جمع بندی مشاوره امام على (ع) در فتوحات خلفا

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشاوره امام على (ع) در فتوحات خلفا

با سلام به شما دوستان عزيز و آرزوى قبولى عبادات شما در اين ماه مبارك
سوالى براى بنده پيش آمده، در تحقيقات خودم در مورد فتوحات خلفا به اين مطلب برخوردم كه در ذيل آورده ام:

طبق بعضى از گزارش‌هاى تاريخى‌، ابوبكر براى فتح‌شام از اصحاب نظرخواهى كرد. هركس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى‌نظر على (ع) را پذيرفت‌. حضرت در اين باره فرمود: «چه خليفه خود به اين نبردروى آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد بود.زيرا از پيامبر«ص» شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد.» آن گاه‌على‌«ع» خليفه رابه صبرو استقامت در اين امر سفارش نمود. ابوبكر در حالى كه ازشنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد با تحريك و تشويق روميان‌نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد*

*ابن اعثم‌، همان‌، ج 1، ص 80ـ81؛ محمدبن عبداللّه الازدى‌، تاريخ فتوح الشام‌، تحقيق عبدالمنعم عبدالله‌عامر، ص‌4ـ54 و احمد بن ابى‌يعقوب بن وهب بن واضح (يعقوبى )، تاريخ اليعقوبى‌، ج‌2، ص 133.

آيا اين حرف سندى دارد؟ و حقيقت دارد يا جعلى است؟ تا جايى كه من ميدانم امام على مخالف فتوحات بوده اند و خودشان فتوحاتى نداشته اند،پيامبر نيز به نامه نوشتن به سران كشورها بسنده كردند و هرگز تهديد نكردند كه يا اسلام بياوريد يا با شما ميجنگيم. اصولا جهاد ابتدايي روش و سيره گسترش اسلام نبوده است.

ممنون از پاسخ شما

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

Alinourmandi;540623 نوشت:
با سلام به شما دوستان عزيز و آرزوى قبولى عبادات شما در اين ماه مبارك
سوالى براى بنده پيش آمده، در تحقيقات خودم در مورد فتوحات خلفا به اين مطلب برخوردم كه در ذيل آورده ام:

طبق بعضى از گزارش‌هاى تاريخى‌، ابوبكر براى فتح‌شام از اصحاب نظرخواهى كرد. هركس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى‌نظر على (ع) را پذيرفت‌. حضرت در اين باره فرمود: «چه خليفه خود به اين نبردروى آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد بود.زيرا از پيامبر«ص» شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد.» آن گاه‌على‌«ع» خليفه رابه صبرو استقامت در اين امر سفارش نمود. ابوبكر در حالى كه ازشنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد با تحريك و تشويق روميان‌نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد*

*ابن اعثم‌، همان‌، ج 1، ص 80ـ81؛ محمدبن عبداللّه الازدى‌، تاريخ فتوح الشام‌، تحقيق عبدالمنعم عبدالله‌عامر، ص‌4ـ54 و احمد بن ابى‌يعقوب بن وهب بن واضح (يعقوبى )، تاريخ اليعقوبى‌، ج‌2، ص 133.

آيا اين حرف سندى دارد؟ و حقيقت دارد يا جعلى است؟ تا جايى كه من ميدانم امام على مخالف فتوحات بوده اند و خودشان فتوحاتى نداشته اند،پيامبر نيز به نامه نوشتن به سران كشورها بسنده كردند و هرگز تهديد نكردند كه يا اسلام بياوريد يا با شما ميجنگيم. اصولا جهاد ابتدايي روش و سيره گسترش اسلام نبوده است.

