جلباب قرآني و چادر مشکي

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جلباب قرآني و چادر مشکي


جلباب قرآني و چادر مشکي
نويسنده: حسين مهدي زاده
نشريه: پيام زن
شماره: 10، سال پانزدهم

اشاره
در اين مقاله، ضمن پرداختن به اينکه پوشيدن جلباب و چادر سيره عملي زنان مسلمان بوده، به فوايد آن اشاره خواهيم کرد.
الف- جلباب و چادر پوشي، سيره عملي بانوان مسلمان
در تاريخ نقل شده است که پيامبر (ص) در بيماري که منجر به وفات حضرت شد، از ابوذر درخواست مي‌کند که فاطمه زهرا (ع) را باخبر کند. ابوذر شيوه‌ي پوشش حضرت زهرا را اين گونه گزارش کرده است. «فلبست جلبابها و خرجت؛ (1) جلباب و چادر خود را پوشيد و از منزل خارج شد.»
همچنين يکي از حوادثي که بيانگر چگونگي حجاب حضرت فاطمه (ع) در بيرون از منزل و در برخورد با نامحرم است، نحوه و روش آمدن ايشان به مسجد براي دفاع از قضيه‌ي فدک است. در داستان غم‌انگيز غصب فدک آمده است:
وقتي ابوبکر و عمر تصميم گرفتند حضرت را از فدک محروم کنند ايشان با شکل خاصي از حجاب و پوشش براي دفاع از حق خويش از منزل به مسجد آمدند: «لائت خمارها علي راسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت في لمه من حفدتها و نساء قومها تطأ ذيولها؛(2) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بست و جلباب و چادر خود را به گونه‌اي به تن کرد که تمام بدن ايشان را پوشانده بود و گوشه‌هاي آن به زمين مي‌رسيد. در حالي که همراه گروهي از نزديکان و زنان قوم خود بود به سوي مسجد حرکت کرد.»
در گزارش تاريخي ديگري نقل شده است: «تجلببت و تبرقعت ببرقعها و ارادات النبي؛ (3) وقتي مي‌خواست از خانه خارج شود و نزد پيامبر برود از جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده کرد.»
امام باقر (ع) به نقل از جابر بن عبدالله انصاري، نحوه پوشش حضرت را اين گونه نقل کرده است:
«خرج رسول الله (صلي الله عليه و آله) يريد فاطمه (عليها السلام) و أنا معه فلمّا انتهيت الي الباب وضع يده عليه فدفعه (فرفعه) ثم قال: السلام عليکم، فقالت فاطمه: عليک السلام يا رسول‌الله قال: أدخل؟ قالت: ادخل يا رسول الله، قال: و من معي؟ فقالت: يا رسول الله ليس عليَّ قناع، فقال: يا فاطمه خذي فضل ملحفتک (4) فقنعي به رأسک ففعلت؛(5)
رسول خدا از خانه خارج شد و مي‌خواست به خانه فاطمه‌ي زهرا برود من (جابر) همراه حضرت بودم؛ هنگامي که به درِ خانه رسيديم حضرت دست خود را بر در گذاشت و در را باز کرد و به فاطمه سلام کرد و ايشان نيز پاسخ سلام حضرت را داد، سپس حضرت فرمود: داخل شوم؟ فاطمه (ع) گفت: داخل شويد. پيامبر فرمود آيا با کسي که همراه من است داخل شوم؟ حضرت فاطمه در جواب گفت: سرم برهنه است. حضرت فرمود: اي فاطمه، سرت را با مقدار اضافه‌ي چادرت بپوشان. او نيز اين کار را کرد.»
در مورد ديگري نقل شده است: «دعا رسول الله (ص) فاطمه (ع) فاجابته في عباءهِ ....؛ (6) پيامبر خدا حضرت فاطمه را به حضور خواست و ايشان در حالي که عبا و چادر بر سر داشتند خدمت رسيدند.»

همچنين روايت شده است: «انّ عليّا استقرض من يهودي شعيراً فاسترهنه شيئاً فدفع عليه ملائه (7) فاطمه رهناً؛(8) حضرت علي (ع) از فردي يهودي خواست مقداري جو به او قرض بدهد. يهودي نيز از حضرت خواست چيزي رهن و گرو بگذارد. حضرت علي (ع) نيز چادر فاطمه زهرا را نزد يهودي رهن گذاشت.»
محدث نوري ضمن بيان يک رخداد تاريخي، شيوه پوشش حضرت فاطمه را اين گونه نقل کرده است: «لبست فاطمه شملهُ من صوف، قد خيطت اثني عشر مکاناً بسعف النخل؛ (9) حضرت زهرا چادري از پشم پوشيده بود که دوازده قسمت آن با ليف خرما دوخته شده بود.»
احتمالاً اينکه برخي از محققان گفته‌اند فاطمه زهرا چادري بافته شده و دوخته شده از ليف خرما داشته است، (10) ناظر به همين روايت است. از آن جايي که در روايت «شمله» (که تعبيري غير از واژه‌هاي به کار رفته به عنوان مترادف جلباب است) به کار گرفته شده، مناسب است مقداري درباره‌ي آن توضيح داده شود.
«شمله» در زمان پيامبر (ص) نيز معمول بوده است. در تاريخ در موارد متعددي نقل شده است که افرادي مثل پيامبر و امامان (ع) از شمله استفاده کرده‌اند: «کان رسول الله (صلي الله عليه و آله) يلبس الشمله و يأتزر بها». (11) از موارد فوق و همچنين دقت در ريشه‌ي لغوي «شمله» (12) آشکار مي‌گردد که به معناي پوشش بلند و سرتاسري شبيه چادر و عبا بوده است که مردان و زنان از آن استفاده مي‌کرده‌اند.
علاوه بر فاطمه زهرا (ع) ام‌کلثوم دختر حضرت علي (ع) نيز از جلباب و رداء که به معناي چادر هستند استفاده مي‌کرده است.(13) علاوه بر حضرت فاطمه و ام‌کلثوم، همسران پيامبر از جمله عايشه نيز از پوشش عبا و چادر استفاده کرده‌اند.
پس از ذکر مقدمه‌ي مختصري به بيان قضاياي تاريخي که مؤيد ادعا است مي‌پردازيم:
ترديدي نيست که اگر مردي داراي همسران متعدد باشد، همسران وجود يکديگر را به سختي تحمل مي‌کنند و از وجود شوهر در خانه‌ي همسر ديگر ناراضي هستند. اين نکته در مورد همسران پيامبر (ص) و از جمله عايشه نيز صادق است.
شاهد صدق اين مدعا ذکر حوادث تاريخي درباره‌ي رفتار عايشه درخصوص رابطه‌ي همسران ديگر پيامبر با ايشان است. برخي از اين حادثه‌ها را به طور ضمني نحوه‌ي پوشش عايشه را آشکار مي‌نمايد بيان مي‌کنيم.
