حضرت خضر و حضرت موسي علیهما السلام

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت خضر و حضرت موسي علیهما السلام

حضرت خضر عليه السلام يكي از پيامبراني است كه زنده و الآن در قيد حيات مي باشد. حضرت موسي عليه السلام، مأمور شد كه مدتي در كنار حضرت خضر باشد. به اين منظور در پي او روانه شد تا او را بيابد. حضرت موسي در حالي با خضر روبه رو شد كه آن حضرت مشغول عبادت بودند. موسي به خضر گفت: آمده است تا مقداري از علم او بهره مند شود.
خضر گفت: آيا تحمل آنچه را كه خواهي ديد، داري؟ زيرا چه بسا كارها از من سر بزند كه چون تو اسرار آن را نمي داني نمي تواني صبر كني و ممكن است زبان به اعتراض بگشايي.
موسي گفت: حاشا و كلا كه من بر آنچه از تو سر مي زند و خواهم ديد، اعتراض كنم.
پس از آن خضر گفت: اي موسي به اين شرط تو را همراه خود مي برم كه هر چه ديدي بر آن اعتراض نكني و علّت و سبب آن را نپرسي مگر آنكه خودم اسرار آن را بر تو عيان نمايم.
موسي قبول كرد. حركت كردند و سوار كشتي شدند. در بين راه خضر تبري از ناخدا گرفت و شروع به سوراخ كردن و شكستن قسمتي از كشتي شد. كشتي را آب فرا گرفت. موسي نگران شد و گفت: مبادا كشتي غرق شود و به خضر گفت: اين چه كار است كه مي كني؟ ممكن است سرنشينان غرق شوند. خضر گفت: نگفتم با من مجال موافقت و مقاومت نداري؟ موسي گفت: مرا ببخش. فراموش كردم. ديگر اعتراض نمي كنم. خضر سوراخي در كشتي نمود. سرنشينان كشتي به تكاپو افتادند و محل سوراخ شده را تعمير كردند.
بعد از مدتي به ساحل رسيدند و وارد شهر ساحلي شدند. تعدادي از اطفال را ديدند كه در سر راه مشغول بازي هستند. خضر يكي از آن طفلان را گرفت و به پشت ديوار برد و با كاردي گوش تا گوش، سر او را بريد و در محلي او را دفن كرد. موسي سخت برآشفت و با ناراحتي بسياري گفت: به چه جرمي او را كشتي؟ خضر با خونسردي گفت: باز علّت پرسيدي و اعتراض نمودي؟ بار ديگر موسي گفت: ديگر سئوال نمي كنم. اگر اين بار سؤال كردم، مرا رها كن و به راه خودت برو.
آن دو به راه افتادند. به محلي ديگر رسيدند. مردمان آن محل آنها را به شهر خود راه ندادند حتي از دادن آب و نان به آنها نيز دريغ كردند. شبي سرد را در بيرون شهر سپري كردند. چون صبح شد، حركت كردند تا به ديواري رسيدند. ديوار در حال خراب شدن بود. پس خضر شروع به مرمت ديوار كرد و با سنگ و گل آنها را محكم و استوار ساخت.
موسي بار ديگر در شگفت شد. رو به خضر كرد و گفت: اهل اين ديار حتي به ما آب و نان هم ندادند و تو در حق آنها لطف مي كني و ديوار خراب شده آنها را آباد مي كني؟ خضر گفت: معلوم شد كه تحمل آنچه را كه من انجام مي دهم، نداري. پس اين آخرين ديداري خواهد بود بين من و تو . اما قبل از آنكه از تو جدا شوم، مي خواهم راز كارهايي را كه انجام دادم بر تو نمايان سازم تا شگفتهايت را مرتفع سازم.
1 ـ مردي ظالم در صدد است كه همه كشتي هاي سالم را تصاحب كند. آن كشتي هم متعلق به خانواده اي مومن و فقير بود. كشتي را سوراخ كردم تا طمع آن ظالم اين كشتي را در بر نگيرد و نان آن خانواده قطع نشود.
2 ـ آن كودك را كشتم زيرا او اگر بزرگ مي شد، جز كفر و عصيان از او سر نمي زد. در حالي كه والدين او موحد و مؤمن هستند.
3 ـ اما ديوار را درست كردم زيرا در زير آن گنجي مدفون است كه فردي مؤمن براي فرزندانش ذخيره كرده است. بدين وسيله آن گنج تا رسيدن به دست صاحب خود محفوظ مي ماند.
موسي در كاخ فرعون
بعد از آن موسي به سوي مصر روانه شد تا فرعون و قبطيان را دعوت به رستگاري نمايد.
در نزديكي هاي مصر به موسي وحي شد تا برادرش هارون را به عنوان يار، وصي و جانشين خود در مواقعي كه او بين قوم خود نيست، برگزيند.
خداوند سبحان به موسي وحي كرد كه به همراه هارون به سوي فرعون برود و با زباني خوش و نيكو با او مذاكره نمايد. شايد بپذيرد و ايمان آورد. موسي و هارون در انديشه شدند كه مبادا آن دو را نابود سازد. وحي آمد كه اي موسي! نترس. همانا من با شما هستم، هر آنچه را كه تو و فرعون انجام مي دهيد، مي بينم و مي شنوم و هر گاه لازم باشد شما را ياري مي كنم. موسي با قلبي مطمئن به سوي فرعون حركت كرد.

