نماز در قرآن
تبهای اولیه
[="Tahoma"]نماز در قرآن
نويسنده: مهدي سلطاني رناني
نشريه: فرهنگ جهاد
شماره: 3
مقدمه:
مظهر اتمّ پرستش، «نماز» است. نماز جزء اصول دين نيست، ولي با اين حال، از آن دسته فروعي است که در شريعت آدم، ابراهيم، موسي، و عيسي به گونهاي وجود داشته است.
نماز نوبر احکام الهي و اسلامي است که روح آدمي را جلا و صفا ميبخشد، و ما برآنيم که هر چند اجمالي نماز را در مکتب امام علي (ع) و در نگاه عرفاني امام حسين (ع) مورد تحقيق و بررسي قرار دهيم و نمايان سازيم که در نظر عميق آن دو، «نماز» آنچنان اهميت داشت که هنگام ادايش سر از پا نميشناختند. حضرت علي (ع) حتي در حسّاسترين لحظههاي ميدان جنگ، نماز را اوّل وقت ميخواند و حاضر نبود لحظهاي آن را به تأخير اندازد. همچنين عظمت نماز امام حسين (ع) در ظهر عاشورا، آن زماني که آماج حملههاي دشمن بودند، خود گواه روشني بر ادّعاهاي مذکور است که تمام آنها سراسر صدق و حقيقت هستند و معناي اين سخن آنجا روشن ميشود که علي (ع) در محراب عبادت نداي ملکوتي حق تعالي را با «فُزت و ربّ الکعبه» لبّيک گفت و فرزندش حضرت امام حسين (ع) به سبب آن و جهت قوامبخشيدن به اين معجون شفابخش، شربت شهادت نوشيد و تسليم ستمگران نشد.
با نماز به خدا تقرّب جوييد:
کمال آدمي در تخلّق به اخلاق الهي است. پس هرچه انسان ملکوتيتر شود و از عالم ماده و تعلّقات و آلايشهاي آن وارسته شود و به يک سخن، هرچه بشر به مقام ربوبي نزديکتر شود، به همان اندازه به کمال مطلوب انساني متقرّبتر است. انسان پرهيزکار که از ديدگاه اسلام نمونهي انسان کامل است با نماز به خدا تقرّب ميجويد و بدينوسيله به منبع و سرچشمهي کمال نزديکتر ميشود. در اينباره مولا علي (ع) در نهج البلاغه فرمودند:«الصَّلوةُ قُربانُ کُلّ تَقي»(1)؛ «نماز وسيلهي تقرّب هر انسان با پرواست».
حضرت نماز را موجب نزديکي با تقوايان به خدا ميداند. آنان که روحشان را از هر پليدي و زشتي حفاظت کرده و در دژي مستحکم از همهي آفتها، دور نگه ميدارند، خدا با آنهاست، {أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ} (2)
آنان که سرانجام نيکو دارند: {وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ}(3) و در سايه درختان بهشت و نهرهاي جاري متنعماند: {إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَ عُيُونٍ} (4)
متّقين در سايه سار نماز، که کاملترين و بهترين ذکر خداست، ميتوانند موجبات نزديکي هر چه بيشتر خود را با خالق يگانه فراهم آورند.
بيگمان همهي انسانها فطرتاً به دنبال نوعي کمالاند و هر يک کمال خود را در چيزي ميدانند وليکن اساس تقرّب، نزديکي جستن به خداست.
نماز کامل، سبب قرب و منزلت و نزديکي به معبود است؛ زيرا چنان که ثابت و محقّق است انسان به هرچه رو آورد و توجّه کامل به او داشته باشد، به وي نزديک ميشود و بعضي از اوصاف آن چيز در آيينهي دلش هويدا ميشود و از اسرار و خصوصيّات آن اطّلاع مييابد. پس چگونه ممکن است کسي روي دل خود را به سوي معبود کند و از قربش بينصيب شود؟!
دربارهي اين که نماز چگونه قربي بين خالق و مخلوق ايجاد ميکند، بايد گفت «قرب» چهار مرتبه دارد؛ قرب زماني، قرب مکاني، قرب معنوي و قرب الهي.
قرب زماني، مثل اينکه ميگوييم زمان حضرت رسول اکرم (ص) نزديکتر است از زمان حضرت عيسي به ما. قرب مکاني، مثل اينکه ميگوييم ماه به ما نزديکتر است از خورشيد. قرب معنوي، مثل اينکه ميگوييم عالمان به رسول خدا (ص) از جاهلان نزديکترند. يا آنکه بگوييم فلاني نزديکتر است به پدرش از پسر ديگر او. قرب الهي برتر و بالاتر و دقيقتر است از قرب معنوي. قرب خداوند به تمام موجودات از جهت احاطهي رحمت رحمانيّه و فيض منبسط الهي يکسان است، چنانکه فرمود: {وَ هُوَ مَعَکمْ أَيْنَ ما کنْتُمْ} (5)؛ {هر جا که باشيد او با شماست.} ليکن قرب مخلوقات نسبت به او تفاوت بسياري دارد. قرب و نزديکي هر کسي نسبت به خداوند متعال به قدر کمالات نفساني اوست؛ چون ذات کبريايي، کامل مطلق است و کسي به او نزديکتر است که نسبت به ديگران از حيث کمالات نفساني و روحاني کاملتر شده است با توجّه به آنچه گفته شد، معلوم ميشود که نماز حقيقي و کامل، عملي است که با آن، انسان به قرب معنوي ميرسد و بر اثر مداومت و حضور قلب به خداوند متعال نزديکتر ميشود و مقام و منزلتي خاص در پيشگاه الهي پيدا ميکند.
نماز و انبيا:
قرآن کريم دربارهي نماز انبيا به تفصيل سخن گفته است.
حضرت ابراهيم (ع) به خداوند عرض کرد:
{رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي} (6) «پروردگارا من و ذريه مرا در زمره نمازگزاران قرار ده.»
خداوند متعال درباره حضرت اسماعيل ميفرمايد:
{وَ کانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا} (7) «اسماعيل کسان خود را به نماز و زکات فرمان ميداد و نزد پروردگارش پسنديده بود.»
درباره حضرت موسي آمده است:
{فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِي} (8) «پس مرا به يگانگي بپرست و نماز را براي من اقامه کن.»
درباره حضرت شعيب آمده است:
{قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُک تَأْمُرُک أَنْ نَتْرُک ما يَعْبُدُ آباؤُنا} (9) «قوم شعيب به او گفتند: آيا اين نماز تو، تو را امر ميکند که دعوي رسالت کني و ما را از بت پرستي منع کني.»
دربارهي حضرت زکريا آمده است:
{فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ} (10) «پس زکريا را فرشتگان ندا کردند هنگامي که در محراب عبادت به نماز ايستاده بود.»
دربارهي حضرت عيسي آمده است:
{وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا} (11) «پروردگار، مرا به نماز و زکات تا زندهام سفارش فرموده است.»
نماز و مؤمنان:
نماز و ايمان به غيبت:
{الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ} (12) «کساني که به جهان غيبت ايمان دارند و نماز را به پا ميدارند.»
نماز از اوصاف ابرار:
{وَ لکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ... وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي} (13) «نيکوکار کسي است که به خداي عالم و... ايمان آورده و نماز به پا دارد و زکات مال را به مستحق برساند.»
نماز مصداق کامل ايمان:
{وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَکمْ} (14) «خداوند اجر پايداري شما را در راه ايمان تباه نگرداند.(توجه به قبله و نماز)»
خشوع در نماز از صفات مؤمنان:
{قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ} (15) «به راستي که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان خاشعاند.»
نماز و مؤمنان صالح:
{إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ} (16) «همانا کساني که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و نماز را به پا داشتند نزد پروردگارشان پاداش نيکو خواهند داشت.»
اقامه نماز همت مردان مؤمن:
{رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ} (17) «پاک مرداني که هيچ کسب و تجارتي آنان را از ياد خدا غافل نگرداند و نماز به پا دارند.»
مؤمنان و محافظت بر نماز:
{وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلي صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ} (18) «آنان که به عالم آخرت ايمان آورده و مؤمن به قرآن هستند آنها نماز را محافظت خواهند کرد.»
نماز و اطمينان قلبي مؤمنان:
{الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ} (19) «آنان که به خدا ايمان آورده و دلهاشان به ياد خدا آرام ميگيرد. بدانيد که تنها با ياد خداست که دلها آرام ميگيرد.»
نماز و ولايت:
{وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ} (20) «نماز را به پا داريد. زکات را بپردازيد و از فرستادهي خدا فرمان ببريد باشد که مورد رحمت او واقع شويد.»
{فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکمْ فَنِعْمَ الْمَوْلي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ} (21) «نماز را به پا داريد، زکات را بپردازيد و به خدا متوسل شويد. او دوستدار و سرپرست شماست و او بهترين ياريگر و سرپرست براي شماست.»
{وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ}(22) «نماز را به پا ميدارند و زکات را ميدهند و از خدا و فرستادهي او فرمان ميبرند.»
نمازگاه فرشتگان:
حضرت علي (ع) هنگامي که شنيد مردي دنيا را نکوهش ميکند، ضمن بيان جملاتي شيوا و پرمحتوا در توبيخ او، صفات پسنديدهاي را براي دنيا برشمرد که از جملهيآنها اين است:
«إنَّ الدُّنيا... مسجدَ احبَّاءِ الله وَ مُضلّي مَلائِکَةِ اللهِ...»(23) «بهدرستيکه دنيا مسجد محبان خداست و نمازگاه فرشتگان خدا...»
دوستان خدا، هميشه، در هر جا و در هر حال که باشند ياد خدا و نعمتهاي او ار با خود دارند و به شکرانهي همهي مواهبي که به آنان عطا شده است، در هر فرصتي که دست دهد و مجالي که پيدا شود، به نماز قامت ميبندند و در پيشگاه عظمت و بزرگواري آن ذات متعال به سجده افتاده و پيشاني بر خاک ميسايند. فرشتگان نيز به پاس اخلاص و محبّتي که اين بندگان صالح به خدا دارند، به آنان اقتدا کرده و به نماز ميايستند. اينان باور دارند که دنيا مزرعهي آخرت است و در اين مزرعه محصولي را کشت ميکنند که هنگام برداشت، جز بهشت جاودان و رضايت و خشنودي خداوند درو نکنند، چرا که {وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکبَرُ} (24) و به اين ترتيب با اينکه اولياي خدا دل در گرو دنيا ندارند، اما علي (ع) از آن جهت که ميتوان در آن، خدا را عبادت کرد، آن را ستوده است.
آيات الهي نماز در قرآن:
اهمّيّت و جايگاه نماز به عنوان وظيفه الهي در آيات متعدد قرآن کريم مطرح شده است. در ابتدا به آيات نماز در سوره بقره پرداخته، سپس به طرح ساير آيات در سورههاي ديگر قرآن با عناوين رابطه نماز و ولايت؛ نماز و مؤمنان؛ نماز و انبياء و مخالفان نماز ميپردازيم. در مجموع 52 آيه از آيات الهي قرآن دربارهي نماز است.
{الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ} (25) «کساني که به جهان غيب ايمان آرند نماز را به پا ميدارند و از هرچه روزيشان کرديم، انفاق ميکنند.»
{وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِينَ} (26) «نماز را به پاي داريد و زکات بدهيد و با خدا پرستان حق را پرستش کنيد.»
{وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَي الْخاشِعِينَ} (27) «از خداوند با صبر و نماز ياري بجوييد و صبر و نماز به غير از خاشعان بر ديگران دشوار است.»
{وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ} (28) «به زبان خوش با مردم تکلّم کنيد و نماز را به پاي داريد و زکات مال خود را بدهيد.»
{وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ} (29) «نماز را به پاي داريد و زکات بدهيد و بدانيد آنچه براي خود پيش ميفرستيد در نزد خدا خواهيد يافت.»
{وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ... مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي... وَ الْعاکفِينَ وَ الرُّکعِ السُّجُودِ} (30) «به يار آر هنگامي که قرار داديم خانه کعبه را محل امن و دستور داده شد که مقام ابراهيم را جايگاه پرستش خدا قرار دهيد و از ابراهيم و فرزندش اسماعيل پيمان گرفتيم که حرم خدا را از هر پليدي پاکيزه داريد براي اينکه اهل ايمان به طواف و اعتکاف حرم بيايند و در آن نماز و طاعت خدا به جاي آرند.»
{وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا} (31) «[نيکوکار کسي است که]... نماز را به پا دارد و زکات بپردازد و [نيز کساني که] هنگامي که عهد ميبندند به عهدشان وفا ميکنند.»
{حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ} (32) «بر نمازها و نماز ميانه مواظبت کنيد و خاضعانه براي خدا به پا خيزيد.»
{إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ} (33) «همانا آنان که اهل ايمان و نيکوکارند و نماز به پا دارند. آنان نزد پروردگارشان پاداش نيکو خواهند داشت و هرگز ترس از [آينده] و اندوه [از گذشته] نخواهند داشت.»
{فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلي جُنُوبِکمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ کتاباً مَوْقُوتاً} (34) «پس چون نماز به جاي ميآوريد، خدا را در همه حال ايستاده، نشسته و به پهلو خفته ياد کنيد و هر گاه آسوده خاطر شديد. نماز را به طور کامل بر پا داريد که نماز به وقتهاي معين بر مؤمنان مقرر شده است.»
{رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ} (35) «پروردگارا! مرا بر پا دارندهي نماز قرار ده و فرزندان مرا نيز، پروردگارا! دعاي مرا بپذير.»
{وَ کانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا} (36) «اسماعيل کسان خود را به نماز و زکات فرمان ميداد و نزد پروردگارش پسنديده بود.»
{وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا} (37) «عيسي گفت که پروردگار مرا به نماز و زکات تا زندهام سفارش کرد.»
{اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْک مِنَ الْکتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ}(38) «آنچه را که از کتاب به تو وحي شده است بخوانو نماز را بر پا دار، که نماز از کار زشت و ناپسند باز ميدارد و به يقين ياد خدا از هر عبادتي بالاتر است و خدا ميداند چه ميکنيد؟»
{قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ} (39) «به راستي که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان خاشعاند.»
{فَنادَتْهُ الْمَلائِکةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ} (40) «پس زکريا را فرشتگان ندا کردند هنگامي که در محراب عبادت به نماز ايستاده بود.»
{يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّک وَ اسْجُدِي وَ ارْکعِي مَعَ الرَّاکعِينَ} (41) {اي مريم! فرمان بردار خدا باش و نماز را با اهل طاعت به جاي آر.}
{أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ}(42) «طايفهاي از اهل کتاب در دل شب به تلاوت آيات خدا و نماز و طاعت حق مشغول هستند.»
{يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاري حَتَّي تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ} (43) «اي کساني که ايمان آوردهايد! در حال مستي به نماز نزديک نشويد تا آن زمان که [از مستي بيرون آييد و] بدانيد چه ميگوييد؟»
{الَّذِينَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ} (44) «مؤمنان کسانياند که اگر در زمين قدرت و مکنت دهيمشان نماز به پا ميدارند و زکات ميدهند.»
{رَبَّنا إِنِّي أَسْکنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ} (45) «پروردگارا! من فرزندانم را در سرزميني بي آب و علف ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند.»
{إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ}(46) «تنها کساني مساجد خدا را آباد ميکنند که ايمان به خدا و روز قيامت داشته و نماز را به پا ميدارد.»
{قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُکي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ} (47) «بگو: در حقيقت نماز من و ساير عبادات من و زندگي و مرگ من، براي خدا، پروردگار جهانيان است.»
{فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ} (48) «اما پس از آنان فرزندان ناشايسته است روي کار آمدند که نماز را تباه کردند.»
{فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکمْ فِي الدِّينِ} (49) «اگر توبه کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند برادر ديني شما هستند.»
{وَ الَّذِينَ يُمَسِّکونَ بِالْکتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ} (50) «خدا پاداش کساني را که به قرآن چنگ ميزنند و نماز را به پا ميدارند ضايع نميکند.»
نامهاي نماز در قرآن:
1- صلوة: {إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ... الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ} (51) «مؤمنان فقط کسانياند که نماز را به پا ميدارند.»
2- ايمان: {وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَکمْ}(52) «خدا نماز شما را بدون پاداش نميگذارد.»
3- تسبيح: {فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ} (53) «هنگام شام و صبح و شبانگاه و نيمروز نماز به جا آوريد.»
4- قرآن: {أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوک الشَّمْسِ... وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ} (54) «پس از زوال آفتاب تا هنگام تاريکي شب نماز را به پاي دار و... و نماز صبح را بجاي آور.»
5- حَسَنَةَ: {وَ اَقِمِ الصَّلوة... إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ} (55)
6- رکوع: {وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ... وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِينَ} (56) «نماز را به پا داريد... و با نمازکنندگان، نماز به جاي آوريد.»
7- قُنُوت: {يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّک وَ اسْجُدِي وَ ارْکعِي مَعَ الرَّاکعِينَ} (57) «اي مريم! براي پروردگار خود به نماز بايست.»
ادامه دارد ...
[/]
[="Tahoma"][="]
[="]8- قيام و سجده: {لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ} (58) «ولي همهي آنان يکسان نيستند. از ميان اهل کتاب، گروهي هستند که قيام ميکنند (نماز به پا ميدارند) و در دل شب آيات الهي را در حال سجده ميخوانند.»
[="]9- استغفار::{وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ... وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ} (59) «خداوند به امور بندگان خود بيناست. همان کساني که ميگويند: پروردگارا! ما ايمان آورديم... اينان شکيبايان، راستگويان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و آمرزش خواهان در سحرگاهانند.»
[="]10- ذِکر: {حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ... فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکرُوا اللَّهَ}(60) «بر نمازها و نماز ميانه مواظبت کنيد... پس اگر بيم داشتيد، پياده يا سواره نماز کنيد و چون ايمن شديد، خدا را ياد کنيد.»
[="]11- امانت: {إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ...} (61) «ما امانت خود را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه کرديم، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن ترسيدند و انسان، آن را برداشت...»
[="]مخالفان نماز:
[="]ترک کنندگان نماز:
[="]{فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّي} (62) «او هرگز ايمان نياورد و هرگز نماز نخواند.»
[="]سهلانگاران در نماز:
[="]{فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ} (63) «پس واي بر نمازگزاراني که در نماز خود سهلانگاري ميکنند!»
[="]ضايع کنندگان نماز:
[="]{فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ} (64) «پس از آنان جانشيناني آمدند که نماز را تباه کردند و به دنبال شهوات رفتند.»
[="]{وَ إِذا قامُوا إِلَي الصَّلاةِ قامُوا کسالي} (65) «منافقان هنگامي که به نماز بر ميخيزند با کسالت بر ميخيزند و در برابر مردم ريا ميکنند.»
[="]نماز بر پايهي يقين ولايت:
[="]«[وَ سَمِعَ رَجلاً منَ الحَروريَّة يُتَهجّدُ و يَقرَأُ فقال:] نَومٌ علي يقينِ خيرٌ من صلوةِ في شک.»(66) «حضرت علي (ع) [صداي يکي از خوارج را شنيد که نماز شب ميخواند و قرآن تلاوت ميکرد، فرمود:] خواب توأم با يقين بهتر از نماز با شک است.»
[="]نمازي که برپا داشتن آن سفارش شده، از نمازگزاراني مورد انتظار است که دلهايشان سرشار از ياد خدا و عشق به او باشد و هيچ چيز نتواند در آن خلَلي وارد کند.
[="]حضرت علي (ع) دربارهي يقين فرمودهاند:
[="]«يُستَدلُّ عَلَي اليقين بِقصر الأملِ وَ اِخلاصِ العَمَل و الزُّهدِ في الدُّنيا.»(67) «آنچه بر يقين دلالت ميکند کوتاهي آرزو؛ خالص گردانيدن عمل و بي رغبتي به دنيا است.» برپا داشتن نماز از کساني پسنديده است که به يگانگي خدا و روز جزا ايمان دارند و از آرزوهاي دور و دراز دنيوي چشم پوشيده و اعمالشان را براي خدا خالص کردهاند و هيچ سختي و عملي نتواند در نيّات پاکشان خللي وارد کند؛ وگرنه کساني که در عدالت مجسّم و حقانيّت برگزيدهي خدا و رسول هم شک کرده و ميکنند بهتر است که به همراه خواب روح و قلبشان، چشمانشان را نيز به خاک بسپارند.
[="]نماز هر چند که يک سلسله اعمال است که انسان موظّف است آنها را به جا آورد و ترتيب و موالات را رعايت کند و چيزي کم يا زياد نکند وليکن جان نماز ايمان و يقيني است که در دل انسان با ايمان قرار دارد و او را به انجام اين اعمال وا ميدارد و يقين و اطميناني که در حرکات و سکنات نمازگزار متجلّي ميگردد، به اين عبادت شکل و معني ميدهد. به عبارت ديگر، نماز توام با شناخت، درک، شعور و فهم، داراي ارزش است و بدون آن کالبد بي روحي است که بهائي ندارد. همين است که گفته ميشود اگر انسان شب بخوابد و نماز شب نخواند اما دلش آکنده از يقين و شناخت و معرفت باشد، بهتر از کسي است که شب تا سحر بيدار بماند و نماز بخواند ليکن فهم و شعور و شناخت و آگاهي نداشته باشد و فردي متحجّر و بيمعرفت باشد همچون خوارج.
[="Tahoma"][="]حضرت براي خوارج روشن فرمود که اينان که امام خود را نشناخته و در يکي از ارکان دين ترديد دارند، نماز شب و قرآن خواندنشان بينتيجه است.
[="]اگر نماز با معرفت و يقين باشد، به اقتضاي درجهي معرفت و يقين، نمازگزار حلاوت و شيريني نماز را درک ميکند و تحت هيچ شرايطي دست از عشقبازي با آن نميکشد، اگرچه بدنش آماج تير شود. لازم به ذکر است که از ابتداي سخن اميرالمؤمنين، حضرت علي (ع) معلوم ميشود که منظور از «نماز با شک» نماز استحبابي و نماز شب است؛ زيرا نماز واجب در هيچ حالتي ساقط نميشود، مگر اينکه بگوييم امام (ع) درصدد بيان اين مطلب است که نماز بدون ولايت نماز نيست، نه اينکه اصلاً نماز نخواند.
