغرور و فریفته به آنیم! و از این فریفتگی و غرور، به "خواب عقل" تعبیر فرموده است

*********************

حقا که قرآن عزیز دانشی به این اراجیف ندارد و از گفتار بی خرد به دور است !!
[=Verdana]
آنچه که در کتاب «وَنْداد» آمده است زنی که کودک مُرده‌ای را بزاید باید «ادرار گاو» را با «خاکستر» به هم آمیخته، بخورد!
در «وَنْداد» می‌خوانیم: «این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته به شاش گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه، یا نُه لقمه میل کند»! (ونداد، ترجمة دکتر موسی جوان، صفحة ۱۲۸).
در فصل شانزدهم از کتاب «ونداد» چنین آمده است که: «اگر زن زرتشتی حائض شود باید در اتاق جداگانه‌ای دور از شوهرش به سر بَرَد و شوهر به هنگام غذا آوردن برای او، سه گام از وی فاصله بگیرد و پس از پاک شدن آن زن از حیض، باید سه سوراخ در زمین حفر کنند و زن را در سوراخ اوّل و دوّم با ادرار گاو و در سوراخ سوّم با آب غُسل دهند»!
در ونداد نوشته است: «این زن پس از نّه شد [اگر] باز هم در خون باشد، چنین معلوم خواهد شد که دیوها در جشن و بزرگداشت خودشان، آفت خود را به این زن نازل نموده‌اند»! (صفحه ۲۴۰ کتاب ونداد).
مصیبت زن و فرزندان کسی که برخلاف پیمان رفتار کند!
در کتاب «ونداد» آمده است: «ای آفرینندة جهانِ جسمانی و ای مقدّس، بگو بدانم کسی که از عهد و پیمانِ شفاهی تخلّف نماید چه اشخاصی را گرفتار گناه خود می‌سازد؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: در این صورت اقربای نزدیک متخلّف، در مدّت سیصد سال گرفتار گناه وی خواهند بود»!! (صفحه ۹۹ کتاب وندیداد).

نیک پندار;131118 نوشت:
به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

خود می گویید و خود داوری می کنید!
دانش شما درباره ی این سخن بسیار پایین است و جز یک نگریه کودکانه چیزی بیش نیست!
[=Verdana]

شما هنوز نمیدانید لفظ درود را برای چه استفاده میکنند و ان را با سلام اشتباه گرفته ا ید
[=Verdana]بعد سخن از دانستن و دانایی میکنید !!
:Nishkhand:

[=Verdana]ببین نیک پندار[=Verdana] اگر میخواهید مطلبی بی ارزش را که قبلا با منبع ثابت کردیم را دور بزنید باید بگویم که این راه را اشتباه آمدید !!
جناب موبد مهران در جریان هستند

[=Verdana]بله ما هم شما را میشناسیم غریبه نیستید !:Cheshmak:
خیلی از کفار و بی خدایان هم دانا هستند!!این دلیل بر اینکه کسی را پیامبر بدانیم میشود؟
آیا زرتشت پیامبر بوده؟
[=Verdana]شما اول ثابت کن پیامبری را و بعد جواب این سوال را که در پایین آوردم را بدون طفره رفتن بدهید !
ما با اطمینان میگویم که به اوستا هیچ استنادی نیست که کتاب خداوند باشد !!:Sham::Sham::Sham:
شما میتوانید ثابت کنید که قرآن کتاب خداوند نیست بسم الله

[=Verdana]پایه و اساس اثبات شما در مراحل اولیه لنگ میزند!![=Verdana]
تاریخ تولد زرتشت!!؟
مکان تولد زرتشت!!
[=Verdana]منبع و سندی تاریخی [=Verdana]که[=Verdana] بر آن صحه بگذارد و گاتها را کتاب دینی زرتشتیان نامیده باشد[=Verdana] چیست؟[=Verdana].
[=Verdana]دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا [=Verdana]چیست؟
مجوس كيانند؟
[=Verdana]آفرینش سرزمینها ی که توسط اهورا مزدا بوجود آمده کجاست و چطور این سرزمینها را آفریده است ؟؟؟
[=Verdana] محتوای آمده در اوستا منشأ تضاد و تناقض[=Verdana] است حاصل چیست؟
چه کسی برای اولین بار اوستا را ترجمه کرد و بدست شما داد!!؟
[=Verdana]آشنایی با گاتها و نخستین ترجمه‌ها از آن سرگذشتی پرفراز و نشیب دارد [=Verdana]دلیل ان چیست؟؟
[=Verdana] اولین کتاب اوستا چند سال بعد از زرتشت پیدا شد؟!!
ملاک اینکه اوستا را کتاب خدواند بدانید چیست؟
ملاک اینکه زرتشت را پیامبر خداوند بدانید چیست ؟

[=Verdana]دلیل اینکه[=Verdana] زرتشت، خالق و نویسنده گاتها است چیست؟
[=Verdana]اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا [=Verdana]است ؟[=Verdana]!
[=Verdana] ازدواج با محارم در دین زرتشت برای چیست ؟؟
[=Verdana] گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا [=Verdana]است ؟[=Verdana]!
[=Verdana]چرا در کتاب اوستا و گاتها نام پیامبری نیامده!!؟
چرا در کتاب های پیامبران الهی نامی از زرتشت نیامده!!؟

[=Verdana]دلیل [=Verdana]اینکه [=Verdana]زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن- خودسر زن پیوند زناشویی می بستند[=Verdana]چیست ؟؟
[=Verdana] ...........!!!!
..!!
منتظریم بدون طفره رفتن جواب بدهید

رضا;18157 نوشت:

[=Verdana]زرتشت اختلافی‎ترین چهره تاریخ
در مورد شخصیت‎ها و چهره‎های تاریخی کمتر کسی را می‎توان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهش‎گران او را اختلافی‎ترین چهره تاریخ می‎دانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقیض‎های فراوان به چشم می‎خورد که اصلا قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستان‎ها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد. به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی ‎شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه‎ای دانسته‎اند. ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده ساسانی نیست.

[=Verdana]زرتشت از دیدگاه مورخان
[=Verdana]
اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،بلعمی،ابن اثیر، میرخواند،زرتشت را پیامبر ندانسته بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی دانسته‎اند.
زرتشت در قرآن و روایات
[=Verdana]
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد می‎گوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است،
بلکه هر جا که خواسته‎اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده‎اند.
به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است.:Sham::Sham:
لکن تنها یک بار لفظ "مجوس" در قرآن آمده است و واژه المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق می‎شود.
آیه هفدهم سوره حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و می‎فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه» ترجمه: آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیده‎اند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می‎کند.

در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شده‎اند:

این سه فرقه با ذکر اسم موصول "الذین" از هم جدا شده‎اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل "و" به هم پیوسته‎اند.
بنابراین " مجوس" از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است.
البته آیه دیگری (سوره مائده، آیه 105) هم در قرآن هست که هر چند، به صور صریح در آن از مجوس نام برده نشده است ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه درباره مجوس می‎باشد.

[=Verdana]در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره می‎شود؛ از امام صادق (ع) از "مجوس" سؤال گردید که آیا پیامبری داشته‎اند یا نه؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: آیا به تو نرسیده نامه‎ای که پیامبر اکرم (ص) به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند آماده جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت‎ها را بپرستیم. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمی‎گیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان می‎کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می‎داری، در صورتی که از مجوسیان هجر نیز جزیه گرفته‎ای؟ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود. در روایات اسلامى، آنها از پیروان یکى از انبیاى بر حق شمرده شده اند، که بعدا از اصل توحید منحرف شده و به افکار و عقاید شرک آلود روى آورده اند.در روایت دیگر آمده: "اشعث بن قیس کندی، از امام علی ـ علیه السلام ـ سؤال کرد: چرا با "مجوس" مانند اهل کتاب معامله می‎کنید و از آنها جزیه می‎گیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟
امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: آنها کتابی داشته‎اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و...".
همچنین بحار الانوار به نقل از «احتجاج» طبری، مکالمه ای را میان امام صادق (ع) و یک زندیق می آورد. زندیق از حضرت می پرسد: «آیا خداوند پیامبری به سوی مجوس فرستاده است؟ من کتاب هایی محکم، مواعظی بلیغ و امثالی شافی از آنها یافتم که اقرار به ثواب و عقاب دارند و شرایعی دارند که به آن عمل می کنند».
امام فرمود: "هیچ امتی نیست، مگر این‎که از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند. سپس زندیق پرسید: پیغمبر آنها کیست؟ بعضی‎ها گمان کرده‎اند "خالد بن سنان" است. حضرت فرمود: خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده و این سخنی است که مردم بی‎اطلاع می‎گویند.آن مرد گفت: آیا پیامبر مجوس زردشت است؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: زردشت در میان مجوس سر و صدایی به راه انداخت و ادعای پیغمبری کرد، عده‎ای دعوتش را پذیرفتند و عده‎ای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.
در این روایت، توجه به دو نکته جالب توجه است:. اول این که ایران باستان پیامبری منذر داشته است که بالا تر از هادی و راهنما است و دوم این که آن پیامبر بزرگ، لزوما زرتشت نیست. البته نبوت زرتشت انکار نشده است ولی باید به دنبال پیامبر بزرگ تری در ایران باستان بود که فراتر از زمزمه (گاهان) آورده باشد.
از این روایات ظاهرا می‎توان چنین برداشت کرد که اولا: امام ـ علیه السلام ـ زردشت را مانند خالد بن سنان به طور کلی رد نکرد بلکه نسبتا پیغمبری او را پذیرفته است ثانیا: مسائل دیگر سؤال را با فرد دیگری ادامه نداده گویی از لحن و سخن امام در مورد پیامبری زردشت راضی شده است. نتیجه آنکه اگر نمی‎خواهیم صددرصد پیامبری زردشت را قبول کنیم لااقل با احتیاط فی‎الجمله آن را بپذیریم گرچه در قرآن هیچ نامی از آن به میان نیامده است.روایات دیگری وجود دارد که بر وجود نبی در ایران تصریح می کند. شیخ صدوق در «من لایحضره الفقیه» روایت می کند که: «از مجوس جزیه گرفته می شود؛ زیرا پیامبر فرمود: با آنان همانند اهل کتاب رفتار کنید. آنان پیامبری به نام داماسب داشتند که او را به قتل رساندند و کتابی داشتند به نام جاماسب که بر دوازده هزار قطعه پوست گاو نوشته شده بود که آن را سوزاندند»
.

[=Verdana]


رضا;131185 نوشت:
[=verdana]با سلام

آیا این خنده دار نیست !!

