ازدواج با وجود خواهر بزرگتر

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج با وجود خواهر بزرگتر


با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود

و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود:

نقل قول:

سلام
بنده سوالی دارم که قبلا هم در انجمن مطرح شده ولی بنده نتوانستم جوابم را در آنها بگیرم یا پاسخ هایی داده شده بود که مرا راضی نمیکرد.
بنده 22 سال سن دارم و حوزوی هستم و از سال اول ورودم به حوزه خواستگارانی داشته ام ولی بنده به دلیل اینکه خواهر بزرگتر از خودم دارم به آنها جواب رد میدهم یا میگویم برای خواهرم بیایند. خواهرم هم 24 سال و نیم سن دارد و تا کنون موفق به ازدواج نشده است و در بیرون از خانه هم فعالیتی ندارد و لذا خواستگار چندانی ندارد. البته او خودش هم تمایل چندانی به فعالیت بیرون از خانه ندارد. دلیل بنده هم برای ازدواج نکردن زودتر از خواهرم این است که علی رغم صحبت هایی که با خواهرم داشته ام و او هم اجازه داده است که من زودتر از او ازدواج کنم، احساس میکنم بلکه مطمئنم او با ازدواج من احساس سرخوردگی میکند و از مجرد ماندن خود اندوهگین میشود. مادرم هم میگوید بهتر است بگذارم اول خواهر بزرگترم ازدواج کند و بعد من. اما با صحبت هایی که با بعضی از دوستان و اساتید داشته ام میگویند ازدواج دست خودت نیست. خواست خداست. اوست که سرنوشت انسانها را رقم میزند و تو نمیتوانی به خاطر خواهرت به خواستگارانت جواب رد بدهی و...
اتفاقا بنده هم توکلم به خداست و معتقدم که خواهرم هم بالاخره انشالله ازدواج خواهد کرد. پس بهتر است بنده با ازدواج زودتر دل او را نشکنم و کمی صبر کنم تا ببینم در آینده چه پیش خواهد آمد.
میخواستم بدانم واقعا الان کار درست چیست؟
از دوستان خواهشمندم از پاسخ های عجولانه و احساسی پرهیز کنند. بنده در تاپیک های دیگری از این نظرات را خوانده ام و آنها هیچ دردی از من دوا نکرده اند.
پیشاپیش از پاسخگویی کارشناس محترم سپاسگزارم.



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد حامی


قابل توجه:

موضوع جهت بحث و تبادل نظر میان کاربران باز گذاشته می شود.

خواهشمندم فقط در موضوع اصلی تاپیک مطلب ارسال نمایید

و از هرگونه بحثهای حاشیه ای و گفتگوهای دونفره خودداری نمایید.

با تشکر

:Gol:





سلام
طاهر;521549 نوشت:
یگویند ازدواج دست خودت نیست. خواست خداست. اوست که سرنوشت انسانها را رقم میزند و تو نمیتوانی به خاطر خواهرت
به خواستگارانت جواب رد بدهی

بنده هم کاملا با دوستانتان موافقم

طاهر;521549 نوشت:
با ازدواج من احساس سرخوردگی میکند و از مجرد ماندن خود اندوهگین میشو

شما از کجا میدونید که خواهرتون ناراحت میشه ؟ خودشون به شما گفتن ؟ لطفا پاسخ بدید
من تجربه ای ندارم و نمیدونم ایا با ازدواج شما این حس به وجود میاد یا نه اما مجرد موندن شما هم دردی رو دوا نمیکنه ...خدا رو چه دیدید ..شاید با ازدواج شما خواهرتون جدی تر با مساله ازدواج برخورد کنه

طاهر;521549 نوشت:
میخواستم بدانم واقعا الان کار درست چیست؟

ازدواج کنید ....شما که توکلتون به خداست ..به خدا بسپاریدش ...همه چی درست میشه :ok:
[SPOILER]یه بنده خدایی 4تا دختر 33/28/24/20 ساله داشت
خواهران همه قصد ازدواج نداشتن تا اینکه کوچکترین خواهر ازدواج کرد ..یعنی 20ساله ....و در عین ناباوری ...در یک سال همه ی خواهران ازدواج کردند
نکته ی جالبش اینه که همگی با خواهر کوچکتر فامیل شدن
[/SPOILER]


سلام علیکم،
اول احسنت بابت این همه صمیمیت و فداکاری، آدم این صحنه‌ها را می‌بینه می‌فهمه صله‌ی رحم یعنی چی و چرا خدا بعضی‌ها را با بعضی دیگر را مرتبط رحمی کرده ...

