سنجش اعمال در قيامت چگونه است؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سنجش اعمال در قيامت چگونه است؟

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پاسخ: از امور مربوط به روز رستاخيز، مسأله ى «ميزان» است و اين كه اعمال انسانها از خوب و بد به گونه اى كه بعداً شرح داده خواهد شد، «توزين» مى شوند، حالا واقعيت اين «ميزان» و كيفيت «توزين» اعمال چگونه است؟ تاحدودى در اين بحث روشن مى گردد. وجود ميزان در سراى ديگر مورد تنصيص وحى و مورد اتفاق متكلمان و احاديث اسلامى مى باشد، از اين جهت اعتقاد به اصل «ميزان» در سراى ديگر قابل انكار نيست اكنون با آياتى كه بر وجود چنين سنجشى حكم مى كند، آشنا مى شويم:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آيات وارد در اين مورد به دو گروه تقسيم مى شوند، برخى در صدد بيان اصل وجود «ميزان» و «سنجش» است و برخى ديگر در صدد بيان نتيجه ى آن مى باشد و ما هر دو گروه را يك جا يادآور مى شويم:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. (وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنا بِها وَكَفى بِنا حاسِبينَ).([1])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«در روز رستاخيز، ترازوهاى عدالت را برپا مى داريم، به هيچ انسانى كوچكترين ستم نمى شود و اگر به اندازه سنگينى دانه ى خردل كارى انجام داده باشد، آن را مى آوريم و كافى است كه ما حسابرس بندگانيم».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif](المَوازين) در آيه، جمع «ميزان» است و خود مى رساند كه ميزانهايى در روز رستاخيز نصب مى شود و صفت اين نوع ميزان اين است كه نشان دهنده عدل و داد الهى در سنجش است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و در([2]) نتيجه، اين آيه ناظر به اصل وجود ميزان است و اينك آياتى كه نتيجه ى برپايى ميزان را يادآور مى شوند وغالباً آيات مربوط به ميزان ناظر به اين قسمت است:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فى جَهَنَّمَ خالِدُونَ) .([3])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«كسانى كه ترازوى اعمال آنان سنگين باشد، رستگارانند وكسانى كه ترازوى اعمال آنان سبك باشد،زيانكار بوده و در جهنم جاودانه خواهند بود».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]3. (فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ * فَهُوَ فى عيشَة راضِيَة * وَأَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ * فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ) .([4])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«كسانى كه سنگين ميزان باشند در زندگى رضايت بخشند، امّا افراد سبك ميزان، جايگاهشان دوزخ است».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]4.(...اَلْوَزْنُ يَومَئِذ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ).([5])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«سنجش در چنين روزى، حق و استوار است آنان كه ميزانشان سنگين باشد، رستگارانند و آنان كه سنجش آنها سبك باشد، به خاطر اين كه آيات ما را انكار مى كردند، زيانكارانند».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]5. (أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِ آياتِ رَبِّهِمْ وَلِقائِِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً) .([6])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«آنان كسانى هستند كه به آيات و لقاى پروردگار خود كفر ورزيده اند، اعمال آنان باطل شده پس روز رستاخيز براى آنان ارزشى قايل نخواهيم شد(و يا سنجشى براى آنان برپا نخواهيم نمود، زيرا به خاطر حبط عمل، فاقد كار نيك وبا ارزش بوده و اعمال آنان فارغ از حق و حقيقت مى باشد، طبعاً نيازى به وزن نخواهند داشت».([7])[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا اينجا با مجموع آيات ناظر به وجود ميزان در آخرت و ثمره ى نصب آن، آشنا شديم، اكنون بايد ديد حقيقت اين ميزان در سراى ديگر چيست؟ در اينجا در دو محور سخن مى گوييم:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. نظريه ى مفسران و متكلمان درباره ى «ميزان».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. ميزان در نگاه قرآن و احاديث.