جمع بندی چرا توصیفاتی که از بهشت شده، اینقدر ساده است؟
تبهای اولیه
سلام
سؤالم شاید بچهگانه به نظر برسه ولی خب خیلی وقته که ذهنمو درگیر کرده و کسی یا جایی رو پیدا نکرده بودم که بتونم به جواب درست برسم...!
برای همین پیشاپیش بابت این دغدغهی ذهنیم عذر میخوام...!
سؤالی که دارم اینه: «چرا در توصیفاتی که از بهشت میشه (در قرآن و روایات)، هیچوقت اشارهای به تکنولوژیهایی که در اونجا خواهد بود نشده؟!»
همیشه صحبت از یه نهر و یه تخت و چهار تا درخت بوده...!
واقعاً همهاش همین؟!
روی همین زمین، هر قرن که میگذره، پیشرفت تکنولوژی به حدی هست که باورش برای مردم قرنهای گذشته ممکن نیست...
اما توصیفاتی که از بهشت شنیدم، به نظرم فقط برای مردمی که در قرون اولیه زندگی میکردن جالب به نظر میرسه...
قرآن برای تمام دورانهاست؛ پس چرا این توصیفات رو فقط با توجه به درک مردمی که 1400 سال پیش زندگی میکردن بیان کرده؟
چرا بهشت اونطور که برای آدمهای این روزگار (و حتی کسانی که هزار سال بعد زندگی خواهند کرد) جذاب به نظر برسه، توصیف نشده؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
امیدوارم سوءبرداشتی از صحبتم نشده باشه...
نه مشکلی با قرآن دارم و نه آدم دینستیزی هستم...! :hamdel:
مطرح کردن این سؤالم هم به این خاطر بود که این دغدغهی چند سالهام رو برطرف کرده باشم...!
ممنون... :Gol:
(نمیدونم گفتنش لازمه یا نه ولی جهت اطمینان، مقلد آیتالله سید صادق شیرازی هستم)
سؤالی که دارم اینه: «چرا در توصیفاتی که از بهشت میشه (در قرآن و روایات)، هیچوقت اشارهای به تکنولوژیهایی که در اونجا خواهد بود نشده؟!»
همیشه صحبت از یه نهر و یه تخت و چهار تا درخت بوده...!
واقعاً همهاش همین؟!
سلام علیکم
بهشت دارای مراتبی است وهر کس نسبت به درجه ایمانی واعمالی که دارد از آنها بهره خواهد برد که بالاتر از بهشت قرب الهی ورضوان الهی است که والاترین مقامی است که انسان می تواند به آن برسد.
اینکه حقیقت لذائذ بهشتی چیست ومنحصر به همین میوه ها وخوردنی هاست مساله ای است که خیلی ها بالاخص از عرف وکسانی که مشرب عرفانی دارند می گویند بهشت بالاتر از این سخنان وظواهر است واینها بخاطر فهم مردم وعدم درک حقیقی چیزهایی است که در بهشت وجود دارد.
مرحوم صدرا در اسفار ج8 بحث مربوط به درجات اهل بهشت می فرمایند: این نعمتهای ظاهری که خوردنی ها باشد برای اقل وپایین ترین درجات اهل بهشت است که در این دنیا بیشتر به همین ظواهر چسبیده بودند وبخاطر آنها دنبال عبادت بودند. اما برای اهل معن یوکسانی که درجات ایمانی بالا دارند مساله فرق می کند ونعمتها از قبیل این میوه ها وخوردنیها نیست بلکه از قبیل معنویات است که لذتش به مراتب بیشتر از این حرفها است.
اما اینکه در بهشت تکنولوژی وجود ندارد باید بدانیم که آن عالم مشخص نیست همانند عالم ماده باشد ودر عامی مجردات به اوج تکنولوژی رسیده ام وبه تعبیر قرآن هر آنچه انسان بخواهد ودر دلش باشد بلافاصله در برابر او آماده خواهد شد. واینکه نعمتهای بهشتی تکراری نیست بلکه هر لحظه تازه می شود وتکراری که ملالت آور باشد وجود ندارد.
روی همین زمین، هر قرن که میگذره، پیشرفت تکنولوژی به حدی هست که باورش برای مردم قرنهای گذشته ممکن نیست...
