احكام تقليد

تب‌های اولیه

93 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احكام تقليد

ذهن پرسش‏گر هر مسلمانى در جست‏وجوى فلسفه احكام شرعى است. اهميّت آگاهى از فلسفه تقليد، نسبت به ديگر احكام، بيشتر است، زيرا:
اولًا: اصل لزوم تقليد، از مسائلى است كه مكلف بايد خودش به آن دست يابد و نمى‏تواند در اين مسأله تقليد كند. اگر مكلّف مسأله لزوم تقليد را دريافت، باب استفاده از فتاواى مجتهد به روى او باز مى‏شود.
ثانياً: فلسفه تقليد، در واقع همان دليل و مستند و مدركى است كه لزوم تقليد را براى مكلف اثبات مى‏كند بر خلاف ديگر احكام شرعى كه دليل آن‏ها امر و نهى‏هايى است كه در قرآن و روايات موجود است، بدون اينكه لزوما در آنها به فلسفه احكام نيز اشاره شده باشد.
لزوم تقليد
در شريعت اسلام، واجبات و محرماتى وجود دارد كه خداى حكيم آنها را براى سعادت دنيا و آخرت انسان تشريع كرده است واجبات و محرماتى كه اگر انسان آنها را اطاعت نكند، نه به سعادت مطلوب مى‏رسد و نه از عذاب سرپيچى از آنها در صورت مخالفت در امان است.
از سوى ديگر، چنين نيست كه هر مسلمانى بتواند به آسانى، احكام شرعى را از قرآن و روايات و يا از عقل خود در يابد. نه قرآن مانند يك كتاب حقوقى يا رساله عمليه، احكام شرعى را به طور صريح بيان كرده است، و نه روايات معصومين (ع) چنين است، و نه عقل بشر به تنهايى مى‏تواند همه احكام را دريابد.
براى شناخت احكام شرعى، آگاهى‏هاى فراوانى، از جمله: فهم آيات و روايات، شناخت حديث صحيح از غير صحيح، كيفيت تركيب و جمع روايات و آيات، و ده‏ها مسأله ديگر لازم است كه آموختن آنها نيازمند سال‏ها تلاش جدى است.
در چنين حالتى، مكلف خود را در برابر سه راه مى‏بيند: نخست اينكه راه تحصيل اين علم را كه همان اجتهاد است پيش گيرد دوم اينكه در هر كارى آراى موجود را مطالعه كرده، به گونه‏اى عمل كند كه طبق همه آرا عمل او صحيح باشد (يعنى احتياط كند) و سوم اينكه از رأى كسى كه اين علوم را كاملًا آموخته و در شناخت احكام شرعى كارشناس است، بهره جويد.
بى‏شك، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، كارشناس احكام شرعى خواهد شد و از دو راه ديگر بى‏نياز، امّا تا رسيدن به آن، ناگزير از دو راه ديگر است.
راه دوم نيازمند اطلاعات كافى از آراى موجود در هر مسأله و روش‏هاى احتياط است و در بسيارى از موارد، به دليل سختى احتياط، زندگى عادى او را مختل مى‏كند. اين سه راه اختصاص به برخورد انسان با احكام شرعى ندارد و در هر مسأله تخصصى ديگر وجود دارد مثلًا يك مهندس متخصص را فرض كنيد كه بيمار مى‏شود. او براى درمان بيمارى خود يا بايد خود شخصا به تحصيل علم پزشكى بپردازد، يا تمام آراى پزشكان را مطالعه كرده، به گونه‏اى عمل كند كه بعدا پشيمان نشود، و يا به يك پزشك متخصص رجوع كند.
راه اول او را به درمان سريع نمى‏رساند. راه دوم نيز بسيار دشوار است و او را از كار تخصصى خود، كه مهندسى است، باز مى‏دارد. لذا او بى‏درنگ از يك پزشك متخصص كمك مى‏گيرد و رأى او را عمل مى‏كند.
او در عمل به رأى پزشك متخصص، نه تنها خود را از پشيمانى آينده و احيانا سرزنش دوستان نجات مى‏دهد بلكه در اغلب موارد، درمان نيز مى‏شود. مكلف نيز در عمل به رأى مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشيمانى آخرت و عذاب الهى نجات مى‏دهد، بلكه به مصالح احكام شرعى نيز دست مى‏يابد.
اختلاف آراء علما را چگونه مى‏توان توجيه كرد؟
درباره احكام گفتنى است كه احكام دو گونه است:
1- ضرورى،
2- اختلافى.
احكام ضرورى دستور صريح دارد و مورد قبول همگان است نظير وجوب نماز، روزه، حج و احكام اختلافى آن است كه دستور صريح ندارد و لذا ضرورى دين به شمار نمى‏رود و ممكن است صاحب نظران، ديدگاه‏هاى متفاوتى درباره آن داشته باشند. هم‏چنين در احكام غيرضرورى اين احتمال وجود دارد كه با گذشت زمان و بر اساس اصول اجتهادى، فقيه فتواى ابتكارى و جديدى صادر كند نظير فتواى امام (ره) درباره شطرنج. و نيز در احكام غير ضرورى، نظام فكرى و گرايش‏ها و مطالعات مجتهد در صدور فتوايش نقش دارد يعنى، ممكن است درباره يك موضوع، فقيهى كه با مسائل روز و نيز با زندگى اقشار مختلف آشنايى دارد و مسافرت‏هايى را به كشورهاى مختلف داشته است و به گونه‏اى فتوا بدهد ولى فقيه ديگرى كه تنها با اصطلاحات تخصصى و اجتهادى آشنا است، به گونه‏اى ديگر فتوا صادر كند:
بنابراين آشنايى فقيه با مسائل روز و نوع نگرش وى در جهان‏بينى، قهراً در استنباط و فتواى او تأثير خواهد داشت. ناگفته نماند كه همين اختلاف نظر نيز موازين و حريم خاصى دارد و امكان ندارد از چارچوبه اسلام و دستورات كلى شرع خارج شود. پس ضرورى دين، يك حكم بيشتر ندارد. غير ضرورى نيز در چارچوبه خاص و معينى قرار دارد و بر اين اساس مى‏توان گفت كه: «دين به نوبه خود نظام‏بردار است».
مشكل اختلاف فتاوي در حكومت اسلامي چگونه حل مي‏شود؟
مشكل اختلاف فتوى، در سه مرحله ممكن است بروز كند:
1 روابط و زندگى مردم.
2 قضاء و داورى.
3 برنامه ريزى دولت.
مشكل هر كدام به گونه‏اى مرتفع مى‏گردد:
مرحله اول شكى نيست كه فقه شيعه، باب اجتهاد مطلق را باز مى‏داند، و تقليد از مجتهد زنده را لازم تلقى مى‏كند. همين امر، سبب شده كه فقه شيعه به صورت فقه متكامل و پويا درآيد و در هر عصرى پاسخ گوى نياز موجود باشد. الزام بر تقليد ميت (ابتدائى) از شكوفائى فقه مى‏كاهد و گامهاى آن را در مسير تكامل، كند مى‏سازد. مشهور فقهاى شيعه، نه تنها تقليد زنده را واجب مى‏دانند، بلكه تقليد «اعلم» (داناترين فرد در استنباط احكام الهى از منابع آن) را لازم تلقى كرده و مردم را به تقليد از «اعلم و افقه» سوق مى‏دهند، و غالباً «اعلم و افقه» به وسيلة افراد متخصص شناخته شده، و مورد توجه قرار مى‏گيرد و در نتيجه اكثريت مردم از نظر اختلاف فتوى، مشكلى پيدا نمى‏كنند و مرجعيت عمومى در فرد واحدى تمركز مى‏ياد. حتى در دوره‏اى كه مردم، احكام خود را از مراجع مختلف فرا مى‏گيرند، و فردى به عنوان «اعلم و افقه» براى مرجعيت در فتوى «تعين» پيدا نمى‏كند باز مشكلى به وجود نمى‏آيد، زيرا اختلاف در مسائل مورد ابتلاء عموم بسيار كم است. واگر در اعماق ذهن نيز اختلافى در كار باشد، ولى مراجع در رسائل عمليه «فتواى» مشهور را ناديده نمى‏گيرند و در نتيجه بسيارى از اعمال عبادى و معاملى مسلمانان مورد امضاء قاطبه فقهاء مى‏باشد.
اما در مسائل فردى و خصوصى، هر فردى از فتواى مرجع تقليد خود، پيروى كرده و تكليف خود را از او فرا مى‏گيرد.
اصولًا اختلاف در فتاوى به گواهى تاريخ در زندگى توده مردم تاكنون ايجاد مشكى ننموده، و با توجه به مطلب ياد شده، مشكل قابل ملاحظه‏اى پديد نخواهد آورد. و اگر هم مشكلى به بارآورد، اين مشكل در برابر منافع چشم‏گير اجتهاد كه به فقه و شريعت پويائى و انعطاف خاص مى‏بخشد و آن را با تمام تمدنها قابل انطباق مى‏سازد، اهميتى نخواهد داشت، متفكران بزرگ بايد بر باز ماندن اين باب اصرار ورزند و آن را در سطح وسيعى گسترش دهند.
مرحله دوم- ممكن است تصور شود كه اختلاف فتاوى در دستگاههاى قضائى بيش از مقام نخست، ايجاد مشكل مى‏كند، زيرا قاضى با وجود اختلاف در فتاوى در اظهارنظر متحير مى‏گردد، كه مطابق نظر كدام مجتهد رأى دهد، مثلًا متهم را محكوم كند، يا تبرئه نمايد. و در صورت محكوم ساختن، از نظر كميت و كيفيت كدام فتوى را ملاك عمل قرار دهد.
ولى اين مشكل، با توجه به موازين قضائى در فقه شيعه كاملًا مرتفع مى‏گردد. زيرا مشكل اختلاف فتوى در دستگاه قضائى با توجه به شرط «مجتهد بودن» قاضى به كلى مرتفع است. قاضى در فقه شيعه بايد مجتهد و فقيه و مستنبط باشد و حكم پرونده را بدون مراجعه به «قانون مدون» از منابع استدلالى استخراج، و رأى خود را صادر نمايد. تنها چيزى كه در اين مورد رخ مى‏دهد، اين است كه ممكن است كه اجتهاد دو قاضى در دو پرونده كاملًا مشابه، مختلف باشد، ولى اين محذور، چندان مهم نيست.
اولًا: اگر پرونده به صورت شورائى از قاضيان كه همگى مجتهد و مستنبط باشند مورد بررسى قرار گيرد، طبعا از گسترش اختلاف كاسته مى‏شود، و پرونده‏هاى كاملًا مشابه، در سرتاسر محاكم قضائى كشور سرنوشت واحدى پيدا مى‏كنند.
ثانياً اين محذور، حتى در صورتى كه براى قضات «قانون مدونى» نوشته شود باز مرتفع مى‏گردد زيرا در تطبيق همان قانون مدون، بر محتواى پرونده، اختلاف نظر نيز قهرى و اجتناب ناپذير است.
اصولًا تدوين قانون براى قضات، يك نوع پيروى از محاكم غرب و نتيجه ناديده گرفتن «اجتهاد» مطلق در قاضى است و با مبانى فقهى شيعه چندان سازگار نيست.
زيرا پرونده مورد نظر يا حقوقى است و يا جزائى، يعنى يا مربوط به دعاوى مالى و حقوقى است يا مربوط به حدود و تعزيرات. درباره موضوع نخست، قاضى مجتهد موظف است بر طبق نظر و اجتهاد خود رأى دهد و اگر مفاد قانون مدون، با نظر او وفق دهد چه بهتر، و در غير اين صورت، او بايد بر طبق اجتهاد خود رأى دهد و فتوا برخلاف تشخيص خود، بر او حرام است.
درباره موضوع دوم، «حدود» و احكام جزائى در اسلام مشخص و معين است و درباره آن اختلاف ناچيز و نادر است. و تدوين قانون واحد از قبيل «لزوم مالايلزم» بوده
و اجتهاد قاضى او را از مراجعه به چنين قانون مدونى بى‏نياز مى‏سازد.
درباره تعزيرات از نظر فقه اسلامى، كيفيت و كميت تعزير و تنبيه منوط به تشخيص قاضى ج‏و به اصطلاح فقهاء موكول به «على ما يراه الحاكم من المصلحه»- است. در اين صورت جهت ندارد براى پرهيز از اختلاف نظر در تعزيرات، قانون مدونى تأليف گردد و در اختيار قضاوت قرار گيرد.
اين مطلب، يكى از نقاط درخشنده فقه اسلام است كه كيفيت تنبيه متخلفان را منوط به تشخيص قاضى دانسته و همه مجرمان را هر چند ماهيت جرم آنان يكى باشد با يك چوب نرانده است. چه بسا مجرمى با يك توبيخ اصلاح مى‏شود، ولى مجرم ديگرى با وحدت جرم، با پنجاه تازيانه نيز اصلاح نشود. اصرار بر اينكه در مورد تعزيرات، قانون مدون واحدى باشد كه همه قضاوت به آن قانون عمل نمايند، با اصل ياد شده كه مورد اتفاق فقهاى بزرگ اسلام است، تطبيق نمى‏كند.
اصرار بر تدوين قانون واحدى در محاكم اعم از حقوقى و جزائى، به خاطر ناديده گرفتن اجتهاد مطلق قاضى است و يا به خاطر ضرورتهايى است كه ايجاب مى‏كند براى رفع مشكلات از افراد غير مجتهد استفاده شود و چون اين افراد فاقد اجتهاد هستند، طبعاً بايد قانون مدونى در اختيار آنان قرار گيرد:
آرى تدوين قانون براى قضات به صورت آئين‏نامه، مطلقا بى اشكال است تا در نتيجه قضات موظف باشند كه بر طبق آن ضوابط عمل نمايند. آئين‏نامه، برنامه كار و صورت و لباس كار است. آنچه مهم است رأ ى قاضى و تشخيص او است نه لباس كار.
مرحله سوم- اختلاف فتاوى در برنامه‏ريزى دولت، خواه به صورت طرح و يا به صور لايحه و همچنين در كار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، مشكلى ايجاد نمى‏كند. زيرا:
اولًا: احكام الهى از طهارت تا ديات از قلمرو طرحها و لايحه‏ها و تصويب نمايندگان بيرون است. اصولًا اين نوع از احكام مربوط به فقهاى اسلام است و جاى اظهارنظر نيست. مثلًا هرگز نمى‏توان احكام بيع و ربا، و قصاص و ديات را در معرض تصويب قرار داد زيرا حكم الهى در افقى بالاتر از تصويب بندگان خدا است.
ثانياً: برنامه‏ريزى نمايندگان در زمينه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و سياسى و همچنين اصدار احكام حكومتى بايد در چهارچوبه قوانين كلى الهى باشد، و تشخيص موافقت و يا مباينت آنها با فقها ناظر به مصوبات مجلس مى‏باشد و آنها بايد در اين مورد نظر بدهند.
اين كار پر مسئوليت بر دوش فقهاى شوراى نگهبان است، و طبعاً بايد آنان مجتهد مطلق بوده و آگاهى كاملى از مبانى فقهى داشته باشند و بر احكام صحه بگذارند كه مطابقت آن را با موازين شرع شخصاً احراز كرده باشند و در اين مورد نمى‏توان پيرو رأى مجتهد ديگر باشند.
با اين بيان روشن مى‏گردد كه اختلاف فتوا، در غير صورت ضرورتها، مشكلى را ايجاد نمى‏كند.
البته مصوبات مجلس بايد به صورت «قانون مدون»- و به تعبير صحيح‏تر «مقررات مدون»- درآيد و در مراكز اجرائى مورد توجه بوده و همگان بر طبق آن عمل نمايند.
آية الله جعفر سبحانى، پرسشها و پاسخ‏ها

