اهداف غلط در ازدواج و عدم اشکال شرعی اینگونه ازدواجها

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اهداف غلط در ازدواج و عدم اشکال شرعی اینگونه ازدواجها

با نام و یاد دوست


با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

این سوال ،‌ سوال یکی از کاربران سایت هست که به درخواست ایشان و با توجه به اهمیت موضوع،

با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

[=&amp]در كتاب مشاوره زير گنبد فيروزه اي اين پرسش و پاسخ آمده است:[/]
[=&amp] «برخي افراد، در ازدواج، اهداف ابتدايي يا غلطي مانند گريز از مشاجرات والدين، شرم از ديگران در صورت تأخير در ازدواج، تمايلات جنسي و يا به دست آوردن مال دارند. از‌آنجا‌که اين ازدواج‌ها هزينه‌هاي مادي و رواني سنگيني بر شريك زندگي دارد، اشكال شرعي نخواهد داشت؟[/]

[=&amp] پاسخ: اشکال ندارد.[/][=&amp]»[/]

[=&amp]حال سؤال من اين است چه طور شرع مي گويد اشكال ندارد درحالي كه مشكلاتي دارد مگر هرچه عقل حكم كند شرع هم حكم نمي كند؟[/]


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما
براي يافتن پاسخ خود بايد به چند نكته دقت كنيد
اين كه فرمودند اشكال ندارد به معناي تشويق به آن كار نيست يعني اين كه اگر كسي چنين ازدواج هايي انجام دهد مورد بازخواست و عذاب قرار نخواهد گرفت
ولي از نظر عقلايي هركس دنبال زندگي شيرين است بايد ملاك هاي ازدواج موفق و تناسب هاي در ازدواج را رعايت كند.
درباره كلما حكم به العقل حكم به الشرع؛ هرچيزي كه عقل به آن حكم كند شرع هم به آن حكم مي كند بايد بگوييم كه مراد اين نيست كه هرچيزي كه عقل بشري گفت خوب است عقل هم مهر تأييد مي زند چرا كه عقل بشري در خيلي از موارد احاطه به مصالح و مفاسد امور ندارد.
بله در مستقلات عقلي، عقل حسن و قبح آنها را متوجه مي شود مي فهمد و مورد تأييد شرع هم هست نيكي يا راستگويي خوب است و دروغ يا ظلم بد است

از همكاران گروه احكام شرعي درخواست مي كنم اگر نكته يا توضيح يا ردي بر سخنم دارند بفرمايند تا استفاده كنيم

حامی;539162 نوشت:
سلام بر شما
براي يافتن پاسخ خود بايد به چند نكته دقت كنيد
اين كه فرمودند اشكال ندارد به معناي تشويق به آن كار نيست يعني اين كه اگر كسي چنين ازدواج هايي انجام دهد مورد بازخواست و عذاب قرار نخواهد گرفت
ولي از نظر عقلايي هركس دنبال زندگي شيرين است بايد ملاك هاي ازدواج موفق و تناسب هاي در ازدواج را رعايت كند.
درباره كلما حكم به العقل حكم به الشرع؛ هرچيزي كه عقل به آن حكم كند شرع هم به آن حكم مي كند بايد بگوييم كه مراد اين نيست كه هرچيزي كه عقل بشري گفت خوب است عقل هم مهر تأييد مي زند چرا كه عقل بشري در خيلي از موارد احاطه به مصالح و مفاسد امور ندارد.
بله در مستقلات عقلي، عقل حسن و قبح آنها را متوجه مي شود مي فهمد و مورد تأييد شرع هم هست نيكي يا راستگويي خوب است و دروغ يا ظلم بد است

از همكاران گروه احكام شرعي درخواست مي كنم اگر نكته يا توضيح يا ردي بر سخنم دارند بفرمايند تا استفاده كنيم

با عرض سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

پاسخ شما جناب استاد حامی عزیز صحیح است چرا که از لفظ "اشکال ندارد" در سؤال یاد شده ، صرف حکم فقهی یعنی حرمت یا عدم حرمت ، عذاب آور بودن یا نبودن آن منظور بوده و نه جنب های اخلاقی و یا ...

برای آشنایی با معنای عبارت کلما حکم به العقل حکم به الشرع نیز بهتر است پاسخ اساتید در تاپیک زیر را مطالعه بفرمایید :

http://www.askquran.ir/thread33650.html

همیشه سلامت و موفق باشید

سجاد;539423 نوشت:
با عرض سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

پاسخ شما جناب استاد حامی عزیز صحیح است چرا که از لفظ "اشکال ندارد" در سؤال یاد شده ، صرف حکم فقهی یعنی حرمت یا عدم حرمت ، عذاب آور بودن یا نبودن آن منظور بوده و نه جنب های اخلاقی و یا ...

