موسيقي از منظر قرآن و فقه

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موسيقي از منظر قرآن و فقه

[="Tahoma"]موسيقي از منظر قرآن و فقه
نويسنده: منيره حکمت‌پناه
نشريه: فصلنامه علامه
شماره: 9
چکيده
موسيقي يکي از مظاهر زيبايي در طبيعت است و گرايش به آن يک ميل فطري و سير نشدني است؛ زيرا که در مغز انسان، مرکزي براي دريافت موسيقي وجود دارد که در پشت پيشاني قرار دارد و از قضا اين همان نقطه‌اي است که وظيفه يادگيري و ابراز احساسات انسان را نيز بر عهده دارد. پس عکس العمل نشان‌دادن در مقابل آهنگ‌هاي موسيقي هر چند جزئي يک امر طبيعي و انکارناپذير است؛ زيرا آن در اعماق وجود انسان و در دل زندگي مستتر و نهفته است و طلسم نغمه‌هاي موسيقي آن چنان است که، حتي انسان‌هاي دور از احساس را نيز به طور سحرآميز تحت تأثير خود قرار مي‌دهد.
پس با توجه به تأثير معجزه‌آساي موسيقي بر عالم و آدم، فقه اسلامي هميشه در صدد آن بوده است که اين گرايش فطري را در جهت مشروع و معقول کنترل کند و آن را در محدوده شرع مقدس قرار دهد و بيان نمايد. آنچه از ديدگاه شرع مقدس اسلام در اين باب حرام شده، موسيقي مبتذل و بيماريست که داراي جنبه روحاني و علمي ثبت نباشد (آهنگ‌هاي کوچه و بازاري) و انسان و جامعه را به ابتذال، آلودگي، انحراف، اضلال و افساد بکشاند و آدمي را از طي مسير سعادت و کمال و راه و ياد الهي باز دارد که در قرآن کريم نيز از آن با عنوان «لهو الحديث» ياد شده است. و اگر هم غنا از ديدگاه اکثر منابع روايي و فقهي حرام شمرده شده است، بدين جهت است که در آن زمان‌ها (دوران بني اميه و بني‌عباس) از موسيقي فقط به صورت لهو و باطل همراه با مقارنات حرام (مجالس مختلط، شرابخواري و ...) استفاده مي‌شد بنابراين در اين مقاله به حول الله تعالي، حليت و حرمت موسيقي را از منظر قرآن و فقه مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهيم.
واژگان کليدي: طلسم نغمات، صوت حسن، لهو الحديث، طرب، معيار ارزش
مقدمه
موسيقي يکي از موضوعات فقهي است که ديدگاه‌هاي متعددي را به خود گرفته است و از جمله موضوعاتي است که تحت تأثير شرايط زماني، محيطي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي بوده و در هر دوره‌اي از زمان‌ها به شکل خاصي از آن استفاده شده و مي‌شود؛ زيرا که از مسايل متشابه است و در رديف عناوين ثانويه قرار گرفته است. پس مي‌تواند هم جنبه مجاز داشته باشد و هم غير مجاز. پس بايد به خاطر سپرد که هميشه موسيقي داراي دو بعد مثبت و منفي بوده و خواهد بود.
اهميت فوق العاده موضوع موسيقي بدين علت است که يک قطعه آهنگ بالاخص آهنگ با کلام قادر است به جاي ده‌ها يا صدها کتاب، پيام خود را سريعاً به مستمع برساند؛ چنان که مي‌بينيم رسانه‌هاي گروهي براي تأثيرگذاري سريع برخي برنامه‌ها بر روحيه و افکار مردم، از ريتم‌هاي خاص موسيقي استفاده مي‌کنند. يعني ارسال و ابلاغ پيام‌هاي معنوي از طريق موسيقي سريع‌ترين راه است تا با مراسم سخنراني و کتب اسلامي و عرفاني و ...
حربه موسيقي يکي از قدرتمندترين و سريع‌ترين راه‌هايي است که مي‌توان با آن افکار و انديشه اسلامي را تحت تأثير قرار داد و يا تغيير داد. اما دور از انصاف است که اين موضوع به هر موسيقي متعالي و روحاني سرايت داده شود، بلکه منظور از اين حربه خطرناک، موسيقي شيطاني يا مبتذل است که ارمغانش جز خشونت و تجاوز، بي‌بند و باري و بي‌عفتي و ده‌ها پيامدهاي زيانبار براي حيات بشري چيز ديگري نيست.
اما بايد دانست هر نوعي از موسيقي، هدف خاصي را دنبال مي‌کند که شايد در اکثر مواقع با هم نيز متضاد و متغاير باشند مثلاً هدف از موسيقي «راک» ايجاد تحرکات منفي و از خود بيگانگي است. اما هدف از موسيقي هندي ايجاد احساس و عاطفه در شنونده است. شايد هر کس برداشت خاصي از موسيقي کند و آن را برتر بداند؛ مثلاً، يکي تحرک را بر آرامش و ديگري آرامش را بر تحرک ترجيح دهد. اما ببينيم دنيا تشنه‌ي چه چيزي است؟ آيا ميل به آرامش دارد يا تلاطم؟ آيا هدفش عقل‌مندي است يا ديوانگي؟
هر آهنگ و قطعه‌اي از موسيقي، فرهنگ خاص ملت خود را مي‌طلبد؛ زيرا که در غير اين صورت ناهنجاري‌ها پا به ميدان مي‌گذارند. مثلاً موسيقي غربي براي مردمي همچون ايران زمين ساخته نشده است. بلکه آن موسيقي براساس آيين مسيحيت استوار است، در حالي که موسيقي ما مسلمانان بر اساس عرفان و تعالي بنا شده است.
اما کساني هستند که اين نوع موسيقي را پذيرا هستند و مي‌گويند که ديگر، اين نوع آهنگ‌ها کهنه و تکراري شده و مردم بالاخص نوجوانان و جوانان نياز به جنب و جوش و تحرک جسماني دارند.
در جواب بايد گفته شود که آيا واقعاً مردم به تحرک نياز دارند يا به از خود بيگانگي و ديوانگي؟
مگر قرار است هر چيز کهنه و تکراري را کنار گذاشت. پدر و مادر نيز بعد از مدتي کهنه مي‌شوند، پس العياذ بالله بايد کنار گذاشته شوند، يا خورشيد ميلياردها سال است که از مشرق طلوع مي‌کند، ديگر بايد از مغرب طلوع کند و خيلي از موارد مهم حياتي ديگر، که مطابق نظريه اين گونه افراد بايد کنار گذاشته شوند.
شايان ذکر است که تمام مسايل حياتي و معنوي هر چند ساليان سال هم از روي آنها بگذرد باز تازه و روحبخش هستند، مانند اذان، مناجات، آواي دلنشين قرآن کريم، محبت‌کردن به ديگران، خدمت به والدين، دستگيري از محرومين، کسب فضايل اخلاقي، راستگويي و ... آنهايي که براي اين چنين مواردي به ديده کهنه و تکراري مي‌نگرند، همان صاحبان افکار لوس‌آنجلسي هستند که قصد دارند بسياري از ارزش‌ها را عوض کنند. اما اين گونه افراد تازه‌کار بايد بدانند و اين را لمس کنند که اجراي تز آنان در هر چيزي امکان‌پذير نيست.
موسيقي از ديدگاه قرآن کريم
مشهورترين آيه‌ي قرآن کريم درباره حرمت موسيقي لهوي عبارت است از:
1- {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ} (1)
برخي از مردم، خريدار سخن بيهوده‌اند تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه کنند و راه خدا را به مسخره گيرند آنان را عذابي خفت‌آور در انتظار است.
شأن نزول:
مرحوم علامه طباطبايي درباره شأن نزول آيه‌ي شريفه فرموده است که کلمه‌ي لهو به معناي هر چيزي است که آدمي را از مهمش باز دارد، و لهو الحديث آن سخني است که آدمي را از حق منصرف نمايد و به خود مشغول سازد. مانند: حکايات خرافي و داستان‌هايي که آدمي را به فسق و فجور مي‌کشاند، از قبيل سرگرمي با شعر و موسيقي و مزمار و ساير آلات لهو، که همه اينها مصاديق لهو الحديثند ... لهو داستان‌هاي حق و صحيح است و در درجه دوم بنيان ساير معارف حقه را در انظار مردم سست مي‌کند و سپس منهدم مي‌سازد. مراد از سبيل الله قرآن است، بدان جهت که مشتمل بر قصص و معارف است و گويا مراد کسي که خريدار لهو الحديث است اين است که مردم را از قرآن منصرف و گمراه نمايد و در نتيجه مردم، قرآن را هم به سخريه بگيرند و به مردم بگويد که اين نيز حديث است، مانند آن احاديث و اساطير. (2)
پيام آيه‌ي شريفه به کساني است که تمام دار و ندار مادي و معنوي خود را براي گمراه‌کردن خود و ديگران صرف مي‌کنند تا بتوانند برخي از مردم بالاخص نوجوانان و جوانان خام و ناپخته را در تله‌ي شيطاني خود گرفتار سازند. دام‌هاي اين شيادان عبارت است از: تکثير فيلم‌ها و سي‌دي‌هاي مبتذل، ترتيب‌دادن مجالس پارتي (مختلط) همراه با تعارف انواع و اقسام مواد تخديرکننده، بالاخص قرص‌هاي مرگ.
آور اکس، داستان‌هاي عاشقانه‌ي بي‌محتوا، ايجاد سايت‌هاي مبتذل در شبکه‌هاي اينترنتي، ترويج آهنگ‌هاي مبتذل شرقي و غربي، ساختن طنزهاي مسخره‌آميز در پشت سر شخصيت‌هاي برجسته و فاضل، علمي نشان‌دادن طالع‌بيني و فال‌بيني و ترويج خرافات در ميان مردم و منحرف‌ساختن افکارشان و ... و متأسفانه برخي نيز پول‌هاي کلاني براي رسيدن به اين موارد فوق خرج مي‌کنند که همه‌ي اين‌ها در عصر حاضر جزء مصاديق لهو الحديثند.