اما توصیفاتی که از بهشت شنیدم، به نظرم فقط برای مردمی که در قرون اولیه زندگی میکردن جالب به نظر میرسه...
بهشت محل عمل نیست بلکه جایی است که انسان ثمره اعمال خود را خواهد دید ودر واقع بهشت وجهنم تجسم اعمال انسان است واین اعمال به صورت همان نعمتها ولذائذ بهشتی اعم از مادی ومعنوی در خواهد آمد. لذا باید گفت سازنده بهشت اعمال م وشماست که هر قدر بیشتر وکیفیت عالی داشته باشد در آنجا شرایط بهتری خواهیم داشت.
قرآن برای تمام دورانهاست؛ پس چرا این توصیفات رو فقط با توجه به درک مردمی که 1400 سال پیش زندگی میکردن بیان کرده؟
چرا بهشت اونطور که برای آدمهای این روزگار (و حتی کسانی که هزار سال بعد زندگی خواهند کرد) جذاب به نظر برسه، توصیف نشده؟
قرآن کلیات را بیان کرده است وچیزهای تازه زیاد دارد واگر در قرآن تامل وتدبر شود چیزهایی به دست خواهیم آورد که لذیذتر از آن وجود ندارد. شما اگر به تفسیر المیزان وامثال این تفسیر مثل تفسیرای عرفانی مراجعه کنید مشاهده می کنید این بزرگواران چیزهایی در اثر تدبر وتامل در قرآن به دست می آورند که فرح بخش ولذت بخش است البته لذت علمی ومعنوی. بنده تصور می کنم ایراد از طرف ما است نه از طرف قرآن.
سلام علیکم،
این تکنولوژیها از چه جهتی برای انسان معاصر شگفتانگیز شدهاند؟
- ماشین رختشویی انسان را از نیاز به شستن با دست راحت کرده است ... در بهشت نیازی به شستن نیست حتی با ماشین لباسشویی
- ماشین ظرفشویی که انسان را شستن ظرفها و برخی میوهها خلاص کرده ... در بهشت این کارها از انسان به کل ساقط است
- جاروبرقی سوار شده روی یک روبات ... در بهشت آلودگی نیست که حتی انسان لازم باشد کمی آلودگی را تحمل کند و زحمت روشن کردن یک روبات را به خود بدهد
- ماکروفر و توستِر و فِر و سایر وسایل آشپزی ... در بهشت بدون نیاز به آنها گوشت پرندگان و ... برای انسان مهیا است، هر وقت اراده کند (نیازی به زودپز یا ماکروفر ندارد) و در نهایت جاافتادگی (نیازی به آرامپز ندارد) ... و غذا نه ته میگیرد نه میسوزد نه کمنمک میشود نه زیادی ترش میشود نه ... قبلاً هم به بنیاسرائیل در زمان حضرت موسی علیهالسلام من و السلوی نازل شده بود و در بهشت البته بهتر از آن خواهد بود و متنوعتر ... هرچه که انسان میلش را داشته باشد
- یخچال برای خنک کردن آب و ...، برای حفظ مواد از فاسد شدن و ...، در بهشت نیازی به آنها نیست، میوهی خارج از فصل هم نداریم همه چیز همیشه موجود است، درختان میوههای خود را نزدیک میکنند تا در دسترس هر خواهندهای باشد (در آخرت هر موجودی حیات است: وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ)
- اتوموبیل و موتور سیکلت و اتوبوس و مترو و قطار با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت و هلیکوپتر و هواپیمای چند نفره تا چند صد نفره و هواپیماهای مافوق صوت و سفینه و کشتی و هاورکرافت و زیردریایی و ... در بهشت نیازی به هیچ یک از اینها نخواهد بود و انسانی که طی الأرض و طی السماء داشته باشد در همین دنیا هم با سرعت خیلی بیشتر (نزدیک به آنی) به هر جا بخواهد میتواند برود تا چه رسد به بهشت ...