برای آشنایی با معنای عبارت کلما حکم به العقل حکم به الشرع نیز بهتر است پاسخ اساتید در تاپیک زیر را مطالعه بفرمایید :

http://www.askquran.ir/thread33650.html

همیشه سلامت و موفق باشید

سلام بر شما
با اجازه شما سؤال را از سايت اسك قران را اينجا مي اورم
[h=2]ایا جمله هر انچه عقل به ان حکم کند شرع به ان حکم میکند صحیح است ؟[/h] سلام و خسته نباشد

هر چه را شرع به آن حکم می کند ، عقل نیز به آن حکم می کند و هر انچه را عقل به ان حکم کند شرع به ان حکم میکند .
چقدر این جمله مورد قبول است ؟
ایا شامل همه اصول و فروع شرع میشود ؟منظور حکم کردن عقل و شرع در این جمله چیست ؟

کارکرد و مراد ازعقل در شرع چگونه میتواند باشد؟

با سپاس
کارشناس بحث : پاسخگوی اعتقادی 7


با سلام و عرض ادب

در پاسخ شما عرض می شود:

1. جملۀ فوق اجمالا مورد پذیرش علمای شیعه است؛ هر چند در تفاصیل آن اختلاف نظر مشهود است. اما اینکه مراد از حکم عقل چیست؟ شاید بتوان گفت: منظور از عقل تقريباً مشخص است و يك تعريف فنى خاصى ندارد; عقل يا فاهمه بشرى قوّه فهمى است كه در بشر هست و با آن قوه است که می تواند به امور معرفت یابد؛ منتهی حکم عقلی که در کنار کتاب و سنت آمده نمی تواند حکمی مظنون باشد بلکه باید حکمی قطعی باشد. مرحوم مظفر در این رابطه می فرمایند:مراد از دلیل عقلى در کنار کتاب و سنت هر حکم عقلایى است که باعث قطع به حکم شرعى گردد; به عبارت دیگر، هر قضیه عقلى که از طریق آن به علم قطعى به حکم شرعى دست‏یابیم.[1]

2. بر اساس جملۀ «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و كل ما حكم به الشرعُ حكم به العقل» رابطه حکم عقل و نقل، رابطۀ تساوى است. تفسير اين رابطه آن است كه هر حكمى در شرع آمده، مخالف با عقل نيست و هرچه عقل حكم كند نمى تواند مخالف با شرع باشد. وقتى در جايى مى گوييم شرع حكم كرده است، عقل هم در آن مورد حكم دارد. و وقتى مى گوييم عقل حكم نكرده است، شرع هم هيچ حكمى ندارد; يعنى نمى توانيم موردى را پيدا كنيم كه شرع حكمى داشته باشد و با عقل سليم مخالف باشد، و نمى توانيم حكمى داشته باشيم كه عقل ناب و سليم به آن حكم بكند[2] و شرع با آن مخالفت ورزد. آنچه در عقل هست، مخالفى در شرع ندارد و آنچه در شرع هست، در عقل مخالفى ندارد.[3]

بنابراین هيچ آموزه اى در دين نيست كه در تناقض صريح با عقل باشد; لذا دين الهى اصولش با عقل اثبات مى شود و عقل به عنوان ابزارى در فهم دين به كار مى رود; يعنى حتى آن جا كه عقل ما خودش مستقلاً نمى تواند آن ها را كشف كند، به عنوان يك ابزار و قوّه اى براى فهم دين به كار مى رود. ما بدون عقل نمى توانيم دين را بفهميم. عقل در حقيقت، كليد فهم دين است. نكته ديگر اين كه وقتی می گوئیم: دین عقلایى است يعنى حاوى تناقض نيست; يعنى همه اجزاى دين بايد با هم سازگار باشند. به اين معنا، دين معقول است و اجزايش باهم سازگارندو اصولش مبتنى بر عقل انسانى می باشد.

3- با تمام اهتمامی که به حکم عقلی داریم ولی باید گفت:عقل مى تواند از دو ناحيه بيمار شود: يكى از ناحيه نظرى; يعنى اگر عقل گرفتار مغالطه شود عيناً مثل آن مى ماند كه ميكروبى وارد اندام جسمانى بشود و سلامتى را در معرض خطر قرار دهد. وقتى يك مغالطه و شبهه اى وارد ذهن شود، مانع داورى درست عقل و كاركرد درست آن مى شود لذا عقل را گمراه مى كند. بنابراين، در بعد نظرى، مغالطات و خطاهاى نظرى مانع رسيدن به حقيقت مى شود. ديگرى لغزش هاى عملى است; يعنى پيروى از شهوات و غرايز و غلبه تمايلات موجب مى شود كه عقل قدرت داورى اش را از دست بدهد. اين كه ـ مثلاً ـ مى گويند دين مى گويد حجاب داشته باش، عقل مى گويد آزاد باش، مراد عقل مغلوب غرايز و خواسته هاى حيوانى است، که در اینجا اين جا ديگر عقل مطابق شرع حكم نمى كند؛بلکه در اينجا عقل مقهور غرايز و خواسته ها و تمايلات است که بر طبق آن ها حكم مى كند.