ادامه دارد...
[/]

[="Tahoma"][=&quot]جاي هزاران تأسف است که چرا برخي، از عقل سليمشان براي تشخيص راه و چاه استفاده نمي‌کنند و نه تنها از اين سخنان منحرف و اعمال پوچ و فاسد پيروي مي‌کنند، بلکه سرمايه‌ي گرانبهاي عمرشان را نيز صرف چنين کارهايي مي‌کنند. مگر خداي باريتعالي در قرآن کريم دستور نفرموده است که «از ميان سخناني که مي‌شنويد بهترينشان را تبعيت کنيد؟» (3) يا اي کاش توفيقي حاصل مي‌شد که به فرمايش گهر‌بار مولاي متقيان حضرت علي (ع) عمل مي‌کرديم که فرمود: «اصل السلامة من الزلل، الفکر قبل الفعل؛ يعني پايه‌ي سالم‌ماندن از لغزش‌ها، انديشيدن قبل از انجام کارهاست.» (4)
[=&quot]اما نگارنده نظر بر اين دارد که اکثر افراد گمراه و گمراه‌کننده علاوه بر نداشتن عقل سليم، دچار جهل خطرناکي هستند که چشم و گوش بسته، خود و ديگران را نابود مي‌کنند؛ زيرا اگر حقيقتاً درک مي‌کردند که در منجلاب تباهي دست و پا مي‌زنند، بالاخره راه نجاتي براي خود باز مي‌کردند؛ زيرا مشاهده مي‌کنيم که قرآن کريم در اين باره کلمه‌ي «بغير علم» به کار برده است.
[=&quot]مطابق فرمايش قرآن کريم اين چنين اشخاصي تنها به گمراه‌کردن ديگران اکتفا نمي‌کنند بلکه آيات الهي را نيز به باد استهزاء مي‌گيرند که خداوند متعال از عبارت «يتخذها هزوا» استفاده فرموده است. مثلاً، افرادي هستند که خود اهل عبادت و احسان و انفاق نيستند، اما اهل اين چنين اعمالي را مورد اهانت و استهزاء قرار نمي‌دهند، اما متأسفانه افراد لئيم و از خدا بي‌خبري وجود دارند که خود نه تنها اهل اين کارها نيستند، بلکه عاملان امور معنوي را نيز مورد استهزاء قرار مي‌دهند و به همين جهت خداوند متعال براي اين‌گونه افراد عذاب خوارکننده‌اي در نظر گرفته است؛ زيرا اينها دو جرم سنگين را مرتکب شده‌اند: گمراه‌کردن ديگران و توهين به آيات الهي. {أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ}
[=&quot]قابل ذکر است که گفته شود حتي اگر کسي اولياء الله يا پيروان راستين دين را مورد اهانت و استهزاء قرار دهد در واقع مثل اينکه آيات الهي را مورد استهزاء قرار داده است؛ زيرا که اين افراد از نشانه‌هاي الهي‌اند و براي آنان نيز عذاب خوارکننده‌اي است.
[=&quot]در اين آيه‌ي شريفه ويژگي‌هاي موسيقي لهوي به وضوح بيان شده است و الا در آيات ديگري مشاهده خواهيم کرد که صوت زيبا و نيکو، حسن شمرده است:

[="Tahoma"][=&quot]داود (ع) و صداي خوش او
[=&quot]آهنگ زيباي حضرت داود (ع)، موهبت خاص الهي بود که از آن براي تسبيح خداي باريتعالي استفاده مي‌کرد؛ چنان‌که در اين باره خداوند متعال فرموده است: {وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ...} (5)
[=&quot]يعني به عزّتم سوگند که بي‌گمان داود را از جانب خويش فزوني داديم و گفتيم اي کوه‌ها به همراه پرندگان با او هم‌صدا و هم‌آواز شويد.
[=&quot]اوبي در اصل از تأويب به معني ترجيع و چهچهه‌ي صوت و گرداندن صدا در گلوست. در اين باره امام صادق (ع) مي‌فرمايند: «انه خرج يقرأ الزبور و کان اذا قرأ الزبور لايبقي جبل و لاحجر و لاطائر الا اجابة.»
[=&quot]يعني هنگامي که او به طرف کوه و بيابان خارج مي‌شد و زبور را تلاوت مي‌کرد هيچ کوه و سنگ و پرنده‌اي نبود که با او هم‌صدا نشود. (6)
[=&quot]اگر در مورد نغمه‌ي دلنشين حضرت داود (ع) دقت بيشتري به خرج دهيم مي‌بينيم که چقدر صداي زيباي اين پيامبر خدا، حالت تعالي و عرفاني داشته که براي هدايت و تربيت معنوي مردم به کار مي‌رفت و در واقع پيام الهي را از اين طريق به گوش انسان‌ها مي‌رساند که حتي پرندگان نيز براي تسبيح خداي باريتعالي با او همراه مي‌شدند.
[=&quot]گفتني است که تمام انبياي عظام صوت زيبا و دلکشي داشته‌اند، فقط حضرت داود (ع) ميان همه آنان مشهور بود. به قول غزالي «جهير الصوت و احسن الناس نغمه» (7) بود.
[=&quot]نکته: قابل ذکر است که هرگونه آواز خوش نيز حلال نيست، بلکه اگر آواز خوش حتي با محتواي غير حرام، توأم با مجالس هرزه و فاسق، يا همراه با ابزار و آلات لهو باشد، مطلقاً حرام خواهد بود

