◊╠ آنچه از كرامات اهل بيت ديده ايد ۩ حضرت عباس(ع) مرا به آسمان برد ╣◊

تب‌های اولیه

134 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
◊╠ آنچه از كرامات اهل بيت ديده ايد ۩ حضرت عباس(ع) مرا به آسمان برد ╣◊

در سال 1410 هجری ، شخصی به نام آقای بلورساز، خادم کشیک دوم آستان قدس رضوی، معجزه ای را از حضرت رضا(ع) نقل کرد به این قرار که:
« من مبتلا به درد دندان شدم، برای کشیدن دندان پیش دکتر رفتم. گفت غده ای هم کنار زبان شماست که باید عمل شود.
با آن عمل من لال شدم و دیگر هر چه خواستم حرف بزنم نمی توانستم و همه چیزها را می نوشتم. هر چه پیش دکترها رفتم درمان نشد. خیلی گرفته و ناراحت بودم.
چند ماه بعد خانم بنده برای رفع درد دندان، پیش دکتر رفت. وقت کشیدن دندان ترسی و وحشتی برایش پیدا شد.
دندانپزشک می پرسد: چرا می ترسی؟
می گوید: شوهرم دندانی کشید و جریان را کلاً برای دکتر می گوید. دکتر می گوید: عجب! آن شوهر شماست؟
می گوید: آری. دکتر می گوید: در عمل جراحی رگ گویایی صدمه دیده و قطع شده و این باعث لال شدن ایشان است و دیگر فایده ندارد.
زن خیلی ناراحت به خانه برمی گردد و شب خوابش نمی برد. مرد می نویسد: چرا ناراحتی؟
می گوید: جریان این است که دکتر گفته شما خوب نمی شوید. ناراحتی مرد زیادتر شده و به تهران می آید خدمت آقای علوی می رسد.
ایشان میفرماید: راهنمایی من این است که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران بروی، اگر شفایی هست در آنجاست. تصمیم جدی می گیرد و لذا از مشهد که بر می گردد برای چهل هفته بلیط تهیه می کند. که شبهای سه شنبه در تهران و شبهای چهارشنبه به مسجد جمکران مشرف شود.
در هفته 38 که نماز می خواند و برای صلوات سر به مهر می گذارد؛ یک وقت متوجه می شود که همه جا، نورانی شد و یک آقایی وارد و مردم به دنبال او هستند؛ می گویند حضرت حجت است.
خیلی ناراحت می شود که نمی تواند سلام بدهد. لذا در کناری قرار می گیرد ولی حضرت نزدیک او آمده و می فرمایند: سلام کن
اشاره به زبان می کند که من لالم والا بی ادب نیستم. حضرت بار دوم با تشر می فرماید سلام کن.
بلافاصله زبانش باز می شود و سلام می گوید. ناگهان خود را در حال سجده می بیند.
این جریان را افرادی که آن آقا را قبل از لال شدن و در حین لالی و بعد از لالی دیده بودند در محضر آیت الله العظمی گلپایگانی شهادت دادند و نوار آن هم محفوظ است. »
صالحین

فيض وكرامات اهل بيت عليهم السلام مساله اي انكار نشدني ويقيني است وهمه ما تا به حال از اين فيوضات بهره مند شده ايم حال از شما عزيزان خواهشمندم آنچه را كه به عينه از اين كرامات مشاهده كرده ايد ويا وقوعش براي شما حتمي است بيان نماييد تا هم احتجاجي باشد بر معاندين وهم نهيبي بر محبين منتظريم ...

محمد;17532 نوشت:
فيض وكرامات اهل بيت عليهم السلام مساله اي انكار نشدني ويقيني است وهمه ما تا به حال از اين فيوضات بهره مند شده ايم حال از شما عزيزان خواهشمندم آنچه را كه به عينه از اين كرامات مشاهده كرده ايد ويا وقوعش براي شما حتمي است بيان نماييد تا هم احتجاجي باشد بر معاندين وهم نهيبي بر محبين

با سلام

خدمت محمد عزیز و دیگر دوستان

قطعا تمام شیعیان در زندگی خود با عنایات امامان معصوم روبرو می شود و بارها و بارها از برکات معصومین در زندکی بهره می برد

این که یک شبه سفر زیارتی امام رضا(ع) برایمان حل می شود و این زمانی باشد که درست چند روز قبل به ذهنمان خطور کرده که ای کاش می شد به زیارت امام خویش برویم ولی چون امکاناتش را نداریم آهی از ته دل می کشیم وهمانجا تمام می شود

در عالم دیکر خبرهایی است و این آه با اخلاص اغازی است بر تجدید بیعت با امام خویش در مشهد

زمانی که تلویزیون موقع پخش اذان حرم نبوی و کعبه را نشان می دهد بی توجه به شلوغی خانه در دل خود ارزوی زیارت می کنی ولی مایوس از این که نمی شود نگاهی عمیق به تلویزیون می کنی و بی خیال ماجرا می شود

درست همین لحظه است که مقدمات سفر شما چیده می شود و عالم و کائنات چنان در هم می پیچد که شما به زیارت خانه خدا بروی

و........

همه اینها را زمانی متوجه می شوی که از سفر برگشته ای و همه چیز تمام شده و مثل کسی که از خوابی شیرین بیدار شده باشی به خود می ایی و به عکس های مشهد و مدینه و....نگاه می کنی و در پی کجایی من و مدینه و من و.... هستی

و این که چه شد که این سفرها اتفاق افتاد و ناخود آگاه تمام اتفاقات را در کنار هم قرار می دهی و همین زمان است که متوجه می شوی از زمانی که دلت برای زیارت لک زده بود در عالم دیکر برنامه ریزی سفر شروع شده بود و با کنار هم قرار دادن وقابع متوجه می شوی که انگار عالم و کائنات دست در دست هم بودند که تو به این سفر بروی .

ما که نمی دانیم چه خبر است !!!!!!!!

پدری با دیدن این که درب ماشین بسته است و دزدگیر ماشین خراب و کودک خردسالش در ماشین و ماشین در سرازیری به حرکت در می اید و همه منتظر تصادف ماشین با تریلی و مردن بچه.
ولی پدر با بردن نام مولایش دست به دستگیره ماشین می برد و از ته دل یا ابوالفضل می گوید و درب ماشین باز می شود و بچه معجزه آسا نجات می یابد

به چنین فردی اگر عالم جمع شوند و از قصه ابوالفضل بگویند و این که داستان است و ساختگی قبول نمی کند که بلکه اعتقادش به این خاندان راسخ تر و محکم تر می شود و اگر در استدلال هم با معاندین کم بیاورد در دل خود می گوید بگذار هر چه می خواهند بکویند ما که می دانیم چه خبر است.

شما می دانید چه خبر است!!!