- انرژیهای الکتریکی و بادی و خورشیدی و هستهای و ... برای تأمین انرژی و همچنین موتورهای بنزینی و گازوئلی و پیل سوختی و ... اینها هیچ کدام نیاز نخواهد بود
- نیاز به دستگاههای بافت پارچه و نیاز به مکانیزمهای بسیار برای تولید نخ ابریشم و پنبه و الیاف مصنوعی و ... هیچ نیازی به اینها در بهشت نخواهد بود
- نیاز به دستگاههای احداث جاده و حفر چاه و استخراج معدن و ... در بهشت به اینها برای رفاه نیازی نخواهد بود ...
تمام تکنولوژیها برای این است که رفاه جسم (نه حتی روح و روان) انسان فراهم شود، رفاه جسم به صورت دست و پا شکسته فراهم شده و ایجاد فساد در روح و روان هم کرده است، اما در بهشت رفاه جسم و روح و روان با هم به طور کامل تأمین میشود، چه نیازی به تکنولوژیهای سطح پایین بشری خواهد بود که در قرآن از آنها مثال بیاورد؟
و البته در کنار تمام مسائلی که در قرآن به عنوان مثال آورده شده است و عموماً دربارهی لذات جسمانی است فقط به طور خلاصه اشارهای به لذاتی شده است که میتواند هم جسمانی باشد و هم روحانی و چون انسان (یا بسیاری از انسانها) در این دنیا ظرفیت درک و تصور آن را ندارند از ذکر جزئیات آنها خودداری شده است، کسی که بتواند آنها را درک کند حتماً به آن درجه از درک رسیده که بداند خدا را باید چون شایستهی پرستش هست پرستید و نه برای رسیدن به لذات بهشت ...
... فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ [التوبة، ۳۸]
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا / وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ [الأعلی، ۱۶ و ۱۷]
لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ [قاف، ۳۵]
یا علی
یک سؤال دیگه هم داشتم که شاید باید تاپیک جداگانهای واسهش ایجاد کنم اما از اونجایی که محتواش به این تاپیک شباهت داره، اون رو همینجا مطرح میکنم... :Gol:
تمام تکنولوژیها برای این است که رفاه جسم (نه حتی روح و روان) انسان فراهم شود، رفاه جسم به صورت دست و پا شکسته فراهم شده و ایجاد فساد در روح و روان هم کرده است، اما در بهشت رفاه جسم و روح و روان با هم به طور کامل تأمین میشود، چه نیازی به تکنولوژیهای سطح پایین بشری خواهد بود که در قرآن از آنها مثال بیاورد؟
چرا لذتهایی که در بهشت از اونها نام برده میشه، اکثراً شکل تکامل یافتهی همین لذتهای دنیوی هستن؟
منظورم اینه که چه نیازی به این وجود داره که ما توی بهشت، مدام در حال خوردن و برقراری رابطهی جنسی باشیم؟
چه مشکلی بوجود میومد اگه ما توی بهشت، بینیاز از خوردن و آشامیدن و ارتباط با حورالعینهای رنگارنگ میبودیم؟
همونطور که روی زمین، زندگی انسانها کاملاً متفاوت و پیشرفتهتر از زندگی گیاهان هست، چرا توی بهشت این پیشرفت وجود نداره و انسان همون روندی رو طی میکنه که در دنیا طی میکرده؟
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم... :Gol:
(با اینکه از پست جناب owari نقلقول گرفتم ولی مخاطبم فقط ایشون نیست و امیدوارم سایر دوستان هم نظراتشون رو عنوان کنن)
چه مشکلی بوجود میومد اگه ما توی بهشت، بینیاز از خوردن و آشامیدن و ارتباط با حورالعینهای رنگارنگ میبودیم؟ امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم... :Gol:
چرا لذتهایی که در بهشت از اونها نام برده میشه، اکثراً شکل تکامل یافتهی همین لذتهای دنیوی هستن؟
منظورم اینه که چه نیازی به این وجود داره که ما توی بهشت، مدام در حال خوردن و برقراری رابطهی جنسی باشیم؟
همونطور که روی زمین، زندگی انسانها کاملاً متفاوت و پیشرفتهتر از زندگی گیاهان هست، چرا توی بهشت این پیشرفت وجود نداره و انسان همون روندی رو طی میکنه که در دنیا طی میکرده؟
سلام علیکم مؤمن،
ان شاء الله کارشناس بحث پاسخ کاملتری میدهند ولی تا آن زمان شاید این پاسخ هم کمکی به شما بکند:
در روایت آمده که رسول خدا صلاللهعلیهوآله از جایی رد میشدند صدای نجواهای کسی را شنیدند که دعا میکرد خدایا نیاز مرا فقط به خودت قرار بده تا جز به تو نیازی نداشته باشم. رسول خدا صلاللهعلیهوآله رفتند نزد آن مرد، لبخندی زدند و گفتند اگر خداوند بخواهد دعایت را مستجاب کند هرآینه باید به سرعت بمیری! پرسید چرا؟ فرمودند چون خداوند دنیا را سرای نیاز قرار داده است.