[="Tahoma"][=&quot]صوت زيبا از ديدگاه روايات
[=&quot]تمام اقسام موسيقي شامل آواز و نغمات متناسب و موزون و زيبايي هستند که بهترين آنها موسيقي طبيعت است. مانند صداي آبشار، چهچهه‌ي بلبلان، وزش باد و ...
[=&quot]اگر قرار باشد که صوت زيبا حرام باشد، پس کلاً بايد خود نغمات طبيعت را العياذبالله برخلاف حکمت الهي بدانيم؛ در حالي که چنين نيست. خود صوت موزون و متناسب از ديدگاه شارع مقدس حرام نيست؛ به عنوان مثال، در مورد قرائت موزون و جذاب قرآن کريم، اذان، مناجات، مراثي و مداحي اهل بيت (ع) سفارشات متعددي شده است. (8) يا سرودهاي ويژه‌اي که در اعياد اسلامي همچون عيد فطر و قربان اجرا مي‌شود صورت متکاملي از آهنگ خوش و موسيقي در اسلام است.
[=&quot]علي بن جعفر از امام و برادرش موسي بن جعفر (ع) پرسيد: «آيا آواز خواندن در اعياد قربان و فطر و ايام جشن و شادي ديگر جايز است؟» امام فرمود: «لابأس به ما لم يزمربه» (9) يا در بعضي از نسخه‌ها آمده است که امام فرمود: «ما لم يعص به؛ يعني اگر در آن نوازندگي يا معصيت نباشد، اشکالي ندارد.»
[=&quot]از امام صادق (ع) روايات شده است که هيچ پيغمبري مبعوث نگرديده، مگر اينکه داراي صوت زيبا بوده است. (10)
[=&quot]پيامبر اکرم (ص) در اين باره نيز فرموده‌اند:
[=&quot]«لم يعط امتي من ثلاث، الجمال و الصوت الحسن و الحفظ.» (11)
[=&quot]يعني به امت من کمتر از سه چيز عطا نشده است: زيبايي، صوت زيبا و حافظه.
[=&quot]و باز از آن حضرت نقل شده است که از زيباترين زيبايي‌ها، نغمه و آواز خوش است. (12)
[=&quot]امام سجاد (ع) خوش‌آوازترين مردم در قرائت قرآن کريم بود، به طوري که سقاها هنگام عبور از کنار خانه مي‌ايستادند و قرآن‌خواندن ايشان را گوش مي‌دادند و امام باقر (ع) نيز خوش‌آوازترين مردم بود. (13)

[="Tahoma"][=&quot]امام کاظم (ع) مي‌فرمودند:
[=&quot]«حضرت علي بن الحسين (ع) قرآن مي‌خواندند و چه بسا افرادي که بر او مي‌گذشتند و از آواز او مدهوش مي‌شدند و اگر امام چيزي از آواز خوشش را آشکار کند مردم طاقت استماع آن را ندارند. رسول خدا (ص) به اندازه‌ي تحمل و طاقت آنانکه پشت سرش بودند آوازش را بلند مي‌فرمود.» (14)
[=&quot]غنا از ديدگاه فقهاي عظام زياد از هم متمايز نيست؛ تقريباً همه‌ي آنها به يک نتيجه‌ي يکسان رسيده‌اند؛ زيرا که تمام آنان با احکام شرعي سر و کار دارند که برخي از اين احکام، توسط شارع مقدس وضع شده و ثابتند مانند: وجوب نماز و حج و اجراي عدالت و ... که تا قيامت قابل تغيير و تبديل نيستند و تحت تأثير مقتضيات زماني و مکاني نيز قرار نمي‌گيرند.
[=&quot]اما دسته‌اي ديگر از احکام شرعي نيز وجود دارند که موضوعات آنها، تحت تأثير مقتضيات زماني قرار گرفته و با توجه به عرف، تبيين و تفسير مي‌شوند؛ مانند موسيقي.
[=&quot]متخصصان فقهي و ديني، در مورد موسيقي يک نظر مشترک ارائه داده‌اند و آن اينکه موسيقي مطرب حرام است. حتي اگر زن و شوهر هم براي يکديگر به طرز مطربانه خوانندگي و نوازندگي کنند، حرام است.
[=&quot]حال به ديدگاه برخي فقهاي عظام در اين مورد اشاره مي‌گردد:
[=&quot]شيخ انصاري در مورد غناي حرام اين چنين مي‌گويد: «صوت بايد لهوي و از الحان مختص اهل فسوق باشد. پس در غير اين صورت از غناي حرام محسوب نخواهد شد و تشخيص اين معيار هم به دست مردم و عرف است؛ يعني اگر عامه‌ي مردم، صوتي را لهوي و مناسب با مجالس گناه و فسق تشخيص دادند، غناست اما اگر صوتي را لهوي تشخيص ندادند، پس غنا نيست و حرام هم نخواهد بود.» (15)
[=&quot]مرحوم فيض کاشاني نيز غنا را ذاتاً حرام نمي‌داند، بلکه نظر بر اين دارد که، اگر همراه با آلات لهو باشد حرام خواهد بود. ايشان در اين باره مي‌گويند:
[=&quot]«والذي يظهر من مجموع الاخبار الوارده فيه اختصاص حرمه الغنا ... بما کان علي النحو المعهود المتعارف في زمن بني اميه و بني‌العباس من دخول الرجال عليهن و تکلمهن بالاباطيل و لعبهن بالملاهي من العيدان و القصب و غيرها.» (16)

[="Tahoma"][=&quot]يعني از مجموع اخبار وارد شده چنين حاصل مي‌شود که غنا در صورتي حرام است که به نحو متعارف زمان بني‌اميه و بني‌عباس اجرا شود؛ يعني مجالس مختلط باشد، محتوا باطل و با اسباب و آلات لهو مانند تار و ني و ... همراه باشد.
[=&quot]اعتقاد سيدمحمدابراهيم بحراني، مشهور به ماجد بر اين است که بايد تفصيلاً ميان غناي لهوي و غير لهوي فرق گذاشت و اين نظريه را به ديگر علما نسبت مي‌دهد.
[=&quot]او مي‌گويد: «ما و تمام علمايي که نظر به تفصيل داريم درباره‌ي موضوع غنا مي‌گوييم: آهنگ‌هاي لهوي و غنايي ممنوع‌شده عبارتند از کنيزکاني که در دور بني‌اميه و بني‌عباس صداي خوش از خود در مي‌آوردند و مردان فاسق آنها را با دايره و دف و ... همراهي مي‌کردند ...» (17)
[=&quot]امام خميني (ره) يک تعريف کلي براي غنا ارائه داده‌اند و آن اينکه: «فالاولي تعريف الغنا بانه صوت الانسان الذي له رقه و حسن ذاتي و لو في الجمله و له شأنيه ايجاد الطرب متناسبه لمتعارف الناس.» (18)
[=&quot]يعني براي تعريف غنا اولي اين است که گفته شود، شامل صداي نازک انساني است که ذاتاً زيباست و لو در يک جمله باشد و شأنش ايجاد طرب براي مردم معمولي است.
[=&quot]معناي لغوي و اصلاحي طرب
[=&quot]در اين قسمت طرب را از ديدگاه اهل لغت بررسي مي‌کنيم:
[=&quot]ابن اثير مي‌گويد:
[=&quot]«يقال: طربت عن الطريق، اي عدلت عنه.» (19)
[=&quot]يعني از راه راست منحرف شدم و از طريق اصلي برگشتم.
[=&quot]شرتوني در باب تعريف طرب چنين مي‌نويسد:
[=&quot]«فرح و قيل الطرب خفه تلحقک تسرک و قيل تحزنک و تخصيصه بالفرح و هم.» (20)
[=&quot]طرب يعني فرح و شادي يعني يک حالتي که در اثر آن به انسان سرور و فرح دست مي‌دهد و فرد را دستخوش احساسات مي‌نمايد. پس طرب يک نوع سبکي عقلي و شخصيتي است که در اثر استماع غناي لهوي به انسان عارض مي‌شود و تنها به فرح و شادي اختصاص ندارد بلکه شامل حالت اندوه و حزن نيز مي‌شود

