آیا ما که به تمام موضوعات دین اسلام عمل نمی‌کنیم، باید خود را مسلمان ب

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ما که به تمام موضوعات دین اسلام عمل نمی‌کنیم، باید خود را مسلمان ب

اسلام، داری دو شکل متفاوت است : یک شکل ظاهری دارد و آن این که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند، در زمره مسلمانان است و حکم اسلام در مورد او جاری است . چنین کسی اگر اعمال دین اسلام یا برخی از آنها را انجام نمی دهد ، نباید از روی انکار باشد ، بلکه اگر انجام ندادن به خاطر انکار آن باشد و این انکار به خدا یا پیامبر برگردد ، از اسلام خارج می شود. شکل دیگراسلام واقعی و باطنی است که جایگاه آن قلب آدمی است، نه زبان و ظاهر او که از این شکل ، تعبیر به ایمان می شود و ایمان بالاتر و برتر از اسلام است.
در آیات قرآن آمده است: "اعراب گفتند که ما ایمان آورده‏ایم، ای پیامبر! به آن‏ها بگو که اسلام آورده (تسلیم شده‏اید) و هنور ایمان در دلهای شما وارد نشده است".(1)
گرایش به اسلام ممکن است انگیزه‏های مختلفی داشته باشد، حتی انگیزه‏های مادی و منافع شخصی، ولی ایمان حتماً از انگیزه‏های معنوی سرچشمه می‏گیرد. امام باقر(ع) می‏فرماید: "ایمان اقرار است و عمل، و اسلام اقرار بدون عمل است".(2)
امام صادق(ع) می‏فرماید: "ایمان شریک اسلام می‏شود، ولی اسلام شریک ایمان نیست".(3) در روایتی دیگر امام باقر(ع) فرمود: "ایمان آن است که در دل مستقر شود و بنده را به سوی خدا کشاند و اطاعت خدا و گردن نهادن به فرمانش مصدّق آن باشد، ولی اسلام گفتار و کردار ظاهری است".(4)
مومن واقعی کسی است که به دستورهای اسلام عمل نماید؛ واجبات را انجام دهد و محرّمات را ترک نماید یعنی ایمان واقعی همراه عمل است و عملش باید مطابق با ایمانش باشد.
در بعضی آیات آمده است: "مومنان کسانی اند که چون یاد خدا شود، دلهاشان ترسان می‏شود و چون آیات الهی برایشان خوانده شود، ایمانشان افزون می‏شود و بر پروردگار خود توکّل می‏کنند. آنان که نماز را بر پا می‏دارند و از آنچه روزیشان داده‏ایم، انفاق می‏کنند. آنان مومنان واقعی هستند".(5)
با این بیان می توان گفت ، انجام تمام اعمال و دستورات دینی شرط اسلام و حتی ایمان نیست ؛ زیرا چه بسا انسان مومنی باشد که مرتکب گناه شود یا از یکی از دستورات تخلف نماید و یا از مسیله ای آگاه نباشد ،سپس با توبه یا انجام عمل ، آن را جبران نماید . اما انسان مومن و حتی مسلمان باید سعی نماید که تمام واجبات را انجام داده و از تمام محرمات پرهیز نماید. به عبارت دیگر در وجود انسان باید حالت تسلیم و فرمان پذیری باشد و در نیت و درون خود بخواهد که به همه مسایلو احکام اسلام عمل نماید و این حالت در غالب مسلمانان وجود دارد ؛ پس نمی توان گفت که ما یا دیگر مسلمانان چون به تمام احکام عمل نمی کنیم ، پس مسلمان نیستیم ، اما در عین حال باید مراقب باشیم که یدک کشیدن این اسم (مسلمانی) ملزوماتی دارد که باید فراهم آوریم ونگران باشیم که آیا حالت تسلیم در مقابل فرمان الهی در درون ما هست یا نه؟ آیا به ملزومات آن عمل می کنیم ؟ آیا اعمال ما مورد قبول و مرضی خداوند هست؟ آیا شرط مسلمانی به جا می آوریم؟
فردا قیامت بر ما چه خواهد گذشت؟
گر مسلمانی به این است که حافظ دارد وای اگر در پس امروز بود فردایی:Sham:
پی‌نوشت‌ها:
1. اصول کافی، ج 3، ص391 .
2.همان، ص 42.
3.همان، ص 41.
4.حجرات (49) آیه 14.
5.انفال (8) آیات 2 - 4 .

مبحث خوبیه.فکر کنم دغدغه اصلی همه ماهاست.وقتی نماز میخونیم و بعد غیبت میکنیم،وقتی برای ائمه گریه میکنیم ولی به کمترین احادیثشون عمل میکنیم،..
واقعا گریه آوره.ما همه باید روز جزا نسبت به این اعمالمون پاسخگو باشیم.من حس میکنم دارم نسبت به دین و آیینم ظلم میکنم.وقتی این دین کاملترینه پس چرا ما هنوز اینجوری هستیم؟چرا اسلام توی گوشت و خونمون اثر نگذاشته و به گناهان واضح میپردازیم(مثل غیبت و دروغ)
یکی به ما بگه چه کنیم تا مسامان و شیعه واقعی باشیم

maryam;17372 نوشت:
مبحث خوبیه.فکر کنم دغدغه اصلی همه ماهاست.وقتی نماز میخونیم و بعد غیبت میکنیم،وقتی برای ائمه گریه میکنیم ولی به کمترین احادیثشون عمل میکنیم،..
واقعا گریه آوره.ما همه باید روز جزا نسبت به این اعمالمون پاسخگو باشیم.من حس میکنم دارم نسبت به دین و آیینم ظلم میکنم.وقتی این دین کاملترینه پس چرا ما هنوز اینجوری هستیم؟چرا اسلام توی گوشت و خونمون اثر نگذاشته و به گناهان واضح میپردازیم(مثل غیبت و دروغ)
یکی به ما بگه چه کنیم تا مسامان و شیعه واقعی باشیم

