جمع بندی ماجرای غصب فدک و هجوم به خانه فاطمه زهرا توسط عمال ابوبکر در کتب معتبر اهل سنت
تبهای اولیه
با سلام میخواستم خواهش کنم که ماجرای غصب فدک و هجوم به خانه صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را توسط عمال ابوبکر و عمر با استناد به معتبر ترین کتب اهل سنت مثل صحیحین و سنن اربعه ((صحاح سته )) کامل و دقیق بگذارین با تشکر ...
میخواستم بپرسم ماجرای غصب فدک قبل از هجوم به خانه وحی بود یا بعد از آن ؟؟
حدیثی شبیه (( فاطمه سیده نساء الجنة یا نساء العالمين )) در صحیح مسلم هم آمده است ؟؟ // صحیح بخاری را قبلا فرمودین !//
با تشکر از شما دوستان عزیز و گرامی.....
با سلام و عرض ادب
الف) کتب سته ی اهل سنت به دو صورت تدوین یافته اند. برخی کتاب جامع بوده که شامل موضوعات مختلفی بوده و برخی تنها بر محور موضوعات فقهی جمع آوری شده اند.
ویژگی جوامع حدیثی: جامع حدیث بر کتابی اطلاق می گردد که مشتمل بر همه ی موضوعات و ابواب حدیثی باشد. محدّثان اهل سنّت ، مجموع احادیث ومطالب دینی را در هشت موضوع (عقاید، احکام ،رقاق،[1] آداب ، تفسیر، تاریخ و سیرو فتن و اشراط الساعة، مناقب ) دسته بندی کرده و برآن اند که جامع حدیث کتابی است که در بر دارنده ی همه ی آنها باشد؛ اگرچه در باب پاره ای از این عناوین اختلاف نظر وجود دارد .
از آغاز قرن سوم تا پایان قرن پنجم ، معتبرترین جوامع حدیث اهل سنّت پدید آمد که از مهمترین آنها عبارتند از:
1. صحیح البخاری، تألیف ابوعبداللّه محمدبن اسماعیل بخاری (متوفی 256)؛
2. صحیح مسلم، تألیف ابوالحسین مسلم بن حَجّاج نیشابوری (متوفی 261)؛
3. جامع و سنن ابوعیسی ترمذی (متوفی 279)؛
سنن ترمذی هر چند که کتاب جامعی است؛ اما با این حال به این کتاب اطلاق صحیح به معنای خاص آن نمی گردد؛ بلکه این کتاب جزو سنن اربعه ی دیگر محسوب می گرددکه روایات آن مورد بررسی سندی قرار می گیرد.
ب) در کتابهای سنن، احادیث بر حسب ابواب فقهی جمع آوری شده اند(طهارت، صلاة، صوم، زکاة و...) ؛ با این ویژگی که روایات این کتب غالبا خالی از احادیث موقوف[2] و مقطوع اند[3]، زیرا این قبیل منقولات به واسطه ی انتساب به صحابه و تابعین «سنت» نامیده نمی شوند؛ بلکه به این نقلیات به اثر مشهور هستند.
ج) با توجه به مطالب فوق با توجه به اینکه رویکرد کتب سنن نسائی و ابو داود و ابن ماجه، بر محور مباحث فقهی است تنها روایاتی که جنبه ی فقهی دارد را می توان در این کتب جستجو نمود؛ لذا تنها موضوعی که در کتب سنن نقل شده، مطالبه سهم و حقوق حضرت از ابو بکر بوده است. اما در سه کتاب جامع حدیثی یعنی بخاری و مسلم و ترمذی جای نقل برخی از وقایع تاریخی بوده است؛ اما از آنجا که نقل چنین حقایقی با مشروعیت خلافت خلفا در تعارض بوده، این افراد از نقل این وقایع خود داری نموده اند و تنها به نقل درخواست برخی از حقوق مالی حضرت از ابوبکر اکتفاء نموده اند.
د) مهمترین نقلی که در این رابطه وجود دارد روایت بخاری در صحیحش می باشد. وی این روایت را در سه موضع از کتاب روائی خویش روایت نموده است.
1. کتاب الخمس(51)،در باب فرض خمس،ح: 3035،ج2، دارالمعرفة، بیروت.
2. کتاب المناقب(56)، باب مناقب قرابة رسول الله صلى الله عليه و سلم ومنقبة فاطمة عليها السلام بنت النبي صلى الله عليه و سلم، ح3645، ج2، دارالمعرفة، بیروت.
