[=&]بهشت مشتاق دیدار چهار نفر است +بررسی سندی[/]
[=&]ابتدا باید گفت که درباره روایت طبرانی(که در پایین اشاره خواهد شد) در کتاب فتاوی شبکة الاسلامیة، ج 8، ص 426، 73326 آمده است که "[/][=&]لم نجد من حكم عليه بضعف أو تصحيح"[/][=&] اما قرائنی وجود دارد که معتبر بودن این روایت را ثابت می کند.[/]
[=&]یکی از فضائل حضرت علی(ع) و مقداد و عمار و سلمان (و بلال) رحمهم الله در هفت مصدر از کتب اهل سنت.[/]
[=&]1 - متن روایت از کتاب معرفة الصحابة ج 3، ص 1329، 3346 :[/]
[=&]5 – متن روایت از کتاب موجبات الجنة ابن فاخر، ج 1، ص 276، 412 :[/]
[=&]ثنا غانم بن أبي نصر، ثنا أحمد بن عبد الله، ثنا أبو علي الصواف، ثنا جعفر هو ابن محمد بن عيسى الناقد، ثنا محمد بن حميد هو الرازي، ثنا إبراهيم بن المختار، ثنا عمران بن وهب الطائي عن أنس بن مالك رضي الله عنه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول:[/]
[=&]((اشتاقت الجنة إلى أربعةٍ: علي بن أبي طالبٍ، والمقداد، وعمار، وسلمان -رضي الله عنهم-)).[/]
[=&]ابتدا *ابی نعیم اصفهانی* نویسنده کتاب حلیة الاولیاء[/]
[=&]الإِمَام[/][=&]ُ[/][=&]، [/][=&]الحَافِظُ[/][=&]، [/][=&]الثِّقَةُ[/][=&]، [/][=&]العَلاَّمَةُ[/][=&]، [/][=&]شَيْخُ الإِسْلاَمِ[/][=&]، أَبُو نُعَيْمٍ المِهْرَانِيُّ، الأَصْبَهَانِيُّ (سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج 17، ص 454، 305)[/]
[=&]أحمد بن عبد الله بن أحمد الأصبهاني، ابو نعيم: [/][=&]حافظ[/][=&]، مؤرخ، [/][=&]من الثقات[/][=&]في الحفظ والرواية. (الاعلام للزرکلی، ج 1، ص 157)[/]
[=&]كَانَ [/][=&]ثقة [/][=&](المنتظم لابن جوزی، ج 13، ص 157، 2115)[/]
[=&]و قال السهمي: سألت الدَّارَقُطْنِيّ عن جعفر بن محمد بن عيسى الناقد، أبي الفضل القبوري؟ فقال: [/][=&]ثقة [/][=&]([/][=&]موسوعة اقوال دارقطنی، ج 1، ص 174، 796 و سوالات حمزه للدارقطنی، ج 1، ص 191، 238)[/]
[=&]*محمد بن حمید* رواة التهذیین مکتبه شامله[/]
[=&]كان ابن معين حسن الرأىفيه[/]
[=&]قال الخليلى : كان [/][=&]حافظا[/][=&] ، [/][=&]عالما[/][=&] بهذا الشأن ، رضيه أحمد و يحيى [/]
[=&]و قال أبو بكر بن أبى خيثمة : سئل يحيى بن معين عن محمد بن حميد الرازى فقال : [/][=&]ثقة[/][=&] . ليس به بأس ، رازى كيس . [/]
[=&]و قال على بن الحسين بن الجنيد الرازى : سمعت يحيى بن معين يقول : ابن حميد[/][=&]ثقة[/][=&] و هذه الأحاديث التى يحدث بها ليس هو من قبله ، إنما هو من قبل الشيوخ الذين يحدث عنهم . [/]
[=&]ابن حجر هیثمی در مجمع الزوائد خود، ج 9، ص 307، 15682 درباره روایت کتاب معجم الکبیر طبرانی می گوید سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ وَعِمْرَانُ بْنُ وَهْبٍ اخْتُلِفَ فِي الِاحْتِجَاجِ بِهِمَا وَبَقِيَّةُ رِجَالِهِ ثِقَاتٌ: در احتجاج به سلمة بن فضل و عمران بن وهب آراء مختلفی وجود دارد و بقیه رجال آن ثقه هستند[/]
[=&]در این شرایط روایت حالت مختلف فیه پیدا می کند و روایت مختلف فیه نیز از نظر اهل سنت، [/][=&]حسن[/][=&] است همانگونه که ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب، ج 5، ص 229 در ترجمه عبدالله بن صالح کاتب اللیث می گوید: [/][=&]"[/][=&]انه مختلف فيه فحديثه [/][=&]حسن[/][=&]" [/]
تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی جلد ۵ صفحه ۲۲۹، تذکره الحفاظ ذهبی جلد ۱ صفحه ۲۲۴، نصب الرایه جناب آقای زیلعی جلد ۱ صفحه ۷۱، مقدمه ابن صلاح صفحه ۳۵، ابن حجر عسقلانی در تلخیص الحبیر جلد ۴ صفحه ۶۰۲ و در در فتح الباری جلد ۲ صفحه ۲ میگویند: حدیثی که مختلف فیه باشد، حدیث حسن میشود و بزرگان اهل سنت هم گفتهاند: در عمل حدیث حسن، هیچ تفاوتی با صحیح ندارد. در کتاب التقریب جناب آقای نووی میگوید: ثم الحسن کالصحیح فی الاحتجاج التقریب، ج ۱، ص ۲ روایت حسن در استدلال کردن مثل صحیح است. در کتاب الباعث الحثیث شرح اختصاص و علوم الحدیث آقای ابن تیمیه میگوید: الحسن وهو فی الاحتجاج به کالصحیح عند الجمهور الباعث الحثیث(اختصار علوم الحدیث)، ج ۱، ص ۱۲۹ در نزد همه اهل سنت روایت حسن در استدلال مثل روایت صحیح است. آقای جلال الدین سیوطی در کتاب تدریب الراوی میگوید: ثم الحسن کالصحیح فی الاحتیاج به تدریب الراوی، ج ۱، ص ۱۶۰ آقای مناوی در کتاب الیواقیت الدرر جلد ۱ صفحه ۳۹۲ همین مطلب را میگوید. کتاب قواعد التحدیث آقای قاسمی از کتابهای مشهور علم درایه است که در صفحه ۱۲۹ میگوید: الحسن کالصحیح فی الاحتجاج به الیواقیت والدرر، ج ۱، ص ۳۹۲ روایت حسن در احتجاج مثل صحیح است.
