دین شناسی (اسلام و انسان)

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دین شناسی (اسلام و انسان)

بسمه تعالی

"این تاپیک برای بیان حرف هایی است که مطالعه آن خالی از لطف نیست،لطفا سوالات و انتقاد های خود را بصورت پیام خصوصی برایم بفرستید و در تاپیک نگذارید تا بحث متصل و پیوسته بماند و شلوغ نشود"

فرهنگ شیعی و غنی بودن آن

شیعه قلب تپنده و پربصیرت اسلام است،عقاید شیعی غالبا از معصومین(علیهم السلام) [که قرآن ناطق هستند] گرفته شده و این،ناب بودن آن را میرساند،این عقاید و مکارم اخلاقی،برخلاف دیگر مذاهب اعتماد بیشتری جلب میکند که آن هم مربوط به قول معصوم است،مسلما کسی که قول معصوم را شنیده باشد(یا حکایتش را خوانده باشد) از شیرینی،عمق آن و تطابق آن با فطرت خود لذت میبرد...

بعد هزار و چندصد سال،و فراز و نشیب های تاریخی،هنوز تشیع سرچشمه معارف الهی و اسلامی است...

حکومت اسلامی ایران هرچند رخداد مهمی بود و به حول و قوه الهی برپا شد اما توقعی نیست که حکومت کامل و بدون نقصی باشد(زیرا معتقدیم حکومت حقه کامله جز به رهبری معصوم(ع) ممکن نیست)

یکی از کم کاری ها در زمینه اعتقادی نوجوانان و جوانان است...
که بحث ما همین است...

"عوامل اشتباه..."

اگر بگوییم همه کاستی ها داخلی و از طرف مدیران داخلی است صحیح نیست،نباید وجود دشمن خارجی و تاثیر آن را نفی کرد،لازم به تحلیل نیست که طرز تفکر غرب در جهات انسانی و رویه های اجتماعی و حکومتی با حکومت اسلامی تضاد بسیاری دارد...

اگر بخواهیم مختصرا دلایل و عوامل این کاستی هارا بیان کنیم،موارد زیر از مهمترین آنهاست:

اول.بیان نشدن دین(لااقل بصورت صریح و سلیس)

نوجوان امروزی قبل از آنکه قرآن در دستش بگیرد گاها تبلت پیشتاز میشود!
و به جای آنکه روابط اجتماعی صحیح آموزش ببیند گرفتار دنیای مجازی میشود که مبدل به جنگلی شده که هر سیاست و حکومتی طبق خواسته ها و اهداف خود از آن بهره میگیرد...
نوجوان شیعه باید بداند که چرا وجود دارد؟چرا زندگی میکند؟آفریدگاری وجود دارد؟چگونه است؟رسولی که دارد چگونه است؟چطور حقیقت را بفهمد و . . .
در حقیقت،نوجوان باید پاسخ نیازهای عالی خود را(که در همان شناخت جایگاه و ارزش خود است) بیابد،و چه پاسخگویی بهتر از خدای عالم که خود خالق فطرت و نفس و روح آدمیست...

یک نوجوان باید حقایق را بفهمد قبل آنکه ذهنش با حرف های شبهه افکن و متناقص پر شود...

حقیقتا چرا جلوی آرامش فکری و خلوت انسان در روزگار ما گرفته میشود؟...

انسان فطرتا خداجوست،و این را تاریخ به اثبات رسانده...
چگونه میشود که دختر و پسر شیعه پس از رسیدن به جوانی گاها افکار غربی پیدا میکنند؟...

1.آغار آشنایی!

از وقتی که فرزند یک خانواده شد،برای جلوگیری از کارهای بد او خدارا پیش میفرستادند،به راستی چرا؟آیا وظیفه ما رساندن حقیقت حب و مهربانی خداست یا ترساندن و دشمن جلوه دادن خدا؟

...کودک است و دروغ میگوید...
به او میگویند:دروغ نگو!کار بدی است!
کودک:چرا؟
-:چون خدا گفته(!)
و از جهنم برایش میگویند...

