حدیث قدسی یعنی چه؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیث قدسی یعنی چه؟

عباره عما حکاه احد الانبیا او الاوصیامن الکلام المنزل لا علی وجه الاعجاز(مقباس الهدایه 1/70) انچه یکی از انبیا یا اوصیا از کلام نازل شده از خدا بدون اعجازنقل کنند.پس در حدیث قدسی کلام الهی نقل میشود البته بدون تحدی و غرض اعجاز و لذا در قران نیامده است.



حديث قدسي، حديثي است که معنا و محتواي آن از ناحيه خداوند متعال مي‏باشد، ولي کلام و لفظ آن از زبان پيامبر(ص) مي‏باشد وه معنا و مفهوم آن را خدا سبحان به وسيله الهام يا در خواب به نبي و پيامبرش تفهيم کرده، سپس اين حديث را معصومان(ع) با عبارات و کلمات خودشان نقل مي‏کنند.




بنا بر اين در حديث قدسي ، پيامبر به صورت مستقيم الفاظ را از جانب خدا دريافت نمي کند تا سوال شود که نحوه ديدن وشنيدن پيام ها به چه شکل بوده است چون خدا با چشم ظاهري قابل ديدن نيست نه براي پيامبر ونه براي هيچ شخص ديگري ونه در دنيا و نه در آخرت وهم چنين هيچ فردي نمي تواند با گوش ظاهري حرفي را از خدا بشنود.




راه ارتباط پيامبران با خدا از سه طريق است:




1)القاي به قلب:




وحي الهي به قلب پيامبر الهام مي‏شود مثلاً: "ما به نوح وحي کرديم که کشتي را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز.(2)




2) از وراي حجاب




آن طور که خداوند در کوه طور باموسي(ع) سخن گفت.(3)




3)از طريق فرستادن فرشتگان (رُسُل): آن گونه که در مورد پيامبر وارد شده است: "بگو کسي که دشمن جبرئيل باشد و دشمن خدا است" چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرد".(4))




نتيجه اينکه: نزول وحي بر پيامبر(ص) غالباً از طريق فرشته وحي صورت مي گرفت.




در مورد احاديث قدسي نيز يا به قلب پيامبر الهام شده يا توسط جبرئيل از طرف خدا آورده شده وبه ايشان گفته شده که قرآن نيست يا خود ايشان تفاوت بين اين دو را با علم لدني درک مي کرده اند.




پي‏نوشت‏ها:


1)سيد مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج‏4، ص 431 – 432


سوره مؤمنون (23) آيه 27.2)


3) سوره نساء (4)، آيه 164

4)سورهبقره (2) آيه 97

فرق‌های‌ بین‌ قرآن‌ و حدیث‌ قدسی‌ عبارتنداز: 1ـ الفاظ‌ قرآن‌ عین‌ وحی‌ است‌، ولی‌ در حدیث‌ قدسی‌ ممکن‌ است‌ نقل‌ به‌ مضمون‌ باشد؛ یعنی‌ پیامبر مطالب‌ قدسی‌ را به‌ الفاظی‌، خود گفته‌ باشد. 2ـ آیات‌ احکام‌ خود را دارد، مثلاً بی‌ وضو نمی‌توان‌ به‌ آنها دست‌ زد یا نمی‌توان‌ آن‌ را نجس‌ کرد و اگر نجس‌ شد، باید فوراً پاک‌ کرد، ولی‌ حدیث‌ قدسی‌ آن‌ احکام‌ را ندارد مگر این‌ که‌ کلمة‌ الله‌ یا سائر اسمای‌ مبارکه‌ در حدیث‌ قدسی‌ باشد.3ـ در الفاظ‌ حدیث‌ قدسی‌، تحدی‌ و اعجاز نیست‌، ولی‌ قرآن‌ معجزه‌ است‌ و به‌ تحدی‌ و مبارزه‌ طلبیدن‌ اصرار دارد."تهانوی‌" از "فوائد" امیر حمید الدین‌، شش‌ فرق‌ برای‌ قرآن‌ و حدیث‌ قدسی‌ نقل‌ کرده‌ است‌: 1ـ قرآن‌ معجزه‌ است‌ به‌ خلاف‌ حدیث‌ قدسی‌ .2ـ قرائت‌ نماز جز به‌ قرآن‌ صحیح‌ نیست‌ .3ـ منکر قرآن‌ کافی‌ شمرده‌ می‌شود، ولی‌ اگر کسی‌ منکر حدیث‌ قدسی‌ شود، کافر نیست‌.4ـ قرآن‌ به‌ وساطت‌ جبرئیل‌، وحی‌ می‌شود، به‌ خلاف‌ حدیث‌ قدسی‌.5ـ قرآن‌ به‌ الفاظ‌ مخصوص‌ از لوح‌ محفوظ‌ وحی‌ می‌شود، ولی‌ در حدیث‌ قدسی‌ ممکن‌ است‌ لفظ‌ از پیامبر باشد.6ـ مس‌ قرآن‌ بدون‌ طهارت‌ جائز نیست‌، به‌ خلاف‌ حدیث‌ قدسی‌. در کتاب‌ قواعد التحدیث‌ ص‌ 65 وجه‌ دیگری‌ برای‌ فرق‌ بین‌ قرآن‌ و حدیث‌ قدسی‌ یاد شده‌ و آن‌ این‌ که‌: در ایصال‌ آن‌ به‌ پیغمبر کیفیت‌ خاصی‌ شرط‌ نیست‌، چه‌ ممکن‌ است‌ در رؤیا به‌ پیغمبر القا شود یا به‌ لسان‌ ملک‌ در بیداری‌ یا به‌ القای‌ در خاطر (القای‌ در روع‌) .ابن‌ حجر هیثمی‌ گفته‌ است‌: مجموع‌ احادیث‌ قدسیه‌ای‌ که‌ از پیامبر نقل‌ شده‌، بالغ‌ بر صد حدیث‌ است‌ که‌ بعضی‌ آن‌ها را در مجموعه‌ای‌ جمع‌آوری‌ کرده‌اند.استاد محمد الصباغ‌ گفته‌: در سال‌ 1389 المجلس‌ الاعلی‌ للشئون‌ الاسلامیه‌ در مصر 400 حدیث‌ قدسی‌ از کتاب‌های‌ شش‌گانه‌ و موطأ اهل‌ سنت‌ جمع‌ آوری‌ کرده‌، ضمن‌ دو جلد به‌ نام‌ الاحادیث‌ القدسیه‌ انتشار داده‌ است‌ .از دانشمندان‌ شیعه‌، شیخ‌ حر عاملی‌ (1104) کتابی‌ به‌ نام‌ الجواهر السنیه‌ فی‌ الاحادیث‌ القدسیه‌ گردآوری‌ کرده‌ است‌
http://www.porsojoo.com/fa/node/24893