ولی می دانیم که این اتفاقات بی خود نمی افتد و بی صاحب نیستیم و این را می شود کرامت و نظارت امامان و معصومین و خدا بر زندکی انسان نام نهاد

این انسان هم می تواند تو باشی و هم من باشم و هم همه باشیم و همه باشند

هیچ کس نمی تواند بگوید من ندارم ومن ندیدم و.....حتی انهایی که بی خبراند ماجراهایی دارند ولی صد حیف که بی خبراند

طاها;17545 نوشت:
این که یک شبه سفر زیارتی امام رضا(ع) برایمان حل می شود و این زمانی باشد که درست چند روز قبل به ذهنمان خطور کرده که ای کاش می شد به زیارت امام خویش برویم ولی چون امکاناتش را نداریم آهی از ته دل می کشیم وهمانجا تمام می شود

تشكر از طاهاي عزيز
فرموديد زيارت امام رضا ،چند سال پيش كه در جمع دوستان نشسته بوديم صحبت از اين شد كه بعضي مواقع امام رضا عليه السلام به زور هم شده دستت رو ميگيره و مهمان خودش ميكنه اتفاقا صبح روز بعد يكي از بستگان به مناسبتي از من دعوت كرد كه به همراه خانواده به همراه ايشان به سفر مشهد بروم و شرطشان هم اين بود كه تمام هزينه هاي سفر را هم خودشان متقبل شوند.

با سلام

دوستانی که از این تایپک دیدن کردن هیچ کرامتی تو زندکی شون ندیدن یا نمی خوان لو بدن

بزرگواران.. ........یا علی

[="Magenta"]سلام به دوستان عزیز
و ممنون از تاپیک زیبایی که ایجاد کردید.
به قول شما همه ی ما مطمئنا از این فیوضات بهره مند شدیم و به نظر من حتی کسانی که منکر این قضیه هستند بدون اینکه خودشون متوجه بشن مورد عنایت قرار گرفتن.
هر چند که امام رضا (ع) خیلی مارو تحویل نمی کیره و ....بماند!
ولی در سفری که به مناطق جنگی جنوب کشور داشتم متوجه شدم که به طور رسمی دعوت شده هستم!:hamdel:[/]

ممنون از دوست خوبمون محمد ودیگر دوستان بخاطر حرفای قشنگشون:Rose:
چند سال پیش شب تولد حضرت مهدی (عج) توشهر پرسه میزدیم.شب تولد ایشون تهران خیلی قشنگ میشه .وقتی چراغونی هارو میدم واسم ها رو ،اشعارو پرچم ها رو ،دلم گرفت.با خودم گفتم خوش به حال کسانی که الان جمکرانن،کاش من هم اونجا بودم.فردای اون شب خاله ام تلفن کرد خونمون.از مامانم پرسید من شب پیش جمکران بودم؟مامانم گفتن نه.خاله ام گفت منو دیشب جمکران دیده.
خیلی برام جالب بود .حالا به یقین رسیدم که اگه آرزوی بودن در جایی رو داشته باشم قطعا اونجا میرم.

با سلام و تشکر

پارسال برای شرکت در مجلس سیدالشهدا (علیه السلام) به شهری سفر می کردیم که در راه, یه وسیله توی چرخ جلو ماشین می شکنه و ماشینمون به سمت دره منحرف میشه...

...اما چون , سر پیچ بود, سرعت ماشین کم شده بود و سپر ماشین به دیواره کوچیک لب دره برخورد می کنه و خسارت کمی می بینه.

بعدا تعمیر کار گفت: احتمال شکستن این وسیله یک در هزاره!

طاها;17554 نوشت:
[=arial]با سلام

[=arial]دوستانی که از این تایپک دیدن کردن هیچ کرامتی تو زندکی شون ندیدن یا نمی خوان لو بدن

[=arial]بزرگواران.. ........یا علی

سلام
ای حکایت که تازگی ندارد طاها جان:Ghamgin:تاپیک صلوات هم زدیم دوستان حرفی برای گفتم نداشتن:Gig:

یه داستان در مورد درس
تا حالا شده ناامید ناامید باشید و قبل از شما 30 نفر برن با استاد صحبت کنه و استاد با عصبانیت به همه جواب نه بگه و حتی 0.25 هم به کسی اضافه نکنه بعد تو بری و با دو کلام 2 نمره بهت بده///شاید خوب نتونید لمس کنید چی میگم ولی اگر تو اون شرایط بودید کاملا دست یاری امام حسین رو حس میکردید:Gol:ماجراش طولانی هست چون عجله داشتم کوتاه و مختصر گفتم:Gol:

HAMED-DJ;17600 نوشت:
ه داستان در مورد درس تا حالا شده ناامید ناامید باشید و قبل از شما 30 نفر برن با استاد صحبت کنه و استاد با عصبانیت به همه جواب نه بگه و حتی 0.25 هم به کسی اضافه نکنه بعد تو بری و با دو کلام 2 نمره بهت بده///شاید خوب نتونید لمس کنید چی میگم ولی اگر تو اون شرایط بودید کاملا دست یاری امام حسین رو حس میکردیدماجراش طولانی هست چون عجله داشتم کوتاه و مختصر گفتم

حامد جان تشكر :Gol:
منتظريم مفصلش رو هم بفرمايي

با سلام و تشکر:Gol:

من در ایام جوانی از اون دسته جوون هائی بودم که بدلیل روحیات معنوی شدید اهل حیا و خیلی سر بزیر بودم می دونید چی میگم دیگه آدم خیبری باشه بچه هیئتی و جلسه قرآنی هم که بماند. خودتون فکر کنید چه وضعی داشتم.

وقت ازدواج، آدم باید دقت کنه و خوب چشماشو باز کنه (به همه تون این توصیۀ ارزشمند دینی رو تأکید می کنم) اما من همین اندازه هم نمی تونستم خوب سرک بندازم و طرف و بر انداز کنم.(این در کل یک جهت نقصانی است.)

اما بحمدالله یک جهت کمالی، که اون هم لطف و عنایت خدادادیه این کاستی رو جبران کرد که در ادامه براتون میگم:

همیشه توی سجده های نمازم و دعای دست، از خدا می خواستم که خدایا من، که بندگانت رو نمی شناسم، اما تو هم منِ بندۀ ناچیز و گنهکارت رو می شناسی و هم کسی رو که من، شایستگی زندگی مشترک با اون و دارم و هم اون شایستگی شو.

نه اینکه دعا و درخواستم تعارف باشه، جدی می خواستم، از ته دل و از اعماق وجودم، و خدا هم اگر چه من بندۀ لایقش نبودم اما، اجر سجده ها، گریه ها و خواست منو ضایع نکرد که (ان الله لا یضیع اجر المحسنین) و به جرأت میتونم بگم از کرامت های الهی که در طول زندگی به من ناچیز عطا شده، همسری مؤمن و باخدا، صبور و شاکر و قانع، خانواده دار و رؤؤف و مربی من و فرزندانم است. یک آینۀ به تمام معنا که زیبائی ها و کجی های من و به من گوشزد میکنه به مثابۀ "المؤمن مرآة المؤمن".

خدا انشاءالله از این کرامت ها قسمت همۀ جوون های خوب و ایمانی ام بکنه.