به فرعون خبر دادند كه دو نفر آمده اند كه به خدايي جز تو ايمان دارند و خود را فرستاده آن خدا مي دانند و شگفت اينكه مي خواهند تو را به دين خداي خود دعوت نمايند.
فرعون دستور داد آنها را به نزدش بياورند. وقتي آن دو وارد شدند فرعون با كمال ناباوري مشاهده كرد كه موسي و هارون هستند. فرعون گفت: چه مي خواهي اي موسي! موسي فرمود: پرودگارم مرا حكمت و نبوت بخشيده و مأمور گردانيده به سوي تو بيايم و تو را به سوي خداي يگانه دعوت نمايم، خدايي كه آفريننده همه اين جهانيان است و ديگر اينكه بني اسرائيل را از قيد بندگي آزاد و در اختيار من بگذاري. فرعون گفت: خداي تو كيست؟ موسي گفت: كسي كه آسمان و زمين و آنچه در اين دو مي باشد را آفريده است.
سخنان حضرت موسي به مذاق فرعون خوش نيامد. آن حضرت را به استهزاء گرفت. رو به اطرافيان كرده و گفت: مي شنويد اين مرد كه ادعاي حمكت و دانش دارد، چون ديوانگان سخن مي گويد و از آداب نيكو سخن گفتن بيگانه است. بعد از آن به موسي رو كرد و گفت: اگر به خدايي جز من مردم را بخواني هر آينه تو را به زندان خواهم انداخت. موسي گفت: اي فرعون! اگر معجزه اي دالّ بر آنچه مي گويم، نشانت دهم سخنم را مي پذيري؟ فرعون گفت: معجزه ات چيست؟ حضرت موسي عصايش را روبروي فرعون انداخت كه ناگاه تبديل به اژدهايي ترسناك شد، ولوله اي در مجلس افتاد. فرعون از ترس بر تخت خود ميخ كوب شده بود.
موسي دست برد و عصا را گرفت. بار ديگر فرعون را دعوت به حق كرد، براي اثبات حرفش دست در گريبان فرو برد و بيرون آورد كه به محض بيرون آمدن دستش از گريبان چون خورشيد مي درخشيد.
فرعون نه تنها عبرت نگرفت و ايمان نياورد كه موسي را به ساحري متّهم كرد و گفت: بدانيد كه او ساحري چيره دست است. به موسي گفت: تو مي خواهي با سحر و جادو ما را از مصر بيرون نمايي و بني اسرائيل را به سلطنت بنشاني. پس ما هم با تو سحر مي كنيم تا نتواني با افسون خود، مردم را بفريبي. براي اين منظور روزي را معين كرد و ساحران چيره دست را براي مبارزه با موسي فرا خواند.
موسي و ساحران
فرعون، ساحران چيره دست را خواست. تمام وسايلي را كه لازم داشتند در اختيار آنها گذاشت و گفت: تا فلان روز مهلت داريد كه تدارك كار را ببينيد. در آن روز معين، ساحرها حاضر شدند. گروهي كثير از مردم جمع شدند تا شاهد مبارزه موسي و فرعون باشند. موسي و هارون نيز آمدند.
ساحران رو به موسي گفتند: اي موسي! آيا تو كار خود را آغاز مي كني يا ما آغاز كنيم؟
موسي فرمود: شما اول شروع كنيد. ساحران شروع به كار كردند. چوب ها و ريسمان هايي را به روي زمين انداختند كه ميدان پر از مار شد. مردم از آنچه مي ديدند هم به وجد آمده بودند و هم مي ترسيدند. لختي بيم هارون و موسي را در بر گرفت. در اين هنگام وحي آمد كه اي موسي! بيمناك مباش. همانا تو پيروز و سربلند خواهي شد. پس آنچه را كه در دست داري بينداز بر روي زمين تا آنچه را كه اينان انجام داده اند، باطل نمايد. حضرت موسي با قدرت قلب، عصايش را انداخت كه يك دفعه تبديل به اژدهايي عظيم شد. تمامي مارها و سحرهاي ساحران را بلعيد. مردم سخت هراسان شدند و از بيم جان رو به فرار نهادند.
ساحران به سجده افتادند و همگي گفتند: ما به پرودگار موسي كه پرودگار عالميان است، ايمان آورديم. حضرت موسي شروع به دعوت نمود. بني اسرائيل و بسياري از قبطيان بر او ايمان آوردند. فرعون از آنچه رخ داد، ناخوش و غضبناك بود. شكست ساحران را شكست خود مي دانست. مخصوصاً از اين آتشين بود كه ساحران به موسي ايمان آوردند.
پس رو به ساحران نمود و گفت: اكنون آنقدر جري و درشتناك شده ايد كه بدون اجازه من به موسي ايمان مي آوريد. بدانيد كه شما را مجازات سختي خواهم كرد. مجازاتي عبرت گونه، طوري كه آيندگان نيز از يادآوري آن بر خود بلرزند.
ساحران گفتند: ما را از مجازات تو باكي نيست. آماده و پذيراي آن هستيم. از راهي كه برگزيده ايم برنمي گرديم و از كرده خود پشيمان نيستيم.
فرعون دستور داد دستها و پاهايشان را قطع كرده و بدنهاي مبارك آن مؤمنان را بر درختان ببندند. بدين سان همه ساحران به شهادت رسيدند.
بعد از آن فرعون بر مردم سخت گرفت. هر كس را كه مي شنيد به موسي ايمان آورده است، مي كشت. بني اسرائيل در عذاب بودند. لذا از موسي خواستند آنها را از شر فرعون نجات بخشد

فرار بني اسرائيل
از ناحيه حق به موسي وحي شد، بني اسرائيل را بگو كه آماده باشند. هر نفر يك رأس گوسفند در خانه نگه دارد و آن را ذبح نموده. كمر بربندند كه زمان حركت نزديك است.
بني اسرائيل مهياي كوچ شدند. گفته شده كه شب هنگام، موسي ندا سر داد كه امشب را از خانه كسي خارج نشود و الاّ عذاب خواهد شد. مردم به آنچه موسي گفته بود باور داشتند و هيچ كدام از خانه خارج نشدند. وحي رسيد كه: اي موسي! با بني اسرائيل از شهر خارج شويد. موسي و بني اسرائيل بلافاصله از شهر خارج شدند و به تاخت راه فلسطين را در پيش گرفتند.
فرعون آگاه شد. پس به تعقيب آنها برآمد و لشكري عظيم جمع كرد و به دنبال آنها روانه شد. قشون، ارابه مخصوص فرعون را بيرون آوردند. لشكریان مصر به تعقيب بني اسرائيل به راه افتادند. بني اسرائيل از دور گرد و غبار لشكريان فرعون را ديدند و اين زماني بود كه پيش روي بني اسرائيل دريا بود. نگران شدند و از موسي چاره خواستند. موسي گفت: نگران نباشيد، خدا با ماست. به موسي وحي شد كه يا موسي! عصايت را به دريا بزن، موسي عصايش را به دريا زد ناگاه به قدرت حق متعال آب دريا شكافته شده و بني اسرائيل به فرمان موسي راه باز شده را در پيش گرفتند و به سرعت در پيمودن راه افزودند.
آنگاه كه فرعون و لشكرش به كنار آب رسيدند، بني اسرائيل نيمي از راه را در مسيري كه باز شده بود، پيموده بودند. فرعون و لشكريان او، در تعقيب بني اسرائيل راه باز شده را گرفتند و به سرعت خود افزودند.
اضطراب بر هر دو طائفه موج مي زد. يكي از دستگيري و اسارت و ديگري از پيروزي مالامال دسترس در نگراني بودند.
آنان در جلوي بني اسرائيل بودند، به خشكي رسيدند و ديگران نيز در پي آنها شتابان، تا آخرين نفر از بني اسرائيل به خشكي و ساحل پا نهادند.
پس موسي به اذن خدا، عصا را براي دومين بار به آب زد، آبها بهم پيوسته شد، در اين هنگام آب فرعون و لشكريانش را در كام كشيد و تمامي آنها غرق شدند.
بني اسرائيل در سرزمين جديد شروع به آباداني و خانه سازي نمودند، زمينهاي پهناورِ بي صاحب را آباد نمودند و نعمتهاي حق بعد از چند سال شامل حال آنها شد.
گوساله سامري
بني اسرائيل در سرزمين جديد كه داراي نعمتهاي فراوان بود، سُكني گزيدند. حضرت موسي از طرف خداوند متعال، فرمان يافت براي مدت چهل روز به ميقات برود.
موسي، هارون را به جاي خود گماشت و گفت: هارون جانشين من در ميان شماست. هر چه مي خواهيد از او بخواهيد تا برايتان انجام دهد. حضرت موسي به سوي ميقات روانه شد.
مدتي چند نگذشته بود كه شخصي به نام سامري، مردم را جمع كرد و گفت: وعده موسي به سر رسيد، اما او نيامد. شايد در قلّه كوهي محو شده باشد و ديگر ديدار او براي ما ميسّر نباشد. پس فكري ديگر بايد كرد و چاره اي انديشيد.