3. کتاب المغازی(57)، باب غزوه ی خیبر،ح: 4156، ج3، دارالمعرفة، بیروت.
ترجمه روایت صحیح بخاری در کتاب الخمس بدین صورت است:
«عایشه می گوید: فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله ، از ابوبکر خواست که سهم میراث او را از آنچه رسول خدا صلی الله علیه وآله از غنیمت فیء [4]به جای گذاشته بدهد.
ابوبکر در جواب حضرت گفت: همانا رسول خدا صلی الله علیه واله فرموده است:«از ما میراث گذاشته نمی شود، آنچه از ما باقی می ماند صدقه است». فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و ابو بکر را ترک نمود و پیوسته از وی دوری گزید تا آنکه وفات نمود.
و او بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله شش ماه زنده بود. عایشه گفت:فاطمه علیها السلام سهم میراث خود را از انچه رسول خدا صلی الله علیه وآله در خیبر و فدک و صدقه ای که در مدینه بجای گذاشته بود طلب می کرد و ابوبکر از برآوردن تقاضای وی ابا می ورزید و می گفت: من ترک کننده ی چیزی نیستم که رسول خدا صلی الله علیه وآله بدان عمل نموده باشد مگر آنکه بدان عمل نمایم و از آن می ترسم که اگر چیزی از عمل وی را ترک کنم، گمراه شوم.
اما صدقه ی آنحضرت در مدینه را عمر به علی و عباس سپرد . لیکن زمین خیبر و فدک را نگه داشت و گفت: این دو زمین صدقه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله است که از محصول آن در حوائج و حوادثی که رخ می داد مصرف می نمود و تصرف و سرپرستی از آن بر ولی امر (خلیفه) است. زهری گفته است: آن دو زمین تا امروز بر همین منوال بوده است».[5]
درقسمتی از روایت کتاب المغازی نیز می خوانیم:
فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه وآله براى ابوبكر پيغام فرستاد و ارث خود را از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله از آن چيزهايى كه خداوند در مدينه به ايشان بخشيده بود و نيز باقى مانده خمس خيبر، مطالبه نمود. ابوبكر به او گفت: رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله گفته است: «ما چيزى به ارث نمى گذاريم، آن چه از ما مى ماند صدقه است». آل محمّد فقط مى توانند از آن مال استفاده كنند. به خدا سوگند! من صدقه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله را از همان حال كه در زمان حياتش بوده هيچ تغيير نخواهم داد و درباره آن همان كارى را خواهم كرد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله انجام مى داد.
بدين وسيله ابوبكر از دادن حتى بخشى از آنها به فاطمه عليها السلام خوددارى نمود، و فاطمه عليها السلام نيز بر ابوبكر خشم گرفت و او را طرد كرد و با وى سخن نگفت تا از دنيا رفت. فاطمه عليها السلام بعد از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه وآله شش ماه زندگى كرد و هنگامى كه فوت نمود، همسرش على عليه السلام او را شبانه دفن كرد و به ابوبكر خبر نداد و خود بر او نماز خواند، و تا وقتى فاطمه عليها السلام در قيد حيات بود على عليه السلام در بين مردم وجهه اى داشت، و چون از دنيا رفت مردم از او روى برگرداندند.[6]
این روایتی است که معمولا در اکثر کتب حدیثی اهل سنت ذکر شده است که آدرس برخی از کتب بدین صورت است:
صحیح مسلم:باب قَوْلِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- « لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ ». با دو روایت از عایشه.
سنن ابی داود: باب فِى صَفَايَا رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- مِنَ الأَمْوَالِ، ح:2970، و2975.
سنن الترمذی، باب: ما جاء في تركة رسول الله صلى الله عليه و سلم،ح:1609.
سنن النسائی،باب كتاب قسم الفيء، ح4141.
در برخی از نقلهای دیگر به برخی از زوایای دیگر این ماجرا پرداخته شده است. فاطمه علیها السلام به ابوبکر گفت: اگر بمیری چه کسی از تو ارث می برد؟ ابوبکر گفت فرزند و همسرم. فاطمه علیها السلام فرمود: پس چرا من از پدرم ارث نمى برم؟ ابوبکر گفت از پیامبر شنیدم که فرمود همانا پیامبر ارث برده نمی شود...[7]
ادامه دارد.
[/HR] [1] . هر چیزی که موجب رقت قلب می گردد؛ همچون: كن في الدنيا كأنك غريب أو عابر سبيل.
