عاشق و افسرده ام

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عاشق و افسرده ام

سلام به همه دوستان مدت 6سال به خانمی علاقه شدید دارم واحساس وابستگی شدیدی درمن نسبت به اون پیش اومده تو این مدت هم باهم ازطریق پیامک وتلفنی رابطه داشتیم و اون از علاقه اش به من می گفت .بنا به دلایلی نمی تونم برم خواستگاری اون خانم دلیل اصلیشم مخالفت بعضی از اعضای خانوادشه .تحمل دیگه ندارم .چن وقتیه جوابمو نمیده .دارم داغون میشم .احساس میکنم زندگی من بدون اون تموم میشه .به من کمک کنید بچه ها افسردگی گرفتم بدجوری

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

باغوچار;523626 نوشت:
سلام به همه دوستان مدت 6سال به خانمی علاقه شدید دارم واحساس وابستگی شدیدی درمن نسبت به اون پیش اومده تو این مدت هم باهم ازطریق پیامک وتلفنی رابطه داشتیم و اون از علاقه اش به من می گفت .بنا به دلایلی نمی تونم برم خواستگاری اون خانم دلیل اصلیشم مخالفت بعضی از اعضای خانوادشه .تحمل دیگه ندارم .چن وقتیه جوابمو نمیده .دارم داغون میشم .احساس میکنم زندگی من بدون اون تموم میشه .به من کمک کنید بچه ها افسردگی گرفتم بدجوری

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی
شما را درک می کنم و از وضعیت پیش آمده متاسفم...

_ هرچند تضمینی وجود ندارد که بعد از ازدواج نیز، این سطح از علاقه حفظ شود اما در عین حال باید تمام تلاش خود را بکار گیرید تا به دغدغه اعضای خانواده ایشان پاسخ مناسب دهید. و این اطمینان را پدید آورید که از کفایت، لیاقت و شایستگی لازم برای خوشبخت کردن این خانم برخوردار هستید.
_ در این خصوص سعی کنید یا مستقیما و یا با استفاده از افراد موجه موضوع را دنبال نمایید.
_ آمادگی پذیرش واقعیت را داشته باشید و خوشبختی را مساوی با ازدواج با این خانم ندانید. به این منظور لازم است به سرگذشت برخی از ازدواجهای مشابه بیشتر بیندیشید!
_ مدت معینی را برای رسیدن به نتیجه در نظر بگیرید و همانطور که اشاره شد در این مدت تمام تلاش خود را مصروف سازیذ، اما با گذشت مدت معین لازم است بر فراموشی این فرد سرمایه گذاری نمایید.
_ اجازه ندهید این موضوع بیش از این برای شما هزینه ایجاد کند، وقت خود را مدیریت کنید و با برنامه های متنوع از گرفتار شدن به تنهایی و روزمرگی جلوگیری نمایید
_ از لجاجت با خود برحذر باشید و همیشه از خدای متعال استعانت بجویید

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

سلام برادر عزیز شما از اول ناید به هم وابسته میشدید.الانم این حرا جز اعصابخودی برای ماچیی نداره هر به خودت بیاید واره یشه کنید ودعا یادتون نره

به نام خدا

سلام

وابستگی هم مثل سرماخوردگی یه دوره ای داره یکم که بگذره درست میشید و اگه سرگرمی هایتان رو بیشتر کنید چه بهتر زودتر فراموش میشه

از من میشنوید اون چیزی که به دست نمیاد رو هیچوقت با زور به چنگ نیارید بعدا پشیمون میشید .