بني اسرائيلي ها گفتند: چه بايد كرد؟ سامري گفت: بي معبود نمي شود. معبود موسي با خود او رفت و باز نيامد. بني اسرائيل به سامري گفتند: آنكه را سزاوار پرستش است به ما نشان بده تا او را بپرستيم. سامري گفت: آن طلاها و جواهراتي را كه از قبطيان گرفته ايد و آنچه خود داريد بياوريد تا خدايي براي خود جستجو نمائيم. بني اسرائيل همه جواهرات را در چادري ريختن،, سپس سامري آتشي برافروخت. جواهرات را ذوب و از آن گوساله ساخت. با خَرَق عادتي آن گوساله به حركت درآمد و مردم را به سوي خود خواند. بني اسرائيل به پايش به سجده افتادند.
هارون از خدعه سامري آگاه شد. مردم را از بدعت و روي گرداني از دين موسي بر حذر داشت و گفت: اي مردم! اين آزمايش است. بدانيد اين كار، فتنه است و از آن بر حذر باشيد. اين خداي شما نيست. خداي شما قادر متعالي است كه شما را به وسيلة موسي از شرّ فرعون نجات داد، دريا را برايتان شكافت و اين سرزمين را در اختيارتان گذاشت. گوساله پرستي شرك است و به زيان و خسران دنيا و آخرت شما خواهد بود. از آن پرهيز كنيد. بني اسرائيل گفتند: ما به پرستش گوساله ادامه خواهيم داد تا موسي بيايد. بني اسرائيل به هارون گفتند: سامري ميگويد: ”‌ اين گوساله با شما سخن مي گويد آنگونه كه درخت با موسي سخن گفت. پس اين خداي شما و او مي باشد“ .
غفلت و ناداني بني اسرائيل موجب سوء استفاده سامري شد و به آنها گفت: مردم خداوند در حق شما لطف كرده و كالبدي گوساله گون ساخته است تا با شما سخن بگويد. اما اين هارون مي بينيد كه شما را از عبادت او باز مي دارد. بني اسرائيل هارون را تحت فشار قرار دادند كه سامري را تصديق كند. هارون تنها ماند.
در كوه ميقات به موسي وحي شد كه بني اسرائيل الطاف حق را به فراموشي سپرده اند و نعمتهاي او را خسران نمودند. اينك به گوساله پرستي اقدام نموده اند. به سوي آنها برو. موسي در حالي كه سخت اندوهناك بود به سوي بني اسرائيل آمد. آنها را مورد عتاب و شماتت قرار داد كه: اي مردم! مگر شما وعده نكرديد كه عهد و ميثاق خداي را حفظ كنيد و نيكو پيمان باشيد تا ابواب رحمت به سوي شما باز شود و...
بني اسرائيل گفتند: در اين كار ما بي تقصيريم. سامري ما را فريفت. گوساله اي ساخت و ما را به عبادت او تشويق كرد.
موسي رو به هارون گفت: اي هارون!‌ چرا اينان را از اين امر ناصواب منع نكردي؟! هارون گفت: اي برادر! آنها را منع كردم و بر حذر داشتم اما نه تنها گوش نسپردند بلكه در صدد قتل من نيز برآمدند. موسي عذر برادر را پذيرفت، آنگاه رو به سامري گفت: اي مشرك! چرا مردم را به گمراهي افكندي؟ سامري گفت: من كاري مي دانستم كه ديگران نمي دانستند و آن اينكه مشتي خاك از محل ملاقات تو و جبرئيل برداشتم و در پيكر گوساله ريختم. گوساله به صدا درآمد و مردم به او سجده كردند.
موسي سامري را نفرين كرد كه تا زنده است به مرضي خوفناك و غير قابل علاج گرفتار باشد و هر كس به او نزديك شود، مرض او به آن شخص نيز سرايت نمايد.

از فرمايش [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امام صادق عليه السلام[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] چنين بر مي‌آيد که خضر را خدا به سوي قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوي توحيد و اقرار به [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]انبياء[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] و فرستادگان خدا و کتاب‌هاي او دعوت مي‌کرد. از معجزاتش اين بود که روي هر زمين خشکي مي‌نشست، زمين سبز و خرم مي‌گشت و دليل نامش، خضر(سبز) نيز همين است. نام اصلي خضر «تاليا بن ملکان بن عامر بن أرفخشيد بن سام بن نوح عليه السلام» است. [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]او همان عالم الاهي بود که موسي به ديدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با عبارتي درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتيناه رحمة من عندنا و علمنا من لدنا علماً.» (او يکي از بندگان ما بود که رحمت خويش را به سويش فروفرستاديم و از نزد خويش به او علم آموختيم.) در قرآن کريم درباره‌ي حضرت خضر غير از توصيف مذکور و داستان همراهي حضرت موسي با او چيز ديگري ذکر نشده است. [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از امام صادق (ع)آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانيد و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر اين که به وسيله او و شريعت او، شريعت پيامبران پيش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمايند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرين، بدان دليل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در دوران غيبت او بسيار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ايراد واشکال خواهند نمود، به همين جهت عمر اين بنده صالح خويش خضررا طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبيه گردد و بدين وسيله اشکال و ايراد دشمنان و بدانديشان باطل گردد. (1)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بدون ترديد او زنده است وهم اکنون بيش از شش هزار سال از عمر شريفش مى گذرد. (2) زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حيات خود داستان مفضلى است که درکتب تاريخى وحديثى به تفصيل از آن بحث شده است. (3)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شرکت حضرت خضر در مراسم عيد غدير در سرزمين غدير خم ودر مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت درکتاب هاى حديثى مشروحا آمده است .[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امام رضا(ع) مى فرمايد:حضرت خضر(ع)از آب حيات خورد،او زنده است وتا دميده شدن صور از دنيا نمى رود، او پيش ما مى آيد وبر ما سلام مى کند، ما صدايش را مى شنويم و خودش را نمى بينيم، او در مراسم حج شرکت مى کند وهمه مناسک را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمين عرفات مى ايستد وبراى دعاى مؤمنان آمين مى گويد. خداوند به وسيله او در زمان غيبت، از قائم ما رفع غربت مى کند وبه وسيله او وحشتش را تبديل به انس مى کند. (4)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از اين حديث استفاده مى شودکه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است که همواره در محضر حضرت بقية الله (ع) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست. (5)[/]