روزي رسول خدا در خانه‌ي عايشه بود که ام‌سلمه ظرفي از غذايي را که تهيه ديده بود براي حضرت به خانه‌ي عايشه فرستاد. عايشه که اين کار ام‌سلمه را پيش از اين نيز دريافته بود در حالي که خود را به عبا پيچيده بود و سنگي در دست داشت سر رسيد. سنگ را بر ظرف غذا کوبيد و آن را شکست. رسول خدا که ناظر اين کار بود، ظرفي از عايشه را به جاي ظرف شکسته براي ام‌سلمه فرستاد.(14)

[="Tahoma"]پيامبر (ص) معمولا براي عبادت و نماز شب و راز و نياز از رختخواب بيرون مي‌آمد. در يکي از شب‌ها که نوبت عايشه بود، پيامبر در خانه‌ي وي بود. عايشه پس از گذشت مدت زماني از شب متوجه شد پيامبر اين بار نيز از رختخواب و خانه بيرون رفته است. عايشه که با حسّ زنانگي خود خيال مي‌کند پيامبر قصد دارد به خانه‌ي همسران ديگر برود مي‌گويد:
«بي تامل برخاستم و لباسم را پوشيدم. روسري خود را بر سر کرده، عبا را بر آن کشيدم و شتابان از خانه بيرون آمدم و به تعقيبش پرداختم.»(15)
علاوه بر فاطمه زهرا (ع) و ديگر زنان اهل بيت پيامبر (ص) وهمسران ايشان، زنان عرب نيز به پيروي از آنها از پوشش جلباب استفاده مي‌کردند.
بنابر اين از خودِ عايشه نقل شده که از پوشش جلباب استفاده مي‌کرده، (16) همان گونه که در بحث جلباب از نظر مفهوم گفته شد يکي از معاني که براي جلباب در تفاسير ذکر مي‌شود، «عبائه» است و به نظر ما جلباب و عبائه همانندي بسيار نزديکي با چادر مشکي دارد. از اين رو مي‌توان گفت پوشش عايشه شبيه چادر مشکي بوده اما در تاريخ نقل شده پس از رحلت پيامبر (ص) عايشه به شيک‌پوشي و استفاده از لباسهاي رنگارنگ روي آورد، به گونه‌اي که حتي در ايام حج (اين عبادت بزرگ، که همه زرق و برق‌هاي مادي فراموش مي‌گردد) از پوشيدن لباس‌هاي زيبا و رنگين دوري نمي‌کرد!
«علامه عسگري» شواهد تاريخي متعددي در اين باره بيان کرده است.(17)
علاوه بر فاطمه زهرا (ع) و ديگر زنان اهل بيت پيامبر (ص) و همسران ايشان، زنان عرب نيز به پيروي از آنها از پوشش جلباب استفاده مي‌کردند که قضاياي تاريخي زير اثبات کننده اين مدعاست:
1.«قالت عائشه: جائت امرأه رفاعه القرظي رسول الله و انا جالسه و عنده ابوبکر فقالت: يا رسول الله! إني کنت تحت رفاعه فطلقني و بثَّ طلاقي فتزوجت بعده عبدالرحمن بن زيد و انه و الله ما معه يا رسول الله الا مثل هذه الدبه و اخذت هدبه من جلبابها؛(18)
عايشه نقل کرده است: من و ابوبکر در حضور پيامبر خدا بوديم که همسر رفاعه قرظي نزد او آمد و گفت: اي رسول خدا، من زوجه‌ي رفاعه بودم، او مرا طلاق داد و با تکرار سه بار صيغه‌ي طلاق، طلاق مرا قطعي کرد. بعد از رفاعه به همسري عبدالرحمن بن‌زيد در‌آمدم، حال آنکه به خدا قسم، او چيزي (= مردانگي) ندارد مگر مثل ريشه‌ي اين چادر».
«دزي» مؤلف «فرهنگ البسه مسلمانان» پس از نقل قضيه‌ي فوق مي‌گويد: به موجب آنچه جوهري در صحاح گفته جلباب همان ملحفه است و ملحفه به معناي چادر بزرگ است.
2.«ثبت في الصحيح من حديث ام عطيه انها قالت: يا رسول الله! احدنا لا يکون لها جلباب فقال لتلبسها اختها من جلبابها؛(19) در روايت صحيح از امّ‌عطيه ثبت شده است که از رسول خدا (به دنبال تأکيد حضرت به حضور زنان در نماز عيد) سوال کرد: اگر يکي از ما زنان جلباب و چادر نداشت چکار کند؟ فرمود: بايد خواهر ديني‌اش با جلباب و چادر خويش او را بپوشاند.»
علاوه بر اين در برخي احاديث آمده است براي شرکت در نماز عيد، زنان جلباب و چادر از يکديگر عاريه و امانت بگيرند.(20)
3.«إن الحولاء کانت امراه عطاره لآل رسول الله فلمّا کانت يوماً من الايام أمرها زوجها بمعروف فانتهرته فأمسي و هو ساخط عليها. فلما أصبح قضيت (صلاتها) و تبرقعت و اخذت علي رأسها رداء و خرجت سائره إلي دار رسول الله؛(21)
حولاء زني بود که به خاندان رسول خدا عطر مي‌فروخت. روزي همسرش او را امر به کاري درست کرد و حولاء از اين کار ناراحت شد، در نتيجه شوهرش از دست او عصباني گشت. وقتي صبح شد نمازش را خواند و با برقع (پوشش صورت) و رداء به سمت خانه‌ي رسول‌الله حرکت کرد.»
رداء به معناي جلباب و چادر است چون در بحث مفهوم و اندازه جلباب گفته شد که يکي از الفاظ مترادف جلباب «رداء» است، به همين دليل ابن عباس شاگرد بزرگ امام علي (ع) در تفسير قرآن در مورد معني جلباب گفته است: «الرداء الذي تستر من فوق إلي اسفل».(22)
علاوه بر موارد بالا، نمونه‌هاي ديگري نيز درباره‌ي استفاده‌ي بانوان از پوشش چادر نقل شده است که بيان همه‌ي آنها باعث طولاني شدن کلام مي‌گردد اما به عنوان نمونه به پوشش و حجاب چادري بانوان در برخي از دوره‌هاي تاريخ اسلام اشاره مي‌کنيم. در مورد لباس زنان دوران خلفاي راشدين تا پايان حکومت اموي (11-132 ه. ق) نقل شده است که زنان در اين دوران لباس سراسري که روپوشي چادر مانند بود بر تن مي‌کردند. اين چادر، سياه رنگ بود همچون دوران پيامبر و يا نوعي طيلسان (23) کبودرنگ.(24)
در مورد لباس زنان دوران خلفاي عباسي (132-656 ه. ق) نقل شده است از حجابي که سرتاسر بدن را مي‌پوشاند و معمولا سياه‌رنگ بود استفاده مي‌کردند.(25) سيره اسلامي چادر‌پوشي بانوان در بسياري از دوره‌هاي تاريخي ديگر نيز وجود داشته، گرچه طبيعي است پوشش، يک مقوله‌ي فرهنگي و بر گرفته از آداب و رسوم اقوام مختلف و روحيه مدگرايي، که به اقتضاي تغييرات زماني و مکاني در نوع، مدل و رنگ آن برخي تغييرات صورت پذيرد.(26)
با مطالعه کيفيت پوشش در تاريخ اسلام پي خواهيم برد که استفاده از پوشش کامل و حداکثري چادر مشکي در بين بانوان مؤمن و مسلمان (که اطاعت از خاندان وحي را افتخار خود مي‌دانسته‌اند) به طور پيوسته به عنوان يک سيره اسلامي وجود داشته‌است. خاستگاه نخست پيدايش و گسترش اين سيره اسلامي، الهام از آيه‌ي جلباب و بانوان خاندان اهل بيت همچون فاطمه زهرا (س)، ام کلثوم (س) و همسران پيامبر (ص) بوده است. در طول تاريخ زنان مومن و مسلمان با اسوه قرار دادن اين الگوهاي ديني، چادر مشکي را انتخاب کرده، در دوران مختلف تاريخ اسلام تا‌کنون از اين سيره اسلامي دست بر نداشته‌اند.
