جمع بندی درخواست راهنمایی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست راهنمایی

سلام
من حدود ده سالی هست که خدمت یکی از اساتید اخلاق میروم که سخنرانی های ایشان بر اساس تفسیر قرآن و احادیث ائمه می باشد و تمام تغییر و تحول در رفتار خودم و اطرافیانم و آشنایی بهتر با اسلام و مکتب و گفتار اهل بیت(ع) و عمل به انها را اولا از جانب لطف خدا و ائمه اطهار و سپس لطف و زحمات این استاد عزیز میدانم. مسئله ای که در دو سه سال اخیر بوجود آمده اینست که برخی از شاگردان ایشان با استناد به روایاتی که در مورد حق استاد و گرامیداشت او و با استناد به برخی خوابهایی که در مورد ایشان دیده شده صحبتهایی میکنند. مثلا لقب نایب امام زمان (عج) و علی زمان میدهند، حضرت فلانی (ع) میگویند یا اشعاری که در مدح ائمه هست نسب به ایشان تغییر میدهند مثلا هرکه با آل فلانی در افتاد ورافتاد. یا میگویند زمانیکه امام زمان(عج) تشریف بیاورند مقام واقعی استاد عیان میشود. اینکه برای انسان مومن مقامات عالیه فراوانی هست و پیامبر فرمود علمای امت من افضل هستند از پیامبران بنی اسراییل درست است اما ایا صحبتهای ذکر شده قابل قبول است؟ لطفا با ذکر آیات و روایاتی بنده را راهنمایی کنید؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی و با تشکر از اینکه در خصوص این مساله با ما مشورت می کنید.
دوست خوبم! در ابتدا لازم است به شما تبریک بگویم که دغدغه دین و تقویت ایمان و معنویت دارید و بر اساس آموزه های اساتید اخلاق درصدد خودسازی هستید. این اهتمام شما برای گام برداشتن صحیح در صراط آدمیت نشان پاک طینتی قوام یافته گوهر وجودیتان است که شایسته تحسین می باشد.
اما در خصوص مورد سوالتان باید بگویم: یکی از گردنه های پیش روی همه سالکان طریقت و حقیقت این است که پس از اندکی بیداری و عزم بر خودسازی، دچار حجابها و زنگارهای طریقت می شوند که از جمله آنها معصوم انگاری استاد و توهم هم طرازی او با اولیا و پیامبران الهی است.
این حجابها گاه چنان فزونی یافته و بر عقل و اندیشه رهرو، پرده می افکند که وی از هر چه عقل و استدلال و برهان در عرفان نظری است دست شسته و منقولات استاد خویش را ملاک و معیار تام و تمام می پندارد و گفته های وی را وحی مُنزَل و عاری از خطا و اشتباه می انگارد. چنان در سراب توهمات خویش گرفتار می شود که حتی اشتباه لفظی مسلم استاد خویش را درست تفسیر نموده و تمامی واقعیت موجود را محدود به اعمال و رفتار و گویشهای استاد خویش تفسیر می کند و دست یابی به هر چیزی که بیرون از محدوده علم و اندیشه استاد خویش است را ناصواب و غیرضرور می داند.
پیش روی این نوع توهمات آنجا برای همگان آشکار می شود که حتی اشتباهات مسلم استاد خویش را که خارج از موازین عقل وکتاب و سنت است توجیه نموده و حتی صدور گناهانی چون سوءظن و افترای ناخواسته استاد خود به دیگران را عملی شایسته و بایسته تحلیل نموده و سخن استاد را در همه مقاطع و محافل اصل و بی خطا انگاشته و برهان و استدلال دیگران را که مخالف سخن استاد است خطا و اشتباه می پندارند.
دوست خوبم! این نوع استاد محوری افراطی خصوصا در عرفان نظری که برهان و استدلال از لوازم اصلی نیل به یقین است از بزرگترین رهزنهای سالک طریقت است که نه تنها شاگرد را به حقیقت نزدیک نمی سازد بلکه به تدریج او را از حقیقت دورتر نموده و اسباب انحراف فکری و عملی وی را فراهم می سازد.
انصاف برآمده از عقل و خرد مقتضی آن است که حتی اگر استادی آگاه به چنین شاگردان متعصب و بی خردی است ایشان را از این روشِ دشمن پرور، نهی نموده و هر گونه خودمحوری و اشتغالات ذهنی دیگران به شخص خویش را سدّ فرماید. یعنی چون آب روان چنان محو و زلال باشد که هر نظر افکنی را به حقایق درون خود که همان معارف قرآن و روایات است رهنمون سازد و نتیجه کلاسها و محافل و جلسات علمی و معنوی وی جز ارادت بیشتر رهروان، به خاندان عصمت و طهارت و عزم ایشان بر خودسازی و خودشناسی نباشد و از خویش بتی عیّار برای دیگران عیان نکرده و راه و رسم پروانگی به دور خویش را پنهانی در وجودشان بارور نسازد.
برادرم! دستورالعمل انسان فقط و فقط قرآن كريم و سنت رسول خاتم و آل او عليهم السلام است و جز آن همه هوا و هوس است . حال که توفیق سلوک حقیقت عطایت کرده اند چشم از اغیار بربند و حرف اين و آن را مزن. هنر به کار گیر و همواره دم فروبند و تماشا كن. یعنی خوب بنگر و از حال گذشتگان عبرت گير . به فكر خود باش و از هرچه تو را از خود غافل می سازد برحذر باش. از افراط و تفريط و پیروی نفس خبیث بپرهيز و از اوباش دوری گزین. شاکر و قدردان و دعاگوی رهنمایانت باش و جانب ادب را در محضرشان هرگز فراموش مکن اما به یاد داشته باش که امیر مطلق کاروان، امام زمان مهدى موعود حجة بن الحسن العسكرى عليهما السلام است پس دست توسل به دامن خاتم اوصياء و اولياء دراز كن كه گردنه هاى سهمگين و هولناك در پيش داریم.