[=Verdana]بله چیزهایی که در اوستا آمده با ذائقه شما گویا جفت و جور است

[=verdana][=times new roman]کشتن ده هزار مورچۀ دانه کش!! در آئین زرتشت را بپذیریم، یا ترحّم حضرت علی(ع) بر یک مورچۀ زحمت کش را؟!
[=verdana][=times new roman]به نقل از حکیم فردوسی گوید:
[=verdana][=times new roman]چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
[=verdana][=times new roman]که رحمت برآن تربت پاک بـاد:
[=verdana][=times new roman]((مَــیــازار موری که دانه کـش است))
[=verdana][=times new roman]که جان دارد و جان شیرین خوش است
[=verdana][=times new roman]سیاه اندرون باشــد و سنــگــدل –
[=verdana][=times new roman]که خواهد که موری شود تنگدل!!(1)
[=verdana][=times new roman]در اوستا، مثلاً خداوند در جواب زرتشت – که از "پاداَفرَه" [: جزا و مکافات] کسی که یک "سگ آبی"(!) را بکشد، پرسیده(2) – جواب می دهد:
[=verdana][=times new roman]((... باید ده هزار (10000) تازیانه به او بزنند!!!...))(3)
[=verdana][=times new roman]سپس می گوید:
[=verdana][=times new roman]((... باید ده هزار لاک پشت و ده هزار قورباغه و ده هزار مور دانه کش را نیز بکشد!!...)) ( وَندیداد) (4).
[=Verdana][=times new roman]اکنون بنگریم که سرور ما ایرانیان مسلمان، حضرت علی(ع) در مورد ظلم و تعدّی بر یک مورچه، چه فرموده است:

[=Verdana][=times new roman]((بخدا سوگند که اگر تمامی هفت اقلیم جهان و هر آنچه زیر آسمان است را به من بدهند، به این شرط که مرتکب گناه خدا بشوم در مورد مورچه ای، به اینکه پوست جُوی را از دهان او برُبایم، هرگز چنین کاری نکنم؛ و براستی که دنیای شما مردم، نزد من، از برگی که در دهان ملخی است و آن را می جود، بسی خوارتر است!...))
[=Verdana](نهج البلاغه) (5).
[=times new roman]__________________________________________________ _
[=times new roman]1) کلیات سعدی، انتشارات دوستان – 1386ش، ص237، بوستان، باب دوم (در احسان)، حکایت 10. [آشموغ].
[=times new roman]2) سگ آبی نزد زرتشتیان پاکترین سگ(!) و واسطه ی میان خدا و سگها به شمار می آید!! و این یکی از مضحک ترین اعتقادات آیین زرتشت به شمار رفته و خیلی کوشیده اند که از پاسخ گویی به آن طفره بروند؛ به حدّی که به گفته ی دارمِستِتِر [ - Darmesteterمستشرق فرانسوی – مرگ: 1894] در زیرنویسی که بر "گزارش وندیداد" نوشته است، این همواره موجب شک می شود که آیا اساساً "داد گذاری" وندیداد، هرگز به گونه ی آیینی زنده و واقعی وجود داشته است؟!! [احمد تفضلی].
[=times new roman]3) اوستا، پژوهش: جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید -1371ش، 2/817، وَندیداد، فرگرد 14، ابتدای بند 2.[آشموغ].
[=times new roman]4) همان، 2/818، بند 5؛ و نیز: 2/860، بند73، در پاداَفرَه یا کفاره ی گناهی دیگر... [آشموغ].
[=times new roman]5) نهج البلاغه، خطبۀ 215 از چاپ فیض الاسلام، فقرۀ ششم، ص714. باید دانست که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این خطبۀ شریفه، وصف اخلاق حسنۀ خود فرموده در احتراز از دنیای فریبنده و زشت دانستن طمع های ما مردمان که مغرور و فریفته به آنیم! و از این فریفتگی و غرور، به "خواب عقل" تعبیر فرموده است
*********************

حقا که قرآن عزیز دانشی به این اراجیف ندارد و از گفتار بی خرد به دور است !!

آنچه که در کتاب «وَنْداد» آمده است زنی که کودک مُرده‌ای را بزاید باید «ادرار گاو» را با «خاکستر» به هم آمیخته، بخورد! در «وَنْداد» می‌خوانیم: «این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته به شاش گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه، یا نُه لقمه میل کند»! (ونداد، ترجمة دکتر موسی جوان، صفحة ۱۲۸).
در فصل شانزدهم از کتاب «ونداد» چنین آمده است که: «اگر زن زرتشتی حائض شود باید در اتاق جداگانه‌ای دور از شوهرش به سر بَرَد و شوهر به هنگام غذا آوردن برای او، سه گام از وی فاصله بگیرد و پس از پاک شدن آن زن از حیض، باید سه سوراخ در زمین حفر کنند و زن را در سوراخ اوّل و دوّم با ادرار گاو و در سوراخ سوّم با آب غُسل دهند»!
در ونداد نوشته است: «این زن پس از نّه شد [اگر] باز هم در خون باشد، چنین معلوم خواهد شد که دیوها در جشن و بزرگداشت خودشان، آفت خود را به این زن نازل نموده‌اند»! (صفحه ۲۴۰ کتاب ونداد).
مصیبت زن و فرزندان کسی که برخلاف پیمان رفتار کند!
در کتاب «ونداد» آمده است: «ای آفرینندة جهانِ جسمانی و ای مقدّس، بگو بدانم کسی که از عهد و پیمانِ شفاهی تخلّف نماید چه اشخاصی را گرفتار گناه خود می‌سازد؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: در این صورت اقربای نزدیک متخلّف، در مدّت سیصد سال گرفتار گناه وی خواهند بود»!! (صفحه ۹۹ کتاب وندیداد).

شما هنوز نمیدانید لفظ درود را برای چه استفاده میکنند و ان را با سلام اشتباه گرفته ا ید
[=Verdana]بعد سخن از دانستن و دانایی میکنید !!
:Nishkhand:

[=Verdana]ببین نیک پندار[=Verdana] اگر میخواهید مطلبی بی ارزش را که قبلا با منبع ثابت کردیم را دور بزنید باید بگویم که این راه را اشتباه آمدید !!
[=Verdana]جناب موبد مهران در جریان هستند

[=Verdana]بله ما هم شما را میشناسیم غریبه نیستید !:Cheshmak:
[=Verdana]خیلی از کفار و بی خدایان هم دانا هستند!!این دلیل بر اینکه کسی را پیامبر بدانیم میشود؟
[=Verdana]آیا زرتشت پیامبر بوده؟
[=Verdana]شما اول ثابت کن پیامبری را و بعد جواب این سوال را که در پایین آوردم را بدون طفره رفتن بدهید !
[=Verdana]ما با اطمینان میگویم که به اوستا هیچ استنادی نیست که کتاب خداوند باشد !!:Sham::Sham::Sham:
[=Verdana]شما میتوانید ثابت کنید که قرآن کتاب خداوند نیست بسم الله

[=Verdana]پایه و اساس اثبات شما در مراحل اولیه لنگ میزند!!
[=Verdana]تاریخ تولد زرتشت!!؟
[=Verdana]مکان تولد زرتشت!!
[=Verdana]منبع و سندی تاریخی [=Verdana]که[=Verdana] بر آن صحه بگذارد و گاتها را کتاب دینی زرتشتیان نامیده باشد[=Verdana] چیست؟[=Verdana].
[=Verdana]دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا [=Verdana]چیست؟
مجوس كيانند؟
[=Verdana]آفرینش سرزمینها ی که توسط اهورا مزدا بوجود آمده کجاست و چطور این سرزمینها را آفریده است ؟؟؟
[=Verdana]محتوای آمده در اوستا منشأ تضاد و تناقض[=Verdana] است حاصل چیست؟
[=Verdana]چه کسی برای اولین بار اوستا را ترجمه کرد و بدست شما داد!!؟
[=Verdana]آشنایی با گاتها و نخستین ترجمه‌ها از آن سرگذشتی پرفراز و نشیب دارد [=Verdana]دلیل ان چیست؟؟
[=Verdana]اولین کتاب اوستا چند سال بعد از زرتشت پیدا شد؟!!
[=Verdana]ملاک اینکه اوستا را کتاب خدواند بدانید چیست؟
[=Verdana]ملاک اینکه زرتشت را پیامبر خداوند بدانید چیست ؟
[=Verdana]دلیل اینکه[=Verdana] زرتشت، خالق و نویسنده گاتها است چیست؟
[=Verdana]اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا [=Verdana]است ؟[=Verdana]!
[=Verdana]ازدواج با محارم در دین زرتشت برای چیست ؟؟
[=Verdana]گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا [=Verdana]است ؟[=Verdana]!
[=Verdana]چرا در کتاب اوستا و گاتها نام پیامبری نیامده!!؟
[=Verdana]چرا در کتاب های پیامبران الهی نامی از زرتشت نیامده!!؟
[=Verdana]دلیل [=Verdana]اینکه [=Verdana]زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن- خودسر زن پیوند زناشویی می بستند[=Verdana]چیست ؟؟
[=Verdana]...........!!!!
..!!
منتظریم بدون طفره رفتن جواب بدهید

به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

نخست درباره ی واژه ی درود:
در باستان و در همین 100 سال پیش مردم ایران که به یکدیگر می رسیدند همدیگر را ستایش می کردند. ستایش نه به آنچه اندیشه ی کوچکتان خیال می کند, خیر! همانند نیای بزرگم یار میرزا کوچک خان که درود می فرستاد در نخستین دیدار! البته شما که در میان مردمی عرب زندگی کردید. واژه سلام از تندرستی می آید. مسیحی ها به یکدیگر می رسند می گویند در آرامش باشی! و ... این آداب پدرانم بوده و من در نگه داری از ان کوشا خواهم بود.

در مورد شیوه ی سخن گفتن شما:
من نه توهین کردم و نه چیز دیگر! آمدم تا از اندیشه ی خود و پیامبرم پدافند کنم. شما اندیشه ی مرا به زیر تمسخر بردید و لحن گفتار شما همانند سخن گفتن با کودکی بود. آری این است مذهب محمد! کسی در ادعا دارد در خیابانها راه می رفت و مردم به او سنگ می زدند و او تنها راهش را می رفت و حتی برای آنان درخواست ببخش می کرد. و روزی که کسی نیامد به دیدار او رفتند! بماند داستانهای دیگر همه اش احساسی ست. شما به راستی که همانند پیغمبرتان هستید! شما شعور حسینی دارید! آشکار است! شما شعور محمدی دارید و این از سخن کفتن شما آشکار است!
وای به دو رویی!