مگر حقیقت مطلب آن نیست که هیچ انسانی راضی به دروغ نیست(و این ربطی به دین فرد ندارد) چرا به کودک گفته نمیشود که:دوست داری بهت دروغ بگن؟پس تو هم نگو!
چرا از همان روزهای آغازین تبلور کنجکاوی فطری نوجوان او را با خدا دشمن میکنیم...
#میگوید:این چه خداییست؟همش اذیت،همش محدودیت،میخواهد مرا بسوزاند(جهنم)،خیلی به گناه حساس است و دنبال بهانه که مرا...#

اما براستی خدا اینگونه است؟
تاکنون چندبار به نعمت وجود خود فکر کرده اید؟چندبار دنبال معارف بوده اید؟

این نوجوان پس گذشت مدتی به این نتیجه میرسد که دین،محل "نباید های اجباری" است و بی دلیل محدود میکند و جز سخت کردن و بردن لذت دنیا نتیجه ای ندارد...

و شاید،به این نتیجه هم برسد که خداوند مهر و محبتی ندارد!...

دریغ از فکر کوتاهی،که آیا خدا نیازی به من دارد؟و این واجبات و محرمات چه فایده ای برای خدا دارد!؟

2.فطرت و واجبات و محرمات

«اِنْ تَجْتَنِبُوا کَباِئَر ماتُنْهَؤنَ عَنْهُ نُکَفرِّعَنْکُمْ سَیئاتِکُم؛ اگر از گناهان کبیره بپرهیزید، از گناهان کوچک شما در می‏گذریم»( نساء (4))

انسان آزاد آفریده شده،البته این بستگی به معنای آزادی از نگاه شما دارد!
آزادی انتخاب یا بی قانونی؟...
به نظر من،هیچ دین و عقیده ای همچون اسلام آزادی حقیقی برای انسان ها نیاورده،غرب آزادی ندارند!

آزادی=نبود محدودیت

این آزادی در طرز فکر غرب کاملا نقض شده و ناقص است،چگونه؟
اگر آزادی به معنای نبود محدودیت باشد پس منشورهای قوانین کشوری و بین المللی همگی معنای نقض آزادی دارند،چنین آزادی ای وجود ندارد...

آزادی حقیقی

(بحث ذیل تنها مربوط به دین بوده و مباحث دیگر دخلی ندارند)

بنظر من دین یعنی آزادی!و غرب جز گرفتن این آزادی کاری نکرده...

آزادی از جهات:
1.تطابق با فطرت
2.انتخاب اختیاری
3.حقیقت روشن

و اما بحث اول؛قواعد اسلام و تطابق با فطرت و خواسته های انسانی...
میگویم "تمامی واجبات و مستحبات اسلام مطابق با فطرت است" یعنی خواست حقیقی ما،پس این آزادی نیست؟

چند مثال از گناهان کبیره:

1ـ نومیدی از رحمت خدا

2ـ ایمنی از مکر الهی

3ـ دروغ بستن به خدا و پیامبر

4ـ قتل(مومن)

5ـ عاق پدر و مادر

6ـ خوردن مال یتیم

7ـ نسبت زنا دادن(به زنان پاکدامن)

8ـ فرار از جنگ و جهاد

9ـ قطع رحم

10ـ سحر و جادو

11ـ زنا

12ـ لواط

13ـ سرقت

14ـ قسم دروغ

15ـ کتمان شهادت

16ـ شهادت به ناحق دادن

17ـ عهد شکستن

18ـ بیش از ثلث وصیت کردن

19ـ شراب نوشیدن

20ـ ربا خوردن

21ـ برای کار حرام مزد گرفتن

21ـ قمار بازی

22ـ خوردن گوشت مردار و خوک و خون و میته

24ـ در وزن خیانت کردن

25ـ هجرت به جایی که انجام وظیفه دینی ممکن نیست

26ـ کمک به ظالم

27ـ اعتماد به ظالم

28ـ حبس حقوق مردم

29ـ دروغ

30ـ تکبّر

31ـ اسراف

32ـ خیانت به امانت

33ـ غیبت

34ـ سخن چینی

35ـ سرگرمی به لهو و لعب

36ـ سبک شمردن حج

37ـ ترک نماز

38ـ ندادن زکات

39ـ اصرار بر گناهان کوچک

(امام خمینی، تحریرالوسیله، ج 1، ص 274)

