جمع بندی آیا موت بر حیات مقدم است؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا موت بر حیات مقدم است؟

با سلام و احترام

در آیه 2 سوره ملک میخوانیم: " الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ " ... آن که مرگ و زندگی را بيافريد ، تا بيازمايدتان که کدام يک از شما به عمل نيکوتر است و اوست پيروزمند و آمرزنده

دقیقا منظور از خلق مرگ و زندگی چی هست؟ و چه دلیلی برای تقدیم "مرگ" بر "زندگی" وجود داره؟

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عذر خواهي بابت تاخير در حضور در بحث

سـاغر;521048 نوشت:
دقیقا منظور از خلق مرگ و زندگی چی هست؟

[=simplified arabic]((مرگ )) اگر به معنى فنا و نيستى باشد مخلوق نيست ، چرا كه خلقت به امور وجودى تعلق مى گيرد، ولى مى دانيم كه حقيقت مرگ انتقال از جهانى به جهان ديگر است ، و اين قطعا يك امر وجودى است كه مى تواند مخلوق باشد.(1)

[=simplified arabic][=simplified arabic] قرآن كريم صرف اين انتقال[ ازمرحله اي به مرحله ديگر] را موت خوانده با اينكه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده ،... بنا بر ديگر نبايد پرسيد: چرا در آيه مورد بحث فرموده : ((خدا موت و حيات را آفريده )) مگر مرگ هم آفريدنى است ؟ چون از تعليم قرآن برمى آيد كه [=simplified arabic][=simplified arabic]مرگ به معناى عدم حيات نيست ، بلكه به معناى انتقال است . امرى وجودى كه مانند حيات خلقت پذير است .[=simplified arabic][=simplified arabic]
علاوه بر اين اگر مرگ را امر عدمى بگيريم ، همانطور كه عامه مردم هم چنين مى پندارند، باز خلقت پذير هست ، چون اين عدم با عدمهاى صرف فرق دارد و مانند كورى و تاريكى ، عدم ملكه است ، كه حظى از وجود دارد.(2)

(1)- تفسير نمونه ، ج 24، ص316
(2)- با تلخيص ، ر.ك: الميزان ، ج 19، ص585

نقل قول:
و چه دلیلی برای تقدیم "مرگ" بر "زندگی" وجود داره؟

[=simplified arabic]اگر مرگ در اينجا قبل از حيات ذكر شده به خاطر تاءثير عميقى است كه توجه به مرگ در حسن عمل دارد. (1)

(1)- تفسير نمونه ، همان

با سلام و احترام و تشکر از پاسختون

هدی;523533 نوشت:

مرگ به معناى عدم حيات نيست ، بلكه به معناى انتقال است . امرى وجودى كه مانند حيات خلقت پذير است .

مرگ رو انتقال هم در نظر بگیریم، بازهم باید حیات باشه تا انتقال معنی پیدا کنه،ولی چرا در آیه باید اول موت (انتقال) بیاد ، بعد حیات؟

هدی;523534 نوشت:
اگر مرگ در اينجا قبل از حيات ذكر شده به خاطر تاءثير عميقى است كه توجه به مرگ در حسن عمل دارد

خب پس چرا نباید از این بُعد در نظر بگیریم که تاکید آیه روی آزمایش هست، و قطعا آزمایش در زمان حیات ما هست و نه مرگ!؟ مسلما وقتی صحبت از آزمایش هست،تاثیر حیات بیشتره و باید تاکید روی حیات باشه...

با تشکر

با سلام

سـاغر;523595 نوشت:
مرگ رو انتقال هم در نظر بگیریم، بازهم باید حیات باشه تا انتقال معنی پیدا کنه،ولی چرا در آیه باید اول موت (انتقال) بیاد ، بعد حیات؟