چه خوش گفت فردوسی بزرگ درباره ی اعراب:
عرب هرکه باشد به من دشمن است کج اندیش و بد خوی و اهرمن است
ز شیر شتر خورده و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار
که فر کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

راست گفت آن مرد بزرگ که شما از آن برای من سخن می گویید! بگذریم از این که سخن شما نادرست است!(در آینده پاسخ خواهم داد). بر فرض محال که این داد درست باشد. این برای حیوانهاست. درجه ی خیوان بالاتر است یا آدم! شما که مرد و زن و کودک و جوان ایرانی را بدتر از مورچه له کردید و ناموس شان را به کنیزی بردید! کجاست فرزندی که در آن زمان زندگی می کرد, اکنون بیاید و بگوید که گناهم چه بود؟ اسلام اینگونه دینی ست! ازدواج مردی 40 سال به بالا با دختری کودک افتخار شماست! همسر گیری پیغمبرتان افتخار شماست! کشتن و غارت سرمایه مردم افتخار شماست! توهین و خوار شمردن دیگران افتخار شماست! نابود کردن اندیشه های مردم افتخار شماست! بت پرستی در سده ی 21 افتخار شماست! بنده ی خدا را خدا دانست افتخار شماست! فریب کاری افتخار شماست!
برای تمامی این سخنان شوندی دارم, خواستید شمادمان می شوم که پاسخم دهید!!!!!!:ok:

از علی سخن می گویید! نمی دانید که علی در دوران خلافت کوتاهش چند نفر را برای حفظ اسلام کشت! او تنها به اندیشه ی اسلام خیال می کرد و اندیشه ی دیگران براش ارزش نداشت! کشت برای اسلام! و این افتخار اوست!

شما اوستا را اراجیف خواندید! چه بگویم که شما اینگونه توهین می کنید! من محمد را با (ص) می نویسم و شما ... این اصول قؤان و اسلام است. شمادمان که آن را به گونه ی آشکار نمایان کردید!

شما ندیشه ما را بی ارزش می دانید بی آنکه نخست از ما بپرسید! "چرا؟":Gig:

شما مرا از کجا می شناسید؟! براستی خواستارم که این ادعای دروگ را شرح دهید!!!!!!
از همین چند نوشتار به اندازه ی انگشتان دست؟؟!!:khaneh:
پاسخ دهید!

حیرت زده هستم که می گویید که دانایانی هستند که بی خدایند! مگر میان خدا و دانایی گستگی وجود دارد؟!! حتمن آن آدم دانا نبوده! البته از شما بیشتر از این انتظار نمی رود!

در مورد اوستا:
در آینده پاسخ می دهم تا بی منطق سخن نگفته باشم.
در مورد قرآن:
شما ثابت کن که این قرآن همان قرآنی است که محمد از سوی خوایش گرفته است!

اگر وحشی هایی همانند اسکندر و تازیان خونخوار نبودند, اکنون می توانستم که پاسختان را بدهم!
این دوست و داماد علی یتان عمر چند نسک را سوزاند! می سوزانی و از من شوند می خواهی؟؟!!

پاسخ ها:

زندگی پیغمبرم از 8600 تا 660 پ م می توان دانست.
در ایران زادروز کرد و همان نخست به خنده آمد.
برای شرو و کمی افزودن به دانش شما می گویم: نوشته های استاد ابراهیم پورداوودی را بخوانید.

پراکنش نگر شماست!
مجوس در قرآن شما آمد و شما باید به آن پاسخ دهید نه من!
تمام جهان! که با ارزش ترین آن ایران است! نه این ایران کنونی! آن ایرانی که میانه ی جهان را تشکیل می داد! اکنون هم می بینیم که این کرانه از کرانه های دیگر ارزشی بالاتر دارد!
انگره مینو در روبه روی اهورا مزدا نیست بلکه در برابر سپنتامینو است!
برای پی بردن به نخستین ترجمه اوستا خواهشمندم خود تاریخ را بخوانید! مگر وندیداد رانخوانید و از ان این همه بدگویی را یافتید! خب همه را بخوانید!
این پرسش های شما پاسخ اش این است! اگر بزرگانت (عمر و ابوبکر و خالد و علی) نسک ها نابود نمی کردند اکنون می توانستم پاسخی درخور به شما بدهم!
گفتم اوستا چیزی دارد که قرآن ندارد و حتی بویی از آن نبرده است!
این که محمد به آن اشاره دارد.(از سوی شما) دوم اینکه از یکی از دوستان روحانی شنیده ام که از بهجت می گوید: بهجت گفت: در مورد ذواقرنین نمی توانم چیزی بگویم ولی آن را زرتشت می دانم. البته اگر خواستید بیشتر بدانید بگویید تا از آن روحانی بیشتر بپرسم.(از سوی شما)
نوشته ها و دادهایش را خواندم و به بزرگی او پی بردم. شما می گویید که کیش او تحریف شده است. ولی من در همین کیش تحریف شده چیزهایی را می بینم که برتر از اسلام است!
پاسختان را درست بپرسید! زیرا پرسش شما نشانه ی شخصیت شماست! دلیل نویسندگی یعنی چی؟!
اهورامزدا بزرگترین خداست و نخستین خداست. اوست که همواره بوده و همواره خواهد بود. او تنها خدای مزدیسنا است.
سنت ایرانیان! شما به من بگوید که آیا زرتشت با خواهر خود ازدواج کرد؟ آیا با مادر خود ازدواج کرد؟
آیا دختر او با پسر او ازدواج کرد؟
پاسختان کامل نیست! (راز و نیاز شخص با خدا)
آمده! آیا شما ایمان داردید که د اوستا نام پیامبری نیامده؟

برای شوندی که اسراری به گفتن ندارم. چرا پیغمبر شما از زرتشت آگاهی نداشته؟ چرا در قرآن تنها نام پیامبرانی از کرانه ی خاور آمده و نامی از پیامبری از سوی باختر نیامده؟ آیا در تمدن بزرگ چین و ... پیامبری نبوده؟ آیا حق این مردم داشتن پیامبری بزرگ نبوده؟
در مورد پرسش پایانی و برخی از پرسش های ناقص شما در آینده پاسخ خواهم داد.

سلام

ما موندیم

اوستا را به عنوان کتاب زرتشتیان بپذیریم یا خیر؟
:Gol:

سلام
نیک پندار عزیز
در کتابی که راجع به زردشتیها بود و نویسنده اش هم خارجی بود گفته شده بود که:
وزغ و غورباقه در این دین پلیدن (فک کنم دلیلش این بود که مخلوق اهریمنن یا واسه اون کار میکنن یا ...) و مردم حتی به صورت سیستماتیک! اون ها رو نابود میکردن(فک کنم در 1 روز خاص-مطمئن نیستم)

حالا در اسلام دیدم که روایاتی هست که وزغ مورد احترام هستش. در کتاب نصایح مرحوم مشکینی ترجمه احمد جنتی روایتی اومده که وزغ را نکشید زیرا با خودش آب آورد برای حضرت ابراهیم زمانی که قرار بود بندازنش تو آتیش.

صفحه کتاب یادم نیست. البته کتاب رو منزل دارم. اصرار داشتین صفحه رو هم پیدا میکنم. اما خواهشا اصرار نکنید. کتاب فهرست بندی درستی ندارد. مکافات است. دوستانی که کتاب را دارند میدانند.

دیدن این گونه روایات در ادیان مختلف شخص من رو به شدت نسبت به دین بدبین کرده.

به هرحال نظر زردشتیها راجع به وزغ چیست؟

[=Verdana]با سلام

نیک پندار;131630 نوشت:
به خشنودی اورمزد دانا

درود بر شما

نخست درباره ی واژه ی درود:
در باستان و در همین 100 سال پیش مردم ایران که به یکدیگر می رسیدند همدیگر را ستایش می کردند. ستایش نه به آنچه اندیشه ی کوچکتان خیال می کند, خیر! همانند نیای بزرگم یار میرزا کوچک خان که درود می فرستاد در نخستین دیدار! البته شما که در میان مردمی عرب زندگی کردید. واژه سلام از تندرستی می آید. مسیحی ها به یکدیگر می رسند می گویند در آرامش باشی! و ... این آداب پدرانم بوده و من در نگه داری از ان کوشا خواهم بود.

[=Verdana]اینکه میگویم شما از اجداد خودتان و ادب آنها چیزی نمیدانید بی راه نگفتیم
و اینکه میگویم شما هنوز نمیدانید لفظ درود را کجا بکار میبرند درست گفته ایم :khaneh:
اما تعجب که بر اشتباه خود په فشاری میکنید !
شما به چه علت درود را در اول سخن خود آوردید !!؟
اصلا درود یعنی چه و چه زمانی بکار میرفته است ؟!!
بنده دارم زرتشتی گری را نقد میکنم شما درود میگوئید!!؟:Kaf:
کدام نیاکان شما چنین گفته اند که در تاریخ اثری از ان نیست !!؟
فکر کنم کمی تحقیق کنید در مورد زرتشتیگری بد نباشد
[=Verdana]سلام، نخستین خطابی است که در مواجهه دو شخص با یکدیگر بر زبان رانده می‌شود.

[=Verdana]این کلام را هر کس به هر کس می‌تواند بگوید و محدودیتی در بکارگیری آن وجود ندارد.

[=Verdana]سلام را می‌توان به هنگام روبرو شدن با دشمنان و بدکاران و دُژاندیشان نیز بر زبان آورد و حتی از نظر فقهی، در مقام جواب واجب است.
[=Verdana]اما درود، نه به صرف مواجهه دو شخص با یکدیگر، که به هنگامی بیان می‌شود که یکی از طرفین، کاری بزرگ یا پسندیده و شایسته انجام داده باشد و طرف دیگر در مقام بزرگداشت و قدردانی و آفرین‌گویی به او «درود» گوید. در نتیجه، گویندهٔ درود تنها یکی از طرفین است و برخلاف سلام نیاز به جواب متقابل ندارد.
[=Verdana]در متون ادبیات فارسی و از جمله در آثار فردوسی، نظامی گنجوی، ناصرخسرو، اسدی توسی، خاقانی، سعدی، دقیقی و کسایی مروزی، واژه درود دقیقاً معادل و هم‌معنای با سلام نیست؛ بلکه همتراز با «آفرین»، «تهنیت»، «تحیت» و است.

[=Verdana]ز یـزدان و از مـا بـر آن کـس درود / کـه تـارش خـرد بـاشـد و داد پـود فردوسی
بـدان شـارسـان انـدر آمـد فـرود / هـمـی داد نـیـکـی دهـش را درود فردوسی
ز دارنـده بر جـان آن کـس درود / کـه از مـردمـی بـاشـدش تـار و پـود اسدی توسی
هـزاران درود و دو چـنـدان تـحـیـت / ز ایـزد بـر آن صـورت روح پـرور ناصرخسرو

[=Verdana]استفاده از درود به جای سلام، کاستن قدر و قیمت و جایگاه واژه درود و برابر کردن یا بی‌قدر کردنِ جایگاه و دستاوردهای بزرگان، کوشندگان و شایستگان با همه گونه اشخاص دیگر و نیز با اشخاص نا درخور است.