reza;17675 نوشت:
از فرمايش [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امام صادق عليه السلام[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] چنين بر مي‌آيد که خضر را خدا به سوي قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوي توحيد و اقرار به [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]انبياء[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] و فرستادگان خدا و کتاب‌هاي او دعوت مي‌کرد. از معجزاتش اين بود که روي هر زمين خشکي مي‌نشست، زمين سبز و خرم مي‌گشت و دليل نامش، خضر(سبز) نيز همين است. نام اصلي خضر «تاليا بن ملکان بن عامر بن أرفخشيد بن سام بن نوح عليه السلام» است. [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]او همان عالم الاهي بود که موسي به ديدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با عبارتي درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتيناه رحمة من عندنا و علمنا من لدنا علماً.» (او يکي از بندگان ما بود که رحمت خويش را به سويش فروفرستاديم و از نزد خويش به او علم آموختيم.) در قرآن کريم درباره‌ي حضرت خضر غير از توصيف مذکور و داستان همراهي حضرت موسي با او چيز ديگري ذکر نشده است. [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از امام صادق (ع)آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانيد و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر اين که به وسيله او و شريعت او، شريعت پيامبران پيش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمايند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرين، بدان دليل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در دوران غيبت او بسيار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ايراد واشکال خواهند نمود، به همين جهت عمر اين بنده صالح خويش خضررا طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبيه گردد و بدين وسيله اشکال و ايراد دشمنان و بدانديشان باطل گردد. (1)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بدون ترديد او زنده است وهم اکنون بيش از شش هزار سال از عمر شريفش مى گذرد. (2) زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حيات خود داستان مفضلى است که درکتب تاريخى وحديثى به تفصيل از آن بحث شده است. (3)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شرکت حضرت خضر در مراسم عيد غدير در سرزمين غدير خم ودر مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت درکتاب هاى حديثى مشروحا آمده است .[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امام رضا(ع) مى فرمايد:حضرت خضر(ع)از آب حيات خورد،او زنده است وتا دميده شدن صور از دنيا نمى رود، او پيش ما مى آيد وبر ما سلام مى کند، ما صدايش را مى شنويم و خودش را نمى بينيم، او در مراسم حج شرکت مى کند وهمه مناسک را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمين عرفات مى ايستد وبراى دعاى مؤمنان آمين مى گويد. خداوند به وسيله او در زمان غيبت، از قائم ما رفع غربت مى کند وبه وسيله او وحشتش را تبديل به انس مى کند. (4)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از اين حديث استفاده مى شودکه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است که همواره در محضر حضرت بقية الله (ع) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست. (5)[/]

دستتون درد نکنه مطالب مفصلی بود اما....
خضر مرده وزنده نیست وحیات جاوید الی یوم یبعثون ندارد

غلامعلی نوری *;25547 نوشت:

دستتون درد نکنه مطالب مفصلی بود اما....
خضر مرده وزنده نیست وحیات جاوید الی یوم یبعثون ندارد

كي گفته؟؟؟؟!!!!

ستايش;25549 نوشت:
كي گفته؟؟؟؟!!!!

می

من بارها وبارها گفته ام عزیزان و دانشمندان گرامی چرا روایت واحادیثی که بر خلاف نص آشکار قرآن هست
قبول می کنید

اما مثل اینکه بعضی ها چون مرا غیر خودی می پندارند از پذیرش سخن حق هم امتناع می کنند

آقا قرآن چقدر زیبا گفته دشمنی با کسی شمارا به بی عدالتی در مورد اون مجبور نکنه

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(المائدة/8)
اي کساني که ايمان آورده‏ايد براي خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت‏شهادت دهيد و البته نبايد دشمني گروهي شما را بر آن دارد که عدالت نکنيد عدالت کنيد که آن به تقوا نزديکتر است و از خدا پروا داريد که خدا به آنچه انجام مي‏دهيد آگاه است

شما که پیرو قرآنید عمل کنید من کافر ، وهابی بی دین و غیر شیعه و هزار وصله ی دیگر اما آزادگی شما کجاست؟

وَيا قَوْمِ لَا يجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ(هود/89)
و اي قوم من زنهار تا مخالفت‏شما با من شما را بدانجا نکشاند که [بلايي] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد به شما [نيز] برسد و قوم لوط از شما چندان دور نيست

ا[="black"]ما دلیل اینکه خضر مرده وتا قیامت و نفخ صور زنده نیست که در حدیث مذکور آمده آشکارا در قرآن آمده

[="red"]وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ(الأنبياء/34)
و پيش از تو براي هيچ بشري جاودانگي [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروي آنان جاويدانند[/]
[/]
خوب حالا معلوه جواب این پست من چی می شه

یک عده از دوستان به خاطر لجاجت با اینجانب هم که شده میرن یک کامیون حدیث وروایت پوسیده ی

مخالف نص آشکار قرآن میارن

که چی داری میگی وهابی معلو م الحال !!!! قال الفلان ......خضر لایموت حتی یوم القیامه!!!!!!
این دوستان متفکر بابا کمی در خود این حدیث هم فکر کنند

روز قیامتی که همه ی ما زنده میشیم جناب خضر تازه میخان بمیرن!!!! مگر قایم موشک بازیه!!!!!!

لا اله الا الله از دست تفکر بعضی اندیشمندان!!!!!

