جمع بندی اگر خدا را خیر محض بگیریم ثابت می کنم چنین موجودی از انسان هم پایین تر است

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر خدا را خیر محض بگیریم ثابت می کنم چنین موجودی از انسان هم پایین تر است

بنام خدای سخت منتقم مهربان...سلام... می دانیم فرشته ها نمی توانند به هیچ عنوان بد باشند و بجبر و بی اختیار خداوند ذات انان را بدور از گناه قرار داده و لذت انها را عبادت بر خودش قرار داده و انسان را اختیار داده که می تواند سمت خوبی و هم سمت بدی برود بهمین سبب است که انسان وقتی با چنین حالتی که می تواند سمت گناه برود و خود نمی رود از فرشته ها بالاتر است و اگر سمت کار شر رود از حیوان پست تر است....اما سوال من در مورد خدا و متن قرمز رنگه...پس طبق این احادیث و هر عقل و منطقی مشخص است که چرا انسان از فرشته بالا تر است چون فرشته بی اختیار خوب است اما انسان می تواند ظالم باشد و چون خودش نمی شود و سمت پاکی ها و خوبی ها می رود برتر از فرشته می شود خب چرا چنین حقیقت و منطق غیر قابل ردی رو در مورد خدا نمی پذیرید/ خداوند می تواند ظالم باشد و بی دلیل تمام خلایق رو عذاب کند ولی خودش نمی خواهد و نکرده و گفته که نخواهم ظلم کرد... خب حالا اگر در مورد خدا نپذیریم که خدا می تواند بد و شر باشد ولی خود نمی خواهد و خدا رو ذاتا خیر محض بدانیم ایا چنین خدایی فقط یک فرشته نیست که حتی از انسان هم پایین تر است/ دقت کنید خیلی مسئله زیبا و عمیقه اگه خدا را طبق این اشتباه خیر محض بدانیم که هیچ گونه سمت شر رفتن و بد بودن برای او ممکن نیست و بی معنی است پس ایا چنین مشخصاتی فقط و فقط مشخصات فرشته ها نیست که صد البته از مقام انسانی که می تواند بد باشد و نمی شود پایین تر است/ پس چگونه چنین خدا رو می پندارید وقتی که از انسان ضعیف تر و بی ارزش تر می شود...لینک قطعا الله تعالی خالق مهربان ما می توانند ترس و لرزه ی ظلم رو بی دلیل بر تن همگان بندازه ولی خودش نمی خواهد چنین عمل بدی رو انجام دهد وگرنه می تواند و او بر هرکاری تواناست.... فقط خواهشا نگید شر عدم خیر است و وجود ندارد یا اینکه سرما عدم گرماست و تاریکی عدم نور است که خنده داره...هرچه می کشیم از شرارت های انسان های ظالمه...سرما صد در صد وجود داره تاریکی بی نهایت درصد وجود داره....چرا چیزی رو که بدمون میاد بی دلیل رد می کنیم و نیست و نابود می کنیم و الکی می خواهیم نبینیمش/بابا تاریکی رو براحتی با چشم می بینی....اگه تاریکی عدم نوره خب نور هم عدم تاریکیه...این به اون در....جالبه خیلی اینو بمن می گن بعد از کلی بحث اونا بازم می گن تاریکی وجود نداره و عدم نوره و من برای بیقین رسوندن چنین افرادی مستقیم وارد قران شده و ایه ای عظیم را برای انان تلاوت می کنم و انان دیگر سکوت می کنند....جالبه بازم در برابر حقیقت زانو نمی زنن فقط سکوت می کنن...حالا شما هم اگه مدعی هستید شری نیست و در همین مثال ساده ثابت کنید تاریکی وجود نداره.....اونوقت من با قران بشما ثابت می کنم وجود داره...ما باید قدر چنین خدای عظیمی رو بدونیم که می تواند بما ظلم کند و از روی لطف و مهربانی و بزرگواریش نمی کند...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

پرسش:
اگر خدا خیر محض باشد، آیا مقامش از انسانی که خیر محض نیست اما کار خیر را انتخاب می کند، پایین‌تر نمی‌رود.؟