التماس دعا ...:Gol:

به نظر من با توجه به اینکه همه ما کم وبیش تو زندگی با توسلاتی که به ائمه داشتیم یه سری از مسائل خوب و باور نکردنی و غیر منتظره برامون اتفاق افتاده
پس این تاپیک فقط به معجزات و کرامات بسیار قابل توجه که لایق هر کسی نمیشه اختصاص داده بشه تا از شور و شوق نیوفته...
مثلا همین کراماتی که تو حرم امام رضا و یا مسجد جمکران و....میوفته و تو دفتر مربوطه ثبته گلچین بشه و....
هم سندیت داره و.....

محمد;17614 نوشت:
حامد جان تشكر منتظريم مفصلش رو هم بفرمايي

hamed-dj;17600 نوشت:
ماجراش طولانی هست چون عجله داشتم کوتاه و مختصر گفتم

با سلام

هر زمان وقت کردین منتظر شنیدن هستیم.

در ضمن ادرس هر تایپکی را که دوستان شرکت نکردن را هم بزار شاید فرجی حاصل شد.

یا علی

سلام
من بیست سالم و هنوز که هنوز یه با بیشتر دکتر نرفتم.
مادر تعریف می کنه میگه تو که بچه بودی هیچ کس جلو دارت نبود از بس شیطونی می کردی.
حتی من یه بار تو سن 6 سالگی دوتا سیم لخت کردم تو پیریز و برق گرفت منو با این حال هنوز سالمم
مادر همیشه میگه بخاطر حضرت علی که تو انقدر سالم موندی اخه تا اتفاثی برام میوفته مادرم میگه یا علی
حتی میگه صدهار بار در حال زمین خوردن بودی با گفتن همین زمین نخوردی.
و همین الان هم در موضعی که گناه کردن بهم شدت میگیره دیگه از پسش بر نمیام همین کارو میکنم
خلاصه براتون بگم از جبریل پرسید پیامبر چطوری از عرش تا زمین رو میای برگشت پشت بالهاش رو باز کرد
نوشته بود علی ولی الله.
در پناه حق

سلام چی بگم والا من همه زندگیم از کرامات این بزرگوارانه تا حالا موارد بسیاری لنها بهم لطف نمدند من را ببخشید که نمیتوانم زیاد بار گو کنم ولی همین قدر بگویم اگر یک لحظه انها عنایت خود را از بنده حقیر بر دارند از من چیزی باقی نمی ماند

که
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!

اين جريان رو به نقل از شيعه آنلاين ميزارم به اميد اينكه دوستان هم همراهي كنن و مطالبشون رو بزارن:
به گزارش شیعه آنلاین، دل‌های پریشانی که بر اثر بیماری دختر 19 ساله خود که فلج است و از ویلچر استفاده می‌کند به شدت غرق اندوه بود و مراجعه فراوان به پزشکان سودی نداشت که پزشکان نیز حتی از درمان وی قطع امید کرده بودند. اما این دختر که "دعاء عبد الکریم السهلانی" نام دارد و اهل شهر شارجه‌ی امارات متحده عربی است به همراه خانواده‌اش تنها امید خود را به کسانی بستند که خداوند مرقدشان را قطعه‌ای از بهشت قرار داد، این خانواده عزم سفر کرده و به سوی سرزمین پیامبران و اولیای خدا در نجف اشرف و کربلای معلی رهسپار گشتند.
آنان در حالی دیار خود را ترک می‌کردند که به کسانی که به آنان امید بستند اطمینان کامل داشتند. آنان وارد سرزمین عراق شدند با تمام اشتیاق لازم برای زیارت ولی صالح خدا و با حالتی گریان وارد حرم مطهر شدند. این پدر به همراه دختر خود با ویلچر وارد حرم مطهر امیر مؤمنان علی علیه السلام شدند و با حالت تضرع و التماس به نزدیک ضریح رسیدند صدای تکبیر و صلوات بلند شد و دختر توانست روی پای خود بایستد.
او در کنار پدر گریانش ایستاد در حالی که خود نیز باور نداشت شفا گرفته است پدر دختر خود را همراهی کرد تا نزد مادر و خواهرانش برساند مادرش با دیدن این صحنه نتوانست اشک‌های خود را پنهان نماید و در حالی که شفای او را تبریک می‌گفت و گریه می کرد او را در آغوش گرفت.
لحظاتی بعد صدای مؤذن بلند شد و هنگام نماز ظهر در آستان مقدس علوی این دختر برای ادای فریضه نماز ایستاد و سپس دو رکعت نماز شکر خواند تا خدا را به خاطر شفا گرفتن به برکت مولای موحدان علی علیه السلام سپاس گوید.

behrooz_313;17633 نوشت:
به نظر من با توجه به اینکه همه ما کم وبیش تو زندگی با توسلاتی که به ائمه داشتیم یه سری از مسائل خوب و باور نکردنی و غیر منتظره برامون اتفاق افتاده
پس این تاپیک فقط به معجزات و کرامات بسیار قابل توجه که لایق هر کسی نمیشه اختصاص داده بشه تا از شور و شوق نیوفته...
مثلا همین کراماتی که تو حرم امام رضا و یا مسجد جمکران و....میوفته و تو دفتر مربوطه ثبته گلچین بشه و....
هم سندیت داره و.....

ببخشید آقای بهروز ولی من موافق نیستم.(چقدر رک:Cheshmak:)
قرار نیست که ائمه همش فلج شفا بدن یا نابینا بینا کنند.همین که 1نفر میگه به ائمه و خدا متوسل شدم و همسر خوب گیرم اومد یعنی یک دنیا.اگه همسرش بد میشد که خسر الدنیا و الاخره بود
دوستان ادامه بدید منم در اولین فرصت بهتون میگم

mohammad2db;17709 نوشت:
که
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!

من نمیفهمم یا برای بقیه هم نامانوس بود؟

با سلام
موضوع خوبی را عنوان کردید اما باید بگویم ما در زندگی لحظه به لحظه این کرامات را می بینیم ولی خیلی از آنها را درک نمی کنیم .
در نوشته ذیل به عنوان نمونه یکی از الطاف الهی را برای شما می گویم یکی از همکاران من مدت 13 سال از ازدواجشان می گذشت اما بچه دار نمی شدند تا اینکه به قم و مسجدجمکران رفتند و خانم ایشان بادار شد خداوند به آنها یک دختر عطا نمود (البته دختر دومی هم سال بعد بدنیا آمد ) در زندگی خودم هم لطف ائمه و خداوند را زیاد دیده ام انشالله به مرور برایتان بازگو می کنم .

طاها;17554 نوشت:
با سلام دوستانی که از این تایپک دیدن کردن هیچ کرامتی تو زندکی شون ندیدن یا نمی خوان لو بدن بزرگواران.. ........یا علی

کدومشو بگيم استاد
هر روز يه لطفي به ما ميرسه
يه خطري دفع ميشه
يه نعمتي مياد

مهم اينه که چشامون باز باشه بفهميم که اين خطره الکي از بيخ گوشمون نگذشت
يا اين نعمت و برکته همين جوري الکي سر و کله اش پيدا نشد:Gig:


بعد ازدواج به همراه همسرم رفتيم امام رضا(ع).وقتي رسيديم مشهد وقت نماز ظهر گذشته بود و محل اقامت ما تا حرم فاصله اي نداشت.

