در خانه خودم هم حریم خصوصی ندارم!

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در خانه خودم هم حریم خصوصی ندارم!

سلام.

من با مادر شوهرم و جاری ام توی یه ساختمون سه واحده که مال پدر شوهرمه زندگی می کنیم.
خانواده شوهرم خوبن. فقط یه مسئله ای هست که من رو آزار میده. اونها چون خونه رو از خودشون می دونن، هر وقت بخوان میان و میرن. حتی اگر ما نباشیم.
مثلا اگر چیزی رو داده باشن من گذاشته باشم توی فریزر، خودشون کلید دارن میان بر میدارن و ...
من خیلی روی حریم خصوصی حساسم و این کارشون رو نمی تونم تحمل کنم. از فکر اینکه کل زندگی من رو میدونن چی کجاست و ... خیلی حالم بد میشه.

یه بارم غیرمستقیم گفتم: خونه ما مهمونی بود و چون جا نبود گفتیم مبل ها رو جابه جا کنیم. در نهایت گفتند بزارین خونه جاری که روبروی ماست. اما بنده خداها نبودن. مادر شوهرم رفت کلید بیاره. من گفتم درست نیست، راضی نیستن ما بریم توی خونشون. حتی هال و ...
که مادر شوهرم گفت نه گفته بودم اگر جا کم اومد شب مهمونها رو بیاریم اونجا. حتما الان که عصره جمع کرده و رفته بیرون.
خلاصه رفتن گذاشتن. که خودم نرفتم تو. ولی خوب مبل های ما رو بردن گذاشتن وسط هال اونها.
باز پایین با خواهر شوهرها و مادر شوهرم داشتیم کارها رو میکردیم، گفتم خیلی ناراحتم که این کارو کردیم و ... رفتیم توی خونه اش! یه وقت راضی نباشه ..
که خواهر شوهرام همچین با لحن بدی گفتن: مگه میتونه راضی نباشه، اینجا خونه بابای خودمونه!! رفتیم توی خونه بابای خودمون.
خلاصه یعنی یه همچین اخلاقی دارن و من نمی دونم چطوری بگم دوست ندارم این کارشون رو.
هیچ جوری هم شرایط مالی مون اقتضا نمی کنه که بریم جای دیگه اجاره کنیم یا ...
لطفا این سئوال رو فوری بررسی کنین. تحملش برام سخت شده و این روزها چون ما تازه از مکه اومدیم و مهمون داریم و ... زیادتر پیش میاد. میخوام زودتر بفهمم چیکار کنم.
یه فرصت خوبی که پیش اومده اینه که قفل درب ورودی خراب شده و الان باید یه فکری به حالش بکنیم. اینم بگم که مادر شوهرم کلید درب ورودی و هر دو تا اتاق ما رو داره. و این یعنی نقض آشکار حریم خصوصی اینجانب.
منم حساس شدم و شدیدا فکرای منفی می کنم. مثلا خواهر شوهرم توی کارتی که قبلا دوست شوهرم بهمون کادو داده بود، اسم اون رو خط زده و اسم خودش رو نوشته و بهمون کادو داده. بعد میگه ببخشید کارت نداشتم. من موندم این کارته که توی خونه ما بود، دست اون چیکار میکنه؟! و خلاصه خیلی اعصابم میریزه به هم.
ضمن اینکه شوهرم خیلی خانواده اش رو قبول داره، نمی دونم چطوری این مسئله رو بهش بگم که قبول کنه. و به جای تعمیر قفل، بره اون رو عوض کنه و کلید رو هم به هیچ وجه به مادرش نده.
چند بار قبل بهش گفتم من دلم استقلال میخواد، کاش یه جای دیگه زندگی میکردیم، میگه مگه چه بدی ای از خونواده من دیدی؟ هیچی نگفتم.
ضمنا باید جوری هم برخورد نکنیم که ناراحت بشن. چون خیلی کارها هم واسمون کردن واسه همین کنار هم بودن. مثلا وقتی من مریض شدم مادر کلی واسم جوشونده درست کرده، یا خونه نیستم، واسه شوهرم غذا میاره. یا خیلی روزها یه ظرف غذا ما میدیم به اونها، اونها به ما.
یه مسئله دیگه هم اینه که قبل ما جاری بزرگم 7 سال اونجا زندگی کرده و قفل ها هم همین بودند و کلید ها رو مادر شوهرم داشته. الان باید یه جوری برخورد کنم که این مسئله غیرعادی جلوه نکنه.
اول که ازدواج کردیم، شوهرم دستگیره درب رو عوض کرد که از بیرون باز نشه و فقط زنگ بزنند. هنوز نمی دونم از اون ناراحت شدند یا نه. البته جاری ام همیشه درب رو از تو قفل میکرده که بچه ها یکهو درب رو باز نکنند، ولی من و شوهرم عادت نداشتیم و یادمون میرفت. واسه همین عوضش کردیم.
حالا اگه قفل رو هم عوض کنیم، میترسم باهامون بد بشن.
خدا وکیلی مادر شوهرم خوبه، فقط یه مقداری این مسئله حریم خصوصی براش روشن نیست.
من نمی خوام حتی وقتی خونه ام نامرتبه، کسی بیاد خونه. و مشغله ام هم زیاده، ممکنه خیلی وقت ها خونه رو نیمه مرتب رها کنم برم سر کار.
دوست ندارم کسی این وسط بیاد بره سر یخچال. یا ... چه برسه به اتاق خواب و ... که خیلی روش حساسم.
راستی این رو هم بگم که هنوز رابطه ام با جاریها جوری نیست که بتونم چنین چیزی رو ازشون بپرسم.
چون خیلی اینطوری هستند که زیرآب اینجانب که فعلا بهترین عروس مادرشوهر جان محسوب میشم رو بزنند.
ضمن اینکه مادر شوهرم به طور محسوسی، شوهرم رو خیلی بیشتر دوست داره و اونها از همون اول، حسادت شون برانگیخته شده بود. حالا هم که من از لحاظ ظاهری، مالی و .. از اونها بالاترم، و یک مقداری هم مهربون ترم و مادر شوهرم چند بار گفته همه عروسها یک طرف، این جدیده یک طرف، باعث شده که به بهانه های مختلف پشت سرم غیبت کنند تا دل مادر شوهرم رو بزنند.
مثلا یک وسیله ای جزء خریدهای عروسی خریدیم که 7 سال پیش به این صورت نبوده، میروند به مادر شوهرم می گویند که ما قانع بودیم این یکی چرا اینطوریه و .. چقدر بریز بپاش کرده و ... در صورتی که خدا شاهده اصلا بریز و بپاشی نبوده، اختلاف یک عروسی در 7 سال پیش تا الان بوده فقط. ضمن اینکه رسم اونها اینه که هزینه ها تماما با داماد هست یعنی نه موقع اونها پدرشوهرم کم کاری کرده نه واسه ما پر کاری!!
الان مسئله اصلیم همون نداشتن حریم خصوصی هست. کسی هست بتونه کمکم کنه؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما
از اين كه نشد زودتر از اين سراغ سؤال شما بياييم پوزش مي طلبم
بدون اين كه الان در صدد ارزيابي كار ايشان يا بيان درستي با نادرستي آن باشيم
يك سؤال از شما و دوستان بزرگوار دارم اين كه اگر مادر خودمان اين كار را با عروسش بكند عكس العمل ما چيست؟