4- در رابطه با حیطۀ آن ؛ حکم عقلی هم در مستقلات عقلیه
[4] و هم در غیر مستقلات عقلیه حجت است که خود فروعاتی دارد که قابل بحث است.

موفق باشید.


[/HR]

[1]. اصول الفقه، المظفر، ج2، ص118.

[2]. در مستقلات عقلیه.

[3].خداوند متعال، كه دين را براى هدايت بشر فرستاده، خودش خالق عقل است; عقل مخلوقى از مخلوقات خدا و يكى از پديده هاى اين عالم است. خداوند خالق العقل است و همين خداوند مبدأ تشريع هم هست; يعنى مبدأ شرع و مشروع اوست. شريعت و دين را خداوند قرار داده است. از اين مقدمه، نتيجه مى گيريم كه عقل و دين به يك جا منتهى مى شوند; از يك مبدأ سرچشمه مى گيرند. بنابراين، اصلاً نمى توانيم بين عقل و دين در عالم واقع تباينى قايل شويم. اصوليان اين بحث را مطرح كرده اند و مى گويند: خداوند رئيس عقلاست، بلكه خالق عقل و عقلاست و چون خداوند خالق عقل است و خالق عقلا و رئيس عقلاست، دينى هم كه براى هدايت بشر فرو مى فرستد، در قالب مطالب وحيانى آن، نمى تواند با عقل ناهماهنگ باشد، و گرنه مستلزم اين است كه در علم خداوندى تناقض باشد. بنابراين، از نظر ما، عقل هيچ گونه تباين و تضادى با محتواى وحى ندارد.

[4].آنچه را عقل به تنهايى و بدون وساطت خطاب شرعى مى شناسد, مستقلات عقلى مى نامند; مانند: حسن عدل و قبح ظلم, وجوب مقدمه واجب و….که احكام عقل در اين محدوده داراى اعتبار قطعى است و آنچه را كه عقل به تنهايى قادر به شناخت آنها نيست و با كمك وحى آنها را مى شناسد, مستقلات غير عقليه مى نامند.

سؤال كاربري در اسك قرآن

حامی;539500 نوشت:
مى گويند دين مى گويد حجاب داشته باش، عقل مى گويد آزاد باش، مراد عقل مغلوب غرايز و خواسته هاى حيوانى است، که در اینجا اين جا ديگر عقل مطابق شرع حكم نمى كند؛بلکه در اينجا عقل مقهور غرايز و خواسته ها و تمايلات است که بر طبق آن ها حكم مى كند.

عقل می گوید پوشش داشته باش.
اما ممکن است عقلاً لازم نباشد دقیقاً همان حجابی که در خیابان در برابر نامحرم هست در یک محیط خانوادگی هم همانطور باشد چرا که هر مکانی اقتضای خودش را دارد. همانطور که لباس محیط خانه با لباس کار در نوع و پوشش متفاوت است.
عقل چگونه حکم میکند که صورت را به اندازه مشخص شده در احکام باز بگزاریم و یا پوشش دقیقاً به همان شکلی که در شریعت تعیین شده باشد؟

با سلام و عرض ادب

احكام شرعى تابع مصالح و مفاسد است و در مواردى كه شارع مقدس حكمى صادر مى‏نمايد، حتماً مصلحت يا مفسده‏اى در بيان حكم (واجب، حرام و ...) در نظر داشته است‏ که اگر عقل به علت این احکام پی ببرد حکمی جدای از حکم شرع نمی نماید.آنچه در این میان مهم است این است که: عقل هیچگاه حکمی بر خلاف شرع نمی دهد بلكه عقل به عنوان يك منبع مستقل كشف احكام الهى در كنار نقل يعنى كتاب و سنت مطرح است كه مجموعه «عقل و نقل» را دين گويند.

در تبيين بيش‏تر نقش و جايگاه عقل در دين بايد گفت، برخى از معرفت‏هاى دينى مانند اثبات وجود خدا و برخى صفات جمال و جلال او، ضرورت پذيرش اصل دين، دلالت معجزه بر راستگويى پيامبر صلی الله علیه و آله و بسیاری از مباحث کلامی و اعتقادی از جمله معارفی هستند كه جز از طريق عقل قابل اثبات نيستند و اگر دين در زمينه‏هاى مزبور سخنى نیز دارد در واقع ارشاد به حكم عقل است.