[="]قدرشناسان نماز:
[="]«وَ قَد عَرَف حَقَّها رجالٌ مِنَ المؤمنينَ الّذين لا تَشغَلُهُم عَنها زينةُ متاعٍ. وَ قُرَّةَ عَينٍ مِن وَلَدٍ و لا مالِ»(68) يقُول اللهُ سُبحانَهُ {رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّکاةِ} (69) «قدر و اهميّت نماز را مرداني از مؤمنان ميدانند که زينت کالاي دنيا و فرزند و مالي که نور چشم انسان است آنها را به خود مشغول نميدارد.» چنانکه خداوند سبحان ميفرمايد:«مرداني هستند که تجارت و داد و ستد دنيا، آنها را از ياد خدا و اقامهي نماز و پرداخت زکات باز نميدارد.»
[="]بسياري از مردم براي به دست آوردن مال دنيا و حتّي رسيدگي بيش از حد به فرزندان و خانواده، نمازهاي واجب خود را سست ميخوانند و چه بسا نمازشان را تعطيل ميکنند. اينگونه افراد فکر ميکنند که با اعمال اين روشها ميتوانند بر مال خود بيفزايند؛ غافل از اينکه رزق و روزي به دست تواناي خداست، و حرص زدن و جان کندن نه تنها چيزي به آن مقدار نميافزايد، بلکه ممکن است چيزي هم بکاهد.
[="Tahoma"][="]اميرالمؤمنين علي (ع) در اينباره فرمود:
[="]«لا يَتوکُ النّاسُ شيناً مِن امرِ دينِهم لِاستِصلاحِ دُنياهُم إلا فَتَح اللهُ عَليهِم ما هُوَ أضَرُّ مِنهُ.»(70) «مردم چيزي از کار دينشان [چون نماز] را براي به دست آوردن سود دنيا از دست نميدهند، مگر آنکه خدا به روي آنها چيزي را ميگشايد که زيانش بيشتر است از آن سودي که به دست آوردهاند.»
[="]امام علي (ع) آن کسي که از همه چيز دنيا به يک لباس ساده و کفش وصلهدار و نان جوين و نمک قناعت کرده بود، به خلاف انسانهاي دنياطلب و مالپرست، مؤمنان را انسانهاي پاک و ذاکري معرّفي ميکند که حتّي فرزند هم که نور چشم او در دنياست، وي را از نماز باز نميدارد، و در واقع به فرستادهي خدا تمسّک کرده و نور چشم خويش را نماز ميداند. از اينرو، کلام علي (ع) اشاره دارد به قول پيامبر (ص) که فرمود:«قُرَّةَ عيني فِي الصَّلوة»«روشنايي چشم من در نماز است.»
[="]امام حسين (ع) در شب عاشورا به برادرش عبّاس فرمود:«اگر بتواني امروز اينان را از جنگ منصرف کني، اين کار را بکن. شايد امشب را در پيشگاه الهي به نماز بايستم.»
[="]«فَإنَّهُ يَعلَمُ أنّي اُحِبُّ الصَّلوةَ لَهُ و تلاوةَ کِتابِهِ»(71) «زيرا خدا ميداند که من نماز خواندن و قرآن تلاوت کردن براي او را دوست ميدارم.»
[="]نماز و عبادت احرار:
[="]«إنَّ قَوماً عَبَدوا اللهَ رَغبةٌ فَتِلکَ عِبادَةٌ التُّجارِ، وَإنَّ قَوماً عَبَدوا اللهَ رَهبَةٌ فَتِلکَ عِبادَةُ العبيد وَإنَّ قَوماً عَبَدوا اللهَ شکراً فَتِلکَ عِبادَةالأحرار.»(72) «گروهي خدا را به انگيزهي ثواب و پاداش ميپرستند، اين عبادت تاجران و بازرگانان است؛ و گروهي خدا را از روي ترس ميپرستند، اين عبادت غلامان و برده صفتان است؛ و گروهي خدا را از روي سپاسگزاري ميپرستند، اين عبادت آزادگان است.»
[="]حقيقت عبادت، تعظيم و طاعت خدا و چشمپوشي از غير اوست و پيشتر گفته شد که برجستهترين مظهر عبادت، «نماز» است. از اينرو، اين تقسيم مراتب، به واقع بيان مراتب و مدارج نماز و نمازگزاران است.
[="]خداوند متعال بندگان گوناگوني دارد که هر يک از آنها ذات اقدسش را در حد توان فکري خويش عبادت ميکنند و به درگاهش نماز ميگزارند و خداوند نيز از اين بندگان به مقدار ارزش عبادتشان قدرداني ميکند. هر مقدار که شناخت و معرفت عبادت کننده و نمازگزار بيشتر و بالاتر باشد، پاداش بهتر و مقامي والاتر نزد خدا دارا خواهد بود. از اينرو، رهبران ديني به درگاه ربوبي، ناله و عرض نياز ميکردند و بسيار نماز ميخواندند.
[="Tahoma"][="]ابن ابي الحديد در مقدّمهي شرح نهجالبلاغهاش ميگويد:«عبادت علي (ع) بيشتر از عبادت همه کس بود؛ زيرا او بيشتر روزها روزهدار بود و تمام شبها مشغول نماز. حتي هنگام جنگ نيز نمازش ترک نميشد. او عالمي بود با عمل که نوافل و ادعيه و تهجّد را به مردم آموخت. از اينرو در مقام عمل به پيشگاه خداي تعالي عرض ميکند:«خدايا من تو را به طمع بهشت و يا از ترس جهنّم عبادت نميکنم، بلکه تو را بدان جهت ميپرستم که شايستهي پرستش يافتم.»
[="]آري، هر کس در حقيقت به قدر معرفت و تلاش خود از لذّت نماز بهرهمند ميشود. عدّهاي «نماز تاجرانه» ميخوانند؛ يعني ميخواهند با خدا تجارت کنند، چيزي بدهند و چيز بيشتري بگيرند. عدّهاي «نماز غلامانه» ميخوانند، مثل عمل غلامان و بردگان است که در زير شلّاق اربابها قرار ميگيرند، در حالي که به آنها تکليف ميکنند و آنان از ترس اينکه اگر تکليف را انجام ندهند شلّاق ميخورند، تکليف را انجام ميدهند. اما بعضي «نماز سپاسگزارانه و آزادانه» ميخوانند؛ يعني خدا را فقط براي خودش و به اين دليل که دوست دارند، از روي عشق و علاقه به ذات مقدّسش پرستش ميکنند. پس از توضيح ذکر شده معلوم ميشود که برترين و عاليترين عبادت، عبادت آزادگان و نماز از روي سپاسگزاري است. چنانکه اميرالمؤمنين علي (ع) ميفرمايد:
[="]«لَولَم يَتوعَدِ الله عَلي معصيَتِهِ لَکانَ يَجِبُ اَلا يُعصي شکراً لِنِعمِهِ»(73) «به فرض که خداوند کيفري براي نافرماني معيّن نکرده بود، باز سپاسگزاري ايجاب ميکرد که از فرمانش تمرّد نشود.»
[="]نماز، بزرگترين روزنهي اميد:
[="]نقل شده است که روزي علي (ع) رو به مردم کرد و فرمود:«به نظر شما اميدبخشترين آيهي قرآن کدام آيه است؟»
[="]بعضي گفتند: آيهي {إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَک بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ يَشاءُ} (74) «خداوند هرگز شرک را نميبخشد و پايينتر از آن را براي هر کس که بخواهد ميبخشد.»
[="]امام علي (ع) فرمودند «خوب است، ولي آنچه من ميخواهم اين نيست.»
[="]بعضي گفتند: آيهي {وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً} (75) «هر کس عمل زشتي انجام دهد يا بر خويشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را غفور و رحيم خواهد يافت.»
[="]امام فرمود:«خوب است ولي آنچه ميخواهم اين نيست.»
[="]بعضي ديگر گفتند: آيهي {قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ} (76) «اي بندگان من که بر خويشتن اسراف کردهايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد.»
[="]امام فرمود: خوب است امّا آنچه من ميخواهم اين نيست.
[="]بعضي ديگر گفتند: آيهي {وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ} (77) «پرهيزکاران کساني هستند که هنگامي که کار زشتي انجام ميدهند يا به خود ستم ميکنند به ياد خدا ميافتند و از گناهان خويش آمرزش ميطلبند و چه کسي است جز خدا که گناهان را بيامرزد.»
[="]باز امام فرمود: خوب است ولي آنچه ميخواهم اين نيست.
[="]در اين هنگام مردم از هر طرف به سوي امام متوجّه شدند و همهمه کردند، امام فرمود: اي مسلمانان چه خبر است؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آيهي ديگري در اين زمينه سراغ نداريم، امام فرمود: از حبيب خود رسول خدا شنيدم که فرمود: اميد بخشترين آيهي قرآن اين است:
[="]{وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِک ذِکري لِلذَّاکرِينَ} (78) «نماز را در دو طرف روز به پا داريد و نيز در ساعت اوايل شب، که البته خوبيها، بديها را از بين ميبرد. که اين يادآوري است براي اهل ذکر.»
[="Tahoma"][="]چه اميدي از اين بيشتر که انسان بداند هرگاه پاي او بلغزد و يا هوا و هوس بر او چيره شود و بدون اينکه عمد و اصراري داشته باشد، پايش به گناه کشيده شود، هنگامي که وقت نماز فرا رسيد، وضو بگيرد و در پيشگاه حضرت الوهيّت به راز و نياز برخيزد و احساس شرمساري که از لوازم بنيادي توجّه به خداست، نسبت به اعمال گذشته به او دست دهد، گناه او بخشوده ميشود و تاريکي از قلب او رخت بر ميبندد. آري! گناه و انحراف، دل را تيره و بصيرت باطن را ضعيف ميسازد و پردههاي غفلت و بيخبري بر جان سايه ميافکنند و نماز که ياد خدا و احياي فطرت الهي است، نور و روشني ميآورد و با امواج معنوي تطهيرکنندهي خود آثار گذشته را ميزدايد و محو ميکند.
[="]اهميّت نماز اول وقت:
[="]«صَلِّ الصَّلوةَ لوَقتِها المُوَقَّت لها وَ لا تُعَجِّلُ وَقتها لِفراغِ و لا تُوخَّرها عَن وَقتها لإشتغالِ»(79) «نماز را در وقت معيّن آن بخوان و براي اينکه بعداً راحت باشي، پيش از وقت [فضيلت] آنرا به جا نياور و به بهانهي کار داشتن، آنرا به تأخير مينداز.»
[="]
[="]از آنجايي که نمازهاي يوميّه بلکه تمامي فرايض الهي، اوقات معيّن و مشخّصي دارند، نمازگزار با رعايت اوقات نماز آرام، آرام با انضباط و وقتشناس ميشود. نماز «تمرين وقتشناسي» است؛ چه اينکه واجبات دلخواهي نيست که هر وقت و بيوقت انجام شود، بلکه بايد سر موعد مقرّر صورت گيرد، نه زودتر و نه ديرتر. انسان نمازگزار بايد نمازش را در اوقات معين بخواند تا اگر هم نواقصي دارد، خداوند با نماز نيکانش قبول کند.