reza;17279 نوشت:
الفاظ‌ قرآن‌ عین‌ وحی‌ است‌، ولی‌ در حدیث‌ قدسی‌ ممکن‌ است‌ نقل‌ به‌ مضمون‌ باشد؛ یعنی‌ پیامبر مطالب‌ قدسی‌ را به‌ الفاظی‌، خود گفته‌ باشد.

حدیث قدسی با "قال الله "شروع میشه.و این نشون میده که الفاظ اون باید عین الفاظ خدا باشه(و نقل به مضمون در کار نیست)؛پس شباهت حدیث قدسی با قرآن اینه که لفظ از جانب خداست و تفاوتشون هم اینه که حدیث قدسی با غرض اعجاز و هماورد طلبی نازل نشده پس احکام قرآن هم بر اون بار نمیشه.

با تشکر طبق تعریف دقیق مقباس که در ابتدا ذکر کرده ام ظاهرا بیان شما صحیح به نظر میرسد.

رزسفید;18629 نوشت:
حدیث قدسی با "قال الله "شروع میشه.و این نشون میده که الفاظ اون باید عین الفاظ خدا باشه(و نقل به مضمون در کار نیست)؛پس شباهت حدیث قدسی با قرآن اینه که لفظ از جانب خداست و تفاوتشون هم اینه که حدیث قدسی با غرض اعجاز و هماورد طلبی نازل نشده پس احکام قرآن هم بر اون بار نمیشه.


در نقل از قرآن می گویند، «قال الله تبارک و تعالی» و در نقل حدیث قدسی قدما می گفتند، قال رسول الله « فیما یروی عن ربه »

قدس یعنی پاکی و حدیث قدسی از آن نظر که به ذات پاک خداوند نسبت داده می شود، حدیث قدسی است. البته وحی منزل نیست که رسول خدا از قول خداوند برای صحابه باز گوید. یعنی به عبارتی کلام قرآن نیست و حدیث هم نیست که از زبان پیامبر باشد، بلکه به واسطه جبرییل به وحی یا الهام و یا القاء ذهن، دریافت شده است. اسلوش هم با قرآن فرق دارد. در حدیث قدسی دمی از عالم قدس و نوری از ربوبیت الهی دیده می شود .
قرآن را جبرییل به لفظ و معنی از لوح محفوظ دریافت داشته و به پیامبر وحی نموده و در هر عصر و زمان و طبقه ای، نسل بعد از نسل، متواترو قطعی بوده است.
- قرآن معجزه است و حدیث قدسی چنین نیست.
- قرآن از تغییر، تبدیل و تحریف مصون است و حدیث قدسی چنین خصیصه ای ندارد.
- مس کردن قرآن بر عده ای در حالت بدون طهارت حرمت دارد در حالیکه در حدیث قدسی چنین نیست.
- منکر حدیث قدسی کافر شمرده نمی شود.
- با احادیث قدسیه نمی توان نماز خواند.
- در نقل از قرآن می گویند، «قال الله تبارک و تعالی» و در نقل حدیث قدسی قدما می گفتند، قال رسول الله « فیما یروی عن ربه »

قرآن، قطعی الصدور است; ولی احادیث قدسی، ظنی الصدور; یعنی نمی توان گفت: صددرصد از جانب خدا است; چرا که خبرِ واحد است.

ممنون میشم یک نمونه مصداق بیارین.

رزسفید;18942 نوشت:
ممنون میشم یک نمونه مصداق بیارین.