ان شالله بعد از نظرات دوستان جمع بندي مي كنم

سلام وعرض ادب

با اجازه کارشناس محترم .

گفته های این خواهرعزیز بی اختیار منو یاد سریال ساختمان پزشکان انداخت . ایکاش مادرشوهر ایشون می نشست
و این سریال رو میدید و زشت بودن عمل رو می سنجید . من شخصا" این عمل رو چه برای مادر شوهر و چه برای مادر
خودم نمی پسندم . همونطور که دوست ندارم کسی تو زندگیه من سرک بکشه همین احساس رو به کسی دیگه هم حق
میدم داشته باشه . باید این سئوال رو پرسید که مادر گرامی آیا اگر این عمل رو عروس شما با زندگی شما بکنه می پسندید ؟
به هرحال این خواهر گرامی مجبور به پذیرفتن این زندگی شده ؛ ضمن اینکه خودشون اقرار میکنند که مادر شوهر خوبی دارند
پس این یک امتیاز بزرگه من به این خواهر گرامی میگم شما برای اینکه بتونید ازدشواریه این وضع موجود بکاهید سعی کنید
خودتونو با این وضع موجود وفق بدید به این معنا که فکر کنیدکه جدا از اونها زندگی نمی کنید و فکرکنید که زندگی شما یک
زندگی مستقل نیست و ازابتدا با مادر شوهرتون دارید زندگی میکنید . چون خودتون میگید که حتی شوهرتونم حاضر به قبول
اعتراض شما نخواهد بود پس شما از اون امتیاز بزرگ مادر شوهرتون یعنی خوب بودنش و اینکه شما رو دوست داره استفاده
کنید و با همون حس به زندگیتون ادامه بدید . توی زندگی در مرحله اول احساس های فیما بین مهمه بعد ظاهر زندگی که
شکر خدا شما اون حس ها رو نسبت بهم دارید . سعی کنید محبت خودتونو به خانواده شوهر افزایش بدید به اینصورت هم
اعتماد اونها رو و هم اعتماد شوهر خودتونو بیشتر ازقبل جلب کردید. بعد ازاین حرفها هنوزم معتقدم که داشتن حریم خصوصی
حق شماس که امیدوارم به زودی بدست بیارید .