ولی بنده‌ی خدایی بود که می‌خواست ازدواج کند و خواهرش هم او را خیلی دوست داشت و البته مجرد بود. آن شخص ازدواج کرد و آن خواهر هم تا دیدیدم خیلی خوشحال بود، بعدها حرفی پیش آمد که فهیدیم در روز ازدواج برادرشان کسی از اقوام از این خواهر پرسیده بود که به برادرت حسودیت نمی‌شه؟ او بهش برخورده بود که برای چی حسودیم بشه براش خیلی خوشحالم و واقعاً خوشحال بود، اما باز فهمیدیم که در عین این خوشحالی برای برادرش واقعاً هم احساس تنهایی می‌کرد.

با این صمیمیتی که بین شما و خواهرتان هست احتمالا ایشان هم از ازدواج (مناسب) شما خوشحال می‌شوند، و مگر می‌شود از خوشحالی و خوشبختی شما خوشحال نشوند، ولی در عین حال ممکن است هم احساس تنهایی کنند و هم احساس سرخوردگی.

یک مورد دیگر اینطور بود که یکی می‌گفت نمی‌خواهم ازدواج کنم، برادرش که ازدواج کرد این خانم هم گفت من هم می‌خواهم ازدواج کنم، اینقدر از مقوله‌ی ازدواج خوشش آمد که دیگر نصیحت پدر و مادرش که هنوز زوده و ... هم برایش فایده نداشت، خیلی زود شنیدیم ایشان هم ازدواج کردند.
یک مورد دیگر هم در همین راستا بود که پسری روشنفکر بود که تا فلان نکنم و بهمان نکنم ازدواج نمی‌کنم، خواهرش که ازدواج کرد اینقدر متأثر شد که قبل از اینکه اولین قدم از فلان‌کار و بهمان‌کار را بردارد در مزدوج خودش ضرب شد و اندازه‌اش به توان دو رسید.

خلاصه اینکه هر دو حالتش ممکنه، هم شاید با ازدواج شما خانواده‌اتان به تکاپو بیفتند تا مورد مناسبی هم برای خواهرتان پیش بیاید (خواهرتان اهل بیرون رفتن نباشد معمولاً مادرها در مسجد از این رد و بدل کردن اطلاعات دارند و همچنین از راه‌های زیاد دیگری)، در عین حال خواهرتان هم به ازدواج متمایل‌تر بشوند و با بهانه‌های واهی موارد مناسب را رد نکنند، اما روی دیگر سکه هم این است که خواهرتان از دوری شما تنها شوند و از تنهایی خود هم احساس شکست در زندگی کنند و اینکه مدام فکرشان این شود که چه جایی را اشتباه کرده‌اند که از قافله عقب مانده‌اند و ...

نمی‌شود هر دو پروژه را با هم پیش ببرید؟ ازدواج که کار یکی دو روز نیست که شما امروز تصمیم بگیرید و فردا ازدواج کنید. شما می‌توانید با خواستگاری که هر دو طرف امید به سر گرفتن این زندگی دارند بیشتر اشنا بشوید و در طول این زمان هم خانواده‌اتان به دنبال پسر مناسب در میان اقوام و آشناها و هم‌مسجدی‌ها و هم‌محلی‌ها و ... برای خواهرتان باشند، وساطتی و آشنایی‌ای و ان شاء الله برسند به مرحله‌ی انتخاب، یک وقت هم دیدید با هم عروس شدید، ان شاء الله.

یا علی

مهر...;521592 نوشت:
یه بنده خدایی 4تا دختر 33/28/24/20 ساله داشت
خواهران همه قصد ازدواج نداشتن تا اینکه کوچکترین خواهر ازدواج کرد ..یعنی 20ساله ....و در عین ناباوری ...در یک سال همه ی خواهران ازدواج کردند
نکته ی جالبش اینه که همگی با خواهر کوچکتر فامیل شدن

سلام ،‌ کاره خداس دیگه ، ازدواج خواهر کوچیکه گره از کاره بقیه خواهرا باز کرد.