6. حديث قدسي
به طوري كه علماي حدیث گفته‌اند: حديث قدسي به حديثي اطلاق مي‌گردد كه در آن رسول خدا(ص) يا امامان معصوم(ع) مطلبي را از قول خداي تبارك و تعالي نقل و حكايت كنند و اين نقل و حكايت مي‌تواند با استفاده از الفاظ و عبارات خود معصوم(ع) صورت پذيرد. به عبارت ديگر در حديث قدسي پيامبر(ص) و امام(ع) در حكم يك راوي به شمار رفته و مطلبي را با زبان خود از ناحيه خداي تعالي باز مي‌گويد همانند اين حديث: "قال رسول الله قال الله تعالي: الصوم لي و أنا أجزي به؛ خداوند فرموده است كه روزه متعلق به من است و من خود پاداش آن را مي‌دهم."23
حديث قدسي با آنكه به خداوند انتساب پيدا مي‌كند اما از نظر سبك و اسلوب و عنصر اعجاز هرگز موقعيت آيات قرآن را ندارد، از اين جهت اين رشته از احاديث فاقد خاصيت تحدي بوده و غالباً ماهيتي جز خبر واحد ندارد، در صورتي كه آيات قرآن از جهت سبك و اسلوب از خاصيت اعجاز بهره‌مند بوده و از جهت كثرت نقل نيز از قيد تواتر برخوردار است.24



6. وجيزه، شيخ بهايي، ص 2؛ به نقل از علم حديث و نقش آن در شناخت و تهذيب حديث، زين العابدين قرباني، ص 19.
23. وجيزه، شيخ بهايي، ص 3؛ به نقل از: تاریخ عمومی حدیث، ص 28.

24. جهت مطالعه بيشتر در باره تفاوت حديث قدسي با آيات قرآن بنگريد به: علوم الحديث و مصطلحه، صبحي صالح، ص 11؛ قواعد التحديث، ص 90 و تلخيص مقباس الهدايه مامقاني، ص13.

reza;18951 نوشت:

همانند اين حديث: "قال رسول الله قال الله تعالي: الصوم لي و أنا أجزي به؛ خداوند فرموده است كه روزه متعلق به من است و من خود پاداش آن را مي‌دهم."23 .

دقیقا منظورم همین بود.
پیامبر اکرم معصوم هستند.و حرف کذب و خطا نمی زنند.پس الفاظی که به نقل از خداوند و بعد از عبارت "قال الله"می آید باید دقیقا الفاظ حق تعالی باشد.

[=Arial Black]1ـ7. حدیث قدسی
شیخ بهایی، در الوجیزه فرموده: حدیثی كه كلام خدا را گزارش می‌كند و به چیزی در آن تحدّی نشده است.
علّامه طریحی در مجمع‌البحرین می‌نویسد: «چه بسا بین حدیث قدسی و قرآن فرق گذارده می‌شود و آن كه این قرآن به استماع آن از روح الامین (جبرئیل ـ علیه السلام ـ ) اختصاص دارد و حدیث قدسی ملهم است؛ افزون بر این، قرآن به خلاف حدیث قدسی، الفاظی مسموع و مشتمل بر اعجاز است.»[32]

فاضل مامقانی می‌گوید: «حاصل این كه، لفظ حدیث قدسی از ناحیه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است؛ ولی معنای آن از ناحیه خداوند متعال به وسیله الهام یا رؤیا و غیره به پیامبر می‌رسد؛ در حالی كه هم لفظ و هم معنای قرآن، از جانب خداوند است؛ به همین جهت قرآن بر حدیث قدسی برتری دارد.
اولین مؤلف در باب حدیث قدسی: مرحوم محدّث شیخ حرّ عاملی (متوفای 1104 ه‍ .ق.) كتابی درباره احادیث قدسیه به نام الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه نوشته، كه در نجف، بیروت و تهران چاپ شده است. او خود را اولین مؤلف در این زمینه معرفی می‌كند،[33] ولی صفایی خوانساری[34] (متوفای1359 ه‍ .ق.) و آقا بزرگ تهرانی (متوفای 1389 ه‍ .ق.) در الذریعه معتقدند، كه قبل ازوی، سید خلف حویزی (متوفای 1074 ه‍ .ق.) كتابی به نام البلاغ المبین، فی الاحادیث القدسیه نگاشته است.[35]

مثال: حدیث سلسله الذهب و زیارت عاشورا[36]، از جمله احادیث قدسیه هستند:
زیارت عاشورا حدیثی قدسی است که از ناحیه زبان مبارک امام محمدباقر (ع) و توسط علقمة بن محمد حضرمی و محمدبن اسماعیل از صالح بن عقبه و او از مالک جهنی روایت کرده است....
[=Arial Black] [7]. مستدرکات مقباس الهدایه، ج5، ص 24.
[32] . طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، ج6، ص371.
[33] . حرّ عاملی، محمد بن الحسن؛ الجواهر السنیّه، ص6.
[34] . صفایی خوانساری، احمد؛ كشف الأستار، ج4،ص274.
[35] . آقابزرگ تهرانی، محمد محسن؛ الذریعه، ج3، ص141.
[36] . إربلی، علی بن عیسی؛ كشف الغمه، ج3، ص98 ـ طوسی، محمد بن الحسن؛ مصباح المتهجد، ص723.