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سنجشى بسان سنجشهاى دنيا[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گروهى از متكلمان معتزله و قاطبه ى اهل حديث در تفسير «ميزان» به معنى حرفى و ظهور تصورى آن تمسك جسته و مى گويند: در روز رستاخيز ترازويى بسان ترازوهاى دنيا نصب مى شود و كارهاى نيك در يك كفّه، و كارهاى بد در كفّه ى ديگر آن نهاده مى شوند، آنگاه طاعات و معاصى موازنه مى شوند و كسانى كه كفّه ى طاعت آنان بر كفه گناهان آنان سنگينى كند، جزء سعادتمندان و در غير اين صورت جزء شقاوتمندان و بدبختان خواهند بود.([8])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]يك چنين تفسير اگر چه تفسير به ظاهر است، امّا نه ظهور تصديقى كه پس از امعان نظر در آيات و بررسى قراين موجود در آنها به دست مى آيد، بلكه تمسك به يك ظهور حرفى و تصورى است كه در تفسير قرآن ارزش و اعتبار ندارد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گروهى ديگر از متكلمان اين نظريه را نپسنديده و اشكالاتى بر آن وارد كرده اند از جمله اين كه كردارهاى انسان از مقوله ى اعراض بوده و در نتيجه فاقد ثقل ووزن مى باشند، پس چگونه توزين مى گردند؟[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هرگاه ايراد اين نظريه، همين باشد كه يادآورى شد، اين اشكال چندان مهم نيست، زيرا آنان مى توانند بگويند، واقعيت توزين همان سنجش صحايف اعمال است و يا مقصود، توزين اجسام نورانى و ظلمانى است كه تمثّل اعمال انسان ها مى باشند.([9])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ولى علت نارسايى اين نظريه، همان است كه يادآور شديم و آن اين است كه اين يك برداشت سطحى از آيات قرآنى و اعتماد به ظهور حرفى و تصورى كلماتِ آيه است كه ارزش علمى ندارد، بلكه لازم است پس از جمع قراين حاكم بر آيه و امعان نظر در مطالب ديگر قرآن، به ظهور تصديقى آن دست يافت، آنگاه آن را محور داورى قرار داد، ما براى تفهيم، مثالى را يادآور مى شويم: همگى در مقام بيان سخاوت يك انسان مى گوييم: فلانى دست و دل باز بوده و درِ خانه اش باز است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اين جمله و امثال آن، دو ظهور دارد:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. ظهور بدوى و تصورى، و آن اين كه واقعاً دستهاى او باز است و در خانه ى او به عللى بسته نيست.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. اين فرد، انسانى نوع دوست و بخشنده است كه پيوسته از طريق بذل و بخشش وامدادهاى ديگر به همنوعانِ نيازمند، كمك مى كند.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همچنان كه تفسير اين نوع جمله به صورت اول خطا است وحتماً بايد به شيوه ى دوم، تفسير كرد، وما حق نداريم تفسير دوم را به بهانه ى اين كه تأويل و خلاف ظاهر است، نادرست بشماريم، همچنين صحيح نيست معارفى كه در آن كلمه ى «ميزان» يا «صراط» و امثال آن آمده است، به همين بهانه، بسان اهل حديث، تفسير كرده و از ظهور تصديق آن كه از امعان نظر در آيات به دست مى آيد، صرفنظر كنيم.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آفت تفسيرهاى اهل حديث اين است كه ميان دو نوع ظهور تصورى و تصديقى و به عبارت ديگر ابتدايى و استمرارى فرقى نگذارده و از ظهورهاى بدوى كه پس از يك لحظه تأمل از بين مى رود، پيروى مى كنند.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ميزان قيامت عدل الهى است[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گروهى به خاطر مطلب ياد شده نظريه ى ديگرى را برگزيده اند و آن اين كه مقصود از ميزان، عدل الهى است و اين كه خدا با عدل و داد خود ميان افراد قضاوت و داورى مى كند، عاصيان وگنهكاران را از مطيعان و فرمانبرداران جدا كرده و هر يك را به سزاى اعمال خود مى رساند.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شكى نيست كه روز قيامت آفريدگار جهان با مخلوق خود از طريق عدل و داد رفتار مى كند، ولى سخن اين جا است كه آيا واقعيت ميزان در همين خلاصه مى شود يعنى رفتار عادلانه خدا، يا اين كه علاوه بر اين،ميزان، واقعيت ديگرى دارد كه با دقت در آيات مى توان به آن دست يافت.