آیا واژه «وفات»با مفهوم «شهادت»تعارض دارد؟(به مناسبت شهادت حضرت زهرا)
تبهای اولیه
آیا واژه «وفات»با مفهوم «شهادت»تعارض دارد؟(به مناسبت شهادت حضرت زهرا)
برخی اینچنین شبهه می کنند که علماء و متقدمین از رحلت حضرت زهرا علیها سلام تعبیر به فات می کردند و جدیداً واژه شهادت به کار می رود،و این بدان معناست که حضرت زهرا شهید نشده اند، در پاسخ به این شبهه مطالبی را بیان خواهیم کرد. اندک تعمقی در معنای لغوی واژه «وفات» و کاربرد قرآنی آن « الله یتوفی الانفس حین موتها» (زمر 42) ما را به این نکته مهم آگاه می کند که هیچ گونه تعارض و تضادی میان معنای «وفات» و «شهادت» برقرار نمی باشد. زیرا معنای لغوی «وفات» هرنوع مرگی را پوشش می دهد و در نتیجه برای اشاره به مرگ یک شهید می توان از کلمه وفات بهره برد. به عبارت دیگر یکی از انواع مرگ و بهترین نوع آن ، شهادت می باشد. در لسان العرب ج3ص960 آمده : وفات حالت از دنیا رفتن را می گویند ؛ لذا هر نوع مرگی را شامل می شود. به طور مثال هرچند درباره به شهادت رسیدن امیر المومنین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، جناب جعفر طیار و زید بن حارثه هیچ تردیدی وجود ندارد ،در عین حال برای اشاره به درگذشت ایشان می توان از لغت «وفات » نیز استفاده کرد.و چنین کاربردی هرگز به معنای انکار شهادت این بزرگوران که همه بدان معترف هستند ، نمی باشد
چند نمونه :
شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه حدیث 527 از امام صادق علیه السلام نقل می کند : قال ان النبی حین جائته وفاة جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه، کان اذا دخل بیته کثر بکائه... امام صادق علیه السلام از شهادت جعفر تعبیر به وفات می کنند.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب درباره تاریخ تلد امام سجاد علیه السلام نقل می کند: قبل وفاة امیر المومنین علیه السلام بسنتین... دو سال پیش از وفات امیرالمومنین
مرحوم طبرسی درکتاب احتجاج برای اشاره به عملکرد محمد حنفیه در دوران پس از شهادت امام حسین علیه السلام می نویسد: بعد وفاة اخیه الحسین صوات الله علیه..بعد از وفات برادرش امام حسین علیه السلام...
در ادامه به بررسی کاربرد واژه وفات در برخی منابع می پردازیم.
ادامه دارد...
اثبات عدم تعارض معاني كلمات «وفات» و «شهادت» در منابع تاريخي
كاربرد واژه وفات در كتاب «مناقب» ابن شهر آشوب :
مروري بر كتاب مناقب آل ابي طالب به صراحت نشانگر از آن است كه كلمه «وفات» در نوشتار ابن شهر آشوب در تقابل و مخالفت با معناي شهادت به كار نرفته است.
دلائل اين مطلب :
1- در صفحه 42 از جلد چهارم اين كتاب ، درباره امام مجتبي عليه السلام مي خوانيم : فصل في وفاته و زيارته . ابن شهر آشوب در حالي از لغت «وفات» در اين فصل استفاده مي كند كه در همان صفحه درباره جعده همسر امام مي نويسد: فقتلته و سمته او امام حسن رابه قتل رساند ومسموم كرد.
2- در صفحه 157 جلد چهارم درباره امام سجاد عليه السلام چنين آمده است : توفي بالمدينه ... در مدينه وفات نمود... و در صفحه بعد تصريح به مسموميت شده است : سمه الوليد بن عبد الملك . وليد بن عبد الملك وي را مسموم نمود.
3- در صفحه 326 همان جلد درباره امام كاظم عليه السلام مي خوانيم : فصل في وفاته[="] . و در صفحه بعد اين عبارت رامي بينيم : فدعا السندي فامره بامره فامتثله و جعل سمّا في طعام فقدّمه اليه . و(هارون) سندي را خواست و او را به قتل مامور كرد، او فرمان را اجرا كرد و زهري را در غذايي ريخت و به وي داد.[/]
کاربرد واژه وفات در کتاب «روضة الواعظین» تالیف ابن فتال نیشابوری (متوفای 508 ق) ، به وضوح حاکی از آن است که به کارگیری لغت وفات در این کتاب به معنای انکار شهادت نمی باشد و تعارضی بین معنای وفات و شهادت در این کتاب نیست.
دلائل این مطلب : 1- ابن فتال نیشابوری در صفحه 167 کتابش می نویسد : مجلس فی ذکر وفاة الحسن بن علی علیه السلام . کاربرد کلمه وفات برای اشاره به درگذشت امام حسن علیه السلام در این کتاب در حالی است که در صفحه 167 از زبان امام حسن علیه السلام خطاب به امام حسین علیه السلام می خوانیم : لقد سقیت السمّ ، بی تحقیق به من سم خورانیده اند . و این کلام تصریح می کند که امام حسن علیه السلام به شهادت رسیده اند.
2- در صفحه 216 از کتاب روضة الواعظین می خوانیم : مجلس فی ذکر وفاة موسی الکاظم علیه السلام . و در صفحه 217عبارتی صراحت در به شهادت رسیدن امام کاظم علیه السلام دارد که نقل می کند :« و کانت خضرة وسط راحته تدل علی انّه سمّ ». و بخش سبز رنگی در وسط کف دست وی نمایان بود که نشان می داد به ایشان زهر خورانیده اند.
3- در صفحه 229 از همین کتاب می خوانیم : مجلس فی ذکر وفاة الرضا علیه السلام ، جالب است که مولف در ذیل عنوان وفات حضرت رضا علیه السلام در صفحه 233 روایت می کند: عن الرضا علیه السلام قال : و الله ما منا الا مقتول شهید. فقیل له : فمن یقتلک یابن رسول الله؟ قال شر خلق الله فی زمانی یقتلنی بالسمّ ، به خدا سوگند هیچ یک از ما نیست مگرآنکه مقتول شهید است. سپس به ایشان گفته شد : ای پسر رسول خدا صلی الله و علیه وآله چه کسی شما را می کشد؟ فرمود :بدترین مخلوقات خدا در زمان من ،مرا با زهر به قتل می رساند.
واژه وفات دركتاب «منتهي الآمال»
نگاهي به كتاب منتهي الامال تاليف مرحوم شيخ عباس قمي ( متوفاي 1359ق ) به روشني گوياي آن است كه مولّف «وفات» و«شهادت» را داراي دو معناي متضاد نداسته است.
دلائل اين مطلب :
1- در صفحه 92 از جلد دوم كتاب منتهي الامال درباره حضرت امام زين العابدين عليه السلام مي خوانيم : بدانكه در وفات آنحضرت ما بين علماء اختلاف است و در چند سطر بعد مي خوانيم : آنحضرت را به زهر شهيد كردند.
2[="]- در صفحه 226 از جلد دوم ،درباره امام محمد باقرعليه السلام نوشته اند: مولف گويد كه در تاريخ وفات آن حضرت اختلاف است ، و در چند سطر بعد مي خوانيم: آنحضرت را ابراهيم بن وليد بن عبد الملك به زهر شهيد كرده .
[="]3- در صفحه 289 ازجلد دوم ،درباره امام جعفر صادق عليه السلام آمده است : وفات كرد حضرت صادق عليه السلام در ماه شوال سنهْ يكصد و چهل و هشت به سبب انگور زهر آلود كه منصور به آن حضرت خورانيده بود ودر وقت شهادت از سن مباركش شصت و پنج سال گذشته بود .
[="]4- هر چند محدث قمي در كتاب منتهي الآمال عبارت «وفات حضرت فاطمه عليها السلام را به كار برده است، ولي در ابتداي كتاب ديگرش به نام بيت الاحزان در وصف آن بانو مي نويسد: الشهيدة المظلومة المقهورة
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان عزیز.
در یکی از تاپیکها که قفل شده بود یکی از کارشناسان عزیز فرموده بودند
وفات با شهادت فرق ندارد.
یعنی
مرگ و وفات = شهادت
انسان و تمام موجودات هستي ناگزير هستند تن به مرگ و نيستي بدن و جز ذات لايزال الهي همه مخلوقات جام مرگ را سر مي کشند و نيز مشخص گرديد مرگ شيوه های گوناگوني دارد که بنده فقط یک شیوه از آن را میخواهم خلاصه وار بگویم.که به مرگ سرخ معروف شده است.