توضیح اینکه خداوند در دنیا سهم فقیر را در مال اغنیاء قرار داده است (زکات، خمس و صدقه و ...) و نیاز طفل را در تربیت و نگهداری والدینش قرار داده است و ... دنیا سرای نیاز است چون در راستای این نیازها امورات دنیا میگذرد، وظایف در لابلای همین نیازها تعریف شده است و رشد انسان هم در گرو عمل به همین وظایف رقم میخورد ...
اگر طبق حدیث این خصوصیت دنیا باشد و محدود شدن نیاز به خداوند مترادف باشد با ترک دنیا به سرای باقی، در این صورت طبیعی است که نتیجه بگیریم در آخرت انسان فقط به خداوند نیاز دارد و نه به موجودات دیگر. یعنی حقیر ترجیح میدهم در پاسخ به این سؤال شما که فرمودید «چه مشکلی بوجود میومد اگه ما توی بهشت، بینیاز از خوردن و آشامیدن و ارتباط با حورالعینهای رنگارنگ میبودیم؟» بگویم ما در بهشت نیازی به نعمتهای بهشتی نداریم و نیاز ما فقط به خداست، خداست که انسان را سیر میکند و سیراب میکند. سیر شدن و سیراب شدن و بردن لذات جنسی و بصری و شنیدنی و ... همگی از خدا دیده میشود نه از اطعمه و اشربه و حوری و ...، آنجا دل دربست در گرو محبت خداست، انسان مدام در حال شکر است برای خدا و حمد خدا و دلش متوجه خداست ... دل انسان در آن سرا زنده است به یاد خدا ...
پس سؤال بهتر این است که گفته شود چرا خداوند به جای قرب خودش این نعمات را به انسان میچشاند به جای آنکه یک سره انسان در قرب الهی متنعم همنشینی با خدا باشد؟ در پاسخ گفته میشود که جلوهی خدا برای بندگانش در سطوح متفاوت یکسان نیست، در مقام محمود که خاص رسول خدا صلاللهعلیهوآله و مقربان اوست جلوهی خداوند متفاوت خواهد بود، نعمات دنیایی جلوهی بسیار کمتری خواهند داشت تا نعمات معنوی و جایگاه شهود ... اما در سطوح پایینتر جلوهی خداوند مطابق با ظرفیت کسانی که در آن مراتب هستند اینگونه خواهد بود.
