داستان اصحاب کهف و چند سوال

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان اصحاب کهف و چند سوال

در مورد داستانی که در اینجا بیان شده: http://www.askdin.com/thread17164.html
نمیخوام در مورد تعداد اصحاب کهف سوال بپرسم اما میخوام دلیل این اختلاف رو بدونم. سوال اول اینکه همانطور که گفته شده وزیران 6 نفر بودند. هنگام رفتن به کوه، چوپانی با آنان همراه شده که میشود 7 نفر. سگی دنبال آنان آمده که میشود 8 نفر. این با آیه قران اختلاف دارد:

نقل قول:

گروهی خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهی می‌گویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانی بی‌دلیل است- و گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن! (۲۲)

و در مورد تعدادشان نظری دارم که یک عدد را رد میکند. میخواستم ببینم این نظر درست هست؟
طبق آیه 19 :
نقل قول:
وَكَذَٰلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ ۚ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ ۖ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۚ قَالُوا رَ‌بُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِ‌قِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ‌ أَيُّهَا أَزْكَىٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِ‌زْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَ‌نَّ بِكُمْ أَحَدًا ﴿١٩﴾

در اواخر آیه گفته شده که "یک نفر ار خودتان را بفرستید تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه‌تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد." برای کلمه شما در اینجا از کم استفاده شده نه کما ! یعنی اگر آن مرد برود به شهر حداقل تعداد نفرات باقی 3 است. حال آنکه حداقل تعداد کل میشود 4 نفر. پس نظریه 2 مرد + 1 سگ رد میشود.
سوال دوم:
نقل قول:
و (اگر به آنها نگاه می‌کردی) می‌پنداشتی بیدارند؛ در حالی که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی می‌کرد). اگر نگاهشان می‌کردی، از آنان می‌گریختی؛ و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می‌شد! (۱۸)

اما در داستان گفته شده که دقیانوس آن ها را دیده و گفته شکنجه ای از این سخت تر نیست که در غار محبوس باشند.

سوال سوم:
در داستان گفته شده:

نقل قول:
آيا مي دانيد چقدر در اين غار بودەايد؟
گفتند: يك روز يا پارەاي از روز. تلميخا گفت: بلكه 309 سال درنگ داشته ايد.

نقل قول:
سپس حضرت علي(ع) فرمود: ايشان سيصد و نه سال در آن جا ماندند.

اگر این داستان توسط حضرت علی (ع) قل شده پس علت اختلاف بر سر 309 سال چیست؟
برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عماد

mahdyfo;541171 نوشت:
سوال اول اینکه همانطور که گفته شده وزیران 6 نفر بودند. هنگام رفتن به کوه، چوپانی با آنان همراه شده که میشود 7 نفر. سگی دنبال آنان آمده که میشود 8 نفر

لطف می فرمائید حدیث را بگذارید تا بر مبنای آن بحث کنیم
تناقض در کجاست؟ منظورتان بین حدیث حضرت علی علیه السلام و قران است؟

منبع رو نمیدونم از کجا هست با استناد به مطلب پاسخیار رضامطلب( http://www.askdin.com/thread17164.html ) پرسیدم.

نقل قول:
منظورتان بین حدیث حضرت علی علیه السلام و قران است؟

بله در مورد تعداد. خدا گفته به تعدادشان آگاه تر است. اگر ما تعداد آن ها را بدانیم و خدا هم بداند هر دو به تعدادشان آگاهیم. پس زمانی که گفته شده آگاهتر، احتمالا تعدادشان فرق میکند. گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!»

