سخن رمز دهان ( تئوری و نقد شعر)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سخن رمز دهان ( تئوری و نقد شعر)

[h=1][/h] [h=3]نگاهی اجمالی به كتاب سخن رمز دهان ( تئوری و نقد شعر)[/h]


[/HR]
در وضعیت موجود، چاپ و انتشار این كتاب، سخن رمز دهان، در زمینه‌ی تئوری و نقد شعر یك ضرورت جدی به حساب می‌آید. برای كشف و درك علت این ضرورت هم كافی‌ست تا نیم‌نگاهی به شعر، مخاطب و شاعران‌مان بیندازیم و نحوه‌ی ارتباط بین این ها را با هم مورد كنكاش و بررسی قرار دهیم. البته كتاب حاضر خود راهی‌ست برای شناخت و واكاوی بیشتر این وضعیت و همچنین راه‌حلی برای گذر به وضعیتی دیگر.


[/HR]
قبل از هر چیز لازم به ذكر است كه در این نوشته، به دلیل گستردگی و تنوع مطالب مورد بررسی در كتاب «سخن رمز دهان»، تنها به بخشی از آن موضوعات پرداخته شده است.
حافظه‌ی فرهنگی ما در شرایط مساعدی به سر نمی‌برد و به طرق مختلف مورد تهدید قرار می‌گیرد. آن هم از طریق عادت‌های‌مان! شاید به گمان برخی این گفته اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما اگر كمی درنگ كنیم و با تأمل، وضعیت خود را ورق بزنیم و لایه لایه از سطح به عمق حركت كنیم، متوجه وخامت اوضاع خواهیم شد. وقتی كه نقد جای خود را با تعارف، تظاهر و نگرش‌های بسیار سطحی و دم‌دستی عوض كند انتظار دیگری نمی‌توان داشت. به گفته‌ی نور تراپ فرای (درتحلیل نقد): «در جامعه‌ای كه نقد را از عرصه‌ی آن بردارند و ادعا كنند بر آن چیزهایی كه می‌خواهند و خوش دارند واقفند، هنر را از اندیشه عاری می‌كنند و حافظه‌ی فرهنگی خود را از دست می‌دهند.»
باورهایی كه در دل این عادت‌ها رشد می‌كنند، به دشمنان واقعی شعر تبدیل می‌شوند و این‌جاست كه در لحظه‌ی نزدیك شدن به شعر، دیگر حس نمی‌كنیم كه با موجودی روبرو هستیم كه دارای حیات است. به عبارت دیگر عادت حیات را از شعر می‌گیرد و ذهن، پیش از آن كه به فكر شعر و حیاتش باشد به فكر پاسخ دادن به عادت‌هایی است كه درخود جمع كرده است. از این نظر آقای آقاجانی، در هر بار مواجه شدن با شعر، به آدمی تبدیل می‌شود كه تا پیش از آن مواجهه نبوده است. او با شعر ملاقات می‌كند، نه با عادت‌ها. او می‌نویسد: «هر شعری به صورتی منحصر به فرد قراردادهای خودش را ایجاد می‌كند و قراردادهای یك شعر به كار شعر دیگر نمی‌آید.» (ص37).
ایشان با نگاه موشكافانه و باریك‌بینانه‌ی خود، در جای جای كتاب لحظات نابی را در شعر (از گذشته تا به امروز) به دام می‌اندازند كه مدام مخاطب را بر سر شوق می‌آورد. لحظاتی كه گاه به دلیل مقاومتِ خود شعر و گاه به دلیل نبود نگاه نقادانه و هنرمندانه تا به امروز ادراك ناپذیر و در لابه لای كلمات به صورت پنهانی به حیات خود ادامه داده‌اند.
نكته‌ی بسیار اساسی در این كتاب، رویكردی‌ست كه علی‌رغم شناخت دقیق از جریان‌ها و اندیشه‌های موجود نسبت به شعر، به هیچ عنوان تابع و وابسته به نحله یا مكتب خاصی نیست. او مستقیم به سراغ خود شعر می‌رود و ابزارها و امكانات بررسی خود را از زبان شعر بیرون می‌كشد. او مدام در حال تجربه كردن است و با شور و اشتیاق، خود را در تیررس امكان‌های موجود در اثر قرار می‌دهد؛ و هیچ چیز از پیش تعیین‌شده‌ای برای ایشان وجود ندارد. با این حال، نمی‌توان منکر تاثیرپذیری‌های ایشان از تئوری‌های غربی شد. و اتفاقاً این امر غنای بیشتری به رویکرد ایشان بخشیده است. چون به خوبی از پس کار برآمده‌اند و توانسته‌اند با درونی کردن و بومی‌سازی آن‌ها، فرصتی برای گسترش فضای تئوریک و شعری ما بوجود بیاورند.