[="]استاد شهيد مطهّري در اين باره نوشته است: مسئلهي مهمّ ديگري که در باب نماز مورد توجّه واقع شده، دقّت زياد نسبت به مسئلهي وقت است، به طوري که دقيقاً روي دقيقه و ثانيهي آن حساب ميشود.(80) مسائل تربيتي بايد تحت انضباط و شرايط معيّن قرار گيرد تا عدّهاي آن را به فراموشي نسپارند و بهانهاي براي ترک آن نداشته باشند و به خصوص اينکه انجام عبادات مثل نماز اگر به صورت دسته جمعي و در وقت معين خود باشد، داراي شکوه، تأثير و عظمت خاصّي است که قابل انکار نيست و در حقيقت، کلاس بزرگ انسانسازي است.
[="]دربارهي فضيلت خواندن نماز در وقت آن و عقوبت تأخير انداختن در اداي آن، روايات بسياري وارد شده است، به عنوان نمونه، نوشتهاند که حضرت امام رضا (ع) براي استقبال از عدهاي از اقوام خود، از خانه و شهر خارج شد. در بين راه وقت نماز شد. حضرت به کناري رفت و ايستاد وبه يکي از همراهان خود فرمود:«اذان بگو تا نماز بخوانيم!»
[="Tahoma"][="]عرض کرد: ما در انتظار ميهمانان خود هستيم و نماز را بعد خواهيم خواند. حضرت فرمود:«خدايت بيامرزد! هيچگاه بدون عذر، نمازت را از اوّل وقت به تأخير مينداز و هميشه نماز را در اوّل وقت آن به جاي آور! سپس به نماز ايستادند.»(81)
[="]امام علي (ع) درباره اوقات شرعي نمازها به يکي از حاکمان شهرها نوشت:
[="]«أمّا بَعدُ فصلوا بالنّاس الظّهر حتّي تفيءَ الشّمس مربِضِ العَنز؛ وَ صلوا بِهِم العَصرَ وَ الشّمس بَيضاءَ حَيَّةٌ في عُضوٍ مِنَ النّهار حين يُسارُ فيها فَرسَخانِ وَ صلّوا بِهِمُ المَغرِبَ حينَ يُفطَرُ الصائمُ و يَدفَعُ الخاجٌ إلي مِني و صلوا بِهِم العشأءَ حينُ يتواري الشَّفَقُ إلي ثُلث اللّيلِ وَ صَلُّوا بِهِمُ الغداة وَ الرجُلُ يَعرفُ وَجه صاحبه.»(82)
[="]«نماز ظهر را به جماعت هنگامي به پا داريد که سايهي آفتاب به اندازهي ديوار خوابگاه بزي برگردد و نماز عصر را با آنان هنگامي بخوانيد که خورشيد در پارهاي از روز روشن و درخشان است و ميتوان تا هنگام مغرب پياده دو فرسخ راه پيمود و نماز مغرب را با آنان هنگامي به جا آوريد که روزهدار افطار ميکند و حاجي به مني روانه ميشود و نماز عشا را با آنها زماني بخوانيد که ثلثي از شب گذشته و سرخي پنهان ميگردد و نماز صبح را با آنها هنگامي به پا داريد که شخص، چهرهي رفيق و همراه خود را بشناسد.»
[="]طبق سخن اميرالمؤمنين علي (ع) نماز در رأس همهي امور قرار دارد، هر چند که آن امور هم رتق و فتق کارها و اصلاح امور مردم و رسيدگي به مشکلات آنان که از اهمّ امور و موجب رضا و خشنودي خداست، باشد به عنوان نمونه، ميتوان دو نوع از برنامهريزيها و عملکردهاي مولا علي (ع) را در اين باره به نامهاي:«نماز امانتي بزرگ» و «بخشنامه براي نماز اوّل وقت» نام برد.
[="Tahoma"][="]بخشنامه براي نماز اول وقت:
[="]امم علي (ع) پس از آنکه محمّد بن ابي بکر را براي فرمانداري مصر انتخاب کرد، دستورالعملي براي نماز اول وقت به او نوشت:
[="]«صَلَّ الصَّلوةَ لِوَقتِها، المُوقّت لها و... واعلَم أنَّ کُلَ شيءٍ مِن عملک تبع لِصَلاتِک.»
[="]«نماز را در وقت اختصاصي خودش بخوان (اوّل وقت) و چون که بيکار شدهاي و براي اينکه بعدا راحت باشي آن را از وقت (فضيلت) خود جلوتر نينداز. در انجام نماز شتاب نکن، يا چون به کاري مشغول هستي آن را تأخير مينداز و بدان که تمام اعمال تو در گرو قبولي نماز توست.»(83)
[="]امام علي (ع) در نامهي 52 نهجالبلاغه نيز براي همهي استانداران و فرمانداران جهت تعيين اوقات نماز بخشنامه فرستاد.
[="]از امام علي (ع) در مورد اهمّيّت نماز اوّل وقت و برکتهاي آن احاديث بسياري ذکر شده است. براي نمونه حضرت از پيامبر اکرم (ص) نقل کرد:«بندهاي نيست که به اوقات نماز و طلوع و غروب خورشيد اهمّيّتي بدهد مگر اينکه من ضامن ميشوم براي او راحتي هنگام مرگ و بر طرف شدن غم و اندوه و نجات از آتش دوزخ را.»
[="]متابعت ساير اعمال از نماز:
[="]هنگامي که حضرت علي (ع) محمّدبن ابي بکر را به حکومت مصر منصوب کرد، ضمن نامهاي، سفارشهاي زيادي به او فرمود که قسمتي از آن چنين است:«... وَ لا تَسخِط اللهَ بِرِضي احدٍ مِن خَلقِهِ، فَإنَّ فِي الله خلَفا مِن غَيره وَ لَيس مِن الله خَلَفَ في غَيرهِ ضلّ الصَّلوةَ لِوَقتِها المُوقَّت لَها وَ لا تَعجل وقتها لِفراغٍ و لا تؤخزها عَن إشتغالٍ واعلَم أنَّ کُلَّ شيءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعَ لِصَلاتکَ...»(84) «... هرگز خداوند را براي رضايت احدي از مخلوقش به خشم نياور؛ چرا که خداوند جاي همه کس را ميگيرد و کسي نميتواند جاي خداوند را بگيرد. نماز را در اوقات خودش به جاي آر، نه آنکه به هنگام بيکاري در انجامش تعجيل کني و به هنگام اشتغال به کار آن را به تأخير اندازي و بدان که تمام اعمالت تابع نمازت خواهند بود...»
[="]نماز کاملترين حلقهي پيوند انسان با خداوند است. بايد مواظب بود که اشتغال به کارهاي دنيا و يا کسب رضايت خلق، انسان را از آن غافل نکند و در برقراري آن سستي به خرج ندهد. خشم و محبّت انسانها، همچون خودشان فاني است، امّا خشم خداوند، چون خودش جاوداني است. پس ميبايد مواظب بود تا آن را براي خود نخريم.
[="Tahoma"][="]نماز، ذکر خدا و ياد اوست و اوقات معيني دارد و پاس داشتن اين اوقات از نشانههاي نماز کامل و مايهي کسب رضايت و محبّت خداست. پس مبادا فراغت، ما را به تعجيل در اداي آن وادار کند يا مشغلهها از اقامهي آن در وقتش باز دارد؛ زيرا همهي اعمال تابع نماز است؛ اگر نماز قبول شد، اعمال نيز قبول ميشود و اگر پذيرفته نشد، اعمال ديگر نيز مردود است. با کمي دقّت در اين کلام اميرالمؤمنين (ع) که فرمود:«بدان که هر عملي از اعمال تو تابع نمازت است.»، معلوم ميشود که آن حضرت در اينجا به سخن رسول خدا (ص) نظر داشته است که فرمود:
[="]«اوّلين عملي که در مقام حساب ميآورند، نماز است. اگر نماز قبول شد، ساير اعمال هم قبول ميشود؛ و اگر پذيرفته نشد، ساير اعمال هم پذيرفته نميشود و مردود خواهند بود.»(85)
[="]ممکن است اين سخن دليلش آن باشد که نماز، رمز ارتباط خلق و خالق است؛ اگر به طرز صحيح انجام گيرد، قصد قربت و اخلاص که وسيلهي قبولي ساير اعمال است، در او زنده ميشود؛ وگرنه بقيهي اعمال آن آلوده، و از درجهي اعتبار ساقط ميشود. از اينرو حضرت امير (ع) به اين مسئله اشاره کردند که قبولي اعمال به قبولي نماز است. ملاک قبولي اعمال، نماز مقبول و عامل مردودي ساير اعمال، نماز مردود است.
[="]پس همانطور که قبولي اعمال به قبولي نماز است، نماز نيز با وجود شرايط و عواملي قبول خواهد شد و آن زماني است که اعمال انسان نمازگزار درست و مطابق با شرع باشد و آن را سبک نشمارد.
[="]در حديث قدسي وارد شده است:«من نماز هر نمازگزاري را قبول نميکنم. بلکه نمازي را قبول ميکنم که براي عظمت من فروتني کند. و بر بندگان من بزرگي ننمايد. و فقير گرسنه را براي کسب رضايت من سير کند.»(86)
[="]علاوه بر اين، مهمترين عامل قبولي نماز، حضور قلب است؛ زيرا خداوند ميفرمايد: {أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِي}؛(87) «نماز به پادار به خاطر ياد من.»
[="]امام باقر (ع) فرمود:«نماز بنده گاهي نصف و گاهي ثلث و گاهي ربع و گاهي خمس آن بالا ميرود، و بالا نميرود مگر آنچه دل او رو به آن کند. و امر به نمازهاي نافله براي اين است که آنچه از فريضه - به علّت عدم حضور قلب - کاستهاند براي آنان تمام کند.»(88)
[="]نماز داراي روح و پيکري است. پيکرهي نماز عبارت از اعمال و افکار است و روح آن توجّه کامل به خداوند و حضور قلب است. لازم به ذکر است که چون اعمال و افعال انسان از عقيدهي وي سرچشمه ميگيرد، بايد به چگونگي نماز او توجّه کرد که آيا بقيهي اعمال او متناسب با نمازش هست؟ و آيا او را از گناه باز ميدارد يا خير؟ نماز مقبول که در واقع نشانگر قبولي اعمال انسان است، به قدري داراي ارزش است که در تعبير مولاي موحّدان، حضرت علي (ع) عيد مسلمانان نمازگزار محسوب ميشود:«إنّما هُوَ عيدٌ لِمَن قَبِلَ اللهُ صيامَه و شَکَرَ قيامَهُ».(89) «همانا امروز براي کسي عيد است که خداوند روزهاش را قبول کرده و قيام و نمازش را سپاس گذاشته و پاداش داده است.»