[=Verdana]سلام را به هر کس می‌توان گفت اما درود را به هر کس نمی‌توان گفت و همیشه و همواره نیز به یک شخص نمی‌‌توان گفت.

نیک پندار;131630 نوشت:
چه خوش گفت فردوسی بزرگ درباره ی اعراب:
عرب هرکه باشد به من دشمن است کج اندیش و بد خوی و اهرمن است
ز شیر شتر خورده و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار
که فر کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

راست گفت آن مرد بزرگ که شما از آن برای من سخن می گویید!

[=Verdana]شما که نه فردوسی میشناسید و نه تاریخ و نه .......!!
به قول استادی میگفت باید از آدمهای مبتدی برای مناظره پرهیز کرد !!
[=Verdana]

فردوسی علّت تدوین شاهنامه را با همه دورغهای شاخدارش احیاء زبان فارسی در مقابل هجوم ملّت عرب و استیلاء زبان عربی و ورود آن در فرهنگ فارسی میداند و به این نکته توجه نمیکند که با ورود در این عرصه و عدم انفکاک غصب خلافت در خلفاء ثلاثه و عدول حکومت اسلام از محوریتی که رسول خدا به دستور جبرائیل امین از ناحیه پروردگار مقرّر فرموده بود، مقبولیت و شرعیت اصل نظام اسلام را زیر سؤال برده است.
فردوسی میبایست بین خلافت غاصبانۀ خلفاء عباسی و بین آئین اسلام و زبان عربی که ظرف و بستر مناسبی برای نزول مبانی وحی و آیات قرآنی است افتراق قائل شود و این کار را نکرد.
باید از ایشان سؤال نمود که احیاء نام پهلوانان و سلاطین باده خوار و عشرت طلب چه تاج افتخاری نصیب مردم ایران نموده است؟

آیا ارزش و افتخار یک ملّت به داشتن پهلوانان و شاهان خونریز و عیاش و فرصت طلب است، و مثلاً اگر در سرزمینی پهلوان چون زورمداران ایران زمین یافت نشود آن کشور و ملّت از ارزش و ملاکات تعالی انسانی به دور هستند؟

آیا ملاک مباهات و فخرفروشی یک ملّت، وجود افرادی چون رستم و زال و سهراب و کیومرث و گرشاسب است؟
آیا وجود امثال خسروپرویز با آن حرمسرای کذائی را باید از علل افتخار ایرانیان و مباهات آنها در ظهور چنین پادشاهان عیاش بر سایر ملّتها و کشورها دانست؟
آیا بهتر نبود که جناب فردوسی به جای پرداختن به قصص و حکایات پادشاهان عیاش عشرت طلب و خونریز که سرمایه ملّتها و جوانان این مرز و بوم را برای یک اهانت کوچک و یا عدم رعایت احترام متوقّع بر باد فنا میدادند و با ادّعای مسخرۀ حفظ سلطنت و شاهنشاهی و احترام به شئون هویت پادشاهی چه خونها که ریخته نمیشد و چه خانمانها که بر باد نمیرفت و چه سرمایهها از ملّتها که به تاراج نمیرفت و چه مصیبتها که تا قرنها بر ملّتها فرود نمیآمد، به ذکر تاریخ علماء و حکماء و انسانهای نمونه و اسوگان انسانیت و اخلاق میپرداخت؟
آیا ذکر این وقایع هنر است و باعث افتخار ایرانیان و فرهنگ موروث گذشتگان؟
یا ذکر و شرح و بیان تاریخ بزرگان علم و ادب و ناموران عرصۀ اخلاق و اصول متعالی بشریت؟
باید از ایشان سؤال نمود که شما که در تدوین این شاهنامه سی سال به رنجه و تعب افتادید تا به قول خود زبان فارسی را زنده کنید و از ورود فرهنگ و لغت اسلام که زبان عربی است در میان مردم ایران زمین جلوگیری کنید، چه قدر از مردم ایران از شاهنامه شما بهره بردند و چند لغت از شاهنامه در فرهنگ و ادبیات خود تاکنون بکار بردند؟
آیا شاهنامه در میان ایرانیان بیشترین خواننده را داشت یا دیوان حافظ و گلستان و بوستان سعدی شیراز؟:Sham::Sham:
آیا شاهنامه بیشتر توانست قلب و روح و فکر ایرانیان را به تسخیر خود درآورد یا مثنوی مولانا جلال الدّین محمّد بلخی؟:Sham:

آیا نقل داستانهای چرند و پرند شاهنامه توانست بیشترین شنونده را به خود اختصاص دهد یا تاریخ بزرگان اسلام و پیشوایان تشیع و حادثه کربلا؟
آیا وقایع بهم بافتۀ رستم و سهراب قلوب ایرانیان را تسخیر کرد یا حماسۀ بی مانند واقعۀ عاشورا و فداکاری اصحاب و اهل بیت فرزند رسول خدا؟ :Sham:
آیا شرح داستان های تخیلی و عیاشیهای منیژه و تهمینه و سودابه و توضیح هم بستریهای آنان تاج افتخار بر سر ایرانیان زد یا شرح بیان نهضت ظلم ستیز و کاخ برانداز قهرمان بانوی تاریخ بشریت زینب کبری؟ کدامیک؟:Sham:
در اینجا باید اعتراف کرد که جناب فردوسی پس از اتمام شاهنامه و صرف عمر در این تألیف بی محتوی و عبث و پس از شکست در رسیدن به توقّعات صله و پاداش از پادشاه غزنوی تنبّهی پیدا کرد و تذکّری بر عمر بر باد رفته، متأسّف و از نگاشتن شاهنامه اظهار ندامت و پشیمانی مینمود و در مقدّمه تفسیر سوره یوسف که به شعر درآورده است خود این گونه اقرار و اعتراف مینماید و از کردۀ خود ابراز پشیمانی میکند:

[=Verdana]
سخنهای پیغمبران خدای ** بگویم بدان کش بود عقل ورای

من از هر دری گفته دارم بسی ** شنیدند گفتار من هر کسی

سخنهای شاهان با رأی و داد ** به سخت و به سست و بلند و گشاد

بسی گوهر داستان سفتهام ** بسی نامه باستان گفتهام

به بزم و به رزم و به کین و به مهر ** یکی از زمین و یکی از سپهر

سپردم بسی راه دلخستگان ** زدم پرده مهر پیوستگان

به نظم آوریدم بسی داستان ** ز افسانه و گفته باستان

همیدون بسی راندهام گفتگوی ** ز خوبان شکّر لب ماهروی

ز هر گونه نظم آراستم ** بگفتم در او هرچه خود خواستم

اگر چه دلم بود از آن بامزه ** همی کاشتم تخم رنج و بزه

از آن تخم کشتن پشیمان شدم ** زبان و دهان را گره بر زدم

نگویم کنون نامهای دروغ ** سخن را ز گفتار ندهم فروغ

نکارم کنون تخم رنج و گناه ** که آمد سپیدی به جای سیاه

دلم سیر گشت از فریدون گُرد ** مرا زآنچه کو تخت ضحّاک برد

گرفتم دل از ملکت کیقباد ** همان تخت کاوس کی برد باد

ندانم چه خواهد بدن جز عذاب ** ز کیخسرو و جنگ افراسیاب

بر این میسزد گر بخندد خرد ** زمن خود کجا کی پسندد خرد

که یک نیمه از عمر خود کم کنم ** جهانی پر از نام رستم کنم

دلم گشت سیر و گرفتم ملال ** هم از گیو و طوس و هم از پور زال

ز من دست گیتی به دزدید مشک ** بجایش پراکنده کافور خشک

کنون چارهای بایدم ساختن ** دل از کار گیتی بپرداختن

گرفتن یکی راه فرزانگان ** نرفتن به آئین دیوانگان

سر از راه واژونه بر تافتم ** که کم شد ز من عمر و غم یافتم

کنون گر مرا روز چندی بقاست ** دگر نسپرم جز همه راه راست

نگویم دگر داستان ملوک ** دلم سیر شد ز آستان ملوک

نگویم سخنهای بیهوده هیچ ** به بیهوده گفتن نگیرم بسیج

که آن داستانها دورغ است پاک ** دو صد زان نیرزد به یک مشت خاک

ز پیغمبران گفت باید سخن **

که جز راستیشان نبد بیخ و بن

[=Verdana]
ملاحظه میشود که فردوسی از تمام دروغ پردازیها و بزرگنمائیها و گزافه گوئیها که برای تجدید و ابقای فرهنگ ایرانیان و لغات فارسی دری انجام داده است نادم و پشیمان گشته در صدد جبران آن همه تعب و رنج دست در دامان کتاب وحی یازیده به شرح و تبیین داستان پیامبران و اولیای الهی روی آورده است.
متأسفانه فردوسی با طرح مبانی ناسیونالیستی و پی ریزی فرهنگ پان ایرانیسم و مقابله با فرهنگ اسلام تا آنجا پیش رفت که ورود نهضت عالم گیر و انسان ساز و نورانی اسلام را در فتح ممالک ایران به دست سپاه اسلام به زشتی یاد میکند و آن حمیت جاهلی و تعلّق به سرزمین ایران و اتّکاء بر گذشتۀ نیاکان نامیمون خویش را در مشوّه گردانیدن چهره اسلام و ناموجّه جلوه دادن پذیرش آئین جدید ظاهر میسازد چنانچه در فتح قادسیه از زبان رستم فرّخزاد چنین میگوید:

[=Verdana]
ز شیر شتر خوردن و سوسمار ** عرب را به جائی رسیدست کار
که تاج کیان را کند آرزو **
تند باد بر چرخ گردون تفو

[=Verdana]
و اینک میبینیم عدّهای از خدا بیخبر و لامذهب در حالیکه کمر به محو و بوار اسلام بسته اند با تمّسک به همین اشعار در مقام مقابله با ملّت و آئین اسلام برآمدهاند و از سایر اشعار فردوسی که ذکر شد تغافل میورزند.

نیک پندار;131630 نوشت:
شما که مرد و زن و کودک و جوان ایرانی را بدتر از مورچه له کردید و ناموس شان را به کنیزی بردید! کجاست فرزندی که در آن زمان زندگی می کرد, اکنون بیاید و بگوید که گناهم چه بود؟
اسلام اینگونه دینی ست! ازدواج مردی 40 سال به بالا با دختری کودک افتخار شماست! همسر گیری پیغمبرتان افتخار شماست! کشتن و غارت سرمایه مردم افتخار شماست! توهین و خوار شمردن دیگران افتخار شماست! نابود کردن اندیشه های مردم افتخار شماست! بت پرستی در سده ی 21 افتخار شماست! بنده ی خدا را خدا دانست افتخار شماست! فریب کاری افتخار شماست!
برای تمامی این سخنان شوندی دارم, خواستید شمادمان می شوم که پاسخم دهید!!!!!!:ok:

[=Verdana]این سفسطه ای بیش نیست و فراری که شما به ان پناه برده اید !!جوابها را بدهید
کدام کشتار از توی آستین موبدان زرتشتی در آوردید !!؟
کدام مرد ۴۰ ساله ای با کودک ازدواج کرده ؟
اگر شما بی سواد هستید کمی تاریخ بخوانید !!
شما عنوان کردید

نیک پندار;131630 نوشت:

[=Verdana]
[=Verdana]اوستا نسک خداست! زیرا چیزهایی گفته است که قرآن دانشی به آن ندارد!

