جمع بندی سئوال مورد آیه 18 سوره مبارکه زخرف

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سئوال مورد آیه 18 سوره مبارکه زخرف

بسم الله الرحمن الرحیم

أَوَمَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ‌ مُبِين(زخرف-18)

به ترجمه ها و تفاسیر تا آنجا که مراجعه کردم ، موضوع آیه مذکور را در مورد « زن » بیان کرده اند ؛ ولی الفاظ بکار رفته در این آیه مبارکه مانند « هو » مذکر می باشند ؛ و همین مورد است که سئوال برانگیز است که چگونه با توجه به الفاظ مذکر آیه مبارکه، مفاد آن را در مورد زن بیان کرد ه اند؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد میقات

سؤال:
مورد سؤال در آیه 18 سوره زخرف چه است؟

پاسخ:
«أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبينٍ» (1)؛ آيا كسى را كه در لابه لاى زينت‌ها پرورش مى‌يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى‏‌خوانيد)؟!
بله، این آیه دو صفت از صفات زنان را كه در غالب آن‌ها ديده مى‌شود بیان می‌فرماید؛ یکی علاقه زیاد آن‌ها به زينت ‏آلات، و ديگری قدرت كافى نداشتن بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث، به خاطر شرم و حیا‏.
البته از نظر ادبیات عرب، لازم به ذکر است «مَن» موصول است و برای مفرد و مذکر به کار می‌رود.
و ضمیر «هو» به مناسبت لفظ «من»، مذکر آمده است.

منابع:
1. زخرف: 43/ 18.
2. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏9، ص 66.

میقات;519662 نوشت:
«أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبينٍ»
آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى ‏يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى‏ خوانيد)؟!(زخرف، 18)

سلام
منظور از این ایه چیست ؟ یعنی زن بدلیل ا نکه لابلای زینتها پرورش می یابد و به هنگام جدال نمی تواند مقصود خود را بیان کند
نمی تواند فرزند خدا باشد ؟!!!!!!!!!!!!

اگر اینطور نبود انگاه فرزند خدا می شد ؟

دل ارام;519683 نوشت:
منظور از این ایه چیست ؟ یعنی زن بدلیل ا نکه لابلای زینتها پرورش می یابد و به هنگام جدال نمی تواند مقصود خود را بیان کند
نمی تواند فرزند خدا باشد ؟!!!!!!!!!!!!

اگر اینطور نبود انگاه فرزند خدا می شد ؟

سلام
نتیجه نمیدهد اگر اینطور نبود فرزند خدا میشد، فقط نتیجه میدهد اگر اینطور نبود میتوانست فرزند خدا باشد!

[="Navy"]آيه کريمه در صدد ردّ پندار گروهي است که فرشتگان را دختران خداوند مي‌دانستند.[/]

B-neshan;519749 نوشت:
سلام
نتیجه نمیدهد اگر اینطور نبود فرزند خدا میشد، فقط نتیجه میدهد اگر اینطور نبود میتوانست فرزند خدا باشد!

سلام

پس یعنی هرکس اینطوری نباشد می تواند فرزند خدا باشد
نتیجه اینکه مردان اینطوری نیستند پس می توانند فرزندان خدا باشند

Hadi99g;519820 نوشت:
آيه کريمه در صدد ردّ پندار گروهي است که فرشتگان را دختران خداوند مي‌دانستند.

حرف شما یعنی اینکه

فرشته ها دخترند
پس چون فرشته ها که دختر هستند و دارای این خصوصیات می باشند پس نمی توانند فرزندان خدا باشند

[="Navy"]

دل ارام;519859 نوشت:
حرف شما یعنی اینکه
فرشته ها دخترند
پس چون فرشته ها که دختر هستند و دارای این خصوصیات می باشند پس نمی توانند فرزندان خدا باشند

اون شقّ ديگرش را آيه بعدش رد کرده و فرموده: «و جعلوا الملائکة الّذين هم عباد الرحمن إناثا، أ شَهِدوا خَلْقَهُم؟ سنکتب شهادتهم و يُسألون» (زخرف: 19)[/]

[="Tahoma"]

دل ارام;519683 نوشت:
سلام
منظور از این ایه چیست ؟ یعنی زن بدلیل ا نکه لابلای زینتها پرورش می یابد و به هنگام جدال نمی تواند مقصود خود را بیان کند
نمی تواند فرزند خدا باشد ؟!!!!!!!!!!!!

