آیا عالم ذر عالمی مستقل وخارجی است؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عالم ذر عالمی مستقل وخارجی است؟

آیا عالم ذر عالمی مستقل وخارجی است؟

عالم ذر: دانشمندان اسلامی ذیل آیه مباركه 172 از سوره اعراف به مسئله عالم "ذر" پرداخته اند. ما در اینجا، پس از ذكر آیه، دیدگاه های عمده مفسران و متكلمین را در این رابطه بیان خواهیم داشت.
البته در تبیین و توضیح این آیه 12 نظر بیان شده، كه از همه مهمتر دو نظر آتی است.

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّك مِن بَنى ءَادَمَ مِن ظهُورِهِمْ ذُرِّیَّتهُمْ وَ أَشهَدَهُمْ عَلى أَنفُسِهِمْ أَ لَست بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلى شهِدْنَا أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَمَةِ إِنَّا كنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِینَ» یعنی به خاطر بیاور زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آرى، گواهى مى دهیم. [چرا چنین كرد؟] براى اینكه در روز رستاخیز نگوئید ما از این غافل بودیم [و از پیمان فطرى توحید و خداشناسى بى خبر].
دو دیدگاه مهم در این باره عبارتند از:
1ـ هنگامى كه آدم آفریده شد فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات این ذرات از گل آدم بیرون آمدند). آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنیدن سخن و گفتن پاسخ بودند. در این هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد "الست بربكم": یعنی آیا من پروردگار شما نیستم؟! همگى در پاسخ گفتند: "بلى شهدنا" یعنی آرى بر این حقیقت همگى گواهیم. سپس همه این ذرات به صلب آدم ـ یا به گل آدم ـ بازگشتند و به همین جهت این عالم را "عالم ذر" و این پیمان را "پیمان الست" مى نامند.
بنابراین پیمان مزبور یك "پیمان تشریعى" و قرارداد خود آگاه در میان انسانها و پروردگارشان بوده است. قائلین به این نظر عالم ذر را عالمی مستقل و خارجی می دانند. اما این كه این عالم چه عالمی است، در باره آن ساكتند.
در مقابل این گروه، عده ای وجود عالمی مستقل در خارج را به عنوان عالم ذر منكرند، و دلالت این آیه را هم بر وجود خارجی آن نمی پذیرند. عمده كسانی كه به این مطلب قائلند، صاحبان نظریه دوم هستند.

2ـ منظور از عالم ذر و این پیمان همان "عالم استعدادها" و "پیمان فطرت و تكوین و آفرینش" است. به این ترتیب كه هنگامی كه فرزندان آدم به صورت نطفه هستند ـ و ذراتى بیش نیستند ـ خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آنها داده است.
این سر الهى، هم در نهاد و فطرتشان به صورت یك حس درون ذاتى به ودیعه گذارده شده، و هم در عقل و خردشان به صورت یك حقیقت خودآگاه؛ و بنابر این همه افراد بشر داراى روح توحیدند.
بنا به این تفسیر، سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوین و آفرینش است و پاسخى كه آنها داده اند، نیز به همین زبان می باشد. آیه به روشنی دلالت می كند كه خدا با فرد فرد انسانها رویارویی و گفتگو داشته، و این رویارویی با تك تك انسانها موجب این شده است كه عذری برای مشركها وجود نداشته باشد كه بتوانند بگویند ما اساساً از این توحید، غافل بودیم و دنباله روی از پدران موجب این شد كه ما مشرك شویم. این مكالمه حضوری و به گونه ای بوده كه خطای در تطبیق را نفی نمی كند، چرا كه به تعبیر تكوینی آن با علم حضوری و شهود قلبی بوده است.
مؤید این تفسیر روایاتی است كه مشتمل بر تعبیرات "رویت" و "معاینه" می باشد. روایات متعددی كه از نظر مضمون همه متشابه، و از نظر سند همه معتبر هستند و در كتب معتبری از جمله اصول كافی، تفسیر علی بن ابراهیم، و بعدها در تفسیر برهان، تفسیر نور الثقلین و كتابهای دیگر نقل شده است.
امام باقر(ع) در روایتی ذیل این آیه می فرماید: «... فعرفهم و اراهم نفسه و لولا ذلك لم یعرف احد ربه.» یعنی خدا خودش را به ایشان شناساند و ارائه داد، و اگر این كار انجام نمی گرفت هیچ كس پروردگارش را نمی شناخت.
امام صادق (ع) در جواب سئوالی از این آیه فرمودند: آری عیناً خدا مشاهده شد.
و در كتاب محاسن برقی از امام صادق(ع)نقل شده كه اگر این صحنه نبود، هیچ كس نمی دانست كه چه كسی آفریننده و روزی دهنده اوست.