قرار شد وسايل رو بذاريم هتل و بعد از استراحت و آمادگي براي زيارت براي نماز مغرب راهي بشيم.
اما وقتي چشممون به گنبد مطهرشون افتاد دلمون نيومد . گفتيم بريم تا دم در و سلامي بديم و برگرديم.
وقتي رسيديم دم در و سلام داديم يه دفعه يه خانم مسن و قد خميده اي دست منو گرفت گفت پسرم من گم شدم ،کمکم کن.
گفتم مادر خب آدرسي چيزي داري؟ گفت نه.گفتم همراهات ميدوني کجا رفتن؟ گفت نه.گفتم تلفني شماره اي؟ بازهم گفت نه...
مستاصل بودم چي کار کنم.از خادم آدرس قسمت گمشدگان رو پرسيدم و وارد صحن حرم شديم ،گفتم يا امام رضا خودت کمکي کن.يه پيرزن تنها تو اين شهر غريب چي کار کنه . همين طور که جلو مي رفتيم ديدم يه دفعه يه خانمي ايشون رو شناخت و ماجرا رو که متوجه شد گفت من آدرس همراهاشون رو دارم و ...

ماهم خوشحال، تصميم گرفتيم حالا که اومديم داخل بريم زيارت.رفتيم زيارت و بعد از انجام آداب و نماز وارد بخش داخلي يعني کنار ضريح مطهر شدم تا سلامي بدم و برگردم.همين طور که مشغول ذکر بودم ناگهان درهاي اطراف رو بستن و گفتن کساني که داخلن ،زيارت کنن و برن تا خادما مشغول تطهير و غبار روبي بشن.
من هم تو اين فاصله يه زيارت درست و حسابي در کنار ضريح مطهر امام رضا (ع) داشتم که فکر کنم اين زيارت شيرين ترين زيارت عمرم بوده.

جالبه که همسرم هم تو اون لحظه شرايطي مثل من داشته.

عجب تاپيکي شد همش امام رضايي:Mohabbat:

خواهد اگر خداي نبخشد گناه ما ما را چرا امام چنين مهربان دهد
آن پرچمي که بر سر کوي مزار توست راه بهشت را به محبان نشان دهد
بي امتحان مرا به غلامي قبول کن رسوا شود دل من اگر امتحان دهد

السلام عليک ايها الامام الرئوف يا علي بن موسي الرضا(ع)


سلام به همگی

کلاس پنجم ابتدایی بودم درست یادم نیست ولی ابتدایی بودم ..سردرد های شدید میگرفتم که با مادرم کارمون شده بود هر از گاهی به دکتر شیراز مراجعه میکردیم ..یه روز بیشتر وقت نداشتیم که فردای اونروز بایست به مدرسه میرفتم دکتر هم گفته بود باید سی تی اسکن بشی ...منم که بچه بودم وقتی ادما رو میبردن سی تی اسکن میترسیدم اخه همه شون یه سرم بهشون وصل بود .. هر چه با مادرم نشستیم نوبتمون نشد و دیر شده بود بایستی برمیگشتیم جهرم ...مادرم برای روز سه شنبه هفته اینده اش نوبت سی تی اسکن رو گرفت ...

ولی من دلم نمیخواست سی تی بشم ...تا اینکه همون شب که رسیدیم خونه خوابم برد ...خواب دیدم حضرت زینب س یه ظرف اب به دستش بود منو مجبور میکرد که از این اب بخورم ..میگفت شفای تو توی همین اب هست ...بهم گفت از طرف پدرش اومده ........و خلاصه در عالم خواب این اب رو خوردیم ... ...ولی باور م نمیشد که من این خوابو ببینم ....خلاصه اینکه صبح از خواب بیدار شدم هیچی نگفتم به مادرم وقتی از مدرسه برگشتم هنوز لباسهای مدرسه رو بیرون نیاورده بودم که دلم طاقت نیاورد و خواب رو برا مامانم تعریف کردم ..

مامانم خیلی عقیده داشت ...از اولی که تعریف کردم گریه کرد تا اخرش ....

همون لحظه هم گفت از امسال به بعد بیمه امام علی ع میکنمت ...و هر سال روز تولد امام علی یه چیزی به عنوان هدیه به مسجد و حسینیه میبرد ..

روحش شاد ...



و از اون روز به بعد دیگه سر درد نگرفتم ...خیلی خیلی بهتر شدم ..

سلام و تشکر از جناب محمد بزرگوار بابت ایجاد این تاپیک زیبا و معنوی
خوشا به سعادت تک تک شما بزرگواران که به نوعی مورد عنایت ائمه اطهار علیهم السلام قرار گرفته اید.
مگه میشه دوستان خوبی همچون ائمه اطهار ؛ محبان و مریدان خودشون را فراموش کنند؟!!! امکان نداره ، محب و مرید که سهله ، حتی به نظرم کسانی را هم که فقط ادعای عشق و علاقه به این خانداان بزرگوار را هم دارند مورد عنایت خودشون قرار میدهند.

بار ها و با رها در زندگیم طعم و لذت عنایت آقا امام رضاعلیه السلام را چشیدم؛ فقط مشکل اینه که من نمی تونم مثل جناب گل لیلا و بقیه دوستان کلمات را کنار هم به زیبایی بچینم و نهایت عنایت و محبت اهل بیت را بیان کنم.

التماس دعا از همه شما بزرگواران

goleleila;17905 نوشت:
عجب تاپيکي شد همش امام رضايي


کنار سفره که بودیم حرف مشهد شـد

وزید بوی خراسان و ناگـهان رد شد

دوباره یـاد غریب آشـنا و شـوق حرم

و سیل اشک که پشت پلکها سد شد

و دخترم که به دل حسرت زیارت داشت

درست هم نظر مرتضـی و احمـد شد

دو سـال هست که تو قـول داده ای بابا

بـرای مـا که نـرفتیم واقعـآ بـد شد

تمام بودنـم آوار شـد و یـک لحظــه

زمان برای عبور از خـودش مردد شد

دو روز بـعد بلیـط و شـروع یک پروار

کبوترانـه دلـم بـی قـرار گنبـد شد

قطار تهران،مشهد درست ساعت هشت

و ایستگاه که سرشار بـوق ممتد شد

و چند ساعت دیـگر به صحـن آزادی

نگاه منتظرم گـرم رفـت و آمـد شد

سکات قزوينى

jahromi;17912 نوشت:
عجب تاپيکي شد همش امام رضايي

راستي من از حضرت معصومه(س) خيلي چيزا ديدم

چرا دوستان به خصوص دوستان قمي مطلبي از کرامات ايشون نمي گن:hamdel:

goleleila;17924 نوشت:
راستي من از حضرت معصومه(س) خيلي چيزا ديدم چرا دوستان به خصوص دوستان قمي مطلبي از کرامات ايشون نمي گن