[2] . روایتی که به صحابی ختم شود و به پیامبر صلی الله علیه و آله ختم نمی گردد.
[3] .روایتی که به تابعی و مادون آن ختم گردد.
[4] . چيزهايى كه خداوند در مدينه به ايشان بخشيده بود.
با سلام میخواستم خواهش کنم که ماجرای غصب فدک و هجوم به خانه صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را توسط عمال ابوبکر و عمر با استناد به معتبر ترین کتب اهل سنت مثل صحیحین و سنن اربعه ((صحاح سته )) کامل و دقیق بگذارین با تشکر ...میخواستم بپرسم ماجرای غصب فدک قبل از هجوم به خانه وحی بود یا بعد از آن ؟؟
حدیثی شبیه (( فاطمه سیده نساء الجنة یا نساء العالمين )) در صحیح مسلم هم آمده است ؟؟ // صحیح بخاری را قبلا فرمودین !//
با سلام و عرض ادب
1) ماجرای هجوم به بیت وحی در هیچ یک از کتب سته ی اهل سنت نیامده است؛ بلکه تنها ماجرای مطالبه ی فدک از سوی حضرت صدیقه سلام الله علیها و ممانعت از دادن آن در این کتب آمده است؛ بله این داستان را برخی از محدثین و مورخین و بزرگان اهل سنت همچون ابن ابی شیبة در کتاب«المصنف»؛ طبری در کتاب«تاریخ الطبری»؛ابن عبد البر در کتاب«الاستیعاب»؛ بلاذری در کتاب«انساب الاشراف»؛ابن قتیبة در کتاب«الامامة والسیاسة»؛ و ابن عبد ربه در کتاب«العقد الفرید»، ذکر نموده اند.
2) ظاهرا هجومی که به بیت وحی صورت گرفته دوبار بوده است که در هجوم دوم حضرت زهرا علیها السلام مورد ضرب واقع شده که بر اثر آن در بستر بیماری قرار گرفته و نهایتا این امر منجر به شهادت آنحضرت می گردد؛ لذا می توان گفت: ماجرای غصب فدک قبل از هجوم دوم بوده است.
3) روایت برترین بانوی بهشت را مسلم نیز نقل نموده است. در این روایت که در ایام بیماری ای که منجر به رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله گردید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مقام تصلای به حضرت صدیقه طاهره علیها السلام به ایشان فرمودند: « يَا فَاطِمَةُ أَمَا تَرْضَىْ أَنْ تَكُونِى سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ أَوْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الأُمَّةِ »؛[1] ای فاطمه آیا راضی و خشنود نمی شوی که(بدانی) تو سیده ی زنان مؤمنه یا سیده ی زنان این امت باشی؟ که البته این تردیدی که در روایت آمده(سیده زنان یا سیده زنان این امت) تردید از حال راوی است والا روایت به یک صورت بیشتر صادر نشده است؛ لذا ما معتقدیم روایت به قرینه ی روایات هم مضمون دیگری تنها با مفاد سیدة نساء المؤمنین یا سیدة نساء الجنة صادر شده است.
موفق باشید.
[/HR] [1] . صحیح مسلم، باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِىِّ عَلَيْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ.
با سلام،
در تکميل پاسخ استاد، راجع به اينکه چرا ماجراي هجوم به بيت وحي در صحاح ستّه نيامده، مطلبي در کتاب «مظلوميّة الزّهراء(ع)» تأليف آيةالله سيّدعلي حسيني ميلاني، توجّهم را جلب کرد:
در فصل «إحراق بيتها» فرموده:
«وقد ذكرنا أنّ القوم قد منعوا من نقل القضايا والحوادث وجزئيّات الأُمور ، وتفاصيل الوقائع ،
أتتوقّعون أن ينقل لكم البخاري أنّ فلاناً وفلاناً وفلاناً أحرقوا دار الزهراء بأيديهما ؟ ! بهذا اللفظ تريدون ؟ !
لقد وجدتم البخاري و مسلِماً وغيرهما يحرّفون الأحاديث التي ليس لها من الحسّاسيّة والأهميّة ولا عشر معشار ما لهذه المسألة .
إنّ إحراق بيت الزهراء من الأُمور المسلّمة القطعيّة في أحاديثنا وكتبنا ، وعليه إجماع علمائنا ورواتنا ومؤلّفينا ،
ومن أنكر هذا أو شكّ فيه أو شكّك فيه فسيخرج عن دائرة علمائنا ، وسيخرج عن دائرة أبناء طائفتنا كائناً من كان .»