جمع بندی عدل الهی درباره رابطه حرام زادگی با دشمنی اهل بیت

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدل الهی درباره رابطه حرام زادگی با دشمنی اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم
سوالی که خدمت اساتید محترم داشتم این بود که احادیثی وجود دارد مبنی بر اینکه دشمنان اهلبیت زنازاده اند و کسی جز حلال زاده اهلبیت را دوست نمیدارد مثلا:
1. پیامبر خدا(ص) به امام على(ع) فرمود: «اى على! هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست بدارد، باید خدا را بر حلال‌زادگى خود، ستایش گوید؛ زیرا ما را دوست نمی‌دارد، مگر حلال‌زاده و ما را دشمن نمی‌دارد، مگر حرام‌زاده».[1]
2. پیامبر خدا(ص) درباره امام على(ع) فرمود: «اى مردم! فرزندان خود را با [محکِ] محبّت على بیازمایید؛ زیرا على هرگز به گم‌راهى فرا نمی‌خوانَد و از راه راست، دور نمی‌شود. پس، هر یک از فرزندان شما على را دوست داشت، از شماست و هر کدام او را دشمن داشت، از شما نیست».[2]
3. امام على(ع) به نقل از پیامبر(ص) فرمود: «اى ابو ذر! هر که ما اهل بیت را دوست بدارد، باید خدا را بر نخستین نعمت، ستایش گوید». ابو ذر پرسید: اى پیامبر خدا! نخستین نعمت کدام است؟ فرمود: «حلال‌زادگى. ما را دوست نمی‌دارد، مگر کسى که حلال‌زاده باشد».[3]
4. ام سلمه گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که به على(ع) می‌فرمود: «تنها سه گروه تو را دشمن دارند: ولد زنا، منافق‏ و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد».[4]
5. «ابوبکر گفت: رسول خدا در خیمه نشسته بود، علی و فاطمه و حسن و حسین نیز در خیمه بودند، فرمود: ای مسلمانان! هر کس با اهل خیمه دوست باشد من با او دوست هستم و هر کس با آنان دشمن باشد من با آنان دشمنم، آنان را دوست ندارد، مگر آن‌که ولادتی پاک دارد و دشمن نیست با آنان مگر آن‌که ولادتی ناپاک دارد».[5]

[=Tahoma, Geneva, sans-serif] حالا سوال بنده این بود این مسئله چطور با عدالت خدا سازگار است اصولا یک حرام زاده چه گناهی کرده که نمیتواند حب اهلبیت را در دل داشته باشد؟در حالی که گناه را پدر و مادرش انجام داده اند و از آنجا هم که حب اهلبیت شرط بهشتی شدن است پس چنین شخصی بهشتی نمیشود و در حالی که خود بی تقصیر بوده ممنونم میشم جواب بدید با تشکر یا علی

[/][1]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 475، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
[2]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 288، دار الفکر، بیروت، 1415ق؛
[3]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 401 – 402، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.
[4]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 142، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[5]. طبری، أحمد بن عبد الله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 3، ص 154، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، بی‌تا.
[=Tahoma, Geneva, sans-serif]

[/]

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
حرام‌زاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ارتکاب گناه و دوری از محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمی‌شود؛ لذا فرزند زنا نیز مثل دیگر افراد بشر مختار بوده و سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد؛ و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند زنازاده لزوماً اهل جهنّم می‌شوند؛ همان‌طور ‌که هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر حلال‌زاده و مسلمان‌زاده‌ای وارد بهشت می‌شود.
ممکن است برخی از زنازاده‌ها محبّ اهل بیت باشند؛ لذا روایاتی که می‌گویند «ولدالزّنا» دشمن اهل بیت می‌شود ظاهراً حکمی غالبی را بیان می‌کنند نه حکمی کلّی را؛ یعنی اغلب چنین است که زنازاده دشمن اهل بیت می‌شود نه همیشه.
به علاوه این‌که بر طبق برخی روایات یکی از دلایل دشمنی با امام علی(ع) حرام‌زاده بودن است، نه تنها دلیل؛ مانند این روایت: امام علی(ع) فرمود: «سه تن مرا دوست نمی‌دارند؛ زنازاده، منافق و فرزند حیض»
بر این اساس، ممکن است شخصی حرام‌زاده و زنازاده نباشد اما به دلیل نفاقی که به تدریج در اندرون خود پرورش داده، تبدیل به یکی از دشمنان اهل بیت شود.