الف. آيا در مسأله ي بقاي بر تقلید از مجتهد ميّت، رجوع به مجتهد حیّ اعلم لازم است؟
ب. بقاي بر تقلید از ميّت چه حكمي دارد؟
ج. دختری كه یك الی سه ماه قبل از فوت حضرت امام خمینی(ره) 9 سال قمری او تمام شده است، آيا می تواند از ايشان تقلید نمايد؟
حضرت آیةالله بهجت؛ الف. بلى؛ مقلّد در بقاي بر تقلید از ميت، باید طبق نظر مجتهد زنده عمل نماید.
ب. در مسایلی كه به فتوای مجتهد میت عمل كرده، می تواند باقی بماند و درفرض اعلمیّت میّت واجب است. و در مسايلي كه عمل نكرده بايد از مجتهد زنده تقلید كند.
اگر مجتهد زنده بعداً اعلم شد، واجب است در تمامی مسایل به او عدول نماید. و اگر مسایلی را از مجتهد میت یاد گرفته و بنا داشته عمل كند، چنانچه عمل نكرده يا شك در عمل كردن دارد (در صورت بقاي بر تقلید ميت) نمي تواند در آن مسايل بر تقليد باقي بماند هر چند مجتهد ميت اعلم باشد.
اگر مسایلی را از مجتهد میّت یاد گرفته و بنا داشته عمل كند، چنانچه عمل نكرده، يا شك در عمل كردن دارد (در صورت بقا بر تقلید ميّت) نمي‌تواند در آن مسايل بر تقليد باقي بماند، هر چند مجتهد میّت اعلم باشد.
حضرت آيةالله خامنه اى؛ الف. درجواز بقا بر تقلید ميت، درصورتی كه مورد اتفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نیست.
ب. بقا بر تقلید از ميت در همه ي مسايل حتي در مسايلي كه تاكنون مكلّف به آن ها عمل نكرده است، جایز و مجزی است، ولي سزاوار است كه احتياط در بقا بر تقلید ميت اعلم ترك نشود.
ج. اگر در زمان حیات آن حضرت از ایشان، ولو در بعض مسايل تقلید ننموده، نمي تواند تقلید كند.
حضرت آيةالله سيستانى؛ الف. بلى؛ بايد براي بقا بر تقلید ميت، به مجتهد حیّ اعلم رجوع نماید.
ب. اگر مجتهد میت، اعلم از مجتهد زنده باشد بايدـ با علم به اختلاف در مسايل محل ابتلا ولو اجمالاًـ بر تقلید او باقي بماند و چنانچه مجتهد زنده اعلم از او باشد بايد به مجتهد زنده رجوع كند. و اگر اعلمیتی در میان آن ها معلوم نشود، یا مساوی باشند، مخیّر است عمل خود را با فتوای هر كدام تطبیق نماید، مگر در موارد علم اجمالی یا قیام حجّت اجمالی بر تكلیف ـ مانند موارد اختلاف در قصر و تمام ـ كه بنا براحتیاط واجب باید رعایت هر دو فتوا را بنماید.
ج. اگر مميز بوده و تقلید كرده تا اعلميت حي ثابت نشده، باید باقی باشد.
حضرت آيةالله صافي گلپايگانى؛ الف. بلى؛ در مسأله ي بقاي بر تقلید ميت، لازم است به حیّ اعلم مراجعه شود. بلى چنانچه همه ي فقها در خصوص مسأله و حدود و خصوصيات آن، نظر متفق داشته باشند، رجوع به حیّ اعلم در این مورد لازم نیست.
ب. اگر مجتهدي كه انسان از او تقلید مي كند، از دنیا برود، باید از مجتهد زنده تقلید كند، و كسی كه در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل كرده، یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل آن شده باشد، اگر بعد از مردن آن مجتهد در آن مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نكرده باشد، می تواند در آن مسأله به فتوای مجتهدی كه از دنیا رفته، باقی باشد، بلكه جواز بقا بر تقلید او در ساير مسايل نيز بعيد نيست، ولي اگر مجتهد ميتي كه از او تقلید مي كرده، اعلم از حیّ باشد، بقا بر تقلید او بنابر احتياط، واجب است. چنانچه اگرمجتهد حیّ از میت اعلم باشد، عدول به حیّ واجب است.
ج. از جواب «ب» روشن می شود.
حضرت آيةالله شبيري زنجانى؛
ب. بقاء برتقلید مجتهد متوفی درصورتی كه اعلم از احیای باشد، واجب است و در صورت تساوی جایز می‎باشد. و در صورت تساوى،اگر به فتوای مجتهد متوفی عمل كرده باشد،لازم است بر فتواي او باقي بماند واگر عمل نكرده باشد از هر يك از آن ها بخواهد می تواند تقلید كند و اگر مجتهد زنده اعلم شده باشد،باید به او مراجعه شود.
ج. می تواند.
حضرت آيةالله مكارم شيرازى؛ الف. بلى؛ مقلّد در مسأله ی بقای برتقلیدازمیت باید به مجتهد حیّ اعلم رجوع نماید.
ب. تنها در مسايلي می تواند باقي بماند كه به آن عمل كرده باشد، و در مسایلی كه عمل نكرده، باید طبق فتوای مجتهد حیّ عمل كند.
ج. تنها در مسایلی كه در زمان حیات امام راحل(ره) طبق فتوای ایشان عمل كرده، مي‌تواند باقی باشد و در بقيه، بايد مطابق رساله مرجع تقلید زنده عمل كند.
حضرت آيةالله نوري همدانى؛ الف. بلى؛ ‌مقلّد در مسأله ي بقا بر تقلید ميت بايد از حيّ اعلم تقلید كند.
ب. كسی كه در بعضی از مسایل به فتوای مجتهدی عمل كرده، بعد از مردن آن مجتهد مي تواند در همه ي مسايل از او تقلید كند، مگر این كه مجتهد زنده اعلم از میت باشد، كه در این صورت رجوع به آن زنده واجب است.
ج. از جواب «ب» روشن می شود.
حضرت آيةالله وحيد خراسانى؛ الف. بلى؛ مقلّد درمسأله ی بقا برتقلید از میت باید به مجتهدحیّ اعلم رجوع نماید.
ب. اگر مجتهدي كه وظيفه ي انسان تقلید از او بوده از دنیا برود،در صورتی كه اعلم بودن مجتهد زنده از میّت برایش ثابت شود،در مسایل مورد ابتلایی كه علم ـ اگر چه اجمالاً ـ به اختلاف بین میّت و حیّ دارد، واجب است به حیّ رجوع كند، و در صورتی كه اعلمیت مجتهد میّت برایش ثابت بوده، مادامی كه اعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت نشود، باید به فتوای مجتهد میّت عمل كند، چه در زمان حیات او التزام به عمل به فتوای او داشته، یا نداشته باشد، و چه عمل به فتوای اوكرده، یانكرده باشد وچه فتوای او را یادگرفته، یا یاد نگرفته باشد.
ج. از جواب «ب» روشن می شود.

انتخاب مرجع تقلیدسه روش دارد:
1- اینکه خود شخص اهل علم باشد وبتواند اعلم را تشخیص دهد.
2-یا اینکه از دو نفر عالم عادل (خبره حوزوی)سوال کند
3-به گروهی که بتوانند اعلم را تشخیص دهنداعتمادکند :goleroz:

دليل اختلاف فتوى بين مراجع چيست؟

اولا بـايـد تـوجه داشت كه مجتهدين و مراجع تقليد در كليات مسائل دينى با هم اختلاف

ندارند , مـثـلا هـمـه نـماز , روزه , حج و غيره را واجب مى دانند دروغ , خيانت ,دزدى و غيره را هم حرام مـى شـمـارنـد , تـنـها اختلاف آنها در برخى از مسائل جزئى است كه آنهم در عمل مردم اختلاف مـحسوسى ايجاد نمى كند , چنانكه ملاحظه مى كنيد در يك نماز جماعت چند هزار نفرى , با آنكه نـمـازگـزاران از اشـخاص متعددى تقليد مى كنندولى همه يكنواخت نماز مى خوانند و اختلاف فـتاوى صورت جماعت و وحدت آنانرا از بين نمى برد , همچنين در ساير موارد مانند حج ملاحظه مى كنيد كه مثلا صد هزار شيعه به حج خانه خدا مى روند , و اختلاف فتواى مراجع تقليد هيچگونه نـاراحـتـى و زحـمـتـى براى آنان پيش نمى آورد , و همه تقريبا به يك صورت اعمال حج را به جا مى آوردند .

ثـانـيـا در مسائل نظرى هر رشته يى , بالاخره متخصصين آن در يك سلسله از مسائل اختلاف نظر پـيدا مى كنند , و اينطور نيست كه مثلا تمام پزشكان يا شيمى دانها درتمام مسائل آن رشته توافق راى داشته باشند تا بر متخصصين علوم اسلامى اشكال شودكه چرا با هم توافق نظر ندارند . در كميسيونهاى پزشكى غالبا اختلاف نظريه پيش مى آيد , كه حتى با بحث و گفتگو ومشاوره هم نمى توانند اختلاف نظر را حل نمايند . در مـجـامـع ادبـى هـمـاره و هـمـه جا توافق نظر نيست , و گاهى در باره معناى يك شعرآراء و نظريه هاى مختلفى ابراز مى شود , مثلا سعدى مى گويد :از در بخشندگى و بنده نوازى مرغ هوا را نصيب ماهى درياوقتى اين شعر را به يك مجمع ادبى عرضه مى كنيم يكى مى گويد منظور آن است كه خدااز راه لطف , بعضى از پرندگانرا نصيب بعضى از ماهيان ( ماهى سفره كه خود رابراى صيد پرندگان روى آب پهن مى كند ) نموده است ديگرى مى گويد مقصود آن است كه خدا از راه لطف هوا را نصيب پرندگان , دريا را نصيب ماهيان كرده است . سومى مى گويد : معناى شعر اين است كه خدا از راه لطف , آذوقه مرغ هوا را ماهيان دريا قرار داده است . و ممكن است شخص چهارمى بگويد : معناى شعر هيچكدام ازمعانى ياد شده نيست , بلكه مقصود آن اسـت كـه خداوند از راه لطف و بنده پرورى ,پرندگان و ماهيان و خلاصه گوشت حيوانات را غذاى انسان قرار داده است . اسـاس ايـن اخـتـلاف در ايـن اسـت كه هر شخصى فكر و ذوقى مخصوص به خود دارد كه وقتى بـه شـواهـد و قـرائن و مـقدمات مطلب مراجعه مى كند يكطرف از احتمالات را ترجيح مى دهد , واصولا توافق صاحبنظران در مسائلى كه احتمالات زيادى دارد خيلى كمتر اتفاق مى افتد .

