جمع بندی تعامل یا تقابل با فلسفه های دیگر

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعامل یا تقابل با فلسفه های دیگر

با سلام و احترام
نحوه تعامل فلسفه اسلامی با فلسفه های جدید و فیلسوفان معاصر ما با فلاسفه معاصر و بزرگان جهان چطور هست؟
آیا ما از اون فلسفه ها هم استفاده می کنیم یا فقط دنبال نقد محض هستیم
آیا فلسفه های دیگر هم در حوزه ما تدریس میشن ؟
آیا مناظرات و یا مکاتبه هایی بین بزرگان ما و اساتید این فن در غرب یا شرق عالم برقرار هست؟ نظیر اون مکاتبات استاد فرزانه مرحوم محمد تقی جعفری و برخی دانشمندان جهان یا ارتباط مرحوم علامه طباطبایی و پرفسور کربن
یا حق

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد صدیق

باسلام
آشنایی اساتید فلسفه معاصر با اندیشه ها و نظریات فلاسفه غرب در موارد مختلف، فرق میکند.
برخی از اساتید درجه اول فلسفه در حوزه علمیه مانند استاد مصباح، استاد جوادی آملی و استاد حسن زاده آملی هرچند به صورت مستقیم کمتر در ارتباط هستند ولی در مراکز پژوهشی و محفل های درس خود، شاگردانی دارند که غالبا از اساتید دانشگاه هستند و قطعا آشنایی آنان با فلسفه معاصر غرب، سبب آشنایی انان با این طرز تفکر میشود. در برخی از این مراکز از اساتید فلسفی غرب نیز دعوت میشود مانند پرفسور لگنهاوزن که چند سال است در موسسه امام خمینی به عنوان عضو هیئت علمی مشغول فعالیت هستند.
در میان اساتید دانشگاهی نیز که کاملا واضح است که یکی از لوازم تدریس موفق در دانشگاه ها، اشنایی داشتن با نظریات فلسفی غرب است. نظریاتی که، غالبا در اصلاح معرفت شناسی دینی یا در نقد دین و مبانی دینی مطرح میشود.خصوصا در این روزگاری که به دنبال نهضت ترجمه معاصر اثار فلسفی غرب، رشد و توسعه ابزارهای ارتباطی مجازی موجب اشنایی زیاد دانشجویان با مباحث جدید مطرح شده در مغرب زمین شده است و همین انگیزه مضاعفی برای این اساتید با این مباحث شده است.

در مورد تدریس مباحث فلسفه غرب در حوزه های علمیه تا انجا که بنده اطلاع دارم، بحثی به صورت مستقل در این زمینه وجود ندارد، هرچند به صورت جسته و گریخته به طرح برخی از این مباحث پرداخته میشود.
در مورد تعامل این دو نحوه تفکر فلسفی نیز باید عرض کنم، فلسفه علم تفکر و تعقل و استفاده از ابزار برهان و استدلال است. به همین جهت هر نحله فلسفی که حرفی برای گفتن دارد و به صورت منطقی مطرح میشود، قابل بررسی است. نقد و ایراد گرفتن از یک تفکر به معنای مخالفت با تفکر نیست، بلکه به نحوه خاصی ازتفکر است. به همین جهت است که در حوزه های علمیه، کمتر میتوان یک دیدگاه رایافت که مجتهدی نسبت به ان ایراد نداشته باشد و اصولا این شیوه، روال صحیح تفکر است. بنابراین اگر نقدی نیز بر یک نحله فلسفی میشود، اگر بر اساس اسلوب منطقی باشد، نقدی به جا و درست است و گرنه خود ان نقد نیز گرفتار نقد دیگری است.

پرسش:
نحوه تعامل فلسفه اسلامی با فلسفه های جدید و فیلسوفان معاصر ما با فلاسفه معاصر و بزرگان جهان چطور است؟ آیا ما از فلسفه آنان هم استفاده می کنیم یا فقط دنبال نقد محض هستیم؟ آیا فلسفه های دیگر هم در حوزه ما تدریس می شوند؟ آیا مناظرات و یا مکاتباتی بین بزرگان ما و اساتید این فن در غرب یا شرق عالم برقرار هست؟ نظیر مکاتبات استاد فرزانه مرحوم محمد تقی جعفری و برخی دانشمندان جهان یا ارتباط مرحوم علامه طباطبایی و پرفسور کربن.

پاسخ:
آشنایی اساتید فلسفه معاصر با اندیشه ها و نظریات فلاسفه غرب در موارد مختلف، فرق می کند.

برخی از اساتید طراز اول فلسفه مانند مرحوم ابوالحسن شعرانی با زبان فرانسه و انگلیسی آشنا بود و به توضیح و نقد فلسفه غرب می پرداخت.(1) برخی دیگر از اساتید درجه اول فلسفه در حوزه علمیه مانند استاد مصباح، استاد جوادی آملی و استاد حسن زاده آملی هرچند به صورت مستقیم کمتر در ارتباط هستند ولی در مراکز پژوهشی و محفل های درس خود، شاگردانی دارند که غالبا از اساتید دانشگاه هستند و قطعا آشنایی آنان با فلسفه معاصر غرب، سبب آشنایی آنان با این طرز تفکر می شود. در برخی از این مراکز از اساتید فلسفی غرب نیز دعوت می شود مانند پرفسور لگنهاوزن که چند سال است در موسسه امام خمینی به عنوان عضو هیئت علمی مشغول فعالیت هستند.

در میان اساتید دانشگاهی نیز که کاملا واضح است که یکی از لوازم تدریس موفق در دانشگاه ها، آشنایی با نظریات فلسفی غرب است. نظریاتی که، غالبا در اصلاح معرفت شناسی دینی یا در نقد دین و مبانی دینی مطرح می شود. خصوصا در این روزگاری که به دنبال نهضت ترجمه معاصر آثار فلسفی غرب، رشد و توسعه ابزارهای ارتباطی مجازی موجب آشنایی زیاد دانشجویان با مباحث جدید مطرح شده در مغرب زمین شده است و همین انگیزه مضاعفی برای این اساتید با این مباحث شده است.
در مورد تدریس مباحث فلسفه غرب در حوزه های علمیه تا آنجا که بنده اطلاع دارم، بحثی به صورت مستقل در این زمینه وجود ندارد، هرچند به صورت جسته و گریخته به طرح برخی از این مباحث پرداخته می شود.
در مورد تعامل این دو نحوه تفکر فلسفی نیز باید عرض کنم، فلسفه علم تفکر و تعقل و استفاده از ابزار برهان و استدلال است. به همین جهت هر نحله فلسفی که حرفی برای گفتن دارد و به صورت منطقی مطرح می شود، قابل بررسی است. نقد و ایراد گرفتن از یک تفکر به معنای مخالفت با آن تفکر نیست، بلکه به نحوه خاصی از تفکر است. به همین جهت است که در حوزه های علمیه، کمتر می توان یک دیدگاه را یافت که مجتهدی نسبت به آن ایراد نداشته باشد و اصولا این شیوه، روال صحیح تفکر است. بنا بر این اگر نقدی نیز بر یک نحله فلسفی می شود، اگر بر اساس اسلوب منطقی باشد، نقدی به جا و درست است و گرنه خود آن نقد نیز گرفتار نقد دیگری است.

ــــــــــــــــــ
(1) روزنامه کیهان فرهنگی، 1365، شماره3.

موضوع قفل شده است