پدر، عشق و پسر

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
پدر، عشق و پسر

[h=1][/h]

سید مهدی شجاعی نویسنده نام آشنایی است که اصلی ترین دغدغه اش، و محور اصلی تمام فعالیت های اجرایی او طی سه دهه گذشته، هنر و ادبیات متعهد، اعتلای فرهنگ و هنر دینی و تقویت و سامان بخشی هنرمندان این عرصه است. این حرکت با صفحه فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی و مجله صحیفه آغاز می شود که از همان ابتدا پناه و پایگاه هنرمندان انقلاب در رشته های مختلف تلقی می گردد.


[/HR] مدیریت انتشارات برگ، معاونت هنری حوزه هنری، سردبیری مجله سوره، تشکیل مجمع هنرمندان مسلمان به کمک یاور همدل خود شهید سید مرتضی آوینی، تاسیس مجله فرهنگی و هنری نیستان و در پی آن انتشارات نیستان و نشر حدود سیصد عنوان کتاب گزیده ادبیات معاصر در قالب‌های شعر و داستان و نمایشنامه و نثر ادبی، سردبیریِ مجله رشد جوان، معاونت تولید و معاونت بین الملل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عضویت در شورای سیاستگزاری حوزه هنری، هیأت امنای بنیاد فارابی، هیأت نظارت بر کتاب کودک و نوجوان، شورای سیاستگزاری تئاتر کشور، هیأت داوران برخی از جشنواره های بین المللی از جمله جشنواره فیلم قاهره، جشنواره فیلم فجر و فیلم کودک اصفهان و جشنواره تئاتر فجر و جشنواره تئاتر ماه، و عضویت در شوراهای سینمایی وزارت ارشاد اسلامی، شورای تولید سیما فیلم، جهاد دانشگاهی، آموزش و پرورش، سرپرستی دائرة المعارف بیست جلدی تاریخ امام حسین علیه السلام و دانشنامه اسلامی برای نوجوانان و…. بخشی از فعالیت های او در این سالهاست.
با همه این احوال، از سید مهدی شجاعی تاکنون حدود 120 عنوان کتاب منتشر شده که نزدیک به هشتاد عنوان آن برای مخاطبین کودک و نوجوان تألیف یا ترجمه شده و حدود چهل عنوان دیگر برای مخاطبین عمومی در قالب داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، فیلم نامه سینمایی و تلویزیونی، و نثر ادبی تألیف و انتشار یافته و برخی از این آثار به زبانهای: انگلیسی، فرانسه، عربی، اردو، سواحلی، ترکی استانبولی و آلمانی ترجمه و منتشر شده که جوائز متعددی را از آنِ خود کرده است. از جمله ی این آثار فاخر کتاب "پدر، عشق و پسر" که دیپلم افتخار چهارمین جشنواره كودك و نوجوان كانون پرورش كودكان و نوجوانان را کسب نمود.
وجود عنصر تعلیق در پایان هر مجلس و ایجاد کشش برای ادامه داستان روایتی شهرزاد گونه رقم زده است به نحوی که خواننده را از مجلسی به مجلس بعد می خواند و در نهایت عنان روایت را به تعلیق به امام سجاد علیه السلام می سپارد

در کتاب "پدر، عشق و پسر" فرازهایی از زندگی حضرت علی‌ اکبر بن الحسین علیهماالسلام به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویه ‌ی اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» با درون مایع روابط عاشقانه امام حسین علیه السلام با علی اکبر علیه السلام و با نثری ساده روان و دلنشین و سراسر احساس بیان شده است روایت می‌شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی ‌مرّه مادر گرامی حضرت علی ‌اکبر علیه السلام است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ ای از زندگی حضرت علی ‌اکبر علیه السلام را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد.
داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علی ‌اکبر علیه السلام شروع می‌شود و مجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه می‌دهد. مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس علیه السلام، صحنه‌ های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و … می پردازد. و در انتهای کتاب، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است.
هر برش از زندگی حضرت که در مجالس ده ‌گانه نمایانده می ‌شود، به گونه ‌ای به واقعه‌ی کربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کند.
از اولین لایه های زیبایی شناسانه ی کتاب می توان با توجه به نام کتاب محوریت قرار دادن شخصیت علی اکبر علیه السلام در کتاب اشاره کرد و پر کردن خلل اینکه علی اکبر علیه السلام با وجود نقش پر رنگشان در کربلا کمتر به تصویر کشیده شده اند. همچنین به روایت بِکر اول شخص آن هم از زبان یک اسب با نثری سراسر احساس از غافل گیری های ابتدای کتاب با شروعی موفق است.