[="Tahoma"][=&quot]پس با توجه به مطلب بالا طرب هم شامل فرح و هم شامل حزن مي‌شود که در هر دو حالت عنان اختيار را از دست مستمع مي‌ربايد و او را تحت تأثير قرار مي‌دهد، به طوري که در حالت شادي، شخص به رقص و پايکوبي و حرکات سبک دست مي‌زند و در حالت غم نيز به اضطراب و دل‌مشغولي مبتلا مي‌شود ک در هر دو صورت غناست.
[=&quot]نگارنده نظر بر اين دارد که نوع شعر موسيقي يا شکل ظاهري خواننده يا محيطي که در آن آهنگ پخش مي‌گردد (از لحاظر سالم‌بودن يا آلودگي)، در ايجاد زمان‌هاي بني‌اميه و بني‌عباس غنا را به طور کلي ممنوع فرموده‌اند، به علت آلوده‌بودن محيط فرهنگي آن زمان بوده است.
[=&quot]در اين مورد به يک داستان تاريخي اشاره مي‌گردد:
[=&quot]ابوالفرج اصفهاني نقل مي‌کند که جواني خواستگار دختر عموي خود بود. روزي با وي وعده‌ي ديدار کرد. آن جوان پيش فليح بن العوراء (يکي از آوازخوانان و آهنگ‌سازان عصر هارون الرشيد) رفت خواهش کرد که به منزل او برود و براي ميهمانش آوازي بخواند، تا بدين وسيله از محبوب خود پذيرائي کرده باشد! فليح که مردي عالم و جا افتاده بود، تصميم گرفت شعر و آهنگي متناسب آنها برگزيند تا آن دو را سر عقل بياورد در نتيجه آنان کار عاشقانه را عاقلانه و از راه درست به انجام رسانند. آن‌گاه اين شعر را خواند:
[=&quot]«آن دختران با شرم و حيا موجب ننگ و عار برادران و پدران خود نشدند.»
[=&quot]«و قلبم از وصال محبوب ارزان قيمت بيزار است و در پي کسي مي‌گردد که وقار و شخصيت داشته باشد و بهايي گران تقديم کند تا بدگماني را از خود دور کنم.»
[=&quot]دختر به محض اينکه آواز فليح را شنيد به فکر فرو رفت و از جا برخاست.
[=&quot]چادر خود را برداشت و بر سر کرد و از خانه بيرون رفت. آن جوان فليح را مذمت کرد که چرا اين اشعار و اين آهنگ را اجرا کردي؟! چيزي نگذشت که فرستاده‌ي دختر آمد و گفت: دختر عمويت اين هزار دينار را فرستاده و مي‌گويد اين مهريه‌ي من است. بي‌آنکه کسي بداند براي پدرم بفرست و مرا از او خواستگاري کن و او چنين نمود و با دختر عمويش ازدواج کرد. (21)

[="Tahoma"][=&quot]غناي عروسي از ديدگاه فقها
[=&quot]آيا در غناي عروسي فقط استفاده از خود غنا مجاز است يا استفاده از آلات موسيقي و رقص و پايکوبي و دست‌زدن نيز جايز است يا خير، در اين مورد به ديدگاه برخي فقها اشاره مي‌کنيم:
[=&quot]علامه حلي در باب شهادات مي‌نويسد: «دف‌زدن در عروسي و ختان اشکالي ندارد.» (22)
[=&quot]شهيد اول در الدروس الشرعيه از علامه پيروي کرده است. (23)
[=&quot]در کلام برخي فقهاي ديگر نيز جواز موسيقي را مشاهده مي‌کنيم؛ مثلاً شهيد ثاني مي‌گويد: «خوانندگي زن در عروسي با استفاده از دايره بدون حلقه جايز است.» (24)
[=&quot]مرحوم شهيد ثاني مي‌فرمايد: «عده‌اي از علما از جمله شهيد اول در (دروس) خوانندگي زن را در عروسي مجاز شمرده، به شرط اينکه به باطل سخن نگويد و از آلات ضرب و لهو استفاده نکند.» (25)
[=&quot]مرحوم ابن برّاج نيز مي‌فرمايد: «اجر المغتيات في‌العرائس اذا لم يغنين بالاباطيل و الضرب.» (26)
[=&quot]يعني مزد زنان خواننده در عروسي‌ها اشکالي ندارد، به شرط اينکه به باطل سخن نگويد و همراه با نوازندگي نباشد.
[=&quot]تذکر: هر چند غناي شب عروسي مستثنا شده است، اما اگر اين نوع غنا نيز همراه با لهو و فسق و فجور و ابتذال و رفتارهاي ضد ديني و ضد ارزشي و داراي محتواي باطل باشد در همه حال حرام خواهد بود، چه شب عروسي و چه غير آن.
[=&quot]فقط تک‌خواني زنان در مجالس عروسي با شرايط خاص شمرده شده است، يعني مجلس فقط مختص زنان باشد و خوانندگي متناسب با مجالس فاسقان و گناهکاران نباشد.
[=&quot]صاحب جواهر نيز مي‌فرمايند: «عده‌اي نيز به صراحت گفته‌اند که استفاده از دايره بدون حلقه و زنگوله در عروسي جايز است.» (27)
[=&quot]صاحب رياض نيز جواز دف‌زني در عروسي و ختان را ترجيح داده و نوشته است: «چون قايل‌شدن به جواز، از نظر فتوي و عمل مشهور است.» (28)
[=&quot]شيخ طوسي در اين باره مي‌فرمايد:
[=&quot]«فالوجه في هذه الاخبار الرخصه فيمن لاتتکلم بالاباطيل و لاتلعب بالملاهي من العيدان و اشباهها و لابالقصب و غيره ...» (29)
[=&quot]اين اخبار و روايات بدين شرط غناي شب عروسي را مجاز شمرده‌اند که به باطل سخن گفته نشود و با آلات لهو و نوازندگي مانند: تار و ني و شبيه آن همراه نباشد.
[=&quot]مرحوم شيخ طوسي در باب شهادات مي‌نويسد: «دايره‌زدن در مراسم عروسي و ختنه مکروه است.» (30)