ولد الزنا اگر چه مقتضی گناه و دوری از محبت و ولایت حق بیشتر در او هست اما این به معنای سلب اختیار کلی از او نیست بلکه همین فرد می تواند با حسن اختیار خود در مسیر بندگی خدا قرار بگیرد و اگر این کار را کرد ارزش فزون تری از دیگرانی که مشکل ولادت نداشته اند پیدا خواهد کرد.
خدا با عدل بالغه خود با چنین افرادی که مقتضی اعمال نیک در آنها کم بوده است به گونه ای عادلانه برخورد می کند و اگر اختیار حسنی داشته باشند خدا آن را پرورش داده و پاداش درخوری بدان می دهد.

نکته مهم این است که فرزندانی که از راه زنا، زاده می‌شوند، از نظر وجودی دچار کمبود و میل به معصیتی افزون‌تر از دیگران دارند و این ناشی از نظام علّی و معلولی عالم است؛ یعنی ساختار و قوانین تکوینی عالم به گونه‌ای است که موجب می‌شود فرزند حاصل از پیوند نامشروع، از کمال وجودی و روحی پایین‌تری نسبت به انسان‌های عادی و حلال‌زاده برخوردار باشد. لذا تولّد چنین نوزادی نتیجه بی‌توجّهی برخی افراد به قوانین تغییرناپذیر عالم است؛ چنان‌که در قرآن کریم می‌خوانیم: «به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است، تا [سزاىِ‏] بعضى از آنچه را که کرده‏اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند»،(روم، 41)که در این آیه شریفه سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آمده شده است و هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 450 – 451، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش)

بر این اساس، این‌که خداوند متعال زنا یا هر عمل حرام دیگری را توسّط پیامبران و کتب آسمانی منع نموده صرفاً قراردادی نیست؛ بلکه این احکام بر اساس قوانین حاکم بر نظام خلقت تنظیم شده و پشتوانه تکوینی دارند. پس همان‌گونه که در نظام خلقت، آتش علّت سوزاندن و سمّ موجب هلاکت است، زنا هم موجب پدید آمدن بشری است با روح ضعیف و متمایل به گناه. زنا موجب می‌شود نقصی روحی در فرزند حاصل شود و فرزند به دنیا آمده دارای کشش‌های حیوانی و شیطانی قوی‌تری باشد. لذا زنازاده اوّلاً کمتر ممکن است میل به دین و محبت به انسان‌های وارسته و الهی داشته باشد. ثانیاً اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته، مؤمن و متّقی گردد؛ باز رتبه وجودی او به حدّ مؤمنان حلال‌زاده نخواهد رسید. بنابر این، قانون علیّت یک قانون جهان شمول بوده و هیچ مخلوقی از حکم این قانون در عالم تکوین خارج نیست؛ بر این اساس، از زمین خوب و حاصل‌خیز گیاه خوب می‌روید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد می‌کند: همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: «سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید امّا سرزمین‌هاى بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید»(اعراف، 58.)

پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه آن است؛
اما خدا به آنچه که انسان ها در راه هدایت کم داشته اند اگر از سوء اختیارشان نباشد و نتیجه امور تکوینی باشد عوض عطا می کند تا جبران آن نقص شود و به عبارت دیگر خدا به داشته های انسان نگاه نمی کند بلکه به جهت گیری او نگاه می کند به سعی و تلاش او نگاه می کند لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى

اثروضعیش را گفته ....

arahbar6718;529717 نوشت:
اثروضعیش را گفته ....