اگر اینطور نبود انگاه فرزند خدا می شد ؟

با سلام و درود

خیر، این گونه نیست.

ابتدا دو نکته به عنوان مقدمه عرض می کنم:

یکی این که بت پرستان، ملائکه را دختران خداوند دانسته و مورد پرستش قرار می دادند.

دیگر این که از جمله تفکرات خرافی و باطل آنان این بود که جنس مرد را بر جنس زن ترجیح داده و اصولا دختر را ننگ خود مى ‏شمردند.

خداوند در مقام رد این باور خرافی و براى محكوم كردن اين تفكر باطل، از مسلمات و ذهنيات خود بت پرستان استفاده کرده و می فرماید: آیا خداوند برای شما پسران و برای خودش دختران را برگزیده است؟! شما ملائکه را دختر و فرزند خدا می دانید ولی وقتی هر یک از شما را به فرزند دختر بشارت می دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى ‏شود و خشمگين مى ‏گردد! (زخرف، 16و17)

آیا آيا كسى [دختران] را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏ يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى ‏خوانيد)؟!(زخرف، 18)؛ ولی برای خودتان پسران را می خواهید.

یعنی اگر این موارد، نقص و عیب است ـ که نیست ـ چرا به خدا نسبت می دهید و چیزهایی که به نظرتان این عیب و نقص را ندارند، برای خودتان می خواهید.

معنای دیگر این استدلال ـ با توجه به باور غلط بت پرستان ـ این است که شما که دختر را ننگ می دانید، چرا آن را به خدا نسبت می دهید. یعنی شما در این اعتقاد باطلتان نیز صادق نیستید و آن چرا خودتان هم نمی پسندید به خدا نسبت می دهید.

مطلب دیگر؛ براى اثبات يک ادعا قبل از هر چيز مشاهده و رؤيت و حضور در صحنه لازم است، در حالى كه هيچ يک از بت ‏پرستان هرگز نمى ‏توانند مدعى شوند كه به هنگام آفرينش فرشتگان در آن صحنه شاهد و ناظر بوده ‏اند.

لذا در ادامه خداوند در باطل و خرافی بودن این باور بت پرستان، به آن ها می فرماید مگر شما شاهد آفرینش ملائکه بوده اید که آنان را دختر می دانید. شما از این شهادتتان بازخواست خواهید شد. (زخرف، 19)

پنابر این:

اولا باید به توحید و یگانگی خداوند باور داشته و او را بدون شریک و همتا بدانند، لذا ملائکه را فرزند خدا دانستن و پرستیدن، باطل و غلط است.

ثانیا اگر هم می خواهید چیزی به خدا نسبت بدهید، از اموری نباشد که خودتان هم نمی پسندید.

ثالثا چرا چیزی را که نمی دانید و به آن علم و آگاهی ندارید، به خداوند نسبت داده و بر آن شهادت می دهید. بدانید که بر این شهادت، بازخواست می شوید.

میقات;519952 نوشت:
یکی این که بت پرستان، ملائکه را دختران خداوند دانسته و مورد پرستش قرار می دادند.

دیگر این که از جمله تفکرات خرافی و باطل آنان این بود که جنس مرد را بر جنس زن ترجیح داده و اصولا دختر را ننگ خود مى ‏شمردند.

خداوند در مقام رد این باور خرافی و براى محكوم كردن اين تفكر باطل، از مسلمات و ذهنيات خود بت پرستان استفاده کرده و می فرماید: آیا خداوند برای شما پسران و برای خودش دختران را برگزیده است؟! شما ملائکه را دختر و فرزند خدا می دانید ولی وقتی هر یک از شما را به فرزند دختر بشارت می دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى ‏شود و خشمگين مى ‏گردد! (زخرف، 16و17)

آیا آيا كسى [دختران] را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏ يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى ‏خوانيد)؟!(زخرف، 18)؛ ولی برای خودتان پسران را می خواهید.