[="Tahoma"][=&quot]اما ايشان نظر بر اين دارند که: «در نزد ما دف‌زدن در مراسم عروسي و ختان مکروه است، ولي اگر کسي مرتکب آن شود، شهادتش رد نيست؛ اما در غير عروسي و ختان، حرام است.» (31)
[=&quot]در جاي ديگر نيز مي‌گويند:
[=&quot]«زنان آواز خوان در صورتي مجاز به خواندن آواز هستند که نامحرمي وارد مجلس آنان نشود و به باطل زبان نگشايند و از ابزارآلات سرگرمي همچون ني و ... اجتناب نمايند. زني که عروس به حجله مي‌برد مي‌تواند شعر و آواز بخواند، ولي بايد از گفتار و سخن باطل دوري کند. در صورتي که اين موازين را رعايت نکند چه در مجالس عروسي يا غير آن، حق آوازخواني را نخواهد داشت.» (32)
[=&quot]سيد محمدجواد عاملي، اين قول را به جماعتي داده و گفته است: «منظور ما از ملاهي، چيزهايي است که استفاده‌ي آن در عروسي مجاز نيست. بنابراين استعمال دف بدون سنج و زنگوله در مراسم عروسي به نظر جماعتي جايز است؛ ولي به نظر ما حرام است. در مورد رقص و دست‌زدن هم هيچيک از اصحاب بحث نکرده‌اند.» (33)
[=&quot]در اينجا سؤالي مطرح است که آيا فقط در شب عروسي جايز است يا اعم از مجالس شب و روز عروسي يعني مقدمه و مؤخره که به دليل آن برگزار مي‌شود نيز جايز است؟
[=&quot]امام خميني (ره) در اين مورد مي‌فرمايند: «نعم قد يستثني غناء المغنيات في العراس و هو غير بعيد و لايترک الاحتياط بالاقتصار علي رفّ العرائس و المجلس المعد له مقدماً و مئخراً لامطلق المجالس.» (34)
[=&quot]يعني از موارد استثناء غنا، خوانندگي در مجالس عروسي است و مسئله‌ي غريب و بعيدي نيز به نظر نمي‌رسد، اما فقط بايد به شب‌هاي عروسي و مجالس مقدمه و مؤخره‌ي آن اکتفا کرد و در غير مجالس عروسي جايز نيست.
[=&quot]حکم کل‌زدن و هلهله
[=&quot]اصواتي که بدون کلام از حنجره انسان خارج مي‌شوند، مانند: کل‌زدن و هلهله جزء موارد غنا محسوب نمي‌شوند؛ چون، قبلاً نيز گفته شد که غنا از مقوله صوت است و براي تحقق آن به ترکيب الفبا نيازي نيست. اما برخي فقهاء نيز در اين مورد نظريات و ديدگاه‌هاي خاص خودشان را دارند که به اختصار اشاره مي‌شود:
[=&quot]صاحب جواهر مي‌فرمايد: «هلهله ظاهراً مانع ندارد؛ چون صوت غير لفظي است، در حالي‌که غنا از مقوله الفاظ است.» (35)
[=&quot]يعني صاحب جواهر نظر بر اين دارد که اين‌گونه اصوات حرام نيستند؛ چون نام غنا بر آنها صدق نمي‌کند و نيز آنها را به عنوان غنا نمي‌شناسد. اما اگر نام غنا بر آنها صادق باشد و صفت لهوي بر آنها حمل شود، نتيجتاً حرام خواهد بود.

[="Tahoma"][=&quot]مرحوم سيدجواد عاملي نظر بر اين دارد که از باب احيتاط در غير حال جنگ از رقص و هلهله و هورا کشيدن پرهيز شود، بلکه شايد حرام نيز باشد. چون يا شامل مصاديق لهو است يا مصاديق باطل و اهل احتياط، از شبهات پرهيز نمي‌کنند. (36)
[=&quot]رقص و کف‌زني
[=&quot]در مورد رقص و دست‌زني هيچ مدرک و شاهد قرآني بر حرمت آنها در دسترس نيست. اما رواياتي در نهي از رقص‌کردن وجود دارد که به آنها اشاره شده و مستثنيات آن نيز بيان خواهد شد.
[=&quot]اينک به نمونه‌اي از روايات اشاره مي‌شود:
[=&quot]1- قال الصادق (ع): «انهاکم عن الزفن.»
[=&quot]امام صادق (ع) فرمود: «شما را از رقصيدن نهي مي‌کنم. (37)
[=&quot]2- عن النبي (ص): «انه نهي عن الضرب بالدف و الرقص و عن اللعب کله و عن حضوره و عن الاستماع اليد و لم يجز ضرب الدف الا في الاعراس و الدخول بشرط ان تکون في البکر و لاتدخل الرجال عليهن.» (38)
[=&quot]از نبي اکرم (ص) روايت شده است که آن حضرت از دايره‌زدن و رقصيدن و از همه‌ي انواع لعل و از حضور در محافل لعب و گوش‌دادن به آن نهي فرمودند. و دايره‌زدن را جزء در مراسم عروسي اجازه ندادند؛ آن هم به شرط عدم ورود مردان.
[=&quot]اين روايت از نظر سند مرسل است و از نظر دلالت در کراهت ظهور دارد؛ زيرا که طبق اين روايت، حضرت از همه‌ي انواع لعب نهي فرموده و مي‌دانيم که همه‌ي انواع لعب حرام نيست. (39)
[=&quot]اما در مورد حرمت رقصيدن بايد گفت که:
[=&quot]اولاً - جزء مصاديق لهو و بيهوده باشد.
[=&quot]ثانياً - با محرمات ديگر مقارن باشد. مانند غنا و موسيقي حرام، مجالس فسق و فجور، مجالس مردانه و زنانه ... در غير اين صورت براي رقصيدن استثنايي وجود خواهد داشت و آن عبارت است از جواز رقصيدن زن (بدون طرب) براي شوهرش.
[=&quot]درباره‌ي حرمت دست‌زدن نيز هيچ نوع مدرکي در دست نيست. فقط در قرآن کريم يک آيه داريم که مشرکان در کنار حرم الهي در حين برگزاري نماز به سوت‌زني و کف‌زني مي‌پرداختند. متن آيه شريفه چنين است:
[=&quot]{وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کنْتُمْ تَکفُرُونَ} (40)
[=&quot]خداوند متعال در اين آيه شريفه مي‌فرمايد: «دعا و پرستش مشرکان قريش نزد خانه‌ي خدا جز سوت‌زدن و دست بر دست کوفتن نبود، پس آن عذاب را بسزاي آنکه پيوسته کفر مي‌ورزيديد بچشيد.»