مطلب سومى كه تذكر آن لازم است اين است كه : در زمان رسول اكرم و ائمه اطهارعليهم السلام , در مـيـان شاگردان و اصحاب آنان اختلافى كه ( محسوس باشد ) وجودنداشت , زيرا هر وقت در تفسير آيات شبهه يى به نظر مى رسيد , و يا در درستى ونادرستى حديث و معناى آن در مى ماندند , از خـود پـيـامبر (ص ) يا امام (ع ) توضيح مى خواستند , و در نتيجه نقاط باريك و مبهم براى آنها روشـن مـى شـد و اخـتـلافـى پيش نمى آمد , ولى مجتهدين و مراجع تقليد كه پس از غيبت امام دوازدهـم ( عـج )آمـده انـد , چـون دسـترسى به امام ندارند بايد تنها از مدارك و ماخذ اسلامى , يـعـنى قرآن و روايات , احكام الهى و وظايف دينى مردم را استنباط نمايند , و در اين صورت , اگر آيات قرآن و روايات همه جا روشن بود اختلاف نظر پيش نمى آمد , ولى چون قسمتى از آيات قرآن و روايـات از نـظـر مفردات و يا تركيب و جمله بندى طورى است كه در معناى آن احتمالاتى داده مى شود , لذا گاهى اتفاق مى افتد كه هر يك از دو ياسه مجتهد احتمالى بنظرشان صحيح مى آيد كه به نظر ديگرى صحيح نيست , و در نتيجه اختلافات جزئى در فتاوى پيدا مى شود . عـلاوه بـر ايـن در زمـان ائمـه (ع ) , يا نزديك به عصر آنان , كمتر احتياج به سندروايت و شناخت راويان احاديث بود , زيرا احكام را يا از خود امام مى پرسيدند ,و يا راوى حديث را به علت قرب زمان مـى شـنـاخـتند , ولى در زمانهاى بعد كه روايات باواسطه هاى بسيار نقل مى شود , بايد كسى كه مى خواهد طبق روايتى فتوا دهد راويان آن روايت را بشناسد , و به معتبر بودن سند آن پى ببرد , و خود اين موضوع يعنى تحقيق در سند روايت باز باعث مى شود كه گاهگاهى يك روايت به نظر يك مـجـتـهـد صـحـيح ومعتبر و به نظر ديگرى روايتى بى اساس باشد , و در نتيجه موجب بعضى از اختلافات در فتوا گردد . عـلاوه بـر ايـن چـون ائمـه اطـهار عليهم السلام , و طبقه اول راويان احاديث , در زمانى زندگى مى كردند كه حكومت و قدرت در دست مخالفين شيعه بود لذا نمى توانستند همه جااحكام واقعى الـهى را بدون پرده بيان كنند , و به اصطلاح رعايت تقيه مى كردند , وهمين موضوع موجب شده كه قسمتى از روايات با هم موافقت نداشته باشد , و يكى ازكارهاى مجتهدين اين است كه اينگونه اخـبـار را كه به نظر بدوى و نخست متنافى هستند با هم جمع كنند و در نتيجه آنانرا ماخذ فتواى خود قرار دهند , و در همين موضوع يعنى جمع بين روايات , و وفق دادن يك روايت با روايات ديگر گاهى اختلاف نظر پيش مى آيد كه موجب اختلاف در فتوا مى گردد . مـطلب ديگر كه آن نيز گاهى موجب اختلاف فتوى مى شود آن است كه موضوع برخى از احكام و چـگونگى و خصوصيات آن در زمان ائمه (ع ) روشن بوده , ولى در زمانهاى بعد چون آن موضوع از بين رفته است منشا اختلاف نظر شده است . مـثـلا در روايـت مـربوط به احكام نماز وارد شده است كه در حال نماز اگر بر بدن يا لباس انسان خـونـى باشد كه مقدارآن كمتر از ( درهم ) باشد اشكالى ندارد , در زمانيكه اين روايت صادر شده اسـت ,درهم در ميان مردم معمول بوده و همه اندازه آنرا مى دانستند , ولى در زمانهاى بعد در اثر بـى اطلاعى از وضع درهم آنروز اقوالى به وجود آمده است :1 - درهم مساوى است با گودى كف دست . 2 - درهم مساوى است با بند سر انگشت ابهام . 3 - درهم مساوى است با بند سرانگشت وسطى . 4 - درهم مساوى است با بند سر انگشت سبابه . اين بود قسمتى از مطالبيكه موجب اختلاف فتواى مراجع تقليد مى گردد . از مـطـالـب فـوق چـنـيـن نـتـيـجه مى گيريم كه اختلاف نظر فقها و مجتهدين بر اساس يك سـلـسـلـه مطالب علمى و تحقيقى است , و هوى و هوس و اغراض شخصى اصلا مطرح نيست , و اگـرخـداى نـخـواسـتـه مـجـتهدى در فتوا دچار هوى و هوس گردد , چنين مجتهدى از نظر اسلام واجد شرايط فتوى نيست و مردم نمى توانند از او تقليد كنند . بـنابراين , اين اشكال يا سئوال كه چرا مراجع تقليد با هم در بعضى از مسائل اختلاف دارند وجهى ندارد , زيرا اولا اين قبيل اختلاف نظرها در تمام رشته هاى تخصصى وجود دارد و مخصوص رشته فقه اسلامى نيست , و ثانيا موضوعى كاملا طبيعى و عادى است .

4 - پـرسش ديگرى كه احيانا مطرح مى شود اين است كه چرا فقها شوراى فتوا تشكيل نمى دهند ؟ مـگـر شـور و تبادل نظر اختلاف را حل نمى كند ؟ در پاسخ بايد به مطالب ذيل توجه كرد :اولا بايد دانـسـت كـه مـجـتـهـدين فتاواى خود را پس از تحقيق و بررسيهاى لازم و مطالعه و شور صادر مـى كـنـنـد , و در اين راه كتابهاى فقهى را كه شامل تمام نظريه هاى موجوددر يك مساله است , خـوب بـا دقت مطالعه مى كنند , و در جلسات درس تمام نظريه ها راطرح نموده و در اطراف آن بـحـث مـى كـنـنـد , تا بالاخره يكى از نظريه ها را ترجيح مى دهند , حتى آقايان مراجع تقليد نوعا جـلسات استفتاء دارند كه سوالات مقلدين درآن جلسات ملاحظه و در اطراف آن بحث و گفتگو مـى شـود , و پـس از رسـيدگى كامل ومشاوره هاى علمى , نظريه نهائى در جواب سئوال نوشته مى شود , ولى در عين حال بايدتوجه داشت كه اين شور و مذاكره ها گرچه فوايد زيادى دارد و در بسيارى از مواردهم تا اندازه يى اختلاف نظر را برطرف مى كند . اما بالاخره نمى تواند اختلاف نظر راصد در صد برطرف نمايد , زيرا همانطور كه در بالا گفته شد در تـمـام شـوراهـاى عـلـمـى گاهگاهى اختلاف نظر به حال خود باقى مى ماند و شور و مشاوره نمى تواند آنرا ازميان بردارد .

علی;317 نوشت:

دو نفر عالم عادل (خبره حوزوی)
گروهی که بتوانند اعلم را تشخیص دهنداعتمادکند :goleroz:


سلام علیکم خدمت استادمحترم
ببخشیدمنظوراز خبره ی حوزوی دقیقا چیه اینجا؟ من جایی ندیدم که دوعالم عادل بایدحوزوی باشند؟
وفقط توانایی گروه بر تشخیص کافی نیست برای اعتماد و این شرط هم همیشه درکنارش مطرح است که بایدمورداطمینان باشند.:Gol:
التماس دعا

بسمه تعالی

تقلید کردن از امور عقلی است که شارع مقدس نیز این امر عقلی را امضاء کرده است چون انسان در طول زمان زندگی خود مداوم در حال تقلید است و در مسائلی که تخصص ندارد به متخصص آن رجوع میکند مثلا : انسان اگر دچار عارضه قلبی شد مسلم پیش مکانیک نمیرود بلکه نزد متخصص قلب میرود و همینطور دیگر مسائل پس :

تقلید را میتوان گفت« رجوع جاهل به عالم است»

پس در احکام شرعی که استخراج آن از علوم تخصصی حوزه دین است افراد باید به متخصص آن که همان مراجع تقلید هستند رجوع کند

استفتائات

موضوع :تقليد
م 1.) ايا يك مجتهد ميتواند از مجتهدي كه نسبت به او اعلم است تقليد كند؟
ج:همه مراجع . تقليد يك مجتهد از مجتهد ديگر حرام است

م.2)مرجع پدر ومادرم با من تفاوت دارددر مسائلي كه برايمان پيش ميايد (مانند طهارت ونجاست .خمس .جهيزيه و..)بايد به نظر كدام مرجع عمل كنم؟ همه مراجع :هركس بايد به نظر مرجع خويش عمل كند

احسنت به شما که مختصر ومفیدومتقن پاسخ می گویید پاسخهای طولانی رو حوصله نداریم بخو نیم

[=Times New Roman]

بنام خدا
موضوع بحث : تقلید:Gol:
م.1 عقیده مسلمان در اصول دین باید از روی دلیل باشد ولی در احکام غیر ضروری دین باید:
الف: یا مجتهد باشد که بتواد احکام را از روی دلیل به دست اورد .
ب: یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او عمل کند
ج:یا از راه احتیاط طوری عمل کند که یقین کند که تکلیف خود را انجام داده است(مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی راحرام میدانند وعده ای میگویند حرام نیست ان عمل راانجام ندهدویا اگر عملی را بعضی واجب وبعضی مستحب میدانند انرا بجا بیاورد و...)پس کسانیکه مجتهد نیستند ونمیتوانند به احتیاط عمل کنند.واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
م.2تقلید در احکام .عمل کردن به دستور مجتهد است. واز مجتهدی باید تقلید کرد که:
. مرد2.بالغ 3.عاقل 4.شیعه دوازده امامی 5.حلالزاده 6.زنده 7.عادل باشد(8. بنا بر احتیاط واجب باید از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد)
9 . از مجتهدین دیگر اعلم باشد . یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد
م 3. مجتهد واعلم را از سه طریق می توان شناخت:اول :خود انسان یقین کند مثل انکه خود ش از اهل علم باشدوبتواند مجتهد واعلم را بشناسد
دوم. ان که دو نفر عالم که میتوانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند مجتهد واعلم بودن کسی را تصدیق کنند به شرط انکه دو عالم عادل دیگر با گفته انان مخالفت نکنند
سوم .ان که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند واز گفته انان اطمینان پیدا شود

:Gol:ایا تقلید از مجتهد بر هر کسی حتی تحصیلکرده ها واجب است ؟همه مراجع: اگر مجتهد نیستند ونمی توانند به احتیاط عمل کنندواجب است از مجتهد تقلید
کنند
تبصره :عمل به احتیاط نیاز به اطلاعات وسیعیاز مسائل فقهی دارداز اینرو تنها راه برای عموم مردم.همان تقلید از مجتهد است.
[=Times New Roman]

اگر فردي بخواهد مرجع تقليد خود را تغيير دهد احکام و شرايط مربوط به آن چيست؟
يا اينکه بخواهد در مسئله خاصي از فرد ديگري تقليد کند؟
تغيير مرجع تقليد در مسائلي كه به فتواي او عمل كرده جايز نيست مگر اين كه ثابت شود مرجع جديد اعلم از مرجع فعلي اوست اما مي تواند در مسائلي كه هنوز به فتواي مرجع تقليدش عمل نكرده از مرجع ديگري كه همرديف اوست تقليد كند.
2- رجوع از مرجع تقلیدی که به فتاوای ایشان عمل نشده
بنده از ابتداى تكليف، مقلّد يكى از مراجعى كه اكنون از دنيا رفته اند بوده ام. البتّه فتاواى ايشان را نديده بودم و به دستورات ايشان نيز عمل نكرده بودم، فقط در حدود شش ماه ايشان را مرجع قرار داده بودم كه متأسّفانه به رحمت ايزدى پيوستند; پس از ايشان به شما رجوع كردم; آيا عمل من صحيح است؟
چون به فتاواى معظّم له عمل نكرده ايد، رجوع شما اشكالى ندارد.

3- تغییر مرجع تقلید
آيا تغيير مرجع تقليد شرايط و تشريفات خاصي دارد.
تغيير مرجع در صورتي جائز است كه دوّمي أعلم باشد.

4- اختلاف فتوی مرجع قبلی با مرجع جدید
اگر بر انسان طبق فتواى مرجع قبلى خود، احكامى از قبيل خمس و غيره واجب و يا بعضى از اعمالش باطل و يا مشكوك به نظر برسد، ولى طبق فتواى مرجع فعلى اعمالش صحيح و يا خمس و غيره واجب نباشد، لطفاً مرقوم فرماييد آيا مى تواند طبق فتواى مرجع بعدى خود عمل و در نتيجه اعمالش صحيح و خمس و امثال آن را پرداخت ننمايد؟
خالى از اشكال نيست.

5- رجوع به مرجع مساوی
آيا رجوع از مرجع مساوى به مساوى را جايز مى دانيد؟
جايز نيست.

سایت اقای مکارم شیرازی


محمد
عضو ماندگار

در چه صورتی میتوان مرجع تقلید راتغییر داد؟

در چه صورتی میتوان مرجع تقلید راتغییر داد؟


بنام خدا

با تشكر از سوال شما

؟تغيير مرجع تقليد در چه صورتي جائز است ؟
تغيير مرجع تقليد سه صورت دارد
1 -حرام= اين در صورتي است كه از اعلم به غير اعلم رجوع كند
2-واجب=دو صورت دارد(الف)- اين در صورتي است از غير اعلم به اعلم رجوع كند . (ب) -در صورتي است كه تقليد از مرجع فعلي باطل بوده (مثل انجائي كه از مرجع فعلي چيزي عمل نكرده و بعد ازمدتي فوت ميكند نظر مرجع زنده در مورد تعريف تقليد ميگويد عمل كردن به فتواي مجهد است واگر (مرجع زنده) بگويد بقائ بر ميت اعلم جائز است اينجا واجب است به دومي تغييرش دهد اگرچه نسبت به فوت شده اعلم نباشدچون از مرجع قبلي چيزي عمل نكرده است )( اين نظريه غير اقايان وحيد وزنجاني است)
3-جائز (اختيار دارد):انجائي كه هر دو مساوي باشند ونظر دومي مطابق با احتياط باشد(به شرط اينكه مقلد وحيد نباشد بخاطر اينكه اقاي وحيد احوط قولين را واجب ميداند)

چرا خوردن گوشت خوک حرام است؟

[=Times New Roman]بسمه تعالی :Sham::Sham:
[=Times New Roman]گوشت خوک حرام است:Labkhand: چون عین صریح آیه است .؛انما حرم علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر....؛بقره ،173.ر عین حال از جهت پزشکی نیز مضرات زیادی پس از 1400سال که از حرمت آن توسط اسلام می گذرد ،ثابت شده است.