بله درست مي فرماييد .
اما در تقديم و تاخير در آيات بويژه اگر بر خلاف معمول باشد ، بايد علتي براي تقديم وجود داشته باشد .
البته در برخي كتب علوم قرآني در باب تقديم و تاخير ، به علل برخي از تقديم و تاخيرات در قرآن كريم اشاره شده است مانند كتاب علوم قرآن سيوطي. در خصوص آيه شريفه مورد بحث ما انچه از تفاسير بر علت تقديم موت بر حيات مي توان يافت يكي به خاطر تاءثير عميقى است كه توجه به مرگ در حسن عمل دارد و از تفسير نمونه عرض شد و دوم اينكه مرحوم علامه طباطبايي معتقدند كه آيه نمى‏ خواهد مساله خلقت مرگ و زندگى را براى آزمايش، در دلها تلقين كند. بلكه مقدمه اى بديهى و يا نزديك به بديهى است كه به لزوم و ضرورت بعث براى جزا حكم مى‏ كند.(1) و اين مي تواند دليل تقديم ذكر موت بر حيات در اين آيه شريفه در نظر گرفته شود هر چند در واقع ،حيات در ابتدا بوده و جزا و بعث پس از آن است اما همانگونه كه عرض شد ، تاثير مرگ در حسن عمل و يا ضرورت بعث بر جزا ، مي تواند دليل خوبي براي تقديم مرگ بر حيات در اين آيه شريفه باشد . والله اعلم

(1)- ر.ك:الميزان ، ج 19، ص586

سـاغر;523595 نوشت:
خب پس چرا نباید از این بُعد در نظر بگیریم که تاکید آیه روی آزمایش هست، و قطعا آزمایش در زمان حیات ما هست و نه مرگ!؟ مسلما وقتی صحبت از آزمایش هست،تاثیر حیات بیشتره و باید تاکید روی حیات باشه...

بله هدف از خلقت موت و حيات ، آزمايش است اما تاثير مرگ و ياد آن و اهميت بعث و جزا در تحقق اين هدف ، مي تواند علت تقديم مرگ بر حيات در اين آيه كريمه در نظر گرفته شود . ضمن اينكه توجه داشته باشيد كه آيه اينگونه نازل شده است و ما نهايتا مي توانيم علت تقديم و تاخير ها را با توجه به ترتيب ذكر شده ، بيابيم و بيان كنيم .
در واقع آنچه از تفاسير بر مي ايد اين است كه در اين آيه كريمه هم هدف خلقت موت و حيات بيان شده است و هم با تقديم موت بر حيات ، تاثير آن- يعني مرگ- را در رسيدن به اين هدف بيان نموده است . (1)

(1)- ر.ك: تفسير نمونه ، ج 24 ، ص 316؛ الميزان ،ج 19، ص586

یا بعبارتی تقدم موت بر حیات نشان میدهد که اسل زندگی بعد از این دنیا است

سلام

هدی;524040 نوشت:
دوم اينكه مرحوم علامه طباطبايي معتقدند كه آيه نمى‏ خواهد مساله خلقت مرگ و زندگى را براى آزمايش، در دلها تلقين كند. بلكه مقدمه اى بديهى و يا نزديك به بديهى است كه به لزوم و ضرورت بعث براى جزا حكم مى‏ كند.(

ببخشید،در آیه دقیقا ذکر شده "آن که مرگ و زندگی را بيافريد ، تا بيازمايدتان که کدام يک از شما به عمل نيکوتر است" اونوقت چطوری باید بگیم آیه نمیخواد مسئله خلقت مرگ و زندگى رو براى آزمايش، در دلها تلقين كنه؟ اگه امکانش هست در مورد نقل قول بالایی،توضیحات بیشتری رو بفرمایید

با تشکر

با سلام

سـاغر;524589 نوشت:
ببخشید،در آیه دقیقا ذکر شده "آن که مرگ و زندگی را بيافريد ، تا بيازمايدتان که کدام يک از شما به عمل نيکوتر است" اونوقت چطوری باید بگیم آیه نمیخواد مسئله خلقت مرگ و زندگى رو براى آزمايش، در دلها تلقين كنه؟ اگه امکانش هست در مورد نقل قول بالایی،توضیحات بیشتری رو بفرمایید