اما

ق[="black"]َالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(يوسف/86)
گفت من شکايت غم و اندوه خود را پيش خدا مي‏برم و از [عنايت] خدا چيزي مي‏دانم که شما نمي‏دانيد

کارخانه ی حدیث سازی ما ماشالله پیشرفته ترین کارخانه ها در تمام دنیاست [/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

جناب آقای نوری

اولا که با این مطلب هم اعتقادتون به مهدی شیعه رو زیر سوال بردین!!!

دوما نظرتون در مورد حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام چیه؟

آیا ایشون الان زنده هستند یا نه؟

باتشکر - یاعلی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

جناب آقای نوری

به نظر شما در قرآن آیه ای در مورد حضرت خضر علی نبینا و آله و علیه السلام هست یا نه؟

اگه هست کدوم آیه است؟

باتشکر - یاعلی

غلامعلی نوری *;25547 نوشت:

دستتون درد نکنه مطالب مفصلی بود اما....
خضر مرده وزنده نیست وحیات جاوید الی یوم یبعثون ندارد

جناب نوری ترازوی عقل خداوند و ترازوی عقل بشر فرق میکند!!!

اما بايد گفت يکي از دلايل اين که شما مسئله حيات طولاني را بعيد و ناممکن میدانید اين است که اين موضوع را با قدرت محدود و ناچيز خود مي سنجند که طبيعي و پر واضح است که چنين امري را محال بدانید .
اما با در نظر گرفتن قدرت خداوند!!!!قضیه خیلی فرق میکند!!!
بهترین مثلی که میتوان زاد همان مثال ماهی میباشد که زمانی ماهی میفهمد که دریا چقدر بزرگ است که از آب دریا بیرون بیاید و از بالا نگاه کند !!که در این صورت ماهی ...!میمیرد!!خوب نیست جناب نوری که بعضی وقتها نفس خود را در خود بکشیم!!تا به عظمت خداوند و قدرت او شک نکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بيا ای جان نو داده جهان را
ببر از کار عقل کاردان را
چو تيرم تا نپرانی نپرم
بيا بار دگر پر کن کمان را
ز عشقت باز طشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گويند بامش از چه سويست
از آن سويی که آوردند جان را
از آن سويی که هر شب جان روانست
به وقت صبح بازآرد روان را
از آن سو که بهار آيد زمين را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
از آن سو که عصايی اژدها شد
به دوزخ برد او فرعونيان را
از آن سو که تو را اين جست و جو خاست
نشان خود اوست می جويد نشان را
تو آن مردی که او بر خر نشسته است
همی پرسد ز خر اين را و آن را
خمش کن کو نمی خواهد ز غيرت
که در دريا درآرد همگنان را

hamedi;25558 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

جناب آقای نوری

به نظر شما در قرآن آیه ای در مورد حضرت خضر علی نبینا و آله و علیه السلام هست یا نه؟

اگه هست کدوم آیه است؟

باتشکر - یاعلی

سلام علیکم بما صبرتم

حتما دیگر دانسته اید که چرا اینجانب پاسخی به اغلب پست های دوستان نمی دهم

به خاطر نمونه ای مثل سوال بالا است!
از پاسخ دادن به سوالات بسیار ابتدایی و سطحی بیزارم و نمی خواهم وقت خود را صرف جواب گویی به موضوعات اطلاعات عمومی کنم
شما تحقیق کنید که این آقای حامدی از موقعی که من به این سایت آمده ام چطور
سایه به سایه ی تا پیک های اینجانب حرکت نموده؟!

حامدی ارجمند خسته نباشی اما

.......[="Red"]إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا(الکهف/[/]67)

خوب واقعیت این است که من دیگه بهش عادت کرده ام وقتی وارد سایت میشم اگر نبینم این هم سایه و محافظ با وفای تاپیک هایم چیزی ننوشته حسابی دلم براشون تنگ می شه

همچو بازی فوتبال که یک نفر مدافع را به طور ثابت برای مهاجم تیم حریف قرار میدن اینم سایه به سایه با من حرکت می کنه آری راست گفت خدای بزرگ که

وَإِنَّ عَلَيكُمْ لَحَافِظِينَ(الإنفطار/10)
و قطعا بر شما نگهباناني [گماشته شده]اند!!

[="Red"]بگذریم [/]

من مثل اینکه مجبورم اینبار جواب آقای حامدی عزیز را بدم

پس معادله زیر را حل کن تا به اعداد جواب سوال مذکورت برسی

http://www.img.upnload.com/images/00fogrnzoyuodbyu3lte.png

در ضمن علاوه بر جواب سوال حامدی گرامی با حل این معادله جواب سو ا ل عددی دیگری از کارشناس محترم سایت آقای کاوه که قبلا سوال پرسیده بود هم بدست می آید

[="#ff0000"]هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم [/]

غلامعلی نوری

غلامعلی نوری *;25676 نوشت:
سلام علیکم بما صبرتم

حتما دیگر دانسته اید که چرا اینجانب پاسخی به اغلب پست های دوستان نمی دهم

به خاطر نمونه ای مثل سوال بالا است!
از پاسخ دادن به سوالات بسیار ابتدایی و سطحی بیزارم و نمی خواهم وقت خود را صرف جواب گویی به موضوعات اطلاعات عمومی کنم
شما تحقیق کنید که این آقای حامدی از موقعی که من به این سایت آمده ام چطور
سایه به سایه ی تا پیک های اینجانب حرکت نموده؟!

بگذریم

من مثل اینکه مجبورم اینبار جواب آقای حامدی عزیز را بدم

پس معادله زیر را حل کن تا به اعداد جواب سوال مذکورت برسی

http://www.img.upnload.com/images/00...uodbyu3lte.png

در ضمن علاوه بر جواب سوال حامدی گرامی با حل این معادله جواب سو ا ل عددی دیگری از کارشناس محترم سایت آقای کاوه که قبلا سوال پرسیده بود هم بدست می آید




غلامعلی نوری

[=Century Gothic]با سلام
جناب نوری چرا !مطلب را منحرف میکنید؟:Gig:
بجای این مطلبها که نوعی سفسطه!میباشد پاسخ دوستان را بدهید؟
این که دوست بزرگوار حامدی از شما این سوال را کرده؟!!شما که سطحی نگر نبودید؟!
کمی کلی نگر باشید شاید لازم باشد یک بار دیگر مطالب را به درستی دنبال کنید؟