[="]امام علي (ع) در کلام ديگري به ارزش نماز براي قبولي اعمال ديگر اشاره فرمودهاند: «ست من قواعد الذين... و اقامة الصَّلاة.»(90) «شش چيز از ستونهاي دين است... از جمله بر پا داشتن نماز.»
[="]بديهي است که هر چيزي قاعده و ستوني دارد که با نبودنش آن شيء، نيز نابود ميشود. از جمله مسائل مهم در اسلام اين است که نماز هم ستون دين و هم ملاک حقيقي براي ارزش و اعتبار اعمال ديگر است.
[="Tahoma"][="]گناه زدايي نماز:
[="]«وَ اِنَّها لَتَحتُ الذّنوبَ حتَّ الورق.»(91) «نماز گناهان را مانند ريزش برگ درختان فرو ميريزد.»
[="]همانطور که جسم گاهي بر اثر آلودگي نياز به نظافت و تميزي دارد، روح و روان نيز بر اثر گناهان و خطاها آلوده و مکدّر ميشود و نياز به شست و شو و رفع کدورت دارد. از ديدگاه امام علي (ع) نماز يکي از مؤثرترين عوامل وارستگيها و شست و شوي گناهان و رفع و دفع پليديهاي روحي است؛ زيرا خواه ناخواه نماز، انسان را به توبه و اصلاح گذشته دعوت ميکند. خداوند متعال نيز در قرآن کريم حسنات را عوامل از بين برندهي سيّئات معرّفي ميکند و نماز يکي از مهمترين و برترين حسنات است.
[="]{وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ} (92) {نماز را در دو طرف روز و ساعتهايي از شب به پا دار، همانا حسنات گناهان را از بين ميبرد.}
[="]ابوعثمان ميگويد: من با سليمان زير درختي نشسته بودم. او شاخهي خشکي را گرفت و تکان داد تا تمام برگهايش فرو ريخت. سپس رو به من کرد و گفت: سؤال نکردي چرا اين کار را کردم؟ گفتم: بگو، بدانم منظورت چه بود؟ گفت: اين همان کاري بود که پيامبر (ص) انجام داد، هنگامي که در محضر مبارک ايشان زير درختي نشسته بوديم، سپس پيامبر همين سؤال را از من کرد. بعد از اينکه با تکان دادن شاخهي خشک، تمام برگهاي درخت فرو ريخت. من عرض کردم: بفرماييد چرا؟ فرمود: هنگامي که مسلماني وضو بگيرد، سپس نمازهاي پنجگانه را به جاي آورد، گناهان او فرو ميريزد، همانگونه که برگهاي درخت فرو ريخت. سپس همان آيهي 114 سورهي هود را که قبلاً ذکر شد، تلاوت کرد.(93)
[="]از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) نماز عامل وارستگيها و دوري از گناه و موجب زوال آثار گناهان و سبب از بين رفتن پليديها و اثرات سوء روحي و اخلاقي است. امام علي (ع) در نهجالبلاغه نماز را همانند گسستن طناب پوسيدهاي دانسته است که رشتههاي معاصي را متلاشي ساخته و از بين ميبرد.(94)
[="]چنان که برگ ريزد از درختان *** نماز آنگونه ميريزد گناهان
[="]به هر حال، هرگاه نماز با شرايطش انجام شود، و به عبارتي، نماز قلبي اقامه شود نه نماز لفظي و فقط قالبي، انسان را در عالمي از معنويّت فرو ميبرد که پيوندهاي ايماني او را با خدا چنان مستحکم ميسازد که آلودگيها و آثار گناه را از دل و جان او شست و شو ميدهد. نماز، انسان را در برابر گناه بيمه ميکند و زنگار گناه را از آيينه دل او ميزدايد.
[="]اميرالمؤمنين، امام علي (ع) در اين باره فرمود:«تعاهدوا أمر الصّلوة و حافظوا عَلَيها واستَکتَروا مِنها وَ تَقَرَّبوا بِها، فَإنَّها کانت عَلَي المؤمنين کِتابً مؤقوتاً ألا تَسمَعون إلي جواب اهلِ النّارِ حينَ سَبَلوا: ما سَلَککُم في سقَر؟ قالوا: لَم نَک مِن المُصَلّينَ و انَّها لَتَحتُ الذّنوب حتّ الورَق و تُطلِقُها إطلاق الرّبق و شبَّهها رسول الله (ص) بِالحَمَّة تکونَ علي بابِ الرَّجُل فَهُوَ يَغتَسِلُ مِنها فِي اليَومِ و اللَّيلة خَمس مرّات فَما عَسي اَن يُبقي عَليه مِنَ الدَّرَنَ.»(95) «نماز را به پا داريد و محافظت آنرا بر عهده گيريد. زياد به آن توجه کنيد و فراوان نماز بخوانيد و به وسيلهي آن به خدا تقرّب جوييد؛ زيرا نماز به عنوان فريضهي واجب در وقتهاي مختلف شبانه روز بر مؤمنان مقرّر شده است؛ مگر به پاسخ دوزخيان در برابر اين پرسش که چه چيز شما را کشانيده است گوش فرا ندادهايد که ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم... . نماز گناهان را همچون برگهاي پاييزي ميريزد و غل و زنجيرهاي گناهان را از گردنها ميگشايد. پيامبر نماز را به چشمهي آب گرمي که در خانه کسي باشد و شبانه روزي پنج بار خود را در آن شست و شو دهد تشبيه کرده است که بدون ترديد چرک و آلودگي در بدن چنين کسي باقي نخواهد ماند... .»
[="Tahoma"][="]ولي بايد توجّه داشت که خواندن نماز به هر صورتي نميتواند شخص نمازگزار را از چنين تأثير و تحوّل روحي برخوردار کند و لازم است بداند که چگونه نماز به جا ميآورد و چه مقدار از آن بهره گرفته است؛ بنگرد که آيا نماز او را از کارهاي زشت و ناپسند بازداشته است يا خير؟
[="]هنگامي که نماز با حضور قلب و شرايط لازم ديگرش برگزار شود، مصداق کامل حسنه است که در قرآن کريم به آن اشاره شده است، به طوري که انسان ميفهمد که بايد درون را از گناهان و آلودگيها بزدايد تا نمازش قرةالعين شود. در حکمتهاي نهجالبلاغه دربارهي تأثير و نقش نماز در شست و شوي گناهان و آرامش و اميدواري نسبت به فضل و رحمت الهي آمده است:
[="]«ما أهمّني ذنبُ أمهلتُ بَعدَهُ حتّي أصلي رکعتين و أسأل الله العافية.»(96) «اندوهگينم نکرد گناهي که در پي آن مهلت يافتم دو رکعت نماز گزارم و از خدا اصلاح آنرا بخواهم.»
[="]حضرت با اين عبارات رسا در مقام تبيين و تعليم نقش و تأثير شگفتانگيز نماز است.
[="]ابن ميثم در شرح اين جمله نوشته است:«علّت اين است که انسان نبايد پس از خواندن دو رکعت نماز نسبت به گناهان اندوهگين باشد، اين است که نماز پوشانندهي گناهان است.»(97)
[="]کبر زدايي نماز:
[="]امام علي (ع) فرمود:«فَرَض الله الصَّلوةَ تنزيهاً عَن الکِبر.»(98) «خداوند متعال نماز را به خاطر پاک شدن از کبر و وارستگي از پليدي تکبر واجب فرموده است.»
[="]يکي از مهمترين فوايد و آثار نماز، کبرزدايي است. کبر و خودپسندي بزرگترين صفت رذيله و به معني خود بزرگ ديدن در برابر ديگران است. کبر بر دو قسم ظاهري و باطني است که خوي باطني را «کبر» و آثار ظاهري را «تکبّر» ميگويند. تمام صفات رذيله و خويهاي زشت حيواني و شهواني و شيطاني از حالت کبر سرچشمه ميگيرد. از اينرو، براي جلوگيري از هر خو و صفت زشتي بايد از پيدايش کبر جلوگيري کرد و راهش اين است که پيوسته «بندگي» را از دست نداد. کبر نه تنها در جامعهي متديّن اسلامي بلکه در تمام ملل و اديان بشري مورد نکوهش قرار گرفته است. انسان متکبّر پلنگ صفت است و جز خود کسي را نميبيند. از اينرو، انتظار دارد همه کس در برابر او کرنش کند و او خود به کسي اعتنا نکند. همه کس او را احترام و او به ديگران بياحترامي کند.
[="]جاي هيچ ترديدي نيست که سرچشمهي تکبر، عقدهي حقارت است؛ چنانکه امام صادق (ع) فرمود:«ما مِن رَجُلٍ تَکَبَّرَ أؤ تَجَبَّر إلا لِذِلَّةٍ وَجَدَها في نفسه.»(99) «هيچ مردي تکبّر و گردنکشي نکند، مگر براي حقارتي که در درون خود احساس ميکند.»
[="]از اينرو، شخص متکبر در پي جبران حقارتي است که در درون خود احساس ميکند. انسان نمازکزار با بندگي به درگاه آن عزيز متکبّر، درونش را سرشار از غرور بندگي، نمايد و عزت دنيا و آخرت را کسب ميکند. پس سرچشمهي تکبّر؛ يعني عقدهي حقارت در نمازگزار حقيقي راهي ندارد و در نتيجه داعيهاي براي تکبر وي باقي نميماند.
[="]بهترين راه مبازه با تکبّر و دفع و رفع خودبيني و خودپرستي، خداپرستي است؛ زيرا انسان با عبادت، پلنگ طبيعت را در برابر خدا به زمين ميکوبد و خداوند متعال براي پاکيزه گردانيدن انسان از تکبّر، نماز را برايشان فرض و واجب فرمود تا بر اثر مداومت بر آن و انجان دائمي آن در هر شب و روز به فروتني عادت کنند و آن صفت زشت را از خود برهانند. ضمن اينکه نماز براي کسي که با ديدهي بصيرت به آن بپردازد، سبب رفع کبر و خودپسندي و نخوت نسبت به ديگران است.
[="]مولا علي (ع) فرمود:«وَعَن ذلِکَ مَا حَرَسَ الله عِباده المؤمنينَ بِالصَّلواتِ و الزَّکَواتِ، وَ مُجاهِدَةِ الصّيامِ في الأيّامِ المفروضاتِ تسکيناً لأطرافِهِم وَ تخشيعاً لأبصارهِم و تَذليلاً لنفوسِهِم و تخفيضاً لِقُلوبهِم وَ إذهاباً لِلخيلاء عَنهُم.»(100) «خداي بزرگ بندگان مؤمن خود را به وسيلهي نماز و زکات و کوشش در روزه گرفتن در روزهاي واجب، حفظ ميکند تا مايهي آرامش اعضايشان شود و ديدگانشان خاشع شود و جانهايشان فروتن شود دلهايشان نرم شود و خيال خودبزرگ بيني و تکبر از آنها دور کند.»