سلام علیکم.
جسارتا در ابتدا باید بگم
حق تعالی داده در قران پیام
هر کلامی باید آغازش سلام:ok:
و اما من این حدیث رو در کتاب حیوه القلوب مرحوم علامه مجلسی جلد دوم 1270 دیدم.هم چنین این روایت را ابن بابویه و قطب الدین راوندی رحمته الله علیهما به سند خود از ابن عباس روایت کرده.
و این روایت بعلاوه در قصص الانبیا راوندی صفحه 255 و عرائس المجالس ص 413 (البته نامهای غلامها با کمی تفاوت) بیان شده است.
در ضمن توی بیشتر روایات معتبر من دیدم که چوپان با آنها همراه نشد ولی سگ او ناگهان از پی او رفت و دعوتشان را پذیرفت.
یا علی.

[="Blue"]

mahdyfo;544476 نوشت:
منبع رو نمیدونم از کجا هست با استناد به مطلب پاسخیار رضامطلب( http://www.askdin.com/thread17164.html ) پرسیدم.

بله در مورد تعداد. خدا گفته به تعدادشان آگاه تر است. اگر ما تعداد آن ها را بدانیم و خدا هم بداند هر دو به تعدادشان آگاهیم. پس زمانی که گفته شده آگاهتر، احتمالا تعدادشان فرق میکند. گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!»

دوست بزرگوار ! الله تبارک و تعالی نظریات مردم را رد نکرده است بلکه ان ها را بازگو کرده است و فرموده من اگاه تر هستم ! اگاه تر بودن خداوند بدین منظور نیست که خداوند نظریاتی را که از مردمان نقل کرده رد کند بلکه منظور از اگاه تر بودن علم دقیق به این است که کدام یک از نظرات فوق درست است .... خداوند نفرموده بگو که فقط من میدانم . بلکه فرموده بگو من اگاه تر هستم و اگاه تر بودن بدین معنی هست که ان چه خداوند در مورد تعداد ان ها میداند بی شک و شبهه هست حال انکه نظریات مردمان به قول کلام الله در همین ایه : رجما بالغیب : تیری در تاریکی انداختن هست .....

لذا فرضا که حدیث سندیت صحیحی داشته باشد منافاتی با ایه مبارکه ندارد .....[/]

سلام علیکم

درست است که در قران گفته سه گروه نقل شده و سپس فرموده خدواند به تعداشان آگاهتر است
ولی در تفسیر این آیه علامه طباطبایی به دو دلیل قول سوم را ترجیج می دهند
اول
اینکه بعد از دو قول اول یعنی ثلاثه رابعهم کلبهم و خمسه سادسهم کلبهم جمله رجما بالغیب آمده يعنى بدون علم و اطلاع سخن مى‏گفتند
ولی قول سوم بدون این جمله است این خود نشان از ترجیج این قول بر دو قول قبل است (1)

و دوم آمدن واو در احتمال سوم بین سبعه و ثامنهم کلبهم که در دو قول قبلی این واو نیامده ،
همين واو است كه در جمله سوم به ما مى‏فهماند كه اين حرف صحيح است، زيرا مى‏رساند گويندگان اين سخن از روى علم و ثبات و اطمينان نفس سخن گفته‏اند، نه چون آن دو طائفه كه رجم به غيب كرده بودند. دليل بر اين استفاده اين است كه خداى تعالى بعد از دو جمله اول فرمود:" رَجْماً بِالْغَيْبِ" و بعد از جمله سوم فرمود:" ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ" ابن عباس هم گفته در دو جمله اول واو نيامد چون هنوز جاى شمردن بود، زيرا يك قول ديگر باقى مانده بود، ولى در جمله سوم واو آورد تا بفهماند قول ديگرى در دنبال نيست، همين روايت هم خود دليل قاطع و ثابت است بر اينكه عدد اصحاب كهف هفت نفر بوده، و هشتمى آنان سگشان بوده است(2)

1.ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 373
2. همان ص 374

عالم مقدس ملکوت:

نقل قول:
خداوند نفرموده بگو که فقط من میدانم . بلکه فرموده بگو من اگاه تر هستم و اگاه تر بودن بدین معنی هست که ان چه خداوند در مورد تعداد ان ها میداند بی شک و شبهه هست حال انکه نظریات مردمان به قول کلام الله در همین ایه : رجما بالغیب : تیری در تاریکی انداختن هست .....