طاهر;521549 نوشت:
سال اول ورودم به حوزه خواستگارانی داشته ام ولی بنده به دلیل اینکه خواهر بزرگتر از خودم دارم به آنها جواب رد میدهم

سلام ، من در جایگاهی نیستم که بخوام جوابی بدم به سوالتون ،‌ولی فقط خواستم بگم که خدا ادما رو امتحان میکنه ، شاید خدا موقیت رو جور نکنه واسه خواهرتون تا موقعی که شما ازدواج نکردید.
شاید خدا اول میخواد شما بری سره خونه زندگیت بعد برای خواهرتون یک همسر مناسب به واسطه همسره شما پیدا بشه.
درسته این رسم از قدیم بوده که اول خواهر بزرگ تر و بعد کوچک تر ، ولی خب دسته ادم نیست شاید نیمه گمشده خواهر کوچیکه زود تر پیداش شد.
به این فکر کنید که اگه امتحان خدا باشه شما هر چی دیر تر ازدواج کنی خواهرتونم دیر تر ازدواج خواهد کرد!!!!! ( ادم نمیدونه حکمت کاره خدا چیه که )

owari;521630 نوشت:
نمی‌شود هر دو پروژه را با هم پیش ببرید؟ ازدواج که کار یکی دو روز نیست که شما امروز تصمیم بگیرید و فردا ازدواج کنید. شما می‌توانید با خواستگاری که هر دو طرف امید به سر گرفتن این زندگی دارند بیشتر اشنا بشوید و در طول این زمان هم خانواده‌اتان به دنبال پسر مناسب در میان اقوام و آشناها و هم‌مسجدی‌ها و هم‌محلی‌ها و ... برای خواهرتان باشند، وساطتی و آشنایی‌ای و ان شاء الله برسند به مرحله‌ی انتخاب، یک وقت هم دیدید با هم عروس شدید، ان شاء الله.

یا علی


عجب!! ایشون که سنی ندارن تازه 24 سال هست مگه هول هستن که خودشون بگردن دنبال شوهر؟
به نظر من اگه یه کم فعالیت های بیرون از منزل رو بیشتر کنن ،‌با افراد بیشتری ارتباط برقرار میکنن.
اینجوری که کسی نمیتونه ایشون رو ببینه.یا اینکه دو تا خواهر با هم برن بیرون ، یه فعالیت دو نفره ،
یعنی خواهر کوچیکه بره به این بهانه خواهر بزرگه رو هم ببره جوری که متوجه نشه هدف چیه.
حتی میتونسید تو جلسه های پرس و پاسخ حوزه هم ببریدشون به عنوان مهمان.
ولی با این حال گاهی باید همه چی رو به خدا سپرد تا خودش برامون تصمیم بگیره
اینکه بگردن دنبال شوهر واسه خواهرشون کاره جالبی نیست. به موقش جور میشه.

خوب هر کس یه جور طرز فکری داره .برای خود من اصلا مهم نیست خواهرکوچکترم زودتر ازدواج کنه یا نه . ولی هستن کسایی که حساسن به این موضوع.
به نظر من اگه خواستگار خوبی پیدا شد که ازش خوشت میاد روش فکر کن و به خاطر این موضوع ردش نکن. در غیر این صورت صبر کن اول خواهرت ازدواج کنه.سن هردوتون هم که کمه.

ولی بگم مورد داشتیم که خواهر کوچیکتره صبر کرده تا بزرگتره ازدواج کنه.سنشم رفته بالا اخر سر خودش اردواج نتونس بکنه!

طاهر;521549 نوشت:
میخواستم بدانم واقعا الان کار درست چیست؟

سلام
خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: اتقوالله یعلمکم الله ... شما تقوی پیشه کنید تا خداوند یادتان بدهد که در هر موقعیتی چکار بکنید

تقوا در این موضوع یعنی اگر خواستگاری آمد طبق تاکید دین ببینید نماز می خواند، اهل مسجد هست، و کار هم می کند (یا اگر درحال درس خواندن است جربزه ی کار کردن دارد) پس به او زن بدهید.