پاسخ:
پاسخ گویی به این پرسش در گرو تبیین سه مسأله زیر است:

1. ملاک برتری انسان بر مخلوقات چیست.؟
2. منظور از خیر محض بودن خدا چیست.؟
3. آیا میان «خیر محض بودن» و «قادر مطلق بودن» تنافی وجود دارد.؟

ملاک برتری انسان بر موجودات دیگر چیست؟
از نگاه قرآن، انسان برتر از بسیاری از مخلوقات دیگر است؛ این برتری در آیه زیر تصریح شده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»؛ ما آدمي زادگان را گرامى داشتيم و آن ها را در خشكى و دريا، (بر مركب هاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزي هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آن ها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‏ ايم، برترى بخشيديم.(1)

بر اساس این آیه کریمه، انسان به دلیل برخورداری از نعمت عقل و بسیاری از خصوصيات و صفات دیگر بر بسیاری از موجودات (نه همه آن ها) برتری دارد. به گفته برخی از مفسرین، منظور از این آیه برتری انسان بر موجودات مادی از قبیل: جمادات، گیاهان، حیوانات و اجنه است اما فرشتگان الهی موجوداتی غیر مادی و در مراتب عالی وجودند و این آیه شامل برتری انسان بر ملائکه نمی شود و از این روست که آیه به «عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا؛ بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‏ ايم» تعبیر کرده است؛ زیرا طبق این تعبیر، انسان برتر از بسیاری از مخلوقات است نه برتر از همه آن ها. (2)

تا این جا روشن است که انسان برتر از مخلوقات مادی است اما آیا انسان بر مخلوقات غیر مادی نظیر فرشتگان الهی برتری ندارد؟

قرآن و روایات حاکی از برتری انسان بر ملائکه نیز هستند اما برخی معتقدند ملاک این برتری، قدرت انسان بر معصیت و عدم قدرت ملائکه بر معصیت است. به گفته ایشان، ملائکه قدرت بر عصیان ندارند و به صورت فطری (یا بگویید: جبری) مطیع فرمان های الهی اند بر خلاف انسان كه هم مى ‏تواند اطاعت كند و هم مخالفت و از این رو انسان مؤمنى كه با نفس خود جهاد نموده، و با آن كه قدرت معصيت دارد از گناه خوددارى کرده و خدا را اطاعت مى ‏كند اطاعتش از اطاعت ملائكه افضل است. (3)

این دیدگاه به نظر صحیح نمی رسد. بدون شک انسان بالقوه برتر از ملائکه است اما وجه این برتری، قدرت داشتن بر معصیت نیست؛ به این دلیل که قرآن، برای اطاعت فرشتگان ارزش زیادی قایل شده و در آیات متعددی این ارزشمندی را بیان می کند در حالی که اگر اطاعت فرشتگان (آن گونه که در استدلال یاد شده آمده) جبری و بی اختیار باشد اصولا ارزش چندانی ندارد و ديگر علتى نداشت كه ملائكه مقرّب درگاه خدا باشند و يا اطاعتشان باعث مقام و منزلتشان شود؛ در حالی كه خداوند ملائكه را داراى مقام عجیبی از قرب میداند تا جایی که ايشان را خزينه‏ هاى اسرار خود و حاملين امر و واسطه ‏هاى ميان خود و خلقش قرار داده است.

چگونه ممكن است چنين سخنى را درباره ملائكه گفت در حالی که خداوند ايشان را ثنا گفته است: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(4) و نيز فرموده «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»(5). به طورى كه در این آیات ملاحظه میشود خداوند ذات ملائکه را گرامى داشته بدون اين كه مقيد به قيدى كرده باشد، و اطاعتشان و معصيت نكردنشان را مدح نموده است؛ و نيز در مدح ملائکه بر عبادت و تذلل در برابر پروردگارشان فرموده: «وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ»(6) و نيز فرموده: «فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا يَسْأَمُونَ»(7)، و نيز فرمود: «وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ»(8). در آیه اخیر، پيغمبر گرامى خود را دستور مى‏ دهد خدا را ياد كند آن گونه كه ملائكه خدا را ياد مى‏ كنند و خدا را بندگى كند آن طور كه فرشتگان عبادتش مى‏ كنند.(9)

با این وصف، روشن است که فرشتگان نیز نسبت به هر امرى از اوامر خداوند هم قدرت اطاعت دارند و هم قدرت معصيت و در این صورت، ملاک برتری انسان بر فرشتگان، قدرت داشتن بر معصیت نیست.