مرگ سرخ :يعني کشته شدن در خون غلتيدن وجان سپردن خونين که به چهار شکل ممکن است بوقوع بپيوندد :
الف : مرگ با شهادت یعنی کشته در راه آزادی ، برابری ، نوعدوستی و... با انگیزه کاملا الهی.
ب : مرگ با شهامت (به غير از شهادت) يعني کشته شدن در راه آزادی، برابری، نوعدوستي و... بدون انگيزه الهي .
ج : مرگ سرخ به دنائت و حماقت يعني تن به ذلت دادن و برابر ظلم دفاع نکردن و بي حرکت بودن و نابود شدن و کشته شدن بوسيله ی ظلم .
د : مرگ سرخ به رزالت يعني خودکشي .
1) آیا گزینه الف با 3 گزینه دیگر برابر است؟
2) آیا کسی که در راه آزادی و برابری اما بدون انگیزه الهی میمیرد با کسی که در راه آزادی و برابری و با انگیزه الهی میمیرد برابر است؟
3) آیا کسی که تن به ذلت میدهد و در راه ظلم میمیرد با کسی که در راه خدا کشته میشود برابر است.
4) آیا کسی که خودکشی میکند با کسی که در راه خدا قیام میکند و کشته میشود برابر است؟
وسلام نامی از نامهای خداست. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان عزیز. در یکی از تاپیکها که قفل شده بود یکی از کارشناسان عزیز فرموده بودند وفات با شهادت فرق ندارد. یعنی مرگ و وفات = شهادت
دوست گرامی
وفات اعم از شهادت است یعنی وفات دو نوع است
الف: مرگ معمولی
ب : شهادت
لذا ممکن است وفات برای هر دوی اینها بکار رود ، وفات در مقابل شهادت نیست بلکه شهادت زیر مجموعه وفات است
لذا ما در تاریخ گاهی داریم که از شهادت کسی تعبیر به وفات شده است
در شهادت امام حسین علیه السلام کسی شبهه ای ندارد و همه به شهادت ایشان اعتراف دارند ولی گاه دیده میشود در بعضی از منابع واژه وفات برای این شهید بکار می رود
در حدیثی از وحود مقدس رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره امام حسين عليه السلام آمده: أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي.(1)
آگاه باشيد كه امتم حسين را مىكشند، پس هر كس پس از وفاتش او را زيارت كند، خداوند ثواب يك حج از حجهاى مرا براى وى مىنويسد.
با اینکه پیامبر می فرماید امام حسین علیه السلام به شهادت می رسند ولی باز می فرماید بعد از وفاتش اگر کسی زیارت کرد چه اجری دارد
در منابع شیعه واهل سنت برای کسانی که درشهادتشان تریدید نیست واژه وفات به کار برده شده است
مثل امام علی علیه السلام ، حمزه ، جعفر طیار
حتی عمر بن خطاب که به اهل سنت وی را شهید می دانند در تاریخهای متعددی از مرگ وی با واژه وفات یاد شده است که درصورتیکه دوستان خواستند اسناد ارائه میشود
1.ابن شهرآشوب، شير الدين أبي عبد الله محمد بن علي المازندراني (متوفاي588 هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 272، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية ـ النجف، 1345هـ.
با سلام با اجازه استاد من هم مطالب رو عرض می کنم
[="darkgreen"]در مورد این که قبلا به جای شهادت از وفات استفاده می کردن در تقویم؟(سال 71)[/]
اولا: ما تقویم هایی که داریم حتی زمان شاه تقویم های بزرگ و نجومی کلمه شهادت امده است
ثانیا:نماینده های مجلس به ما یک مصوبه نشان بدید که اقا ما می خواهیم شهادت حضرت زهرا را مطرح کنیم. و بگویند ما ی خواهیم کلمه شهادت را بیاریم در تقویم.
ثالثا : ما از حضرت کاظم اوردیم مال قرن دوم هست امام کاظم می گوید : انما الفاطمه صدیقه شهیده شیخ مفید متوقی 413 المغنه ص 459 زیارت نامه فاطمه زهرا را اورده است واضافه کلمه شهادت و وفات کسی که وفات کرد ایا یعنی شهید نشده است خوب بفرمایید بزرگان اهل سنت و اهل تشیع در مورد کسانی که شهید شدند کلمه وفات امده است [="darkred"]مرحوم اربیلی کشف الغمه ج2 ص 250 تعبیرش این است : اقا امام حسین بعد از این که پدرش وفات کرد در حالی که امیر المومنین شهید شده است [/]
[="blue"]ابن ابی شیبه متوفی 235 است می گوید :خطبنا الحسن بعد وفات علی
الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 6 ص 371 و ج 7، ص 476، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ[/]
یهودی و نصارا و شیعه و سنی معتقد است که حمزه شهید شده است
منها ب[="blue"]عد وفاة حمزة[/] بن عبد المطلب ورسول الله.
[="sienna"]لعاصمی المكی، عبد الملك بن حسین بن عبد الملك الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 426، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمیة.[/]
[="teal"] در رابطه با جعفر طیار ابن ابی شیبه از عایشه نقل می کند
عن عَائِشَةَ قالت لَمَّا أَتَتْ وَفَاةُ جَعْفَرٍ عَرَفْنَا فی وَجْهِ رسول اللهِ صلى الله علیه وسلم الْحُزْنَ … {إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 3، ص 62 [/]
بزرگان مثل سخاوی در رابطه با عمر :
وَ[="red"]فَاة عمر بن الْخطاب [/]كَانَت فى سنة ثَلَاث وَعشْرين. [="red"]وَفَاة عُثْمَان بن عَفَّا[/]ن كَانَت فى سنة خمس وَثَلَاثِينَ. [="red"]وَفَاة على بن أَبى طَالب[/] كَانَت فى سنة أَرْبَعِينَ.
[="sienna"] الغایه فی شرح الهدایه ج1 ص 315
[/]
دوست گرامی
وفات اعم از شهادت است یعنی وفات دو نوع است
الف: مرگ معمولی
ب : شهادت
لذا ممکن است وفات برای هر دوی اینها بکار رود ، وفات در مقابل شهادت نیست بلکه شهادت زیر مجموعه وفات است
لذا ما در تاریخ گاهی داریم که از شهادت کسی تعبیر به وفات شده است
در شهادت امام حسین علیه السلام کسی شبهه ای ندارد و همه به شهادت ایشان اعتراف دارند ولی گاه دیده میشود در بعضی از منابع واژه وفات برای این شهید بکار می روددر حدیثی از وحود مقدس رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره امام حسين عليه السلام آمده: أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي.(1)
آگاه باشيد كه امتم حسين را مىكشند، پس هر كس پس از وفاتش او را زيارت كند، خداوند ثواب يك حج از حجهاى مرا براى وى مىنويسد.
با اینکه پیامبر می فرماید امام حسین علیه السلام به شهادت می رسند ولی باز می فرماید بعد از وفاتش اگر کسی زیارت کرد چه اجری دارد
در منابع شیعه واهل سنت برای کسانی که درشهادتشان تریدید نیست واژه وفات به کار برده شده استمثل امام علی علیه السلام ، حمزه ، جعفر طیار
حتی عمر بن خطاب که به اهل سنت وی را شهید می دانند در تاریخهای متعددی از مرگ وی با واژه وفات یاد شده است که درصورتیکه دوستان خواستند اسناد ارائه میشود
1.ابن شهرآشوب، شير الدين أبي عبد الله محمد بن علي المازندراني (متوفاي588 هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 272، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية ـ النجف، 1345هـ.
وسلام نامی از نامهای خداست.
عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما کارشناس عزیز.
معنی لغوی وفات = مردن و قطع حیات
شهادت = کسی که در راه خدا و دین کشته شد.
آیه قران کریم ، کلام خدا ، حرف خدا ، کلامی که در آن جای هیچ شک و شبهه ای نیست.
(169 آ ل عمران)
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون
و گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانی هستند، بلكه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.
از ترجمه قرآن کاملا مشخصه که کسی که در راه خدا کشته شده است نمرد و زنده است.
این ترجمه دقیقا برابر است با معنی لغوی شهادت.
وهابیت و بهایت کثیف سالهاست که میخواهند واژه شهادت را از بین ببرند و دست به هر کاری زدند حتی آمریکا و اسرائیل جنایت کارهم با آنها هم صدا شدند.
و همیشه از شهادت افتخار شیعه حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان وفات حضرت زهرا(س) یاد کردند.
دوستان عزیز لطفا شما حرفهای وهابیت و بهایت وحشی و افسار گسیخته ای که تمام تلاششان را کردند تا تقدس واژه شهادت را از بین ببرند هم صدا و هم پیاله نشوید.