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خلاصه: نظريه ى نخست در تفسير ميزان كاملاً نارسا است، و نظريه ى دوم نيز بيانگر واقعيت ميزان نيست، بلكه نتيجه ى آن را بيان كرده است و در حقيقت پس از توزين و روشن شدن وضع انسانها از نظر حسنات وسيئات، خداوند بزرگ با عدل و داد در ميان آنان قضاوت خواهد كرد، بنابراين بايد وسيله اى باشد كه حال بندگان را از نظر اطاعت و عصيان روشن كند، آنگاه مرحله ى قضاوت برپايه ى عدل وداد، پيش آيد در اين نظريه، ميزان كه وسيله ى روشن كننده ى حالات بندگان است با عمل بعدىِ مترتب بر آن، خلط شده است.اكنون براى روشن شدن واقعيت ميزان در سراى ديگر دو مطلب را به عنوان مقدمه يادآور مى شويم:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]الف. كاربرد ميزان در قرآن[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لفظ ميزان در قرآن با اين كه يك معنا بيش ندارد و آن همان وسيله سنجش است كاربرد مختلفى دارد كه به طور اجمال يادآور مى شويم:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. وسيله ى سنجش كالاها ومبادلات مالى [/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چنان كه مى فرمايد:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif](وَيا قَوْمِ أَوْفُوا المِكْيالَ وَالْمِيزانَ بِالْقِسْطِ...) .([10])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«اى قوم من قسط را در مورد كيل ووزن، كاملاً رعايت كنيد».([11])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. هماهنگى و نظم در آفرينش[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گاهى لفظ ميزان در نظم آفرينش بكار رفته است كه سبب استوارى وبقاى نظام مى باشد، چنان كه مى فرمايد:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif](وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ الْمِيزانَ) .([12])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«آسمان را برافراشت و ميزان را نهاد».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]طبعاً با توجه به جمله ى (وَالسَّماءَ رَفَعَها) مى توان گفت مقصود از ميزان همان تنظيم زمين و آسمان است كه در پرتو آن تعادل، به وجود آمده و كاخ آفرينش برپا مانده است، مثلاً اگر جاذبه ى خورشيد بيش ازوضع كنونى بود همه ى سيارات را به خود ملحق مى ساخت و اگر كمتر از آن بود، هر يك از سيارات از مدار خود خارج شده و نظام از هم مى پاشيد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]3. تشريع عادلانه ى الهى[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قرآن كلمه ى ميزان را در مورد قوانين عادلانه ى الهى نيز بكار برده است قوانينى كه مايه ى گسترش قسط و عدل در جامعه ى بشرى است، چنان كه مى فرمايد:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif](...وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ...).([13])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«كتاب وميزان را فرو فرستاديم تا مردم عدل را بپا دارند».[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مقصود از ميزان به قرينه ى كلمه ى (أَنْزَلْنا) آن نوع تشريع الهى است كه بسان كتاب از جانب خدا فرو فرستاده مى شود لكن مى توان ميزان را به معنى داورى هاى صحيح عقل و خرد گرفت كه آن نيز بسان ديگر رحمت هاى الهى، از جهان بالا فرو فرستاده شده است و اگر قرآن كلمه (أَنْزَلْنا) را در مورد آهن بكار مى برد طبعاً بكار بردن آن در مورد «عقل» كه بسان آهن از مواهب الهى است صحيح خواهد بود.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ب: هر چيزى براى خود ميزان خاصى دارد[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كلماتى كه در قرآن درباره ى اوصاف قيامت وارد شده است مصاديق مختلف و متنوعى دارد كه با برخى از آن در اين جهان آشنا هستيم ولى نبايد آن مصداق را يگانه مصداق ومورد آن دانست. يكى از آن الفاظ همين لفظ «ميزان» است ، كه مصداق روشن آن همان ترازوى معمولى است كه در سنجش اشياى مادى از آن بهره مى گيرند ولى آيا واقعيت ميزان منحصر به همين ترازوى دو كفه اى است؟ يا اين يكى از مصاديق آن است و در دوران هاى گذشته به خاطر ابتدايى بودن علم و تمدن بشرى، ترازوى دو كفه اى مصداق منحصر به فرد آن بود در حالى كه در طول زمان براى خود مصاديق مختلفى پيدا كرده كه با مصداق نخست فاصله فراوانى دارند، مثلاً در پرتو پيشرفت علم و صنعت امروز ميزان نهايى به وجود آمده است كه با آن امورى سنجيده مى شود كه هرگز با ترازوى ابتدايى قابل سنجش نمى باشد، تا آنجا كه بشر مى تواند، مقدار مصرفى آب و برق و گاز و تلفن را هم تعيين نمايد و در سايه ى يك سلسله دستگاههاى دقيق، پايه ى دماى هوا، و فشار جو و يا خون موجود در رگهاى انسان و كيفيت ضربان قلب را روشن سازد، بشر مجهز به تكنيك، امروز مى تواند با استفاده از كامپيوتر كارهاى شگفت آورى انجام دهد و به كمك آن به اصلاح مقاله و مطلب عرضه شده به آن بپردازد و نقطه هاى خطا را از صواب جدا سازد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بنابراين بايد گفت: هر چيزى براى خود سنجش خاصى دارد وبشر بهتدريج به يك رشته ابزار سنجش دست يافته كه در گذشته، دور از باور بود. چرا به جاى دور برويم در گذشته و هم اكنون، منطق وسيله ى سنجش افكار درست از نادرست بوده، بديهيات ونظريات قريب به بديهيات، وسيله ى سنجش ميان حق وباطل(در تصديقات) است، در حقيقت بايد اين نوع از قضايا را ميزان و ترازوى افكار وانديشه ها شمرد.با توجه به اين اصل نبايد در تفسير «ميزان» در آخرت شتابزدگى نشان داد و آن را بسان ترازوهاى مادى انديشيد و يا آن را به عدل الهى تفسير نمود، بلكه مقتضاى حزم و احتياط در تبيين معارف اين است كه بگوييم در سراى ديگر وسيله ى خاصى وجود دارد كه اعمال به وسيله ى آن سنجيده شده و پايه ى حسنات از سيئات روشن مى گردد، و خطاكار از نيكوكار جدا مى گردد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بنابراين بايد معتقد بود كه وسيله ى سنجشى در آخرت هست امّا يك وسيله ى كاملاً برتر و دور از اين انديشه هاى ظاهر بين كه به وسيله ى آن وضع انسانها در محشر روشن مى گردد هرچند واقعيت آن براى انسان ناسوتى كه هنوز دريچه اى به جهان غيب به روى او گشوده نشده است روشن نيست.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نمونه هايى از ميزان در سراى ديگر[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با اعتراف به مطلب دوم كه ما را از تعيين كيفيت ميزان اخروى باز مى دارد در عين حال با توجه به برخى از آيات و روايات مى توان گوشه اى از پرده ابهام را كنار زده و به گونه اى با واقعيت ميزان اخروى آشنا شد، و آيات و روايات زير ما را در اين راستا هدايت مى نمايد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. قرآن در آيه اى چنين مى فرمايد:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif](وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِ آياتِنا يَظْلِمُونَ) .([14])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«توزين اعمال يا وسيله ى سنجش، در چنين روز حق است آنان كه ميزانشان سنگين است از رستگارانند وكسانى كه ميزانشان سبك باشد، آنان به خاطر اين كه به آيات ما ستم كرده اند، زيانكار مى باشند».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مفسران در معنى جمله ى (وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذ الْحَقُّ) و كيفيت اعراب آن اقوال گوناگون و مختلفى دارند، ولى با قطع نظر از اختلاف آنان، بايد گفت: در كلمه ى «وزن» يكى از دو احتمال حاكم است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1. مقصود از وزن معناى مصدرى آن است يعنى وزن كردن و سنجش اعمال در آن روز حق است در اين صورت وزن به معنى «توزين» است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2. مقصود از وزن همان ميزان يعنى وسيله اى كه با آن سنجش انجام مى گيرد، و به تعبير عربى «ما يُوزَنُ بِهِ».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بنابر احتمال اوّل آيه، ناظر به قطعى بودن سنجش اعمال است كه بسان خود رستاخيز حق و پا برجا است، و شك و ترديدى در آن نيست.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و بنابر احتمال دوم آيه، ناظر به اين است كه «حق» وسيله ى سنجش است يعنى به جاى سنگ ترازو است و هر عملى كه حق بوده و يا سهم بيشترى از حق را دارا باشد، مايه ى سنگينى ميزان و هر عملى كه فاقد حق و يا سهم كمترى داشته باشد مايه ى سبك بودن آن خواهد بود.