مطالعه‌ي سفرنامه‌هاي فرنگي (که در دوره‌هاي حکومت‌هاي مختلف به ايران سفر کرده‌اند) نيز به خوبي نشان مي‌دهد که استفاده از حجاب و پوشش به ويژه چادر مشکي در بين زنان مسلمان از فرهنگ و ريشه‌ي تاريخي طولاني و گسترده برخوردار بوده است که به نقل يک نمونه‌ي تاريخي بسنده مي‌کنيم:
«کلودائه» که در زمان مظفرالدين شاه قاجار در ايران به سر مي‌برده است مي‌نويسد:
به طور طبيعي و بنابر عادت يک مرد اروپايي، من زنان را با کنجکاوي و در عين حال توجه بيشتر نگاه مي‌کردم. البته فقط نگاه مي‌کردم. بي‌آنکه چيزي ببينم! به نظر من زنان ايراني، بيش از تمام کشورهاي مشرق زمين مقيد به حجاب‌اند و با دقت و وسواس، قد و بالا و چهر‌ه‌ي خود را مي‌پوشانند. وقتي از منزل خارج مي‌شوند سرتاپاي خود را در چادر سياه بزرگي که از پارچه‌اي نسبتاً لطيف اما بي هيچ زيبايي و ظرافتي درست شده‌است مي‌پيچند. اين چادر در قسمت بالا، يعني در محلي که معمولا صورت قرار دارد از هم باز مي‌شود اما زن ايراني دوست ندارد حتي چشمان خود را به کسي نشان دهد، به همين جهت نيز در جلوي چهره خويش، دستمال بلند سفيدي که بالاي آن مشبًک است، مي‌آويزد... شما در کوچه و بازار، زناني را مشاهده مي‌کنيد در حالي که خود را در چادر سياه پيچيده‌اند و روبندي سفيد بر چهره آويخته‌اند، به راه خود مي‌روند. اين زنان زشت‌اند يا زيبا و پيرند يا جوان، معلوم نيست. اين معماي پيچيده در پرده در برخورد اول نوعي خشم آميخته با کنجکاوي در مردان اروپايي به وجود مي‌آورد....(27)

[="Tahoma"][=&quot]ب) بهره‌هاي چادر پوشي
[=&quot]چادر بهترين پوششي است که زن مي‌تواند همه‌ي اندام خود را با آن بپوشاند و جلوي هر گونه تحريک جنسي را بگيرد در حالي که پوشش‌هايي مانند مانتو اين ويژگي را به صورت کامل ندارند، زيرا وقار و معنويتي که در چادر مخصوصاً چادر مشکي هست در مانتو نيست.
[=&quot]مانتو حتي اگر بلند و گشاد باشد باز مقداري سبب نمايان شدن اندام و برجستگي‌هاي بدن مي‌شود.
[=&quot]خانم «مرضيه حديده‌چي» (دبّاغ) مي‌گويد: وقتي [همراه امام خميني] از فرانسه آمدم، مانتو شلوار تنم بود. در مهران پايم صدمه خورده بود و هنوز عصايي زير دستم بود. با آن مانتو شلوار خدمت امام رسيدم تا از جنگ در منطقه مهران گزارش بدهم، ايشان فرمودند: «شما چادر نداريد؟ بگويم احمد برايتان يک چادر بخرد؟»
[=&quot]گفتم، نه حاج آقا! چادر دارم اما چون به کوه مي‌رفتم و اسلحه روي دوشم و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلويم آويزان بود، گاهي هم سه پايه‌ي تيربار را هم روي دوشم مي‌گرفتم و از کوه بالا مي‌رفتم، اين بود که اگر چادر هم به سرم مي‌کردم ديگر خيلي مشکل بود.