این جاست که می توان پرسید: پس ملاک برتری انسان بر ملائکه الهی کدام است؟ پاسخ را باید در این قبیل از آیات قرآن جستجو نمود: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ؛ قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ؛ وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ».(10)

بر اساس این آیات، انسان موجودی است مستعد و قادر به تحمل علم به اسماء، و این قدرتی است که ملائکه فاقد آنند. انسان مى ‏تواند این علم را تحمل کند و همين تحمل، مقامى است كه مقام تسبيح ملائكه و تقديس شان به آن پايه نمى ‏رسد؛ و همین تحمل است كه بالقوه می تواند باطن انسان را از فساد و خونریزی پاك كند.(11)

منظور از خیر محض بودن خدا چیست.؟
در معارف اسلامی، خداوند به عنوان ذاتی که خیر است معرفی می شود. در قرآن میخوانیم: «وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى»؛‏ و خدا بهتر و پايدارتر است.(12)

این آیه به روشنی دلالت دارد که خداوند خیر مطلق است و دلیلش نحوه تعبیری است که در آیه مشاهده می شود یعنی ابتدا واژه «اللَّهُ» آمده و سپس واژه «خَيْرٌ». الله به معنای ذاتی است که همه صفات کمال را به صورت مطلق داراست و پس از «اللَّهُ» واژه « خَيْرٌ » آمده که این نشان می دهد چون خداوند ذات کامل است پس خیر محض هم است.(13) به عبارت ساده تر، خدا خیر محض است به این دلیل که ذاتی کامل است.

این بیان قرآنی در منابع عقلی و به روش فلسفی مورد تاکید قرار گرفته است. به اعتقاد فیلسوفان خداوند خیر محض است زیرا وجود محض است و وجود محض جز خیر نمی تواند باشد.(14) در حقیقت، فیلسوفان «ذات کامل بودن» را مساوی با «وجود محض بودن» خداوند می دانند.

خير عبارت است از چيزی كه عاقل آن را بر می گزيند و به سوی آن اشتياق دارد و در طلبش به سر می برد. این جاست که پرسیده می شود: آیا می توان به نیستی اشتیاق داشت و به سمت او حرکت کرد؟ پاسخ منفی است زیرا نیستی چیزی نیست تا موجودی به سمت و سوی آن اشتیاق داشته باشد؛ هر موجودی همواره بسوی یک شیء موجود (حال یا موجود در ذهن و یا در واقعیت) اشتیاق و گرایش دارد. بنا بر این خیر (چیزی که برگزیده و طلب می شود و مورد اشتیاق قرار می گیرد) نمی تواند غیر از وجود باشد.

از آن جا که وجود دارای سلسله مراتب است می توان نتیجه گرفت مقدار خير به مقدار مراتب و درجات هستی است. اگر یک وجود در مرتبه «هستی بسيط و محض» باشد این وجود از هر گونه عدم و نیستی منزّه است، و در نتیجه خير محض خواهد بود. بنا بر این خداوند چون از هر نوع عدم، مبرا‏ و ذات کامل و بی ‏نقص است قطعا خیر محض است.(15)