منظور علامه اين است كه همين آزمايش هم هدف خلقت نيست بلكه بايد ديد مراد از اين آزمايش و هدف غايي و نهايي از آن چيست .
در توضيح مفصل تري كه ايشان بيان مي كنند مي فرمايند :"[=simplified arabic] آن صفتى كه بر وجود هر چيزى مترتب مى شود، و در غالب افراد سريان دارد، غايت و هدف آن موجود به شمار مى رود، هدفى كه منظور آفريننده آن از پديد آوردن آن همان صفت است ، مثل حيات نباتى فلان درخت كه غالبا منتهى مى شود به بار دادن درخت ، پس فلان ميوه كه بار آن درخت است هدف و غايت هستى آن درخت محسوب مى شود، و معلوم مى شود منظور از خلقت آن درخت همان ميوه بوده ، و همچنين حسن عمل و صلاح آن ، غايت و هدف از خلقت انسان است ، و اين نيز معلوم است كه صلاح و حسن عمل اگر مطلوب است براى خودش ‍ مطلوب نيست ، بلكه بدين جهت مطلوب كه در به هدف رسيدن موجودى ديگردخالت دارد. آنچه مطلوب بالذات است حيات طيبه اى است كه با هيچ نقصى آميخته نيست ، و در معرض لغو و تاءثيم قرار نمى گيرد، بنابر اين بيان ، آيه شريفه در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: ((كل نفس ذائقه الموت و نبلوكم بالشر و الخير فتنه ))."(1)
به عبارت ساده تر ، علامه مي فرمايند كه همين آزمايش هم هدف خلقت نيست بلكه انسانها آزموده مي شوند تا به هدف نهايي كه حيات طيبه است نائل شوند و نيل به اين هدف - يعني حيات طيبه و جزا و پاداش - نيز جز با وجود ضروري بعث- حيات بعد از مرگ- تحقق نخواهد يافت . لذا خلقت مرگ، نقش كليدي در رسيدن به حيات طيبه از راه آزمايش انسانها دارد . مثل خلقت درختي كه خودش هدف نيست بلكه ثمره و ميوه ي او هدف بوده و به دليل آن ميوه ،اين درخت خلق شده است .آزمايش انسانها هم هدف نيست بلكه براي آن جزا كه حيات طيبه است و جز با مرگ محقق نمي شود ، آزمايش انسانها مفهوم مي يابد .

(1)- الميزان ، ج 19، ص 587

هدی;524040 نوشت:
سلام

سلام

چرا خداوند در آیه مورد بحث, خود رو پیروزمند معرفی کرده؟

سـاغر;530249 نوشت:
سلام

چرا خداوند در آیه مورد بحث, خود رو پیروزمند معرفی کرده؟


با سلام و عرض ادب
از آنجا كه خداوند هدف خلقت را در اين آيه مشخص فرموده است - كه همانا عمل احسن مي باشد - لذا نامي نه از گناهان و كيفر آنان برده است و نه از گناهكاران زيرا صالحان - يعني كساني كه عملشان احسن است- منظور اصلي خلقت هستند و ديگران - عاصيان و گناهكاران- از اين رهگذر خلق شده اند و اگر خداوند به آنان قدرت مخالفت و گناه داده است به دليل آزمايش است و اينكه بزودي از آنان انتقام خواهد گرفت زيرا خداوند"عزيز" و شكست ناپذير است و لذا پيروزمندي و عزت كه در فراز پاياني آيه بيان شده است از اين باب است . مرحوم علامه اين وجه ارتباط ميان پيروزمندي خداوند و هدف خلقت را اين بخوبي تبيين مي نمايند.
[=simplified arabic]

"آيه مورد بحث علاوه بر مفادى كه گفتيم افاده مى كند، اشاره اى هم به اين نكته دارد كه مقصود بالذّات از خلقت رساندن جزاى خير به بندگان بوده ، چون در اين آيه سخنى از گناه و كار زشت و كيفر نيامده ، تنها عمل خوب را ذكر كرده و فرموده خلقت حيات و موت براى اين است كه معلوم شود كداميك عملش بهتر است . پس صاحبان عمل نيك مقصود اصلى از خلقتند، و اما ديگران به خاطر آنان خلق شده اند.
ذيل آيه هم كه مى فرمايد: ((و هو العزيز الغفور)) مطالب صدر را تاءييد نموده مى فهماند او عزيز است ، چون ملك مطلق و قدرت مطلقه خاص ‍ او است ، پس هيچ كس نيست كه بر او غالب شود، و اگر مخالفين و عاصيان خود را قدرت مخالفت و عصيان داده به منظور آزمايش بوده ، و به زودى از آنان انتقام مى گيرد. و نيز مى فهماند او غفور است ، چون از بسيارى گناهان در دنيا عفو مى كند، و بسيارى از آنها را به طورى كه وعده داده در آخرت مى آمرزد.
و در عين حال با آوردن اين دو نام ، هم عاصيان را تخويف كرد و هم تطميع نمود، چون وقتى اين دو نام در سياق دعوت ذكر شوند، تخويف و تطميع را مى رساند."(1)