عقل انسان هرگز چيزي را بدون دليل نمي‏پذيرد، امّا تقليدي كه مسلمان‏ها از آن بحث مي‏كنند، پذيرش بدون دليل نيست.
مثلاً مجتهد به مسأله وجوب خمس فتوا مي‏دهد، و دليل او آيه مباركه 41 سوره «انفال» و رواياتي است كه در اين زمينه وارد شده است.

مقلد نيز هرگز اين فتوا را بدون دليل نمي‏پذيرد؛ دليل او براي پذيرش فتواي مجتهد، اين است كه مي‏داند خداوندِ حكيم تكاليفي را براي انسان معيّن كرده است، يعني بعضي كارها را بر او واجب يا حرام كرده است، و احتمال مي‏دهد كه يكي از اين واجبات، وجوب خمس باشد.

همين مقدار از علم او به احكام، او را مسئول مي‏كند. لذا بايد آن احكام را بشناسد و ببيند آيا خمس واجب است يا نه و چه شرايطي دارد، امّا فهم اين احكام از قرآن و سنّت و عقل و اجماع، نيازمند مقدمات فراوان و آشنايي با علوم بسياري است.

پس او كه در اين علوم متخصص نيست، بايد از راه ديگري اين احكام را بشناسد و آن راه، رجوع به متخصصان اين علوم است

در واقع، دليل مقلد براي پذيرش فتواي مجتهد همان دليل او بر لزوم تقليد است. پس او با دليل، به فتواي مجتهد عمل مي‏كند، نه بدون دليل.
اگر بيماري به پزشك مراجعه كند و بر اساس دستور و نظر او عمل كند، هيچ فرد عاقلي وي را سرزنش نمي‏كند بلكه كار وي را عين خردورزي مي‏داند.

به عبارت ديگر، عقل حكم به لزوم تقليد مي‏كند. پس تقليد مبتني بر عقل است. تقليدي كه قرآن به بت پرستان نسبت داده است، تقليد بدون دليل و صرفاً از روي عادت است. اسلام، تقليد يهوديان از علمايشان را نكوهش كرده است.

تقليد و عقل‏


اين مطلب كه «احكام شرعي، خود را باتوجه به عقل و منطق انجام مي‏دهيم» يعني‏چه؟ مثلاً شما چگونه از راه عقل مي‏فهميد مبطلات روزه چيست؟ كفاره روزه عمد چه مي‏باشد؟ زكات فطره چه مقدار بايد باشد؟ نمازهاي يوميه چندتا و چند ركعت و داراي چه اجزا و شرايطي است؟ حقوق درياها و فلات قاره از نظر ديني چيست؟ و صدها و هزارها مسأله ديگر؟!

واقع مطلب آن است كه هيچ يك از ما نمي‏توانيم احكام ديني خود را مستقلاً از طريق عقل به دست آوريم و انجام دهيم؛ بلكه در همان اموري كه به گفته خود تقليد نمي‏كنيم، مقلد هستيم.
ليكن به جاي آنكه مثلاً رساله مجتهدي را برداريم و مطابق با آن عمل كنيم، براساس آنچه از ديگران ديده و با آن خوگرفته‏ايم، عمل مي‏نماييم و از عرف و عادت عمومي تقليد مي‏كنيم.
يعني در واقع به جاي آنكه مستقيماً از متخصص و كارشناسي، مسائل ديني را بياموزيم، با واسطه از غير متخصص مي‏گيريم، گاه نيز ممكن است به پندارهاي خود و به خاطر ندانستن دلايل و منابع يك حكم با آن بستيزيم و آن را خلاف عقل به حساب آوريم، در حالي كه با اندكي جستجو و كاوش و با مراجعه به كارشناسان دين درخواهيم يافت دانش ما در اين زمينه ناقص بوده است.
در چنين مواردي همان عقل و منطق كه مستند برخي از مدعيان روشنفكري است، حكم مي‏كند انسان بايد از طريق دين‏شناس و متخصص، احكام دين را فرا بگيرد و ناشيانه و با پندار بر بي‏راهه نرود.

تقلید
اگر مرجع تقلید کسی از دنیا برود واز مرجع زنده تقلید نکند چه حکمی دارد؟
همه مراجع :حکم عمل بدون تقلید را دارد. 1
1)تبرزی استفتائات ج/1 س 10 ،صافی:هدایه العباد، ج/1(التقلید)م.15 بهجت: وسیله النجاه ،ج/1 (التقلید) م.15 وحید منهاج الصالحین ج/2 (التقلید)م:12
امام ،فاضل ،نوری ،مکارم سیستانی، تعلیقات علی العروه التقلید م.52

اعمالی که انسان بدون تقلید انجام داده ،چه حکمی دارد؟
ایات عظام امام،بهجت ،خامنه ای،فاضل ونوری:
این اعمال ،در یکی از سه صورت صحیح است:
1-شخص بفهمدبه وظیفه واقعی خود رفتارکرده است
2-عمل اوبا فتوای مجتهدی که وظیفه اش تقلید از او بوده باشد.
3-عمل او با فتوای مجتهدی که اکنون باید از او تقلید کند ، مطابق باشد.
ایات عظام تبریزی، ،مکارم و وحید :
عمل او در صورتی صحیح است که بفهمد بهوظیفه واقعی خود رفتار کرده ویا با فتوای مجتهدی که اکنون باید از او تقلید کند ،مطابق باشد.
سیستانی:در یکی از سه صورت صحیح است:
1-بفهمد به وظیفه واقعی اش عمل کرده است .
2-عمل او مطابق با فتوای مجتهدی که اکنون باید از او تقلید کند مطابق باشد.
3-جاهل قاصربوده ونقص عملش به ارکان ومانندان باز نگردد.
4-اگر جاهل مقصر ونقص عمل از جهتی بوده است که در صورت جهل صحیح است مانند جهر به جای اخفات وهمچنین اگرکیفیت اعمال گذشته را نداند که محکوم به صحت است .
گلپایگانی ،صافی:در صورتی صحیح است که مطابق با اوواقع انجام شده باشد واگر عبادی بوده به قصد قربت ان را بجا اورده باشد. وراه بدست اوردن مطابق شدن ان با واقع این است که یا بعد علم پیدا کند که مطابق با واقع بوده یا انکه مطابق با فتوای مجتهدی که فعلا وظیفه اش تقلید از اوست

واقع شده باشد.

توضیح المسائل مراجع م.14


معیار در تبعیض در تقلید
با توجه به اینکه تبعیض در تقلید جایز است ،ایا منظور تبعیض درابتدای تقلید میباشد یا بعد از تحقق تقلید ، در مسائلی که عمل نشده است هم می توان تبعیض در تقلید نمود؟
امام: ابتدای تقلید است.
خامنه ای :منظور تبعیض در تقلید است
سیستانی:تبعیض در تقلید موردی فرض میشود که دو تا مجتهد هر یک دریک باب یا بیشتری از دیگری اعلم است ودیگریاعلم استودیگری در ابواب دیگر ولازم است از اعلم کند.
صافی:در ابتدا جایز است وبعد از تحقق تقلید ،احتیاطواجب ،عدم عدول به مجتهد دیگر است مگر اینکه مجتهد دوم اعلم باشدو تقلید به نظر حقیر یاد گرفتن گرفتن مسائل است به قصدعمل بر طبق ان.بنابراین اگر به مساله ای عمل کرده باشد ویا یا د گرفته باشد به قصد عمل در ان مساله به احتیاط واجب نمی تواند از دیگری کند
فاضل:بلی در صورت احراز تساوی میتوانند از ابتدا یا در بین تبعیض در تقلید داشته باشندوفرقی نمی کند که عمل کرده باشند یا نه
مکارم:تبعیض در تقلیدپس از تحقق تقلید در مسائلی که عمل نکرده نیز جایز است
نوری همدانی: در صورت تساوی مراجع تقلید ، بتعیض در تقلید در مسائلی که هنوز به فتوای مرجعی عمل نکرده باشد جایز است

استفتاوات کتبی موجوددر مرکز ملی

در صورت نیافتن پاسخ سوال شرعی در رساله تکلیف چیست؟

محمد;8898 نوشت:
در صورت نیافتن پاسخ سوال شرعی در رساله تکلیف چیست؟

سلام استفتا باید کرد

محمد;8898 نوشت:
در صورت نیافتن پاسخ سوال شرعی در رساله تکلیف چیست؟

با عرض سلا وتشكر از سوال شما

به دست اوردن فتوي مجتهد چهار راه دارد؟
1- شنيدن از خود مجتهد 2- شنيدن از دو يا يك فرد عادل 3- شنيدن يك نفر كه مورد اطمينان است
4- ديدن در رساله مجتهد در صورتي كه رساله وي از اشتباه مصون باشد
استفتائات رهبري س/ 25 امام م/5

سلام بر اساتید محترم انجمن احکام:Gol:

می خواستم بپرسم از کجا می توان فهمید که یک مرجع تقلید عدول کرده و دیگر شایسته ی تقلید کردن نیست.
و آیا ارگان خاصی بر فتاوای مراجع نظارت می کنند.
چون در رابطه با یکی از مراجع در سایت های مختلف دولتی از جمله فارس نیوز چنین چیزی گفته شد.
البته از ذکر مصادیق و نام افراد بنا به فرمایش مدیر سایت خود داری می کنم ولی فکر می کنم متوجه منظور بنده شدید.
البته ایشون مرجع تقلید یکی از دوستانم هستند و از جانب ایشون دارم می پرسم مرجع تقلید بنده آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) است.

اگر لطف کنید توضیحاتی در این مورد بفرمایید ممنون می شم.

با تشکر:Gol:

سلام دوست عزیز
این مرجعی که شما فرمودی رو فکر می کنم همه میشناسن و اصلاً لازم نیست اسمش رو هم ببریم و با این حال من استفتائاتم رو از ایشون میگیرم و زمانی که این جریانات پیش اومد مقلدان این مرجع به این فکر افتادن که باید تغییر بدند مرجع رو یا خیر .. !
ببینید دوست عزیز اصولاً مرجع تقلید رو مردم میسازند.
سازمانی که یک نظارت به اصطلاح معنوی و نه قانونی روی این مراجع دارد فکر می کنم مجمع مدرسین حوزه علمیه یا یه چیزی تو این مایه ها هست.
ببینید اگر شما اعضای این سازمان یا مجمع یا هر چیز دیگه ای رو عادل می بینید و صفات لازم رو توشون می بینید پس بهتره که به حرفشون گوش کنید در غیر این صورت اگر شما این ها رو قبول ندارید لازم نیست عدول کنید.
و یک نکته ی دیگه این که :
هنوز هیچ مرجعی حتی خود آیت الله خامنه ای و سایر مراجع دولتی مثل آیت الله نوری همدانی و آیت الله مکارم شیرازی هیچ نظری راجع به این مرجع ندادند و نگفتند که تقلید از ایشون چه حکمی داره.
از طرفی آیت الله سیستانی در پاسخ به سوالی در این باره همون حرفی رو که اول زدم گفته و فرموده که اگر شما اینا رو قبول دارید بهتره ترک کنید و اگر قبول ندارید لازم نیست عدول کنید.
این چیزایی بود که من میدونستم :hamdel:
امیدوارم خودت و دوستت موفق باشید

سلام بر تمامی کاربران و اساتید محترم:Gol:
لطفاً دوستان اجازه بفرمایند اساتید محترم انجمن احکام پاسخگوی این سئوال باشند.چون موضوع مرجعیت موضوع مهمی است.

با تشکر از لطف همه ی دوستان:Gol:

[=Courier New]

mahnaz;27103 نوشت:
سلام بر اساتید محترم انجمن احکام می خواستم بپرسم از کجا می توان فهمید که یک مرجع تقلید عدول کرده و دیگر شایسته ی تقلید کردن نیست. و آیا ارگان خاصی بر فتاوای مراجع نظارت می کنند. چون در رابطه با یکی از مراجع در سایت های مختلف دولتی از جمله فارس نیوز چنین چیزی گفته شد. البته از ذکر مصادیق و نام افراد بنا به فرمایش مدیر سایت خود داری می کنم ولی فکر می کنم متوجه منظور بنده شدید. البته ایشون مرجع تقلید یکی از دوستانم هستند و از جانب ایشون دارم می پرسم مرجع تقلید بنده آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) است. اگر لطف کنید توضیحاتی در این مورد بفرمایید ممنون می شم. با تشکر

با عرض سلام وتشکر از فعالیت خوبِ سرکار mahnaz در سایت وهمچنین تشکربخاطر احساس مسئولیتehsan24 ؛
احتراماً

1-تقاضای بنده از هر بیننده این است که خوب به این کلمات که همراه با علمیت فقهی که اشاره شده ملاحظه داشته باشند.
2-این سایت پاسخ گوی کارهای نهاد یا ارگان خاصی نیست وسوال قطعی خودتان را باید از از همان نهاد مربوطه دریافت کنید ولی همانطوریکه یک بخش از سوال شما شرعی وکلی است (معیار مرجعیت چیست؟ )
واشاره به مسائل فقهی دارددر خدمت شما هستیم ؛
3 ازاینکه جواب طولانی می شودازشما پوزش می خواهم.