با سلام
اثر وضعی آن تابع نظام علی معلولی جهان است که هر عادلی آن را می پسندد و گریزی از آن نیست
می ماند اثر تکلیفی اش که بیان شد. اگر فرد سوء اختیارش به حد الجاء برسد و هیچ اختیاری در آن نداشته باشد تکلیفی بر او نیست ( که این گونه نیست چرا که هیچ عاملی انسان مختار را به صورت کلی مجبور نمی سازد ) ولی اگر جهت گیری اش مثبت بود خدا در آن چه که می توانسته بدان برسد و بخاطر جبر وراثتش بدان نرسیده در حق او جبران می کند و به او عوض می دهد.

شعیب;529565 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

نکته مهم این است که فرزندانی که از راه زنا، زاده می‌شوند، از نظر
وجودی دچار کمبود و میل به معصیتی افزون‌تر از دیگران دارند و این ناشی از نظام علّی و معلولی عالم است؛ یعنی ساختار و قوانین تکوینی عالم به گونه‌ای است که موجب می‌شود فرزند حاصل از پیوند نامشروع، از کمال وجودی و روحی پایین‌تری نسبت به انسان‌های عادی و حلال‌زاده برخوردار باشد. لذا تولّد چنین نوزادی نتیجه بی‌توجّهی برخی افراد به قوانین تغییرناپذیر عالم است؛ چنان‌که در قرآن کریم می‌خوانیم: «به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است، تا [سزاىِ‏] بعضى از آنچه را که کرده‏اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند»،(روم، 41)که در این آیه شریفه سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آمده شده است و هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 450 – 451، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش)

بر این اساس، این‌که خداوند متعال زنا یا هر عمل حرام دیگری را توسّط پیامبران و کتب آسمانی منع نموده صرفاً قراردادی نیست؛ بلکه این احکام بر اساس قوانین حاکم بر نظام خلقت تنظیم شده و پشتوانه تکوینی دارند. پس همان‌گونه که در نظام خلقت، آتش علّت سوزاندن و سمّ موجب هلاکت است، زنا هم موجب پدید آمدن بشری است با روح ضعیف و متمایل به گناه. زنا موجب می‌شود نقصی روحی در فرزند حاصل شود و فرزند به دنیا آمده دارای کشش‌های حیوانی و شیطانی قوی‌تری باشد. لذا زنازاده اوّلاً کمتر ممکن است میل به دین و محبت به انسان‌های وارسته و الهی داشته باشد. ثانیاً اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته، مؤمن و متّقی گردد؛ باز رتبه وجودی او به حدّ مؤمنان حلال‌زاده نخواهد رسید. بنابر این، قانون علیّت یک قانون جهان شمول بوده و هیچ مخلوقی از حکم این قانون در عالم تکوین خارج نیست؛ بر این اساس، از زمین خوب و حاصل‌خیز گیاه خوب می‌روید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد می‌کند: همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: «سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید امّا سرزمین‌هاى بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید»(اعراف، 58.)

پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه آن است؛
اما خدا به آنچه که انسان ها در راه هدایت کم داشته اند اگر از سوء اختیارشان نباشد و نتیجه امور تکوینی باشد عوض عطا می کند تا جبران آن نقص شود و به عبارت دیگر خدا به داشته های انسان نگاه نمی کند بلکه به جهت گیری او نگاه می کند به سعی و تلاش او نگاه می کند لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى

با سلام
اینجا من متوجه چند موضوع نمیشم.
وقتی کسی از نظر وجودی دچار کمبودی از جنس میل به گناه خوی حیوانی ( نه کمبودی مثل نداشتن دست و زیبایی و از این مورد ها) است این کاملا خلاف عدل الهی است . لذا در مسیر نزدیک شدن به سمت خدا شرایط اولیه یکسانی از نظر « سختی » و « فاصله» از خداوند وجود دارد و هماهنگ عدل نیست. جایی از متن فرموده بودید که اینا از نظر اختیار مثله بقیه اند و میتونند تو مسیر درست برن پس اگه با اختیار خودشون تو مسیر درستند چجوری هم مثله بخشی از متنتون درجش بیشتره و هم مثله بخشی دیگه هرچقدم زور بزنن درجشون به حلال زاده هایم مومن نمیرسه ؟
زمینی که شوره زاره گناه نکرده و منفور خداوند از فرومایگی از نظر درجه نیست. سیستم علی معلولی هم قبول ولی چرا فرزند معلول مرن و زن زناکار ؟ منطقا باید مرد و زن زناکار معلول مرد و زن زناکار باشند . یعنی اگر کسی گناهی کرد از نظر علت معلولی خودش باید افت درجه اش در نظر خداوند را متوجه شود نه دیگری ...
پناه بردن به سیستم علت معلولی خداوند کار درستی برای توجیه عدم وجود یا ظهور یا حضور عدل الهی نیست.
البته ما ادمها مشکلی اساسی در یکسان نبودن ادبیاتی کلامی خودمان با بقیه داریم چرا که مثلا کلمه درجه فقط وفقط از نظر خدا و به معنی خاصی برای من اعتبار دارد و ولی شاید همین کلمه برای شما تداعی گر مفهومی دیگر باشد.

تصوری که تا این زمان در مورد هماهنگی عدل الهی با این موضوعات داشتم این بود که :

هر آنجه مردمانی بیشتر در معرض محیط گناه آلود میشوند احتمال و در نتییجه تعداد گناه بر واحد فرد بر واحد زمان بیشتر میشود. عموما زنا زاده ها از شرایط محیطی مناسبی برخودار نیستند.
یک زنا زاده دقیقا مثل یک حلال زاده از نظر درجه به معنی دقیق درجه بندی خود شخص خداوند است و چیزی که ما از ظاهر میبینیم متفاوت از ذات و حقیقت هر شخص است که خداوند میبیند.
به این معنی که مثلا شما فلانی را میبینید که چه نمازخوان و روزه بگیر و فلان طور و فلان طور است و یکی دیگه نماز نخون و فلان طور شما فکر میکنید که درجه بندی اولی بیشتر ااز دومی برای شخص خدا باشد که میتواند اصلا این موضوع نباشد.
چرا که شخص اول از شرایط خیلی خوبی برخودار بوده و داشتن این ویژگی ها هنر خاصی و زحمت خاصی برای شخص به حساب نمی آید ولی شخص دوم در شرایط بینهایت بدی بوده و همین حد کم هم درست و سالم مانده واقعا زحمت زیادی کشیده و این زحمت از نظر خداوند ارزش دارد و نه خود فعل نماز خواندن یا شبیه اینها ...

پس اینکه زنا زاده ها اینطور یا آن طورند موافق شما یک حکمی است برای عموم که علتش هم شرایط محیطی حاکم بر عموم ( اکثریت قریب به یقین) زنازاده هاست و خداوند هیچ زنازاده ای را مجبور به دشمن اهل بیت یا حتی مجبور به کم درجه تر بودن از بقیه مردم نکرده است. مگر اینکه شما قائل به این باشید که زنازادگان اصلا آدم نیستن و در این جرگه به حساب نمی آیند و سیستم خلقت و حساب رسی و آن با بقیه مشترک نیست به این معنی که مثلا مثل حیوانات هستند که سیستم مجزایی از انسان برای آن ها وجود دارد ....

sunask;529823 نوشت:
با سلام
اینجا من متوجه چند موضوع نمیشم.
وقتی کسی از نظر وجودی دچار کمبودی از جنس میل به گناه خوی حیوانی ( نه کمبودی مثل نداشتن دست و زیبایی و از این مورد ها) است این کاملا خلاف عدل الهی است . لذا در مسیر نزدیک شدن به سمت خدا شرایط اولیه یکسانی از نظر « سختی » و « فاصله» از خداوند وجود دارد و هماهنگ عدل نیست. جایی از متن فرموده بودید که اینا از نظر اختیار مثله بقیه اند و میتونند تو مسیر درست برن پس اگه با اختیار خودشون تو مسیر درستند چجوری هم مثله بخشی از متنتون درجش بیشتره و هم مثله بخشی دیگه هرچقدم زور بزنن درجشون به حلال زاده هایم مومن نمیرسه ؟