او می‌نویسد: «قاعده و معیاری وجود ندارد، تنها باید در كمال بی‌طرفی و بدون هرگونه پیش‌فرضی با یك اثر روبرو شد و خود را در آن رها كرد و بعدها خود راه بگویدت كه چون باید رفت؛ به تعداد شعرهای عالم، سخن رمز دهان «متفاوت با هم» وجود دارد.» (ص194).
آیا به راستی ما از حافظ عبور كرده‌ایم؟
این سۆال دارای دو مشخصه است؛ در وهله‌ی اول، قبل از این‌که خودش را برجسته کند جوابی به ما می‌دهد؛ از این جهت كه ما هنوز نتوانسته‌ایم شناخت درست و دقیقی از شعر حافظ بدست بیاوریم، و به دنبال خود، سۆالی دیگر را مطرح می‌كند، که چرا هنوز نتوانسته‌ایم به شعر حافظ آن‌گونه كه شایسته است نزدیك شویم و آن را به درستی ادراك كنیم؟ و در ادامه می‌توان عنوان كرد، كه علت این ناتوانی از كجا نشأت می‌گیرد؟ ما بدون رفع این ناتوانی به هیچ عنوان توان شناخت و فهم آینده و حتّی امروزمان را نداریم. تنها با ارائه‌ی پاسخی درست و دقیق به این مسئله است، كه می‌توان امیدوار بود، تا به سمت خویش راهی بزنیم و خویشتن را باز یابیم.
خواندن، شكل‌های مختلفی دارد و هر شعر، یكی از انواع آن را به نمایش می‌گذارد. كتاب «سخن رمز دهان» شكل‌های بی‌پایانی از خواندن است، كه آقای آقاجانی تئوری خود را بر روی این اصل مهم بنا گذاشته است و با توجهی ویژه به فیزیك و جسمانیت كلمه و زبان، بخصوص در فصول پایانی كتاب، رابطه‌ی هستی‌شناختیِ بین شعر و زبان را به خوبی نشان می‌دهد.

به خوبی مشهود است كه مسئله، گذشتن یا نگذشتن از گذشته نیست. چرا كه با نگاهی طولی و خطی نمی‌توان به شعر حافظ نزدیك شد. او متعلق به گذشته نیست، او می‌آید و از پس هر دوره، دوره‌ای دیگر را تجربه می‌كند. به طور كلی، در هر دوره‌ای باید تلاش كرد تا نسبتی تازه و نو با دوره‌ی پیش از خود برقرار كرد. در غیر این صورت، ادامه‌ی حیات برای شعر، و به طور کلی هنر، با مشكلات جدی همراه خواهد شد. شاید بازنگری و بازسازی دوباره، یكی از مهم‌ترین احتیاجات فعلی شعر ما باشد؛ كه آقای آقاجانی در درك و طرح این مسئله خلاقانه عمل كرده‌اند و به خوبی توانسته‌اند در این راستا قدم‌های مهّم و ستایش‌انگیزی را بردارند. ایشان از طریق پژوهش‌ها و تحلیل‌های نقادانه‌ی خود به این نتیجه می‌رسد كه، مشكل در غلط خوانده شدن شعر حافظ است. به طور كلی، در چگونگی ورود به شعر او، اگر ما در لحظه‌ی خواندن شعر، زاویه‌ای درست را برای برقراری ارتباط اتخاذ كنیم، همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. او می‌نویسد: «شعر خواندنی‌ترین ژانر زبانی‌ست. آنچه ذاتاً خواندنی‌ست موضوع ندارد، موضوع ژنریك شعر، خواندن است؛ خواندن زبان، خواندن كلمه، خواندن صداها و آواهای كلمه، خواندن تشكل صداها در تشكیل واحدهای زبان، خواندن برخورد واحدهای زبانی با هم، خواندن تغییرها و تبدیل آنها به یكدیگر. خواندنی، یعنی این‌كه زبان به نمایش خود بپردازد.» (ص218).