اولابه مادرم تذکر میدادم دوما خیلی ببخشیدخانوم خانواده شوهرشما رو همانند خانواده شوهرخواهرمن بایدبردپیش روانشناس
مشکلشون روحل کنه.این یه مشکل عصبی که برای دیگران به جزخانواده ی خودت حریم قائل نباشی
واللااااااااااا

این مطلب رو اضافه کنم که ما تازه سه ماهه ازدواج کردیم و انقدر مشغله مون زیاد بوده که تازه رسیدم به این مشکلات فکر کنم. برام مهمه که رابطه ام با خانواده شوهرم خیلی خوب بمونه.

اصلا این مسئله خیلی سخت و پیچیده نیست که شما نگران حل شدنش هستین همین حرفایی که اینجا زدین رو به همسرتون خیلی صمیمانه و محترمانه بگین

مثال: من و تو حریمی داریم برای ارتباط های خصوصی یا زناشویی مون مثل بقیه زن و شوهر ها و من یه مقدار معذب هستم کسی (حتی مادر خودم) وارد این حریم به شدت خصوصی بشه حتی وقتی تو خونه نیستم .. به علت برخی مسائل که خودتون باید نام ببرینش برای همسرتون..

بعد که همسرتون قانع شدن از مادر شوهرتون دعوت کنید وارد خونه شما بشن و جلوی همسرتون، خودتون این مسئله رو خیلی اروم ، محترمانه و صمیمی مطرح کنید و از همسرتونم بخواین تایید کنن که ایشونم راحت نیستن و متوجه اش کنید از چه جهت معذب هستین دقیقا این نامرتب بودن خونه رو هم بگین بهشون که احساس خوبی ندارین زمانی که خونه یا خودتون آمادگی قبلی رو برای ورود مهمون ندارین و از نامرتبی یا اماده نبودن خونه و خودتون احساس شرمندگی میکنید

mahboob_e_habib;524089 نوشت:
مثلا خواهر شوهرم توی کارتی که قبلا دوست شوهرم بهمون کادو داده بود، اسم اون رو خط زده و اسم خودش رو نوشته و بهمون کادو داده. بعد میگه ببخشید کارت نداشتم. من موندم این کارته که توی خونه ما بود، دست اون چیکار میکنه؟!

سلام
خواهرشوهرتون چند سالشونه؟

والا اگه به انصاف باشه ، ما اگه خدایی نکرده همچین موردی پیش بیاد حتماً به مادرمون تذکر میدیم .. اصلاً بحث تعصب نیست .. این مسئله حریم، واقعاً موضوع با اهمیتیه !!!
هم برادرم با پدرم توی یه ساختمون زندگی میکنن و هم من با خانواده همسرم ...
بالاخره این روند زندگی مشکلات خاص خودشو داره ..
و بهتره هر مسئله ای رو همون اوایل کار سعی بر حل یا برطرف نمودنش کنی که اگه کهنه بشه حلش هم مشکلتر خواهد بود ..

دوست خوبم محبوبه جان ..
در اسلام هم این قضیه حفظ حریم تاکید شده .. اگه بتونی احادیث و روایات رو پیدا کنی و گاهی سر حرف رو باز کنی و بیانشون کنی عالی میشه .. اینجوری اگه اعتراضی هم بشه شما میتونی دفاع کنی و بگی که این حرف شما نیست .. حتی در سوره نور هم اگه اشتباه نکنم آیاتی راجع به این مسئله داریم ..
مثلاً همون وقتی که شما داشتی نگرانیت رو بابت قرار دادن مبلمانها در واحد جاری بیان میکردی، اگه توسل میکردی به حدیث و روایت دیگه جایی برای جواب دادن نبود !! ضمن اینکه در این آیات و روایات هم نیامده اصل ملکیت به معنای "تایید" ورود و تصرف به محلی که کسی در اونجا ساکن هست "بدون اذن " باشه !!! (مگر شرایطی خاص که اونم حقوقیه !! )