3-ملاک مرجعیت ؛اینکه بالغ و عاقل وشيعه دوازده امامي وحلال زاده وزنده وعادل باشد ونيز بنابر احتياط واجب حريص به دنيا نباشد واز مجتهدين ديگر اعلم باشد ( يعني در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد
)
4-اما اینکه ارگان خاصی نظارت بر اینها دارد تا انجا که من مطلع هستم وقتی جامعه مدرسین افرادی بر حسب تخصص خودشان معرفی می کنند حتما به فتاوای اقایان مراجع نظارت دارند وبعد معرفی میکنند والا در تخصص انها باید شک کنیم واز طرفی بر علماء فرض است که در جهت اگاههی دادن به مردم تلاش خودشان را داشته باشند تا مردم در امور دینی به اختلاف وانحراف نیافتند
5-اما انچه برادر محترم ehsan24 اشاره کرده که گفته (ببینید دوست عزیز اصولاً مرجع تقلید رو مردم میسازند)این کلام صحیح نیست چرا که شما که مقلد همین اقائی که اشاره میکنید هستید به م/ 4 از رساله ایشان واز رساله مراجع م/3 ملاحظه کردید؟ مگر در این شماره مسئله اشاره نشده شیوه انتخاب مرجع سه شیوه دارد؛ انتخاب مرجع تقلیدسه روش دارد:
1- اینکه خود شخص اهل علم (علمی که متخصص اعلم را تشخیص دهد عقلا باید خودش متخصص در این فن باشد )باشد وبتواند اعلم را تشخیص دهد.
2-یا اینکه از دو نفر عالم عادل (کسی که خودشان تخصصی از فقه واصول به حد اجتهاد یا قریب به اجتهاد باشند )سوال کنندبه شرط اینکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته انان مخالفت نکنند .
3-به گروهی که بتوانند اعلم را تشخیصدهنداعتمادکند.
بنابراین می بینیم توسط مردم ساخته نمی شود بلکه معیار شرعی دارد.

6-اما جمله بعدی جنابِehsan24 (اگر شما اعضای این سازمان یا مجمع را .....عادل می دانید....) وبه عنوان متخصص قبول دارید ( قبول در تخصصشان نه ،بلکه قبول از حیث اطمینان به صداقت این افراد چون عقلا در صورتی که تخصص داشته باشیم باید تخصص افراد را محک بزنیم وفرض براین است که ما تخصص مذکور را نداریم)کلا مشان صحیح است که همان شیوه سوم است .
7- اما جمله بعدی جنابِ ehsan24 (
هنوز هیچ مرجعی حتی خود آیت الله خامنه ای و سایر مراجع دولتی مثل آیت الله نوری همدانی و آیت الله مکارم شیرازی هیچ نظری راجع به این مرجع ندادند و نگفتند که تقلید از ایشون چه حکمی داره.)
اینگونه نیست که شما می فرمائید چون مادرصدد حفظ ضوابط کلی سایت هستیم از ادامه اش صرف نظر می کنیم.

اما کلامی به سرکارmahnaz ودوستش؛
اگرشخصی که من اورا به عنوان مرجع قبول کردم چون خودمان متخصص نیستیم باید به دو شیوه دیگر رجوع کنیم بنابراین کسی که انتخاب برای مرجعیت دینم شده، باید از دونفر عالم با مشخصه ذکر شده سوال کنم ودو عالم دیگر با مشخصه ذکرشده هم ردشان نکرده باشند به عبارتی دیگر اگر این شخصی که شما را انتخاب کردید اگر جامعه مدرسین رابه عنوان متحصص قبول داشته باشید
(قبول در تخصصشان نه ،بلکه قبول از حیث اطمینان به صداقت وعدالت این افراد چون عقلاًدر صورتی که تخصص داشته باشیم میتوانیم تخصص افراد را محک بزنیم وفرض براین است که ما تخصص مذکور را نداریم)نمی توانید این شخص را به عنوان مرجع انتخاب کنید چون تعداد متخصصین در جامعه مدرسین بیش از دونفر هستند وردشان کردند
اگربه شیوه سوم بخواهید مرجع خودتان را انتخاب کنید این جمعی که الان قدرت تشخیص اعلم را داشته باشد غیر خود جامعه مدرسین وجود ندارد واین جامعه هم این شخص مذکور را انتخاب نکرده است
مساله شرعی ؛
کسی که از طریق شیوه شرعی مرجعش را انتخاب نکرده باشدبه نظر همه مراجع این شخص در واقع مرجع ندارد. ولذا سعی کنید شیوه شرعی را طی کنید.

ادرس رساله مراجع م 2و/3 و العروة ج/1 م/52

سلام و تشکر از جناب مستطاب استاد اسراء:Gol:
آیا می شود به این روش عمل کرد که در مورد مسائل مختلف فتاوای مراجع را بنگریم و هر کدام که اجماع بیشتری میان مراجع روی آن وجود داشت به آن عمل کنیم.

مثلاً : سه مرجع مسئله ای را حرام می دانند و یکی نه .
ما به فتوای سه مرجعی که آن مسئله را حرام دانسته اند عمل کنیم.

باتشکر:Gol:

با سلام
یک سوال از جناب "اسرا" داشتم ...
در مورد بند 7 حرفاتون :
شما گفتید بهتره در این باره بحث نکنیم ، به نظرم اتفاقاً باید بیشتر در این مورد بحث باشه تا در سایر موارد. اصلاً همین مجمع مدرسین حوزه مگه شما اعضاش رو بیشتر از افرادی مثل آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله خامنه ای و آیت الله سیستانی و حتی آیت الله نوری همدانی قبول دارید ؟
به نظرم بحث در رابطه ی اینکه نظر سایر مراجع تقلید درباره ی این مرجع (اسمشو نبر) چی هست اصلاً خارج از ضوابط سایت نیست ؟
نگاهی تاریخی:
تا جایی که من میدونم مرحوم امام با آیت الله شریعتمداری اختلاف پیدا می کنن در اوایل انقلاب ، کاری به دلیلش نداریم ولی خلاصه اینکه دستور داده میشه که آیت الله شریعتمداری باید تو حصر خانگی باشه و این در حقیقت به صورتی عدم تأیید مرجعیت ایشون از طرف امام هست.
در سال 1376، در سخنرانی معروف مرحوم آیت الله منتظری به نام سخنرانی 13 رجب آیت الله منتظری تقلید از آیت الله خامنه ای رو جایز نمیدونه و از طرفی حصر خانگی ایشون نشان از این داره که به طور مثال آیت الله خامنه ای یا حتی بسیاری از مراجع تقلید، تقلید از آیت الله منتظری رو جایز نمیدونن. پس حداقل تو این تاریخ 30 ساله ی انقلاب خودمون چندین مورد رو داشتیم مبنی بر اینکه برخی مراجع تقلید، تقلید از یک مرجع رو جایز نشمرن.
پس ما باید در حال حاضر بگردیم و ببینیم آیا مرجع تقلیدی هست که مرجعیت این مرجع (اسمشو نبر) رو زیر سوال برده ؟

ehsan24;27190 نوشت:
با سلام
یک سوال از جناب "اسرا" داشتم ...
در مورد بند 7 حرفاتون :
شما گفتید بهتره در این باره بحث نکنیم ، به نظرم اتفاقاً باید بیشتر در این مورد بحث باشه تا در سایر موارد. اصلاً همین مجمع مدرسین حوزه مگه شما اعضاش رو بیشتر از افرادی مثل آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله خامنه ای و آیت الله سیستانی و حتی آیت الله نوری همدانی قبول دارید ؟
به نظرم بحث در رابطه ی اینکه نظر سایر مراجع تقلید درباره ی این مرجع (اسمشو نبر) چی هست اصلاً خارج از ضوابط سایت نیست ؟..... پس ما باید در حال حاضر بگردیم و ببینیم آیا مرجع تقلیدی هست که مرجعیت این مرجع (اسمشو نبر) رو زیر سوال برده ؟


با سلام خدمت دوستان و تشكر از جناب اسراء

همانطور كه جناب اسراء هم توضيح دادند و در تمام رساله ها (در احكام تقليد ، در شيوه انتخاب مرجع) آمده است ، عدم مخالفت دو نفر عالمِ عادل ، معيار است بنا بر اين تفاوتي نمي كند كه اين دو نفر از مراجع باشند يا از كساني كه قدرت تشخيص دارند (دقت فرماييد) از اين رو وقتي به قول شما مراجع ساكت هستند ( هر چند سكوت علامت تأييد نيست) و عده اي از علماء متخصص مانند جامعه مدرسين دارند با مرجعيت كسي مخالفت مي كنند ، بنا بر رساله همان مرجع و ديگران ، نمي توان او را به عنوان مرجع تقليد انتخاب كرد پس بحث سر بيشتر قبول داشتن مراجع يا اعضاي جامعه مدرسين نيست بلكه بايد طبق ملاك عمل كرد لذا طبق اين مسئله حتي اگر به قول شما مرجع تقليدي را هم پيدا كنيم كه او را زير سئوال ببرد و يا حتي تأييد كند در نتيجه تأثيري ندارد !

:Labkhand:
موفق باشيد

mahnaz;27176 نوشت:
سلام و تشکر از جناب مستطاب استاد اسراء:Gol:
آیا می شود به این روش عمل کرد که در مورد مسائل مختلف فتاوای مراجع را بنگریم و هر کدام که اجماع بیشتری میان مراجع روی آن وجود داشت به آن عمل کنیم.

مثلاً : سه مرجع مسئله ای را حرام می دانند و یکی نه .
ما به فتوای سه مرجعی که آن مسئله را حرام دانسته اند عمل کنیم.

باتشکر:Gol:



عليكم السلام
پاسخي اجمالي براي سركار mahnaz دارم كه ان شاء الله جناب
اسراء آنرا تكميل مي فرمايند :

در مسئله شماره 1 تمام رساله ها آمده است كه شيوه بدست آوردن احكام شرعي سه گونه است يا خود انسان مجتهد باشد و يا مقلد يك مجتهد و يا احتياط نمايد و شيوه احتياط كه ظاهرا شما هم به آن اشاره مي كنيد اين است كه در بين نظرات مجتهدين ، نظري را انتخاب كند كه عمل به آن محتاطانه تر است(كه با انجام آن يقين به انجام تكليف مي كند) مثلا اگر عده اي از مجتهدين عملي را حرام و عده اي جايز مي دانند ، آن عمل را بر خود حرام دانسته و انجام ندهد

البته عمل به احتياط در همه موارد آن به اين سادگي نيست و تشخيص عمل محتاطانه تر خود نياز به تخصص دارد لذا فقط مي تواند براي مجتهدين(متجزي) يا افراد قريب به اجتهاد ، قابل انجام باشد .

بنا بر اين همانطور كه ملاحظه فرموديد ، معيار اين نيست كه به نظر اجماعي بين مجتهدين عمل شود هر چند در مثال شما بايد مسئله را بر خود حرام بداند و آنرا مرتكب نشود .

mahnaz;27176 نوشت:
سلام و تشکر از جناب مستطاب استاد اسراء آیا می شود به این روش عمل کرد که در مورد مسائل مختلف فتاوای مراجع را بنگریم و هر کدام که اجماع بیشتری میان مراجع روی آن وجود داشت به آن عمل کنیم. مثلاً : سه مرجع مسئله ای را حرام می دانند و یکی نه . ما به فتوای سه مرجعی که آن مسئله را حرام دانسته اند عمل کنیم. باتشکر


باعرض سلام مجدد و تشکر از جناب عاشق بخاطر جواب کاملشان

جواب؛ خیر
به توضیحات زیر توجه کنید ؛

1-انسان یا باید مجتهد باشد که بتواند احکامی که نیاز دارد را خودش ازکتاب و روایات و... بدست بیاورد.و
-یا اینکه مقلد یک مرجعی باشد(نه مقلد چند مرجع که اجماع د رمورد مسئله ای داشته باشند )واز دستورات او تبعیت بکند . 3-البته یک شیوه سومی وجود دارد که به شیوه شما نزدیک است ( نه اینکه شیوه شما باشد )وان عمل به احتیاط است ( یعنی طوری به وظیفه خود عمل کند که یقین کند که وظیفه اش را انجام داده باشد ) واین شیوه وقت بیشتری را می طلبد که اراء همه فقها را دیده وبه نظری که نظرات همه فقها را در خود جمع کرده عمل کند. و از افرادی که مجتهد وقریب به مجتهد چنین عملی بر میاید و افراد عادی یانمی توانند به احتیاط عمل کنند. ویا خیلی خیلی مشکل است.
رساله مراجع م/1 و اجوبه س/2و3

ehsan24;27190 نوشت:
با سلام یک سوال از جناب "اسرا" داشتم ... در مورد بند 7 حرفاتون : شما گفتید بهتره در این باره بحث نکنیم ، به نظرم اتفاقاً باید بیشتر در این مورد بحث باشه تا در سایر موارد. اصلاً همین مجمع مدرسین حوزه مگه شما اعضاش رو بیشتر از افرادی مثل آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله خامنه ای و آیت الله سیستانی و حتی آیت الله نوری همدانی قبول دارید ؟ به نظرم بحث در رابطه ی اینکه نظر سایر مراجع تقلید درباره ی این مرجع (اسمشو نبر) چی هست اصلاً خارج از ضوابط سایت نیست ؟

با سلام وتشکر از اعتماد شما دوست عزیز جنابِehsan24 به این سایت وتشکر از جناب عاشق از جواب کاملشان ؛
در اول تاپیک خدمت شما عرض کردم به دقت فقهی به این مسائل نگاه کنید.
اصلا فر ض کنید ضوابط سایت اجازه بدهد اطاله بحث به انچه در ذهن شما است فائده ای ندارد بخاطر اینکه سوال از تعیین مرجع بوده وملاک ان بوده که شیوه فقهی ان ارائه داده شده است
بنده مرجع خودم را حتی از طریق جامعه مدرسین هم انتخاب نکردم تا شما بگوئید که اعضایش را از خود مرا جع بیشتر قبول داشته باشم

تکرا می کنم در م/ 4 رساله مرجعت اشاره دارد؛
در صورتی می توانید کسی را به عنوان مرجع انتخا ب کنید(اگر از شیوه جامعه مدرسین نمی خواهد باشد از شیوه دوم ) که از دو عالم بپرسید ودو عالم( با شرائط مذکور) دیگر انرا رد نکند ببینید اگر مرجع شما به این شیوه بوده صحیح والا شما اصلا مرجع ندارید. وقبلا هم خدمت شما عرض کردیم ملاک این نیست که مرجعی اورا تایئد کرده باشد یا نه که( درپست دوم به ان اشاره کردید که باید بحث کنیم تا بحث جنجالی بشود واز اصل فقه واحکام خارج بشویم)بلکه باید دنبال دو عالم ( قریب مجتهد ویا مجتهد باشید ) واز او درمورد مرجعتان را تحقیق کنید.