[=&quot]فرمودند: «چادر براي زن بهتر است». من هم از همان جا آمدم و چادر سرم کردم و ديگر بر نداشتم.(28)
[=&quot]از آنجايي که حداقل حجاب شرعي بنابر نظر مشهور فقها پوشاندن همه‌ي بدن به جز صورت و دست‌ها است، ترديدي نيست که چادر بهترين مصداق براي تحقق حدّ شرعي و اسلامي حجاب است؛ به همين دليل برخي فقهاي برجسته‌ي معاصر مثل امام خميني (ره) در پاسخ نزديک به ده استفتا و پرسش، تصريح کرده‌اند پوشيدن چادر بهتر است.(29)
[=&quot]علاوه بر اين، چادر بيش از هر پوشش ديگري بانوان را براي رو گرفتن در برابر نگاههاي آلوده‌ي نامحرم توانا مي‌سازد. روشن است در حجاب‌هايي مثل مانتو اين ويژگي وجود ندارد. همچنين چادر زيبايي‌هاي جسماني مادي زن را مي‌پوشاند و به او زيبايي معنوي و ملکوتي مي‌دهد و باعث آرامش‌بخشي بانوان است و اين واقعيتي است که حتي افراد بي‌حجاب به آن اعتراف کرده‌اند. حادثه تاريخي زير اثبات کننده‌ي اين ادعاست:
[=&quot]در زمان طاغوت زني از کشور ترکيه (که در فسق و فساد بنام بود) براي اجراي يک نمايش به فرودگاه مهرآباد تهران وارد شد. جمعيت فراواني به استقبال وي آمده بودند. يک روز که براي او برنامه‌ي گردش مي‌گذارند، همين طور که در خيابان‌هاي تهران مي‌گشت، زني را با چادر مي‌بيند و مي‌گويد اين زن چرا اين طوري است. مي‌گويند اين خانم چادر به سر دارد. مي‌گويد: مي‌خواهم با او صحبت کنم. پياده مي‌شود و به آن زن مي‌گويد: اين چيه روي سرت انداختي؟ پاسخ مي‌دهد: حجاب من است. مي‌گويد: آيا مي‌شود يک دقيقه به من بدهي تا به سرم بيندازم؟ پاسخ مي‌دهد: نمي‌توانم چادرم را در انظار عمومي از سرم بردارم و اينجا نمي‌شود. مي‌گويد: کجا مي‌توانم اين چادر را به سر کنم؟ پاسخ مي‌دهد: بايد جايي برويم که در ديد نامحرم نباشيم. به جاي مخصوصي مي‌روند و خانم ايراني چادرش را به آن زن مي‌دهد که به برهنگي و فساد مشهور بود. چادر را بر سر مي‌اندازد و مي‌گويد: عکس من را بيندازيد. تنها لحظه‌اي که در زندگي احساس آرامش کردم همين لحظه بود که در چادر بودم. عکس اين خانم را با چادر در تمام مجلات زنِ زمان طاغوت منتشر کردند.(30)

[="Tahoma"][=&quot]علاوه بر اين، چادر پوشش ديني، ملي و انقلابي بانوان مسلمان ايراني است. همه به ياد داريم در دوران پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي چگونه بانوان مسلمان با چادر مشکي در راهپيمايي‌ها حضور يافتند. زنان در اوايل انقلاب و در بحبوحه‌ي پيروزي آن، با حجاب خويش، در قالب چادر مشکي، در راهپيمايي‌ها تصاويري را خلق کردند که سوژه‌اي براي تصويربرداران و عکاسان خارجي شد. يکي از عکاسان خارجي در توصيف آن مي‌گويد: زنان ايراني با چادر مشکي مانند دريايي بودند که رژيم شاه را بلعيدند.(31)
[=&quot]حضور زنان با حجاب چادر مشکي در اصل پيروزي و ادامه انقلاب اسلامي نقش موثري داشته و دارد. بنابراين، چادر مخصوصاً چادر مشکي بيان کننده‌ي دينداري، مليت و انقلابي بودن بانوان مسلمان و حکايتگر استقلال فرهنگي بانوان ايراني در زمينه‌ي پوشش است. چادر مانند پرچمي است که نشانه‌ي حيات اجتماعي اسلام است. مسئوليت و افتخار برافراشته نگه داشتن اين پرچم بر دوش بانوان مؤمن و مسلمان است.
[=&quot]ج) ثمرات حجاب با چادر مشکي
[=&quot]1- پوشانندگي بيشتر
[=&quot]عوامل مختلفي مانند نازک نبودن، گشاد بودن و نوع رنگ در تأمين پوشش بيشتر مؤثر هستند. در بين رنگ‌ها، رنگ‌هاي تيره و مشکي، در تأمين حجاب حداکثري بانوان در بيرون منزل مؤثر هستند، چون موجب پوشانده شدن بيشتر و مانع از ديده شدن آنها هستند.
[=&quot]چشم در تاريکي جايي را نمي‌بيند و پارچه يا پرده‌ي مشکي باعث پوشاندن بيشتر و بهتر است. به دليل پوشانندگي بيشتر رنگ مشکي است که بانوان پاکدامن، هوشمند، مسلمان و مؤمن، رنگ لباس‌هاي رويي مانند چادر، مانتو و مقنعه را از رنگ‌هاي تيره مثل مشکي، قهوه‌اي و يا سرمه‌اي بر مي‌گزينند و از رنگ‌هاي روشن و جذاب دوري مي‌کنند تا اندام‌شان از چشم نامحرمان پوشيده‌تر باشد.(32)
[=&quot]علاوه بر اين، رنگ مشکي پوشاننده‌ي رنگ‌هاي ديگر است و زير آن هر لباس رنگي ديگري را که باشد مي‌پوشاند. ضرب المثل معروف «بالاتر از سياهي رنگي نيست» اشاره به همين واقعيت است که رنگ سياه برترين رنگ‌هاست و تمام رنگ‌هاي ديگر در مقابل آن، رنگ مي‌بازند.
[=&quot]قرآن مجيد مي‌فرمايد: {يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ}(33)

[="Tahoma"][=&quot]پرده سياه و تاريک شب، روز روشن را مي‌پوشاند. در يکي از تفاسير در ذيل آيه آمده است: ساکنان زمين پس از تحمل چند ساعت تاريکي و سرما طالب نور و گرما مي‌شوند، که روز با نور و گرماي خود آنها را زير پوشش گرفته و در آنان تحرک مي‌آفريند. اما پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و کار و فعاليت روزانه، طالب سکون و آرامش شب مي‌شوند و شب، ساکنان زمين را در چادر سياه و مشکي خود مي‌پوشاند.(34)
[=&quot]خداوند فرمود: {وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً}(35)
[=&quot]پرده سياه و تاريک شب را به منزله‌ي لباس و پوشش قرار داديم. در اين آيه، تاريکي شب به پرده و پوشش گسترده تشبيه شده است که همه‌ي اجسام را مي‌پوشاند، همان‌گونه که جلباب و چادر مشکي تمام بدن و لباس را در برخورد با نا‌محرم مي‌پوشاند.
[=&quot]نکته جالب توجه اين که برخي علما جلباب را به چادر شب معنا کرده‌اند.(36) به نظر مي‌رسد به دليل دو ويژگي گستردگي در پوشش و رنگ مشکي (که در جلباب (چادر مشکي) و پرده‌ي تاريک شب موجود است) جلباب به چادر شب معنا شده است.