از خواهر بزرگتر در دین صحبتی به میان نیامده است .... ایشان باید در فعالیتهای دینی، و اجتماعی بانوان شرکت کند تا خداوند از فضلش او را غنی کند تا هم کفو خود را بیابد

موارد مشابهی هم بنده دیده ام که با ازدواج خواهر کوچکتر خواهران دیگر به فاصله ی اندکی ازدواج کرده اند ... اصلاً خداوند می خواهد از این راه بقیه‌ی خواهران را غنی کند

اگر خواهر شما خیر شما را بخواهد( که می خواهد) دریچه‌ی منبع خیر در جهان هستی را به سوی خود جلب کرده است ... از طرفی در حین ازدواج شما با یک اقدام مبارزه با نفس

به درجات عالی قرب الهی خواهد رسید و حکمت ازدواج او بعد از شما را با تمام جان خود خواهد فهمید و همیشه شاکر آن می شود

ضمنا برای درخواست از خداوند تبارک و تعالی راه زیر بسیار مجرب است

http://www.askdin.com/thread14542-6.html#post520302

موفق باشید

[="#006400"]هوالعالم

میگن در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست .
اما عجله کار شیطانه ...

چقدر خوبه که در صورت احساس نیاز در وجود خواهر یا برادر کوچکتر به ازدواج
همین خواهران و برادرانه بزرگتر مجرد , پیش قدم بشن و برای کوچکتری که فرصت مناسبی برای ازدواج داره استین بالا بزنند .
[="#000080"]
این یعنی بزرگی !
بزرگی که بجای بزرگی کردن و حمایت به حسادت و خیانت و دشمنی بنشینه بزرگ نبوده
و تا زمانیکه اهل گذشت و سخاوت نشه حقیرتر از آن کوچکتر خواهد بود . [/]

خیلی از ما چنین رسمی داریم و از اخر به اول رفتن رو خوب نمیدونیم
اما ضرورت این چیزا سرش نمیشه و باید راه تکامل رو برای دیگران هموار کرد
حالا اگر دختر بزرگ تمایلی به این کار نداشت پسر یا دختر کوچکتر میتونه رسم ازدواج و تکامل رو زنده کنه
رسم ازدواجی که حرمتش از خرافات و حرف بد مردم و بدگوییهای مردم بیشتر بوده و هست .

[="#000080"]ممکنه بعضا از روی مرام و معرفت و یا شاید دلسوزی بی دلیل زودتر از دیگری رفتن رو خوب و خوشایند ندونیم
ولی این به شرطی خوب و خوشایند نیست که عمل ما به قصد ازردن یا سبقت گرفتن با نفرت و حسادت باشه و
یه جورایی به هوای سوزاندن دل دیگران باشه
که این اصلا درست نیست .[/]

باید بخواییم که این بزرگتر برای بستن دهان مردم و برای ایمان اوردن به حسن نیت و معرفت شما
خودش برای شما پیش قدم بشه و با ذکر دلایل روشن مسئله ازدواج به موقع یا بی موقع رو روشن کنه ...

اینکار یه دست گرمی میشه برای این بزرگتر مجرد
و از طرفی این معرفت و همت اثر حسادت و نفرت رو خنثی کرده و به رضایت تبدیل میکنه

[="#000080"]خلاصه رضایت یک موجود یعنی حمایت یک موجود
که بلا تشبیه جمع اگر این موجود حتی در حد یک حشره باشه
میتونه عینه یک عنکبوت, امان و ارامی به جان عزیز یک موجود اسمانی والا و گرانقدر باشه ...[/][/]

[="#006400"]مشورت با محارمی که تا امروز از حامیان ما بودن خیلی مهم و سازنده اس ...[/]

[="DarkSlateBlue"]سلام!
من 9تا خواهر بزرگتر از خودم دارم و همشون درهم برهم ازدواج کردن! و مشکلی هم پیش نیومده! بلکه اگه ازدواج نکنید مشکل بوجود میاد
[/]

سلام
منم دوستی دارم که 6 خواهر هستندبه قول خودش هرکدام سر بخت خودشون رفتند . این دوست من سنش حدود30 هست و خواهر کوچیکش17و عروسی کرده. بلاخره هرکسی بختی داره و مسلما الان تو جامعه پذیرفته شده است و خواستگار خوب هم برای خواهرتون خواهد امد. من زیاد اینجوری دیدم. اگر خودتون با رفتارتون حساس اش نکنید ان دچار حالت سرخوردگی نمیشه. مدت عقد طولانی کنید و ... تا انشا.. بخت خواهرتون هم باز شد.
با خودتون بیرون ببریدش. بلاخره دختر تا کسی نبینه نمیتونه انتخابش کنه.