[=Verdana]
[=Verdana]

[=Verdana] بنده به شما نشان دادم که این زائقه شما میباشد که در کتابتان آمده !!
[=verdana][=times new roman]در اوستا، مثلاً خداوند در جواب زرتشت – که از "پاداَفرَه" [: جزا و مکافات] کسی که یک "سگ آبی"(!) را بکشد، پرسیده(2) – جواب می دهد:
[=verdana][=times new roman]((... باید ده هزار (10000) تازیانه به او بزنند!!!...))(3)
[=verdana][=times new roman]سپس می گوید:
[=verdana][=times new roman]((... باید ده هزار لاک پشت و ده هزار قورباغه و ده هزار مور دانه کش را نیز بکشد!!...)) ( وَندیداد) (4).

******
آنچه که در کتاب «وَنْداد» آمده است زنی که کودک مُرده‌ای را بزاید باید «ادرار گاو» را با «خاکستر» به هم آمیخته، بخورد! در «وَنْداد» می‌خوانیم: «این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته به شاش گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه، یا نُه لقمه میل کند»! (ونداد، ترجمة دکتر موسی جوان، صفحة ۱۲۸).

[=Verdana] البته تازه داریم وارد مطالب میشویم ناراحت نباشید

[=Verdana] بت پرستی !!ما که آتشکده نداریم و آتش پرست نیستیم و خدایان متفاوت نداریم


[=Verdana] شما گویا بین وهم و خیال زندگی میکنید!!؟

[=Verdana]

نیک پندار;131630 نوشت:
از علی سخن می گویید! نمی دانید که علی در دوران خلافت کوتاهش چند نفر را برای حفظ اسلام کشت! او تنها به اندیشه ی اسلام خیال می کرد و اندیشه ی دیگران براش ارزش نداشت! کشت برای اسلام! و این افتخار اوست!

[=Verdana]جدا شما بیسواد تشریف دارید!!
اگر سخنی دارید با منبع عنوان کنید تا جواب شما رابدهم

نیک پندار;131630 نوشت:
شما اوستا را اراجیف خواندید! چه بگویم که شما اینگونه توهین می کنید! شمادمان که آن را به گونه ی آشکار نمایان کردید!

[=Verdana]مگر برای شما از اوستا نگذاشتم !!
پس شما قبول دارید خوردن ادرار گاو را!!
و یا ...!!..!!

نیک پندار;131630 نوشت:
شما ندیشه ما را بی ارزش می دانید بی آنکه نخست از ما بپرسید!
"چرا؟":Gig:

[=Verdana]به اندازه کافی با موبدان شما سخن گفته ایم که توانایی جواب نداشته اند
شما چرا جواب نمیدهید و فرار میکنید !!
:Gig:

نیک پندار;131630 نوشت:
در مورد اوستا:
در آینده پاسخ می دهم تا بی منطق سخن نگفته باشم.

در مورد قرآن:
شما ثابت کن که این قرآن همان قرآنی است که محمد از سوی خوایش گرفته است!

اگر وحشی هایی همانند اسکندر و تازیان خونخوار نبودند, اکنون می توانستم که پاسختان را بدهم!
این دوست و داماد علی یتان عمر چند نسک را سوزاند! می سوزانی و از من شوند می خواهی؟؟!!

[=Verdana]
در مورد قران به انجمن قرآن بروید آنجا ثابت شده !!
اما در مورد اوستا گفتیم چون میتوانیم ثابت کنیم ۲ مورد کوچک برای شما آوردم !!
[=verdana] آیا یک زرتشتی می تواند صریحا اثبات کند که کتاب اوستا وحی از سمت خداست ؟
[=verdana]اوستایی که در حال حاضر در دست زرتشتیان است شامل 5 قسمت است که این قسمت ها شامل :
[=verdana]1 – یشتها
[=verdana]2 – یسنا
[=verdana]3 – ویسپرد
[=verdana]4 – وندیداد
[=verdana]5 _ خرده اوستا
[=verdana]حالا نظر دانشمندان و مورخین زرتشتی را در مورد این کتاب بررسی می کنیم :
[=verdana]" کتاب نیایش آتش " از رستم وحیدی در صفحه 23 از این کتاب می گوید : در مورد اوستا و یسنا ، اوستا نامه دینی و نیایش های دین زرتشتی است ، این متون مهم دکترین و اعتقادات و آداب و رسوم اولیه ایرانیان را نشان می دهد آنها قدیمی ترین باورهای ایرانیان را همانند وداع ها که باور هندیان را منهکس می کند در بر دارد ..... مجموعه متون اوستا در زمان ساسانیان دارای 21 نسک ( بخش ) و 348 فصل بوده و حدودا 330000 واژه را در بر داشته لیکن در حال حاضر فقط یک چهارم از اوستای زمان ساسانیان باقی مانده .
[=verdana]پس اگر فرض کنیم کتاب اوستا در زمان ساسانیان در حالی که بنا به گفته زرتشتیان , زرتشت خیلی پیش از ساسانیان بوده اند بلکه 10 یا 100 سال بعد از ایشان پدید آمده اند ، در آن زمان اوستا یک چهارم بوده ولی حجم اصلی این کتاب در زمان زرتشت چه مقدار بوده ؟ معلوم نیست !!!
[=verdana]اوستای امروز که مهمترین بخش آن یسنا است بنا به گفته بعضی از زرتشیان و مورخین که می گویند : اوستا در طول زمان به کل از بین رفت ، یکی از عواملی که باعث شد که کتاب اوستا به کلی از بین برود حمله اسکندر مقدونی به ایران بود چون او در پرسپولیس شیراز در عالم مستی کتاب اوستا را آتش زده و بعدها در مرور زمان در زمان ساسانیان ، اردشیر ساسانی موبدان را جمع کرد و فرمود آنچه را از اوستا در سینه های شما مانده جمع آوری کنند و روی کاغذ بیاورند اردشیر " تنسر " را که موبد موبدان را بوده حاضر کرده و گفت بنشینید ، اوستا را از میان روح وذهنتان روی کاغذ بیاورید !!!
[=verdana]آیا آنها کاملا و قطعا اوستای زرتشت را تماما روی کاغذ آوردند ؟؟ در حالی که بنا به گفته خود آنه ففط یک چهارم از اوستای زمان ساسانیان باقی مانده ؟؟!!
[=verdana]در کتاب " دین مزدایی " نوشته مهرداد مهرین در صفحه 12 از این کتاب می نویسد : اوستا کتاب بسیار بزرگی بوده که قسمت اعظم آن در اثر تصاریف ( تصرف ) روزگار از بین رفته چنانکه اکنون از 21 نسک اوستایی زمان ساسانیان فقط 1 نسگک آنها یعنی وندیداد کامل و بی نقص باقی مانده است .
[=verdana]یعنی از 5 قسمت اوستا به قول این نویسنده فقط وندیداد اسیت که کامل و بی نقص مانده است ، آیا دیگر نویسندگان و مورخین هم با ایشان معتقد هستند ؟؟
[=verdana]او می افزاید که این بخش از اوستا از بی اهمیت ترین بخش است و علت اینکه این بخش از اوستا سالم باقی مانده بخاطر آن است که حاوی احکام دین زرتشت بوده است .
[=verdana]دیگر کتاب منتخب اوستا از هاشم رضی که در صفحه 128 می گوید : اوست در 2 لحجه متفاوت قابل تشخیص است ، یکی لحجه گاتای یا زبانی که در گاتاها یا اشعار زرتشت بدان سروده شده و دیگری زبان اوستای متاخر یا جدید است که به آن دین دبیره می گویند .
[=verdana]معلوم و مسجل می شود که اوستای متاخر به زمان ما نزدیک تر است و از این دوگانگی تحریف و دستبرد در این کتاب را متوجه می شویم ، پس معلوم شد یک سری از نوشته ها ی منصوب به زرتشت که گاتاها است که به صورت شعر یا سرود به زرتشت وحی شده یا اینکه سروده های خود اوست و این مطلب را تایید می کنند که لحجه قسمت های دیگر آن متفاوت است و بقیه آن به زمان ما نزدیک تر است پس نه این نوشته متعلق به زرتشت است و نه دیگر نوشته ها چون در قسمتی از کتب می گویند گاتا معتبر ترین است و در فسمتی دیگر اعلام می کنند که فقط وندیداد معتبر است و این تناقض است که خط بطلانی بر تمام مدعیات می کشد .
[=verdana]و در قسمتی دیگر می گوید که گاتا زبان بسیار کهنه و قدیم بوده و از دیدگاه ساختمان زبان به شیوه قابل توجهی خالص می باشد ، در صورتی که در قسمت های اخیر اوستا به اشکالات و تفاوت های بسیاری از نظر دستوری بر می خوریم ( و این یعنی افرادی بجز زرتشت اقدام به نگارش این کتاب کرده اند )

[=verdana]طبق نوشته رستم وحیدی در کتاب " نیایش آتش " می نویسد : پس از دستبرد و غارت اوستا عده ای از موبدان می آمدند و آنچه در سینه و ذهن داشتند می نگاشتند ، حال با این تفاسیر که چه کسی می تواند قطع یقین بگوید کتاب اوستای فعلی برای این پیامبر ایرانی است ؟
[=verdana]پورداوود در کتاب منتخب اوستا در قسمت یشتا می گوید : عربها عندالله مستحسن دانستند که تمام آثار تمدن قوم قدیم ایران را نابود کنند ، آنچه مفاخر ملی ما بود دستخوش تعصب انان شد ، آثار و نقوش پادشاهان را محو کردند ، معبد های ما را ویران نمودند ، بزرگان ودانشمندان ما را کشتند ، بانوان ما را به خرید و فروش در آوردند ، کتاب ها را سوختند ، چنان کردند که ما امروزه جز چند آثار باقی مانده پادشاهان و چند قطعات پراکنده ی اوستای ، سند دیگری از حق آبادی و سرافرازی در دست نداریم !!!
[=verdana]از ایشان سوال می کنیم ، زمانی که عرب به ایران ریخت جمعیت ایران چه تعداد بوده اند ؟ در تاریخ ثبت شده است در آن زمان 140 تا 150 میلیون نفر در ایران زندگی می کردند .
[=verdana] حال چگونه است که به قول زرتشتیان یک قوم پا برهنه و سوسمار خور با 40 یا 50 هزار نفر ما را به این ذلت کشیدند ؟