[="DarkGreen"]

باغوچار;523626 نوشت:
سلام به همه دوستان مدت 6سال به خانمی علاقه شدید دارم واحساس وابستگی شدیدی درمن نسبت به اون پیش اومده تو این مدت هم باهم ازطریق پیامک وتلفنی رابطه داشتیم و اون از علاقه اش به من می گفت .بنا به دلایلی نمی تونم برم خواستگاری اون خانم دلیل اصلیشم مخالفت بعضی از اعضای خانوادشه .تحمل دیگه ندارم .چن وقتیه جوابمو نمیده .دارم داغون میشم .احساس میکنم زندگی من بدون اون تموم میشه .به من کمک کنید بچه ها افسردگی گرفتم بدجوری

سلام

ضمن توجه به راهکارهای کارشناس محترم اگر تا حالا از طریق خانواده مساله تون رو با خانواده ایشون مطرح نکردید سعی کنید از اینجا به بعد با کمک مادر یا خواهرتون و یا حتی پدرتون اقدام به خواستگاری کنید.

مطمئنا تاثیری که در طرح مساله از جانب خانواده هست در اقدام شما به تنهایی نیست.[/]

باغوچار;523626 نوشت:
عاشق و افسرده ام

سلام به همه دوستان مدت 6سال به خانمی علاقه شدید دارم واحساس وابستگی شدیدی درمن نسبت به اون پیش اومده تو این مدت هم باهم ازطریق پیامک وتلفنی رابطه داشتیم و اون از علاقه اش به من می گفت .بنا به دلایلی نمی تونم برم خواستگاری اون خانم دلیل اصلیشم مخالفت بعضی از اعضای خانوادشه .تحمل دیگه ندارم .چن وقتیه جوابمو نمیده .دارم داغون میشم .احساس میکنم زندگی من بدون اون تموم میشه .به من کمک کنید بچه ها افسردگی گرفتم بدجوری

منم مشکلی شبیه تو دارم.....تو برای من دعا کن منم برای تو شاید خدا اینطوری رحمی کرد...........در ضمن یک سوال: در این مدت 6 سال چقدر از خود خدا خواستی که بهت بدش؟ حالا خوش بحالت اون دختر تو رو می خواد....من بدبختیم اینه که طرفم منو نمی خواد و حالا گفته که خواستگار دارم...منم 5 ساله سرگردانم.... در کل چه خدا بهم بده چه نده من بازم خدا رو بیشتر از همه چیز دوست دارم....

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب و کسب اجازه از کارشناس محترم استاد امیدوار

بزرگوار پرسشگر، بنده به شما حق میدم همچین احساسی داشته باشید خیلی واضحه به کسی علاقه مند شدید و علاقتون شدید شده و وابستگی عاطفی شدیدی در شما پدید اومده
شاید بشه گفت ای کاش این علاقه و وابستگی شدید بوجود نمی اومد تا اینکه با متارکه یه طرفه به طرف مقابل ضربه وارد بشه!

حالا چاره چیه ؟؟؟ الان شما تو این وضعیت قرار دارید ....یا می تونید به روش های مختلف سعی کنید خودتون رو به فرد مورد علاقتون برسونید که امکانش هست البته درصدی هم نه!

یا اینکه بخاطر اون درصد مابقی و همچنین برای اینکه از وابستگی عاطفی در بیاید که خودش عوارض بدی داره از جمله ناتوانی در تصمیم گیری های مهم و اثراتی مثل ترک مواد مخدر چون حالت وابستگی روانی داره داشته باش بهتر هست " این وابستگی عاطفی که منجر به وابستگی روانی" شده رو کم کرد.

از جمله کار هایی که میتونید بکنید 1-قدرت تصمیم گیری برای کم کردن وابستگی عاطفی هست2-تصوسر سازی ذهنی از اینکه قدرت بدست شماست و خودتون تصمیم گرفتید

وابستگی عاطفی رو کم کنید لذا تمرکز فکریتون باید بر یک انسان مستقل باشه که میخاد عاقلانه تصمیم بگیره نه بر اساس علاقه 3-سعی کنید روابط عاطفیتون رو با افراد مختلف از جمله دوستان ، وابستگان و خانواده بیشتر کنید و همچنین فعالیتتون که کمتر بخاید به طرف مقابل فکر کنید ...