با سلام
این که می فرمایید خلاف عدل الهی است منظورتان کدام عدل است: عدل تکوینی یا عدل جزایی
اگر بگویید عدل تکوینی ؛ باید بدانیم که عدل تکوینی خدا یعنی این که خدا هر موجودی را به اندازه خودش وجود می دهد و این در حیطه قوانین و سنن حاکم بر عالم که همان نظام علی و معلولی است تعریف می شود. یعنی اگر آتشی آمد باید بسوزاند اگر آبی آمد زمین برویاند اگر نیامد نرویاند کارد بر گلوی نازک اثر بگذارد اگر پدر و مادری مراعات موازین شرعی را کردند بچه شان جایگاه بهتری قرار بگیرد تا آن که هیچ موازینی را عمل نمی کند ورزشکاری که تلاشش بیشتر است موفق تر است و تن آسای راحت طلب هیچ توفیقی نیابد و... همه و همه بر طبق موازین و قواعد علی و معلولی است اثر تابع موثر و معلول تابع علت است و هیچ چیز گتره نیست بی قاعده نیست .

سوال : آیا تکوینا نتیجه این دو عمل زیر باید یکی بشود:

الف- دو نفر طبق موازین شرعی ازدواج کنند ماها قبل از همبستری مراعات را شروع کرده از غذا های حرام و شبهه ناک پرهیز می کنند دعا می خوانند توسل می گیرند موقع همبستری وضو می گیرند با موازین شرعی و رعایت مستحبات و مکروهات به نام خدا و استعاذه از شیطان با موازین بهداشتی نطفه ای را منعقد می کنند مادر در طول مدت بارداری کاملا توجه به حالات خود داردقرآن می خواند دعا می خواند بهداشت جسمی و روانی خود را رعایت می کند و بعد از تولد فرزند را با وضو شیر می دهد و هر روز برای او قرآن می خواند و طبق ضوابط شرعی و بهداشتی او را بزرگ می کندو...

ب-دو نفر از راه حرام و با اضطراب و بدون هیچ قید و بندی به هم می رسند و نطفه ای تشکیل می شود مادر در طول بارداری هیچ مراعات نمی کند مخفیانه فرزندی به دنیا می آید او را در گوشه ای رها می کند و...

سوال من این جاست آیا باید این دو فرزند از نظر تکوینی یک جور باشند و یک رویه را در پیش گیرند و مساوی باشند آیا این با عدالت تکوینی خدا سازگار است آیا دو عمل متفاوت باید یک نتیجه را دهد ؟؟؟؟

اما از نظر عدل تشریعی و جزایی:
همان گونه که عرض شد به خاطر این اختلافی که در افراد هست خدا به اندازه داشته هایشان از آنها عمل می خواهد حد اقل ایمان به خدا و انجام عبادی برای هر انسانی با هر نوع ولادتی امکان دارد و زنا زاده اختیارش به طور کلی منتفی نمی شود همان گونه که افراد حلال زاده می توانند به ضلالت بروند و گمراه شوند حرام زاده ها هم می توانند را ه به بی راهه برند و گمراه گردند اما در مسیر عبادت و بندگی خدا بنا بر اقتضای عالم ماده استعداد ها مختلف و متفاوت است و این کاری به حلال زاده یا حرام زاده بودن ندارد کسی که در سرزمین کفر رشد می کند راهش سخت تر از آنی است که در سرزمین ایمان و در خانواده ای متدین می زید. امکانات مادی و معنوی برای افراد متفاوت و در خواست ها از آنها متفاوت است و خدا با میزان عدل خود می سنجد داده ها و برداشت ها را.
کسی که دارایی او 10 است اگر یک قدم بردارد چندین برابر کسی که دارایی او 100 است به حساب می آید.
عدل خدا میزانش ماوراء آنچیزی است که ما می فهمیم تکلیف انسان در دنیا لاجرم با تفاوت ها و اختلاف ها همراه است و فقط خداست که می داند چه کسی به بهشت می رود یا جهنم . برای همین است که در آموزه های دینی داریم هیچ کس را بی احترامی نکنید هیچ کس را خوار و خفیف نشمرید.