یعنی اگر این موارد، نقص و عیب است ـ که نیست ـ چرا به خدا نسبت می دهید و چیزهایی که به نظرتان این عیب و نقص را ندارند، برای خودتان می خواهید.

معنای دیگر این استدلال ـ با توجه به باور غلط بت پرستان ـ این است که شما که دختر را ننگ می دانید، چرا آن را به خدا نسبت می دهید. یعنی شما در این اعتقاد باطلتان نیز صادق نیستید و آن چرا خودتان هم نمی پسندید به خدا نسبت می دهید.

مطلب دیگر؛ براى اثبات يک ادعا قبل از هر چيز مشاهده و رؤيت و حضور در صحنه لازم است، در حالى كه هيچ يک از بت ‏پرستان هرگز نمى ‏توانند مدعى شوند كه به هنگام آفرينش فرشتگان در آن صحنه شاهد و ناظر بوده ‏اند.

لذا در ادامه خداوند در باطل و خرافی بودن این باور بت پرستان، به آن ها می فرماید مگر شما شاهد آفرینش ملائکه بوده اید که آنان را دختر می دانید. شما از این شهادتتان بازخواست خواهید شد. (زخرف، 19)

سلام بر شما

بزرگوار دقت در ایات می رساند که خداوند سعی بر این دارد که دختر نبودن فرشتگان را رد کند نه اینکه انها فرزند خدا نیستند !!!!

آیا آيا كسى [دختران] را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏ يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى ‏خوانيد)؟!(زخرف، 18)؛ ولی برای خودتان پسران را می خواهید.

چرا خدا به جای اینکه فرزند نداشتن خود را از هر جنسی رد کند
به رد دختر نبودن فرشتگان می پردازد ؟

و این مساله بر باور جاهلیت مینی بر ننگ بودن دختر دامن می زند تا رد این عقیده باطل

[="Tahoma"]

دل ارام;520259 نوشت:
سلام بر شما

بزرگوار دقت در ایات می رساند که خداوند سعی بر این دارد که دختر نبودن فرشتگان را رد کند نه اینکه انها فرزند خدا نیستند !!!!


چرا خدا به جای اینکه فرزند نداشتن خود را از هر جنسی رد کند به رد دختر نبودن فرشتگان می پردازد ؟

و این مساله بر باور جاهلیت مینی بر ننگ بودن دختر دامن می زند تا رد این عقیده باطل

با سلام و درود

همانطور که عرض کردم، این آیه می خواهد باور بت پرستان را مطابق با ذهنیات آن ها پاسخ دهد. بت پرستان معتقد بودند ملائکه دختران خدا بوده و آن ها را پرستش می کردند.

لذا در این آیه تمرکزش بر روی بخشی از اعتقاد آن ها یعنی دختر داشتن خداوند و دختر بودن ملائکه است؛ ولی در آیات دیگر، اصل پرستش غیر خدا باطل دانسته شده است.

لازم به ذکر است اولا در سراسر قرآن، بر توحید و یگانگی خداوند اصرار شده است.

در ثانی در آیات قبل، بر خالقیت خداوند متعال و این که خالق «الله» تبارک و تعالی است تاکید شده و پس از آن می فرماید:

«وَ جَعَلُواْ لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْانسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِين»؛ آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند) انسان كفران ‏كننده آشكارى است.(زخرف، 15)‏

در آیات بعد نیز بر روی باطل بودن پرستش غیر خدا، تاکید شده است:

«وَ قَالُواْ لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَالِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يخْرُصُون‏»؛ آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان مى‏خواست ما آنها را پرستش نمى‏كرديم!» ولى به اين امر هيچ گونه علم و يقين ندارند و جز دروغ چيزى نمى‏ گويند. (زخرف، 20)

در نهایت می فرماید:

«فَانتَقَمْنَا مِنهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين‏»؛ به همين جهت از آنها انتقام گرفتيم بنگر پايان كار تكذيب ‏كنندگان چگونه بود. (زخرف، 25)