علاوه بر این شما میتونی به صورت عملی هم پیش بری ..
وقتایی که خونه نیستن ، شما چیزی رو بهانه کن و باهاشون تماس بگیر .. اگه گفتن برو بردار ..بگو ترجیح میدی کسی منزل باشه بعد بری ..
یا وقتی اومدن شما بگو به چیزی نیاز داشتی اما نخواستی تا کسی منزل نیست بری ..
در مورد منزل جاری، اینکار رو زیاد میتونی عملی کنی ..
اینکه جلوی خانواده شوهرت عنوان کنی چیزی از جاری میخوای و نمیخوای تا نیست وارد منزلش بشی .. بعدها در جمع دوباره بیانش کن ..
این حریمها رو زیاد رعایت کن خودت و ابرازش هم کن ..
بگو که از فلانی ها (افراد معتبر و قابل اعتماد)الگو گیری میکنی و اونا این منش رو توی زندگیشون دارن .. و .. و .. .
خلاصه که عزیزم خیلی خوبه در پی حل این مسئله هستی ..

سلام
یه سوال از جناب حامی دارم که توی ذهن من هست و دلم میخواد نظر حضرت عالی رو بدونم
اگر بنده طبقه پایینمون خالی باشه خوبه که برم با همسرم اونجا زندگی کنم یا طبقه پایین رو بدم اجاره و برم یه جا دیگه زندگی کنم
دلم میخواد بدونم اینکه من و همسرم نزدیک مادرم باشیم آیا ممکنه مشکلی پیش بیاد یا نه.خیلی ها میگند مشکلاتی مثل دخالت مادر و .... ممکنه به وجود میاد و من میخواستم نظر شما رو جویا بشم

mahboob_e_habib;526450 نوشت:
این مطلب رو اضافه کنم که ما تازه سه ماهه ازدواج کردیم و انقدر مشغله مون زیاد بوده که تازه رسیدم به این مشکلات فکر کنم. برام مهمه که رابطه ام با خانواده شوهرم خیلی خوب بمونه.

بهت تبریک میگم ؛ فکرتو تحسین میکنم و همیشه سعی کن همینطور باشه . مطمئن باش به مرور کم میشه . تو فقط صبرو تحمل داشته باش .

[="Tahoma"][="Navy"]به نظر من اصلا درست نیست ،

اگه مادر خودم هم باشه باهاش صحبت میکنم و بهش میگم که باید حریم خصوصی عروسش حفظ بمونه،

شاید تو خونه اش چیزی باشه که نخواد کسی ببینه!

بنظرم پیشنهاد یکی از دوستان که وقتی نیستن بگین چیزی لازم داشتین ولی ترجیح دادین خودشون باشن و از این دست مثالها
[/]

[="DarkGreen"]سلام

طبیعتا هر کسی دوست داره و نیاز داره حریم خصوصی و امنیت داشته باشه

و با توجه به توصیفاتی که از خانواده همسرتون دارید اونها این رفتار رو بد نمیدونند و قصد وغرضی از این رفتار خودشون ندارند.

از اینکه مادر شوهرتون شما رو دوست داره خوشحالم و این یک امتیاز خیلی خوبه.

همسرتون میتونه طوری که مادر شوهرتون ناراحت نشه و شما پیش مادر شوهرتون خراب نشید او رو متوجه حساسیت شما نسبت به این موضوع بکنه

یا طرح این مساله که خواهر شوهرتون اون کارت رو از منزلتون برداشته ولو اینکه قصدی نداشته و فقط و فقط همین مورد بوده توسط شوهرتون پیش مادر شوهرتون میتونه کمک کنه .

البته همه اینها با محبت و با ابراز صمیمیت و حس شکرگزاری میتونه مفید باشه و الا چهره تهاجمی و... مطمئنا وضعیت رو بدتر میکنه

مادر شوهر شما باید مطمئن بشه که شما قدر زحمات ایشون و پدرشوهرتون رو میدونید و بهشون اعتماد دارید.[/]

mahboob_e_habib;524089 نوشت:
الان مسئله اصلیم همون نداشتن حریم خصوصی هست. کسی هست بتونه کمکم کنه؟