[="Tahoma"][="]نمازگزار وقتي در نماز، پيشاني خود را که بالاترين و شريفترين عضو از اعضاي بدن است به روي خاک ميگذارد، به عجز و ناتواني خود و عظمت و کبريايي حضرت حق روز به روز بيشتر پي ميبرد و به واقع رمز و حقيقت سربلندي مؤمنان همين خاکساري به درگاه خداوند است. نماز، اين شست و شوي روحي و شبنم باطراوت ياد خدا، چه زيبا و کامل زنگارهاي نخوت را ميزدايد، غبار غرور را ميشويد و بنده را به فروتني وا ميدارد. همچنين ناچيز بودنش را در برابر ذات بيکران کبريايي به خاطرش ميآورد و با پستي جسمش روح او را متعالي ميگرداند.
[="]روانشناسي و نماز:
[="]در نيايش و دعا چون ارتباط رواني انسان با مرکز و مبدأ آفرينش است، بايد روح داراي «شادابي و پذيرش» باشد؛ يعني اگر بين روان آدمي و نيايش، تناسب وجود داشته باشد، نيايش جايگاه شايسته خود را خواهد داشت. آنگاه در جان آدمي اثر ميگذارد، درمان ميبخشد، روح را دگرگون ميکند. شگفتآور آنکه در چهارده قرن قبل، حضرت امامُ المتّقين، مولا علي (ع) به ارتباط عميق روانشناسي و نيايش توجه داشته و به روانشناسي نيايش از جمله نماز اشاره فرموده است:«إنَّ للقلوب إقبالاً و إدباراً: فإذا أقبلت فاحملوها علي النّوافل و إذا أدبرت فاقتصروا بها علي الفرائض.»(101) «دلها را روي آوردن و نشاط و پشت کردن و فراري است. پس آنگاه که نشاط دارند. آنرا بر انجام مستحبّات واداريد. و آنگاه که پشت کرده، بينشاط شد، به انجام واجبات قناعت کنيد.»
[="]نماز نشانهي تواضع:
[="]«لما في ذلکَ مِن تعفير عتاق الوُجُوه بالتَراب تواضُعا، والتصاق کرانم الجوارح بِالأرض تصاغُرا.»(102) «بندگان مؤمن هنگامي که نماز ميخوانند. ساييدن گونههايشان به خاک نشانهي تواضع و گذاردن اعضاي شريف بر زمين، دليل کوچکي و اظهار حقارت است.»
[="]همانطور که قبلاً گفته شد از آفات حيات بشري و از موانع بسيار مهّم رشد معنوي و عقلاني انسان، کبر و نخوت است که ضدّ آن فروتني است. نماز در حقيقت، تمرين تواضع و خشوع و خضوع است؛ زيرا نمازگزار در هر روز و شب چند مرتبه پيشاني بر خاک ميسايد و کبريايي حضرت حق را که قدر مطلق از آنِ اوست، ميستايد، و ضمن متذکّر شدن به عظمت خداوند، حقارت و کوچکي خويش را به خود تلقين ميکند.
[="]از آنجا که نماز عبارت است از توجّه کسي که جز فقر و ذلّت ندارد، به سوي درگاه عظمت کبريايي و منبع عزّت؛ و لازمهي چنين توجهي اين است که نمازگزار مستغرق در خواري شود و، دلش را از هر چيزي که او را از هدفش باز ميدارد، برکند. پس اگر ايمان نمازگزار ايماني صادق باشد، اشتغال به نماز او را از هر کار ديگري باز ميدارد.
[="]آري! تواضع، کشتزاري است که در آنجا درخت خضوع و خشوع و ترس و شرم ميرويد و تواضع حقيقي ويژهي آن انساني است که براي خدا تواضع کند.
[="]رسول خدا (ص) فرمودند:«هيچ کس براي خدا تواضع نکرد، مگر اينکه خدا او را رفعت بخشيد.»(103)
[="]انسان با عبادت نماز، ميتواند خود را از آثار شوم خودبيني و نخوت گرايي دور سازد و خويشتن را از اين رذايل پليد اخلاقي وارهاند.
[="Tahoma"][="]نماز و جنگ:
[="]الف: نماز قبل از آغاز نبرد
[="]امام علي (ع) قبل از آغاز نبرد با خوارج، از اردوگاه حرورا، گذشت و در برابر خيمهي يزيدبن قيس - يکي از رهبران صاحب نفوذ خوارج - قرار گرفت، پس پياده شد و در آن صحرا دو رکعت نماز به جاي آورد و سپس به نصيحت آنان پرداخت.(104)
[="]ب: نماز با اشاره در ميدان جنگ
[="]فرهنگ ارزشمند نماز آن قدر والا است که در هيچ شرايطي نميتوان از آن چشم پوشيد. در شب آخر نبرد سرنوشت ساز صفّين (ليلةالهرير) که از آغاز شب تا نيمهي روز فردا ادامه داشت، حضرت اميرالمؤمنين، علي (ع) و اصحاب او در حالي که جنگ ميکردند و غَرق در اصلحه بودند، نماز مغرب و عشاء و صبح را در حالت سواره و پياده خواندند و رکوع و سجود را به صورت اشاره انجام دادند. (105)
[="]ج: نماز در ميدان جنگ
[="]امام علي (ع) همواره به نماز اوّل وقت توجه فراوان داشت و اين اصل ارزشمند را از ياد نميبرد. در يکي از روزهاي نبرد صفّين، در گرماگرم جنگ و کشتار، حضرت علي (ع) به خورشيد نگريست و فرمود:«وقت نماز است.» آنگاه دست از جنگ کشيد و در گوشهاي به نماز ايستاد، در حالي که انواع خطرها او را تهديد ميکرد و تيرهاي فراواني به سوي او پر ميکشيد. امّا امام علي (ع) سرگرم نماز بود، گويا در خانهي خود نماز ميخواند. نماز اوّل که تمام شد، تيري به سوي حضرت آمد و سخت بر ران پايش فرو رفت، ياران حضرت با اضطراب پيرامون او را گرفتند، امّا امام علي (ع) با همان حالت نماز دوم را خواند.(106)
[="]د: نماز پس از پيروزي در جنگ
[="]پس از پيروزي در جنگ جمل، وقتي حضرت علي (ع) وارد شهر بصره شد، به مسجد جامع شهر بصره تشريف برده و دو رکعت نماز در آنجا خواند، سپس به سراغ کارهاي مهم ديگر رفت.(107)
[="]ه: جنگ براي نماز
[="]ابن عبّاس ميگويد: در يکي از روزهاي جنگ صفّين، حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) را ديدم که به آسمان نگاه ميکند. پرسيدم: يا اميرالمؤمنين! چرا به آسمان نگاه ميکنيد؟
[="]امام علي (ع) فرمود:«نگاه ميکنم که آيا ظهر شده و وقت نماز رسيده يا نه؟ که نماز بخوانم.» گفتم هماکنون در جنگ قرار داريم. حضرت فرمود:«ما با شاميان بر سر اقامهي نماز جنگ ميکنيم؛ زيرا نماز اول وقت مهم است. چرا خود در اول وقت نماز نخوانيم؟»(108)
[="]نماز در خانواده:
[="]«فَکان يأمر بها أهله و يصبرُ عليها نفسه.»(109) «پس رسول خدا (ص) هم اهل خود را به نماز فرمان ميداد و هم خود شخصاً با شکيبايي آن را به انجام ميرسانيد.»
[="]بهترين و سعادتمندانهترين اجتماع بشري آن است که افراد صالح و شايسته و مردمي وظيفهشناس و مؤمن داشته باشد و اين امر ميسّر نيست مگر با تربيت و پرورش صحيح کودکان و مهيّا ساختن آنان براي آيندهاي بهتر. اسلام دورهي شروع تربيت کودک را از هنگام تولّد، بلکه قبل از تولد، بلکه هنگام ارادهي ازدواج و پيوند زناشويي دانسته است. اسلام تا آن حد به مسئله تربيت اسلامي کودک اهمّيّت داده که آن را حقّ مسلّم فرزند بر والدين ميداند، چنانکه امام سجّاد (ع) در رسالهي حقوق ميفرمايد:«حقّ فرزندت به تو آن است که بداني او پارهاي از وجود توست و نيک و بد او در اين دنيا وابسته و منتسب به تو است. بايد بداني که تو در مقام سرپرستي او مسؤولي که او را با ادب و تربيت صحيح پرورش دهي، و او را به خداي يکتا راهنمايي کني و در اطاعت و فرمانبرداري حضرت حق کمک و ياريش نمايي، پدري باش که به وظيفهي خود آشنا و به مسؤوليّت خود آگاه است. پدري که ميداند اگر نسبت به فرزندش نيکي کند اجر و پاداش خواهد داشت؛ و اگر دربارهي او بدي کند، مستحقّ مجازات و کيفر خواهد بود.»(110)
[="]از اينرو اوّلين مسؤوليت انسان بعد از خودش، خانوادهي اوست، ولي چون گاهي خانوادهي آدمي از خود سرسختي نشان ميدهند، لازم است که دربارهي تعليم واجبات و از جمله نماز استقامت کند و حتّي دستور است که در بعضي شرايط کودک را در ترک آن تنبيه کند. چنانکه رسول خدا (ص) فرمودند:
[="]«مرّوا صِبيانَکُم اذا بَلغوا سبع سنين وَ اضرِبُوهُم علي تزکها إذا بَلَغوا تسعاً و فرّقوا بينَهُم في المضاجِعِ إذا بَلَغوا عَشَراً.»
[="]«فرزندان خود را در هفت سالگي به نماز دستور بدهيد، و در نه سالگي اگر آن را ترک کردند کتکشان بزنيد، و وقتي به ده سالگي رسيدند رختخوابهاي آنان را از يکديگر جدا کنيد.»(111
[="Tahoma"][="]بنابراين، تعليم نماز در آيات و روايات از وظايف مهمّ والدين است. آنان بايد با تمسّک به انبيا و اولياي الهي، در خانهي خود محيطي پاک و پُرفضيلت و صميميت به وجود آورند. محيطي که در آن مهر و محبّت، وظيفهشناسي و ادب، تقوا و ساير صفات پسنديده وجود داشته باشد و کودکان را به طور ناخودآگاه وظيفهشناس و متعهّد بار آورند. آنان ميتوانند بهترين الگوي رفتاري براي فرزندانشان باشند.
[="]به عنوان نمونه، علّامه مجلسي در شرح حال امام رضا (ع) نقل ميکند که در خانهي ايشان، بانويي بود که دختران را براي نماز بيدار ميکرد و او مسؤول اين کار بود.
[="]در نهجالبلاغه آمده که رسول خدا (ص) با اينکه، مژدهي بهشت را از سوي پروردگار سبحان دريافت داشته بود و بهشتي بودنش مسلّم و قطعي بود با اين حال خود را با نماز خسته ميکرد؛ زيرا ميخواست به فرمان خدا عمل کند که ميفرمايد: {وَ أْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها} (112) «خانوادهات را به نماز فرمان ده و خودت بر انجام آن شکيبا باش.»