واقع امر آن است كه آنچه گذشت بیش از تظنیانی كه به ذهن می رسد و گاهی مؤیداتی هم دارند، نیست. آنچه مسلم است این است كه خداوند در عالمی كه بعضی از علما اسمش را عالم "ذر" یا عالم "میثاق" گذاشتند، از انسانها میثاق عبودیت و بندگی گرفته است؛ اما كیفیتش چه بوده و در چه عالم بوده؟، به طور قطع نمی توان در باره آن سخن گفت.
ما آشنایی با آن عوالم نداریم، علم تجربی ما محدود به عالم طبیعت و برداشتهای ما از متون نیز احیانا ظنی است و در قضایای اخباری به اندازه یك ظن اعتبار دارد، و نه بیشتر.
توضیح مطلب اخیر مجال واسعی می خواهد كه در گنجایش این مقام نیست.

برای مطالعه گسترده در این رابطه به منابع ذیل مراجعه شود: 1- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص310.
2- تفسیر مجمع البیان، علامه طبرسی ، ج4، ص760.
3- تفسیر كشاف، علامه زمخشری، ج2، ص176.
4- فلسفة المیثاق و الولایة، سید شرف الدین جبل عاملی.
5- تفسیر موضوعی قرآن كریم(فطرت در قرآن) آیه الله جوادی آملی، ج12، ص119.
6- تفسیر نمونه، آیه الله مكارم شیرازی، ج7،ص5.
7- معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، ج1، ص37.

موفق و موید باشید.

پاسخ:

آرای صاحب نظران درباره جایگاه میثاق به قرار زیر است:

اول) این نظریه عالم ذر می‏گوید که ارواح انسان‏ها قبل از تعلق به بدن، به ذرات ریزی تعلق گرفته است و آن ذرات، با تعلق ارواح، زنده و آگاه شدند؛ پس از آن، خداوند این مطلب را میثاق گرفت . بر اساس نظر این گروه، آیه، ناظر به عالم ذر است؛ یعنی خداوند از صلب آدم، ذرات ریزی را استخراج کرد و با تعلق ارواح به آنها، از آنان عهد و پیمان گرفت. علامه مجلسی و آقا جمال الدین خوانساری این نظر را پذیرفته‏اند.1

نقد:
1) این نظریه، با ظاهر آیه مخالف است ؛ زیرا آیه می‏گوید که خدا از صلب بنی آدم، ذریه آنها را گرفت و نه از صلب آدم.
2) نظریه فوق مستلزم تناسخ است و تناسخ به حکم عقل باطل است ؛ زیرا بر این اساس، تمام انسان‏ها یک بار به این جهان گام نهاده‏اند و پس از یک زندگی کوتاه، از این جهان رخت بربسته‏اند و بار دیگر، به تدریج، به این جهان بازگشته‏اند که این، همان تناسخ است.2

3) اگر این پیمان، با آگاهی کامل اخذ شده است، چرا کسی فعلاً از این پیمان خبری ندارد؟