[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در اين جا احتمال سومى است و آن اين كه: مقصود اين است كه هر عملى كه با حق تطبيق كند سنگين تر بوده و غير آن سبك خواهد بود، در اين صورت كيفيت ميزان جز تطابق عمل با حق و عدم تطابق آن، معنى ديگرى نخواهد داشت، گويى روز قيامت حق تجسم يافته و اعمال بر آن عرضه مى شود و از طريق عرضه و تطابق وعدم تطابق، سرنوشت اعمال انسان روز مى گردد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شايد اين معنى اخير روشن تر از ديگر معانى باشد و گواه آن رواياتى است كه پيامبران و اوصياى الهى را «ميزان» در قيامت معرفى مى كند.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه (وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ)مى فرمايد:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«هُمُ الأَنْبياءُ وَالأَوصياءُ» .[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«وسيله ى سنجش اعمال پيامبران و اوصياى آنان است».([15])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در اين صورت اعمال هر امتى بر اعمال پيامبران و اوصياى آنان عرضه مى شود و از طريق تطابق وعدم تطابق، سرنوشت انسان واعمال او به دست مى آيد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گواه ديگر بر اين مطلب جمله اى است كه در زيارت مخصوص امير مؤمنان مى خوانيم:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«اَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الإِيمانِ وَميزانِ الأَعْمالِ».([16]) [/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«درود بر سردار و سالار ايمان و ميزان سنجش اعمال».[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گويى وجود امير مؤمنان (عليه السلام) كه تجسم حق است، مقياس سنجش اعمال بوده وهركس به اندازه اى كه به او شباهت دارد وزن و سنگينى دارد، و هركس از او بيگانه است، كموزن و بى ارزش است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خلاصه: انسانهاى ارزشمند، اسوه ها و الگوها هستند وهمان گونه كه در دنيا گفتار و كردار آنان ملاك تشخيص حق از باطل است، در سراى ديگر نيز ميزان سنجش اعمال بوده و به وگونه اى مى توان به وسيله آنان نيك و بد را از يكديگر جدا كرد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از اين بيان مى توان به حقيقت گفتار امام سجاد (عليه السلام) در اين باره پى برد، آن حضرت در تفسير آيه ى (وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ)فرموده اند: اين آيه از آنِ اهل توحيد است ولى براى افراد مشرك ميزانى نصب نمى شود و صحايف اعمال آنان گشوده نمى گردد بلكه به طور دسته جمعى و گروهى به سوى دوزخ روانه مى شوند، و نصب ميزان و گشودن صحايف اعمال، از آن اهل اسلام است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نكته([17]) اين مطلب روشن است، زيرا افراد مشرك كمترين بهره اى از حق نداشته كوچكترين مشابهتى به انبيا ندارند و لذا نيازى به ميزان نخواهند داشت.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و گواه ديگر بر اين تفسير آن است كه امام سجاد (عليه السلام) از پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: در ميزان هيچ انسانى روز رستاخيز چيزى گرانبهاتر از خلق نيكو نيست.([18])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از آنجا كه خوى نيكو از صفات بارز پيامبران است، انسان نيكو خلق از طريق شباهت بيشتر با پيامبران شباهت روشنى به پيامبران خواهد داشت و طبعاً عمل او گرانبها و با ارزش تلقى مى شود.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سخن برخى از صاحب نظران [/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پايان اين بحث مطلبى را كه برخى از صاحب نظران مانند غزالى، فيض كاشانى و ديگران در اين باره بيان نموده اند، يادآور مى شويم (اگر چه خلاصه ى آن را در گذشته به گونه اى بيان كرده ايم). و آن اينكه:[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]معانى و مفاهيم كلى داراى روح و حقيقتى است كه در قالبها و صور گوناگون تجلى و تجسم مى يابد، و الفاظ در واقع براى حقيقت اين مفاهيم وضع شده اند اگر چه در قالبها و صورتهايى كه حاكى از آن حقيقت هستند، نيز بكار مى روند، مثلاً حقيقت لفظ «قلم» عبارت است از ابزارى كه حروف و خطوط را روى كاغذ و مانند آن ترسيم مى كند و هرگز خصوصيت اين كه از چوب يا فلز و مانند آن مى باشد و يا اين كه جسمانى باشد يا غير جسمانى و حتى خصوصيت جسمانى بودن نقوش يا جسمانى نبودن آن در حقيقت «قلم» اعتبار نشده است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مطلب