ما با واژه شهادت بین کسانی که در راه خدا و دین کشته شدند با کسانی که در راه ظلم کشته شدند فرق میگذاریم.
اگر به کسی که در راه ظلم کشته شد بگوییم وفات یافت و کسی هم که در راه دین کشته شد بگوییم وفات یافت ، فرقشان کجا هست.
از این روست که ما به تمام کسانی که در راه خدا کشته شدند شهید میگییم.
ما سه واژه داریم.
شهادت = کسی که در راه خدا کشته شد. (حضرت زهرا(س) به شهادت رسید)
وفات = کسی که مرد به هر دلیلی ( فلانی وفات یافت)
هلاکت = کسی که در راه ظلم و برای ظلم بمیرد ( در جنگ دفاع مقدس 7 افسر عراقی به هلاکت رسیدند)مقابل واژه شهادت.
کشته شدن در راه دین، میهن و یا عقاید سیاسی؛ در جوامع گوناگون به شکلهای مختلف وجود دارد؛ اما به طور مشترک مورد تقدیر و ستایش است. از این رو کشتهشدگان و یا حتی محرومین و بازماندگان جنگی، در تمامی ملل، مورد احترام حکومتها و عامه مردم هستند. در فرهنگ اسلامی، این نوع فدا شدن در راه خدا، معنی «شهادت» گرفته است. شیفتگی انسانها در دستیابی به شهادت، این سؤال را در ذهن میپروراند که چه تفاوتی میان این نوع مرگ و سایر مردنها وجود دارد که اینگونه آنان را به استقبال مرگ میکشاند؛ حال آنکه بسیاری از مرگ در هراس و واهمهاند. در بررسی این موضوع که اصولاً چه وجه تمایزی میان شهادت و سایر مرگها وجود دارد، مراجعه به قرآن و سنت، میتواند بهترین راهگشا باشد. تأمّل و تدبّر در این دو منبع، شاخصههای متعددی را بیان میکند. 1. انتخاب آگاهانه شهید یکی از مؤلفههای اصلی شهادت، انتخاب آگاهانه و با اختیار آن است. در واقع براساس اعتقادات اسلامی، شهادت زمانی محقق میشود که با دو ویژگی همراه باشد: 1. مرگ آگاهانه 2. کشته شدن در راه خدا. هرگاه مرگ فاقد یکی از این دو عنصر باشد، از دیدگاه قرآن و شریعت الهی، عنوان شهات نمیگیرد. انتخاب کاملاً آزاد و از روی اختیار شهادت، در سیره سالار مکتب شهادت، ابا عبدالله الحسین (ع)، به روشنی و بیش از سایرین نمایان است.در عالم ذرّ، آنگاه که خداوند اراده نمود تا ظلم و ستم را با مظلومیت یکی از بندگانش ریشهکن نماید، داوطلبی طلبید و تمام ملزومات این مسیر پر خطر و مشقّت بار را توصیف نمود؛ «دور شدن از وطن و تحمل بلایا و محن، با لب تشنه کشته شدن، فرزندان و برادران و یاران خود را کشته دیدن، از دشمنان دشنام شنیدن، زن و فرزند اسیر شدن و در بازارها میان نامحرمان گشتن، سر در طشت طلا در مجلس شراب گذاشتن و چوب خیزران بر او زدن، معجر از سر خواهران کشیدن، اطفال از تشنگی مردن، تیر بر حلق طفل شش ماهه خوردن، دستهای بریده برادر دیدن، فرق جوان هجده ساله شکافته مشاهده کردن، ناله العطش از کودکان شنیدن، به دوازده ضربه سر از عقب جدا ساختن، بدن را برهنه کردن و در آفتاب انداختن و اسب بر آن تاختن.» اهل عرصه با شنیدن این توصیفها، به خود لرزیدند و جرأت پذیرش این همه مصیبت را نداشتند. سرانجام پس از سه بار تکرار سؤال، حسینبن علی (ع) جانفرساترین پیمان قربانی شدن در طول تاریخ را با تمام سختیهایش پذیرفت و حتی آنگاه که خداوند پیشنهاد پاداش در نظر گرفته شده، بدون تحمّل این مصیبتها را به وی داد؛ حضرت با اختیار کامل تحمل بلایا و محنتها در راه خداوند را برگزید.1 براین اساس او «سالار شهیدان عالم» لقب گرفت؛ سالار کسانی که مرگ را داوطلبانه در آغوش میکشند و هیچ هراسی به دل راه نمیدهد. 72 نفر نیز از جای برخاسته و به یاری او داوطلب شدند و در روز عاشورا، عاشقانه در رکابش جنگیدند و با چهرههای خندان به استقبال شهادت رفتند. پیمانهایی از این جنس، در عالم ذرّ، توسط انسانهای فراوانی امضاء شد تا در عصر خود، یاریگر دین و امام خویش باشند. شباهت تمامی این انسانها با سالار مکتب شهادت و تفاوتشان با سایرین، در این انتخاب آگاهانه و مختارانه است.برخلاف سایر انسانها که از شنیدن نام مرگ، بیم و هراس وجودشان را فرا میگیرد، این انسانها خود به استقبال مرگ میروند. در حقیقت آنها به سوی مرگ میروند، نه مرگ به سوی ایشان. خداوند نیز که همواره بشارتدهنده جهادگران فی سبیلالله است، آنان را از هرگونه ترس از مرگ باز میدارد و میفرماید: «اَلّاّ خوفٌ عَلیهِم و لا هم یَحزَنُون»؛ 2 از مردن نترسند و هیچ غم مخورند.ایمان به وعدههای الهی، تلاش در راه کسب رضایت خداوند و آگاهی به پاداشهای بزرگ و نیکو و جایگاه ممتاز و جاودان در بهشت؛ از جمله عواملی است که ترس را از دلهای این مؤمنین دور ساخته و تنهایشان را مهیّای شهادت میسازد....ادامه دارد
. کشته شدن در راه خدا همچنانکه بیان شد، مردن در راه خداوند، یکی از اصلیترین ویژگیهای شهادت است. برخلاف سایر مرگها که بدون آگاهی و هدف خاص، انسان را در بر میگیرد؛ شهادت، علاوه بر انتخاب آگاهانه، با کشته شدن با هدف و در راه خدا محقق میشود.براساس روایات، برای نخستین بار، پیامبر گرامی اسلام (ص)، واژه شهید را در مورد کسانی که در راه خدا کشته میشوند به کار برده و فرمودند: «جراحکم فی سبیلالله و مَنْ قتل مِنْکم فانّه شهید»؛ جراحاتی که بر شما وارد میشود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است.3 بر مبنای این حدیث، به روشنی واضح است که شهادت به کشتهشدگان در راه خداوند اطلاق میشود. چنانچه در آیات متعددی در قرآن نیز شهید با تعابیری همچون: «و من یقتل فی سبیلالله»4 «و الذین هاجروا فی سبیلالله ثم قتلوا»5 «و الذین قتلوا فی سبیلالله»6 یاد شده که انتخاب راه الهی، شاخصهای برای شهیدان به حساب میآید. 3. زنده ماندن شهید اگرچه فرد کشته شده در راه خداوند، ظاهراً شبیه سایر مردگان بوده و تفاوتی با آنها ندارد، اما به گواهی قرآن، نباید آنها را مرده به حساب آورد؛ بلکه برخلاف اموات، زنده بوده و زیستی جاودان دارند؛ به تعبیر قرآن: «و لا تقولوا لمن یُقتَل فی سبیلالله امواتٌ بل احیاء»؛ 7 و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید، بلکه آنان زندهاند و یا: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاء»؛8 هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند. تصریح قرآن، به خوبی نشاندهنده دلیل استقبال قلبی انسانها از شهادت است؛ چرا که شهید با جدا شدن ظاهری روح از جسم، به نقطه آغاز زندگی و حیات جاودان و ابدی میرسد. به نظر میرسد که تسلیت نگفتن به خانوادههای شهداء، از همین معنای رفیع سرچشمه میگیرد که در حقیقت آنها نمردهاند، بلکه با مرگ ظاهری، زنده واقعی شدهاند. به تعبیر شاعر: پایان زندگی هر کس به مرگ اوست جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفترست 4. حیات فرحبخش و توأم با شادمانی قرآن که از انسانها میخواهد تا شهیدان را صاحب حیات بدانند، جلوههایی از زندگانی را برای شهیدان متذکر میشود.اعطای رزق و روزی فراوان و منزل که از مظاهر حیات و زندگیست، به کشته شدگان در راه خداوند وعده داده شده است.قرآن صراحتاً به بیان این موضوع میپردازد: «لَیَرزقنهم الله رِزْقاً حَسَنا»؛ 9 خداوند رزق و روزی نیکویی نصیبشان میگرداند، «لیدخلنّهم مُدخلاً یَرضَونه»؛ 10 آنها را منزلی عنایت کند که بسیاری به آن خشنود باشند. بهرهمندی از نعمتهای فراوان از جلوههای دیگر این حیات معنویست که در قرآن به آن اشاره شده: «فرحین بماء آتاهم الله من فضله»؛11 آنان به فضل و رحمتی که خداوند نصیبشان گردانده، شادمانند. این حیات توأم با شادمانی و شعف، وعده الهی است که بیشک محقق میشود و پاداش انتخاب آگاهانه و مشتاقانه انسانهاست. 5. نیاز نداشتن شهید به غسل و کفن از بارزترین تفاوتهای ظاهری میان شهید و سایر مردگان، نیاز نداشتن به غسل و کفن است. بر مبنای روایات و فتاوای تمامی مراجع تقلید، شهید باید با همان لباسی که بر تن دارد و بدون پوشاندن کفن به خاک سپرده شود و همانطور که آغشته به خون خویش است، بدون غسل، دفن شود. این تفاوت، امتیاز ویژه میان شهدا و سایرین است؛ چرا که هیچ مسلمان دیگری جایز به دفن با لباس و بدون کفن و با بدن خونین نیست. تنها وجه مشترک در مراحل شرعی، نماز میت است که به شهید نیز اعاده میشود و در این زمینه تفاوتی میان شهید و سایر مردگان وجود ندارد.