sae;526651 نوشت:
یا میگویند زمانیکه امام زمان(عج) تشریف بیاورند مقام واقعی استاد عیان میشود. اینکه برای انسان مومن مقامات عالیه فراوانی هست و پیامبر فرمود علمای امت من افضل هستند از پیامبران بنی اسراییل درست است اما ایا صحبتهای ذکر شده قابل قبول است؟ لطفا با ذکر آیات و روایاتی بنده را راهنمایی کنید؟
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار یکی از اصول اولیه ی اخلاق و استادان اخلاق این است که جلوی شایعاتی را که موجب تشویش اذهان در باره ی عملکرد شان است را میگیرند . یکی از این عوامل تشویش برانگیز کبر در خود فرد و بزرگ نمایی ایشان از طرف اطرافیان فرد است .اگر استادی از این دو مورد جلوگیری نکرد پیرامون شایعات وگفتار های اطرافین کمی تأمل جایز بلکه لازم است .

sae;526651 نوشت:
لطفا با ذکر آیات و روایاتی بنده را راهنمایی کنید؟
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش در جایی خواندم که برخی از انسان ها به جای این که زندگی عادی و واقعی خود را داشته باشند در دو سوم عمر خود بیشتر رل بازی میکنند وخارج از خود واقعی شان در قالب های مختلف ومتفاوت صحنه سازی یک زندگی تخیلی را برای دیگران ارایه میدهند .(البته به هیچ وجه روی سخنم با استاد اخلاق شما که بنده هم ایشان را نمیشناسم نیست ) بلکه به صورت عمومی مطالب را عرضه مینمایم . یکی از عوامل وقوع توهمات در زندگی غرور وکبر است .که درقرآن کریم از ان به مختالا" فخورا نام برده شده ومثال آن را به شیطان که ملک مقرب بود اختصاص داده است . در سه جای قرآن این تعبیر درباره غرور آمده است: « إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً »(1) زيرا خداوند كسى را كه متكبر و فخرفروش است را دوست نمى‏دارد. «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ »(2) چرا كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست نمى‏دارد. « وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» (3)و خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد. " مختال" از ماده" خيال"، و" خيلاء" به معنى كسى است كه با يك سلسله تخيلات و پندارها خود را بزرگ مى‏بيند. " فخور" از ماده" فخر" به معنى كسى است كه نسبت به ديگران فخر فروشى مى‏كند (تفاوت" مختال" و" فخور" در اين است كه اولى اشاره به تخيلات كبرآلود ذهنى است، و دومى به اعمال كبر آميز خارجى است). تكبر و بى اعتنايى، و غرور و خودپسندى هر دو در اين جهت مشتركند كه انسان را در عالمى از توهم و پندار و خود برتر بينى فرو مى‏برند،4) مختال" به كسى مى‏گويند كه دچار خيلاء و تكبر شده باشد، و تكبر را از اين جهت خيلاء مى‏گويند كه متكبر چيزى را