چرا سخت میگیری؟بحث من نتیجه گیری عقلیه.اگر تحلیل من رو قبول نداری مسأله ای نیست.نیازی به این همه نقل قول و تکرار مکررات نیست.

رزسفید;18962 نوشت:
چرا سخت میگیری؟بحث من نتیجه گیری عقلیه.اگر تحلیل من رو قبول نداری مسأله ای نیست.نیازی به این همه نقل قول و تکرار مکررات نیست.

دوست عزیز چرا ناراحت میشه
من منبع گذاشتم !!تازه اگه به گوگل مراجه کنید خیلی مطالب از علما پیدا میکنید که واستون جالب !!
پیروز باشید

ناراحتی رسم ما نیست.غرض تبادل اطلاعاته.نه مجاب کردن طرف مقابل.باید تحلیل گر باشیم.علما سرور ما هستند.ولی خاصیت علم اینه که قابل پژوهشه.هر مطلبی قابل بررسیه مگر اینکه با برهان ثابت شده باشه یا نصی مؤید اون باشه.

رزسفید;18965 نوشت:
ناراحتی رسم ما نیست.غرض تبادل اطلاعاته.نه مجاب کردن طرف مقابل.باید تحلیل گر باشیم.علما سرور ما هستند.ولی خاصیت علم اینه که قابل پژوهشه.هر مطلبی قابل بررسیه مگر اینکه با برهان ثابت شده باشه یا نصی مؤید اون باشه.

اگر خاصیت علم پس مطلق چرا!!!!

.........

حالا که ناراحتی رسم نیست
این شعر هدیه از برادر کوچک شما

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=Arial Black]مسلمانان مسلمانان چه بايد گفت ياری را
که صد فردوس می سازد جمالش نيم خاری را
مکان ها بی مکان گردد زمين ها جمله کان گردد
چو عشق او دهد تشريف يک لحظه دياری را
خداوندا زهی نوری لطافت بخش هر حوری
که آب زندگی سازد ز روی لطف ناری را
چو لطفش را بيفشارد هزاران نوبهار آرد
چه نقصان گر ز غيرت او زند برهم بهاری را
جمالش آفتاب آمد جهان او را نقاب آمد
وليکن نقش کی بيند بجز نقش و نگاری را
جمال گل گواه آمد که بخشش ها ز شاه آمد
اگر چه گل بنشناسد هوای سازواری را
اگر گل را خبر بودی هميشه سرخ و تر بودی
ازيرا آفتی نايد حيات هوشياری را
به دست آور نگاری تو کز اين دستست کار تو
چرا بايد سپردن جان نگاری جان سپاری را
ز شمس الدين تبريزی منم قاصد به خون ريزی
که عشقی هست در دستم که ماند ذوالفقاری را

اینم از حافظ(الان باز کردم):
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

با تشکر از رضای عزیز .البته من هم نظر یاس را می پسندم اما نه به دلایل ایشان.در حدیث قدسی لفظ و معنا از طرف خداوند است بر خلاف حدیث نبوی که لفظ از طرف نبی و معنا الهام گرفته از طرف خدا می باشد. واصلا فرق مهم ایندو همین است.لذا صبحی صالح می گوید:بان اللفظ فی الحدیث القدسی من الله(علوم الحدیث ص124)

سید مهدی;19326 نوشت:
البته من هم نظر یاس را می پسندم

منظورتون از یاس رز سفیده دیگه؟
ممنون از دلیل مستندتون.

با سلام وعرض ادب
در مورد حدیث قدسی ،اول تعریف شیخ بهایی را خدمتتان عرض می کنم . ایشان می فرماید: «ومن الحدیث ما یسمی حدیثا قدسیا وهو ما یحکی کلامه تعالی غیر متحّدی بشئی منه ،نحو قوله تعالی (الصوم لی وانا اجزی علیه(به).»
حدیث قدسی سخن خداوند است همچنان که قرآن سخن خداست با این تفاوت که خصوصیاتی که به این موجب آن قرآن از غیر خود متمایز می شود در حدیث قدسی وجود ندارد .
به هر حال ،خداوند متعالاز این که کلامش رای به دو صورت معجزو غیر معجز نازل ساخته، حکمتی داشته است از جمله، ارائه حجتی برای حقانیت رسول ودین حق به وسیله کلام اعجاز گر، آسان گیری بر امت با نزول کلام غیر معجز- زیرا نقل به معنا وهم چنین قرائت ولمس آن توسط شخص جنب جایز است.
استوار ترین سخن در این مقام این است که الفاظ قرآن تماما وحی خداونداست.
الفاظ حدیث قدسی نیز بنا بر قول مشهور وحی است. وحدیث نبوی نیز به جز مواردی که اجتهاد خود پیامبر است، معنی آن از سوی خدامند وحی شده والفاظ آن ازآن حضرت (ص)است. قرآن دارای خصوصیصتی است، نظیر اعجاز، وسیله شدن برای عبادت، وجوب مراقبت درادای عین الالفاظ آن وجز آن، در حالی که حدیث قدسی ونبوی فاقد آن خصوصیات هستند. حکمت این تفکیک آن است که اعجاز منوط به الفاظ قرآن است. واگر ادای قرآن به معنا مجاز می شد، خصوصیت اعجاز آن از بین می رفتودر معرض تغییروتبدیل قرار می گرفت ومردم در اصل تشریع ونزولش اختلاف می کردند. اما الفاظ حدیث قدسی ونبوی ملاک اعجاز نیست. وبه همین دلیل خداوند از اسباب آسان گیری برامت ورعایت مصالح بندگان، در جواز نقل به معنای حدیث ومنع نقل به معنای قرآن، خصوصیات وقداست ممتاز قرآن رای در حدیث قرار نداد ونقل به معنای حدیث رای جایز شمرد.« خداوند بر مردم هر آینه رئوف ومهربان است.»