چنانچه بحث بیشتری بخواهید ذاشته باشید از طرق پیا م خصوصی ارسال کنید.
رساله مراجع م/3

خیلی ممنون
حالا متوجه شدم :Cheshmak:

سلام و تشکر از پاسخ جناب عاشق و استاد بزرگوار اسراء:Gol:
اگر امکان دارد بصورت اجمالی تاریچه ی از مر جعیت در این ایران را بفرمایید.
و آیا اینکه با گرایش ایرانیان به اسلام و امامان معصوم (ع) یا بهتره این طور عرض کنم که با شیعه شدن ایرانیان موضوع مرجعیت مطرح شد؟

و همچنین تفاوت میان مراجع ما و مفتی های مصر و عربستان و برخی کشورهای عربی.
چون مفتی های کشور های مذکور فتاوی می دهند که با هیچ و عقل و منطق و حتی با اسلام سازگار نیست.
پس چگونه به مقام اجتهاد رسیده اند

باتشکر:Gol:

mahnaz;27333 نوشت:
سلام و تشکر از پاسخ جناب عاشق و استاد بزرگوار اسراء اگر امکان دارد بصورت اجمالی تاریچه ی از مر جعیت در این ایران را بفرمایید. و آیا اینکه با گرایش ایرانیان به اسلام و امامان معصوم (ع) یا بهتره این طور عرض کنم که با شیعه شدن ایرانیان موضوع مرجعیت مطرح شد؟ و همچنین تفاوت میان مراجع ما و مفتی های مصر و عربستان و برخی کشورهای عربی. چون مفتی های کشور های مذکور فتاوی می دهند که با هیچ و عقل و منطق و حتی با اسلام سازگار نیست. پس چگونه به مقام اجتهاد رسیده اند باتشکر


باعرض سلام وتشکر از پی گیری شما سرکار mahnaz ؛
در مورد سوال اول شما در اسرع فرصت برای شما در تاپیک قرار می دهم
ولی در قسمت دوم فرق میان مراجع ما ومفتی های مصر زحمتی بکشید وسری به لینک زیر (در پست های 2و4و7و8و12و14و15)رجوع بکنید وبعد برای بقیه در خدمت باشم.
http://askdin.com/showthread.php?t=1428

یک فرق ساده بین مراجع ما ایرانیان و پیشوایان دینی در کشور مسلمانی مثل پاکستان
من عکس هایی از اون کسایی که تو پاکستان فتوا میدن دیدم.
واقعاً خونه و زندگیشون خیلی شاهانه است و در عین حال اکثر مراجع ما زندگی بسیار ساده ای دارند و این نشان از نداشتن دلبستگی به این دنیاست

mahnaz;27333 نوشت:
سلام ...
اگر امکان دارد بصورت اجمالی تاریچه ی از مر جعیت در این ایران را بفرمایید.
و آیا اینکه با گرایش ایرانیان به اسلام و امامان معصوم (ع) یا بهتره این طور عرض کنم که با شیعه شدن ایرانیان موضوع مرجعیت مطرح شد؟

باتشکر:Gol:

با سلام و آرزوي توفيق براي شما
در دوران حضور ائمه عليهم السلام با توصيه و تأييد آنان در مراجعه مردم و پرسش ديني از روايان احاديث مانند زراره و محمد بن مسلم و سفارش راويان حديث به دادن فتوي و نظر فقهي براي مردم ، سر فصلي جديد در فرهنگ شيعه ، آغاز شد .
اما مرجعيت به معناي امروزي آن ، از آغاز غيبت كبري ، شروع شده است و تا به حال تاريخي بيش از هزار سال دارد و اين طبيعي است كه در دوران غيبت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، تشيع كه ديني پوياست نيازمند نهادي باشد كه به عنوان نماينده امام غائب عليه السلام نقش ايفاء كند البته از ابتداء اين نهاد مثل امروز منسجم و نظام مند نبود و احكام شرعي مانند دوران حضور ائمه عليهم السلام ، توسط راويان احاديث به مردم گفته مي شد ولي كم كم به ويژه از دوران شيخ طوسي ره با تأليف كتب فقهي منسجم ، شكل امروزي تري به خود گرفت .
لازم به ذكر است كه هر چند شيعه بودن ايرانيان نقشي غير قابل انكار در تثبيت مرجعيت داشته و دارد اما مطرح شدن و ابداع مرجعيت به دست آنان صورت نگرفته است هر چند بسياري از راويان حديث و مراجع ايراني بوده اند .
براي آشنايي بيشتر با اين مبحث مي توانيد به مقالات متعددي كه در
اينجا هست مراجعه نماييد البته بنده آنها را نخوانده ام و طبعا تمام محتواي آن را تأييد نمي كنم .

[=Courier New]سوال از mahnaz [=Courier New]قسمت اول واقع درپست 12
[=Courier New]اگر امکان دارد بصورت اجمالی تاریچه ی از مر جعیت در این ایران را بفرمایید.
و آیا اینکه با گرایش ایرانیان به اسلام و امامان معصوم (ع) یا بهتره این طور عرض کنم که با شیعه شدن ایرانیان موضوع مرجعیت مطرح شد؟

با عرض سلا وتشكر از همت شماسركار
[=Courier New]mahnaz ؛
[=Courier New][=&quot]بطور خلاصه تشيّع «اثني عشري » از سال 907 قمري كه توسط شاه اسماعيل صفوي مذهب رسمي ايران شد،[=Courier New]
[=Courier New][=&quot] پايه گذاري مكتب امروزي شيعه [=&quot]
[=Courier New]
[=Courier New][=&quot]مكتب امروزي شيعه را فقيه بزرگ ، آقا ميرسيّد محمّدباقر بهبهاني ، مشهور به «وحيد بهبهاني »، مقارن با شروع سلسله قاجاريه ، پي ريزي كرد و شاگردان او هر كدام در تكميل آن كوشيدند. در ابتداي سلطنت ناصرالدين شاه فقيه بزرگ ديگري به نام «شيخ مرتضي انصاري » ظهور كرد و آنچه را كه وحيد بهبهاني آورده بود، تكميل نمود و نتيجه آن فقهي است كه تا امروز يگانه مكتب بلامنازع شيعه اثني عشري است و تمام فقها و علماي دويست سال اخير تابع و پيرو اين مكتب مي باشند. [=Courier New]
[=Courier New][=&quot]يكي از مطالبي كه وحيد بهبهاني مطرح و پيگيري كرد و شاگردانش هم آن را دنبال كردند، مربوط به لزوم تبعيت شيعيان از مجتهد و تعيين شرايط و وظايف وي است . در نوشته هاي وحيد بهبهاني و رسالات و كتبي كه شاگردان او نوشتند[=Courier New]
[=Courier New][=&quot]انتخاب مرجع تقليد[=Courier New]
[=Courier New][=&quot]موضوع اينكه «مردم يا مجتهدند و يا مقلّد»(كه اين حكم از طرف بهبهاني وشاگردانش انتشار داده مي شد ) موجب شد شيعياني كه مجتهد نبودند، براي خود مرجع تقليدي انتخاب كنند. گرچه قبلاً هم شيعياني كه طرز اجراي رسوم ديني را نمي دانستند، از يك عالم ديني سئوال مي كردند و طبق آن عمل مي نمودند، ولي هرگز اين طور نبود كه شيعيان «مراجع » معيني داشته باشند و منحصراً از آنها تقليد كنند. انتخاب مرجع تقليد، از ابتداي قاجاريه كه متداول شد، آزادانه و به عهده خود مردم بوده است . هر شيعه وظيفه دارد تحقيق كند و عالم ترين (= اعلم ) مجتهد عصر خود را انتخاب كند و از او تقليد نمايد. و چون عامه مردم قادر به تشخيص اعلميت نيستند، و معمولاً امكان «اعلميت » يك نفر بسيار نادر است ، عملاً مردم از مجتهدين مختلف تقليد مي كنند. شهرت يك مرجع تقليد از روي تعداد مقلّدين او تعيين مي شود و كثرت مقلّدين هر مرجع ، از روي ميزان وجوهات شرعي كه شيعيان براي او مي فرستند معلوم مي شود. [=Courier New]
[=Courier New][=&quot]رساله توضيح المسائل [=Courier New]
[=Courier New][=&quot]همان طور كه در بخش سوم توضيح داده شد، از زمان امامان رسم بوده كه شيعيان سئوالات ديني خود را مي نوشتند و براي امام مي فرستادند، ايشان جوابها را مي نوشتند و پس مي فرستادند. پس از امامان مردم سئوالات ديني خود را از مجتهدين بزرگ مي پرسيدند و آن مجتهدين و يا مقلّدين آنها اين سئوال و جوابها را تكثير كرده ، در اختيار ديگران مي گذاشته اند.[=Courier New]
[=Courier New][=&quot] رساله هاي جديد هم از روي همان روش ، به صورت پاسخ (فتوي ) در مسائل ديني است ؛ منتهي ديگر سئوال (حقيقي يا فرضي ) در آن ذكر نمي گردد بلكه فقط پاسخها به ترتيب احكام دين نوشته مي شود. آيت اللّه عظمي بروجردي نام رساله خود را «توضيح المسائل » گذاردند، پس از ايشان بيشتر مراجع ديگر هم همين نام را براي رساله خود انتخاب كرده اند؛ به استثناي آيت اللّه العظمي آقا سيّد ابوالحسين اصفهاني كه رساله خود را «وسيله النجاه » ناميدند كه كتاب «تحريرالوسيله » امام خميني هم تحشيه آن است .[=Courier New]
[=Courier New][=&quot]وهمانطوري كه اين كتاب وكتابهاي ديگر نشان ميدهد شيعه بودن ايران نقش به سزائي در نقش مرجعيت درايران داشتوشواهدي هم در دست هست كه مرجعيت ساخته وپرداخته ايرانيان نيست بلكه در زمان معصوم هم بوده كه در پستهاي اشاره شده در پست 12 همين تاپيك ، همين نكته را تائيد مي كند
[=Courier New]
[=Courier New][=&quot] ادرس ؛شيعه در تاريخ ايران/ فصل 7 / مولف محترم(رضا نيازمند)و كتابهاي ديگري مثل( [=Courier New]تشيع در عراق، مرجعيت و ايران )به قلم رسول جعفريان [=Courier New]

[=Courier New]

با سلام و تشکر از جناب عاشق و استاد اسراء بزرگوار:Gol:
استاد با توجه به فرمایشات جنابعالی با تاریچه ی مرجعیت و نحوه ی شکل گیری آن در ایران آشنا شدیم.
اگر امکان دارد توضیحاتی را در رابطه با وضعیت مرجعیت در میان اهل تسنن نیز بفرمایید به دلیل گستردگی فرقه ها و عقاید در میان کشور های مختلف ، عربستان و مصر را بعنوان نمونه ذکر بفرمایید.

با تشکر التماس دعا :Gol:

mahnaz;27536 نوشت:
اگر امکان دارد توضیحاتی را در رابطه با وضعیت مرجعیت در میان اهل تسنن نیز بفرمایید به دلیل گستردگی فرقه ها و عقاید در میان کشور های مختلف ، عربستان و مصر را بعنوان نمونه ذکر بفرمایید.


سلام
انچه از تحقیقات بدست اوردیم این بضاعت اندک است که در 2 پست تقدیم می کنیم گرچه اساتید کلام منتظر سوال شما هستند تا پاسخ کاملتری بدهند.
شماره 1

[=&quot]
جایگاه شیخ الازهر و تفاوت آن با رییس دانشگاه الازهر
و مفتی مصر:این مقام های سه گانه کاملاً متغایر بوده و وظایف متفاوتی دارند؛ الازهر بزرگترین و عالی ترین موسسه دینی مصر است که حدود هزار سال قبل در دوران فاطمیون با استمداد از نام مبارک حضرت زهرا (علیها السلام) تاسیس شده و امروز دارای سه بخش است[=&quot]. 1- دانشگاه الازهر 2- مجمع البحوث الاسلامیه 3- مشیخة الازهر

: دانشگاه الازهر توسط ریاست دانشگاه الازهر نظارت می شود که این ریاست 450 هزار دانشجوی حاضر در دانشکده ها را اداره می کند؛ دانشجویان این دانشگاه عمدتاً در رشته های دینی و جمعی نیز در علوم انسانی و علوم تجربی مانند: فلسفه، اقتصاد، تاریخ، پزشکی، کامپیوتر و کشاورزی تحصیل می کنند.

اکثر دانشکده های این دانشگاه در مصر و تعدادی از آنها درکشورهای اسلامی تاسیس شده اند، همه دانشجویان رشته های علوم دینی حافظ کل قرآن هستند، چون شرط ورود به رشته های علوم دینی دانشگاه الازهر حفظ کل قرآن مجید است و دانشجویان رشته های غیر دینی نیز باید بخشی از قرآن را حفظ و در طول تحصیل به حفظ کامل قرآن مجید بپردازند، بنابراین همه علمای دینی، اساتید فلسفه، فقه، اقتصاد و نیز پزشکان، مهندسین کامپیوتر و کشاورزی و دکترهای فارغ التحصیل این دانشگاه، حافظ کل قرآن مجید هستند.