ممنون از پاسخ شما

با عرض سلام و ادب و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات

در بین وظایف و شؤونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت ونگهبانی از حوزه دین از مهمترین وظایف اوست که اگر احساس کند اصل و اساس دین در خطر است باید به هر صورت ممکن از آن جلوگیری کند.البته این مسؤولیت با در نظر گرفتن شرایط زمانی ومکانی متفاوت است و باید متناسب با آن شرایط تصمیم نهایی را بگیرد، که گاهی اوقات این مهم با تحمل وبردباری و صبر کردن در برابر مصائب و سکوت در برابر حقوق غصب شده به دست می آید و گاهی هم نیازمند رویارویی و دخالت مستقیم و برخورد قاطع خواهد بود.
امیر مؤمنان(ع) اگر چه از منصب خلافت و جانشینی به حق رسول خدا (ص) بازماند و در واقع حق مسلم ایشان را غصب کردند، ولی این موضوع دلیل نمی‌شود که دیگر به وظایف خود عمل نکند، زیرا گاهی تدبیر‌ها و تصمیم‌گیری‌های غلط خلفا سبب می‌شد، اساس اسلام به خطر بیفتد،‌ در این موارد امام وظیفه داشت که اجازه ندهد شریعت اسلامی قربانی ندانم کاری‌ها شود.از جمله این مشورت ها طبق نقل منابع تاریخ زمانی است که خلیفه اول تصمیم به فتح سرزمین شام داشته است.

اما اینکه عده ای برای اینکه روابط امام علی(ع) با خلفا را مثبت و دوستانه و در نتیجه موضوع غصب خلافت را نادیده بگیرند،به همکاری ها و مشاوره های موردی امام علی(ع) به خلفا استناد می کنند،بررسی این موضوع این هدف را خنثی خواهد کرد و ثابت می کند که این همکاری بیانگر روابط مثبت آن حضرت با خلفا نمی باشد.

تمام آن چه كه از آن با عنوان همكاري امير مؤمنان عليه السلام با خلفا ياد مي‌شود به سه دسته تقسيم مي شود:

1 . مشورت در امور قضائي ؛

2 . مشورت در امور دفاعي و جنگي ؛

3 . مشورت در مسائل علمي و حلّ مشكلات اعتقادي .

نقش امير المؤمنين در اين موارد حد اكثر به اندازه پاسخ به درخواست ارشاد و راهنمائي طرف مقابل است كه وظيفه هر مسلماني است . حتي اگر طرف مشورت غير مسلمان باشد ، باز هم وظيفه دارد كه با نهايت امانت‌داري وي را راهنمايي كند ؛ چه رسد به اين كه اگر مسأله حفظ اساس اسلام و دين خدا در ميان باشد .

مرحوم سيد مرتضي در اين باره مي‌فرمايد :

ادعاي كمك و همكاري علي عليه السلام با خليفه اول، مانند راهنمائي ابوبكر بر جنگيدن با اهل ردّه، صرف ادعا است و اگر تفصيل آن بيان مي شد بهتر مي توانستيم پاسخ دهيم، و اگر مقصود ارشاد در احكام الهي باشد اين امر بر عالم به مسائل دين واجب است و بايد وظيفه درست را بيان كند، از اين مطلب نمي توانيد همكاري با آنان را استفاده كنيد، و اگر مقصود شما مشاوره با علي عليه السلام در دفاع از مردم مدينه و جان و ناموس مردم است اين هم نيز واجب است چون علاوه بردفاع از حريم مردم، از جان خودش نيز دفاع كرده است و اين مسائل ربطي به تاييد خلافت و امامت آنان ندارد.[1]

در بين وظائف و شؤونات امام و پيشواي منصوب و برگزيده از جانب خداوند، حفظ شريعت و نگاهباني از حوزه دين از مهمترين وظايف او است كه اگر احساس كند، اصل و اساس دين در خطر است ، به هر صورت ممكن بايد از آن جلوگيري كند .البته اين مسؤوليت با در نظر گرفتن شرائط زماني ومكاني متفاوت است و بايد متناسب با آن شرائط تصميم نهائي را بگيرد، كه گاهي اوقات اين مهم با تحمل و بردباري و صبر كردن در برابر مصائب و سكوت در برابر حقوق غصب شده به دست مي آيد و گاهي هم نيازمند رويارويي و دخالت مستقيم و برخورد قاطع خواهد بود.