طاهر;521549 نوشت:
سلام
بنده سوالی دارم که قبلا هم در انجمن مطرح شده ولی بنده نتوانستم جوابم را در آنها بگیرم یا پاسخ هایی داده شده بود که مرا راضی نمیکرد.
بنده 22 سال سن دارم و حوزوی هستم و از سال اول ورودم به حوزه خواستگارانی داشته ام ولی بنده به دلیل اینکه خواهر بزرگتر از خودم دارم به آنها جواب رد میدهم یا میگویم برای خواهرم بیایند. خواهرم هم 24 سال و نیم سن دارد و تا کنون موفق به ازدواج نشده است و در بیرون از خانه هم فعالیتی ندارد و لذا خواستگار چندانی ندارد. البته او خودش هم تمایل چندانی به فعالیت بیرون از خانه ندارد. دلیل بنده هم برای ازدواج نکردن زودتر از خواهرم این است که علی رغم صحبت هایی که با خواهرم داشته ام و او هم اجازه داده است که من زودتر از او ازدواج کنم، احساس میکنم بلکه مطمئنم او با ازدواج من احساس سرخوردگی میکند و از مجرد ماندن خود اندوهگین میشود. مادرم هم میگوید بهتر است بگذارم اول خواهر بزرگترم ازدواج کند و بعد من. اما با صحبت هایی که با بعضی از دوستان و اساتید داشته ام میگویند ازدواج دست خودت نیست. خواست خداست. اوست که سرنوشت انسانها را رقم میزند و تو نمیتوانی به خاطر خواهرت به خواستگارانت جواب رد بدهی و...
اتفاقا بنده هم توکلم به خداست و معتقدم که خواهرم هم بالاخره انشالله ازدواج خواهد کرد. پس بهتر است بنده با ازدواج زودتر دل او را نشکنم و کمی صبر کنم تا ببینم در آینده چه پیش خواهد آمد.
میخواستم بدانم واقعا الان کار درست چیست؟
از دوستان خواهشمندم از پاسخ های عجولانه و احساسی پرهیز کنند. بنده در تاپیک های دیگری از این نظرات را خوانده ام و آنها هیچ دردی از من دوا نکرده اند.
پیشاپیش از پاسخگویی کارشناس محترم سپاسگزارم.

[=&quot]سلام بر شما و تشكر از اين كه دغدغه و مشكلتون را با ما در ميان گذاشتيد[=&quot]
[=&quot]قبل از هر چيز واقعا از اين كه به دليل مشكلاتي نتونستم زودتر جواب تون را بدهم عذرخواهي مي كنم[=&quot].
[=&quot]دوستان نظرات خوبي داديد تشكر از اين كه مخلصانه و همدلانه در بحث شركت كرديد[=&quot].
[=&quot]خب همين طور كه دوستان فرموند و خودتان هم واقف هستيد از نظر شرعي ازدواج شما ايرادي ندارد و مؤاخذه نمي شويد[=&quot].
[=&quot]راستش يك نسخه پيچيدن براي اين سؤال كمي به دور از ريز بيني و دقت است[=&quot].
[=&quot]فرهنگ ها، نگرش ها، ارزش ها، باورها،[=&quot] [=&quot] رسومات، سطح اقتصادي، شغل ها، سنتي يا روشنفكر بودن، حساس بودن و شكنندگي شخصيت، پختگي و قدرت سازش بالا و....در پاسخ دخالت دارد[=&quot].
[=&quot]1. [=&quot]برخي خانواده ها[=&quot] [=&quot] آن قدر دگم و متعصبانه عمل مي كنند كه اصلا اجازه به اين نمي رسد كه دختران بخواهند در اين باره باهم حرفي بزنند يعني سالار بود مادر يا پدر است كه مسير را مشخص مي كند و غالبا اين طور است كه آنها مي گويند آسياب و نوبت[=&quot].
[=&quot]2. [=&quot]در برخي خانواده ها به دليل شاغل بودن، محصل بودن و...دختر بزرگتر، او اعلام مي كند كه من به هدفم فكر مي كنم و الان قصد ازدواج ندارم بنابراين از ديد من ايرادي ندارد راه باز و جاده دراز[=&quot].
[=&quot]3. [=&quot]برخي خانواده ها مانند خانواده شما پرسشگر محترم، دختر حق انتخاب دارد ولي نگراني سبب مي شود كه او در گزينش گرفتار مشكل شود و از نظر اخلاقي نمي تواند خوشي خود را جداي از خوشي كل خانواده تفسير كند.[=&quot]
[=&quot]نگرش‌ها
[=&quot]از نگرش ها سخن گفتيم. ببييند
[=&quot]*يك نفر تندي ها زخم زبان ها و گوشه كنايه هاي خانمش را تحمل مي كند و اعتقاد دارد كه او زن است و حساس است و خداوند خواسته دربرابر او تحمل كنم نه مقابل به مثل و رضايت خداوند سختي ها را راحت مي كند و مي داند كه