[=verdana]آیا واقعا این یک اهانت بزرگ به ایرانی نیست که بگوید با 140 میلیون نفر از یک قوم 50 هزار نفری شکست خوردیم ؟ نوامیس ما مورد تعرض اینان قرار گرفت ؟ یا حداقل ایشان برای اثبات مدعیات خودش مدرک و سندی دارد ؟
[=verdana] مثلا بگوید عرب کدام یک از آتش کده های مهم مارا سوزانده یا از بین برده ؟
[=verdana] لابد به آتش کده هایی که امروزه سالم از دل خاک بیرون می آیند تجاوزی صورت گرفته !!! با دلیل بگویند که عرب به کدامین اوستا تجاوز کرده ؟
[=verdana] یا در کجا و کی آن را سوزاندند ؟

[=verdana] البته اگر در آن زمان اوستایی موجود بوده !!! چون یک نویسنده مسیحی به نام کریستنسن در کتاب " ایران در زمان زرتشتیان " می گوید موبدان در آن زمان آنقدر خرافات در اوستا دیدند که اقدام به از بین بردن آنان کردند چون اگر این خرافات در یک کتاب چنین مذهبی در دست مردم می افتاد یا که دست نویس موبدان است نسبت به کل دین بی اعتقاد می شدند .... شیربیه پسر خسرو پرویز علت قتل پدرش را چنین می گوید : پدرم را بخاطر جمع آوری و مال اندوزی ، فشار و رعیت ، دسته بندی اقشار مردم و ایجاد اختلاف در آنان ، جمع کردن زنان بسیار در حرم سراها کشتم ........... حال کجای این فرهنگ اصیل نشانی از آزادی داشته ؟

[=Verdana]در صفحه 32 کتاب پارسیان اهل کتاب اند نویسنده می نویسد : گذشته از آسیبی که به کتاب های مقدس زرتشتیان از اسکندر کبیر رسیده تمام نسک های ایرانیان هم پس از دولت ساسانیان دچار همان قسم زیان گردید . [=Verdana]موریس شیخی در کتاب " نگرشی به اسلام و زرتشت " در صفحه 13 می نویسد : کتاب مقدس زرتشت اوستا نامیده می شود که به شهادت بسیاری از محققین کتاب کنونی اوستا 800 سال پس از زرتشت نوشته شده است !!! در حمله اسکند مقدونی فرمانروای یونان باستان و در زمان داریوش سوم مراکز مهم ایران از جمله بایگانی جمشید ، قسمت اعظم اوستا و آثار دینی دیگر از بین رفت ، حدود 100 سال بعد یعنی زمانی که ساسانیان قد علم کردند و حکومت را به دست گرفتند آئین در حال انقراض و فراموش شده زرتشت جانی دوباره یافت در همین زمان بود که موبدان زرتشتی اوستای کنونی را از قطعات پراکنده و روایات موجود از زرتشت به نگارش در آوردند . ( پس قسمت اعظم و عمده اوستا نتیجه و محصول ذهنی افرادی غیر پیغمبر است ) .:Narahat az:
[=Verdana]تمام مورخین بر این باورند که اسکندر تمام آثار مذهبی ایرانیان که در اوستا خلاصه می شد را سوزاند ، پس باید تمامی کتبی از جمله اوستا در زمان حال نباید معتقد و مطمئن بود چرا که نوشته موبدان بوده . رستم شهزادی موبد موبدان در کتاب " زرتشت و آموزه های او " در صفحه 60 این کتاب مطالب فوق را تکرار می کند که اوستا نابود شده بود و یکی از عمده دلائل آن هم حمله اسکندر مقدونی به ایران بود .

نیک پندار;131630 نوشت:
زندگی پیغمبرم از 8600 تا 660 پ م می توان دانست.
در ایران زادروز کرد و همان نخست به خنده آمد.
برای شرو و کمی افزودن به دانش شما می گویم: نوشته های استاد ابراهیم پورداوودی را بخوانید.

[=Verdana]جناب مارا حواله جایی نده اید از شما سوال شد پس درست جواب بدهید !!
سال تولد زرتشت را ذکر کنید و مکان تولدش را طفره هم نروید البته اگر مطمئن هستید تا گفتارتان را مثل آب خوردن نقد کنم و ثابت کنم که چیزی نمیدانید


نیک پندار;131630 نوشت:
پراکنش نگر شماست!

[=Verdana]گاتها یک کتاب مستقل نیست و هویت مستقلی نیز ندارد؛ بلکه سرودهایی است که در دل هفتاد و دو هات یسنای اوستا پراکنده هستند. هفده بخش گاتها شامل هات‌های ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱ و ۵۳ یسنا می‌شود.

[=Verdana]دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا دانسته نیست.[=Verdana] :Sham:

[=Verdana]اما با توجه به تحریف‌ها و دستکاری‌های موبدان زرتشتی ساسانی در یادمان‌های فرهنگی و مکتوب باستانی، می‌توان گمان داد که این کار به منظور حذف و نابودی بخش‌هایی از گاتها و جایگزین کردن آنها با محتویات جدیدتر که مطابق با خواست موبدان بوده باشد، روی داده است.

[=Verdana]غیرمرتبط بودن سرودهای گاتها و حتی بسیاری از بندهای یک سرود با یکدیگر و وجود انفصال و خلأ محتوایی در میان آنها، چنین احتمالی را قوت می‌بخشد.

نیک پندار;131630 نوشت:
مجوس در قرآن شما آمد و شما باید به آن پاسخ دهید نه من!
تمام جهان! که با ارزش ترین آن ایران است! نه این ایران کنونی! آن ایرانی که میانه ی جهان را تشکیل می داد! اکنون هم می بینیم که این کرانه از کرانه های دیگر ارزشی بالاتر دارد!
انگره مینو در روبه روی اهورا مزدا نیست بلکه در برابر سپنتامینو است!
برای پی بردن به نخستین ترجمه اوستا خواهشمندم خود تاریخ را بخوانید! مگر وندیداد رانخوانید و از ان این همه بدگویی را یافتید! خب همه را بخوانید!

[=Verdana]
ما جواب داده ایم منظور از مجوس کیست از شما سوال کردیم !!
اما حالا شما لطف کرده و کار ما را آسان کنید و این یک کلمه را شما بنویسید که چه کسی اوستا را ترجمه کرد و بدست شما داد!!؟
و جواب سوالهای دیگر با منبع !!
:Sham::Sham::Sham:

نیک پندار;131630 نوشت:
این پرسش های شما پاسخ اش این است! اگر بزرگانت (عمر و ابوبکر و خالد و علی) نسک ها نابود نمی کردند اکنون می توانستم پاسخی درخور به شما بدهم!
گفتم اوستا چیزی دارد که قرآن ندارد و حتی بویی از آن نبرده است!


[=Verdana]اینهم سفسطه ای بیش نیست !!
بازهم گفتاری دور از خرد
مدارکی که بزرگان ما سوزاندند !!اما نگفتید چه سوزاندند !!؟
کجا سوزاندند!!؟

نیک پندار;131630 نوشت:
این که محمد به آن اشاره دارد.(از سوی شما) دوم اینکه از یکی از دوستان روحانی شنیده ام که از بهجت می گوید: بهجت گفت: در مورد ذواقرنین نمی توانم چیزی بگویم ولی آن را زرتشت می دانم. البته اگر خواستید بیشتر بدانید بگویید تا از آن روحانی بیشتر بپرسم.(از سوی شما)
نوشته ها و دادهایش را خواندم و به بزرگی او پی بردم. شما می گویید که کیش او تحریف شده است. ولی من در همین کیش تحریف شده چیزهایی را می بینم که برتر از اسلام است!
پاسختان را درست بپرسید! زیرا پرسش شما نشانه ی شخصیت شماست! دلیل نویسندگی یعنی چی؟!

[=Verdana]منبع لطفا به دون ذکر منبع گفتاری را از بزرگان عنوان نکنید
پس ذوالقرنین زرتشت بوده !!؟
بله برای شما مطالبی از این برتری را گذشته ام ر ادرار گاو خوردن فضیلت است

نیک پندار;131630 نوشت:
اهورامزدا بزرگترین خداست و نخستین خداست. اوست که همواره بوده و همواره خواهد بود. او تنها خدای مزدیسنا است.

[=Verdana]مگر چنتا خدا داریم که ان را بزگترین میدانید البته به شما حق میدهم در کیشتان با چندین خدا سرو کار داشته باشد
مگر خداوند نخستین و آخرین دارد!!؟

نیک پندار;131630 نوشت:
آیا شما ایمان داردید که د اوستا نام پیامبری نیامده؟

[=Verdana]ما میدانیم نیامده !!
چون اصلا این کتاب آسمانی نیست!!
ما که گفتیم دلیل اینکه کتابی را آسمانی بدانیم چیست !!،که فرار میکنید از پاسخ !!
آمده لطف کنید عنوان کنیم تا ما هم بدانیم !!

نیک پندار;131630 نوشت:
چرا پیغمبر شما از زرتشت آگاهی نداشته؟ چرا در قرآن تنها نام پیامبرانی از کرانه ی خاور آمده و نامی از پیامبری از سوی باختر نیامده؟ آیا در تمدن بزرگ چین و ... پیامبری نبوده؟ آیا حق این مردم داشتن پیامبری بزرگ نبوده؟
در مورد پرسش پایانی و برخی از پرسش های ناقص شما در آینده پاسخ خواهم داد.

[=Verdana]چون زرتشت پیامبر نبوده!!
بوده شما ثابت کنید که بوده!!
ما که گفتیم دلیل خودتان را اقامه کنید !!
در چین پیامبر بوده!!
شما عنوان کنید بوده!!