ابن حجر هيثمي به نقل از رسول خدا مي‌نويسد‌ :

في كل خلف من أمتي عدول من أهل بيتي ينفون عن هذا الدين تحريف الضالين وانتحال المبطلين وتأويل الجاهلين ألا وإن أئمتكم وفدكم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون :
در هر قرني افراد عادلي از اهل بيت من در بين امتم خواهند بود كه تحريف گمراهان ونسبتهاي ناروا وباطل و تاويلهاي نادانان را از دين پاك ودور مي كنند، آگاه باشيد! پيشوايان شما فرستادگان شما نزد خداوند مي باشند، پس بنگريد كه چه كساني را مي فرستيد.[2]

امير مؤمنان عليه السلام اگر چه از منصب خلافت و جانشيني به حق رسول خدا صلي الله عليه وآله بازماند و در واقع حق مسلم ايشان را غصب كردند ؛ ولي اين موضوع دليل نمي‌شود كه به ديگر وظايف خود عمل نكند ؛ زيرا گاهي تدبير‌ها و تصميم‌گيري‌هاي غلط خلفا سبب مي‌شد ، اساس اسلام به خطر بيفتد ؛‌ در اين موارد امام وظيفه داشت كه اجازه ندهد شريعت اسلامي قرباني ندانم كاري‌ها شود ؛ مثلاً در قضيه جنگ نهاوند ، پادشاه ايرانيان لشكر عظيمي را براي نابودي اسلام فراهم كرده بود و اگر تدبير امير مؤمنان عليه السلام نبود‌ ، نه تنها لشكر عمر كه به طور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بين مي‌رفت .

در چنين موقعيتي امير المؤمنين عليه السلام وظيفه دارد كه نظام اسلامي و دين نوپا را حفظ كند ؛ چون وظيفه او همانند هر فرد مسلمان ديگر، حفظ دين است .

مشورت‌ها و همكاري‌هاي امير مؤمنان با خلفا در زمينه‌هاي دفاعي و جنگي نيز منحصر مي‌شود به مواردي كه بحران‌هاي سياسي و نظامي ـ به خاطر سوء تدبير حاكمان ـ اصل و اساس جامعه اسلامي را به خطر مي‌انداخته است ، بنابراين نبايد اين گونه راهنمائيها و همكاري‌ها را به حساب دفاع از خلفا و اعلام رضايت از آن‌ها گذاشت ؛ زيرا آن حضرت در حقيقت از ثمره بيست و سه سال زحمت طاقت فرساي رسول خدا و جانفشاني‌هاي خودش در گسترش اسلام حفاظت و نگاهباني مي‌كرد ، نه از حكومت خلفا يا تأييد لشكر كشي‌ها و جنگ‌هاي خلفا .

آمار مشورت‌هاي خلفا با امير مؤمنان عليه السلام :

توجه به تعداد نظر خواهيها و مشورت و در خواست كمك فكري از امير مؤمنان عليه السلام ، از يك طرف نشان دهنده در ماندگي خلفا در حلّ مشكلات و نيازمندي آنان به دانش و تجربه امير مؤمنان است ، و از طرفي محدود بودن موارد مراجعه و نظر خواهي است كه گوياي ارتباط اندك و دور بودن از مسائل حكومتي است.

محقق معاصر شيخ نجم الدين عسكرى در كتاب «علي والخلفاء» مي نويسد:

ابوبكر در 2 سال و 3 ماه (27 ماه) دوران خلافت خويش 14 مورد به حضرت مراجعه داشته‏ است.[3]

از مجموع 14 مورد : 9 مورد پرسشهاى علمى ؛ 4 مورد احكام شرعى و قضاوت ؛ 1 مورد نظامى بوده است .

گفتنى است كه از 14 مورد فقط 4 مورد (3 مورد علمى و1 مورد شرعى) مراجعه مستقيم ابوبكر به امام بوده است . در 9 مورد باقيمانده : در 2 مورد پس از مشاوره خليفه با صحابه ، امام نظر خود را اظهار نموده ، در 2 مورد به علت حضور در صحنه اظهار نظر كرده ؛ در 3 مورد به امام خبر رسيده اقدام نموده است . در 2 مورد شخصي واسطه بين امام و خليفه بوده است.

آيا صحيح است كه بگوييم : ابوبكر در مدت خلافت خود در همه كارهاى مهم با على عليه السلام مشورت مى ‏كرده و هيچ عملي بدون نظرخواهي انجام نداده است؟ .

عمر بن خطاب در 10 سال و 5 ماه (125 ماه) دوران خلافت، 85 مورد به حضرت امير عليه السلام مراجعه داشته است .[4]

از مجموع 85 مورد مشورت خواهي عمر از امام على عليه السلام، 59 مورد امور قضايى ؛ 21 مورد پرسش‏هاى علمى ؛ 3 مورد امور مالى ؛ 2 مورد امور نظامى بوده است .