به عبارت دیگر فطرت انسان الهی است، هر چه رنگ الهی داشته باشد فطرتاً خواستنی است، برخی ظرفیت معنوی کمتری دارند جلوهی خداوند را بیشتر جسمانی درک کرده و میخواهند، برخی مراتب معنوی بالاتری دارند و جلوهی خداوند را کمتر در نیازهای مادی خواسته و بیشتر در معنویات میخواهند ... پیامبر خدا صلاللهعلیهوآله در دنیا بودند که فرمودند نماز نور چشم من است، دو رکعت نماز در دل شب برای من بهتر است از دنیا و هر آنچه در ان است ... چگونه رسول خدا لذت نماز و قرب را به لذت جنسی ترجیح میدادند که عایشه در وصفشان گفت او میان ما بود و در صحبت با هم بودیم که ناگهان وقت نماز رنگ از رخسارش میپرید انگار نه ما را میشناخت و نه در صحبت با ما بود ... خوشا بحالشان که وصف لذاتشان برای ما خودش لذتی است سیری ناپذیر، آنها که چشیدند در چه حال بودند را خدا میداند. اگر اشتباه نکنم آیتالله بهجت رحمهالله بودند که چندین روز را در عبادت بودند و از بس سیراب محبت خدا بودند که نه احساس تشنگی کردند و نه گرسنگی ... یا حضرت موسی علیهآلسلام که اگر اشتباه نکنم ۴۰ روز در کوه طور بودند و آنقدر غرق در لذت بودند که نه چیزی خوردند و نه چیزی آشامیدند
در جهنم اما درست مقابل بهشت آنجا پر است از سوء ظن به خدا و نیاز به نعمات خدا ولی غفلت از رحمت خدا ... آنجا هیچ چیز خوشایند فطرت انسان نخواهد بود چون هیچ چیز رنگ الهی ندارد، دارد ولی در تاریکی جهل دیده نمیشود ... آنجا یکسره عذاب است. نیاز به توجه خداست ولی خداوند به ایشان بیتوجه است، به ایشان خطاب میشود امروز خداوند شما را فراموش کرده چنانکه شما در دنیا او را فراموش کردید
وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ
اگر طعم تلخ کممحلی از طرف کسانی که برایتان مهم هستند، مادر، برادر، دوست شفیق و ... را چشیده باشید، آن وقت متوجه میشوید که چه حالی باید داشته باشند اهل جهنم که خداوند را چنین مییابند که به ایشان کم محلی میکند ... خدایی که هر چه دارند از اوست و احدی جای او را نمیگیرد آن روز به ایشان کممحلی میکند ... دیگر نه غذا خوشمزه خواهد بود و نه آب گوارا ... آنچه که دردناکتر است از خود عذاب جهنم همان دوری از خداست اگرچه برای اهل جهنم این دوری خودش مورد غفلت است و تنها اثراتش درک میشود، آنجا سرای جهل است، که اگر نبود وضعشان آنطور بود که امیر مؤمنان علیهالسلام در دعای کمیل فرمودهاند و البته امکان نداشت چنین کسی در جهنم باقی بماند ... بسیاری در جهنم میمانند تا به این شناخت برسند، تا درد اصلی را تشخیص دهند، آن وقت از جهنم به بهشت برده شوند ...
[SPOILER]فَلَئِنْ صَيَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ
پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم در زمره
اَعْدآئِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ اَهْلِ بَلاَّئِكَ وَ فَرَّقْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ
دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در بلا و عذابت در يكجا گردآورى و ميان من و
اَحِبّاَّئِكَ وَ اَوْلياَّئِكَ فَهَبْنى يا اِلهى وَ سَيِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى
دوستانت جدايى اندازى گيرم كه اى معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو
صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ وَ هَبْنى صَبَرْتُ عَلى
صبر كنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم و گيرم كه اى معبود من
حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِى
حرارت آتشت را تحمل كنم اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم يا چگونه در ميان
النّارِ وَ رَجاَّئى عَفْوُكَ فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ
آتش بمانم با اينكه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مى خورم كه اگر
تَرَكْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الاْ مِلينَ وَ لاَصْرُخَنَّ
زبانم را در آنجا بازبگذارى حتماً در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم شيون اشخاص آرزومند
اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ وَ لاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاَّءَ الْفاقِدينَ
و مسلماً چون فريادرس خواهان به درگاهت فرياد برآرم و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان
وَ لاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ يا غايَةَ امالِ الْعارِفينَ يا
بر دورى تو گريه و زارى كنم و با صداى بلند تو را مى خوانم و مى گويم كجايى اى يار و نگهدار مؤ منان اى منتهاى آرمان عارفان اى
غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ وَ يا اِلهَ الْعالَمينَ
فريادرس درماندگان اى محبوب دل راستگويان و اى حيران كننده عالميان
اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلهى وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ
آيا براستى چنان مى بينى اى منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم كه بشنوى در آن آتش صداى بنده مسلمانى
سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ
را كه در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانيش چشيده و در ميان
اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَريرَتِهِ وَ هُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ
طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنايتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون كند شيون شخصى كه آرزومند رحمت
وَ يُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ وَ يَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يا مَوْلاىَ
تو است و به زبان يگانه پرستان تو را فرياد زند و به بنده پروريت متوسل گردد اى مولاى من
فَكَيْفَ يَبْقى فِى الْعَذابِ وَ هُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ اَمْ كَيْفَ
پس چگونه در عذاب بماند با اينكه به بردبارى سابقه دارت چشم اميد دارد يا چگونه
تُؤْلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ يَأمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها
آتش او را بيازارد با اينكه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند
وَ اَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرى مَكانَهُ اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها
با اينكه تو صدايش را بشنوى و جايش را ببينى يا چگونه شراره هاى آتش او را دربرگيرد
وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ اَمْ
با اينكه تو ناتوانيش دانى يا چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگوئيش را دانى يا
كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَ هُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فى
چگونه موكلان دوزخ او را با تندى برانند با اينكه تو را به پروردگارى بخواند يا چگونه ممكن است كه اميد فضل تو را در
عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَ لاَالْمَعْرُوفُ مِنْ
آزادى خويش داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى چه بسيار از تو دور است و چنين گمانى به تو نيست و
فَضْلِكَ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَ اِحْسانِكَ
فضل تو اينسان معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به يگانه پرستان دارد با آن نيكى و احسانت
[/SPOILER]
یک نکتهی دیگر هم هست و آن اینکه انسان با فطرت الهی و جهتگیری الهی خلق شد، تمام موجودات در اصل فطرتشان از این نظر یکسان هستند. اما بعد انسان در پردهای از غفلت (دنیا و تصور خود با حواس پنجگانه از دنیا) وارد جسم شده و شروع به شناخت خود و پیرامون خود میکند، سفر انسان از ظاهر به باطن آغاز میشود ... برخی در همین ظاهر متوقف میشوند، به لذات آن دلخوش میکنند با آنکه به ایشان گفته میشود آن لذاتی که اسراف باشد دروغ هستند و خطای چشم و گوش و زبان و ... هستند در ایجاد حس لذت بدون آنکه اصالتی داشته باشد ... اما عدهای که عقل را فروبگذراند و علم توجیه را برپا کنند زیر بار نخواهند رفت. سفر انسان از ظاهر به باطن نیاز به زیر پا گذاشتن منیت دارد، اینکه محبت باید به خدا باشد و هر محبتی در گرو این محبت تعریف شود، اما تا وقتیکه هر محبتی در گرو محبت خود تعریف شود انسان در ظاهر خواهد ماند و از سفر الیالله باز خواهد ماند. راههای خروج از منیت یکی محبت پیدا کردن به غیر خود است آنچنان که انسان دیگری را به خود اولویت دهد. عاشق و معشوق چنین حسی به هم دارند، پدر و مادر چنین حسی نسبت به فرزند خود دارند ... اما محبت را اگر نمیشود از ابتدا متوجه خداوند کرد باید ابتدا متوجه موجودی کرد که او بوی خدا بدهد، به رسول خدا و به اهل بیت او صلاللهعلیهوآله، ایشان اعلام للعباد و منار فی البلاد هستند، علمهایی که بندگان را به سوی محبوب حقیقی هدایت میکنند، منارههای بلندی که از همه جا دیده میشوند تا انسان راه را گم نکند ... محبت ایشان و اولویت دادن ایشان به خود (پذیرش ولایت ایشان) انسان را به سمت محبت خداوند سوق میدهد. نعمات الهی وقتی با محبت خداوند مصرف شوند اینها همگی سبب محبت بیشتر میشود، معرفت به خدا سبب ایجاد محبت به خدا میشود ... و نعمات بهشتی هم در راستای همین سفر الی الله هستند، هر نعمتی وقتی با یاد خداوند مصرف شود، ظاهرش میوهی بهشتی باشد یا حوری باشد یا چیز دیگر، اینها همگی محبت به خداوند را افزایش میدهند چون در بهشت غفلت راه ندارد ... نعمات خداوند خودشان سبب رشد روحی انسان میگردند ...
باز در مقابل جهنم که خوردن و آشامیدن در آن هم از روی غفلت از رحمت خداست ... عامل بقاست ... سختیها هستند که باید سبب ایجاد محبت به خداوند و توجه به نیاز شخص به خداوند بشوند و دل انسان را به خدا نرم کنند ... اگر بکنند.