[=&quot]در روانشناسي رنگ‌ها آمده است: سياه به معناي «نه» است.(37)
[=&quot]يک خانم پزشک روانشناس در تأييد نکته بالا گفته است: در روانشناسي رنگ‌ها چيز جالبي خواندم که وقتي انسان به يک چيز سفيد نگاه مي‌کند احساس مي‌کند انگار به آن چيز نزديک‌تر مي‌شود اما وقتي چيز مشکي مي‌بيند احساس مي‌کند از او دور مي‌شود. آن موقع من گفتم پس چه بهتر هر وقت يک مرد من را مي‌بيند فکر کند که من دارم از او دور مي‌شوم.(38)
[=&quot]تجربه زندگي روزانه نيز مؤيد اين واقعيت است که رنگ سياه چشم را مي‌زند و رنگ سفيد چشم را جلا مي‌دهد. با توجه به اينکه يکي از شرايط حجاب اسلامي اين است که نگاه نامحرمان را به خود جلب نکند، اگر بانوان چادر مشکي بپوشند - که توجه بينندگان نامحرم را جلب نمي‌کند - بهتر است يا رنگ سفيد که چشم‌ها را جلا مي‌دهد و توجه را به آنها متمايل مي‌سازد؟
[=&quot]رنگ مشکي اثر کاهش تحريک‌هاي روحي و رواني را دارد، چون رنگ صامت و غير محرک است و واکنش مهمي در بيننده ايجاد نمي‌کند، از اين رو يکي از بهترين ابزار کاهش واکنش‌هاي رواني است و نه تنها وسيله‌ي جلب توجه ديگران نمي‌شود بلکه به عدم توجه کمک مي‌کند. به همين دليل در هنگام برخورد با جنس مخالف و غير محارم، استفاده از چادر مشکي، اثرات مطلوبي از نظر کاهش حالات و اميال جنسي دارد. خداوند در سوره‌ي نور ضمن آموزش حدود مراقبت‌هاي اوليه در شيوه رويارويي با غير محارم در آخر آيه خطاب به زنان مي‌فرمايد:
[=&quot]{وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ}(39)
[=&quot]نبايد زنان پاي خود را چنان به زمين بکوبند که صداي زينت آلات‌شان شنيده شود و (سبب تحريک نامحرم گردد)». بنابراين مي‌توان گفت که چون حجاب با لباس‌هاي رنگارنگ سبب جلب توجه نامحرم و تحريک جنسي مي‌گردد، مطلوب نيست و چون حجاب با چادر مشکي باعث جلب توجه نمي‌گردد، مطلوب است.(40) معمولا بانواني که اعتقاد راسخ به لزوم پوشيدگي بيشتر در برخورد با نامحرم دارند رنگ مشکي را مي‌پسندند زيرا اين رنگ، بدن را بيشتر و بهتر مي‌پوشاند.(41)

[="Tahoma"][=&quot]- نگاه شکني
[=&quot]در روانشناسي رنگ‌ها گفته مي‌شود رنگ سياه نشانگر ترک علاقه يا انصراف نهايي است. از اين رو کسي که حجاب و چادر مشکي مي‌پوشد، پيوسته جلوه و نماي خود را نفي مي‌کند و خود را از نگاهها دور مي‌دارد، يعني فرد داراي حجاب و چادر مشکي، به نگاههاي نامحرم مي‌گويد: هيچ جايگاهي براي نگاه در من وجود ندارد. کاملاً از شما روي گردانم و نگاه شما به من به جز زيان حاصلي ندارد.
[=&quot]از سوي ديگر وقتي رنگ مشکي در کنار رنگ ديگري قرار مي‌گيرد، تأثير آن را تقويت مي‌کند و خصلت آن رنگ را مورد تأييد قرار مي‌دهد. اگر يک پنجره‌ي رنگين در کنار ميز سياهي قرار بگيرد، هر بيننده‌اي که به آن سو بنگرد نگاه او ناخود‌آگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سياه ميز توجهي نخواهد کرد. رنگ سياه ميز خاصيّت جلوه نمايي خود را نفي کرده، در عوض خاص رنگ پنجره را تقويت نموده، به همين علت وقتي خانمي چادر مشکي به سر مي‌کند و در خيابان راه مي‌رود، ناظري که از دور به او و اشياي رنگي اطراف مثل ماشين‌ها و مغازه‌ها نگاه مي‌کند، بي اختيار اشياي رنگي نظر او را به خود جلب مي‌کند. بسياري از اوقات بيننده اصلاً به رنگ مشکي توجهي نمي‌کند و رد مي‌شود. بنابراين بانواني که مي‌خواهند به بهترين شيوه، عفت و پاکدامني خود را حفظ کنند و از نگاه آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشکي استفاده مي‌کنند.(42)
[=&quot]چادر مشکي بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور يکنواخت و در عين حال به روش ساده و معمولي و به دور از تجمل مي‌پوشاند.(43)
[=&quot]3- مهار کننده‌ي تحريک هاي غريزه‌ي جنسي
[=&quot]خدا در هر يک از زن و مرد کشش و جاذبه‌اي به نام غريزه‌ي جنسي قرار داده است تا زن و مرد در کنار هم بتوانند کانون خانواده را گرم و پابرجا نگه دارند و اين نيرو و جاذبه‌ي دروني، مايه‌ي انس و الفت زن و مرد نسبت به يکديگر گردد. از طرف ديگر براي اينکه فساد و تباهي در جامعه و خانواده ايجاد نگردد، خدا به هريک از زن و مرد دستورها و احکام ويژه‌اي درباره‌ي حجاب و پوشش داده است تا خود را از نامحرم بپوشانند و نيروي جاذبه‌ي جنسي خود را براي خانواده‌ي خويش صرف نمايند.
[=&quot]با توجه به خاصيت و فايده نگاه‌شکني پوشش مشکي مي‌توان گفت که حجاب و چادر مشکي بانوان در برخورد با نامحرمان بهترين سدّي است که دفع کننده‌ي جاذبه‌ي نيروي غريزي در زن و مرد نامحرم در جامعه است، زيرا از کشش‌هاي غريزي جلوگيري مي‌کند و چون چادر مشکي، پوشش يک‌دست و معمولاً ساده است، از جلب توجه نامحرمان به سمت زنان جلوگيري مي‌کند.
[=&quot]در مقابل ترديدي نيست که استفاده زنان از لباس‌هاي رنگارنگ، يکي از ساده‌ترين و قوي‌ترين ارتباط‌هاي غير کلامي است، به گونه‌اي که باعث توجه جنس مخالف گشته، به طور غير آگاهانه و غير ارادي، ارتباط دو طرفه بين دو جنس برقرار مي‌کند، در نتيجه‌ي اين ارتباط دو طرفه مقدار عظيمي از نيروي غريزه‌ي جنسي (که خداوند براي تشکيل و تحکيم خانواده قرار داده است) هدر مي‌رود.(44)
[=&quot]

[="Tahoma"][=&quot]- آرامش بخشي
[=&quot]رنگ سفيد و يا به طور کلي نور و روشنايي در انسان، حيوان و موجودات، آثار زيادي بر جاي مي‌گذارد اما رنگ سياه و تاريکي نقطه‌ي مقابل آن است و آثار معکوسي در بر خواهد داشت؛ مانند تقابل و تناوب شب و روز که اثرات آنها از نظر تحرک و آرامش در انسان، ناهمگون و نقطه مقابل هم است.
[=&quot]تناوب شب و روز اين فايده را دارد که هريک، آثار وجود ديگري را در انسان و موجودات خنثي مي‌کند و در حفظ اعتدال به او کمک مي‌کند. اين فرايند مخصوصا در انسان (که در فعاليت عمومي خود حد و مرزي نمي‌شناسد و مانند حيوانات نمي‌تواند همگام و همقدم با مقتضيات طبيعت حرکت مي‌کند) برجسته و ملموس‌تر است. چون با فرارسيدن تاريکي شب و نبود نور، از فعاليت غير طبيعي و اضافي روزانه او کاسته مي‌شود و مجال آرامش و آسايش جسمي و روحي به او مي‌دهد.(45)
[=&quot]قرآن مجيد اين واقعيت را که تاريکي و سياهي شب باعث آرامش و سکون اما در مقابل، روشنايي روز باعث تحرک فعاليت است، بيان کرده است:
[=&quot]{هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکمُ اللَّيْلَ لِتَسْکنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً}(46)
[=&quot]خداوند کسي است که شب را براي شما آفريد تا در آن بياساييد و روز را روشني‌بخش قرار داد.