با سلام و تشکر

به طور کلی کسب هر صفت خوب و ملکه شدن آن احتیاج به تمرین دارد و هیچ ویژگی مثبتی به صورت ناگهانی در انسان پیدا نمی شود. برای کسب هر کمالی باید زحمت کشید، خون دل خورد، برنامه ریزی و تمرین کرد، تا تدریجاً انسان به آن برسد. هم چنان که در پرورش قوای جسمی یک نوجوان با آرزوی پهلوان شدن به جایی نمی رسد؛ بلکه باید عمری زحمت بکشد، نزد استاد آموزش ببیند، سال ها تمرین کند، تا قهرمان شود؛ در امور معنوی هم چنین است.

امام باقر(ع) می فرمودند: من پدرم را ندیدم، مگر در حال ذکر خدا بود؛ اگر سخنی می گفت، قبل و بعدش خدا را یاد می کرد؛ اگر کسی از او سؤالی می پرسید، ایشان ضمن جواب باز خدا را یاد می کرد؛ و هنگامی که هیچکس او را مشغول نمی کرد، زبانش به سقف دهانش چسبیده بود و دائماً می گفت لااله الاالله. (کافی/۲/۴۹۸)

چنین حالتی برای یک انسان معمولی به صورت ناگهانی حاصل نمی شود. برای رسیدن به چنین مرحله ای انسان باید برنامه ریزی کند، تمرین داشته باشد، ابتدا از اعمال ساده شروع کند، تدریجاً تمرینات خود را افزایش دهد و سطح آنها را بالاتر ببرد، تا به تدریج برای او ملکه شود. در نهایت چنین کسی در هیچ کاری از یاد خدا غافل نخواهد شد. کسانی بوده اند که هرچه دیگران از امور مختلف، از کسب و کار، خانواده، دوستان و مانند آن با ایشان گفت وگو می کردند، آنها دنباله سخن را به خدا می رساندند. مثلاً اگر کسی درباره غذا سخنی می گفت، آنها ادامه صحبت را به این مسئله می رساندند که خدای متعال چه غذاهای خوبی با طعم های خوش گوار آفریده است.
چنین کسانی دلشان متوجه خدا است و سایر مسائل برای آن ها عرضی است؛ نه تنها خود آنها از یاد خدا غافل نمی شود، بلکه سعی می کنند دیگران را هم متوجه خدا کنند؛ تمام زندگی آنها با خداست؛ با شما حرف می زنند، اما دلشان با خداست؛ صبح که سر از خواب برمی دارند، با یاد خدا برمی خیزند و اولین کسی که به خاطر می آورند خداست؛ نزدیک وقت نماز گویا کسی او را از جا بلند می کند.

بنده کسانی را حتی در میان دولتمردان دیده ام که نزدیک وقت نماز، در حالی که ما مشغول بحث و گفت وگو بودیم، اما او ناخودآگاه از جای خود بلند شده و برای نماز آماده می شد. چنین کسی با یاد خدا زندگی می کند. لذا آرامش دارد، خود را گم نمی کند و در دام شیطان نمی افتد. حتی مایه برکت برای دیگران هم هست.

اگر ما بخواهیم شیعه علی پسند بشویم، باید سعی کنیم چنین رفتاری را تمرین کنیم. برنامه های خود را تقطیع کنیم و هر ساعت یک بار با جمله ای، آیه ای از قرآن، حدیث یا استغفاری دل خود را متوجه خدا کنیم.

این روایت مورد قبول شیعه و سنی است که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مره؛(مستدرک الوسائل/ ۵/ ۳۲۰) گاهی فضای دلم تاریک و ابری می شود و برای رفع این تیرگی روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم. ما به خیال خود تصور می کنیم آن حضرت تسبیح در دست گرفته و هفتاد بار «استغفرالله» می گفت. خیر؛ ایشان هفتاد مرتبه در طول شبانه روز دل خود را متوجه خدا می کرد. خدایا! من برای انجام وظیفه ای که برعهده ام گذاشتی، به خلق توجه کردم و این مسئله باعث شد که توجهم نسبت به تو کم شود؛ من از این کم توجهی استغفار می کنم.

استغفار آن حضرت متناسب با خود ایشان بود. ما هم باید سعی کنیم در خود، روزی هفت بار در هفت مقطع استغفار کنیم. بنا را بر این بگذاریم که در فواصلی از روز به یاد خدا باشیم. اگر همت کردیم، خدا هم به ما کمک خواهد کرد. تو نشان بده که می خواهی به یاد خدا باشی؛ او یاد خود را به دل تو خواهد انداخت. خدا می داند چنین یادی چه لذتی دارد.

بخشی از سخنان آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir )

موضوع قفل شده است