به نظرتون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) از شما چه درخواستی دارند؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به نظرتون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) از شما چه درخواستی دارند؟

به نام الله

سلام بزرگواران
درود بر دل هایی که در کلاس انتظار غیبت نکردند!
بیایید دل مهدی فاطمه رو اگه به دست نیاوردیم با اعمالمون به دست بیاریم.
یک دقیقه فکر کنید توفیق تشرف به محضر صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهتون داده شده و شما یک سوالی از آقا میپرسید. میپرسید مولاجان! چکار کنم که از من راضی باشید؟؟؟؟
به نظرتون مولا در جوابتون چی میگن؟
آیا نمازهامون اول وقت هست؟
به والدینمون احترام میذاریم؟
حقوق شهروندی رو رعایت میکنیم؟
مسئولیت های خانوادگی و کاریمون رو درست انجام میدیم؟
زبانمون رو از گناه حفظ میکنیم؟
افکارمون، دلمون، چشممون، گوشمون، دستمون و کلا اعضای بدنمون رو از گناه حفظ میکنیم؟
به نظرتون امام زمان(ارواحنا فداه) چی از ما میخوان؟
فقط بیشتر رو واجبات و محرماتمون دقت کنیم و سعی کنیم دل اماممون رو نشکنیم...
یا مهدی

امام زمان (عج) چیزی از ما نمی خواهند به جز اینکه گناه نکنیم

[h=1]تعبیری زیبا از حاج محمد اسماعیل دولابی[/h] نگاه کن پشت پرده و رد تنش را ببین و بخند و خوب کار کن! خانه را مرتب و کن و وظایفت را انجام بده! ...او می آید

پدری چهارتا بچه های خودش را گذاشت توی اتاق و گفت این جا ها را مرتب کنید تا من برگردم.می خواست ببیند کی چه کار می کند . خودش هم رفت پشت پرده! از آنجا نگاه می کرد می دید کی چه کار می کند . می نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش!یکی از بچه ها که گیج بود یادش رفت . سرش گرم شد به بازی و خوراکی و این ها! یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی گذارم کسی این جا را مرتب کند.یکی که خنگ بود ، وحشت گرفتش ، ترسید! نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا ، بیا ببین این نمی گذارد جمع کنیم ، مرتب کنیم.اما آن که زرنگ بود ، نگاه کرد ، رد تن آقاش را دید از پشت پرده . تند و تند مرتب می کرد همه جا را ، می دانست آقاش دارد توی کاغذی می نویسد ، بعد می رود چیز خوب براش می آورد . هی نگاه می کرد سمت پرده و می خندید! دلش هم تنگ نمی شد ، چون می دانست که همین جاست ، توی دلش هم گاهی می گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز هم من کارهای بهتر می کنم .آخرش آن بچه شرور همه جا را ریخت به هم! هی می ریخت به هم ، هی می دید این دارد می خندد ، خوشحال هم هست و ناراحت نمی شود!وقتی همه جا را ریخت به هم ، همه چیز که اشفته شد ، آن وقت آقا جان آمد...ما که خنگ بودیم ، فقط گریه کرده بودیم ، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود ، کلی چیز گیرش آمد! زرنگ باش!خنگ نباش ، گیج نباش! شرور که نیستی الحمد لله!نگاه کن پشت پرده و رد تنش را ببین و بخند و خوب کار کن! خانه را مرتب و کن و وظایفت را انجام بده!...او می آید

خوب بودن عالیست ولی کافی نیست. هزاران خوب امدند و رفتند ولی اقا هنوز زمینه ی ظهور ندارد. او منتظر چیز دیگریست. یک تغییربزرگتر در دل شیعیان لازمست. چطور زمینه سازی کنیم؟ اقا این را می خواهد

یادمان نرود که منتظرانش نیز باید به اوصاف حضرتش مزین باشند.

موضوع قفل شده است