چرا لذتهایی که در بهشت از اونها نام برده میشه، اکثراً شکل تکامل یافتهی همین لذتهای دنیوی هستن؟
منظورم اینه که چه نیازی به این وجود داره که ما توی بهشت، مدام در حال خوردن و برقراری رابطهی جنسی باشیم؟چه مشکلی بوجود میومد اگه ما توی بهشت، بینیاز از خوردن و آشامیدن و ارتباط با حورالعینهای رنگارنگ میبودیم؟
همونطور که روی زمین، زندگی انسانها کاملاً متفاوت و پیشرفتهتر از زندگی گیاهان هست، چرا توی بهشت این پیشرفت وجود نداره و انسان همون روندی رو طی میکنه که در دنیا طی میکرده؟امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم...
خداوند متعال در قرآن کریم به زبان مردم وبا لغات رائج بین مردم سخن می گوید چون این مردم باید این سخنان را بفهمند والا نقض غرض خواهد شد. ما در حدیث داریم : للقرآن ظهر وبطن وللبطنه بطن الی سبعة ابطن، قرآن ظاهری دارد وبطنی وبریا هر بطن او بطنی است تا هفت بطن. این حدیث از احادیث مهم م باشد که حول آن امام خمینی (ره) نیز در شرح فصوص صفحه 50 به بعد بحث کرده است که ایشان رد آنجا می فرمایند این هفت بطن اجمالش است والا تفصیل آن تا هفتاد بطن خواهد بود.
مثلا برای فهم مطلب ما در قرآن کریم داریم که من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا ومن أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا(مائده.32) ظاهر آیه این است که کسی که فردی را به ناحق می کشد مثل این است که همه مردم را کشته است واگر کسی را احیا کند مانند این است که همه را احیا کرده است.
راوی از امام باقر علیه السلام می پرسد اگر کسی را از ضلالت نجات دهیم واو را هدایت کنیم شامل این آیه می شود؟ امام می فرماید: این تاویل اعظم آیه است.
در حالی که این سخن از ظاهر آیه بر نمی آید. خلاصه کلام اینکه انچه ما از قرآن برداشت می کنیم ظاهر آن است که سخن از میوده وخوردن ونوشیدن است. در حالی که این آیات بطن دارند که در آن بطنها حتما سخنی از خوردن واینها نیست بلکه بالاتر از این سخنان است. لذا باید ذیذ باطن آیت چیست؟ البته بطن حقیقی این آیات علمش نزد ائمه علیهم السلام است وهمه کس نمی دانند وروایاتی در باب باطن آیات الهی وجود دارد. ولی آنچه مسلم است این آیات باطنی دارند به حسب مراتب وجودی انسانها وبستگی دارد که این انسان در کدام مرتبه قرار گرفته باشد. ومسلم کسی که در آن مرتبه هفتم ویا در تفصیلش مرتبه هفتادم قرار گرفته باشد لذتش از این خوردن ونوشیدن ها نیست بلکه بالاتر از این سخنان است.
از سید علی قاضی طباطبایی پرسیدند که آیا در بهشت نماز هم است؟ ایشان فرمودند که بهشتی که نماز نداشته باشد من نمی خواهم.
جمع بندی: چرا توصیفاتی که از بهشت شده، اینقدر ساده است؟
سوال: چرا قرآن نعمتهای بهشتی را بصورت سطح پایین نقل می کند، .واز پیشرفت وتکنولوژی در آنها خبری نیست؟ وهمیشه سخن از خوردن وحورالعین وامور مادی است؟
جواب: نعمتهای بهشتی حقیقت اعمال انسان است. وتجسم آنها می باشد. که آیات زیادی در قرآن کریم بیانگر این مساله است. از باب نمونه:
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد،[1]
روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مىيابد؛ و آرزو مىكند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصلهاى دور بود. و خداوند، شما را از [كيفر] خود مىترساند، و [در عين حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است.
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ،[2]
پس هر كه هموزن ذرّهاى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.و هر كه هموزن ذرّهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.