با وجود این اگر ما خواندن را یاد بگیریم، مسئله به راحتی قابل حل است. شاید پیش از هر چیز، به یك اعتراف ساده نیازمندیم و آن هم این‌كه، ما هنوز خواندن بلد نیستیم. چیزی كه انتظار می‌رفت پس از طی کردن مراحل تحصیلی به مرور آموخته باشیم، حالا به مسئله‌ی اصلی ما تبدیل شده است. به راستی چرا هنوز هم، بعد از آن همه سال رفت و آمد نتوانسته‌ایم یاد بگیریم كه چگونه بخوانیم!؟
خواندن، شكل‌های مختلفی دارد و هر شعر، یكی از انواع آن را به نمایش می‌گذارد. كتاب «سخن رمز دهان» شكل‌های بی‌پایانی از خواندن است، كه آقای آقاجانی تئوری خود را بر روی این اصل مهم بنا گذاشته است و با توجهی ویژه به فیزیك و جسمانیت كلمه و زبان، بخصوص در فصول پایانی كتاب، رابطه‌ی هستی‌شناختیِ بین شعر و زبان را به خوبی نشان می‌دهد.
نگاه معنامحورانه نسبت به شعر:
این امر سرچشمه‌ی بسیاری از مشكلات در شعر ماست كه، نه تنها گریبان مخاطبین، بلكه گریبان بسیاری از شاعران ما را هم گرفته است. به همین دلیل بررسی و واكاوی این مبحث كه به درستی از سوی ایشان انجام گرفته است، خود می‌تواند نویددهنده‌ی روزهای بهتر برای شعر و رویكردهایی نسبت به آن باشد. البته اگر مقاومت‌های بی مورد كنار گذاشته شود.
ما نمی‌توانیم از شعر همان انتظاری را داشته باشیم كه از علوم مختلف داریم. به هر جهت در دنیای امروز، كم نیستند كسانی كه با نگرشی ابزاری به شعر و زبان می‌نگرند و حتّی به خود نگاهی سودجویانه دارند و در صدد رسیدن به بیش‌ترین منفعت و بهره‌وری از خود نیز هستند. و به جای اندیشیدن به رهایی و آزادی كلمه و زبان، از غل و زنجیری كه مقاصد و خواسته‌های اجتماعی و فردی افراد به آن‌ها زده است، بیش‌ترین تلاش را از خود نشان می‌دهند تا زبان و بخصوص «زبانیت زبان» را در شعر نادیده بگیرند. شاید علت آن را هم باید در فهم و شناخت دست‌كاری شده‌ی آنها توسط ساختارها و نهادهای شكل گرفته در هر مرز و بوم جستجو كرد، كه با ایجاد انفعالی به ظاهر فعال در سطوح مختلف زندگی فرد، طوری عمل می‌شود كه او امكان جور دیگر دیدن را از دست می‌دهد. كتاب «سخن رمز دهان» از این حیث فرصتی را در اختیار فرد قرار می‌دهد كه بتواند رو در روی این مسائل بایستد و تجربه‌ای تازه را تجربه كند و به كلمه و زبان، به خاطر خود آنها، نه به خاطر چیزی كه از طریق آنها گفته می‌شود؛ عشق بورزد و شاید تنها در این صورت است كه امر زیبا برای شخص ادراك پذیر می‌شود. البته لازم به ذكر است كه؛ آقای آقاجانی، به هیچ عنوان معنا را نادیده نمی‌گیرد، بلكه همان طور كه خود می‌نویسد معنا را بخشی از محتوای كلی اثر می‌داند. او می‌نویسد: «موضوع این است كه ارتباط شعری بر اساس القاء صورت می‌گیرد و معنا در این ارتباط، برخلاف نثر، نقش ثانویه دارد؛ به عبارتی، معنا هم بخشی از محتوای كلی اثر است.» (ص85).
كتاب «سخن رمز دهان» از اصالتی هستی‌شناختی برخوردار است، كه ما را بیش از پیش به شعر و زبان نزدیك می‌كند و معتقدم برای شرایط كنونی ما، به مثابه فانوسی در ظلمات است. ظلماتی كه شعر و حوزه‌ی نقد ادبی ما را آشفته كرده است.