مجمع البحوث الاسلامیه بخش دوم دانشگاه الازهر است که جایگاه پژوهشی و علمی دارد و اعزام مبلغ، انتشار مجلات و صدور فتوا در این مجمع با حضور بیش از60 نفر از متفکران و اندیشمندان بزرگ دینی مصر صورت می گیرد و ریاست آن با دبیر کل مجمع البحوث الاسلامیه است.
[=&quot]منبع خبر[=&quot]: [=&quot]www.hawzahnews.com[=&quot]

[=&quot]

mahnaz;27536 نوشت:
اگر امکان دارد توضیحاتی را در رابطه با وضعیت مرجعیت در میان اهل تسنن نیز بفرمایید به دلیل گستردگی فرقه ها و عقاید در میان کشور های مختلف ، عربستان و مصر را بعنوان نمونه ذکر بفرمایید.

[=&quot] شماره 2

[=&quot]مَشیَخه الازهر بخش سوم این دانشگاه است که مکتب و دفتر شیخ الازهر محسوب می شود و دارای بخش های متعددی از جمله معاهد الازهریه است که شامل مراکز آموزشی دبستانی تا پیش دانشگاهی الازهر است و بیش از 2 و نیم میلیون دانش آموز در این مراکز تحصیل می کنند تا به دانشگاه الازهر وارد شوند. شیخ الازهر عالی ترین مقام دینی کشور مصر است که اشراف عالی بر هر سه بخش را به عهده دارد[=&quot].

[=&quot]مفتی مصر مقامی خارج از الازهر است و اکنون دکتر علی جمعه سمت آن را بر عهده دارد و مفتی مصر از نظر تشکیلاتی به وزارت اوقاف و امور دینی مصروابستگی دارد[=&quot].

[=&quot]رییس دانشگاه الازهر، دکتر احمد الطیب بود که بعد از انتخاب ایشان به جای دکتر محمد سید طنطاوی به عنوان شیخ الازهر معرفی شده اند و ریاست دانشگاه الازهر به زودی انتخاب خواهد شد[=&quot].

[=&quot]انتخاب شیخ الازهر از سال 1950 توسط بزرگان الازهر صورت می گرفت؛ یعنی بزرگان الازهر3 نفر را از بین خود انتخاب کرده و ریاست جمهوری از میان این سه کاندیدا یک نفر را انتخاب می کرد، ولی به تدریج این روند تغییر کرد و امروز رییس جمهور اقدام به انتخاب و نصب یک نفر از بزرگان الازهر می نماید که شیخ طنطاوی و دکتر الطیب این گونه انتخاب شدند[=&quot]. [=&quot]دکتر احمد الطیب به عنوان چهل و ششمین شیخ الازهر توسط ریاست جمهوری به این مقام منصوب شد[=&quot].
[=&quot]بزرگان دینی در کشورهای عربی، غالباً دولتی هستند و یکی از ضعف های روحانیون این کشورها همین وابستگی آنها به دولت است که قطعاً بی تاثیر نخواهد بود.
[=&quot]دولت مصر هم، نگاه خوشی به وهابیت ندارد، چون وهابیت تندرو است و برای این کشور مشکلاتی بوجود آورده است و حکومت های فعلی را نمی پسندند به همین دلیل دولت با وهابیت رابطه خوبی ندارد البته در برخی موارد به عنوان ابزار برای دفع خطر بزرگتری ازآنها استفاده می کند

[=&quot]اطلاعات بیشتر را می توانید از بخش تاریخ ویا کلام بیابید
منبع خبر[=&quot]: [=&quot]www.hawzahnews.com


mahnaz;27536 نوشت:
اگر امکان دارد توضیحاتی را در رابطه با وضعیت مرجعیت در میان اهل تسنن نیز بفرمایید به دلیل گستردگی فرقه ها و عقاید در میان کشور های مختلف ، عربستان و مصر را بعنوان نمونه ذکر بفرمایید.

با تشكر از پيگيري شما

مرجعيت در اهل تسنن مانند شيعه نيست البته بگذريم از حقانيت يا عدم حقانيت آن (مي توانيد براي اين منظور به كتاب اهل سنت واقعي ج 1 ص 224 مراجعه فرماييد ) فقه اهل سنت در طول تاريخ از چندين دوره تشكيل شده است كه اجمالا بيان مي گردد:

1-

دوره تشريع يعني از سال اول بعثت تا سال يازدهم هجري كه مصادر فقه اهل سنت در اين زمان فقط كتاب و سنت بود و اجتهاد در اين عصر جايي نداشت و اجتهادات صحابه نيز بعد از تأييد شخص پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مورد اجرا قرار مي گرفت [طبق نظر : ابن حزم در الاحكام في اصول الاحكام و ابن قيم در اعلام الموقعين و سرخسي در المبسوط] البته برخي ديگر از اهل سنت نظرات ديگري هم دارند كه در جاي خود به آن اشاره شده است.

2-

دوره تمهيد يعني از سال يازده تا حدود سال پنجاهم هجري كه صحابه بزرگ ، زنده بودند :
در اين مرحله بعد از وفات حضرت رسول صلي الله عليه و آله ، حوادث جديدي پديد آمد كه خوا ناخواه مسئله اجتهاد صحابه رسميت يافت و نيز بخاطر رسميت بخشيدن به اجتهادات صحابه ، اختلافات بزرگي در دنياي اسلام پيش آمد براي نمونه اتفاق ابوبكر و عمر و طرفداران آنها ، در برابر اتفاق امام علي عليه السلام و ابوذر و سلمان و عمار و مانند اينها و در همين دوره مصادر و منابع اجتهاد گشترش يافت و قياس رأي به آن اضافه شد.

3-

دوره استقلال فقه از حدود نيمه قرن اول تا اوايل قرن دوم هنگام ظهور مذاهب فقهي:
مدرسه اهل رأي و اهل حديث در اين دوره شكل گرفت اهل رأي در عراق و به خصوص در كوفه و اهل حديث در حجاز و به خصوص در مدينه جاي داشتند رياست مدرسه مدينه با امام مالك و رياست مدرسه كوفه با ابو حنيفه بود
در همين دوره مسلمانان سه فرقه گشتند : خوارج كه فقط فقه را از رجال خود مي گرفتند شيعه كه فقط فقه را از آل بيت رسول صلوات الله عليهم مي گرفت و جمهور معتدل كه از هر راوي صحيحي ، احكام فقهي را دريافت مي كردند.

4-

دوره كمال فقه از اوائل قرن دوم تا نيمه قرن چهارم كه زمينه انسداد باب اجتهاد فراهم شد:
در اين دوره فقه و اصول فقه تدوين يافت و فقه تقديري يعني پرداختن به فروعات غير واقعي ، شكل گيري اصطلاحات علمي ، طرح فقه حكومت اسلامي ، تكميل منابع فقه با فتاواي صحابه و تابعين ، هم از ويژگي هاي اين عصر است
در همين دوران اختلاف اهل حديث و اهل رآي بالا گرفت و مصادر فقهي باز هم گسترش پيدا كرد و دامنه آن شامل اقوال صحابه و انواع رأي(قياس ، استحسان ، استصلاح ، سد ذرايع ، عرف) شد

فقه اهل سنت در اين چهار دوره تاريخي شكل گرفت و بر اساس همان چهار مذهب حنفي ، مالكي ، شافعي ، حنبلي ، پايه ريزي شد.

5-
دوره انسداد باب اجتهاد از نيمه قرن چهارم تا نيمه قرن هفتم يعني آغاز حمله مغول :
در اين دوره فقه از حركت باز ايستاد و فقها در زمره مقلدين ائمه چهارگانه مذاهب در آمدند و علما بجاي دقت در فهم نصوص شرعي به موشكافي در الفاظ ائمه مذاهب توجه مي كردند اين حتي مخالف نظر خود ائمه مذاهب بود از ابو حنيفه نقل شده است : سزاوار نيست كسي كه دليل مرا نشناخته است ، به كلام من فتوا دهد و امام مالك مي گفت: هر كس در مقابل سخني كه مي گويد ، مؤاخذه مي شود مگر رسول خدا ص و شافعي مي گفت: اگر كلام من مخالف حديث بود به حديث عمل كنيد امام احمد بن حنبل نيز گفت: نه تقليد من كن نه تقليد مالك و ... احكام را از همانجا كه آنها گرفتند ، بگير ( المدخل للشبلي ص 207 )

6-

دوره انحطاط فقه از نيمه قرن هفتم تا اواخر قرن سيزدهم همزمان با آغاز تقنين فقه :
در اوائل اين عصر علم فقه دچار ركود شد ولي در اواخر آن به جمود كشيده شد و روح تقليد كامل بدون اجتهاد سابقين ، حاكم گشت و به جاي توجه به فلسفه و علل احكام و مقاصد شريعت به هر آنچه در كتب مذهبي آمده بود ، اكتفاء شد در اين دوره فقهاء بيشتر متعبد به عبارات كتب فقهي بودند نه نصوص كتاب و سنت و مقاصد شريعت
مصادر فقهي اين دوران همان كتابهاي ائمه مذاهب و فقهاي تابع آن بود.

7-

دوره تقنين فقه از اواخر قرن سيزدهم تاكنون :
در اين دوره علم فقه به لباس حقوق در آمد مجالس افتاء و قانون گذاري شكل گرفت حاكم عثماني گروهي مركب از هفت نفر از فقهاي طراز اول تشكيل داد كه عمده قوانين آن بر اساس فقه حنفي بود (1293 ه.ق) اما آن زمان كه مصري ها خود را مستقل از عثماني ها مي دانستند به جاي مراجعه به اين قانون به سراغ قانون فرانسه رفتند اما در پي اعتراضات پس از مدتي كار تقنين فقه در مصر هم آغاز شد
در يمن مذهب زيدي و در عربستان مذهب حنبلي دست به كار قانون گذاري شدند .
در اين دوره حصر مذاهب شكسته شد و مشهور در نزد اهل سنت آن شد كه براي شخص عامي ، انتقال از مذهبي به مذهب ديگر در حدود مذاهب چهارگانه رسمي جايز ولي به بقيه مذاهب ممنوع است
هماكنون نيز گروهي در عربستان و گروهي در الازهر مصر متصدي و مرجع اصلي فتاواي اهل سنت مي باشند .
[منبع: مدخل علم فقه ص 434 تا ص 530 با كمي تصرف و تلخيص]

سلام
با همه احترامی که برای کارشناسان قایل هستم
یک درخواست دارم
سئوال زیر را اگر بزرگان حوزه جامعه مدرسین یا مراجع جواب داده اند جواب ایشان را به من بدهید و اگر نداده اند اگر ممکن است از ایشان جواب مرا مستند بدهید
سئوال
جای هیچ تردیدی نیست که وقتی که مرجع تقلید یک نفر باشد کارها برای او و برای مرد از بسیاری از جهات(انجام تکلیف، مدیریت فرهنگی و اقتصادی و....) راحت تر و بهتر می شود
یک روحانی امروز باید با کشکولی از آراء و فتوا ها و استفتائات آشنا باشد چون مراجع متنوع اند حتی فرا تر از چیزی که جامعه محترم مدرسین معرفی کرده اند (حداقل برای مقلدان)
با توجه به این مصیبت ها و گرفتاری ها
آیا امکان ندارد مرجعیت یک پارچه شود
مثلا شورای استفتا و احکام فقهی داشته باشیم یعنی همه مراجع با شور و مشورت یک نظر را اعلام کنند و بساط این همه اختلاف را بر چینند و از تک روی و گاهی از انحراف ممانعت کنند
همان طور که شورای نگهبان شورای نظر فهی می دهند و ظاهرا همه مراجع قبول دارند؟
- فایده این کار
1- بعد می دانم کسی شک کند که نظر جمع به صواب نزدیک ترباشد و مشورت براساس فرموده امام علی پیوند خرد به خردهاست (جایی که جوی ها اقیانوس می شود)
2- سر سامان دادن به وضع شهریه طلاب (شنیده ام هنوز در عصر ارتباطات و تکنولوزی طلاب شهریه هر مرجع را با ایستادن در صفوف مختلف می گیرند و این که اغلب مراجع شهریه طلاب را تا 5 روز می دهند اگر فردی نتواند شهریه بگیرید شهریه اش سوخته است یعنی به حسابش ریخته نمی شود و...
3- جلوگیری از کارها و تحقیقات موازی که مراجع دارند
4- انسجام و وحدت و به تبع آن انسجام اجتماع متدینان
5-...

سلام فراری !!!!

فراری جان از کی فرار مکنی ؟؟!!!

اینم سواله که تو پرسیدی ؟؟؟!

اخه فراری ، اگه صد تا مرجع هم که باشه هر کسی موظفه از یک مرجع تقلید کنه ؛ اون مرجع دیگه با خودش که اختلاف نظر نداره !!!

در نتیجه مردم در مجموع مشکل خاصی نخواهند داشت .

در ضمن بدان که مجتهدین به اندازه من و تو این مطلب رو درک می کنن ، شاید عدم وحدت در فتاوا حکمتهایی داشته باشه که اونا می دونن و من و تو نمی دونیم .

اون چیزای دیگه هم که با شماره ردیف کردی زیاد به اتحاد در فتوا ربطی نداره

فعلا خداحافظ:Mohabbat:

kashef;28164 نوشت:
سلام فراری !!!!

فراری جان از کی فرار مکنی ؟؟!!!

اینم سواله که تو پرسیدی ؟؟؟!

اخه فراری ، اگه صد تا مرجع هم که باشه هر کسی موظفه از یک مرجع تقلید کنه ؛ اون مرجع دیگه با خودش که اختلاف نظر نداره !!!

در نتیجه مردم در مجموع مشکل خاصی نخواهند داشت .