[=&]علمای اهل سنت روایت حسن را نیز در احتجاج، هم مرتبه حدیث صحیح می دانند همانگونه که در بالا اشاره شد.
بله، ما در رواياتمان داريم كه: إن الناس كلهم ارتدوا بعد رسول الله (ص) غير أربعة (1)
بعد از رسول خدا جز چهار نفر، همه مرتد شدند.
ارتد الناس بعد النبي(ص) إلا ثلاثة نفر : المقداد بن الأسود ، وأبو ذر الغفاري و سلمان الفارسي، ثم إن الناس عرفوا ولحقوا بعد (2)
و روايتي كه هفت نفر را استثنا مي كند (3) و روايتي كه خبر از ارتداد عمومي غير از تعداد معدود بعد از امام حسين مي دهد(4).
معناي اين روايات چنانچه در خود آنها هم تصريح شده، اين است كه بعد از رسول خدا همه از راه و رسمي كه ايشان معين كرده بود و در غدير بر آن پيمان گرفته بود كه به امامت بعد از نبوت معتقد شوند، دست كشيدند و ديگري را برگزيدند يا سكوت كردند و به وظيفه خود در دفاع از امير مؤمنان قيام نكردند جز مقداد، سلمان، ابوذر و عمار بلكه حتي عمار هم سستي مختصري كرد. بلكه حتي سلمان و ابوذر هم براي لحظاتي در قلب خود و از جنبه هايي گرفتار شك و ترديدهايي شدند و بعد ديگران از سستي در اين امر پشيمان شدند و توبه كردند و به پيروان امير مؤمنان ملحق شدند.(5)
پس اين ارتداد معناي خاص دارد و تعدادي گرفتار همين معناي خاص هم نشدند و بسياري نيز به سرعت باز گشتند.
پي نوشت ها:
1. سليم بن قيس، كتاب سليم، ص162.
2. شيخ مفيد، اختصاص، بيروت، دارالمفيد، 1414ق، ص10.
3. حميري، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آل البيت، 1413ق، ص79.
4. مجلسي، بحار الانوار، بيروت، الوفا، 1404ق، ج46، ص144.
5. همان، ج22، ص440-441.
البته این حدیث در منابع اهل سنت نیز با تفاوتهایی آمده است
در صحیح بخاری آمده: رسول خدا(ص)فرمود:به درستی که وجب به وجب و ذراع به ذراع روش کسانی که قبل از شما بودند را پیروی خواهید کرد،اگر چه داخل لانه سوسماری رفته باشند!گفتیم یا رسول الله! منظورت یهود و نصاری است؟فرمود:پس کی؟
(1)
صاحب تهذیب الکمال نقل میکند از عمرو بن ثابت و میگوید:
لما مات النبی کفر الناس الا خمسة.(2)
وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت، غیر از 5 نفر، همه مردم کافر شدند
ابن کثیر دمشقی ـ از استوانههای علمی وهابیت ـ از عایشه نقل میکند:لما قبض رسول الله صلى الله علیه و سلم إرتدت العرب قاطبة و اشرأبت النفاق.
تمام عرب، بعد از رحلت پیامبر (ص) مرتد شدند و نفاق میان مردم برخاست.(3)
1.صحیح بخاری کتاب الاعتصام ح6889.
3.البدایة و النهایة لإبن کثیر ج9ص422 للطباعه و النشر و التوزیع والاعلان
همچنین بخاری مجددا آورده رسول خدا می فرمایند: یُؤْخَذُ بِرِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِی ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ أَصْحَابِی فَیُقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ(1) فردای قیامت صحابه من را از راست و چپ می گیرند و من عرضه می دارم که اینها صحابه من هستند، گفته می شود از روزی که تو از آنها جدا شدی، اینها به ارتداد و دوران جاهلیت برگشتند.
1. صحیح بخاری ج2ص 490 حدیث 3447 المطبعه السلفیه