[="Tahoma"][=&quot]مضرات موسيقي لهوي از ديدگاه شرع
[=&quot]آيا تا به حال از خود سؤال کرده‌ايم که چرا شارع مقدس و به تبع آن فقهاي عظام و جامعه‌ي مذهبي نسبت به موسيقي لهوي نظر منفي دارند؟
[=&quot]شايد پاسخ اين سؤال در نظر برخي چنين باشد که دين اسلام فقط دين گريه و حزن و اندوه است و با شادي مخالف.
[=&quot]اما حقيقتاً اين چنين نيست. بلکه در نظر شارع مقدس، براي حرمت موسيقي مبتذل حکمت‌هايي وجود دارد؛ زيرا که خداوند عليم و حکيم، تمام قوانينش را بر اساس مصالح و مفاسد بندگانش وضع فرموده و نسبت به هدايت و سعادت و آرامش دو سراي آنان بسيار مشتاق است.
[=&quot]اکنون به برخي از مضرات آن از ديدگاه شرع مقدس اشاره مي‌شود:
[=&quot]1- يکي از مضرات بارز غنا از ديدگاه شرع اين است که، اعتدال و متانت عقل را زير سؤال مي‌برد. بدين شکل که در حالت پخش، شخص چنان مشغول نشاط و خيال و احساس است که عقل ميدان را ترک مي‌کند؛ يعني به اصطلاح عقل به خواب مي‌رود و ديگر فرمان نمي‌دهد، بلکه فرمان به دست احساس و خيال مي‌افتد.
[=&quot]2- غناي مطرب، غيرت و شرم آدمي را تضعيف مي‌کند؛ يعني باعث تحريک شهوات نفساني (جنسي) و اشاعه‌ي فساد و فحشاء مي‌شود.
[=&quot]3- خداي باري تعالي به اهل غنا به ديده‌ي لطف نمي‌نگرد و در اين مورد امام صادق (ع) فرمود: «... ذاک مجلس لاينظر الله عز و جل الي اهله؛ يعني مجلس اهل غنا، مجلسي است که خداوند عز و جل به اهل آن نمي‌نگرد.» (41)
[=&quot]4- غنا باعث تحريک حالت نفاق و نيز عامل فقر است. به فرموده امام صادق (ع): «الغنا يورث النفاق و يعقب الفقر؛ يعني غنا باعث نفاق و موجب فقر است». (42)
[=&quot]عمر بن عبدالعزيز به يکي از دوستانش نوشت: ابزار غنا و گوش‌دادن به ساز و آواز و سرگرمي و مشغول‌شدن به آنها در دل انسان نسبت به حق و دين ترديد ايجاد مي‌کند، همچنانکه آب، باعث رشد علوفه مي‌شود. (43) يا در جاي ديگر آمده است که يزيد بن وليد در رهنمود خود به بني‌اميه مي‌گفت:
[=&quot]«يا بني‌اميه اياکم و الغنا فانه ينقض الحيا و يزيد في الشهوه و يهدم المروة و انه لينوب عن الخمر و يفعل، ما يفعل الکسر فان کنتم لابد فاعلين فجنبوه النساء فان الغنا داعية الي الزنا.» (44)
[=&quot]يعني اي بني‌اميه! از غنا فرار کنيد؛ زيرا: «شرم و حياء» را از بين مي‌برد.
[=&quot]شهوت را تحريک مي‌کند، «مروت» آدمي را نابود مي‌کند و به جاي شراب عمل مي‌کند؛ يعني عقل انسان را از کار مي‌اندازد، از من بشنويد آن را کنار بگذاريد و اگر نمي‌توانيد از آن دست برداريد حداقل زنان خود را از اين مجلس پرهيز دهيد؛ زيرا غنا زمينه‌ي روي‌آوردن به فساد و فحشاء را فراهم مي‌کند.
[=&quot]موسيقي مطرب اصلاً فطرت خدايي بشر را به هم مي‌زند. حضرت علي (ع) در اين باره نقل مي‌کند که پيامبر (ص) فرمود: «گروهي از امت من به شکل ميمون و گروهي به شکل خوک در آيند، عده‌اي به زمين فرو روند و بر عده‌اي باد تند و مهلک بوزد. همه‌ي اينها بدين جهت است که آنان شراب مي‌نوشيدند و لباس‌هاي ابريشمي بر تن مي‌کردند و زنان آوازه‌خوان را به خدمت مي‌گرفتند و با ابزار و آلات موسيقي مي‌نواختند.» (45)
[=&quot]بر اساس حديث فوق، غنا موجب مسخ جمعي از امت آخرالزمان مي‌شود. اما با توجه به اينکه در برخي از روايات آمده که براي امت آخرالزمان مانند امت‌هاي پيشينيان مسخ نخواهد بود پس اين نوع مسخ با احتمال زياد بايد مسخ دروني باشد نه بيروني. (46)
[=&quot]5- موسيقي، گرايش به عشق و عاشقي کوچه‌بازاري را در وجود انسان تقويت مي‌کند و با اين مقدمه‌ي فاسد مي‌تواند او را به شرابخواري و ناپاکي و هوسراني و ... سوق دهد و يک نوع انرژي منفي در او به وجود آورد که حتماً بايد خالي شود و طبيعتاً اين تخليه‌ي درون با اعمال رفتارها و حرکات منفي، عملي خواهد شد.
[=&quot]6- موسيقي طرب انگيز، انسان را به يک فرد بي‌طرف و لاابالي و تنبل تبديل مي‌کند؛ يعني يک نوع بي‌مسئوليتي نسبت به خود و محيطش به وجود مي‌آورد که بود و نبود يا آباداني و خرابي براي او چندان تفاوتي نخواهد داشت.
[=&quot]سخني با خواننده
[=&quot]همه‌ي ما ايرانيان اعم از باسواد و بي‌سواد، پير و جوان، دختر و پسر بايد به سلاح ايمان و وطن‌پرستي مسلح شويم تا از فرهنگ اصيل ايراني - مذهبي و احساسات و عواطف مقدسمان در اين عصر بحراني، که کشورهاي غربي از هر طرف مي‌خواهند کيان و فرهنگ ما را مورد حمله قرار دهند، حراست و حفاظت کنيم و باور داشته باشيم که دشمن هيچ‌وقت قصد خدمت به طرف مقابلش را نخواهد داشت. به قول استاد سخن سعدي شيرازي که: «نصيحت از دشمن پذيرفتن به خطاست. وليکن شنيدن رواست تا به خلاف آن کار کني و آن عين صوابست.» (47)

[="Tahoma"][=&quot]هدف غرب اين است که ارزش‌هاي فرهنگي ما مسلمانان را از طريق کانال‌هاي مختلف مانند ماهواره، رمان‌هاي عاشقانه، کاست‌ها، سي‌دي‌ها، مجلات مبتذل و ده‌ها وسيله و ابزار ديگر براي گمراه‌کردن چندين ميليون نفر نسل جوان کشورمان مورد غارت قرار دهد. پس در برابر اين سيل ويران‌کننده، فرهنگ و هنر خود را با نهايت دقت و با کيفيت متعالي چنان غني کنيم تا خلأ فرهنگي و هنري کشورمان پر شود و در اين باره نبايد غفلت کنيم که در غير آن صورت به جاي ترقي و تعالي به مراحل اسفل السافلين تنزل خواهيم کرد. يکي از هنرهايي که هميشه و همه حال در معرض يغما و غارت دشمنان بوده و مي‌باشد، هنر موسيقي است که از مؤثرترين و مهم‌ترين امور به حساب مي‌آيد؛ زيرا که يک قطعه آهنگ در حين پخش، ايفاي نقش مي‌کند و قادر است مستمع را با تحريک هيجانات و احساساتش به هر سو که مي‌خواهد بکشاند. در مورد موسيقي بايد صراحتاً گفت که زمينه‌ي اين هنر، براي تجارت و ابتذال مهياتر از ساير هنرهاست.
[=&quot]در دنياي امروز، ديگر از تبليغات مستقيم چندان استفاده نمي‌شود، بلکه زبان هنر مؤثرترين و سريع‌ترين راه تبليغ است که مي‌تواند مردم را به هر زبان که باشند، تحت تأثير قرار دهد. پس حضور موسيقي و تأثيرات آن را به عنوان سلاح مؤثر، نبايد ناديده انگاشت و با عنايت پروردگار متعال و تلاش بي‌وقفه‌ي فقهاي عظام در جهت تبيين و تفسير مواضع همه جانبه‌ي موسيقي، بايد دل و دين را از اسارت در دام خطرناک شيطان حفاظت کرد؛ زيرا که نظام‌هاي استکباري و استعماري، فقط موسيقي مخرب و تخديرکننده (شيطاني و مبتذل غربي) را به خورد مردم جهان مي‌دهند و دور از انصاف است که اين نوع را با هنر ارزشمندي به نام موسيقي تلفيق کرد.
[=&quot]هر چند در ميان مردم عامه، سخن از موسيقي به ميان مي‌آيد لهو و لعب و فساد به ذهن خطور مي‌کند و به عنوان محرک منفي تلقي مي‌شود، اما متأسفانه اين ايده اشتباه است؛ زيرا که:
[=&quot]الف) موسيقي مبتذل رذيلت مي‌آورد و موسيقي متعالي فضيلت.
[=&quot]ب) موسيقي مبتذل از خود بيگانه مي‌کند و موسيقي متعالي با خود آشنا مي‌کند.
[=&quot]ج) ارمغان موسيقي مبتذل شهوت است و موسيقي متعالي عشق پاک.
[=&quot]د) ارمغان موسيقي مبتذل تخريب است و موسيقي متعالي تعمير.
[=&quot]ذ) موسيقي مبتذل مخل اعصاب و روان است و موسيقي متعالي مُسکن اعصاب و روان.
[=&quot]نتيجه