ميخواستم چند پست بريم جلو بعد اين مطلب رو بگم اما حالا كه جناب گل ليلا فرمودن تو اين پست ميگم:
پاي منبر جناب حجه الاسلام فرحزاد بودم تو حرم حضرت معصومه كه يه جرياني نقل كردن:فرمودن جواني بود كه پدرش رو از دست داده بود و هيچ سرمايه و كاري هم نداشت وازدواج هم نكرده بود وبا اين حساب كه كسي رو نداشت امكانش نبود كه كار پيدا كنه وبخواد ازدواج كنه از اين جهت متوسل به حضرت معصومه شد واز خانم خواست كه مشكلش رو حل كنه وبنا رو بر اين گذاشت كه 10 شب پشت سرهم به حرم بياد به نيت خانم اعمال انجام بده واز حضرت بخواد كه حاجتش رو برآورده كنه شب ها يكي پس از ديگري گذشت وجوان هم هر شب سر قرار خودش حاضر ميشد تا اينكه شب دهم فرا رسيد و جوان خطاب به حضرت كرد كه امشب شب وعده من با شماست وقتي كه جوان قصد داشت از حرم خارج بشه يكي از دوستان پدر مرحومش را ديد كه جوياي احوالش شد كه او هم شرح ماجرايش را گفت كه در همانجا آن شخص از جوان خواست كه در مغازه خودش مشغول به كار شود كه همينگونه هم شد وجوان پس از مدتي توانست با كسب سرمايه براي ازدواج هم اقدام كند.
اين ماجرا جرقه اي شد در ذهن اين حقير تا با روش اين جوان به حاجتي كه مدتها در پي اش بودم وفكر هم نميكردم به اين زودي ها به دست آورم برسم (البته مثل اين جوان حاجت بنده ازدواج نبود:Labkhand:) بنده به جاي 10 شب به دلايلي 40 شب نيت كردم وهر شب بدون استثنا توفيق زيارت حرم خانم فاطمه معصومه را پيدا كرم وبا متوسل شدن به حضرت از ايشان درخواست حاجتم را نمودم كه بحمدالله با لطف خانم برآورده شد.

پدر بزرگ ما در زمان نوجوانی مریضی سختی میگیره طوری که رو به موت بوده ، در ان زمان پدر و مادرش به یکی از امامزاده ها متوسل میشوند
طوری که من از خودش شنیدم یک شب فردی به خواب او می اید و او را بین انتخاب یک سیب یا صدسال عمر قرار میده و پدربزرگ ما هم صدسال عمر انتخاب میکنه
در اواخر عمر که 97 سال یا 98 سال سن داشت هر موقع مریض میشد و در بستر بیماری می افتاد ما نگرانش میشدیم و به عیادتش می رفتیم ولی او به ما میگفت نگران نباشید هنوز فرصتم تمام نشده
جالب اینجاست که دقیقا صدسال عمر کرد

یه خاطره دیگه ..

پدر من در جوانی به یه بیماری دچار میشه ..دقیقا نمیدونم برامون تعریف کردن ...
این مریضی توی ران پایش بوده که فکر میکنم میگفتن سرطان بوده و از این چیزا ...پدرم خواب میبینه ..که اون خواب رو هم دقیقا یادم نمیاد....ولی با خواب پدرم ، مامانم نذر امام حسین ع میکنه که هر سال توی خونه روضه خونی بگیرن .و حلوا بپزن ....بیماری به کلی از پدرم رفع میشه و خلاصه تا سالها که مامانم زنده بود نذرش رو ادا کرد ...
جای اون بیماری روی پای پدرم مشخصه ولی اثری از بیماری نیست ...

که فکر میکنم مدیون امام حسین ع هستش ......

ببخشیدا که دقیق براتوت خواب رو تعریف نکردم ..اخه خیلی یادم نمیاد و از پدرم هم دورم که سوال کنم ...ان شاالله هر وقت تماس گرفتم اگه یادم بمونه میپرسم ..

با سلام یکی دیگه از الطاف الهی را براتون می نویسم این قضیه مربوط به سال 64 است . خواهر من فرزند ی بدنیا آورد وقتی اونو به خونه آوردند بعد از چند روز مرتب زرد میشد تا اینکه دکترا گفتند باید بستری بشه توی بخش بستری شد به مرحله ایی رسیده بود که باید خون اونو عوض می کردند اما دکتر ایشان از اشخاصی بود که تبحری در این کار نداشت و اجازه انتقال بچه را به بیمارستان دیگه ایی نمی داد تا اینکه بعد از یک هفته بعد از آزمایش تصمیم به این کار می گیره بچه رو به اتاق عمل می برند در حینی که بچه را می بردند اتاق عمل مادرم می شنوه که دکتر به پرستاران میگه اگه بچه بمیره اینا چکار می کنند ؟ شکایت می کنند ؟ که مامانم متوسل به حضرت مهدی (عج) میشه میگه یا امام مهدی بچه رو به تو سپردم . بعد دکتر مردد باز دستور آزمایش می ده نتیجه که میاد می بینند حال بچه رو به بهبودیه میگه بچه رو برگردونید توی بخش نصف شب مادرم می بینه حال بچه بد شد دیگه نمی تونستند خونشو برای آزمایش بگیرند یواشکی بچه را برمی داره و با پدرم به بیمارستان دیگه ای می روند مادرم می گفت صورتم را که به صورت بچه نزدیک می کردم می دیدم یخ کرده و بد جوری نفس می کشه ، از اون طرف در بیمارستانی که اونها می رفتند یکی از دکترا رو نصف شبی به بیمارستان خواسته بودند برای یه بچه دیگه مامان می گفتند تا رسیدیم دکتر داشت با پرستاران دعوا می کرد که نصف شبی منو از خونه بیرون کشیدید که چه ؟ این بچه که حالش خوبه خلاصه پدر و مادرم تا می رسند دکتر داشته دعوا می کرده و می رفته بچه رو که می بینه بدون اینکه اینها حرفی بزنند میگه این بچه رو ببرید اتاق عمل این داره می میره خلاصه با یاری خداوند بچه زنده می ماند اگه اون شب دکتر دوم در بیمارستان نبود حتما پسر خواهرم فوت شده بود .اون الان یک دانشجو است که هم نام نجات دهنده اش مهدی ایست . آیا این جز لطف خدا است ؟
تمام این وقایع دست به دست هم دادند تا انسانی نجات پیدا کنه . درپایان از خدا می خوام یک لحظه مارو به حال خود رها نکنه .