[=&quot]در اين آيه صنعت ادبي «احتباک» به کار رفته است. «احتباک» يعني قرينه‌بندي به گونه‌اي که صدر و ذيل سخن، يکديگر را کامل کنند. با توجه به قرينه بندي متقابل، مراد از آيه اين مي‌شود: خداوند شب را تاريک آفريد تا آرامش گيريد و روز را روشن آفريد تا براي معاش برخيزيد.(47)
[=&quot]چه عاملي باعث مي‌گردد بانوان مسلمان و مؤمن در بسياري از کشورهاي اسلامي همچون ايران، عراق، عربستان، مصر و ... به طور مستقل و جدا از هم و در عين آزادي عمل، حجاب و چادر مشکي را به عنوان پوشش مناسب در برابر مردان انتخاب کنند؟ آيا چنين انتخاب دسته‌جمعي جدا از هم، اين مدعا را اثبات نمي‌کند که زن مسلمان به طور فطري و با تجربه‌ي خود، به آثار و خواص پوشش مشکي مثل آرامش‌بخشيِ آن و اينکه باعث برگشت نگاههاي نامحرم از آن مي‌گردد، پي برده و تنها هنگام استفاده از اين نوع حجاب، احساس آرامش خاطر مي‌کند؟ نيز اضطراب روحي و رواني او به طور محسوس کاهش مي‌يابد؟ وحي قرآني در طراحي تئوري جامع خود درباره‌ي حجاب اسلامي، از نکته‌ي فطري و روان‌شناختي ياد شده، به شکل بسيار زيبايي بهره گرفته است، با اين توضيح که: رعايت حجاب چشمي (چشم پاکي) به طور کامل براي بسياري از مردان غالباً مشکل‌تر از حجاب بدني زنان است زيرا رعايت کامل «چشم پاکي» نيازمند اراده‌ي بسيار قوي است که از ايمان مذهبي زنده و پويا برخاسته باشد تا به وسيله‌ي آن مردان بتوانند نگاه خود را از نامحرم بپوشانند. به نظر مي‌رسد به دليل سخت بودن رعايت کامل «چشم پاکي» از يک سو خداوند به مردان دستور «غضّ بصر= چشم پوشي» مي‌دهد، يعني مردان در هنگام برخورد با زنان بايد چشم چراني نکنند.(48)
[=&quot]از سوي ديگر چون استفاده بانوان از حجاب مشکي، در کاهش و انصراف نگاه مردان بسيار موثر است، بدين ترتيب ارتباط معنايي مناسبي بين آيه‌ي جلباب و آيه‌ي غض بصر ايجاد مي‌گردد، به گونه‌اي که گويا خداوند با دستور غضّ بصر به مردان و فرمان دادن به زنان براي استفاده از چادر مشکي عملاً زمينه تحقق حجاب اسلامي را تا سر حد اعلا فراهم کرده است

[="Tahoma"][=&quot]5- وقار و هيبت معنوي
[=&quot]رنگ مشکي را تجار، پليس‌ها و کشيشان روحاني بر تن مي‌کنند تا نشانگر قدرت و اقتدار آنها باشد. افرادي که مايلند ظاهري سنت‌گرا و احترام بر‌انگيز داشته باشند نيز از اين رنگ در لباس‌هاي خود استفاده مي‌کنند.(49)
[=&quot]در برخي کتاب‌هاي مربوط به روانشناسي رنگ‌ها آمده: رنگ سياه در بعضي موارد دليل بر وقار و سنگيني و شيک‌پوشي است.(50) رنگ مشکي نمايانگر قدرت و اقتدار است.(51) خصوصيت ديگر رنگ مشکي آن است که باعث هيبت و تشخّص است و ابهت بيشتري دارد. به دليل همين خصوصيت غالباً حاکمان و بزرگان براي اظهار شکوه و جبروت خويش، از لباس‌هاي داراي رنگ مشکي استفاده مي‌کنند.
[=&quot]به نظر مي‌رسد که انتخاب رنگ مشکي براي عمامه‌ي سادات و فرزندان پيامبر نيز به اعتبار ويژگي احتشام و هيبت معنوي است.(52)
[=&quot]علاوه بر اين، رنگ مشکي رنگ ابهت است که براي مضطرب نمودن دشمن از آن استفاده مي‌شود. ابومسلم خراساني براي پيشبرد مقاصد نظامي خود، رنگ پرچم و لباس لشکريان را مشکي انتخاب کرد تا باعث رعب و وحشت لشکر رقيب گردد.(53)
[=&quot]بنا به نوشته‌ي «مجمع‌الفرس» چاووشاني که در قديم پيشاپيش مرکب شاهان حرکت مي‌کردند و دور‌باش مي‌گفتند، سياه مي‌پوشيدند تا مهيب نمايند و از همين روي به «چاووش»، سياهپوش گفته مي‌شد.
[=&quot]کتاب لغت و فرهنگ برهان قاطع در برابر واژه‌ي سياهپوش آورده است: شبگرد و عسس ميربازار و مير‌شب را گويند و چاووش را نيز گفته‌اند و آن کسي باشد که در پيشاپيش پادشاه دورباش گويد و اين جماعت در قديم به جهت هيبت و صلابت و سياست، سياه مي‌پوشيدند.
[=&quot]امروزه نيز لباس رسمي برخي شخصيت‌ها مثل قضات و وکيل‌ها خصوصاً در مراسم ويژه و رسمي غالباً مشکي و يا سرمه‌اي است. حتي ورزشکاران زماني که در رژه رسمي شرکت مي‌کنند غالباً کت و شلوار مشکي يا سرمه‌اي مي‌پوشند.
[=&quot]با توجه به همين ويژگي، استفاده‌ي بانوان از حجاب و چادر مشکي باعث نوعي والايي و هيبت معنوي در آنان مي‌گردد، که سبب مي‌شود مردان نامحرم در برخورد با آنان حريم گيرند.
[=&quot]به رغم وجود بهره‌ها و آثار متعدد ذکر شده براي حجاب مشکي، متأسفانه برخي مطبوعات به طور غير منطقي با تمسک به شبهاتي، در سال‌هاي اخير در جهت سست کردن پايه‌هاي حجاب اسلامي در ذهن زنان و بانوان، در نتيجه گسترش بد حجابي و بي حجابي گام برداشته‌اند.(54)
[=&quot]چون پاسخ بسيار از شبهات مطبوعاتي در زمينه حجاب، در مقالات ذيل داده شده است، از طرح دوباره‌ي آنها خودداري مي‌کنيم. فقط مناسب است به شبهه کراهت چادر مشکي اشاره داشته باشيم. هنوز در برخي از مطبوعات، کراهت داشتن چادر مشکي تبليغ و ترويج مي‌شود، اما لازم است تأکيد کنيم پوشيدن چادر مشکي نه تنها براي بانوان کراهت ندارد بلکه طبق نظر برخي مراجع تقليد، چادر مشکي بهترين نوع حجاب است.(55)

[="Tahoma"][=&quot]پاورقي‌ها
[=&quot]--------------------------------------------------
[=&quot]1) مجلسي، بحارالانوار، ج 36، ص 288.