. آمرزش گناهان به دلیل شهادت براساس روایتی از رسول اکرم (ص)، با ریخته شدن اولین قطره خون شهید بر زمین، تمام گناهان وی آمرزیده شده و مورد مغفرت کامل الهی قرار میگیرد. قرآن نیز کشته شدگان در راه خداوند را مشمول رحمت و غفران الهی دانسته و شهادت را موجب آمرزش گناهان معرفی مینماید، چنانچه میفرماید: و لئن قتلتم فی سبیلالله او مُتُّم لَمَغفِرةٌ من الله و رحمةٌ خیرٌ مِمّا یَجْمعون؛12 اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید؛ آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه تنها جمعآوری میکنند، بهتر است.در جای دیگر، خداوند شهادت را موجب تبدیل سیئات به حسنات معرفی مینماید: «فالّذین هاجروا و أخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قُتِلوا لَاُکفرنَّ عنهم سیّئاتهم»؛ 13 آنان که از وطن خود هجرت نمودند و از دیار خویش بیرون شدند و در راه من رنج کشیدند و جهاد کرده و کشته شدند، همانا بدیهای آنان را میپوشانم. امام صادق (ع) نیز شهید را معاف از مؤاخذه و مجازات الهی معرفی مینماید: «مَنْ قُتِلَ فی سبیلالله کَمْ یعرفه الله شیئا سیّئاته»؛ کسی که در راه خدا کشته شود، خدا سیئات و گناهانی که کرده است را مؤاخذه و مجازات نخواهد کرد.14 بر مبنای همین آمرزش گناهان و معاصی است که به گواهی روایات، شهید از سؤال و فشار قبر مصون بوده و بدون هیچگونه سؤال و جواب و بازخواستی، داخل در بهشت رضوان میشود. 7. شهادت؛ موجب پاداش بزرگ الهی از آنجا که ریخته شدن مظلومانه خون شهید بر زمین، موجب آمرزش گناهان گشته و سیئات را به حسنات مبدل میسازد، لذا این حسنات و نیز فناء جسم خاکی در راه پروردگار، پاداش عظیمی را میطلبد که وعدههای الهی نیز بر آن صحه مینهد. خداوند به خوبی ضایح نشدن خون شهید و پاداش نیکو به وی را بشارت میدهد: «و من یُقاتل فی سبیل الله فیُقتل او یَغِلبْ فسوف نؤتیه اجراً عظیما»؛ 15 هر کس در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا فاتح گردد، زود باشد که او را اجر عظیم دهیم. این مسئله در آیات دیگر نیز تکرار شده و مؤمنان مجاهد به ضایع نشدن اجرشان بشارت داده شدهاند: «یَستَبْشرون بنعمةٍ منالله و فضلٍ و انَّ الله لا یُضیعُ اَجرالمؤمنین؛16 از نعمت خدا و فضل او مسرورند؛ و خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نمیگرداند. «والذین قُتِلوا فی سبیلالله فلن یُضِلَّ اعمالهم»؛ 17 و آنانکه در راه خدا کشته شدند، خدا هرگز رنج و اعمالشان را ضایع نگرداند. به نظر میرسد بزرگترین پاداش الهی، همان بهشت جاودان باشد که فرد با شهادت لایق آن میگردد، چنانکه قرآن درباره مجاهدین فی سبیلالله وعده میدهد: «و یُدخِلُهُمُ الْجَنّةَ»؛ 18 و آنها را وارد بهشت میکند.و چه پاداشی بزرگتر و نیکوتر از بهشت رضوان الهی که شهید بیدرنگ داخل آن میشود. 8. استقبال ملائکه از شهید روایات منقول از اهل بیت (ع)، بیانگر آن است که به محض جدا شدن روح از جسم شهید، وی مورد استقبال ملائکه الهی و حورالعین بهشتی قرار گرفته و با شادباش ایشان وارد بهشت میشود. در روایتی آمده سر شهید در دامان دو حوریه بهشتی قرار میگیرد و در حالی که غبار از چهره او میزدایند، به او میگویند شهادت در راه خدا و ورود به ضیافت الهی، بر تو مبارک باد.19 در روایتی دیگر از رسول اکرم (ص) نیز علاوه بر این، ذکر شده که ملائکه از لباسهای بهشتی بر او میپوشانند و خادمان بهشت، بیدرنگ عطرهای مخصوص بهشتی برای او حاضر میسازند تا هر کدام را بخواهد استعمال کند و از روح او میخواهند در هر جای بهشت که میخواهد، استراحت کند.20این در حالی است که سایر مردگان به این آسانی و بدون وقفه، پس از مرگ با استقبال و شادباش ملائک مواجه نشده و با جدا شدن روح از جسم انسان، زمان محاسبه اعمال فرا میرسد. روایتی دیگر از رسول مکرم اسلام (ص) نیز، استقبال ملائکه از شهید را اینگونه بیان میکند: وقتی مجاهد فی سبیلالله بر اثر تیر دشمن از اسب بر زمین افتد، هنوز پیکر پاکش نقش بر زمین نشده که خداوند متعال فرشتهای را به استقبال روحش میفرستد و او را به بهشت و نعمتها و کرامتهایی که برایش مهیا شده، بشارت میدهد. وقتی که پیکر پاکش نقش بر زمین شد، فرشته الهی به او میگوید: آفرین بر تو ای روح پاک که از بدن پاک خارج شدی. برای تو مقام و منزلتی است که هرگز چشمی آن را ندیده و گوشی آن را نشنیده و به قلبی خطور نکرده است.