خود به خود بعد از گذشت یک نهایتا دو ماه این وابستگی کم می شود وقتی وابستگی کم شد خود به خود راحتر می توانید تصمیم بگیرید و تمام جوانب را بسنجید.

*************//***/*****************///**********************/*

با پوزش از اشکالات تایپی متاسفانه سیستمم مشکل داره با موبایل پیام میذاره ، جمله پایین هم مقداری از جملات بالاست که با موبایل و کلیک نابجا از متن جدا افتاد

*********//************************//**********************/******
اما متاسفانه چاره ای نیست و شما در این وضعیت هستید دو راه حل داریدص

سلام

این نیز میگذرد....

nothing;528062 نوشت:
منم مشکلی شبیه تو دارم.....تو برای من دعا کن منم برای تو شاید خدا اینطوری رحمی کرد...........در ضمن یک سوال: در این مدت 6 سال چقدر از خود خدا خواستی که بهت بدش؟ حالا خوش بحالت اون دختر تو رو می خواد....من بدبختیم اینه که طرفم منو نمی خواد و حالا گفته که خواستگار دارم...منم 5 ساله سرگردانم.... در کل چه خدا بهم بده چه نده من بازم خدا رو بیشتر از همه چیز دوست دارم....[/QUOTس
سلام ممنون از همدردی ودعای خیرشما داداش گلم امیدورم شما هم به خواست دلت برسی .گفتی از خدا چقدر خواستم منو بهش برسونه ؟همه جوره از خدا خواستمش وتنها چیزی که تواین مدت نصیبم شد صبر بوده .

مشکل من اینه که خواستگاری رفتم پدر اون خانوم و خودش موافق اند ولی مادرش مخالفه اونم جدی

نارگیل;530905 نوشت:
مشکل من اینه که خواستگاری رفتم پدر اون خانوم و خودش موافق اند ولی مادرش مخالفه اونم جدی

رگ خواب مادر خانمتون را پیدا کنید .
در مجلس خواستگاری از حضور دایی و عمه خود هم استفاده کنید.
اگر خانواده شان مذهبی است یک روحانی که شما را میشناسد با خود به مجلس خواستگاری ببرید

فقط جلو جلو بگم عاشق کور میشه مراقب باشیدا
خیلیها دوران قبل از ازدواجشون با عشق و علاقه بسیار بوده ولی بعد از 2 سال دعواها و کتک کاریها شروع شده .

نارگیل;530899 نوشت:
سلام ممنون از همدردی ودعای خیرشما داداش گلم امیدورم شما هم به خواست دلت برسی .گفتی از خدا چقدر خواستم منو بهش برسونه ؟همه جوره از خدا خواستمش وتنها چیزی که تواین مدت نصیبم شد صبر بوده .
من همیشه فکر می کردم اگه اونم منو بخواد دیگه هیچی جلو دارمون نمیشه اما انقدر انسان دیدم که همدیگرو می خوان و نمی رسن که متوجه شدم کلا مشکل از من و شما و یک نفر دو نفر و خونه و زندگی و هرچیزی دیگر نیست بلکه مشکل از اعمال بین انسان و خداست طوری که تمام عالم هم بخواهند دو نفر رو بهم برسونند خدا نخواد نمیشه و تمام عالم بخواهند دو نفر رو بهم نرسونند و حتی آن دو نفر هم همدیگر رو نخوان اما اگر خدا بخواهد بهم می رسند....

حرفتون درسته همه چیز به خدا ختم میشه برام دعا کنید چون حال این روزام خوب نیست.تا حال شش واحد تواین ترم افتادم . شاید بعد امتهانا برم مشهد .یا علی

مادر خانومم لج کرده البته یه مقدار من بهش حق میدم چون من یه مشکل دارم ولی قابل حله یعنی حل شده تاحدودی .بدبختی اینه که خانومم وپدرش مشکل من و قبول کردن ولی فقط مادرش رودنده لجه .حتی با ما قطع رابطه کرده

موضوع قفل شده است