در دوران نوجوانی شاید 10 سال پیش اهل دین بودم اما خیلی تو مسائل نبودم و ممکن بود گناهانی رو از روی عادت مرتکب بشم یه شب با یکی از دوستام به حرم مطهر اما رضا (ع) رفتم چون شهادت امام رضا (ع) بود جو حرم خیلی سنگین بود یه جای دنج تو جمعیت پیدا کردیم که رفت و آمد نبود و به نماز واستادم موقع قنوت وقتی نگاهم اتفاقی به آسمان گره خورد حالتی وصف نشدنی در وجودم رخ داد و بغضم ترکید و گریه کردم .یاد گناهانم افتادم و از ضامن آهو طلب ضمانت این بنده گناه کاررو داشتم خیلی شب با صفایی بود بعد از نماز چندین ساعت زار میزدم و متوجه نبودم که به قول دوستم از فرط زاری حواس اطرفیان هم به من متوجه شده بود.اون شب گذشت و من دیگه سعی کردم اصلا گناه نکنم ، خلاصه دانشگاه رفتم و مدرکو گرفتمو بعدش خدمت که روزهای بسیار سختی بود و بعد نوبت کار رسید که با توجه به وضعیت کشور اصلا کار نبود از طرفی من با توجه به شرایط برای حفظ خودم از آلودگی باید ازدواج میکردم متوسل شدم به بانومون فاطمه (س) که خیلی بهشون ارادت دارم و امام سجاد (ع) که درخواست هامو برای درگاه خداوند از صحیفه میخوندم . وامی گرفتم و به کارآزاد مشغول شدم اما ته دل ناراحت بودم چون نمیشد با اون پول ازدواج کرد در همین روزها از شرکت .... زنگ زدند و از من درخواست همکاری کردند . منم باشنیدن خبرش مقدمات ازدواج رو چیدم و رفتم با اونی که بهش علاقه داشتم واز اقواممون بود تو حرم مطهر امام رضا(ع) عقد کردیم .کار شرکت ... خودب نبود حقوق نمیدان قرارداد نمیبستند و ... یه روز که رفتم حرم با خانومم تو صحن نشستم و یاد اون عنایت خیلی وقت پیش افتادم و دلم حسابی شکست گفتم امام رضا من بخاطر حفظ دینم ازدواج کردم آقا جان به کمکتون نیاز دارم .کل داستان زندگیمو گفتم تا این قسمتشو بگم حدودا یک هفته بعد یکی از دوستام به محل کارم اومد و گفت آقای .... درآستان قدس یه نیرویی با مدرک شما نیاز داریم امکانش هست بیاین؟ بهت زده بودم من موضوع مشکلات مالی و درخواست کار رو به هیچکس و هیچ موسسه ای نگفته بودم ... با خوشحالی و ذوق تمام قبول کردم و بعد از انجام اموارات اداری الحمدالله چند ساله مشغولم و فدایی اما رضا (ع) هستم.
حالا بشنوید از اونطرف قضیه قبل از من دو نفر مشغول به همین کار شدند که نتونستند از پس کار بر بیان و مسئول اونجا میگفت ما منتظر نفر سوم بودیم و چون کار مهمی بود از خود امام رضا (ع) درخواست یاری داشتیم .

:Sham:السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع):Sham:

سلام
یه نکته دیگه
همش میگم اونا برای ما چیکار کردن برعکسشم میشه
جنگیدن با نفس-خدمت به خلق-ما با رفتارمون می تونیم بگیم که شیعه ی علی هستیم
و ابروی اونا رو نگه داریم اما هیچ وقت تو جامعه این چیزا دیده نمیشه
حضرت علی یه شب ماه رمضون امام حسین یه عاشورا مهدی جانم یه نیمه شعبان بقیه که قربونشون برم جایگاهی ندارن
منظورم توی رفتارمون هست
چه چیزی بالاتر از اینکه مهدی جان رو خوشحال کنیم با رفتارمون
در پناه حق

maryam joon;17833 نوشت:
من نمیفهمم یا برای بقیه هم نامانوس بود؟

سلام
فکر میکنم خود کاربر محمد متوجه منظور حقیر شد .
و ظاهرا برای همین مطلبی از دیگران نقل کردند تا همچنان تاپیک گرم و فعال باشه و دوستان
دانسته یا ندانسته اونچیزی که باید و بعضا نباید رو ارسال کنند .

الان فهمیدید ؟
بعید میدونم !!! :Nishkhand:

:Gol:

zerOne;18031 نوشت:
یه روز که رفتم حرم با خانومم تو صحن نشستم و یاد اون عنایت خیلی وقت پیش افتادم و دلم حسابی شکست گفتم امام رضا من بخاطر حفظ دینم ازدواج کردم آقا جان به کمکتون نیاز دارم .کل داستان زندگیمو گفتم تا این قسمتشو بگم حدودا یک هفته بعد یکی از دوستام به محل کارم اومد و گفت آقای .... درآستان قدس یه نیرویی با مدرک شما نیاز داریم امکانش هست بیاین؟ بهت زده بودم من موضوع مشکلات مالی و درخواست کار رو به هیچکس و هیچ موسسه ای نگفته بودم ... با خوشحالی و ذوق تمام قبول کردم و بعد از انجام اموارات اداری الحمدالله چند ساله مشغولم و فدایی اما رضا (ع) هستم.

خوشا به سعادت شما
هم دنيا هم آخرت گرفتيد
بازم امام رضا(ع)...

تا يوسف اشکم سر بازار نيايد
کالاي مرا هيچ خريدار نيايد
پس اين جگر سوخته هم مصلحت ماست
ما را به جز اين سوخته در کار نيايد
گشتم همه صحن و سراي تو و ديدم
جايي ننوشته است گنه کار نيايد


اونجايي که آدم بتونه خالصانه از معصومين(ع) کمک بخواد، حتما نتيجه مي گيره
شرط اساسي براي زود نتيجه گرفتن هم همون ترک گناهه که دوستمون اشاره کردن:Kaf:

سلام

نمی دونم این هم شاید کرامت باشه پارسال شب شهادت حضرت زهراسلام الله دوشب قبلش در مورد ولایت صحبت می کرد
خیلی سخنان خوبی بود از خانم خواستم تا بفهمم معنی ولایت رو

از اون موقع به بعد یه حسی دیگه ای نسبت به ولایت و ولایمداری دارم همینطور اینکه حضرت زهرا جانش را هم
در راه ولایت و امامش داد واینکه وقتی نامش برده شه
یه کمی می فهمم ایشون چی کشیدند و دل ادم می لرزه

در کل شرکت در اینگونه مجالس خیلی چیزها رو به

انسان می فهمونه همینطور چقدر رهبرمو دوستدارم

و چقدر مسئله ولایت مهم است

سلام
الوعده وفا(قول داده بودم بیام بگم)
عنایت ائمه به من این بوده که نذاشتن به چند تا چیز توی زندگیم که شدیدا برای رسیدن بهشون تلاش کردم و خیلی هم دوست داشتمشون برسم
به همین راحتی
رفتم مدینه از رسول الله خواستم،همین قم از خانم فاطمه معصومه خواستم،از باب الحوائج ها که میگن کسی از در خونشون دست خالی برنمیگرده خواستم ولی نشد
میدونید چرا؟
دقیقا 1سال بعدش(بعد اینکه من حسابی زجر کشیدم) ائمه پرده از روی چیزهایی که من به صلاح بودنشون مطمئن بودم برداشتن و بهم نشون دادن که اگر اونها رو بدست میاوردم به جاش دینم،خانواده ام و شخصیتم رو باید از دست میدادم
باز هم به همین راحتی.
من بیشتر از اینکه ائمه با دادنهاشون بهم لطف کنن با ندادناشون بهم لطف کردن

سلام
همانطور كه ملاحظه فرموديد دوستان عزيز به اين تاپيك عنايت ويژه داشتند و به لطف ائمه اطهار استقبال خوبي از اين تاپيك شد ضمن تشكر وقدر داني ويژه از تمامي كاربران وكارشناسان محترمي كه مطالب خود را در اين تاپيك بيان نمودن منتظر عزيزاني هستيم كه هنوز موفق به درج مطالب خود نشده اند و همچنين دوستاني كه باز هم قصد دارن مطلبي بفرمايند.