[="]از اينرو، پيامبر (ص) دستور ميداد که خانوادهاش به طور مرتّب نماز بگزارند و خود هم شخصاً در نمازگزاردن، کوشا بود و سختيها را در اين راه تحمّل ميفرمود.(113)
[="]نماز جماعت:
[="]اميرالمؤمنين (ع) هنگام گماشتن مالک اشتر به ولايت مصر و شهرهاي تابع آن، عهدنامهاي را خطاب به او به نگارش درآورد آن حضرت در قسمتي از آن آورده است:«... و إذا اقَمت في صلوتِک للناس فلا تَکونَن منفراً و لا مضيعاً فَإن في النّاس مَن به العِلَّة و له الحاجَة و قَد سَألت رسول الله (ص) حين وجَهني إلي اليمنِ کيفَ أصلي بِهم فقال:«صلّ بهم کصلوة اضعفِهِم وَ کُن بالمُؤمنينَ رحيما.»(114) «چون با مردمان نماز گزاري چنان گزار که نه آنان را برهاني و نه نماز را ضايع گرداني. چه در ميان مردم کسي است که بيمار است يا حاجتي دارد و گرفتار است. من از رسول خدا (ص) آنگاه که مرا به يمن ميفرستاد، پرسيدم: با مردم چگونه نماز گزارم؟ فرمود: در حدّ توانايي ناتوانان آنان نماز بگزار و بر مؤمنان رحمت آر.»
[="]رعايت حال ضعيفترها در نماز جماعت:
[="]«وَ صَلّوا بِهِم صَلوةَ اَضعًفِهِم و لا تکونوا فَتّانينَ.»(115) «با مردم همانند نمازگزاردن ناتوانترين آنان نماز بخوانيد. (و با طول دادن نماز، موجبات زحمت آنان را فراهم نکرده) و سبب فتنه و فساد نشويد.»
[="]يکي از خصوصيّات بارز و رازهاي نماز جماعت اين است، با آنکه هر يک از انسانها داراي صفت يا صفاتي از اوصاف نيکو و کمالات انساني است، اما کساني که نماز را به جماعت ميخوانند به منزلهي يک انسان کاملاند که همواره مورد نزول برکات قرار ميگيرند و لطف خاص الهي شامل آن جمع ميشود. اصولاً يکي از ثمرات اجتماع و جماعت براي اين است که نمازگزار از بينماز شناخته شود.
[="]دربارهي کلام امام علي (ع) بايد گفت همان طوري که رهبر جامعهي اسلامي در نحوهي زندگي مادي، بايد مانند پايينترين طبقات مردم زندگي کند تا از نظر روحي بر ضعيفان فشار نياورد، از حيث معنوي و عبادي نيز لازم است حال افراد ضعيفتر رعايت شود و امام جماعت نبايد نماز را طولاني کند که سبب ناراحتي آنان شود. از اينرو، اميرالمؤمنين (ع) در يک فرمان تاريخي که به مالک اشتر نخعي، والي مصر فرستاد، ضمن دستورهاي حکومتي و يادآوري اخلاق کارگزاران فرمود:
[="]«هرگاه نمازت را با مردم به جا آوردي پس [به علت طولاني کردن نماز] مردم را از خود دور و رنجيده مکن و نماز را [به علت سرعت بي جهت] ضايع و تباه مگردان؛ زيرا در مردم، عليل و بيمار و حاجتمند هست. و من از رسول خدا (ص) به هنگامي که مرا به سوي يمن روانه ميکرد، پرسيدم: با آنان چگونه نماز گزارم؟ فرمود: با آنان همانند ناتوانترين مردم نمازگزار و نسبت به مؤمنان مهربان باش.»(116)
[="Tahoma"][="]سفارش به نماز جمعه:
[="]نماز اعمّ از اينکه فرادي خوانده شود يا با جماعت، داراي آثار مختلف معنوي است و نماز جماعتي که مسلمانان از طبقات مختلف و اصناف متفاوت در يک صف در کنار هم قرار ميگيرند و در پيشگاه خدا پيشاني بر خاک مينهند، داراي آثار اجتماعي چشمگيري است. در اين ميان نماز جمعه علاوه بر مزاياي اجتماعي نماز جماعت، امتيازهاي بيشتري همچون امتيازهاي سياسي در بر دارد که در پرتو نماز جمعه امکان ايجاد جامعهي صد در صد اسلامي و مقتدر بيشتر است، از اينرو، اميرالمؤمنين در نامهي خويش به حارث همداني چنين نگاشتهاند:
[="]«وَ لا تَسافِر في يوم جُمعةِ حتّي تشهد الصَّلوة إلا فاصلاً في سبيل الله او في أمر تعذربه.»(117) «روز جمعه سفر مکن تا نماز جمعه را بگزاري، مگر سفري باشد، که در آن روي به خدا داري يا از آن ناچاري.»
[="]حضرت اينگونه حارث را از مسافرت در روز جمعه، قبل از ندا به وقت و اقامهي نماز جمعه بر حذر داشته است، مگر اينکه از روي ناچاري باشد، يا اينکه سفري در راه خدا براي او باشد تا نقص دوري از ياد خدا، به جهت عدم شرکت در نماز جمعه را جبران کند.
[="]اين بخش از نامهي اميرالمؤمنين (ع) به حارث نشانگر اهمّيّت و جايگاه رفيع و پر ارزش نماز جمعه در اسلام است.
[="]امام صادق (ع) فرمود:«هيچ قدمي نيست که در راه نماز جمعه برداشته شود، مگر آنکه خدا بدن او را بر آتش حرام ميسازد.»(118)
[="]نماز جمعه داراي برکات چشمگير زيادي است. از جمله آگاهي بخشيدن به مردم در زمينهي معارف اسلامي و رويدادهاي مهّم اجتماعي و سياسي، ايجاد همبستگي و انسجام هرچه بيشتر در ميان صفوف مسلمانان به گونهاي که دشمن را به وحشت افکند و پشت آنان را بلرزاند، تجديد روحيهي ديني و نشاط معنوي براي تودهي مسلمان، جلب همکاري براي حلّ مشکلات عمومي، پذيرش اعمال، آمرزش گناهان، قبولي ادعيه و... .
[="]در قرآن کريم نيز خداوند متعال مؤمنان را به برپايي نماز جمعه و دست کشيدن از کسب و کار و شرکت در نماز جمعه امر کرده است.(119)
[="Tahoma"][="]ترک نماز موجب عذاب الهي:
[="]«ألا تسمعون الي جواب اهل النار حين سئلوا: {مَا سَلَککمْ فِي سَقَرَ؟ قَالُوا لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّينَ}»(120) و (121) «آيا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نميدهيد که وقتي از آنان سؤال ميشود:«چه چيز شما را گرفتار دوزخ ساخت؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.»
[="]نماز ياد خدا و بالاترين ذکر اوست؛ نشانهي ايمان، سيماي مکتب و ستون دين است. از اينرو، ترک نماز از روي عمد از گناهان کبيره شمرده شده است و در بعضي روايات از تارک نماز به عنوان «کافر» تعبير شده است و مراد کسي است که از روي انکار نماز نخواند. امّا اگر اعتقاد به خدا و رسول و ائمّه طاهرين (س) داشته و به احکام الهي از جمله نماز معتقد باشد ليکن از روي مسامحه يا عاملي ديگر نماز را ترک کند، چنين شخصي «فاسق» است. توجّه به اين نکته لازم است که منشأ اين تنبليها و سهل انگاريها آلودگي انسان به گناهان است، وگرنه قلبي که به حضرت حق معتقد باشد و آلودهي به معصيت نباشد، هرگز نماز را ترک نميکند؛ زيرا ميداند که ترک نماز يعني قطع رابطه با خدا ترک نماز در عرض شرک بوده و با او برابر است:«نماز به ياد داريد و از شرک آورندگان نباشيد»
[="]تارکان نماز را ميتوان به چهار دسته تقسيم کرد:
[="]1. تارک نماز از روي انکار.
[="]2. کسي که از روي سهلانگاري و بياعتنايي تارک نماز است.
[="]3. تارک نماز در بعضي اوقات.
[="]4. تارک واجبي از واجبات نماز.
[="]نماز نشانهي مليّت اسلا م است، اگر کسي عمداً آن را ترک کند، از اسلام خارج شده است و به يقين به آتش دوزخ الهي گرفتار خواهد آمد. اميرالمؤمنين (ع) فرمود:«هيچ عملي به پيشگاه خداوند محبوبتر از نماز نيست. پس چيزي از امور دنيا، شما را از خواندن نماز اوّل وقت باز ندارد؛ زيرا خداوند متعال مذمّت کرده قومي را که نسبت به نماز سهلانگاري کنند و فرموده است: واي بر آن نمازگزاراني که از نمازشان غفلت کنند و در انجام آن در اول وقت مسامحه ورزند و عمداً آن را به تأخير اندازند.»(122)
[="Tahoma"][="]سفارش اهل بيت به نماز:
[="]علي بن ابراهيم از امام باقر (ع) دربارهي فرمودهي خداي تعالي:«خانوادهي خود را به نماز امر کن و خود نيز سخت بر آن پايدار باش.» نقل ميکند که حضرت فرمود:«در اين آيه به پيغمبر اکرم (ص) فرمان داده است که به اهل بيتش - و نه عموم - به طور ويژه دستور دهد تا به همهي مردم اعلام شود که اهل بيت محمّد (ص) در نزد خدا منزلتي ويژه دارند که براي ديگر مردمان نيست؛ زيرا خداي سبحان به آنان جهت اقامهي نماز هم فرمان عمومي داده، هم فرمان خصوصي. پس از نزول اين آيه، پيغمبر اکرم (ص) هر روز، وقت نماز صبح به خانهي علي (ع) ميآمد و ميفرمود:«سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد» پس اهل بيت (ع) يعني علي (ع) - فاطمه (ع) - حسن و حسين (ع) در پاسخ نيز اظهار ميداشتند:«سلام و رحمت و برکات خدا! نيز بر شما باد اي پيامبر خدا.» پس حضرت دو طرف چهار چوبهي در را گرفته و ميفرمود:«نماز، نماز، خدا شما را رحمت کند، همانا خدا چنين ميخواهد که هرگونه آلودگي را از شما خاندان نبوّت ببرد و شما را از هر ناخالصي پاک گرداند.»
[="]در کتاب «مودّة القربي» از انس بن مالک و از زيدبن علي بن الحسين (ع) و او از پدرش امام سجاد (ع) از جدّش (ع) ماجراي بالا را نقل کرده است. امام حسين (ع) نيز به پيروي از جدش رسول خدا (ص) اين چنين اهل بيت خود را به نماز سفارش ميکرد و در باب اهميت آن به آيهي تطهير اشاره کرده، ميفرمود: {إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکمْ تَطْهِيراً} (123)
[="]اقدام اهل بيت به اقامه نماز:
[="]اهل بيت عصمت و طهارت (ع) اقامه گران بينظير نماز بودهاند، آنان براي اقامه نماز حتّي از جان خود و عزيزان خود در راه خدا گذشتهاند.
[="]در زيارتنامهي امام حسين (ع) ميخوانيم:«اَشهَدُ اَنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلوةَ و آتيتَ الزَّکوة»«گواهي ميدهم که شما با شهادتت نماز را بر پا داشتي و زکات دادي.»