[="Tahoma"][=&quot]در متن قرآن کريم و سخنان ائمه اطهار (ع) و روايات وارد شده از ايشان در باب حرمت غنا مشاهده کرديم که علت حرمت بدين جهت بوده که در دستگاه خلافت عصر هر امام معصوم (ع) فقط از موسيقي و ابزار و آلات آن براي فساد و لهو و لعب استفاده مي‌شد و شعر و شاعري نيز فقط براي مدح و ستايش اربابان ظالم و ستمکار به کار مي‌رفت و به همين علت بود که ائمه اطهار (ع) غنا را به طور مطلق تحريم کرده بودند و الا از ديدگاه خود قرآن کريم صوت زيبا حسن و نيکو شمرده شده است که در آياتي از قرآن کريم به صداي زيبا و دلنشين حضرت داود (ع) اشاره شده است که پرندگان نيز با او هم‌صدا مي‌شدند. (48) و با اين حساب مشخص است که صوت بد و منکر و زشت مورد تأييد خداوند متعال نيست؛ چرا که در آن موقع اين آيه‌ي شريفه را نمي‌فرمود: {إِنَّ أَنْکرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ} (49)
[=&quot]غنايي که بر هم زننده‌ي تعادل جسم و روح و عقل باشد از ديدگاه قرآني و فقهي و علمي حرام و مذموم است؛ اما تشخيص اينکه کدام موسيقي، غنايي و مطرب است امر بسيار مشکل و پيچيده‌اي است؛ زيرا که از جانب شارع مقدس فقط نهي صريح بر اجتناب از لهو و لعب و لغو وارد شده است و مستقيماً از موسيقي و غنا نام برده نشده است تا بتوان براساس آن حکم صريح صادر کرد. بنابراين در مورد موسيقي مد نظر داشتن ضمير اشخاص و عکس‌العمل‌ها و برداشت آنان و همچنين عرف (آنچه در عرف، غنا به شمار بيايد حرام و آنچه غنا به حساب نيايد رواست و موارد مشکوک به مباح مي‌پيوندند؛ زيرا اصل، حرام‌نبودن است) مسئله‌ي مهمي است، يعني ميزان تأثيرگذاري و عوارض سوء آن بر روح و روان آدمي معيار است. پس حساب موسيقي پويا و بالنده از موسيقي بيمار مبتذل، که طرفداران و شنوندگانش را سرانجام يا به تيمارستان‌ها مي‌فرستد و يا به منجلاب تباهي مي‌کشاند کاملاً جداست.
[=&quot]اما در عصر حاضر چاره‌اي نيست مگر اينکه براي جلوگيري از ترويج موسيقي مبتذل و شيطاني بايد موسيقي اصيل و سنتي و فولکلوريک (محلي) همراه با موسيقي خلاق در چارچوب موازين شرعي و عقلي ارائه شود؛ زيرا اگر موسيقي به روز نباشد تدريجاً دچار رکود و انحطاط مي‌گردد و مردم به آهنگ‌هاي ناهنجار روي مي‌آورند و در اين باره لازم است که افراد ذيصلاح، دست اندرکاران اين امر مهم باشند تا از روي دلسوزي و تعهد به ملت و نظام و دين با عملکرد صحيح از موسيقي، پيام‌هاي مثبت را به جامعه ارائه دهند و از افراط و تفريط پرهيز کنند و آگاهي‌هاي لازم را براي مردم بالاخص جوانان در مورد آموزش صحيح موسيقي تحويل دهند و جوانب احتياط در مورد موسيقي و آلات آن را کاملاً رعايت کنند و علل حليت و حرمت غنا و موارد آن را براي مردم جامعه به واسطه‌ي کارشناسان ديني و فقهاي عظام تعريف نمايند و در کنار اين خدمات، خلاقيت در هنر موسيقي اصيل را براي جوانان تأکيد کنند و آن را به عنوان يک هنر مورد حمايت قرار دهند.