عماد:
نقل قول:
درست است که در قران گفته سه گروه نقل شده و سپس فرموده خدواند به تعداشان آگاهتر است
ولی در تفسیر این آیه علامه طباطبایی به دو دلیل قول سوم را ترجیج می دهند

صحیح. پس برای فرضیه سوم اونطوری که متوجه شدم نتیجه میگیریم احتمالا تعدادشان هفت نفر بوده و هشتمین آنها سگشان است. چون فقط خدا و تعداد کمی بدون هیچ شک و تردید تعداد آن ها را میدانند.
اگر با درست بودن حدیث موافقید لطفا به سوال دوم هم پاسخ دهید.
با تشکر

mahdyfo;541171 نوشت:
داستان اصحاب کهف و چند سوال
در مورد داستانی که در اینجا بیان شده: داستان اصحاب كهف كه حضرت علي(ع) از قول پيامبر نقل فرمودi!
نمیخوام در مورد تعداد اصحاب کهف سوال بپرسم اما میخوام دلیل این اختلاف رو بدونم. سوال اول اینکه همانطور که گفته شده وزیران 6 نفر بودند. هنگام رفتن به کوه، چوپانی با آنان همراه شده که میشود 7 نفر. سگی دنبال آنان آمده که میشود 8 نفر. این با آیه قران اختلاف دارد:
گروهی خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهی می‌گویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» -همه اینها سخنانی بی‌دلیل است- و گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن! (۲۲)
و در مورد تعدادشان نظری دارم که یک عدد را رد میکند. میخواستم ببینم این نظر درست هست؟
طبق آیه 19 :
وَكَذَٰلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ ۚ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ ۖ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۚ قَالُوا رَ‌بُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِ‌قِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ‌ أَيُّهَا أَزْكَىٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِ‌زْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَ‌نَّ بِكُمْ أَحَدًا ﴿١٩﴾
در اواخر آیه گفته شده که "یک نفر ار خودتان را بفرستید تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه‌تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد." برای کلمه شما در اینجا از کم استفاده شده نه کما ! یعنی اگر آن مرد برود به شهر حداقل تعداد نفرات باقی 3 است. حال آنکه حداقل تعداد کل میشود 4 نفر. پس نظریه 2 مرد + 1 سگ رد میشود.