[="blue"]با سلام
دوستان جواب های خوبی داده اند و من هم باید چند نکته را بیان کنم:

1-بسیاری از دوستان اشاره کرده بودند که ایرانیان از اول خدا پرست و موحد بوده اند و این را به نوعی جواب برای عدم پیامبر در ایران قرار داده اند در حالیکه این نمی تواند صحیح باشد زیرا ممکن است همین موحد بودن ایرانیان خود دلیل این باشد که پیامبری آمده و آنها را هدایت کرده است نه اینکه نیازی به آمدن پیامبر نبوده است،
همچنین عدم علم دلیل بر عدم وجود نمی شود زیرا بسیار پیامبرانی در نواحی مختلف دنیا آمده اند (124000) ولی از آنها درصد کمی را می شناسیم.
[/]

[="green"]2-صرف موحد بودن واعتقاد به وجود خدا کافی نیست زیرا تمام هدایت وکمال این نیست که شخص بگوید من موحدم و دیگر نیازی به وجود پیامبر نیست زیرا دین الهی راه رسیدن به کمال را بیان می کند و شامل احکام و دستوراتی فردی واجتماعی است برای هدایت و آگاهی انسان

به همین خاطر ممکن است این احکام ودستورات رو به فراموشی سپرده شود و این خود دلیلی شود برای نیاز به وجود یک پیامبر
[/]

[=B Nazanin][=Times New Roman]3- [=B Nazanin]برخی دوستان اعتقاد دارند کوروش همان ذوالقرنین است
[=B Nazanin]برخی از مفسران و تاریخ‌دانان از آن میان [=B Nazanin][=B Nazanin]ابوالکلام آزاد[=B Nazanin] متفکر هندوستانی در کتاب ذو القرنین یا کوروش کبیر و شماری از مفسرین معاصر مانند [=B Nazanin][=B Nazanin]علامه طباطبایی[=B Nazanin] صاحب [=B Nazanin][=B Nazanin]المیزان [=B Nazanin]و [=B Nazanin][=B Nazanin]مکارم شیرازی [=B Nazanin]اعتقاد دارند مشخصاتی که از این فرد در قران و تاریخ‌ها و داستان‌ها آمده‌است با منش تاریخی [=B Nazanin][=B Nazanin]کوروش بزرگ [=B Nazanin]همسویی دارد[=B Nazanin][=Times New Roman].

[=B Nazanin]برخی دیگر او را همان [=B Nazanin][=B Nazanin]اسکندر مقدونی [=B Nazanin]دانسته‌اند، و برخی منابع دیگر ذوالقرنین را از ملوک [=B Nazanin][=B Nazanin]یمن [=B Nazanin]ذکر کرده‌اند[=B Nazanin][=Times New Roman].

[=B Nazanin]به هر صورت که بپذیریم چه کوروش بوده و یا غیر از کوروش بوده مدعای مارا ثابت نمی کند زیرا احادیثی وجود دارد که او را پیامبر نمی دانند از آن جمله [=B Nazanin][=Times New Roman]: [=B Nazanin]امام پنجم فرمود: بدرستی ذی القرنین پیغمبر نبود ولی بنده شایسته ای بود خدا را دوست داشت و خدا هم او را دوست داشت برای خدا خیر اندیشی کرد و خدا هم برای او خیرخواهی کرد، قوم خود را به تقوی دستور داد و ضربتی بر سرش زدند و مدتی از آنها نهان شد و برگشت نزد آنها و ضربتی بر سمت دیگرش زدند، در میان شما هم کسی بر روش او هست[=B Nazanin][=Times New Roman]([=B Nazanin]ر.ک.به تفسير نور الثقلين ج 3/ص 294 و 295[=B Nazanin][=Times New Roman])

مهندس a;131695 نوشت:
سلام
نیک پندار عزیز
در کتابی که راجع به زردشتیها بود و نویسنده اش هم خارجی بود گفته شده بود که:
وزغ و غورباقه در این دین پلیدن (فک کنم دلیلش این بود که مخلوق اهریمنن یا واسه اون کار میکنن یا ...) و مردم حتی به صورت سیستماتیک! اون ها رو نابود میکردن(فک کنم در 1 روز خاص-مطمئن نیستم)

حالا در اسلام دیدم که روایاتی هست که وزغ مورد احترام هستش. در کتاب نصایح مرحوم مشکینی ترجمه احمد جنتی روایتی اومده که وزغ را نکشید زیرا با خودش آب آورد برای حضرت ابراهیم زمانی که قرار بود بندازنش تو آتیش.

صفحه کتاب یادم نیست. البته کتاب رو منزل دارم. اصرار داشتین صفحه رو هم پیدا میکنم. اما خواهشا اصرار نکنید. کتاب فهرست بندی درستی ندارد. مکافات است. دوستانی که کتاب را دارند میدانند.

دیدن این گونه روایات در ادیان مختلف شخص من رو به شدت نسبت به دین بدبین کرده.

به هرحال نظر زردشتیها راجع به وزغ چیست؟

درود گرامي

پاسخ شما را آماده كرده بودم. اما در جريان كپي برخي از واژه ها پاك يا به گونه علامت سوال شده است.
تا چند روز آينده پاسخ شما را خواهم داد.

در پناه اهوراي دانا

بدرود

اندیشمند;131867 نوشت:

... ایرانیان از اول خدا پرست و موحد بوده اند

تاریخ : همه‌ی مذاهب در ایران‌باستان «یکتا پرستی» بودنده‌اند(؟؟!)

با سلام

به نظر ميرسه با انتخاب متني از نوشته گمان كرده ايد بنده نيز به اين سخن اعتقاد دارم در حاليكه سخن بنده نقد سخن برخي از دوستان بود.

اندیشمند;131867 نوشت:
با سلام
دوستان جواب های خوبی داده اند و من هم باید چند نکته را بیان کنم:

1-بسیاری از دوستان اشاره کرده بودند که ایرانیان از اول خدا پرست و موحد بوده اند و این را به نوعی جواب برای عدم پیامبر در ایران قرار داده اند در حالیکه این نمی تواند صحیح باشد زیرا ممکن است همین موحد بودن ایرانیان خود دلیل این باشد که پیامبری آمده و آنها را هدایت کرده است نه اینکه نیازی به آمدن پیامبر نبوده است،
همچنین عدم علم دلیل بر عدم وجود نمی شود زیرا بسیار پیامبرانی در نواحی مختلف دنیا آمده اند (124000) ولی از آنها درصد کمی را می شناسیم.

بالاخره جناب زرتشت پیغمبر بوده یا نه ؟ چون یکی از کارشناسان تاریخ به نام کاوه در اول صفحه گفتن که زرتشت پیغمبر بوده نظر شما چیه درسته یا نه ؟
لطفا کارشناس محترم جناب اندیشمند پاسخ بفرماید.

سلام و عرض ادب
دوست عزیز آقای نیک پندار چه اصراری دارید که زرتشت را از شأن و منزلت انسانی عدول دهید و آن را پیامیر معرفی کنید
که از منظر من هرگز او چنین آلایشی ندارد
منزلت زرتشت و هرکس دیگر به پیام اوست
اگر تمام گفتار زرتشت همین سه عبارت پرمایه او باشد
پندار نیک ، گقتار نیک و کِردار نیک
همین کفایت نمیکند که او را به عنوان یکی از انسانهای برتر بشناسیم
هر چند پیامبری در نظر بسیاری از مردم ارزش والا و دست نیافتنی هست و موجب افتخار و مباهات است
ولی انسان باشی و بی تقلب وحی سخن جکیمانه و راه گشا برای بشریت به ارمغان آورده باشی بسیار شایسته تر و ستایش انگیز تر است

[=&quot]زرتشت پیامبر بوده. گاثاها آکنده از معانی توحیدی و یگانه پرستی است. او را می شود شبیه عیسی دانست که فراتر از شریعت در پی نمود مسیر یکتاپرستی بود[/][=&quot]. [/][=&quot]تخمین ها زمان زندگی او را بین 1500 تا 3000 سال پیش از میلاد رقم می زند و حتی احتمال زیست او در زمانی پیشتر نیز هست. در زمان زندگی او، ایران مانند یونان دوران آتن، به صورت شاهنشاهی های محلی اداره می شد. او نیز مانند پیامبر 10 سال سیر و سلوک را طی کرد و زمانی که به روشن بینی رسید به سمت جامعه خود روان شد و رهنودهای توحیدی را ابلاغ کرد[/][=&quot].
[/][=&quot]وقتی به قرآن رجوع می کنم، اولین فاکتور که در این رابطه به دست می آورم، سوره بقره آیه 206 است که تکبر و خود بزرگ بینی را دلیل خروج از راه می خواند. در چنین فردی پندار زشت حکومت می کند؛ اما زرتشت بنا به شواهدی که از او داریم، مصداق بارز پندار نیک است.[/]

[=&quot]«و چون به او گفته شد از خداوند پروا کن، خودبزرگ بینی او را به گنهکاری کشاند...»[/]

[=&quot]
[/][=&quot]دومین فاکتور در سوره الحاقه آیه 10 است که نافرمانی از حق را دلیل سقوط می داند و زرتشت مصداق کردار نیک و فردی گوش به فرمان حق و حقیقت بود[/][=&quot].[/]

[=&quot]«از فرمان پروردگارشان نافرمانی کردند. آنگاه آنان را به گرفتنی سخت فرو گرفت»[/]

[=&quot]سومین فاکتور در سوره ص آیه 21 است. این آیه حکایت نوعی بدسگالی است که فرد خود را محق می بینند برای تکمیل داشته، در نفی حق مظلوم اقامه دعوی کند. آیه حکایت گفتار نارواست و حال آنکه زرتشت مصداق گفتار نیک بوده است.[/]

[=&quot]«و آیا خبر دادخواهان (اصحاب دعوی) چون از نمازخانه بالا رفتند به تو رسید؟»[/]

[=&quot]امیدوارم دقت کرده باشید قرآن چه زیبا با اشاره به آموزه پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک، صحت پیمبری زرتشت را تایید می کند.[/]

توماس;207563 نوشت:
بالاخره جناب زرتشت پیغمبر بوده یا نه ؟ چون یکی از کارشناسان تاریخ به نام کاوه در اول صفحه گفتن که زرتشت پیغمبر بوده نظر شما چیه درسته یا نه ؟ لطفا کارشناس محترم جناب اندیشمند پاسخ بفرماید.