sunask;529823 نوشت:
زمینی که شوره زاره گناه نکرده و منفور خداوند از فرومایگی از نظر درجه نیست. سیستم علی معلولی هم قبول ولی چرا فرزند معلول مرن و زن زناکار ؟ منطقا باید مرد و زن زناکار معلول مرد و زن زناکار باشند . یعنی اگر کسی گناهی کرد از نظر علت معلولی خودش باید افت درجه اش در نظر خداوند را متوجه شود نه دیگری ...

این دیگر شد عدل جزایی که توضیح دادم و این نکته را هم باید بدانید وزر و وبال این فرزند نا مشروع تا مادامی که هست و در نسل او هست گردن این زانی و زانیه را می گیرد و حتی بعد از مرگ هم به آنها می رسد.
دنیای عدل جزایی خدا دنیای عجیب و پیچیده ای است فقط باید دانست که خدا به ذره مثقالی به کسی ظلم نمی کند.
إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِیمًا

sunask;529823 نوشت:
پناه بردن به سیستم علت معلولی خداوند کار درستی برای توجیه عدم وجود یا ظهور یا حضور عدل الهی نیست.
البته ما ادمها مشکلی اساسی در یکسان نبودن ادبیاتی کلامی خودمان با بقیه داریم چرا که مثلا کلمه درجه فقط وفقط از نظر خدا و به معنی خاصی برای من اعتبار دارد و ولی شاید همین کلمه برای شما تداعی گر مفهومی دیگر باشد.

برای این که از این مشکل هم عبور کنید عدل را در حوزه های مختلفش ببینید
عدل تکوینی ، عدل جزایی

sunask;529823 نوشت:
هر آنجه مردمانی بیشتر در معرض محیط گناه آلود میشوند احتمال و در نتییجه تعداد گناه بر واحد فرد بر واحد زمان بیشتر میشود. عموما زنا زاده ها از شرایط محیطی مناسبی برخودار نیستند.
یک زنا زاده دقیقا مثل یک حلال زاده از نظر درجه به معنی دقیق درجه بندی خود شخص خداوند است و چیزی که ما از ظاهر میبینیم متفاوت از ذات و حقیقت هر شخص است که خداوند میبیند.
به این معنی که مثلا شما فلانی را میبینید که چه نمازخوان و روزه بگیر و فلان طور و فلان طور است و یکی دیگه نماز نخون و فلان طور شما فکر میکنید که درجه بندی اولی بیشتر ااز دومی برای شخص خدا باشد که میتواند اصلا این موضوع نباشد.
چرا که شخص اول از شرایط خیلی خوبی برخودار بوده و داشتن این ویژگی ها هنر خاصی و زحمت خاصی برای شخص به حساب نمی آید ولی شخص دوم در شرایط بینهایت بدی بوده و همین حد کم هم درست و سالم مانده واقعا زحمت زیادی کشیده و این زحمت از نظر خداوند ارزش دارد و نه خود فعل نماز خواندن یا شبیه اینها ...

پس اینکه زنا زاده ها اینطور یا آن طورند موافق شما یک حکمی است برای عموم که علتش هم شرایط محیطی حاکم بر عموم ( اکثریت قریب به یقین) زنازاده هاست و خداوند هیچ زنازاده ای را مجبور به دشمن اهل بیت یا حتی مجبور به کم درجه تر بودن از بقیه مردم نکرده است. مگر اینکه شما قائل به این باشید که زنازادگان اصلا آدم نیستن و در این جرگه به حساب نمی آیند و سیستم خلقت و حساب رسی و آن با بقیه مشترک نیست به این معنی که مثلا مثل حیوانات هستند که سیستم مجزایی از انسان برای آن ها وجود دارد ....