دوم) برخی چون زمخشری، بیضاوی، شیخ طوسی، سید قطب، علامه شرف الدین عاملی و میرداماد، محمدتقی جعفری و...، قائلند که این آیه، در مقام بیان واقع نیست؛ بلکه از طریق تمثیل، به مسئله فطرت اشاره دارد. به نظر این گروه، منظور آیه این است که خداوند با اعطای نعمت‏های بی‏شمار و اعطای عقل به انسان، گویا توقع و انتظار دارد که انسان در مقابلش تعظیم کند، و انسان هم طبق ذات و فطرت خود، به این خطاب مجازی خداوند لبیک گفته است.3 مهم‏ترین اشکال این نظریه، مخالفت آن با ظاهر کلام الهی می‏باشد؛ زیرا آیه با کلمه «اذ» که علامت گذشته می‏باشد، نازل گردیده است .

سوم) شیخ مفید، اصل عالم ذر را به صورت حقیقی و تکوینی پذیرفته است ؛ ولی خطاب‏های رد و بدل شده خدا و انسان‏ها را به نحو حقیقی منکر شده و همه آنها را به تمثیل و مجاز حمل کرده است.4

انتقادهای وارد بر نظریه‏های اول و دوم، بر این نظریه هم وارد است.

چهارم) به اعتقاد علم الهدی، عالم ذر، واقعاً بوده است؛ اما تمام ذریه آدم در آن عالم حاضر نبوده‏اند؛ بلکه اختصاص به اولاد کفار دارد.5

1. این نظریه با ظاهر آیه که دلالت بر اخذ میثاق از عموم دارد، مخالف است .

2. اگر تنها میثاق اولاد مشرکین مقصود بود، باید به نحوی روشن ادا می‏گردید.6

پنجم) استاد جوادی آملی معتقد است که مراد از آیه، بیان واقعیت خارجی است و خداوند متعال به لسان عقل و وحی و با زبان انبیا، از انسان میثاق گرفته است؛ یعنی خداوند در برابر درک عقلی و رسالت وحی، از مردم پیمان گرفته است که معارف دین را بپذیرند. وی در تایید نظریه خود به پنج نکته اشاره می‏کند و می‏گوید: «این معنا، تحمیلی بر ظاهر آیه مورد بحث نیست؛ زیرا برای عقل و وحی، نحوه‏ای تقدم نسبت به مرحله تکلیف وجود دارد؛ لذا ظاهر کلمه «اذ»، محفوظ می‏ماند. منظور از نحوه تقدم، این است که اول پیامبران می‏آیند و مقدمات پذیرش را فراهم می‏کنند؛ سپس تکلیف حادث می‏شود».7

این نظریه، به تأویل نزدیک‏تر است تا تفسیر؛ زیرا از اذهان همگان دور است و افزون بر آن، خطاب‏های آیه را طبق این تفسیر، باید بر مجاز حمل کرد و نه حقیقت.

علامه طباطبایی هم در نقد نظریه فوق می‏گوید: «اگر منظور از اخذ میثاق، همان زبان وحی باشد، [باید] مانند سایر احکام می‏فرمود: به مردم چنین ابلاغ کن؛ نه این که بگوید: شما به یاد بیاورید.8

ششم) علامه طباطبایی معتقد است که مقصود آیه، جنبه ملکوتی انسان‏هاست؛ یعنی جای شهود و اشهاد و جایگاه میثاق، ملکوت انسان‏هاست؛ زیرا با توجه به ظاهر آیه که فرمود «و اذ اخذ؛ یعنی به یاد بیاور»، استفاده می‏شود که اولاً، قبل از این جایگاه محسوس، جایگاه نامحسوس دیگری وجود داشته است که در آن جا میثاق انجام گرفته است. ثانیاً، صحنه اخذ میثاق، بر نشئه حس و طبیعت مقدم است. ثالثاً، چون این دو جایگاه با هم متحدند و از هم جدا نیستند، خداوند به انسان ملکی و مادی امر می‏کند که به یاد آن جایگاه ملکوتی باشد و وقتی به یاد آن جایگاه باشد، آن را حفظ می‏کنند.

