جمع بندی استعداد روح

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استعداد روح

سلام
انسان دارای دو بعد است. ماده و روح
انسان از طریق ریاضت جسم قدرت روحی پیدا می کند. و می تواند بر ذهن جسم و طبیعت مسلط شود. مثل عرفا و مرتاضین

سوال
دامنه این تاثیر گذاری روح بر جسم و روح و طبیعت توسط روح های تقویت شده چه دامنه ای دارد. ایا محدودیتی دارد؟ پس تکلیف اختیاری که خداوند به ابناء َّبشر داده چه می شود؟
عرفا اگر چنین نیروی دارند چرا برای نابودی دشمنان خدا از ان استفاده نمی کنند؟ مثلا عارفی که از غیب خبر دارد نمی تواند انسان ها را از حمله های کفار با خبر کند تا بتوانند از خود دفاع کنند؟
چرا امام حسین علیه السلام از علم غیب خود و یا از قدرت روحی خود برای دفع خطر استفاده نکردند؟نعوذبالله با وجود این قدرت در ایشان کارشان شبیه خود کشی نبوده است؟
از شخصی پاسخ شنیدم که استفاده از این قدرت های غیبی برای امام حسین علیه السلام قبیح بوده چرا که جنگ ایشان را در برابر دشمنی که چنین قدرتی نداشته نابرابر می کرده. سوال وقتی نمی شود از این قدرت استفاده کرد چرا باید وجود داشته باشد؟ ایا می شود گفت این قدرت فقط برای ازمایش جوانمردی افراد است؟
می خواهم فلسفه این قدرت را که با ریاضت در روح انسان- صرف نظر از خوبی و بدی او - بوجود می اید بدانم.
این قدرت روحی برابر با کمال و سعادت بشر نیست چرا که افراد پستی مانند مرتاضان مدفوع خوار هم صاحب انند. این قدرت چه رابطه ای با کمال روح دارد؟ ایا این قدرت به سعادت و شقاوت انسان کمک می کند؟...
جایگاه این قدرت در تفکر شیعه چیست؟ ایا حکومت حضرت مهدی عجل الله... یکی از وظایفش تقویت همین استعداد روحی انسان نیست؟
نهایت استعداد روح ادمی چیست و این قدرت ها در چه مرتبه ای از ان قرار دارد؟ روح انسان در نهایت به چه مقصودی می خواهد برسد؟
فیلم نامه ای می خواهم بنویسم که دست مایه اش بعد دوم انسان. روح! و استعدادهای ان است... اما ذهنم پراکنده است و داستانم نیاز به یک جهان بینی در این باره دارد. لطفا کمکم کنید.

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد کریم

سؤال:
دامنه تاثیرگذاری روح بر جسم چه است؟ پس تکلیف اختیار انسان، چه می‌شود؟ چرا امامان از این نیرو برای نابودی دشمنان خدا استفاده نمی‌ کردند؟ فلسفه این قدرت، چیست؟

پاسخ:
انسان، متشکل از جسم و روح است و چون بقاء انسان، با روح است و روح، تغییری پیدا نمی‌کند، از این رو، اصل، در وجود انسان، روح است. و همان طور که در قرآن داریم، روح از امر خداوند است و تقویت آن، با توجه به مسائل شرعی و بیانات شرعی و سیره اهل بیت (علیهم السلام)، موجب تقویت ایمان انسان و غلبه جنبه معنوی او بر جنبه جسمی خواهد شد. انسان، در طی مراحل کمال که با توجه به جنبه روح او است، تا «قاب قوسین» که نهایت قرب به خداوند است، می‌تواند برسد.

با توجه به این که نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) به این درجه رسید. پس هدف از خلقت انسان، قرب الهی است و تمام تلاش عرفاء اسلام، رسیدن به این قرب بوده است؛
ولی آن چه مسلم است، غیر از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) کس دیگری تا به حال به این درجه از قرب نرسیده است. تقویت روح و غلبه دادن آن بر جسم، با خود انسان است. و کسی که جنبه روحی خود را تقویت می‌کند، اختیارش را از دست نمی‌دهد؛ بلکه این اختیار، در جای خود باقی است و با انتخاب و اختیار خودش است که این وادی را طی می‌کند.

علت عدم استفاده عرفا از قدرت روحی

آن که را اسرار حق آموختند/ مهر کردند و دهانش دوختند
خداوند اراده کرده و مشیتش بر این تعلق گرفته که عالم بر اساس علل طبیعی خود سیر کند، نه معجزه و کرامت. از این رو، قرار نیست عرفا از این مقامات خود برای نابودی کفار استفاده کنند و زمین خالی از آن‌ها شود و همه مؤمن باشند که در این صورت، ایمان داشتن، کار سختی نخواهد بود.
وکسی که به ین مقامات می‌رسد، چون بنده خوبی است و آن چه را خدا می‌پسندد، او هم می‌پسندد، از این رو، وقتی خواست خدا، این است که عالم با سیر طبیعی خود، جلو برود، چرا باید این بزرگان از این قدرت معنوی خود برای این کارها استفاده کنند و اگر مصلحت باشد، خداوند خودش این کار را انجام خواهد داد.