تا الان که در تمام پستهای شما کارشناسان جواب شما را خیلی محکم دادند !و این شما هستید که از زیر بار جواب شانه خالی میکنید؟!
پس خواهشن از ادبیاتی در نوشتن استفاده کنید که در حد علم شما باشد!!:Ealam:
*
پروردگارا، دل‌هاي ما را پس از آنكه هدايتمان كردي دستخوش انحراف مگردان
(تا در كشف مبهمات قرآن دچار لغزش نشويم) و از جانب خويش رحمتي بر ما ارزاني دار
كه بخشاينده تويي، تو
:Sham:

reza;25738 نوشت:
با سلام
جناب نوری چرا !مطلب را منحرف میکنید؟:gig:
بجای این مطلبها که نوعی سفسطه!میباشد پاسخ دوستان را بدهید؟
این که دوست بزرگوار حامدی از شما این سوال را کرده؟!!شما که سطحی نگر نبودید؟!
کمی کلی نگر باشید شاید لازم باشد یک بار دیگر مطالب را به درستی دنبال کنید؟

تا الان که در تمام پستهای شما کارشناسان جواب شما را خیلی محکم دادند !و این شما هستید که از زیر بار جواب شانه خالی میکنید؟!
پس خواهشن از ادبیاتی در نوشتن استفاده کنید که در حد علم شما باشد!!:ealam:
*
پروردگارا، دل‌هاي ما را پس از آنكه هدايتمان كردي دستخوش انحراف مگردان
(تا در كشف مبهمات قرآن دچار لغزش نشويم) و از جانب خويش رحمتي بر ما ارزاني دار
كه بخشاينده تويي، تو
:sham:

سلام رضا
این انحراف مطلب نیست عزیزم رجز خوانی و تحدی علمی است

خواستم بهتون نشون بدم که من با تمام علوم سودمند بشری آشنا هستم

هر وقت لازم بدونم از علم خدادادی و حاصل پشتکارم استفاده می کنم

لیس للانسان الاما سعی

در ضمن تا یادم نرفته سلام ویژه ی مرا به آقای حسن حسن زاده آملی برسانید

قد خميده ما سهلت نمايد اما
بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد

منگربه چشم حقارت در من مست
که نیست معصیت و زهد بی مشیت او

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

جناب نوری

غلامعلی نوری *;25676 نوشت:
از پاسخ دادن به سوالات بسیار ابتدایی و سطحی بیزارم و نمی خواهم وقت خود را صرف جواب گویی به موضوعات اطلاعات عمومی کنم

إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّر

آیا سوال قرآنی اطلاعات عمومی است؟؟؟!!!

فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار

غلامعلی نوری *;25676 نوشت:
حامدی ارجمند خسته نباشی اما

.......إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا(الکهف/67)

به قول خودتون :

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمين‏ !!!

غلامعلی نوری *;25676 نوشت:
خوب واقعیت این است که من دیگه بهش عادت کرده ام وقتی وارد سایت میشم اگر نبینم این هم سایه و محافظ با وفای تاپیک هایم چیزی ننوشته حسابی دلم براشون تنگ می شه

همچو بازی فوتبال که یک نفر مدافع را به طور ثابت برای مهاجم تیم حریف قرار میدن اینم سایه به سایه با من حرکت می کنه آری راست گفت خدای بزرگ که

وَإِنَّ عَلَيكُمْ لَحَافِظِينَ(الإنفطار/10)
و قطعا بر شما نگهباناني [گماشته شده]اند!!

برای حقیر مایه خفر و مباهات است که در مقابل مهاجمی مانند شما به ثقلین به عنوان مدافع و نگهبان از ثقلین باشم.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ

غلامعلی نوری *;25676 نوشت:
من مثل اینکه مجبورم اینبار جواب آقای حامدی عزیز را بدم

پس معادله زیر را حل کن تا به اعداد جواب سوال مذکورت برسی

http://www.img.upnload.com/images/00fogrnzoyuodbyu3lte.png

در ضمن علاوه بر جواب سوال حامدی گرامی با حل این معادله جواب سو ا ل عددی دیگری از کارشناس محترم سایت آقای کاوه که قبلا سوال پرسیده بود هم بدست می آید

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم


غلامعلی نوری

اینهم روش بدی برای فرار از جواب نیست. ولی دوست عزیز اینجا خوانندگان مطالب خودشان داورند.

حال باز عرض می کنم :

hamedi;25557 نوشت:
اولا که با این مطلب هم اعتقادتون به مهدی شیعه رو زیر سوال بردین!!!

دوما نظرتون در مورد حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام چیه؟

آیا ایشون الان زنده هستند یا نه؟

hamedi;25558 نوشت:
به نظر شما در قرآن آیه ای در مورد حضرت خضر علی نبینا و آله و علیه السلام هست یا نه؟

اگه هست کدوم آیه است؟

بنده هنوز منتظرم!!!

غلامعلی نوری *;25772 نوشت:
این انحراف مطلب نیست عزیزم رجز خوانی و تحدی علمی است

هروقت رجزخوانیتان تمام شد جواب را هم بنویسید.

غلامعلی نوری *;25772 نوشت:
خواستم بهتون نشون بدم که من با تمام علوم سودمند بشری آشنا هستم

یعنی با تمام علوم سودمند آشنایین؟

برا این مطلبتون جواب نمی دم که دوستان خودشون قضاوت کنن!!!

غلامعلی نوری *;25772 نوشت:
هر وقت لازم بدونم از علم خدادادی و حاصل پشتکارم استفاده می کنم

لیس للانسان الاما سعی

میشه لطفا از علم خدادای و حاصل پشتکارتون استفاده کنید و جواب سوال منو بدین؟

باتشکر - یاعلی

hamedi;25823 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

جناب نوری

إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّر

آیا سوال قرآنی اطلاعات عمومی است؟؟؟!!!

فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار

به قول خودتون :

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمين‏ !!!

برای حقیر مایه خفر و مباهات است که در مقابل مهاجمی مانند شما به ثقلین به عنوان مدافع و نگهبان از ثقلین باشم.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ

اینهم روش بدی برای فرار از جواب نیست. ولی دوست عزیز اینجا خوانندگان مطالب خودشان داورند.

حال باز عرض می کنم :

بنده هنوز منتظرم!!!

هروقت رجزخوانیتان تمام شد جواب را هم بنویسید.

یعنی با تمام علوم سودمند آشنایین؟

برا این مطلبتون جواب نمی دم که دوستان خودشون قضاوت کنن!!!