جالب توجه اين جا است كه از مجموع 85 مورد : 27 مورد به امام عليه السلام مراجعه ابتدايى و مستقيم داشته است ؛ 13 مورد مسائل شرعى و قضايى ، 2 مورد امور مالى و 1 مورد پرسش علمى ، خليفه ابتدا به صحابه مراجعه كرده سپس نظر امام را پرسيده است.

در باقيمانده موارد نيز حضرت در صحنه حضور داشته و اظهار نظر فرموده است ؛ يعنى در 42 مورد با اين كه دسترسى به امام امكان پذير بوده وجود حضرت ناديده انگاشته شده است .

با توجه به نكات يادشده آيا صحيح است به دروغ ادعا شود كه حضرت عمر پيوسته در مشكلات و گرفتارى ‏ها به امير مؤمنان مراجعه مى‏ كرد ؟

عثمان در 12 سال (144 ماه) دوران خلافت 8 مورد به حضرت مراجعه داشته است.[5]

از مجموع 8 مورد دخالت امام در امور زمان عثمان :

أوّلاً: تمام اين امور در حوزه بيان مسائل شرعى و نحوه اجراى حدود وقضاوت بوده است ؛

ثانياً: 3 مورد رجوع مستقيم خليفه به امام بوده و 4 مورد امام در صحنه حاضر بوده و اظهار نظر فرموده است .

جالب اين در يكى از موارد عثمان به امام گفت: «إنّك لكثير الخلاف علينا».[6]

معاويه هفت مورد به امير مؤمنان عليه السلام مراجعه داشته است .[7]

پی نوشتها:
[1]. الشافي في الامامة ، علي بن الحسين الموسوي معروف به الشريف المرتضى (متوفاي436 هـ) ، ج 3 ص 251 ، ناشر : مؤسسة إسماعيليان - قم ، چاپ : الثانية ، 1410 .

[2]. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي (متوفاي973هـ) ، ج 2 ، ص 441 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط .

[3]. علي والخلفاء ،شيخ نجم الدين عسكرى، ص 73 - 97.

[4]. علي والخلفاء ، ص 99 – 333 .

[5]. علي والخلفاء ، ص 335 – 345 .

[6]. مسند أحمد، ج 1 ص 100 .

[7]. علي والخلفاء، ص 329 - 358.

من فکر میکنم در این پاسخ طولانی کارشناس محترم تاپیک ، آخرش پاسخ زننده تاپیک داده نشد
سوال ساده است ، اون داستانی که توی پست اول زنندا تاپیک نقل کردند صحت دارد یا خیر؟

muiacir;541215 نوشت:
من فکر میکنم در این پاسخ طولانی کارشناس محترم تاپیک ، آخرش پاسخ زننده تاپیک داده نشد
سوال ساده است ، اون داستانی که توی پست اول زنندا تاپیک نقل کردند صحت دارد یا خیر؟

با عرض سلام و ادب

بیان این مطالب برای این بوده است که این شبهه که مشورت و راهنمایی امام علی(ع) به خلفا بخاطر روابط حسنه و مثبت بین آن حضرت و خلفا بوده است.

Alinourmandi;540623 نوشت:
تا جايى كه من ميدانم امام على مخالف فتوحات بوده اند و خودشان فتوحاتى نداشته اند،پيامبر نيز به نامه نوشتن به سران كشورها بسنده كردند و هرگز تهديد نكردند كه يا اسلام بياوريد يا با شما ميجنگيم. اصولا جهاد ابتدايي روش و سيره گسترش اسلام نبوده است.

ممنون از پاسخ شما

با عرض سلام و ادب

در این رابطه بیان چند نکته مناسب به نظر می رسد:
1- به مقتضای ضوابط و ایدئولوژی اسلام؛ یعنی با توجه به محتوای دین اسلام -که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است- و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود یک سری ضوابط و شرایط پذیرفته شده است. جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر اسلام(ص) شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشریت بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) و می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر(ص) تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده آن حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر(ص) موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که همان هدایت و رستگاری بشر بوده نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده و راه، برای سعادت و رستگاری هموار گردد. در واقع اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:

الف- برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.