سلام
انسان باید هر مشکلی را غنیمت شمارد و انتظار نداشته باشد که زود برطرف شود
به مشکلات به عنوان یک راه برای ارتقاء نگاه کنید
شما هم صبر داشته باشید و با زیرکی به عنوان یک مسئله کوچک به آن نگاه کنید و برای حل آن برنامه ریزی کنید
یک سری کارهای کوتاه مدت باید انجام دهید و یک سری کارهای بلند مدت
در کوتاه مدت با همسر مشکلات را در میان بگذارید و روشهای بهینه برای آگاهی مادر شوهر را پیدا کنید
اگر با دین رابطه خوبی دارد از آیات قران و روایات استفاده کنید
باید راه حل نهایی به تعویض قفل منجر شود ولی با زیرکی و اطلاع قبلی مادر شوهر باشد بهتر است

چند راهکار:

1- قرآن را وارد زندگی خود و همسر و جاری و مادر شوهر بکنید .... از خودتان شروع کنید
در قرآن که مادر شوهر و شوهر باید پاسخگوی خدا باشند در مورد تجسس و بدون اجازه وارد خانه شدن، غیبت کردن، و ... هشدارهایی دارد که باید به آن عمل شود
شاید تشکیل یک جلسه خانوادگی برای قرائت، معنی و تفسیر خوب باشد.. دعوت از یک استاد قرآن خانم هم امروزه میسر است
با اینکار شما یک تیر به چندین هدف زده‌اید ... و برای مسائل دیگر در آینده هم بیمه می‌شوید
مخصوصا که الان در شرف وارد شدن به ماه رمضان هستیم بسیار مناسب است

2- کتاب روان شناسی اعتراض(نه!) را بخوانید و به همسر خود هم هدیه دهید .... چون همسر شما باید با حقوق قاطعیت خود و روش اعمال آن آشنا شود
البته برای راهکارهای این کتاب حریم برخورد با والدین و دیگران را با دستورات قرآن و معصومین علیهم السلام بصورت همزمان رعایت کنید

3- کتاب های خوب همسرداری را تهیه کنید تا علاوه بر شما، همسرتان هم با حقوق شما آشنا شود و با یکسری کارها که به حریم خصوصی مرتبط می شود آشنا شوید

به شوهر بگویید برای انجام یکسری کارها برای بهتر شدن زندگی نیاز به حریم خصوصی دارم
مثلا تغییر تزیین اتاق خواب باید بدون اطلاع دیگران باشد مخصوصا ورود مجردها (خواهر شوهر) به آن برایشان ضرر دارد

4- کتاب زندگی علما و عارفان الهی را بخرید و بخوانید و به شوهر هم هدیه دهید. این کتابها برعکس سریال و فیلم چرند، انسانها را از خواب غفلت بیدار می کند

البته کتابهای فوق را به خانواده‌ی شوهر و جاری ها امانت یا هدیه دهید. اینکارها در نهایت به نفع خودتان تمام می شود

موفق باشید

سلام دوستان

موضوع جالبیه که به نظرم حل کردن درستش هنر می خواد، انشاءالله با کمک کارشناسان محترم، این مهم حاصل بشه

اول اینکه اگه یه روزی من یه زن داداش داشته باشم و از مادرم همپین رفتاری بروز کنه(خدایی نکرده!) حتما حتما با مادرم صحبت می کنم که سلب آسایش از عروسش نکنه

و دوم هم با توجه به فرمایشات سرکار شروع کننده ی تاپیک، موردی به نظرم رسید که با اجازه تون عرض می کنم؛

رفتار مادرشوهرتون میتونه ناشی از دو حس متفاوت باشه!

1. اول اینکه با توجه به اظهارات خود شما، مادرشوهرتون ارتباط خوبی با شما دارن و خوب شاید همین موضوع باعث بشه که باهاتون احساس صمیمیت بیشتری بکنند و (به اشتباه)، "من و شما نداریم" رو زیادی به شما و زندگی تون تعمیم دادن!

2. (این مورد رو به تجربه عرض می کنم) دوم هم اینکه خوب تا الان، شرایط جمع زیستی در اون خونه حاکم بوده و عوض کردن یا تعدیل کردنش کار می خواد (فیلم پدر سالار رو دیدین که!!! رسم خونه بر مبنای تسلیم شدن به تمام قوانین پدر خانواده بود و اگه کسی مثل عروس آخری-هاجر- می خواست خلاف جریان شنا کنه و مستقل باشه چه شیونی میشد!!!) تو اینجور خونه ها چون سالهای سال و با عروس های قبلی با همین شیوه زندگی کردن، شکستن حریم خصوصی قبحی نداره براشون و نمیشه همه ی تیرها رو به سمت اونها به نشونه رفت! چون ممکنه حریم خصوصی مدنظر ما، واقعا براشون تعریف نشده باشه.