. شهید؛ شافع روز حشر شهید به واسطه قرب الهی و جایگاهی که نزد خداوند مییابد، مقام شفاعت را کسب مینماید که سایر مردگان از آن محرومند؛ ویژگیای که خاص انبیاء و علماست و رسول گرامی اسلام (ص) نیز بر آن صحه نهادهاند: «ثلاثة یشفعون الی الله یوم القیامة فیشفعهم الانبیاء، ثم العلماء، ثم الشهدا»؛ سه گروه در قیامت شفاعت میکنند و شفاعتشان پذیرفته میشود: انبیاء و علما و شهدا.22بستگان شهید نیز به برکت خون شهید و عمل خدا پسندانهاش، میتوانند به واسطه شفاعت وی آمرزیده شده و وارد بهشت شوند. از حضرت رسول اکرم (ص) منقول است که: «شفع الشهید سبعین من اهله»؛ 23 شهید، هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت میکند. 10. زیارت قبور شهدا همچنانکه شیعیان به زیارت قبول اهل بیت (ع) اهتمام میورزند، زیارت قبور شهیدان نیز از اهمیت و ثواب ویژه برخوردار است. از آنجا که شهیدان در رتبهای قرین به ائمه و بزرگان دین قرار میگیرند، زائر قبر ایشان نیز، از برکات خاص الهی بهرهمند میشود.در حقیقت برخلاف اموات دیگر که زندگان برای دعاخوانی و طلب مغفرت و آمرزش برایشان، بر مزار آنان حاضر میشوند، قبر شهید تنها به منظور طلب شفاعت و کسب فیوضات الهی مورد توجه قرار میگیرد، نه نیاز شهید به دعای زندگان. بنابراین نیاز به دعا که اصلیترین نیازهای اموات است، در مورد شهید، معنایی ندارد. رسول اکرم (ص) روز اُحُد بالای سر مصعب بن عمیر ایستادند و دیگران را به زیارت قبر شهدا و سلام دادن به ایشان دعوت کردند.24 11. ایجاد حسرت در دلها در موارد محدودی، مرگ افراد به حسرت دیگران میانجامد و در حالت کلی، مرگ موجب نگرانی و اندوه سایرین میشود؛ حال آنکه فقدان شهید نه موجب اندوه و حزن و گریه، که باعث حسرت انسانها میشود. اگر اشکی هم جاری شود، از غبطه خوردن مقام شهید سرچشمه میگیرد و نه اندوه از دست دادنشان. امیرالمؤمنین علی (ع) با تعبیر «دستها را به دندان بگزیم»، یاران خویش را به حسرت و غبطه بر کشته شدگان در راه خدا فرا میخواند.25 12. کسب رضایت خداوند به واسطه کسب رضایت خانواده شهید گرچه تفقّد و دلجویی از بازماندگان اموات، موجب تسلّای خاطر ایشان میشود، اما این مسئله در مورد بازماندگان شهدا، جلوهای دیگر دارد؛ دلجویی از ایشان، رضایت خداوند را در پی داشته و این باوریست که از فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) برداشت میشود. ایشان فرمودند: خدا فرمود من جانشین شهید در خانواده وی هستم. هر کس رضایت خانواده شهید را جلب کند، رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.26 آنچه بیان شد، اصلیترین تفاوتها میان شهید و سایر مردگان است که مواردی نظیر دیدن جایگاه ابدی هنگام جان دادن، صاحب برترین مرگها، نظر به وجهالله، رستگاری پس از مرگ و ... را نیز میتوان به این موارد افزود که استنباط شده از آیات و روایات میباشند. این وجه تمایزها، انسان طالب کمال را به استقبال شهادت میکشاند تا با ریختن خون خود و فدا نمودن جان، به بهترینها واصل گردد. امید که ما نیز به این هنر مردان خدا دست یابیم. پینوشت: 1. ر.ک: تذکرة الشهداء، ج 1، حبیبالله شریف کاشانی، انتشارات شمس الضحی، قم، 1384. 2. آل عمران، 170. 3. ماهنامه شاهد جوان، شماره 356، مقاله شهید و شهادت. 4. نساء، 74. 5. حج، 58. 6. محمد، 4. 7. بقره، 154. 8. آل عمران، 169. 9. و10. حج، 58 و 59. 11و12و13. آلعمران، 170 و 157 و 195. 14. وسایلالشیعه، ج 11، کتاب الجهاد مع العد، باب 1، حدیث 19. 15. نساء، 74. 16. آلعمران، 171. 17و18. محمد، 4 و 6. 19. وسایلالشیعه، ج 11، ص 20، حدیث 19. 20. ماهنامه شاهد جوان، همان. 21. سفینة البحار، ج 1، ماده شهید و خصائل شیخ صدوق، ص 156، حدیث 196. 22. همان. 23. کنز العُمّال، ج 4، ص 1 – 4. 24. کشفالاسرار، ج 1، ص 417. 25. نهجالبلاغه، خطبه 121، ص 230. 26. وسایلالشیعه، باب 25،حدیث 3.
ما سه واژه داریم. شهادت = کسی که در راه خدا کشته شد. (حضرت زهرا(س) به شهادت رسید) وفات = کسی که مرد به هر دلیلی ( فلانی وفات یافت) هلاکت = کسی که در راه ظلم و برای ظلم بمیرد ( در جنگ دفاع مقدس 7 افسر عراقی به هلاکت رسیدند)مقابل واژه شهادت.
فرمایش شما با عرض ما منافات ندارد
ما نیز شهدا را طبق آیه قران زنده می دانیم
ولی بحث اینجا است که همین وهابیت الان می گویند در کتابهای شما آمده که حضرت زهرا وفات نموده است واخیرا واژه شهادت بکار می رود
ما با نمونه های تاریخی گفتم این واژه درباره کسانی که قطعا به شهادت رسیده اند نیز بکار رفته و اینکه برای حضرت زهرا سلام الله علیها چنین واژه ای بکار می رفته دلیل بر عدم شهادت نیست
فکر می کنم حرفهای بنده با فرمایشات شما منافات ندارد بلکه از حیث جداگانه ای به بحث پرداخته ایم
فرمایش شما با عرض ما منافات ندارد
ما نیز شهدا را طبق آیه قران زنده می دانیم
ولی بحث اینجا است که همین وهابیت الان می گویند در کتابهای شما آمده که حضرت زهرا وفات نموده است واخیرا واژه شهادت بکار می رود
ما با نمونه های تاریخی گفتم این واژه درباره کسانی که قطعا به شهادت رسیده اند نیز بکار رفته و اینکه برای حضرت زهرا سلام الله علیها چنین واژه ای بکار می رفته دلیل بر عدم شهادت نیست
فکر می کنم حرفهای بنده با فرمایشات شما منافات ندارد بلکه از حیث جداگانه ای به بحث پرداخته ایم
وسلام نامی از نامهای خداست.
دوست عزیز اتفاقا صحبت بنده با شما کاملا فرق دارد.
دوباره میگم.
معنی لغوی وفات = مرگ و قطع حیات
شهادت = کسی که در راه خدا کشته شده است ، به معنی زنده هم است.
قطع حیات یعنی کسی که زنده نیست. چطور کلمه زنده نیست و زنده است با هم فرق ندارند؟
دقیقا خدا هم در قرآن فرمود کسی که در راه خدا کشته شد نمرد ، بلکه زنده است و نزد پروردگارش روزی میخورد.
واین حرف خدا مغایرت دارد با واژه وفات.
بهاییت و وهابیت زر زیاد میزنن.قرار نیست حرفی که اونا میزنن ما قبول کنیم . وهابیت تمام تلاشش رو کرده تا تقدس واژه شهادت و ولایت رو از بین ببره ، حالا شماهم با اونا هم صدا شدید.
علامه مقدسی پایان کتاب بهارالانوار نوشته است این کتاب مانند دُری است که در دل شب برزمین افتاد و من برای اینکه این دُر گم نشود و ازبین نرود آن را باخاروخاشاک زمین جمع کردم و بعد از من وظیفه علمای دیگر است که این دُر را ازمیان خاروخاشاک دربیاوند براساس آیات قرآن.
در اینجاهم براساس آیات قرآن مشخص میشود واژه وفات اشتباه است.
و واژه شهادت درست است.
ما سه واژه داریم.
شهادت = کسی که در راه خدا کشته شد. (حضرت زهرا(س) به شهادت رسید)
وفات = کسی که مرد به هر دلیلی ( فلانی وفات یافت)
هلاکت = کسی که در راه ظلم و برای ظلم بمیرد ( در جنگ دفاع مقدس 7 افسر عراقی به هلاکت رسیدند)مقابل واژه شهادت.
این تقسیم بندی و تعاریف ذوقی است و دقیق و علمی به نظر نمی رسد
چرا که ما در روایات و لغت عرب می بینیم واژه هلاکت درباره بسیاری از نیکان از جمله ائمه علیهم السلام نیز به کار رفته است.
این تقسیم بندی و تعاریف ذوقی است و دقیق و علمی به نظر نمی رسد
چرا که ما در روایات و لغت عرب می بینیم واژه هلاکت درباره بسیاری از نیکان از جمله ائمه علیهم السلام نیز به کار رفته است.
اولا سلام.
ثانیا = واژه هلاکت برای ائمه(ع) را در کتوب شیعه با ذکر منبع اعلام بفرمایید.
شما هم حرفهای وهابیت وحشی را برزبان نیاورید.
این حرف شما توهین به انبیاء الهی است.
نیست شدن ، نابود شدن ، تباه شدن
آیه 37 و 38 سوره فرقان درباره به هلاکت رساندن قوم عاد و هود است
لطفا مطالعه بفرمایید.
دوستان گرامی یک سوال از شما امام علی شهید شد یا خیر ؟
یک کلمه جواب من را بدهید.
سلام خدمت شما.
شما مگه شک داری در شهادت حضرت علی(ع) ؟
بله ایشون شهید شدند.