آیه اول می فرماید: انسان هر عمل خوبی انجام داده است. حاضر وآماده درآنجا می یابد. ونسبت به اعمال سوء آرزو می کند که بیشنان فاصله دوری باشد. ودر آیات بعدی سخن از دیدن ذره ذره اعمال خوب وبد است.
تعبیر به یافتن ودیدن نشان می دهد که این اعمال تجسم خواند یافت ودر واقع بهشت وجهنم از اعمال انسانی ساخته می شوند. وحقیقت اعمال او هستند. که در قالب بهشت وجهنم تجسم یافته اند.
واز طرغ دیگر ارزش وقدر ووزن عمل به نیت است. وهر قدر نیت شخص در عمل بالاتر باشد. عملش ارزش بیشتری می یابد. به تعبیر همان سخن که:
همت بلند دار که مردان بزرگ از همت بلند به جای رسیدند.
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عُرْوَةَ السُّلَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ يَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[3]
امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند انسانها را در قیامت بر اساس نیتهایشان محشور می کند.
نیت انسانها هم در دنیا نسبت به اعمالی که انجام می دادند، مختلف بوده است. هرچند ظاهر عمل یکی است. چنانچه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:
وَ قَالَ ع إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار.[4]
طائفه ای خداوند را بخاطر رغبت( در بهشت) عبادت کردند. واین عبادت تجار است. وعده خداوند را بخاطر ترس(از جهنم) عبادت کردند واین عبادت بندگان است. وعده ای خداوند را بخاطر شکر از او عبادت کردند. واین عبادت احرار است.
بنابراین نعمتهای بهشت نسبت به این افراد فرق می کند. وبه حسب درجه وجودی وسعه ای که دارند. در مرتبه بالاتری قرار دارند. وکسی که جزء احرار است. وخداوند را فقط بخاطر خودش عبادت کرده است. بهشت او خود خداوند است.
ودر همین زمینه جناب صدرا دربحث ماهیت بهشت وجهنم گفته اند که اهل بهشت بعضی متنعم در ذکر وتسبیح الهی هستند وهیچ لذتی بالاتراز این برای آنها نیست چون در این درجه از کمال هستند وآنها لذتی که از ذکر وتسبیح الهی می برند مسلما از حضور در کنار حورالعین نمی برند.وبعضی ها نیز به تناسب درجه کمالی پایین تری که دارند متنعم در لذات ظاهری بهشت از قبیل خوردن وآشامیدن ولذت بردن از حورالعین هستند.[5]
بنابراین کسی که به مرتبه عالی جنت که قرب الهی وفناء در او باشد رسیده باشد. همه چیز را دارد. وهیچ لذت ومقام ومنزلتی نیست که نداشته باشد. چون بالاترین چیزها که چیزی با او قابل مقایسه نیست. خداوند متعال است. که حالا او به آن رسیده است.
چنانچه امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خطاب به خداوند متعال می فرماید:
مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى عَنْكَ مُتَحَوَّلا.[6]
کسی که تو را یافت چه چیزی را از دست داد؟ وکسی که تورا از دست داد. چی به دست آورد؟ کسی که به غیر تو راضی شد...
در عین اینکه پیشرفتهایی دنیایی که ما مشاهده می کنیم. دارای ضررهای جانبی زیادی است. وهمراه با فساد وتباهی هم هست. به خلاف قیامت که نعمتهای سطح پایین آن از نظر برتری اصلا قابل مقایسه با نعمتهای دنا نیست. ونمونه بارز آن اینکه شما هر چه اراده کنید برای شما حاضر خواهد شد. ونیازی به این ابزارهای مادی نیست. واز یاد نبریم که تمام پیشرفتهای دنیایی برای رفاه مادی در دنیا، ودرآمد بیشتر برای صاحبان آن است. واین رفاه در سطح غیر قابل تصور آن در بهشت مهیا می باشد.
[/HR][1] . آل عمران/30
[2] / الزلزلة/7و8
[3] . برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج1، ص262، دار الكتب الإسلامية - قم، چاپ: دوم، 1371 ق.
[4] . شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص510، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
[5] . الاسفارالاربعة، ج9، ص282
[6] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، ج95، ص226، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.