[=&quot]تو نيكي ميكن و در دجله انداز ***كه ايزد در بيابانت دهد باز

[=&quot]ديگري مي گويد موشك جواب فشنگ به او پدر و مادر و اجدادش ناسزا مي گويد و اگر بتواند با مشت و لگد خدمتش مي رسد.
[=&quot]**يك نفر باردار كه مي شود از همه انتظار دارد به او سرويس دهند و هواي او را داشته باشند، خانمي هم بدون اين كه دم بزند با مشكلات بار داري كنار مي آيد مي گويد نمي خواهم مادر پيرم غصه من را بخورد و از شهرش براي من اذيت شود و اين راه را با سختي بياييد و برود و احتمال براي تقويت من هزينه هم بكند.
[=&quot]***يك نفر خواستگار نداشته را حكمت و تقدير الهي مي داند و مي گويد آنچه خداوند حكيم برايم در نظر گرفته است بهتر از چيزي است كه من مي پسندم و ديگري با خدا و خودش قهر مي كند و خود را بدبخت، بخت بسته و بد اقبال مي داند.
[=&quot]دعا و نذر [=&quot]دعا و نذر و صدقه فراموش نكنيد ولي همان طور كه گفتم اين نبايد سبب توخالي شدن دل او و والدين شود بگوييد كه چيزي نيست سن ازدواج بالا رفته است. [=&quot]گوارا شدن سختي [=&quot]عرب ها مثلي دارند كه البلا اذا عَمّتْ طابتْ، بلاي عمومي گوارا و آسان است. الان متأسفانه سن ازدواج [=&quot]–[=&quot] اختياري و اجباري- بالا رفته است و نمونه هاي زيادي را در فاميل يا سايت ها مي بينيم. و اين مشكل را كمي راحت تر مي كند. [=&quot]قبلا خانواده ها مي گفتند مثلا دختر ما شوهر را مي خواهد چه كند؟ يا بايد درسش را بخواند يا ...و اين تا حدودي تسكين مي داد. در عين حال مراقب بودند كه اگر مورد مناسبي بود اقدام كنند. [=&quot]تفسير مشكل
[=&quot]تفسير نامتعادل مشكل سهم بزرگي در آشفتگي دارد واقعا از نظر منطقي اين طور نيست كه اگر در محله اي براي دختر دوم خواستگار بود به معناي بد بخت بودن و بسته بودن بخت باشد چه بسا خداوند بهترين ها را براي او در نظر گرفته باشد و چه بسا پسر متناسب با او در محله و اقوام كم باشند. و زود ازدواج كردن هم به معناي خوشبخت بودن نيست به قول رانندگان دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است چه بسا كسي دير تر ازدواج كند و تجربه بيشتري كسب كند و موفق تر شود.

[=&quot]بنابراين بايد همه اينها را لحاظ كنيد. اگر در فرهنگي كه زندگي مي كنيد ازدواج دختر دوم را نقصي براي دختر اول به حساب مي آوردند كمي ازدواج تان را به تأخير اندازيد. با او هماهنگ شويد تا احساس ترحم نكند و همراهتان شود. روي باورهاي ديني او غيرمستقيم كار كنيد تا قدرت سازگاري او بالا رود. او را مشغول كنيد به كار و كلاس هاي هنري آموزشي، ورزش و...تا پرنده خيالش مديريت شود. در دعاها و شوخي هايتان مراقب باشيد كه او احساس پاگير بودن و مانع راه بودن نكند. [=&quot]نشاط و احساس ارزشمندي
[=&quot]بين احساس ارزشمندي و نشاط و داشتن خواستگار همبستگي وجود دارد. فردي كه خواستگار نداشتن را به خاطر بدشانسي، بي لياقتي، بد ريخت بودن بداند طبيعي است كه بعد از مدتي از كوزه درونش غم ببارد و چهره او را بي نشاط كند و او را كم كم از جمع دور. بنابراين بايد احساس ارزشمندي او با با تأكيد بر باورهاي ديني و توانايي‌هايش برجسته كنيد. و اين عالي ترين دقيق ترين كادويي است كه شما يا خانواده به او بدهيد.

موضوع قفل شده است