خوب شهید شده است در کتاب اربیلی کشف الغمه که از کتب های معتبر شیعه است لفظ وفات امده است خوب ما باید نتیجه بگیریم که امام حسن و امام علی و امام حسین شهید نشده اند
کشف الغمه ج2 ص 250 تعبیرش این است : اقا امام حسین بعد از این که پدرش وفات کرد
در حالی که امیر المومنین شهید شده است
خوب پس طبق عقیده شما شهادت امیر المومنین هم الکی بوده است که علمای شیعه و سنی ساخته اند
خوب من می گوید ان مرد وفات یافت خوب این مرد از طریق شهادت وفات یافت حالا نمی شود!!
خوب شهید شده است در کتاب اربیلی کشف الغمه که از کتب های معتبر شیعه است لفظ وفات امده است خوب ما باید نتیجه بگیریم که امام حسن و امام علی و امام حسین شهید نشده اند
کشف الغمه ج2 ص 250 تعبیرش این است : اقا امام حسین بعد از این که پدرش وفات کرد
در حالی که امیر المومنین شهید شده است
خوب پس طبق عقیده شما شهادت امیر المومنین هم الکی بوده است که علمای شیعه و سنی ساخته اند
خوب من می گوید ان مرد وفات یافت خوب این مرد از طریق شهادت وفات یافت حالا نمی شود!!
دوست عزیز
بنده معنی لغوی کلمات را گفتم و آیه قرانم گفت کسی که در راه خدا کشته شد زنده است و نزد پروردگارش روزی میخورد. و کلام خدا برابری میکنه با واژه شهادت.
عالم دینی هم میتونه اشتباه کنه.مگه غیر از اینه ولی قرآن که اشتباه نمیکنه.
فرض سوال.
اگه قرآن بگه گوشت خوک حرام است.
عالمی بگوید حلال است.
حرف کدام مستندتراست.مگه غیر ازاینه که عالم باید براساس قرآن حرف بزند.پس هرعالمی دربعضی از جاها برخلاف قرآن حرفی بزند میگوییم اشتباه کرده است.و انسان ممکن الخطاست.
بنده حرف قرآن را با حرف هیچ عالمی عوض نمیکن.شما چطور؟
دوست عزیز من هم مثل شما همین طور ولی قران باید یک دفترچه راهنمایی از پیامبر و امامان ما داشته باشیم که منظور از این کلمه چی هست یا چی نیست .
مثلا در ایه 188 سوره اعراف می گوید
وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ
و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسی
خوب از این جا معلوم می شود که پیامبر علم غیب نمی دانسته ولی در ایه ای دیگر می گوید:
َالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا [٧٢:٢٦]
دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد،
﴿٢٦﴾
إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [٧٢:٢٧]
مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد...
سوره جن ایه 26-27 اگر دو ایه را کنار هم بگذاریم درست می شود.
خوب دوست عزیز اگر ما یک راهنمایی داشتیم می تونستیم همه مسایل را از ان استخراج کنیم.
ودر ثانی کسی می تونه بگه که اقای اربیلی این مطلب رو نادرست گفته است که حداقل هم سطح او باشد .
اصلا من می گوید کسی که وفات کرده است نمی شود از طریق شهادت وفات کند
خوب دوست عزیز اگر ما یک راهنمایی داشتیم می تونستیم همه مسایل را از ان استخراج کنیم.
ودر ثانی کسی می تونه بگه که اقای اربیلی این مطلب رو نادرست گفته است که حداقل هم سطح او باشد .
اصلا من می گوید کسی که وفات کرده است نمی شود از طریق شهادت وفات کند
سلامی دوباره خدمت شما دوست عزیز.
بنده باحرف شما کاملا موافقم باید یک راهنمایی دینی باشد که بتواند مطالب را از قرآن استخراج کنند.
اگر عالمی حرفی بزند و عالمی علم نسبت به عالم اول حرفی دیگر بزند آیا نباید حرف عالم اعلم را پذیرفت.
امام خمینی همیشه از کسانی که در راه خدا کشته شدند به عنوان شهید نام برد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای (مدظله العالی) نیز واژه شهید به کار میبرند.
بنده نیز طبق فرمایشات رهبرم میگویم واژه وفات اشتباه است و واژه شهید درست است. چون نه تنها رهبر عزیزم چنین گفتند بلکه قرآنم چنین گفت.
دوست عزیز بنده معنی لغوی کلمات را گفتم و آیه قرانم گفت کسی که در راه خدا کشته شد زنده است و نزد پروردگارش روزی میخورد. و کلام خدا برابری میکنه با واژه شهادت. عالم دینی هم میتونه اشتباه کنه.مگه غیر از اینه ولی قرآن که اشتباه نمیکنه. فرض سوال. اگه قرآن بگه گوشت خوک حرام است. عالمی بگوید حلال است. حرف کدام مستندتراست.مگه غیر ازاینه که عالم باید براساس قرآن حرف بزند.پس هرعالمی دربعضی از جاها برخلاف قرآن حرفی بزند میگوییم اشتباه کرده است.و انسان ممکن الخطاست. بنده حرف قرآن را با حرف هیچ عالمی عوض نمیکن.شما چطور؟
ما نگفتم علما واژه وفات را بکار برده اند
حضرت رسول صلی الله علیه و اله وسلم واژه وفات را برای امام حسین علیه السلام بکار برده اند
رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره امام حسين عليه السلام فرمود: أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي.(1)
آگاه باشيد كه امتم حسين را مىكشند، پس هر كس پس از وفاتش او را زيارت كند، خداوند ثواب يك حج از حجهاى مرا براى وى مىنويسد.
این به آن معنا نیست که شهادت را قبول ندارد
فقط باید نگاه فرق دارد و از جهات مختلف بحث شده است
از یک جهت شهادت در مقابل مرگ طبیعی است
و ازجهتی وفات اعم از شهادت ،مرگ طبیعی و هلاکت است
1. ابن شهرآشوب، شير الدين أبي عبد الله محمد بن علي المازندراني (متوفاي588 هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 272، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية ـ النجف، 1345هـ.
ما نگفتم علما واژه وفات را بکار برده اند
حضرت رسول صلی الله علیه و اله وسلم واژه وفات را برای امام حسین علیه السلام بکار برده اند
رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره امام حسين عليه السلام فرمود: أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي.(1)
آگاه باشيد كه امتم حسين را مىكشند، پس هر كس پس از وفاتش او را زيارت كند، خداوند ثواب يك حج از حجهاى مرا براى وى مىنويسد.
این به آن معنا نیست که شهادت را قبول نداردفقط باید نگاه فرق دارد و از جهات مختلف بحث شده است
از یک جهت شهادت در مقابل مرگ طبیعی است
و ازجهتی وفات اعم از شهادت ،مرگ طبیعی و هلاکت است
1. ابن شهرآشوب، شير الدين أبي عبد الله محمد بن علي المازندراني (متوفاي588 هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 272، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية ـ النجف، 1345هـ.
عرض سلام خدمت شما دوست عزیز.
پیامبر گرامی اسلام (ص)، واژه شهید را در مورد کسانی که در راه خدا کشته میشوند به کار برده و فرمودند: «جراحکم فی سبیلالله و مَنْ قتل مِنْکم فانّه شهید»؛ جراحاتی که بر شما وارد میشود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است.
دوست عزیز واژه شهید با وفات تعارض دارد.
اگر امروز شما بجای واژه شهید وفات بگزارید در آینده بجای واژه وفات هلاکت به کار میبرند.و اونوقتم میگید یکی است.
همانگونه که یکی از دوستان در پست 17 این مطلب را گفت.
واژه هلاکتی را که خداوند هروقت غضب میکند در قرآن بکار میبرد.دوست خوبمون نسبت داد به ائمه اطهار.لطفا آینده نگر باشید.
آیات 37 و 38 سوره فرقان خداوند با غضب گفت ظالمین قوم عاد و قوم هود را به هلاکت رساندیم.
اگه پیغمبر درباره ی امام حسین(ع) حرفی زد به این دلیل بود که حرف پیغمبر قبل از شهادت سالار شهیدان بود.و دلیل نمیشود که این دو واژه شهادت و وفات یکی باشد.
اگه پیغمبر درباره ی امام حسین(ع) حرفی زد به این دلیل بود که حرف پیغمبر قبل از شهادت سالار شهیدان بود.و دلیل نمیشود که این دو واژه شهادت و وفات یکی باشد.
