لا اکراه فی الدین؛ جواز ارتداد و حذف واجبات و محرمات؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
لا اکراه فی الدین؛ جواز ارتداد و حذف واجبات و محرمات؟

[="Tahoma"]بسم الله الرحمن الرحیم

بارها مشاهده شده که افرادی از آیه "لا اکراه فی الدین . . ." علیه اسلام استفاده کرده اند،مطلب ذیل پاسخ کوتاه و مختصری است به آن افراد

تفسیر آیات کریمه، فوق بضاعت علمی و مجال کوتاه ماست؛ اما به نکاتی در شرح این آیه اشاره می‌گردد تا برداشت صحیح‌تری انجام پذیرد:
«لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
ترجمه: در (اصول اعتقادات) دين اكراه نيست (زيرا اذعان و باورهاى باطنى اكراه‏پذير نيستند بلكه تابع دليل و برهان می‌باشند، و) بى‏ترديد راه هدايت از گمراهى (به واسطه قرآن، عقل و دین) روشن شده است، پس هر كه به طغيانگر (شيطان و پيروانش) كفر ورزد و به خدا ايمان آورد حقّا كه به دستگيره محكم چنگ زده كه گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست.
الف – ابتدا دقت کنید که چگونه آیه‌ی قرآن را علیه دین و قرآن به کار برده و مورد استناد قرار می‌دهند. گویا خداوند متعال پس از ارسال 124 هزار نبی، پنج رسول اولی العزم، صاحب کتاب و شریعت و بیان آن همه قوانین در قرآن کریم و نیز تأکید بر قیامت، فرموده باشد، البته دین‌داری یک کار اختیاری است و هر کس آزاد است هر کاری دلش خواست انجام دهد!
ب – جالب آن که در مقام سوء تفسیر یا سوء برداشت، آیه را نیز نصفه می‌خوانند، مثل کسی که نماز نمی‌خواند و مدعی بود که خدا در آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ – ای مؤمنین به نماز نزدیک نشوید»، مؤمنین را امر به ترک نماز کرده است و ما بقی آیه مبنی بر «حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ – تا بفهمید که چه می‌گویید» را نمی‌خواند!
ج – این آیه نیز ادامه دارد و فرمود: «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ – در دین اجباری نیست»، به این دلیل که «قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – به درستی که را راه رشد از راه گمراهی روشن شده است». و بلافاصله تصریح می‌نماید که اگر کسی نسبت به طاغوت (نفس و بیرونی) کفر ورزید و به خدا ایمان آورد، به ریسمان ناگسستنی چنگ زده است.
د – این آیه در مقام «تکوین» است و نه «تشریع». یعنی به چگونگی خلقت اشاره دارد. می‌فرماید، جمادات، گیاهان، حیوانات و ملائک را همه مجبور آفریدم، اما انسان را مجبور نیافریدم، بلکه به او اختیار و قدرت انتخاب دادم – عقل، شعور، منطق، فطرت، نبی، رسول، کتاب و امام دادم، سمع و بصر دادم و راه را از بیراهه برایش مشخص کردم تا با اختیار خودش راه رشد را برگزیند. نه این که دین یک بازیچه‌ی اختیاری است، هر کس خواست بپذیرد و هر کس نخواست نپذیرد و هیچ فرقی نمی‌کند و اگر کسی نپذیرفت، مجاز است که نپذیرد. این که با قیامت منافات دارد.
دقت شود از مهم‌ترین ویژگی‌ها و امتیازات بشر که او را قابل خلیفة‌الله شدن نموده است، همین تجلی «اختیار و اراده»ی الهی در اوست که در سایر موجودات تجلی نیافته است.
پس آیه کریمه به چگونگی خلقت انسان «تکوین» در این امر اختصاص دارد، نه این که جوازی باشد برای کفر، شرک، نفاق و هر گونه معصیت و اباحه‌گری.
ﻫ – لا اکراه فی الدین، مربوط به عقیده انسان است، نه چگونگی عملکرد او. بدیهی است که نه تنها نباید «عقیده» را با زور به کسی تحمیل نمود، بلکه اساساً تلاش در این مسیر نیز هیچ نتیجه‌ای ندارد. هیچ کس نمی‌تواند عقیده‌ای را به زور به کسی تحمیل کرده و بباوراند. حیطه عملکرد زور و تحمیل، بدن و اعمال بدن است و نه عقیده – اگر کسی را مجبور کردند که «لا إله الا الله» و یا برعکس کفر بگوید، زبانش را مجبور کرده‌اند و با زور تغییری در عقیده‌اش ایجاد نمی‌شود. لذا اجبار فقط در مقام عمل کاربرد دارد؛ چنان چه در نظامات مدنی نیز ممکن است بسیاری عقیده به پرداخت مالیات نداشته باشند، اما بدان مجبور می‌شوند، یا عقیده‌ای به بسیاری از قوانین اجرایی نداشته باشد، اما بدان مجبور می‌شود. این نظام «تشریع - قانونگذاری» است که حفظ یک نظم مستلزم پذیرش و رعایت آن است و اگر کسی نپذیرفت، ممکن بدان مجبورش کنند. مثل اجبار حجاب در ایران و حجاب کشف حجاب در فرانسه و اروپا.
و – چه در نظام اسلامی و چه در هر نظام دیگری، اگر کسی معتقد باشد که رعایت قوانینی که مغایر با عقیده اوست لزومی ندارد، معتقد به آنارشیسم، اباحه‌گری و هرج و مرج می‌باشد.
ز – در ضمن این آیه دلالت دارد که اعتقاد عقلی و قلبی مردم به اسلام نیز به رغم ضد تبلیغ‌هایی که می‌کنند، به خاطر زور و شمشیر نبوده است، چرا که اعتقادات زوری نیست. چنان چه امروزه بسیاری ضد تبلیغ می‌کنند که اسلامیت ایرانیان به خاطر حمله اعراب بوده است. در حالی که اصلاً چنین نبوده و نمی‌تواند باشد، وگرنه دین مردم در حملات بعدی مغول‌ها، روس‌ها، انگلیس‌ها و نزدیک به سه دهه استعمار غرب تغییر می‌کرد. پس اعتقادات زوری نیست. هر کس مختار است که هر عقیده‌ای داشته باشد، اما بدان معنا نیست که محق است هر عقیده‌ای داشته باشد، وگرنه اعزام انبیا، انزال وحی و کتب آسمانی، معاد، پاداش و کیفر معنا نداشت.
دقت شود که «اعتقاد به مبانی» با «عملکرد به قوانین»، دو مقوله کاملاً متفاوت است. اعتقادات به هیچ وجه زوری نیست، اما عملکرد در هر جامعه‌ای می‌تواند زوری باشد، چنان چه هر قانونی در هر جامعه‌ای، یک ضمانت اجرایی «قهری» [از جریمه نقدی گرفته، تا زندان و اعدام] دارد.

منبع:
http://www.x-shobhe.com/view/3838.html[/]