ب- برای نابودی نقشه‏ های دشمنان، کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.

ج- برای آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.

البته می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد.

2- از آنچه در باره نظر مشورتی حضرت علی (ع) بیان شد، بدست نمی آید که فتوحات انجام شده در زمان خلفا به طور مطلق مورد تأیید قوانین اسلام بوده و حضرت علی (ع) با همه کارهای انجام شده توسط خلفا در این فتوحات موافق بوده است یعنی اگر پیامبر(ص) زنده بود یا حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص)، به خلافت می‏رسید، یقینا فتوحات به آن صورتی که اتفاق افتاد، انجام نمی گرفت.

بعبارت دیگر؛ توسعه‏ ی بی‏ برنامه‏ ی قلمرو اسلامی، و فقدان حضرت علی (ع) در راس حکومت، انحرافاتی را موجب گشت که یقینا با برنامه های حضرت علی (ع) تطابق نداشت.

مقداد;541486 نوشت:

با عرض سلام و ادب

بیان این مطالب برای این بوده است که این شبهه که مشورت و راهنمایی امام علی(ع) به خلفا بخاطر روابط حسنه و مثبت بین آن حضرت و خلفا بوده است.


سلام مجدد استاد
من بازم نفهمیدم
آخرش این داستان گفت و شنود بین امیرالمومنین و خلیفه اول صحیح هست یا خیر؟چون زننده تاپیک منبع هم داده اند

مشورت امام علی(علیه السلام) به خلفا

جمع بندی

پرسش:
طبق بعضى از گزارش‌هاى تاريخى‌، ابوبكر براى فتح‌ شام از اصحاب نظرخواهى كرد. هركس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى‌نظر على (ع) را پذيرفت‌. حضرت در اين باره فرمود: «چه خليفه خود به اين نبردروى آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد بود.زيرا از پيامبر«ص» شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد.» آن گاه‌على‌«ع» خليفه رابه صبرو استقامت در اين امر سفارش نمود. ابوبكر در حالى كه ازشنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد با تحريك و تشويق روميان‌نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد.
آیا این موضوع صحت دارد؟ این بیانگر روابط خوب امام علی(علیه السلام) با خلفا نیست؟

پاسخ:
در بین وظایف و شؤونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت ونگهبانی از حوزه دین از مهمترین وظایف اوست که اگر احساس کند اصل و اساس دین در خطر است باید به هر صورت ممکن از آن جلوگیری کند.البته این مسؤولیت با در نظر گرفتن شرایط زمانی ومکانی متفاوت است و باید متناسب با آن شرایط تصمیم نهایی را بگیرد، که گاهی اوقات این مهم با تحمل وبردباری و صبر کردن در برابر مصائب و سکوت در برابر حقوق غصب شده به دست می آید و گاهی هم نیازمند رویارویی و دخالت مستقیم و برخورد قاطع خواهد بود.
ابن حجر هيثمي به نقل از رسول خدا مي‌نويسد‌ :

في كل خلف من أمتي عدول من أهل بيتي ينفون عن هذا الدين تحريف الضالين وانتحال المبطلين وتأويل الجاهلين ألا وإن أئمتكم وفدكم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون :
در هر قرني افراد عادلي از اهل بيت من در بين امتم خواهند بود كه تحريف گمراهان ونسبتهاي ناروا وباطل و تاويلهاي نادانان را از دين پاك ودور مي كنند، آگاه باشيد! پيشوايان شما فرستادگان شما نزد خداوند مي باشند، پس بنگريد كه چه كساني را مي فرستيد.[1]

امير مؤمنان عليه السلام اگر چه از منصب خلافت و جانشيني به حق رسول خدا صلي الله عليه وآله بازماند و در واقع حق مسلم ايشان را غصب كردند ؛ ولي اين موضوع دليل نمي‌شود كه به ديگر وظايف خود عمل نكند ؛ زيرا گاهي تدبير‌ها و تصميم‌گيري‌هاي غلط خلفا سبب مي‌شد ، اساس اسلام به خطر بيفتد ؛‌ در اين موارد امام وظيفه داشت كه اجازه ندهد شريعت اسلامي قرباني ندانم كاري‌ها شود ؛ مثلاً در قضيه جنگ نهاوند ، پادشاه ايرانيان لشكر عظيمي را براي نابودي اسلام فراهم كرده بود و اگر تدبير امير مؤمنان عليه السلام نبود‌ ، نه تنها لشكر عمر كه به طور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بين مي‌رفت .