از سياق آيات قرآن كريم مي توان فهميد كه قصة اصحاب كهف ميان مردم در گذشته به صورت اجمالي مطرح بوده است، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: اَمْ حَسِبْتَ اَنّ اَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالْرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً(1)
آيا گمان كردي اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟!.
هم چنين آيات قرآن كريم دلالت دارد كه در كيفيت داستان اصحاب كهف به خصوص در تعداد آن‌ها، بين مردم آن زمان اختلاف وجود داشته و قرآن كريم قول صحيح و نظر حق را بيان كرده است چنان‌كه مي‌فرمايد: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَق...(2) ما داستان آنان را براي تو به حق بازگو مي‌كنيم…» اين آيه دلالت دارد كه خداوند قول صحيح را در تعداد آنان ذكر فرموده و باز در آية ديگر مي‌فرمايد: قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيل….(3) بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاه‌تر است، جز گروه كمي تعداد آن‌ها را نمي دانند….». (4)
بنابراين، با توجه به نكات مذكور، اگر قرآن كريم، نظريه صحيح و حق را ـ كه نظر خودش بود ـ نقل مي كرد، با توجه به اين كه آن‌ها مي‌خواستند پاسخ مطابق علم آنان باشد، به طور يقين قول پيامبر ـ كه همان نظريه حق مي باشد ـ را تكذيب مي كردند و نسبت جهل به آن حضرت مي دادند و از طرفي، اگر قرآن كريم، تنها نظريه آن ها را نقل مي كرد ـ كه البته خلاف واقع و بي‌اساس بود ـ بعدها به عنوان نظريه قرآن معروف مي‌شد و آثار و پي‌آمدهاي منفي در پي داشت كه ساحت مقدس قرآن كريم از آن منزه و مبراست. به همين دليل، قرآن كريم ابتدا نظريه آن ها ( مردم) را به عنوان ترديد بيان كرده و سپس به عنوان «رجم به غيب» بي‌اساس بودن آن را روشن ساخته تا آنان بدانند كه قرآن كريم از نظريه آن‌ها خبر دارد و سپس قول حق و نظريه صحيح را بيان داشت.(5)
بهترين نوع تاريخ و شيوة بيان آن، وحي الهي مي باشد، زيرا هيچ‌گاه بر خلاف تاريخ‌نويسان فرمايشي، دستخوش تحريف، دروغ پردازي و مورد اغراض سياستمداران قرار نمي‌گيرد و از طرفي، احاطه و تسلط علم الهي به تمام جوانب و جزئيات تاريخ ـ كه نقش مؤثري در هدايت، رشد و تكامل جامعه دارد ـ مسلم است و ارادة الهي بر اساس انگيزه‌هاي توحيدي است كه همواره در مقابل اراده‌هاي طاغوتي و شيطاني قرار دارد و سرانجام آن پيروزي و سعادت است، افزون بر اين، تنظيم، ترسيم و نقل حوادث تاريخي كه مي تواند داراي انگيزه باشد، سخت تأثير هواي نفس و غرايز نفساني نويسنده و فشار فرهنگ محيط، قرار نمي‌گيرد.

_________________
1 . كهف: 9.
2. كهف: 13.
3. كهف: 22.
4. الميزان في تفسير القرآن، ج 13، 14، ص 244 تا 299.
5. الميزان، همان صفحات .

mahdyfo;541171 نوشت:
اما در داستان گفته شده که دقیانوس آن ها را دیده و گفته شکنجه ای از این سخت تر نیست که در غار محبوس باشند.

متن عربی سوال دوم شما این است

دَقْيَانُوسُ ... ظَنَّ أَنَّهُمْ نِيَامٌ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أُعَاقِبَهُمْ بِشَيْ‏ءٍ مَا عَاقَبْتُهُمْ بِأَكْثَرَ مِمَّا عَاقَبُوا بِهِ أَنْفُسَهُمْ فَائْتُونِي بِالْبَنَّائِينَ فَأُتِيَ بِهِمْ‏ «6» فَرَدَمُوا «1» عَلَيْهِمْ بَابَ الْكَهْفِ بِالْكِلْسِ وَ الْحِجَارَةِ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قُولُوا لَهُمْ يَقُولُوا لِإِلَهِهِمُ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ هَذَا الْمَوْضِع‏

این روایت در کتابهایی از جمله برهان آمده
در سند این روایت در البرهان چنین گفته شده
الحسن بن أبي الحسن الديلمي: بحذف الإسناد، مرفوعا إلى ابن عباس (رضي الله عنه)،(1)
یعنی مرفوعه است، حدیث مرفوعه قابل استناد نیست مخصوصا اگر با قرآن تطبیق نداشته باشد
البته در صدد رد روایت نیستم و آنچه درباره روایت مرفوعه نیز گفت شد کلی است نه این روایت ، هر روایتی با قران ناساگاری داشته باشد کنار گذاشته می شود مگر اینکه قابل جمع باشد
در این نیز می توان جمعی بین این روایت و قرآن پیدا نمود

1.البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 621

mahdyfo;544476 نوشت:
بله در مورد تعداد. خدا گفته به تعدادشان آگاه تر است. اگر ما تعداد آن ها را بدانیم و خدا هم بداند هر دو به تعدادشان آگاهیم. پس زمانی که گفته شده آگاهتر، احتمالا تعدادشان فرق میکند. گروهی می‌گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!»