(1)- الميزان ، ج 19 ، ص586

پرسش:
در سوره ملک می خوانیم: " الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ " آن که مرگ و زندگی را بيافريد، تا بيازمايدتان
دقیقا منظور از خلق مرگ و زندگی چه هست؟ و چه دلیلی برای تقدیم "مرگ" بر "زندگی" وجود دارد؟

پاسخ:
((مرگ )) اگر به معنى فنا و نيستى باشد مخلوق نيست ، چرا كه خلقت به امور وجودى تعلق مى گيرد، ولى مى دانيم كه حقيقت مرگ انتقال از جهانى به جهان ديگر است ، و اين قطعا يك امر وجودى است كه مى تواند مخلوق باشد.(1)

قرآن كريم صرف اين انتقال[ ازمرحله اي به مرحله ديگر] را موت خوانده با اينكه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده ،... بنابراین ديگر نبايد پرسيد: چرا در آيه مورد بحث فرموده : ((خدا موت و حيات را آفريده )) مگر مرگ هم آفريدنى است ؟ چون از تعاليم قرآن برمى آيد كه مرگ به معناى عدم حيات نيست ، بلكه به معناى انتقال است . امرى وجودى كه مانند حيات خلقت پذير است .
علاوه بر اين اگر مرگ را امر عدمى بگيريم ، همانطور كه عامه مردم هم چنين مى پندارند، باز خلقت پذير هست ، چون اين عدم با عدم هاى صرف فرق دارد و مانند كورى و تاريكى ، عدم ملكه است ، كه سهمی از وجود دارد.(2) مرگ در اينجا قبل از حيات ذكر شده به خاطر تاثير عميقى است كه توجه به مرگ در حسن عمل دارد.(3)

پرسش: چرا در آیه باید اول موت (انتقال) بیاد ، بعد حیات؟
در تقديم و تاخير در آيات به ويژه اگر بر خلاف معمول باشد ، بايد علتي براي تقديم وجود داشته باشد .
البته در برخي كتب علوم قرآني در باب تقديم و تاخير ، به علل برخي از تقديم و تاخيرات در قرآن كريم اشاره شده است مانند كتاب علوم قرآن سيوطي. در خصوص آيه شريفه مورد بحث ما انچه از تفاسير بر علت تقديم موت بر حيات مي توان يافت يكي به خاطر تاءثير عميقى است كه توجه به مرگ در حسن عمل دارد و از تفسير نمونه عرض شد و دوم اينكه مرحوم علامه طباطبايي معتقدند كه آيه نمى‏ خواهد مساله خلقت مرگ و زندگى را براى آزمايش، در دلها تلقين كند. بلكه مقدمه اى بديهى و يا نزديك به بديهى است كه به لزوم و ضرورت بعث براى جزا حكم مى‏ كند.(4) و اين مي تواند دليل تقديم ذكر موت بر حيات در اين آيه شريفه در نظر گرفته شود هر چند در واقع ،حيات در ابتدا بوده و جزا و بعث پس از آن است اما همانگونه كه عرض شد ، تاثير مرگ در حسن عمل و يا ضرورت بعث بر جزا ، مي تواند دليل خوبي براي تقديم مرگ بر حيات در اين آيه شريفه باشد . والله اعلم

پرسش: در آیه دقیقا ذکر شده "آن که مرگ و زندگی را بيافريد ، تا بيازمايدتان که کدام يک از شما به عمل نيکوتر است" اونوقت چطوری باید بگیم آیه نمیخواد مسئله خلقت مرگ و زندگى رو براى آزمايش، در دلها تلقين كنه؟