در چنين موقعيتي امير المؤمنين عليه السلام وظيفه دارد كه نظام اسلامي و دين نوپا را حفظ كند ؛ چون وظيفه او همانند هر فرد مسلمان ديگر، حفظ دين است .

مشورت‌ها و همكاري‌هاي امير مؤمنان با خلفا در زمينه‌هاي دفاعي و جنگي نيز منحصر مي‌شود به مواردي كه بحران‌هاي سياسي و نظامي ـ به خاطر سوء تدبير حاكمان ـ اصل و اساس جامعه اسلامي را به خطر مي‌انداخته است ، بنابراين نبايد اين گونه راهنمائيها و همكاري‌ها را به حساب دفاع از خلفا و اعلام رضايت از آن‌ها گذاشت ؛ زيرا آن حضرت در حقيقت از ثمره بيست و سه سال زحمت طاقت فرساي رسول خدا و جانفشاني‌هاي خودش در گسترش اسلام حفاظت و نگاهباني مي‌كرد ، نه از حكومت خلفا يا تأييد لشكر كشي‌ها و جنگ‌هاي خلفا .
اما اینکه عده ای برای اینکه روابط امام علی(ع) با خلفا را مثبت و دوستانه و در نتیجه موضوع غصب خلافت را نادیده بگیرند،به همکاری ها و مشاوره های موردی امام علی(ع) به خلفا استناد می کنند،بررسی این موضوع این هدف را خنثی خواهد کرد و ثابت می کند که این همکاری بیانگر روابط مثبت آن حضرت با خلفا نمی باشد.

تمام آن چه كه از آن با عنوان همكاري امير مؤمنان عليه السلام با خلفا ياد مي‌شود به سه دسته تقسيم مي شود:

1 . مشورت در امور قضائي ؛

2 . مشورت در امور دفاعي و جنگي ؛

3 . مشورت در مسائل علمي و حلّ مشكلات اعتقادي .

نقش امير المؤمنين در اين موارد حد اكثر به اندازه پاسخ به درخواست ارشاد و راهنمائي طرف مقابل است كه وظيفه هر مسلماني است . حتي اگر طرف مشورت غير مسلمان باشد ، باز هم وظيفه دارد كه با نهايت امانت‌داري وي را راهنمايي كند ؛ چه رسد به اين كه اگر مسأله حفظ اساس اسلام و دين خدا در ميان باشد .

آمار مشورت‌هاي خلفا با امير مؤمنان عليه السلام :

توجه به تعداد نظر خواهيها و مشورت و در خواست كمك فكري از امير مؤمنان عليه السلام ، از يك طرف نشان دهنده در ماندگي خلفا در حلّ مشكلات و نيازمندي آنان به دانش و تجربه امير مؤمنان است ، و از طرفي محدود بودن موارد مراجعه و نظر خواهي است كه گوياي ارتباط اندك و دور بودن از مسائل حكومتي است.

محقق معاصر شيخ نجم الدين عسكرى در كتاب «علي والخلفاء» مي نويسد:

ابوبكر در 2 سال و 3 ماه (27 ماه) دوران خلافت خويش 14 مورد به حضرت مراجعه داشته‏ است.[2]

از مجموع 14 مورد : 9 مورد پرسشهاى علمى ؛ 4 مورد احكام شرعى و قضاوت ؛ 1 مورد نظامى بوده است .

گفتنى است كه از 14 مورد فقط 4 مورد (3 مورد علمى و1 مورد شرعى) مراجعه مستقيم ابوبكر به امام بوده است . در 9 مورد باقيمانده : در 2 مورد پس از مشاوره خليفه با صحابه ، امام نظر خود را اظهار نموده ، در 2 مورد به علت حضور در صحنه اظهار نظر كرده ؛ در 3 مورد به امام خبر رسيده اقدام نموده است . در 2 مورد شخصي واسطه بين امام و خليفه بوده است.

آيا صحيح است كه بگوييم : ابوبكر در مدت خلافت خود در همه كارهاى مهم با على عليه السلام مشورت مى ‏كرده و هيچ عملي بدون نظرخواهي انجام نداده است؟ .