به راستی کدام یک از گناهان کبیره به نفع خداست؟آیا معصیت و اطاعت ما برای خداوند ضرر و نفعی دارد؟

آیا نفع ترک گناهان کبیره خود نفع ما نیست؟

برای مثال:

1.دروغ

آیا انسانی وجود دارد که دروغ بشنود و راضی باشد؟و یا به عبارت بهتر،به او دروغ بگویند و ناراحت نشود؟مسلما نه!پس این حرام کبیر خواسته خود ماست و طبق سلیقه ما!

2.قتل مومن

آیا کشته شدن میل کسی است؟دوست دارید کشته شوید؟این هم واضح است!

3.در وزن خیانت کردن

کسی نمی پسندد که نسبت به پولی که پرداخت کرده کالای کمتری بگیرد،یا به عبارت بهتر،حقش را به طور کامل ندهند.

آیا این کبایر که خداوند متعال از آن ها نهی کرده جز در راه نفع ماست؟

انشاالله ادامه دارد...

[="Tahoma"]انتخاب اختیاری

(توضیح:در این بخش سعی شده از آیات و احادیث استفاده شود تا جای بحثی نماند،و شاید به ظاهر مرتب قرار داده نباشم،درضمن پاسخ های بنده اجمالی میباشد درصورت قانع نشدن برایم پیام بفرستید تا تفصیلا پاسخ داده شود انشاالله)

(این قسم در پاسخ شبهه توضیح داده شده است)

شبهه:

من به اختیار خودم به دنیا نیومدم!
چرا بزور باید زندگی کنم؟
چرا باید بدبختی بکشم؟
چرا من باید بدبخت باشم؟

پاسخ:

اول آنکه.خلقت انسان به خواست خود وی بوده(عالم ذر)،حال،برفرض نبودن!

1.وجود یک لطف و نعمت است!

وجود ما،بزرگ ترین نعمت از سوی خداست!
بدین گونه که به ما فرصت زیستن داده و برای ما اراده قرار داده و راه حق و باطل را نشان داده است!
(قد تبین رشد من الغی...[بقره، 256])

و البته این راه به انتخاب خود ماست!

[سوال:پس جهنم چیه؟]

جهنم در حقیقت،نتیجه اعمال خود انسان هاست!
و ظلم خداوند به ما نیست،بلکه نتیجه عمل خود ماست.

(ان الله لا یظلم مثقال ذره...[سوره مبارکه نسا،آیه 40])

اگر بخواهم مثال بیاورم،همانند دعوت به مجلسی است که بعضی دوستانتان میروند و قبل رفتن از شما دعوت میکنند(علاوه بر دعوت صاحب مجلس) شما نمیروید و وعده ها را باور نمیکنید،که در آنجا امکانات و وسایل رفاه فراهم است و خلاصه مراسمی وجود دارد و خوراکی و...،آن ها میروند و پس از اطلاع از حقیقت تاسف بسیاری میخورید!
هرچند این مثال دقیق نیست ولی انشاالله اصل مطلب بیان شد.

خب،حالا دقت کنید،در حقیقت،آخرت زندگی حقیقی ما هست و اگر آن را از دست بدهیم چقدر خواهیم سوخت؟چقدر تاسف خواهیم خورد؟و چقدر سر افکنده خواهیم شد؟

که خداوند تعالی فرمود:
(...فاتقوا النار التی وقودها الناس...[بقره،24])

و(ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا و اولئک هم وقود النار[آل عمران،10])

پس تا اینجا مشخص شد:

اولا.خلق ما توسط خداوند تعالی یک لطف و نعمت بسیار بزرگی است که اگر تمامی عمر خود را صرف شکر آن کنیم،هیچ دینی برطرف نمیشود!
چرا که:
وجود ما مدیون لطف خداست و همه این شکرها بواسطه آن نعمت ممکن شده!
دوما.انتخاب راه به اراده خود ماست!
و اگر ظلمی به ما میرسد نتیجه عمل خود ماست نه خداوند،بلکه خداوند خیر مطلق است.
سوما.جهنم به معنای آن ذهنیتی نیست که...،بلکه حقیقت آتش جهنم،خود انسان ها هستند که وقود و هیزم جهنم هستند...

