برایم بگو ایمان چیست

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برایم بگو ایمان چیست

فردی در باره ایمان و تعریف آن از امیر مومنان – كه درود و سلام خدا برو و خاندانش باد – پرسید. امام با بیانی شیوا منطقی و منظم بیان فرمودند كه :

«ایمان بر چهار پایه استوار است :

الف- صبر

ب- یقین

ج- عدل

د- جهاد

الف- صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد .
1- شوق ،

2- هراس ،

3- زهد

4- انتظار.

• آن كس كه اشتیاق بهشت دارد ، شهوت‌هایش كاستى گیرد ،

• و آن كس كه از آتش جهنّم مى ترسد ، از حرام دورى مى‌گزیند ،

• و آن كس كه در دنیا زهد مى ورزد ، مصیبت را ساده پندارد ،

• و آن كس كه مرگ را انتظار مى كشد، در نیكى‌ها شتاب مى‌كند .

ب- یقین نیز بر چهار پایه استوار است :

1- بینش زیركانه ،

2- دریافت حكیمانة واقعیت‌ها ،

3- پند گرفتن از حوادث روزگار ،

4- و پیمودن راه درست پیشینیان .

• پس آن كس كه هوشمندانه به واقعیت ها نگریست ، حكمت را آشكارا بیند ،

• و آن كه حكمت را آشكارا دید ، عبرت آموزى را شناسد ،

• و آن كه عبرت آموزى را شناخت، گویا چنان است كه با گذشتگان مى زیسته است .

ج- عدل نیز بر چهار پایه بر قرار است :

1- فكرى ژرف اندیش ،

2- دانشى عمیق و به حقیقت رسیده ،

3- نیكو داورى كردن

4- استوار بودن در شكیبایى .

• پس كسى كه درست اندیشد به ژرفاى دانش رسید

• و آن كس كه به حقیقت دانش رسید ، از چشمة زلال شریعت نوشید ،

• پس كسى كه شكیبا شد در كارش زیاده روى نكرده با نیكنامى در میان مردم زندگى خواهد كرد .

د- جهاد نیز بر چهار پایه استوار است :
1- امر به معروف

2- نهى از منكر

3- راستگویى در هر حال

4- و دشمنى با فاسقان

• پس هر كس به معروف امر كرد ، پشتوانه نیرومند مؤمنان است ،

• و آن كس كه از زشتى‌ها نهى كرد ، بینى منافقان را به خاك مالید ،

• و آن كس كه در میدان نبرد صادقانه پایدارى كند حقّى را كه بر گردن او بوده ادا كرده است ،

• و كسى كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشم گیرد ، خدا هم براى او خشم آورد ، و روز قیامت او را خشنود سازد» .

متن كلام امام علیه السلام:

وَ سُئِلَ [علیه السلام] عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِى الْفِطْنَةِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِى الْأَوَّلِینَ وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِى أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِى النَّاسِ حَمِیداً وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِى الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِینَ وَ مَنْ صَدَقَ فِى الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ:Sham:

ايمان يكي از واژههاي كليدي و مهم در فرهنگ اسلام است كه متاسفانه مفهوم حقيقي و واقعي آن مورد غفلت واقع شده است
مولوي ميگويد:
ذات ايمان نعمت و لوتي است هول_اي قناعت كرده از ايمان به قول
مومن آن باشد كه اندر جذرو مد _كافر از ايمان او حسرت خورد
ذيلا به تعدادي از مولفه هاي ايمان اشاره ميشود:
1_ايمان يك فعل است نه يك انفعال و واكنش(آمنوا بالله...)(الذين آمنوا ثم لم يرتابوا)
2_ايمان قابل ازدياد يا كم شدن است: (يا ايها الذين آمنوا آمنوا)
3_ايمان با عدم اطميينان قابل جمع است(اولم تومن قال بلي ولكن ليطمان قلبي)
4_مومنين داراي لايه هاي مختلف ايماني هستند(اگر ابوذر ميدانست در قلب سلمان چه ميگذرد او را تكفير ميكرد)
5_....
براي پاسخ تفصيلي رجوع شود به:مفهوم ايمان در كلام اسلامي_اثرتوشی هیکو ایزوتسو ترجمه زهرا پورسينا