همخوانی طرح روی جلد با موضوع کتاب به نحوی استفاده از برائت استعلال به وسیله تصویر است به گونه ای که طرح در عین سادگی معرف راوی و روایتش می باشد و یادآور شجاعت صلابت و زیبایی علی اکبر علیه السلام می باشد و پشت جلد مزین به جملاتی منتخب از اوج کتاب در ابتدای مجلس پنجم می باشد که به درستی گزینش شده است.
از دیگر محسنات کتاب، با توجه به هدف نویسنده، فاصله گرفتن از اغراق های نا به جا و عدم بازیچه قرار دادن احساسی خواننده است و با توجه به اینکه روایت برای لیلا مادر داغدار علی اکبر علیه السلام نقل می شود، انتقال پیغام عشق از ذکر مصیبت پیشی می گیرد تا بر دل لیلا نه تنها داغی تازه نباشد بلکه مرهمی باشد بر جگرش . از سویی ایهامی که در نام لیلا که در ادبیات فارسی جز عشق و عاشقی برایش نمی شود گفت، با لیلی بنی امره و داستان عاشورا که زیبایی و عشق است از سوی نویسنده قابل تقدیر است.
ریز انگاری نویسنده در انتخاب ده مجلس به تناسب دهه محرم و ضربت خوردن علی اکبر علیه السلام در مجلس هشتم به تناسب بزرگداشتشان در شب هشتم نیز چشمی تیز بین می طلبد . وجود عنصر تعلیق در پایان هر مجلس و ایجاد کشش برای ادامه داستان روایتی شهرزاد گونه رقم زده است به نحوی که خواننده را از مجلسی به مجلس بعد می خواند و در نهایت عنان روایت را به تعلیق به امام سجاد علیه السلام می سپارد .
عدم تک بعدی بودن و مختص بودن داستان به یک شخصیت و به اقتضا استفاده از شخصیت ها و عناصر و رویدادها در تکمیل فلسفه ای که به صورت ساده بیان می شود پویایی خاصی به اثر می بخشد .
با این همه گاهی احساس می شود که نویسنده در دام غلیان احساسات خود گاهی به اغراق رو می آورد و از مسیر خارج می گردد تا جایی که به سبب مرکب بودن راوی (عقاب) برای امامان علیهم السلام و بزرگان به او توان درک قرآن می دهد و... و از طرفی در مواردی، لغات فخیم و سنگین و یک دست نبودن زبان مشاهده می شود.

از اولین لایه های زیبایی شناسانه ی کتاب می توان با توجه به نام کتاب محوریت قرار دادن شخصیت علی اکبر علیه السلام در کتاب اشاره کرد و پر کردن خلل اینکه علی اکبر علیه السلام با وجود نقش پر رنگشان در کربلا کمتر به تصویر کشیده شده اند. همچنین به روایت بِکر اول شخص آن هم از زبان یک اسب با نثری سراسر احساس از غافل گیری های ابتدای کتاب با شروعی موفق است

در این کتاب می‌خوانیم:
"عجیب بود رابطه ی میان این پدر و پسر. من گمان نمی کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه ام. گاهی احساس می کردم که رابطه حسین و علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نیست. رابطه ی باغبان با زیباترین گل آفرینش است. رابطه ی عاشق و معشوق است. رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است. احساس می کردم رابطه ی علی اکبر با حسین فقط رابطه ی یک پسر با پدر نیست. رابطه ی ماموم و امام است. رابطه ی مُحبُّ و محبوب است و اگر کفر نبود، می گفتم رابطه ی عابد و معبود است. نه... چگونه می توانم با این زبان الکن به شرح رابطه ی میان دو اسم اعظم بپردازم؟ بارها در کوچه پس کوچه های این رابطه، گیج و منگ و گم می شدم. می ماندم که کدامیک از این دو مرادند و کدامیک مرید؟ مراد حسین است یا علی اکبر؟ اگر مراد حسین است -که هست- پس این نگاه مریدانه او به قامت علی اکبر، به راه رفتن او ، به کردار او و حتی به لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب، علی اکبر است پس این بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین چگونه است؟ همیشه این کلمات من را با خودش به جایی می برد که نمی دونم کجاست، توی یه بی وزنی عجیب، بین زمین و آسمان می مونم، بین عشق و دوری، بین مرگ و خون، بین درد و رهایی، بین آزادی و اسارت."