انسان هایی که راه را به خطا رفته اند پس از مرگ میگویند:ای پروردگار من،مرا بازگردان،شاید کارهای شایسته ای را که ترک کرده بودم بجای آورم!

(حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب الرجعون[مومنون،99] لعلی اعمل فیما ترکت...[مومنون،100])

و وقتی انسان نافرمان در قیامت متوجه حقایق و الطاف خداوند تعالی نسبت به خود میشود میگوید:ای کاش خاک میبودم!

(...یا لیتنی کنت ترابا...[النباء،40])

رحمت خدا آنچنان وجود ما را در برگرفته که حتی آن انسان کافر هم پس از شهود،چنان شرمسار میشود که آرزوی خاک شدن میکند و آرزوی فرار از گناهان خود و... میکند!

پس به جواب سه شبهه خود رسیدید!

وَ قَالَ ( عليه السلام ) : طُوبَي لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ .

و درود خدا بر او فرمود: خوشا به حال كسي كه به ياد معاد باشد، براي حسابرسي قيامت كار كند، با قناعت زندگي كند، و از خدا راضي باشد.
(حکمت 475)

و اما سختی های دنیا

که در آن نیازی به توضیح بنده نیست بلکه امیر المومنین حضرت علی بن ابی طالب(علیهما السلام) آن را توضیح داده اند:

وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَي فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ مَعْنَي ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ .
و درود خدا بر او فرمود: كسي از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه مي برم، زيرا كسي نيست كه در فتنه اي نباشد، لكن كسي كه مي خواهد به خدا پناه برد، از آزمايشات گمراه كننده پناه ببرد، همانا خداي سبحان مي فرمايد: (بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند.) معني اين آيه آن است كه خدا انسانها را با اموال و فرزندانشان مي آزمايد، تا آن كس كه از روزي خود ناخشنود، و آنكه خرسند است، شناخته شوند، گرچه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است، تا كرداري كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد، چه آنكه بعضي مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمي پسندند، و بعضي ديگر فراواني اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند.
(حکمت 90)

وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَي اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ
و درود خدا بر او فرمود: با احسان پياپي خدا، گناهكار را گرفتار كند و پرده پوشي خدا او را مغرور سازد، و با ستايش مردم فريب خورد و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، مورد آزمايش قرار نداد.
(حکمت 252)

وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَيُّهَا النَّاسُ لِيَرَكُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِينَ كَمَا يَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِينَ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِي ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً وَ مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فِي ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولًا
و درود خدا بر او فرمود: اي مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر، ترسان بنگرد، زيرا كسي كه رفاه و گشايش را زمينه گرفتار شدن خويش نداند، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن مي پندارد و آن كس كه تنگدستي را آزمايش الهي نداند پاداش اميدبخش را از دست خواهد داد.
(حکمت 350)

و من خطبة له ( عليه السلام )
> يحذر من فتنة الدنيا
أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا وَ لَا يُنْجَي بِشَيْ‏ءٍ كَانَ لَهَا ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْ‏ءِ الظِّلِّ بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّي قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّي نَقَصَ .
نكوهش دنيا
روش برخورد با دنيا
آگاه باشيد! دنيا خانه اي است كه كسي ايمني ندارد مگر در آن به جمع آوري توشه آخرت پردازد، و از كارهاي دنيايي كسي نجات نمي يابد. مردم به وسيله دنيا آزمايش مي شوند، پس هر چيزي از دنيا را براي دنيا به دست آورند از كفشان بيرون مي رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را در دنيا براي آخرت تهيه كردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند، دنيا در نظر خردمندان چونان سايه اي است كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه مي گردد، و هنوز فزوني نيافته كاهش مي يابد.
(خطبه 63)