[=&quot]2) طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[=&quot]3) رسول جعفريان، رسائل حجابيه، ص 236، به نقل از صدوق، علل الشرايع، چ 1، ص 163.
[=&quot]4) دزي مولف کتاب معتبر «فرهنگ البسه مسلمانان»، ص 376، ملحفه را به چادر بزرگي که زنان مشرق‌زمين هنگام خروج از خانه به سر مي‌کردند معنا کرده است. وي به نقل از سفرنامه ابن‌بطوطه در شرح چگونگي پوشش زنان شيراز آورده است: «يخرجن ملتحفات فلا يظهر منهن شيء؛ پوشيده در چادر و برقع (حجاب چهره) بيرون مي‌آيند به طوري که چيزي از بدن ديده نمي‌شود» آيت الله مکارم شيرازي معتقد است مراد از ملحفه (که در روايات مربوط به پوشش بانوان در نماز آمده) چادر است. ر. ک. به: صدف، خبرنامه اولين نشست علمي عفاف، فرهنگ حجاب، بيم‌ها و اميدها، ص 2، قم، مديريت پژوهشي جامعه الزهرا، شهريور 79.
[=&quot]5) کليني، الفروع من الکافي، ج 5، کتب النکاح، باب «الدخول علي النساء»، ص 528، حديث 5.
[=&quot]6) طبرسي، مکارم الاخلاق، في آداب اللباس، ص 106، «عباءه» در فرهنگ‌هاي لغت به معناي چادر است. «عباءه» در کشورهاي عربي و از جمله در کشور ما به چادر عربي شناخته مي‌شود.
[=&quot]7) قبلا به نقل لغت‌نامه دهخدا گذشت که در فارسي «ملاءة» مترادف با معناي چادر است. «ملايه» غالباً در شهرهاي شرق کشور الجزاير متداول است و نوعي از حجاب سنتي است که از يک چادر مشکي شبيه عبا تشکيل شده است. ر. ک. به: محبوبه پلنگي، مقاله‌ي «زنان در الجزاير»، مجله پيام زن، شماره 59، بهمن 75، ص 55.
[=&quot]8) بحارالانوار، ج 43، باب 3، روايت 36.
[=&quot]9) محدث نوري، مستدرک الوسايل، ج 3، ص 274، روايت 8.
[=&quot]10) محمد تقي مصباح يزدي، جامي از زلال کوثر، ص 93، تحقيق و نگارش محمد باقر حيدري، قم، اتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، تابستان 1380.
[=&quot]11) مستدرک الوسايل، ج 3، ص 263، روايت 5، همچنين ص 274، روايت 8.
[=&quot]12) آ- «شمل: يدل علي دوران الشيء بالشيء و اخذة اياه من جوانبه من ذلک قولهم شملهم الامر إذا عمّهم و منه الشملة و هي کساء يوتزر به و يشتمل». احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، ماده شمّل.
[=&quot]ب- «شملة: کساء يشتمل به»، طريحي، مجمع البحرين، ج 5، ص 5 و 6، ص 404.
[=&quot]ج- «التحقيق: أن الاصل الواحد في المادة هو احاطة أمر علي شيء أو أشياء بحيث يغطيه و ينطبق عليه و يلاحظ فيه جهة الإنطباق و هذا بخلاف العمومية والادارة والإحاطة و بهذه المناسبة تطلق علي ثوب محيط أو کساء أذا احاطت ضرعاً»، حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج 6، ص 121، ماده شمل.
[=&quot]د- يکي از نويسندگان که درباره‌ي انواع لباس‌ها در اسلام، مطالعات و تحقيقاتي انجام داده، در معناي شمله گفته است: «ما يشتمل و يلتحف به من الأکسية»، الخطيب العدناني، الملابس و الزينة في الاسلام، ص 195، موسسة الانتشارات العربي، ج اول، 1999 م.
[=&quot]13) «لبست (ام کلثوم) جلابيبها و دخلت عليهن في نسوة»، بحار، ج 32، ص 90، مؤسسة الوفا، ج دوم، 1403 هـ. ق، در نقل تاريخي ديگري آمده است. «خرجت ام کلثوم و عليها برقعة و تجرَ ذيلها متجللة برداء»، رسائل حجابيه، ص 232، به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 191.
[=&quot]14) سيد مرتضي عسکري، نقش عايشه در تاريخ اسلام، ج 1، ص 78.
[=&quot]15) همان، ص 75
[=&quot]16) حاج شيخ قوام وشنوي، تحقيقي از ديدگاه قرآن و روايات بر حجاب اسلامي، ص 131، ترجمه احمد محسني گرگاني، بازنويس محمد حسين حقجو، قم، انتشارات پيام اسلام.
[=&quot]17) نقش عايشه در تاريخ اسلام، بحث شيک پوشي در زندگاني عايشه، ج 3، ص 223-231، تهران، مجمع علمي اسلامي، چاپ ششم، 1373 هـ. ش
[=&quot]18) ابي عبدالله محمد بن اسماعيل البخاري، صحيح البخاري، ج 7، ص 35، بيروت، دار المعرفه.
[=&quot]19) شوکاني، فتح القدير، ج 4، ص 294، ذيل آيه جلباب؛ شيخ محمد صالح بن عثمين، رسالة الحجاب، مجموعه رسائل في الحجاب و السفور، ص 92.
[=&quot]20) النساني، السنن الکبري، ج 1، ص 543؛ ابن حزم، المحلي، ج 4، ص 199.
[=&quot]21) مستدرک الوسايل و مستنبط المسائل، ج 14، کتاب النکاح 1، ص 239، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، بيروت، ج دوم، 1404 هـ. ق.
[=&quot]22) زمخشري، تفسير کشاف، ذيل آيه 59 سوره احزاب.
[=&quot]23) لغت نامه دهخدا، طيلسان را به چادر معني کرده است. ر. ک. به: ص 6692-6690، واژه‌ي چادر.
[=&quot]24) دکتر محمد رضا چيت ساز، تاريخ پوشاک ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله‌ي مغول، ص 97-37.
[=&quot]25) همان.
[=&quot]26) همان.
[=&quot]27) مجله حديث زندگي (ويژه عفاف)، مرداد و شهريور 81، ص 70؛ حجاب و عفاف زن ايراني به روايت سفرنامه نويسان فرنگي، انتخاب و گردآوري: سعيد مهرآبادي.