با سلام خدمت شما


در مورد پيامبر بودن يا نبودن زرتشت بين محققين اختلاف نظر وجود دارد وعلت اين همه تضاد و تناقض در تاريخ زرتشت اين است كه وي تاريخ درستي ندارد و ردپاي اين شخصيت ايراني در تاريخ گم شده است و در هيچ يك از روايات اسلامي و قرآن مجيد و همچنين در كتاب مقدسي چون انجيل و تورات ذكري از شخص زرتشت و كتاب اوستا به ميان نيامده است، بلكه هر جا كه خواستهاند از ديانت كهن ايراني نامي به ميان آورند، تنها به لفظ مجوس اكتفا كردهاند.( الهامي، داود، ايران و اسلام، قم، انتشارات مكتب اسلام، 1374)


علامة طباطبایی در تفسیر المیزان می گوید:معروف این است که زرتشت پیامبر بود، و کتابی به نام اوستا داشت که در زمان سلطه اسکندر بر ایران از بین رفت و بعد در زمان پادشاهان ساسانی بازنویسی شد.( تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج 14، ص 392)


لكن در جاي ديگر احتياط ميكند و ميفرمايد: روايات هر چند مجوس را اهل كتاب خوانده كه لازمهاش آن است كه اين ملت نيز براي خود كتابي داشته باشد... لكن قرآن هيچ متعرض وضع مجوس نشده و كتابي براي آنها نام نبرده و كتاب اوستا كه فعلاً در دست مجوسيان است، نامش در قرآن نيامده... و كلمه اهل كتاب هر جا در قرآن ذكر شده مراد از آن يهود و نصاري است كه خود قرآن براي آنان كتابي نام برده كه خداي تعالي براي ايشان نازل كرده است.[الميزان،ج 3، ص 481 و 482]


شیخ طوسی (از عالمان بزرگ شیعه) در کتاب مبسوط در این باره می نویسد:در دین زردشت شبهة‌کتابی بودن وجود دارد. برخی گفته اند آنان اهل کتابند؛ کتاب شان بعداً نسخ و نابود شد و عده ای دیگر گفتند:آنان اهل کتاب نیستند.( شیخ طوسی، مبسوط، ج 4، ص 210، به نقل از ادیان و مذاهب جهان،‌ مبلّغی، ج 1، ص 367)

امّا نظر شیخ طوسی در این باره آن است که برای زردشتیان کتاب آسمانی وجود دارد و آنان اهل کتابند، لیکن بعداً از این کتاب محروم شدند، سپس افزرود:این که می گوییم آنان اهل کتابند به این دلیل است که علمای شیعی همگی بر این مسئله اتفاق نظر دارند و اخبار شیعه آن را تأیید می کند.

در برخي روايات مي خوانيم : مشركان مكه از پيامبر(ص)تقاضا كردند از آن ها جزيه بگيرد و اجازه بت پرستي به آن ها بدهد. پيامبر(ص)فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمي گيرم . آن ها در پاسخ گفتند: شما چگونه چنين مي گويي در حالي كه از مجوس منطقهء هجر, جزيه گرفته اي ؟ پيامبر(ص)فرمود: مجوس پيامبر و كتاب آسماني داشتند.پيامبرشان را به قتل رساندند و كتاب او را آتش زدند.

اصبغ بن نباته مي گويد: وقتي علي (ع)بر فراز منبر فرمود: از من سؤال كنيد, پيش از آن كه مرا نيابيد. اشعث بن قيس (منافق معروف ) برخاست و گفت: اي اميرمؤمنان ! چگونه از مجوس جزيه گرفته مي شود, در حالي كه كتاب آسماني بر آن ها نازل نشده و پيامبري نداشته اند؟ علي (ع)فرمود: خداوند كتابي بر آن ها نازل كرد و پيامبري مبعوث نمود.


بر اساس روايتي از امام سجاد(ع)پيامبر اكرم (ص)فرمود: با مجوسي ها طبق سنت اهل كتاب رفتار نماييد. (ناصر مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان , تفسير نمونه , ج 14 ص 45ـ 46)


از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است:"إنّ المجوس کان لهم نبی فقتلوه و کتاب أحرقوه؛ مجوسیان پیامبری داشتند که او را کشتند و کتابش را به آتش کشیدند".( وسایل الشیعه، ج 11، ص 96)


مجوس از نظر فقها و صاحب نظران يا به طور مسلم اهل كتابند يا لااقل محتملاً اهل كتاب بودهاند. امّا اينكه آيا پيامبر مجوس همان زرتشت است يا خير؟ در اين مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است كه اكثر محققين و مورخين بر اين عقيدهاند كه زرتشت همان پيامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفته اند زرتشت را قرين آن كردهاند و ادعا نمودهاند كه بنيانگذار اين دين و پيغمبر اين آئين، زرتشت بوده است.

برخي ديگر از محققين(الهامي، داود، مقالهآية از مجلة تخصصي كلام اسلامي، شمارة 32؛ ص 60 ـ 63) به اين نظريه به ديدة شك نگريستهو حتي منكر اين شدهاند كه پيامبر مجوسيان «زرتشت» بوده است و گفته اند اولاً: زردشتيان فرقهاي كوچك از مجوسيان بوده است، مجوسيها به چهار فرقه تقسيم مي شدند:

1. كيومرثيه؛ 2. زروانيه؛ 3. مسخيه؛ 4. زردشتيه.


پس زردشت بنيانگذار آئين مجوس و پيامبر همة مجوسيان نبوده است.

ثانياً: بر فرض وجود چنين شخصيت تاريخي، او به عنوان يك مصلح و اصلاحگري در دين قوم خود كه يك سري آئين و مراسم و عقائدي را وارد كرده است، ميباشد.


مردی زنديق از امام صادق علیه السلام سؤال مي‌كنه كه آيا براي مجوسيان از طرف خداوند پيغمبري مبعوث شده است يا نه؟

که حضرت تو جواب می فرماید: ... هيچ امتي نبوده مگر اين كه از طرف خداوند منذري براي آنها مبعوث شده است. و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پيغمبري با داشتن كتاب آسماني فرستاده شده است. منتهي مجوسيان او را تكذيب كردند و كتابش را انكار نمودند.

مرد سؤال می کنه پيغمبرشون چه کسی بوده؟ بعضیا فکر می کنن پيغمبرشون خالد بن سنان بوده که حضرت می فرماید: خالد يك نفر عرب بدوي بوده و پيغمبر نبوده و اين سخني است كه مردم بي‌اطلاع مي‌گويند.

اون طرف دوباره می پرسه: پيغمبر مجوس زرتشت است؟

که حضرت تو جوابش می گن: زرتشت در ميان مجوس سر و صدائي راه انداخت و ادعاي پيغمبري كرد، عده‌اي دعوتش را پذيرفتند و عدة ديگر او را تكذيب كردند و او را از شهر بيرون نمودند و در بيابان طعمه درندگان شد. (احتجاج طبرسي، ج 2، ص 91، اقتباس از خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 306)


براي اطلاعات بيشتر رجوع فرماييد:


1. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران.

2. الهامي، داود، ايران و اسلام.

3. حكمت، علي اصغر، تاريخ اديان.

4. ناس، جان بي، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت.

5. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 14
6-http://www.porseman.org/q/show.aspx?id=135151

متحیر;207679 نوشت:
سلام و عرض ادب
دوست عزیز آقای نیک پندار چه اصراری دارید که زرتشت را از شأن و منزلت انسانی عدول دهید و آن را پیامیر معرفی کنید
که از منظر من هرگز او چنین آلایشی ندارد
منزلت زرتشت و هرکس دیگر به پیام اوست
اگر تمام گفتار زرتشت همین سه عبارت پرمایه او باشد
پندار نیک ، گقتار نیک و کِردار نیک
همین کفایت نمیکند که او را به عنوان یکی از انسانهای برتر بشناسیم
هر چند پیامبری در نظر بسیاری از مردم ارزش والا و دست نیافتنی هست و موجب افتخار و مباهات است
ولی انسان باشی و بی تقلب وحی سخن جکیمانه و راه گشا برای بشریت به ارمغان آورده باشی بسیار شایسته تر و ستایش انگیز تر است

با سلام:Gol:

اگر خلقت این عالم را هدفمند بدانیم و انسان را اشرف مخلوقات، آنگاه این هدفمندی خلقت و اشرفیت انسان باید در وجود یک فرد انسانی تجلی یابد و این همان انسان کامل است. خداوند انسان را بر وجه خود آفریده است این بدان معناست که نزدیک ترین رابطه خداوند با مخلوقاتش با انسان است، اما ماهیت متکثر این عالم باعث شده که تمامی انسان به ظرفیت یکسانی برای رابطه با خدواند نرسند و این انسان کامل است که به امر خداوند ارتباط ویژه ای با او پیدا میکند و به مقام دریافت وحی میرسد و غایت خلقت انسان را محقق میکند.

موضوع دریافت وحی هرچند امری پیچیده و دور از ذهن به نظر میآید، اما در قرآن آمده است که دیگر موجودات از جمله زنبور عسل هم دریافتی از وحی الهی دارد: وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ترجمه : و پروردگار تو به زنبور عسل الهام كرد كه از كوه‏ها و درختان و از داربستهايى كه [مردمان از تاكها] مى‏سازند خانه‏هايى برگير. این میتواند بدان معنا باشد که مانند زنبور عسل دریافت وحی در تکوین وجودی پیامبر است. او هرچند انسان است ولی با دیگر انسان ها از لحاظ مرتبه وجودی تفاوت دارد و واسطه فیض الهی است. این مسئله ای است که به معجزه شباهت دارد و البته نیازمند ایمان آوردن به مقام انبیاست.

مولوی در این باب نظر ویژه ای دارد. او معتقد است که پیامبران و برگزیدگان الهی در باطن از جنس روح و ملک اند، هر چند صورت جسمانی دارند تا به مقتضای جاذبه جنسیت جامعه بشری را هدایت نمایند. در دفتر چهارم در داستان آن طفلی که در ناودان در خطر افتادن بود و از حضرت علی (ع) چاره کار را می جستند ، امام فرمود : تا طفلی را بر بامبرند و کودک به هوای آن طفل از ناودان پایین آید:
گفت طفلی را بر آور هم ز بام/تا ببیند جنس خود را آن غلام
سوی جنس آید سبک زان ناودان/جاذب هر جنس را هم جنس دان

از آن رو پیامبران از جنس بشرند تا مردم به بوی جنسیت از رنج و خطر در امان باشند و گم نگردند.
زان بود جنس بشر پیغمبران/تا به جنسیت رهند از ناودان
پس بشر فرمود خود را مثلکم/تا به جنس آیند و کم گردند گم
زانکه جنسیت عجایب جاذبی است/جاذب جنس است هر جا طالبی است

این جاذبه جنسیت نه تنها در انبیاء و پیروان او وجود دارد ،بلکه دایره شمولش کفر و دین و خوی نیک و بد را نیز در بر دارد.
جاذبه جنسیت است اکنون ببین/که تو جنس کیستی از کفر و دین
گر به هامان مایلی ،هامانی ای/ور به موسی مایلی ، سبحانی ای

جاذبه جنسیت عیسی و ادریس را به گردون برد ،هاروت و ماروت را بر زمین آورد و کافران را هم جنس شیطان قرار داد.
عیسی و ادریس بر گردون شدند/با ملایک چونکه هم جنس آمدند
باز آن هاروت و ماروت از بلند/جنس تن بودند ،زان زیر آمدند
کافران هم جنس شیطان آمده/جانشان هم جنس شیطانان شده

همچنین مولانا معتقد است جاذبه جنسیت بین همه موجودات عالم نیز گسترده است.
ذره ذره کاندرین ارض و سماست/جنس خود را همچو کاه و کهرباست
در جهان هر چیز چیزی می کشد/کفر کافر را و مرشد را رشد
کهربا هم هست و مغناطیس هست/تا تو آهن یا کهی آید به دست

موضوع قفل شده است