كه در خود سراغ دارد فضيلتى براى خود خيال مى‏كند و" فخور" به معناى كسى است كه زياد افتخار و مباهات مى‏كند، و اختيال (كه مصدر است براى كلمه مختال)، و نيز افتخار ناشى از اين مى‏شود كه انسان توهم كند كه آنچه نعمت دارد به خاطر استحقاق خودش است، و اين بر خلاف حق است، چون او فعلى را كه بايد مستند به تقدير خدا كند به استقلال نفس خود كرده، و اين اختيال و افتخار هر دو از رذائل نفسند، كه خدا آن را دوست نمى‏دارد.(5) در آیاتی هم که مربوط به داستان سجده نکردن ابلیس است اشاره به تکبر او شده است: « إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» (6) جز ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران بود! گفت: اى ابليس چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم گرديد؟ آيا تكبر كردى، يا از برترين بودى؟بدترين بلاى جان انسان نيز همين كبر و غرور است كه پرده‏هاى تاريك جهل بر چشم بيناى او مى‏افكند، و او را از درك حقايق محروم مى‏سازد، او را به تمرد و سركشى وامى‏دارد، و از صف مؤمنان كه صف بندگان مطيع خداست بيرون مى‏افكند، و در صف كافران كه صف ياغيان و طاغيان است قرار مى‏دهد، آن گونه كه ابليس را قرار داد. اينجا بود كه ابليس از سوى خداوند مورد مؤاخذه و بازپرسى قرار گرفت: " فرمود اى ابليس! چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى كه با دو دست خود آفريدم گرديد"؟! (قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ). سپس مى‏افزايد:" آيا تكبر ورزيدى، يا بالاتر از آن بودى كه فرمان سجود به تو داده شود"؟! (أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ). بدون شك احدى نمى‏تواند ادعا كند كه قدر و منزلتش ما فوق اين است كه براى خدا سجده كند بنا بر اين تنها راهى كه باقى مى‏ماند همان احتمال دوم يعنى تكبر است.(7) پی نوشت ها: 1. نساء(4)آیه36 2.لقمان(31)آیه18 3.حدید(57)آیه23 4.آیت الله مکارم ، تفسير نمونه،انتشارات اسلامیه، ج‏17، ص: 54 5.موسوی همدانی ،ترجمه المیزان، انتشارات جامعه مدرسین، ج19، ص 295 6.ص(38)آیه 74و 75 7. تفسير نمونه، ج‏19، ص: 337

سلام علیکم

پیشنهاد می کنم ایراد استاد اخلاق را مخفیانه یا بصورت مکتوب به او بگویید و عکس العمل او را بررسی کنید

همچنین اساتید اخلاق را با مقام ولایت فقیه محک بزنید

اگر دیدید اظهار کوچکی در مقابل مقام ولی فقیه که نایب امام زمان (علیه السلام) است می کند در او خیری هست

تواضع و سخنان آیة الله اراکی قدس سره در مقابل امام خمینی قدس سره را مطالعه کنید

تواضع و سخنان آیة الله حسن زاده آملی در مقابل امام خامنه ای دامت افاضاته را مطالعه کنید

موفق باشید

موضوع قفل شده است