چرا امام حسین (علیه السلام) از قدرت روحی استفاده نکرده است؟
علاوه بر دلایل بالا، باید گفت که سیره ائمه (علیهم السلام) این نبوده است که از این مقامالت معنوی، برای حفظ جان خود استفاده کنند. خودکشی، زمانی است که شما با دست خود، خود را بکشید. نه این که برای دفاع از دین شهید شوید.

علت وجود قدرت روحی، در صورت عدم استفاده از آن
شما در سایه عمل به دستورات الهی، کمالاتی کسب می‌کنید و خداوند کرامت‌هایی به شما عنایت می‌کند؛ ولی قرار نیست مثل نخود کشمش، همه جا از آن‌ها استفاده کنید. مگر ضرورتی پیش بیاید. مثلا در تاریخ اهل بیت (علیهم السلام) داریم که هارون به قصد تحقیر امام کاظم (علیه السلام) شعبده‌بازی آورده بود که وقتی امام (علیه السلام)، دستش را سوی نان دراز می‌کرد، او کاری می‌کرد که نان بالا می‌رفت و امام (علیه السلام) نمی‌توانست بردارد که چند بار این کار تکرار شد و امام (علیه السلام) به نقش شیری که روی دیوار کشیده شده بود، دستور داد که «یا اسدالله خذ عدوالله»؛ ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. این تصویر، شیر بزرگ و وحشتناکی شد و بیرون آمد ومرد را بلعید که هارون با دین این صحنه، از وحشت، بی‌هوش شد و بعد از هوش آمدن، از امام (علیه السلام) خواست که دستور دهد تا شیر، آن مرد را بیرون بیاورد که امام (علیه السلام) فرمود: اگر عصای موسی طناب‌هایی را که بلعید، پس دهد، این شیر هم آن مرد را پس خواهد داد. (1)
پس مواقع لازم هم استفاده کرده‌اند؛ ولی به ندرت و قرار بر این نبوده که همه جا استفاده کنند.

فلسفه قدرت روحی
حضرت آیه الله عبدالله جوادی آملی (زید عزه) می‌فرماید: انسانی که که به جسم خود و شهوتش، بیش‌تر رسیدگی می‌کند، جنبه مادی و جسمی، بر جنبه روحی غلبه می‌کند؛ اما کسی که جسم خود را در فشار قرار دهد، مانند تهذیب نفس و چله نگاه داشتن‌هایی که عرفا دارند و از گناه دوری می‌کنند و یا این که مثل مرتاضان که با دوری از لذت های دنیایی و در فشار قرار دادن جسم، باعث می‌شود روح آنان، تقویت شده و سیطره بر جسم داشته باشد. و این حکمت این قضیه است.
با این تفاوت که اسلام، روش مرتاضان را که به خاطر دنیا است و نه خدا، غلط می‌داند و در عین حال که بعضی مواقع کار آن‌ها با روش‌های غلطی نیز انجام می‌گیرد، مثل این که بعضی مرتاضان فقط مدفوع می‌خورند؛ اما به هر حال، این فشار جسم، موجب آزاد شدن روح و قدرت او می‌شود. اسلام، توصیه به تهذیب نفس و مراقبت و محاسبه دارد و هر کس، بنده خوبی باشد و بندگی کند، بدون این که از این نعمت‌های حلال دنیا هم چشم‌پوشی کند، این کمالات را به دست خواهد آورد. چنان چه ما در حدیث قرب نوافل، داریم که هر کس مستحبات را انجام دهد، خداوند، گوش او می‌شود که با آن می‌شنود و چشمش که با آن می‌بیند و سایر امور.

جایگاه قدرت روحی در تفکر شیعی
تفکر شیعی، سخن قرآن است و طبق قرآن، هدف از خلقت انسان، بندگی خداوند است: «ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون» (2) و این بندگی با انجام واجبات و ترک محرمات، به دست می‌آید و در مرحله دوم، انجام مستحبات و ترک مکروهات و اگر بزرگان ما مانند آیت الله بهجت و علامه طباطبایی و امام خمینی و سایرین (قدس سرهم) به این مقامات عالی انسانی که مرتاضان از آن‌ها بی‌بهره هستند، رسیده‌اند، به خاطر همین بوده است. و خداوند خوردن هیچ رزق و روزی حلالی را منع نکرده است. پس راه اول، ترک گناهان، انجام واجبات و مرحله بعدی، مستحبات و مکروهات است.

منابع:
1. صدوق، محمد، الأمالی، ص 1482.
2. ذاریات: 51/ 56.

موضوع قفل شده است