ترجمه مناهل العرفان فی علوم القرآن، متن، ص:61

سید مهدی;19326 نوشت:
با تشکر از رضای عزیز .البته من هم نظر یاس را می پسندم اما نه به دلایل ایشان.در حدیث قدسی لفظ و معنا از طرف خداوند است بر خلاف حدیث نبوی که لفظ از طرف نبی و معنا الهام گرفته از طرف خدا می باشد. واصلا فرق مهم ایندو همین است.لذا صبحی صالح می گوید:بان اللفظ فی الحدیث القدسی من الله(علوم الحدیث ص124)

با سلام

نظر مشهور علما بر این است که در حدیث قدسی معنا از ناحیه خداوند است و لازم نیست که لفظ هم از خداوند باشد بلکه رسول الله(ص) می تواند نقل به معنا کند و با لفظ خود آنرا بیان کند.
نقل قولی که از صبحی صالح شده نیز ناقص است.وی نظر مذکور در متن شما را صرفا به عده ای(که نامشان را ذکر نکرده)منتسب دانسته اما بلافاصله می گوید:بیشتر علما بر این باورند که در حدیث قدسی،لفظ از جانب پیامبر خداست و معنا از طرف خداست.(و خودش در این باره قضاوتی نکرده است)
.(درایه الحدیث شانه چی- علوم الحدیث ومصطلحه)

پرسش:
احاديثي كه در منابع شيعه موجود است، به خصوص احاديث قدسي تا چقدر معتبر هستند؟ آيا مي توان اطمينان داشت كه تمام آن ها صحيح هستند؟
پاسخ:
در پاسخ به سوال فوق توجه به چند نكته ضروري مي باشد:
الف) براي تشخيص احاديث معتبر از احاديث جعلي و غير معتبر، ملاك ها و معيارهايي وجود دارد:
پيشوايان، معصوم ـ عليهم السلام ـ مسلمانان را به فراگيري و فهم حديث و مذاكره و نشر آن، بسيار ترغيب كرده اند، و همين امر سبب پديد آمدن جوامع روايي و حديثي شد و عمده ترين اين جوامع حديثي ـ كه به كتب اربعه ـ معروفند عبارتند از: اصول و فروع و روضه كافي، از شيخ محمد بن يعقوب كليني(ره). «من لايحضره الفقيه»، از شيخ صدوق (ره). «تهذيب الاحكام و استبصار» از شيخ طوسي (ره).
احاديثي كه در كتب اربعه آمده است به صورت مواد خامي است كه براي استفاده درست و استنباط و استخراج احكام و معارف اسلامي از محتواي آن ها به چند علم جنبي احتياج است كه به آن ها علوم حديث مي گويند مانند «علم درايه» ، «رجال» و «فقه الحديث».
درايه در لغت. به معناي معرفت و دانستن است.(1) راغب اصفهاني مي گويد: درايه معرفتي است كه با نوعي از تدبير به دست آيد.(2) در اصطلاح، درايه علمي است كه از سند حديث و متن آن و چگونگي فرا گرفتن و آداب نقل حديث گفتگو مي كند.(3) موضوع علم درايه عبارت است از: سند و متن حديث و فايده و غرض از اين علم، معرفت و شناسايي احاديث مقبول و مردود است.
در يك نگاه كلي علم درايه علمي است كه در آن از اقسام حديث و كيفيت تحمل و نقل حديث و چگونگي ثبوت عدالت، ضبط راويان حديث و الفاظي كه در جرح و تعديل راويان استعمال مي شود و نيز در مورد طبقات روات و مشايخ و مطالبي از اين قبيل، بحث مي شود. بنابراين، علم درايه در مورد حديث، از جهت صحيح يا غيرصحيح بودن متن و سند آن مي باشد.(4)