[="Tahoma"][=&quot]در آخر بايد گفت که مي‌توان عشق و ارادت به ساحت مقدس چهارده نور پاک معصومين (ع) را از طريق همين موسيقي مجاز و مفيد اظهار نمود؛ چنان‌که اهل يثرب (مدينه) هنگام ورود وجود مقدس حضرت خاتم الانبياء (ص) به آن شهر با دف‌زني و شعرخواني خود چنين عمل نمودند.
[=&quot]پس آهنگي که انسان را از ثري به ثريا و از فرش به عرش برساند قطعاً از ديدگاه عقل و علم و شرع اشکالي نخواهد داشت.
[=&quot]يادداشت‌ها
[=&quot]------------------------------
[=&quot]1) سوره مبارکه لقمان، آيه 6.
[=&quot]2) تفسير الميزان، ج 16، ص 316.
[=&quot]3) سوره زمر، آيه 18.
[=&quot]4) غرر الحکم، ج 2، ص 516.
[=&quot]5) سوره مبارکه سبأ، آيه @.
[=&quot]6) تفسير نمونه، ج 18، ص 27.
[=&quot]7) احياء علوم‌الدين، ج 3، ص 367.
[=&quot]8) اصول کافي، ج 4، ص 420، حديث 11.
[=&quot]9) بحارالنوار، ج 76، ص 122.
[=&quot]10 تا 14) اصول کافي، ج 4، ص 420.
[=&quot]15) مکاسب محرمه، ص 36.
[=&quot]16) الوافي، ج 3، ص 35.
[=&quot]17) ايقاط النانمين و ايعاظ الجاهلين، ص 511.
[=&quot]18) مکاسب محرمه، ص 202.
[=&quot]19) النهايه، ج 3، ص 117.
[=&quot]20) اقرب الموارد، ج 2، ص 125.
[=&quot]21) بشنو شميم عود، ص 78.
[=&quot]22) ايضاح، ج 4، ص 423.
[=&quot]23) دروس، ج 3، ص 162.
[=&quot]24) شرح لمعه، ج 1، ص 272 به نقل از دروس.
[=&quot]25) شرح لعمه، ج 1، ص 272.
[=&quot]26) المهذب، ص 132.
[=&quot]27) جواهر الکلام، ج 22، ص 49.
[=&quot]28) رياض المسائل، ج 2، ص 430.
[=&quot]29) استبصار، ج 3، ص 62.
[=&quot]30) خلاف، ج 3، ص 345.
[=&quot]31) مبسوط، ج 8، ص 222.
[=&quot]32) استبصار، ج 3، ص 43.
[=&quot]33) مفتاح‌الکرامة، ج 3، ص 53.
[=&quot]34) تحرير الوسيله، ج 1، ص 428.
[=&quot]35) جواهر الکلام، ج 22، ص 51.
[=&quot]36) مفتاح الکرامه، ج 4، ص 54.
[=&quot]37) وسائل الشيعه، ج 17، ص 314 و اصول کافي، ج 6، ص 432.
[=&quot]38) عوالي اللئالي، ج 1، ص 260 و مستدرک الوسائل، ج 13، از چاپ جديد، ص 218 و ج 2، ص 458 از چاپ قديم.
[=&quot]39) موسيقي و غنا در آينه فقه، درس خارج فقه آيت ا... مروّجي، ص 120.
[=&quot]40) سوره مبارکه انفال، آيه 35.
[=&quot]41) وسائل الشيعه، ج 17، ص 312.
[=&quot]42) وسائل الشيعه، ج 8، ص 75.
[=&quot]43) همان منبع.
[=&quot]44) الغدير، ج 8، ص 75.
[=&quot]45) الدر المنثور، ج 2، ص 324.
[=&quot]46) همان منبع.
[=&quot]47) گلستان سعدي، ص 172.
[=&quot]48) سوره مبارکه سبأ، آيه 10.
[=&quot]49) سوره مبارکه لقمان، آيه 19.
[=&quot]منابع
[=&quot]1- قرآن کريم.
[=&quot]2- احياء علوم الدين - امام محمد طوسي غزالي (ابوحامد) - با ترجمه مؤيد الدين محمد خوارزمي - به کوشش حسين خديو - انتشارات علمي و فرهنگي - 1364 ش.
[=&quot]3- الاستبصار - محمد بن حسن طوسي (شيخ الطائفه) - دار الصعب و دار التعارف - بيروت - 1992 م.
[=&quot]4- اصول کافي - محمد بن يعقوب کليني رازي - ترجمه و شرح محمدباقر کمره‌اي - انتشارات اسوه - تهران - 1372 ش.
[=&quot]5- اقرب الموارد - سعيد الخوري شرتوني - کتابخانه آيت الله مرعشي - قم - 1403 ق.
[=&quot]6- ايضاح الفوائد في شرح القواعد - فخر الدين ابي طالب محمد حلي (فخر المحققين) - با تحقيق کرماني و علي پناه اشتهاردي - قم - بي‌تا - 1389 ق.
[=&quot]7- ايقاظ النائمين و ايعاظ الجاهلين - سيد ماجد بحراني کاشاني - تحقيق علي مختاري - ميراث فقهي غنا و موسيقي - دفتر اول - 1376.
[=&quot]8- بحارالانوار - محمدباقر مجلسي - مؤسسه الوفاء - چاپ دوم - بيروت - 1403 ق.
[=&quot]9- بشنو شميم عود (تلخيص و بازنويسي کتاب الاغاني) - به کوشش اکبر ايراني - چاپ دوم - مؤسسه فرهنگي اهل قلم - تهران - 1382 ش.
[=&quot]10- تحرير الوسيله - روح الله الموسوي خميني (ره) - جامعه مدرسين قم - 1366 ش.
[=&quot]11- تفسير الميزان - علامه سيدمحمدحسين طباطبائي - ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني - انتشارات اسلامي - وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
[=&quot]12- تفسير نمونه - آيت الله ناصر مکارم شيرازي - دارالکتاب الاسلاميه - تهران - 1353 الي 1366 ش.
[=&quot]13- جواهر الکلام في شرح شرايع الاسلام - محمدحسن نجفي - دارالاحياء التراث العربي - بيروت.
[=&quot]14- حقيقت و زيبايي (درس‌هاي فلسفه و هنر) - بابک احمدي - نشر مرکز - تهران - 1382.
[=&quot]15- الخلاف - محمد بن حسن طوسي (شيخ الطائفه) - چاپ جامعه مدرسين قم - 1414 ق.
[=&quot]16- الدروس الشريعه - محمد بن مکي العاملي (شهيد اول) - انتشارات صادقي - قم.
[=&quot]17- الدر المنثور في تفسير المأثور - جلال الدين سيوطي - قم - 1404 ق.
[=&quot]18- الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه - زيد الدين جبعي عاملي (شهيد ثاني) - ترجمه سيدمحمدجواد ذهني تهراني - بيروت - انتشارات مکتب دار الاسلامي - 1410 ق.
[=&quot]19- صحيفه امام خميني - (مجموعه سخنان امام) - روح الله الموسوي الخميني - مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني - تهران - 1378 ش.
[=&quot]20- عوالي اللئالي - شيخ محمد بن علي بن ابراهيم احسائي - معروف به ابن ابي جمهور - مطبعه سيد الشهداء - قم - 1403 ق.
[=&quot]21- الغدير في الکتاب و السنه و الادب - علامه عبد الحسين اميني - ترجمه زين العابدين قرباني - تهران - 175 ش.
[=&quot]22- غرر الحکم و دررالکلم - عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي - ترجمه سيدهاشم رسول محلاتي - مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران - 1373 ش.
[=&quot]23- المبسوط في فقه الاماميه - محمد بن حسن طوسي (شيخ الطائفه) - المکتبه المرتضويه - تهران - 1351.
[=&quot]24- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل - ميرزا حسين نوري - چاپ دوم - مؤسسه آل البيت لاحياء التراث - بيروت - 1408 ق.
[=&quot]25- مفتاح الکرامه في شرح القواعد العلامه - محمد جواد حسيني عاملي - بيروت - دار احياء التراث العربي.
[=&quot]26- مکاسب - مرتضي بن محمد شيخ انصاري - چاپ سنگي - بي‌تا - تبريز.
[=&quot]27- موسيقي و غنا در آينه فقه - درس خارج فقه آيت الله مروجي - به نگارش محمد رضا جباران - پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي - تهران - 1378.
[=&quot]28- النهايه في غريب الحديث - مبارک بن ابي الکرم بن اثير - دار احياء التراث العربي - بيروت - بي‌تا.
[=&quot]29- الوافي - ملا محسن فيض کاشاني - کتابفروشي اسلاميه - تهران - 1375 ش.
[=&quot]30- وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه - محمد بن الحسن الحر عاملي - تحقيق عبد الرحيم الرباني الشيرازي - بيروت - دار احياء التراث العربي.[=&quot]

پایان...

با سلام وعرض ادب خدمت دوست بزرگوار:Gol: ,

بحث موسیقی بسیار پیچیده است و من با خواندن مطالب فوق به ذهنم رسید که واقعا موسیقی غنایی کدام است؟ آیا علت حرمت موسیقی به خاطرایجاد خلسه و هیجان حاصل از آن بر مخاطب است؟ یا باطل بودن اشعار.... و یا مناسب بودن آن با مجالس رقص ؟
مسلما سبکهایی در موسیقی وجود دارد که مناسب مجالس لهو و لعب نیستند و ممکن است یک موسیقی از این دست حاوی مفاهیم باطل هم نباشد, بلکه حرفی اجتماعی هم برای گفتن داشته باشد ،با اینحال باید گفت جواز آن به تاثیری است که بر مخاطب میگذارد. اگر فردی حتی با شنیدن موسیقی تیتراژ یک فیلم صدا و سیما حال غیر طبیعی پیدا کرد چه بسا این موسیقی برای همان فرد حرام فرض شود یعنی جدای از احکام فقهی که شکلی عام تر را در بر میگیرد ، اثر موسیقی یک حس درونی است و تشخیص آن نهایتا به فرد برمیگردد .
کسیکه بنا به فتوای مرجع خود از هر نوع موسیقی پرهیز میکند و گاها ناخواسته در معرض
صدایی قرار میگیرد که برایش لذتبخش نیست و زجر آور است شاید به واسطه تقبیحی که در دل دارد به مرتبه بهتری هم دست پیدا کند.
و اگر شنونده ای متدین پس از مدتی گوش دادن به موسیقی (ولو حلال) متوجه شد که دیگر حس و حال عبادت و عمل مستحبی که قبلا بجا میآورده است ندارد و دیگر لذت سابق را مثلا از قرائت قرآن نمیبرد, در این حالت میتوان گفت که این موسیقی تاثیرخود را گذاشته و توانسته است نورانیت و حس معنوی را از روان و از لحظات فرد بگیرد.

موضوع قفل شده است