این نظریه در میان علما مورد توجه جدی قرار گرفته است و آنان، نظرهای مختلفی درباره آن اظهار کرده‏اند استاد جوادی آملی، استاد جعفر سبحانی و شهید دکتر بهشتی این نظریه را نقد و بررسی کرده‏اند.

طبق نظریه علامه و تمامی کسانی که عالم ذر و گفت‏وگوی بین انسان و خدا را پذیرفته‏اند، فلسفه وجود آن عالم این است که انسان با شهود باطنی، خدا را مشاهده و به وحدانیت او اعتراف نموده است و این شهود، باعث می‏شود که در عالم مادی که موانع مختلفی سر راه دارد، آن عالم را و شهود خدای خویش را که سرمایه اصلی هدایت و نجات اوست، فراموش نکند و تا زمانی که آن میثاق و آن شهود فطری در درون جان انسان زنده باشد، راه انحراف را در پیش نخواهد گرفت و در واقع، آن شهود عالم ملکوت و عالم ذر، می‏تواند تضمین کننده نجات انسان و ماندن بر صراط توحید باشد؛ البته این امکان وجود دارد که انسان، گنجینه‏های عالم ملکوت و فطرت را با آلودگی‏های گناه و حب دنیا دفن کند؛ ولی اگر به پیامبران و امامان این امکان را بدهد که به آنها دسترسی پیدا کنند، آن گنجینه‏ها را از زیر خروار حجاب‏ها نجات می‏دهند.

امام علی علیه‏السلام درباره هدف بعثت می‏فرماید: «خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواسته‏های انسان‏ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت‏های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‏های پنهان شده عقل‏ها را آشکار سازند».9

از جملات بالا به حکمت و فلسفه دوم برای عالم ذر می‏توان پی برد و آن، سهولت یافتن هدایت انسان‏ها توسط پیامبران و امامان و مصلحان است، وجود شهود عالم ملکوت و عالم ذر، این زمینه را برای رهبران دینی آماده می‏کند که بشر را به راحتی هدایت نمایند و با زنده نمودن آن پیمان و کشف گنجینه‏های فطرت، به سادگی انسان‏ها را به راه راست رهنمون سازند.

فلسفه دیگر این است که مصلحان و انسان‏های متدین، از هدایت دیگران هرگز ناامید نشوند؛ زیرا خواهند دانست که عوامل مختلفی در درون انسان‏ها، آنان را برای اصلاح یاری می‏رساند؛ عواملی مثل عقل آدمی، وجدان اخلاقی، فطرت و وجود عالم ذر و شهود ملکوتی آن.

در واقع، مجموعه اینها، عوامل ستون پنجم درونی به حساب می‏آیند که باعث می‏شوند مصلحان تا آخرین لحظه، از هدایت انسان‏ها ناامید نشوند و به همین جهت گاهی برخی افراد با یک جرقه در آخرین روزهای عمر خود، به فطرت حقیقی و شهود ملکوتی خود برگشته، در صراط حق و توحید قرار گرفته‏اند.10

پاورقی______________________

1. کیهان اندیشه، شماره 58؛ مقاله نگاهی به عالم ذر از محمدحسن قدردان.

2. علامه طباطبایی، المیزان، ج 8، ص 327 - 325.

3. کیهان اندیشه، شماره 58.

4. همان.

5. ملاهادی سبزواری، غرر الفوائد، چاپ سنگی، ج 1، ص 20.

6. منشور جاوید، ج 2، ص 80.

7. فطرت در قرآن، ج 12، ص 137 - 122.

8. المیزان، ج 8، ص 334.

9. نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 38.

10. بنقل از سایت حوزه نت، مقالۀ انسان و عالم ذر.

موضوع قفل شده است