[=&quot]28) سيد محمد دلال موسوي، با اسوه ها، مجله حديث زندگي (ويژه عفاف)، مرداد و شهريور 81، ص 61.
[=&quot]29) استفتائات حضرت امام خميني، ج 3، ص 258-241، همچنين ر. ک. به: پيوست آخر کتاب استفتائات.
[=&quot]30) بررسي شبهات حجاب، ص 12، قم، نشر مديريت تربيتي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
[=&quot]31) روزنامه شرق، 18 دي 1383.
[=&quot]32) علي ابوالحسني (منذر)، سياهپوشي در سوگ ائمه نور (عليهم السلام)، ص 31.
[=&quot]33) سوره اعراف، آيه 54، همچنين سوره رعد، آيه 3.
[=&quot]34) دکتر سيد محمد باقر حجتي، عبدالکريم بي آزار شيرازي، تفسير کاشف، ج 4؛ تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اوّل، پاييز 1368.
[=&quot]35) سوره نبأ، آيه 10، همچنين {وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکمُ اللَّيْلَ لِباساً}، سوره فرقان، آيه 47. علامه طباطبايي (ره) در ذيل آيه 10 سوره‌ي نبأ گفته است: {لباساً اي ساترا يستر الاشياء بما فيه من الظلمه الساتره للمبصرات کفايته الباس البدن} و در ذيل آيه‌ي 47 سوره‌ي فرقان مي‌گويد: «کون الليل لباساً انما هو ستره الانسان بفشيان للظلمه کما يستر الباس لا بسر» مرحوم طبري (ره) درذيل آيه‌ي 10 سوره‌ي نبأ گفته است: {وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً} اي غطا و سترة يستر کل شيء بظلمته و سواده}.
[=&quot]36) مير محمد هاشم مجتهد مرندي خويي در رساله «صواب الخطاب في اتقان الحجاب»، چاپ شده در رسايل حجابيه، گردآوري آقاي جعفريان، ص 185.
[=&quot]37) دکتر ماکس لوشر، روانشناسي رنگ‌ها، ص 97، ترجمه ويدا ابي زاده، انتشارات درسا، چاپ نوزدهم، 1383.
[=&quot]38) دکتر زينب جلالي، حجاب از ديدگاه روانشناسي، ص 11، قم، مديريت تربيتي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
[=&quot]39) سوره نور آيه 31.
[=&quot]40) دکتر احمد صبور اردوبادي، آئين بهزيستي اسلام، ج 2، خودآرايي (رنگ پوشاک)، ص 146، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، زمستان 1368.
[=&quot]41) محمد مصطفي مختار، حجاب در نگاهي نو، مجله پژوهش‌هاي قرآني، شماره 25 و 26، ص 188.
[=&quot]42) حجت الله رحماني، اعجاز رنگ سياه (چرا چادر مشکي)، هفته نامه فيضيه، ص 3، دوشنبه 7 آذر 79.
[=&quot]43) سيد مجتبي هاشمي رکاوندي، مقدمه‌اي بر روانشناسي زن (با نگرش علمي و اسلامي)، ص 211 (با دخل و تصرف)، قم، انتشارات شفق، چاپ سوم، 1378.
[=&quot]44) علي محمدي، فلسفه حجاب، ص 65.
[=&quot]45) آئين بهزيستي در اسلام، ج 2، ص 97.
[=&quot]46) سوره غافر، آيه 61.
[=&quot]47) مجله حوزه، ص 135-134، شماره 42، بهمن و اسفند 1369.
[=&quot]48) {قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ...} سوره نور، آيه 30، براي آگاهي درباره‌ي معناي غض بصر ر. ک. به: استاد مطهري، مسئله حجاب، ص 141-137.
[=&quot]49) موارد و دروتي‌سان، زندگي با رنگ، روانشناسي و درمان با رنگ‌ها، ص 137، ترجمه نغمه صفاريان‌پور، تهران، موسسه فرهنگي انتشارات حکايت، چاپ اول 1378.
[=&quot]50) مهندس ناصر فرزان، رنگ وطبيعت «دانش رنگ ها»، ص 42، تهران، چاپ اول 1375.
[=&quot]51) مقاله «از دنياي رنگ ها تا دنياي انسان ها»، مجله زن شرقي، شماره 22، ص 11، دي ماه 1383.
[=&quot]52) سياهپوشي در سوگ ائمه نور، ص 37.
[=&quot]53) محمد امين حجتي، اثرات تربيتي رنگ، ص 19، قم، نشر جمال، چاپ اول، تابستان 1383.
[=&quot]54) براي آشنايي با عملکرد برخي مطبوعات در زمينه پخش شبهات به عنوان نمونه ر. ک. به: ا) مقاله «چادر مشکي» (کاوشي نو در آيه جلباب و نقد ادله‌ي مخالفان)، مجله اشراق انديشه، شماره 9، اسفند 1380.
[=&quot]ب) مقاله «فقر روش و بينش در بعضي مقالات مربوط به حجاب»، کتاب آسيب شناسي مطبوعات، دفتر اول، مرکز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه، چاپ اول، بهار 1381.
[=&quot]ج) مقاله «هم انديشي منطقي با جوانان درباره‌ي لباس»، روزنامه جمهوري اسلامي، 19 و 21 شهريور 80 و هفته نامه پرتو سخن، 23،16 و 30 آبان 1380.
[=&quot]د) مقاله‌ي «آيا پوشش مشکي براي بانوان کراهت دارد؟.» هفته نامه پرتو سخن، 5 تير 1381.
[=&quot]ه) مقاله «چادر مشکي حجاب برتر»، مجله صبح انديشه، مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، مرداد و شهريور 1382.
[=&quot]و) مقاله «دفاع غير حقوقي از جرم مشهود بد حجابي»، روزنامه رسالت، 3 تير 1383.
[=&quot]ز) مقاله «دفاع غير منطقي برخي مطبوعات از مسئله بد حجابي»، روزنامه رسالت، 6 و 7 و 8 تيرماه 1383.
[=&quot]همچنين براي مطالعه و آگاهي در مورد بسياري از مقالات ياد شده مي‌توانيد به آدرس اينترنتي مرکز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه رجوع کنيد.
[=&quot]http: / / andisheqom.com
[=&quot]55) حضرت آيت‌الله ميرزا جواد تبريزي اخيراً در رساله‌اي با عنوان «رسالة مختصرة في لبس السواد» در سند و دلالت اين احاديث اشکال کرده‌اند. ر. ک. به: ص 19-7 رساله‌ي فوق. همچنين براي آگاهي درباره‌ي ضعف سندي و دلالي اين احاديث ر. ک. به: حجاب شناسي - چالش‌ها و کاوش‌هاي جديد، ص 87-77؛ مقاله «آيا پوشش مشکي براي بانوان کراهت دارد؟»، هفته نامه پرتو سخن، 5 تير 81

موضوع قفل شده است