ياد شده، درباره ى ميزان نيز صادق است، زيرا حقيقت ميزان عبارت است از وسيله اى كه مقادير اشيا با آن تعيين مى گردد واين حقيقت واحد در اشكال و قالب هاى مختلف تجسم و تجلى پيدا مى كند گاهى در قالب هاى مادى و گاهى در ابزارهاى غير مادى، ابزارهاى مادى مانند ترازوهاى معروف كه وسيله ى سنجش اشياى ثقيل (كالاها) است و ساعت كه وسيله اندازه گيرى وقت است، و مانند پرگار و خط كش كه در اندازه گيرى خطـوط دايـره هـا و غير آن بكار مى رود، و ماننـد قواعد علم «عرُوض» كه اوزان شعرى به واسطه ى آن سنجيده مى شود و يا منطق كه ادراكات و علوم با آن توزين مى گردد و بالأخره مانند «عقل» كه وسيله ى سنجش حق از باطل است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بنابراين مى توان گفت در روز قيامت، براى خواص، ميزان، قوانين منطقى و عقلانى است كه ميزان سنجش حق در اصول عقايد است و پيامبران و اوصياى الهى ميزان سنجش اعمال همه انسانها (خواص وعوام) مى باشند كه از طريق مقايسه ى اعمال آنان با گفتار و كردار انبيا و اوصياى الهى درستى و نادرستى اعمال بندگان روشن خواهد شد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همان گونه كه در روايات نيز آمده است كه انبيا و اوصياى الهى موازين قسط مى باشند و نيز امير مؤمنان (عليه السلام)خود ميزان است([19]).([20])[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]--------------------------------------------------------------------------------[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][1] . انبياء/47.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][2] . لفظ «القسط» مى تواند نسبت به «الموازين» عطف بيان باشد در حالى كه مى تواند به تقدير مضاف (كلمه ى ذوات)، صفت آن باشد، يعنى موازين ذوات القسط. گويى ميزان بر دو نوع است: ميزانى كه بر اساس عدل و داد استوار باشد و ميزانى كه بر خلاف عدل گواهى دهد ووحى الهى با توصيف موازين به قسط يادآور مى شود كه اين ميزان، نشانگر قسط و عدل است.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][3] . مؤمنون/102ـ 103.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][4] . رعد/6ـ9.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][5] . اعراف /8ـ9. [/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][6] . كهف/105.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][7] . وزن در اين آيه اگر به معنى ارزش و كرامت باشد ترجمه ى نخست استوارتر است و اگر به معنى ثقل و سنگينى باشد آنچه ميان پرانتز قرار گرفته است به مفهوم آيه نزديك تر مى باشد.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][8] . كشف المراد، ص 269.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][9] . شرح مقاصد:ج3، ص223.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][10] . هود/85.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][11] . و به همين مضمون است آيات: انعام/152; اعراف/85; هود/84و الرحمن/9.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][12] . الرحمن/7.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][13] . حديد/25.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][14] . اعراف/8 ـ9.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][15] . بحار الأنوار: ج7، باب 10، روايت 6.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][16] . مفاتيح الجنان، زيارت چهارم اميرالمؤمنين (عليه السلام) .[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][17] . بحارالأنوار: ج7، باب 10، حديث 8.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][18] . «ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِىء يَوْمَ القِيامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ» (همان مدرك: حديث7).[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][19] . گوهر مراد، ص 478; قرة العيون فيض كاشانى، اين رساله با دو رساله ديگر مؤلف به نامهاى «الحقائق فى محاسن الأخلاق» و «مصباح الانظار» يكجا چاپ شده است به صفحه 445 اين كتاب رجوع شود.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][20] . منشور جاويد، ج9، ص 317ـ 327.[/]

موضوع قفل شده است