از جمله علوم ديگري كه براي تشخيص حديث صحيح از غيرصحيح لازم است، علم رجال مي باشد.
در علم رجال، از احوال راويان حديث از جهت اتصاف آنان به شرايط قبولي اخبارشان و ساير احوال آنها، مثل: ضابط بودن، امامي بودن، عدالت و... بحث مي شود. يعني، راويان احاديث اگر داراي چنين صفاتي باشند، خبرشان صحيح و به آن عمل مي شود. به تعبير ديگر، علم رجال علمي است گسترده و دامنه دار كه در آن از احوال راويان حديث، بحث مي شود تا اشخاص و راويان موثق و مورد اعتماد از غير موثق مشخص شود.(5)
پس علم رجال، سند حديث (يا راويان)، و علم درايه متن حديث و اقسام آن و عوارضي كه بر آن حديث عارض مي شود را مورد بررسي قرار مي دهد.
از سوي ديگر، اطمينان به روايت، ممكن است از جهت سند، يا دلالت، يا قراين ديگر، و يا مجموع آنها به دست آيد. گاه يك روايت با سند صحيح، ممكن است اطمينانآور نباشد. هر چند بتوان به لحاظ صحت سند بر طبق آن عمل كرد. اما روايتي با سند حسن، يا حتي ضعيف، با قراين ديگر اطمينانآور باشد. بنابراين. ارزيابي سند يا دلالت به تنهايي،‌ نميتواند ملاك اطمينان يا عدم اطمينان قرار گيرد.
«فقه الحديث» دانشي است كه عهدهدار بررسي محتواي حديث است و حديث پژوهان بعد از ارزيابي حديث، در صورتي آن حديث را مورد پذيرش قرار مي دهند كه چهار شرط كلي در آن موجود باشد:
الف) عدم مخالفت با كتاب خدا.
ب) عدم مخالفت با سنّت قطعي.
ج) عدم مخالفت با دلايل عقلي.
د) عدم مخالفت با آنچه اماميه بر آن اجماع و اتفاق كردهاند
.
اين چهار مورد. از مهمترين شرايط و شواهد صحت يك روايت است. ولي شواهد و قراين ديگري نيز وجود دارد كه در منابع «فقه الحديث» بيان شده است.
با به كارگيري علوم ياد شده، احاديث معتبر از احاديث غيرمعتبر و جعلي مشخص مي شود، و معيارها و ملاك هاي تشخيص احاديث معتبر مورد تحليل قرار مي گيرد.(6)
ب) احاديث اسلامي در يك تقسيم بندي به دو قسم تقسيم مي شوند:
1ـ احاديث قدسي. كه مانند قرآن كريم وحي الهي بر پيامبران است، ولي الفاظ آن، توسط پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ساير پيامبران الهي بيان شده و داراي اعجاز نيست و تنها مضمون و محتواي آن به وسيلة الهام يا در خواب و... به پيامبر القا مي شود.
همچنين در احاديث قدسي احتمال تحريف وجود دارد، بر خلاف قرآن كه تحريف ناپذير است. همچنين در احاديث قدسي برخلاف قرآن، لزوم طهارت هنگام مسّ، ثواب قرائت، حرمت قرائت در برخي اوقات و... ، مطرح نيست.
دانشمندان مسلط به علوم حديث، مي توانند احاديث صحيح و معتبر را از احاديث غيرصحيح و جعلي تشخيص دهند، و بدون علوم ياد شده، نمي توان اعتبار احاديث اسلامي را تأييد يا رد نمود.