همچنين در باب مستقلات[1] و ملازمات عقليه نيز عقل نقش معرفتى تعيين كننده‏اى دارد و حجت شرعى محسوب مى‏شود. همچنین در باب تربيت و اخلاق، عقل يارى رساننده دين بوده و احكام آن مورد تأييد دين است. در باب احكام و فروعات فقهى، اعم از عبادى، تجارى، قضايى و به ويژه در تشخيص موضوعات احكام، نقش عقل در شكلهاى مختلف از قبيل: سيره عقلا، بناء عقلا، نظر عرف و خبرگان هر فن و مانند آن كاربردهاى فراوانى دارد؛ هر چند در فهم ملاكات احكام شرعى به ويژه در باب عبادات نقش معرفتى عقل محدود بوده و احكام عقلى گسترده و فراگير نيست. چون اينها در حوزه عمل مستقل عقل نبوده و از توان تشخيص و فهم عقل بيرون است، بلكه در قلمرو شريعت (قرآن و سنت) است.[2]

در بحث حجاب وفلسفۀ آن نیز اینگونه نیست که عقل حکمی مخالف شرع بدهد بلکه حکم عقل همان حکم شرع است؛ زیرا گفته شد احکام شرعی تماما بر اساس مصالح و مفاسد بنانهاده شده اند و ممکن نیست در امری که از جانب شارع ممنوع اعلام شده مصلحتی وجود داشته باشد که عقل بر طبق آن مصلحت، بر خلاف شرع حکم بنماید.

موفق باشید.

منبع سايت انجمن گفتگوي قرآني


[/HR][=Calibri][1].دلیل عقلی بر دو گونه است : مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه. مستقلات عقلیه آنجاست که هر دو مقدمه استدلال ما عقلی باشد و غیر مستقلات آنجاست که تنها یکی از دو مقدمه عقلی و مقدمه دیگر شرعی باشد و این امر آنگاه تحقق می یابد که از طرف شارع خطابی رسیده است که حکمی را بیان می کند . این حکم لوازم و ملزوماتی دارد که توسط عقل شناخته می شود و اگر آن حکم شرعی نمی بود ، موضوعی برای چنین حکم عقلی باقی نمی ماند . مثال برای مستقلات عقلیه: عقل مستقلا حکم می کند که شکر منعم واجب است( مقدمه اول ). سپس مقدمه دومی می آید که از نظر عقل کلما حکم به العقل حکم به الشرع (مقدمه دوم. نکته : قاعده « کلما حکم به العقل حکم به الشرع » قاعده ای اصولی است که علما بیان کرده اند و در شرع به این صورت وجود ندارد). از این دو مقدمه وجوب شرعی شکر منعم را بدست می آوریم. در این دو مقدمه یعنی صغری و کبری، عقل بی نیاز از کتاب و سنت است . این را دلیل مستقل عقلی گویند .مثال برای غیر مستقلات عقلیه:دلیل غیر مستقلات عقلیه در صورتی است که یکی از دو مقدمه عقلی و دیگری شرعی باشد. مثالی که معمولا در اینجا می آورند بحث مقدمه واجب است . می گویند حکم به وجوب مقدمه واجب از غیر مستقلات عقلیه است . چون صغری دلیل بدون اینکه خطابی از شرع صادر شده باشد شکل نمی گیرد . مقدمه واجب آنگاه واجب است که خطابی از ناحیه شرع مبنی بر وجوب ذی المقدمه بیان شده باشد . چون ذی المقدمه واجب است ، مقدمات آن هم واجب است . این در ناحیه صغری . در ناحیه کبری هم بر اساس قائده ملازمه، حکم می شود که مقدمه واجب هم از ناحیه شرع واجب است . مانند حکم شارع به وجوب حج بر مستطیع . حال کسی که مستطیع شده است، چون انجام مقدماتی برای تحقق این واجب لازم است، عقل حکم می کند به وجوب آن مقدمات . سپس بر اساس ملازمه حکم عقل و شرع ، حکم می شود که این مقدمات علاوه بر اینکه عقلا واجب هستند شرعا نیز واجب می باشند .

[2].که در این موارد نیز عقل باز بر خلاف نقل حکم نمی کند، بلکه نهایتا سکوت می کند وحکمی در این رابطه نخواهد داشت، واین البته در صورتی است که عقل به هیچ یک از ملاکات آن حکم شرعی بار نیافته باشد.

موضوع قفل شده است