دل ارام;520259 نوشت:
چرا خدا به جای اینکه فرزند نداشتن خود را از هر جنسی رد کند

[SPOILER] همه ادیان الاهی بر پایه عقل و فطرت انسان بنا شده و عقل و فطرت گویای این مطلب اند که خداوند متعال خالق هستی، غنی و از هرچیزی بی نیاز است و بدیهی است که چنین آفریدگاری نباید پدر و فرزند داشته باشد؛ زیرا داشتن پدر و فرزند ملازم با جسمانیت و نیازمندی خدا است و حق تعالی از این صفات نقص پاک و منزه است.
زیرا ولادت موجودی از موجود دیگر دلیل بر قسمت پذیری او است و چیزی قسمت پذیر می شود که مرکب باشد. به بیان دیگر، کسی که می زاید باید خودش دارای اجزا باشد و هر چیزی که جزء داشته باشد، محتاج به اجزای خویش است؛ زیرا تا آن اجزا جمع نشوند و کنار هم قرار نگیرند آن چیز موجود نمی شود. پس این که مولودی از خدا متولد شود از نظر عقلی امکان ندارد و اگر قایل به این شویم، خداوند را محتاج کرده ایم که با ذات اقدس خداوند سازگار نیست و در واقع چنین اعتقادی از آن حکایت دارد که اصلا خدا شناخته نشده است.
[/SPOILER]

[="Navy"]

دل ارام;520259 نوشت:
دقت در ایات می رساند که خداوند سعی بر این دارد که دختر نبودن فرشتگان را رد کند نه اینکه انها فرزند خدا نیستند !!!!

لطفاً يه کم بهتر دقّت کنيد بزرگوار.

ضمناً، با صفاي ذهن و به دور از هر گونه تعصّب و پيش زمينه فکري، در آيات قرآن مجيد تدبّر کنيم.

همچنين، پس و پيش آيات، سباق و سياق آيات را بايد در تفسير، مدّ نظر قرار دهيم.

سر فصل اين آيات از سوره مبارکه زخرف با اين آيه آغاز شده است: «و جعلوا له مِن عِبادِه جزءً، إنّ الإنسان لکفورٌ مبين» (زخرف: 15)

(و مشرکان، براي خداوند از ميان بندگانش جزئي قرار دادند، چراکه انسان کفرانگر آشکاري است)

قرار دادن جزء براي خداوند يعني قائل شدن به اينکه او فرزند دارد؛ زيرا فرزند، جزئي از والدين است.

فتحصّل که: در اين فصل از آيات، خداي سبحان در ابطال پندار مشرکان که فرشتگان، فرزندان دختر خدايند، دو شق يا سه شق از گفتار ايشان را رد فرموده است: 1-خدا فرزند دارد 2-خدا دختر دارد. 3-فرشتگان، دخترند.

لطفا بيشتر دقّت کنيد.[/]

دل ارام;520259 نوشت:
چرا خدا به جای اینکه فرزند نداشتن خود را از هر جنسی رد کند
به رد دختر نبودن فرشتگان می پردازد ؟

به دليل اينکه خداوند در اين آيات از راه «جدال احسن» مي‌خواهد پندار مشرکان را ابطال کند.

مقدّمات صناعت جدل که يکي از صناعات خمس است از مشهورات و مسلّمات تشکيل يافته است.

يکي از موضوعات مسلّم نزد مشرکان، ننگ بودن دختر بود.

لذا خداوند در مقام «سائل» (چون در جدل، يک سائل داريم و يک مجيب) همان را بر ضدّ خودشان به کار بسته و فرموده:

شما که ننگ بودن دختر براي‌تان از مسلّمات است، پس چرا آنرا به خداوند نسبت مي‌دهيد؟!

اين را مي‌گويند: جدال احسن.

ضمناً از اين هم که فرموده «أ و مَن ينشّؤ في الحلية» استنباط مي‌شود که استفاده زنان از طلا و زيور آلات، جائز است.

بنابراين بانوان محترم اين آيه را بيشتر گرامي بدارند که به نفع ايشان سخن گفته است.

Hadi99g;520384 نوشت:
به دليل اينکه خداوند در اين آيات از راه «جدال احسن» مي‌خواهد پندار مشرکان را ابطال کند.

مقدّمات صناعت جدل که يکي از صناعات خمس است از مشهورات و مسلّمات تشکيل يافته است.

يکي از موضوعات مسلّم نزد مشرکان، ننگ بودن دختر بود.