دوست عزیز خودتون در آیات دقت کنید چی نوشته

mahdyfo;541171 نوشت:
بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن! (۲۲)

سخن بالا رو هم با دقت میخوندید که گفته جز گروه کمی و حضرت امام علی (ع) با اون بزرگی نمیتونست جزو این گروه کم باشن؟
سخنی با سند محکمی و منبع مطمئنی از امام علی (ع) در این مورد باشه واقعا نپذیرفتنش اشتباهه.

ولی از اونجایی که اگر امام علی (ع) این تعداد رو میخواستن واضح بیان کنن که همه بدونن پس اون گروه اندک در آیه ای که نوشتید نمیومد پس احتمالا امام علی (ع) مستقیم بیان نکردن
دیگر بزرگان هم بصورتی نظر شخصی خودشون رو طبق آیات گفتن یعنی طبق نشانه هایی که هستو بر اون تفکر داشتن.و بقه مردم هم میتونن درش تفکر کنن ولی نباید بصورت قطعی و با یقین نظرشون رو بگن مخصوصا اگر احساس میکنن به بالاترین نقطه علمی در این موضوعات نرسیدن.

hhosseinn;547368 نوشت:
سخن بالا رو هم با دقت میخوندید که گفته جز گروه کمی و حضرت امام علی (ع) با اون بزرگی نمیتونست جزو این گروه کم باشن؟
سخنی با سند محکمی و منبع مطمئنی از امام علی (ع) در این مورد باشه واقعا نپذیرفتنش اشتباهه.

ولی از اونجایی که اگر امام علی (ع) این تعداد رو میخواستن واضح بیان کنن که همه بدونن پس اون گروه اندک در آیه ای که نوشتید نمیومد پس احتمالا امام علی (ع) مستقیم بیان نکردن
دیگر بزرگان هم بصورتی نظر شخصی خودشون رو طبق آیات گفتن یعنی طبق نشانه هایی که هستو بر اون تفکر داشتن.و بقه مردم هم میتونن درش تفکر کنن ولی نباید بصورت قطعی و با یقین نظرشون رو بگن مخصوصا اگر احساس میکنن به بالاترین نقطه علمی در این موضوعات نرسیدن.


من نمیگم حصرت علی (ع) خبر نداشتند ! شاید در طول زمان حدیث رو عوض کردند یا چیز دیگه. در ضمن حضرت علی (ع) از قول پیامبر (ص) نقل کرده اند که هر دو به ظاهر و باطن قرآن آگاه هستند.

قران این بحث را آغاز کرد جواب این سوال را نہ داد چرا کہ جواب از تعدادشان در نظر قرآن اہمیتی ندارد اہمییت بہ اسباق این داستان است۔ کہ گروہی برای خدا در مقابل الحاد ایستادندگر چہ تعدادشان قلیل تر بود

mahdyfo;547448 نوشت:
من نمیگم حصرت علی (ع) خبر نداشتند ! شاید در طول زمان حدیث رو عوض کردند یا چیز دیگه. در ضمن حضرت علی (ع) از قول پیامبر (ص) نقل کرده اند که هر دو به ظاهر و باطن قرآن آگاه هستند.

در هر صورت با احتمال بسیار زیاد و با توجه به مقام بسیار بالاشون این دو بزرگوار (حضرت رسول(ص) حضرت امام علی (ع)) بر این موضوع آگاه شده بودند و جزو این تعداد کم بودند اما باز فکر نکنم دقیقا به تعداد اشاره کرده باشند و این موضوع رو واضح بیان کرده باشن واگرنه به طبع تعداد بسیار زیادی ازش مطلع میشدن و با مفهوم آیه تضاد پیدا میکنه (بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن! (۲۲))
البته از منظور آیه این رو هم میشه به نوعی برداشت کرد که باید در سوال کردنمون برای تعدادشون بصورت یقین فرض طرف مقابل رو قبول کرد چون به طور یقین نمیدونیم اون فرد حتما جزو اون تعداد کم باشه.
موضوع قفل شده است