با سلام
دوستان یه پیشنهاد ، به نظرم اگه دوستان به مطلبی در سایت برمی خورن که با موضوع این تاپیک مرتبطه ، بد نیست لینک اون رو هم در اینجا بذارن . مثلا خودم امروز این مطلب رو می خوندم که جناب مدیر فرهنگی زحمتش رو کشیدن:
ازپاکستان زنگ زدن :پسرم برو جمکران

سلام علیکم
خوشا به سعادتتون ...با خوندن نوشته هاتون چشام پر از اشک شد ،منم دلم امام رضا می خواد...
دعا کنید پای ما هم به اینجور جاها برسه .
یا علی

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) فرموده اند: «زمانی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم اتفاقاً اهالی سامرا به بیماری وبا و طاعون مبتلا شده بودند و همه روزی عد‌ه‌ای می مردند.
روزی جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی(ره) بودند. ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی(ره) که در مقام علمی مانند مرحوم فشارکی بود، تشریف آوردند، و صحبت از بیماری وبا شد واین که همه در معرض خطر مرگند.
مرحوم فشارکی فرمود: "اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟" همه اهل مجلس تصدیق نمودند. سپس فرمود: "من حکم می‌کنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه به روح شریف نرجس خاتون والده محترم ماجده حجة ‌بن الحسن(ع) کنند تا این بلا از آنان دور شود."
اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان ابلاغ نمودند، و همگان مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فردای آن روز تلف شدن شیعیان موقوف شد، با اینکه همه روزه عده‌ای از غیر شیعه می مردند، به طوری که بر همه آشکار گردید که این واقعه بی‌علت نیست.
برخی از اهل سنت از آشنایان شیعه خود می‌پرسیدند: "سبب اینکه دیگر از شما کسی تلف نمی‌شود چیست؟"؛ آنها در پاسخ می‌گفتند: "زیارت عاشورای امام حسین(ع) ما را نجات داد."
پس آنها هم متوسل به امام حسین(ع) شدند و همانند شیعیان مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند.
پس از مدتی بلا از آنها نیز برطرف شد.»

حضرت آیت الله اراکی نقل می کردند: «آقای شیخ حسنعلی تهرانی رحمه الله (جد مادری آقای مروارید) - که از علمای بزرگ و شاگردان فاضل میرزای شیرازی محسوب می شدند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، برادری داشت به نام حاج حسینعلی شال فروش که از تجار بازار بود و در تمام مدتی که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند، ایشان ماهی 50 تومان به او شهریه می داد تا این که برادر تاجر فوت می کند و جنازه او را به قم حمل می کنند و در آنجا دفن می نمایند .
حاج شیخ حسنعلی (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع می شود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا علیه السلام عرض می کنند: «من خدمت برادرم را یک بار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه علیها السلام سفارش ایشان را بفرمائید، کمکی به برادرم بکند .»
همان شب یکی از تجار که از قضیه اطلاع نداشت، خواب می بیند که به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده است . در خواب به او می گویند: «حضرت رضا علیه السلام به قم تشریف آوردند، یکی برای زیارت خواهرشان و یکی برای سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی به حضرت معصومه علیها السلام .»
او معنای خواب را نمی فهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلی در میان می گذارد و ایشان می فرماید: «همان شب که شما خواب دیدی، من (درباره برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است .» مرحوم آقا سید محمد تقی خوانساری پس از شنیدن این خواب فرمود: «از این خواب استفاده می شود که قم در حریم حضرت معصومه علیها السلام است . باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به حضرت بفرمایند و الا خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در کار مداخله نمی کنند; چون این در محدوده حضرت معصومه علیها السلام است و مداخله در این محیط نمی شود .

فروغی از کوثر، نشر زائر، ص 56 و 57 .


سلام مجدد

يه كرامت داغ داغ!!!

بنده صبح جمعه اي كه گذشت اتفاقي برام افتاد(از نوع يك در هزار) كه داشت منجر به يه ضرر مالي بزرگ غير قابل جبران برام مي شد

البته يه ضرر معنوي هم داشت كه اونم برام خيلي مهم بود

اونم اينكه بعد مدتها مي خواستم تو مجلس استاد عزيزم حاج مهدي توكلي كه اتفاقا مجلسي در نزديكي محلمون در شب گذشته داشتند رو هم داشت ازم سلب مي كرد و مجبور بودم به جاي حضور تو اون مجلس دنبال رفع مشكلم باشم(راستش خيلي ناراحت ميشم وقتي نتونم تو ايام اعياد و وفيات تو مجالس اهل بيت حضور پيدا كنم - واقعا كلافه ميشم ، خيلي حس بديه. احساس مي كنم گناهي مرتكب شدم كه تو مجالسشون راهم نمي دن)

بحمدلله با توسل به حضرت ام البنين(س) و بي بي زينب(س) به بركت اين ايام و به دعاي خير چند دوست عزيز همين سايت ، مشكل بنده حل و وعده نامه هم به موقع روي آنتن رفت.

عشق زينب نيست بيماري جز فوق جنون
هركه گويد يا حسين يا حسن بر او سرايت مي كند
اي كه بيماري چرا نزد طبيبان ميروي
خرده نان سفره زينب كفايت مي كند

يا زينب اغيثيني

:Gol:


در بین شیعیان و حتی اهل سنت کم نیستند کسانی که کراماتی از اهل بیت و پیامبر دیده اند ، اما ذکر آنها را بسیاری نمی پسندند و بنابر قاعده « هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند» ، این اسرار مخفی می ماند . ولی واقعیت آن است که کمتر شیعه ای است از اهل بیت کرامتی در زندگی خود ندیده باشد . حتی از آنجا که بنده با بعضی از اهل سنت آشنایی دارم از خود آنها کراماتی از حضرت رسول ، سادات و حضرت عباس (ع) شنیده ام . پس اگر کسی مطلبی در این جا نمی نویسد به معنی عدم اعتقاد به کرامات نیست . بلکه به جهت همان قاعده ای که ذکر شده از ذکر کرامات خود داری می کنند.