عمر بن خطاب در 10 سال و 5 ماه (125 ماه) دوران خلافت، 85 مورد به حضرت امير عليه السلام مراجعه داشته است .[3]

از مجموع 85 مورد مشورت خواهي عمر از امام على عليه السلام، 59 مورد امور قضايى ؛ 21 مورد پرسش‏هاى علمى ؛ 3 مورد امور مالى ؛ 2 مورد امور نظامى بوده است .

جالب توجه اين جا است كه از مجموع 85 مورد : 27 مورد به امام عليه السلام مراجعه ابتدايى و مستقيم داشته است ؛ 13 مورد مسائل شرعى و قضايى ، 2 مورد امور مالى و 1 مورد پرسش علمى ، خليفه ابتدا به صحابه مراجعه كرده سپس نظر امام را پرسيده است.

در باقيمانده موارد نيز حضرت در صحنه حضور داشته و اظهار نظر فرموده است ؛ يعنى در 42 مورد با اين كه دسترسى به امام امكان پذير بوده وجود حضرت ناديده انگاشته شده است .

با توجه به نكات يادشده آيا صحيح است به دروغ ادعا شود كه حضرت عمر پيوسته در مشكلات و گرفتارى ‏ها به امير مؤمنان مراجعه مى‏ كرد ؟

عثمان در 12 سال (144 ماه) دوران خلافت 8 مورد به حضرت مراجعه داشته است.[4]

از مجموع 8 مورد دخالت امام در امور زمان عثمان :

أوّلاً: تمام اين امور در حوزه بيان مسائل شرعى و نحوه اجراى حدود و قضاوت بوده است ؛

ثانياً: 3 مورد رجوع مستقيم خليفه به امام بوده و 4 مورد امام در صحنه حاضر بوده و اظهار نظر فرموده است .

جالب اين در يكى از موارد عثمان به امام گفت: «إنّك لكثير الخلاف علينا».[5]

معاويه هفت مورد به امير مؤمنان عليه السلام مراجعه داشته است .[6]

ادامه دارد...

پرسش:
با اینکه جهاد ابتدایی روش پیامبر(ص) نبوده و امام علی(ع) هم با فتوحات مخالف بودند،چگونه به خلفا در مورد فتوحات مشورت می دادند؟

پاسخ:
در این رابطه بیان چند نکته مناسب به نظر می رسد:
1- به مقتضای ضوابط و ایدئولوژی اسلام؛ یعنی با توجه به محتوای دین اسلام -که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است- و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود یک سری ضوابط و شرایط پذیرفته شده است. جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر اسلام(ص) شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشریت بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) و می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر(ص) تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده آن حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر(ص) موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که همان هدایت و رستگاری بشر بوده نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده و راه، برای سعادت و رستگاری هموار گردد. در واقع اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:

الف- برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.

ب- برای نابودی نقشه‏ های دشمنان، کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.

ج- برای آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.

البته می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد.

2- از آنچه در باره نظر مشورتی حضرت علی (ع) بیان شد، بدست نمی آید که فتوحات انجام شده در زمان خلفا به طور مطلق مورد تأیید قوانین اسلام بوده و حضرت علی (ع) با همه کارهای انجام شده توسط خلفا در این فتوحات موافق بوده است یعنی اگر پیامبر(ص) زنده بود یا حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص)، به خلافت می‏رسید، یقینا فتوحات به آن صورتی که اتفاق افتاد، انجام نمی گرفت.

بعبارت دیگر؛ توسعه‏ ی بی‏ برنامه‏ ی قلمرو اسلامی، و فقدان حضرت علی (ع) در راس حکومت، انحرافاتی را موجب گشت که یقینا با برنامه های حضرت علی (ع) تطابق نداشت.

پی نوشتها:
[1]. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي (متوفاي973هـ) ، ج 2 ، ص 441 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط .

[2]. علي والخلفاء ،شيخ نجم الدين عسكرى، ص 73 - 97.

[3]. علي والخلفاء ، ص 99 – 333 .

[4]. علي والخلفاء ، ص 335 – 345 .

[5]. مسند أحمد، ج 1 ص 100 .

[6]. علي والخلفاء، ص 329 - 358.

موضوع قفل شده است