آیا میان «خیر محض بودن» و «قادر مطلق بودن» تنافی وجود دارد؟
کمال نامتناهی و وجود محض بودن خداوند مستلزم این است که او از هر نوع نیستی و نقصی مبرا باشد و این یعنی همان طور که خدا خیر محض است باید دارای کمالاتی همچون قدرت مطلق و اراده مطلق و دیگر صفات کمال نیز باشد.
بنا بر این قدرت یکی از صفات وجودی است. هر قدر شخص قادر از نظر مرتبه وجودى، كامل تر باشد داراى قدرت بيشترى خواهد بود و طبعاً خداوند كه داراى هستی محض و بى نهايت است قدرتش هم نامحدود خواهد بود همان طور که قرآن می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»؛ خداوند بر هر چيز تواناست.(16)

اما دو نکته را باید مورد توجه قرار داد:
1. اصولا كارى متعلق قدرت قرار مى ‌گيرد که امكان تحقق داشته باشد. پس چيزى كه ذاتاً محال است يا مستلزم محال باشد مورد تعلق قدرت واقع نمى ‌شود.

این مطلب در روایات اسلامی نیز مورد تأکید است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا فِي بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُصَغِّرَ الدُّنْيَا أَوْ يُكَبِّرَ الْبَيْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِي سَأَلْتَنِي لَا يَكُونُ»؛ امام صادق فرمود: شخصی از امام علی(ع) پرسید: آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در تخم مرغی داخل نماید، بدون این که دنیا، کوچک و تخم مرغ، بزرگ شود؟ امام علی (علیه السلام) پاسخ دادند: همانا خداوند به عجز و ناتوانی متصف نمی گردد، اما آنچه تو از من درباره آن پرسش نمودی، قابلیت وجود ندارد.(17)

2. لازمه «قدرت داشتن بر هر كارى» اين نيست كه خدا همه آن ها را انجام دهد بلكه هر كارى را كه بخواهد انجام خواهد داد و خداى حكيم جز كار شايسته و حكيمانه را نمى‌ خواهد و انجام نمى‌ دهد هر چند قدرت بر انجام كارهاى زشت و ناپسند هم دارد.(18)

به عبارت دیگر، گر چه ظلم کردن و شرارت ورزیدن به خودی خود امر محالی نیست و خدا قادر بر انجام آن است اما هیچ گاه قدرت خدا به آن تعلق نمی پذیرد زیرا ارتکاب این امور توسط خداوند، منافی با خیر محض و وجود محض بودن اوست و در نتیجه، مستلزم محال است و عرض شد کاری که مستلزم محال است قدرت به آن تعلق نمی گیرد.(19)
نتیجه این که، خداوند قادر مطلق است و این یعنی قادر به ظلم و ارتکاب شرارت هم است اما انجام آن را اراده نمی کند زیرا خدا خیر محض است و از خیر محض، جز ارتکاب خیر انتظار نمی رود.

با این توضیح روشن می شود:
اولا: میان قادر مطلق بودن و خیر محض بودن تنافی وجود ندارد.
ثانیا: قدرت انسان بر ارتکاب معصیت و ظلم را نمیتوان ملاک برتری او بر خداوندی دانست که خیر محض است.

_________
(1) اسراء/ 70.
(2) محمدحسین طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه: سيد محمد باقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش، چاپ پنجم، قم، ج 13، ص 216 و 219.
(3) همان، ص 222.
(4) انبیا/ 26و27.
(5) تحریم/ 6.
(6) انبیا/ 28.
(7) فصلت/ 38.
(8) اعراف/ 206.
(9) ترجمه المیزان، ج 13، ص 224.
(10) بقره/ 30-34.
(11) ترجمه المیزان، ج 13، ص 226.
(12) طه/ 73.
(13) ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 254.
(14) صدر المتألهين، الحاشية على الهيات الشفاء، انتشارات بيدار، قم، ص: 16.
(15) عبدالله جوادی آملی، فلسفه صدرا، تحقیق: محمدکاظم بادپا، نشر اسراء، 1388ش، چاپ سوم، ج1، ص: 324 و 325.
(16) بقره/ 20.
(17) شیخ صدوق، التوحيد، تحقیق: هاشم حسينى، جامعه مدرسين، 1398ق، چاپ اول، قم، ص: 130.
(18) محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1384، چاپ هفدهم، ص 77.
(19) ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 462.

موضوع قفل شده است