[="]در زيارت مخصوص آن حضرت آمده است: سلام بر تو اي فرزند گرامي رسول خدا! گواهي ميدهم که تو نماز را آنچنان که حقيقت آن است، به پا داشتي و زکات را پرداختي و به حق و حقيقت فراخواندي و از تباهي و ناپسنديها نهي کردي و قرآن را چنان که بايد تلاوت کردي و در راه خدا چنانکه شايسته بود، جهاد کردي.(124)
[="]آري! سرور آزادگان نماز را به صورت بينظيري به پا داشت، آنگونه که مخصوص او بود و نه ديگري. سفارش و وصيت ايشان به اهل بيت در آخرين لحظات عمر شريف و هنگام شهادت، اقامه نماز اول وقت بوده است.
[="Tahoma"][="]محافظت اهل بيت از نماز:
[="]نمازگزار در هر شرايطي چه در حالت عادي و يا خطر، از نماز بايد محافظت کند، امام حسين (ع) و اصحابش از ستون دين به خوبي پاسداري کردند و در پايان، جان خود را فداي نماز کردند تا اسلام جاويد و باقي بماند.
[="]نقل شده است که حضرت امام حسين (ع) پس از پايان نماز، اصحاب را به جهاد ترغيب کرد و سپس فرمود:«اين بهشت است که درهايش باز شده و جويهايش متّصل و ميوههايش رسيده و قصرهايش زينت شده است و حوريهايش جمع شدهاند و اين رسول الله و شهدايي است که با او کشته شدهاند و پدر و مادرم نيز هستند که انتظار قدم شما را دارند و شما را بشارت ميدهند و آنان مشتاق شمايند. از دينتان حمايت کنيد و از حرم رسول خدا و امامتان و پسر دختر پيامبرتان دفاع کنيد؛ چرا که خدا شما را امتحان کرده است. شما در جوار جدّ ما هستيد و نزد ما بزرگواريد. دفاع کنيد و از نماز حفاظت کنيد تا خدا شما را هميشه نگهبان و حافظ باشد.»
[="]همين سفارش در سيرهي گفتاري و رفتاري اهل بيت (ع) به چشم ميخورد.
[="]ترويج نماز و سيرهي اهل بيت:
[="]اهل بيت همواره مروّج نماز و فرهنگ و معارف و آثار و برکات آن بودهاند، از جمله امام حسين (ع) هم براي دشمن، هم براي اصحابش و هم براي آيندگان درس نماز داد. امام در حالي که خودش، اصحاب و فرزندانش تشنه بودند، از دشمن درخواست آب نکرد، ولي براي نماز و مناجات يک شب مهلت خواست. اين عمل نشان دهندهي ترويج، گسترش و دروني کردن حقيقت نماز در سراسر نظام ارزشي و جامعهي معنوي اسلام است. چرا امام حسين (ع) براي زنده نگه داشتن خود و اهل بيتش دست به اين کار نزد ولي براي زنده نگه داشتن امر نماز اين اقدام را انجام داد. آري! نماز يک شعار و ملاک اصلي و آرماني براي همهي ملل اسلامي است و بقا و دوام جامعه به چنين اقدامي وابسته است.
[="]اهل بيت و استعانت از نماز:
[="]اهل بيت عاملان و حاملان قرآن کريم هستند. آنها در همهي لحظات زندگي شريف و درسآموز خود از صبر و نماز کمک ميگرفتند:{وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ} استعانت از نماز يک ملکه رفتاري در سيرهي اهل بيت بوده است.
[="]حسين بن علي (ع) پس از نماز صبح عاشورا دو نکته را تذّکر ميدهد: يکي اصل کشته شدن که به امر پروردگار ميباشد و ديگري پايداري و استقامت در برابر دشمنان، که هر دو نکته با نماز ارتباط مستقيم و تنگاتنگي دارند؛ زيرا اگر در قرآن مجيد حکم نماز در آيات متعدّد آمده است و نماز يکي از علايم اسلام و ايمان است. در شرايط خاصّ جنگ و جهاد حتّي در آن مرحلهاي که شکست ظاهري و کشته شدن قطعي است، طبق فرمان الهي اداي آن واجب است و امّا روح استقامت و پايداري در جهاد نيز بايد از همان نماز به دست آيد و از عبادت و معنويّت مدد بگيرد؛ زيرا که خداوند خود فرمود: {وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ} (125)
[="Tahoma"][="]پاورقيها:-----------------------------
[="]1) نهج البلاغه، حکمت 136.
[="]2) سوره بقره (2) آيه 194.
[="]3) سوره (ص) (38) آيه 49.
[="]4) سوره مرسلات (77) آيه 41
[="]5) سوره حديد (57) آيه4.
[="]6) سوره ابراهيم (14) آيه 40.
[="]7) سوره مريم (19) آيه 55.
[="]8) سوره طه (20) آيه 14.
[="]9) سوره هود (11) آيه 87.
[="]10) سوره آل عمران (3) آيه 39.
[="]11) سوره مريم (19) آيه 31.
[="]12) سوره بقره (2) آيه 3.
[="]13) همان - آيه 177.
[="]14) همان - آيه 143.
[="]15) سوره مؤمنون (23) آيه 1- 2.
[="]16) سوره بقره (2) آيه 277.
[="]17) سوره نور (24) آيه 37.
[="]18) سوره انعام (6) آيه 92.
[="]19) سوره رعد (13) آيه 28.
[="]20) سوره نور (24) آيه 56.
[="]21) سوره حج (22) آيه 78.
[="]22) سوره توبه (9) آيه 71.
[="]23) نهج البلاغه، حکمت 131.
[="]24) سوره توبه (9) آيه 72.
[="]25) سوره بقره (2) آيه 3.
[="]26) همان، آيه 43.
[="]27) سوره بقره (2) آيه 45.
[="]28) همان، آيه 83.
[="]29) همان، آيه 110.
[="]30) همان، آيه 125.
[="]31) همان، آيه 177.
[="]32) همان، آيه 238.
[="]33) همان، آيه 277.
[="]34) سوره نساء (4) آيه 103.
[="]35) سوره ابراهيم (14) آيه 40.
[="]36) سوره مريم (19) آيه 55.
[="]37) سوره مريم (19) آيه 31.
[="]38) سوره عنکبوت (29) آيه 45.
[="]39) سوره مؤمنون (23) آيه 2 - 1.
[="]40) سوره آل عمران (3) آيه 39.
[="]41) همان، آيه 43.
[="]42) همان، آيه 113.
[="]43) سوره نساء (4) آيه 43.
[="]44) سوره حج (22) آيه 41.
[="]45) سوره ابراهيم (14) آيه 37.
[="]46) سوره توبه (9) آيه 18.
[="]47) سوره انعام (6) آيه 162.
[="]48) سوره مريم (19) آيه 59.
[="]49) سوره توبه (9) آيه 11.
[="]50) سوره اعراف (7) آيه 170.
[="]51) سوره انفال (8) آيه 2- 3.
[="]52) سوره بقره (2) آيه 143.
[="]53) سوره روم (30) آيه 17.
[="]54) سوره اسراء (17) آيه 78.
[="]55) سوره هود (11) آيه 114.
[="]56) سوره بقره (2) آيه 43.
[="]57) سوره آل عمران (3) آيه 43.
[="]58) همان، آيه 113.
[="]59) همان، آيه 17- 15.
[="]60) سوره بقره (2) آيه 239- 238.
[="]61) سوره احزاب (33) آيه 72.
[="]62) سوره قيامت (75) آيه 31.
[="]63) سوره ماعون (107) آيه 4-5.
[="]64) سوره مريم (19) آيه 59.
[="]65) سوره نساء (4) آيه 142.
[="]66) نهج البلاغه، حکمت 97.
[="]67) شرح غُررو دُوَر آمدي، ج 6، ص 452.
[="]68) نهج البلاغه، خطبهي 19.
[="]69) سوره نور (24) آيه 37.
[="]70) نهج البلاغه، حکمت 103.
[="]71) لهوف، سيدبن طاووس، ترجمهي فهوي، ص 19.
[="]72) نهج البلاغه، حکمت 229.
[="]73) نهج البلاغه، حکمت 282.
[="]74) سوره نساء (4) آيهي 116.
[="]75) همان، آيه 110.
[="]76) سوره زمر (39) آيه 53.
[="]77) سوره آل عمران (3) آيه 135.
[="]78) سوره هود (11) آيه 114.
[="]79) نهج البلاغه، نامه 27.
[="]80) تعليم و تربيت در اسلام، ص 192.
[="]81) بحارالانوار، ج 83، ص 21.
[="]82) نهج البلاغه، نامه 52.
[="]83) نهج البلاغه، نامه 27.
[="]84) نهج البلاغه، نامه 27.
[="]85) وسائل الشّيعه، شيخ حر عاملي، ج 2، ص 22.
[="]86) جامع السّعادات، ج 3، ص 408.
[="]87) سوره طه (20) آيه 14.
[="]88) جامع السّعادات، ج 3، ص 408.
[="]89) نهج البلاغه، حکمت 420.
[="]90) شرح غُرر الحِکم، ج 2، ص 166.
[="]91) نهج البلاغه، خطبهي 190.
[="]92) سوره هود (11) آيه 114.
[="]93) تفسير مجمعالبيان، امين الإسلام طبرسي، ص 307.
[="]94) نهج البلاغه، خطبهي 190.
[="]95) نهج البلاغه، خطبهي 190، الدّليلُ إلي موضوعات نهج البلاغه، ص 336، موضوع 47.
[="]96) نهج البلاغه، حکمت 299.
[="]97) شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 5، ص 395.
[="]98) نهج البلاغه، حکمت 144.
[="]99) اصول کافي، ج 2، ص 312.
[="]100) نهج البلاغه، خطبهي 232، ص 798 (ترجمه و شرح فيض اللسلام)؛ الدّليل إلي موضوعات نهج البلاغه، خطبهي 192،234، ص 337.
[="]101) نهج البلاغه، حکمت 123.
[="]102) نهج البلاغه، خطبهي 232.
[="]103) محجة البيضاء، ج 6، ص 219.
[="]104) نهج البلاغه: شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 237.
[="]105) تاريخ طبري، ج 4، ص 32.
[="]106) انوار نعمانيه، ص 342؛ نفايسُ الأخبار، ص 463.
[="]107) تاريخ طبري، ج 3، ص 543.
[="]108) خصال، شيخ صدوق، ج 1، ص 311.
[="]109) نهج البلاغه، خطبهي 190.
[="]110) مکارمالاخلاق، ج 2، ص 302.
[="]111) سفينة البحار، ج 2، ص 25.
[="]112) سوره طه (20) آيه 132.
[="]113) نهج البلاغه، خطبهي 190.
[="]114) نهج البلاغه، نامهي 53.
[="]115) نهج البلاغه، نامهي 52.
[="]116) نهج البلاغه، نامهي 53.
[="]117) نهج البلاغه، نامهي 69.
[="]118) وسائل الشيعه، ج 5، ص 3.
[="]119) سوره جمعه (62) آيه 9-10.
[="]120) نهج البلاغه، خطبهي 190.
[="]121) سوره مدثر (74) آيات 42 و 43.
[="]122) وسائل الشيعه، ج 3، ص 52.
[="]123) آيهي تطهير، سوره احزاب (33) آيه 33.
[="]124) بحارالانوار، ج 100، ص 293.
[="]125) سوره بقره (2) آيه 45.[="]