لذا خداوند در مقام «سائل» (چون در جدل، يک سائل داريم و يک مجيب) همان را بر ضدّ خودشان به کار بسته و فرموده:

شما که ننگ بودن دختر براي‌تان از مسلّمات است، پس چرا آنرا به خداوند نسبت مي‌دهيد؟!

اين را مي‌گويند: جدال احسن.

ضمناً از اين هم که فرموده «أ و مَن ينشّؤ في الحلية» استنباط مي‌شود که استفاده زنان از طلا و زيور آلات، جائز است.

بنابراين بانوان محترم اين آيه را بيشتر گرامي بدارند که به نفع ايشان سخن گفته است.

سلام

دلایل شما خوب است اگر این گفتگو بین دو نفر انسان واقع شده بود

اما اینکه یک طرف خدا است دلائل شما نمی تواند زیاد قانع کننده باشد

و اشکالاتی می توان بر ان وارد کرد

مثلا ایا مشرکان در جواب نمی توانستند بگویند
ما دختر را ننگ داریم چون نمی تواند در جنگ باشد و ...
اما خدا که به این چیزها نیاز ندارد پس دختر برای او چه بسا بهتر باشد

دل ارام;520496 نوشت:
مثلا ایا مشرکان در جواب نمی توانستند بگویند
ما دختر را ننگ داریم چون نمی تواند در جنگ باشد و ...
اما خدا که به این چیزها نیاز ندارد پس دختر برای او چه بسا بهتر باشد

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به شما
ولی این چیزی است که آنها به آن اعتقاد نداشتند.{ بی نیازی خدا } و گرنه مشکل حل بود . پس هیچ گاه نمی گفتند « اما خدا که به این چیز ها نیاز ندارد پس ...»

[="Tahoma"]

دل ارام;520496 نوشت:

مثلا ایا مشرکان در جواب نمی توانستند بگویند
ما دختر را ننگ داریم چون نمی تواند در جنگ باشد و ...
اما خدا که به این چیزها نیاز ندارد پس دختر برای او چه بسا بهتر باشد

با سلام و درود

در باره باور و اعتقاد خرافی بت پرستان، می توان این پیام را از این آیات برداشت کرد:

چرا برای خدا، جزء قرار می دهید و می گویید خدا فرزند دارد و ملائکه فرزندان خدا هستند و آن ها را می پرستید؟

چرا ملائکه را دختر می دانید؟ شما که موقع خلقت آن ها حضور نداشته اید، پس از کجا چنین ادعایی می کنید.

چرا چیزی که برای خودتان نمی خواهید را برای خدا می خواهید؟ اگر بد است، برای خدا هم نباید بخواهید؛ و اگر خوب است، چرا نسبت به او این گونه رفتار می کنید.

پرسش:
«أَوَمَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ‌ مُبِين»(زخرف-18)
آیه در مورد «زن» است ولی چرا الفاظ بکار رفته در آن مانند «هو» مذکر است؟ چرا اصل فرزند داشتن خدا را باطل ندانسته بلکه دختر بودن آن را رد کرده است؟

پاسخ:
«أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبينٍ»؛ آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى ‏يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى‏ خوانيد)؟!(1)
با سلام و درود
بله، این آیه دو صفت از صفات زنان را كه در غالب آن ها ديده مى ‏شود بیان می فرماید؛ یکی علاقه زیاد آن ها به زينت ‏آلات، و ديگری قدرت كافى نداشتن بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث، به خاطر شرم و حیا‏.
البته از نظر ادبیات عرب، لازم به ذکر است «مَن» موصول است و برای مفرد و مذکر به کار می رود. و ضمیر «هو» به مناسبت لفظ "من"، مذکر آمده است.(2)
در ادامه مطالبی عرض می شود:
بت پرستان، ملائکه را دختران خداوند دانسته و مورد پرستش قرار می دادند. هم چنین از جمله تفکرات خرافی و باطل آنان این بود که جنس مرد را بر جنس زن ترجیح داده و اصولا دختر را ننگ خود مى ‏شمردند.
خداوند در مقام رد این باور خرافی و براى محكوم كردن اين تفكر باطل، از مسلمات و ذهنيات خود بت پرستان استفاده کرده و می فرماید: آیا خداوند برای شما پسران و برای خودش دختران را برگزیده است؟! شما ملائکه را دختر و فرزند خدا می دانید ولی وقتی هر یک از شما را به فرزند دختر بشارت می دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى ‏شود و خشمگين مى ‏گردد.(3)