چه فرمایشی است
پیامبر در شهادت امام حسین واژه وفات بکار برده است ، چه ربطی به قبل و بعد دارد
شما بجای اینکه جواب این را بدهید حدیث دیگری نقل کرده اید
عرض سلام خدمت شما دوست عزیز. پیامبر گرامی اسلام (ص)، واژه شهید را در مورد کسانی که در راه خدا کشته میشوند به کار برده و فرمودند: «جراحکم فی سبیلالله و مَنْ قتل مِنْکم فانّه شهید»؛ جراحاتی که بر شما وارد میشود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است. دوست عزیز واژه شهید با وفات تعارض دارد. اگر امروز شما بجای واژه شهید وفات بگزارید در آینده بجای واژه وفات هلاکت به کار میبرند.و اونوقتم میگید یکی است. همانگونه که یکی از دوستان در پست 17 این مطلب را گفت. واژه هلاکتی را که خداوند هروقت غضب میکند در قرآن بکار میبرد.دوست خوبمون نسبت داد به ائمه اطهار.لطفا آینده نگر باشید. آیات 37 و 38 سوره فرقان خداوند با غضب گفت ظالمین قوم عاد و قوم هود را به هلاکت رساندیم. اگه پیغمبر درباره ی امام حسین(ع) حرفی زد به این دلیل بود که حرف پیغمبر قبل از شهادت سالار شهیدان بود.و دلیل نمیشود که این دو واژه شهادت و وفات یکی باشد.
جناب فاطمیون متاسفانه شما بیشتر از همه به وهابیت در این امر کمک می کنید
و بحثی که در جواب وهابیت است به بحث داخل مذهبی تبدیل کرده اید واین کمک بسیار شایانی به وهابیت است
دست مریزاد
وهابیت شبهه کرده
که چرا در کتابهای قبلی شما برای حضرت زهرا واژه وفات بکار رفته و اخیرا واژه شهادت
آنها با این حرف می خواهند نتیجه بگیرند که شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ساخته آخوندهای امروزی است
دوستان وکارشناسان دلسوز آمدند و گفتند
که نه خیر واژه وفات حتی درباره دیگر شهدای بنام نیز بکار رفته است پس ای وهابیت شما نمی توانید از این پشم برای خود کلاه ببافید
شما نیز تمام قد در خدمت آنان درآمدید و می گوید آری واژه شهادت با وفات فرق دارد
این کار شما یعنی اینکه وهابیت درست می گوید واژه شهادت که الان برای حضرت زهرا بکار می رود با واژه وفاتی که قبلا بکار می رفته تفاوت دارد
پس علمای قبلی شیعه که واژه وفات را برای حضرت زهرا بکار می برده اند قائل به شهادت ایشان نبوده اند
این نتیجه حرف شما است
لطفا برای حرف اشتباه خود اصرار نورزید
لفطا اب به آسیاب وهابیت نریزید
لطفا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را با این حرفهای تخیلی خود خدشه دار نکنید
اگر دلسوز هستید
خدمت به وهابیت نکنید
اگر عمدا شبهه افکنی می کنید که دوستان جوابتان را داده اند و می دهند
وفات امير المؤمنين علی عليه السلام در روايات شيعه و سني:
درباره شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز تعبير به وفات وجود دارد:
وكان مع أخيه الحسن بعد وفاة أبيه عليهم السلام عشر سنين وبقى بعد وفاة أخيه الحسن عليه السلام إلى وقت مقتله عشر سنين.
امام حسين عليه السلام، پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن عليه السلام و ده سال پس از ايشان زندگى كرد.
الأربلي، أبى الحسن علي بن عيسى بن أبي الفتح (متوفاي693هـ)، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 2، ص 250، ناشر: دار الأضواء بيروت، الطبعة: الثانية، 1405هـ 1985م؛
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 44، ص 200، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
در روايات اهل سنت نيز در باره امير مؤمنان عليه السلام از كلمه «وفات» استفاده شده است:
عن عمرو بن حبشي قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي فقال لقد فارقكم رجل بالأمس لم يسبقه الأولون بعلم....
إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6 ص 371 و ج 7، ص 476، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ؛
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2 ص 600، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.
وخرج عبيد الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس بعد وفاة علي ودفنه فقال: إن أمير المؤمنين رحمه الله تعالى قد توفي براً تقياً، عدلا مرضياً...
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 383.
________________________________________________________________________________________________________________
نکته:
وقتي اهل سنت براي شهادت خليفه عثمان و عمر (طبق نظر خودشان) مي گويند وفات ، قطعا اين كلمه شامل هر دو حالت مي شود .
________________________________________________________________________________________________________________
بلاذرى در انساب الأشراف مىنويسد:
وخطب فاطمة بنت عمر الخطاب رضي الله تعالى عنه، بعد وفاة عمر، وأصدقها مائة ألف....
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 2، ص 257.
ويقال كان فتح الري قبل وفاة عمر بسنتين.
الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 536، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
ولا حجة له في بقاء الصحابة بلا خليفة في مدة التشاور يوم السقيفة وأيام الشورى بعد وفاة عمر رضي الله عنه لأنهم لم يكونوا تاركين لنصب الخليفة.
النووي، أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري، شرح النووي على صحيح مسلم، ج 12، ص 205، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.
وروى حماد بن النضر عن محمد بن المنكدر عن عطاء عنها نحوه وقال حدثتني بعد وفاة عمر.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 5، ص 132، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
والصحيح أنه ولد لسنتين مضتا من خلافة عمر فيكون له وقت وفاة عمر ثمان سنين
ابن القيم الجوزيه، محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله (متوفاي751هـ)، حاشية ابن القيم على سنن أبي داود، ج 13، ص 244، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1415هـ - 1995م.
لأنه ولد يوم موت رسول الله صلى الله عليه وسلم وفطم يوم وفاة أبي بكر وبلغ يوم وفاة عمر بن الخطاب وتزوج يوم مقتل عثمان بن عفان وولد له يوم مقتل علي بن أبي طالب
الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 16، ص 287، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
صفدى در اين جا براى رسول خدا صلى الله عليه وآله، ابوبكر و عمر از كلمه «وفات» استفاده كرده است؛ ولى براى امير مؤمنان عليه السلام و عثمان از كلمه «مقتل»!!!. به احتمال زياد ايشان اعتقادى به كشته شدن عمر نداشته است!!!.
ثم دخلت سنة ثلاث وعشرين وفيها وفاة عمر بن الخطاب.
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 130، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
حتى هيثمى در كتابش بابى را با عنوان «باب وفاة عمر رضي الله عنه» قرار داده است.
الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص 74، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
چه فرمایشی است
پیامبر در شهادت امام حسین واژه وفات بکار برده است ، چه ربطی به قبل و بعد دارد
شما بجای اینکه جواب این را بدهید حدیث دیگری نقل کرده اید
وسلام نامی از نامهای خداست.
سلام خدمت شما و باقی دوستان.
بنده دیگه قصد نداشتم وارد این سایت بشم و به مدیران هم گفتم نام کاربری بنده را حذف کنند.
اما چون بحث شهادت حضرت زهرا(ع) هست نتوانستم وارد نشوم.
دوست عزیز مثل اینکه شما تاریخ روهم بلد نیستید.
شما فرمودید پیامبر در شهادت امام حسین واژه وفات بکار برده است.
تاجایی که بنده میدونم پیغمبر قبل از امام حسین (ع) به شهادت رسیدند.
درضمن اکثر دوستان اسنادی که ارائه دادند از کتوب اهل تسنن هست که برای بنده هیچگونه اعتباری ندارد.و اصلا درباره ی آن صحبتی نمیکنم.
و دوتا از کتاب شیعه هست با اسناد ضعیف.
و درآخر اگر تمام علمای دنیا بگویند وفات با شهادت فرق ندارد.بنده فقط فقط و فقط اول متن واضح قرآن و بعد به حرف ولی امر خودم امام خامنه ای گوش میدم.
درضمن اگه دو واژه وفات و شهادت باهم فرق نداشتند رهبر عزیز در سالروز شهادت پیغمبر عرض نمیکردند که پیغمبر اسلام به شهادت رسیدند و اینکه میگویند به وفات رسیدند اشتباه است.
گفتم صدبار دیگه هم میگم.
معنی لغوی وفات = مردن و قطع حیات
هلاکت = نیست شدن ، نابود شدن ، در راه ظلم مردن
و گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانی هستند، بلكه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان روزی میخورند.
این ترجمه دقیقا برابر است با معنی لغوی شهادت.
چه فرمایشی است
پیامبر در شهادت امام حسین واژه وفات بکار برده است ، چه ربطی به قبل و بعد دارد
شما بجای اینکه جواب این را بدهید حدیث دیگری نقل کرده اید
از ان جایی که من خبر دارم پیامبر علم غیب می داند و این جا دارد می گوید که فرزندم حسین وفات می کند منظورش همون شهید شدن است .