پاورقی:
1. قرشي، اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1361، ج2، ص343.
2. الراغب الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، قم، ذوي القربي، 1416ق، ص312.
3. ر.ك: سبحاني، جعفر، اصول الحديث و احكامه في علم الدراية، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1416ق، ص14.
4. ر.ك: مديرشانه چي، كاظم، علم الحديث و دراية الحديث، قم، انتشارات اسلامي، 1375ش، ص6.
5. سبحاني، جعفر، كليات في علم الرجال، قم، انتشارات اسلامي، 1414ق، ص11.
6. همان، ص16.

حدیث قدسی عبارت است از کلامی که پیامبر اکرم (ص) از خداوند متعال حکایت کند (و معمولا با کلماتی مانند «قال الله» یا «یقول الله» شروع می شود) و در الفاظ آن تحدی و اعجازی وجود ندارد، به خلاف قرآن که با الفاظ مخصوصی وحی شده و دیگران در آوردن مثل آن عاجزند. آیات قرآنی اعجاز دارد اما احادیث قدسی اعجاز ندارد یعنی مخلوقات از آوردن مانند قرآن عاجزند اما این مطلب در مورد احادیث قدسی وجود ندارد؛
به دیگر سخن، آیات قرآن و احادیث قدسی از یک مبدأ سرچشمه می گیرد با این تفاوت که احادیث قدسی معجزه و سند رسالت محسوب نمی‏ گردد اما آیات کریمه قرآن معجزه و سند رسالت است (و پیامبر اکرم(ص) مأمور به تبلیغ آنها بوده است(
نکته دیگر آن که آیات شریفه قرآن قطعی الصدور است و به تواتر به اثبات رسیده و غیر قابل تحریف می‏باشد و کتاب رسمی دین اسلام است، در حالیکه احادیث قدسی از چنین امتیازاتی برخوردار نیست.
به عبارت بهتر، آیات قرآن به تواتر از پیامبر اکرم بدست ما رسیده پس قطعی الصدور است اما بیشتر احادیث قدسی چون خبرِ واحد هستند (و نه متواتر) لذا قطعی الصدور نیست بلکه ظنی الصدور است یعنی استنادش به پیامبر اکرم (ص) قطعی نیست.
نکته دیگر اینکه آیات‌ قرآن احکام‌ خاصی دارد، مثلاً بدون طهارت نمی‌توان‌ به‌ الفاظ آیات دست‌ زد یا نمی ‌توان‌ آن‌ را نجس‌ کرد و اگر نجس‌ شد، باید فوراً پاک‌ کرد،‌ ولی‌ حدیث‌ قدسی‌ این‌ احکام‌ را ندارد مگر این‌ که‌ کلمة‌ الله‌ یا سائر اسمای‌ مبارکه‌ در حدیث‌ قدسی‌ باشد.
برخی (مانند ابن‌ حجر هیثمی‌) مجموع‌ احادیث‌ قدسیه‌ای‌ که‌ از پیامبر نقل‌ شده‌ را بالغ‌ بر صد حدیث‌ می دانند. عده ای از محدثین این احادیث را در مجموعه‌ هایی‌ جمع‌آوری‌ کرده‌اند:
استاد محمد الصباغ‌ گفته‌: در سال‌ 1389 ، المجلس‌ الاعلی‌ للشئون‌ الاسلامیه‌ در مصر 400 حدیث‌ قدسی‌ از کتاب‌های‌ شش‌گانه‌ و موطأ اهل‌ سنت‌ جمع‌ آوری‌ کرده و در کتابی دو جلدی به‌ نام‌ «الاحادیث‌ القدسیه‌« منتشر کرده‌ است‌ .
از دانشمندان‌ شیعه‌ نیز، شیخ‌ حر عاملی‌ (مؤلف وسائل الشیعه) ، احادیث قدسی پیامبر اکرم (ص) را در کتابی‌ به‌ نام‌ «الجواهر السنیه‌ فی‌ الاحادیث‌ القدسیه»‌ گردآوری‌ کرده‌ است‌.

------------------------------------
یک نمونه از احادیث قدسی:
قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: يقول اللَّه عزّ و جلّ: اشتدّ غضبي على من ظلم من لا يجد ناصرا غيری (الجواهر السنية (كليات حديث قدسى)/ص316(
خشم من سخت است بر كسى كه ستم كند به کسی كه ياورى جز من ندارد.
پرسش:
پیامبر اکرم (ص) این احادیث قدسی را از کجا دریافت کرده اند؟

پاسخ:
احادیث قدسی حکایت کلام خداوند است که پیامبر اکرم (ص) برای ما بیان کرده اند. سخن گفتن پیامبران الهی با خداوند سبحان به گونه های زیر ممکن است که در آیه 51 سوره شوری بدان اشاره شده:

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ
هيچ بشرى را نسزد كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب غيب يا رسولى [چون فرشته‏] مى ‏فرستد پس فرشته به اذن او آنچه را بخواهد وحى مى‏ كند كه او بلند مرتبه و حكيم است

-------------------------------------
توضیح مطلب اینکه، از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:
1- القاى به قلب: كه در مورد بسيارى از انبيا بوده است، مانند نوح (ع) كه مى‏ گويد:
فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا (مؤمنون/27(
ما به نوح وحى كرديم كه كشتى را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز

2- از پشت حجاب: آن گونه كه خداوند در كوه طور با موسى (ع) سخن مى‏ گفت:
وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً (نساء/164)
(بعضى "من وراء حجاب" را شامل رؤياى صادقه نيز مى‏ دانند(

3- از طريق ارسال رسول (=فرشته وحی): آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام (ص) آمده:
قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ(بقره/97(
بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد

البته وحى بر پيامبر اسلام منحصر به اين طريق نبوده و از طرق ديگر نيز صورت گرفته است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى‏ گرفته، چنانچه در بالا اشاره شد و گاه در خواب و رؤياى صادقه، چنان كه در مورد ابراهيم و دستور ذبح اسماعيل آمده است (هر چند بعضى آن را مصداق مِنْ وَراءِ حِجابٍ دانسته ‏اند(
--------------------------------------
پرسش: آیا ما با وجود قرآن نیازی به این احادیث قدسی داریم یا نه؟

پاسخ:
من پاسخ شما را با آیات کریمه قرآن که مورد قبول شماست ذکر می کنم:
قرآن فی نفسه روشن و مبین است و هیچ ابهامی ندارد:
هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ (ال عمران/138(
اين، بيانى است براى عموم مردم و هدايت و اندرزى است براى پرهيزگاران‏

يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً (نساء/174(
اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم.

لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (نور/46(
ما آيات روشنگرى نازل كرديم و خدا هر كه را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مى ‏كند

رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً (طلاق/11(
رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى ‏كند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏ اند، از تاريكی ها بسوى نور خارج سازد! و هر كس به خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير (درختانش) نهرها جارى است، جاودانه در آن مى ‏مانند، و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است

اما در عین حال همه کس را یارای استفاده از این نور و روشنایی نیست
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً (اسراء/82)از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏ كنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى ‏افزايد.
برای استفاده کامل از تمام این روشنایی یک طهارت باطنی نیاز است:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ
في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ
لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ
تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ (واقعه/77 تا 80)
كه آن، قرآن كريمى است،
كه در كتاب محفوظى جاى دارد،
و جز پاكان نمى ‏توانند به آن دست زنند [دست يابند]
آن از سوى پروردگار عالميان نازل شده

فلذا یکی از وظایف پیامبر اکرم (ص) تبیین آیات کریمه قرآن معرفی شده:
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (نحل/64)
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مى ‏آورند

بجز مطالب پیش گفته، آیات بسیاری ما را به پیروی از پیامبر اکرم (ص) فرا خوانده و معنای این دستور آنست که تبیین و تفصیل دست کم بخشی از دستورات خداوند متعال، به پیامبر اکرم (ص) واگذار شده است و اهل ایمان را به پیروی بی چون و چرا از این دستورات فرا خوانده شده اند و آیات بسیاری بر این معنا دلالت دارد:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً (احزاب/71)
و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى (و پيروزى) عظيمى دست يافته است

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)
و هر كس خدا و رسولش را اطاعت نمايد، او را در باغهاى (از بهشت) وارد مى‏ كند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است و آن كس كه سرپيچى كند، او را به عذاب دردناكى گرفتار مى ‏سازد

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً (احزاب/36)
و هيچ مرد و زن مؤمنى را در كارى كه خدا و رسول حكم كنند اراده و اختيارى نيست (كه رأى خلافى اظهار نمايند) و هر كس نافرمانى خدا و رسول او كند دانسته به گمراهى سختى افتاده است

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى(

نتیجه اینکه طبق دستور آیات کریمه قرآن ما نیازمند به سخنان پیامبر اکرم (ص) [که همان احادیث حضرت است] می باشیم و اطاعت از این دستورات بر همه مسلمین واجب است و طبق آیاتی که در اینجا و پستهای قبلی عرض شد، در صورت سرپیچی از فرمان حضرت، طبق صریح آیات قرآن متخلفاندارای گمراهی آشکارند و به آنان وعده دوزخ داده شده است و تنها راه نجات اطاعت بی چون و چرا در برابر این دستورات است): احزاب/36) و )فتح/17) و )احزاب/71) و آیات بسیار دیگر .
-----------------------------------------
نکته دیگری که از این آیات بدست می آید اینست که دستورات پیامبر عین دستورات خداوند سبحان است و پیامبر در حقیقت دستورات قرآن کریم را برای مردم تبیین می کند، به عنوان نمونه:
خداوند سبحان در قرآن کریم نماز های واجب را اینگونه بر مؤمنان واجب شمرده:
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً (نساء/103(
نماز، وظيفه ثابت و معيّنى براى مؤمنان است

اما شکل اجرای آن را در هیچ جای قرآن مطرح نکرده است (غیر از نماز خوف آن هم به صورت جزئی ، آیه 102 نساء) و این تفصیل و جزئیات به پیامبر واگذار شده که برای مردم تبیین نماید لذا حضرت نماز را به مردم آموزش داد و فرمود:
صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي (عوالي‏ اللآلي/ج1/ص 198(
مردم! به شیوه ای که من نماز می خوانم، نماز بخوانید.

------------------------------------------------
پرسش:
آیا از پیامبر(ص) تنها در زمانی که زنده هستند اطاعت می شود یا بعد از وفات ایشان هم وجوب اطاعت باقیست؟

پاسخ:
در موضوع رسالت، سخن ما درباره شخص پیامبر نیست، درباره رسالت او و پیام آوری او از جانب خدای تعالاست. شما و ما چرا به پیامبر(ص)، پیامبر می گوییم؟ چون معتقدیم او از جانب خود حرفی نمی زند و هر آنچه می گوید سخن خدا و پیام الهیست:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ ، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3 و 4)
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد، آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست
پیام خداوند برای بشر، با گذر زمان و جابجایی مکان، رنگ کهنگی و مردگی نمی گیرد و تا بشر بر این کره خاکی باقیست، مخاطب پیام خداست و این پیام جاودانه است و هرگز نمی میرد.
تمام آیات کریمه قرآن هم که دال وجوب اطاعت از رسول است، مطلق است و هیچ آیه ای اطاعت از رسول را مقید به زنده بودن پیامبر معرفی نکرده؛ (احزاب/71)(فتح/17)(احزاب/36)(نساء/80)
پرسش : چگونه به سخنان پيامبر (ص) دست يابيم؟

پاسخ:
با مراجعه به احادیث معتبر نقل شده از حضرت رسول (ص) می توان سخنان ایشان را بدست آورد.

برای تشخیص حدیث صحیح از غیر صحیح نیازمند تعلیم دانش حدیث هستیم؛ شاخه های دانش حدیث موارد متعددی است از جمله: رجال الحدیث ، درایة الحدیث ، فقه الحدیث و ... . ملاکها و چگونگی تشخیص احادیث صحیح از غیر صحیح بخوبی در دانش حدیث تحلیل و بررسی شده و اینجا مجال بازگویی آنها نیست. برای آشنایی اجمالی با این فن، می توانید به کتاب «روش فهم حدیث» و نیز کتاب «آسیب شناخت حدیث» اثر استاد عبدالهادی مسعودی مراجعه فرمایید.


موضوع قفل شده است