آيا كسى [دختران] را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏ يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى ‏خوانيد)؟!(4)؛ ولی برای خودتان پسران را می خواهید.
یعنی اگر این موارد، نقص و عیب است ـ که نیست ـ چرا به خدا نسبت می دهید و چیزهایی که به نظرتان این عیب و نقص را ندارند، برای خودتان می خواهید.
معنای دیگر این استدلال ـ با توجه به باور غلط بت پرستان ـ این است که شما که دختر را ننگ می دانید، چرا آن را به خدا نسبت می دهید. یعنی شما در این اعتقاد باطلتان نیز صادق نیستید و آن چرا خودتان هم نمی پسندید به خدا نسبت می دهید.

مطلب دیگر؛ براى اثبات يک ادعا قبل از هر چيز مشاهده و رؤيت و حضور در صحنه لازم است، در حالى كه هيچ يک از بت ‏پرستان هرگز نمى ‏توانند مدعى شوند كه به هنگام آفرينش فرشتگان در آن صحنه شاهد و ناظر بوده ‏اند.
لذا در ادامه خداوند در باطل و خرافی بودن این باور بت پرستان، به آن ها می فرماید مگر شما شاهد آفرینش ملائکه بوده اید که آنان را دختر می دانید. شما از این شهادتتان بازخواست خواهید شد.(5)
بنابر این: اولا باید به توحید و یگانگی خداوند باور داشته و او را بدون شریک و همتا بدانند، لذا ملائکه را فرزند خدا دانستن و پرستیدن، باطل و غلط است. ثانیا اگر هم می خواهید چیزی به خدا نسبت بدهید، از اموری نباشد که خودتان هم نمی پسندید. ثالثا چرا چیزی را که نمی دانید و به آن علم و آگاهی ندارید، به خداوند نسبت داده و بر آن شهادت می دهید. بدانید که بر این شهادت، بازخواست می شوید.

نکته: در این آیه تمرکزش بر روی بخشی از اعتقاد بت پرستان یعنی دختر داشتن خداوند و دختر بودن ملائکه است؛ ولی در آیات دیگر، اصل پرستش غیر خدا باطل دانسته شده است.
در سراسر قرآن، بر توحید و یگانگی خداوند اصرار شده؛ کما این که در آیات قبل، بر خالقیت خداوند متعال و این که خالق «الله» تبارک و تعالی است تاکید شده و پس از آن می فرماید: «وَ جَعَلُواْ لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْانسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِين»؛ آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند) انسان كفران ‏كننده آشكارى است.(6)‏

در آیات بعد نیز بر روی باطل بودن پرستش غیر خدا، تاکید شده است: «وَ قَالُواْ لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَالِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يخْرُصُون‏»؛ آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان مى ‏خواست ما آنها را پرستش نمى‏ كرديم!» ولى به اين امر هيچ گونه علم و يقين ندارند و جز دروغ چيزى نمى‏ گويند.(7)
در نهایت می فرماید: «فَانتَقَمْنَا مِنهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين‏»؛ به همين جهت از آنها انتقام گرفتيم بنگر پايان كار تكذيب ‏كنندگان چگونه بود.(8)
لذا چون این آیه (9) می خواهد باور بت پرستان را مطابق با ذهنیات آن ها پاسخ دهد، و از طرفی در سراسر قرآن حتی آیات قبل و بعد این آیه، بر بطلان پرستش غیر خدا و بر توحید و وحدانیت خداوند تاکید شده، لزومی نداشته در این آیه نیز به آن ها پرداخته شود.

_____________

  1. زخرف، 18.
  2. مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏9، ص 66.
  3. زخرف، 16و17.
  4. زخرف، 18.
  5. زخرف، 19.
  6. زخرف، 15.
  7. زخرف، 20.
  8. زخرف، 25.
  9. زخرف، 18.

موضوع قفل شده است