کاوه;19109 نوشت:
[=arial]در بین شیعیان و حتی اهل سنت کم نیستند کسانی که کراماتی از اهل بیت و پیامبر دیده اند ، اما ذکر آنها را بسیاری نمی پسندند و بنابر قاعده « هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند» ، این اسرار مخفی می ماند . ولی واقعیت آن است که کمتر شیعه ای است از اهل بیت کرامتی در زندگی خود ندیده باشد . حتی از آنجا که بنده با بعضی از اهل سنت آشنایی دارم از خود آنها کراماتی از حضرت رسول ، سادات و حضرت عباس (ع) شنیده ام . پس اگر کسی مطلبی در این جا نمی نویسد به معنی عدم اعتقاد به کرامات نیست . بلکه به جهت همان قاعده ای که ذکر شده از ذکر کرامات خود داری می کنند.

با سلام
جناب کاوه(اگه منظورتون رو درست متوجه شده باشم) ،گذشته از مباحث پیرامون اظهار اینچنینی این مسائل ،اگه هم اصرار به اون موضع داشته باشیم ، برای اینکه نه سیخ بسوزه و نه کباب ، و با توجه به لزوم اظهار این مسائل ،مثلا میشه گفت ،(بنده اطلاع موثق دارم که) یکی از اهل ایمان
، یکی از دوستان ، یکی از آشنایان ،بالاخره آدم که دوست خودش هست و با خودش هم که آشناست:Gig: ، اگه هم فک می کنید مواردی مثل این دو تای آخر درست نیست چیزایی مثل مورد اول رو بگید ، یکی از اهل ایمان و ...

کاوه;19117 نوشت:
در بین شیعیان و حتی اهل سنت کم نیستند کسانی که کراماتی از اهل بیت و پیامبر دیده اند ، اما ذکر آنها را بسیاری نمی پسندند و بنابر قاعده « هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند» ، این اسرار مخفی می ماند . ولی واقعیت آن است که کمتر شیعه ای است از اهل بیت کرامتی در زندگی خود ندیده باشد . حتی از آنجا که بنده با بعضی از اهل سنت آشنایی دارم از خود آنها کراماتی از حضرت رسول ، سادات و حضرت عباس (ع) شنیده ام . پس اگر کسی مطلبی در این جا نمی نویسد به معنی عدم اعتقاد به کرامات نیست . بلکه به جهت همان قاعده ای که ذکر شده از ذکر کرامات خود داری می کنند.

بله .کاملا درسته جناب استاد
ولي اون براي کرامتهي بزرگه که بشه اسمش رو اسرار حق گذاشت
مبادا دوستان فکر کنن که همين الطافي که روزمره از جانب اهل بيت (ع) نصيب همه مون ميشه و خيلي وقتا بي تفاوت از کنارش مي گذريم کرامت نيست و ارزش گفتن نداره.

همين يادآوريها باعث جلاي دل و توجه بيشتر انسان به ساحت مقدسشون ميشه.:hamdel:

seyedziya;19117 نوشت:
با سلام جناب کاوه(اگه منظورتون رو درست متوجه شده باشم) ،گذشته از مباحث پیرامون اظهار اینچنینی این مسائل ،اگه هم اصرار به اون موضع داشته باشیم ، برای اینکه نه سیخ بسوزه و نه کباب ، و با توجه به لزوم اظهار این مسائل ،مثلا میشه گفت ،(بنده اطلاع موثق دارم که) یکی از اهل ایمان ، یکی از دوستان ، یکی از آشنایان ،بالاخره آدم که دوست خودش هست و با خودش هم که آشناست ، اگه هم فک می کنید مواردی مثل این دو تای آخر درست نیست چیزایی مثل مورد اول رو بگید ، یکی از اهل ایمان و ...

اينم راهکاري براي آنها که نمي تونن الطاف بزرگ اهل بيت بهشون رو آشکارا براي روسياهي مثل من بنويسن
:Mohabbat:

با سلام

دوستان و بزرگواران چونه زنی ذکر مطالب را ون بالا زدیم و دیگه قرار شد برا هرکی اتفاقی از عنایات ائمه افتاده --حال با هر شکل و قالب و در هر پوششی ذکر کند--

به نظر ذکر این مطالب چند فایده دارد:

-- شاید برا شما هم پیش امده که یه وقتهای فکر کنیم دیگه خیلی وقت توجه و عنایتی به ما نیست و یه جورایی دست مون بسته به جایی نیست

ولی با شنیدن این عنایات یه تلنگری به خودمان می زنیم و یه تذکری می شود که ائمه به فرموده خودشان غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم هستن نسبت به ما

-- گاها انسان با چند تا عمل خیر به خودش می باله و منم منم حتی شده تو دلش برا خودش می گه

اون وقته که با شنیدن این کرامات می فهمیم که هرچه داریم و هست لطف و عنایات انهاست و اگر نباشد توجهات ائمه به هیچ نیارزیم.

-- با شنیدن این عنایات از دیگران ما هم یه سیرچی تو زندگی مون می کنیم شاید از این همه بی خبری در بیاییم و حداقل بفهمیم بخشی از عنایات ائمه در زندگی.

خيلي مشتاقيم نظر دوستان اهل تسنن رو در مورد اين تاپيك بدونيم فكر نكنم تعدادشون تو سايت كم باشه بهشون پيغام هم دادم انشاءالله كه تشريف ميارن نظر بدن.

حاج آقا تقی کمالی، از خدام آستانه مقدسه می گوید: «در سال 1302 ه . ق . در آستانه مقدسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوی معظم بودم و در یکی از حجرات صحن نو منزل داشتم، روزگارم به تلخی و سختی سپری می شد و کاملا تحت فشار بی پولی و نداری قرار گرفته بودم; زندگانی را با قرض از کسبه اطراف حرم می گذراندم، تا اینکه یک روز بعد از ادای فریضه صبح دمت بی بی مشرف شدم و وضع خود را به عرض رساندم .در این حال دیدم کیسه پولی روی دامنم افتاد، مدتی صبر کردم، به خیال اینکه شاید این کیسه پول مال زوار محترم باشد تا به صاحبش رد نمایم; دیدم خبری نشد، فهمیدم که مرحمتی خانم است; به حجره خود برگشتم; وقتی کیسه را باز کردم، مبلغ چهار تومان در آن بود; ابتدا بدهیهایم را پرداختم و به مدت چهارده ماه خرج کردم و تمام نمی شد تا اینکه روزی حضرت حجة الاسلام حرم پناهی تشریف آوردند و از وضع زندگی من جویا شدند، من موضوع را اظهار نمودم . در همان ایام به آن عطیه خاتمه داده شد . »

فروغی از کوثر، ص 70 .

سلام

محمد عزیز ممنون از این که یاداوری می کنید این تایپک را

ولی ای کاش دوستان کراماتی را که خودشون در زندگی احساس می کنند بنویسن

یا علی

طاها;19699 نوشت:
[=arial]سلام

محمد عزیز ممنون از این که یاداوری می کنید این تایپک را

ولی ای کاش دوستان کراماتی را که خودشون در زندگی احساس می کنند بنویسن

یا علی



سلام جناب طاها
لطف دوستان ناچارم كرده از اين دست كرامات نقل كنم:Ghamgin: انشاءالله به قول شمادوستان کراماتی را که خودشون در زندگی احساس می کنند بنویسن:Gol:

فکر کردم این مطالب ننویسم بهتر باشه
يهدي من يشاء