دوست عزیز سخن را بد برداشت کردید
اقا اربیلی می گه امام علی وفات کرد
تو جواب منو بده اقای اربیلی اشتباه کرد یا خیر یا حواسش نبوده که نباید این جا وفات بیاره ؟
من از شما یک سوال اسان می پرسم یک ایه از قران بیار که بگوید نماز بخوانید ؟فقط یک ایه
از ان جایی که من خبر دارم پیامبر علم غیب می داند و این جا دارد می گوید که فرزندم حسین وفات می کند منظورش همون شهید شدن است .
دوست عزیز سخن را بد برداشت کردید
اقا اربیلی می گه امام علی وفات کرد
تو جواب منو بده اقای اربیلی اشتباه کرد یا خیر یا حواسش نبوده که نباید این جا وفات بیاره ؟
من از شما یک سوال اسان می پرسم یک ایه از قران بیار که بگوید نماز بخوانید ؟فقط یک ایه
وسلام نامی از نامهای خداست.
عرض سلام خدمت شما.
دوست عزیز بنده هم صدبار گفتم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی) نسبت به جناب آقای اردبیلی علم است.
و حرف رهبر عزیم برای من حجت است.
ودرضمن ممکن است جناب اردبیلی اشتباه کرده باشد.به نظر شما آیا تمامی آثار آقای اردبیلی کاملا درست است؟
دوست عزیز نماز فقهی است ولی واژه شهادت فقهی نیست.
آیه 154 سوره بقره ، 169 سوره آل عمران خداوند فرمود کشته شدگان در راه خدا نمرده اند و زنده اند.
وقتی میگه نمرده اند یعنی وفات نیافته اند. مرده = وفات
وقتی میگه زنده اند یعنی وفات نیافته اند. واژه شهادت هم یعنی طرف زنده است ، نمرده است و وفات نیافته است.
دوست عزیز آیه قرآن رو نمیشه نقض کرد.
اگه اردبیلی گفت وفات ، امام خمینی ، آیت الله بهشتی ، آیت الله مطهری و از همه مهمتر امام خامنه ای گفتند شهید.
رسول خدا گواهی میدهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید وایشان را زیارت کنید، بر اینان سلام کنید که سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند، الا اینکه جوابش را میدهند و آنها از میوههای بهشتی و هدایای آن روزی داده میشوند.(کشف الاسرار، ج 1، ص 417)
رسول اکرم(ص): جراحکم فی سبیل الله و من قتل منکم فانه شهید:
جراحاتی که بر شما وارد میشود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است.
درضمن در پستهای 11 ، 12 ، 13 ، 14 دوست خوبمون باغ بهشت چنیدین روایت موثق درباره واژه شهادت از زبان امام علی (ع) و پیغمبر بیان کرده است.
دوست عزیز نمیدونم از نظر شما حضرت علی(ع) بالاتر است یا آیت الله اردبیلی.
نهج البلاغه کلام خود حضرت علی(ع) است و جای هیچ اما و اگری هم ندارد.
خطبه ی 156 در نهج البلاغه داریم که حضرت علی(ع) بعد از جنگ احد گفت که من به شهادت نرسیدم و پیامبر به او وعده ی شهادت داد. حضرت به پیامبر فرمود : آیا تو به من وعده ی شهادت ندادی ؟ پیامبر فرمود: صبر تو در برابر شهادت چگونه است؟ حضرت علی (ع) می فرماید: وقتی من در آستانه ی شهادت قرار بگیرم دیگر جای صبر نیست، جای شکر و بشارت است.
آگاه باشيد كه امتم حسين را مىكشند، پس هر كس پس از وفاتش او را زيارت كند، خداوند ثواب يك حج از حجهاى مرا براى وى مىنويسد.
این به آن معنا نیست که شهادت را قبول ندارد
[=arial black]اگر شما به معنای وفات در لغت نامه ده خدا توجه کنید:
[=Arial Black](ناظم الاطباء). درگذشتن
[=Arial Black]به عنوان مثال ، ميگوييم فلان شخص به مرگ طبيعي درگذشت ، يا در اثر سانحه رانندگي در گذشت ، يا در اثر جراحات وارده بر اثر تهاجم در گذشت !
[=Arial Black]هر سه استعمال صحيح است
[=Arial Black]مثلا در این مقاله
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=6058&bank=question&startrec=2
[=Arial Black]اگر شما به پاسخ داده شده و پاسخ های داده شده به نظر ها توجه داشته باشید نکات خوبی رو متوجه خواهید شد
[=Arial Black]نکته فوق در مورد معنای واژه وفات در لغت نامه دهخدا نیز از پاسخ به نظر 41 (البته با کمی تغییر) برای شما آورده شد.
دوست عزیز مثل اینکه شما تاریخ روهم بلد نیستید. شما فرمودید پیامبر در شهادت امام حسین واژه وفات بکار برده است. تاجایی که بنده میدونم پیغمبر قبل از امام حسین (ع) به شهادت رسیدند.
جناب بزرگوار
اینکه پیامبر در خطبه شعبانیه می فرماید : برای شهادت حضرت علی گریه می کند و خبر آن را می دهد
اشتباه است ؟؟؟!!!!! یا علمای بزرگ شیعه که بسیاری از آنها این خطبه را نقل کرده اند تاریخ نمی دانسته اند ؟؟؟!!!!!
بنده در حدیث پست قبل عرض کردم حضرت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می فرماید: أما ان أمتي ستقتله فمن زاره بعد وفاته كتب الله له حجة من حججي
ایا چون پیامبر قبل از امام حسین رحلت کرده است بیان این حدیث دلیل بر بی اطلاعی بنده از تاریخ است
ابن شهر آشوب که این حدیث را نقل کرده هم تاریخ نمی دانسته است ؟؟؟
قبلا عرض کردم که
جناب فاطمیون متاسفانه شما بیشتر از همه به وهابیت در این امر کمک می کنید و بحثی که در جواب وهابیت است به بحث داخل مذهبی تبدیل کرده اید واین کمک بسیار شایانی به وهابیت است دست مریزاد وهابیت شبهه کرده که چرا در کتابهای قبلی شما برای حضرت زهرا واژه وفات بکار رفته و اخیرا واژه شهادت آنها با این حرف می خواهند نتیجه بگیرند که شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ساخته آخوندهای امروزی است دوستان وکارشناسان دلسوز آمدند و گفتند که نه خیر واژه وفات حتی درباره دیگر شهدای بنام نیز بکار رفته است پس ای وهابیت شما نمی توانید از این پشم برای خود کلاه ببافید شما نیز تمام قد در خدمت آنان درآمدید و می گوید آری واژه شهادت با وفات فرق دارد این کار شما یعنی اینکه وهابیت درست می گوید واژه شهادت که الان برای حضرت زهرا بکار می رود با واژه وفاتی که قبلا بکار می رفته تفاوت دارد پس علمای قبلی شیعه که واژه وفات را برای حضرت زهرا بکار می برده اند قائل به شهادت ایشان نبوده اند این نتیجه حرف شما است لطفا برای حرف اشتباه خود اصرار نورزید لفطا اب به آسیاب وهابیت نریزید لطفا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را با این حرفهای تخیلی خود خدشه دار نکنید اگر دلسوز هستید خدمت به وهابیت نکنید اگر عمدا شبهه افکنی می کنید که دوستان جوابتان را داده اند و می دهند
ولی مثل اینکه قضیه چیز دیگر
دوست عزیز مثل اینکه شما تاریخ روهم بلد نیستید. شما فرمودید پیامبر در شهادت امام حسین واژه وفات بکار برده است. تاجایی که بنده میدونم پیغمبر قبل از امام حسین (ع) به شهادت رسیدند.
در اینجا هم با کنابه طوری گفته اید که گویا پیامبر علم غیب نمی دانسته
ایا این پستهای شما در خدمت وهابیت نیست ؟؟؟
با تشکر از دوستانی که در بحث شرکت کردند به نظر می رسد ادامه بحث تکرار مطالب و پافشاری هر کس بر نظر خود است و گفتنی ها گفته شده است
لذا در یک جمع بندی عرض می شود که
اگر از حیث فضیلت بخواهیم بررسی کنیم قطعا شهادت با مرگ طبیعی قابل مقایسه نیست
ولی در منابع وفات اعم از شهادت ومرگ طبیعی بکار رفته است
و این در منابع شیعه و سنی به وضوع مشاهده میشود
لذا بکار بردن واژه وفات برای حضرت زهرای مرضیه در منابع قبلی دلیل بر انکار شهادت ایشان از طرف نویسنده نیست بلکه این واژه به کرات برای کسانی که در شهادتشان شیعه وسنی هیچ تردیدی ندارند هم بکار رفته است و اسناد این مطلب در پستهای قبلی آورده شد
مجدد از دوستانی که در بحث شرکت کردند کمال تشکر را داریم
پایان بحث