در كتاب شريف نهج البلاغه كه حاوي سخنان نغز و حكيمانه حضرت علي(ع) مي ‏باشد، مساله ايمان از جايگاه و اهميت ويژه‏اي برخوردار است و به جهات گوناگون آن پرداخته شده است كه نمونه‏هايي از آن عبارتند از:
الف) فضيلت ايمان: «همانا بهترين چيز كه نزديكي خواهان به خدا سبحان بدان توسل مي‏ جويند ايمان به خدا و پيامبر ... است‏»
ب) اقسام ايمان: «برخي ايمان در دل ها برقرار است، و برخي ديگر ميان دل ها و سينه‏ ها عاريت و ناپايدار»
ج) پايه‏ هاي ايمان: «ايمان بر چهار پايه استوار است‏ بر شكيبائي، و يقين، و عدالت و جهاد. شكيبائي و صبر را چهار شاخه است: آرزومند بودن، ترسيدن، و پارسائي و چشم اميد داشتن. پس آن كه مشتاق و آرزومند بهشت‏ بود شهوت ها را از دل زدود، و آن كه از دوزخ ترسيد، از آن چه حرام است دوري گزيد، و آن كه خواهان دنيا نبود و پارسائي داشت مصيبت ها بروي آسان نمود، و آن كه مرگ را چشم داشت، در كارهاي نيك پاي پيش گذاشت. و يقين بر چهار شعبه است: بر بينائي زيركانه، و دريافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پيشينيان. پس آن كه زيركانه ديد حكمت ‏بروي آشكار گرديد، و آن را كه حكمت آشكار گرديد عبرت آموخت، و آن كه عبرت آموخت چنان است كه پشينيان زندگي را در نورديد. و عدل بر چهار شعبه است: بر فهمي ژرف نگرنده، و دانشي پي به حقيقت ‏برنده و نيكو داوري فرمودن، و در بردباري استوار بودن. پس آن كه فهميد به ژرفاي دانش رسيد و آن كه به ژرفاي دانش رسيد از آبشخور شريعت ‏سيراب گرديد و آن كه بردبار بود، تقصير نكرد و ميان مردم با نيكنامي زندگي نمود.
و جهاد بر چهار شعبه است: به نيك وادار نمودن و از كار زشت منع فرمودن و پايداري در پيكار با دشمنان، و دشمني با فاسقان. پس آن كه به كار نيك واداشت، پشت مومنان را استوار داشت، و آن كه از كار زشت منع فرمود بيني منافقان را به خاك سود؛ و آن كه در پيكار با دشمنان پايدار بود، حقي را كه برگردن دارد ادا نمود؛ و آن كه با فاسقان دشمن بود و براي خدا به خشم آيد، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخيز وي را خشنود نمايد» و در جاي ديگر درباره حقيقت ايمان فرمودند: «ايمان، شناختن به دل، و اقرار به زبان و فرمان بردن با اندام ها است‏»
د) نشانه‏هاي ايمان:
1- «ايمان بنده راست نباشد، جز آن گاه كه اعتماد او بدان چه در دست‏ خداست‏ بيش از اعتماد وي بدان چه در دست‏ خود اوست ‏بود.»
2- كلمه 333 كلمات قصار ص 420 نهج البلاغه: (در صفت مؤمن فرمود:) شادماني مؤمن در رخسار اوست و اندوه وي در دلش. سينه او هر چه فراخ تر است و نفس وي هر چه خوارتر. برتري جستن را خوش نمي‏ دارد، و شنواندن نيكي خود را به ديگران دشمن مي ‏شمارد. اندوهش دراز است، همتش فراز. خاموشي ‏اش بسيارست، اوقاتش گرفتار؛ سپاسگزار است، شكيبايي پيشه است، فرو رفته در انديشه است، نياز خود به كس نگويد، خوي آرام دارد، راه نرمي پويد. نفس او سخت ‏تر از سنگ خارا در راه دينداري - و او خوارتر از بنده - در فروتني و بي ‏آزاري. و نيز فرمود: «ايمان آن است كه راستي را برگزيني كه به زيان تو بود بر دروغي كه تو را سود دهد، و گفتارت بركردارت نيفزايد و چون از ديگري سخن گويي ترس از خدا در دست آيد»



ه) آفات ايمان: 1- همنشيني با اهل هوي و هوس 2- دروغ گفتن 3- حسد ورزيدن. «همنشيني پيروان هوا فراموش كردن ايمان و جاي حاضر شدن شيطان است. از دروغ دوري گزينيد كه از ايمان به دور است ... بر هم حسد مبريد كه حسد ايمان را مي‏ خورد چنان كه آتش هيزم را»
و) عوامل تقويت ايمان:
1- اعمال صالح«ايمان را بر كرده ‏هاي نيك دليل توان ساخت، و از كردار نيك ايمان را توان شناخت‏»
2- سلامت قلب: «ايمان بنده‏اي استوار نگردد تا دل او استوار نشود و دل او استوار نشود تا زبان او استوار نگردد»
3- صبر: «صبر و شكيبائي نسبت ‏به ايمان مثل سر است نسبت ‏به تن، همان طور كه تني سر ندارد فايده‏اي ندارد، ايماني هم كه صبر و شكيبائي در او نباشد فائده‏اي ندارد»
4- حياء: «هيچ ايماني مثل حياء نيست‏»
ز) نتائج ايمان:
1- شهود حق: «ديده‏ ها او را آشكارا نتوان ديد، اما دل ها با ايمان درست ‏بدو خواهد رسيد»
2- توان فهم معارف عالي: «دانستن امر ما(ولايت) كاري سخت است و تحمل آن دشوار كسي آن را تحمل نكند جز انسان با ايماني كه خداوند قلب او را براي ايمان آزموده باشد»

[=Microsoft Sans Serif]تاپیک زیر نیز در موضوع ایمان بوده و تکمله ای بر مطالب دوستان است :


http://www.askdin.com/showthread.php?t=4206

و من الله التوفیق

ونقلي هم از مثنوي در اين باب:
بود گبرى در زمان بايزيد گفت او را يك مسلمان سعيد
كه چه باشد گر تو اسلام آورى تا بيابى صد نجات و سرورى‏
گفت اين ايمان اگر هست اى مريد آن كه دارد شيخ عالم بايزيد
من ندارم طاقت آن تاب آن كان فزون آمد ز كوششهاى جان‏
گر چه در ايمان و دين ناموقنم ليك در ايمان او بس مومنم‏
دارم ايمان كان ز جمله برتر است بس لطيف و با فروغ و با فر است‏
مومن ايمان اويم در نهان گر چه مهرم هست محكم بر دهان‏
باز ايمان خود گر ايمان شماست نه بدان ميل استم و نه مشتهاست‏
آن كه صد ميلش سوى ايمان بود چون شما را ديد آن فاتر شود
ز انكه نامى بيند و معنيش نى چون بيابان را مفازه گفتنى‏
عشق او ز آورد ايمان بفسرد چون به ايمان شما او بنگرد:Sham:

موضوع قفل شده است