با اجازه استاد حامی، اگه جسارت نباشه منم پیشنهاد دارم؛
به قول آقای رفیع پا تو کفش اخبار شبکه تهران، بسته های پیشنهادی بنده:

1. از روش های خوابگاهی استفاده کنین!!! من وقتی هیچ جوری نمی تونستم به هم اتاقی های توی خوابگاه بگم که با فلان رفتارتون مشکل دارم، نقش بازی می کردم!! به این صورت که با یکی دو نفر از دوستام هماهنگ می کردم همون رفتار بد رو به عمد نسبت به من مرتکب بشن بعد من جلوی بقیه خیلی مودبانه به کارش اعتراض می کردم و درخواست می کردم تا دیگه تکرار نکنه اینطوری اونم متوجه میشد. این کار من اغلب نتیجه می داد.

2. با اعتقاد راسخ عرض می کنم: آدمی بنده ی محبت است. به یه مناسبتی مثلا تولدشون یا روز عیدی چیزی سعی کنین مهمون دعوتشون کنین و با رعایت اصول انتقاد(اینکه اول از خوبی هاش بگین بعد نقد کنین) انتقادتون رو با هماهنگی صددرصد با همسرتون مطرح کنین.

*** از اونجایی که فرمودین خواهر شوهراتون هم به این موضوع دید کاملا عادی دارن و به نقل از خودتون، خونه باباشون می دونن! پس هر طوری هست اول باید با اونا مساله حل بشه مادرشوهر بعدا...***

سلام.
من جوابم رو گرفتم. البته از طریق این جمع نه.
ولی خوب اینجا میگذارم که بشه راه حلی برای مشکلهای مشابه.
من مسئله رو به همسرم گفتم. که دوست ندارم رفت و آمد مادر رو به خونه.
فکر می کنید واکنش شون چی بود؟ گفتند مادر من محرمه و اینطوری نیست که بره اتاقها رو سرک بکشه و ... طبیعتا از من هم ناراحت شدند.
ولی با مشاوره ای که گرفتم، فهمیدم برخورد درست این بوده: اینکه من شوهرم رو حساس کنم به حریم خصوصی مون و اون رو در جایگاه حمایت از خودم قرار بدم.
خلاصه بعد از مشاوره این کار رو کردم:
اینکه من چند بار از خواهر شوهرها متلک شنیده بودم، متلک ها رو به شوهرم گفتم. و گفتم که اینها من رو خیلی نگران می کنند. همش می شینم فکر می کنم مثلا نکنه اومدن فلان چیز رو توی خونه دیدن اینطوری برداشت کردن. و گرنه چرا این رو گفتن و ... چرا به بقیه جاریها نگفتند و ..
خوب شوهر جون هم چون غیرتی هستند، ناراحت شدند از حرف خواهرها راجع به چیزی که حریم خصوصی ما بود و گفتند نبایست چنین حرفی رو بزنند و ..
بعد گفتم که چقدر خونواده اش رو دوست دارم. دوست دارم که رابطه مون همین طور خوب بمونه و این لازمه اش اینه که حتما حریم ها رعایت بشه. و گرنه خدای نکرده دیگه نمی تونیم اینطوری خوب باشیم. مثال زدم که من موقعی که میخوام برم خونه مادر طبقه پایین چقدر رعایت می کنم. اگر دنبال چیزی واسم میگرده، توی اون اتاق نمیرم. نه که خودم رو نامحرم فرض کنم. ولی خوب هر چی باشه عروس با دختر فرق داره. شاید مادر توی همون کمدی که داره واسه من دنبال وسیله میگرده، چیزی داره که دوست نداشته باشه من ببینم. یا نامرتب باشه، حس شرمندگی بهش دست بده و .. لذا من تا درب نزنم اجازه نگیرم تو نمی رم. وقتی هم میرم از همین حدی که پذیرایی و آشپزخونه هست بیشتر نمی رم. چیزی رو میخوام از یخچال یا ... از خود مادر میخوام. چون حریم و احترام مهمترین رکن رابطه مونه. من با دخترش بخواهی نخواهی فرق می کنم.
خیلی هم تاکید کردم که من واقعا خانواده شما رو دوست دارم. و میخوام تا آخر آخرش با هم همین طور خووب باشیم. از این گه خیالش راحت شد که من برای بهتر شدن رابطه مون، دارم میگم و نمیخوام خانواده اش رو به چیزی متهم کنم خیلی خوب برخورد کرد.
بعد گفتم که ببین من دوست دارم مادر فکر کنه که من تو رو خوشبخت کردم. و دارم تلاشم رو هم می کنم. همونطوری که تو بهم میگی که برم پیش مادر خودم، خوشبختی هامون رو بگم تا خیالش راحت بشه که تو من رو خوشبحت کردی. مادرن دیگه، دلشون اینطوری گرم میشه.
ولی یه موقعی میدونی سرم شلوغ میشه ممکنه ظرف نشسته رها کنم برم سر کار. وقتی مادر تو وقتی من نیستم، میاد خونه ما در این شرایط توی دلش از من دلخور میشه. فکر میکنه عروس خوبی نیستم. در صورتی که تفاوت خانه دار بودن و نبودنه. دوست دارم هر وقت میتونم پذیرای مهمون باشم اونها بیان. قدمشون هم روی چشم هام. ولی اینطوری همش سر کار نگرانم نکنه بیان و خونه رو اونطوری ببینن. نکنه یادم رفت درب اتاق خواب رو قفل کنم، فلان چیز رو تصادفا ببینن. یا درب حموم باز مونده باشه بهمان چیز رو چشم شون بیفته و ...
که شوهرم وقتی دید من اینقدر ناراحتم و ... خودش با خوشحالی تمام پیشنهاد داد گفت: میخوای قفل درب رو عوض کنیم؟ الانم خوب موقعیتی هست ناراحت نمیشه.
شوهرم از این پیشنهادش خیلی هم راضی بود. چون من رو از نگرانی در میاورد.
توی این جمع دنبال نحوه بیان درست مشکل بودم. که اینجا متاسفانه جواب نگرفتم.