و اما دلایل آن :

اول.آزمایش بندگان
دوم.ببخشش گناهان
سوم.تلنگری برای بیداری

و اما آزمایش بندگان،سختی های دنیا فقط برای ما نیست،و حقیقت مطلب این است بیشترین سختی ها را معصومین و پیامبران(علیهم السلام) داشته اند!(ر.ک به کتاب "تاریخ پیامبر اسلام" و کتب مربوط به مصائب و زندگی اهل بیت(علیهم السلام) )

(فاذا مس الانسان ضر دعانا ثم اذ خولناه نعمة منا قال انما اوتیته علی علم بل هی فتنة و لکن اکثرهم لایعلمون[زمر،49])

(انما اموالکم و اولادکم فتنة و الله عنده اجر عظیم[تغابن،15])

و از علت های آن،برای افزایش درجات انسان هاست:

ﺑﺎﻟﺘﻌﺐ ﺍﻟﺸﺪﻳﺪ ﺗﺪﺭﻙ ﺍﻟﺪﺭﺟﺎﺕ ﺍﻟﺮﻓﻴﻌﺔ ﻭ ﺍﻟﺮﺍﺣﺔ ﺍﻟﺪﺍﺋﻤﺔ
ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺭﻧﺞ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺩﻣﻲ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ‏ﻫﺎﻱ ﻭﺍﻻ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﺮﺳﺪ
(غررالحکم،باب التعب)

و از همین جهت است که فرموده اند:
ﺑﻼﺀ ﺍﻟﺮﺟﻞ ﻋﻠﻲ ﻗﺪﺭ ﺍﻳﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﻳﻨﻪ
ﺑﻼﻱ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﺩﻳﻦ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ
(همان،باب البلاء)

ﺑﺎﻟﻤﻜﺎﺭﻩ ﺗﻨﺎﻝ ﺍﻟﺠﻨﺔ
ﺑﺎ ﺗﺤﻤﻞ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﻭ ﻧﺎﺧﻮﺷﻴﻬﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻳﺪ
(همان،باب المکاره)

ﻳﻤﺘﺤﻦ ﺍﻟﻤﺆﻣﻦ ﺑﺎﻟﺒﻼﺀ ﻛﻤﺎ ﻳﻤﺘﺤﻦ ﺑﺎﻟﻨﺎﺭ ﺍﻟﺨﻼﺹ
ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺷﻮﺩ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﻼ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺷﻮﺩ ﻃﻼ ﻭ ﻧﻘﺮﻩ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ
(همان،باب الامتحان)

و اما بخشش گناهان

(الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون[بقره،156] اولئک علیهم صلوات من ربهم و الرحمة و اولئک هم المهتدون[بقره،157])

و اما تلنگری برای بیداری

ﺍﺫﺍ ﺭﺃﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﺒﺤﺎﻧﻪ ﻳﺘﺎﺑﻊ ﻋﻠﻴﻚ ﺍﻟﺒﻼﺀ ﻓﻘﺪ ﺃﻳﻘﻈﻚ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺑﺮ ﺑﻼ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﺪ, ﺑﺪﺍﻧﻜﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ (ﻛﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﻴﺨﺒﺮﻱ ﻧﺸﻮﻱ)
(غررالحکم،باب البلاء)

ﺍﺫﺍ ﺭﺃﻳﺖ ﺭﺑﻚ ﻳﻮﺍﻟﻲ ﻋﻠﻴﻚ ﺍﻟﺒﻼﺀ ﻓﺎﺷﻜﺮﻩ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻼ ﺭﺍ ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﻮﻱ
(همان)

پس مشخص شد انسان،در عمل(مباحث اولیه این قسمت) و عقیده(لا اکراه فی الدین)* مختار است و اگر ظلمی به وی میرسد نتیجه اعمال خود اوست و اگر بلایی میبیند جز حکمت نیست.

* http://www.askdin.com/showthread.php?t=40429

انشاالله ادامه دارد...

موضوع قفل شده است