بهتر است که یک جمله را هم اضافه کنید و آن این که اختیار انسان دارای مراتبی است که در مراتب پایین آن مورد ابتلای حرام زاده هم هست مثلا کشتن کودکان بیگناه را هم حلال و هم حرام زاده قبیح می شمرد و فاعل آن را ذم می کند پس اگر خودش هم مرتکب شود بر اثر اختیارش کرده نه بر اثر خبث ولادتش. از این دسته احکام فطری کم هم نیستند تا آنجا که متعهد به آنند و مرتکب آن عقاب دارد .

ممنونم که این شبه رو از ذهنم برطرف کردید یا علی

فدایی امام نقی;530928 نوشت:
ممنونم که این شبه رو از ذهنم برطرف کردید یا علی

بنده هم از شما کمال نشکر را دارم که در بحث ما را همراهی کردید.
یا زهرا:Gol:

سوال: اصولا یک حرام زاده چه گناهی کرده که نمیتواند حب اهلبیت را در دل داشته باشد؟در حالی که گناه را پدر و مادرش انجام داده اند و از آنجا هم که حب اهلبیت شرط بهشتی شدن است پس چنین شخصی بهشتی نمیشود و در حالی که خود بی تقصیر بوده؟ آیا این با عدالت خدا سازگاره؟

جواب:
این که می فرمایید خلاف عدل الهی است منظورتان کدام عدل است: عدل تکوینی یا عدل جزایی
اگر بگویید عدل تکوینی ؛ باید بدانیم که عدل تکوینی خدا یعنی این که خدا هر موجودی را به اندازه خودش وجود می دهد و این در حیطه قوانین و سنن حاکم بر عالم که همان نظام علی و معلولی است تعریف می شود. یعنی اگر آتشی آمد باید بسوزاند اگر آبی آمد زمین برویاند اگر نیامد نرویاند کارد بر گلوی نازک اثر بگذارد اگر پدر و مادری مراعات موازین شرعی را کردند بچه شان جایگاه بهتری قرار بگیرد تا آن که هیچ موازینی را عمل نمی کند ورزشکاری که تلاشش بیشتر است موفق تر است و تن آسای راحت طلب هیچ توفیقی نیابد و... همه و همه بر طبق موازین و قواعد علی و معلولی است اثر تابع موثر و معلول تابع علت است و هیچ چیز گتره نیست بی قاعده نیست . (مطهری، عدل الهی، ص93)