و من مدام مسئله خراب بودن قفل رو در حضور مادر شوهر عنوان کردم. و یک مدتی هم رهاش کردیم همین طور خراب بمونه.
ضمنا یک روز با مادرشوهرم و شوهرم با هم بیرون رفتیم. شوهرم در حضور مادر رفت قفل خرید و ایشون هم خیلی طبیعی دونستن این قضیه رو. خدا رو شکر.

بهتره که این موارد رو از حیطه حریم خصوصی جدا کنید تا راحت تر کنار بیایید....

mahboob_e_habib;529322 نوشت:
و من مدام مسئله خراب بودن قفل رو در حضور مادر شوهر عنوان کردم. و یک مدتی هم رهاش کردیم همین طور خراب بمونه.
ضمنا یک روز با مادرشوهرم و شوهرم با هم بیرون رفتیم. شوهرم در حضور مادر رفت قفل خرید و ایشون هم خیلی طبیعی دونستن این قضیه رو. خدا رو شکر.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما پرسشگر محترم

خیلی دنبال تاپیک گشتم تا پیداش کردم ، این تاپیک رو قبلا خونده بودم ولی شرایط برا راهنمایی کردن اونموقع فراهم نبود تا اینکه امروز به هر طریق بود گفتم بیام تاپیک رو پیدا کنم.

حقیقتش رو بخاید من هم جای شما بودم ناراحت میشدم ، درسته خونه خونه پدر شوهرتون هست ولی الان در اختیار شماست و این فکر خواهر شوهراتون مبنی بر اینکه چون

خونه خونه بابامون هست میتونیم واردش بشیم ولو بی اجازه اشتباهه و ممکنه خودشون ندونن.

اما حالا چاره چی هست؟

داشتم فکر می کردم به بعضی مور خاص سیاسی تو کشور ما و هر کشور دیگه! گاهی یه فرد خطای فاحشی میکنه و باید مجازات بشه اما ، اما تحلیلگرا ها میان بررسی می کنن ببینن اگه

این فرد مهم و خطا کار رو مجازات کردن که البته حقشه چه عواقبی میتونه داشته باشه؟؟؟!!! ممکنه شورش بشه ممکنه یه مشکل اساسی و غیر قابل جبران پیش بیاد

این میشه که ممکنه طرف رو آن شکل که باید مجازات نکنن!

خب غرض از عرض این مطلب ، تا الان که خدا رو شکر آمادگی ذهنی برا همسرتون بوجود آوردید و متوجه شده ، اگه شرایط به خوبی پیش رفت که الحمدالله " مثلا همسرتون با عوض کردن

قفل در و به روئش های مختلف و غیر مستقیم از دادن کلید به خونواده اش امتناع کرد و اونها هم چیزی نگفتن"

اما اگه احساس خطر کردید و آینده رو سنجیدید و احساس کردید ممکنه عواقب بدتری داشته باشه بهتره مثل تحلیلگرا های سیاسی عمل کنید.