میشه لطفا از علم خدادای و حاصل پشتکارتون استفاده کنید و جواب سوال منو بدین؟

باتشکر - یاعلی

سلام

با نوشته های بالایی ات دیگه ثابت کردی هنوز زوده جوابتو بدم برادر کوچک من

به یکم بزرگ شی انوقت قول میدم حتما جوابتو بدم

پس منتظر باش روز وشب ها را بشمار تا زود تر بزرگ شی

در ضمن عزیز من تو که خودت خوب میدونی جواب نمی گیری چرا رو ی تاپیکام نظر میدی

عرض خود می بری و زحمت ما می داری

مگر مجبورت کردن روی تمام نوشته های من نظر بدی مگر نگهبان شدی ؟؟؟

پس دیگه مجبورم کردی یه آیه برات بیارم

وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ(المطففين/32)

و چون مؤمنان را مي‏ديدند مي‏گفتند اينها گمراهند

وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيهِمْ حَافِظِينَ(المطففين/33)

و حال آنکه آنان براي بازرسي ونگهبانی[کار]شان فرستاده نشده بودند( مسئولیتی در برابر آنان نداشته اند )

بس کن دیگه به جای این ایراد های بچگانه برو کمی فکر کن تحقیق کن به فکر خودت باش

برو خودت تاپیک بزن که بقیه هم استفاده کنند نه اینکه تنها کار وتخصصت شده عیجویی وایراد

گرفتن از تاپیک های من

وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ(الهمزة/1)

واي بر هر بدگوي عيبجويي

( @غلامعلي نوري*= اما دلیل اینکه خضر مرده وتا قیامت و نفخ صور زنده نیست که در حدیث مذکور آمده آشکارا در قرآن آمده
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ(الأنبياء/34)
و پيش از تو براي هيچ بشري جاودانگي [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروي آنان جاويدانند
@)
جناب نوري با سلام
اولا: معناي خلود چيست و آيا خلود در دنيا معني دارد وقتي خود دنيا خلود ندارد و ساختار وجودي انسان در حيات ارضي با خلود تناسب دارد ؟
ثانيا:كسي نگفته خضر خلود در دنيا دارد بلكه از عمر طولاني در دنيا برخوردار است كه عمر طولاني هم با آيات قران قابل اثبات است؛ اينكه مي فرمايد حضرت نوح فقط مدت نهصد و پنجاه سال دوران پيامبريش طول كشيد.«فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً ...
» (عنكبوت: 14)

در ضمن يك خواهش از دوستان دارم ( به خصوص جنابان نوري و حامدي) و آن اينكه جهت حفظ حرمت قرآن؛ از آيات شريفه قرآن فقط در اثبات مدعي و مطالب خويش استفاده كنند و در اثبات حقانيت و برتري خويش از آيات استفاده نفرمايند (چنانكه در پستهاي قبلي مشهود است) و خوانندگان فهيم خود قضاوت خواهند كرد.
موفق باشيد.

سلام جناب نوری بزرگوار
چرا اینقدر اخم کردی فراموش نکنید که پیامبر (ص) همیشه لبخند می زد:Gol:
از روز اولی که به سایت وارد شدید خیلی از ادبیات تهاجمی استفاده می کنید.فکر نکنم نیازی به اینکار باشه چون توی این سایت یک جو بسیار صمیمی حاکمه .
و میشه خیلی راحت هرکس آزادانه سئوالاتشو مطرح و جوابشو بگیره.حالا اگه قرار باشه هرکس تایپک بزنه و بعضی هارو از جواب دادن منع کنه که این با آزادی منافات داره.
البته با این ادبیاتی که شما در پیش گرفتید همه رو از خودتون دور می کنید .پس بیایید به دور از هر گونه رفتار تهاجمی و خیلی صمیمی و منطقی با هم تعامل و تبادل نظر کنیم تا هم جواب بهتری بگیریم و هم دوستی هایمان مستحکم تر شود:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمدلله وحده وحده وحده
باسلام
میشه در مورد داستان موسی و خضر علیهما السلام بحث کنیم؟
با تشکر

گفته‌اند خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین بود. در وجه تسمیه خضر نوشته‌اند که هر کجا مینشست سبز می‌شد. با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشته‌اند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی اسرائیل بود و مصاحب موسی بوده است.[۴] خضر در واقع برابر با رافائیل مسیحیان است. او یکی از چهار مادر هستی در اشعار فردوسی است که با لقب مشک خوانده شده است:
یکی مشک نام و دگر سیسنک یکی نام نار آن دگر سوسنک

خضر و آب حیات، بر پایهٔ روایات [ویرایش]

دیدار با ذوالقرنین [ویرایش]

خضر از شاهزادگان بود و پدرش مال و نعمت بسیار داشت. اما خضر دوستدار حکمت بود و به راه پیغمبری می‌رفت، و تا در خانوادهٔ خود بود، به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می‌پرداخت و چون به پیغمبری رسید به راهنمایی قوم ذوالقرنین فرمان یافت. ذوالقرنین جهانداری آگاه بود و خضر را گرامی داشت و خداپرستی وی را ستایش می‌کرد و در کارها با وی مشورت می‌کرد و کار دین و شریعت مردم را به او محول می‌ساخت.

جستجو برای آب حیات [ویرایش]