در ضمن بدان که مجتهدین به اندازه من و تو این مطلب رو درک می کنن ، شاید عدم وحدت در فتاوا حکمتهایی داشته باشه که اونا می دونن و من و تو نمی دونیم .

اون چیزای دیگه هم که با شماره ردیف کردی زیاد به اتحاد در فتوا ربطی نداره

فعلا خداحافظ:Mohabbat:[/Q
سلام
به نظرم پاسخ باید با تامل بیشتری داده شود


مث این که من باید منتظر باشم جواب از چشمه سرازیر بشه
چاره ای نیست
خوشم آمد از کارشناسان
اصول بحث را می دانند
از خود چیزی نمی گویند
بای

kashef;28164 نوشت:
سلام فراری !!!!

فراری جان از کی فرار مکنی ؟؟!!!

اینم سواله که تو پرسیدی ؟؟؟!

در ضمن بدان که مجتهدین به اندازه من و تو این مطلب رو درک می کنن ، شاید عدم وحدت در فتاوا حکمتهایی داشته باشه که اونا می دونن و من و تو نمی دونیم .

اون چیزای دیگه هم که با شماره ردیف کردی زیاد به اتحاد در فتوا ربطی نداره

فعلا خداحافظ:mohabbat:


به به
البته که نه ولی پاسخ شما عالیه
تا مراجع دوستانی مث شما داشته باشند نیازی به دشمن ندارن
اللهم لا تشغلنا بانفسنا

[=arial][=&quot]بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي سيدنا خير النبين و سيد المرسلين و علي آله الطيبين الطاهرين و اللعن الدائم علي ظالميهم أجمعين إلي أبد الآبدين .

اتحاد و یکی شدن وفتواء بسیار حرف غیر منطقی هستش ( ببخشید نه این که شما فرمودید کلا می گم ) مگر میشه فرضا همیشه محال بوده حتی در زمان أئمة صلوات الله علیهم .

و صد البته امر خیلی عادی و طبیعی هستش و هیچگونه مشکلی پیش نمی یاره به هیچ وجه .

متاسفانه درک صحیحی از مساله نیست .

موفق باشید .
[/][/]

تصميم شورايي در پزشكي
گاهي در پاسخ اشكال بالا مي گويند چرا مثلا دكترها شورايي كار نمي كنند
من به صراحت بگويم
بگذريم از كشور من كه در اكثر قريب به اتفاق بيمارستان ها هر ننه قمري هر تصميمي خواست درباره بيمار مي گيرد. در كشورهاي پيشرفته گروه به شكل غربالگري درباره بيماري فرد تصميم مي گيرند
مثلاپزشك عمومي او را مي بيند آزمايش هاي مختلف گرفته مي شود و سپس جمع متخصصان درباره وضعيت و تشخيص تصميم مي گيرند
متاسفانه مي بينم دوستان مي گويند اين چه سئوالي است اين سئوال غير منطقي است به نظرم اشكال را بايد با انديشه جواب داد با دليل عقلي نه با هو كردن
من باز هم ممنونم از دوستان كه نظرشان را دادند ولي اي كاش از چشمه جواب سرازير شود
تمام:Gol:

فراری;28094 نوشت:
یک درخواست دارم سئوال زیر را اگر بزرگان حوزه جامعه مدرسین یا مراجع جواب داده اند جواب ایشان را به من بدهید و اگر نداده اند اگر ممکن است از ایشان جواب مرا مستند بدهید


سلام
احتراماً ؛
اين سايت پاسخ گوي كلام نهادي نيست واز جامعه مدرسين ويااز مراجع هم جوابي ندارند كه در بحث شما شركت نمي كنند
ولي انچه به ذهن مي رسداين است؛

فراری;28094 نوشت:
یک روحانی امروز باید با کشکولی از آراء و فتوا ها و استفتائات آشنا باشد چون مراجع متنوع اند حتی فرا تر از چیزی که جامعه محترم مدرسین معرفی کرده اند (حداقل برای مقلدان) با توجه به این مصیبت ها و گرفتاری ها آیا امکان ندارد مرجعیت یک پارچه شود مثلا شورای استفتا و احکام فقهی داشته باشیم یعنی همه مراجع با شور و مشورت یک نظر را اعلام کنند و بساط این همه اختلاف را بر چینند و از تک روی و گاهی از انحراف ممانعت کنند همان طور که شورای نگهبان شورای نظر فهی می دهند و ظاهرا همه مراجع قبول دارند؟


نمي دونم چقدر از محيط بحث حوزه اطلاع داريد (در پروفايل شما مشخصاتتون ناقص ارائه داديد كه حوزوي هستيد يا غيره ..):
1-كاربر محترم وظيفه فرد با اجتماع فرق داردشما در انتخاب مرجع وظيفه داريد كه مجتهد اعلم را انتخاب كنيد نه به نظر شورائي از نظر شرعي نمي توانيد به نظر شورائي عمل كنيد. ثانياً:فرصت داشتيد به تاپيك تقليد در همين سايت علت اختلاف مراجع را تا حدي مرور كنيد كه بخاطر چيست ؟

اجمالاً- الف) به خاطراستظهار (برداشت)از روايات وايات ؛كه برداشت از روايات وايات در هر مجتهدي متفاوت با مجتهد است به قول شما كه در پست هاي ديگر در تاپيك ديگر ،(جلوي فكر را نمي شود گرفت) و انديشه در اين مورد متفاوت است ومعناي اجتهاد در فقه پويا همين است وضمن اينكه تعدد نظر است كه موجب توليد علم مي شود

ب)بخاطر بحث رجالي ؛كه يك مرجعي بر اساس يك روايت كه راويش را ثقه مي داند فتوا ميدهد وديگري كه ثقه نمي داند فتوا نمي دهد يا مثل قبلي فتوا نمي دهد و اين چيزي طبيعي است
....و....
خلاصه كلام؛ مثال با ممثل بايد به هم بيادمثال دكتر با بحث مرجعيت قابل مقايسه نيست ضمن اينكه در همان كميسيون پزشكي اينجور نيست كه همه باهم موافق باشند ممكن راي مخالفي هم داشته باشد ولي به نظر اكثريت عمل مي كنند ولي با توضيحي كه داديم ما در مسائل شرعي به نظر جمعي واكثري نمي توانيم عمل كنيم بلكه بايد مرجعي كه اعلم است را بايد انتخاب كنيم وطبق نظراو بايد عمل كرد


2-

فراری;28094 نوشت:
3- جلوگیری از کارها و تحقیقات موازی که مراجع دارند

اولاً اصطلاح موازي را درست كنيم بايد گفت تحقيقات گروه مختلف در يك موضوع واين موازي با خط موازي يكي نيست چرا كه خط موازي مشهور جمود است وتكراري و واين جمع بخاطر توان فكري متعدد از جمود وتكراري به دور هستند واتفاقا اين اختلاف موجب سلامت ورشد علم مذكور است
در مورد اين سوال بايد به شما بگويم در كدام رشته علمي است كه تحقيقات متعدد(به قول شما موازي) نداريم كه در فقه نبايد بشود ؟
مثلا در همين رشته پزشكي كه خود به شاخه هاي مختلفي تقسيم شده براي يك رشته خاص پزشكي در كل كشور مگريك دانشگاه وجود دارد؟مگر همه اينها براي همين بدن من وشما تحقيق نمي كنند ؟ بايد بگوئيم يك بدن كه اين همه تحقيقات تكراري نمي خواهد؟، و بگوئيم در چشم پزشكي تحقيقات در فلان دانشگاه انجام شده واين شهر نياز ندارد ويا بگوئيم در مورد فلان موضوع تحقيقات انجام شده ودرش را تخته كنند وبگوئيم نياز به تحقيق نيست اين عمل موجب ركود علم مي شود ،اصلاًعلت پيشرفت پزشكي بخاطر تحقيقات متعدد است مگر نه اين است هر لحظه اطلاعات شما در حال افزايش است واگر شما چيزي را كه فكر كرديد ديگران اندشه خودرا روي ان قرار ندهند؟ وهمه فكرها توانائيش به يك اندازه است ؟ فرد جديد نمي تواند چيز جديد كشف كند؟حال شما ملاحظه مي كنيد كه يك علم مادي پزشكي كه اين همه تغييرات جديد در هر سالي ايجاد مي شود فكر نمي كنيد در علوم اهل بيت كه شما خود معتقد هستيد كه علم الهي ولدني است ممكن است دراين عصر چيزي بفهمند كه در اعصار قبلي به چنين چيزي نرسند؟ و....
همانطور كه ملاحظه مي كنيد با مثالهائي كه اشاره كرديد نمي شود به قضاوت نشست
البته منكر زياده روي در اين حاشيه ها نيستيم ولي اين را مي دانيم اصلش (تحقيقات متعدد)بايد باشد

3-

فراری;28094 نوشت:
- سر سامان دادن به وضع شهریه طلاب (شنیده ام هنوز در عصر ارتباطات و تکنولوزی طلاب شهریه هر مرجع را با ایستادن در صفوف مختلف می گیرند و این که اغلب مراجع شهریه طلاب را تا 5 روز می دهند اگر فردی نتواند شهریه بگیرید شهریه اش سوخته است یعنی به حسابش ریخته نمی شود و...


جانا حرف از دل ما مي زنيد
اگر راه حل خوبي داريد كه طلبه ها را از اين معضل نجات دهيد بدانيد كه دعا گوي شماخواهند بود و ادامه اين بحث ها كه حرف ما به جائي نميرسد كاري عبث است بلكه كلام را بايد به اهلش ارجاع داد واز انها خواست كه اين امر(سر سامان دادن به وضع شهریه طلاب) راپي گيري كنند.
با تشكر

اسراء;28907 نوشت:
اين سايت پاسخ گوي كلام نهادي نيست واز جامعه مدرسين ويااز مراجع هم جوابي ندارند كه در بحث شما شركت نمي كنند
ولي انچه به ذهن مي رسداين است؛

سلام شبهه، شبهه است اشكال به نوع كار نهاد سا سازمان نيست.

اسراء;28907 نوشت:

1-كاربر محترم وظيفه فرد با اجتماع فرق داردشما در انتخاب مرجع وظيفه داريد كه مجتهد اعلم را انتخاب كنيد نه به نظر شورائي از نظر شرعي نمي توانيد به نظر شورائي عمل كنيد. ثانياً:فرصت داشتيد به تاپيك تقليد در همين سايت علت اختلاف مراجع را تا حدي مرور كنيد كه بخاطر چيست ؟

اجمالاً- الف) به خاطراستظهار (برداشت)از روايات وايات ؛كه برداشت از روايات وايات در هر مجتهدي متفاوت با مجتهد است به قول شما كه در پست هاي ديگر در تاپيك ديگر ،(جلوي فكر را نمي شود گرفت) و انديشه در اين مورد متفاوت است ومعناي اجتهاد در فقه پويا همين است وضمن اينكه تعدد نظر است كه موجب توليد علم مي شود

ب)بخاطر بحث رجالي ؛كه يك مرجعي بر اساس يك روايت كه راويش را ثقه مي داند فتوا ميدهد وديگري كه ثقه نمي داند فتوا نمي دهد يا مثل قبلي فتوا نمي دهد و اين چيزي طبيعي است
....و....
خلاصه كلام؛ مثال با ممثل بايد به هم بيادمثال دكتر با بحث مرجعيت قابل مقايسه نيست ضمن اينكه در همان كميسيون پزشكي اينجور نيست كه همه باهم موافق باشند ممكن راي مخالفي هم داشته باشد ولي به نظر اكثريت عمل مي كنند ولي با توضيحي كه داديم ما در مسائل شرعي به نظر جمعي واكثري نمي توانيم عمل كنيم بلكه بايد مرجعي كه اعلم است را بايد انتخاب كنيم وطبق نظراو بايد عمل كرد


دوست من شورا قرار نيست الله بختكي نظر دهد همان اعلم هم بين شورا حاضر است او مي تواند براي نظر خود ادله اش را بياورد و نظر شورا را تغيير دهد. در اين صورت باز شورا نظر اعلم را بيان مي كند. با اين بيان اشكالات شما هم رفع مي شود يعني شورا اعلم محور است اما اعلميت هميشه روي يك فرد تعيين ندارد گاهي ممكن است چند نفر نظر شان با آن فرد يكي باشد. پس شوراي اعلم اين جا مطرح است.
در ثاني اعلم شناسي هم حكايت ها دارد اگر به اين راحتي بود كه جامعه مدرسين هفت نفر را معرفي نمي كرد.
اما كار موازي
من فقط يك نكته مي گويم تو خود مفصل بخوان از اين مجمل.
وقتي هر كسي خود را اعلم معرفي مي كند طبيعي است كه دفتر او بر اساس نظر او تحقيقاتي را انجام دهند و...در ثاني توليد علم درش تخته نمي شود چون شير و خط نمي شود و شورا بحث هاي علمي سخت خود را دارند
اما شهريه
اين را خود گفتيد
به نظر مي رسد امروزه طلاب بحث حرمت نگه داشتن را با بيان اشكال مخلوط كرده اند اگر وضع شهريه شما چنين است چرا اشكالي نمي شود.
در ثاني اگر مجتهدي اعلم است اين به معني اين است كه ما عقلمان آك بند شده و هركاري او كرد ما عقل مان قد نمي دهد و حتما نظر او درست است
همين اشكالي كه من دارم بيان مي كنم به توليد علم كمك مي كند. و حتما سبب رشد من و ديگران مي شود چه بسا دليل قانع كننده اي بيابم و زين پس مطمئن تر تقليد كنم و كنيم.
در آخر من كمال تشكر را از اسرا دارم كه وقت گذاشتند و محترمانه پاسخ من را دادند به نظر اين جا فرق كارشناس با غير كارشناس مشخص شد چون غير كارشناس هو مي كند و كارشناس پاسخ مي دهد
ممنون
موضوع قفل شده است