بالاخره این چند سال میگذره و ان شاءالله شما صاحب خونه میشید.

گاهی برای اینکه شناخت کسی رو بالا برد بهتره از پرسیده بشه اگه خودتون تو این شرایط بودید چه حسی داشتید؟!

به نام خدا
سلام

mahboob_e_habib;529316 نوشت:
من مسئله رو به همسرم گفتم. که دوست ندارم رفت و آمد مادر رو به خونه.
فکر می کنید واکنش شون چی بود؟ گفتند مادر من محرمه و اینطوری نیست که بره اتاقها رو سرک بکشه و ... طبیعتا از من هم ناراحت شدند.

برخود و مطرح کردن تمام مسائل ( خوب و بد) بین زن و شوهر باید با محبت و براز علاقه باشد.
اگر طرح مسائل با محبت و ملایمت و آرانش و ... بود نتیجه زیبا میشود.
اگر طرح مسائل بدون محبت ، به صورت امری(دستوری) ، تحت تاثیر قرار دادن غرور طرف مقابل و ... باشد نتیجه اش باعث به وجود امدن کدورت میشود که زیبا نیست.

به قول حضرت مولانا که فرموده اند:

[=#00ff00][=+0]از محبت تلخها شیــــــــرین شود[/][/]
وز محبت مسها زریــــــــــن شود

از محبت دردها صافــــــــی شود
وز محبت دردهــــــا شـافی شود

از محبت خارهــــــــــا گل میشود
وز محبت ســـرکه ها مل میشود



از محبت دار تختــــــــــی میشود
وز محبت بار تختــــــــــی میشود

از محبت سجن گلشــــن میشود
بی محبت روضه گلخــــن میشود


از محبت نار نــــــــــــوری میشود
وز محبت دیــــــــو حوری میشود



از محبت سنــــــگ روغن میشود
بی محبت مــــــــوم آهن میشود

از محبت حـــــــزن شادی میشود
وز محبت غـــــــول هادی میشود


از محبت نیش نــــــوشی میشود
وز محبت شیـــــر موشی میشود



از محبت سقم صحــــــت میشود
وز محبت قهـــــــر رحمت میشود

از محبت مـــــــــرده زنده میشود
وز مــحــــبت شاه بنده می شود

از مــــــحبت گردد او محبوب حق
گرچه طالب بود شد مطلوب حق


mahboob_e_habib;529322 نوشت:
شوهرم در حضور مادر رفت قفل خرید و ایشون هم خیلی طبیعی دونستن این قضیه رو. خدا رو شکر.

و این است نتیجه با محبت سخن گفتن.

یازهرا:Gol:

[="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]

از نظر من باید مستقیما مساله رو مطرح کنید
و گرنه بهتره به مرور قفل ها رو عوض کنید
مثلا اول اتاق ها رو ...

که اگر حسادتی در وجود خواهر شوهر خانم باشه
99 درصد احتمال داره مشکلی به وجود بیارن که بهانه تعویض قفل درب اصلی به دست شما بدن

هر چند کلید یدکی برای مواقع اضطراری و وجود امانتدار امین و محرم چندان بد نیست و گاها مادر به نیت خیر و خوبی و بی خبر از حسادت دیگران محبت میکنه
ولی درب اتاق اصلی زوج بهتره که بسته باشه مخصوصا برای افراد مجرد و دم بخت و ...[/]

arahbar6718;535708 نوشت:

وقتی حسودن

سلام...
اینا اسباب حسادتند...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت شرکت کنندگان محترم ، طاعات قبول

من تا حالا از افراد مختلفی کلمه حسود رو شنیدم که مثلا میگم فلانی و فلانی یا بطور جمع میگن " از بس که حسودن" !

حقیقتش نمیدونم این جمله چطور تو مغز آدم کاشته میشه؟! ممکنه درصدی از افراد حس حسادت داشته باشن اما این جمله یه جوارایی با تکرار داره عمومیت پیدا میکنه!

چند درصد افراد حسودن ؟ و آیا واقعا با آیتم هایی که مد نظر ماست میشه ایراد حسادت رو به بقیه زد؟!

ما طبق موازین دینمون 69فکر مثبت باید درباره کسی بکنیم و آخرین مورد باید منفی باشه...

خیلی از رفتارهایی که از ما سر میزنه از ناآگاهیمون هست نه حسادت و یا ....!

موضوع قفل شده است