آیا تکوینا نتیجه این دو عمل زیر باید یکی بشود:
الف- دو نفر طبق موازین شرعی ازدواج کنند ماها قبل از همبستری مراعات را شروع کرده از غذا های حرام و شبهه ناک پرهیز می کنند دعا می خوانند توسل می گیرند موقع همبستری وضو می گیرند با موازین شرعی و رعایت مستحبات و مکروهات به نام خدا و استعاذه از شیطان با موازین بهداشتی نطفه ای را منعقد می کنند مادر در طول مدت بارداری کاملا توجه به حالات خود داردقرآن می خواند دعا می خواند بهداشت جسمی و روانی خود را رعایت می کند و بعد از تولد فرزند را با وضو شیر می دهد و هر روز برای او قرآن می خواند و طبق ضوابط شرعی و بهداشتی او را بزرگ می کندو...
ب-دو نفر از راه حرام و با اضطراب و بدون هیچ قید و بندی به هم می رسند و نطفه ای تشکیل می شود مادر در طول بارداری هیچ مراعات نمی کند مخفیانه فرزندی به دنیا می آید او را در گوشه ای رها می کند و...
سوال من این جاست آیا باید این دو فرزند از نظر تکوینی یک جور باشند و یک رویه را در پیش گیرند و مساوی باشند آیا این با عدالت تکوینی خدا سازگار است آیا دو عمل متفاوت باید یک نتیجه را دهد ؟؟؟؟
اما از نظر عدل تشریعی و جزایی:
در ابتدا در باره فرزندانی که از حرام به دنیا آمده‌اند، باید گفت: بر اساس آموزه‌های دینی، آن فرزند گناه و جرمی متوجه‌اش نیست؛ زیرا هیچ تقصیری ندارد. عمل خلاف پدر و مادرش، مسؤلیتی را متوجه او نمی‌کند. قرآن کریم به طور یک اصل کلی در این باره می‌فرماید: «ولا تزر وازرة وزر اُخری»؛ (فاطر (35) آیه 18.) «گناه هیچ کسی به گردن دیگری نیست».
از متون دینی بر می آید که حرام زاده، به جهت عمل حرام و گناه آلودی که پدر و مادر انجام داده اند، گناهکار نیست. همان گونه که در آیه یاد شده آمده، کسی گناه دیگری را بر دوش نمی کشد. حرام ‌زاده هم می‌تواند با داشتن اعتقاد درست و انجام اعمال و دستورهای دینی، به بهشت برود؛ همان گونه که در فرمایش امام صادق(ع) آمده است:
«زنازاده اگر اعمال خوب انجام بدهد، به او پاداش داده می‌شود. اگر کار بد از وی سر زند، مجازات می‌گردد»؛ (میزان الحکمة، ج 5، ص 244،) یعنی زنازاده، مانند سایر مردم است.
پیامبر(ص) فرمود: «لیس علی ولد الزّنا من وزر أبویه شیء»؛ (بحار الانوار، ج 75، ص 2،) «گناه پدر و مادر، بر گردن فرزند نیست».

اما همان گونه که عرض شد به خاطر این اختلافی که در افراد هست خدا به اندازه داشته هایشان از آنها عمل می خواهد حد اقل ایمان به خدا و انجام عبادی برای هر انسانی با هر نوع ولادتی امکان دارد و زنا زاده اختیارش به طور کلی منتفی نمی شود همان گونه که افراد حلال زاده می توانند به ضلالت بروند و گمراه شوند حرام زاده ها هم می توانند را ه به بی راهه برند و گمراه گردند اما در مسیر عبادت و بندگی خدا بنا بر اقتضای عالم ماده استعداد ها مختلف و متفاوت است و این کاری به حلال زاده یا حرام زاده بودن ندارد کسی که در سرزمین کفر رشد می کند راهش سخت تر از آنی است که در سرزمین ایمان و در خانواده ای متدین می زید. امکانات مادی و معنوی برای افراد متفاوت و در خواست ها از آنها متفاوت است و خدا با میزان عدل خود می سنجد داده ها و برداشت ها را.
کسی که دارایی او 10 است اگر یک قدم بردارد چندین برابر کسی که دارایی او 100 است به حساب می آید. و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست (39 نجم). وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
عدل خدا میزانش ماوراء آنچیزی است که ما می فهمیم تکلیف انسان در دنیا لاجرم با تفاوت ها و اختلاف ها همراه است و فقط خداست که می داند چه کسی به بهشت می رود یا جهنم . برای همین است که در آموزه های دینی داریم هیچ کس را بی احترامی نکنید هیچ کس را خوار و خفیف نشمرید.
سوال:
کسی که زنا زاده است اختیارش برای انجام عمل خیر از بین می رود و با الاجبار عمل ناپسند انجام می دهد چرا که خبث ولادت دارد این را چگونه جواب می دهید؟
جواب:
اختیار انسان دارای مراتبی است که در مراتب پایین آن مورد ابتلای حرام زاده هم هست مثلا کشتن کودکان بیگناه را هم حلال و هم حرام زاده قبیح می شمرد و فاعل آن را ذم می کند پس اگر خودش هم مرتکب شود بر اثر اختیارش کرده نه بر اثر خبث ولادتش.از این دسته احکام فطری کم هم نیستند تا آنجا که متعهد به آنند و مرتکب آن عقاب دارد.

موضوع قفل شده است