پاسخ: منظور علامه اين است كه همين آزمايش هم هدف خلقت نيست بلكه بايد ديد مراد از اين آزمايش و هدف غايي و نهايي از آن چيست .
در توضيح مفصل تري كه ايشان بيان مي كنند مي فرمايند :" آن صفتى كه بر وجود هر چيزى مترتب مى شود، و در غالب افراد سريان دارد، غايت و هدف آن موجود به شمار مى رود، هدفى كه منظور آفريننده آن از پديد آوردن آن همان صفت است ، مثل حيات نباتى فلان درخت كه غالبا منتهى مى شود به بار دادن درخت ، پس فلان ميوه كه بار آن درخت است هدف و غايت هستى آن درخت محسوب مى شود، و معلوم مى شود منظور از خلقت آن درخت همان ميوه بوده ، و همچنين حسن عمل و صلاح آن ، غايت و هدف از خلقت انسان است ، و اين نيز معلوم است كه صلاح و حسن عمل اگر مطلوب است براى خودش ‍ مطلوب نيست ، بلكه بدين جهت مطلوب كه در به هدف رسيدن موجودى ديگردخالت دارد. آنچه مطلوب بالذات است حيات طيبه اى است كه با هيچ نقصى آميخته نيست ، و در معرض لغو و تاءثيم قرار نمى گيرد، بنابر اين بيان ، آيه شريفه در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: ((كل نفس ذائقه الموت و نبلوكم بالشر و الخير فتنه ))."(5)
به عبارت ساده تر ، علامه مي فرمايند كه همين آزمايش هم هدف خلقت نيست بلكه انسانها آزموده مي شوند تا به هدف نهايي كه حيات طيبه است نائل شوند و نيل به اين هدف - يعني حيات طيبه و جزا و پاداش - نيز جز با وجود ضروري بعث- حيات بعد از مرگ- تحقق نخواهد يافت . لذا خلقت مرگ، نقش كليدي در رسيدن به حيات طيبه از راه آزمايش انسانها دارد . مثل خلقت درختي كه خودش هدف نيست بلكه ثمره و ميوه ي او هدف بوده و به دليل آن ميوه ،اين درخت خلق شده است .آزمايش انسانها هم هدف نيست بلكه براي آن جزا كه حيات طيبه است و جز با مرگ محقق نمي شود ، آزمايش انسانها مفهوم مي يابد.

پرسش:چرا خداوند در آیه مورد بحث, خود رو پیروزمند معرفی کرده؟

پاسخ: از آنجا كه خداوند هدف خلقت را در اين آيه مشخص فرموده است - كه همانا عمل احسن مي باشد - لذا نامي نه از گناهان و كيفر آنان برده است و نه از گناهكاران زيرا صالحان - يعني كساني كه عملشان احسن است- منظور اصلي خلقت هستند و ديگران - عاصيان و گناهكاران- از اين رهگذر خلق شده اند و اگر خداوند به آنان قدرت مخالفت و گناه داده است به دليل آزمايش است و اينكه بزودي از آنان انتقام خواهد گرفت زيرا خداوند"عزيز" و شكست ناپذير است و لذا پيروزمندي و عزت كه در فراز پاياني آيه بيان شده است از اين باب است . مرحوم علامه اين وجه ارتباط ميان پيروزمندي خداوند و هدف خلقت را اين بخوبي تبيين مي نمايند.

"آيه مورد بحث علاوه بر مفادى كه گفتيم افاده مى كند، اشاره اى هم به اين نكته دارد كه مقصود بالذّات از خلقت رساندن جزاى خير به بندگان بوده ، چون در اين آيه سخنى از گناه و كار زشت و كيفر نيامده ، تنها عمل خوب را ذكر كرده و فرموده خلقت حيات و موت براى اين است كه معلوم شود كداميك عملش بهتر است . پس صاحبان عمل نيك مقصود اصلى از خلقتند، و اما ديگران به خاطر آنان خلق شده اند.
ذيل آيه هم كه مى فرمايد: ((و هو العزيز الغفور)) مطالب صدر را تاءييد نموده مى فهماند او عزيز است ، چون ملك مطلق و قدرت مطلقه خاص ‍ او است ، پس هيچ كس نيست كه بر او غالب شود، و اگر مخالفين و عاصيان خود را قدرت مخالفت و عصيان داده به منظور آزمايش بوده ، و به زودى از آنان انتقام مى گيرد. و نيز مى فهماند او غفور است ، چون از بسيارى گناهان در دنيا عفو مى كند، و بسيارى از آنها را به طورى كه وعده داده در آخرت مى آمرزد.
و در عين حال با آوردن اين دو نام ، هم عاصيان را تخويف كرد و هم تطميع نمود، چون وقتى اين دو نام در سياق دعوت ذكر شوند، تخويف و تطميع را مى رساند."(6)

(1)- تفسير نمونه ، ج 24، ص316
(2)- با تلخيص ، ر.ك: الميزان ، ج 19، ص585
(3)- تفسير نمونه ، همان
(4)- ر.ك:الميزان ، همان، ص586
(5)- همان، ص 587
(6)- همان ، ص586
كليد واژه ها: تقديم موت بر حيات، هدف خلقت

موضوع قفل شده است