ذوالقرنین عمری دراز داشت اما عمر جاویدان می‌خواست و در کتاب‌ها خوانده بود که در جهان چشمه‌ای هست نامش آب حیوان یا آب حیات که هر که از آن بنوشد عمر جاوید یابد. پس راز آن را از خضر پرسید و خضر نشانی‌ها که می‌دانست می‌گفت و چون معلوم شده‌بود که جای چشمهٔ آب حیات در ظلمات است، ذوالقرنین عزم راه کرد و خضر و الیاس را با خود همراه کرد که الیاس نیز از برگزیدگان روزگار بود. مدت‌ها در سرزمین تاریک جهان گردش کردند و از هر آبی و چشمه‌ای امتحان کردند اما خوردن آب حیات ذوالقرنین را نصیب نبود و خضر و الیاس در جستجو به آب حیات رسیدند و از آن نوشتیدند و اثر آن را دانستند و چون به ذوالقرنین خبر رسید هرچه جستجو کردند دیگر آن چشمه را نیافتند و چون مدت سفر دراز شده بود و آذوقه کم داشتند برگشتند تا دوباره با اسباب فراهم بروند. اما عمر ذوالقرنین به سفر دوباره نرسید و بدینسان خضر و الیاس عمر جاوید یافتند و می‌گویند الیاس در جوانی کشتی‌بان بود و سفر دریا دوست می‌داشت و بدین سبب وی بیش‌تر در دریاها به سر می‌برد و گمشدگان و درماندگان را راهبری می‌کند و خضر در خشکی‌ها به سر می‌برد و هر که در خدمت مردم و راستی و پا کی کوتاهی نکند و دیدار خضر را دریابد و از او حاجت بخواهد حاجتش برآورده شود و هرچه از او بپرسد جواب درست بشنود.
«[در آن جا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمی‏] از سوی خود به او داده‏، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم‏. «۶۵» موسی به او گفت‏: (آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است‏، به من بیاموزی‏؟) «۶۶» گفت‏: (تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی‏! «۶۷» و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی‏؟! «۶۸» [موسی‏] گفت‏: (به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت‏؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!) «۶۹» [خضر] گفت‏: (پس اگر می‌خواهی به‌دنبال من بیایی‏، از هیچ چیز مپرس تا خودم [به موقع‏] آن را برای تو بازگو کنم‏.) «۷۰» آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، [خضر] کشتی را سوراخ کرد. [موسی‏] گفت‏: (آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی‏؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی‏!) «۷۱» گفت‏: (آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی‏؟!) «۷۲» [موسی‏] گفت‏: (مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!) «۷۳» باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت‏. [موسی‏] گفت‏: (آیا انسان پاکی را، بی آنکه قتلی کرده باشد، کشتی‏؟! براستی کار زشتی انجام دادی‏!) «۷۴» [باز آن مرد عالم‏] گفت‏: (آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی‏؟!) «۷۵» [موسی‏] گفت‏: (بعد از این اگر درباره چیزی از تو سؤال کردم‏، دیگر با من همراهی نکن‏؛ [زیرا] از سوی من معذور خواهی بود!) «۷۶» باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ [با این حال‏] در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و [آن مرد عالم‏] آن را برپا داشت‏. [موسی‏] گفت‏: ([لااقل‏] می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری‏!) «۷۷» او گفت‏: (اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده‏؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی‏، به تو خبر می‌دهم‏. «۷۸» اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم‏؛ [چرا که‏] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی‏] را بزور می‌گرفت‏! «۷۹» و اما آن نوجوان‏، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! «۸۰» از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد! «۸۱» و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن‏، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت‏؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم‏؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی‏!) «۸۲» و از تو درباره (ذو القرنین‏) می‌پرسند؛ بگو: (بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.) «۸۳» »



(بر گرفته از اينترنت وكي پديا)

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته

غلامعلی نوری;25676 نوشت:
پس معادله زیر را حل کن تا به اعداد جواب سوال مذکورت برسی

http://www.img.upnload.com/images/00...uodbyu3lte.png

در ضمن علاوه بر جواب سوال حامدی گرامی با حل این معادله جواب سو ا ل عددی دیگری از کارشناس محترم سایت آقای کاوه که قبلا سوال پرسیده بود هم بدست می آید

لطفا در مورد این معادله ای که مطرح کردین توضیحاتی ارایه بفرمایید که منظورتون چیه و چه ربطی به این قضیه داره؟
در ضمن وقتی چیزی رو رد می کنید لطف بفرمایید و دلیلتون رو هم ارائه کنید؟

غلامعلی نوری;25772 نوشت:
خواستم بهتون نشون بدم که من با تمام علوم سودمند بشری آشنا هستم

هر وقت لازم بدونم از علم خدادادی و حاصل پشتکارم استفاده می کنم

خوب خدا رو شکر ، فقط لطفا با همین علوم ربط این دو قضیه رو مشخص کنید تا منم جواب معادله رو خدمتتون عرض کنم.
در ضمن:

غلامعلی نوری;25954 نوشت:
برو خودت تاپیک بزن که بقیه هم استفاده کنند نه اینکه تنها کار وتخصصت شده عیجویی وایراد
گرفتن از تاپیک های من

من تو هفت هشت روزی که دارم پست ها و تاپیک های شما دوست عزیز رو می خونم دیدم که شما هم کم عیب و ایراد بی دلیل نمی گیریداگه این دوتا لینک زیر رو بخونید می فهمید که پست هاتون به چی شبیه هست(البته این نظر من هست):
لینک1
لینک2

منزه;134673 نوشت:
خوب خدا رو شکر ، فقط لطفا با همین علوم ربط این دو قضیه رو مشخص کنید تا منم جواب معادله رو خدمتتون عرض کنم. در ضمن:

سلام
منزه گرامی برخی حرفهای آقای نوری که دیگر در سایت پیداشون نیست سرکاری است . جدی نگیرید .
موفق باشید

نکات داستان خضر وموسی ع
1 برخى علوم، با تمرين و تجربه و آموزش به دست نمى‏آيد و علم لدنّى لازم دارد، مانند علم انبيا. «مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» 2 سرانجام رنج و جويندگى، يافتن و رسيدن است. «فَوَجَدا عَبْداً» 3 در جامعه، خضرهاى راهنما يافت مى‏شوند، «1» مهم گشتن و پيدا نمودن و شاگردى آنان است. «عَبْداً مِنْ عِبادِنا» 4 كسى كه مى‏خواهد مردم را به عبوديّت خدا فرابخواند، بايد هم خودش و هم استادش عبد باشند. «مِنْ عِبادِنا» 5 دريافت رحمت و علم الهى، در سايه‏ى عبوديّت است. «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً ... وَ عَلَّمْناهُ» 6 بالاتر از هر دانايى، داناترى است، پس به علم خود مغرور نشويم. «عَبْداً ... عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»

پیام;136375 نوشت:
نکات داستان خضر وموسی ع

سلام
و یک نکته بسیار مهم در داستان این دو عبد الهی آنستکه :
احکام باطن با احکام ظاهر متفاوتند و هردو از مبانی حکیمانه خاص خود تبعیت می کنند
موفق باشید

نکات داستن موسی ع وخضر :
موسى شاگردى خود را با اجازه آغاز كرد. «هَلْ» ب: خود را پيرو استاد معرّفى كرد. «أَتَّبِعُكَ» ج: خضر را استاد معرفى كرد. «تُعَلِّمَنِ» د: خود را شاگرد بخشى از علوم استاد دانست. «مِمَّا» ه: علم استاد را به غيب پيوند داد. «عُلِّمْتَ» و: تعليم استاد را اثربخش دانست. «رُشْداً» ز: همانگونه كه خداوند به تو آموخت تو نيز به من بياموز. «مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» ح: قول داد كه نافرمانى نكند. (دو آيه‏ى بعد): «لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً» ط: كارها و سخنان استاد را فرمان دانست. «لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً» ى: براى آينده و پايداريش وعده نداد و گفت: «إِنْ شاءَ اللَّهُ»

موضوع قفل شده است